حجت الاسلام والمسلمين عالي

1398

98-01-03- شرح کلماتي از نهج البلاغه اميرالمؤمنين امام علي(عليه السلام)- حکمت154

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

مي چرخم و دلم به مدار تو دلخوش است *** پاييز اين جهان به بهار تو دلخوش است

صبر و قرار رفته از اين عالم و هنوز *** اين وعده باز دل به قرار تو دلخوش است

گفتي به دار مي کشي ام وعده ي خوشي است *** اصلاً دلم به وعده دار تو دلخوش است

خاکستري که مانده به جا تا جوان شود *** هر لحظه دم به دم به شرار تو دلخوش است

من نقش مي زنم که جهان تازه تر شود *** اما دلم به نقش و نگار تو دلخوش است

يار صبور، دست مرا آن جهان بگير *** اين غرق در گنه به تبار تو دلخوش است

سلام مي کنم به همه بيننده هاي خوب و نازنين مان، انشاءالله در اين روزهاي بهاري دل و جانتان بهاري و سبز باشد. خيلي خوش آمديد به سمت خدايي که در روزهاي ابتدايي سال منور به حکمت هاي ناب نهج البلاغه تقديم شما مي شود. حاج آقاي عالي سلام عليکم، خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. سال نو مبارک.

حاج آقاي عالي: سلام عليکم و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بيننده ها سال نو را تبريک مي گويم. انشاءالله اين ايام که مقارن است با ايام رجب، ايام بندگي خدا، ايام ريزش رحمت الهي، بر همه مبارک باشد و برکات الهي شامل حال همه ما باشد.

شريعتي: قرار هست يکي از حکمت هاي ناب نهج البلاغه را بشنويم. با دل و جان بحث شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي عالي: حکمتي که از وجود مقدس اميرالمؤمنين در اين برنامه تقديم مي کنيم، حکمت 154 نهج البلاغه

ص: 1915

هست، اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ» کسي که رضايت داشته باشد با عمل جبهه و گروهي، گويي خودش در همان گروه است. «وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ» نتيجه اين مي شود که اگر کسي به جبهه باطل رضايت داشته باشد و کارهايي که در جبهه باطل و کفر، جبهه ظلم، به آنها رضايت داشته باشد، دو گناه دارد. يک گناه، يکي اينکه عمل به آن ظلم مي کند اگر داخل شود، «إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ [الرِّضَا] الرِّضَى بِه » گناه رضايت به اين جبهه. اگر بخواهيم عباداتي که در اسلام انجام مي شود تقسيم کنيم، سه نوع عبادت داريم. يک عبادت فردي داريم، عبادت فردي اين است که شخص خودش با قطع نظر از اينکه اصلاً کسي باشد يا نباشد، مثل روزه، مثل عبادتي را انجام مي دهد. يا فرض کنيد حج انجام مي دهد. نماز شب مي خواند. کارهايي که به تنهايي انجام مي دهد. اما عباداتي داريم جمعي است، که عبادات اجتماعي يک مرتبه ارزش و ثوابش فوق العاده زياد مي شود و تصاعدي بالا مي رود. فرض کنيد در مورد نماز جماعت، از يک تعدادي اگر عدد جماعت از يک تعداد بالا برود عددش قابل شمارش نيست. مثلاً اگر از ده نفر بالاتر رود، در روايات هم شنيديم که ديگر ثوابش را جن و انس هم نمي توانند بنويسند. اين عبادت جمعي است که تا جمع نباشد من نمي توانم اين عبادت را انجام بدهم.

يا کارهايي که فرد با تأهل در ازدواج يا در خانواده انجام مي دهد. شما به تنهايي اگر باشيد يک کارهاي فردي انجام مي دهيد اما يک کارها و ثواب هايي است که فقط در

ص: 1916

تشکيل خانواده و با تعامل با همسر و فرزندان حاصل مي شود و جاي ديگر نيست. به عنوان مثال در روايت هست که پيغمبر اکرم فرمود: «جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا» (مجموعه ورام/ج2/ص122) اگر زن و مرد با همديگر در خانه بنشينند و درد دل کنند و بگو و بخند کنند، نزد خداوند از اعتکاف در مسجد پيغمبر بالاتر است. يا امام صادق فرمود: «مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةَ مَاءٍ» (ارشاد القلوب/ج1/ص175) اگر زني يک ظرف آب دست شوهرش بدهد به اين عنوان که من حواسم به تو هست و صميميتي هست، «إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ سَنَةٍ» از عبادت يک سال برايش بالاتر است که «صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا» روزها روزه باشد و شب ها، شب زنده داري کند. باز پيغمبر فرمود: اگر مردي يک ساعت در خدمت خانواده باشد، اگر خريد دارد، کمک نياز دارد در کارهاي منزل، از عبادت هزار سال برايش بهتر است.

امثال اينطور روايت زياد است، روايت متعدد و بسياري در وسايل الشيعه و مستدرک الوسايل و کتب روايي ديگر هست که عباداتي که با کارهاي ساده، يک ظرف آب دست همسر دادن، يک ساعت کمک کردن، نشستن و بگو و بخند کردن، اينها چيزهايي هست که خيلي رياضت نياز ندارد. اما خداوند متعال خروار خروار ثواب ريخته است. چرا؟ بخاطر حفظ کيان خانواده که اين جمع که محبوب خداست اينجا برقرار بماند. خانه معبد است و محل عبادت است. همانطور که مسجد معبد است، خانه هم معبد است و عبادت هايي در آن صورت مي گيرد که در مسجد صورت نمي گيرد. اينها عبادت

ص: 1917

جمعي است. بايد يک جمع دو نفره، سه نفره و چند نفره باشند تا اين عبادت ها صورت بگيرد. ثواب و ارزش آن از عبادت هاي فردي بالاتر است.

اما قسم سوم عبادت غير از عبادت فردي و جمعي است، عبادت تاريخي که انسان خودش را وارد کند در عباداتي که در طول تاريخ تمام انبياء و اولياء و خوبان انجام دادند. خودمان را وارد کنيم در ثوابي که آنها در کارهايشان در طول تاريخ بدست آوردند و شامل حال ما هم شود. عبادت تاريخي اين است که در جبهه حق وارد مي شويد. اين مربوط به جبهه است. ما مي دانيم جبهه حق و باطل يک جبهه تاريخي هستند که صف بندي در طول تاريخ داشتند. ديگر بحث فرد و جمع در زمان ما نيست، بحث تاريخ است. شما اگر در جبهه تاريخي انبياء و اولياء وارد شوي، ثوابي که آنها داشتند را شريک شوي، طبيعتاً نه به اين معنا که آنهايي که در کربلا به امام حسين شمشير زدند، عين آن را به من که راضي هستم به اينکه امام حسين آن کار را انجام داده، به من هم مي دهند اما در عين حال من در همان جبهه هستم. ثوابي از همان جبهه گير من مي آيد. اين عبادت تاريخي که ديگر ارزشش قابل مقايسه با عبادت هاي فردي و جمعي نيست براي ما با رضايت حاصل مي شود. با نيت، اينکه انسان در قلب و دلش نسبت به جبهه حق و کارهايي که خوبان و انبياء در جبهه حق در طول تاريخ انجام دادند، من راضي باشم. اينکه به ما ياد دادند که هر موقع ياد کربلا افتاديد، بگوييد:

ص: 1918

«يا ليتني کنتُ معکم» اي کاش ما با شما بوديم! يعني ما دلمان با شماست و در جبهه شما هستيم. اين باعث مي شود که شما جهت گيري زندگي و فکري و قلبي ات با جبهه حق باشد و وصل به درياي خروشان حق شوي. اينها تخيل نيست، چيزهاي مجاز گويي و شاعرانه حرف زدن نيست. اينها واقعيت است که با رضايت قلبي به يک جبهه مي پيوندي.

در مسابقه فوتبال يازده نفري که در زمين هستند، يک مربي و تيم هم کنار زمين هستند. اما تشويق هاي ديگران هم خيلي در برد آن جبهه تأثير دارد. در روحيه دادن يا تضييع روحيه شان، خراب کردن روحيه شان خيلي اثر دارد. حساب کنيد اگر کساني را داشته باشند که حامي اش باشند، کساني باشند که راضي به آنها باشند، اين جبهه در کل تاريخ يک جبهه تاريخي مي شود. يک جبهه تاريخي و اين جبهه تاريخي همه در اقامه حق با هم شريک مي شوند. البته سهم هريک از اين شريک ها مثل سهم يک شرکت سهامي که سهم هريک با هم فرق دارد، سهم ها متفاوت است. يکي رئيس است، يکي فرمانده است، يکي آبدارچي است. اما در عين حال اين شرکت با همه اين مجموعه مي چرخد. طبيعتاً وقتي جهت گيري من با نيت، اين جبهه حق باشد بدون شک در اعمال من تأثير گذار است. آن جهت گيري يک چيز واقعي است که نيت من به صورت واقعي اين است که تمام قلبم، ميلم، محبتم، با جبهه حق است. بغضم و تنفرم از جبهه باطل است.

چطور مي شود محبت من، هرچه درجه محبت بالاتر در اعمال ظهور بيشتري پيدا مي کند. بنابراين از رضايت و ميل قلبي

ص: 1919

شروع مي شود. اما اين جهت گيري را تنظيم مي کند. مثلاً ما بخاطر محدوديت زماني و مکاني که داريم براي اين زمان و مکان هستيم. در صفين نيستيم با اميرالمؤمنين، در کربلا با سيد الشهداء نيستيم. در بدر و احد با پيغمبر نيستيم. اما در عين حال وقتي قلب ما راضي است و قلباً مي خواهيم با آنها باشيم، اين همان است که در اين حکمت فرمولش را دادند،«الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ» کسي که رضايت به عمل يک جبهه دارد، گويي داخل آنهاست. اما آنهايي که با ميل و رضايتشان همراهي مي کنند، بالاخره همراهي مي کنند و فرقي مي کند با کساني که پشت به جبهه حق هستند. از اين جهت من وقتي اينچنين باشم، با اميرالمؤمنين در صفين هستم و با پيغمبر در بدر و احد هستم. ثواب که يارانشان بردند ما هم داريم. در کربلاي سيد الشهداء با همان اعلان رضايت قلبي شريک هستم. يک جاي ديگر نهج البلاغه حضرت امير هست که در جنگ جمل وقتي جنگ تمام شد، يا اواسط جنگ يکي از ياران حضرت حسرت خورد که من برادري دارم که خيلي دوست داشت همراه شما باشد، نتوانست. حضرت عرض کرد: ميل برادرت با ما بود؟ گفت: بله، خيلي دوست داشت بيايد ولي عذر پيدا کرد. حضرت فرمود: او هم با ماست، کساني که در طول زمان مي آيند و هنوز در اصلاب پدران و ارحام مادران هستند و به دنيا نيامدند، اگر ميل قلبي شان با ما باشد، آنها هم با ما هستند. اين همان است که همه دوستان بيننده شنيدند، جابر بن عبدالله انصاري در اربعين به سيدالشهدا، وقتي با عطيه کوفي که

ص: 1920

از علما بود دو نفري وارد شدند سر قبر مطهر امام حسين، جابر بن عبدالله انصاري خيلي گريه کرد. گفت: ما هم با شهداي کربلا در ثوابشان شريک هستيم. عطيه کوفي که از علما و مفسرين بود، گفت: چطور شريک هستيم؟ ما که نبوديم در کربلا، نه دستي از ما جدا شد و نه سري از تن جدا شد. ما که نبوديم! جابر حديثي را از پيغمبر نقل کرد چون جابر پيغمبر را درک کرده بود. گفت: از حبيبم رسول خدا شنيدم، اگر کسي دوست داشته باشد يک جبهه را و شريک شود با آنها در ثواب آنها شريک است. ما هم عمل اصحاب سيد الشهداء و ياران کربلايي اش را دوست داشتيم، پس ما هم شريک هستيم. اين ميل قلبي آدم را شبيه او و هم جبهه با او مي کند. شبيه تماشاگران در يک مسابقه، و در اين سير تاريخي همراه مي شوي. نقطه مقابلش هم همينطور است. اگر خداي نکرده کسي ميلش با جبهه باطل باشد و رضايت داشته باشد با جبهه باطل، طبيعتاً شريک با آنها مي شود. اگر کسي يک سنت سيئه اي در تاريخ داشته باشد، مثلاً رضاخان کشف حجاب را در ايران بنا گذاشت، اگر کسي راضي به عمل او باشد، چه کار خوبي کرد. يا بعضي از کارهايي که ظلمه در طول تاريخ داشتند، اين هم با آنها شريک است.

مرحوم شيخ رجبعلي خياط، بعد از مرگ يکي از کساني که آدم به ظاهر مقدس و خوبي بود، بعد از مرگش برزخش را ديد. عالم قبرش را ديد در يک مکاشفه اي که آنجا دچار يک عذابي و يک ناراحتي هست، دليلش را

ص: 1921

آن شخصي که متوفي بود، شيخ رجبعلي خياط مي گفت: من يک مرتبه در رژيم سابق که ظلم فراوان بود. من يک مرتبه اظهار کردم عجب کارهاي خوبي کرده است. من يک مرتبه اظهار رضايت با اين جبهه کردم، رضايت با اين رژيمي که پشت به دين بود، پشت به خدا بود. در اين ترديدي نيست. مي گويد: من وقتي که اظهار رضايت کردم الآن دارم چوب آن را مي خورم که تو هم شريک با آنها هستي. تو هم با همان کساني که اعوان ظلم بودند، شريک هستي. صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بود و آدم بزرگوار و متدين و خوبي بود. ايشان شتر کرايه مي داد. آن زمان مرکب شتر بود و کرايه مي داد. شترش را به هارون الرشيد کرايه داده بود. امام کاظم تذکر داد که شنيدم چنين کردي! گفت: براي حج است، براي عياشي و براي فسق و فجور و گناه نيست. حضرت سؤال کرد: آيا شما به همين مقدار که پولت را بگيري، دوست داري آن ظالم زنده بماند که برگردد و کرايه شما را بدهد. گفت: بله، به همين مقدار با او شريک هستي. آنها کساني نيستند که ظلم شخصي بکنند، دارند ظلم را اقامه مي کنند. شما وقتي ميل داري جبهه ظلم باقي باشد به همين اندازه شريک با آنها هستي. صفوان فوري رفت و آن قرارداد را باطل کرد و قرارداد کرايه شترها را فسخ کرد. هارون الرشيد گفت: اگر سابقه دوستي با تو نبود مي گفتم گردنت را بزنند. مي دانم از کجا اين مسأله آب مي خورد. بحث فقط بحث هاي فردي و جمعي نيست يک بحث تاريخي هم هست که انسان با

ص: 1922

تولي و تبري خودش مي تواند ورود به جبهه حق و پشت به جبهه باطل کند و خداي نکرده اگر ميل به جبهه باطل پيدا کند، همين ميل يک شرکت در جبهه باطل است.

شريعتي: در روزگار ما فضاي مجازي خيلي مي تواند در اين مسير هم خوب باشد و هم بد. يعني همين لايک کردن يک پست، در واقع اين مصداق همين است.

حاج آقاي عالي: اگر انسان در يک مقياس بزرگتر اين کار را ببيند، يعني بحث را يک بحث کوچک شخصي نداند، فرض کنيد من در اين فضا حالا يک لايک کردم، اينطور نبيند. اگر اينطور باشد، مي گويد: تو هم يکي از همان تشويق کننده ها هستي. صد هزار نفري که در استاديوم آزادي هستند، تک تک مشوق هستند در روحيه دادن به تيم خودي، آن کسي که در فضاي مجازي، يک نفر از هزاران نفر دارد يک جبهه را با همديگر تشکيل مي دهند. اگر امر باطلي باشد، در امر باطل تأييد مي کند.

شريعتي: اگر توصيه اي داريد بفرماييد و بعد هم دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي عالي: در سلام ها و زياراتي که در مورد وجود امام زمان هست، تعبير «السلام علي ربيع الأنام و نضرة الايام» سلام بر بهار ايام، بهاري که وقتي مي آيد به هرحال طراوت و تازگي و خرمي اش احياء مي کند. مرده ها را جان مي بخشد و اين وجود نازنين امام زمان (ع) است. در اين ايامي که ايام خرمي و بهار است، اولاً فراموش نکنيم حضرت را که بهار اصلي اوست و از خداي متعال بخواهيم اين بهار را هرچه زودتر تعجيل بکند.

شريعتي: چه خوب گفت: بهارهاي شگفتي در راه

ص: 1923

است، فردا گلي مي شکفد که بادها را پر پر مي کند.

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»

98-01-22 -شفاعت

شريعتي : در مورد شفاعت توضيحاتي بفرماييد.

حجت الاسلام عالي: يکي از مهمترين مباحث معاد وعالم آخرت شفاعت است. اين مسئله پيچيده است. آيا شفاعت عده اي را برگناه تشويق نمي کند؟ آيا شفاعت شرک نيست؟(وهابيت ما را متهم به شرک مي کنند) آيا شفاعت نوعي پارتي بازي و ظلم نيست؟ آيا شفاعت مخصوص گناهکاران است يا خوبان هم به شفاعت نياز دارند؟ آيا در برزخ هم شفاعت است ؟اينها سوالات مهمي است که بخشي از معارف ما را تشکيل مي دهد و هر مومني بايد جواب اين سولات را بداند. امام صادق (ع) مي فرمايد: هر کس سه چيز را انکار بکند مومن نيست: معراج، سوال قبر و شفاعت. شفاعت يعني واسطه گيري و پادرمياني. شفاعت يعني اينکه يک موجود قويتر براي موجود ضعيف تر پا درمياني بکند. معصومين و اولياء خدا بتوانند موجودات پايين را دستگيري کنند. انسانهاي پايين تر يا در عذاب هستند که دست آنها را مي گيرند و از جهنم بيرون مي آورند يا موجود پايين در بهشت است و درجه ي آنها را بالاتر مي برند. شفاعت دو مصداق دارد و فقط مخصوص گناهکاران نيست و کمک مي کند تا خوبان هم به رتبه هاي بالا بروند. حتي انبياء بزرگ نياز به شفاعت پيامبر ما دارند.يکي از خدمتکاران امام سجاد(ع) حرف جسارت آميزي در خدمت امام باقر(ع) زدند. او گفت که شما مردم را فريب مي دهيد و از شفاعت صحبت مي کنيد. امام فرمود: واي بر

ص: 1924

تو، آيا دلت خوش شده است که از حرام ها دوري مي کني و حلال ها را رعايت مي کني، فکر مي کني که تو به شفاعت نياز نداري و به اعمالت دل خوش شده اي ؟ اگر بداني در قيامت چه مراحل هولناکي در پيش است، مي فهمي که همه از اولين تا آخرين احتياج به شفاعت پيامبر دارند زيرا همه ي انسانها از مقام پيامبر پايين تر هستند. پس شفاعت مخصوص گناهکاران نيست.

شفاعتي که در عالم آخرت رخ مي دهد، تجسم يک ارتباطي است که در دنيا بين انسانها است. اعمالي که ما در دنيا انجام مي دهيم در آخرت تجسم پيدا مي کند، رفتارهاي خوب و بد بصورت ملکوتي در عالم آخرت تجسم پيدا مي کند. علاوه بر اينکه اعمال ما تجسم پيدا مي کند، روابطي که ما با انسانها داريم تجسم پيدا مي کند. وقتي شما کسي را دوست داريد، کم کم از او پيروي مي کنيد و رنگ او را به خودتان مي گيريد، او را محب خود قرار مي دهيم و بعد او را رهبر قرار مي دهيد و جذب او مي شويد، اين محبت و پيروي و ارتباط روز قيامت به شکل شفاعت و دستگيري و جذب در مي آيد. يعني در روز قيامت، موجودي که شما در دنيا جذب او بوده ايد و امام شما بود، شما را جذب مي کند. وقتي شما کسي را محبوب قرار مي دهيد، ممکن است که آن فرد از شما بالاتر نباشد ولي شما او را امام خودت قرار مي دهيد. ممکن است آن فرد فرعون باشد و شما

ص: 1925

او را رهبر خودت قرار داده اي. اين رابطه ي واقعي در قيامت شما را جذب مي کند چه اين امام حق باشد چه باطل. در قرآن داريم: هر کسي را با امامش مي خوانند. در قرآن در مورد فرعون داريم: فرعون در روز قيامت جلو مي افتد و آنها را به سمت آتش مي برد. اولياء اللهي که عده اي را جذب کرده اند و با آنها ارتباط برقرار کرده بودند، آنها را جذب مي کنند و به سمت بهشت مي برند. هر مقداري که ما در دنيا نسبت به آنها جذب شده ايم، همان مقدار ما را در آخرت بالا مي برند. مثلا اگر کسي جذب انبياء شده است که همه ي زندگي اش محو اينها شده است مثل سلمان، اين فرد شفاعت زيادي شامل حال او مي شود و بشدت جذب مي شود.

پس شدت شفاعت به شدت جذبي است که در دنيا وجود دارد. هر مقدار که شما نسبت به حضرت علي (ع) علاقه داري، در آخرت اين شدت بالا بردن، به علاقه ي شما بستگي دارد. شفاعت روز قيامت تابع جذب و پيروي در دنيا است. شفاعت اهل بيت هم شامل گناهکاران مي شود بشرطي که در دنيا فرد جذبي نسبت به اهل بيت داشته باشد يعني در دنيا دست شان در دست اهل بيت باشد تا در آن دنيا بصورت شفاعت ظهور کند. اگر کسي دشمن اهل بيت باشد و سنخيتي با اهل بين نداشته باشند، در قيامت جذب آنها نمي شوند.پس شفاعت شامل همه ي کساني که با اهل بيت ارتباط داشته اند مي شود. روايت داريم

ص: 1926

که حضرت نوح، عيسي،آدم و... در تمام سختي ها و ترک اولي ها به اهل بيت متوسل مي شدند. وقتي حضرت آدم به آن درخت نزديک شد و هبوط کرد، به زمين آمد و سالها گريه کرد.خدا به او کلماتي آموخت تا توبه اش قبول بشود و اين کلمات اسامي پنج تن بودند. حضرت ابراهيم در آتش به اهل بيت متوسل شدند. اينها در جاذبه ي اهل بيت بوده اند پس در قيامت هم، جاذبه ي اهل بيت شامل حالشان خواهد شد. کسي که ايمان نداشته است و اهل ولايت نبوده است و از آنها پيروي نداشته است، شفاعت شامل حال آنها نمي شود مگر مستضعفين که چيزي از دين به آنها نرسيده است و عنادي با اهل بيت نداشته اند.در روايت داريم که از هشت در بهشت يک در بهشت مخصوص کساني است که خدا را قبول دارند و اهل توحيدند ولي اهل ولايت نبود، اينها مستضعف بوده اند. اين رابطه يک رابطه ي قراردادي نيست بلکه يک رابطه ي قراردادي و تجسمي است. کسي نمي تواند اعتراض کند که چرا شفاعت شامل حال من شد يا نشد زيرا آنها تجسم رابطه ي ما است و کسي نمي تواند به آن اعتراض کند. شفاعت تکويني است و تابع رابطه اي است که ما برقرار کرده ايم.

اگر مومن گناهي مي کند ذاتش پشيمان است و به گناهش افتخار نمي کند. در روايت داريم که علامت مومن بودن اين است که وقتي گناه مي کند ذاتش او را پس مي زند و افتخار نمي کند. در قيامت جاذبه ي اهل بيت شامل حال چنين

ص: 1927

مومني مي شود زيرا به اهل بيت محبت داشته است. محبت يک عمل قلبي است و ارزشمند است. پيامبر فرمود: محبت من به اهل بيت در هفت جا خودش را نشان مي دهد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام نشر، هنگام حشر، دادن نامه عمل، حساب، ميزان و صراط. هر مقدار رابطه ي ما قويتر باشد در قيامت جاذبه بيشتر است. درهنگام قيامت ما قدر شفاعت را بيشتر درک مي کنيم. يکي از بالاترين لذت ها اين است که انسان در دنيا تحت ولايت اهل بيت باشد، در آخرت اين لذت را همه درک مي کنند که بالاتر از اين لذتي نيست. شفاعت امام حسين(ع) در قيامت خيلي گسترده است زيرا در دنيا جاذبه اش خيلي زياد است. بعضي بزرگان مي گويند که دستگاه امام حسين (ع) مشتري اش از دستگاه خدا بيشتر است البته دستگاه امام حسين (ع) همان دستگاه خداست. بخاطر نوع محبتي که امام حسين(ع) در دل مردم دارد شفاعت خيلي گسترده است. مرحوم شاه آبادي استاد امام خميني بودند وعده اي از بازاري هاي تهران شاگرد ايشان بودند و اهل کشف شده بودند. يکي از اين بازاري ها دوسال به خدمت ايشان نيامد و بعد از دوسال وقتي براي دادن خمس به محضر ايشان آمد، گفت: من در خواب عالم آخرت را ديدم و در آنجا کساني را که مي شناختم در عذاب بودند و تا آنها من را ديدند به من گفتند که براي ما کاري بکن، يکي گفت که به خدمت آقاي شاه آبادي برويم، در عالم آخرت ما به خدمت شما آمديم و شما در آنجا جاي عجيبي داشتيد

ص: 1928

و به شما گفتيم که ذکري به ما بگوييد که از اين گرفتاري خلاص بشويم. شما فرموديد که يک صدا بگوييد: يا حسين، ما اين را گفتيم و خلاص شديم. من فهميدم که بايد پيش ما بيايم و اين قطع ارتباط اشتباه بوده است.

شريعتي: صفحه ي 24 قرآن را توضيح بفرماييد.

حجت الاسلام عالي: آيه 155 سوره بقره مي فرمايد: ما دردنيا شما را متحان مي کنيم (امتحان بعضي ناامني و خوف، بعضي فقر، بعضي در جان است ) و در آخر خدا مي فرمايد: صابرين را بشارت بده. يعني صابر بودن در چنين مکانهايي براي انسان بدست مي آيد. اين امتحانات بخاطر اين است که استعدادهاي انسان بروز پيدا کند. يعني اگر اينها نباشد شما صابر، شاکر و زاهد نمي شويد، صفات خوب در دل امتحانات الهي بدست مي آيد. گاهي کساني که در در رفاه هستند هم بايد شکر بکنند. اين فلسفه ي امتحانات الهي است.

شريعتي: کتابي در مورد عالم پس از مرگ معرفي کنيد

حجت الاسلام عالي: کتاب عالم پس از مرگ نوشته ي دکتر حبيب الله طاهري است.

شريعتي: در مورد آثار اعتقاد به شفاعت توضيحاتي بفرماييد.

حجت الاسلام عالي: يکي از آثار ارزشمند شفاعت، اميد است. گاهي بعضي از افراد که توبه مي کنند هنوز دلواپس هستند و از نظر وجدان ناراحت هستند. اگر انسان اميد به شفاعت داشته باشد، در گناه توقف مي کند. فايده ي ديگر شفاعت اين است که ما بايد شرايط آنرا در خودمان بيشتر کنيم. فايده ي ديگر شفاعت اين است که ما ارتباط مان را با

ص: 1929

شفيعان مثل اهل بيت، قرآن، شهيدان وعلما گسترده تر بکنم زيرا اينها به درد ما مي خورند. يکي از شفيعان قرآن است و در ماه رمضان خوب است که ما ارتباط مان را با آن بيشتر کنيم و سعي کنيم تفسير قرآن را بخوانيم مثل تفسير نمونه. يعني ورود به ماه رمضان ورود به عمق قرآن باشد.

اللهم الرزقنا شفاعت الحسين يوم ورود.

98-01-29 -شفاعت

سوال – در مورد حقيقت شفاعت توضيحاتي کامل تري بفرماييد.

پاسخ- حقيقت شفاعت از ارتباط در دنيا شروع مي شود، ارتباط با بعضي از انسانها که اتحاد روحي و سنخيت ايجاد مي کند. اگر شما نسبت به بعضي از انسانها در دلت محبت داشته باشي و دلبستگي در دل شما ايجاد بشود و موحب تبعيت و پيروي از او بشود و شما او را رهبر خودت قرار بدهي، تجسم اين ارتباط در قيامت بصورت شفاعت است. انسانهاي نوراني در اين دنيا همديگر را جذب مي کنند و در قيامت اين افراد بصورت شفاعت جذب مي شوند و اولياء آنها را به سمت بهشت مي روند. اهل جهنم در دنيا همديگر را جذب مي کنند و در دايره ي محبت آنها قرار مي گيرند و در آخرت هم با هم جمع مي شوند و به سمت جهنم خواهند رفت. ما روايات زيادي داريم که ائمه حق و باطل پيروان شان را به سمت بهشت وجهنم مي کشانند. درجلد هشت بحارالانوار از امام صادق (ع) داريم: در محشر از طرف خداوند ندا دهنده اي صدا مي زند: آيا اين عدالت پروردگارتان نيست که هر کسي که در دنيا پيرو او بوديد با او

ص: 1930

محشور بشويد.

همانطور که در آخرت اعمال ما تجسم پيدا مي کند ارتباطات ما هم در آخرت تجسم پيدا مي کند. بيابان نشيني از پيامبر سوال کرد که قيامت چه زماني است ؟ پيامبر به نماز ايستاد و بعد از نماز پيامبر فرمود: چه چيزي براي قيامت آماده کرده اي؟ بيابانگرد گفت: من خيلي اهل اعمال مستحبي نيستم ولي خدا و رسول را دوست دارم. پيامبر فرمود: هر کسي با محبوبش همراه است. اگر دل شما را رسول خدا و اولياء خدا پر کرده است با آنها خواهيد بود. اگر پيوند شما با آلودگي ها و سران کفر است با آنها همنشين خواهيد شد.

ما عنواني بنام الحاق و پيوند داريم اما ماهيت و حقيقت آن همان شفاعت است. در قرآن داريم که در آخرت بعضي به بعضي ملحق مي شوند. درآيه 21 سوره ي طور داريم: کساني که مومن هستند و در بهشت درجات بالايي دارند و ايمان خالص دارند، اگر فرزندان آنها در ايمان از آنها تبيعيت کردند،(پدران اين امت مثل ائمه و اولياء )ما اين فرزندان را به پدران ملحق مي کنيم. (بدون اينکه خوبي از اعمال پدران کم بشود). حالا اين سوال پيش مي آيد که آيا اين ظلم نيست که فرزندان بدون اينکه کارخوبي انجام بدهد به پدران ملحق مي شوند ؟ اين نشان مي دهد که در اين شفاعت اتفاقي رخ مي دهد يعني صلاحيتي در کساني که پايين تر هستند پيش مي آيد که به پدران ملحق مي شوند. وقتي انسان معصيتي انجام مي دهد اثر سوء و منفي در روح انسان بجا مي گذارد که اگر گناهان

ص: 1931

زياد بشود چهره ي باطن عوض مي شود. امام باقر (ع) مي فرمايد: انساني که بدنيا مي آيد روحش سفيد است، اگر يک گناهي مرتکب شد نقطه سياهي روي روح او ثبت مي شود. اگر فرد توبه کرد آن نقطه پاک مي شود ولي اگر توبه نکرد اين نقاط سياه در روح فرد گسترش پيدا مي کند و به قول قرآن بر دل آنها مهر مي خورد. خداوند از سر لطف و رحمت، وسيله هايي براي شستشو گذاشته است که اين سياهي ها پاک بشود. بعضي از اين اعمال در اين دنيا وجود دارد مثل توبه که با آن مي توان نقاط سياه را پاک کرد يا شهادت در راه خدا که آثارگناه را پاک مي کند يا اعمال خوب و واجبات که کارهاي بد را مي شويد يا دوري از گناهان کبيره باعث پاک شدن گناهان مي شود. اينها اسبابي است که گناهان را پاک مي کند. بعضي از اسباب در آخرت باعث پاک شدن گناهان مي شود مثل شفاعت. الحاق به پدران و خوبي باعث مي شود که آلودگي هاي انسان پاک بشود. در واقع شفاعت يکي از اسباب تطهير است. در قرآن مي فرمايد که اگر شما در دايره ي جاذبه ي خوبان قرار بگيريد يعني کساني که مومن هستند ما شما را به پدران تان ملحق مي کنيم بدون اينکه اعمالي از آنها را به شما بدهيم. يعني تغييري در شما رخ مي دهد و شما پاک مي شويد. در زيارت جامعه کبيره (متن امام شناسي است)داريم: ولايت شما اهل بيت مايه ي پاک شدن ماست. مرحوم مجتهدي که مقاماتي داشتند

ص: 1932

مي فرمودند: ما به هر جا رسيديم با اشک و توسل به سيدالشهدا رسيديم. اين اشک انسان را تطهير مي کند. شايد حوض کوثر براي همين پاک کردن گناهان باشد. کساني که تحت شفاعت از جهنم خارج مي شوند بايد پاک وارد بهشت بشوند و شايد در حوزه کوثر تطهير بشوند. آيه 21 سوره طور که بحث الحاق است، ماهيتش شفاعت است. محبت به اهل بيت انسان را در آخرت پاک مي کند. در مورد الحاق روايت داريم اگر شما اعمال خوب انجام بدهيد(خوش اخلاق باشيد) همنشين ما در بهشت خواهيد بود. البته همنشيني درجاتي دارد. هم سلمان و هم يک فرد معمولي همنشين پيامبر مي شوند. استاد کمپاني، استادعلامه طباطبايي مي فرمود: من خواب پدرم را ديدم که جاي خوبي در برزخ داشت و از ايشان پرسيدم که جاي شما بهتر است يا ميرزاي شيرازي؟ ايشان گفت: ما کجا و ميرزاي شيرازي کجا. من پرسيدم شيخ انصاري چطور؟ ايشان گفت: او که جايش فوق العاده است. پرسيدم آيا شما اباعبدالله را مي بينيد؟ ايشان گفت که هر چند گاهي ايشان را مي بينيم و مست مي شويم. هر چه ميزان پيروي و شباهت فرد با اهل بيت بيشتر باشد از شفاعت بيشتري در آخرت برخوردار خواهد بود.

درجلد هشت بحارالانوار داريم که فردي به پيامبر گفت: من خيلي به شما علاقه دارد و نمي توانم دوري شما را تحمل کنم و ترس من از روز قيامت است که چطور دوري شما را تحمل کنم. آيه نازل شد: هر کسي که از خدا و رسول تبعيت بکند در آخرت همراهي با پيامبران و شاهدين و

ص: 1933

صالحين دارد. اين بشارت بزرگي است. ما از جهت عمل نقص داريم ولي چون اعتقاد ما را در دايره ي آنها قرار مي دهد، با آنها همنشين هستيم.

روايتي داريم که فردي از خراسان تا مدينه پياده رفته بود تا امام باقر (ع) را ببيند. در راه پايش تاول زده بود و خون راه افتاده بود. او پايش را به امام نشان داده و گفت که چيزي جز محبت شما مرا به اينجا نکشيده است. امام فرمود: دين چيزي جز اين محبت نيست. اگر کسي ما را دوست داشته باشد خدا او را با ما محشور مي کند. پس انسان با محبوبش محشور مي شود.

سوال – ما در مورد شفاعت بايد از چه چيزي بترسيم؟

پاسخ – ما بايد از اين بترسيم که مبادا شفاعت شامل حال ما نشود. درست است که ائمه فرموده اند که ما شفيعان شما هستيم ولي ما هم بايد در دايره ولايت آنها بمانيم. امام صادق (ع )مي فرمايد: واي به حال کساني که شفيعانش از او روي برگردانند. زيرا ما کاري کرده ايم که با آنها سنخيتي نداريم و آنها ما را نمي شناسند. شمر در لشگر اميرالمومنين بود و درجنگ صفين مجروح شد ولي او در کربلا قاتل امام حسين (ع) شد. زبير از ياران امام علي (ع) بود ولي بعد از به حکومت رسيدن امام با او جنگيد. پس حب و معرفت بايد با عمل همراه باشد. آلودگي ها و گناهان تحت ولايت ابليس است. آلودگي ها و گناهان ممکن است که انسان را از ولايت خدا به ولايت شيطان ببرد.

سوال - صفحه ي 31

ص: 1934

قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – درآيه دويست سوره بقره داريم: بعضي ها در حج از خدا دنيا مي خواهند و بعضي ها در دنيا حسنه مي خواهند و حسنه ي آخرت را هم مي خواهند و از عذاب آتش جهنم به خدا پناه مي برند.

بعضي ها حتي در عبادات شان هم دنبال دنيا مي گردند. بعضي ها فقط مي خواهند به دنيا برسند و کاري به خوبي يا بدي آن ندارند. اما بعضي ها همت بلند دارند که هم حسنه دنيا و هم حسنه آخرت را مي خواهند. اگر کسي بخواهد خودش را خرج دنيا بکند، از خود کالاهاي دنيا کمتر است. در روايت داريم که قيمت جسم شما بهشت است. حالا قيمت روح ما چقدر است ؟

سوال – در ادامه ي بحث شفاعت توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – شفاعت فقط مخصوص قيامت نيست و در برزخ هم هست. هيچ دنيايي نيست که ائمه دست شان در آنجا بسته باشد و نتوانند دستگيري کنند. ما داريم که هنگام وفات ائمه و حضرت امير مي آيد و در هنگام شب اول قبر ائمه به ما کمک مي کنند. پيامبر فرمود که محبت من و اهل بيت من، هفت جا به شما کمک مي دهد: هنگام مرگ در برزخ و در ميزان و. .. در زيارت جامعه ي کبيره داريم که ائمه رحمت متصل خداوند هستند و قطع نمي شوند. زيرا خدا هم رحمتش قطع نمي شود. آيت الله سيدجمال گلپايگاني مي گفتند که در نجف زير نظر استاد کربلايي بودم و يافتم که من عالم را فيض مي دهم و قدرت همه در

ص: 1935

دست من است. من مي دانستم که اين اشتباه است ولي من اين را يافتم. نزد استادم رفتم و ايشان گفتند که نزد اميرالمومنين برو. من اميرالمومنين را واسطه قرار دادم ولي نتيجه نگرفتم و بعد موسي بن جعفر(ع) را شفيع قرار دادم و به کاظمين رفتم و آنقدر گريه کردم که اين حال را از من بگيرد. هنوز از گريه سر برنداشته بود که لاحول ولاقوة الابالله را فهميدم. من عکس خدا را در آينه ديدم و فکر کردم که خودم هستم. بعد تا چند روز اين حال توحيدي را يافتم و بعد سر قبر اميرالمومنين رفتم و چيزي يافتم که خيلي بالاتر از آن بود که من مي خواستم، بعد فهميدم شفاعتي که موسي بن جعفر(ع) در دنيا از من کرد، سرآغاز شفاعتي بود که اميرالمومنين مي خواست از من بکند. پس در همه جا دست اهل بيت باز است.

امام صادق (ع) مي فرمايد: من براي شما در برزخ مي ترسم، اگر در قيامت کار بدست ما افتاد، ما مي دانيم چکار بکنيم. در مورد اين روايت بايد گفت که روايت اهل بيت را بايد با هم ديد. طبق دلايلي که ما گفتيم دست اهل بيت در همه جا باز است. اين روايت را بايد اين طور معنا کرد که شفاعت اصلي ما در قيامت است زيرا آنجا هولناک تر است. ائمه در دنيا و برزخ هم دست ما را مي گيرند ولي ما متوجه آن نيستيم. علامه طباطبايي در جلد يک الميزان مي فرمايد که در برزخ و دنيا به شفاعت، تصرف مي گويند. پس شفاعت اهل بيت در همه جا

ص: 1936

هست ولي شفاعت اصلي اهل بيت براي قيامت است.

سوال – د رمورد ماه مبارک رمضان توصيه هايي بفرماييد.

در ماه مبارک اولين قدم شما اين باشد که چه کارهايي را نبايد بکنيد، اين مهم است.ما بدنبال ذکر و دعا مي گرديم، بجاي اينکه دنبال اينها باشيم بدنبال اين باشيم که چکار نکنيم. امير المومنين از پيامبر پرسيد که بالاترين عمل در ماه رمضان چيست؟ پيامبر فرمود: بهترين کار اين است که کارهايي را انجام ندهيد. پس ما بايد در ماه رمضان گناه و ظلم و آلودگي نداشته باشيم و ديگر اينکه ارتباط خودمان را با قرآن و اهل بيت بيشتر بکنيم، از خواندن و قرائت قرآن ورود به تفسير قرآن هم داشته باشيم. يک سوم دعاي افتتاح در مورد امام زمان (عج) است. تعقيبات ماه رمضان (خدايا همه فقير ها را غني بکن و همه اسيرها را آزاد بکن و. .. )ترسيم جامعه ي ظهور است. شب قدر را کسي درک مي کند که پيوندش را با اهل بيت و امام زمان (عج) زياد کند.

انشاءالله ماه رمضان، ماه پيوند بيشتر ما با قرآن وعترت باشد.

98-02-05- شفاعت

سوال – شفيعان ما چه کساني هستند ؟

پاسخ – از آيات و روايات اين طور برمي آيد که بيست دسته هستند که ما را شفاعت مي کنند. اين شفيعان آبرومند هستند که مي توانند دست ديگران را بگيرند. اصل دستگيري خداست. اولين شفيع خداوند است يعني شفاعت خداوند است که از کانال خوبها، دست پايين ترها را مي گيرد. اين کشش رحمت و مغفرت خود خداست که اين طور جلوه مي کند. خدا آفرينش عالم را

ص: 1937

با رحمت شروع کرد. و اين رحمت شامل همه چيز شد که اين رحمت عالم است. بعضي ها از انسانها جذب رحمت خدا شدند و مومن شدند و بعضي از انسانها به خدا پشت کردند و رحمت را جذب نکردند. کساني که با خدا آشتي کردند، مومن شدند و با ايمان شدند. درآخرت خداوند رحمت خاصي هم دارد و اين رحمت شامل همه ي انسانها نمي شود. اين رحمت خاص شامل کساني مي شود که در دنيا اين رحمت را جذب کرده باشند يعني مومنين. پس شفاعت خدا شامل فرد مومن مي شود که رحمت خدا را در عالم دنيا جذب کرده است و کساني که در اين دنيا رحمت خدا را جذب نکرده اند رحمت خاص خدا شامل آنها نمي شود و غضب خدا شامل حال آنها مي شود. خدا هم صفت رحمت و هم صفت عدل دارد يعني خدا هم رحيم است و هم عادل. در قيامت خدا با مومنين با رحمتش برخورد مي کند. اين رحمت با رحمتي که ما در دنيا از خدا مي بينيم خيلي فرق دارد. حضرت امير مي فرمايد: خدا رحيم است نسبت به مومنان. رحمت خدا صد قسمت است و يک قسمت از آن را به دنيا فرستاده است. تمام مهرباني و رحم بين انسانها و حيوانات آثار يک جز رحمت خداست و نود و نه درصد آن در آخرت ظهور پيدا مي کند. خدا با مومنين با عدلش برخورد نمي کند. اگر خدا بخواهد در آخرت با عدلش برخورد بکند به جز چهارده معصوم همه مشکل دارند و مردود مي شوند. وقتي حضرت يونس ترک اولي

ص: 1938

انجام داد خدا او را در شکم نهنگ زنداني کرد و او در شکم نهنگ ذکر و تسبيح خدا را گفت و توبه کرد. خدا مي فرمود اگر يونس به ما متوسل نمي شد و ذکرنمي گفت تا قيامت در شکم ماهي مي ماند. اگر خدا بخواهد با عدلش با ما که گناه کبيره و صغيره انجام مي دهيم رفتار کند چه مي شود ؟ ما متوجه گناه و حرمت شکني گناه نمي شويم و فکر مي کنيم که گناه صغيره است. در روايت داريم که شما به کوچکي گناه توجه نکنيد بلکه به کسي که از او نافرماني کرده ايد توجه کنيد. اگر کسي به يک فرد عادي بي احترامي کند بد است ولي اگر به يک مرجع تقليد بي احترامي کند بدتر است و اگر به امام زمان بي احترامي کند خيلي بدتر است.اگر کسي به خدا بي احترامي کند خيلي خيلي بد است. پس گناه کوچک نيست اگر خدا بخواهد با عدلش برخورد بکند. علما براي خلاف ادب کوچکي که از آنها سر مي زند اشک مي ريختند و ناراحت بودند. مرحوم ملکي تبريزي مي گفتند که در مجلسي، شبه غيبتي شد و من از آنجا بيرون آمدم و خيلي ناراحت بودم. ايشان مي گفت که اين شبه غيبت چهل روز من را عقب انداخت. زيرا بي حرمتي شد. آقا مصطفي فرزند امام خميني ديدند که امام دارد گريه مي کند. همسرش گفت که شايد نماز شبي از ايشان فوت شد يعني براي ترک مستحب گريه مي کردند زيرا آنها عظمت خدا را مي فهميدند. آنها مي ديدند که اين گناه يا

ص: 1939

مکروه نسبت به چه کسي است. اگر خدا با مومن با عدلش برخورد بکند ظلمي نکرده است ولي خدا اين کار را نمي کند و از مومن مي گذرد. ولي کسي که پشت به خدا کرده است خدا از او نمي گذرد.

افاضه ي رحمت خدا قانون و قواعدي دارد. وقتي خدا رحمتش را مي فرستد اولين موجود در عالم که از نظر مقام بالاتر است آنرا جذب مي کند و به مقام هاي پايين تر مي رساند، در واقع سلسله مراتب دارد. پس اين رحمت مستقيم به ما نمي رسد. وقتي استاد درس مي دهد مطالبي را مي گويد و شاگردي که هوش بالاتري دارد آن مطلب را زودتر از همه را مي گيرد و ممکن است براي ديگران آنرا توضيح بدهد. يعني با مراتبي علم استاد به افراد مي رسد. رحمت خدا هم با مراتب مي رسد. اولين کسي که رحمت خدا را در دنيا و آخرت مي گيرد پيامبر است. رحمت خاص خدا همان شفاعت خداست که به پيامبر افاضه مي شود و بعد با سلسله مراتب به شفيعان ديگر مي دهد. ديگر شفيعان مثل انبيا، علما، شهدا و صالحين هم شفاعت را از پيامبر مي گيرند. نظام عامل نظام اسباب است. زيرا ما ظرفيت نداريم که مستقيم از خدا رحمت را بگيريم. وحي را خدا مي فرستد و شاگرد ممتاز گيرنده ي اين وحي است و با سلسله مراتب به مقام پايين تر مي دهد. حيات را خدا مي دهد و يک واسطه ي آن پيامبر و يک واسطه ي آن اسرافيل است و واسطه ي پايين تر ملائک زير

ص: 1940

دست اسرافيل است. يک واسطه ي حيات پدر و مادر است. رزق وشفا دادن هم همين طور است. تمام فيض هاي خداوند به اين شکل است. اين قانون دنيا وآخرت است. پس شفاعت همان رحمت و لطف خداست که با واسطه به پيامبر و. .. رسيده است. در سوره ي زمر آيه 44 داريم: همه ي شفاعت ها متعلق به خداست. اين نظام سلسله مراتب را از دست ندهيد. ما اسباب را واسطه مي دانيم. اگر ما از اهل بيت حاجت مي خواهيم و توسل مي کنيم آنها واسطه هستند. حضرت عيسي به اذن خدا مرده را زنده مي کرد. ديد ما نسبت به واسطه ها ديد شرک آلود نيست. گاهي اوقات در مورد توسل ما را محکوم به شرک مي کنند. ديد ما نسبت به آنها ديد واسطه اي است. مثلا وقتي مي گوييم که يا رسول الله مشکل من را برطرف بکن، مي دانيم که آنها شفا را از خدا مي گيرند. آيت الله مجتهدي تهراني مي فرمود: من خدمت آيت الله خوانساري رسيدم و پرسيدم که وقتي ما به امام رضا (ع) مي رويم، خدا را مخاطب قرار بدهيم يا بگوييم: اي امام رضا(ع) بچه ي من را شفا بده. ايشان فرمودند که هر دو خوب است ولي بهتر است که به واسطه بگوييد و او به خدا بگويد. حتي سر قبر طبرسي برويد و از او بخواهيد که از امام رضا (ع) بخواهد. آيت الله حسن زاده ي آملي مي گفتند که استادم مي گفت که گاهي من از امام رضا (ع) حاجتي مي خواهم ولي داده نمي شود و حاجتم

ص: 1941

را از شاه عبدالعظيم حسني مي گيرم و حواله اينجا داده مي شود. زيرا سنخيت ما با ايشان بيشتر است. پس اصل شفاعت خود خداوند است.

سوال – صفحه ي 38 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – درآيه 237 سوره بقره خدا مي فرمايد: اگر شما مردها همه ي مهريه را ببخشيد( اگر ازدواج تمام صورت نگرفته است بايد نصف مهريه پرداخت بشود) و گذشت داشته باشيد اين به تقوا نزديکتر است.گذشت و فضل را بين خودتان فراموش نکنيد. خدا ناظر بر همه چيز است.

خدا احکام حقوقي مربوط به ازدواج را با يک توصيه ي اخلاقي همراه مي کند.از نظر حقوقي خدا حکم را مي دهد ولي توصيه مي کند که اگر آنرا ببخشي بهتر است. اين نشان مي دهد که حقوق با اخلاق همراه است. حتي در طلاق هم رابطه بايد اخلاقي باشد. خداوند توصيه مي کند که اگر عفو بکنيد بهتر است و فضل را فراموش نکنيد. خدايي که به بنده اش اين توصيه را مي کند، آيا مي شود که خودش با فضل با بنده اش رفتار نکند؟

سوال – چرا پيامبر رحمت لله العالمين است ؟

پاسخ – خدا رحمتش را به پيامبر مي دهد و او رحمت لله العالمين مي شود يعني همه ي رحمت خدا را گرفته است و اين رحمت بايد بين تمام عوامل پخش بشود. پس لقب پيامبر رحمت لله العالمين است و کنيه اش ابوالقاسم است. ايشان تقسيم کننده ي رحمت هستند. در جلد 18 بحار داريم: در معراج، شبي که جبرئيل هم با من نبود و من بالاتر

ص: 1942

از جبرئيل رفتم، هنگام برگشت خدا مرا ابوالقاسم ناميد و فرمود: برو هم تو راهنماي ديگران هستي و هم راه يافته هستي، خوش آمدي وخوش رفتي، خوش به حال تو و کسي که تو را تصديق بکند. وقتي پيامبر پايين آمد و پيش جبرئيل رسيد و براي جبرئيل گفتگو را تعريف کرد و جبرئيل پرسيد که چرا خدا شما را ابوالقاسم صدا زد. همانجا خطاب رسيد: اي احمد، تو را ابوالقاسم گفتم زيرا تو صاحب قسمت کردن رحمت هستي. اگر پيامبر در قيامت رحمت را تقسيم مي کند در دنيا هم اين کار را مي کند.

پس تمام کساني که پايين تر از پيامبرهستند به رحمت پيامبر محتاج هستند، چه خوبان و چه گناهکاران. پس شفاعت پيامبر مخصوص گناهکاران نيست بلکه براي هر کسي است که پايين تر از پيامبر است. منظور از گناهکار کسي است که گناه کرده است و توبه نکرده است. اين شخص براي اينکه از جهنم خارج بشود نياز به شفاعت پيامبر دارد. حتي خوبان براي رفع ترس و وحشت از برزخ و قيامت نياز به شفاعت دارند. ما در قيامت نياز داريم که سريع به حساب ما برسند و يا ما را بي حساب به بهشت ببرند. اينها نيازهاي ماست. حتي کسي که بي حساب به بهشت رفته است مثل انبياء، احتياج به رحمت بالاتر دارند. پس همه به رحمت پيامبر نياز داريم. ما در آنجا با زبان بي زبان مي گوييم که نياز به رحمت داريم. کسي که درجهنم است يا کسي که در مواقف است اقتضاي حالش دريافت رحمت است. در جلد هشت بحار داريم که امام

ص: 1943

رضا (ع)به يکي از اصحابش فرمود اگر حاجتي داشتي بگو: خدايا تو را به حق محمد وعلي مي خوانم. آنها پيش تو آبرو دارند به جهت اين شأن و مرتبه اي که آنها دارند بر آنها صلوات بفرست و حاجت من را هم بده. امام فرمود: وقتي قيامت فرا برسد هيچ ملک مقرب، هيچ پيامبر مرسل و هيچ مومن امتحان پس داده اي نيست که احتياج به شفاعت آنها نداشته باشد. پيامبر همه را شفاعت مي کند. در روايات متواتر از شيعه و سني نقل شده است که پيامبر فرمود: شفاعت من شامل کساني است که اهل گناهان کبيره بوده اند و از دنيا رفته اند. پيامبر فرمود: من شفاعت خودم را براي کساني که گناهان کبيره کرده اند و توبه نکرده اند و از دنيا رفته اند، ذخيره کرده ام. کساني که افراد خوب هستند نيازي به شفاعت ندارد. سند اين روايت خيلي محکم است. منظور پيامبر اين است که انسانهاي خوب نياز به شفاعتي که بايد از جهنم بيرون بيايند ندارند. روايات را بايد با هم خواند. اين روايت را بايد درست معني کرد. منظور اين است که خوب ها نياز به شفاعت خروج از جهنم را ندارند. شفاعتي که براي ترفيع مقام است براي خوبان است. مقام محمود پيامبر هم همين است که همه او را ستايش مي کنند.

خدايا به حق پيامبر و اهل بيت،ما را جزو کساني که با آنها محشور مي شوند و شفاعت شان شامل حال آنها مي شود، قرار بده.

98-02-12 -شفاعت

سوال – چه کساني مي توانند شفاعت بکنند؟

پاسخ – رحمت عام خدا دردنيا شامل همه

ص: 1944

مي شود ولي در آخرت رحمت خاص خدا شامل مومنين مي شود. اين رحمت خاص از کانال برترين عالم وجود يعني پيامبر و اهل بيت جذب مي شود و آنها اين رحمت را تقسيم مي کنند. بخاطر همين لقب پيامبر رحمت للعالمين و قاسم يعني قسمت کننده ي رحمت است. تمام کساني که در مرتبه ي پايين تر از پيامبر هستند چه مومنين و چه گناهکاران، چشم شان به شفاعت و دستگيري پيامبر است و به اين مقام پيامبر، مقام محمود مي گويند. در سوره ي اسراء آيه 79 خدا به پيامبر دستور مي دهد که اگر مي خواهي به مقامي برسي که همه تو را ستايش بکنند، بخشي از شب را بلند شو و نماز شب بخوان. در مورد پيامبر تحجر واجب بود. مرحوم طبرسي در مجمع البيان دارد که پيامبر چندين سال و به مدت طولاني بيدار مي ماند و به عبادت مي ايستاد و سنگيني بدنش را روي پايش احساس مي کرد و بعد از مدتي بر اثر کثرت عبادت چشم هاي پيامبر گود افتاده بود و پاهايش ورم کرده بود بعد آيه نازل شد که اي پيامبر، ما قرآن را نازل نکرديم که اين قدر خودت را به سختي بيندازي. پيامبر براي اينکه بتواند از همه دستگيري بکند اين همه صدمات را تحمل مي کرد. همه ي مفسرين شيعه و سني گفته اند که اين مقام محمود همان مقام شفاعت کبري است. کلمه ي محمود از حمد يعني ستايش مي آيد، پيامبر کاري مي کند که مورد ستايش همه مي شود. پيامبر در روز قيامت چکار مي کند که در قيامت

ص: 1945

همه او را ستايش مي کنند؟ پيامبر از همه دستگيري خواهد کرد.

سعدي در شعرهايش دارد که همه ي پيامبران تحت ظل رسول اکرم هستند. در عالم دنيا نمي توانيم همت محمد را بفهيم و آن در روز قيامت مشخص مي شود. اگر مي خواهي جوان باشي و عاشقي کني، طوري عاشقي کن که در آخرت سربلند باشي و عشق محمد را داشته باشي. پيامبر مي فرمايد: همه ي پيامبران زير پرچم من هستند.

يکي ازاهالي بصره خدمت امام باقر(ع) رسيد و گفت که اميدوارکننده ترين آيه در قرآن کدام است. امام از او سوال کرد که به نظر تو اميدوار کننده ترين آيه کدام است؟ او اين آيه را خواند: اي کساني که گناهي کرده ايد و زياده روي کرده ايد خدا همه ي گناهان را مي بخشد. امام اين آيه را خواند: اي پيامبردر روز قيامت آنقدر خدا به تو مي بخشد تا خشنود بشوي. اين همام مقام شفاعت پيامبر است. آيا اين پيامبر راضي مي شود که در قيامت خودش در لذت هاي بهشتي باشد و عده اي از اهل اسلام که خدا و پيامبر و اهل بيت را قبول داشتند و دشمن نبودند ولي شيطان آنها را به گناه کشيد، در عذاب باشند؟ پيامبر براي مشرکين هم دلسوزي مي کرد. در جنگ بدر وقتي سران مشرکين را اسير کرده بودند و از جلوي پيامبر عبورمي دادند پيامبر لبخند مي زند. يکي از آنها گفت که تو ما را اسير کرده اي و مي خندي؟ پيامبر گفت که خنده ي من براي اين است که من شما را با غل و زنجير

ص: 1946

به بهشت مي برم ولي شما نمي آييد. پس اين پيامبر در قيامت هم پادرمياني مي کند.

پيامبر که داراي اين مقام است يعني مقام دستگيري کل مردم، راضي نمي شود که خودش در بهشت باشد و مسلمانان درعذاب بمانند و خدا آنقدربه او مي بخشد تا پيامبر خشنود بشود. امام سجاد(ع)مي فرمايد: خدايا اگر من را به جهنم ببري شيطان خوشحال مي شود و اگر به بهشت ببري، پيامبرت خوشحال مي شود و من مي دانم که تو خشنودي پيامبرت را مي خواهي.

سوال – پيامبر و اهل بيت در شفاعت کردن هزينه اي پرداخت مي کنند. ما چکار کنيم که آنها هزينه ي کمتري براي شفاعت ما پرداخت کنند؟

پاسخ – درجلد هشت بحارالانوار داريم که پيامبر در هنگام مرگ در بستر خوابيده بودند و جبرئيل نازل شد و گفت که بهشت براي شما آماده است و ملکوتيان براي استقبال شما صف کشيده اند. پيامبر فرمود که براي امت من چه آورده اي؟ جبرئيل گفت که چيزهايي که خدا به شما مي دهد بغير از چيزهايي است که به انبياء ديگر مي دهد،مقام محمود براي شماست و آنقدر خدا از انسانها به تومي بخشد تا خشنود بشوي. پيامبر گفت که الان چشمم روشن شد و آنگاه پيامبر جان به جان تسليم کرد. پس مومني که پيامبر و اهل بيت را دوست داشته است در عذاب باقي نخواهد ماند البته ممکن است که اين شفاعت مدتي طول بکشد که اين خيلي ترسناک است. هر لحظه ي قيامت برابر با سالهاي دنياست. اميدوار کننده اين است که آنها قطعا مومنين را دستگيري مي کنند. به

ص: 1947

مرحوم کاشف القطاع خبر دادند که يکي از شيوخ عرب از دنيا رفته است و براي نماز ميت به سراغ او مي آيند. ايشان به کتابخانه رفت و در آنجا خوابيد زيرا نمي خواست که براي اين عرب که فرد صالحي نبود نماز بخواند. در خواب ديد که اين مرد عرب را براي دفن به صحن اميرالمومنين آوردند. چند جا را براي قبر کندند و به مانع برخورد کردند و بالاخره او را دفن کردند. بعد ديد که دو تا ملک او را از قبر بيرون کشيدند و حضرت علي (ع) دستور داد که او را بيرون بکشند زيرا فرد صالحي نبوده است. آن عرب به اميرالمومنين گفت که من سوالي دارم. اگر مرا بيرون بيندازيد حق من است ولي الان مرا پيش دشمنان شما مي برند و آنها مي گويند که تو يک عمر سنگ علي را به سينه مي زدي و آخر هم تو را پيش ما آوردند. پس علي چه شد؟ اگر دشمنان اين را بگويند من چه جوابي به آنها بدهم. اميرالمومنين فرمان داد که او را رها کنند. علامه از خواب بيدار شد و به سمت حرم اميرالمومنين رفت. ديد که شيخ عرب را آوردند و خواستند در چند محل او را دفن کنند ولي به مانع برخورد کردند و بعد او را دفن کردند و ايشان فهميدند که رويايش صادقه بوده است. ايشان جلو رفت و براي ميت نماز خواند.

پيامبر براي دستگيري هزينه اي را متقبل مي شوند بخصوص براي افرادي که اهل جهنم هستند. کسي که در بهشت است جايش خوب است حتي اگر شفاعت شامل او

ص: 1948

نشود. کسي که اهل جهنم است پيامبر بايد براي آنها زحمت زيادي بکشد تا ضامن آنها بشود.

سرپرستي مومنين پيامبر و آل معصوم هستند. آنها پدران اين امت هستند. پدر براي اهل خانه هزينه مي کند. پيامبر فرمود: من و علي پدران اين امت هستيم. آنها سرپرست هستند که انسانها را به قرب برسانند. آنها مثل پدر مسئوليت پذير هستند و در راه ما را دستگيري مي کنند. همانطور که پدر دلسوز سپر فرزندانشان مي شود ائمه و امامان هم سپر بلا مي شدند. موسي بن جعفر مي فرمود که من سپر بلاي امتم شدم. در زيارت اربعين داريم که امام حسين(ع) خون قلبش را داد و سرش را بالاي نيزه داد تا بندگان خدا را از ظلالت بيرون بياورد. پس ائمه در دنيا براي شفاعت شان هزينه پرداخت مي کنند. در روايت داريم که وقتي شما در دنيا گناه مي کنيد اهل بيت شرمنده مي شوند.امام صادق (ع) دربين ياران شان فرمودند که چرا شما پيامبر را ناراحت مي کنيد؟ آنها گفتند که ما کاري نکرديم. امام فرمود: مگر نمي دانيد که پيامبر ناظر براعمال شما است و او پدر شماست. وقتي شما گناه مي کنيد پيامبر ناراحت مي شود. پس پيامبر را ناراحت نکنيد بلکه او را خوشحال کنيد. پيامبر و اهل بيت سرپرستي بندگان را دردنيا و آخرت بعهده دارند تا آنها را به سمت خدا ببرند. پس آنها سرمايه گذاري را در دنيا و آخرت تحمل مي کنند. حتي پيامبر و اهل بيت براي کساني که حق الله و حق الناس بر گردن شان هست پادرمياني مي کنند و آبرو گرو

ص: 1949

مي گذارند. پس آنها هم در دنيا متحمل سختي بوده اند و هم در آخرت ناظر و نگران آنها هستند و شفاعت مي کنند. داريم که اگر مي خواهيد به ما اهل بيت کمک کنيد با تقوا باشيد. حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: با تقواي تان به علي کمک بدهيد. در بحارالانوار داريم که اين کمک به اهل بيت کمک در شفاعت و دستگيري است. پدر مهرباني که در گردنه هاي سخت دست بچه اش را مي گيرد و مي برد تا پرت نشود و اين بچه مي خواهد دستش را بکشد، مثل ائمه است که ما انسانها با گناه دست مان را از دست آنها مي کشيم و به سمت شيطان مي رويم. اينکار باعث مي شود که زحمت آنها بيشتر بشود و هزينه شان بالا برود. بزرگواري مي فرمودند که امام زمان(عج) فرموده که ما چاره اي نداريم جز اينکه شما را با خودمان ببريم. اگر اين طور باشد در جايي بايد بلايي سر ما بيايد که پاک بشويم. و ممکن است که آن بلا بيماري طولاني باشد تا شما پاک بشويد که باز هم در اينجا آنها ناراحت مي شوند. آنها فرموده اند که با پاک بودن و عفت با ما راه بياييد و محکم در صراط مستقيم پيش برويد. با اين کمک ما مي توانيم هزينه ي اهل بيت را پايين بياوريم. اهل بيت براي همه ي مردم هزينه ي مي کنند ولي کساني که دشمني با اهل بيت کرده اند، در روز قيامت اهل بيت از آنها حمايت نمي کنند. کساني هم که مستضعف بوده اند اهل

ص: 1950

بيت از آنها حمايت مي کند. از مرحوم رشتي در بعد از مرگ پرسيدند که وضعيت تو در آنجا چطور است. ايشان گفتند: شکر خدا را که در پناه حسينيم، عالم از اين خوبتر پناه ندارد.

سوال – صفحه ي 45 قرآن را توضيح بفرماييد.

پاسخ – خدا در آيه قبلي در مورد پرداخت انفاق توصيه کرده بود. و در آيه 268 سوره بقره مي فرمايد که وقتي شما مي خواهيد انفاق کنيد شيطان دو تا کار انجام مي دهد. يکي اينکه تو را وسوسه مي کند که فقير مي شويي و تو را از انفاق مي ترساند و از طرفي تو را امر به بدي مي کند. خدا به کساني که انفاق مي کنند دو تا وعده مي دهد: يکي اينکه در آخرت به آنها مغفرت مي دهد و در اين دنيا به آنها برکت مي دهد. يکي از عوامل وسعت روزي و برکت اموال انفاق است. اميرالمومنين در نهج البلاغه دارد که وقتي فقير شديد با خدا معامله کنيد با صدقه دادن و خدا وسعت مي دهد و او عليم است.

سوال – در مورد گروههاي شفاعت کننده توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – در روايات حدود بيست دسته شفاعت کننده نامبرده شده است. دست اول خدا بعد پيامبر و بعد اهل بيت و دسته ي چهارم انبياء الهي هستند که امت خودشان را شفاعت مي کنند. دسته ي چهارم علما هستند. در قيامت به عابد مي گويند که به بهشت برو ولي به عالم مي گويند که بايست و کساني را که تربيت کرده اي ببين. دسته ي ششم شهدا هستند. داريم: انبياء، علما

ص: 1951

و شهدا هم شفاعت مي کنند. شفاعت خدا و پيامبر و اهل بيت نامحدود است ولي شفاعت بقيه شفاعت کنندگان محدود است. مثلا شهدا خانواده و دوستان شان را مي توانند شفاعت کنند. گروه هفتم ملائکه هستند، مثل دو ملکي که اعمال ما را ثبت مي کنند يا ملکي که سلام هاي زائرين را به امام حسين (ع) مي رسانند. هشتمين شفيع ما قرآن است. داريم که قرآن را ياد بگيريد که در قيامت شما را شفاعت مي کند. قرآن در قيامت به زيباتري چهره نمايان مي شود و به صف مسلمين مي آيد و مسلمين تعجب مي کنند و فکر مي کنند که جزو شهدا است و بعد به صف بالاتر مي رود تا به زير عرش الهي قرار مي گيرد. قرآن در آنجا از بعضي شکايت مي کند و از بعضي شفاعت مي کند. کساني که با باطن قرآن ارتباط برقرار کرده اند شفاعت قرآن از آنها عميق تر است. اين حديث در کافي است. کمترين حدي که يک مومن مي تواند شفاعت بکند تا سي نفر پايين تر از است. دهمين شافع رحم و خويشان هستند يعني کساني که بالاتر هستند خويشاوند پايين تر را شفاعت مي کنند. يازدهمين شفاعت ما اعمال صالح است. يکي از کساني که دست ما را مي گيرد اعمال ماست. داريم: شفيعي بهتر از توبه نيست. در جايي گفته شده که صلوات دست ما را مي گيرد. دوازدهمين شفيع همسايه است. بخاطر همين رابطه با همسايه در دنيا و در آخرت خوب است. سيزدهمين شفيع بچه هاي سقط شده هستند. رحمت خاص شامل حال آنها مي شود

ص: 1952

و دم بهشت مي ايستند تا پدر ومادرشان بيايند. چهاردهمين دسته شفيع دوست است. کساني که دوستي شان در دنيا صادقانه است در آخرت هم دست همديگر را مي گيرند. پانزدهمين دسته فقرا هستند. فقرا مومني که با عزت زندگي کردند خدا براي آنها جبران مي کند و به آنها شفاعت مي دهد. آنها خانواده ي خودشان را شفاعت مي کنند که فقر را تحمل کرده اند. صلوات، توبه، راست گويان، مجاهدين و دانشجوياني که علم مفيد کسب مي کنند مي توانند شفاعت بکنند.

انشاء الله ما جزو کساني باشيم که از شفاعت گسترده ي اهل بيت بهره مند بشويم.

98-02-19- شفاعت

تو صد مدينه داغي تو صد بقيع دردي، يتيم مي شود خاک اگر تو برنگردي تمام شب نيفتاد صداي گريه ي باد چه بادهاي زردي چه کوچه هاي سردي، دو قريه آن طرف تر بپيچ سمت لبخند شکوفه مي فروشد بهار دوره گردي، کسي مي آيد از راه چه ناگهان چه ناگاه خداي من چه روزي خداي من چه مردي، از آسمان چهارم مسيح بازگشته است زمين ولي چه تنهاست مگر تو بازگردي.

سوال – چه کساني در قيامت مورد شفاعت قرار مي گيرند؟

پاسخ – امروز روز تخريب قبور ائمه بقيع است و ما اين روز را تسليت عرض مي کنيم. بايد امروز بعنوان يک روز عزا در بين مومنين شناخته شود. عده اي هويت خودشان را در تخريب مي بينند و روش کار آنها شبهه انگيزي و تخريب باورهاست. آنها بايد بطور منطقي حرف شان را بزنند و از عقايدشان دفاع بکنند ولي آنها حرف خاصي ندارند که آنرا بگويند. در

ص: 1953

تاريخ ادياني که بي ريشه و ساختني هستند ماندني نيستند. با اينکه ظواهر قبور از بين رفته است ولي اصل آنها باقي است و ياد آنها در بين همه اسماء است.

در روايات ما، در مورد اينکه چه کساني مورد شفاعت قرار مي گيرند طوري مطرح شده است که نه انسان صددرصد خيالش راحت شود که شفاعت شامل حالش مي شود،نه اينکه از شفاعت نااميد شود. در واقع تضميني نشده است که چه کساني شفاعت شامل حالشان مي شود. با اينکه فردي مومن و با ايمان است ولي معلوم نيست که ايمانش را با خودش به قيامت ببرد. بسياري از افراد در هنگام مرگ ايمان شان را از دست داده اند و عاقبت به خير نشده اند. مشخص نيست که شفاعت بلافاصله بعد از مرگ شامل حال انسان مومن بشود و ممکن است سالها طول بکشد. و حتي شفاعت در جهنم به او برسد. در روايت داريم که خيلي از افراد نام پيامبر را بعد از قرن ها يادشان مي آيد. اينها کساني هستند که رابطه شان با شفيعان ضعيف بوده است و شفاعت به آنها دير مي رسد. آيا ما تحمل داريم که بعد از چند صد سال مورد شفاعت قرار بگيريم؟ پس ضمانتي نيست که صد درصد شفاعت سريع به انسان برسد و از طرفي باب شفاعت را طوري مطرح کرده اند که هر کسي اميدوار بشود. يعني فردي که ايمان دارد و با خدا و اهل بيت دشمني ندارد اميدوار باشد. در روايات داريم که در قيامت آنقدر خداوند از گناهان بنده هايش مي گذرد که شيطان هم طمع مي کند

ص: 1954

که شايد خدا او را ببخشد. اگر کسي ذره اي از محبت اهل بيت در دلش باشد در عذاب نمي ماند. شفاعت اهل بيت گسترده است و محدوديتي ندارد. از زمان احتضار تا قيامت، ائمه مي توانند دستگيري بکنند و اين شفاعت شامل همه ي گناهان حق اللهي و حق الناسي است. اينها اميد را زياد مي کند که شخصي نااميد نباشد. حضرت موسي وقتي چوپان بود يکي از گوسفندانش گم شد و موسي خيلي تلاش کرد تا گوسفند را پيدا کرد و وقتي گوسفند را ديد، دستي به سر آن کشيد و گفت که من دلم به حال خودت مي سوخت که اسير گرگ بشوي، وحي آمد که اي موسي چون ما تو را مهربانترين فرد يافتيم، تو را به پيامبري برگزيديم. وقتي پيامبري راضي نمي شود که حيواني نصيب گرگ نشود، آيا راضي مي شود که انساني نصيب جهنم بشود؟ پس بحث شفاعت در آيات و روايات طوري مطرح شده است که انسان بين خوف و رجاء بماند و اين اصل باعث رشد انسان مي شود.

شفاعت تجسم رابطه اي است که انسان در دنيا با خدا و اولياء خدا برقرار کرده است، شفاعت واسطه گري نيست يا پارتي بازي نيست تا کاري راه بيفتد حتي اگر قانوني زير پا گذاشته شود. شفاعت آخرت تکويني است و تجسم رابطه اي است که در دنيا با آنها برقرار کرده ايم. کسي که در عالم دنيا رابطه اي با خدا و اولياء الله خدا برقرار نکرده است، در آخرت دستش به آنها نمي رسد و شفاعت شامل حالش نمي شود. کسي که کمي حب

ص: 1955

در دلش دارد مشخص است که دشمن نيست و با حق عناد ندارد و جزو مستضعفين است و بگونه اي از آنها دستگيري مي شود. اگر کسي به خدا و اولياء پشت کرده باشد محروم از شفاعت است. همه ي شفيعان بايد اجازه ي شفاعت را از پيامبر بگيرند و کسي فکر نکند که مثلا شفيعان ديگري مثل همسايه، زمين و. ..،آنها را شفاعت مي کنند. در قيامت مثل عالم دنيا نيست که با گريه و زاري بتوان کاري پيش برد. پس مهمترين شرط شفاعت داشتن ايمان و بودن در محيط ولايت و دشمني نداشتن با اهل بيت است. سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: کسي نمي تواند داراي شفاعت بشود مگر کسي که پيش پروردگار عهدي بسته باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد: عهد يعني کسي که اذن ولايت اهل بيت را به او داده شده باشند و به او اذن داده اند که اهل ولايت بشود. عهد با خدا يعني اينکه در صراط مستقيم و دنباله روي معصومين باشد. اگر کسي دشمن اهل بيت باشد شفاعت شامل حال او نمي شود. در جلد هشت بحارالانوار داريم که فردي نزد امام باقر(ع) آمد و گفت که همسايه ي ما اهل خلاف است و نماز نمي خواند. امام گفت که بدتر از همسايه ي تو کسي است که با ما خصومت دارد.البته امام اول تاسف خورد. امام مي فرمايد: هيچ بنده اي نيست که اسم ما پيش او برده بشود و دلش نرم نشود مگر اينکه دست نوازش ملائکه بر سر او خواهد بود و گناهانش بخشيده مي شود. اين شفاعتي است که گناهان را

ص: 1956

به حسنات تبديل مي کند. مگر گناهي کرده باشد که ايمانش را از دست داد باشد. فرمودند: شفاعت مورد قبول قرار مي گيرد جز در مورد دشمنان ما. آقاي قاضي مي فرمودند که فردي از همسايه هاي ما با اهل بيت خصومت داشت. او از دنيا رفت و شب اول قبر او را به دخترش نشان دادند.دختر ديده بود که اميرالمومنين به فردي که از دنيا رفته بود، فرموده که او از ما نيست و او را بشدت عذاب کرده بودند و اين دختر از ترس موهايش سفيد شد. پس در حق دشمن اهل بيت شفاعتي نيست. سوره انبياء آيه 28 مي فرمايد: ملائکه هر کسي را شفا نمي کنند مگر آنکسي را که خدا از او راضي باشد. امام رضا (ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد که خدا از کسي راضي مي شود که دين و عقايد او را بپسندد. اگر عقايد کسي شرک آلود نبود و پاک بود مشمول شفاعت مي شود.

سوال – صفحه 66 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – عده اي تصميم داشتند که با پيامبر به جنگ نروند ولي عده اي پشيمان شدند و همراه پيامبر رفتند. آيه 102 سوره آل عمران مي فرمايد: ياد بياوريد که طائفه اي از شما تصميم گرفتند که به جنگ نيايند، خدا ولي آنهاست و مومنين بايد توکل شان به خدا باشد. پس اگر کسي تصميم بر گناه گرفته باشد و ولي آنرا عملي نکند، از ولايت خدا بيرون نمي رود. البته انسان در هنگام هنگام از ولايت خدا خارج مي شود تا وقتي که توبه کند و برگردد.

ص: 1957

دواي سستي هاي دين توکل است. براي رفتن به سمت خدا بايد به خدا تکيه کرد و خدا پشت ما را خالي نمي کند.

سوال –فردي که در عمل گناهکار کبيره انجام مي دهد شفاعت شامل حال آنها مي شود. خدا چطور مي شود که از آنها راضي باشد؟

پاسخ – يکي از ياران امام کاظم (ع) اين سوال را پرسد و امام فرمود: گناهکار دو جور است: گناهکاري که از گناه خوشش نمي آيد و گناه با ذات او همجنسي ندارد،اين نشانه ي اين است که ذات او پاک است و از طينت اهل بيت است. يعني گناهان آنها از عمق ذات نيست. مومن کسي است که از گناه اجتناب مي کند مگر از گناهاني که با پشيماني همراه است و از گناه خوشش نمي آيد. اين فرد مثل الماسي است که در لجن افتاده است. روايت داريم محبت اميرالمومنين نوري در ذات انسان است که گناه را پس مي زند و نمي گذارد گناه وارد عمق جان او بشود. اين فرد با شستشويي در دنيا پاک مي شود. اين فرد مي تواند مورد رضايت خدا باشد. از امام پرسيدند که آيا شيعه ي شما گناه هم مي کند؟ امام فرمود: بله، پرسيدند که مي توان به آنها فاسق گفت؟ امام فرمود: مي توان به آنها فاسق العمل و طيب الروح گفت.امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه مي فرمايد: خدايا من گناه تو را کردم و تو جبران کننده هستي، من کسي هستم که بر آقاي خودش جرات ورزيدم و گناه کردم، خدايا اگر گناه کردم نخواستم با تو دشمني کنم و هواي نفس بر من غالب شد و مي دانم اشتباه کردم. رسول تُرک در عيد نوروز به کربلا مي رفت. او مي گفت

ص: 1958

که من در طول سال روسياه هستم و آخر سال به کربلا مي آيم تا بشفاعت امام حسين(ع) رو سفيد بشوم و برگردم. در ادامه امام فرمود: عده اي هستند که از گناه کردن خوششان مي آيد و آنها مورد رضايت خدا نيستند.

در سوره مدثر داريم که بهشتيان از جهنميان مي پرسند که چه چيزي باعث شد که به جهنم برويد؟ آنها گفتند: ما جزو نمازگران نبوديم، به مساکين کاري نداشتيم، غرق در دنيا بوديم و تکذيب قيامت را مي کرديم. شفاعت شامل اين افراد نمي شود.

کساني هستند که نماز را کوچک مي شمارند و نماز نمي خوانند ولي عده اي هستند که نماز نمي خوانند ولي اگر در جايي بفهند که آنها نماز نمي خوانند، آنها خجالت مي کشد. ممکن است که شفاعت به آنها دير برسد. پس کسي که نماز نمي خواند و شرمنده است با کسي که نماز نمي خواند و به آن اهميت نمي دهد فرق مي کند.

اللهم الرزقنا شفاعت الحسين يوم ورود، خدايا علاوه بر شفاعت در آخرت، توفيق دستگيري ائمه را در دنيا، به ما عنايت بفرما.

98-02-26- شفاعت

حتي به خنده اي شده ميهمانمان کنيد، زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد، از ما مسافران قدم دور خود زدن، سلمان شدن گذشت مسلمانمان کنيد، يک نورواحديد که در چهارده افق، تکرار مي شويد تا حيرانمان کنيد.

سوال – در مورد حمزه عموي پيامبر توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ - امروز را که روز شهادت عموي پيامبر (ص)، حمزه سيد الشهدا است را تسليت مي گويم. حضرت حمزه در تنهايي ها و غربت پيامبر اکرم (ص)

ص: 1959

از بزرگترين مدافعان ايشان بود. بعد از حضرت علي (ع) و خديجه ي کبري (س) که از همان اولين روزهاي رسالت در کنار پيامبر (ص) بودند، حضرت حمزه بود که با ابهتي که داشت پشت پيامبر ايستاد. با آمدن ايشان، مشرکين به گونه ي ديگري با پيامبر اکرم (ص) برخورد مي کردند.در زيارت حضرت حمزه، تعبير اسدالله و اسدالرسول براي ايشان آمده است. پيامبر (ص) فرمودند که من اين تعبير را از جبرئيل شنيدم. درروايتي از امام باقر (ع) آمده که بر ستوني از عرش نوشته شده حمزةٌ اسد الله و اسدالرسول و سيد الشهدا. در برخي از روايات آمده که اگر بعد از رحلت پيامبر، حمزه و جعفرابن ابيطالب حضورداشتند، مسائلي که براي حضرت امير(ص) و حضرت زهرا (س) پيش آمد، رخ نمي داد. به همين خاطر پيامبر اکرم (ص) روز احد که روز شهادت حضرت حمزه است را سنگين ترين روز براي خود تلقي کردند. در برخي از روايات داريم که شأن نزول گروهي از آيات قرآن حضرت حمزه است. از جمله آيه ي: بعضي از مومنين کساني هستند که پاي عهد خود تا آخر ايستاده اند ( يا به شهادت رسيدند و يا منتظر شهادت هستند) و اصلاً از عهد خود بازنگشتند. در روايتي از امام باقر (ع) است که کساني که تا هنگام شهادت پاي عهد خود ايستادند، حمزه و جعفرابن ابيطالب بودند. البته مصاديق اين آيه منحصر به اين دو بزرگوار نيست. امام حسين (ع) در کربلا بر بالين برخي از شهدا که مي رسيدند همين آيه رامي خواندند. ما نبايد فقط به صورت يک قضيه ي تاريخي به شهادت

ص: 1960

حضرت حمزه نگاه کنيم. ما همگي مديون اين بزرگوار هستيم. حضرت حمزه يکي از کساني است که شهيد شد تا دين به عرصه رسيد و ما متدين شديم. حضرت زهرا (س) در تمام عمر خود، روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به سر قبر شهداي احد و بخصوص حضرت حمزه رفته و فاتحه مي خواندند.

سوال – اگر شفاعت حق بوده و در آخرت آنقدر گسترده است، پس چرا قرآن در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره آن را رد کرده است؟

پاسخ – ما نبايد براي بيان يک موضوع فقط به يک آيه يا يک روايت استناد کنيم. بلکه بايد همه ي آيات و رواياتي که مربوط به يک موضوع است را بررسي کنيم تا يک نگاه جامع داشته باشيم. درست است که يک دسته از آيات قرآن شفاعت را رد کرده است. در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره خداوند مي فرمايد: روز قيامت روزي است که نه کسي را بجاي ديگري مي گيرند و نه شفاعتي قبول مي شود. در برخي ديگر از آيات آمده که (در آن روز) نه مي توان براي آسايش خود چيزي را خريد، نه دوستي و رفاقتي بدرد مي خورد و نه شفاعتي. اما در آيات زيادي هم شفاعت اثبات شده است. مثلاً در آيت الکرسي آمده که چه کسي مي تواند نزد خدا شفاعت کند، مگر با اجازه ي خدا. بنابراين شفاعت وجود دارد ولي با اجازه ي خدا است. در بحث شرايط شفاعت شوندگان در آيه ي هشتاد و هفت سوره ي مريم آمده است که کسي نمي تواند حق

ص: 1961

شفاعت داشته باشد مگر اينکه عهدي با خدا بسته باشد. در آيه ي بيست و هشت سوره ي انبياء آمده است که ملائکه شفاعت نمي کنند مگر کسي که خدا از او راضي باشد. بنابراين آيات دو دسته هستند. در برخي آيات شفاعت نفي شده و در برخي نيز اثبات شده است. يک شفاعتي وجود دارد که مردود بوده و ما نيز آن را قبول نداريم. اين شفاعت در مباني ديني ما پسنديده نبوده و مستلزم نسبت شرک و يا ظلم به خدا دادن است. اگر تلقي شهادت همان پارتي بازي هاي دنيايي باشد که برخي به آن توسل جسته و قانون را زير پا مي گذارند که در واقع يک نوع ظلم و تبعيض است. اين شفاعت هيچگاه در حق خداوند متعال روا نبوده و در آخرت وجود ندارد. برخي از آيات قرآن که فرموده در آخرت شفاعت و رفاقتي نيست، در واقع به اينگونه شفاعت اشاره دارد. شفاعتي که حق بوده و ما آن را قبول داريم، رابطه اي است که از عالم دنيا شروع شده که به واسطه ي آن شخص با خدا يا معصومين ارتباط پيدا مي کند. اين شخص داراي لياقت و شايستگي است که بخاطر آن در روز قيامت مورد شفاعت قرار مي گيرد. بنابراين به ناحق چيزي به کسي داده نمي شود. برخي از مشرکين نيز ديدگاهي راجع به شفاعت داشتند که بت ها را شفيع خود مي دانستند. ديد آنها اين بود که خدا عالم را خلق کرده و کناري نشسته است. کسي که عالم را اداره مي کند يک سري موجودات آسماني هستند مانند ملائکه و

ص: 1962

ستارگان. چون دست ما به اين موجودات نمي رسد، بت هايي مي سازيم که نماد آن واسطه ها باشند. آرام آرام اين افراد بجاي احترام به اين بت ها آنها را پرستش مي کردند. اين ديدگاه مابين بت پرستان رواج داشت. قرآن اين ديدگاه را مردود مي داند. بنابراين شفاعتي که در آن ظلم و تبعيض دنيايي وجود داشته باشد و يا شفاعت منهاي خدا باشد، مردود است. اگر ما که شيعه ي اهل بيت هستيم، نگاهي استقلالي به شفيعان داشته باشيم و فکر کنيم که مثلاً با جلب رضايت امام حسين (ع) نيازي به رضايت خدا نداريم نيز اشتباه کرده ايم. برخي افراد فکر مي کنند که رضايت خدا با انجام واجبات و دوري از محرمات جلب مي شود که کار سختي است.اما رضايت امام حسين (ع) تنها با ريختن اشک جلب مي شود که کار آساني است. اين اعتقاد شبيه همان شفاعت منهاي خدا است که در قرآن رد شده است. قطعاً اولين کسي که مخالف اين ديدگاه است، خود امام حسين (ع) است. امام حسين (ع) تعبيري دارند که رضايت خدا همان رضايت ماست. عده اي نزد اميرالمونين (ع) آمدند و گفتند که تو همان کسي هستي که بايد باشي. اين افراد نسبت به حضرت امير غلو کرده و يک مقام الوهيت براي ايشان قائل بودند. اميرالمونين (ع) در همان حال به سجده افتادند تا اين افراد بدانند که ايشان بنده است. سپس بلند شدند و فرمودند که از اين غلوي که کرديد توبه کنيد والا برخورد سختي با شما خواهم داشت. در زيارت امام حسين (ع) گفته مي شود: اشهد انک

ص: 1963

قد اقمت الصلوة و اتيت الزکوة و امرت بالمعروف و نهيت ان المنکر، معناي همه ي اين چيزها بندگي است. بنابراين ما بايد بدانيم که شفيعان واسطه هايي هستند که رحمت و مغفرت را از خدا مي گيرند و به زيردستان خود پخش مي کنند. در همه ي موارد خدا بايد راضي بوده و اجازه دهد. يعني هيچ موردي مستقل از خدا نيست. اگر انتهاي آيه اي که در سوره ي بقره آمده و شفاعت را نفي مي کند را نگاه کنيد متوجه مي شويد منظور قرآن شفاعت در مورد کفار وهمينطور شفاعت شرک آلود است.

سوال – شما گفتيد که اهل بيت حتي در مورد حق الناس هم شفاعت مي کنند. با اينکه همه مي دانيم خداوند حق الناس را به صاحبان حق سپرده است و نمي شود حق آنها را ناديده گرفت. پس شفاعت در اين مورد به چه معنايي است؟

پاسخ – روايات متعددي در مورد معناي شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس وجود دارد. شفاعت در صورتي مستلزم ظلم است که بدون دليل اهل بيت فرد گنهکاري را نجات دهند. اگر صرفاً اينگونه بود نشانه اي از ظلم و تبعيض وجود داشت. اما قطعاً اينگونه نيست. کسي مورد شفاعت قرار مي گيرد که خدا از اعتقادات او راضي باشد. اين فرد بايد به خدا ايمان داشته و در محيط ولايت باشد. يک چنين کسي يک صلاحيت و لياقتي دارد. اين فرد با گنهکاري که کافر بوده و رابطه اي با خدا و اهل بيت ندارد متفاوت است. فردي که حق را پذيرفته است اما نقص و کمبودي دارد

ص: 1964

ممکن است مورد شفاعت قرار گيرد. البته ممکن است گناهان او باعث شود که شفاعت دير به او برسد و يا سال ها و قرن ها در برزخ و قيامت باقي بماند. معطلي در برزخ و قيامت چيز کمي نيست. زماني که اسم قيامت مي آمد، رنگ پيامبر(ص) مي پريد. برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت کاري است که فرد کافر آن را انجام نداده است. پاداش برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت، شفاعتي است که شامل حال او مي شود. در روايتي در کتاب کافي آمده است که امام باقر (ع) با يکي از اصحاب خود در مسجد الحرام نشسته بودند. امام باقر (ع) به صحابه فرمودند: اين افرادي که مي بيني برگشت آنها به سوي ما بوده و حساب آنها با ما است. سپس فرمودند: اگر گناهي بين خود و خداي خود داشته باشند، ما بطور اکيد از خدا مي خواهيم که آنها را ببخشد. خدا در اين مسئله جواب ما را مي دهد. اما در مورد گناهاني که بين خود با هم داشته اند و ظلم به کسي کرده اند، ما به سراغ صاحبان حق مي رويم واز آنها درخواست مي کنيم که از حق خود بگذرند. به آنها مي گوييم که در عوض اين کار خدا چيزهايي به شما مي دهد و ما شما را دعا مي کنيم. حق صاحبان حق زير پا گذاشته نمي شود بلکه اهل بيت از آنها درخواست مي کنند. بنابراين به اين معنا نيست که اهل بيت دست فردي را که ظلم کرده مي گيرند و به بهشت مي برند و صاحب حق ناديده

ص: 1965

گرفته مي شود. در اين مورد اهل بيت پادرمياني مي کنند، همانطور که در دنيا هم اين کار را مي کردند. مرحوم مجلسي در جلد پنجاه و سه بحار الانوار نقل کرده است که سيد ابن طاووس که از علماي بزرگ بود وارد سرداب مقدس سامرا شد. اين سرداب مکاني در منزل امام عسگري (ع) بوده که امام زمان هم در همين سرداب به دنيا آمده اند. سيد ابن طاووس مي گويد: زماني که در پله هاي اول سرداب بودم صداي مناجاتي شنيدم. زماني که دقت کردم ديدم صداي امام زمان (ع) است. در همان پله نشستم و ديدم که حضرت از خدا درخواستي دارد به اين مضمون که خدايا شيعيان ما از نور ما خلق شده اند و سنخيتي با ما دارند، آنها گناهاني مرتکب شده اند. خدايا اگر گناهان آنها حق الهي بوده گذشت کن، ما هم از آنها گذشتيم. اما در مورد گناهاني که حق الناسي بوده، بين آنها صلح ايجاد کن. خدايا آنقدر از مال ما به مال آنها برکت بده که از همديگر بگذرند. شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس اينگونه است.

سوال – در مورد آيات 174 تا 180 سوره ي آل عمران توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه ي 178 خداوند مي فرمايد: کفار گمان نکنند که اگر ما طول عمري به آنها مي دهيم، امکاناتي در اختيار آنها گذاشته مي شود و به ظاهر در رفاه هستند، براي آنها خير و خوب است. ما اين امکانات را به آنها مي دهيم تا پيمانه ي خود را پر کنند و گناه خود را بيشتر کنند.

ص: 1966

در واقع آنقدر از چشم ما افتاده اند که آنها را رها کرده ايم تا به انتهاي جهنم بروند. بعداً آنها خواهند ديد که چه عذاب خوار کننده اي به سراغ آنها خواهد آمد. از اين آيه ي شريفه مشخص مي شود که گاهي حساب ما با حساب خداوند متعال متفاوت است. اين آيات در ارتباط با جنگ احد است. در اين جنگ، مومنين در ابتدا شکست خوردند و اين مسئله براي آنها خيلي سخت بود. در اين ارتباط خداوند متعال مي فرمايد که حساب هاي خود را خدايي کنيد. فکر نکنيد که اگر ما به کفار فرصتي مي دهيم براي آنها خوب است. ما نبايد قضاوت عجولانه داشته باشيم و صرف اينکه کسي صاحب سرمايه و امکانات است فکر کنيم که خدا به او عنايت دارد. در مجلس يزيد زماني که او با غرور پيروزي خود را بر امام حسين (ع) بازگو مي کرد، حضرت زينب (س) همين آيه را خواندند. در روايات داريم که مرگ براي کفار نعمت است. بايد بدانيم که دادن ها و گرفتن هاي خدا براي امتحان است. مهم اين است که ما در چه مسيري حرکت مي کنيم. بايد ببينيم که امکانات را در جهت خدا بکار مي بريم يا در جهت خلاف او.

سوال – آيا کار خاصي وجود دارد که رابطه ي ما را با اهل بيت که قرار است شفيعان ما باشند عميق تر کند؟

پاسخ – به طور کلي اصلي ترين کار اين است که ارتباط ما با آنها محکم بوده و جذب آنها باشيم. هرچقدر شباهت و ارتباط ما با آنها قوي

ص: 1967

تر باشد، از شفاعت سريع تر، زود هنگام تر وعميق تري برخوردار خواهيم شد. در روايات براي تحقق اين امر، به دو يا سه مورد اشاره شده است. يکي از موارد اين است که فرد در اين دنيا از ديگران دستگيري کرده و و کار ديگران را راه بيندازد. با اين کار در روز آخرت اهل بيت دست او را مي گيرند. در روايتي در بحار الانوار داريم که امام صادق (ع) فرمودند: شما به مومنين کمک کنيد، اي بسا در قيامت به مشکلي برخورد کنيد و همان مومني که در اين دنيا حاجت او را برآورده کرده ايد، شفاعت شما را بکند و شما را نجات دهد. امروز سالروز وفات حضرت عبدالعظيم است. يکي از خصوصيات ايشان اين بود که زياد به ديگران کمک مي کرد. يکي از رفقاي شيخ رجب علي خياط مي گفت که من از حضرت عبد العظيم سوال کردم که چطور شما اين مقام عظيم را بدست آورديد؟ ايشان فرمودند که من در زمان خود با زحمت کار مي کردم و پولي بدست مي آوردم. مقدار زيادي از آن پول را احسان مي کردم. در روايتي از اميرالمونين (ع) است که چهار گروه هستند که من در روز قيامت شفاعت آنها را مي کنم. اول -کسي که به فرزندان من احترام بگذارد. دوم – کسي که نيازهاي آنها را برآورده کند. سوم – کسي که در مورد کارهايي که فرزندان من به مشکل برخورد مي کنند سعي و تلاش کند. چهارم – کسي که با قلب و زبان محب آنها باشد. مرحوم آيت الله نخودکي اصفهاني مي فرمايند: من به

ص: 1968

هرجا که رسيدم با سه چيز رسيدم: اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بيت، دوم - نماز اول وقت، سوم - رزق حلال. مرحوم آيت الله تهراني حدود بيست سال پيش از دنيا رفتند. ايشان از پيشگامان خدمت و احترام به سادات بودند. روزي هنگام پاسخ دادن به يکي از شاگردان خود يک مقدار صداي خود را بلند کردند. بعد از درس، به شاگرد خود که از سادات بود گفتند که من بايد دست شما را ببوسم، چرا که صداي من بر فرزند زهرا (س) بلند شد. يکي از شاگردان ايشان مي گويد من دو ساعت وقت ايشان را گرفتم و ايشان ايستاده پاسخ سوالات من را دادند. براي اين کار من خيلي خجالت کشيدمA وگفتم من را حلال کنيد. ايشان گفتند مزاحمتي نبود اما چون اصرار مي کني من يک تقاضايي از شما دارم. روز قيامت وقتي که من را احياناً به سمت جهنم مي برند، شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بکن. دومين کاري که در روايات براي جلب توجه اهل بيت به آن خيلي سفارش شده، اخلاق خوش است. در روايت است که پيامبر (ص) فرمود: نزديک ترين شخص در روز قيامت به من و کسي که شفاعت او واجب است، کسي است که اخلاق او از همه بهتر است.

98-03-02 -بهشت و جهنم

نه دِعبلم نه فَرَزدق که شاعرت شده مقبول خاطرتم باشم، نه آهوم نه کبوتر که ضامنم باشي و يا پرنده ي صحن مجاورت باشم، نه آن دلي که به معنا رسم نه آن چشمي که مثل آهوي حيران ظاهرت باشم، ولي زلطف مرا هم گداي خويش بخوان که با

ص: 1969

تو ساحر دنيا و آخرت باشم، هميشه سفره ي مهمانوازي ات باز است اجازه مي دهي ام آنگاه زائرت باشم ؟ اجازه مي دهي ام گاه از تو بنويسم به عمر چندغزل آه شاعرت باشم.

سوال – در مورد بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – آخرين منزلگاه آخرت بهشت يا جهنم است. بعد از اينکه در قيامت همه ي انسانها محشور شدند و مراحل نشر و حشر را گذراندند و نامه ي عمل بدست شان آمد و مراحل حسابرسي را گذراندند و مواقف و ايستگاهها را طي کردند، حکم به بهشت يا جهنم داده مي شود.

درک ما از مفاهيم و حقايق مربوط به عالم آخرت مخصوصا قيامت ناقص است زيرا ذهن ما به مفاهيم و حقايق اين دنيا عادت کرده است و وقتي از بهشت و جهنم مي شنويم آنرا با دنيا مقايسه مي کنيم و حق مطلب را درک نمي کنيم البته چاره اي نيست. خدا هم در قرآن الفاط را در همين حد بيان کرده است.وقتي ما از بهشت مي شنويم که باغ هايي است که زير آن نهرهايي جاري است، باغ دنيايي بنظر ما مي آيد. در روايت داريم که اگر لباس اهل بهشت به دنيا بيايد کسي طاقت ديدن آنرا ندارد، آهنگي در بهشت نواخته مي شود که نوعي ذکر است و براي انسان تقرب مي آورد. يکي از ياران امام صادق (ع) سوال کرد که آيا در بهشت موسيقي است که براحتي بتوان آنرا گوش داد و حرام نباشد؟ امام فرمود: دربهشت درختي وجود دارد که وقتي از عرش الهي مي وزد و به آن

ص: 1970

مي خورد، آهنگي از آن بر مي آيد که اهل دنيا تحمل شنيدن آنرا ندارند. اهل ملک تحمل عالم ملکوت را ندارند. در مورد منازل بهشتي فراتر از چيزي است که به ذهن ما مي آيد. يکي از ملائک الهي براي اينکه وسعت بهشت را درک بکند هزاران سال با پرواز از بهشت عبور کرد و از خدا پرسيد که من نيمي از بهشت را طي کرده ام ؟ يکي از حوري هاي بهشتي گفت: اي ملک الهي خودت را خسته نکن مدتهاست که پرواز مي کني ولي هنوز از منزل يک مومن عبور نکرده اي. اينها طوري بيان شده است که ما ذهن را از مسائل دنيايي فراتر ببريم. بعضي از آيات قرآن لذت هاي بهشت را زيبا و مبهم تعريف کرده است. مي فرمايد: چشم روشني هايي براي شما پنهان کرده ام که کسي نمي فهمد يعني قابل درک و بيان نيست. در حديث قدسي داريم : براي بندگان صالح چيزهايي آماده کرده ام که نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به ذهن کسي خطور کرده است. اگر شما بخواهيد به جنين مادر، در مورد دنيا توصيفي بکنيد، او تصوري ندارد. جنيني که تغذيه اش از خون است نمي تواند لذت خوردني هاي اين عالم را درک کند و تصوري ندارد. شيخ آقا بزرگ تهراني شاگرد سيد احمد کربلايي مي فرمود: وقتي استادم از دنيا رفت در خواب انگشت او را گرفتم و گفت: آن طرف چه خبر است؟ ايشان انگشت شان را کشيدند و فرمودند : تا به اينجا نيايي و نبيني، نمي تواني بفهمي. مومن بايد در خوف

ص: 1971

و رجا باشد، بنابراين بهشت و جهنم بايد با هم توصيف بشود. در توصيف بهشت و جهنم ما از کلمات خدا که سازنده ي بهشت است و اهل بيت که بهشت را ديده اند، استفاده مي کنيم و بهشت و جهنم را تصوير مي کنيم. عذاب هاي جهنم هم بالاتر از ادراک ماست. در روايت داريم : هفتاد مرتبه آتش جهنم تخفيف داده شده است و پايين آمده تا آتش هاي دنيايي شده است. نور خورشيد وقتي در ماه مي افتد اين همان نور ضعيف شده است، اگر در شب آئينه اي جلوي ماه بگذاريم اين هم خفيف تر از نور قبلي است يعني نور خورشيد مرتبه به مرتبه ضعيف مي شود. اگر فردي که در آتش جهنم است را به آتش دنيا بياورند، او از راحتي در آتش دنيا خوابش مي برد. يعني آتش دنيا براي او سرد است و سوزانده نيست. مرحوم شوشتري در کتاب موعظه هايش مي نويسد که اي مردم در قرآن وقتي وصف جهنم را مي گويد، مي فرمايد: جهنم آتشي است که داغ و گرم است. اي مردم مگر آتش سرد هم داريم ؟ بله، آتش دنيا در مقابل آتش آخرت سرد است.

وقتي پيامبر اوصاف جهنم را از جبرئيل مي شنيد يا خودشان نقل مي کردند، رنگ شان عوض مي شد. وقتي اين آيه آمد که جهنم هفت در دارد که هر در آن مخصوصا گروه مشخصي است، پيامبر گريه کردند و اصحاب هم گريه کردند و براي اينکه پيامبر خوشحال بشود حضرت زهرا را آوردند تا اندوه حضرت کم شود. حاج آقا فائق در تهران در

ص: 1972

اطراف ميدان شهدا زندگي مي کردند و اهل باور بودند. آيت الله بهجت نماز ميت ايشان را خواندند و مي فرمودند: که من از جواني ايشان را مي شناختم وعمل مکروهي از ايشان نديده بودم. اين فرد که اهل عمل بود وقتي اسم جهنم را مي آورد اشک مي ريخت. اين افراد جهنم را باور کرده بودند. براي اينکه انسان، فرد خوبي باشد نياز نيست که به بهشت و جهنم يقين داشته باشد، اگر ما احتمال بهشت و جهنم را هم بدهيم، باز تکان مي خوريم. خيلي از کساني که دنبال تجارت هاي دنيا مي روند يقين ندارند که سودي بدست مي آورند و با احتمال دنبال آن مي روند. اگر ما ده درصد احتمال بهشت و جهنم را بدهيم چه اتفاقي مي افتد؟ و اگر ما درست عمل بکنيم ضرر نمي کنيم. يکي از ياران امام صادق (ع) سوال کرد که اگر بعد از دنيا خبري نبود ما که اين قدر مراقب اعمال مان بوديم چه مي شود؟ امام فرمود: در اين صورت شما ضرري نمي کنيد ولي اگر خبري بود و شما عمل نکرده باشيد، ضرر بزرگي کرده ايد. پس اگر ما يقين و باور کامل هم نداشته باشيم بايد تکان بخوريم و اگر انسان حرکت کرد يقين هم بدست مي آورد.

بندگي اين است که انسان ناديده ها را باور بکند بخاطر همين امام حسين(ع) در ابتدا جاي يارانش را در بهشت به آنها نشان نداد و اِلا همه ياران با او مي ماندند. بعد از اينکه ياران خالص امام ماندند، امام جاي آنها را در بهشت نشان داد.پس آنها بندگي

ص: 1973

کردند تا به آنها نشان دادند. اگر انسان بندگي کند باور و يقين بدست مي آورد.

سوال - ماهيت و حقيقت بهشت و جهنم چيست ؟

پاخ - سير همه ي انسانها به سمت خداست. ما به سمت ملاقات خدا مي رويم. کساني که تسليم بوده اند، خدا را با چهره ي جمال و رحمت او مي بينند. در تمام لذت هاي بهشت جمال الهي ديده مي شود و به خاطر همين بهشت خستگي ندارد. البته دنيا هم اين طوري است ولي ما نمي بينيم مگر کساني که جلوه ي خدا را مي ديدند. و در همه چيز ذکر خدا را مي شنيدند ولي در بهشت، همه خدا را درشکل هاي مختلف ملاقات مي کنند. حضرت موسي، زمزمه ي من خدا هستم را از درخت شنيد.اين زمزمه در همه جا است ولي در دنيا براي همه قابل مشاهده نيست. اهل جهنم هم خدا را در چهره غضب مي بينند. خداي ارحم الراحمين، منتفم هم هست. پس بهشت و جهنم دو چهره ي رحمت وغضب خداست يعني ما خدا را با اين پوشش ها ملاقات مي کنيم. بهشت و جهنم ظهور ولايت حق و ولايت باطل است. کساني که در دنيا تحت سرپرستي خدا بوده اند و تسليم بوده اند، در بهشت اين ولايت براي آنها آشکار مي شود.ولايت حق سرتاسر نور و لطف و رحمت است. در بهشت، پذيرايي با حضرت علي (ع) است. در روايتي پيامبر فرمود: ريشه ي درخت طوبي در خانه ي من است و در روايت ديگري داريم که ريشه ي درخت طوبي در خانه علي است. در خانه

ص: 1974

ي همه ي بهشتي ها شاخه اي از آن درخت است که هر نعمت و لذتي که بخواهند از آن شاخه به آنها مي رسد. بر تمام سردرهاي بهشت نوشته شده است: لا اله الاالله محمد ولي الله و وقتي بهشتيان مي خواهند وارد بهشت بشوند کوبه اي را مي زنند که اين کوبه از ياقوت سرخ است که روي صفحه ي فلزي مي خورد. وقتي بهشتي کوبه را روي صفحه مي خورد صداي و طنين آن ياعلي است. علامه طباطبايي فرمودند: وقتي شما مي خواهيد وارد خانه اي بشويد صاحبخانه را صدا مي زنيد و ميزبان بهشت، علي و اولاد طاهرين است. پس بهشت ظهور اسرار ولايت است. جهنم ظهور ولايت باطل است. در قرآن داريم که جهنميان را به طرف ظلمات مي برند.

سوال – صفحه 80 قرآن را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه 17 سوره نساء مي فرمايد :توبه اي که برعهده ي خداست براي کساني است که به ناداني کار زشتي انجام مي دهند و زود توبه مي کنند خدا توبه ي آنها را قبول مي کند. خدا هم علم دارد و هم حکمت دارد.

پس اگر انسان توبه را به تاخير نيندازد خدا آنرا زود قبول مي کند و اين توبه بر خداست. اين از باب فضل است. توبه اي که به تاخير مي افتد امکان دارد که قبول نشود ولي توبه اي که زود انجام مي شود حتما مورد پذيرش خدا قرار مي گيرد.

سوال – آيا بهشت و جهنم موجود است ؟

پاسخ – بعضي از اصحاب ائمه از آنها اين سوال را

ص: 1975

مي پرسيدند. اباصلت از امام رضا(ع) پرسيدند که بهشت و جهنم وجود دارد يا بعدا بوجود مي آيد ؟ امام فرمود: پيامبر در شب معراج وارد بهشت شد و جهنم را به حضرت نشان دادند. اباصلت پرسيد: عده اي مي گويند که بهشت و جهنم وجود ندارد و بعدا خلق مي شوند. امام فرمود : آنها از ما اهل بيت نيستند و ما هم از آنها نيستيم. پس اگر کسي وجود بهشت و جهنم را قبول نکند پيامبر را تکذيب کرده است. بدون ترديد بهشت و جهنم وجود دارد. حديث معراج بسيار عجيب و جالب است و گوياي بهشت و جهنم قيامتي است. پيامبر اين بهشت و جهنم را ديدند و پيامبر فرمود: من ميوه ي بهشت را خوردم که مايه بوجود آمد حضرت زهرا شد. من حضرت آدم را ديدم که سمت راستش دري بود که بسيار معطر بود و سمت چپش دري بود که بسيار متعفن بود. جبرئيل گفت که اين درهاي بهشت و جهنم است. پيامبر افرادي که در عذاب بودند، ديدند. در اصول کافي داريم که جواني خدمت پيامبر آمد و گفت که من اهل يقين شده ام و بهشت و جهنم را باور دارم. پيامبر فرمود: نشانه ي يقين تو چيست؟ جوان گفت: من بهشتيان و جهنميان را مي بينم. او از پيامبر خواست که برايش دعا کند که به شهادت برسد و او در يکي از جنگها به شهادت رسيد. در سوره تکاثر داريم که اگر شما يقين داشتيد بهشت و جهنم را مي ديديد. يکي از شاگردان سيدبحر العلوم خيلي گريه مي کرد و مي گفت که آقا

ص: 1976

در هنگام درس در حديثي فرمودند: احمدبن محمد و من گفتم که محمد بن احمد درست است ولي ايشان قبول نکردند. ايشان فرمودند که من او را مي شناسم و پدرش را هم مي شناسم و مي دانم که هر کدام از شما اهل بهشت هستيد يا جهنم. وقتي ايشان اين کلمه را گفتند به من اشاره اي کردند و من مي ترسم که عذاب شامل من هم بشود. پس اهل يقين مي بينند.

اگر انسان بتواند تعلقات دنيايي را بردارد مي تواند بهشت و جهنم را ببيند، اين مشاهدات مخصوص ائمه نيست. آقازاده آيت الله اراکي از قول پدرشان مي فرمودند: من در جواني آتشي را از بعضي از قبرها مي ديدم. آقا شيخ عباس قمي مي فرمودند که در وادي السلام، من صداي کساني را که در عذاب بودند مي شنيدم.

بهشت و جهنم برزخي و قيامت، تجسم اعمال ماست. لذتهاي بهشت و عذاب هاي جهنم را خود ما فراهم مي کنيم. داريم که زمين بهشت خالي است و بايد خودتان قصرها، نعمت و لذت ها را با اعمال تان بسازيد. آيت الله طباطبايي از يکي از عرفاي بزرگ نجف که از وادي السلام برمي گشت پرسيدند که از قبرستان چه خبر ؟ايشان فرمودند که مي گويند : قبر مار و مور دارد ولي من مار و موري نديدم، ما خودمان اينها را مي آوريم.

98-03-09 -بهشت و جهنم

بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي در چشمهاي تو غم مردم هميشگي، درياي نمايش آرامشي ولي در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي، در وسعتي که عطر سکوت مي وزد باراني از ترانه و ترنم

ص: 1977

هميشگي، با حکمت ظريف تو مابين عشق و عقل سازش هميشگي تفاهم هميشگي، خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست سرچشمه ي مکارم الاخلاق خوي توست.

سوال – در مورد موجود بودن بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد. تکليف برزخ افرادي که پيامبر ( در معراج)در بهشت و جهنم ديده اند، چه مي شود؟

پاسخ – بهشت و جهنم موجود است و روايتي از امام رضا(ع) و امام صادق(ع) داريم که هر کس موجود بودن بهشت و جهنم را قبول نداشته باشد، از ما نيست. يکي از دلايل وجود بهشت و جهنم، ديدن بهشت و جهنم در معراج پيامبر است. پيامبر درهاي بهشت و جهنم و نوشته هاي آنرا ديد. يکي ديگر از دلايل وجود بهشت و جهنم آيات و رواياتي است که در قرآن آمده است، در آيه 131 آل عمران مي فرمايد: بهشت براي متقين آماده شده است و جهنم براي کفار آماده شده است. در سوره ي تکاثر داريم که اگر شما به آخرت يقين مي داشتيد جهنم و بهشت را مي ديديد. يعني اگر حجاب ها کنار مي رفت شما بهشت و جهنم را همين الان مي ديد. امام صادق (ع) حوض کوثر را به بعضي از ياران شان نشان مي دادند. يکي از شاگردان علامه طباطبايي مي گفتند که مرحوم طباطبايي فرمودند که من در مسجد سهله بودم، در مقام ادريس نماز وتيره و سوره ص را مي خواندم که ديدم من را بالا بردند و در مکاشفه حقيقت ص را ديدم که نهري در بهشت بود. ( در معراج،پيامبر در اين چشمه وضو گرفتند و نمار خواندند).پس بودند کساني

ص: 1978

که در دنيا، بهشت و جهنم را مي ديدند. در قرآن داريم که الان جهنم کافران را فرا گرفته است يعني فردي که گناه مي کند و کافر است همين الان در عذاب است ولي خودش نمي تواند آنرا درک کند. يکي ديگر از دلايل وجود بهشت و جهنم، تجسم اعمال ماست. عمل خوب و بد ما در اين دنيا، يک صورت دنيايي، يک برزخي و يک صورت قيامتي دارد. پس الان، اعمال ما تجسم پيدا مي کند ولي ما بعد از مرگ مي توانيم اين اعمال را درک کنيم. پيامبر در ميان جمعي از اصحاب نشسته بودند و فرمودند که سنگي از لبه ي جهنم افتاد و هفتاد سال طول کشيد که به قعر جهنم بيفتد و الان اين سنگ به قعر جهنم رسيد و همان موقع صداي شيون از خانه اي بلند شد و متوجه شدند که يکي از مشرکين که هفتاد ساله بود از دنيا رفت. او هويت جمادي مثل سنگ براي خودش درست کرده بود. پيامبر برزخ و قيامت افراد را مي ديدند زيرا حجابي نداشتند.

پس همين الان، دنياي برزخي ما را احاطه کرده است و مسافت مکاني يا زماني بين ما و برزخ يا قيامت نيست. اين طور نيست که ما هفتاد سال بعد به برزخ برسيم زيرا برزخ همين الان موجود است و اين طور نيست که هفتاد سال بعد عرصه ي قيامت بوجود بيايد. منتها اينها بطور لايه اي است و مراتب دارد يعني رتبه ي عالم وجودي برزخ از دنيا بالاتر است و رتبه ي قيامت از برزخ بالاتر است. مثلا انسان با گياه و

ص: 1979

حيوان فاصله ي مکاني يا زماني ندارد بلکه از نظر مراتب فاصله دارد، بنابراين گياه و حيوان نمي تواند عالم دنيا را درک کند زيرا رتبه ي وجودي آنها ضعيف تر است. پس الان برزخ و قيامت وجود دارد ولي ما نمي توانيم آنرا درک کنيم زيرا حجاب ها نمي گذارد که ما آنرا درک کنيم و رتبه ي وجودي ما ضعيف شده است. اگر کسي بتواند رتبه ي وجودي اش را بالا ببرد مي تواند ملکوت را ببيند. براي از بين بردن حجاب ها بايد تعلقات دنيايي را کم کرد. الزامي وجود ندارد که انسان حتما بميرد و بعد برزخ را ببيند. اگر دلبستگي هاي انسان قطع بشود انسان مي تواند برزخ را ببيند، ممکن است که اين قطع دلبستگي توسط مرگ اتفاق بيفتد يا بصورت ارادي باشد. پس کساني را که پيامبر در معراج مي ديد، لازم نيست که حتما مرده باشند بلکه مي توانند در کنار پيامبر باشند و پيامبر جايگاه آنها را در بهشت يا جهنم ببيند. تمام عوالم برزخ و آخرت وجود دارند ولي بخاطر حجابها، ما آنها را درک نمي کنيم. اصل عالم بهشت و جهنم موجود است ولي ما مصالح آنها را تهيه مي کنيم و مي فرستيم. پيامبر فرمود: زمين بهشت خالي است، شما مصالح آنرا بفرستيد. پيامبر در معراج ديدند که عده اي از ملائکه قصري از طلا يا ياقوت درست مي کنند ولي بعضي مواقع از کار دست مي کشيدند و پيامبر از آنها سوال کرد که چرا کار نمي کنيد ؟ آنها گفتند که ما منتظر مصالح هستيم. خشت و آجرهاي قيامت همان اعمال

ص: 1980

ماست که با آنها قصرها را درست مي کند. در بهشت به جز اعمال ما، فضل خدا هم بهشت را مي سازد. در قرآن داريم که همه چيز در بهشت است و ما هم به آن اضافه مي کنيم. در جهنم، خدا چيزي به اعمال ما اضافه نمي کند.

سوال – صفحه ي 87 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه 58 مي فرمايد: خداي شما به شما امر مي کند که امانت را به اهلش برگردانيد و به آن خيانت نکنيد، اگر مي خواهيد حاکم بشويد عادلانه قضاوت بکنيد، خدا شما را خوب موعظه اي مي کند خدا شنوا و بينا است.

حضرت علي (ع) مي فرمايد که بهشت با عمل به دست مي آيد نه با آرزو. خدا امانت هايي به انسان داده است و انسان نبايد به اين امانت ها خيانت کند. در شان نزول اين آيه داريم که وقتي پيامبر مکه را فتح کردند کليد را از کليد دارد کعبه گرفتند و بعد از پاک سازي از بت ها، باز کليد را به همان کليددار قبلي دادند. بعد پيامبر اين آيه را خواند. امام صادق (ع) مي فرمايد که اگر مي خواهيد دين داري انسانها را بفهميد به امانتداري، راستگويي، انصاف آنها نگاه کنيد.

اگر ما باور کنيم که همان موقع که داريم غيبت مي کنيم گوشت برادر مرده ي زير دندان مان است، ديگر اين کار را نمي کنيم. پيامبر در ماه رمضان به فردي گفتند که تو روزه نيستي و او گفت که من روزه هستم و پيامبر فرمود: قي کنيد و او استفراغ

ص: 1981

کرد. پيامبر ملکوت کار او را مي ديد. اگر انسان باور کند که همين اعمال خودش آتش درست مي کند، ديگر اين کار را نمي کند. بعضي ها همين امروز در بهشت هستند.

سوال- در مورد خصوصيات کلي بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – يکي از خصوصيات بهشت اين است که رنج، غم، خستگي، دلزدگي و ملال در آنجا وجود ندارد. در آيه 34 فاطر داريم: خدا را شکر که حزن و غصه را از ما دور کرد... آن خدايي که ما را وارد بهشت کرد، در اينجا به ما رنج و خستگي نمي رسد.

از امام صادق(ع) سوال کردند که اگر فردي بهشتي باشد و قرار باشد که رنجي نبيند ولي بفهمد که يکي از نزديکانش اهل عذاب باشد آيا مي تواند غصه نخورد؟ امام صادق (ع) فرمود: اينها فاميل را فراموش مي کنند. شايد مقصود اين است که دوستي هاي بهشتي، دوستي هاي خدايي است يعني اگر کسي به جهنم رفته است يعني با خدا دوست نبوده است، بنابراين آنها فراموش مي شوند، زيرا تعلقات بهشتيان الهي است. حتي داريم که اگر کسي گناهي در دنيا انجام داده است و بعد توبه کرده باشد، در بهشت اين گناهان را فراموش مي کند تا غصه نخورد و شرمنده نباشد. پس در بهشت، هر چيزي که باعث رنج بشود فراموش خواهد شد. در بهشت پيري، ضعف، عيب هاي جسمي وجود ندارد. پيامبر به عمه ي پيرشان گفتند که پيرها به بهشت نمي روند زيرا جوان مي شوند و بعد به بهشت مي روند. از فيض کاشاني داريم که از امام زمان

ص: 1982

(عج) سوال کردند که آيا در بهشت زاد و ولد هم وجود دارد که باعث سختي بشود؟ امام فرمودند: در آنجا نه دوران بارداري است نه وضع حملي است، عادت ها و بيماريهاي مخصوص زنها هم نيست، بچه داري هم نيست. اگر کسي بخواهد بچه داشته باشد مي تواند اراده کند و دفعتاً فرزند دارد خواهد شد و سختي نمي کشد.

انشاءالله چهره ي منور رسول اکرم براي همه جهانيان آفتابي بشود و همه تسليم وجود مقدس آن حضرت بشويم.

98-03-16- بهشت و جهنم

من کيستم؟ کبوتر بي آشيانه ات محتاج دستهاي تو و آب و دانه ات، نامت بلند مثل غزل هاي کهکشان هفت آسمان نشسته به ايوان خانه ات، از کوچه باغ هاي نيشابور رد شدي با کوله باري از غم غربت روي شانه ات، دل در مدينه عاشق روي تو شد ولي از کوچه هاي طوس گرفتند نشانه ات، دست من و نگاه تو اي هشتمين بهار ما را رها نکن به تب عاشقانه ات.

سوال – در ادامه ي بحث ويژگي هاي بهشت توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – ويژگي ديگر عالم آخرت زنده بودن و سرتاسر شعور است. درخت، سنگ، ميوه و هر چيزي که در بهشت و جهنم وجود دارد، داراي شعور و حيات است. در سوره عنکبوت آيه 64 مي فرمايد: سرتاسرعالم آخرت حيات و شعور است. حضرت موسي زميني را حفر مي کرد، کِرم ريزي را در سنگ ديد و از خدا پرسيد که چرا اين کرم ريز را در دل سنگ آفريدي ؟خطاب آمد که اين کرم روزي چند بار مي پرسد که چرا اين انسان را خلق کردي؟ ما فکر

ص: 1983

مي کنيم که فقط خودمان درک داريم و مي فهميم. در روايت داريم که حتي درک برزخي حيوانات از انسان ها بيشتر است. پيامبر فرمود: زماني که من چوپان بودم، گاهي مي ديدم که گوسفندان بي جهت مي پرند و من از اين کار تعجب مي کردم ولي الان بعد از پيامبري فهميدم وقتي در برزخ کافري را عذاب مي کنند آنچنان ضربه اي به آن مي زنند که تمام موجودات به جز انسان ها و جن ها، مي پَرَند. ما حد و اندازه درک و شعور حيوانات را نمي دانيم. ما درک و شعور برزخي را در آخرت بدست مي آوريم ولي موجودات ديگر اين درک را دارند. تمام موجودات ذکر دارند. حيوانات حيات و شعور دارند که ذکر هم دارند. در روايت داريم: حيواني که در دام صياد مي افتد، ذکرش را فراموش کرده است. يکي از معجزات پيامبر اين بود که مشتي از سنگ ريزه ها را برداشتند و ديگران صداي ذکر سنگ ها را شنيدند. معجزه پيامبر ذکر گفتن سنگ ريزه ها نبود بلکه باز کردن گوش ديگران بود. زيرا سنگ ريزه ها دائم الذکر هستند. فقط انسان است که ذکر را فراموش مي کند. مرحوم بانو امين اصفهاني مي فرمودند که وقتي من تفسير آيه همه ي عالم ذکر خدا را مي گويند( سوره جمعه)، را مي نوشتم، من ذکر عالم را مي شنيدم. زنده بودن عالم آخرت به اين معنا است که در آنجا گوش ما باز مي شود و الا در اين دنيا همه موجودات زنده هستند. در آخرت چون درک انسان آخرتي بالا مي رود و حجاب

ص: 1984

ها برداشته مي شود، حقايق را مي بيند و شعور آخرتي را درک مي کند. ثمره زنده بودن و شعور حيات براي فرد بهشتي اين است که لذت هايش چندين برابر مي شود. وقتي در بهشت تمام موجودات به بهشتيان سلام مي دهند و ذکر مي گويند، لذت خاصي به بهشتيان دست مي دهد. پيامبر مي فرمايد: در بهشت ميوه هايي وجود دارد که بسيار به انسان نزديک و در دسترس است. يکي از اين ميوه ها به ولي خدا ( همه ي بهشتي ها اولياء خدا هستند) مي گويند که من را بخور قبل از اينکه ميوه ي ديگري را بخوري يعني ميوه ها در خورده شدن از هم سبقت مي گيرند تا جزئي از وجود ولي خدا بشوند. اين لذت خاصي است. از طرفي اين شعور و درک آخرتي براي جهنمي ها باعث عذاب است. در آنجا آتش، سنگ و. .. با جهنمي ها با قهر و غضب برخورد مي کنند. اين خيلي غصه آور است. در قرآن داريم که جهنم حرف مي زند و به جهنم مي گويند که آيا اينها براي تو کافي است و جهنم مي گويد که من باز هم جا دارم. در سوره فجر داريم که جهنم را مي آورند. در روايتي از پيامبر داريم که وقتي جهنم را مي آورند مثل يک حيوان درنده، سرکشي مي کند که اگر ملائک آنرا کنترل نکنند آسمان و زمين را مي سوزاند. روايت ديگري داريم که جهنم مثل حيوان درنده اي است که طعمه اش را مي بيند، به طرف آن حمله مي کند. طبق آيات قرآن صراط روي جهنم

ص: 1985

است. جهنم به مومنيني که از آن رد مي شوند، خطاب مي کند: اي مومن سريع رد شو، نور تو شعله ي مرا خاموش کرد. در قرآن داريم: خدا به آتش خطاب مي کند به ابراهيم سرد باش. خطاب براي موجود با شعور است.

يکي ديگر از خصوصيات بهشت اين است که لذت هاي بهشت با اراده ي ما درست مي شود. لذت هاي اين عالم با زحمت همراه است. حتي انسان براي آب خوردن، بايد دستش را دراز کند و آب را بردارد. يعني مقداري زحمت دارد. نظام عالم دنيا با دليل و تدريجي است. اگر فرزندي بخواهد ايجاد بشود بايد دوراني طي شود و زحمتي دارد. نظام آخرت، تدريجي نيست و بدون زحمت است. خدا در سوره زخرف آيه 71 مي فرمايد: در بهشت، هر چيزي که شما ميل کنيد مي آيد. در جاي ديگر داريم: هر چي که بخواهند مي آيد. اراده ي بهشتي اراده ي ولي خداست. شخص بهشتي ( با هر رتبه اي )هر چه بخواهد مي شود. پيامبر فرمود: در بهشت ملائکه اي نزد فرد بهشتي مي آيد و نامه اي از طرف خدا ابلاغ مي کند، از خداي حي قيوم به بنده اي که حي قيوم است: من هر چه بخواهم مي شود، تو را طوري قرار داده ام که هرچه بخواهي بشود.

انسان در دنيا هم مي تواند به اين مقام برسد. اگر انسان در اين دنيا بندگي کند و اطاعت خدا را بکند، صفات خدا در او ( در حد خودش )ظهور مي کند و کامل مي شود. هر چه تسليم تر باشيم اين صفات بيشتر

ص: 1986

ظهور مي کند. اگر انسان مواظب چشمش باشد و حرام را نبيند، اين چشم عين الله مي شود و چيزهاي ديگري را مي بيند. اگر کسي بندگي کرد در اين دنيا اراده ي او اراده ي خدا مي شود. درحديث قدسي داريم: اي بنده ي من، در اين دنيا، تو از من اطاعت کن، آنگاه هر چه بخواهي مي شود همان طور که من هر چه بخواهم مي شود. اين رشد در اين دنيا هم بوجود مي آيد. مرحوم آخوند ملاعلي معصومي همداني هم کلاسي امام خميني بودند.ايشان مي فرمودند: من در صحن اميرالمومنين نشسته بودم که ديدم بچه اي از گلدسته ي به پايين پرت شد. مردم مبهوت مانده بودند. يک باربري گفت: بايست. اين بچه معلق ايستاد. مردم بچه را گرفتند و به مادرش دادند. از او سوال کردند که چه ذکري گفتي که خدا اجابت کرد. او گفت: يک عمر هرچه خدا گفت، من چَشم گفتم و من الان حرفي زدم و خدا هم چَشم گفت. اين بخاطر بندگي فرد بود نه بخاطر ذکر او. اين کرامات لحظه اي نيست بلکه بخاطر بندگي است. ما مي خواهيم با ذکر دعاي مان مستجاب شود و وقتي دعاي مان مستجاب نمي شود از خدا گِله مي کنيم. ما بايد بندگي کنيم که اين بندگي براي ما رشد ايجاد کند تا حرف ما به ملکوت برسد. اگر بهشتيان اولياء خدا شدند بخاطر اين است که ازخدا اطاعت کردند و نتيجه ي عمل شان بهشت است که آنرا دريافت کرده اند. تمام اراده ي بهشتيان اراده ي خداست ولي اراده ها با هم فرق مي کند.

ص: 1987

يکي در بهشت خواسته اش گلابي است و يکي خواسته اش همنشيني با اميرالمومنين است. يکي دنبال بهشت است و يکي دنبال بهشت آفرين است. سيدکريم محمودي تهراني معروف به سيد کفاش عاشق امام زمان (ع) بود. ايشان در يکي از تشرفاتي که خدمت امام زمان(عج)رسيده بود، امام جاي او را در بهشت نشان داده بود و او از امام سوال کرده بود که آيا شما هم در آنجا هستيد؟ حضرت فرمود: خير. سيد هم گفته من هم آنجا را نمي خواهم، من دنبال شما هستم. اين همت بلند است. در دنيا همت ها هم متفاوت است. فردي نزد پيامبر آمد و گفت: من در طائف از شما پذيرايي کردم، پيامبر گفت که از ما چيزي بخواه. او گفت که من 200 گوسفند و يک چوپان مي خواهم، پيامبر اينها را تهيه کرد و گفت که همت او خيلي کم بود، چرا او همت پيرزن بني اسرائيلي را نداشت؟ در زمان حضرت موسي خطاب رسيد که از فلسطين به مصر برو و جنازه ي يوسف را هم با خودت ببر. حضرت موسي گفت که من نمي دانم جنازه ي يوسف در کجا دفن است. خطاب رسيد که از پيرزني که در فلان جا است بپرس، حضرت موسي پيرزن را پيدا کرد و پير زن براي او شرط گذاشت. خطاب رسيد که شرط او را بپذير. پيرزن گفت: من بايد در بهشت همنشين تو باشم. اين پير زن همت بلند داشت. اگر کسي مي خواهد که در بهشت همت بلند داشته باشد بايد کارش را از اين دنيا شروع کند.

سوال – صفحه ي 94 قرآن

ص: 1988

کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه صد مي فرمايد: اگر کسي بخاطر خدا هجرت کند هم جاي امن پيدا مي کند و هم در کارش گشايش مي شود. اگر کسي به سمت خدا و رسول هجرت بکند و به مقصد هم نرسد، اگر مرگ به او برسد اين اجرش بر خداست و او غفور و رحيم است.

اين آيه مربوط به هجرت است. ما نبايد هجرت را فقط هجرت مکاني نيست. اگر انسان در محلي دچار گناه است، مي تواند هجرت کند و خدا شما را ضمانت مي کند. هر چيزي که شما را از گناه بيرون ببرد و به سمت خدا ببرد، هجرت است. مهمترين هجرت، هجرت هاي باطني است. کسي که عادت زشت دارد، اگر آنرا ترک کند يعني هجرت کرده است. اين هجرت اصلي است. اميرالمومنين فرمود: کساني که از گناهان هجرت کنند اينها مهاجر هستند. ما بايد هجرت را از خودمان شروع کنيم.

سوال – چرا بهشت ملال آور نيست؟

پاسخ – در آيه 108 سوره کهف داريم: بهشتيان درخواست منتقل شدن نمي کنند و احساس ملالت نمي کنند.

ما فکر مي کنيم که بهشت باغ بزرگي است که بهترين لذت ها را دارد و ما بعد از چندين سال خسته مي شويم. اين فکر بخاطر اين است که ما بهشت را با دنيا مقايسه مي کنيم. جنس لذت هاي بهشت نو به نو مي شود و شدت آن فرق مي کند. چرا ما از بالاترين لذت هاي دنيا خسته مي شويم ؟ انسان ذاتا دنبال کمال مطلق است و آن کمال مطلق خداست. وقتي انسان لذت دنيايي را بدست

ص: 1989

مي آورد فکر مي کند که اين کمال مطلق است ولي بعد از مدتي مي فهمد که اين نقص دارد. در بهشت نعمت ها و لذت هايي که به انسان مي دهند همراه خداست. در بهشت خدا رزق مي دهد و شما دست و رضايت خدا را مي بينيد. اين همان چپزي است که انسان به دنبال آن است و وقتي شما به اين مي رسيد، در واقع به کمال اصلي رسيده ايد و ديگر دنبال چيز ديگري نيستيد. زيرا چيز ديگري در کار نيست. ما فقط دنبال خدا هستيم و اگر دنبال هر چيز ديگري برويم هيچ وقت سير نمي شويم زيرا مطلوب ما خداست. افرادي که اين را مي فهمد، به دنبال خدا مي روند و وقتي به آنها نعمتي مي رسد مي دانند که اين نعمت از دست خداست و قدر آنرا مي دانند. ما بايد با نعمت ها درست برخورد کنيم.

89-03-09- دينداري در آخرالزمان

به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد مي کشد به دو رکعت صلاه عشق. بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند، سالها هجري و شمسي همه بي خورشيدند، سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است فصل ها را همه با فاصله ات سنجيدند، تو بيايي همه ساعت ها و ثانيه ها از همين روز همين لحظه همين دم عيدند.

سوال: من به يک روايت برخوردم که روايت تکان دهنده اي بود. نمي دانم بايد بترسم و يا خوشحال باشم. رسول خدا (ص) فرمود: گروهي دين خود را به بهايي اندک مي فروشند، کسي که در اين آن روز به دين خود چنگ زده و پاي

ص: 1990

بند است مثل کسي است که گلوله اي از آتش را در دل گرفته و يا بوته خاري را در دست مي فشارد. دينداري در آخر زمان خيلي سخت است. بسيار از حضرات معصوم (ع) روايت شده که در اين دوره ما زياد امتحان و غربال و آزمايش مي شويم و اين آزمايش هم در امر دين است. خوش به حال آنهايي که دين خودشان را حفظ مي کنند اگر چه سخت است. خيلي ها مي گويند عجب دور و زمانه اي است که ما بارها در محاوره ها شنيده ايم که مي گويند آخرالزمان است ديگه، خدا به داد بچه هايمان برسد. پدر و مادر نگران فرزندانش است و شوهرها نگران خانمهايشان هستند و خانمهايشان نگران شوهرانشان هستند. جوانها و بچه ها مي گويند ما چه گناهي کرديم که بايد در اين دوره متولد بشويم و دوران پدر و مادر ما براي دينداري راحتتر بود. آيا واقعاً بايد از آخرالزمان ترسيد؟ آيا اصلاً ما در آخرالزمان قرار داريم؟

پاسخ: شروعتان زيبا بود چون بخشي از آخرالزمان را ترسيم کرديد يعني آن بخش تهديدها و ترسها را. بله واقعيت اين است که طبق آموزه هاي ديني و روايات ما که هم شيعه و هم اهل سنت و حتي برخي از ديگر از اديان مسيحي ها و يهوديها اين تهديدها و ترسهاي آخر الزمان را نقل کردند. به هر حال اين سختي هاي دينداري و فتنه ها و لغزشها و لغزشگاهها واقعيتي است که در آموزه هاي ديني بخصوص در روايات اهل بيت به وفور از آن نام برده شده است که اصلاً قابل انکار

ص: 1991

نيست. کتب متعددي از علماي ما جمع آوري کرده که همين فتنه ها و سختي ها و آشوبها را که اصلاً در کتب آخر الزماني مهدوي به کتاب مَلاهم و فِتَن يعني آشوبها و فتنه ها معروف است که اصلاً يک مبحث مجزا و شناخته شده در مباحث مهدويت است. منتها اين بخشي از واقعيت آخرالزمان است يعني قسمتي که واقعاً تهديد و ترس است و شوخي هم نيست و تعارف بردار هم نيست. واقعيتي که حتي با قطع نظر از روايات، مردم به صورت عيني و ملموس آن را مي بينند يعني در زندگي خودشان سختي دينداري را لمس کردند. با توجه به زمينه هاي فتنه و لغزش که اي چه بسا در گذشته نبوده حتي در اين عمر کوتاه اگر با گذشته خودشان مقايسه مي کنند مي بينند زمينه لغزش فراوانتر شده است و هم کميت و هم کيفيت اش شدت پيدا کرده است، هم تعداد آنها بسيار شده و هم کيفيت آنها طوري شده که جذاب تر انسان را به سمت شيطنت و تمرد و دوري از خداوند متعال سوق مي دهد. منتها بخش ديگري از واقعيت آخرالزمان اميدها و روشنايي ها دوره آخرالزمان است که نبايد از آن هم غافل بود يعني اين هم در آموزه هاي ديني ما هم است که بايد به آن توجه شود که بهترين انسانها و ياران خالص امام زمان (ع) در آخرالزمان پرورنده مي شوند. دو روايت براي شما بگويم که خيلي زيباست. روايت خيلي معروف از پيامبر اکرم (ص) است که حضرت در جمعي از اصحاب نشسته بودند و با يک آه و شوقي

ص: 1992

فرمود: خدايا برادران مرا به من نشان بده خيلي مشتاق آنها هستم. اصحابي که دور پيامبر نشسته بودند گفتند يا رسول الله مگر ما برادران شما نيستيم فرمودند نه شما اصحاب من هستيد برداران من کساني در آخرالزمان مي آيند که بدون اينکه ما را ببينند و بدون اينکه حجت حق را با چشم فيزيکي بتوانند رويت کنند، اما ما را باور و قبول دارند و بر دين خودشان ايستادند. بعد پيغمبر فرمود که استقامت هر يک از آنها در دين خود از کندن خار با دست و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعلهاي هدايت هستند که خداوند آنها را از فتنه هاي تيره و تار نجات مي بخشد. اينها هم در آخرالزمان هستند منتها مشعلهاي هدايت و حجت هاي خدا هستند که در روز قيامت پروردگار عالم مي تواند به عنوان الگو به همه نشان دهد و حجت را تمام کند که آخرالزمان چنين کساني هم بودند و دينشان را حفظ کردند و بلکه بهترين ياوران دين شدند. روايت ديگري که بسيار زيبا است در جلد پنجم بحارالانوار علامه مجلسي نقل کردند که بزودي پس از شما کساني مي آيند که يک نفر از آنها پاداش 50 نفر از شما را دارد. اصحاب پيامبر گفتند يا رسول الله ما در رکاب شما بوديم در جنگهاي بدر، حنين و احد شرکت کرديم و آياتي از قرآن در مدح ما آمده است پس چطور آخرالزماني ها هر نفرشان اجر 50 نفر را ما را دارد. پيامبر دليل فرمودند که چون آنچه از سختيها بر آنها مي آيد (تحملي که آخرالزمانيها که بايد

ص: 1993

در دينداريشان انجام بدهند)، اگر بر شما وارد بيايد معلوم نيست که شما بتوانيد تحمل کنيد. آن افراد با استقامت ارزش دينداريشان فوق العاده خواهد بود. در آخرالزمان با ديد ترس و اميد بايد ديد، هم بايد ترسيد چون شوخي بردار نيست. ما حدود دو هزار روايات در اين زمينه داريم که فقط روايات بخش آخرالزمان است و کل روايات مبحث مهدويت شايد حدود شش هزار روايات است ولي حدود دو هزار روايات درباره علائم و نشانه ها، خصوصيات آخرالزمان و بحث فتنه ها و مقابله با فتنه ها و مباحث اينچنين است. پس معلوم است که يک امر جدي است و بايد ترسيد. اما در عين حال از آنطرف نقطه هاي اميد و روشني هم فراوان است که اگر کساني در اين زمينه بتوانند مراقبت از خودشان داشته باشند و عوامل تقويت دينداري را در خودشان و اطرافيانشان فراوان بکنند که در مباحث آينده به آن خواهيم پرداخت، اين جزء کساني خواهد بود که رسول خدا (ص) مشتاق آنها خواهد بود و مي فرمود در آخرالزمان هر نفر آنها اجر 50 نفر از اصحابي که در بدر، حنين و احد شرکت کردند، را خواهد داشت. براي پاسخ به بخش دوم سوال شما که در آخرالزمان هستيم يا نه، بايد فضاي آخرالزمان را آنچنان که در روايات ما ترسيم کردند، ما مقداري بتوانيم ترسيم کنيم.

سوال: آيا ضرورت دارد که ما دنبال علائم آخرالزمان باشيم و بفهميم در آخرالزمان هستيم يا نه؟

پاسخ: بله کاملاً يکي از ضروري ترين مباحث معارف ما که از تاکيدات زياد ائمه که تعداد روايات آن را عرض

ص: 1994

کردم، نشان مي دهد که براي آنها خيلي مهم است که مومنين و شيعيان و پيروان آنها به اين مبحث توجه کنند، همين مبحث آخرالزمان است که بايد دنبال شود. چرا يک ضرورت انکارناپذير دنبال کردن آخرالزمان است؟ از اين باب که آن آمادگي لازم را در مقابل آن داشته باشيم و بتوانيم در مقابل آن تهديدها، تهديدها را به يک فرصت تبديل کنيم و اين طبيعتاً براي کسي امکان خواهد داشت که آمادگي از قبل براي خودش پيدا بکند و زمانه اش را بفهمد و در چه زمان بودنش را متوجه باشد. لذا از اين جهت يک ضرورت انکارناپذير است با تاکيدات بسيار فراوان خود ائمه که اين بخش را بايد جدي بگيريم. شناسايي دوره و زمانه که در آن زندگي مي کنيم به ما کمک مي کند که بيشتر مراقب باشيم. براي جواب دادن اينکه الان آخرالزمان است يا نه؟ ابتداء فضاي آخرالزمان را ترسيم کنم بعد بطور طبيعي مي شود فهميد که در اخرالزمان هستيم يا نه؟ من بعضي از خصوصياتش را عرض کنم اولاً اين آخرالزمان کي است؟ چه تعريفي براي آن است؟ از روايات مي توان دو تا تعريف براي آخرالزمان بدست آورد. يک تعريف که در روايات ما که متعدد به آن پرداخته شده از زمان بعثت پيغمبر اکرم (ص) به بعد آخرالزمان مي شود چون در روايات ما مکرراً از زبان انبياء گذشته حضرت عيسي و حضرت سليمان و در روايات داريم که وقتي مي خواستند پيغمبر خاتم را معرفي کنند مي گفتند در آخرالزمان پيغمبري خواهد آمد، پيغمبر آخرالزمان. در روايتي از حضرت سليمان است که وقتي

ص: 1995

حضرت سليمان در سفري به همين منطقه مدينه رسيده بودندکه شهر پيغمبر بعداً در آن بوجود مي آمد، حضرت سليمان به اطرافيانش فرمودند که اين مکان، مکاني است که نبي آخرالزمان در آن خواهد آمد. خوشا به حال آن کسي که از او تبعيت کند و به او ايمان آورد. پيامبر اکرم (ص) فرمود که بعد از من نبي ديگري نخواهد آمد من آخرين نبي و نبي دوره آخر هستم يعني آن آخر زمان دنيا که متصل به قيامت مي شود، زمان پيغمبر اکرم (ص) است. پيغمبر در يک جمعي دو تا انگشتشان را نشان دادند و فرمودند: من و قيامت مثل اين دو انگشت هستيم که بعد از من قيامت است و ديگر چيز ديگر نيست يعني بعد از دوره نبوت من، که دوره نبوت پيامبر، تمام آخرالزمان را مي گيرد. اين معني عام است. ولي معني رايجتر و معروفتر آخرالزمان که معمولاً در مباحث مهدوي مقصود ماست، بخشي از زمان نبوت پيامبر اکرم (ص) است که متصل به ظهور حضرت ولي عصر (ع) است که در واقع در دوران غيبت، آن بخشي که متصل به ظهور و نزديک به ظهور است. البته نزديک بودن به اين معني که چند سال تا ظهور است، به هيچ وجه روشن نيست. در بحث اين را بايد متوجه باشيم که ائمه ما به شدت از اينکه در تشخيص دادن زمان ظهور را مشخص بکنيم، به شدت نهي کردند و فرمودند: ما وقت نمي گذاريم و کساني که وقت تعيين مي کنند دروغ مي گويند. بنابر اين اينکه ما مي گويم دوره آخرالزمان يک دوره متصل و نزديک

ص: 1996

به ظهور است معنايش اين نيست که مقدار سال را تا ظهور را بگوييم و اين نزديکي نسبي است. نزديکي يک دوره نسبي است که فقط در اين دوره نزديک به ظهور و هر چه که نزديکتر مي شويم شدت فتنه ها و هم آسيب هاي اجتماعي از قبيل لغزشها و گناهان و مفاسد و هم بلاهاي طبيعي مثل سيلها و زلزله ها و توفانها که بسياري از آنها نتيجه گناهان است که بايد روي آن بحث شود و هم بحرانهايي که در زندگي مردم بوجود مي آيد مثل بحرانهاي اخلاقي و اعتقادي که از جهت اعتقادي که چه بسا سرگرداني براي بعضي بوجود مي آيد از جهات اخلاقي در سقوط هاي اخلاقي قرار خواهند گرفت. بحرانهاي زيست محيطي و بحرانهاي اقتصادي، اينها اموري است که در آخرالزمان گفته شده و پيش خواهد آمد. معناي آخرالزمان که ما الان روي آن بحث مي کنيم به معناي دوم است يعني آن معناي نزديک به ظهور و قبل از ظهور است. در اين دوره علائمي گفته شده است که البته من در اينجا مطلبي را عرض کنم که اين علائم و نشانه هاي آخرالزمان را ما دو جور مي توانيم برخورد کنيم يکي اينکه اين علائم و نشانه ها را ببينيم و فقط دنبال شناسايي آن برويم و تشخيص بدهيم که اين علامت چيست؟ فرض کنيد در روايات ما است که صيحه آسماني در 23 ماه رمضان زده خواهد شد، يا خروج يماني و يا خروج سفياني، اين علائمي که قبل از ظهور گفته شده است. اين يک نوع برخورد است که به نظرم اين برخورد را

ص: 1997

بسپاريم به کارشناسان فني که سند روايات را مي توانند تشخيص بدهند و قرائني که اطراف اين علائم است را مي توانند تشخيص بدهند و اينها خيلي بين مردم پخش نشود تا هر کس بخواهد راجع به آن اظهار نظر کند چون به ما لطمه مي زند. برخورد دومي که به علائم و نشانه هاي آخرالزمان و آن اين است که ما علائم را بشناسيم به قصد اينکه وظيفه اي براي خودمان در آخرالزمان ترسيم کنيم که تهديدها تبديل به فرصت شود و يک سکوي پرش شود. اين نگاه ما فقط نگاه شناسانه علائم نباشد بلکه نگاه وظيفه شناسانه باشد که از اين نشانه ها وظيفه در بياوريم و آمادگي خودمان را بالا ببريم. مثلاً در رابطه با بحث آخرالزمان و نشانه هايي که عرض کردم پيغمبر اکرم (ص) در يک حديث معروفي دوره هايي که بشر با آن مواجه خواهند بود به خصوص جامعه مسلمين، سه دوره کردند، يک دوره خواهد آمد که مردم امر به معروف و نهي از منکر را ترک خواهند کرد، اصحاب با تعجب گفتند آقا يعني اين امکان دارد که امر به خوبي ها و نهي از بديها را مردم ترک کنند. پيغمبر فرمود بالاتر، زماني برسد که مردم همديگر امر به منکر و نهي از معروف کنند. دوباره اصحاب با تعجب گفتند يعني اين امکان دارد که امر به بديها و نهي از خوبيها کنند. پيغمبر فرمود: بالاتر زماني برسد که جاي معروف و منکر و خوبي و بدي عوض شود. يعني پيغمبر اکرم (ص) سه دوره را ترسيم کردند که در دوره اول ارزشها کمرنگ مي شود

ص: 1998

و به آن اعتناء نمي شود و دوره دوم دوره مقابله با ارزشها در جامعه بشري صورت مي گيرد و دوره سوم دوره وارونه شدن ارزشها است و جاي خوب و بد عوض مي شود. آخرالزمان با دوره سوم منطبق مي شود که دوره اي است که سقوط بيشتر خواهد بود و متاسفانه شيطان در ذائقه هاي بشري نفوذ بيشتري خواهد کرد. شيطان در آخرالزمان هر چيزي که در چَنته دارد روي سيني مي ريزد هر تيري دارد در ترکش دارد به سمت انسان ها و انسانيت رها مي کند چون مي داند که فرصت و عجل او دارد به پايان مي رسد. شما در قرآن خوانده ايد که شيطان از بهشت رانده شد از خداوند متعال خواست که به او تا قيامت مهلت بدهد ربنا انزني يوبعثون. خداوند متعال نفرمود که تا هر وقت که خواستي مهلت مي دهم فرمود: و انک منزين عن الوقت المعلوم: من تا وقت معيني به تو مهلت مي دهم که در روايت است که وقت معين وقت ظهور حضرت ولي عصر (ع) است که فلسفه وجودي شيطان تمام خواهد شد. شيطان اين را مي داند که عجلش نامحدود نيست، لذا در آخرالزمان که نزديک ظهور است سعي او بر اين است که لغزشها را بيشتر کند و هر چه دارد رو مي کند و اين دوراني است که آن سختي ها بر آن شمرده شده است. يکي از شاگردان آيت الله مرعشي نجفي که مرحوم اشتهاردي بودند که در حرم حضرت معصومه نماز مي خواندند مي گفتند آيت الله مرعشي در درس مي فرمودند آقايان من صبح که

ص: 1999

از خانه بيرون مي آيم خدا را به چهارده معصوم قسم مي دهم که ظهر ديندار به خانه برگردم. چه بسا سرعت سقوط چقدر زياد مي شود. در روايت است که شخص صبح ديندار است و شب دينش را از دست مي دهد و يا شب ديندار است و صبح دينش را از دست مي دهد، به خاطر اين است که عوامل سقوط زياد است که اگر کسي مراقب نباشد از اين جهت سقوط انسانها بسيار خواهد بود.

سوال: گفتيم در آخرالزمان ارزشها جابجا مي شود. اگر ما ديدم ارزشها جابجا شد آيا مي توانيم دست روي دست بگذاريم که اين از ويژگيهاي آخرالزمان است و نمي شود کاري کرد؟

پاسخ: اين روايت کاملاً همين را بيان مي کند که اين دوره خواهد آمد و شما مراقب خودتان باشيد. اهل بيت نخواستند فقط يک دوره اي را ترسيم کنند که ما حسرت لغزشها را بخوريم به افرادي که لغزيدند. نه اين را مي گويند تا اين دوره سخت، دوره اي است که صرف يک دين شناسنامه ايي کافي نيست و دين بايد عميق باشد. يکي از چيزهايي که خطر اين دوره را زياد مي کند اين است که اشخاص متوجه بدي اين دوره نمي شوند يعني آنچنان با فاسد عادت کردند که خودشان را تطبيق مي دهند يعني اگر قرار شد جاي خوب و بد عوض شود، اي چه بسا مني که مراقب نباشم و معيارهاي ديني را از دست داده باشم، من هم بد را خوب ببينم و ديگر با آن مبارزه نکنم. اين را نشان دادند و فرمودند تا انسان خودش

ص: 2000

يک باز بيني داشته باشد. ما بزرگي مثل عبدالعظيم حسني در شهر ري به پابوسي او مي رويم، مي ببينيم که ايشان از بزرگان و محدثين شيعه است و خودش از امامزادگان بزرگوار بود، خدمت امام هادي (ع) مي رسد و دين خودش را بازگو مي کند و مي گويد اعتقادات من اين است و اگر اشکالات دارد به من بفرماييد. آنوقت ما گاهي اِبا داريم که بيايم يک بازنگري در دين خودمان کنيم. اي چه بسا اين دين احتياج به يک عالمي و کارشناس دين عرضه شود و آن لغزشگاههاي آن و محلي که ممکن است باعث سقوط من شود، جلويش گرفته شود. اين خطر بيماري که مي تواند بي درد باشد و من نمي توانم بفهمم مگر آن کسي که از قبل با اين روايات حساس شده است و بيشتر به دين خودش بپردازد و حداقل يک بازنگري کند و آنجاهايي که احتياج دارد تعميق شود. اين را هم بايد با يک نگاه وظيفه شناسانه پرداخته شود. نهايتاً وقتي ما اين علائم و روايات را مي بينيم مي توانيم تا حدي اطمينان پيدا کنيم که با توجه به شدت يافتن فتنه ها و لغزشها و آشوبها و بلاها که چه بسا بعضي از اين بلاها در دهه هاي اخير در طول تاريخ از نظر کيفيت و کميت سابقه نداشته است. مي تواند انسان يک اطميناني پيدا کند که دوره اي به سر مي برد، دوره آخرالزمان است، حداقل به عنوان يک احتياط، يک مومن بايد اين دوره را به عنوان دوره آخرالزمان که احتمال معقول بدهد تا بتواند آن لوازم ورود به اين

ص: 2001

دوره و تبديل کردن آن تهديدها به فرصت را در خودش و اطرافيانش ايجاد کند و به شدت مراقب باشد که دينش حفظ شود. با توجه به روايت پيامبر اکرم (ص) که سه دوره اي خواهد آمد و آن دوره که دوره انحطاط و سقوط بشري که جاي خوب و بد عوض مي شود، ذهنم بي اختيار مي رود به چيزي که متاسفانه در دنياي فعلي اتفاق مي افتد. شما به عنوان مصداق بارز ببينيد بعضي از منکرات درشت و قبيح، قبح خودش را از دست داده است. پديده اي مثل همجنس گرايي که پديده بسيار کثيف و آلوده است در بعضي از اين کشورها قبح خودش را از دست داده است يعني همجنس گراها افرادي هستند که حقوق قانوني دارند و از آنها حمايت مي شود و افرادي هستند که اتحاديه و صنفيه دارند و افرادي هستند که براي خودشان فلسفه و تئوري در کار خودشان ترسيم کردند. کساني هستند که کارشان نه تنها قبيح شمرده نمي شود، بلکه نشاندهنده روشن انديشه بودن هم شمرده مي شود و در ايام انتخابات رياست جمهوري و محلي که مي شود کانديدها سعي مي کنند که راي اينها را براي خودشان جمع کنند. در دانشگاه کلمبيا رئيس جمهور ما که مي رود به عنوان اعتراض و نه سوال مي گويند چرا در ايران اين آزاد نيست. اين پديده قبح خودش را از دست مي دهد و اين منکر، معروف مي شود و از آنطرف با عفاف و حجاب مبارزه مي شود. با روسري و مقنعه در بسياري از کشورهايي که دم از آزادي مي زنند، مبارزه مي

ص: 2002

شود و به عنوان نشانه و نماد عقب ماندگي و تحجر شمرده مي شود و در دادگاهها آن خانم محجبه 18 تا ضربه چاقو مي خورد اما در عين حال کسي از او دفاع نمي کند و بعد مطبوعات از او حمايت نمي کنند. من گاهي فکر مي کردم که اين 18 ضربه چاقو 18 تير مسلسل که نيست که در يک لحظه رها شود، طول مي کشد و مي توانستند جلوي آن را بگيرند ولي مي بينيد که اين برخورد صورت نمي گيرد. آدم ياد حکايت سعدي مي افتد سعدي يک حکايتي در گلستان نقل کرده است که شاعري در ديار دزدان راهش افتاد وقتي او را نزد سردسته دزدان بردند يک شعري در مدح آنها گفت. رئيس دزدها خوشش نيامد و گفت اموال اين را بگيرد و رهايش کنيد. اموالش را گرفتند و شاعر بيچاره را رها کردند. وقتي از آن منطقه بيرون مي رفت هوا بسيار سرد بود و يک تعداد سگ دنبالش کردند. سعدي مي گويد اين دست کرد که يک سنگي را بردارد و سگ را بزند ديد اين سنگ روي زمين يخ زده است. گفت خدايا اينجا ديگر چه جهنمي است سنگ را بستند و سگ را آزاد گذاشتند. آدم گاهي متحير مي ماند که شبيه آن را مي بينيم که سنگ را بستند وقتي شوهر آن زن براي دفاع مي رود به او حمله مي کنند ولي سگ را آزاد مي گذارند. اين جابجا شدن ارزشها که آدم نمونه هاي بارز آن را مي بيند اين همان است که مي تواند اطمينان پيدا کند که در دوره آخرالزمان

ص: 2003

به سر مي برد و آمادگي هاي لازم جايش همين موقع است.

سوال: از امام صادق (ع) نقل شده است که اميرالمومنين (ع) در سخنرانيهاي خود اين جمله را بسيار مي گفت اي مردم ديندار باشيد ديندار. اگر گناه کنيد و ديندار باشيد بهتر از آن است که ثواب کنيد و بي دين باشيد زيرا گناه در دينداري آمرزيده مي شود و ثواب و نيکي در بي ديني پذيرفته نمي شود. اگز نکته اي درباره علائم اخرالزمان مانده است بفرماييد.

پاسخ: من نکته اي را عرض کنم که در روايات ما است و خيلي نکته زيبا و قابل توجهي است و آن اين است که خداوند متعال به ازاي سختي هايي که در دوران آخرالزمان است و همان فتنه ها و لغزشهايي که عرض کرديم و در روايات ما هم به آن تاکيد شده است يک سادگي و ساده گرفتني را پرودگار عالم در آخرالزمان قرار داده يعني نمره قبولي که به آدمها مي دهد خيلي ساده و بالا است. من روايتي را عرض کنم بهترين چيز خود روايت گوياي مطلب است. پيغمبر اکرم (ص) به مخاطبين زمان خودش فرمود: اگر در زمان شما اگر يک دهم وظايف ديني اش را ترک کند اهل هلاکت است يعني شما عذري نداريد و کنار پيغمبر هستيد و الگوي مجسم دين را مي بينيد و الگوي مجسم اخلاق و پاکي و طهارت را مي بينيد و اگر مشکلي هم داشته باشيد، خيلي راحت مي توانيد آن را حل کنيد و اما روزگاري خواهد آمد که اگر کسي به يک دهم از تکاليف عمل کند نجات خواهد

ص: 2004

يافت. البته اين معنايش اين نيست که ما بياييم سهل انگار باشيم چون اين امري است که خداوند متعال در اين سختي ها تفضل خودش را مي کند و ما بايد کار خودمان را بکنيم. اين حديث نبايد براي ما اين را ايجاد کند که ما سهل بگيريم و اي چه بسا کسي اين را انجام بدهد آن يک دهم هم برايش نمي ماند يعني من بايد سعي خودم را بکنم و همانطور که در روايات آمده ما موظف هستيم که به دانستني هاي خودمان را پاي بند باشيم و پاي او بيايستيم. اما از طرف خداوند به خاطر سختي هاي اين دوره ارفاقهايي خواهد بود. اين موجب اين نشود که ما سهل بگيريم خدا دارد سهل مي گيرد و ما بايد وظيفه بندگي امان را انجام بدهيم و ما که خدا نيستيم و خدا، خدايي اش را بلد است که چگونه برخورد کند.

سوال: بسياري از پدر و مادرها نگران فرزندانشان هستند و خيلي از فرزندان نگران پدر و مادرشان هستند و خيلي ها نگران دوستان خود هستند و خيلي ها نگران همسرنشان هستند. چگونه مي توان در اين دوره از دينداري بهترشان کمک بکنيم. راهنمايي شما را مي شنويم.

پاسخ: ما يک قدم عقب تر برويم و آن بحث مربوط به تقويت دينداري را در مرحله بعد مطرح مي کنيم. اصلاً ما چه نيازي به دينداري داريم؟ حالا اينکه چگونه دينداري را تقويت کنيم سوال ديگري است. اصلاً ما چه نيازي به دين داريم؟ دين چه خلايي را در زندگي ما پر مي کند و چه نيازي از نيازهاي ما را

ص: 2005

برآورده مي کند؟ چه بسا گاه مي گويند دلت پاک باشد و چکار داري که اينطور باشي و احتياجي به مديريت دين نمي بينيم و گاهي هم مي گويند ما آنقدر بزرگ شديم که نيازي به دين نداشته باشيم يعني عقل جاي دين و وحي را بگيرد. وقتي قرآن مي خواهد مسائل ديني و مناسک ديني را به ما معرفي کند نماز، روزه و حج را. يک نگاه بيان فايده در هر کدام از معرفي امور دارد. مثلاً وقتي وجوب روزه را مي خواهد بيان کند مي فرمايد روزه بگيريد که پاک شويد. وقتي نماز را مي خواهد واجب کند فقط يک دستور خشک نيست بلکه فايده آن را هم بيان مي کند که در زندگي چه اتفاقي رُخ مي دهد. ان الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر والبغي (سوره عنکبوت –آيه 45) که باعث مي شود رذايل و آلودگي شما برطرف شود و با نماز خداوند متعال دست روي قلبها مي گذارد و آرام آرام تطهير مي کند. اگر ما با همين نگاه به دين نگاه کنيم يعني آن نگاهي که قرآن دارد. اين عصري که روانشناسان به عصر اضطراب ناميدند دوره اي که بحران هويت و معنويت است. اصلاً براي چي زندگي کنيم که چي بشود؟ اگر دين در زندگي ما بيايد و باورها و اخلاق ما را درست کند شما ديگر از اين اضطراب و نگرانيها رهايي مي يابيد. انسان به پوچي مي رسد. ببينيد با وجود رفاه در بعضي از کشورها آمار خودکشي و افسردگي بالاست. مشکل فقط فقر و اقتصادي نيست، بلکه مشکل روحي به يک بحران رسيده است. بنابر اين

ص: 2006

اين نکته اگر مورد توجه قرار بگيرد که من در باورم اين باشد که اين ملک خدايي دارد که عالم را اداره مي کند و کسي که از من به من عالم تر و آگاهتر است و هم از من به خودم مهربانتر است والله غالب علي امره (سوره يوسف-آيه 21): و او کسي است که سوار بر کار است و مديريت کار را بعهده گرفته است. کسي است که اسباب به دست اوست و سبب ساز و سبب سوز اوست. اگر باور داشته باشيد که لاحول و لا قوه الا بالله که حول و قوه دست اوست و تاثيرگذاري در اين دنيا دست اوست و اسباب به اذن او تاثير در اين عالم مي گذارند، آتش مي سوزاند، آب تشنگي را رفع مي کند و غذا سير مي کند و دارد به اجازه او شفا مي دهد. اگر انسان اين باور را داشته باشد و در دينداريش محکم باشد کجاي زندگي اش به بن بست مي رسد و کجا کم مي آورد. بن بست ها براي ماست و براي خدا نيست. وقتي حضرت موسي (ع) بني اسرائيل را از چنگ فرعونيان نجات داد، به رود نيل رسيدند و از آنطرف لشگر فرعون به تاخت دنبال آنها آمدند. به تعبير قرآن آنها آنقدر نزديک شدند که اين دو جمعيت همديگر را مي ديدند فلما تراءى الجمعان قال أصحاب موسى إنا لمدركون (سوره شعراء-آيه 61). اينها شروع به اعتراض به موسي کردند که اي موسي ما بيچاره شديم و گير افتاديم يعني بريدند و کم آوردند و به بن بست رسيدند. حضرت موسي با اينکه نمي

ص: 2007

دانست چه اتفاقي مي خواهد رُخ دهد، اما مي دانست اين عالم خدايي دارد که آن خدا دارد اداره مي کند و اگر من بندگي ام را بکنم او کم نمي گذارد و از من به من مهربانتر است اگر من وظيفه ام را انجام بدهم. لذا با اطمينان به آن جمع بريده فرمود: إن معي ربي سيهدين (سوره شعراء-آيه 62): ما ربي داريم که ما را هدايت مي کند و آنجا دستور رسيد که با عصايت به دريا بزن که شکافته شود و عبور کنيد. اگر انسان اينطور باور داشته باشد اين دين باعث مي شود که هيچوقت در بن بست نماند و دچار افسردگي و پزمردگي نشود و خلاء روحي هيچگاه پيدا نکند. بعلاوه اگر قيامت را باور داشته باشم و يک ذره کار خير و يا شر در اين عالم نه کم مي شود و نه گم مي شود و همه محفوظ است فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره فمن يعمل مثقال ذره شرا يره (سوزه زلزال-آيه 7و8). اگر اين را باور داشته باشم مي توانم به کسي ظلم کنم و حق کسي را پايمال کنم و مي توانم در خانه به همسرم و پدر و مادرم اجحاف کنم ، مگر باورها ضعيف باشد که ا« احتياج به تقويت و عوامل تقويت دارد. ولي دين اين خلاءها را پر مي کند. باور به دين باعث مي شود انسان در زندگي آرامش داشته باشد و نبُرد و باعث مي شود که انسان حقوق ديگران را رعايت کند و به حق خودش قانع باشد. يک نکته ديگر هم عرض کنم. اگر من واقعاً باور

ص: 2008

داشته باشم که خداوند متعال تقديرات را به عهده دارد و مقدرات بر اساس تلاش، وظيفه شناسي ماست. اگر اين را باور داشته باشم و يک مشکلي و بلايي در زندگي پيش آمد نه فقط راحت مي توانم صبر کنم بلکه مي توانم شکر بکنم. اين خيلي حرف است که انسان بتواند در بلاها نه فقط صابر باشد بلکه شاکر باشد. اينکه وجود مقدس اباعبدالله الحسين (ع) در سنگين ترين بلاهاي عاشورا، شب عاشورا شکر مي کرد. مرحوم بافقي که يکي از علماي خوب ما در زمان حاج عبدالکريم حائري موسس حوزه قم بوده است، ايشان در آخر عمر دچار سکته مي شود و حالش خيلي وخيم شده بود. اتفاقاً در همان حين يک سکته دومي برايش پيش آمد که دستهايش از کار افتاده بود. وقتي حالشان را از او سوال مي کنند. ايشان گفته بود الحمدالله از صبح تا حالا ناز دستانم را مي کشم و غذا در دهانم مي گذارند. چنين کسي وقتي نگاهش اين است که من بندگي ام را کرده ام ديگر هر چه پيش آيد خوش آيد. کسي مقدرات را رقم مي زند که هم حکيم و عالم است و عالمتر از من به مصالح من و همربانتر از خودم به خودم است. اين آدم هيچ وقت در زندگي اش بن بست ندارد. دين در اينجاست که جاي آن بدل ندارد. ما دين را خوب نشناختيم. شکي نيست که درصورتي دين اين فوايد را خواهد داشت که يک باور باشد و عمل به آن شود و من صرفاً اداي دينداري را بخواهم در بياورم فوايد دينداري به من نمي رسد.

ص: 2009

همان ضرب المثل معروف که با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود. من بايد اين را بچشم و دين هم بايد چشيده شود و هضم شود و باورهايش يک باور براي من باشد و اخلاقياتش صفات اخلاقي در زندگي من وارد شده باشد. اگر به من دستورات ديني مي دهند من نخواهم بهانه بياورم و توجيه کنم. اين توجيه ناپسندي است که از متدينين سزاوار نيست که بگويند دلت پاک باشد. مگر منافات دارد که هم آدم دلش پاک باشد و هم ظاهر آدم زيبا و پاک باشد. هم دل زيبا باشد و هم ظاهر رفتار و پوشش و اعمال آدم هم زيبا باشد. به خصوص اينکه دستورات دين را کساني دادند که دلشان از همه پاکتر بود و آنها اين توجيه را نکردند و خودشان از همه بيشتر سخت کوشتر بودند. اگر کسي بگويد دلم پاک است و رفتارم هر چه دلم مي خواهد انجام مي دهد، آن دل پاک نخواهد ماند يعني ظاهر انسان ظاهر خود انسان است و بيگانه با من نيست و در من تاثير مي گذارد. بنابر اين هم پاکي دل بر پاکي رفتار و اخلاق تاثير مي گذارد و هم از آنطرف رعايت کردن امور ظاهري در پاک کردن دل تاثير گذار است. اينها ارتباطشان با هم مستقيم است.

خدايا اين دوره آخرالزمان را اگر درآن به سر مي بريم براي ما جزء بهترين دوره هايي که پيغمبر فرمود برادران ما در آخرالزمان هستند جزء آن بهترين دوران هاي ما که جزء برادران رسول خدا (ص) و ياوران حضرت ولي عصر (ع) باشيم قرار بده.

مي

ص: 2010

گفت به انتظار نشستن، بزرگترين خطاي بشريت است و من به انتظار تو مي دوم. منتظر واقعي باشيد.

89-03-16- دينداري در آخرالزمان

به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد مي کشد به دو رکعت صلاه عشق. ماه امشب کامل است و آسمان گيسوي او، سيزده شب ماهها در انتظار روي او، ماه معصومم اگرچه رو گرفته از چشمه ها از وراي ابرها هم مي رسد سو سوي او، پشت پلکم خم شد از اين غم که عمري چشم من بر تمام خلق رو انداخت الا روي او، گاه خورشيد آرزو دارد که شب روشن شود تا زمين يک دم ببيند ماه را پهلوي او.

سوال: هفته پيش بحثي به نام دينداري در آخرالزمان، با رويکرد وظيفه شناسي نه نشانه شناسي شروع کرديم. از آخرالزمان و نشانه هاي آن صحبت شد و با نگاه کلان به ضرورت توجه به اين پرداختيم که دين در زندگي امان چه نقشي دارد. از سختي دينداري در آخرالزمان گفتيم انسان هاي موفق کساني هستند که از اين تهديدها به عنوان فرصت و سکوي پرش در زندگيشان استفاده مي کنند. بهانه همه اين روايتي بود که از حضرت رسول اکرم (ص) عرض کردم که اجازه مي خواهم يک بار ديگر بخوانم. حضرت فرمودند: گروهي دين خود را به بهايي اندک مي فروشند، کسي که در اين روز به دين خود چنگ زده و پاي بند است (مثل آخرالزمان) مثل کسي است که گلوله اي از آتش را در دست گرفته و يا بوته خاري را در دست مي فشارد. اين چکيده مباحث هفته گذشته بود. خواهش مي کنم يک چشم اندازي براي

ص: 2011

ما براي ورود به بحث ترسيم کنيد که از کجا مي خواهيم شروع کنيم و به کجا مي خواهيم برسيم؟

پاسخ: در روايت اهل بيت در مورد آخرالزمان، دو جور تهديد را اشاره کردند. يکي تهديدهايي که متوجه دين و دينداران است قطع نظر از اينکه از چه قشر و صنفي هستند، مرد و زن، جوان و پير و عالم و عامي، به تمام اقشاري که افراد متدين هستند خطرات و آسيبهايي متوجه مي شود که طبيعتاً بايد راههاي مقابله با آن را بررسي کنيم. يک بخش ديگري که در روايات که بحث مفصلي است که تهديدهايي است که به اصناف و اقشار مختلفي وارد مي شود و آسيبهايي که به خانواده وارد مي شود آسيب هايي که مربوط به زنان و مردان است. آسيب هايي که مربوط به کسبه و تجار است. آسيب هايي که به عالمان و تحصيل کرده ها و قاريان قرآن متوجه مي شود. اينجا هم شناخت آنها و به خصوص اهم اين آسيب ها چون شناخت تک تک آنها به فرصت بسيار زيادي احتياج دارد، و پيدا کردن راههاي مقابله با اين آسيب ها يک بخش ديگر بحث است که ما از بخش اول يعني آسيب هاي عمومي شروع کنيم. آسيب هاي عمومي که کلي است مثل دنيازدگي. شيطان يکي از کساني است که در آخرالزمان ترفندهاي خاصي دارد و شناخت آن ترفندها و ابزار و وسايلي که تمرد معصيت را اشاعه مي دهد،

سوال: اصولاً حقيقت دين چيست اصلاً دين در کجاي زندگي ماست و قرار است با زندگي ما چکار کند و چه ضرورتي دارد که توجه

ص: 2012

به دين کنيم و اينقدر از دينداري در آخرالزمان مي گوييم و اصلاً ضرورتي دارد که ما ديندار باشيم يا نه؟

پاسخ: اگر بخواهيم دين را به زبان ساده ترسيم کنيم، دين طرح و برنامه اي است که از طرف خداوند متعال براي رسيدن بشر به سعادت دنيا و آخرت و براي رسيدن به کمالاتي که يک انسان مي تواند به آن کمالات برسد، نقشه راه و طرح و برنامه و دفترچه راهنمايي است که از طرف خداوند توسط انبياء براي بشريت آورده شده است. الان شما بخواهيد وسيله اي بخريد يک دفترچه راهنمايي يا کاتالوگ به همراه آن وسيله قرار داده مي شود که عمداً دو نقش دارد يکي اينکه ظرفيتها و امکانات و استعدادهايي که اين وسيله دارد را معرفي مي کند و طريقه بهره برداري از آن امکانات و استفاده ها. چه بسا کسي تلفن همراه دارد و بسياري از امکاناتش را استفاده نمي کند چون او نمي داند و آن دفترچه راهنما اين امکانات را براي فرد به فعليت مي اندازد. دوم اينکه باعث مي شود که آن وسيله عمر مفيد طولاني تر پيدا کند و استفاده بهينه از آن شود. براي مثال براي ماشين لباسشويي از پودر و کابل مناسب استفاده نکنيد بعد از مدتي کارايي خودش را از دست مي دهد و عمر مفيدش کوتاه مي شود. دين دفترچه راهنمايي است که خداوند متعال که سازنده عالم و آدم و اين دستگاه آفرينش است که براي انسان آفريده که اولاً استعدادها و ظرفيت هايش به فعليت برسد و از امکاناتش استفاده کند و الان ما از امکاناتمان استفاده نمي

ص: 2013

کنيم و انسان در بين مخلوقات الهي موجودي با بي نهايت استعداد و ظرفيت است و تنها موجودي است که بي حد است هم در طرف خوبي و صعود و هم در طرف بديها و سقوط. شما دعاي سحر ماه رمضان را ببينيد اهل بيت به ما ياد دادند که از خدا بخواهيم: اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ، اللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِاَجَلِّهِ وَكُلُّ جَلالِكَ جَليلٌ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ: خدايا جمالت و جلالت و علمت و رحمتت و مشيتت را مي خواهم. به تعبير يکي از بزرگان قم که درس اخلاق مي گفتند، مرحوم شيخ عباس تهراني، زماني که حضرت امام خميني در قم بودند و درس اخلاق مي گفتند از ايشان نقل مي کنند وقتي اين دعاي سحر را مي گفت يعني خدايا مي خواهم مثل خودت باشم يعني صفات خودت را داشته باشم. انسان اين ظرفيت را دارد که صفات الهي را بتواند براي خودش کسب کند. در روايت خيلي معروف که حديث قدسي است که از طرف خداوند متعال که فرمود: بنده من مرا اطاعت کن تا من تو را مثل خودم قرار بدهم صفات من در تو تسري پيدا کند. همانجور که من مي گويم هر چيزي را که اراده کنم خواهد شد تو هم اگر اراده کني هر چيزي که بخواهي خواهد شد. اين دور از دسترس است چون ما به دفترچه راهنما عمل نمي کنيم. اصلاً اين دفترچه راهنما براي همين است و چيزي دور از دسترس نيست. طبيعتاً موانعي دارد که بايد پشت سر گذاشته شود.

ص: 2014

انسانهايي که به قله ها برسند خيلي زياد نباشند همه اهل قله ها نيستند، اما اين ظرفيتي است که دين ايجاد مي کند و مقصود من اين نيست که الزاماً همه مي رسند. نمونه هايي هم داشتيم. اگر نمونه اي نداشت آنوقت مي گفتيم ديني که هيچ نمونه اي ندارد فقط يک آرمان و تخيل است. دين دفترچه راهنمايي است که آمده اين ظرفيتهاي بي نهايت انسان را بکار بگيرد و بتواند آن را به فعليت برساند. ما شايد الان از يکصدم ظرفيت هايمان استفاده نمي کنيم مانند آن تلفن همراه که از امکاناتش بهره برداري نمي شود و فقط احياناً براي تلفن زدن است، اما امکانات متعددي که دارد از آن بهره برداري نمي شود. انسان هم الان همينطور است. در روايت ظهور امام زمان (ع) است که فرمودند از ابتداي خلقت بشر تا زمان ظهور حضرت ولي عصر (ع) دو حرف از 27 حرف علم کشف مي شود و 25 حرف علم را حضرت مي آورد. معلوم است که خيلي از امکانات استفاده نشده است. آنوقت زمان ظهور وقتي شما مختصات جامعه مهدوي و انساني که در آن زمان است تحت تربيت معصوم قرار گرفته مي بينيد وقتي اين ظرفيت ها به فعليت مي رسد در روايات گفته شده که عقلها و اخلاقها کامل مي شود دروغ و کينه ها از دلها دور مي شود و بطون قرآن را امام زمان (ع) براي مردم مي آورد و مردم متدين محرم سِر مي شوند آنقدر رشد پيدا مي کنند که به تناسب محرم سِر مي شوند و کراماتي که از بعضي از اولياي خدا

ص: 2015

مي شنويم آنزمان براي مردم معمولي خواهد بود چون مردم آنزمان مردم رشد يافته هستند. اين نشاندهنده ظرفيت انسان است. چرا در آن زمان اينقدر به فعليت مي رسند؟ قرآن را در سوره نور آيه 55 ببينيد که مي فرمايد: دليل اينکه مردم به اين شکوفايي استعدادها مي رسند و زمين و زمان زنده مي شود و دوران زندگي انساني در واقع است چون آن ديني که خداوند براي آنها پسنديده مستقر مي شود و چون دين تحقق پيدا مي کند آنوقت اين شکوفايي رخ مي دهد. اين شکوفايي در واقع عمل به اين دفترچه راهنما است. بنابر اين اين نکته اول که دين ظرفيت ها را به جريان و بفعليت مي اندازد. نکته دوم اين است که اين دفترچه راهنما عمر مفيد را براي انسان طولاني مي کند. بسياري از ما يا برخي از ما، يا عمر مفيد نداريم و يا کم داريم. ياقوت حموي کتاب معروف به معجم البولدان دارد که مربوط به شناسايي مناطق و سرزمين هاي مختلفي است. آنجا يک نکته زيبايي اشاره کرده است. مي گويد: به يک سرزميني گذرم افتاد که ديدم قبور جلوي خانه ها مردم است، تعجب کردم قبرستان که از منازل دور نيست!! نگاهم به سنگهاي قبر افتاد، ديدم سن و سال همه انهايي که از دنيا رفته اند، کم است، يک ساله و دو ساله و سه ساله، خدايا اينجا همه بچه مردند؟ از يک نفر از اهالي سوال کردم. او گفت: اينکه قبور را در خانه ها مي گذاريم، براي اينکه بفهميم از پس امروز، فردا هم است و هر روز بفهميم که دنيا

ص: 2016

ابدي نيست و آخرتي هم است و به فکر آن باشيم. برخلاف بعضي جاها که قبرستانها مي خواهد ياد مرگ حذف شود و ثانياً اينکه شما ديديد سن و سالها کم هستند چون ما عمر مفيد را فقط درج مي کنيم، آن مقداري که شخص زندگي انساني داشته است. يکي از بزرگان مي گفت: بنابر اين بعضي ها سقط جنين هستند يعني چه بسا عمر مفيدي در دنيا نداشته اند. ما متاسفانه خيلي وقت پِرت و هدر داريم و عمر مفيد ما خيلي زياد نيست. من اينجا در پرانتز لازم است عرض کنم که ما اگر نگاه کنيم که چقدر وقتهاي هدر و اتلاف وقت در زندگي ما است. در انتظارها براي مثال در مطب ما وقت را 2-1 ساعت سخاوتمندانه از دست مي دهيم، با آنکه مي شد، آنجا استفاده کرد. گاهي براي ديدن يک مسابقه ورزشي، جوان يک روز منتظر مي ماند و براي ديدن يک ساعت مسابقه، زمانش را از دست مي دهد. در ترافيک ها وقتهايي مي گذرد. با يک حساب سر انگشتي کسي حساب کرده بود که اگر عمر من 70 سال باشد بر فرض اينکه در روز 7-6 ساعت مي خوابم يعني حدود 20 سال را خواب بودم و اگر در روز 2 ساعت مشغول خورد و خوراک بوديم، تقريباً 4 سال در کل عمرمان در خوردن بوديم. اگر روزي 3 ساعت پاي تلويزيون بنشينيم يعني يک هشتم روز، کل عمر يک هشتم اش حدود 9 سال مي شود. همين سه قلم را جمع کنيم 33 سال يعني نيم عمر رفته است. يعني نخوابيم و نخوريم؟ نه مقصود اصلاً

ص: 2017

اين نيست، تفريح و خواب لازمه زندگي است، اينها گريس کاري و روغن کاري است که پيچ و مهره ها خوب کار بکنند، وگرنه اصلاً انسان خشک و بي نشاط نمي تواند ادامه دهد و عمر مفيدش هم کم خواهد شد. بحث اين است که اتلاف وقت نداشته باشيم و برنامه و مديريت براي زمان خودمان داشته باشيم. ما مي گوييم عمر طلاست با اينکه قابل مقايسه با طلا نيست چون طلا قابل جبران است اگر از دست برود و سرقت شود، ولي عمر قابل جبران نيست. بعلاوه شما با وقت طلا گير مي آوريد و با طلا وقت گير نمي آوريد. نگاه کنيد اگر يک انگشتر يا سکه طلا داريم از آن محافظت مي کنيم، ولي وقت را چه بسا به راحتي هدر مي دهيم و وقت کشي هم مي کنيم که به تعبير بعضي روايات وقت کشي، خودکشي است. روايتي يسيار زيبا از پيغمبر (ص) است که فرمود: تو به تعداد روزها و ايامت هستي يعني ايام عمر هر کس لباسي است که به قد و قواره او دوخته شده است، 60 يا 70 سال، هر چقدر عمر دارد. هر چقدر از روزت برود يک تکه از تو رفته است و يک مقدار از خودت رفته است. اينطوري بايد به عمر نگاه کرد که سرمايه اي است که هيچ چيز ديگر بديل و جايگزين ندارد. فخر رازي يکي از علماي بزرگ اهل سنت است و يک تفسيري به نام تفسير کبير دارد، در آن تفسير مي گويد من در يک تابستان گرم از جايي عبور مي کردم مي ديدم شخصي يخ مي فروشد

ص: 2018

و دقت کردم ديدم اينجوري کالاي خودش را تبليغ مي کند. مي گفت: مردم بيايد به کسي که سرمايه اش دارد ذوب مي شود، رحم کنيد و يخ را بخريد و همانجا فهميدم اين تفسير سوره والعصر است که خدا قسم به زمان مي خورد که ان الانسان لفي خسر، انسان آرام آرام آب مي شود و سرمايه اش به هدر مي رود، الا الذين آمنوا و عمل صالحات، مگر ان کساني که با دينداري بتوانند عمر مفيد براي خودشان درست کنند. چکار بايد بکنند؟ انسانهاي با فضيلت و موفق کساني هستند که بتوانند براي وقت خودشان برنامه ريزي کنن و مديريت وقت داشته باشند. اصلاً مقصودم اين نيست که استراحت، تفريح و ديد و بازديدها را کنار بگذاريم، مقصودم اين است که جلوي اتلاف را بگيريم. ببينيد دزد طلا يک چيزي است و دزد وقت گاهي بي برنامگي و جلسات بي فايده و بي حوصلگي و تنبلي و خواب زياد است. وقت خودبخود نمي آيد، همه از کمبود وقت مي نالند و چه بسا وقتشان آنقدر مفيد نباشد. وقت را بايد ايجاد کرد. اگر براي خودمان برنامه بريزيم و روزي يک ساعت براي خودمان خالي کنيم يعني در ماه سي ساعت و 365 ساعت در سال يعني حدود 45 روز کاري مفيد براي خودتان خالي کرديد. مي توانيد براي خودتان مطالعه بگذاريد و يا مهارتهايي که در زندگي و شغل ات لازم داريد، آموزش ببينيد و يا يک زبان ياد بگيريد و يا قرآن را حفظ کنيد.

سوال: دين چکار مي کند؟ شايد جوامعي که ديندار نباشند، آدمهايي که اهل دين نباشند اين

ص: 2019

برنامه ريزي را داشته باشند و چه بسا خيلي هم از وقتشان بهتر از ما استفاده مي کنند.

پاسخ: يک نکته اي را من عرض کنم. در اين استفاده از وقتها، اگر بتوانيم از اين وقتهاي پِرت و هدر استفاده کنيم. من که يک تا دو ساعت وقتم در ترافيک مي گذرد، اگر راننده هستم با يک نوار و سي دي آموزشي و سخنراني و نوار قرآن يا هر چيزي که بتواند براي عمر من مفيد باشد. يکي از دوستان مي گفت من اکثر آثار شهيد مطهري را در ماشين گوش کردم. يا يک کتاب کوچک جيبي و يا قرآن کوچکي داشته باشم، مي توان از بسياري وقتها استفاده کرد. موقع خوابيدن چند دقيقه اي که قبل از خواب است و معمولاً شخص طول مي کشد که بخواب برود، مي تواند يک مطالعه سبک کند. بهتر اين است که در روايت ما داريم که براي ورود به خواب که شبيه مرگ است، اذکار خواب را بگويد. حضرت زهرا (س) فرمودند: پدرم پيغمبر نزديک خواب من که رختخواب را پهن کرده بودم، وارد شد. بعد فرمود دخترم مخواب مگر اينکه چهار کار را انجام داده باشي. يکي اينکه ختم قرآن کرده باشي، دوم شفاعت انبياء را براي خودت جلب کرده باشي، سوم حج و عمره اي بجا آورده باشي و چهارم اينکه خوشنودي همه مومنين را براي خودت جلب کرده باشي و فوري مشغول نماز شد. حضرت زهرا (س) فرمودند من منتظر نماز پدرم بودم تا تمام شد و گفتم: يا رسول الله اصلاً در اين وقت نمي شود اينکار را کرد، چکار کنيم؟ پيغمبر ياد

ص: 2020

دادند. دين خيلي از اين استفاده ها را براي موقعيت هاي مختلف ياد مي دهد. پيغمبر فرمودند اگر شما سه تا سوره قل هو الله احد (توحيد) را بخوانيد، يک ختم قرآن کرديد و اگر شما موقع خواب درود و صلواتي بر من و انبياء پيشين بفرستيد اللهم صل ال محمد و آل محمد و صل علي الانبياء و المرسلين، شفاعت ما را به خودت جلب کردي و اگر استغفار کني براي همه مومنين اللهم اغفر المومنين و المومنات، کاري کردي که خوشنودي مومنين را درک کردي و اگر يکبار بگويي، سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، گويا حج و عمره را بجا آوردي. دين کاري که در زندگي مي کند و استفاده بهينه مي دهد، اين است که شما را به يک برنامه ريزي مي کشاند که اولاً نيت خالصانه در زندگي ات داشته باشي و خود اين نيت بسياري از وقتها و کارها را مفيد مي کند. آن کسي که صبح براي کسب و کار بيرون مي رود، نيت اش آن است که خانواده خودم را از کسب حلال تامين کنم، سرتاسر اين زندگي اش که براي کسب کار رفته است، در عبادت مي گذرد. خانمي که در خانه مشغول کار، تربيت و مديريت در خانه است و زحمت خانه را مي کشد با اين نيت که من خانه جوري اداره کنم که اين تربيت در خانواده صورت بگيرد و آرامش و سکونتي که قرآن مي گويد و يکي از اهداف زندگي است، در خانه تحقق پيدا کند، سرتاسر کارهايي که در منزل مي کنيم، عبادت مي

ص: 2021

شود. حتماً لازم نيست که مانند نماز نيت کند و به زبان بياورد و حتي در نمازش هم لازم نيست و حتي بعضي گفتن مکروه است که به زبان بياورد چون بعد از اذان و اقامه گفتن، ديگر آدم نبايد چيزي به زبان بياورد. نيت همان امر قلبي است و مي داني چکار داري مي کني. سرتاسر آن زندگي عبادت مي شود. آن کسي که گفت: خوشا آنان که دائم در نمازند، مقصودش اين بود که شخص دائم در نماز مي شود و منظور اين نيست يک سجاده بياندازم و فقط رکوع و سجود کنم، بلکه دائم در بندگي قرار مي گيرند و اين بالا بردن کيفيت زندگي است، کميت شايد فرق نکند چون شما اعمالت را اضافه نکردي. بر اعمال روزت نيافزودي، هر چند خود آن اعمال روز به تناسب ظرفيت، اگر آدم نشاط داشته باشد مي تواند اضافه شود، همان که گفتم يک ساعت مي تواند در وقت خود اضافه کند و کارها ي مفيد را در کار بياورد، اما حتي آن هم نباشد، حداقل دين کيفيت زندگي را بالا مي برد. شما با يک نيت خالص تمام اعمالت، عمل صالح مي شود. معجزه دين اين است که زندگي شما مي توانيد زندگي پاک و سالم و آرامش بخشي کنيد. شما آدم را فقط براي زندگي دنيا تعريف نمي کنيد، ما زندگي را فقط سعادت دنيا تعريف نمي کنيم، بلکه زندگي را تا ابد تعريف مي کنيم نه 60 و 70 سال. اگر ما تمام اين مدت را ببينيم، آنوقت کارآيي دين مشخص مي شود. شما در اين 60 و 70 سال زندگي

ص: 2022

که مزرعه آخرت است، کاشت درست داشته باشيد و وقت پِرت و هدر نداشته باشيد. هم کميت کارهايت به تناسب ظرفيت و قدرت خودت درست باشد که بتوانيد کارهاي مفيد در زندگي انجام بدهيد، ديد و بازديد درست و جلسات مضر را حذف کند که دين اينکار را مي کند. جلساتي که کارکرد منفي دارد و از انسان کم مي کند، جلويش را بگيرد. به هر حال دين خط قرمزهايي را قرار مي دهد که اگر شما در آنجا وارد شويد، استعدادهايت کشته مي شود خودت هدر مي روي. دين مي تواند هم اين کميتها را يعني اين محدودها را درست کند و هم در اين محدوده يک کيفيتي به زندگي ات بدهد که سرتاسر زندگي ات در بندگي باشد و در رشد باشي. دين در زندگي امان مهندسي مي کند و اين چيز کمي نيست. ما نياز داريم يک کسي به ما برنامه بدهد و دستورهاي ديني همين برنامه است که اگر ما بتوانيم اين برنامه را، آن واجبات و محرمات که پايه و فونداسيون شخصيت انسان است و تعداد آن کم يا زياد براي انسانها ندارد و همه بايد رعايت کنند. يک محدوده کاملاً مشخص است. در ناحيه مستحبات و آداب به مقداري که شما نشاط داريد و به مقداري که قدرت و توان داريد و البته به مرور اين توان بالا مي رود و قدرت و ظرفيت استفاده از آداب و مستحبات روزافزون مي شود. اين مسير يک مسير تدريجي است که اگر کسي رعايت کرد و اين همان دفترچه راهنما است. زندگي را نبايد تعطيل کرد و سراغ دين رفت، اصلاً

ص: 2023

دين بيرون زندگي نيست و آميخته با زندگي است. کدام يک از ائمه ما بيرون از زندگي بودند، کار مي کردند. امام محمد باقر (ع) مزرعه داشت و ائمه ما بعضاً کار مي کردند و هيچکدام يک گوشه اي بنشيند، نبود. در خانه و خانواده و کار و هرجايي که است مي تواند دين را عملي کند و اتفاقاً محک دينداري آدمها اين است که در زندگي اشان ديندار باشند. اگر قرار باشد من گوشه اي فقط بروم، اين که هنر نيست. هنر اين است که شما در کسب و کار انصاف داشته باشيد و در مسائل مالي دقت داشته باشيد و حقوق ديگران را رعايت کند و در خانه احتياج دارد فداکاري کند و وقتي بخواهد آرامش برقرار شود، من کوتاه بيايم و مشاجره را قطع کنم، حتي اگر حق با من است. اينها همان دستورات ديني است و دينداري آدمها در اينجا معلوم مي شود. اينکه در روايت امام صادق (ع) فرمود دينداري را به طول رکوع و سجود نبيند، دينداري را در صداقت و امانتداري ببينيد. دينداري را در مسائل مالي، گذشت و کوتاه آمدن در مشاجرات در خانه ببينيد. دين دستور زندگي است که آميخته با زندگي است. اگر کسي اينکار را کرد، انسانهاي عصر ظهور اينکار را مي کنند که آنچنان رشد مي يابند و زندگي عصر ظهور زندگي انساني است چون به تعبير قرآن در سوره نور آيه 55 دين تمکن و استقرار در زندگي اشان کرده و قدم به قدم با دين جلو مي روند.

روايتي از امام علي (ع) که فرمودند براي اهل دين نشانه هايي است

ص: 2024

که به واسطه آنها شناخته مي شود راستي در گفتار، اداي امانت، وفاي به عهد، صله ارحام، ترحم به ضعيفان، بذر خوبها، اخلاق نيکو، پيروي از علم و آگاهي و آنچه آدمي را به خداي متعال نزديک مي سازد.

مقام معظم رهبري فرمودند: اگر دنيا را خورشيدي روشن کرد اين به آن معنا نيست که تا آمدن آن خورشيد نوراني در تاريکي بنشينيم.

سوال: نشانه هاي اهل دين در دو روايت بالا ذکر شد، بعضي مي گويند ما که آدم راستگويي هستيم و امانتدار هم هستيم خيلي هم دلمان براي ضعفا مي سوزد و خيلي صله رحم انجام مي دهيم و ديد و بازديد مي کنيم، ولي انجام واجبات و ترک محرمات را از ما نخواهيد چون در توانمان نيست که مثلاً روزه بگيريم. سوال در اين است که چرا نشانه هاي دينداري را حضرات معصوم (ع) اين موارد را برشمردند، چرا خواندن نماز و گرفتن روزه نيست؟

پاسخ: اين سوال بسيار ارزنده اي است، منتها اين مطلب را بايد گفت که دين يک مجموعه به هم پيوسته است و يک دفترچه راهنمايي است که اگر کامل به آن عمل شود، خاصيت هاي خودش را خواهد داشت. شما نمي توانيد به بعضي از دستورات عمل کنيد چون بخشي از وجود شما معطل مانده است و بخشي از استعدادهايي که براي کمال انسان است، رشد پيدا نمي کند. دين مجموعه اي از عقايد و دستورات عملي است عقايدي که آدم بايد به آن باور داشته باشد و دستورات عملي است که بايد در زندگي در مسائل احکامي و اخلاقي و فردي و اجتماعي پياده

ص: 2025

کند. اين مجموعه به هم پيوسته است که مي تواند آن خاصيت خودش را داشته باشد. اگر مي بينيد در بعضي روايات اين نشانه هاي اهل دين را مي گويند، اين را نشان نمي دهد که شما نماز و روزه را کنار بگذاريد، گفته فقط او را نبينيد يعني در واقع آن ديد سطحي که گاهي وقتها بعضي ها دارند و ملاک دين را فقط در طول رکوع و سجود مي بينند و فقط اعمال ظاهري مي بينند، اينجا ائمه گفتند فقط او را نبينيد و ملاک دينداري جاهاي ديگر در عينيت زندگي است، اما جاي ديگر گفتند که نماز بخوانيد و روزه بگيرد، اين بخش مهم دين است و اين شخصيت انساني، انسان است و شخصيت ديني انسان با همين واجبات است و پايه است و هيچ چيز جايگزين آن نيست، بنابر اين اگر ما اين را بپذيريم که در يک فضايي که ائمه وقتي مي بينند افراد بطور سطحي نمره دينداري را به کساني مي دهند که همان ظواهر دين را و بعضي از مناسک دين را عمل مي کنند، حتي جاي ديگر اخلاق ندارد. شخص ممکن است رکوع و سجودش طولاني داشته باشد، اما در خانه اخلاق ندارد. اي چه بسا با ديد سطحي بگويند چه آدم متديني است، اين که آدم متديني نيست. ائمه جلوي اين را دارند مي گيرند فقط تدين را به آنجا نمره ندهيد، بلکه تدين يک مجموعه است و او نمره اش کم است و يک بخش را بجا آورده و به همان حد به او نمره بدهيد و نمره متدين و کمال دين به او ندهيد

ص: 2026

چون شخصيت اش ناقص است نگاه به صداقت، امانتداري و انصاف و گذشت کنيد. ائمه مي خواهند بگويند منحصراً يک يا دو عمل را نبينيد، ولي معنايش اين نيست که اصلاً نبينيد و يکي اين نتيجه را بگيرد پس ما آنها را عمل نمي کنيم. مثل چيزي که بعضي در توصيف بعضي از افرادي که در کشورهاي ديگر هستند مي گويند آدمهاي با نظمي، راستگو و با وجدان کاري هستند و از همه خيلي متدين تر هستند، اين ديگر مرتبه اقرار و جوگير شدن است که يک مرتبه از آنطرف مي افتيم و اين به معني اين نيست که آدم متديني است، تدين يک اعتقادات دارد و يک رفتار و تعبدات دارد. اين مجموعه را بايد در نظر بگيريم.

سوال: آيا حقيقت دين به معناي کلمه سخت است يا آسان؟ اگر اين مشخص شود خيلي چيزها براي ما حل مي شود.

پاسخ: اين سوال از آن سوالاتي است که کليد خيلي از مشکلات و گره هايي است که بعداً مي تواند يک کسي با آن مواجه شود. ببينيد اگر ما اثبات بکنيم که ديني که از ناحيه خدا آمده است، آموزه هاي ديني چه از ناحيه اعتقادات و باورهاي و چه در ناحيه دستورالعملها سهل و دينداري راحت است. اگر ما اين را اثبات کنيم آنوقت مي فهميم که اگر يکجا ما در سختي افتاديم اين سختي براي دين نيست و يک امر بيروني بر دين عارض شده و يک مشکلي در ما بوجود آمده است، از ناحيه خدا آن دستورالعمل شاقي نيست و غيرقابل عملي نيست. اگر غير قابل عمل باشد، آن خدايي

ص: 2027

که خودش سازنده انسان است و مي داند توانش چقدر است، بيشتر از توان نمي خواهد. گاهي وقتها مي گوييم اين دختر بچه ما نمي تواند روزه بگيرد و يا نماز بخواند، عزيز من دلسوزتر از تو به او، خداي او است، او وقتي يک سني را براي تکليف تعيين کرده او مي داند که او اين توان را دارد، بعد راهکاري گذاشته است اگر در يک مورد خاصي به مشقت و سختي افتاد، يک راه حل دادند، گفتند اگر به تعبير ديني به حَرج افتاد، او مي تواند يک کار ديگر جايگزين او کند و يا يک وقت ديگر آن را انجام بدهد. بنابراين اگر اين را اثبات کردم که دين سهل است که اثبات خواهيم کرد، سختي ها و مشکلاتي که بعداً بوجود مي آيد، از ناحيه ماست. براي مثال عرض مي کنم ببينيد اشخاصي که دچار وسواس شدند به خصوص در اعمال ديني اشان کار دارم. در وضو گرفتن و يا غسل کردن چند بار تکرار مي کند مدتها به مشقت مي افتد در نماز و قرائت نماز گاهي وقتها مي شکند و گاهي اعاده مي کند و به سختي افتاده و دين در ذائقه اش تلخ شده و اتفاقاً شيطان همين را مي خواهد که دين را به کام افراد تلخ شود و او بگويد ديني که چنين است چه فايده دارد و دين را رها کند. اين سختي دينداري براي چه کسي است؟ خدا که در قرآن فرموده: يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر (سوره بقره-آيه 185): خدا براي شما ساده گرفته و آساني را مي خواهد و

ص: 2028

من که الان در مشقت و سختي افتادم، اين معلوم است که مشکل در من است. نقش محيط براي دين نيست اين به خاطر کوتاهي وظيفه ماست که محيط را نساختيم. نقش دين بع عنوان آموزه هايي که خداوند متعال داده، خود عمل به دين سخت نيست. چون شما نگاه کنيد هم اعتقادات و باورهاي ديني را خدا نخواسته تحميل بکند و مطابق با عقل و فطرت و وجدان است و هم باورهاي ديني چنين است و خلاف عقل نيست و يک باور غيرمعمول و غير منطقي نيست. منطق برايش است اصلاً برايش گفته اعتقاداتت را با منطق بپذير و هم دستورات ديني، دستورات شاق و فوق قدرت انسان نيست. پيغمبر در يک روايت بسيار زيبا فرمود: من را خدا با شريعتي فرستاده که هم سماحت يا با گذشت دارد و دين لجوج و يکدنده نيست و اگر گفته براي نماز وضو بگيريد و غسل بکنيد، به جاي آن گفته اگر براي شما ضرر داشت و يا احتمال ضرر را داشتيد، تيمم کنيد. ببينيد در جاي خودش مي گذرد. اگر گفته روزه بگيريد، خود همين دين گفته در صورتي که در سفر بوديم و براي شما مشقت دارد، روزه نگيريد. بعضي مي گويند آسان بودن يعني اينکه روزه نگيريم. نه به اين معني نيست که بي دين باشيد. بي دين بودن را ما گفتيم آن دفترچه راهنما بايد کارش را بکند. بي دين بودن باعث مي شود که فرد به سعادت خودش نرسد. اين دين دستوراتي که براي سعادت آورده شده، عمل به آن ساده است، نه اينکه عمل نکنيم و بگوييم خدا ساده و

ص: 2029

آسان مي گيرد. نه همان خدا فرموده اين کارها را بکنيد و اگر اين خط قرمزها را رعايت نکنيد و واجبات و محرمات را عمل نکنيد کيفر دارد.

سوال: شما مي گوييد اين دين مطابق با فطرت ماست و عمل کردن به آن بسيار ساده است. اگر اينطور باشد ما در مدينه فاضله زندگي مي کرديم؟

پاسخ: گفتم سختي هايش از ناحيه ماست. چرا شخصي که دچار وسواس است، يراي او دينداري سخت است. چرا ديگران همين نماز و روزه و وضو و غسل را خيلي راحت انجام مي دهند، براي او يک اختلالي بوجود آمده است و او يک عدم تعادلي در شخصيت اش بوجود آمده است. من مي خواهم بگوييم آنچه که از ناحيه خداوند آمده به تناسب انسان و قدرت او، چيزي است که بتواند عمل کند و به مشقت هم نيافتد. ببينيد در همين آيه اي که مربوط به روزه است اگر شما مريض بوديد و يا در مسافرت بوديد: من کان مريضا او علي سفر فهده من ايام اخر يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر (سوره بقره-آيه 185): روزه نگيريد و يک وقت ديگر قضايش را به جا بياوريد و بعد خدا مي فرمايد: خدا براي شما سختي نمي خواهد و خدا براي شما سهولت مي خواهد. ديني که با نيت انسان، نيتي که خيلي زحمت ندارد، نمره مثبت مي دهد. شما نيت کنيد، رشد مي کنيد. ديني که خداي او سريع الرضا است که بهانه براي بخشيدن مي گيرد و نه بهانه براي جهنم بردن. مچ گيري نمي کند، دستگيري مي کند. در روايت اصول کافي امام

ص: 2030

باقر (ع) فرمود: وقتي حضرت آدم از بهشت رانده شد به خدا گفت خدايا شيطان اين چنين قوي را بر ما مسلط کردي و مثل خون در رگ و پي ما جاري است و نفوذ در ما مي کند وسوسه مي کند و به تعداد هر انساني که بدنيا مي آيد دو تا شيطان هست که تعدادشان خيلي زياد است، خدايا براي من هم يک چيز امدادي و کمکي قرار بده و خداوند متعال فرمود: براي تو و فرزندانت اين را قرار مي دهم تا روز قيامت، اگر از بين شما نيت کار خوب را کرد، براي او يک حسنه مي نويسم و اگر آن کار خوب را انجام داد ده حسنه مي نويسم و از آنطرف اگر نيت کار بد را کرد براي او نمي نويسم، ولي اگر عمل بد و شر را انجام داد تا هفت ساعت نوشته نمي شود اگر شخص توبه کند و اگر اينکار را نکرد براي او يک دانه فقط مي نويسم. حضرت آدم فرمود: بيشتر مي خواهم. خدا فرمود همان يک معصيت را هم که براي فرد گناهکار نوشتم تا آخر عمر از آن پشيمان شود و برگردد، او را مخفي مي کنم و آن سئيه را تبديل به حسنه مي کنم. چنين خدايي سخت گير است.

89-03-23- دينداري در آخرالزمان

بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست، آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست، بي تو هر لحظه مرا بيم فروريختن است مثل شهري که به روي گسل زلزله

ص: 2031

هاست، باز مي پرسمت از مسئله ي دوري و عشق، و سکوت تو جواب همه ي مسئله هاست.

سوال: هفته گذشته اشاره شد که کارکردهاي دين براي زندگي امروز ما چي است و دين دفترچه نماي زندگي ماست. آنهايي که مي خواهند سعادتمند شوند و به آنجايي برسند که شايسته است، بايد با دين قدم به قدم جلو بروند. نکته دوم اين بود که دين به زندگي ايمان جهت مي دهد و باعث مي شود که استفاده مفيدي از عمرمان داشته باشيم و تمام عمرمان پر برکت شود آنجوري که بايسته و شايسته است. حتي شما به چند تا ذکر اشاره کرديد که باعث مي شد که ما بهترين استفاده را از اوقات و عمرمان داشته باشيم. حاج آقا عالي اشاره کردند که دينداري سهل و آسان است، نکته اينجاست که وقتي به دين نگاه مي کنيم مي بينيم کلي دستور و بايد و نبايد دارد. بهتر نبود که دين اينقدر دستور نداشت و اينهمه بايد و نبايد نداشت و بهتر نبود که ما را آزادتر مي گذاشت. اينهمه دستور و بايد و نبايد براي چيست؟ آيا با اين که گفتيد دين سهل و آسان است، منافات ندارد؟

پاسخ: اين مطلبي که شما فرموديد خيلي از اديان و فرقه هاي انحرافي و حتي عرفانهاي بدلي و کاذب از همين نقطه استفاده کردند يعني به اين معني که چون طبع انسان ساده پسند و آسان پسند است از اين جهت استفاده کردند و در عين اينکه دين و معنويت را حذف نکردند چون وجدان بشري آن را نمي تواند حذف کند، اما يک دين ساده

ص: 2032

و بدون دستوري القاء کردند که شما يکسري اعتقادات داشته باشيم، کافي است، اما دستورات شريعت را بخواهيد عملي کنيد، لازم نيست. آيا دين بدون دستوري وجود دارد؟ اينها اين را القاء کردند که دين همان ايمان قلبي است و همين فقط کفايت مي کند تا به بهشت و سعادت برسي، ولي در عمل آزاد باشي و دستورات دست و پاگير نداشته باشي. در زمان ائمه هم يک گروه مورجِه بودند، به خصوص در زمان خلافت بني اميه و بني عباس که به اين اعتقاد دامن مي زدند يعني اين به نفع آنها بود چون خودشان به دستورات ديني عمل نمي کردند و طبيعتاً وقتي که قرار شد دين دستورات نداشته باشد، مچ آنها گرفته نمي شد. ائمه هم به شدت با اين طرز تفکر برخورد مي کردند. امام صادق در روايتي فرمودند: ملعون ملعون من قال الايمان قول بلاعمل: اگر کسي بگويد ايمان فقط يک گرايش بدون عمل است و فقط اعتقاد است، مورد نفرين خدا است. واقع مطلب اين است که اگر ما بخواهيم يک جواب درست به آن بدهيم، اگر کسي هدفي در زندگي نداشته باشد مي تواند آزاد هر کاري دلش مي خواهد، انجام بدهد. امکان ندارد کسي هدف مشخصي داشته باشد اما دستورالعمل و برنامه ريزي براي رسيدن به آن هدف نداشته باشد. براي مثال فرض کنيد خانمهايي که هدفشان است که قورمه سبزي درست کنند، اما به او بگويم هر جور مي خواهي عمل کن با هر موادي و هر شکلي که مي خواهي بپز. اصلاً امکان ندارد. يعني اگر هدفي باشد يک مسيري و برنامه اي، انسان را

ص: 2033

به آن هدف مي رساند. يا مثل اين است که شما را در يک بياباني تاريک رها بکنند، بگويند هدف رسيدن به مشهد است، اما از هر راهي که مي خواهي برو. اين شدني نيست، آن مسير مشخص خودش را دارد. اگر بي هدف باشندمي تواند هر راهي باشد ولي دچار سرگرداني مي شوند. اگر بنا شد دين و اعتقاداتي و هدفي داشته باشيم، آنوقت معنا ندارد که براي رسيدن به آن هدف از هر راهي بتوانيم برويم. اين حديث از پيغمبر (ص) معروف است که حضرت جايي در بين اصحاب نشسته بودند با يک چوب خطوط متعدد کج و ماوج به اطراف کشيدند و يک خط مستقيم هم کشيدند و بعد فرمودند که راههاي انحرافي بي شمار هستند و صراط مستقيم که به هدف مي رساند يکي بيشتر نيست. پيغمبر اکرم (ص) مي فرمايد آن مسيري که انسان را به هدف مي رساند دو تا هم نيست، تا چه به آن برسد که هر راهي که دلت خواست. پس چرا مي گويند که راههاي رسيدن به خدا به تعداد خلايق است؟ اين يک حرف ديگري است. اين بحث به ان معنا نيست که صراط ها متعدد است، صراط خدا يکي است. اين مثل اين مي مانند که شما در يک اتوبان که چند لاين دارد به تناسب ماشينت در يکي از اين لاينها حرکت کني، يعني محدوده را رعايت مي کني. نه اينکه از محدوده دين بيرون برود و بگويد هر جور دلم خواست. اصلاً بندگي با دل بخواهگي سازگار نيست. ديني که انسان را بخواهد بنده کند و نسبت به خداي متعال خاضع

ص: 2034

کند، بايد برنامه ريزي با او باشد. برنامه اي که براي رشد و پرورش استعدادها است براي رسيدن به قرب اوست. از هر راهي نمي شود به قرب او رسيد. اين همان داستان شيطان در داستان آفرينش است که خداوند متعال وقتي که به او و تمام ملائکه دستور داد که سجده کنيد در روايت است که خدايا من را از اين سجده بر آدم معاف بکن، تو را آنچنان عبادتي بکنم که احدي آنچنان عبادت نکرده است. خداوند متعال فرمود: من احتياج به عبادت تو ندارم من مي خواهم تو مرا بندگي کني از آن راهي که من مي گويم نه آن راهي که تو دلت مي خواهد که منيت تو را افزون مي کند. اما آن چيزي که من مي خواهم آن خداپرستي و بندگي تو را افزون مي کند و اين باعث رشد است. بنابر اين اگر ما در زندگي هدف داشته باشيم که اين ادعاي فرد متدين است و مي خواهد به قرب خدا برسد. قرب خدا هر راهي و هر مسيري نيست. مسيري است که خود خدا تعيين کرده و هماني است که ما نام آن را دين مي گذاريم که دستورالعمل است و همان کاتالوگي است که انسان را پرورش مي دهد و دستگاه پيچيده را رشد مي دهد طوري که صفات الهي در او بروز کند. اين بروز صفات الهي شيوه دارد و دين براي خوب شدن انسان و رسيدن به قرب خدا دستورالعمل دارد که ما آن را به عنوان شريعت مي شناسيم و هيچ راه ديگري هم غير از اين نيست. لذا اولياء بزرگ دين که

ص: 2035

بزرگترين معتقدان از نظر عملي بودند و کساني بودند که عاملترين افراد به اين دستورات بودند.

سوال: اگر دين يک کاتالوگ و دفترچه راهنما است و اگر ما را آزاد گذاشت که هر طور خواستيم زندگي کنيم، مثل دستگاهي که با يک کاتالوگ که در همه شرايط کار مي کند، اين در واقع نشاندهنده نقص و خالي بند بودن آن است، درست است؟

پاسخ: کليدي که به هر قفل بخورد، فقط هوا است. همچنين کليدي ساخته نشده است که توي هر قفلي برود. اگر دستگاهي باشد که هر جور دلت خواست از آن استفاده کني و بهره هاي لازم از آن ببري، چنين دستگاهي نداريم و اگر کسي ادعا کند دروغي پيش نيست چون اين دستگاه با ظرفيت هايي که دارد براي رسيدن به بهره وري خودش و آن اهدافي که سازنده ساخته، اين بايد با شيوه خاصي از آن کار کشيده شود. هر شيوه اي نمي شود و اين يک چيز طبيعي است. عرض کردم يک موقع هدف ندارد و بهره وري ندارد، آنموقع هر جور خواستيد استفاده بکنيد. اما يک موقع مي خواهيد به يک هدفي برسيد که آن مسير مشخص دارد و از هر مسيري نمي شود به هدف رسيد. در رابطه با دينداري همين است. اگر واقعاً هدف است و خدا را قبول دارد و اين راه بي نهايت را بايد طي بکند و اين راه بي نهايت احتياج به دستورالعمل دارد و دستورالعمل آن هم هر جور که من بخواهم، نيست چون من نمي دانم اين راه بي نهايت را چگونه طي بکنم و چگونه استعدادهاي خودم را بتوانم

ص: 2036

به پرورش برسانم. اينجاست که دين از طرف خداوند مي آيد و اين بهره وري را از انسان مي گيرد.

سوال: شما فرموديد دينداري آسان و سهل است، من که نگاه مي کنم اين همه دستور و امر به انجام واجبات مثل حجاب و خمس و روزه که هيچکدام ساده نيست و هر کدام سختي خودش را دارد و ترک محرمات که از خيلي از لذت ها بايد چشم پوشي کنيم و براي خدا ترک کنيم. اصولاً ما مکلف هستيم و تکليف يعني کلفت يعني سختي و مشقت و زحمت و اين منافات با بحث اينکه دينداري سهل و ساده است، ندارد؟

پاسخ: اين بحث که از جلسه قبل گفتيم، پايه است و بايد براي انسان هضم و حل شود. از جمله مطالبش همين سوال شما است که در ذهن بسياري از ديندارها است. تعبير پيامبر اکرم (ص) که مي فرمايد شريعت با گذشت و سهل و آساني را آوردم، چگونه با سختي اين تکاليف جمع مي شود؟ حقيقت اينکه آن ادعايي که ما کرديم و از دلايل ديني امان مطرح کرديم اين است که آن چيزي که خداوند متعال براي بندگانش خواسته سهولت و رواني دينداري است و چشيدن شيريني هاي دين در زندگي اشان است. خدا سختي و مشقت و تلخ کامي براي بندگانش نخواسته است. منتها چشيدن سهولت و شيريني هاي دين دو تا شرط دارد، اول بايد به مجموع و کليت دين عمل کند. دين مجموع اعتقادات و دستورالعمل اخلاقي و احکامي و رفتاري است مثل نسخه اي است که شما از طبيب مي گيريد و اگر بخشي از آن

ص: 2037

را عمل کنيد و بخش ديگر را عمل نکنيد، طبيعتاً خوب نمي شويد و شيريني سلامتي را نمي چشيد و اينجا نمي توانيد برويد به دکتر اعتراض کنيد و از او گله کنيد که چرا نسخه ات عمل نکرد. دين مثل يک پازل مي ماند و بايد تمام اجزاء و قطعات کنار هم جمع شود يک شکل زيبا بدست مي آيد. ولي اگر شما بعضي از قطعات را سرجايش بگذاريد و بعضي را نه، آثار خود را نخواهد داشت. بگذاريد چند مثال بزنم و ببينيم که آيا اين در زندگي ما است. جمعي از دينداران هستند که آرزوي حضور قلب و شيريني در نماز را دارند، اما چه بسا خيلي اين را نمي چشند. اين به خاطر اين است که بيرون نماز کارهايي که بايد انجام بدهيم، انجام نمي دهيم، زبان، چشم و گوشمان را مراقب نيستيم، بعد مي خواهيم 5 دقيقه در نماز به معراج برويم و اگر نرفتيم، گله کنيم که چرا اينطور است؟ اينجا کجاي کار خراب است؟ آيا نماز و مناجات با خدا لذت ندارد؟ آيت الله بهجت از استادشان مرحوم قاضي نقل مي کردند که فرمودند لذتي در دنيا بالاتر از لذت نماز نيست. ايشان نقل مي کنند که من چند روز است که در فکر هستم که در بهشت اگر نگذارند نماز بخوانيم چکار بکنيم، آنقدر لذت مي برد. خود آيت الله بهجت مي فرمود: اگر لذتي را که نماز دارد اهل دنيا مي چشيدند به هيچ عنوان دنبال لذتهاي مادي و نفساني نمي رفتند. اين که من نمي چشم، ذائقه من خراب است. مريض هم نمي تواند لذت

ص: 2038

غذاي خوشمزه را درک کند. بيرون نماز آن کارهايي که بايد انجام بدهم، انجام نمي دهم. نماز اول وقت و با حضور قلب و درک سحر اينها گنج هايي است که مجاني داده نمي شود. اينها احتياج به مراقبت هايي قبل از نماز دارد. من جاهاي ديگرخودم را در هزار بند کردم، آنوقت مي خواهم در نماز پرواز کنم. خمس ام را نمي دهم و خودم را در بند فقرا و سادات کردم، اينجا مي خواهم پرواز کنم. چشم و گوش و زبانم بيرون نماز آزادانه کار مي کنند و خودم را در بند کردم و مديون بسياري از حقوقي که از مومنين ضايع کردم (حق الناس)، اينجا مي خواهم پرواز کنم. در خانه و اداره و در محيط کار و جاهاي ديگر اخلاقم درست نيست. مرحوم ميرزا آقا ملک تبريزي کلامي در کتاب اسرار الصلوه دارند که خيلي زيبا است، ايشان مي فرمايد همه ما مي دانيم که اگر لباسمان در نماز نجس باشد، اين نماز قبول نيست. لباس نجس باعث مي شود که نماز بالا نرود با اينکه لباس يک پوستيه بيروني است و جزء وجود نيست. آنوقت اگر کسي درونش خُم نجاست باشد، اخلاق نجس و کثيفي باشد آيا اين معراج پيدا مي کند. يک جاي خراب است و ما يک جاي دين را که عمل نکرديم يک جاي ديگر سخت مي شود و همه چيز زنجبروار به هم مرتبط است. اين خيلي مهم است. خدمت علامه طباطبايي رسيدند گفتند حضور قلب در نماز مي خواهيم، چکار کنيم؟ فرمودند: زبانتان را مراقب باشيد. کسي خدمت اميرالمومنين (ع) رسيد گفت آقا من محروم

ص: 2039

از نماز شب هستم دوست دارم نماز شب بخوانم، اما نمي توانم. حضرت فرمودند: گناهان تو را در بند کرده و دست و پايت را گرفته است. امام صادق (ع) فرمود اگر کسي دروغي بگويد و اين دروغ باعث محروميت او از نماز شب و از رزق بسيار گسترده مي شود چون مي دانيد يکي از چيزهايي که روزه را وسيع مي کند هم روزي دنيايي را و هم روزي معنوي را، درک سحر است. به تجربه آنها که اهل سحر هستند روزيشان وسيع است. هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يُمن دعاي شب و ورد سحري بود. منتها اين لازم است که من قبل خودم را درست کرده باشم. يک بخش کار خراب است و اثرش اينجا پيدا مي شود. مي گويند شبي دزدي با اره آهن بر قفلي را مي بريد يک کسي عبور مي کرد گفت داري چکار مي کني؟ گفت: دارم ساز مي زنم. گفت: پس چرا صدا ندارد؟ گفت: صداش فردا در مي آيد. حالا بسياري از کارهايي ما که در روز مي کنيم صدايش شب، سحر، نخواندن نماز اول وقت و نچشيدن شيريني نماز در مي آيد. کسي که اخلاق خوبي ندارد و به واجبات مالي اش عمل نمي کند و زبانش را نمي تواند کنترل کند اين شخص نمي تواند از دينداريش لذت ببرد. به هر مقدار که کم گذاشته، از آنجا کم مي گذارند. دينداري براي ما کلفت و سختي پيدا مي کند چون شيريني آن را نمي توانيم خيلي درک کنيم و خيلي به بار نمي نشيند. طبيعي هم است چون دين مثل

ص: 2040

پازل مي ماند. شما آن بخش از واجبات دين را و ترک حرامهاي دين را عمل کنيد همراه با اعتقاداتي که داريد، قطعاً مي تواند برسيد. پس ما نمي گوييم با تمام اداب و مستحبات، آنها در کلاس بالاتر است. کا کاريکاتوري عمل مي کنيم. در کاريکاتور بيني بزرگ است ولي بخشهاي ديگر کوچک است ما در يک چيز حساس مي شويم در چيز ديگر نه. يک موقع از حرم امام رضا (ع) بيرون مي آمدم، يک کسي مسافرکشي مي کرد سوار ماشين اش شدم، اين يک نفر ديگر را سوار کرد که در مسافت کوتاهي پياده شد اين راننده ديد اين غريب است يک کرايه چند برابر از او گرفت. آن طرف هم فهميد اما چون عجله داشت يک غرولندي کرد و رفت. اين راننده شروع کرد با من درد دل کردن، گفت حاج آقا نمي دانم چرا روزيم آنچنان که بايد برکت ندارد، دو شيفت و سه شيفت دارم کار مي کنم. پيش يک حاج آقايي رفتم به من چله ايي داده که دارم انجام مي دهم. گفتم خدا پدرت را بيامرزد شما چند دقيقه پيش ظلمي کرديد و حقي به گردن او داريد و آنوقت شما مي خواهيد روزيتان برکت پيدا کند. شما آن کار را نکن، چله نگهداشتن هم نمي خواهد و رياضت هم نمي خواهد. اين مشکل ماست. گاهي فرد متدين است يعني به بعضي از اعمال دين عمل مي کند. بعد مي بينيد يک جشن ازدواجي مي گيرد که انواع گناهان در آن مي شود. بعد از او مي پرسي تو چرا اينکار را مي کني مي گويد: حاج

ص: 2041

آقا يک شب است. يک شب که خيلي زياد است يک لحظه از چشم خدا و از چشم امام زمان مي افتد. در يک لحظه مي گويد فلاني تو که رفيق ما بودي از تو انتظار نداشتيم. اين خيلي مهم است که آدم خيال نکند اگر از يک جاي دين چشم پوشيد و نتيجه لازم را نگرفت از خدا گله مند شود. تشريفات و مشکلات ايجاد شده در ازدواج که مفاسد اخلاق اجتماعي را بدنبال دارد، اين براي دستور خداست يا ما سادگي ازدواج را رعايت نکرديم. مجالس عزا هم همينطور است. توصيه دين اين است که فقط سه روز مجلس عزا بگيريد و براي شخص صاحب عزا غذا ببريد که او راحت بنشيند و عزاداري اش را بکند، اما آن را سخت کرديم. اول نگاه جامع به دين داشته باشيم و دين مثل يک پازل است. نکته دوم اين است که تربيت يک امر تدريجي است. شما وقتي مي خواهيد يک نهال را بکاريد حتي همه کود و بذر را فراهم کنيد بايد آرام آرام رشد کند، عجله نبايد داشته باشيد. اگر انسان بخواهد استعدادهايش رشد کند، وقتي بدنيا مي آيد غرايز بر او حاکم است و آن استعدادهاي انساني اش بايد بتدريج پرورش پيدا کند، بايد از هوا و هوس و منيت ها به سمت خداي متعال و خضوع و از کبر به تواضع و از ريا به خلوص برسد. اينها در مسير از منيت ها تا خدا بايد طي شود. دين براي اين مسير به ما برنامه مي دهد. وقتي شما در اين برنامه قرار مي گيريد يک درگيري رُخ مي دهد

ص: 2042

و يک مقدار کار سخت مي شود و هوا وهوس در جريان تربيت با اين برنامه خدا درگير مي شود يعني سد راه ما مي شوند. خدا مي گويد اين برنامه را انجام بده، دل نمي خواهم و چشم مي خواهد هرچه را ببيند و زبان مي خواهد هر چه را بگويد و گوش مي خواهد هرچه را بشنود. اينجا در اين فرآيند تربيت يک مقدار طول مي کشد تا رشد کند و آنوقت که استعدادهاي انساني اش رشد کرد و طبق دين عمل کرد اين برنامه اي که قبلاً در آن سختي مي کشيد، ديگر تکليف را کلفت نمي بيند و تشريف و عنايت خدا مي بيند. مرحوم سيد طاووس که از علماي بزرگ شيعه است، در زمان تکليف جشن گرفت مثل همين جشن تکليفي که الان مرسوم است، سنتي است سيد طاووس گذاشت يعني حس او اين بود که الان خداوند متعال من را قابل دانسته که دارد به من خطاب مي کند. اين کار را بکن و اين کار را نکن. بکن و نکن را تشريف و عنايت خدا و شرافت خودش مي دانست. ما لطف خدا را به خودمان در رزق مي بينيم که خدا به ما روزي داده است. خدا رزق را به حيوانات هم مي دهد. عنايت خاص خدا در تکاليف است، من فقط به تو تکليف مي کنم و به بره ها تکليف نمي کنم، تو را مي خواهم و تو در آغوش من بيا و لذا هر که را بيشتر دوست داشته باشم، بيشتر تکليف مي کنم. پيغمبر خدا از همه بيشتر تکليف دارد. آنوقت انسان ذائقه

ص: 2043

اش مي تواند بچشد. بنابر اين اگر اين دو مطلب را در نظر بگيريم اول دين را تا انجا که مي توانيم همه قسمت هايش را عمل کنيم و هر مقدار به جامعيت و کليت دين عمل کرديم به همان مقدار شيريني اش را مي چشيم و دوم اينکه اين تدريج را رعايت کنيم و تحمل داشته باشيم و توقع زيادي از خودمان نداشته باشيم. اين روند بايد طي شود. البته استعدادها فرق مي کند. يکي استعدادش زياد است و اين فرآيند را سريع طي مي کند.

سوال: اگر ما بخواهيم اين مسير را طي کنيم، امروز هر چه مي توانيم به خدا بگوييم چشم. اين تمرين براي روزهاي ديگر مي شود و زود نبايد نااميد شد چون خيلي ها مي گويند ما اين مسير را رفتيم، ولي به نتيجه نرسيديم و اين نبايد مانع شود.

پاسخ: بدون ترديد. يک وزنه بردار که يک وزنه 200 کيلوگرم را بالاي سر مي برد، روز اول اينطور نبود و با وزنه هاي خيلي کم شروع کرده و از خودش به اندازه کارش تواقع دارد يعني اگر از خودمان زيادي تواقع داشته باشيم، دلسرد مي شويم. بايد تحمل داشته باشيم و اين راه بايد آهسته آهسته بايد طي شود. لذا اگر اين کار را انجام بدهيم يعني افراط و تواقع زياد نداشته باشيم و حد خودمان را بشناسيم. البته خداوند لذتهاي نقد را هم براي افرادي که در اين جهاد قرار مي گيرند، در نظر مي گيرد و اين امدادهاي و تفضلهاي خداست. آنکه کل سهولت و شيريني را همه جا ديدند اين دو شرط را

ص: 2044

دارد، وگرنه در بين راه خدا امدادهايي را دارد و اين ترديدي نيست.

سوال: هفته گذشته يکسري اذکاري و دستوراتي در راستاي دينداري ما گفتند که از عمرمان مفيد استفاده کنيم، يکبار ديگر اين نکات را بفرماييد.

پاسخ: گفتيم دين براي انسان عمر مفيد درست مي کند. شما زندگيت را از دين جدا نمي کنيد، بلکه زندگي دين مدارانه انجام مي دهيد. دين با زندگي ات عجين مي شود و کيفيت زندگي را بالا مي برد. شما اينطور نيست که ديندار باشيد نخوابيد و نخوريد و تفريح نکنيد، اما مي توانيد تمام اين را تحت پوشش بندگي ببريد. آنوقت تمام زندگيت عبوديت مي شود و آن کسي که مي گويد خوشا آنان که دائم در نمازند، مقصودش همين بود. در اين راستا عرض کردم که براي مثال شما يک خواب را که جزء لاينفک زندگي است و نمي شود حذف کرد، اما اين خواب را مي شود، مفيد کرد و صرفاً يک خواب باشد. خوابي که براي ما عبادت باشد. از کسي که در روز حدود 7-6 ساعت بخوابد 70 سال هم عمرش باشد 20 سالش در خواب رفته است. حالا حيف نيست اين بيست سال را تبديل به بيست سال عبادت نکند. در روايت است که پيغمبر (ص) در موقع خواب به خانه دخترشان رفتند. حضرت زهرا (س) فرمودند: پدرم وقتي من رختخواب را پهن کرده بودم، وارد شد. بعد فرمود دخترم مخواب مگر اينکه چهار کار را قبل آن انجام داده باشي. يکي اينکه ختم قرآن کرده باشي، دوم شفاعت انبياء را براي خودت جلب کرده باشي، سوم حج و عمره اي بجا

ص: 2045

آورده باشي و چهارم اينکه خوشنودي همه مومنين را براي خودت جلب کرده باشي و فوري مشغول نماز شد. حضرت زهرا (س) فرمودند من منتظر نماز پدرم بودم تا تمام شد و گفتم: يا رسول الله اصلاً در اين وقت نمي شود اينکار را کرد، چکار کنيم؟ پيغمبر ياد دادند. دين خيلي از اين استفاده ها را براي موقعيت هاي مختلف ياد مي دهد. پيغمبر فرمودند اگر شما سه تا سوره قل هو الله احد (توحيد) را بخوانيد، يک ختم قرآن کرديد و اگر شما موقع خواب درود و صلواتي بر من و انبياء پيشين بفرستيد اللهم صل ال محمد و آل محمد و صل علي الانبياء و المرسلين، شفاعت ما را به خودت جلب کردي و اگر استغفار کني براي همه مومنين اللهم اغفر المومنين و المومنات، کاري کردي که خوشنودي مومنين را درک کردي و اگر يکبار بگويي، سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، گويا حج و عمره را بجا آوردي. اگر اينکار را انجام بدهي اين خواب عبادت مي شود.

بحث ما دينداري در آخرالزمان است. قبلاً گفتيم که رويکرد ما وظيفه شناسي است نه نشانه شناسي، چرا که احساس مي کنم وظيفه امان را بشناسيم و به بهترين شکل ممکن منتظر باشيم. امام راحل فرمودند منتظران مصلح خود بايد صالح باشند.

سوال: شما به شرايط آخرالزمان اشاره کرديد و زمينه هايي که در اين دوره به تضعيف دينداري مي انجامد. در فرهنگ ديني و فرهنگ شفاهي ما مردي به نام دَجال اشاره شده است که مثلاً يک چشم دارد و عده اي را هوادار

ص: 2046

خود مي کند. آيا واقعاً چنين فردي با چنين اتفاقاتي رُخ خواهد داد و او سارق دين مردم خواهد بود يا خير؟

پاسخ: من ابتدا يک نکته اي را عرض کنم که از اين سوال ممنونم که اين چنين سوالات رويکرد ما بايد نسبت به علائم و نشانه ها آخرالزمان به همين سمت برود. گاهي اوقات ما مي توانيم سوالاتي مطرح کنيم که خاصيتي در زندگي ما نداشته باشد و نتيجه و ثمره و کاربرد عملي نداشته باشد. براي مثال مي پرسند حضرت امام زمان (ع) ازدواج کرده اند يا نه؟ آيا خانواده حضرت در جزيره خضراء زندگي مي کنند يا نه؟ من نمي خواهم نفي کنم اينها اطلاعات عمومي است، ولي اين در زندگي آدم چقدر تاثير دارد؟ اما دنبال اين سوال برويم که من چکار کنم در دل امام زمان (ع) جا کنم؟ حضرت از من چه توقعي دارد؟ همانطور که ما منتظر او هستيم، او هم منتظر ماست. چکار کنيم خوشحال مي شود؟ اين سوالاتي است که مي تواند براي يک فردي که مي خواهد واقعاً يک خاصيتي و عمر بهينه اي در زندگي اش داشته باشد، و بايد به سمت آن برود و سوالات از روي بي دردي و سيري به درد نمي خورد. مولوي در مثنوي مي گويد يک کسي نشسته بود، يک فردي از پشت سر يک سيلي از پشت گردن به او زد. اين سوخت و برگشت و تا اين عکس العمل نشان دهد، اين فردي که زننده بود گفت يک سوالي از تو دارم، اين صداي ترقي که آمد از کف دست من بود يا پشت گردن

ص: 2047

تو. اين تراق از دست من بود يا از قفاگاه تو از فخر کيا. بنده خدا گفت اين سوالات براي آدمهاي بي درد است. من که درد دارم دنبال اين حرفها نمي روم. آدمي که دردمند صاحب زمان (ع) است دنبال چيزي مي گردد که آمادگي خودش و ديگران را بيشتر کند. اين سوال که شد، ارزنده است که از دجال و يا چيزهاي ديگر به عنوان فتنه ها و راهزنان دين هستند، تعبير جالبي در اين سوال است يعني سارق دين. من در روايات نديديم که عين اين تعبير آمده باشد، ولي واقعيتي است. در رابطه با دجال بحث زياد است. در روايات ما خصوصياتي براي دجال گفته شده است که نشاندهنده اين است که دجال به تعبير شهيد صدر در کتاب موسوه الامام المهدي يک جريان فرهنگي فاسد در آخرالزمان قبل از آمدن ولي عصر (ع) است که فتنه و فسادش شرق و غرب را مي گيرد و گسترش پيدا مي کند. دجال يک شخص خاص نيست. علائمي که براي دجال گفتند که از مادري يهودي بدنيا مي آيد که اي چه بسا مقصود اين باشد اگر الان بخواهيم تطبيق بدهيم که صهيونيست ها باشند که فرهنگ را توليد مي کند و متاسفانه مراکز عمده فرهنگي دست آنهاست. دجال يک جريان فرهنگي فاسد و مادي است که حرص به دنيا، بي حيايي و هرزگي را توليد مي کند که چه بسا در جذاب ترين شکل در دنيا پخش مي کند. الان شما نگاه کنيد هاليود به عنوان غول تصويري غرب که هفت تا کمپاني در کنار هم قرار گرفتند و 78 درصد سينماي

ص: 2048

دنيا را تغذيه مي کنند و فيلمهايشان، جوان را 3-2 ساعت هيپنوتيزم مي کند. روساي هر هفت شرکت هاليودي يهودي صهيونيست هستند، نژادپرستاني که متاسفانه ارزش هاي انساني را هدف گرفتند. بنابر اين دجال هيچ بعدي ندارد که همان جريان فرهنگي فاسد باشد و آن علائمي که اهل بيت فرمودند همه تطبيق مي کند، اما در عين حال همانطور که در جلسه اول عرض کرديم راجع به تطبيق اين علائم با احتياط حرف مي زنيم و مي گوييم احتمال معقولي است که دجال با اين علائم، مقصود همين جريان فرهنگي باشد که در مقابلش بايد اقدامات لازم را انجام داد که انشاءالله در جلسات بعد اقداماتي که براي حفظ و تقويت دين در مقابل عوامل سستي و تضعيف دين است، بيان مي کنيم.

سوال: تمام علائم و نشانه هاي ظهور در آخرالزمان تعبير و تفسيردارند و يا اينکه علائم قطعي هم است.

پاسخ: بله بعضي از علائم داريم که خيلي صريح است. بعضي از علائم اسم يک منطقه اي را بردند مثلاً علم در آخرالزمان به قم کوچ خواهد کرد، اين تعبير ديگري ندارد. در زمان اهل بيت هم قم بوده و بعد هم همان شهر است. اما بعضي علائم است که احتمال تاويل است، لذا محققين ما در مبحث مهدويت روي آن بحث دارند مثل سُفياني که کي است آيا يک شخص است و يا يک جريان است؟

98-03-23- بهشت وجهنم

سوال – در خصوص ويژگي هاي بهشت و جهنم توضيح بفرماييد.

پاسخ – يکي از ويژگي هاي مهمي که در عالم قيامت وجود دارد اين است که باطن ها و اموري که در عالم

ص: 2049

دنيا غيب بوده آشکار مي شود. مکرراً در قرآن گفته شده که قيامت روزي است که باطن ها آشکار مي شود. اين مسئله تنها مربوط به انسان نيست بلکه باطن و حقيقت تمام هستي مشخص مي شود. در سوره ي ابراهيم آيه ي چهل وهشت خداوند مي فرمايد: زمين و آسمان آن روز به گونه اي ديگر است و همه چيز بروز و ظهور پيدا مي کند. در پيشگاه الهي، نهان ها و پنهان ها آشکار مي شود. مهم ترين حقيقتي که درآن روز براي همه آشکار مي شود، توحيد و يگانگي خداوند است. آن روز ظهور لا اله الا الله، لاحول و لاقوة الا بالله است. طبق فرهنگ ديني، ما اعتقاد داريم که در عالم دنيا هر چيزي که وجود دارد آيه و نشانه ي خدا است. پرتوي از اسماء و صفات خدا در همه ي موجودات عالم وجود دارد. هيچ موجودي نيست که با خدا ارتباط نداشته باشد. همه ي موجودات مخلوق خدا هستند و مخلوق سهمي از کمالات خالق دارد. ولي چون ما در عالم دنيا ديد شرک آلود داريم و موحد بودن و بندگي ما کامل نشده، اين مسئله را حس نمي کنيم. با ديدن عالم، عقل ما به اين مسئله گواهي مي دهد، اما نمي توانيم آن را به وضوح مشاهده کنيم. ما موجودات عالم را مستقل مي بينيم. اينکه هرکدام براي خود يک آثار و خواصي داشته و يک سببيتي دارند. مثلاً آب رفع عطش مي کند، غذا سير مي کند، آتش مي سوزاند و غيره. بخاطر ضعف هايي که داريم، واقعيت ها و حقايق از ديد ما پنهان

ص: 2050

است. اگر يک لحظه عنايت پروردگار از اين عالم قطع شود، عالم پوچ مي شود. مثلاً شما در ذهن خود يک موجودي مانند يک انسان غول پيکر و قوي را خلق کنيد که به راحتي مي تواند کارهاي خارق العاده انجام دهد. در صورتي که يک لحظه توجه خود را از او قطع کنيد و به چيز ديگري فکر کنيد، مسلماً هيچ مي شود. تمام قدرت و قوت اين موجود قوي به شما متصل است و از خود هيچ چيزي ندارد. در صورتي که توجه خود را از او قطع کنيد نه تنها وجود ندارد بلکه کمالات وجودي او نيز که همان قدرت، حرکت و غيره است نيز از بين مي رود. تمام عالم وجود و مخلوقات نيز، نسبت به خداوند متعال همين ارتباط را دارند. يعني اگر خالق به مخلوق خود عنايت نداشته باشد، باطل محض مي شود. مولوي در مثنوي مي فرمايد: ما همه شيران ولي شير علم، حمله مان از باد باشد دم به دم. حمله مان از باد و نا پيداست باد، جان فداي آنکه ناپيداست باد. ناصرالدين شاه در سفر خود به سبزوار به خدمت حاج ملاهادي سبزواري رفت. از او پرسيد اين بيت از شعر مولوي چه معنايي دارد ؟ آقاي ملا هادي سبزواري گفت: او لا حول و لا قوة الا بالله را تفسير مي کند. اينکه همه ي قدرت ها در عالم متعلق به خدا است. ما به خودي خود صفر و پوچ هستيم. مرحوم ميرداماد از اساتيد مرحوم ملاصدرا که از فلاسفه و بزرگان ما است در رساله ي خود نوشته که يک شب جمعه اي

ص: 2051

بود، من نشسته بودم و ذکر مي گفتم. يک باره اظهار نياز موجودات به خدا را ديدم که همگي مي گفتند يا غَنيُ يا يا مُغَني. خدايا تو همه کاره و غني هستي. تو بي نياز کننده ي ما هستي، چيزي به ما بده. تا زماني که ما در دنيا هستيم به واسطه ي حجابي که مقابل چشمان ما است اين مسئله را متوجه نمي شويم. عالم آخرت، عالم لا اله الا الله است و به محض اينکه افراد از دنيا مي روند، اهل لا اله الا الله مي شوند. هرچقدر که ما در عالم آخرت جلوتر برويم، صورت و چهره ي اصلي حقايق بيشتر براي ما آشکار مي شود. چيزهايي که در قيامت است با چيزهايي که در عالم برزخ است تفاوت دارد. ما به قيامت روز قيامت مي گوييم، با اينکه خورشيد وجود ندارد. روز بودن قيامت به دليل روشن شدن حقايق است.البته هنرمند است که در عالم دنيا به اين درک رسيده باشد. در عالم آخرت چشم همه ي افراد باز مي شود. ولي مهم اين است که چشم توحيدي ما در اين دنيا باز شود. موقعيت ما نسبت به خدا شبيه مخلوق ذهني ما است نسبت به خود ما.اگر ما اين مسئله را باور کنيم و در جان ما بنشيند، غير خدا براي ما مهم نخواهد بود.در اين صورت فرد، ديگر از غير خدا ترس نداشته و براي او تملق و چاپلوسي نمي کند. تکيه ي انسان فقط به خدا خواهد بود و به دنبال چيز ديگري نمي رود. اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: وقتي خالق در دل مومنين بزرگ

ص: 2052

مي شود، بقيه ي چيزها در چشم آنها کوچک مي شود. در يکي از جنگ ها پيامبر اکرم (ص) يک مقدار از لشکر خود دور شدند و زير سايه ي درختي استراحت کردند. يکي از افراد دشمن از دور ايشان را ديدند. آن فرد موقعيت را مناسب ديد که پيامبر (ص) را ترور کند. آن فرد بالاي سر پيامبر (ص) رفت و يکباره فرياد زد و شمشير خود را کشيد. او گفت اي محمد چه کسي مي تواند تو را از دست من نجات دهد ؟ پيامبر (ص) چشم خود را باز کردند و فرمودند: ربي و ربک. آن فرد از اينکه پيامبر (ص) نترسيد خيلي عصباني شد. شمشير خود را بلند کرد وگفت خدا کيست ؟ سپس دست خود را بالا برد که پيامبر (ص) را با شمشير بزند. يک دفعه سنگي زير پاي او لغزيد وزمين خورد. تا اين اتفاق افتاد پيامبر (ص) بلند شد و شمشير او را برداشت سپس فرمود: الان چه کسي مي تواند تو را نجات دهد. او گفت فقط عفو و کرم شما. پس از اين واقعه آن فرد مسلمان شد. کسي که تکيه ي او به خدا است آرام و مطمئن است و درزندگي خود بن بست ندارد. در دعاهاي اوايل صحيفه ي سجاديه است که خدايا اسباب به لطف تو اسباب هستند. اگر آتش مي سوزاند چون تو مي خواهي. همين به معناي لااله الا الله است. يک زن و شوهر پيري خدمت مرحوم شيخ نخودکي اصفهاني رفتند. گفتند عمر ما گذشت و بچه دار نشديم. ايشان دعايي کردند و گفتند انشاء الله اولاد دار مي

ص: 2053

شويد. آن زن و شوهر خنده اي کردند و گفتند از ما گذشته است. شيخ نخودگي فرمودند: شما از خدا بچه خواستيد ايشان هم به شما مي دهد. در قرآن در مورد حضرت ابراهيم آمده است که وقتي ملائکه به حضرت ابراهيم مژده ي فرزند دادند، هم ايشان و هم همسر ايشان پير بودند. همسر ابراهيم گفت: من نمي توانم بچه به دنيا بياورم، من پيرزن هستم. خطاب رسيد که از کار خدا تعجب نکنيد.مرحوم شيخ نخودکي به آن زن و شوهر گفتند که به اين کارها کار نداشته باشيد فقط اگر بدنيا آمد اسم او را حسن بگذاريد. در عالم آخرت، توحيد و يگانگي خداوند براي همه ي افراد آشکار مي شود. يکي ديگر از چيزهايي که در عالم قيامت براي همه آشکار مي شود، باطن احکام و دستورات است. البته زماني که فرد از دنيا مي رود اين چيزها صورت هاي برزخي پيدا مي کنند. ولي صورت برزخي يکي از چهره هاي آنها است، لايه هاي اصلي تر آن در قيامت آشکار مي شود. مرحوم نجفي قوچاني در کتاب سياحت قبر، از دو نفر ياد مي کند که در سير برزخي همراه او بوده اند.يکي از آنها هادي است که يک چهره ي نوراني است که در تمام گرفتاري ها و سختي ها مرحوم نجفي قوچاني کمک مي کرده. ديگري يک شخص سياه و بد بويي است که هميشه باعث لغزش ايشان بوده است. هادي، تجسم برزخي ولايت اميرالمومنين (ع) و اولاد ايشان است. آن شخص سياه، تجسم جهالت و شيطنت هايي است که در سنيني ايشان داشته است. ايشان مي فرمايند که

ص: 2054

اين دو با هم جمع نمي شدند. هر موقع هادي حضور دارد، فرد سياه نبود و بالعکس. ولايت در برزخ اين چهره را دارد. چه بسا در قيامت چهره ي اصلي تري پيدا کند. مثلاً ولايت به شکل درخت طوبي و شيطنت به شکل زقوم ظهور پيدا مي کند. از جانب درخت طوبي نعمت هاي متنوع به انسان مي رسد و شاخه اي از آن در خانه ي هرکدام از بهشتيان وجود دارد. زقوم نيز در جهنم است و شاخه اي از آن در منزلگاه هرکدام از جهنميان وجود دارد. يکي ديگر از چيزهايي که باطن آن در قيامت آشکار مي شود، قرآن است. قرآني که ما در اين دنيا با آن سروکار داريم، آن را حفظ مي کنيم، مي خوانيم و...تنزل يافته است. يعني از يک مرتبه ي بالايي نازل شده و کم کم نزول پيدا کرده تا اين قرآني شده که در دست ما است. در قيامت با چهره ي اصلي خود، خود را نشان مي دهد. در جلد دوم اصول کافي روايتي از امام باقر (ع) آمده است که ايشان فرمودند در روز قيامت قرآن به زيباترين شکل وجود دارد. قرآن در صفوف مسلمين قرار مي گيرد. مسلمين مي گويند اين را مي شناختيم اما خيلي زيبا و نوراني است مشخص است که از ما بالاتر است. قرآن بالاتر مي رود و در رتبه ي شهدا قرار مي گيرد. شهدا مي گويند ما اين را مي شناختيم اما خيلي نوراني تر است. قرآن در صف انبياء مي رود، انبياء نيز همين را مي گويند. در صف ملائکه قرار مي گيرد، آنها نيز

ص: 2055

همين را مي گويند. قرآن در مقابل ذات پروردگار چهره ي خود را عرضه مي کند و خداوند متعال مي فرمايد تو حجت من در زمين بودي. الان شفاعت کن که شفاعت تو مورد قبول است. چه بسا در آن زمان مشخص شود که باطن آن با باطن اميرالمومنين و اهل بيت (ع) يکي است.چون تمامي اسماء و صفات خداوند در قرآن است. در ضمن تمام اسماء و صفات خدا در اهل بيت نيز وجود دارد. قرآن و اهل بيت نسخه ي انسان کامل هستند. لذا پيامبر (ص) فرمود که قرآن و عترت از هم جدا نمي شوند. يکي از چيزهاي ديگري که خود را نشان مي دهد، باطن خود ما است. در روز قيامت باطن ما مشخص مي شود بنابراين بايد خيلي مراقب باشيم. باطن ما هويتي است که ما براي خود در دنيا درست کرده ايم. اگر ما بر چيزي استمرار و عادت داشته باشيم، آرام آرام آن صفت، خلق و خو و ملکه ي ما مي شود. اگر ما به بدي ها عادت کنيم و تبديل به خلق و خوي ما شود، شايد در آخرت چهره ي ما انساني نباشد. البته فضايل نيز چهره ي ما را زيبا مي کند. يکي از اصحاب نزد پيامبر (ص) آمد و پرسيد: اينکه در قرآن گفته شده دسته دسته مردم به عرصه ي قيامت مي آيند چه معنايي دارد ؟ پيامبر (ص) فرمود: مردم به ده شکل وارد مي شوند. برخي به شکل خوک، برخي به شکل ميمون و... البته چهره ها ي بسيار نوراني و زيبايي نيز وجود دارد. اين مسئله بستگي دارد که

ص: 2056

افراد اهل بهشت باشند يا اهل جهنم. البته اين مشکلات مربوط به افرادي است که از خود مراقبت نکرده و توبه نيز نکرده اند. وگرنه خداوند متعال با توجه به ستاريتي که دارد تا زماني که کسي هتاکي نکند، باطن او را ظاهر نمي کند. هويت برخي افراد در واقع تغيير کرده و تبديل به يک حيوان شده است. اين افراد يک ظاهر انساني دارند که با مرگ آنها تغيير مي کند. در آن زمان صورت انسان نشان دهنده ي سيرت او خواهد بود. ولي برخي افراد هستند که در اين دنيا با دين و خداوند ارتباط داشته اند. احياناً اگر بدليل برخي گناهان صورت ظاهر آنها تغيير کرده باشد، طي مراحلي تطهير مي شوند. بعد از گذراندن آن مراحل وضعيت آنها تغيير کرده و چهره ي آنها تبديل به چهره ي انساني مي شود. اين افراد کساني هستند که تا ابد در جهنم نمي مانند. بنابراين عالم آخرت، عالمي است که باطن ها و اسرار آشکار مي شود. از خصوصيت ديگر عالم قيامت اين است که لذت ها و يا عذاب هاي آن هم جسمي و هم روحي است. در قرآن و روايات مکرراً اين مسئله عنوان شده است. در قرآن از خوردني ها، پوشيدني ها، نهرهاي جاري، باغات، قصرها و حوريان گفته است. اين ها همگي لذت هاي جسمي است. در عين حال لذت هاي روحي فوق العاده اي نيز وجود دارد. در مورد غذاب نيز به همين صورت است. در عين حال که آتش وجود دارد عذاب هاي روحي هم است. عذاب ها و لذت هاي بهشت و جهنم هم مادي است

ص: 2057

هم معنوي. به اين دليل که انسان موجودي مرکب از جسم و روح است. اگر انسان فقط روح بود و غرايز مادي نداشت، مسلماً در عالم آخرت نيز فقط لذت ها روحي بود. اما وقتي که انسان حس چشايي، بوايي و غيره را با خود مي برد بايد اين حواس نيز تأمين شوند. باتوجه به مرکب بودن انسان، تمام عذاب ها و يا لذت هاي او بايد کامل باشد. غرايز جسماني که انسان دارد در صورتي حيواني است که موجب غفلت شده و جلوي کمال را بگيرد. اگر انسان مانند يک حيوان فقط به خوردن و خوابيدن فکر کند و توجهي به خدا، کسب علم و معرف و کمک به ديگران نداشته باشد. يا اينکه خورد و خوراک فرد باعث ظلم به ديگران شده و جلوي کمال آنها را بگيرد، تبديل به غرايز حيواني مي شود. اما اگر غرايز جسماني فرد به گونه اي باشد که از ياد خدا غافل نشود، جلوي کمالات او را نگرفته و ظلم به ديگران هم نباشد، ديگر حيواني نيست. انبياء و اولياء نيز غرايز جسماني داشتند ولي همه ي آنها براي نزديکي به خداوند بود. درآيه ي 22 سوره ي قيامت مي فرمايد: بهشتيان چهره ي خندان و شاد دارند و فقط و فقط به خدا نگاه مي کنند. يعني اگر به لذت هاي بهشت نگاه مي کنند، جلوه ي خدا را در آنها مي بينند و غافل نمي شوند. تمام لذت هاي قيامت با معرفت، شناخت و نزديکي به خداوند همراه است. بهشتيان به طور دائم رشد معرفتي پيدا مي کنند.

سوال – در خصوص آيات 141

ص: 2058

تا 147 سوره ي نساء توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه ي 147 خداوند متعال مي فرمايد: خدا کاري ندارد که شما را غذاب کند در صورتي که شاکر بوده، قدردان نعمت ها باشيد و آنها را بجا بکار برده در ضمن مومن هم باشيد. در اين صورت هم خدا از شما تشکر مي کند و هم نيت شما را از شکر کردن مي داند. بنابراين عذابي که خداوند براي برخي افراد در نظر مي گيرد بخاطر انتقام و غيره نيست. اگر انسان صالحانه و مومنانه نعمت را مصرف کند و ايمان هم داشته باشد مورد غذاب قرار نمي گيرد. بنابراين عذاب بخاطر اعمال نادرست ما است. در انتهاي آيه مي فرمايد هم خدا قدردان خوبي هاي شما است و هم عليم است و مي داند که افراد به چه صورت شکرمي کنند. خدا در بسياري از آيات قرآن مقابله به مثل هاي کريمانه و بزرگوارانه اي دارد. خدا مي فرمايد: اگر شما شکر من را بجا آورديد من نيز از شما تشکر مي کنم. قدرداني خداوند به اندازه ي خود او است. اين سخنان نشان مي دهد که خداوند مشتاق تر از ما.

عذاب ها و لذت هاي جهنم و بهشت هم جسمي و هم روحي است. احترام يکي از چيزهايي است که جزو لذت هاي معنوي بهشت است. شخص مومن در بهشت بسيار محترم است. در بدو ورود، نگهبانان بهشت با سلام و خوش آمد گويي از او استقبال مي کنند. در آيه ي قرآن است که نگهبانان بهشت به بهشتيان مي گويند سلام عليکم، خوش آمديد وارد شويد و تا

ص: 2059

آخر نيز در همين مکان باشيد. ملائکه از هرطرف به بهشتيان سلام کرده و مي گويند سلام بر شما به واسطه ي صبري که کرديد. واجبات سختي داشت، ترک حرام سخت بود، وارد شدن مصيبت سخت بود، مسير بندگي فراز و نشيب داشت ولي در همه ي اين موارد شما صبر کرديد. چه خوش عاقبت شديد. از همه مهم تر سلام خداوند است. در جهنم نيز افراد دچار تحقير و توهين زيادي هستند. زماني که جهنميان از خدا مي خواهند که ما را از اين مکان خارج کنيد. اگر بعد از خروج از جهنم باز هم به کارهاي بد بازگشتيم ستمکار هستيم. درآيه ي 108 سوره ي مومنون، همان خدايي که بسيار مهربان است با لحن بدي به جهنميان توهين کرده است. کلمه اي که خداوند در اين آيه به کار برده است همه ي مفسرين مي گويند که مربوط به دور کردن سگ است. بعد از آن مي فرمايد: ديگر با من حرف نزنيد. بدترين عذاب جهنم اين است که خداوند به جهنميان مي گويد که من با شما حرف نمي زنم و شما را نگاه هم نمي کنم. اميرالمومنين (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: با دوري تو چکار کنم. يکي ديگر از لذت ها يا عذاب هاي عالم قيامت رفقا هستند. بهشتيان رفقاي خوبي دارند. مهمترين کار بهشتيان، ملاقات وارتباط با يکديگر است. در آيه ي 55 سوره ي يس مي فرمايد: بهشتيان خوش و سرگرم هستند. در ذيل اين آيه آمده است که سرگرمي مهم بهشتيان ملاقات است. همه ي آنها تا جايي که اجازه دارند خدمت انبياء مي روند. و

ص: 2060

يا انبياء به ملاقات بهشتيان مي آيند. در روايت است که هر جمعه بهشتيان خدمت اميرالمومنين (ع) مي رسند. البته برخي از شيعيان هستند که در بهشت دائم در خدمت اميرالمومنين (ع) هستند. مومنيني که خانواده ي آنها نيز در بهشت حضور دارند با يکديگر ملاقات مي کنند. در قرآن است که هم نشينيان جهنميان کساني هستند که يکديگر را لعن و نفرين کرده و دشنام مي دهند.

98-03-30- بهشت وجهنم

تو آن بتي که پرستيدنت خطايي نيست، اگر خطاست مرا از خطا ابايي نيست. بيا که در شب گرداب زلف مواجت، به غير گوشه ي چشم تو ناخدايي نيست. درون خاک دلم مي تپد هنوز اينجا، بجز صداي قدم هاي تو صدايي نيست. نه حرف عقل بزن با کسي نه لاف جنون، که هرکجا خبري هست ادعايي نيست. دليل عشق فراموش کردن دنياست، وگرنه بين من و دوست ماجرايي نيست. سفر به مقصد سردرگمي رسيد، چه خوب که در ادامه ي اين راه ردپايين نيست.

سوال – در خصوص ويژگي هاي بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – در سوره ها و آياتي از قرآن جزئيات بهشت و جهنم بيان شده است. تعداد اين آيات و روايات بسيار زياد است. در برخي از سوره هاي قرآن آيات مربوط به بهشت و جهنم به صورت متمرکز عنوان شده است. مثلاً سوره ي واقعه و الرحمن تا حد زيادي اينگونه است. در سوره ي واقعه برخي جزئيات بهشت و جهنم آمده است. سوره ي واقعه داراي نود و شش آيه است که تمامي آنها مربوط به قيامت است. اصولاً کلمه ي واقعه يکي از اسامي قيامت است. واقعه

ص: 2061

يعني چيزي که حادث بوده و وقوع حتمي دارد. چون سوره ي واقعه در خصوص مرگ، بهشت وجهنم است، تذکر خوبي بوده و غفلت انسان را از بين مي برد. در روايتي از پيامبر اکرم (س) است که اگر کسي هر شب اين سوره را بخواند، جزو غافلين نخواهد بود. در آخرالزمان عوامل غفلت خيلي زياد است و اگر انسان گردگيري نکند مدفون مي شود. و چه بسا که نور ايمان در فرد کم رنگ و کم فروغ مي شود. بنابراين يکي از چيزهايي که از انسان غفلت زدايي مي کند قرائت سوره ي واقعه همراه با توجه است. اگر آفت غفلت از زندگي انسان کم شود، برکات زيادي وارد زندگي او مي شود. اين برکات هم معنوي و هم مادي است. اگر کسي سوره ي واقعه را هر شب جمعه بخواند و بر روي اين کار مداومت داشته باشد، فقر از زندگي او بيرون مي رود. امام صادق (ع) فرموده اند: کسي که هر شب جمعه سوره ي واقعه را بخواند، هم خداوند او را دوست دارد و هم کاري مي کند که او مورد محبت مردم قرار گيرد. اصولاً دل ها به دست خدا است و کسي که محبوب خدا باشد محبوب مردم هم مي شود. و در دنيا گرفتگي و گره هاي کور وارد زندگي او نمي شود، فقر نصيب او نشده و آفت هاي سخت عالم دنيا شامل حال او نمي شود. در ضمن از رفقاي اميرالمومنين(ع) خواهد بود. عبدالله بن مسعود يکي از اصحاب پيامبر اکرم (ص) بود که در خيلي از جنگ ها با ايشان بود. بعد از رحلت

ص: 2062

پيامبر (ص) نيز همراه اميرالمومنين بود. زماني که موقع مرگ او فرارسيده بود، خليفه ي وقت به عيادت ايشان رفت. خليفه از او پرسيد: آيا درد و ناراحتي داري؟ او گفت: درد دارم اما دردم از گناهان است. خليفه پرسيد: الان اشتهاي تو به چه چيزي است و چه چيزي ميل داري؟ گفت: رحمت پروردگار. خليفه پرسيد: مي خواهي طبيبي بربالين تو بياوريم ؟ گفت: طبيب من را بيمار کرده است. بخاطر مسائل سياسي حقوق عبدالله ابن مسعود را از بيت المال قطع کرده بودند. خليفه پرسيد: مي خواهي حقوق تو را دوباره برقرار کنيم؟ او گفت: زماني که من در زندگي به اين پول نياز داشتم آن را قطع کرديد، الان موقع مرگ من است و اين پول به کار من نمي آيد. خليفه گفت: مي تواني به دختران خود بدهي. او گفت: من به فرزندان خود ياد داده ام که سوره ي واقعه را بخوانند تا فقير نشوند. از حبيبم رسول خدا (ص) شنيدم که اگر کسي هر شب سوره ي واقعه را بخواند، فقر نصيب او نمي شود. بنابراين اين سوره برکات زيادي دارد و اصلي ترين اثر آن هم غفلت زدايي است. در سوره ي واقعه بعد از اينکه خداوند در خصوص روز قيامت صحبت کرده است، مردم را به سه دسته تقسيم مي کنند. دو دسته از اين افراد اهل بهشت بوده و يک دسته اهل جهنم هستند. يکي از اين سه دسته اصحاب اليمين يا اصحاب الميمنه هستند. اصحاب الميمنه يعني افرادي که ميمون و مبارک هستند. افراد خوبي که در اين دنيا اهل صلاح بوده اند. ممکن است

ص: 2063

خطاهايي هم داشته باشند ولي جهت گيري اصلي آنها به سمت خدا بوده است. به اين افراد اصحاب اليمين هم مي گويند يعني کساني که نامه ي عمل خود را از سمت راست دريافت مي کنند. مقصود از سمت راست، سمت راست جغرافيايي نيست. بلکه منظور سمت راست عالم دنيا است.سمت راست عالم دنيا به تعميري ملکوت اعلي است يعني عالمي که موجودات برتر در آنجا حضور دارند، اعمال خوب انسان در ملکوت اعلي نگهداشته مي شود. گروه دوم سابقون هستند يعني پيشگامان و پيشتازان. اين افراد از اصحاب يمين جلوترهستند. کساني که در همه ي خوبي ها و پاکي ها پيشتاز هستند. اين دو دسته اهل بهشت هستند. گروه سوم اصحاب الشمال يا دست چپي هستند. نامه ي اعمال اين افراد از دست چپ يعني ملکوت اسفل به آنها داده مي شود. اين افراد شوم بوده و اهل شقاوت هستند. خداوند متعال مي فرمايد: شما سه دسته شده ايد. يکي از آنها اصحاب الميمنه هستند که باعظمت هستند. ديگري اصحاب المشمئه هستند که چه مصيبتي هستند. دسته ي سوم پيشگامان و پيشتازان هستند که تنها بايد در وصف آنها گفت: السابقون السابقون، يعني پيشگامان، پيشگامان. اينها افرادي هستند که به وادي قرب خداوند متعال رسيده اند در بهشت هايي که براي آنها است. اکثر اين سابقون متعلق به اول تاريخ هستند. احتمالاً منظور اين آيه اين است که متعلق به دوران انبياء گذشته هستند. تعداد انبياء گذشته خيلي زياد بوده است. انبياء نيز جزو السابقون هستند.اوصياء و جانشينان آنها نيز جزو السابقون هستند. سابقون و پيشگامان امت اسلامي، پيامبر اکرم و معصومين و تعداد

ص: 2064

کمي از اصحاب خاص آنها هستند. اينکه خداوند مي فرمايد: اکثر سابقون مربوط به اولين هستند يعني افرادي که قبل از اسلام بوده اند که تعداد آنها بيشتر است. قليلٌ من الاخرين. السابقون بعدي که همان امت اسلامي است، تعداد کمي هستند.البته از لحاظ کمي قليل هستند ولي از لحاظ کيفي بسيار بالاتر هستند. سپس خداوند متعال جايگاه بهشتي سابقون را بيان مي کند. ابتدا خداوند جايگاه سابقون را در بهشت بيان مي کند، سپس جايگاه اصحاب الميمنه را عنوان مي کند. اصحاب يمين درجه ي پايين تري دارند. در خصوص سابقون خداوند گفته است که اين افراد در تخت هايي که بافته شده و محکم است نشسته اند. بر روي اين تخت ها تکيه داده و استراحت مي کنند. در حالي که روبروي يکديگر نشسته اند. دونکته در اين آيه وجود دارد. يکي اينکه روي تخت نشسته اند که منظور راحت و آسوده نشستن است.السابقون کساني هستند که در دنيا اهل زحمت بوده و راحتي نداشته اند. اين افراد بر روي نفس خود کنترل داشته و اجازه نمي دادند هر کاري را انجام دهد. به تعبير حضرت علي (ع) در خطبه ي متقين، اين افراد کساني هستند که جان و نفس آنها از دست آنها در سختي است، چون اجازه نمي دهند هرکاري را انجام دهند. اما مردم از دست اين افراد راحت هستند و به کسي آزار نمي رسانند. در روايت است که وقتي که مومني از دنيا مي رود و بر روي سنگ غسالخانه گذاشته مي شود، روح او در بالاي سر جسد قرار مي گيرد و همه ي کارها را تماشا

ص: 2065

مي کند. ملکي به او مي گويد که آيا مي خواهي به دنيا بازگردي؟ روح مومن مي گويد که من شب ها و روزهاي طولاني سختي کشيده ام و الان راحت شده ام. به قول حافظ: در شمار ارچه نياورد کسي حافظ را، شکر کان محنت بي حد و شمار آخر شد. حضور در آن دنيا براي اين افراد، ابتداي خوشي و راحتي خواهد بود. اين افراد گرد يکديگري مي نشينند و هيچيک بر ديگري فخر فروشي نمي کند. يکي از بهترين و بالاترين لذت هاي بهشتيان در عالم برزخ و قيامت، نشستن دور يکديگر است. سه چيز است که در بهشت بالاترين لذت ها را دارد. يکي از آنها خلود و جاودانگي است. انسان بهشتي مي داند که ديگر از آنجا بيرون نمي رود و تا آخر لذت ها ادامه خواهد داشت. خوشي هاي دنيا هرچقدر هم زياد باشد اما باز هم فاني هستند يا انسان از اين دنيا مي رود و يا لذت از بين مي رود. بنابراين در اين دنيا انسان به طور دائم در لذت نخواهد بود. اما لذت هاي بهشت به طور دائم و جاودانه است. همانطور که خلود و جاودانه بودن جهنم براي برخي از اهل آن عذاب مضاعف است. حبس ابد اين افراد واقعي است. حبس ابد عالم دنيا موقت است. حبس ابد واقعي، ماندن به طور دائم در جهنم است. دومين لذت فوق العاده اي که اهل بهشت دارند رضوان خدا و رضايت الهي است. مدام به اين افراد گفته مي شود که خداوند از شما راضي است. لذت سوم بهشتيان، مجالست با يکديگر است. ذره اي

ص: 2066

کدورت و آلودگي در دل بهشتيان وجود ندارد. اين افراد گرد يکديگر مي نشينند و از صفاي هم استفاده مي کنند. مهم ترين اشتغال و سرگرمي بهشتيان همين مجالست است. در روايت است که سابقون ميهماني هاي عجيبي دارند. اين افراد هرروز خدمت يکي از پيامبران و انبياء هستند و يک روز نيز که مانند جمعه ي ما در اين دنيا است، خداوند متعال را ملاقات مي کنند. مستي و لذت اين ملاقات به حدي است که از درک ما خارج است. در روايتي است که پيامبر اکرم به اميرالمومنين فرمود: علي جان کساني که شيعه ي تو هستند و در دنيا تسليم تو بوده اند، هر هفته اي يک ملاقات با تو دارند. البته ملاقات هفته اي يک بار با اميرالمومنين مربوط به پايين ترين شيعيان است و الا برخي افراد اصلاً از اميرالمومنين جدا نمي شوند. مرحوم الهي طباطبايي شاگردي داشت به نام اديب. اين فرد روحي قوي داشت و به راحتي مي توانست با ارواح مومنيني که از دنيا رفته اند ارتباط برقرار کند. البته نه با استفاده از کارهاي باطلي که در برخي از جلسات احضار روح انجام مي گيرد. اين فرد دستي بر روي چشم خود مي کشيد و اين ارتباط برقرار مي شد. اين ارتباط به صورت احضار نبود. احضار حرام است و روح را مقهور مي کند که حتماً حضور داشته باشد. مرحوم الهي طباطبايي مي گفت که ما با اين کار اشکالات برخي کتب را از مولفين آنها که از دنيا رفته بودند مي پرسيديم. ايشان مي گفتند که نتوانستيم با روح دو نفر ارتباط برقرار کنيم.

ص: 2067

يکي علامه بحرالعلوم و ديگري سيد بن طاووس بود. اين دو نفر گفتند که ما مدام در خدمت اميرالمومنين هستيم و نمي توانيم پايين بياييم و با شما ارتباط برقرار کنيم. برخي از اصحاب امام حسين (ع) در کربلا نيز اينگونه بودند. مثلاً سيد بن عبدالله حنفي که در هنگام نماز مقابل امام حسين (ع) ايستاد و تير خورد از جمله اين افراد است. در لحظات آخر عمر زماني که حضرت بر بالين ايشان قرار گرفت فرمود: تو در بهشت جلوي من هستي. يعني مابين من و تو فاصله نيست. امام صادق (ع) در روايتي فرمود: در قيامت زير عرش الهي براي امام حسين (ع) منبري قرار مي دهند. امام حسين (ع) براي صحبت کردن بر روي آن مي نشيند. اطراف امام را دوستان و شيعيان او مي گيرند. زماني که حضرت شروع به صحبت کردن مي کنند، از بهشت ندا مي رسد که بهشت آماده است مي توانيد وارد شويد. يک نفر از آنها سر بلند نمي کند. از حورالعين خطاب مي رسد که ما مشتاق شما هستيم. باز هم اين افراد سر خود را بلند نمي کنند. آنقدر اين افراد در مجلسي که با اباعبدالله هستند سرور و خوشي مي بينند که حس مي کنند اصل بهشت همانجا است. اين مجالست ها براي بهشتيان، باعث رشد و معرفت دائمي است. بنابراين بالاترين سرگرمي و خوشي بهشتيان برزخي و قيامتي همين مجالست ها با انبياء، پيامبران و خداوند است. در ادامه آيه مي فرمايد که به طور دائم نوجوانان زيبا رويي به دور اين افراد مي چرخند و خدمتکار آنها هستند. ولدانٌ مخلدون، نوجواناني

ص: 2068

هستند که دائماً در اين سن مي مانند و پير نمي شوند. در روايت است که اين نوجوانان، اطفال مشرکين و کفار هستند که در کودکي از دنيا رفته اند. اطفال مومنين که در کودکي از دنيا مي روند در عالم برزخ خدمت حضرت ابراهيم هستند و در تربيت مي شوند. در برخي روايات هم داريم که خدمت حضرت زهرا مي روند. به تعبير قرآن اين کودکان در عالم قيامت به پدر و مادر بهشتي خود ملحق مي شوند. بنابراين ولدانٌ مخلدون که خدمتکار بهشتيان هستند، اطفال مشرکين هستند. اين کودکان قبل از سن تکليف از دنيا رفته اند. از پيامبر سوال شد که براي اطفال مشرکين چه اتفاقي مي افتد؟ پيامبر فرمودند: اين افراد خدمتکاران اهل بهشت خواهند بود. اين افراد از اين خدمتکار بودن لذت مي برند و براي آنها سختي ندارد. جامي که در آن شراب گوارا است براي بهشتيان آورده مي شود. شرابي که در بهشت به بهشتيان داده مي شود باعث سردرد و مستي نمي شود بلکه باعث معرفت و رشد اين افراد مي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: نوشيدني که در بهشت به بهشتيان داده مي شود از هرچيزي غير خدا، اين افراد را جدا مي کند، باعث توجه کامل اين افراد به پروردگار شده و جلوه هايي از خدا را در آن مي بينند و هر ميوه اي که دوست داشته باشند براي آنها آورده مي شود. در روايت است که بهشتيان، نعمت هاي بهشت را با اراده ي خود خلق مي کنند. اين امر بخصوص در مورد سابقون صادق است چرا که همت و اراده ي

ص: 2069

آنها بسيار بلند است. اراده ي اين افراد مظهر اراده ي خدا است. حوريان بهشتي به قدري زيبايي و کمالات دارند که از ديدن آنها انسان متحير مي شود. معناي ديگر حوري اين است که داراي چشمان سياه هستند. اين حورالعين مانند مرواريد داخل صدف هستند. حوريان هم مانند مرواريدي که داخل صدف است زيبا هستند و هم به تعبير ديگر نجيب و پوشيده هستند. يعني حوري هر فردي در دست خود اوست و در دسترس افراد ديگر قرار ندارد. در آيه اي خداوند مي فرمايد که هر حوري فقط در خيمه ي يک بهشتي است. يعني چشم فرد ديگري او را نمي بيند. در روايت است که اگر لباس يک حوري در عالم دنيا قرار گيرد، افراد تحمل ديدن زيبايي آن را ندارند. همسران مومنين در اين دنيا، در بهشت از حوريان هم زيباتر هستند. به تعبير امام صادق (ع)، زنان صالحه اي که در دنيا بوده اند از حورالعين زيباتر هستند. حورالعين تجسم نماز و اعمال صالح هستند. بنابراين حورالعين تجسم عمل صالح يک انسان مومن است. شکي نيست که انسان مومن از عمل او بالاتر است. يعني عامل بالاتر از عمل است. افرادي که در اين دنيا متأهل بوده اند و زنان صالحه داشته اند در عالم آخرت با هم خواهند بود. کساني هم که مجرد بوده اند در عالم آخرت همسر اختيار مي کنند. در آخر آيه نيز خداوند مي فرمايد که اين چيزها جزاي عمل افراد است. لذايذي که تا اينجاي سوره خداوند مي فرمايد مربوط به لذت هاي جسماني است. ادب و حياي قرآن اقتضا مي کند که در

ص: 2070

مورد حورياني که در نزد زنان هستند توضيحاتي ندهد. مشخص است که براي زنان نيز در عالم آخرت همسراني وجود دارد. اولاً همسران اين زنان که در دنيا صالح بوده اند در آخرت در نزد آنان خواهند بود و زيباتر از هرچيزي هستند. اما اگر زنان در اين دنيا همسر نداشته باشند و يا همسر آنها بهشتي نبوده و يا درجه ي آنها پايين تر باشد، مي توانند همسر اختيار کنند. سابقون در عالم آخرت سخنان لغو و بيهوده نمي شنوند. در عالم آخرت غيبت، تهمت، دروغ و مسخره کردن وجود ندارد. زبان اين افراد کنترل شده بوده و حرف نابجايي نيز نمي شنوند. حرف هاي اين گروه با يکديگر فقط سلام و سلامتي است. هم اين افراد به يکديگر سلام مي کنند و هم خدا و ملائکه به آنها سلام مي گويند. سلامٌ قولاً من رَبِ الرحيم. يکي از اسامي بهشت دارالسلام است. امام سجاد (ع) مي فرمايند که من تعجب مي کنم با وجود اينهمه رحمت خدا، چگونه کسي جهنمي مي شود.

سوال - درخصوص آيات ششم تا نهم سوره ي مبارکه ي مائده توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه ي شش سوره ي مائده دستور وضو و تيمم آمده است. خداوند مي فرمايد: اگر در جايي آب پيدا نکرديد روي خاک پاک تيمم کنيد. سپس مي فرمايد: خدا در اين دستورات براي شما مشقت و سختي نخواسته است، مي خواهد که شما پاک شده و تقرب پيدا کنيد. خدا مي خواهيد با اين دستورات نعمت خود را بر شما تمام کند. مي خواهد همه ي آداب و ويژگي هاي بندگي را

ص: 2071

به شما بگويد تا درست شاکر خدا باشيد. در دستورات ديني هرجايي مشقت زا باشد برداشته مي شود. مثلاً اگر وضو گرفتن در جايي براي فرد مشقت داشته باشد برداشته مي شود. بنابراين اگر ما در دينداري دچار مشقت شديم، مانند افرادي که وسواسي هستند، مشکل خود ما است و گره کوري به دينداري خود زده ايم.

سوال – آيا در مجالسي که در حضور انبياء در بهشت وجود دارد خانم ها هم حضور دارند؟

پاسخ – بدون ترديد خانم ها هم حضور دارند. کمالات مربوط به روح است. زن و مرد بودن يک امر جسمي است. افرادي که در بهشت حضور دارند و مي خواهند کمالات پيدا کنند، تفاوتي ندارد که زن باشند يا مرد. هر کمالي که براي مرد گفته مي شود براي خانم ها هم وجود دارد. اگر در قرآن اين موضوع بوضوح بيان نشده مربوط به حيا و ادب قرآن است و اين به آن معنا نيست که در آن دنيا از خانم ها کم مي گذارند. به تعبير قرآن هر کسي که صالح باشد آن رشد را خواهد داشت. زنان بهشتي زيادي هستند که درجات آنها از مردان بالاتر است.

 

 

هدایت به بالای صفحه