حجت الاسلام والمسلمين عالي

1393

93-01-03 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند سالها هجري و شمسي همه بي خورشيدند سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است فصل ها

ص: 1128

را همه با فاصله ات سنجيدند تو بيايي همه ساعت ها و ثانيه ها از همين روز، همين لحظه، همين دم عيدند آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان، ايام سال نو انشاءالله مباركتان باشد. خيلي خوشحاليم كه با سمت خدا مهمان خانه هاي شما هستيم. آرزو مي كنم در اين روزهاي بهاري انشاءالله تن و جسم و روحتان بهاري بهاري باشد. انشاءالله! حاج آقاي عالي عزيز در استديو حضور دارند، از طرف شما و از طرف خودم خدمت ايشان سلام عرض مي كنم و خوش آمد مي گويم. ايام مباركتان باشد. حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي دوستان متدين و مؤمن بيننده سلام و عرض ادب دارم و حلول سال نو را تبريك عرض مي كنم. انشاءالله زير سايه ي امام زمان(ع) همه سال خوبي داشته باشند. آقاي شريعتي: از طرف خودم و از طرف بيننده هاي خوبمان سال جديد را به شما و خانواده ي محترمتان تبريك مي گويم. انشاءالله سال پر خير و بركتي را داشته باشيد. در اين مدتي كه با شما هستيم، اميدوارم كه لحظات مفيدي را با هم داشته باشيم، ببينيم كه امروز حاج آقا براي ما چه به ارمغان آوردند و عيدي ايشان براي بيننده هاي خوب سمت خدا چيست؟ حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. من نكته اي را به نظرم رسيد در اين فرصتي كه خدمت دوستان بزرگوار هستم عرض كنم و آن نگاهي است كه دين ما به عيد دارد. اين جالب است اگر دوستان توجه كنند. به طور كلي اعياد در اسلام آن ايام و اوقاتي هست كه يك زمينه ي قربي براي انسان نسبت به خداوند

ص: 1129

متعال فراهم شده است. يك زمينه ي وصالي فراهم شده كه آن روز قرار است يك صله و يك پاداشي به آدم داده شود. آن موقع به عنوان عيد، يعني روزي كه يك عود و برگشتي به سمت خدا براي آدم تحقق پيدا كرده است. مثلاً شما ماه مبارك رمضان سي روز روزه مي گيريد، زحمت مي كشيد، شب زنده داري ها، احياها، قرآن بر سر گرفتن ها، درك شب قدر، توجه كردن و مراقبه هايي كه آدم مرتكب حرام نشود. يك شستشو و تطهيري براي آدم فراهم مي شود، اين زمينه قرب وقتي فراهم شد، روز اول شوال را با توجه به اين مرتبه و موقعيتي كه آدم در اين يك ماه بدست آورده، به عنوان روزي كه خدا مي خواهد صله و پاداش بدهد، روز جايزه به عنوان عيد گرفته شده است. به تعبير حافظ: روز عيد است و من مانده در اين تدبيرم *** كه دهم حاصل سي روزه و ساغر گيرم اين سي روز را مي دهد و يك چيزي مي گيرد. مثلاً فرض كنيد وقتي حاجي رفته مناسك را انجام داده، زحمت كشيده، سعي و طواف و بيابان گردي، آن وقوف هايي كه در عرفات و مشعر و منا هست، قرباني و رجم و امثال اينها، بعد روز دهم ذي الحجه را به عنوان اينكه اين زحماتي كه براي انسان يك قربي حاصل كرده، يك قدمي جلو رفته است، يك درب خاصي از رحمت به رويش باز شده، حالا مي خواهيم با توجه به اين زحماتي كه كشيدي، يك پاداشي به تو بدهيم. آن روز عيد قربان است. اعياد ديگر هم همينطور هستند. عيد غدير روزي است كه به عنوان بزرگترين عيد شيعه

ص: 1130

روزي است كه نصب امامت است و با نصب امامت، منشأ همه ي قرب ها و منشأ همه خيرات است و نعمت تمام مي شود. عيد نوروز ولو اينكه به عنوان يك عيد و مناسبت اسلامي مطرح نبوده، چون قبل از اسلام در ايران يك سنت بوده است. مثل مبعث و غدير و فطر و اينها نيست. يك سنتي بوده كه ايراني ها روي خوش سليقگي شان تحول سال و سال نو را گذاشتند آن موقع كه طبيعت نو مي شود و بهار به وجود مي آيد. يعني اول بهار كه يك اتفاق تكويني و طبيعي رخ مي دهد، اين را مبدأ تحول سال هم قرار داده اند. اسلام و اهلبيت(عليهم السلام) با اين مسأله مخالفتي نكردند. هيچ مخالفتي نداشتند و بلكه از اين فرصت به نفع دين و براي تقرب استفاده كردند. لذا گفتند: هنگام حلول سال آن دعاي معروف «يا مقلب القلوب والابصار» را تا آخر بخوانيد. روزه گرفتن در روز عيد، از اين فرصت براي يك قرب و براي يك وصالي با حضرت حق استفاده شده است. يا مثلاً فرض كنيد كارهايي كه در عيد مي شود اين چيزهايي است كه مورد توصيه ي دين است. شادماني سالم، ديد و بازديد ها و كنار گذاشتن كينه ها، مسافرت رفتن، هديه دادن، پاكيزه بودن، لباس نو پوشيدن، تميز بودن، اينها چيزهايي است كه مورد تأكيد است. در واقع ولو ديني نبوده، اما دين هيچ مخالفتي كه نكرده هيچ، بلكه از اين فرصت براي نزديك كردن انسان به خدا، استفاده كرده است. پس ديدگاه دين به عيد آن موقعيتي است كه يك زمينه ي قرب و صعود و وصولي براي انسان حاصل مي شود. خوب اين خوشي دارد. اگر كسي

ص: 1131

يك قدم جلو رفته است، يك قدم بالا رفته است، به خدا نزديك تر شده است، اين شادي دارد. البته شادي اين متناسب با خود عيد است. اگر قرب ايجاد شده است، شادي هم بايد متناسب باشد و يك شادي مؤمنانه باشد. شادي مبتذل و غافلانه نباشد، كه آدم بايد كاري كند كه آنوقت قربش هم از بين برود. در همان مسير قرب باشد. شادي هم در همان مسير باشد. در روزهاي عيد در مناسبت هاي اسلامي يك دستوراتي به عنوان مستحبات داده شده است. يعني همه بندگي است در عين اينكه شادي هست كه هست، ولي يك شادي غافلانه نباشد. امام حسين مجتبي(ع) با جمعي از دوستانشان از يك جايي مي گذشتند روز عيد بود. يك جمعي مشغول بزن و بكوب و عياشي و كيّافي بودند. امام(ع) فرمود: «من تعجب مي كنم! خيلي تعجب مي كنم از آن كسي كه امروز را به اهو و لعب مي گذراند، امروزي كه رحمت را تقسيم مي كنند. امروز كه لطف تقسيم مي كنند.» روز شادي است، ولي نه شادي كه پشت پا بزند به آن پاداش و صله اي كه خدا قرار است بدهد. گاهي مواقع شما مي بينيد، نيمه ش شعبان كه تولد ولي اعظم الهي بوده كه ما مفتخر هستيم در آن زمان زندگي مي كنيم. اين تولد مثل جشن تولدهاي معمولي نيست كه خداي نكرده مثلاً يك آهنگ هاي آن چناني گذاشته شود كه اصلاً تناسبي ندارد. البته در آن گونه جشن تولدها هم نبايد خداي نكرده كار خلافي صورت بگيرد. ولي به خصوص در اين روز احياناً بخواهيم شادي را تبديل به يك شادي غافلانه كنيم، اين اصلاً تناسب با آن عيد و ديدگاهي

ص: 1132

كه اسلام با عيد دارد، ندارد. روزي كه بستر براي قرب فراهم است، يك در خاص رحمت باز شده است، خدا مي خواهد صله بدهد، اينجا ما نبايد پشت پا و لگد به چنين چيزهايي بزنيم. يك نكته ي بسيار قابل توجه هست كه من دوستان بزرگوار را به آن نكته توجه مي دهم و آن اين است كه در عين حال كه در تمام اعياد، چه اعياد ديني، چه عيد نوروزي كه دين از آن استفاده كرده و يك نگاه ديني به آن انداخته است، ما را به يك چيزي توجه دادند كه مبادا از آن اصلي ترين عيد و حقيقي ترين عيد غافل شويد. درست است شاد باشيد، همان شادي مناسب، ولي در عين حال توجه داشته باشيد كه هنوز عيد حقيقي نيامده است. مبادا از آن غفلت كنيد. در چهار عيد گفته شده كه دعاي ندبه مستحب است. ندبه كردن مستحب است. عيد غدير، عيد فطر، عيد قربان و عيد جمعه! جمعه ها خود يك عيد است. گفته شده كه دعاي ندبه مستحب است.عجب! ندبه، گريه، چه تناسبي با عيد دارد؟ حالا چرا در شادي دعاي ندبه را خواستند؟ مي خواستند شادي ما را خراب كنند كه اشك ما را دربياورند يا اينكه نه، در عين حال كه امروز عيد است، آن شادي سر جاي خودش است، اما در عين حال غافل نباشيد از اينكه هنوز عيد حقيقي كه ظهور دولت حق و در واقع قرب اصلي كامل ترين قرب در زمان ظهور رخ مي دهد. اگر عيد تقربي هست، اصلي ترين تقرب، زمان ظهور است. اصلي ترين قرب و كامل ترين قرب در عالم دنيا زمان ظهور است و بعد هم رجعت است.

ص: 1133

پس از آن قرب نبايد غافل باشد. نبايد بي توجه باشد. نكند من خسارت ببينم و آن قرب را پيدا نكنم. من آن دوره را نبينم! نكند طوري باشد كه من الآن در يك خوشي هستم، توجه نداشته باشم به اينكه دينداري الآن در يك زماني است كه براي دين و دينداري زمان خطري است. زماني است كه ولي اعظم خدا در بلا است. در دعاي ندبه مي خوانيم، «عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْوَى» بلاها شما را احاطه كرده است. الآن زماني است كه ولي اعظم خدا محبوس است. زنداني است، به تعبير خود حضرت ما در حبس هستيم. اگر عزيزترين كس آدم، فرض كنيد فرزندش، پدرش، مادرش، يك عزيزي، اگر در حبسي باشد، در عين حال كه روز عيد است، هيچ جاي انكار نيست، اما مي تواند بي توجه به او باشد؟ آقاي شريعتي: يعني به عبارتي اين خوشي امروز ما، ما را از خوشي بزرگتر غافل نكند و به اين قانع نباشيم. حاج آقاي عالي: تمام حرف همين است. لذا امام باقر(ع) فرمود: هيچ عيد فطر و قرباني بر ما نمي گذرد، مگر اينكه يك حزني هم كنار آن براي ما تازه شود و آن اينكه حق ما اهلبيت ادا نشده است. حق اهلبيت آن زماني ادا مي شود كه دولت حق برقرار باشد. آن موقعي ادا مي شود كه دولت اهلبيت كه همان دولت خداست، دولت الهي است، فرج امام زمان، فرج الله است. يك گشايشي هست كه خدا ظهور مي كند و بالاترين قرب براي انسان حاصل مي شود. امام باقر(ع) فرمود: هيچ عيدي نمي گذرد مگر اينكه يك حزن آن گونه هم داريم. در كنار اين شادي، آن هم

ص: 1134

هست. دعبل خزايي وقتي خدمت امام رضا(ع) آن قصيده را خواند. به اين دو بيت رسيد. «من سهم اهلبيت و حق اهلبيت را مي بينم كه در دستشان نيست و خودشان دست خالي هستند.» حق اهلبيت كه اولياي الهي هستند، اولياي معصوم هستند. آن علم سرشار و آن عصمت و آن مهرباني، حقشان است كه اينها حاكمان بر جهان باشند. نه شياطين، نه دستگاه شيطان و ابليس، نه يك فرهنگ شيطاني، دعبال وقتي اين شعر را خواند، بيت قبلي اش مي گويد: سي سال هست كه شب و روز در حسرت مي گذرانم. چون مي بينم كه حق اهلبيت در دستشان نيست و دستشان خالي از حقشان است. به اينجا كه رسيد امام رضا(ع) گريه كرد. فرمود: درست گفتي. بنابراين اين نگاه را بايد در هر عيدي داشته باشيم. از آن حقيقي ترين عيد و عيد حقيقي غافل نباشيم. جا دارد كه در ايام شادي و عيد كه مي شود، حالات ولي اعظم خدا را در نظر بگيريم، الآن دست آن بزرگوار بسته است. الآن آن كاري كه با همه ي كمالاتي كه او دارد و آمادگي براي همه چيز در آن هست، اينطور نيست كه علم امام زمان بعداً بايد تكميل شود، الآن ندارد. براي مديريتش بايد درس مديريت بخواند. تجربه ي مديريت پيدا كند. كمالات به وفور و به نهايت در ايشان جمع است. ولي بستر فراهم نيست. طبيعتاً اين بزرگوار، از اين جهت خوش نيست. ناراحت است مثل اجداد طاهرينش امام رضا و امام باقر(عليهم السلام) كه عرض كردم. يك مؤمن روي اين جهت هست كه در ايام عيد اين توجه را نبايد از دست بدهد. در دعاي ندبه هست «عَزِيزٌ عَلَيَّ

ص: 1135

أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى وَ لَا أَسْمَعَ لَكَ حَسِيساً وَ لَا نَجْوَى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْوَى» آقا! چقدر براي من سنگين و سخت و ناگوار است كه همه را مي بينم و شما را نمي بينم. صدا و نجوايي از شما را نمي شنوم. من به فكر شما هستم، حالا من نوعي و امثال افراد مؤمن ولي همه به فكر شما نيستند. خدا يكي از خوبان و عاشقان امام زمان(ع) را رحمت كند. شايد مثلاً ده، پانزده سال پيش مرحوم شد. ميرزا ابالفضل در قم بود. ايشان خيلي نسبت به امام زمان (ع) توجه داشت و اشك و شوق داشت و نجواها با حضرت داشت. ايشان در يك جلسه در يك جايي مي نشست، ديد و بازديد هايي كه مي رفت، اگر مي ديد يك جايي مثلاً غيبتي مي كنند، حرف لغوي مي زنند، با زبان نمي گفت: اين كار را نكنيد. نه! همان گوشه اي كه خودش نشسته بود، شروع مي كرد اشعاري را براي امام زمان مي خواند و اشك مي ريخت. با حالش حال جلسه را عوض مي كرد و نهي از منكر مي كرد. با اينكه خيلي سواد آن چناني هم نداشت، اما دلش پر از نور معرفت بود. بس كه او در عشق فاني گشته بود *** آن زميني، آسماني گشته بود طور ديگري بود. مي گفتند: ايشان شب هاي چهارشنبه و جمعه شب ها جمكرانش ترك نمي شود. سه شنبه بعد از ظهرها، جمعه بعداز ظهرها مي رفت. در بازار قم يك قهوه خانه اي داشت و چاي مي داد. يك موقع بعضي از بازاري ها به او گفته بودند: ميرزا ابالفضل، اگر جمعه ها مي خواهي بروي، برو براي خودت! اما سه شنبه ها نرو. ما چاي مي خواهيم، غذايي مي خواهيم، تعطيل نكن! گفت:

ص: 1136

نه! من تعطيل مي كنم. من جمكران را ترك نمي كنم. به او گفتند: اگر اين بار رفتي ما در مغازه ات را قفل مي كنيم. تهديدش كردند. گفت: هركاري مي خواهيد بكنيد. سه شنبه بعد از ظهر رفت، شب خواب ديد كه امام زمان(ع) فرمود: ميرزا ابالفضل، مي خواهند در مغازه ي تو را ببندند. گفت: آقا من فداي شما شوم. من مغازه را براي چه مي خواهم؟ فردا كه بلند شد رفت و ديد كه پايين كركره ي مغازه را قفل زدند. خودش رفت و يك قفل بزرگتر زد و دو قفله اش كرد، كه اگر شما شوخي مي كنيد، من جدي هستم.با اين چيزها از ميدان به در نمي روم! ايشان يك مرتبه خدمت حضرت تشرفي در جمكران داشته اند، سؤال كرده بود كه آقا شما تشريف نمي آوريد؟ اين همه خواهان هستند، اين همه از شما مي گويند. حضرت فرمود: ميرزا ابالفضل، آنهايي كه خواهان خود من هستند، زياد نيستند. خيلي ها دنبال حاجت هاي خودشان هستند، ولي خواهان من نيستند. يك عيازي پيدا نشد كه بگويد: خودت را مي خواهم! مي گويند: سلطان محمود غزنوي، در همه ي اطرافيانش به عياز كه يك غلام سياه چرده اي بود خيلي علاقه داشت. طوري كه باعث حسادت اطرافيان شده بود. كه اين چه دارد كه سلطان محمود اينقدر او را دوست دارد. روز عيد شد، سلطان محمود يك جوايزي را به عنوان صله گذاشت كه صله بدهد. همه را آماده كرد، اطرافيان همه بودند. گفت: بياييد برداريد. يكوقت همه ريختند، ازدحام كردند كه هركس يك چيزي بردارد، عياز همان ته ايستاده بود! اصلاً نيامد. هيچ كس هم توجه نداشت كه عياز اصلاً جلو نيامده است. بعد كه هركس يك چيزي برداشت و سر جايش

ص: 1137

رفت، ديدند عياز تازه دارد يواش يواش جلو مي رود. جلو رفت و دستش را روي شانه ي سلطان محمود گذاشت. يعني من خودت را مي خواهم! سلطان محمود گفت: ديديد فرق اين با بقيه چيست؟! شما مرا براي اين چيزها مي خواهيد، ولي او خود مرا مي خواهد. گفت طلب كن ز دوست، آنچه تو را آرزوست، چون همه هستي از اوست گفتمش اي دوست، دوست! گفت: كه مرد خدا چيست تو را مدعا از در اهل ولا گفتمش اي دوست، دوست! آنهايي كه اين منطق را دارند، خيلي قشنگ است. با آن توجهي كه خواستند به ما در شادي ها بدهند، يك گوشه ي چشمي هم به آن عيد حقيقي داشته باشيد. در شادي هايتان از آن موقعيت غافل نشويد. آقاي شريعتي: در آن متن و بطن هم يك نشاط و شادي در همان حزن هست. حاج آقاي عالي: دقيقاً همينطور است. ما حزن سياه داريم و حزن سبز! يك موقع حزن كسي براي او افسردگي مي آورد. اين حزن سياه است. آن هايي كه حرص دنيا مي زنند. آن هايي كه حسادت مي كنند از اين كه كسي چرا در يك مسأله اي جلو افتاده است؟ اينها حزن هاي سياه است. آدم را تاريك مي كند. افسرده مي كند. اما يك حزن سبز داريم. آدم را رشد مي دهد. با نشاط و خرم مي كند. گفت: غم دنياي دني چند خوري، باده بخور *** حيف باشد دل دانا كه مشوش باشد آن غم را نبايد خورد. غم دنياي دني چند خوري؟ آن فايده ندارد. اما اين غم چرا. هر آن دل را كه سوزي نيست، دل نيست! اين سوز را بايد داشت. چون اين رشد است. اين دل را دل مي كند.

ص: 1138

آنوقت با توجه به اين چيزي كه در فرهنگ ديني ما هست كه خواستند ما را به آن عيد حقيقي و آن ولي معصوم الهي توجه بدهند، اين است. روايتي داريم كه در مورد عيد نوروز است. اين روايت از امام صادق(ع) به شاگردشان است. فرمود: «يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْت» (بحارالانوار/ج52/ص308) روز نوروز آن روزي است كه مهدي ما ظهور مي كند. يك روز ديگري غير از روزهاي ديگر است. نوروز اصلي آن است. روزي است كه مهدي ما مي آيد. آنوقت خود حضرت قرينه ي اينكه ان نوروز اصلي آن است، نمي خواهيم بگوييم: اينها نوروز نيست. قرينه اش اين است كه حضرت فرمود: «وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَج» (بحارالانوار/ج52/ص308) هيچ نوروزي نمي آيد، مگر اينكه ما انتظار فرج را داريم. انتظار آن نوروز اصلي و حقيقي را داريم. در آنجاست كه بهار حقيقي است. نه فقط به قول حافظ كه گفت: نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد *** عالم پير دگرباره جوان خواهد شد نه فقط عالم پير جوان مي شود، بالاتر از اين رخ مي دهد. به تعبير قرآن زنده مي شود و حيات ديگري به وجود مي آيد. «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (روم/19) كه خداوند متعال با آمدن ولي اش يك حيات ديگري را ايجاد مي كند، پس آن روز واقعاً نوروز است. يك روز نو و جديدي است و تازه خرمي و نشاط انسان آن موقع است. نشاطي كه ديگر حزني در آن نيست. واقعاً نشاط است. شادي واقعي است. لذا در سلام هايي براي امام زمان گفته شده: «السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام» (بحارالانوار/ج99/ص101) سلام بر تو

ص: 1139

اي كسي كه بهار مردم هستي و آن شادابي و نشاط ايام هستي. آن نشاط و خوشي و طراوت و سبزي واقعيتش آن زمان است. و به خاطر همين هم هست كه يك عده از كسان مؤمني كه از دنيا رفتند، برمي گردند. تا از آن موقع استفاده كنند. آن مؤمنيني كه تا وقتي در دنيا بودند، زحمت كشيدند، كارشان را كردند، وظيفه شان را انجام دادند، انچه از دستشان برمي آمده است كوتاهي نكردند، و غافل نبودند، آنها آن زمان برمي گردند تا از آن شادابي و سرخوشي و آن زندگي واقعي و انساني آن موقع بهره مند شوند و كمال بيشتري پيدا كنند. من بحثم را با غزلي از حافظ تمام كنم. يا رب آن آهوي مشكين به ختن باز رسان *** آن سهي سرو خرامان به چمن باز رسان سهي يعني راست قامت. سر راست قامت. دل آزرده ي ما را به نسيمي بنواز *** يعني آن جان ز تن رفته به تن باز رسان جان جهان به او برمي گردد. «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» انشاءالله كه بتوانيم استفاده كنيم و به خاطر همين است كه در روايات ما زمان ظهور و فرج امام زمان، فرج الله تعبير شده است. اين خيلي تعبير بلندي است. يعني فرج حضرت وليعصر(ع) گشايش است. براي خداست يعني چه؟ يعني پروردگار عالم به مقداري كه عالم دنيا ظرفيت دارد، ظهور مي كند. كمالاتش، علمش، رحمتش، عنايتش، هدايتش، در همه ي زمينه ها است. چه اتفاقي مي افتد، واقعاً به يك معنا براي ما قابل تصور نيست. مردم معمولي در آن زمان همه اولياي خدا هستند. يعني اين مكاشفه هايي كه براي ما از سيد بحر العلوم و ديگران

ص: 1140

نقل مي شود، مردم معمولي آن زمان، البته هركدام به اندازه ي ظرف خودشان صاحب كرامت مي شود. چرا؟ چون آن موقع همه ولي خدا هستند. همه بندگان خوبي هستند كه تحت تربيت ولي اعظم الهي قرار گرفتند. اين دوران، دوران هست كه واقعاً الآن بايد آدم حسرتش را بخورد. آقاي شريعتي: اگر همه هم ولي خدا هستند، ديگر ترس و حزن و خوفي هم ندارند. حاج آقاي عالي: شادي، شادي واقعي است. اصل شادي آن زمان است. آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. امروز نكات خيلي خوبي را شنيديم. با نگاهي كه شما داشتيد، و من فكر مي كنم كه انشاءالله نوروز ما و عيد ما يك تمريني باشد و يك مسير قربي كه شما اشاره كرديد، براي رسيدن به نوروز واقعي و منتظر آن روز بودن كه خودش اتفاق بسيار خوبي است و بسيار سازنده است و باعث رشد و تعالي ما خواهد شد. خيلي خيلي از توجه شما ممنون هستيم. بهترين ها را در سال جديد براي شما آرزو مي كنيم. ضمن اينكه خيلي خوشحال هستيم كه در ايام عيد نوروز هم مهمان خانه هاي شما هستيم.حاج آقاي عالي دعا بفرمايند و بيننده هاي خوبمان هم انشاءالله آمين بگويند. حاج آقاي عالي: دعاي ما همين دعا است كه اين دوره را خداوند متعال طوري قرار دهد كه همه ي ما توفيق درك آن را داشته باشيم، و در رفتن به سمتش، سعي و تلاش به سمت او رفتن همه سهيم باشيم. آقاي شريعتي: انشاءالله. گفت بهارهاي شگفتي در راهند، فردا گلي مي شكفد كه بادها را پرپر مي كند. به اميد آن روز. والحمدلله رب العالمين ئ صل الله علي محمدٍ و آله

ص: 1141

الطاهرين. صفحه ي 38 قرآن كريم: «وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَترََبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشهُْرٍ وَ عَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكمُ ْ فِيمَا فَعَلْنَ فىِ أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(234) وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فىِ أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَ لَاكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَ لَا تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتىَ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فىِ أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ(235) لَّا جُنَاحَ عَلَيْكمُ ْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلىَ المُْوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلىَ الْمُقْترِِ قَدَرُهُ مَتَاعَا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلىَ المُْحْسِنِينَ(236) وَ إِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَاْ الَّذِى بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاَحِ وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ لَا تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(237)» ترجمه آيات: «كسانى كه از شما بميرند و زنانى بر جاى گذارند، آن زنان بايد كه چهار ماه و ده روز انتظار كشند و چون مدّتشان به سرآمد، اگر درباره خويش كارى شايسته و در خور كنند، بر شما گناهى نيست، كه خدا به كارهايى كه مى كنيد آگاه است. (234) و اگر به كنايت از آن زنان خواستگارى كنيد يا انديشه خود در دل نهان داريد، گناهى بر شما نيست. زيرا خدا مى داند كه از آنها به زودى ياد خواهيد كرد. ولى در نهان با آنان وعده منهيد، مگر آنكه به وجهى نيكو سخن گوييد و آهنگ بستن نكاح مكنيد تا آن مدت

ص: 1142

به سر آيد، و بدانيد كه خدا به آنچه در دل داريد آگاه است. از او بترسيد و بدانيد كه او آمرزنده و بردبار است. (235) اگر زنانى را كه با آنها نزديكى نكرده ايد و مهرى برايشان مقرر نداشته ايد طلاق گوييد، گناهى نكرده ايد. ولى آنها را به چيزى در خور بهره مند سازيد: توانگر به قدر توانش و درويش به قدر توانش. اين كارى است شايسته نيكوكاران. (236) اگر برايشان مهرى معين كرده ايد و پيش از نزديكى طلاقشان مى گوييد، نصف آنچه مقرر كرده ايد بپردازيد مگر آنكه ايشان خود، يا كسى كه عقد نكاح به دست اوست، آن را ببخشد. و بخشيدن شما به پرهيزگارى نزديكتر است. و فضيلت را ميان خود فراموش مكنيد، كه خدا به كارهايى كه مى كنيد بيناست. (237)»

93-01-10 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين چقدر پنجره را بي بهار بگذاري *** و يا نيايي و چشم انتظار بگذاري مگر قرار نشد شيشه اي از آن مي ناب *** براي روز مبادا كنار بگذاري بيا كه روز مباداي ما رسيد از راه *** كه گفته است كه ما را خمار بگذاري گمان كنم تو هم اي گل بدت نمي آيد *** هميشه سر به سر روزگار بگذاري نيايي و همه ي سر رسيدهامان را *** مدام چشم به راه بهار بگذاري به پاي بوس تو خون دانه مي كنيم و رواست *** كه نام ديگر ما را انار بگذاري گمان كنم وسط كوچه ي دوازدهم *** قرار بود با ما قرار بگذاري چراغ بر كفو روشن بيا، مگر داغي *** به جان اين شب دنباله دار بگذاري «السلام علي ربيع الانام و نضرة

ص: 1143

الايام» آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان، خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. رزو مي كنم در اين روزهاي بهاري قلب و جانتان بهاري بهاري باشد. انشاءالله! حاج آقاي عالي سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي دوستان بيننده سلام و عرض ادب دارم. انشاءالله كه همه سال خوبي داشته باشند، سال توأم با سعادت و بركت و پيشاپيش هم فرا رسيدن سوگواري مادر اهلبيت (ع) را خدمت همه ي دوستان اهلبيت، به خصوص مولايمان امام زمان (ع) تسليت عرض مي كنم. آقاي شريعتي: آرزو مي كنم اين روزها روزهاي پر بركتي براي همه ي ما باشد و انشاءالله بهار ما كه با نام حضرن زهرا(س) عجين شده است باعث شود كه هم بهار و هم همه ي زندگي ما فاطمي باشد. حاج آقاي عالي امروز مي خواهند از تحول براي ما صحبت كنند. دعوت مي كنم بيننده ي برنامه ي امروز باشيد. قطعاً بحث ايشان مثل هميشه براي ما شنيدني خواهد بود. حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. نكته اي كه فرموديد، مطلبي هست كه به طور طبيعي همه ي ما اين را يافتيم. كه هر موقع كه يك تغييري در ايام، در مكان ها، در موقعيت ها براي انسان به وجود آيد، يك سرفصل جديدي در زندگي اش مي خواهد شروع شود اين مقدمه اي باشد براي تحول در درونش، يعني يك تحول بيروني، مثلاً خانه اش را عوض مي كند. مثلاً فرض كنيد سال عوض مي شود. فرض كنيد به عنوان مثال يك فصلي در زندگي اش عوض مي شود. مجرد بود، حالا متأهل مي شود. اينها هركدام درست است

ص: 1144

كه در بيرون آدم دارد اتفاق مي افتد. ولي مي تواند يك مقدمه اي باشد كه انسان در درون خودش يك استارتي بزند، يك شروعي كند، يك بازنگري كند، يك تغييري بدهد، به تعبير بهتر بگويم يك گردگيري كند. به خصوص در اين زمان و اين دوران ما نياز به اين گردگيري ها، به اين تجديد نظرها، به اينكه يك مقداري به خودمان جلال بدهيم، داريم. در دنيايي داريم زندگي مي كنيم كه از جاهاي مختلف غفلت هايي پمپاژ مي شود. اگر ما اين گردگيري ها، اين تحولات را در درون خودمان نداشته باشيم، خداي نكرده زير گرد و غبار غفلت ها مدفون مي شويم و دل مي ميرد. نياز دارد با يك چيزهاي كمكي براي خودمان جلالء بدهيم. خودمان را شارژ كنيم. از آن اموري كه باعث صيقلي دادن، صفا دادن، گردگيري كردن ما مي شود، استفاده كنيم. مثلاً شما نگاه كنيد قرآن به عنوان يكي از چيزهايي كه جلاء دهنده است، اسم برده شده است. ياد مرگ يكي از چيزهايي است كه جلا دهنده ي انسان است كه غافل نباشد. لذا گفتند: آن زمان كه خيلي شاد هستيد، آن زمان كه خيلي غمناك هستيد، به قبرستان برويد. آدم وقتي ياد كند تنظيم مي شود. متعادل مي شود. خيلي شاد است سرمست و ذوق زده و غافل نمي شود. خودش را تنظيم مي كند. خيلي غمگين هست، اينجا مي رود باز خودش را تنظيم مي كند. به هر حال دنيا ابدي نيست. عالم دنيا با همين چيزها دنيا است. يكي از چيزهايي كه خيلي توصيه شده است، و من يك مقدار مي خواهم بيشتر راجع به اين صحبت كنم، استفاده از موعظه هاست. استفاده از موعظه ي كساني به خصوص كه صاحب نفس هستند، اهل

ص: 1145

عمل هستند. ولي دو قدم از ما جلوتر رفتند. آدم از اينها استفاده كند و يك گردگيري و يك خانه تكاني واقعي از درون انجام دهد. اصلاً ببينيد نه حتماً شنيدن موعظه ها، نشستن با آدم هاي خوب، نشستن با آدم هاي بزرگ دل آدم را جلا مي دهد. بسيار مؤثر است. ولو شما خيلي صحبت و سخنراني پند هم نشنوي، بنشيني. حتي اگر راجع به آب و هوا هم صحبت كني، نگاهش، نگاه قشنگي است. ياد دهنده است. نگاهي است كه ديد آدم راوسيع مي كند. اين همان حرفي است كه گفت: هركه خواهد هم نشيني خدا *** مي نشيند در حضور اولياء صد قيامت در درونشان نقد هست *** اولي آنكه شود همسايه مست اينها در خودشان قيامتي برپا شده، اولين هنرشان اين است كه هم نشين شان را مست مي كنند. صد قيامت در درونشان نقد هست، اولي آنكه شود همسايه مست. مولوي در ديوان شمس، داستان ملاقات خودش با شمس تبريزي را نقل كرده و خيلي شيرين است. مولوي تا چهل سالگي اهل شعر و مباحث عرفاني نبود. در قونيه ي تركيه كه الآن قبرش آنجا است، تدريس مي كرد. به هر حال درس مي داد، شخصيتي بود دستش را مي بوسيدند و دورش را مي گرفتند. تا اينكه يك ملاقاتي با شمس تبريزي داشت كه باعث يك تحول شد. يك گردگيري حسابي از او كرد، و يك تحول اساسي به وجود آورد. خود مولوي حاصل ملاقاتش با شمس را آنجا نقل كرده است. شما به شخص توجه نكنيد، به اصل محتوا و مطلب توجه كنيد كه پيش بزرگي بودن چه اتفاقي را مي تواند در انسان ايجاد كند. اين مهم است كه انسان را از افسردگي

ص: 1146

و دل مردگي درمي آورد. مي گويد: گريه بدم خنده شدم، مرده بدم زنده شدم *** دولت عشق آمد و من، دولت پاينده شدم ديده ي سير است مرا، جان دلير است مرا *** زهره ي شير است مرا، زهره ي تابنده شدم چشم و دلم سير شد. يك عشقي به دستم آمد، يك غذاي روحي براي من فراهم شد، كه ديگر من به چيزهاي ديگر توجه ندارم. دل انسان احتياج به غذا دارد. اگر غذاي اصلي اش را به او دادي، دادي. اگر ندادي، سراغ غذاهاي بدلي مي رود. سراغ غذاهاي كاذب مي رود. غذاي اصلي روح انسان خداست. غذاي اصلي روح انسان دين است. غذاي اصلي روح انسان معنويت سالم و پاك است. غذاي انسان دستورات اهلبيت است كه آدم احساس آرامش مي كند. شما سير شدي و آرامش پيدا كردي. ديگر دغدغه نداري. چيزهاي ديگر آدم را سير نمي كند. لذا مرتب دنبالشان هستي و مثل سرابي كه آدم به آن مي رسد، مي بيند كه سير نشد و هنوز تشنه است. دنبال يك چيز ديگر است. مي گويد: ديده ي سير است مرا، جان دلير است مرا *** زهره ي شير است مرا، زهره ي تابنده شدم ديگر مي توانم با آلودگي ها مبارزه كنم. «زهره ي شير است مرا، زهره ي تابنده شدم» آن تحول دروني اتفاق افتاد. «گفت كه شيخي و سَري» شمس به من گفت: تو براي خودت بزرگي شدي. دور تو را گرفتند و دست تو را گرفتند. اين تعلقات را بايد دور بريزي. گفت كه شيخي و سري، پيشرو و راهبري *** شيخ نيم، پيش نيم، امر تو را بنده شدم گفت كه سرمست نه اي، رو كه از اين دست نه اي *** رفتم و سرمست شدم

ص: 1147

و از طرب آكنده شدم گفت كه تو كشته در طرب آغشته نه اي *** پيش رخ زنده كنش، كشته و افكنده شدم «گفت كه تو شمع شدي، قبله ي اين جمع شدي» دو تو را گرفتند، شخصيتي شدي، «شمع ني ام، جمع ني ام، دود پراكنده شدم» هركاري او گفت انجام دادم و تعلقات را دور ريختم. چون چشم و دلم از جاي ديگري سير شده بود. هركسي نمي تواند تعلقات خودش را دور بريزد. آن كسي مي تواند كه يك عشق بزرگتري را به دست آورده باشد و نشستن با اين بزرگان اينطور آدم را بزرگ مي كند. پيش آدم هاي زنده، آدم زنده مي شود. درونش تحول ايجاد مي شود. بعد از همه ي اينها مي گويد: تابش جان يافت دلم، وا شد و بشكافت دلم *** يوسف بودم زكنون، يوسف زاينده شدم تا حالا يوسف بودم، قشنگ بودم، الآن يوسف ها از من زاييده مي شود. حرف هايم هم قشنگ است. اعمالم هم قشنگ است. در قبرستان تخت فولاد اصفهان، قبر يكي از بزرگاني هست كه محل حاجت از عرفا و فلاسفه ي بزرگ سده ي اخير مرحوم چهانگير خان قشقايي است. ايشان واقعاً آدم با عظمتي بود. شاگردان فوق العاده اي داشت كه بسياري از آنها از مراجع بزرگ تقليد بودند، در عين حال كه عارف بودند، آيت الله بروجردي، آيت الله آقا جمال گلپايگاني، آيت الله آ شيخ جمال يزدي، آ ميرزا رحيم ارباب، آقاي قوچاني و خيلي از بزرگان ديگر بودند كه همه شاگردان جهانگيرخان قشقايي بودند. جهانگير خان تا چهل سالگي اهل دين و دينداري نبود. تا چهل سالگي در ال قشقايي بود، از اهالي سميرم بود. تار مي زد و اين طرف و آن طرف

ص: 1148

مي رفت. يك برخورد با يك بزرگي براي او حاصل شد. همان هايي كه صد قيامت در درونشان نقد است كه آدم را متحول مي كنند، گردگيري مي كنند. تارش خراب بود براي تعمير تار به اصفهان آمد. به يك بزرگي برخورد كرد. پدر استاد جلال الدين همايي كه هما بود به او برخورد كرد. از اين پيرمرد پرسيد: مغازه ي تعمير تار كجاست؟ او گفت: جوان مغازه ي تعمير تار در فلان كوچه است. ما همينطور كه تار آدم خراب مي شود احتياج به تعمير دارد، خود آدم هم خراب مي شود و احتياج به تعمير دارد. جهانگير خان گفت: آدم را كجا تعمير مي كنند؟ يك مدرسه اي به نام مدرسه ي «ملا عبدالله يزدي» آنجا بود. حوزه ي علميه بود. آنجا رفت و نامه نوشت، پدر و مادر! من ديگر اينجا هستم. آنقدر ماند تا آيت الله جهانگير خان قشقايي شد. واقعيت اين است كه گاهي مواقع برخورد كردن با اين بزرگان و يك جمله شان درست به هدف بخورد. وقتي كه آدم برود و از اين موعظه ها استفاده كند، ممكن است از يك ساعت موعظه يك جمله به كارشان بيايد. شما در داروخانه كه مي روي، همه ي داروها را برنمي داري بخوري. يك دارو، داروي درد شماست. اما همان دارو زندگي شما را نجات مي دهد. در موعظه شنيدن ها گاهي يك جمله به كار شما مي آيد اما همان زندگي آدم را نجات مي دهد نه زندگي دنيايي آدم را، بلكه تا ابد آدم را نجات مي دهد. از اين جهت آدم با اينها نشست و برخواست داشته باشد. تقاضا مي كنم دوستان بزرگوار به اين جمله ي امام سجاد(ع) در دعاي ابوحمزه توجه كنيد. امام آنجا مي گويد: خدايا شايد مرا نديدي

ص: 1149

كه با علما همنشين باشم و در مجالس شان باشم. از اين جهت مرا كوچك شمردي، در نظر نگرفتي و اعتنا نكردي. يعني با علما نشست و برخاست نداشتن، در محضر آنها نرفتن، آدم را كوچك مي كند و با آنها نشستن آدم را بزرگ مي كند. اين نكته خيلي قابل توجه است. البته اين نكته كه امام سجاد(ع) در اينجا ذكر مي كنند، همان عالمان دين شناس عامل به دين هستند. علماي اهلبيتي با همان تعريفي كه اهلبيت دارند. در يك روايتي معروف است، حواريون از حضرت عيسي پرسيدند كه با چه كسي نشست و برخاست كنيم؟ حضرت عيسي فرمودند: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ» (كافي/ج1/ص39) با كسي كه وقتي او را مي بينيد، ياد خدا بيافتيد. اين يك ويژگي اش است. اخلاق و عرفان بيش از آنكه شنيدني و خواندني باشد، ديدني است. يعني بايد در كسي ببيند. همين كه حضرت عيسي مي گويد: با ديدنش ياد خدا بيافتد. اين يك ويژگي عالم است. آن علمايي كه آدم با آنها نشست و برخاست دارد، يك ويژگي اش اين است كه آدم وقتي او را ببيند، رفتارش را ببيند، وقتي نوع حرف زدن و محتواي حرف زدن او را ببيند، پاك حرف مي زند، پاك فكر مي كند، پاك دستور مي دهد، عملش، عمل پاكي است. شيطنت و حقه بازي در آن نيست. اين يك ويژگي است. ويژگي دومي كه حضرت عيسي اشاره كرد كه از آن ها استفاده كنيد و با او نشست و برخاست كنيد، «وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ» وقتي حرف مي زند، علم شما را زياد كند. وقتي از پاي مجلس اش بلند مي شوي، حس مي كنيد بر شما افزوده شده است. حس مي كنيد يك تصميمي

ص: 1150

گرفتيد. اين نشان دهنده ي اين است كه تأثير داشته است، كاري داريد مي خواهيد بكنيد. اين تحول در آدم ايجاد شده است. اينكه انسان علم پيدا مي كند، يك چيز خنثايي نيست. مثل اينكه انسان يك پول اضافه اي داشته باشد، در بانك بگذارد، و بگويد: نه من با او كار دارم، نه او با من كار دارد. علمي كه آدم از بيرون مي گيرد، خنثي نيست. يا مفيد است، يا مضر است. حالت خنثي ندارد. نمي توانيم بگوييم من گوشه ي دلم و ذهنم مي گذرم، نه من با او كار دارم، نه او با من كار دارد. پس چون علمي كه آدم مي گيرد، با آدم كار دارد، مي تواند مضر باشد، مي تواند مفيد باشد، بگرديم دنبال كسي كه به هر حال براي ما مفيد است و بر عليه ما اضافه مي كند. سوم اينكه «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ» (كافي/ج1/ص39) با آن كسي نشست و برخاست كنيد كه شما را ترغيب به آخرت كند. شما را حريص به دنيا نكند. به شما بفهماند كه جاي ديگري هم هست. من به عنوان نمونه عرض مي كنم. خدا آيت الله بهجت را رحمت كند. اگر آدم ايشان را مي ديد، اين ويژگي ها درونش بود. ديدنش آدم را به ياد خدا مي انداخت. حرف زدنش علم آدم را زياد مي كرد. عملش آدم را راغب به آخرت مي كرد. من يك موقعي خدمت دوستان بزرگوار مي گفتم، حداقل هفتاد سال هر روز صبح در حرم بود. نجف بود، در حرم اميرالمؤمنين بود. كربلا بود، حرم امام حسين مي رفت. مشهد بود حرم امام رضا مي رفت. قم بود، حرم حضرت معصومه مي رفت. هر روز صبح بعد از نماز در يك حرم بود. و

ص: 1151

هر روز زيارت راه مي خواند، زيارت جامعه كبيره مي خواند. نماز جعفر طيار مي خواند، هر روز هفتاد سال است. من نمي خواهم بگويم كسي اين كارها را بكند. اين كارها براي افراد كمرشكن است. مثل اين است كه شما بخواهي روز اول يك وزنه ي دويست كيلويي را بزني. اين فوق طاقت شما است. ولي وقتي اين فرد را آدم مي بيند، به خودش مي آيد كه بابا خيلي عقب افتاده است. چه خبر است كه اين دارد اينطور كار مي كند؟ تضميني به كسي ندادم، آنكسي كه در تمام عمرش با پاكي زندگي كرده است، اينطور عمل انجام مي دهد. اينطور مراقب است. در هر حال نشستن با علما، كوچك شدن در چشم خدا را باعث مي شود. نشستن با آنها بزرگ شدن براي آدم را مي آورد. از دل مردگي نجات پيدا كردن را مي آورد. ما اين روزها هميشه و به خصوص در اين زمانه اي كه در آن به سر مي بريم، به شدن نياز به شنيدن اين موعظه ها داريم. همه هم احتياج داريم. در جايي كه اميرالمؤمنين به كسي مي گفت: فلاني، مرا موعظه كن. پيغمبر به جبرئيل مي گفت: مرا موعظه كن. اين طرف به اميرالمؤمنين مي گفت: من شما را چه موعظه اي كنم؟ اصلاً شما ديدنتان موعظه است. من به شما چه بگويم كه بلد نيستي؟ همه را مي داني. حضرت فرمود: در شنيدن اثري است كه در دانستن نيست. آدم بايد بشنود. چقدر خوب است كه آدم حداقل هفته اي يكبار بشنود. در نامه ي 31 نهج البلاغه، حضرت امير به امام مجتبي مي فرمايد: «أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَة» (شرح نهج البلاغه/ج16/ص62). واقعاً هم اين است. گاهي از مواقع يك جمله اش براي گرفتن تمام توشه ي آخرت كافي است. نقل

ص: 1152

مي كنند ابوسعيد ابوالخير در مسجدي براي سخنراني رفته بود. ازدحام جمعيت و همه نشسته بودند. آن زمان بلندگو نبود و بايد به صورت عادي صحبت مي كرد. چون جمعيت خيلي زياد بود و از درب مسجد هم بيرون رفته بود. يكي بلند شد از آن ته، گفت: خدا رحمت كند آن كسي را كه بلند شود و دو قدم جلو برود. ديدند ابو سعيد ابوالخير كه روي منبر نشسته بود، شروع به سخنراني نكرد. همه نشستند صلوات ها فرستاده شده، ديدند از منبر پايين آمد و راه افتاد رفت. آقا ما اين همه براي شما نشستيم. گفت: حرف هماني بود كه او زد! خدا رحمت كند آن كسي را كه بلند شود و دو قدم جلو برود. گاهي يك جمله مي تواند آدم را متحول كند. شنيدن يك جمله براي آدم بس است. مي خواهم عرض كنم آدم از اين حرف ها استفاده كند. البته بگردد پيدا كند. باز هم من دارم تأكيد مي كنم. موعظه هاي حضوري يك چيز ديگري است. اين ايام، ايام فاطميه هم هست. خيلي خوب است كه دوستان بزرگوار به مجالس بروند. به تلويزيون به ديدن از پشت شيشه اكتفا نكنند. مقام معظم رهبري مي فرمود: اين منبر يك ويژگي است كه هيچئ مكتب ديگري به اين شكل ندارد. اين نعمتي است كه آدم برود بنشيند. فكر نكند كه نشستن پاي تلويزيون هم همان اثر را دارد. نخير! اگر هم يك جايي احياناً گيرش نيامد، بحمدلله موعظه هاي آقاي احمدي ميانجي، آيت الله مجتهدي تهراني در سايت ها و در سي دي ها هست، خيلي خوب است از اينها استفاده كنند. دلا نزد كسي بنشين كه او از دل خبر دارد ***

ص: 1153

به پيش آن درختي رو، كه او گلهاي تر دارد در اين بازار عطاران مرو هرسو چو بيكاران *** به دكان كسي بنشين، كه در دكان شكر دارد البته بايد خيلي هم مراقب بود كه در اينطور جاها حواس ما جمع باشد كه گول شيادان را نخوريم. دكان دارهايي هستند كه به اسم عرفان و سالك الي الله و شاگرد فلاني بودن و به عنوان مريد جمع كردن دكان داري مي كنند، مواظب باشيم. به هركسي نمي شود اعتنا كرد. آن فرد دين شناس، فقيه، راه رفته، اگر هم او را نمي شناسم بايد پيش خواص معروف باشد، شناخته شده باشد. او را بشناسند. علمي كه انسان از بيرون مي گيرد، خنثي نيست. يا مفيد است، يا مضر است. ذهن و دل خودمان را به كسي نسپاريم. به آن كسي كه راهي رفته است، عملي كرده است. عملش آدم را ترغيب مي كند. ديدنش براي آدم مؤثر است و حرفش هم تكان براي آدم ايجاد مي كند. متأسفانه بعضي از اين عرفان هاي كاذب و بعضي از ان جلسات قارچ گونه اي كه گاهي مواقع ممكن است در باغ سبزي هم نشان بدهند و يك چيز خارق العاده اي به عنوان كرامت هم ارائه بدهند، به هيچ وجه اينها ملاك نيست. من يك روايت خدمت شما عرض كنم، اين شنيدني است. امام صادق(ع) از يك جايي رد مي شد. ديد مردم دور يك نفر جمع شدند و يك معركه اي گرفتند. حضرت فرمودند: اين چه كسي است؟ گفتند: يكي از جوكي هاي هند است، از مرتاض ها است كه از غيب عالم خبر مي دهد. اصلاً نه مسلمان بود، نه مؤمن بود. با رياضت به اينجا رسيده بود. حضرت فرمود: او

ص: 1154

را بياوريد. آقا دست خودش را مشت كرد، فرمود: در مشت من چه چيزي است؟ يك تأملي كرد، گفت: دوري در زمين زدم،تخم كبوتري در لانه اش نبود. در دست شماست. حضرت دستش را باز كرد، گفت: راست مي گويي. راست گفت و اين خبري كه داد، دروغ تبود. واقعيت داشت، حقانيت نداشت. شيطان هم در بيرون يك واقعيتي است. ولي مگر هرچه واقعيت دارد، حق هم هست؟ شيطان الآن در بيرون هست. يك واقعيت خارجي است. توصيه هايي هم دارد، ولي آيا حق است؟ واقعيت داشت يعني در خارج بود. امام صادق(ع) فرمود: چطور به اين علم و مهارت رسيدي؟ گفت: هرچه نفسم خواست، مخالفت كردم. يعني آن لم و سر مطلب را پيدا كرده بود كه مخالفت با نفس است. نه براي خدا، براي رسيدن به اين قدرت ها! حضرت فرمود: اسلام موافق نفس توست يا مخالف نفس توست؟ گفت: من آن مقداري كه از دستورات اسلام مي دانم، مخالف نفس است. فرض كنيد آدم صبح مي خواهد بخوابد، مي گويد: بلند شو نماز بخوان. فرض كنيد روزهاي گرم ماه رمضان دوست دارد آب بخورد، مي گويد: نه! روي نفست پا بگذار و آب نخور. حضرت فرمود: خوب اسلام بياور. قرار شد هرچه مخالف نفس تو باشد، انجام بدهي. خودت يك چنين قراري داشتي. اگر اسلام خلاف نفس توست، اسلام بياور. او گفت: تا به حال كسي اينگونه با من بحث نكرده بود. و چون با خودم اين عهد را كرده بودم، مسلمان مي شوم. مسلمان شد، اين قدرت از او گرفته شد. خدمت امام صادق(ع) آمد گفت: آقا چه شد؟ اين قدرت از ما گرفته شد. حضرت فرمود: آن زحمتي كه

ص: 1155

كشيدي، خدا بي پاسخ نمي گذارد. جزاي تو همان مهارتي بود كه در دنيا بدست آورده بودي. در آخرت هيچ نصيبي نداشتي. اما الآن اين از تو گرفته شد كه خودت سعي كني، زحمت بكشي براي خدا كار كني. بالاتر از آن هم گيرت مي آيد و آخرت تو هم محفوظ است. مي خواهم در اين داستان اين نكته را بگويم كه صرف اينكه يك چيز خارق العاده نشان داد، كه دليل بر حقانيت نيست كه آدم دور كسي جمع شود. بنابراين در عين حال كه استفاده مي كند، آدم هاي باتقوا و دين شناس و راه رفته، در عين حال مراقب دكان دار و شياد هم باشيم. در هر حال در زمان غيبت ولي عصر(ع) ما را به عالمان رباني ارجاع دادند. به اينطور كساني كه با يك دست از اهلبيت مي گيرند، با دست ديگري مي دهند. امام حسن عسگري(ع) در يك روايتي كه در جلد دوم بحار علامه مجلسي نقل كردند، فرمودند: علماي دين اگر نبودند، يتيمان آل محمد در دام شياطين مي افتادند، «لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّه» (بحارالانوار/ج2/ص6) احدي نمي ماند مگر اينكه از دين برمي گشت. كاركرد علماي دين در عصر غيبت اين چنين است. با يك دست از اهلبيت مي گيرند، با دست ديگري به مردم مي دهند. در زمان غيبت آنها حجت هستند. آنها گذاشته شدند. در مسايل اجتماعي و سياسي بدون ترديد فقيه، عادل، شجاع، مدير و مدبر كه ما به عنوان ولي فقيه او را مي شناسيم، كه امام زمان در آن نامه شان كه پرسيده بود: آقا من در زمان غيبت چه كار كنم، به چه كسي رجوع كنم؟ حضرت فرمود: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَة فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ

ص: 1156

حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ الْخَبَرَ» (بحارالانوار/ج2/ص90) حجتي كه من براي شما گذاشتم، آن كارشناسان دين هست كه فقيه هستند، روايات ما را مي دانند. خبره ي روايات ما هستند، اينها حجت من بر شما و من حجت خدا هستم. اگر كسي آنها را رد كند، مرا رد كرده است. اگر كسي مرا رد كند، خدا را رد كرده است. در مسائل ديگر هم غير از مرجع تقليد يا رهبر بزرگوار و فقيه زمان ولي فقيه كه در مسائل اجتماعي و سياسي هست، در مسائل اخلاقي عالمان برجسته اي هستند، علماي راه رفته اي هستند كه آدم از اينها استفاده كند، و انشاءالله بتواند آن تحول را در خودش ايجاد كند. آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكرم. يا محول الحول والاحوال، حول حالنا الي احسن الحال. انشاءالله اين احسن الحال نصيب همه ي ما بشود خيلي بحث خوبي بود. خدا شما را حفظ كند. از بيننده هاي خوبمان هم بسيار بسيار سپاسگزاريم. فردا انشاءالله با حضور حاج آقاي فرحزاد خدمت شما خواهيم رسيد. امروز صفحه ي 45 مصحف شريف را با هم تلاوت مي كنيم. آيات 265 تا 269 سوره ي مباركه ي بقره و انشاءالله با تلاوت اين آيات همه ي ما از ثوابش بهره مند شويم. حاج آقاي عالي دعا بفرمايند و ما هم آمين بگوييم. حاج آقاي عالي: من فقط يك نكته عرض كنم. آن نكته اين است اگر نشستن با عالمان دين اين تحول را ايجاد كند، ارتباط با اهلبيت برقرار كردن، در مجالس آن ها رفتن،دست به دامن آنها شدن، به خصوص ام الائمه، وجود مقدس حضرت زهرا(س) كه خود اهلبيت دست به دامن او بودند، ديگر چه تحولي در

ص: 1157

آدم ايجاد مي كند. اينكه روز قيامت همه حسرت مي خورند كه اي كاش ما فاطمي بوديم، از اين جهت تا در دنيا هستيم، در مجالس حضرت زهرا شركت كنيم و به هر حال ارتباط با اين بزرگوار را در مناسبت هاي مختلف، هميشه ي روزگار و به خصوص اين ايام از دست ندهيم. آقاي شريعتي: بهارهاي شگفتي در راهند، فردا گلي مي شكفد كه بادها را پر پر مي كند. به اميد آن روز، همه ي شما را به خداوند بزرگ و مهربان مي سپارم. والحمدلله رب العالمين و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين. صفحه ي 45 قرآن كريم: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فََاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَينْ ِ فَإِن لَّمْ يُصِبهَْا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(265) أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِن كُلّ ِ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْكِبرَُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْترََقَتْ كَذَالِكَ يُبَينِ ُّ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ(266) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُم بَِاخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنىِ ٌّ حَمِيدٌ(267) الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(268) يُؤْتىِ الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتىِ َ خَيرًْا كَثِيرًا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ(269)» ترجمه آيات: «و مثَل كسانى كه اموال خويش را براى طلب رضاى خدا از روى يقين و اعتقاد انفاق مى كنند، مثَل بوستانى است بر تپه اى،

ص: 1158

كه بارانى تند، بر آن بارد و دو چندان ميوه دهد، و اگر نه بارانى تند كه نرم بارانى بر آن بارد. خدا به كارهاى شما بيناست. (265) آيا از ميان شما كسى هست كه دوست داشته باشد كه او را بوستانى از خرما و انگور بوده باشد، و جويها در پاى درختانش جارى باشد، و هر گونه ميوه اى دهد، و خود پير شده و فرزندانى ناتوان داشته باشد، به ناگاه گرد بادى آتشناك در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آيات خود را براى شما اينچنين بيان مى كند، باشد كه بينديشيد. (266) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از دستاوردهاى نيكوى خويش و از آنچه برايتان از زمين رويانيده ايم انفاق كنيد، نه از چيزهاى ناپاك و بد، كه خود آنها را جز از روى اغماض نمى ستانيد. و بدانيد كه خدا بى نياز و ستودنى است. (267) شيطان شما را از بينوايى مى ترساند و به كارهاى زشت وا مى دارد، در حالى كه خدا شما را به آمرزش خويش و افزونى وعده مى دهد. خدا گشايش دهنده و داناست. (268) به هر كه خواهد حكمت عطا كند. و به هر كه حكمت عطا شده نيكى فراوان داده شده. و جز خردمندان پند نپذيرند. (269)»

93-01-17- يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. دوستان خوب و گرامي. خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما كه از كرمان ديار كريمان تقديم نگاه دريايي شما مي شود. خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. آرزو مي كنم امروز هم روز پر بركتي براي همه ي شما باشد، حاج آقاي عالي عزيز

ص: 1159

در كرمان بودند، مهمان مردم خوب و متدين ولايتمدار كرمان و ما هم خدمتشان رسيديم، مهمان مردم خوب كرمان هستيم. حاج آقاي عالي سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان متدين و بزرگوار عرض سلام دارم و تشكر مي كنم از دوستان كرماني مان كه چنين موقعيتي را در صدا و سيما فراهم كردند و خسته نباشيد مي گويم به شما كه تشريف آورديد. آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم كه خدمت شما هستيم. ضمن اينكه تشكر مي كنم از همه ي دوستان و همكاران در صداي و سيماي مركز كرمان كه دست به دست هم دادند، تا اين ارتباط به صورت زنده و مستقيم تقديم ما شود. در مسير حركت ما در مباحث به حضرت وليعصر رسيديم و يادي از امام عصر براي رسيدن به آن اضطرار كه گفتيم هدف نهايي ماست و بسيار هم مؤثر و تأثيرگزار است. در جلسه ي سال گذشته و آخرين جلسه اي كه خدمت حاج آقاي عالي بوديم به يكي از خصوصيات حضرت وليعصر اشاره كرديد، و آن هم حي بودن حضرت است. ما در خدمت شما هستيم. حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. همينطور كه فرموديد موضوع بحث درمورد يادي از حضرت وليعصر(ع) بود. به اميد اينكه انشاءالله اين ياد حضرت باعث شود به اضطرار امام زمان(ع) برسيم. دردمند او شويم و انشاءالله درمان را بفرستند. بحث مان را از ويژگي هاي حضرت و به هر حال از اولين ويژگي حضرت كه زنده بودن و حي بودن بود، شروع كرديم كه اين ويژگي عرض شد كه مخصوص مكتب اهلبيت است. يعني

ص: 1160

در بين تمام اديان و مذاهب مذهب شيعه است كه اين انتقاد را دارد كه منجي و موعود زنده است و در بين ما دارد زندگي مي كند و به هر حال خصوصياتي كه در جلسه ي قبل عرض كرديم. يكي ديگر از ويژگي ها كه در اين جلسه لازم شود خدمت دوستان محترم عرض كنيم، رحمت واسعه بودن، مهرباني گسترده و رأفت بي كراني از امام زمان(ع) كه انصافاً اگر ما اين مهرباني را بشناسيم، و بدانيم اين قلب رئوف و چهره ي مهربان چه خصوصيتي دارد و چه رحمتي دارد، هر لحظه آدم لحظه شماري مي كند كه بتواند خودش را به زمان ظهور و در ركاب حضرت برساند. رحمت واسعه ي حضرت كه در زيارت آل ياسين كه يكي از بهترين زيارت هاي حضرت است، من توصيه مي كنم به دوستان بزرگوار كه اين زيارتآل ياسين را كه خيلي هم زيارت مفصلي نيست، در پنج دقيقه مي شود اين زيارت را خواند. خود حضرت هم توصيه كرده كه اگر خواستيد ما را زيارت كنيد و به ما سلام بدهيد، با اين زيارت ما را زيارت كنيد. ابتدايش با سلام علي آل ياسين شروع مي شود و در مفاتيح با دعاي ندبه آمده است. در اين زيارت ارزشمند يك سلامي به حضرت در يك فرازي داده مي شود كه: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ» (بحارالانوار/ج53/ص171) سلام بر تو اي پرچم افراشته، و اي علم لبريز خدا! علم سرريز خدا «وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ» سلام بر تو اي فرياد رس و اي كسي كه رحمت گسترده ي پرودرگار هستي. آقاي شريعتي: اين رحمت فراگير و گسترده مخصوص امام عصر (ارواحنا فداه) است؟ حاج

ص: 1161

آقاي عالي: اصل اين گستردگي رحمت و اين مهرباني بي حد و نهايتي كه مظهرش وجود مقدس وليعصر است، مخصوص اين حجت خدا نيست، همه ي ائمه معدن رحمت خدا بودند. ولي يك ويژگي در امام زمان(ع) است كه آن ويژگي را انشاءالله عرض خواهيم كرد. آن مخصوص خود حضرت است. در بحث رحمت و رأفت اصل رحمت ورأفت براي همه ي ائمه است، اما يك خصوصيتي امام زمان دارد كه بايد به آن پرداخته شود كه انشاءالله اين نكته ي شنيدني است كه در خلال مباحث خواهي گفت. متأسفانه يكي از جفاها و ظلم هايي كه به امام زمان(ع) مي شود همين است كه چهره ي حضرت را بعضي ها متأسفانه چهره ي خشني شناختند. حالا يا در اثر جهالت ها و بي معرفتي ها، يا در اثر بد معرفي كردن ها، يا در اثر غرض ورزي ها، به هر حال هرچه كه هست بعضي ها اين چهره ي نوراني و اين دل رئوف و منور را خشن فرض كردند كه خيلي سختگير است و نعوذ بالله يك شمشيري در دستش هست كه همينطور از كشته، پشته مي سازد و جوي هاي خون راه مي اندازد. مي دانيد اين نگاه به وليعصر(ع) باعث مي شود كه ميل به ظهور را در بعضي ها بگيرد. بعضي ها حتي دعا براي ظهور هم نمي كنند. بعضي ها مي گويند: ما آلوده هستيم، گناهكار هستيم. حضرت وقتي اينطور بخواهد بيايد، ظهور كند، برخورد داشته باشد و سختگير باشد، طبيعتاً مي خواهد با ما برخورد كند. پس براي چه دعا كنيم كه بيايد؟ دعا كنيم كه با ما برخوردي صورت بگيرد؟ يا حداقل اينطور مي گويند كه: چون گنهكار و آلوده هستيم، جزء ياران حضرت كه نمي توانيم باشيم. بنابراين جايگاه و موقعيت و ارزشي در

ص: 1162

حكومت و دولت حضرت نخواهيم داشت. پس ديگر آمدن و نيامدنش براي ما چيزي ندارد. آمدنش براي ما حسني ندارد. اين نگاه خيلي نگاه اشتباهي است. اگر ديده شود كه سختگيري حضرت براي مردم نيست. براي يك عده علف هرزهايي است، معاند، لجوج، عنود كه با وجود اينكه حق بر آنها آشكار شده و حجت بر آنها تمام شده مهلت به آنها داده شده كه حقيقت را بفهمند، و همه گونه دلايل و براهن براي آنها آورده مي شود يك عده كافر لجوج يا مشرك منافق يا امثال اين تيپ افراد كه علف هرزهاي انسانيت هستند، اينها برداشته مي شوند. و الا بقيه ي مردم، حتي آنهايي كه گناهاني داشتند، آلودگي ها و اشتباهات و خطاهايي در اثر تربيت هاي نامناسب اجتماعي داشتند، در اثر حكومت ها و حاكميت هاي اشتباه بر جهان و ولايت هاي ابليسي داشتند، با همه ي آنها با رأفت و رحمت برخورد خواهد شد و به گونه اي كه انسان از اين رأفت شرمنده مي شود. خدا آيت الله بهاءالديني را رحمت كند. اين بزرگوار كه فقيه عادل برجسته اي بود و امام هم خيلي ايشان را دوست داشت، چون به يك صورت هم دوره با هم بودند، و فرزند حضرت امام حاج آقا مصطفي خميني نزد ايشان شاگردي كرده بود. آيت الله بهاءالديني يك تشرفي خدمت حضرت وليعصر(ع) داشت كه خودشان فرموده بودند: حضرت از همين در منزل ما وارد شدند، سلامي به من كرد كه من كه هشتاد سال از خدا عمر گرفته بودم، چنين سلام به اين مهرباني و لطافت نشنيده بودم. اصلاً نفهميدم كه جواب سلام حضرت را چگونه دادم. واقعاً در آن رأفت گم شده بودند. اولاً

ص: 1163

ما عرض كرديم كه همه ي اهلبيت معدن رحمت خدا بودند كه در زيارت جامعه ي كبيره «معدن الرحمة» يكي از فضيلت هايشان ذكر شده است. يعني اينكه تمام رحمت خدا، كه به عوالم پايين مي رسد، نه عوالم دنيا، همه ي عوالم وجود، عالم ملائكه، عالم جن، به تمام ملائكه كه مي رسد از كانال اهلبيت مي رسد و بعد آنها تقسيم مي كنند. ما يك روايت معروفي است كه بارها در اين برنامه گفته شده است. در يك روايتي هست كه خداي متعال فرمود: رحمت من صد جزء است كه يك جز از آن صد جز رحمت خدا به عالم دنيا نازل شده است. 99 جز از آن گنجايش ندارد كه در عالم دنيا نازل شود. آن يك جز رحمت خدا كه تازه در عالم دنيا تنزل پيدا كرده است، از اول تاريخ تا قيامت، هرچه مهرباني در اين عالم هست، شما حساب كنيد بين پدر و مادر و فرزندان، بين همسران با همديگر، بين برادر و خواهر با همديگر، بين ارحام، بين فاميل ها، بين دوستان، هرچه مهرباني در اين دنيا هست. نه فقط بين انسان ها، بين حيوانات، رأفت ها و مهرباني ها، هر نوع رشته ي محبت در عالم دنيا هست محصول يك جزء از آن صد جزء رحمت خداست. از ابتداي آفرينش تا قيامت! 99 مورد براي عالم بالاست، چون عالم پايين ديگر گنجايش ندارد. در عالم آخرت نمايان مي شود. بعلاوه همان يك جز كه اصلش آنجاست. يعني باز همان صد جز آنجا ظهور پيدا مي كند. تمام اين صد جز رحمت خدا را اهلبيت گرفتند. چون معدن رحمت هستند. چون آنها در دنيا و آخرت اين رحمت را مي گيرند و تقسيم مي كنند.

ص: 1164

نه فقط در دنيا! اهلبيت فقط اينطور نيست كه يك جز رحمت خدا در دنيا را واسطه باشند. در دنيا و آخرت هم همينطور! لذا در جلسات قبل عرض كرديم كه در معراج وقتي به پيغمبر خطاب شد، «يَا أَبَا الْقَاسِمِ امْضِ هَادِياً مَهْدِيّاً» (بحارالانوار/ج18/ص312) برو ديگر هدايت شده و هدايتگر مردم هستي، جبرئيل وقتي از پيغمبر پرسيد، براي چه خدا به شما گفت: ابالقاسم؟ خود پيغمبر فرمود: جلالت پروردگارم مانع شد كه من اين سؤال را كنم كه چرا به من ابالقاسم گفت؟ همان جا خطاب از خداوند متعال رسيد كه: رسول ما به تو ابالقاسم گفتيم، «لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي يَوْمَ الْقِيَامَة» (بحارالانوار/ج18/ص315) چون رحمت من را در روز قيامت تو تقسيم مي كني. و البته قيامت ظهور دنيا است، ارتباط با دنيا دارد. در همين دنيا هم او تقصير كار است كه رحمة للعالمين است. آن صد جز رحمت خدا كه تصورش را شما وقتي يك لحظه بكنيد، يك جز آن تمام مهرباني هاي عالم دنيا مي شود. آن صد جزء كانالش اهلبيت هستند. آنها تقسيم مي كنند. منتهي من يك نكته را باز عرض كنم كه خيلي دوستان توجه كنند. اينكه ما به اهلبيت مي گوييم: رحمت خدا را تقسيم مي كنند. يا علم را از خدا مي گيرد، تقسيم مي كند. هدايت را مي گيرد تقسيم مي كند. كانال فيض آنها هستند. اين واسطه بودن و كانال بودن نه مثل واسطه بودن كارمند بانك است كه پول را از يك دست مي گيرد و به يك دست ديگر مي دهد. ميليون ها تومان را رد و بدل مي كند، فقط از يك دست مي گيرد و مي دهد. واسطه است اما خودش هيچ نصيبي ندارد.

ص: 1165

خود طوري نيست كه از آن پول نصيبش شود. چه بسا حتي خودش هم فقيرانه زندگي كند. واسطه بودن اهلبيت اينطور نيست كه رحمتي را بگيرد و به ديگري بدهد و خودش اين وسط هيچ بهره اي نداشته باشد. علم را از خدا بگيرد، به ديگران بدهد و خودش هيچ بهره اي نداشته باشد. بهترين مثالي كه مي شود اينجا زد، مثال شاگرد اول يك كلاس است. شاگرد اول با استعداد وقتي استاد مطالب سنگيني را مي گويد، ديگران شايد متوجه نشوند، او مي گيرد. او وقتي اين را مي گيرد، خودش اول از همه عالم مي شود. قبل از ديگران علم را كه مي گيرد، خودش عالم مي شود. بعد مي ورد به ديگران توضيح مي دهد كه او به استاد چه گفت، به ديگران هم مي رساند. فقط يك ضبط صورت نيست كه يك صدايي را گرفته و به ديگري داده، خودش اين وسط عالم نيست. اهلبيت اينطور هستند. وقتي صد جزء رحمت خدا را مي گيرند، خودشان مهربان مي شوند. آن هم چه مهرباني! وقتي كه علم را از خدا مي گيرند، از معدن رُبابان معدن علم و خزانه ي علم الهي هستند. خودشان عالم مي شوند. همينطور صفات ديگر و اسماء ديگر را كه مي گيرند كه مظهر اسماء و صفات هستند، و اين الطاف خدا را در عالم جاري كنند. حالا ما راجع به يك صفت خدا كه رحمت و مهرباني اش است بحث مي كرديم. حالا اينكه ما مي گوييم: اهلبيت معدن رحمت هستند، واسطه ي رحمت هستند، واسطه به اين معنا كه خودشان اول مهربان هستند. خودشان اينقدر ظرفيت دارند كه همه ي آن رحمت را جذب كنند، و اينگونه مي شود كه آنها معدن رحمت مي شوند. از آن يك

ص: 1166

جزء رحمتي كه به عالم دنيا پايين آمده بود، و براي همه ي موجودات عالم دنيا از ابتدا تا انتها بود، سهم مادرها كه سنبل مهرباني هستند، يك جلوه اي از آن يك جزء مي شود كه در كل تاريخ در كل دنيا پخش شده است. مادر ضرب المثل مهرباني شده است. در داستان ها، در ادبيات، در شعرها، مادر معيار محبت شده است. حالا آن پيغمبري كه نه فقط جلوه اي از آن يك جزء، بلكه يك جزء بعلاوه ي آن 99 جزء، همه را گرفته است، آنوقت چه هست و كه هست؟ اين چهارده نفر چه رحمت و مهرباني دارند، واقعاً با اين رواياتي كه جزء جزء مطرح كرده تا ما بفهميم، صد جزء و يك جزء و 99 جزء را يك مقدار مي شود فهميد. در زندگي پيغمبر هست كه گاهي يك گوشه مي نشستند و گريه مي كردند. از ايشان سؤال مي كردند: يا رسول الله! براي چه گريه مي كنيد؟ مي فرمودند: «رَحْمَةٌ لِلْأَشْقِيَاء» (بحارالانوار/ج74/ص601) دلم راي اشقياء مي سوزد. دلم مي سوزد مي خواهند جهنم بروند. آدم مي تواند اين تصور را بكند كه كسي دلش براي ابوجهل بسوزد!؟ كسي دلش براي ابولهب بسوزد؟ پيغمبر دوست ندارد يك نفر جهنم برود. يك نفر دچار عذاب بشود. در جنگ احد سخت ترين روز بر پيغمبر بود. سخت ترين جنگ بر پيغمبر بود، كه حامي بزرگ پيغمبر حضرت حمزه شهيد شدند با آن طرز فجيع كه او را مثله كردند. خود پيغمبر جراحت هاي سنگين برداشتند. اميرالمؤمنين جنايت هاي بسيار سنگين برداشت. بسياري از مسلمان ها شهيد شدند. روز سختي بر پيغمبر بود. اصحاب به پيغمبر گفتند: يا رسول الله! اين قوم را نفرين كنيد كه اين همه سختي بر شما

ص: 1167

وارد كردند. پيغمبر فرمود: من براي نفرين كردن و درخواست عذاب براي مردم نيامدم. «و لكني بهثت داعياً و رحمة» من آمدم دعوت به هدايت كنم. من آمدم براي مردم رحمت باشم. اگر هم يكجا در يك جنگي شمشير مي زد، مثل آن تيغي است كه پزشك متخصص و جراح بر يك غده اي مي زند كه دارد يك بدن را فاسد مي كند. آن هم از روي دلسوزي است. براي بشريت هست كه آن غده هايي كه ديگر قابل علاج نيستند، از بين بروند. مثل باغباني است كه براي اينكه باغ حفظ شود، علف هاي هرز را از بين مي برد. بنابراين اين خصوصيتي است كه وجودات مقدس اين معصومين، اين چهارده نفر، كه معدن رحمت خدا هستند، دارند. البته انبياي ديگر و اولياي ديگر هم همينطور بودند. ولي در رأُسشان اين چهارده نفر كه معدن رحمت الهي هستند و اينقدر ظرفيت دارند كه تمام مهرباني خدا را جذب كردند. رحمتي هم كه دارند، رحمت موصوله است. يكي ديگر از فضايل اهلبيت كه در زيارت جامعه ي كبيره دوستان خواندند، اين است كه رحمت اهلبيت هميشه برقرار است. متصل است. منقطع نيست. در همه ي عوالم استمرار دارد. در همه جا هست. ببينيد بعضي از مهرباني ها، مهرباني هاي مقطعي است. يك زمان هست، يك زمان نيست. مثلاً محبت هاي غريزي كه در عالم دنيا هست، محبت پدر و مادر به فرزندشان يك محبت غريزي است. اين محبت داده شده براي آنكه امور دنيا بگذرد. چون بتوانند بچه را تر و خشك كنند تا نسل ادامه پيدا كند و الا اگر در دل مادر رحمتي نبود، اصلاً چه كسي مي رسيد به اينكه كارهاي بچه را

ص: 1168

انجام بدهد؟ تر و خشك كند و بزرگ كند. اين يك محبت غريزي است كه در انسان ها قوي تر است و در حيوانات هم در يك رده ي ديگري است. براي اينكه تكثير نسل صورت بگيرد. براي اينكه ادامه پيدا كند. اين محبت غريزي ديگر در آخرت نيست. در آخرت ديگر اينطور محبت بين پدر و مادر و فرزندان نيست. چون آنجا كه به اين شكل تكثير نسل و بزرگ كردن بچه و تر و خشك كردن نيست. اگر در اينجا اين پدر و مادرهايي كه محبت غريزي داشتند، محبت هاي الهي هم داشته باشند، آنجا برقرار است. مي گويد: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (شعرا/88 و89) آنجا ديگر مال و فرزندان به درد كسي نمي خورد مگر به درد آن كساني كه قلب سليم دارند و محبتشان الهي بوده است. و الا محبت هاي غريزي جايش فقط اينجاست. محبت اهلبيت كه معدن رحمت خدا بودند، محبت الهي است چون صد جز رحمت خدا را گرفتند. همه جا برقرار است و براي همه برقرار است. رحمة للعالمين هستند. رحمت واسعه هستند. طبيعي است در عين حال كه رحمت واسعه و گسترده براي همه هستند، در عين حال براي يك عده يك رحمت ويژه اي و مهرباني خاصي هستند. ديگر اينها بستگي دارد ما جز كدام افراد ويژه باشيم، كه آن كساني كه تبعيت خاص از اينها دارند، طبيعي است كه يك عنايت خاص هم به اينها بشود. آن معلمي كه در كلاس مي آيد و درس مي دهد براي همه درس مي دهد حتي براي آن بچه ي بازيگوش. اما طبيعي است آن شاگرد اول زحمتكش بهره ي بيشتري

ص: 1169

مي برد. اين مربوط به خود آن شاگرد است. و الا خود اين استاد علمش را در اختيار همه مي گذارد. اهلبيت رحمتشلان مخصوص يك عالم و غير از عالم ديگري نيست. در هر جايي آن دست رحمتشان برقرار است. در عالم دنيا يك شكل است، بلكه در عالم قبل از دنيا كه ما وارد دنيا نمي شويم. در عالم دنيا به يك صورت دستگيري مي كنند، در عالم آخرت دستگيري هايشان به شكل ديگري است. در مباحث ياد مرگ روي همين دليل بود كه ما مي گفتيم شفاعت اهلبيت در برزخ هم هست. چون معنا ندارد رمت خداوند متعال در برزخ قطع شود. اگر رحمت خدا همه جا هست، اهلبيت هستند كه واسطه ي رحمت خدا هستند، و رحمت موصوله و متصله ي خدا هستند، آنجا رحمتشان قطع نمي شود. آنجايي كه ما نيازمان هم بيشتر است. آنجا دليلش را گفتيم كه آنجا نمي گويند: كه چرا شفاعت ما در برزخ نيست؟ گفتم يا به اين دليل هست كه اصلي ترين كارشان در قيامت است. آن شفاعت اصلي شان كه در مقابل آن وحشت هاي قيامت آنجا شفاعت اصلي شان نمايان مي شود كه دستگيري هاي برزخ خيلي به چشم نمي آيد. يا اينكه نه در برزخ دستگيري و كمك هست ولي اصطلاحاً به آن شفاعت نمي گويند. كمااينكه در دنيا دستگيري اهلبيت است. اگر اهلبيت دست ما را نگرفته باشند، كه بيچاره مي شويم. اگر اينجا دست ما را نگيرند كه بيچاره ايم. ولي اصطلاحاً به اين شفاعت نمي گويند. مي گويند: كرامت و دستگيري و لطف. بنابراين رحمتشان، رحمت موصوله و متصل است. تا اينجا هرچه گفتيم راجع به چهارده معصوم بود. اما داستان در مورد حضرت وليعصر(ع) است. وجود مقدس انگار

ص: 1170

طور ديگري است. انگار رحمتي كه براي ايشان هست، يك خصوصيت و ويژگي براي خود ايشان دارد. مختص خود حضرت است. من مي خواهم روايتي را بخوانم كه ما با همين وارد شويم كه ببينيم آن خصوصيت امام زمان(ع) به چه صورت است. مرحوم علامه مجلسي در جلد 26 بحار، از عيون الاخبار الرضا نقل كردند. كه خداوند متعال اسم پنج تن را بر ساق عرض نوشته بود. اين اسمي مقدسه را به حضرت آدم نشان داد. حضرت آدم در ساق عرش اين اسامي مقدسه را ديد، و سؤال كرد كه «يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ» اينها چه كساني هستند؟ خداوند متعال فرمود: «فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ» (بحارالانوار/ج11/ص164) اينها از بچه هاي تو هستند. از نسل تو هستند. «وَ هُمْ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِي» اينها از تو بهتر هستند. اينها از تمام خلايق و از تمام مخلوقات بهتر هستند. «وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ» اگر اينها نبودند، تو را خلق نمي كردم. يعني هدف خلقت آنها هستند. همان خليفة الله و انسان كاملي كه عبوديت و بندگي خودش را بر جاي آورد. حق بندگي را بر جاي آورد. «وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ» بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نمي كرد، اگر آنها نبودند. در يك روايت ديگر دارد كه انوار بقيه ي معصومين علاوه بر اين پنج تن به حضرت آدم تا حضرت مهدي(ع) نشان داده است كه حضرت آدم ديد آن نفر آخر، حضرت وليعصر(ع)، آن نور مقدسش، مردي است كهنسال كه عمر طولاني دارد، بعد دارد كه «كَمَا يَزْهَرُ كَوْكَبُ الصُّبْح» (بحارالانوار/ج21/ص311) نور او مثل ستاره ي

ص: 1171

صبح بين انوار معصومين مي درخشد. ستاره ي صبح در آن ابتداي شب كه آسمان شفاف است، آن ستاره كاملاً پيداست كه يواش يواش ستاره ها پنهان مي شوند. خداوند به حضرت آدم مي فرمايد: «وَ بِعَبْدِي هَذَا السَّعِيد» با اين بنده ي سعادتمندم، «أَفُكُّ عَنْ عِبَادِيَ الْأَغْلَال» غل و زنجيرها را از بندگانم برمي دارم. «وَ أَضَعُ عَنْهُمُ الْآصَار» بارهاي گران سنگ و سنگين را كه كمرشان را خم كرده بود، من با او برمي دارم. «وَ أَمْلَأُ أَرْضِي بِهِ حَنَاناً وَ رَأْفَةً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ مِنْ قَبْلِهِ قَسْوَةً وَ قَشْعَرِيَّةً وَ جَوْراً» من اين زمين را با اين بنده ي خودم كه آخرين امام و آخرين هادي و رهبر است، با اين پر از عدالت و رأفت و رحمت و مهرباني مي كنم. يعني فقط حضرت عدالت را گسترش نمي دهد. رأفت و مهرباني را هم گسترش مي دهد. همانطور كه قبلش جور و ستم و قساوت و نامهرباني ها گسترش داشت و گسترده بود. اين بنده ي من عدالت و مهرباني را گسترش مي دهد. در مباحث بعد مي گوييم كه حضرت كه رحمت و مهرباني و رأفت را گسترش مي دهد كه آن عجيب است كه در خلال مباحث خواهيم گفت، در بستر عدالت است. وقتي عدالت گسترش پيدا كند، انوقت مهرباني ها ظهور پيدا مي كند. همه به همديگر دل رحم مي شوند. بستر آن مهرباني گسترده، عدالت گسترده است. اين عدالت است كه باعث مي شود انقلابي نه فقط در بيرون مردم، در دلهاي مردم رخ مي دهد. در افكار مردم رخ مي دهد. اينكه در اين روايت خداي متعال مي فرمايد: اين بنده ي من خواهد آمد و غل و زنجيرها را برمي دارد، اين غل و زنجيرها، غل و زنجيرهاي مادي نيست

ص: 1172

كه به دست و پا بسته باشد. اين غل و زنجيرها همان است كه در سووره ي اعراف وارد شده كه در رابطه با هدف پيغمبر كه «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِم» (اعراف/157) پيغمبر آمده كه زنجيرها را از مردم بر دارد. اين غل و زنجيرها آن افكار شرك آلود، افكار جاهلي، آداب و رسوم غلط، سنت هاي خرافاتي است كه مثل بند شده، اينها را نگه داشته است و مانع رشدشان است. وجود مقدس وليعصر(ع) مي آيد اين موانع رشد را برمي دارد. عقل ها و دلها رشد مي كند. لذا امام باقر(ع) فرمود: وقتي مهدي (ع) مي آيد، دستش را روي سر بندگان مي گذارد، دست به معناي اين دست مادي نيست. يعني آن رحمت خودش، آن دست رحمت الهي را روي سر بندگان مي گذارد و تحت تربيت او قرار مي گيرند. امام باقر(ع) فرمود: «وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص336) عقلشان متمركز مي شود. عقل هاي پراكنده كه درست كار نمي كرد، جمع مي شود. «وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُمْ» اخلاق مردم كامل مي شود، هم عقل ها متمركز است. جمع شده است. كارآيي كامل خودش را دارد. هم اخلاق مردم كامل مي شود. چرا؟ چون موانع رشدشان برداشته شد. آن آداب و رسوم غلط و افكار شرك آلود غلط، سنت هاي خرافي برداشته شده است. خصوصياتش به شكلي مي شود كه فرمودند: «وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ» (بحارالانوار/ج10/ص104) كينه از دل ها برداشته مي شود. «أُلْقِيَ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ بَيْنَهُم» (بحارالانوار/ج52/ص384) اين را عنايت كنيد. اينكه اهلبيت مي گويند: اين اتفاق در زمان ظهور رخ مي دهد، رأفت و رحمت بين مردم مطرح مي كند و بزرگتر به كوچكتر رحم مي كند و كوچكتر به بزرگتر رحم مي كند، اين

ص: 1173

در زماني است كه پيش از آمدن اين دست رحمت خدا، پيش از آمدن وليعصر مردم به هم رحم نداشتند. در روايات ما هست به قدري ناهنجاري در اجتماع زياد بوده كه دلها از هم دور بوده است. پيوندهاي دوستي، عاطفي، انساني، قطع شده بود. من چند روايت را براي ترسيم قبل از ظهور عرض كنم. امام صادق(ع) فرمود: قبل از ظهور امام زمان «رَأَيْتَ الصَّغِيرَ يَسْتَحْقِرُ بِالْكَبِير» (كافي/ج8/ص38) كوچك، كسي كه سن اش كمتر است، بي اعتنايي مي كند و به بزرگتر بي احترامي مي كند. «وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ» همسايه، همسايه را آزار مي دهد. هيچ كس هم جلودارش نيست.«رَأَيْتَ الْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ» (كافي/ج8/ص40) عاق شدن، چه بچه ها عاق والدين شوند، چه والدين عاق فرزندان شوند. ما قبلاً گفته بوديم كه عقوق، عاق شدن، يك طرفه نيست. اگر طوري باشد كه بي احترامي و ظلم به پدر و مادر كنند، عاق والدين شوند و مورد نفرين آنها قرار بگيرند. هم پدر و مادر اگر به بچه ها ظلم كنند، در روايات داريم عاق فرزندان مي شوند. ممكن است آن فرزند چون كوچكتر هست، نتواند چيزي بگويد، رويش نشود و ملاحظه كند، ولي عاق او هم اثر مي گذارد. روايت پيامبر است و در روايات متعدد ديگر هم داريم كه پدر و مادرها هم عاق فرزندان مي شوند. اگر حق فرزندان را رعايت نكنند و ظلم به اينها كنند. اين عقوق را امام صادق مي فرمايد: عاق طرفين در زمان اخر الزمان و پيش از ظهور اتفاق مي افتد. اين از ناهنجاري هاي آن اجتماع هست. «وَ رَأَيْتَ الْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَت» ارحام و خويشاوندي ها قطع شده است. عاطفه ها كم شده است. اين آسيب براي

ص: 1174

قبل از ظهور است. آنوقت با آمدن حضرت يك مرتبه ورق برمي گردد. اين چنين دلها به هم مهربان مي شود كه «أُلْقِيَ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ بَيْنَهُم» بينشان رحمت و رأفت «فَيَتَوَاسَوْنَ» از هم براي ديگري مي گذرند. فداكاري و مواسات براي ديگري مي كنند. حضرت صرفاً معجزه ندارد. اينطور نيست كه بيايد يك معجزه كند و همه زير و رو شود. نه! حضرت يك عدالتي را گسترش مي دهد، و بعلاوه عملاً خودش و كارگزارانش با يك عطوفت و مهرباني كه نسبت به مردم دارند كه وقتي عملاً مي بينند، اينها مربيانشان قرار مي گيرند. چرا ما آنگونه نبوديم. طبيعتاً اينگونه خواهند شد. يعني در واقع برگشت به فطرت ها، يك بهشتي قبل از بهشت آخرت در اين دنيا جلوه مي كند و عجيب اينجاست كه نه فقط در عالم انساني اين اتفاق رخ مي دهد، حتي در حيوانات، گياهان و جمادات يك حيات برتري به وجود مي آيد. شما نگاه كنيد در بهشت آخرت گياه دارد؟ بله. جمادات و سنگ ريزه است، آب هست، قصرهايي است كه آجر دارد. اما جماداتش، آبش، درختش، اگر حيواني آنجا در بهشت است، آيا مثل همين دنيا است؟ يعني مثلاً حيوان را آنجا گاز بگيرد، حيوان آنجا اذيت مي كند، گياهان آنجا مثل گياهان اينجا يك حيات برتري است. قطعاً حيات برتري است. در زمان وليعصر(ع) يك جلوه اي از بهشت در عالم دنيا به وجود مي آيد، اين حيات برتر شامل حال حتي حيوانات و گياهان و جمادات خواهد بود. يعني آن رحمت گسترده اي كه دلهاي مردم را منقلب مي كند، درنده خويي ها، گزندگي ها در حيوانات و آزار و اذيت آنها را هم از بين مي برد. آقاي شريعتي: بسيار خوب، آقا

ص: 1175

خيلي ممنون و متشكرم. خيلي مباحث خوبي شنيديم. انشاءالله در آن بهشتي كه حاج آقا ترسيم كردند، در روزگار آمدن و در عصر ظهور باشيم. خيلي ممنون از توجه شما. به قرار روزانه ي امروز مي رسيم. صفحه ي 52 قرآن كريم در برنامه ي سمت خداي امروز تلاوت مي شود. آيات شانزدهم تا 22 سوره ي مباركه ي آل عمران. از كرمان باز هم به همه ي شما سلام مي گوييم، به همه ي بيننده هاي خوب سمت خدا، قبل از اينكه به قرار روزانه مان برسيم، من يك نكته را عرض كنم. اين روزها سعي كنيم در مسير احياي فرهنگ ايماني گام برداريم، همه ي ما مخصوصاً سمت خدايي ها و چقدر خوب است كه ايده هاي خودمان را در راستاي تقويت جناح فرهنگي مؤمن و همينطور ترويج و بسط توسعه ي فرهنگ ايماني، ابزارهايي كه به ذهنتان مي رسد را با ما درميان بگذاريد و از طريق سايت سمت خدا، samtekhoda3.ir به تالار ايده ها سر بزنيد و نظرات و پيشنهادات خودتان را مطرح كنيد و با ديگران به اشتراك بگذاريد. منتظر شما هستيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ(16) الصَّبرِِينَ وَ الصَّدِقِينَ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ(17) شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسْطِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(18) إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بَِايَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِْسَابِ(19) فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِىَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ

ص: 1176

وَ الْأُمِّيِّنَ ءَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ(20) إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّنَ بِغَيرِْ حَقٍ ّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(21) أُوْلَئكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ(22)» ترجمه آيات: «كسانى كه مى گويند: اى پروردگار ما، ايمان آورديم. گناهان ما را بيامرز و ما را از عذاب آتش حفظ كن، (16) شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و آنان كه در سحرگاهان آمرزش مى طلبند. (17) اللَّه حكم كرد- و فرشتگان و دانشمندان نيز- كه هيچ خدايى بر پاى دارنده عدل جز او نيست. خدايى جز او نيست كه پيروزمند و حكيم است. (18) هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است. و اهل كتاب راه خلاف نرفتند، مگر از آن پس كه به حقّانيّت آن دين آگاه شدند، و نيز از روى حسد. آنان كه به آيات خدا كافر شوند، بدانند كه او به زودى به حسابها خواهد رسيد. (19) اگر با تو به داورى برخيزند بگوى: من و پيروانم در دين خويش به خدا اخلاص ورزيديم. به اهل كتاب و مشركان بگو: آيا شما هم به خدا اخلاص ورزيده ايد؟ اگر اخلاص ورزيده اند پس هدايت يافته اند و اگر رويگردان شده اند، بر تو تبليغ است و بس، و خدا بندگان را مى بيند. (20) كسانى را كه به آيات خدا ايمان نمى آورند، و پيامبران را به ناحق مى كشند و مردمى را كه از روى عدل فرمان مى دهند مى كشند، به عذابى دردآور بشارت ده. (21) اعمال اينان در دنيا و آخرت

ص: 1177

تباه شده است و هيچ ياورى ندارند. (22)» آقاي شريعتي: تلاوت آيات را از مسجد مقدس جمكران ديديم و شنيديم. از قاري محترم جناب آقاي فروغي تشكر مي كنيم. اشاره ي قرآني را امروز را بفرماييد و بعد هم انشاءالله خدمتشان باشيم. حاج آقاي عالي: در آيه ي 19 سوره ي مباركه ي آل عمران خداي متعال مي فرمايد: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ» پيش خدا آن ديني كه مقبول هست، دين اسلام است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بَِايَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِْسَابِ» اگر اهل كتاب اختلافي كردند در اين مسأله، بعد از اينكه حجت بر آنها تمام شد، از باب ظلم و از باب گردن كشي و تمرد بوده است. والا آنچه كه دين حق هست، دين حق اسلام است. اسلام در اينجا به معناي تسليم بودن است. روح دين و حقيقت دين نزد خدا تسليم بودن است. منتهي تسليم بودن در هر زمان اقتضاي خودش را دارد. در زمان حضرت موسي تسليم حق بودن اين است كه به دين موسي گرايش پيدا كنند. در زمان حضرت عيسي تسليم حق بودن و تسيلم خدا بودن، اين است كه به دين حضرت عيسي گرايش پيدا كند. و در زمان پيغمبر اكرم تسليم بودن و آن ديني كه خدا پسنديده است، كه همين تسليم بودن است، اين است كه ديگر اديان قبلي از بين مي رود، و به اين دين تسليم مي شود. روح ديانت تسليم بودن نسبت به حق است. هم راجع به اصول دين، هم راجع به جزئيات زندگي، اگر كسي بخواهد جايي مسلمان بودن خودش را محك بزند،

ص: 1178

ببيند چقدر تسليم حق است. اگر كسي حرف حق زد، كه حرف حق بود، مطابق با قرآن و روايات بود، مطابق با عقل بود، اگر تو تسليم او شدي، اين معلوم مي شود كه روح ديانت در او هست. اگر در يك اختلاف و نزاعي طرف مقابل تو حق داشت، توانستي روي خودت پا بگذاري، معلوم مي شود روح ديانت در او هست. مقدار ديانت خودمان را با اين محك بزنيم. «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَامُ» آن دين پيش خدا تسليم حق بودن است. هرچقدر تسليم حق باشي، بيشتر ديندار هستي . آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. اگر نكته اي هست، بفرماييد. حاج آقاي عالي: رحمت گسترده ي امام زمان فقط شامل حال انسان ها نخواهد بود كه تحولي در دلها و قلب ها ايجاد كند و همه را نسبت به همديگر مهربان كند، بلكه يك انقلابي در ماهيت موجودات ديگر هم گويي رخ مي دهد. در حيوانات، در گياهان، در جمادات، الآن ما در دوره اي كه زندگي مي كنيم، متأسفانه دوران غيبت امام زمان در روايات دوران غضب شمرده شده است. امام باقر فرمود: وقتي خدا غضب مي كند ما اهلبيت را از مردم دور مي كند. چرا دوران غضب؟ چون دوراني هست كه كفران نعمت شده است. يعني بزرگترين نعمت خدا در اين عالم كه نعمت امام است، كه او ولي نعمت ها و واسطه ي نعمت ها است، خودش ناديده گرفته شده است. يعني قدر امامت و ولايت را ندانسته است. خود او واسطه ي همه ي نعمت هاي ما است. خود او ولي نعمت است و خيرات به واسطه ي او به ما مي رسد. آنوقت به خود او بي توجهي اگر باشد، آنوقت اين كفران نعمت است و

ص: 1179

خيلي ظلم است. و بناي خدا اين است كه اگر ظلمي در جايي باشد، بي بركتي خواهد بود. ظلم ها، گناهان، ستم ها، كفران نعمت ها بي بركتي مي آورد. مشكلات زندگي مي آورد، گره در زندگي مي اندازد. ناامني مي آورد، اينها واقعاً چيزهايي هست كه شما در دعاي كميل مي خوانيد. «اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل النعم»، «تغير النعم»، «تحبس الدعا»، «تنزل البلاء» گناهان و ظلم ها پيامد دارد. پيامدش در همين دنيا بي بركتي ها و مشكلات و گراني ها و سختي ها است. ما منكر نيستيم. شكي نيست كه بخشي از گراني ها و مشكلات به خاطر سوء مديريت ها و ضعف مديريت ها است. اما بخشي هم ستم ها و ظلم ها و آلودگي ها و گناهان است. حتي بيماري ها، امام رضا(ع) فرمودند: هر گناه جديد يك بيماري جديد به دنبال دارد. خوب اين مشكلات، مشكلاتي است كه در اثر ظلم به وجود آمده است. آنوقت حساب كنيد آن بالاترين ظلم كه كفران آن نعمت ولي نعمت است، چقدر مشكلات در اين عالم ايجاد مي كند، و باعث مي شود اين عالم با مردم چنگ و دندان نشان بدهد. بركاتش را عرضه نكند. زمين و آسمان بركات خودش را نشان نمي دهد. اگر چيزي هم به مردم مي رساند، به صورت قهر و غضبي است. به صورت سيل است، به صورت زلزله است. اين گره ها در اثر يك كفران نعمت بزرگي است، كه آن ولي نعمت نيست. در حبس است و دستش بسته است. كاري كرديم كه او نيايد. عالمي كه در آن داريم زندگي مي كنيم، بيدار است. هوشيار است. زنده است. ما خيال مي كنيم اين در و ديوار و اين سنگ و چوب و گياه و امثال اينها، مرده هستند. نه واقعاً بيدار

ص: 1180

هستند. مثل ماشين هايي كه دزدگير دارند كه كسي يك لگدي به آنها مي زند، واكنش نشان مي دهد و آژير مي كشد. اين عالم اگر كسي لگد پراني به خدا و دين بكند، اين عالم واكنش نشان مي دهد. اگر كسي لگد پراني كند و ظلم كند به دين خدا، به خدا و ولي خدا عالم واكنش نشان مي دهد. واكنش اش به شكل همين مشكلات و سختي ها است. وقتي وليعصر(ع) مي آيد، آنوقت عالم آشتي مي كند. زمين و آسمان بركاتشان را مي دهند، نه فقط زمين و آسمان، گياهان در روايات داريم كه اينها آن محصولاتشان مضاعف مي شود و براي مردم دو چندان مي شود. حيوانات درنده خويي شان را كنار مي گذارند. با هم صلح مي كنند. يك حيات برتري به وجود مي آيد. در عالم دنيا بالاترين حياتي كه قبل از آخرت در دنيا امكان پذير است، ايجاد مي شود، ماهيت موجدات عوض مي شود. عرض كرديم شبيه بهشت كه در بهشت ماهيت موجودات يك حيات برتري پيدا مي كنند. در عالم ظهور و زمان ظهور كه يك مرحله به سمت بهشت رفتن و عالم آخرت رفتن است، اين حيات برتر باعث مي شود كه حيوانات با همديگر آن درندگي و گزندگي شان را كنار مي گذارند. روايت داريم كه «اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِم» (بحارالانوار/ج10/ص104) بهائم با هم صلح مي كنند. در يك روايتي كه در صحف ابليس در روايات ما نقل شده است، «وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الزَّمَانِ الْأَمَانَةُ» (بحارالانوار/ج52/ص384) ايمني به وجود مي آيد. نه حيوانات از همديگر احساس خطر مي كنند، نه انسان ها از حيوانات احساس خطر مي كنند.گزند و آسيبي به كسي نمي رسد. «فَلَا يَضُرُّ شَيْ ءٌ شَيْئا» چيزي به چيز ديگر ضرر نمي زند. «وَ لَا يَخَافُ شَيْ ءٌ مِنْ شَيْ ء» چيزي از

ص: 1181

چيز ديگر نمي ترسد. اين چيز يعني نه انساني از انسان ديگر، نه حيواني از حيوان ديگر، نه انساني از حيوان، نه حيواني از انسان، اين يك رشد است. اين براي چه به وجود آمده است. اين مهرباني، رفتن كينه و درنده خويي، رفتن گزندگي، به واسطه ي آن رحمت واسعه و گسترده همه جا به فعليت رسيده است و آن ويژگي است كه عرض كردم. در زمان وليعصر آن رحمت گسترده به فعليت مي رسد و تحقق پيدا مي كند. در زمان پيغمبر اكرم و اهلبيت اينها داشتند، ولي موقعيت فراهم نشد كه همه جا اين رأفت و رحمت گسترش پيدا كند. اما در زمان وليعصر نه فقط در عالم انساني، در تمام موجودات اين بالفعل مي شود. قاي شريعتي: انشاءالله در هفته ي آينده يادي از امام عصر (ع) را دنبال مي كنيم. خيلي ممنون از توجهتان. حاج آقاي عالي دعا بفرماييد و بيننده هاي خوبمان هم انشاءالله آمين بگويند.. حاج آقاي عالي: من فقط يك تشكري از مردم بزرگواري كه اين چند روز در خدمتشان هستيم، و انشاءالله خدا همه ي ما را، همه ي دوستان اهلبيت، همه ي دوستان بيننده، همه ي كساني كه به هر حال محبت وليعصر(ع) در دلشان هست كه نشان اين است كه حضرت دوستشان دارد، همه از ياوران وليعصر (ع) باشيم. آقاي شريعتي: مثل هميشه بهترين ها را برايتان آرزو مي كنم. دوباره مي آييم و زيره ي عشق به كرمانتان مي آوريم. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

93-02-07 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

هواي پنجره را باز کن، بهار بيايد

بيا که پرده کمي با دلم کنار بيايد

ص: 1182

چهار فصل زمين گيج سايه هاي ملخ هاست

زمانه را بتکان دسته دسته سار بيايد

بياد گوشه چشم تو، گوشه گوشه خرابيم

که بوي مستي از آن نرگس خمار بيايد

نشسته ايم و به تکرار مي کشيم تو را آه اگر سوار بيايد

تو هر زمان دلت آمد، سوار جاده شو اما

بلند شو بنشين، يک نفس غبار بيايد

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. آرزو مي کنم در هر کجا که هستيد انشاءالله تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم.

آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي يکشنبه ما منور و معطر است به نام و ياد حضرت وليعصر(عج). اين اتفاق بسيار خوب است و خيلي از دوستان خوبمان هم ازمباحث روزهاي يکشنبه و از مباحث حاج آقاي عالي استفاده مي کنند. امروز هم برنامه ما حال و هواي امام زمان(عج) را خواهد داشت. حاج آقا در خدمت شما هستيم. بفرماييد.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر خاطرتان باشد بحث در رابطه با ويژگي ها و خصوصيات حضرت وليعصر(ع) بود که ما يکي، دو مورد از خصوصيات ايشان را ذکر کرديم. 1- حيّ بودن و زنده بودن 2- رأفت و عطوفت و رحمت بي کران حضرت امام زمان(ع).

سومين ويژگي که در اين جلسه مطرح مي کنيم، يکي از خصوصيات شناخته شده حضرت است. همان چيزي که ما آن را به عنوان امام غايب مي دانيم. يعني غيبت حضرت وليعصر(ع) که از ويژگي هاي

ص: 1183

انحصاري حضرت در بين ائمه است. در کتاب مرحوم محدث نوري، کتاب نجم الثاقب که جلسه قبل عرض کرديم، حدود 180 اسم و عنوان براي امام زمان ذکر شده است، يکي از عناوين و القاب حضرت غيب است که در ذيل آيه ي شريفه در سوره ي بقره که خداوند مؤمنين را وصف مي کند، مي فرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب » (بقره/3) ذيل آن از امام صادق(ع) روايت داريم که «الغيب هو الحجة الغائب» (تأويل الآيات/ص34) يکي از مصاديق غيب، نه اينکه منحصراً مقصود از غيب، امام زمان است. يکي از مصاديق غيب که متقين کساني هستند که ايمان دارند به نوري که حس نمي شود، فقط و فقط کافي نيست که ديده شود، امام زمان(ع) است.

در روايتي است که پيغمبر اکرم در جمعي از اصحاب نشسته بودند، روايت معروفي است. فرمودند: من خيلي مشتاق ديدار برادرانم هستم. اصحاب گفتند: ما برادران شما هستيم. پيغمبر فرمودند: شما اصحاب من هستيد. برادران من هستيد، کساني که نسبتشان با پيغمبر خيلي بالاتر است. در حد برادر بودن کساني هستند که در آخر الزمان با اينکه امامشان را نمي بينند، با اينکه برايشان غيب است، اما به او ايمان دارند. مصداق «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب » هستند. اين يکي از ويژگي هاي حضرت است. در صلواتي که معروف به صلوات خواجه نصير الدين طوسي است، که اين بزرگوار نقل کرده است، گاهي مواقع به صورت ختم هم خوانده مي شود و ويژگي هاي اهل بيت و چهارده معصوم در آن ذکر شده است. در آن صلوات اينطور آمده است. «اللهم و صل على صاحب الدعوة النبوية و الصولة الحيدرية و العصمة [الشهب ] الفاطمية و الصلابة [الصلاة] الحسنية و الاستقامة

ص: 1184

الحسينية و العبادة السجادية و المآثر الباقرية و الآثار الجعفرية و العلوم الكاظمية و الحجج الرضوية و الشروع المحمدية و القضايا العلوية و الهيبة العسكرية القائم بالحق » (مصباح الكفعمي/ص719) يعني وقتي ويژگي هاي چهارده معصوم را ذکر مي کند، دعوت الهي پيغمبر، حمله هاي حيدري، عصمت فاطمي، حلم حسني، شجاعت حسيني، عبادت امام سجاد، معاصر و يادگارهاي امام باقر، آثار امام صادق، علوم امام کاظم، مناظرات و حجج امام رضا(ع)، جود و بخشش امام جواد، و آن پاکي و طهارت امام نقي(ع)، هيبت امام عسگري و غيبت الهي امام زمان از ويژگي هايي است که اين غيبت از طرف خداوند متعال براي حضرت وليعصر(ع) تقدير شده است. که بعد حکمت و اسرار آن را خواهيم گفت.

وجود مقدس وليعصر(ع) را اگر در همه مراحل زندگي اش ببينيد، در همه مراحل خفا، پنهان زيستن، ناشناس بودن، در همه مراحلش است. چه در دوران حمل و تولد ايشان، چه در دوران کودکي، چه در دوراني که با پدر بزرگوارشان امام عسگري(ع) بودند، چه در دوران غيبت صغري، چه در دوران غيبت کبري، تمام دوره هاي زندگي اين بزرگوار، دوران غيبت و پنهان زيستن است.

در رابطه با تولد حضرت داريم که شب نيمه شعبان سال 255 هجري، امام حسن عسگري(ع) به عمه شان حضرت حکيمه گفتند: امشب را بمانيد، موعود متولد خواهد شد. حضرت حکيمه عمه بزرگوار امام عسگري(ع) تعجب مي کند. مي گويد: آثار حملي در حضرت نرگس نمي بينم. امام عسگري فرمود: بله، ولادت او شبيه ولادت حضرت موسي است. که وقتي مادر ايشان حضرت موسي را حامله بود، آثار حمل در ايشان نبود. ولادت مخفي بود. چون به شدت اخبار تولد منجي

ص: 1185

که طومار ظلم را در هم مي پيچد و حکمت الهي را برقرار مي کند، پيچيده بود. از زمان پيغمبر اکرم خلفايبني عباس به شدت دنبال مي کردند. به خصوص در رابطه با اين ائمه آخر خيلي مراقبت و کنترل شديد در خانه داشتند. به خصوص امام عسگري(ع) در سامرا برايشان خيلي سخت بود. لذا طبيعتاً تقديري بود که ولادت حضرت مخفي باشد. بعد هم که حضرت متولد شد، نمي توانستند خيلي ايشان را نشان بدهند. امام عسگري تا حدود 5 سال امام زمان(ع) را به کسي نشان نمي داد، مگر خواصي از شيعه که آنها امام بعدي را ببينند و بعداً متحير نشوند. بعد هم در حدود سن 5 سالگي امام زمان، سال 260 هجري که امام عسگري به شهادت رسيد، آنجا امام زمان(ع) براي خواندن نماز بر پدرشان تشريف بردند. آنجا ديگر ظاهر شدند. ديگر کساني که ايشان را ديدند، از جمله خلفاي بني عباس ديگر کاملاً متوجه شدند که موعود متولد شده است و به شدت ايشان را دنبال کردند. براي اينکه ايشان را بگيرند و از بين ببرند. از همان جا بود که غيبت صغري شروع شد. بعد از شهادت امام حسن عسگري، دوران امامت امام زمان با غيبت شروع شد. غيبت صغري بود که 69 سال طول کشيد. تا سال 329 هجري که در اين 69 سال توسط چهار ناقل با مردم ارتباط داشتند که همان نواب اربعه اي هستند که الآن در بغداد دفن هستند و از خوبان روزگار و زمان خودشان بودند. بعد از سال 329 که دوران غيبت کبري شروع شد، ديگر دوراني بود که قرار بود مردم دين و احکام دينشان را از

ص: 1186

علما و فقها بگيرند. از علماي عالم و عادل و باتقواي دين شناس، که خود اهل بيت فرمودند: در زمان غيبت به آنها رجوع کنيد. امام زمان(ع) در نامه اي که يکي از شيعيان به نام اسحاق بن يعقوب برادر مرحوم محمد بن يعقوب کليني بودند، يک سؤالي از حضرت درباره ي دوران غيبت صغري کرد. سؤال کرد که در زمان غيبت کبري چه کنيم؟ حضرت فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه » (وسايل الشيعه/ج27/ص140) در زمان غيبت شما مهمل و رها نشديد. ما شما را به عالمان و دين شناساني مي سپاريم که احاديث ما را مي شناسند و راويان احاديث ما هستند. در بعضي از روايات ديگر خصوصيات آنها را بيان کردند. «مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه » (وسايل الشيعه/ج27/ص131) که مسأله ي مرجعيت بر شيعه و به تعبير ديگري ولايت فقيه از همين جا شروع شد. يک چيز ساختگي نيست. چيزي هست که توسط خود اهل بيت، توسط خود امام زمان به آن اشاره شده، که در زمان غيبت به آنها رجوع کنيد، «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ» حجت من بر شما همان ها هستند. «و أنا حجت الله» خود من حجت خدا هستم. گرچه امام معصوم الآن نيست كه ما خدمت ايشان برسيم و استفاده كنيم، اما عالمان عادل كه درصد خطايشان از ديگران كمتر است، به خصوص در مسائل اجتماعي و به تعبير خود حضرت «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ» حوادثي كه براي شيعه روي مي دهد و به وجود مي آيد، به كارشناسان دين ما مراجعه كنيد كه با تقوا و عادل هستند.

پس

ص: 1187

ببينيد در همه دوران مراحل زندگي حضرت اين مسأله ي غيبت بوده است. اين تقدير براي حضرت بوده است. شعري حافظ دارد كه من هر زمان مي بينم، ياد حضرت مي افتم.

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت *** روي مه پيكر او سير نديديم و برفت

گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود *** بار بر بست و به گردش نرسيديم و برفت

گويي راجع به حضرت است كه زمانه اصلاً لياقت نداشت كه ايشان را درك بكند و آن زمان دوران اختناق و سختي بود. بعد هم كه شرايط براي ظهورشان تا به حال فراهم نشده كه هزار و صد و خرده اي سال از عمر شريف ايشان مي گذرد. در هر حال اين از ويژگي هاي امام زمان(ع) و تقدير حضرت به يك معنا بلاي بزرگي براي شيعيان و يك امتحان سنگين براي مؤمنين است. دوراني است كه در عين حال كه فتنه هاي شديدي از طرف دسته هاي شيطان براي زمين گير كردن مؤمنين و لغزاندن آنها از دينشان به وجود خواهد آمد، دسترسي هم به امامشان به سادگي امكان پذير نيست. مي بينيد اقسام حملاتي كه به سمت مؤمنين مي شود، به چه شكل است. اين همان است كه فرياد يك مؤمن را به عنوان يك گلايه از دوران غيبت بلند مي كند، در دعاي افتتاح مي گويد: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْك غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ ظُهُورَ الْفِتَنِ عَلَيْنَا» خدايا ما گله مي كنيم، شكايت داريم، از اينكه پيغمبر ما نيست. از اينكه ولي ما غايب است. دشمنان ما زياد است و تعداد ما كم است. فتنه ها در آخر

ص: 1188

الزمان شديد است. اين همان غزلي است كه حافط در جاي ديگر آورده است و از اين معارف بسيار استفاده كرده است. كسي مي گفت: ديوان حافظ و عرفان حافظ، عرفان مهدوي بوده است. كليد فهمش اين است. بسياري از جاها كه به آن زيبارويي اشاره كرده است، خداوند متعال نيست. چون اوصاف بشري را براي او نقل كرده است.

زان يار دلنوازم شكري است، با شكايت *** گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت

رندان تشنه لب را آبي نمي دهد كس *** گويي ولي شناسان رفتند از اين ولايت

در اين شب سياهم، [دوران غيبت] گم گشت راه مقصود *** از گوشه اي برون آي، اي كوكب هدايت

اين اشاره هايي است كه كاملاً مي شود نشان داد كه حافظ به چه كسي دارد مي گويد و كجا را نشانه گرفته است. بعضي از جاها حافظ اسم برده است، «مهدي دين پناه»، «يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور»، آنجا ديگر خيلي صريح مي گويد.

اهل بيت(ع) چون مي دانستند اين بلاي سنگين غيبت دوراني هست كه شيعيان بايد خيلي مراقبت كنند و خودشان را آماده كنند و خيلي مواظب باشند. لذا ائمه غصه مي خوردند از اينكه بعضي از افراد اين مراقبه را ندارند و دچار لغزش مي شوند، و در عين حال كه مردم را از زمان پيغمبر به اين طرف آماده مي كردند، اما باز هم از دوران سختي كه براي شيعيانشان خواهد بود غصه مي خوردند.

صديق سيد عبدي مي گويد: با چند نفر از شاگردان امام صادق خدمت حضرت رفتيم ديديم، اقا فرش و زير انداز را كنار زده و روي زمين نشسته است. مثل

ص: 1189

كسي كه عزاي سنگين و مصيبت سنگيني بر او وارد شده، گريبان چاك كرده و گريه مي كند. ما متعجب شديم كه چه مصيبتي بر خانه امام صادق(ع) وارد شده است. ديديم حضرت در بين گريه هايش اين جمله را تكرار مي كنند. «سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي » (بحارالانوار/ج51/ص219) آقاي من!غيبت تو خواب را از چشم من ربوده و آرامش را از من گرفته است. ما تعجب كرديم كه چه شده امام صادق اين سخنان را مي گويد؟ آن زمان هنوز خيلي براي اينها اين چيزها روشن نبود. امام ششم است. مي گويد: وقتي تمام شد، گفتيم: آقا خبري شده؟ مصيبتي وارد شده است؟ حضرت فرمود: كتاب «جف» كه از منابع علوم اهل بيت است را مي ديدم. دوران آخرالزمان و دوران غيبت فرزندمان مهدي، دوراني است كه سختي هايي بر شيعيان ما خواهد بود و عده اي دچار لغزش و ريزش مي شوند، از اين رو ناله ي من بلند شد.

براي ما يك مقدار سنگيني دوران غيبت عادي شده است و از اين رو حس نمي شود. در دسترس نبودن امام را خيلي حس نمي كنيم. و الا آنهايي كه خوب مي فهميدند، خيلي دردشان مي آمد.

در همين جنوب شهر خودمان، هفتاد سال پيش مي گفتند: شخصي به نام مشهدي امام قلي ترك كه از ترك هاي قفقاز بوده است، سالها در ايران زندگي مي كرده و كفاشي داشته است. آدم بسيار متدين و حلال خور و اهل مراقبهو رعايت حقوق ديگران بوده و حواسش بسيار جمع بوده است. از عاشقان حضرت وليعصر(ع) بوده و نجواهايي هم با حضرت داشته است. يكي از بزرگان اين را نقل مي كرد و مي گفت: ايشان در يك مرتبه اي به حضرت

ص: 1190

عرض كرد: آقا اگر ظهور شما به اين نزديكي ها نيست، دعا كنيد من از دنيا بروم. درد فراق شما براي ما بسيار سنگين شده است. من ظرفيت و تحملش را ندارم. در نيمه ي ماه مبارك رمضان سال 1365 هجري قمري، حدود هفتاد و خرده اي سال پيش ايشان از دنيا رفت، قبر ايشان در نزديكي شهر ري جايي معروف به بي بي شهربانو است. مي گويند: حاج شيخ رجبعلي خياط هر زمان سر قبر ايشان مي رفتند، مي گفتند: من اينجا عنايت امام زمان را مي بينم. حضرت به اين قبر خيلي عنايت دارد. درد فراق داشت. اين دسته از افراد كساني هستند كه اگر ظهور را در زمان حيات درك نكنند، جزء رجعتيون خواهند بود كه برمي گردند. ولي مقصود اين است كه بلا، بلاي سنگيني است كه دوران غيبت مقدر شده است.

اينكه عرض كرديم در بين چهارده معصوم تنها حضرت وليعصر(ع) غيبت داشتند، چون بقيه غيبت به اين شكل نداشتند. بله انبياء سابق، غيبت هايي داشتند كه از انذار دور مي شدند، از چشم مردمشان دور مي شدند.

سَدير صيرفي از امام صادق(ع) نقل كرد كه: مهدي ما غيبتي دارد، كه طولاني مي شود. سَدير مي گويد: پرسيدم اين غيبت طولاني براي چيست؟ حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاء» (بحارالانوار/ج51/ص142) خداوند متعال نخواسته اين مطلب را مگر اينكه آن سنت ها و خصوصيات انبياء گذشته در ايشان جمع شود. از جمله اين غيبت ها است. «إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ ع فِي غَيْبَاتِهِم » آن غيبت هايي كه انبياء داشتند در اين وجود مقدس جمع شود. «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ»

ص: 1191

مدت هاي غيبت هاي انبياء همه در ايشان جمع است. مثلاً فرض كنيد حضرت يوسف بيست سال غيبت داشته است. پيغمبر ديگر يك سال غيبت داشته است. اين يكي از سنت هاي انبياء گذشته بود كه در اين وجود مقدس هست.

شما اگر قرآن را نگاه كنيد، بعضي از اين غيبت ها از جمله براي حضرت يوسف ذكر شده است. در سوره ي يوسف هست كه حضرت يوسف دار فراق و دوري از خانواده شد. برادران حسودش وقتي او را در چاه انداختند، او را به عنوان برده در بازار مصر فروختند و در خانه عزيز مصر دچار آن سختي ها و مشكلات شد. به او تهمت زدند. زنداني شد، بعد هم دوران عزيز بودن خودش به عنوان بزرگ مصر شد، اين دوران گذشت. درست است كه حضرت يعقوب و خانواده ي او نمي دانستند كه حضرت يوسف كجاست، اما يوسف كه مي دانست خانه شان كجاست. مي توانست برگردد. مي دانست خانه شان در كنعان است. در روايت هست هجده روز راه بود. آهسته آهسته مي رفتند، هجده روز راه بود. خوب براي چه يوسف بيست سال اين غيبت را تحمل كرد؟ چون يوسف مي دانست كه اگر قبل از موعد مناسبش برگردد، برادران حسودش او را مي كشتند. تحملش را ندارند. در اين دوران كه دوران آمادگي است، ولو يوسف يك سختي هايي مي كشد، ولو تهمت مي خورد و بلا مي بيند، اما در اين دوران آن برادرها به يك حدي مي رسند، نيازمند مي شوند، مضطر مي شوند، به حالتي مي رسند كه وقتي يوسف خودش را به آنها معرفي مي كند، كاملاً او را مي پذيرند و از او عذرخواهي هم مي كنند. بعضي ها غيبت هايشان به اين صورت است. يعني گاهي مواقع به عنوان آخرين چاره

ص: 1192

است. در قومشان هدايت كردند، راهنمايي كردند، گفتند، عمل كردند، سختي كشيدند، خون دل خوردند، وقتي مي بينيد كه وجدان يك عده هنوز خوابيده، هوا و هوس ها آنچنان بر آنها حاكم است، طمع ها انچنان بر آنها حاكم است كه حرف حق را گوش نمي دهند، چند مدتي اينها را وا بگذارند و دور مي شوند. تا يك سختي هايي ببينند. تا در اثر نبود خدا، خلأهايي را حس كنند، مضطر شوند، دست نيازي را دراز كنند، آنوقت وقتي او آمد، ديگر كاملا بپذيرند.

آقاي شريعتي: ولي فكر نمي كنم انبياء اينقدر منتظر دلسوخته مثل دوران ما براي حضرت ولي عصر داشتند.

حاج آقاي عالي: كاري كه حضرت مي خواهد بكند، كار سنگيني است. كار فقط كار منطقه اي نيست. يك كار بسيار بزرگي است. از اين جهت آن انتظار نبايد فقط در گوشه اي رخ بدهد و يك انتظار جهاني باشد. يعني شاخص هايي كه براي آمدن حضرت وليعصر (ع) است، متناسب با كار خودش است. كار انبياي سابق در اين حد نبود. روي اين جهت است كه غيبت حضرت هم يك غيبت خاصي است كه يك آمادگي كلي بايد به وجود بيايد. در عين حال كه مي فرماييد: ممكن است در يك گوشه اي اتفاقات خوبي افتاده باشد.

مرحوم شيخ صدوق، كتابي دارند كه من توصيه مي كنم اين كتاب را بخوانند. اين كتاب كه نامش «كمال الدين و تمام النعمه» است، از منابع مباحث مهدويت است. ايشان در مقدمه ي اين كتاب مي گويد: من حضرت وليعصر(ع) را خواب ديدم. مي گويد: در روياي صادقه اي حضرت را ديدم. حضرت به من فرمود: كتابي راجع به من بنويس. گفتم: آقا راجع به شما كتاب زياد

ص: 1193

نوشته شده است. حضرت فرمود: نه! به اين شكل بنويس كه در آن كتاب، از غيبت هاي انبياي گذشته در آنجا ذكر كني. كه اين غييبت من يك چيز غير مترقبه اي كه هيچ سابقه اي نداشته باشد، نيست. اولياء و انبياء گذشته هم دوران هايي بودند كه دور از انذار بودند. مرحوم شيخ صدوق مي گويد: من بعد از آن، اين كتاب را به دستور حضرت نوشتم. لذا اين كتاب از جمله كتاب هاي با بركتي است كه الآن جز منابع مهدويت است. غيبت هاي انبياء مثل حضرت ابراهيم، حضرت عيسي، حضرت موسي، حضرت يوسف، حضرت يونس، حضرت ادريس، حضرت الياس و بسياري ديگر را در اين كتاب ذكر كرده است.

يازده امام ما، قبل از امام زمان(ع) غيبت به اين معنا نداشتند. يعني شخصشان در بين مردم بوده است. مردم مي شناختند و ايشان را مي ديدند. يك نوع غيبت ديگر هست كه همه ائمه ما داشتند و آن اينكه شخصشان غايب نبوده است، اما شخصيت شان از معرفت ها غايب بوده است. يعني شخصيت شان ناشناخته بوده است. شخصيت شان را نمي شناختند و قدر نمي دانستند. در دعاي ندبه شما سرگذشت جفاها را مي بينيد. «لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْهَادِينَ بَعْدَ الْهَادِينَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَى مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَطِيعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وُلْدِهِ إِلَّا الْقَلِيلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعَايَةِ الْحَق ِّ فِيهِمْ فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِيَ مَنْ سُبِيَ وَ أُقْصِيَ مَنْ أُقْصِيَ» (بحارالانوار/ج99/ص106) اين داستان جفا به اهل بيت، بعد از پيغمبر اكرم است. كه گويي بسياري از امت بر جفاي به فرزندان پيغمبر جمع شده بودند و آن بلاهايي را كه بر سرشان آوردند. اين چقدر قدر ناشناسي و بي معرفتي است كه

ص: 1194

وقتي معدن علم خدا، اميرالمؤمنين مي گويد: هرچه مي خواهيد از من سؤال كنيد. من از آسمان ها بيش از زمين خبر دارم. كسي بلند شد گفت: تعداد موهايي كه روي صورت من است، چقدر است؟ اين بي معرفتي است. اينكه اميرالمؤمنين(ع) 25 سال در نخلستان برود و درخت بزرگ كند، اين خسارت و بي معرفتي مردان آن زمان است. چرا علي(ع) بايد درخت رشد بدهد. اميرالمؤمنين بايد انسان رشد بدهد.

بعضي از بزرگان ما از شاگردان مرحوم آيت الله قاضي، اين عارف كم نظير نقل مي كنند كه اگر كسي دو سال شاگردي ايشان را مي كرد، به مقاماتي مي رسيد. در مسائل معنوي به مقاماتي مي رسيد. دو سال شاگردي آقاي قاضي اينچنين است. آقاي قاضي خاك پاي اميرالمؤمنين است. آنوقت اگر كسي شاكردي اميرالمؤمنين را مي كرد، به كجا مي رسيد؟ اين چقدر خسارت است كه 25 سال بايد برود بيل بزند. چاه حفر كند و درخت رشد بدهد. اين از خسارت ها است.

وقتي سر اباعبدالله و يارانش منزل به منزل مي رود و خاندان او به اسارت مي رود، ديگر شما ببينيد عمق فاجعه چقدر است. هركدام از ائمه همينطور بودند. وقتي امام سجاد نمي تواند حرف بزند، بايد در غالب دعاهايش معارف را بگويد. وقتي حد امام باقر و امام صادق كه خيلي معروف است شاگردان زيادي داشتند، اما همان شاگردان فقط در خانه امام صادق نمي آمدند، جاهاي ديگر هم مي رفتند. يعني اينطور نبود كه فقط اينجا زانو بزنند. جاهاي ديگر هم مي رفتند و به نظر خودشان از جاي ديگر كسب معرفت مي كردند. اين كمال بي معرفتي است، وقتي مخزن علم خدا اينجاست، بروند از جاي ديگري استفاده كنند. اين غيبت ها به اين شكل

ص: 1195

بوده است. به تعبيري يك نوع كفران نعمتي نسبت به يازده امام صورت گرفته است. كفران بزرگترين نعمت خدا در اين عالم، كه با وجود امام هست كه نعمت هاي ديگر، نعمت هستند. آنها «اولياء النعم» هستند. آنها كساني هستند كه اگر اين نعمت ما را به قرب خدا مي رساند به واسطه ي آنهاست. حالا اگر خود آنها كفران نعمت شوند، اين بزرگترين كفران نعمت در اين عالم است و عذاب دارد.

آقاي شريعتي: باز يك پلي به مباحث ياد مرگ بزنيم، كه در آنجا در بحث رجعت در بعد از عصر ظهور، شما اشاره كرديد كه شأن ائمه در زمان خودشان، آنطور كه بايد و شايد شناخته نشد، در آن زمان در واقع به نوعي ظهور آنها هم هست.

حاج آقاي عالي: يكي از فلسفه هاي رجعت اين است كه آن بزرگواران برمي گردند كه شأنشان در همين دنيا شناخته شود. در اين غيبت وقتي اين كفران نعمت براي يازده امام صورت گرفت، خدا خودش در قرآن يك سنت، يك فرمول، يك قانون داده است. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ» (ابراهيم/7) كفران نعمت عذاب دارد، آن هم اگر بالاترين نعمت خدا كفران شود، يعني يازده امام، آنوقت در دوازدهمي كه ديگر بقية الله و آخرين ذخيره ي خداست، شخصش هم غايب مي شود. ناشناخته مي شود. در جلسات گذشته عرض كردم كه غيبت امام زمان يك نوع غضب خداست. جواب كفران نعمت است. امام باقر(ع) فرمود: «إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ» (كافي/ج1/ص343) وقتي خدا غضب كند، ما اهل بيت را دور مي كنيم.

پس در غيبت

ص: 1196

شخص امام زمان، اين محصول آن بي حرمتي ها و كفران نعمت ها به شخصيت آن يازده امام قبلي بوده و طبق سنت الهي پيش رفته است. بنابراين مسأله ي غيبت حضرت يك چيز علي القاعده اي است و طبق قوانين سنت و آفرينش و قوانين الهي است. در روايتي هست كه غيبت حضرت يك سري دارد كه تا زماني كه خودش نيايد، روشن نمي شود. حالا با قطع نظر از او اگر ما غيبت را تحليل كنيم، مي بينيم محصول كفران نعمت است. كفران نعمت عذاب دارد، اين هم عذابش است. كما اينكه ظهور حضرت هم طبق قاعده است. طبق سنت هاي الهي است و يك چيز معجزه و ار نيست. ظهور حضرت بايد در شرايطي اتفاق بيافتد و آن كفران از بين برود. آن بي معرفتي ها از بين برود. به تعبير شهيد مطهري ظهور يك انقلاب است و يك انفجار نيست. كه شما ظلم ها را زياد كن تا انفجار شود. شما آمادگي او را پيدا كن. شما سنخيت با او پيدا كن.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون از شما و توجه بينندگان خوبمان. من يك سؤالي بپرسم. غيبت براي خود حضرت سخت نيست؟

حاج آقاي عالي: خود اين غيبت براي حضرت بلايي سنگين است. حضرت دستش بسته است و ظلم ها را مي بيند و خبر دارد. كس كه همه توان ها را دارد. همه ويژگي ها را دارد، اما در عين حال به خاطر اينكه مردم هنوز آمادگي اش را ندارند، دستش بسته است و نمي تواند با ظلم ها مقابله كند. براي او خيلي سخت است. آن دل رئوف وقتي مظلوميت ها را مي بيند، چقدر غصه مي خورد. در دعاي ندبه است كه «عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَ الْبَلْوَى »

ص: 1197

بلاها سر شما ريخته است. و اين خيلي سخت است. اگر يك دل سوخته اين را فكر كند، خيلي خوب است.

آقاي شريعتي: حاج آقاي عالي دو كتاب خوب هم معرفي كردند، يكي «كمال الدين و تمام النعمه» شيخ صدوق، و ديگري هم كتاب «نجم الثاقب» مرحوم محدث نوري كه انشاءالله دوستان هم در سايت قرار خواهند داد و شما مي توانيد از اين كتاب ها استفاده كنيد. صفحه 72 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 174 تا 180 سوره ي مباركه ي آل عمران در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. ايام ولادت حضرت زهرا را پشت سر گذاشتيبم. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند مادر گرامي حضرت امام زمان، نرجس خاتون(عليها السلام) هديه كنيم. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ(174) إِنَّمَا ذَالِكُمُ الشَّيْطَانُ يخَُوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تخََافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(175) وَ لَا يحَْزُنكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فىِ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضرُُّواْ اللَّهَ شَيًْا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يجَْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فىِ الاَْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(176) إِنَّ الَّذِينَ اشْترََوُاْ الْكُفْرَ بِالْايمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيًْا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(177) وَ لَا يحَْسَبنَ َّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَيرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِيزَْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(178) مَّا كاَنَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتىَ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كاَنَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلىَ الْغَيْبِ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يجَْتَبىِ مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَكُمْ

ص: 1198

أَجْرٌ عَظِيمٌ(179) وَ لَا يحَْسَبنَ َّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيرًْا لَّهُم بَلْ هُوَ شرٌَّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بخَِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بمَِا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(180)»

ترجمه آيات:

«پس از جنگ بازگشتند، در حالى كه نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود. اينان به راه خشنودى خدا رفتند و خدا را بخشايشى عظيم است. (174) آن شيطان است كه در دل دوستان خود بيم مى افكند. اگر ايمان آورده ايد از آنها مترسيد، از من بترسيد. (175) آنان كه به كفر مى شتابند تو را غمگين نسازند. اينان هيچ زيانى به خدا نمى رسانند. خدا مى خواهد آنها را در آخرت بى بهره گرداند، و برايشان عذابى است بزرگ. (176) هر آينه آنان كه ايمان دادند و كفر خريدند، هيچ زيانى به خدا نمى رسانند و برايشان عذابى دردناك است. (177) كافران مپندارند كه در مهلتى كه به آنها مى دهيم خير آنهاست. به آنها مهلت مى دهيم تا بيشتر به گناهانشان بيفزايند، و براى آنهاست عذابى خواركننده. (178) خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون هستيد رها كند. مى آزمايد تا ناپاك را از پاك جدا سازد. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى گزيند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد. و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگارى كنيد، اجرى عظيم يابيد. (179) آنان كه در نعمتى كه خدا به آنها عطا كرده است بخل مى ورزند، مپندارند كه در بخل ورزيدن برايشان خير است. نه، شر است.

ص: 1199

در روز قيامت آنچه را كه در بخشيدنش بخل مى ورزيدند چون طوقى به گردنشان خواهند آويخت. و از آن خداست ميراث آسمانها و زمين و او به هر كارى كه مى كنيد آگاه است. (180)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن باشد و ياد امام عصر(عج). فرصت خوبي دست داد در ايام ولادت حضرت فاطمه زهرا و آن هم افتتاح كتابخانه مجازي ما بود، خيلي الحمدلله استقبال شد. دوست داران كتاب و كتابخواني فرصت را از دست ندهند. كتاب «احتضار و عالم قبر» از مجموعه سرنوشت انسان كه حاج آقاي عالي زحمت كشيدند و آن را به رشته ي تأليف درآوردند. مي توانيد از كتابخانه مجازي ما استفاده كنيد.

حاج آقاي عالي: آيه ي 179 سوره ي مباركه آل عمران «مَّا كاَنَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتىَ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» خداوند متعال مي فرمايد: مؤمنين فكر مي كنند، ما آنها را با همان وضعيتي كه دارند، در دنيا رها مي كنيم. وضعيتي كه مؤمن دارد، اين است كه آن مدعي از آن مؤمن واقعي جدا نشده است. بايد محك بخوريد. بايد امتحان شويد. خدا مي فرمايد: من اينجا امتحان مي كنم. امتحان خدا در دنيا نه براي استعلام فهم خداست. امتحان هاي خدا تربيت خداست. پرورش استعداد و رشد است. براي بعضي كه استعداد رشد دارند، بعضي هم كه خودشان را خداي نكرده جا زدند و به هر حال جزء مؤمنين واقعي نيستند، اينها بايد صفشان جدا شود. «حَتىَ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» يكي از علل غيبت امام زمان(ع) همين است كه در اين دوران كاملاً مردم محك بخورند. مؤمنين واقعي بمانند، تا وقتي حضرت آمد ديگر

ص: 1200

مثل دوران زمان اميرالمؤمنين يا امام حسن، پشت حضرت را خالي نكنند. خالص ها بمانند. انشاءالله همه دوستان جزء همان خالص ها باشند.

من گفتم كه غيبت امام زمان(ع) طبق سنت هاي خدا بوده است. وقتي كفران نعمت راجع به يازده امام صورت مي گيرد، راجع به دوازدهمي خدا مي فرمايد: «إِنَّ عَذابي لَشَديد» غيبت شخص حضرت رخ مي دهد. ظهور حضرت هم طبق قاعده و سنت هاي خداست. اگر مردم خودشان را عوض كنند، خداوند متعال مي فرمايد: «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُد» (انفال/19) اگر شما برگرديد، ما هم برمي گرديم. ما هم شرايط را عوض مي كنيم.

نكته اي كه مي خواهم بگويم، اين است. حالا كه مي فهميم ظهور طبق قواعد و قوانين است، دنبال قواعد و قوانين ظهور برويم. برويم كاري كنيم آن سنت هاي خدا كه زمينه ساز ظهور حضرت است تحقق پيدا كند. آن قواعد و شرايط ظهور كه بستر آمدن امام زمان را مي سازد، آمادگي ما، عدالت خواهي ما، معنويت خواهي ما، ولايت پذيري ما است. صرف اينكه ما دنبال علائم برويم، اين خيلي كار مناسبي نيست. بعضي ها هستند كه خيلي افراطي دنبال يك سري نشانه ها و علائم مي روند، گاهي مواقع خيلي ناشيانه افراط هم مي كنند. به عنوان مثال فرض كنيد كه يَماني فلان كس است. سيد خراساني فلان كس است، شعيب بن صالح، فلان كس هست. سفياني در شخصيت هاي منفي فلان كس است. باور مي كنيد بعضي از سايت هايي كه در خدمت نظام استكباري است، چندين سال تبليغ مي كردند، بن لادن همان يماني است كه مي آيد و به عنوان يكي از پرچم هاي هدايت قبل از منجي مي آيد. بعضي ها از دور خودشان را به سپاه بن لادن مي رساندند كه جزء سپاهش باشند. اين تطبيق هاي قطعي

ص: 1201

علائم خيلي مورد سوء استفاده قرار مي گيرد. يا گاهي مواقع برخي از پيشگويي ها، مثلاً فرض كنيد اشعاري كه شاه نعمت الله ولي گفته است. يا نوستراداموس پيشگويي كرده است. چرا ما دنبال چنين چيزهاي متشابه و مشتبه برويم كه بازار دكان داري را، بازار سوء استفاده و زمين خوردن و خطرات را براي مؤمنين باز كند. نمي خواهم بگويم كه علايم و نشانه ها را نبينيم. نه! اما اولويت بيشتر اين هست كه اولاً آن رواياتي كه علائم را بيان كرده، احتياج به سند شناسي دارد، احتياج به يك فرد متخصص دارد كه اين را بفهمد و بيان كند. ثانياً بر اين حادثه و آن حادثه تطبيق قطعي ندهيم. بعضي مي گفتند: يازده سپتامبر يك زمينه است. دنبال شرايي باشيم كه زمينه ساز ظهور حضرت است.

آقاي شريعتي: من اين بشارت را هم بدهم كه در ادامه مباحث انشاءالله حاج آقاي عالي به وظايف منتظران در عصر غيبت هم اشاره خواهند كرد. حاج آقا دعا بفرماييد.

حاج آقاي عالي: دعاي ما همين است كه انشاءالله ما بتوانيم اين توفيق را داشته باشيم كه به اندازه ي خودمان زمينه ساز ظهور حضرت باشيم. ولو مي دانيم بيشترين زمينه سازي و بستري سازي به دعاي خود حضرت است و با كارهاي خود حضرت است. ولي آن مقداري كه وظيفه ي ما است به عنوان آمادگي ها، خدا را قسم مي دهيم به حق اهل بيت توفيق اين آمادگي را به همه ما عنايت بفرما.

آقاي شريعتي:

بيرون شو اي همايون، از پشت پرده ي غيب *** تا درسگاه مستي، شوريده تر بخوانم.

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از

ص: 1202

بيانات مقام معظم رهبري

مسأله ي فرهنگ، مسأله ي مهمي است. اساس اين ايستادگي و اين حركت و در نهايت انشاءالله پيروزي بر حفظ فرهنگ اسلامي و انقلابي است و تقويت جناح فرهنگي مؤمن. بشريت در طول تاريخ مثل همان سرنشينان يك كشتي طوفان زده هميشه گرفتار مشكلاتي از سوي قدرتمندان و ستمگران و مسلطين در امور انسان هاي مظلوم، قوي دستان در حيات اجتماعي، هميشه دچار اين افراد بودند. اميد موجب مي شود كه انسان مبارزه كند، راه باز كند، پيش برود. وقتي به شما مي گويند: انتظار بكشيد، يعني اين وضعيتي كه امروز شما را رنج مي دهد، و دل شما را به درد مي آورد، اين وضعيت ابدي نيست. اين تمام شدني است. ببينيد چقدر انسان حيلات و نشاط پيدا مي كند. اين نقش اعتقاد به امام زمان (ارواحناه فداه) است. اين نقش اعتقاد به مهدي موعود است. اين است كه شيعه را تا امروز، از آن همه پيچ و خم هاي عجيب و غريبي كه در سر راه او قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدلله عزت اسلام و پرچم سربلندي اسلام و قرآن در دست شما ملت مسلمان و شيعه ي ايران است. هرجايي يك چنين اعتقادي وجود داشته باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.

93-02-14 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

گر قطره ايم از آب وضويي چكيده ايم *** گر ذره ايم گرد عبايي دويده ايم

مثل نسيم قصه ي دل هاي تنگ را *** با شرح صبر، غنچه به غنچه شنيده ايم

در هم شكست گربه ي گردون و كوه را *** باري كه ما به شانه ي زخمي كشيده ايم

آوازه مان به عالم

ص: 1203

و آدم رسيده است *** هر چند خود ز عالم و آدم بريده ايم

آسان و سخت، عشق سوا كردني نبود *** ما نيز مهر و قهر تو در هم خريده ايم

ما را فراغ بال نداد اين زمين، ولي *** يك چند پلك خواب پريدن كه ديده ايم

خوابي است تلخ، اين قفس تنگ، اين جهان *** پلكي به هم زنيد از اينجا پريده ايم

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش امديد. اميدواريم لحظات و دقايقي كه در كنار شما هستيم، لحظات مفيدي باشد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم.

آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي يکشنبه ما منور و معطر است به نام و ياد حضرت وليعصر(عج). هفته گذشته يكي از خصوصيات و ويژگي هاي حضرت را اشاره كرديد، آن هم بحث غيبت بود. بسيار بحث خوبي بود و بازتاب هاي خوبي هم داشت، و مورد استقابل دوستان قرار گرفت. در اين جلسه حاج آقا مي خواهند از علت و فلسفه ي غيبت براي ما بگويند. و حاج آقا در خدمت شما هستيم. بفرماييد.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. بحث در رابطه با اين ويژگي امام زمان(ع) يعني غايب بودن حضرت بود كه از ويژگي هاي منحصر به فرد حضرت در بين امامان ما هست، كه اين بزرگوار شخصشان هم غايب و به صورت ناشناس در بين مردم زندگي مي كنند. گفتيم در بين انبياي گذشته اين غيبت ها و پنهان

ص: 1204

زيستن ها و دور شدن ن از انظار سابقه داشته است. ولي در بين اهل بيت امام زمان اين ويژگي غيبت را داشته است. در روايات ما، حكمت ها و علت هايي را ذكر كردند، كه ما يك مرور اجمالي بر اين روايت داريم. يكي از دلايلي كه ما متعدد روايت در آن داريم، در رابطه با علت غيبت ذكر شده است، ترس از كشته شدن است. ناامن بودن محيط براي حضرت ولي عصر است. چون محيط ناامن است، چون محيط طوري است كه براي حضرت مورد تهديد واقع مي شود و جان اين بزرگوار مورد تهديد قرار مي گيرد، از اين جهت ناشناس و پنهاني در بين مردم زندگي مي كند.

در روايت خيلي داريم «يَخَافُ الْقَتْلَ» (بحارالانوار/ج52/ص90)، ترس از كشتن دارد. در يك روايتي است كه زراره از امام صادق(ع) پرسيد: حضرت ولي عصر(ع)، امام آخرين براي چه غيبت دارند؟ امام صادق(ع) فرمود: به خاطر ترس از جانش!

در زيارت روز جمعه حضرت هم هست كه اگر مفاتيح را دوستان در روز جمعه ببينند، ما با اين سلام به امام زمان خطاب مي كنيم. سلام بر آن امام پاك و خائف! كه از القاب امام زمان، از جمله همان 180 لقبي كه مرحوم محدث نوري ذكر كردند، همين لقب خائف هست كه ترسي براي حضرت وجود دارد. منتهي يك نكته ي بسيار مهمي كه لازم است بگويم، اين ترس مضموم نيست. اين ترس بد نيست. ترس از جان، در اينجا يك نوع خودخواهي نيست. اتفاقاً كمال دين خواهي و خدا خواهي است. من توضيحش را خدمت شما عرض مي كنم.

زندگي اميرالمؤمنين را به عنوان نمونه نگاه كنيد، حضرت اميري كه عاشق

ص: 1205

شهادت بود. حضرت اميري كه وقتي پيغمبر خبر شهادتش را به او داد، شكر كرد. حضرت اميري كه در نهج البلاغه تعبير خود حضرت هست، «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه » (شرح نهج البلاغه/ج1/ص213) فرزند ابوطالب، علي علاقه اش به شهادت از علاقه اي كه طفل شيرخوار به سينه مادر دارد بيشتر است. علي كه در ميدان هاي جنگ، فريادهاي بلندش زهره ي پهلوان هاي رزم را آب مي كرد. اما همين علي بعد از رحلت پيغمبر در قضايايي كه پيش آمد و حق ايشان ضايع شد، در نهج البلاغه در خطبه ي 17 است كه حضرت امير فرمود: من آنجا از دادن جان خودم، وقتي ديدم يار كم دارم و همراهان من كم هستند و جز خاندان من كسي نيست، «فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّة» (شرح نهج البلاغه/ج11/ص109) از مرگ بخل ورزيدم كه جان خودم و ديگران را به خر بياندازم. چرا؟ چون آنجا كشته شدن اميرالمؤمنين اگر مي خواست قيام كند، با يك تبليغاتي كه عليه او مي كردند، مي گفتند: قدرت طلب بوده، به خاطر رياست و قدرت يك قيامي كرد و كشته شد. هيچ دردي را كه دوا نمي كرد، هيچ! حجت خدا هم جانش از بين مي رفت و كشته مي شد و خونش هدر مي شد. هر خون دادني كه ارزش ندارد. آن خون دادني كه با آن دين خدا محفوظ بماند. آن خون دادني كه ثمره اي در راه خدا داشته باشد و نتيجه اي داشته باشد، بله! و الا هدر شدن ارزشي ندارد. در آنجا ولي خدا بايد جانش را حفظ كند و اولين كسي كه بر او حفظ جان حجت خدا واجب است، خود حجت خداست. حجت خدا بايد جان خودش را

ص: 1206

حفظ كند. بحث شخص نيست و بحث كسي است كه محور دين است. پس بنابراين حفظ او، حفظ دين است. حفظ او، حفظ كيان دين است. بله، در جايي كه اگر بخواهيد دين محفوظ و باقي بماند، آنجا بايد خون ريخته شود و جان داده شود، مثل ابا عبدالله(ع)! آنجا ديگر ترسي بر اين مسأله نيست.

بقية الله، بقية الله و آخرين ذخيره ي خداست. امامان قبلي اگر يكي شهيد مي شد، كس ديگري بود كه راهش را ادامه بدهد. اما اين امام، آخرين ذخيره است. بعلاوه امام قبلي ادعاي عدالت جهاني و حكومت جهاني و مبارزه با تمام ظالمان و گردن كشان عالم را نداشتند، با اين وجود آنچنان با آنها برخورد شد. اين بزرگوار كه چنان داعي هايي هم دارد، خطر راجع به ايشان صد چندان است. تهديد راجع به جان امام زمان(ع) بسيار جدي است. لذا شما ببينيد در زمان خود حضرت ولي عصر(ع) و حتي آباء بزرگوارشان و جدشان خيلي فشار و تهديد بر خاندان امام زياد بود تا ببينند اگر به دنيا بيايد، او را از بين ببرند. يعني از قبل محاصره كرده بودند و اين خانه را تحت مراقبت شديد قرار داده بودند. بنابراين نسبت به بقية الله تهديد خيلي بيشتر است. بخاطر همين هم وقتي امام زمان به دنيا آمد، پدر بزرگوارشان امام عسكري سيصد گوسفند براي ايشان عقيقه كردند. با اينكه عقيقه كردن يك عدد است. اما اين استثنايي است. چون اين وجود استثنايي است. اين كسي هست كه اگر كارش ناقص و ابتر بماند، زحمت تمام انبياء و اولياء در طول تاريخ لغو مي شود. بايد بماند تا وعده ها محقق شود

ص: 1207

و تا وقتش فرا نرسيده بايد جانش را حفظ كند. اين حفظ جان خودخواهي نيست. اين خدا خواهي و دين خواهي است. اين مضموم نيست چون مورد تهديد شديد است و بيشترين تهديدها هم در رابطه با ولي خدا از طرف شخص ابليس و اعوان و انصارش است كه محور تهديدها آنها هستند.

در روايات ما هست كه وقتي ولي خدا به دنيا مي آيد، شيطان از همان ابتدا بر او كمين مي گذارد. در روايت هست كه از ناراحتي فرياد مي زند. كه ولي خدا به دنيا آمده، بعد اعوان و انصارش را جمع مي كند. شيطان يك موجود تخيلي نيست، يك موجود واقعي است. لشگركشي دارد و جنود دارد. لشگرياني از جنس خودش و از انسان ها كه اوليائش هستند. اين واقعاً يك تهديد براي ولي خداست. آنها را جمع مي كند و به آنها خبر مي دهد كه ولي خدا به دنيا آمده است. كسي كه مي خواهد دين را گسترش بدهد. اين محور تهديدها هست.

آقاي شريعتي: حضرت ولي عصر از ديد شيطان و جنودش غايب هستند، از ديد آنها هم غايب هستند؟

حاج آقاي عالي: ما روايت صريحي نداريم ولي علي القاعده بايد همينطور باشد. حضرت ولي عصر(ع) وقتي پنهان است، فقط از ديد انسان ها پنهان نيست. وقتي ناشناس است، در رابطه با اين وجود مقدس، اين خصوصيت ناشناس بودن برقرار است. كه شيطان هم نمي تواند. شيطان بر خود اولياي خدا نفوذ ندارد. بر كساني كه به تعبير قرآن از مخلصين هستند، خود شيطان گفت: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (ص/82 و83) من بر آنها نفوذ و سلطه اي ندارم. اما شيطان مي تواند بر كسان

ص: 1208

ديگري سلطه پيدا كند و كاري كند به ولي خدا ضربه بزنند. اگر ولي خدا پنهان و ناشناس نباشد. شيطان مي تواند اين كار را بكند، كما اينكه راجع به ائمه قبلي كه يك عده آمدند و آنها را شهيد كردند، اينها اولياي شيطان بودند. شيطان آنها را مثل ابن ملجم تحريك كرد. مثل كساني كه آمدند با ائمه مبارزه كردند. اينها دستشان در دست شيطان بود. آدم هاي اين چنين بود. خوب شيطان مي تواند كسان ديگري را تحريك كند كه سر راه معصوم قرار بدهد و ضربه به خود او و كار او بزند.

قرآن در سوره ي قصص يك داستان زيبايي را نقل كرده است. واقعاً قابل توجه است. حضرت موسي قبل از اينكه فرجش رخ بدهد، و به رسالت مبعوث شود، تحت تعقيب فرعونيان بود. فرعونيان به گونه اي در كتب سابق خوانده بودند كه كسي خواهد آمد و بساطشان را به هم خواهد ريخت، حدس شديد مي زدند كه ايشان باشد. از اين جهت تحت تعقيب بود و حضرت موسي بيرون از مصر به صورت مخفيانه زندگي مي كرد. گهگاهي به شهر سر مي زد. در سوره ي قصص هست كه حضرت موسي يك زماني وارد شهر شد، «وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها» (قصص/15) ديد دو نفر به قصد گشت دارند با هم دعوا مي كنند. «فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلان » همديگر را مي زنند، «هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّه » يكي از فرعونيان از دشمنانش بود و يكي از بني اسرائيل، از شيعيانش بود. به محض اينكه چشم آن هوادار موسي، به ايشان خورد، «فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِه عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّه » استغاثه كرد و از

ص: 1209

موسي كمك خواست. حضرت موسي جلو رفت «فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ» يك مشتي به سمت آن فرعوني پرتاب كرد و او در جا افتاد و زمين خورد و مُرد. تعبير قرآن اين است « فَقَضى عَلَيْهِ» مُرد! حضرت موسي فرمود: «قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ» در روايت از امام رضا(ع) در عيون و جاي ديگر هست كه اينكه حضرت موسي فرمود: «قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» يعني اين دعوا، اين نزاع، شيطان اين دو را به جان هم انداخت، در مسير ولي خدا قرار داد، كه حضرت موسايي كه قرار است با فرجش بساط فرعون و ظالمان را جمع كند، كاري به آن بزرگي انجام بدهد، بخاطر يك دعوا خرج يك سرباز فرعوني شود. يعني مي خواهد جلوي آن كار بزرگ موسي را بگيرد. اينجا گير بيفتد. بر حضرت موسي سلطه ندارد، ولي مي تواند ديگران را تحريك كند جلوي او قرار بدهد و ضربه بزند. جلوي كار و رسالت ولي خدا را بگيرد. در قرآن يك نمونه اش آمده است. بنابراين اگر حضرت ناشناس شد، مخفي شد، غايب شد، به خاطر اينكه در معرض تهديدهاي جدي است، تهديدهايي كه هم در زمان تولدشان و زمان كودكي شان توسط خلفا بوده است. هم الآن توسط شيطان و اعوان و انصار شيطان است. به خصوص كه باز شيطان اين را مي داند. كه وفتي ولي عصر(ع) تشريف بياورد، اجل شيطان فرا مي رسد. پس ولي خدا خيلي برايش خطرناك است. همه ي هم و غمّش را مي گذارد. لذا اين پنهان بودن، غايب بودن حضرت ادامه دارد تا زماني كه يك امنيت نسبي براي حضرت از طرف مردمان، از طرف دوستان، از

ص: 1210

طرف افرادي كه طالب او بشوند، يك امنيت نسبي برقرار شود و بعد حضرت تشريف بياورند. بنابراين يكي از دلايل غيبت، كه در روايت متعدد گفته شده است، همين ترس از جان است. منتهي عرض كرديم هيچ خودخواهي در آن نيست. يكي از دلايلي كه براي غيبت امام زمان(ع) گفته شده است، اين است كه حضرت از بيعت تواقيت آزاد باشد. زير بيعت هيچكدام از حاكمان نرود. امام رضا(ع) فرمود: «لِأَنَّ إِمَامَهُمْ يَغِيبُ عَنْهُم » (بحارالانوار/ج51/ص152) امام شيعيان و امام مسلمين و مؤمنين، از آنها غايب مي شود. «لِئَلَّا يَكُونَ فِي عُنُقِهِ لِأَحَدٍ بَيْعَةٌ» تا بر گردنش بيعتي نسبت به حكام نباشد. «إِذَا قَامَ بِالسَّيْفِ» وقتي مي آيد، اينطور نباشد كه زماني كه بيايد تقيه كند، با كسي مدارا كند. در نامه اي كه از خود امام زمان است، در توقيعي كه از خود امام زمان است، در كتاب هاي متعددي آمده كه هم در بحار است و هم در احتجاج است، خود ولي عصر(ع) اينطور مرقوم كردند و نوشتند، «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ» (بحارالانوار/ج52/ص92) علت غيبت، «إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي» هيچ كدام از پدران من از امامان قبلي نبود، «إِلَّا وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ» مگر اينكه بر گردنش نسبت به آن حاكم زمان بيعتي بود. «وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ» ولي وقتي من خروج مي كنم زماني است كه «وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي» بيعت كسي بر گردن من نيست.

تمام ائمه قبلي در زمانشان بايد تقيه مي كردند. مجبور به مدارا و مراعات بودند. چون هنوز آن شرايط برايشان فراهم نبود و هنوز تعداد ياران برايشان فراهم نبود. لذا مجبور بودند

ص: 1211

نسبت به حكومت زمان به گونه اي تقيه كنند. به گونه اي براي حفظ جان شيعيانشان در رد خطر سازش و مدارا داشته باشند. امام حسيني كه عليه حاكم زمان خودش يزيد خروج كرد، در ده سال زمان معاويه مدارا كرد. چون علي الظاهر تحت بيعت بود. امامان قبلي يك از مظلوميت هايشان اين بوده است كه حكام ديو سيرت و پستي كه در زمانشان بوده است، مجبور بودند، چاره اي نداشتند چون يار نداشتند. حتي گاهي مواقع واقعاً اين از مظلوميت هايشان هست كه بعضي از اين خلفاي جور و ظلم، از باب تقيه اميرالمؤمنين مي گفتند. از باب اينكه فيتيله ي ظلمشان را مقداري پايين بكشند. لقب اميرالمؤمنين را حتي به خودشان هم اجازه نمي دادند كه كسي اميرالمؤمنين بگويد و مي گفتند: اين لقب مختص جدمان علي است ولي با اين وجود از باب تقيه و مدارا كردن و مماشات كردن و حفظ جان خودشان. شيعيانشان كه همين الآن گفتيم حفظ جانشان واجب بوده است، به اين حكام جور اميرالمؤمنين مي گفتند. مخالفان بني عباس اينطور مي گفتند. امام زمان(ع) ديگر قرار نيست كه بيايد و باز هم سكوت كند. در مقابل آنها باز هم تقيه و مدارا كند. نخير! اينقدر در غيبت مي ماند كه وقتي آمد، ديگر قيام داشته باشد و عليه آنها ديگر قعود و مماشات نداشته باشد. هيچ ملاحظه اي نداشته باشد. قرن ها از موعظه كردن ستمگران و چپاول گران گذشته و ديگر قرار نيست امام زمان بيايد و باز موعظه و مدارا كند. اينها هرچه بخواهند موعظه كنند، شنيدند. ديگر حضرت وقتي مي آيد با آنها برخورد مي كند. حضرت وقتي مي آيد ديگر قيام دارد و سر تا پا قيام است. لذا از

ص: 1212

القاب مشهور حضرت قائم است كه مستحب است مؤمنين وقتي اين لقب را مي شنوند، وقتي اين عنوان را مي شنوند مستحب است كه بايستند و مي دانيد اين ايستادن هم از زمان امام صادق(ع) در بين مؤمنين بوده است. از امام رضا(ع) نقل شده كه وقتي حضرت در خراسان بودند، اين اسم مبارك را مي شنيدند، دستشان را روي سرشان مي گذاشتند، و مي خواندند: «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه » (مستدرك/ج5/ص74) از امام صادق هم نقل شده كه: از ايشان پرسيدند براي چه مستحب است كه وقتي اين نام شنيده مي شود، بلند شويم؟ امام صادق فرمودند: وقتي اين اسم برده مي شود، امام زمان(ع) به آن كسي كه اين اسم را برده است، يك عنايت و توجهي مي كند. چون تو الآن تحت توجه هستي، مستحب است كه به احترام او بايستي. چون تحت توجه امامت هستي، مستحب است كه به احترام حضرت بايستي. علاوه بر اين بعضي ديگر از بزرگان حرف قشنگي زدند. گفتند: علاوه بر اينكه ايستادن هنگام شنيدن اين اسم، نشانه احترام است. نشانه ي آمادگي براي قيام هم هست. كه ما بلند مي شويم كه ما هم در آن قيام همراه و همگام هستيم. امام زمان(ع) قائم است. ديگر قاعد نيست و قرار نيست بيايد بنشيند. سر تا پا قيام است. بنابراين ديگر با كسي مدارا ندارد. با ظالمان و مستكبريني كه ديگر پيمانه ي ظلمشان پر شده است، و هيچ جاي مماشاتي با آنها نيست، برخورد مي كنند. در يك روايت خيلي زيبايي كه در جلد 51 بحار است، مرحوم مجلسي آورده است كه از امام باقر(ع) پرسيدند: آقا، مگر همه شما قائم بالحق نيستيد. همه شما قيام بالحق داريد.

ص: 1213

امام باقر فرمود: بله همينطور است. گفتم: پس چرا به امام مهدي(ع) عنوان قائم گفته مي شود؟ براي ايشان مشهور است. امام باقر فرمود: وقتي جدم اب عبدالله الحسين به شهادت رسيد، ملائكه در ملكوت گريه كردند. كه در زيارت رجبيه هم هست كه اهل آسمان هم گريه كردند. ملائكه به خداي متعال عرض كردند: خدايا، قاتلين فرزند پيغمبرت را كه به آن شكل به شهادت رساندند، رها مي كني؟ قرار است اينها همينطور آزاد باشند. كاري با آنها نباشد. خدا فرمود: ملائكه من آرام بگيريد. انتقام اينها تا يك زماني خواهد بود. بعد خدا يك صحنه اي را به ملائكه نشان داد. فرزندان معصوم امام حسين(ع) و امامان بعدي را نشان داد كه نهمين نفر از آنها ايستاده است. قائم است، يعني امام مهدي است. بعد خداوند به ملائكه فرمود: «بِذَلِكَ الْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ» (بحارالانوار/ج37/ص294) با اين از آن گردن كشان و از آن ظالمان در طول تاريخ انتقام مي گيرد. امام زمان وقتي كه قائم است، پس ديگر قرار نيست بيايد و سكوت كند. با ظلم بسازد. تقيه كند، اينقدر غيبتش طولاني مي شود تا شرايط قيام فراهم شود و بعد تشريف بياورند. اين هم يك نكته است كه دليل غيبت حضرت در روايات گفته شده براي اينكه بيعت با كسي بر گردنش نباشد. تقيه نكند، از اين جهت در پرده ي غيب هستند.

دليل سومي كه در بعضي از روايات گفته شده است، اين را هم مؤمنين بايد خيلي توجه كنند. چندين روايت هست و اين است كه خداي متعال در اين دوران غيبت، به خصوص مؤمنين را بخواهد محك بزند. مؤمنين بايد امتحان پس بدهند كه ايمان هاي

ص: 1214

واقعي از ايمان هاي عاريه اي جدا شود. خالص ها از ناخالص ها جدا شوند. ما روايت متعدد داريم. من فقط يك موردش را عرض مي كنم. از امام باقر(ع) سؤال كردند: «مَتَى يَكُونُ فَرَجُكُم » (بحارالانوار/ج52/ص113) فرج شما چه زماني خواهد بود؟ امام باقر(ع) فرمودند: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا» اينقدر مردم غربال شوند و محك بخورند، در امتحان ها، «يَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّى يَذْهَبَ الْكَدِرُ وَ يَبْقَى الصَّفْوُ» تا خالص ها بمانند و ناخالص ها بريزند. ديگر قرار نيست امام زمان وقتي تشريف بياورد، افرادي كه مدعي بودند، دورش را بگيرند و پشتش را خالي كنند. مثل اجداد طاهرينش، امام حسن(ع) كه يك عده كه مدعي ايمان داري داشتند، دورش را گرفتند، اما در زمان سختي پشت او را خالي كردند. خيلي از ائمه همينطور بودند. در رابطه با امام زمان اينقدر غيبتش طول مي كشد، كه فقط خالص ها بمانند. هم خود طولاني شدن غيبت امتحان مردم آخرالزمان و مؤمنين است. كه در اثر طولاني شدن غيبت يك عده از ضعيف الايمان ها مي گويند: خبري نيست. اصلاً امامي نيست. كسي نيست! نه فقط طولاني شدن غيبت، حوادث و پيشامدهاي سخت كه پيش مي آيد مثل بلاها، مرض ها، فقرها، بالا و پايين رفتن ها، كسادي ها، گراني ها، انواع و اقسام بلاهاي آسماني و زميني، آن آدم هاي مؤمن هستند كه در دل اين بلاها ايمانشان قوي مي شود و ايمان به غيب دارند و خودشان را نگه مي دارند. آن خالص ها مي مانند و آن ضعيف ها مي ريزند كه امام صادق(ع) در يك روايتي فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ» (بقره/155) كه انواع و اقسام

ص: 1215

امتحانات كه خدا در اين آيه ذكر كرده است براي قبل از ظهور مهدي ما هست كه در اين دوران پيش مي آيد كه انصافاً مؤمنين بايد ايمان خودشان را تقويت كنند، ما يك بحثي قبلاً به نام دين داري در آخرالزمان داشتيم، كه بايد مؤمنين جداً خودشان را در اينجا عميق كنند.

خدا مرحوم آيت الله مرعشي نجفي را رحمت كند. از اين بزرگوار نقل شده كه به شاگردانش مي گفت: آقايان من صبح كه از خانه بيرون مي آيم، خدا را به چهارده معصوم قسم مي دهم كه ظهر ديندار برگردم. دينداري در آخر الزمان سخت مي شود. در روايت هست طرف صبح دين دارد و شب دينش را از دست داده است. شب دين دارد و صبح دينش را از دست داده است. با يك معامله اي يك مرتبه دينش را از دست مي دهد. با يك حادثه اي يك مرتبه كفر مي گويد. دينداري سخت مي شود و شخص مي خواهد اين را رها كند و بياندازد. در اشعار فيض كاشاني هست كه بايد صادقانه اين اشعار را بخوانيم و از امام زمان بخواهيم.

اي رهنماي گمشدگان اهدنا الصراط *** اي نور چشم رهروان اهدنا الصراط

در دوزخ هوا و هوس مانده ايم زار *** گم كرده ايم راه جنان اهدنا الصراط

ره دور و بخت دير و شب تار و صد خطر *** مركب ضعيف و جاده نهان اهدنا الصراط

هر دم ز گوشه اي ره گمگشته اي مي زنند *** آه از سفير راهزنان اهدنا الصراط

رفتند اهل دل همه با كاروان جان *** ما مانده ايم از دل و جان اهدنا الصراط

واقعاً بايد از خود حضرت ولي عصر(ع) صادقانه

ص: 1216

كمك بخواهيم. ديندار باشيم، حلال خور باشيم، با عالمان واقعي دين رابطه داشته باشيم، عوامل دينداري خودمان را تقويت كنيم كه اين دوران، دوران سختي است.

آقاي شريعتي: انشاءالله همه ما در مسير دينداري مان به بركت اين آيات نوراني ثابت قدم باشيم. صفحه 80 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 15 تا 19 سوره ي مباركه ي نساء در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ الَّاتىِ يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائكُمْ فَاسْتَشهِْدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شهَِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فىِ الْبُيُوتِ حَتىَ يَتَوَفَّئهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يجَْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا(15) وَ الَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فََاذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا(16) إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بجَِهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيهِْمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا(17) وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيَِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرََ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ ِ تُبْتُ الَْانَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا(18) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يحَِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ كَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَ عَاشرُِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ يجَْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيرًْا كَثِيرًا(19)»

ترجمه آيات:

«و از زنان شما آنان كه مرتكب فحشا مى شوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهيد. اگر شهادت دادند زنان را در خانه محبوس داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى پيش پايشان نهد. (15)و آن دو تن را كه مرتكب آن عمل شده اند، بيازاريد. و چون توبه

ص: 1217

كنند و به صلاح آيند از آزارشان دست برداريد زيرا خدا توبه پذير و مهربان است. (16) جز اين نيست كه توبه از آن كسانى است كه به نادانى مرتكب كارى زشت مى شوند و زود توبه مى كنند. خدا توبه اينان را مى پذيرد و خدا دانا و حكيم است. (17) توبه كسانى كه كارهاى زشت مى كنند و چون مرگشان فرا مى رسد مى گويند كه اكنون توبه كرديم، و نيز آنان كه كافر بميرند، پذيرفته نخواهد شد. براى اينان عذابى دردآور مهيا كرده ايم. (18) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شما را حلال نيست كه زنان را بر خلاف ميلشان به ارث ببريد. و تا قسمتى از آنچه را كه به آنها داده ايد بازپس ستانيد بر آنها سخت مگيريد، مگر آنكه مرتكب فحشايى به ثبوت رسيده شده باشند. و با آنان به نيكويى رفتار كنيد. و اگر شما را از زنان خوش نيامد، چه بسا چيزها كه شما را از آن خوش نمى آيد در حالى كه خدا خير كثيرى در آن نهاده باشد. (19)»

آقاي شريعتي: انشاءالله به بركت اين آيات نوراني خداوند به ما توفيق تشرف به مسجد مقدس جمكران را بدهد. تلاوت آيات را از مسجد مقدس جمكران ديديم و شنيديم. اشاره ي قرآني امروز را بشنويم.

حاج آقاي عالي: آيه ي 17 سوره ي مباركه ي نساء خداوند متعال مي فرمايد: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بجَِهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ» آن توبه اي كه بر خدا لازم است، فرد توبه كننده را ببخشد، البته اينكه بر خدا واجب است، كسي بر خدا واجب نكرده است. كسي رساله ي اوليه بر خدا ننوشته كه خدايا اين بر تو واجب است.

ص: 1218

خدا از بابا رحمتش بر خودش لازم كرده است كه ببخشد، آن توبه اي است كه فرد «يَعْمَلُونَ السُّوءَ بجَِهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ» اگر احياناً يك كار زشتي انجام مي دهدف نه از باب عناد و لجبازي با خدا و كفر باشد، بلكه از باب اينكه عواقب اين گناه را نمي دانسته و غفلت و هوا و هوس بر او غالب شده است، از باب دشمني با خدا نبوده است. بعد هم فوري پشيمان شود. درست است كه اگر فوري هم پشيمان نشد، بعدها هم پشيمان شد، خدا مي گذرد. اما خدا مي گويد: آن توبه اي كه بر خدا لازم است را من دارم مي گويم. خيلي خوب است كه اگر آدم خداي نكرده يك جايي از دستش در رفت، سريع پشيمان شود. ما در روايت داريم كه تا هفت ساعت گناه را در نامه عمل نمي نويسند. اين ننوشتن گناه در نامه عمل خيلي ارزش دارد. آدم نگويد: خوب بنويسند، بعداً توبه مي كنيم، پاك مي كنند. نخير! وقتي نمي نويسند، آن آثارش تو را نمي گيرد. ريشه در وجودت نمي دواند. وقتي سريع آدم توبه كند، هنوز در وجود آدم عمق پيدا نكرده است. از اين جهت هست كه خدا مي فرمايد: آن توبه اي كه بر خدا لازم است كه از باب رحمت خدا توبه كننده را ببخشد، آن است كه وقتي روي جهالت يك كار زشتي انجام مي دهد، يك كار زشتي انجام مي دهد.

آقاي شريعتي: در ماه رجب هم كه ماه استغفار است انشاءالله زندگي همه ما معطر به عطر استغفار باشد. در ايام برپايي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران، دوستداران ما مي توانند به نمايشگاه بين المللي در شبستان اصلي، راهروي 16 غرفه ي 20، غرفه ي

ص: 1219

شبكه 3 سيما برنامه سمت خداست، شما مي توانيد در آنجا كتاب هاي اساتيد ما را تهيه كنيد. حاج آقاي عالي از دلايل غيبت ولي عصر(عج) مي گويند، به سه علت اشاره كرديد، يكي خائف بودن حضرت است. ترس از جان كه گفتيد: اين بحث شخصي نيست. حضرت تحت بيعت كسي نباشند و طولاني شدن غيبت و نكته ي سوم هم ابتلا و امتحان براي خود ما و مردم آخرالزمان است.

حاج آقاي عالي: يكي از دلايل چيزي است كه ما در جلسه ي قبل گفتيم، در روايات ما هم اشاره شده كه همان حكمتي و همان علتي كه در غيبت هاي انبياي گذشته بود، بخاطر اينكه آخرين چاره را اين مي ديدند كه يك مدتي دور شوند تا مردم قدرشناس شوند. آن كفران نعمتي كه صورت گرفته، آن كفران نعمت با يك مقدار رفتن دود در چشمانشان، كتك خوردن ها و بلاها و نبود يك ولي الهي كه سرپرستي آنها را كند، يك معصوم بي خطا، يك مقدار كتك بخورند و بلا سرشان بياورند تا قدردان شوند. چاره اي نيست اين آخرين چاره است. بله اگر خود مردم بدون غيبت ولي خدا در زمان انبياي صادق خودشان در مقابل او خضوع مي كردند، هيچ احتياجي به غيبت نبود. اما اين اتفاق نيفتاد. در رابطه با امام زمان يكي از حكمت ها اين است.

يك مسأله ي ديگر هم كه باز در بعضي از روايات گفته شده اين است كه غيبت به خاطر آن است كه آن ياران حضرت فراهم شوند. يعني دوران غيبت يك دوران سازندگي هم هست كه آن ياران خالص حضرت چه آن 313 نفر و چه ياران ديگر. يعني ما فقط در

ص: 1220

زمان غيبت سياهي نبينيم. زمان غيبت زماني هست كه خورشيدهايي در آن به وجود مي آيند. نورهايي در آن تربيت مي شوند. افراد پاك، همان هايي كه ولو در امتحان هاي سنگين يك عده ريزش مي كنند اما آنهايي كه باقي مي مانند، متدينين و مؤمنيني هستند كه بسيار ارزشمند هستند. اين همان است كه پيغمبر مي فرمود: برادران من در آخرالزمان آنهايي هستند كه در سختي ها و مشكلات با آنكه ما را نمي بينند، بر دينشان باقي مي مانند، ثواب دين داري آخرالزماني ها، يعني مردم مؤمن اين زمان پنجاه برابر اصحاب من است. اصحاب من مرا مي بينند، هر مشكلي پيش آمد از من مي پرسند. معجزات را با چشم مي بينند. اما آخرالزماني ها اين امتيازات را ندارند و بر دينشان مانده اند. اين افراد ساخته شوند خودش يك حكمتي است كه اين افراد خوب در آن ساخته شوند. من فقط اشاره به يك نكته اي مي كنم. همه ي اين عللي كه گفته شد، در روايت سر جاي خودش است. اما يك روايتي كه معروف به روايت عبدالله بن فضل هاشمي است. امام صادق(ع) در آن روايت فرمود: سر اصلي غيبت اينها نيست. يك چيز ديگري است، كه ما اجازه نداريم بگوييم. امام داشت راجع به غيبت صحبت مي كرد كه آخرين امام حضرت مهدي يك غيبتي دارد كه به ناچار آن غيبت رخ خواهد داد. عبدالله بن فضل هاشمي سؤال كرد كه آن غيبت براي چيست؟ امام صادق فرمود: «لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِه » (بحارالانوار/ج52/ص91) بخاطر يك چيزي كه ما اذن نداريم به شما بگوييم. بعد خود حضرت فرمود: وقتي خود آقا بيايند، خودشان مطرح مي كنند، شبيه خضر كه حضرت خضر بعد از آن كارهايي كه انجام داد

ص: 1221

و موسي تحملش را نداشت و اعتراض كرد، خود حضرت خضر به حضرت موسي علت آن كارها را گفت. تا وقتي نگفته بود، كشف نشده بود. امام زمان هم تا وقت ظهورشان علت اصلي مكشوف نيست. امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّه» يكي از اسرار است كه صلاح نيست بدانيد. چه بسا با دانستن اين اسرار و سرك كشيدن در اينها، هم لطمه اي به امر عظيم و رسالت عظيمي كه امام(ع) به عهده دارد و هم به خودتان بزنيد. مثل يك سربازي كه در اتاق فرماندهي سرك بكشد و بخواهد اسرار آنجا را بداند. چه بسا عمليات را لو مي دهد، هم با اين كار ضربه به خودش مي زند. سرباز بايد سرباز باشد. اين اسرار را همين مقدارهايي كه گفته شده خودشان فرمودند. بله اگر كسي ظرفيت داشته باشد، ممكن است يك چيزهايي به او گفته شود. بعضي ها ظرفيت هاي بزرگ دارند.

حسين بن روح سومين نائب امام زمان(ع) از نواب اربعه اي است كه در زمان غيبت صغري نائب شد. از يكي از علماي آن زمان به نام احمد اسحاق قمي كه از اصحاب امام عسگري بود، و الآن هم قبرشان در سر پل ذهاب است، و مرقدي دارد. از ايشان سؤال كردند: شما با اينكه عالم تر و خيلي باتقواتر هستيد، چرا امام زمان شما را نائب نكرده است؟ احمد بن اسحاق قمي گفت: براي اينكه حسين بن روح آنقدر دهانش محكم و قرص است كه اگر امام زمان زير عبايش باشد، سرش را زير تيغ ببرند، عبايش را بلند نمي كند، حضرت

ص: 1222

را لو بدهد. من اينگونه نيستم. اين سر نگهدار بودن روح بسيار بلندي را مي خواهد.

آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكر، خيلي مباحث خوبي بود. انشاءالله همه ما براي آمدنش دعا كنيم. همان كه مژده باران سبز شالي هاست، خدا كند كه بيايد، همين حوالي هاست! حاج آقا دعا بفرماييد.

حاج آقاي عالي: خدا را به حق ولي عصر(ع) ما را لايق اين قرار بده كه همراه او باشيم. هم در زمان غيبت يار او باشيم، و هم در زمان ظهور خدمت ايشان باشيم. مريض هايي هستند كه چشم به همين دعاها دارند. من تقاضا دارم مؤمنين دعا كنند. خدا را قسم مي دهيم به حق امام زمان(ع) مريض هاي منظور به خصوص شفاي عاجل عنايت فرمايند.

آقاي شريعتي: بهترين ها را براي همه شما آرزو مي كنم. به اميد طلوع دوباره خورشيد سلام. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري

شما جوانان عزيز كه در آغاز زندگي و تلاش خود هستيد، بايد تلاش كنيد تا زمينه را براي آنچنان دوراني آماده كنيد. دوراني كه در آن ظلم و ستم به هيچ شكلي وجود ندارد. دوراني كه در آن انديشه بشري و عقول بشر از هميشه فعالتر و خلاق تر و آفريننده تر هست. دوراني كه ملت ها با يكديگر نمي جنگند، دست هاي جنگ افروز عالم همان هايي كه امروز مي بينيم چگونه جنگ هاي منطقه اي و جهاني را در گذشته به راه انداخته اند و مي اندازند. اين جنگ ها در آن دوران ديگر نيست. صلح است، امنيت كامل است، در مقياس عالم بايد براي آن دوران تلاش كرد. قبل از دوران مهدي موعود آسايش و

ص: 1223

راحت طلبي و عافيت نيست. «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن » (بحارالانوار/ج5/ص216)، «وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُن »، به شدت امتحان مي شويد، امتحان كجا و چه موقع است؟ آنوقتي كه ميداني است، ميدان مجاهدتي است، در ميدان هاي مجاهدت قبل از ظهور مهدي موعود، انسان هاي پاك امتحان مي شوند و در كوره هاي آزمايش وارد مي شوند و سربلند بيرون مي آيند و جهان به دوران آرماني و هدفي مهدي موعود روز به روز نزديك تر مي شود. اين همان اميد بزرگ است.

93-02-21 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش امديد. آرزو مي كنم در هركجا كه هستيد، تنتان سالم باشد و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم.

آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي يکشنبه ما منور و معطر به نام و ياد حضرت وليعصر(عج) است. هفته گذشته نكاتي را در مورد غيبت حضرت گفتند و ادله آن را بيان كردند، كه مباحث خيلي خوبي هم بود. سؤالي كه شايد اينجا مطرح شود، اين است كه آيا در عصر غيبت راه ارتباطي ما با حضرت ولي عصر همچنان برقرار است. آيا مي شود ارتباط داشت و اگر مي شود چگونه است؟

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. يكي از سؤالات بسيار مهمي كه در مباحث مهدويت به طور عموم و خاص در بحث غيبت امام زمان همين سؤال است. حالا كه زمان غيبت است،و حكمت ها و فلسلفه هايي كه

ص: 1224

در روايات براي غيبت امام زمان ذكر شده بود، مثلاً فرض كنيد به خاطر ناامن بودن بر جان حضرت، حضرت غايب است. بخاطر امتحان شدن مردم در زمان غيبت، مردم به همين غيبت امتحان شوند، حضرت غايب است، يا بخاطر قدرشناس شدن دوراني نباشد، سختي هايي ببينند، تا قدرشناس شوند. اين فلسفه ها و اين حكمت ها اقتضا مي كند كه ارتباط كاملاً قطع شود. اگر ما اينها را در نظر بگيريم، علي القاعده به طور معمولي و عادي نمي شود با حضرت ارتباط برقرار كرد. منتهي آيا واقعاً همين است كه به طور كلي و كامل ارتباط و هرگونه ارتباطي قطع است، يا اينكه نه احياناً ارتباط هست. به هر حال بعضي از علماي ما بودند كه معتقد بودند نمي شود در زمان غيبت ارتباط برقرار كرد. ملاقات در زمان غيبت امكان پذير نيست. بعضي ها گفتند: هست و براي خودشان دلايلي داشتند. اينها بحثي است كه واقعاً بايد مطرح شود، به خصوص با توجه به اينكه متأسفانه بعضي ها دكان داري هايي كردند، ادعاهايي كردند، اينها بايد صحت و سقمش معلوم شود. يك جايي كاملاً بحث روشن شود تا دوستان اهل بيت به آن چيزي كه آموزه هاي ديني ما اقتضاء مي كند، بتوانند روي اين بحث كاملاً اشراف داشته باشند. از اين جهت اجازه مي خواهم اين بحث را يك مقدار كامل تر مطرح كنم. اميدوار هستيم در همين يك جلسه بتوانيم پرونده اش را بينديم.

سؤالي كه ما اينجا مطرح مي كنيم، ارتباط با حضرت در زمان غيبت امكان پذير هست يا نه؟ مقصود ما ارتباط معنوي و قلبي و باطني نيست. آنكه مسلم برقرار است. ارتباط قلبي و باطني هر مؤمني بايد با امامش داشته باشد.

ص: 1225

بعداً انشاءالله عرض خواهيم كرد كه راه هاي ارتباط باطني و قلبي با حضرت چيست؟ آن محل بحث نيست. آنچه الآن مي خواهيم بحث كنيم، ارتباط ظاهري، ملاقات، ديدار حضرت به صورت حضوري، اين محل بحث ما است كه اين شدني است يا نه؟ در اين رابطه هم بايد خدمت شما عرض كنم كه ديدار حضرت انواعي دارد. ما انواعش را بگوييم، و ببينيم كدام نوعش است كه محل اختلاف بين بزرگان و علماي ما هست و بعضي ها مي گويند: نمي شود و بعضي مي گويند: مي شود. اگر ما بخواهيم اقسام ارتباط ديداري با حضرت را مطرح كنيم، چند قسم است؟ يكي ديدن حضرت در عالم، رؤيا و خواب است. حضرت در خواب ببيند. عالم خواب، عالمي است. واقعيتي دارد. همينطور كه در قرآن رؤياها و خواب هايي از حضرت يوسف، حضرت ابراهيم، پيغمبر اكرم(ص) نقل شده است، عالم خواب عالم خواب هاي راست و صادق عالمي هست كه قابل توجه است. درست است كه خواب هاي غير معصومين سنديت و حجيت ندارد و خيلي نمي شود اعتباري برايش قائل شد. ولي در عين حال يك راهي براي ديدن است. اين محل بحث نيست. امام زمان(ع) را در خواب ديدن، كما اينكه ساير معصومين را مي شود در خواب ديد، چيزي است كه همه قبول دارند. ما در رواياتمان حتي دستورالعمل هايي براي خواب ديدن نسبت به ائمه و پيغمبر است. حتي نسبت به خويشان فرد كسي از دنيا رفته بخواهند خواب او را ببينند. اين را مرحوم محدث قمي در مفاتيح هم ذكر كرده است. مرحوم محدث نوري هم در كتاب دارالسلام كه چهار جلد كتاب مربوط به رؤيا است، مباحث بسيار عميقي را آنجا

ص: 1226

مطرح كرده است، آنوقت آنجا ايشان ذكر كردند كه حدود سي راه از روايات برداشت كردند، براي كساني كه مي خواهند ائمه را خواب ببينند، امام زمان را خواب ببينند، حتي بعضي از خويشان را كه از دنيا رفتند، بعضي از آن دستورالعمل ها را در اواخر كتاب نجم الثاقب هم آورده است. بنابراين اين از محل بحث ما بيرون است. عالم رؤيا و خواب را هيچ كسي انكار نكرده است. قسم دوم ديدن حضرت، ديدار حضرت در عالم مكاشفه است. عالم مكاشفه اين است كه كسي در بيداري چيزهايي را ببيند، همانطور كه گاهي آدم در خواب عوالمي را مي بيند كه ديگران نمي بينند.

آدم هايي كه روحشان ضعيف و معمولي است، كساني كه اشتغالاتشان به عالم بيرون خيلي زياد است. حواسشان خيلي مشغول است. تعلقاتشان و مشغولياتشان به بيرون خيلي زياد است، طبيعتاً اين حواس درگير امور دنيايي و بيروني است. چشمشان همين چيزهايي را مي بيند كه همه مي بينند.گوششان همين صداهايي را مي شنود كه همه مي شنوند. غير از اين حواس و محسوسات به اين حواس چيز ديگري را نمي توانند درك كنند. مگر اينكه به صورت قهري و جبري در عالم خواب اين حواس از بيرون قطع شود بتوانند عوالم ديگري را دريافت كنند. اين آنتنشان گيرندگي امواج ديگري را داشته باشد. روح هايي كه قوي هستند در همين عالم بيداري در عين حال كه بيدار هستند، مي توانند منقطع شوند، مي توانند اشتغالاتشان را قطع كنند. تملقي ندارند، كه اين كار نياز باشد. لذا در عين حال كه بيدارند چيزهاي ديگري را مي توانند ببينند. چشم باز است ولي دل يك جاي ديگر است و مشغوليت به يك عالم ديگر و

ص: 1227

به يك امور ديگري است. فراتر از زمان، فراتر از مكان، فراتر از حواس ظاهري كه ديگران نمي بينند او مي بيند. اين مكاشفه است كه براي بعضي از افراد اين رخ مي دهد. اين قسم دوم هم يعني ديدن امام زمان(ع) در عالم مكاشفه اين هم محل بحث نيست. اين هم، همه قبول دارند. كه براي بعضي افراد معمولي ديگر امكان پذير نيست. بعضي روح ها بسيار قوي امكان پذير است، شبيه خواب چيزي را مي بيند كه ديگران نمي بينند.

عالم مكاشفه طوري است كه حجاب هايي كه براي ديگران حجاب است، كنار مي زند و با واقعيت مرتبط است. اين تخيل نيست. اوهام و خيالات نيست. همانطور كه خواب هاي شيطاني و رحماني داريم، مكاشفه هاي شيطاني و رحماني هم داريم. ولي با فرض اينكه فردي باشد كه صالح باشد، با صداقت باشد، روح قوي داشته باشد، همانطور كه در رؤياي صادقه اي مي تواند امام زمان را ببيند، در مكاشفه ي صادقه اي هم مي تواند حضرت را ببيند.

مرحوم آيت الله گلپايگاني كه رضوان خدا بر اين فقيه زاهد اهل بيت كه به هر حال در همين زمان نزديك خود ما بود، اين بزرگوار سرپرست تيم پزشكي و رئيس بيمارستان گلپايگاني هم بود كه آن زمان دكتر متدين و بزرگواري كه الآن هم هست، ايشان مي گفت: در سال 65 ، يك مرتبه آقاي گلپايگاني به ما گفته بود: من خيلي در ناحيه شكم درد احساس مي كنم. مي گويد: آقا را بيمارستان گلپايگاني قم برديم، آنجا آزمايشات انجام شد و تيم پزشكي جلسه گرفتند و طبق آن آزمايشات و معايناتي كه كرديم، متوجه شديم كه آقا يك تومور سرطاني در ناحيه اثني عشرشان هست و سرطان

ص: 1228

دارند. منتهي به ايشان نگفتيم. براي اينكه مطمئن شويم به تهران آمديم. پزشكان تهران هم به همين نتيجه رسيدند و گفتند: هرچه زودتر بايد عمل شوند، آن زمان هم تشخيصشان اين بود كه تجهيزاتي كه در بيمارستان كرانول لندن هست، تجهيزات كامل و پيشرفته اي است كه به هر حال اگر آنجا عمل شوند، خيلي بهتر است. به هر حال اين بزرگوار بركت روي زمين بود. فقها و علما و مراجع بركت روي زمين هستند. حفظ اين بزرگواران واقعاً اينطور هست كه بر ديگران ضرورت دارد. اين يك وجوبي دارد. دكتري كه با ايشان بود و رئيس تيم پزشكي ايشان بود، همراه آقازاده ي ايشان همراه شدند كه به لندن بروند. ايشان گفت: ساعت به ساعت حال آقا سنگين تر مي شد و خيلي درد مي كشيد. طوري كه در هواپيما نه مي توانست از درد روي صندلي بنشيند، نه حتي مي توانست روي تخت دراز بكشد. هيچ چيزي هم نمي خورد. آقا را به بيمارستان بردند و معاينات اوليه انجام شد. به همين نتيجه رسيدند كه بايد سريع عمل شوند، قرار شد فردا صبح عمل شود. اين دكتر متدين مي گفت: من شب تا ديروقت در اتاق آقا بودم. چند ساعت نيمه شب در اتاق مجاور براي استراحت رفتم. شايد سه چهار ساعتي بود و بعد از نماز صبح سريع آمدم. وقتي آمدم ديدم، آقا كه از درد به خودش مي پيچيد، خيلي آرام نشسته است. من با ايشان سلام عليك كردم. گفتم: آقا حالتان چطور است؟ فرمودند: الحمدلله خوبم! گفتند: آقاي دكتر اگر مي شود به اين پزشك ها بگوييد: مرا يك معاينه ديگري كنند. مي گويند: من فهميدم خبري شده است. به ايشان گفتم:

ص: 1229

من مي گويم، ولي چيزي شده است. آقا فرمودند: حضرت ولي عصر(ع) عنايت كردند و شفا دادند. ايشان مي گفت: من خشك شده بودم و حال بد ايشان را ديده بودم. الآن را مي بينم، خوب خوب هستند. ايشان گفتند: بگوييد صبحانه بياورند، من خيلي ضعف دارم. پزشكان مجدداً معاينه كردند، گفتند: اصلاً خبري از اين غده سرطاني نيست. به طرز معجزه آسايي ايشان خوب شدند، نيازي به عمل نيست، مرخص هستند. ايشان گفتند: ما به قم رفتيم. اين دكتر مي گويد: من وقتي رسيدم خانم من به من گفت: آقاي دكتر! جعفري آقاي مجتهدي يك تماسي گرفتند و گفتند: اگر مي شود به منزلشان برويد. ايشان مي گويد: من منزل جعفر آقا رفتم. جعفر آقا به من گفت: آقاي دكتر ما كه با حضرت آقا لندن رفتيم، يك اتفاقي براي من افتاد، مي خواستم از شما سؤال كنم. ديشب من دعا مي كردم، حجابي از جلوي من برداشته شد، بيمارستان را ديدم در اتاقي كه آقا آنجا بودند. مي گفت: ديدم در آن بيمارستان آقا روي تخت هستند و حضرت ولي عصر(ع) كنارشان هستند. آقاي گلپايگاني با تضرع و خضوع عرض كرد كه آقا شما عنايتي بفرماييد و دعايي كنيد. حضرت ولي عصر(ع) فرمود: خداوند متعال شما را شفا داد. آقاي دكتر من اين صحنه را ديدم، درست است؟ اتفاقي افتاده است؟ دكتر گفت: بغض گلوي مرا گرفت و گريه كردم. كه آن چيزي كه من خودم از آقا شنيدم، ايشان اينجا در قم ديد. صحنه را ديد. گفتم: بله، حضرت ولي عصر(ع) عنايتي كردند و شفا پيدا كردند و بدون نياز به عمل ما برگشتيم. اين يك مكاشفه اي بود كه ايشان صادقانه اين صحنه را ديده

ص: 1230

بود. خوش به حال آن دردي كه اينطور درماني دارد و آن چشمي كه جاب را برمي دارد و اينگونه مي تواند ببيند.

خوشا دردي كه درمانش تو باشي *** خوشا راهي كه پايانش تو باشي

خوشا چشمي كه بيند روي ماهت *** خوشا ملكي كه سلطانش تو باشي

اين هم يك قسم از ديدن است كه به صورت مكاشفه هاي صادق است، و هيچ كسي هم در اين محل بحث ندارد. قسم سوم ديدار حضرت ديدن در بيداري هست، نه در خواب و مكاشفه، اما بدون آنكه حضرت را بشناسد و تا آخر هم نمي شناسند. ما در روايات داريم كه امام صادق(ع) فرمود: وقتي حضرت ولي عصر(ع) تشريف بياورند، بسياري از اين مردم مي گويند: ما ايشان را ديده بوديم ولي نمي شناختيم. تا آخر نشناختند، مگر اينكه زمان ظهور شود حضرت را ببينند، يا بدون اينكه بشناسند از دنيا مي روند. «يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ» (وسايل الشيعه/ج11/ص135) اين هم قسم سوم است.

قسم چهارم ديدن حضرت در بيداري است كه در آن هنگامي كه دارد حضرت را مي بيند با وجود قرائن و نشانه هاي بسياري كه اين فرد معمولي نيست. اين معصوم است. اين ولي خداست. آن موقع منتقل نمي شود و اصلاً ذهن كشش ندارد. بعد كه ملاقات تمام شد، آنوقت از روي قرائني مي فهمد كه خدمت آقا بوده است. خيلي از كساني بودند كه واقعاً راستگو بودند در تشرفات اين را نقل كردند. آن زماني كه خدمت حضرت بودند، يك حالت تحيّر و گيجي كه انگار حواس تا يك جايي كار كرده و از اينجا به بعد ديگر ذهن نمي كشد كه بفهمي اين چه كسي است؟ با وجود

ص: 1231

اين همه نشانه ها مثلاً فرض كنيد كنار حضرت راه مي رفته در فصل زمستان، يكباره ميوه هاي غير فصل كنار خودش ديده است. حضرت اسمش را برده است. چيزهايي از زندگي اش گفته، مطالبي گفته كه غير از معصوم كس ديگري نمي تواند اين مطالب را بگويد. اينكه متوجه نيست براي اين است كه حضرت صلاح نمي داند و در ذهن او تصرف كرده است. همينطور كه الآن حواس ما تحت روح ما كار مي كند، ما روح را كه داريم، چشم ما مي بيند. اعضا و جوارح ما كار مي كند، دست ما حركت مي كند. اين حواس ما تحت روح جزئي ماست و تحت روح كلي عالم وجود حضرت ولي عصر نيست. اين حواس در اختيار و در مديريت روح ما كار مي كند. آنوقت حضرت ولي عصر كه روح كلي عالم وجود است. طبيعتاً اگر بخواهد تصرفي كند كه كسي مصلحت نباشد كه الآن ذهنش به ايشان منتقل شود، نمي تواند بفهمد.

آيت الله مرعشي نجفي بعضي از تشرفاتي كه خدمت حضرت ولي عصر(ع) دارند، اگر دوستان زندگي اين بزرگوار را دنبال كنند، چند مرتبه خدمت حضرت ولي عصر(ع) تشرف داشتند. آن زماني كه خدمت آقا بوده بسيار نشانه هاي فراوان بوده، اما منتقل نشده است. بعداً متوجه شدند كه خدمت حضرت بوده است. دوستان مفاتيح را نگاه كنند.

اين تشرف حاجي علي بغدادي، كه مرحوم محدث قمي در مفاتيح آورده و از قول استادشان مرحوم محدث نوري صاحب نجم الثاقب فرمودند. ايشان در كتاب نجم الثاقب فرموده: اين قضيه از قضاياي يقيني است كه در زمان خود من اتفاق افتاده و من از خود حاج علي بغدادي پرسيدم. فرد بسيار صالح و با صداقت و

ص: 1232

مؤمن بود. مرحوم محدث نوري مي گويد: اگر در اين كتاب من هيچ چيزي جز اين قضيه نبود، كافي بود. كه نكات بسيار زيادي از آن استفاده مي شود. چون معمولاً اين حكايت در مفاتيح هم طولاني است و هم نسلش قديمي است، شايد كمتر دوستان به آن توجه داشته باشند و خوانده باشند. مي توانند به راحتي در مفاتيح پيدا كنند.

مرحوم حاج علي بغدادي ريسندگي و كارخانه در بغداد داشته است. براي دادن خمس در نجف مي رود كه خمس مالش را با بزرگان نجف، آيت الله شيخ مرتضي انصاري، شيخ اعظم و مرحوم كاظميني آنجا رفتند. وجوهاتش را حساب كرده، صبح پنجشنبه اي بوده است. بعد هم زيارت كاظمين رفته، نجف و كاظمين را زيارت كرده است. بعد به بغداد برگشته است. مي گويد: در مسير برگشت با يك كسي برخورد كردم، كه به من فرمود: حاج علي حال شما چطور است؟ بعد ايشان فرمودند: حاج علي مي آيي به كاظمين برگرديم، امشب، شب جمعه است. زيارت اجداد من در كاظمين باشد كه نزديك است. من هم گفتم: چشم! من برمي گردم. يك مؤمني به من پيشنهادي داده است. بعد ايشان گفت: برگرديد تا من شهادت بدهم تو از دوستان ما هستي. گفتم: شما چطور شهادت مي دهيد؟ مگر چقدر مرا مي شناسيد؟ گفت: من چطور نشناسم آن كسي را كه حق ما را به ما مي رساند؟ گفتم: كدام حق؟ گفت: خمسي كه به وكلاي ما دادي. گفت: من باز متوجه نبودم. ايشان شيخ انصاري را وكيل خودش مي داند. برگشتيم و همينطور كه مي آمديم، كنار راه ميوه هايي را مي ديدم كه براي اين فصل نيست. فصل، فصل زمستان بود. ميوه ها طور

ص: 1233

ديگري بود. هوا را طور ديگري مي ديدم و عطرآگين بود. همينطور كه با هم راه مي رفتيم، سؤالاتي از ايشان پرسيدم. مثلاً مولانا اينكه بعضي دوستان ما زيارت مشهد مشرف شدند، مي خواستم بدانم زيارت فلاني قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلاني هم مشرف شده است، زيارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلاني هم مشرف شده، قبول است؟ ديدم سكوت كردند. گفتم: بعضي از كساني كه اهل منبر هستند، مي گويند: اگر كسي شب جمعه زيارت ابا عبدالله الحسين را بخواند، «زيارت الحسين امانٌ من النار» آدم را از جهنم ايمن مي كند. اين حديث درست است؟ ديدند چشمانش اشك زده است و اسم حسين را كه شنيد، فرمود: بله، درست است. «زيارت الحسين امانٌ من النار» بعد به كاظمين رسيديم. شروع به سلام دادن به ائمه كرد. تك تك سلام داد به اسم امام زمان رسيد، سؤال كرد: حاج علي امام زمان خودت را مي شناسي؟ گفتم: چطور نشناسم. معلوم است مي شناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام عليك يا حجة الله، السلام عليك يا صاحب الزمان، يابن الحسن» گفت: «عليك السلام و رحمة الله و بركاته» جواب سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. در اين سلام كسي كه خبر از قبولي زيارت بعضي ها، خبر از چيزهايي كه غير معصوم نمي تواند بدهد. مراجع مل شيخ انصاري را نماينده خودش مي داند. خمس را مي گويد: حق ما است. براي خواندن نماز زيارت ايستاديم. نماز كه تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، اين قرائن و نشانه ها براي حضرت بوده است. نماز كه تمام شد، نگاه كردم ديدم حضرت نيست. در آن زمان يك حالت گيجي و تحير بوده

ص: 1234

است. ولي بعد با قرائني متوجه مي شويم چه حسرت سنگيني است. از طرفي هم خوشا به حالشان كه همين مقدار نصيبشان شده است. از طرفي هم آن زمان صلاح نبوده است. اين قسم چهارم است.

قسم پنجم كامل ترين قسم است. در بيداري حضرت را ببيند، قد و قامت و مكاشفه را بشناسد، همان هنگام ديدن هم بشناسد. و كلمات و حرف هايي هم رد و بدل مي شود. اين قسم پنجم و قسم چهارم محل نزال است. چون اين دو قسم مي تواند يك ادعاهايي به وجود بياورد. اين دو قسم است كه مي تواند مثلاً ادعا به وجود بياورد من با حضرت ارتباط دارم. من نماينده حضرت هستم. بخصوص اين قسم پنجم! بعضي از بزرگان مثل شيخ مفيد، در برخي از رسائل مثل مرحوم نعماني كه صاحب كتاب «غيبت» هستند، مثل مرحوم فيض كاشاني، مثل مرحوم كاشف الخطاب، بعضي از بزرگان ما قائل بودند كه اين قسم پنجم امكان ندارد.

دليل اينها اين است، مي گويند: غير از حكمت هايي كه براي غيبت است، كه در زمان غيبت مردم امتحان مي شوند. قرار نيست كه به طور عادي و معمولي حضرت را ببينند. خود غيبت موضوع امتحان است. قرار نيست باب باز شود. قرار است غيبت باشد تا مردم قدرشناس باشند. قرار است غيبت باشد تا حضرت ولي عصر(ع) جانش ايمن باشد. قرار نيست اين در ملاقات ها باز شود. حضرت به خطر بيفتد و او را بشناسند. دليل مهم تر و اصلي ترين دليل آن نامه اي است كه امام زمان به چهارمين نايبشان علي بن محمد سمري، در زمان انتهاي غيبت صغري امام زمان(ع) به نايبشان نامه اي نوشتند، كه شما شش روز

ص: 1235

ديگر بيشتر زنده نيستي. كارهايت را جمع كن و ديگر به كسي سفارش نكن كه براي تو جانشين باشد. «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ» (بحارالانوار/ج56/ص360) غيبت كامل و تامه كه شروع شده ديگر ظهوري در كار نخواهد بود تا زماني كه علائم ظهور برسد. بعد حضرت فرمود: بعضي از شيعيان خواهند آمد كه «وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَة» ادعاي مشاهده مي كنند. «أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَر» اگر كسي قبل از علائم آخر الزمان، سفياني و صيحه آسماني ادعاي مشاهده كرد، «فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَر» اين دروغگو هست و افترا و تهمت مي زند. بزرگان روي اين نامه ي حضرت ولي عصر(ع)، بزرگان اينطور گفتند. ولي مشهور علماي ما در مقابل اين بزرگواران گفتند: آن حكمت هايي كه براي غيبت گفته شده، كه خود غيبت بايد موضوع امتحان باشد، بله قرار نيست ظهور براي همه به طور عادي رخ بدهد. ملاقات خاص است و موارد استثنايي است. و الا قبول داريم زمان غيبت، زمان غيبت است. باب ملاقات باز نيست كه هركس دلش خواست مثل زمان ظهور كه خدمت معصومين مي رسيدند، الآن كسي بتواند خدمت حضرت برسد. اختيار ملاقات در زمان غيبت با كسي نيست. هرچقدر هم رياضت داشته باشد، فكر نكند اين كارهايش يك علت تامه است كه بتواند خدمت حضرت برسد. نخير هركار هم كند باز مصلحت ديد حضرت است و چه بسا اگر مصلحت نبينند، نه! ديدن حضرت در زمان غيبت يك روال عادي نيست. استثناء است، آن نامه اي هم كه به چهارمين نايبشان نوشتند، به قرينه اينكه حضرت به علي بن محمد ثمري مي گويد: ديگر براي نيابت خاص به كسي

ص: 1236

سفارش نكن. هركسي ادعاي مشاهده كرد، يعني مشاهده از آن سنخي كه شما چهار نايب كه ما در ارتباط هستيم، اگر كاري داريد بگوييد: به حضرت بگوييم. ما مرتبط با حضرت هستيم. اگر كسي ادعاي ديدن با نيابت كرد، اين كذاب و مُفتر است. مفتر به اين خاطر كه دارد به من نسبت مي دهد كه من او را وكيل كردم، من چنين وكالتي به كسي نخواهم داد. كسي نايب خاص من نيست. حضرت فرموده: «كَذَّابٌ مُفْتَر» هم دروغ مي گويد و هم افترا مي زند. تهمت نسبت ناروا دادن است. خوب اين كسي كه ادعاي مشاهده مي كند و مي گويد: من نايب حضرت هستم، نسبت ناروايي به حضرت مي دهد. كه حضرت مرا نايب خودش كرده است. اين دروغ و تهمت است. اين بابش بسته شده است. و الا اگر كسي حضرت را ملاقات كند و هيچ ادعايي هم ندارد، صدها نفر از خوبان، پاكان، بزرگان كه هيچ شكي در صداقتشان نبود و ذره اي هم ادعا نداشتند. خيلي از بزرگان ما نظير سيد بحر العلوم، سيد بن طاووس، شيخ انصاري ادعا نداشتند. اگر هم به كسي مي گفتند قول مي گرفتند به هيچ كس نگوييد.حضرت مي گويد: آن كسي كه مدعي مشاهده است، ادعا دارد و در بوق كرده، مي خواهد سوء استفاده كند، در اين شك كنيد. و الا اصل ملاقات را در اين نامه منكر نشده است. نفرموده: مشاهده امكان ندارد. ادعاي مشاهده! بنابراين اصل ملاقات امكان پذير است. اين نامه حضرت نازل به جاي ديگري است. صدها نفر از خوبان ديدند، اما اولاً ديدن يك روال معمولي نيست و براي هركسي اتفاق نمي افتد، ثانياً اگر هم كسي ديده قرار نيست داد

ص: 1237

و بيدادي داشته باشد.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم، مباحث خوبي را شنيديم. صفحه 87 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 52 تا 59 سوره ي مباركه ي نساء در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«أُوْلَئكَ الَّذِينَ لَعَنهَُمُ اللَّهُ وَ مَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ نَصِيرًا(52) أَمْ لهَُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَّا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا(53) أَمْ يحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَيْنَا ءَالَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ ءَاتَيْنَاهُم مُّلْكا عَظِيمًا(54) فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ بِهِ وَ مِنهُْم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَ كَفَى بجَِهَنَّمَ سَعِيرًا(55) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كلَُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَْهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَزِيزًا حَكِيمًا(56) وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لهَُّمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً(57) إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُم بَينْ َ النَّاسِ أَن تحَْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكمُ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ سمَِيعَا بَصِيرًا(58) يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ ْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَ ْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِكَ خَيرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً(59)»

ترجمه آيات:

«اينان آن كسانند كه خدا لعنتشان كرده است و هر كس را كه خدا لعنت كند براى او هيچ ياورى نيابى. (52) يا از پادشاهى نصيبى برده اند؟ كه در اين صورت به قدر آن گودى كه بر پشت هسته خرماست به مردم سودى نمى رسانند. (53) يا بر

ص: 1238

مردم به خاطر نعمتى كه خدا از فضل خويش به آنان ارزانى داشته حسد مى برند؟ در حالى كه ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و فرمانروايى بزرگ ارزانى داشتيم. (54) بعضى بدان ايمان آوردند و بعضى از آن اعراض كردند. دوزخ، آن آتش افروخته، ايشان را بس. (55) آنان را كه به آيات ما كافر شدند به آتش خواهيم افكند. هر گاه پوست تنشان بپزد پوستى ديگرشان دهيم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پيروزمند و حكيم است. (56) و آنان را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو كرده اند به بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است درآوريم، تا ابد در آنجا خواهند بود. و در آنجا صاحب زنان پاك و بى عيب شوند و در سايه هاى پيوسته و خنك جايشان مى دهيم. (57) خدا به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانشان بازگردانيد. و چون در ميان مردم به داورى نشينيد به عدل داورى كنيد. خدا شما را چه نيكو پند مى دهد. هر آينه او شنوا و بيناست. (58) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولو الامر خويش فرمان بريد. و چون در امرى اختلاف كرديد اگر- به خدا و روز قيامت ايمان داريد- به خدا و پيامبر رجوع كنيد. در اين خير شماست و سرانجامى بهتر دارد. (59)»

آقاي شريعتي:

چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن *** به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنيدن

اشاره ي قرآني امروز را بشنويم.

حاج آقاي عالي: آيه 58 سوره مباركه نساء خداوند متعال مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا

ص: 1239

وَ إِذَا حَكَمْتُم» امانات را به اهل آن بسپاريد. امانت هايي كه خدا فرموده است، فقط امانت هاي مالي نيست. فقط حق نيست. هر امكانات و سرمايه اي كه خدا به ما داده است كه بايد درست خرج شود و در جاي خودش مصرف شود، مشمول اين آيه است. به عنوان مثال اگر خدا علمي به ما داده است، اين علم فقط بايد در سينه بماند يا اينكه بايد پخش شود آن جايي كه بايد گفته شود. اين خودش امانت را نزد اهلش بردن است. مخاطبيني كه تشنه اين علم هستند. اگر خدا به كسي قدرت و پست و مقامي داد، اگر خودش اهلش نيست، ما از اميرالمؤمنين(ع) روايت داريم كه اگر كسي موقعيت و مقام و پستي داشت، و ديد كس ديگري در بين مردم هست كه از او صلاحيت بيشتري دارد، اگر اين پست را واگذار نكند، «فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِين » (وسايل الشيعه/ج16/ص383) خيانت به خدا و رسول و مؤمنين كرده است. بايد به اهلش بدهد. از جهت مالي هم اگر حق كسي بود، ما در روايات داريم كه اگر مي خواهيد مؤمن را بشناسيد، ببينيد چقدر امانت دار است. چقدر به اهلش رد امانت مي كند. اگر اين كار را كنيم، اين يكي از محك هاي ايماني است كه خدا اينجا به ما ياد داده است.

آقاي شريعتي: بحث ديدار با امام زمان شد، اين شوقي كه در فرد فرد ما وجود دارد. روايت ظاهراً از امام حسين(ع) است كه فرمود: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي» (بحارالانوار/ج56/ص148) اگر من ايام حياتم با ديدن حضرت مهدي مصادف شود، خدمت او را خواهم كرد. بالاخره اين شوق در

ص: 1240

اهل بيت بوده و در ما هم هست. ولي يكوقت هايي ما تمام فكرمان اين مي شود كه حضرت را ببينيم. آيا اين درست است يا نه؟

حاج آقاي عالي: اين جمله كه فرموديد، در عين حال كه از اباعبدالله(ع) هم نقل شده، بيشتر مشهور از امام صادق(ع) است. «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي» اگر من مي توانستم مهدي اهل بيت را درك كنم، تمام عمر به او خدمت مي كردم. امام صادق علامه عالم وجود است. او وقتي مي گويد: اگر مهدي را درك مي كردم، تا آخر عمر خادمش بودم، ديگر ما چه بايد بگوييم؟ اشتياق داشتن لازمه مؤمن بودن است. هر مؤمني درجه ايمانش بالاتر برود، شوقش به ديدار حضرت زياد مي شود. اين شوق خيلي خوب است. حتي در دعاها به ما ياد دادند كه اين اشتياق را داشته باشيد. در دعاها خود اهل بيت اين را به زبان گذاشتند كه بگوييم: «اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَة» در دعاي عهد است كه خدايا آن ماه رخسار را به من نشان بده. اين شوق و اشتياق از لوازم يك منتظر است. اما اينكه يك مرتبه به يك هدف تبديل شود، طوري كه ما تمام همّ و غم مان را براي ديدار ظاهري حضرت و ديدن جسم فيزيكي امام زمان(ع) بگذاريم. چهله گرفتن ها، ختم گرفتن ها، به بعضي از علوم غريبه رجوع كردن ها، احياناً افتادن به اين چيزها، اين مقدار اصرار را ما ديگر در جايي نداريم كه به اين شكل كار كنيم و تبديل به يك هدف شود.

احمد بن ابراهيم از خوباني بود كه در زمان غيبت صغري امام زمان با جناب محمد بن عثمان امري، دومين نايب امام

ص: 1241

زمان مصادف بود. خيلي مشتاق ديدار حضرت ولي عصر(ع) بود. محمد بن عثمان كه از خوبان و نايب امام زمان بود يك توصيه كرد. احمد بن ابراهيم وقتي اشتياقشان را پيش ايشان گفت كه مي خواهم آقا را ببينم، خدمت حضرت برسم.، محمد بن عثمان گفت: خداوند پاداش شوق تو را بدهد. انشاءالله ديدارش را روزي تو كند. بعد گفت: ابا عبدالله، اصرار به ديدنش نداشته باش. مثل ديدار امامان قبلي كه طرف مي توانست از خراسان به مدينه خدمت امام صادق(ع) برود. در اين زمان به اختيار تو نيست، كه هر موقع دلت بخواهد برسي و اصرار بكني و بروي. گفت: اين يكي از خط قرمزهايي است كه خدا گذاشته است. در زمان غيبت اينطور نيست كه خيلي راحت به اختيار خودمان بتوانيم خدمت حضرت برسيم. آنچه كه مهم است تسليم بودن به او هست كه بهتر است. دنبال اين باش و حضرت را زيارت كن. يعني ارتباط معنوي و روحي داشته باش. به ياد او باش و از او غافل نباش. كارهايي كه انجام مي دهي، رضايت او را داشته باش. اين مهم است. آنچه روز قيامت از ما مي خواهند و مي پرسند، اين نيست كه چرا حضرت را نديدي؟ مي گويند: چرا رضايت او را كسب نكردي؟ چرا تحت ولايت او نبودي؟

خدا آقاي بهلول را رحمت كند. پير فرزانه و انسان عجيب و غريب كه به تعبير مقام معظم رهبري در آن نامه اي كه در رحلت ايشان داده بود كه ايشان فردي بود كه خيلي عجايب داشت. ايشان مي گفت: بهتر از آن چيزي كه خودت را در چشم حضرت جا بدهي، اين است كه در دل

ص: 1242

حضرت جا بدهي. يا جلوي حضرت بايستي كه در چشم حضرت بيافتي. خودت را در دل حضرت جا بدهي. اصل اين است. بعد ايشان مي گفت: من در تمام عمرم يك كاري را هرگز ترك نكردم و يك كاري را هرگز انجام ندادم. آن كاري را كه هرگز انجام ندادم، اين بود كه در تمام عمرم دروغ نگفتم. آن كاري را كه هرگز ترك نكردم و هميشه هم انجام دادم، اين بود كه هميشه اهل نماز شب بودم. اهل نافله بودم. دنبال يك چيزي است كه حضرت وقتي نگاهش كند، لبخند به او بزند. اينها ارزشمند هستند. اگر فرد دنبال رضايت او باشد، آنجايي كه خود حضرت صلاح بداند، آن اتفاق هم مي افتد. مالك اشتر وقتي به شهادت رسيد، اميرالمؤمنين به پهناي صورت اشك ريخت، و اين يار بزرگ را از دست داد. اين مالك اشتر نمي گفت: علي جان بايست، من قد و بالاي تو را ببينم. اصلاً از علي دور مي شد و سمت مصر مي رفت تا ولايت مصر را بر عهده بگيرد و يك باري را از دوش علي بردارد. مهم اين است كه از روي دوش امام زمان بار برداريم. از روي دوش ولي خدا بار برداريم. صرف اينكه ببينم و تمام همّ و غم بر اين باشد، باز هم عرض مي كنم كه دعا كردن و مشتاق ديدار بودن از لوازم يك مؤمن است. الآن بعضي از كتاب ها هست كه نوع چهله گرفتن و ختم گرفتن و رياضت هايي كه آدم بتواند خدمت حضرت برسد را بيان كرده است. ما در چه روايتي داريم كه اين چهله گرفتن ها براي ديدن حضرت را توصيه كرده اند؟ آنهايي

ص: 1243

كه حضرت را ديدند، با اين چهله ها نديدند. من نمي خواهم بگويم: اينها باطل است. مي خواهم بگويم اين اصرار زياد خداي نكرده مي تواند دكان داري را باب كند.

ديدار حضرت در بيداري به صورتي كه بشناسد، كار افرادي است در حد سيد بن طاووس، يا افرادي كه مضطر شدند و واقعاً به يك اضطرار رسيدند. بسياري از كساني كه به تشرف خدمت حضرت رسيدند و صادق هم بودند و دروغ هم نگفتند، مدعي هم نبودند، نمي گوييم. كساني كه گفتند: ما خدمت حضرت رسيديم، مشكلي داشتيم، مريضي داشتيم، شفا پيدا كرديم، حاجتي داشتيم برآورده شد، بسياري از اينها كه مي گفتند: يك شخص جليل القدري آمد كار ما را راه انداخت، الزماً خدمت حضرت نرسيدند. با توسلاتي كه در حين اضطرار و بيچارگي داشتند، خدمت يك بزرگي رسيدند و كارشان را حل كرده است، چه بسا خدمت ياران ولي عصر رسيدند. ما در روايات داريم كه سي نفر دور امام زمان(ع) هستند كه مأموريت هايي كه حضرت بر عهده شان مي گذارد، انجام مي دهند. آنچه من در روايات ديدم و مرحوم مجلسي هم در بحار آورده است، سي نفر است. بعضي از برزگان ما مثل مرحوم كفعمي صاحب مصباح كه فرد با عظمتي بوده، ايشان فرموده: دور حضرت را چهار نفر از اوتاد و هفت نفر از ابدال و چهل نفر از نقبا و 360 نفر از رجال الغيب و صلحا گرفتند. يعني با حساب ايشان يك چيزي حدود چهارصد نفر دور حضرت را گرفتند. اين بزرگوار هم فردي نبوده كه از هر جايي حرف بزند. مأموريت هايي كه حضرت در عالم به اينها مي دهد، انجام مي دهند، چه بسا بعضي از كساني كه

ص: 1244

در هنگام اضطرار خدمت بزرگي رسيدند و حاجتي از آنها برآورده شده، خدمت اينها رسيدند و فكر كردند خدمت حضرت رسيدند. خدمت حضرت رسيدن غير ممكن نيست. محال نيست و شدني است. اما با اين وجود كار ساده اي نيست. بنابراين اين را مواظب باشيم اگر كسي جايي بوي عطري به مشامش رسيد، نگويد: من امام زمان را ديدم. اصلاً آدم بايد با شك برخورد كند.

سيد بحر العلوم نشسته بود. كسي آمد پرسيد: آقا مي شود در اين زمان حضرت ولي عصر را ديد؟ شاگرد بحر العلوم مي گويد: من كنار او نشسته بودم. بحر العلوم سرش را پايين انداخت و آهسته گفت: چه بگويم كه آقا مرا در آغوش گرفت. ولي بعد گفت: به ما گفتند كه در زمان غيبت اگر كسي ادعاي مشاهده و ملاقات كند را تكذيب كنيم. اينها در بوق نمي كردند و داد و فرياد نمي كردند. فقط خواصي كه دهانشان بسته بود و اهل سر بودند، به آنها مي گفتند و از آنها قول گرفته بودند كه تا وقتي زنده هستند، نگوييد. اينطور مواردي هست كه صداقت هست. آنهايي كه داد و بيداد مي كنند، خيلي باور نكنيد.

آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكر، خيلي مباحث خوبي بود. حاج آقا دعا بفرماييد.

حاج آقاي عالي: خدا را به حق ولي عصر(ع) قسم مي دهيم توفيق كسب رضايت حضرت و تحت ولايت حضرت زندگي اداره كردن را به همه ما عنايت بفرمايد.

آقاي شريعتي:

ما را به جبر هم كه شده سر به زير كن *** خيري نديده ايم از اين اختيارها

بايد براي ديدن تو مهزيار شد *** يعني گذشتن از همگان محض

ص: 1245

يارها

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري

شما جوانان عزيز كه در آغاز زندگي و تلاش خود هستيد، بايد تلاش كنيد تا زمينه را براي آنچنان دوراني آماده كنيد. دوراني كه در آن ظلم و ستم به هيچ شكلي وجود ندارد. دوراني كه در آن انديشه بشري و عقول بشر از هميشه فعالتر و خلاق تر و آفريننده تر هست. دوراني كه ملت ها با يكديگر نمي جنگند، دست هاي جنگ افروز عالم همان هايي كه امروز مي بينيم چگونه جنگ هاي منطقه اي و جهاني را در گذشته به راه انداخته اند و مي اندازند. اين جنگ ها در آن دوران ديگر نيست. صلح است، امنيت كامل است، در مقياس عالم بايد براي آن دوران تلاش كرد. قبل از دوران مهدي موعود آسايش و راحت طلبي و عافيت نيست. «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن » (بحارالانوار/ج5/ص216)، «وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُن »، به شدت امتحان مي شويد، امتحان كجا و چه موقع است؟ آنوقتي كه ميداني است، ميدان مجاهدتي است، در ميدان هاي مجاهدت قبل از ظهور مهدي موعود، انسان هاي پاك امتحان مي شوند و در كوره هاي آزمايش وارد مي شوند و سربلند بيرون مي آيند و جهان به دوران آرماني و هدفي مهدي موعود روز به روز نزديك تر مي شود. اين همان اميد بزرگ است.

93-03-04 - يادي از امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

هنوز اسير سكوت تو اند زندان ها *** و پايبند نگاهت دل نگهبان ها

تو مثل يك نفس تازه حبس مي گشتي *** تويي كه در نفست گم شدند طوفان ها

چه خلوت خوشي آرام، زير لب گفتي *** و سجده كردي جاي تمام انسان ها

ص: 1246

نشد طلوع كني تا تو را طواف كنند *** تقيه كار شدند، آفتاب گردان ها

تو يوسفي و مجازات يوسفي اين است *** چنين دهند گواهي تمام قرآن ها

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش امديد. فرا رسيدن سالروز شهادت امام موسي كاظم(ع) را به همه شما تسليت و تعزيت مي گويم. خوشحاليم كه در اين لحظات و دقايق همراه شما هستيم. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. امروز را كه روز شهادت باب الحوائج، امام هفتم، امام كاظم(ع) است را خدمت مولايمان امام زمان(ع) و همه دوستان و مؤمنين بيننده تسليت عرض مي كنم.

آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي يکشنبه ما منور و معطر به نام و ياد حضرت وليعصر(عج) است. جلسات گذشته مواردي را در مورد غيبت حضرت اشاره كردند، مباحث بسيار خوبي را شنيديم. نكاتي از مباحث جلسه گذشته باقي مانده بود، انشاءالله در اين جلسه خواهيم شنيد و يادي هم از امام كاظم(ع) خواهيم كرد و برنامه امروز ما معطر خواهد شد به عطر نام و ياد اين بزرگوار.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر خاطرتان باشد بحث ما راجع به اين ويژگي منحصر به فرد امام زمان(ع) بود، ويژگي غيبت كه عرض كرديم يازده امام قبلي اين خصوصيت را نداشتند. اين امام بزرگوار اين نوع غيبت طولاني را داشته و اين منحصر به او هست. فلسفه ي غيبت و حكمت هايي كه در روايات ذكر شده اين مطرح شد و بحث ملاقات حضرت در زمان غيبت كه

ص: 1247

آيا اين امكان پذير هست يا نه؟ ما انواع ديدار حضرت و ملاقات هاي حضرت را پنج قسم كرديم. ملاقات در خواب، در مكاشفه، در بيداري به طور ناشناس، در بيداري به شكل هيمان بود. آن هنگام كه حضرت را مي بينند حالت تحيّر دارند و ناشناخته است، آخرين قسم و پنجمين قسم ديدن حضرت با شناخت كامل در هنگام بيداري است كه اين قسم مورد نزاع بود و عرض كرديم بعضي از بزرگان مثل فيض كاشاني مي گفتند: اين قسم امكان پذير نيست، چون با فلسفه غيبت نمي سازد. غيبت زماني هست كه قرار نيست حضرت ظهور و بروزي داشته باشد. و به آن روايت و نامه حضرت استناد كردند كه خود حضرت به آخرين نايبشان فرمود: اگر كسي در زمان غيبت ادعاي مشاهده كند، او كذاب و مفتر است.

اصل در زمان غيبت، حضور و بروز و ظهور و ملاقات و ارتباط نيست. اصل اين است كه خورشيد از پس ابر بايد بتابد و فوايد امام از پس حجاب به مردم مي رسد. بايد در اثر كفران نعمت هايي كه از امام و قدرناشناسي هايي كه شده است يك دودي در چشم بايد برود، تا مردم برگردند و آماده شوند و اضطرار ايجاد شود. حتي بعضي گفتند: اصل در زمان غيبت عدم ارتباط و ناشناخته بودن امام زمان است، به همين خاطر هست كه حضرت مثلاً ازدواج نكردند. بحث ازدواج حضرت كه گاهي مواقع مطرح مي شود و ما هم نمي خواهيم به آن بپردازيم، چون بحثي نيست كه خيلي فايده براي ما داشته باشد. فقط مي خواهم يك اشاره كنم كه حتي بعضي گفتند: چون زمان، زمان ناشناخته بودن حضرت است،

ص: 1248

پس اين مصلحت به قدري مهم است كه مي شود به خاطر آن، آن سنت مؤكد ازدواج را تأخير انداخت يا اصلاً هنگامي كه ظهورشان رخ داد، آن زمان ازدواج كنند. البته خوب بعضي جواب دادند كه نه، چه بسا ازدواج را حضرت در زمان غيبت صغري كه آنچنان غيبتي نداشتند انجام دادند كه به آن سنت عمل كرده باشند. يا نه در زمان غيبت كبري باشد ولي خوب اشكالي ندارد كه همسر ايشان به عنوان امام ايشان را نشناسد. به عنوان اينكه امام معصوم است، نشناسد. به عنوان فردي كه متدين و بزرگ است. ما در زمان غيبت كبري در همين زمان هم درست است كه اصل بر عدم ارتباط و ناشناخته بودن است. اما در روايت داريم كه عده اي مستثني هستند، عده اي كه ملازم امام هستند، ياران حضرت كه در كنار حضرت هستند، در روايتي تعداد آنها سي نفر ذكر شده است، اينها ملازم حضرت هستند. مأموريت هايي كه حضرت به عهده آنها مي گذارد، انجام مي دهند. چه اشكالي دارد كه همسر حضرت هم جز همين ملازميني باشد كه از آن مورد ناشناخته بودن حضرت براي آنها مستثني است.

به خصوص اينكه ما در بعضي از زيارت ها، مثلاً زيارت روز جمعه را ببينند، آنجا كه به حضرت سلام مي دهيم و صلوات مي فرستيم، مي گوييم: صلوات الله عليه و علي اهل بيتك! سلام بر اهل بيت حضرت. ايشان ديگر اهل بيت دارد. من اين بحث را فقط از اين جهت گفتم كه بعضي روي همان جهت كه دوران غيبت دوران ناشناخته بودن است و اصل اين است، حتي قائل به ازدواج حضرت هم نيستند. اين را گفتيم كه حتي

ص: 1249

بسياري از كساني كه در زمان غيبت گفتند: ما خدمت حضرت ولي عصر رسيديم، در واقع خدمت امام زمان نرسيدند. درست است كه در زمان غيبت مي شود خدمت حضرت رسيد، ما گفتيم: جواب بزرگاني كه گفتند: ارتباط در اين زمان قطع است، مثل شيخ مفيد و فيض كاشاني و مشهور علما گفتند كه امكان پذير است و آن چيزي كه گفتند: اگر كسي ادعاي مشاهده كرد، كذاب و مفتر است، براي آنهايي است كه ادعاي بابيت دارند و اينكه نايب خاص حضرت هستند. هر بار بخواهيم خدمت حضرت مي رسيم. اينها را بايد تكذيب كرد. ولي آن كساني كه هيچ ادعايي ندارند، خوبان و صلحايي هستند كه خدمت حضرت ولي عصر(ع) مي رسند و هيچ ادعايي هم ندارند، اين امكان پذير است. منتهي ملاقات در اين زمان و در زمان غيبت خيلي محدود است و مواردش كم است. اين مورد را بايد در نظر بگيريم كه ملاقات اختيارش به دست ما نيست، همانطور كه قبلاً گفته شد. هرچقدر هم كسي رياضتي، چهله اي، ختمي، اعمالي را انجام دهد، مثلاً فرض كنيد اين كارها را بكند، معنايش اين نيست كه علت تامه است و بايد خدمت حضرت برسد و طلبكار باشد. اختيار و مصلحت ديد ملاقات به دست حضرت است. ثانياً خيلي از آنهايي كه حاجتي و مريضي و مشكلي داشتند، خدمت بزرگي رسيدند، آن مشكلشان حل شده و مريضشان شفا داده شده، چه بسا آن بزرگ امام زمان(ع) نبوده است. خدمت ياران حضرت رسيدند، كارشان را راه انداختند، آنها گمان كردند خدمت حضرت رسيدند. البته در اينكه توجه كردند شكي نيست، ولي اينكه آيا حتماً ملاقات با حضرت داشتند، ملاقات

ص: 1250

با حضرت در زمان غيبت خيلي محدود است. منحصر به افرادي است كه يا در حد و اندازه هاي مثل سيد بن طاووس و سيد بحر العلوم و اينها از جهت تقوا و معرفت باشند. يا واقعاً كارد به استخوان رسيده باشد و مضطر شده باشند و حضرت با مصلحتي دست عنايتي به سرشان كشيده و ملاقاتي صورت گرفته است. و الا بسياري از افراد هستند، ممكن هم هست دردمند هم باشند، مشكلي هم داشته باشند و كارشان هم راه افتاده، اما با ياران حضرت بودند.

در روايت هست كه مرحوم مجلسي در بحار نقل كرده كه سي نفر هستند كه دور حضرت را گرفتند و هميشه هستند. اين سي نفرذ غير از آن 313 نفري است كه در هنگام ظهور كابينه حضرت را تشكيل مي دهند و كمك حضرت در تشكيل حكومت هستند. آن 313 نفر چيز ديگري است. اين در زمان غيبت دور حضرت را گرفتند. آنچه مرحوم مجلسي در روايت نقل كرده است، سي نفر هستند كه مأموريت هايي كه امام زمان در عالم بر عهده اينها مي گذارد، براي كمك كردن و راه انداختن و راهنمايي كردن كسي، اين مأموريت ها را انجام مي دهند.

مرحوم كفعمي كه از علماي بزرگ شيعه در صاحب مصباح بوده است، مي فرمايد: تعداد بيشتري دور حضرت را در اين زمان گرفتند و ملازم حضرت هستند. چهار نفر از اوتاد در حلقه اول و رتبه اول هستند. هفت نفر در رتبه دوم ابدال، چهل نفر در رتبه ي سوم نقبا و افرادي كه بسيار صالح و انتخاب شده هستند. 360 نفر در رتبه ي چهارم از صلحا و رجال الغيب هستند. افرادي

ص: 1251

كه ناشناخته هستند و در بين مردم گم شدند. شايد كسي عددي هم حسابشان نكند. اين تعدادي كه مرحوم كفعمي به صرت طبقه بندي شده و رتبه بندي شده و حلقه حلقه ذكر مي كند، چيزي حدود چهارصد و خرده اي نفر است. شايد آن چيزي كه در دعاي ام داود، دوستداران اهل بيت در 15 ماه رجب خواندند كه در انجا درود بر اوتاد و ابدال فرستاده مي شود، همين اوتاد و ابدالي باشند كه از دوستان امام زمان(ع)، ياران حضرت در كنار حضرت هستند.

يكي از مراجع فعلي در درسي يك زماني مي گفتند: كه خودشان با يك واسطه ي بسيار موثق از يك دكتري كه در مشهد بوده، اين واسطه ي مرجع بزرگوار هم دو تا از خوبان مشهد بودند. آيت الله ميرزا علي اكبر نهاوندي و آيت الله ميرزا علي اكبر نوقاني. اين مرجع بزرگوار از اين دو عالم و اين دو عالم از خود آن دكتري كه در زمان جنگ جهاني دوم طبابت مي كرده و در مشهد مطب داشته است، شنيده بودند كه اين دكتر مي گفت: در آن زمان كه روس ها و انگليس ها وارد ايران شده بودند و فتنه درست شده بود و قحطي و دردسرها و مشكلات، با اينكه ايران در جنگ نبود، ولي محل تاخت و تاز اين اجانب بود، اين دكتر مي گويد: من در مطبم بودم، يكباره ديدم فردي كه به كتفش تير خورده بود وارد شد. از من پرسيد: شما جراح هستيد؟ گفتم: بله، گفت: من تير خوردم. اگر مي شود اين تير را خارج كنيد. گفتم: اينطور نمي شود. شما بايد به بيمارستاني كه من هستم بياييد، آنجا وسايل بيهوشي و تجهيزات است.

ص: 1252

گفت: وسايل بيهوشي لازم نيست. شما اگر همان وسايل اوليه براي خارج كردن تير را داريد، احتياج به بيهوشي نيست. گفت: من ديدم حاضر است درد بكشد، گفتم: روي تخت بخواب. وسايل را آماده كردم، به من گفت: هر زمان خواستيد شروع كنيد به من بگوييد. مي گويد: من وقتي خواستم شروع كنم به او گفتم. او شروع كرد و گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم، بسم الله نور» و ديدم افتاد. فهميدم كه خلع كرده و روح خودش را خارج كرده و يك آدم معمولي نيست. اين را جراحي كردم و تير را خارج كردم. بخيه و پانسمان كردم، كارها كه تمام شد، بعد از چند لحظه ديدم چشم ها باز و بسته شد. باز همان اذكار را گفت و بلند شد نشست. اين دكتر مي گويد: من فهميدم گوهري پيدا كرده است. اين فرد، فرد خاصي است. يك مقداري با او صحبت كردم و بعد ديگر با هم رفيق شديم، رفت و آمدهايي با هم داشتيم. فهميدم كه اين از كساني است كه جزء ياران حضرت است. از او سؤال كردم كه شما خدمت حضرت هم مي رسيد. گفت: ما مرتبط با هفت نفر هستيم كه آنها بيشتر خدمت حضرت مي رسند. فهميدم در آن حلقه سوم هستند. گفتم: آقا نمي خواهند نظري كنند؟ گفت: به چه؟ گفتم: اين وضعيت وموجود و اين فتنه ها! مشكلاتي كه اين اجانب براي كشور درست كردند. گفت: روس ها را مي گويي؟ گفت: روس ها مي روند، به زودي مي روند. مي گويد: عصر همان روز بود كه ما متوجه شديم تلگرافي از طرف مركز روسيه آن زمان آمده است كه قشون برگردند و همه ايران را ترك كردند و

ص: 1253

خارج شدند. اين مرجع بزرگوار مي گفت: اين دو عالم از خودش شنيده بودند كه ايشان جزء همان رتبه بندي ها و حلقه ها بود. خدا مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري را كه استاد مقام معظم رهبري هم بود. يك كتابي نوشته آيت الله استادي است از خاطرات حاج شيخ مرتضي حائري كه بسيار كتاب خوبي است. ايشان در آنجا ملاقات هايي را كه با حضرت وليعصر داشته را ذكر كرده است. اين مرجع بزرگوار آيت الله حائري آدم ساده و زودباوري نبود كه فوري يك بوي عطري، يك صدايي بشنود و ادعايي كند. اصلاً اينطور نبود. بسيار دقيق النظر و با احتياط بود. حرف كه مي زد، روي هر حرفش حواسش جمع بود كه خلاف نشود. آنوقت اين كتاب كه بسيار كتاب موثقي است، خاطراتي است كه ايشان در ملاقات با ياران حضرت ولي عصر داشتند.

خدا مرحوم آيت الله العظمي اراكي را رحمت كند. مرجع بسيار با عظمت و سلمان زمان ما بودند. من يكبار از آقازاده ايشان كه استاد خود بنده هم بودند، آيت الله مصلحي كه رحمت خدا بر ايشان باد، از ايشان پرسيدم: پدر بزرگوارتان آيت الله العظمي اراكي خدمت امام زمان(ع) رسيدند. ايشان گفتند: من نمي دانم ولي خدمت ياران حضرت رسيده بودند.

مي خواهم بگويم حضرت يك چنين ياراني دارند و عمر اينها مثل عمر حضرت طولاني نيست. يكي از اينها كه از دنيا رفت، يكي از آن حلقه پايين تر، جايگزين بالايي مي شود، اگر از حلقه ها و رتبه هاي بالايي باشد، آن يك نفري كه خالي شده از مردم و متدينين همان زمان، آنهايي كه در بين ما راه مي روند و ناشناس هستند، جايگزين

ص: 1254

مي شوند. اينكه در روايات هست خدا چند چيز را پنهان كرده است، يكي ولي خودش در بين مردم است. از اين جهت است كه گاهي مواقع اينها كه تابلو و سر و صدا ندارند، الآن هم حضرت يار مي گيرد. الآن هم حضرت جزء يارانشان مي پذيرد. اگر ما نتوانستيم جزء اين ياران محدود باشيم، جزء انبوهي از ياران حضرت مي توانيم باشيم. اين شدني است. سعدي در اشعار خيلي زيبايي در بوستان مي گويد:

اي سرو بالاي سهي، كز صورت حال آگهي *** وز هركه در عالم بهي، ما نيز هم بد نيستيم

گفتي به رنگ من گلي، هرگز نبيند بلبلي*** آري نكو گفتي ولي ما نيز هم بد نيستيم

اي شاهد هر مجلسي، آرام جان هركسي *** گر دوستان داري بسي، ما نيز هم بد نيستيم

اين زبان حالي است كه بايد به امام زمان(ع) بگوييم. آن بزرگوار كريم است و من خدمت رفقا و دوستان اهل بيت عرض كنم كه كسي نگويد: ما نمي توانيم يار حضرت شويم. اين اشتباه است. او كريم است. اگر كسي يك مقدار از خودش مراقبت و مواظبت كند، او را مي پذيريم. اينهايي كه محب و دوستدار اهل بيت هستند، اينهايي كه دوستدار حق و حقيقت هستند، اينها را مي پذيرند.

من مي خواهم يك اشاره اي به زمان امام كاظم(ع) بكنم كه در آن زمان كه سختي ها و مشكلات فراوان بود، اختناق بسيار شديد بود، امام كاظم چه دوستان و ياراني پيدا كرد. در همان سختي ها درست شدند. كسي نگويد اين زمان نمي شود. كسي نگويد: مشكل است.

تو نگو ما را بدان شه بار نيست *** با كريمان كارها دشوار

ص: 1255

نيست

آدم يك مقدار مراقب خودش باشد. زمان امام كاظم(ع) شايد در بين اهل بيت پر فشار ترين و پر اختناق ترين دوران ها بوده است. زماني بود كه حكومت بني عباس شكل گرفته بود، حالا زمان امام صادق و امام باقر، هنوز اوايل حكومتشان بود و پا نگرفته بود، امام صادق و امام باقر دستشان باز بود و مي توانستند كلاس بگذارند و شاگرد تربيت كنند. ولي وقتي مستقر شدند، به خصوص آن زماني كه امام كاظم با هارون الرشيد بود. امام كاظم مصادف با چهار خليفه صفاك عباسي بود. ده سال با منصور دوانقي، ده سال با مهدي عباسي، يك سال با هادي عباسي، چهارده سال با هارون الرشيد. يعني در مجموع سي و پنج سال دوران حضرت است و از بيست سالگي به امامت رسيد، 35 سال هم دوران امامتشان بود اين چهارده سال آخر كه با هارون بود، اوج اقتدار بني عباس بود. طوري كه هارون الرشيد معروف است. به خورشيد روي مي كرد و مي گفت: خورشيد، هرجا مي خواهي بتابي، بتاب. اينجا حكومت من است. اينقدر سرزمين هايش پهناور شده بود و اقتدار داشت و ديگر اين حكومت جا افتاده بود. هركسي كه بويي از مخالفت مي داد، هركسي كه به گونه اي زمينه اي مخالفت با بني عباس در او بود، به شدت سركوب مي شد، خصوصاً كسي مثل امام كاظم(ع) طبيعي است كه اينها مي دانستند اينها چقدر مورد توجه هستند. از اين جهت شما نگاه كنيد وقتي شيعيان مي خواستند از امام چيزي نقل كنند، نمي توانستند به اسم امام نقل كنند. گاهي مواقع مي گفتند: «قال عبد الصالح» عبد صالح اينطور گفت. گاهي وقت ها عالم مي گفتند. گاهي مي گفتند: صابر،

ص: 1256

يعني به صورت كنايه مي گفتند. ما دوران ائمه ديگر هم داشتيم كه اصل تقيه بوده است. ولي نه به اين شدت! با كنايه اسم مي بردند. به قدري وحشت داشتند كه در خانه امام رفت و آمد كنند كه حضرت معصومه(س) حدود 28 ساله بود ولي نتوانست ازدواج كند. چون مي ترسيدند با خانواده امام كاظم وصلت كنند. رفت و آمد با اين خانه داشته باشند. چون اين خانه يك خانه ي سياسي بود. يك خانه اي بود كه مي دانستند مورد خشم حكومت هست و از اين جهت بعضي گفتند: به اين دليل وصلت صورت نگرفته است. هارون به انحا مختلف مي خواست حضرت را در بين مردم بشكند. آن زمان مثل اين زمان نبود. آن زمان حتي اگر كسي امام را به عنوان امام معرفي مي كرد، يعني كسي كه واجب الاطاعه است، همين خطرناك بود. همين مقدار كه ايشان را به عنوان واجب الاطاعه معرفي كنند كه بايد از اين اطاعت كرد، طبيعتاً وقتي هارون اين را مي فهميد كه كسي واجب الاطاعه است و اگر فرمان به جهاد بدهد، يك عده بسيج مي شوند برايش خيلي خطرناك بود. لذا همين هم غدغن بود و مورد تقيه بود كه ياران امام نبايد به گونه اي اشاره به امام بودن ايشان مي كردند. دوران بسيار سختي است.

حتي هارون مي خواست كاري كند كه اولاد رسول الله بودن اينها زير سؤال برود. چون آن زمان اگر كسي به عنوان فرزند رسول خدا شناخته مي شد، يك نمره مثبت بود. اين نقطه مثبتي است. هارون مي خواست اين را هم با يك تبليغاتي، البته اين از زمان بني اميه شروع شده بود. امام حسن و امام حسين

ص: 1257

و فرزندان اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا را مي گفتند: اينها اولاد علي هستند. يعني منسوب به پيغمبر نمي كردند. چون مي گفتند: از طريق پدر نسبت سرايت مي كند. يك مرتبه هارون به امام كاظم(ع) گفت: شما فضيلتي بر ما نداريد. امتيازي بر ما نداريد. شما بچه هاي علي هستيد كه به ابوطالب منتهي مي شويد. ابوطالب عموي پيغمبر بود. ما هم بچه هاي عباس هستيم كه او هم عموي پيغمبر بود. ما همه عموزاده هاي پيغمبر هستيم. فرقي با هم نداريم. امام كاظم(ع) فرمود: ما بچه هاي فاطمه زهرا هستيم و از طريق فاطمه زهرا مي رسيم. بعد او گفت: نه! شما فرزندان علي هستيد. اين خودش يك مبارزه ي سياسي بود. الآن براي ما ساده است. در تبليغات بني اميه و بني عباس مهم بود كه اينها را بچه هاي پيغمبر ندانند. امام كاظم يك استدلالي كرد. گفت آيه ي 85 سوره ي انعام وقتي اولاد ابراهيم را نام مي برد، «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ، وَ زَكَرِيَّا وَ يحَْيىَ وَ عِيسىَ وَ إِلْيَاسَ كلُ ٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ» (انعام/84 و85) عيسي را جزء فرزندان ابراهيم مي داند. در حالي كه حضرت عيسي از طريق مادر به حضرت ابراهيم متصل مي شود. پدر بشري نداشت. هارون ساكت شد. بعد حضرت يك مطلب ديگر فرمود كه اين ديگر كاملاً او را خلع سلاح كرد. حضرت فرمود: اگر پيغمبر اكرم براي خواستگاري دختر تو بيايد، به او دختر مي دهي؟ گفت: بله، با افتخار مي دهم. موسي بن جعفر فرمود: اما اگر پيغمبر براي خواستگاري دختر من بيايد، من نمي توانم

ص: 1258

به او بدهم. چون محرم است و جد مادري دختر من است. هارون گفت: درست گفتي!

آنهايي كه مادرشان سيد هست و از طريق مادر به پيغمبر مي رسند، چون خيلي اوقات سؤال مي كنند، اگر كسي مادرش سيد باشد، او هم سيد است يا نه؟ من به بحث فقهي اش كار ندارم. در مباحث فقهي خمس و امثال اينها كه سهم ساداتي آنجا هست، يك ادله اي دارد. ولي از جهت فضيلت و انتساب به پيغمبر اگر كسي از طريق مادر به پيغمبر اكرم منتسب شود، او هم سيد است. به همين دلايلي كه موسي بن جعفر گفتند. به همان آيه قرآن كه از طريق مادر هم صورت مي گيرد. بنابراين همان فضيلت را دارد. آنهايي كه مادرشان هم سيده است، اينها منتسب به پيغمبر اكرم هستند و از اين جهت براي اينها امتيازي است.

يك زماني هارون در مسير مكه، اول مدينه آمد. همه براي استقبال از او آمده بودند. حضرت موسي بن جعفر را هم آورده بودند. هارون كنار مرقد پيغمبر آمد و خواست سلام بدهد كه مثلاً ما جزء منسوبين شما هستيم. به پيغمبر اينطور سلام داد كه «السلام عليك يا رسول الله، يابن العم» امام كاظم(ع) ايستاده بود، فرموده بود: «السلام عليك يا ابا» سلام بر تو اي پدر! ما اين را خيلي ساده مي بينيم. مثلاً هارون خطاب به پيغمبر كرد، به عنوان پسر عمو، امام كاظم(ع) به ميدان آمد. به عنوان يك پدر سلام داد. ما خيلي ساده مي بينيم. ولي اين يك مبارزه ي بسيار شديد سياسي است. چون امام كاظم(ع) مي خواهد آن انتساب به پيغمبر را كه اينها به گونه اي تحت تبليغاتشان

ص: 1259

داشتند و نفي مي كردند، اثبات كند. اين است كه گفت: چون هارون قبلاً استدلالش را شنيده بود،گفت: بله شهادت مي دهم كه شما فرزند پيغمبر هستي ولي بعداً همين يك علتي براي دستگيري امام شد. چون هارون فهميد به هر حال اين تبليغات ديگر خنثي شده است و اينها به عنوان فرزندان پيغمبر در بين مردم جا افتاده اند.

در چنين جو پر فشاري كه حتي فرزند پيغمبر بودن اينها هم با تبليغات مي خواست زير سؤال برود، در اين جو امام كاظم شاگردان و ياراني برايش درست شد كه دور حضرت را گرفتند و به حضرت كمك مي دادند كه سرآمد روزگار شدند. مي خواهم خدمت دوستان بگويم كه در هر زماني مي شود يار شد. كسي نگويد: زمان ما زمان سختي است. زمان مشكلات است. زمان چه هست. اينها عذر و بهانه نيست. در هر زمان مي شود يار شد.

آقاي شريعتي: صفحه 97 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 114 تا 121 سوره ي مباركه ي نساء در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند امام موسي كاظم(ع) هديه كنيم كه در سالروز شهادتشان هستيم. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«لَّا خَيرَْ فىِ كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَئهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحِ بَينْ َ النَّاسِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا(114)وَ مَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَينَ َ لَهُ الْهُدَى وَ يَتَّبِعْ غَيرَْ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلىَ وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا(115) إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشرَْكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَالِكَ لِمَن

ص: 1260

يَشَاءُ وَ مَن يُشرِْكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالَا بَعِيدًا(116) إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَ إِن يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَنًا مَّرِيدًا(117) لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ لَأَتخَِّذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا(118) وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاََمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لاََمُرَنهَُّمْ فَلَيُغَيرُِّنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَنَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا(119) يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَنُ إِلَّا غُرُورًا(120) أُوْلَئكَ مَأْوَئهُمْ جَهَنَّمُ وَ لَا يجَِدُونَ عَنهَْا محَِيصًا(121)»

ترجمه آيات:

«در بسيارى از نجواهايشان فايده اى نيست، مگر در سخن آنان كه به صدقه دادن يا نيكى كردن و يا آشتى جويى فرمان مى دهند. و آن كس را كه براى خشنودى خداى چنين كند مزد بزرگى خواهيم داد. (114) هر كه پس از آشكار شدن راه هدايت با پيامبر مخالفت ورزد و از شيوه اى جز شيوه مؤمنان پيروى كند، بدان سوى كه پسند اوست بگردانيمش و به جهنمش افكنيم، و جهنم سرانجام بدى است. (115) خدا كسى را كه براى او شريكى قرار دهد نمى آمرزد و جز آن هر گناهى را براى هر كه خواهد، مى آمرزد. و هر كس كه براى خدا شريكى قرار دهد سخت به گمراهى افتاده است. (116) نمى خوانند سواى اللّه مگر الاهه هايى را و نمى خوانند سواى اللَّه مگر شيطانى سركش را. (117) خدايش لعنت كرد. و شيطان گفت: گروهى معيّن از بندگانت را به فرمان خويش مى گيرم. (118) و البته گمراهشان مى كنم و آرزوهاى باطل در دلشان مى افكنم و به آنان فرمان مى دهم تا گوشهاى چارپايان را بشكافند. و به آنان فرمان مى دهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند. و هر كس كه به جاى خدا شيطان

ص: 1261

را به دوستى برگزيند زيانى آشكار كرده است. (119) به آنها وعده مى دهد و به آرزوشان مى افكند و شيطان آنان را جز به فريب وعده ندهد. (120) مكانشان در جهنم است و در آنجا راه گريزى نخواهند يافت. (121)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زيارت كاظمين و عتبات عاليات نصيب همه با شود. اشاره ي قرآني امروز را بشنويم.

حاج آقاي عالي: آيه ي 114 سوره ي مباركه نساء خداوند متعال مي فرمايد: «لَّا خَيرَْ فىِ كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَئهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحِ بَينْ َ النَّاسِ» اين يكي از آداب ديني است كه اصلاً خود ترجمه اش كافي است كه آن عدد ديني را از اين آيه شريفه بفهميم. خدا مي فرمايد: خير در بسياري از نجواها و در گوشي نيست. در گوشي حرف زدن و پنهان، در جايي كه در جمع نشستيم، اين مذمت شده و خوب نيست.چه بسا موجب سوء ظن ديگران هم شود. شايد در گوشي صحبت كردن باعث اين شود كه ديگران بگويند: در مورد ما صبحت مي گويند. گفته شده اين كار را نكنيد، مگر در بعضي موارد. «إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ» مگر آنجايي كه در رابطه با يك كمك مالي باشد، اينجا براي حفظ آبروي او پنهاني گفتن باشد و به فلاني كمك بدهيم، اينجا اشكالي ندارد. «أَوْ مَعْرُوفٍ» يك تذكر خوبي را بخواهم به كسي بدهد. يك كار خيري را بخواهد به ديگري بدهد. گاهي مواقع بعضي از امر به معروف ها لازم نيست داد و بيدادي باشد. چه بسا اگر داد و بيدادي باشد، باعث لجاجت، باعث غرور و برخوردن به كسي بشود و آن را عملي نكنيم. اما اگر آهسته در

ص: 1262

جمع بگوييم، عملي كند. «أَوْ إِصْلَحِ بَينْ َ النَّاسِ» يا جايي كه به هر حال مي خواهد بين بعضي اصلاح و پا درمياني كند. انجا چه بسا پنهاني بخواهد با اين طرف يا با كس ديگر صحبت كند، در جمع نباشد. در اين موارد كه قصد خير هست، در اينطور موارد از در گوشي صحبت كردن و نجواي مضموم استثنا شده است.

آقاي شريعتي: حاج آقا اشاره كردند در زمان امام كاظم و فضاي آن زمان را تشريح كردند، شاگرداني را حضرت تربيت كردند، در اين عصر هم مي شود پا در ركاب حضرت بود، چگونه است؟

حاج آقاي عالي: من به بعضي از ياران اشاره مي كنم. يكي از ياران امام كاظم(ع) شخصي به نام محمد بن ابي عمير بود. از اصحاب امام صادق هم بود. امام كاظم و امام رضا(ع) را هم درك كرد. اين بزرگوار را يك مرتبه دستگير كردند. اسامي شيعيان عراق و كوفه را داشت. به قدري در زندان شكنجه كردند. طوري كه آويزانش كرده بودند و تازيانه مي زدند، ابن ابي عمير مي گويد: در فشار تازيانه ها طوري بود كه ديگر مي خواستم زبان باز كنم و اسامي شيعيان طرفدار امام كاظم را لو بدهم. صداي يكي از هم زنداني ها بلند شد كه ابن عمير به ياد بياور آن زماني را كه نزد خدا همه ما را نگه مي دارند. آن زمان را به ياد آور. كاري بكن كه آنجا جواب داشته باشي. مي گويد: حالا من تازيانه مي خوردم. ديگر مي خواست دهان من باز شود، يك مرتبه اين جمله را گفت. مي گويد: اصلاً انگار روح گرفتم. گفتم: هرچه مي زنند، بزنند. اين بزرگوار را چهار سال در

ص: 1263

زندان نگه داشتند. اموالش، خانه اش و كتاب هاي احاديثش از بين رفت. ايشان كسي است كه در بين اصحاب امام، جزء اصحاب اجماع است. از كساني است كه اگر سلسله ي سند به اين شخص برسد، ديگر ماقبل از او را بررسي نمي كنند. اينقدر موثق است كه مي دانند كه از فرد موثق نقل مي كند. ابن ابي عمير يك مرتبه ديگر هيچي نداشت. همه اموالش از بين رفته بود. طلبي از يك مؤمني داشت. ده هزار درهم طلب داشت. آن فرد براي اينكه بيايد طلب را بدهد، خانه اش را فروخت. و ده هزار درهم را جلوي او گذاشت. ابن ابي عمير گفت: اين را از كجا آوردي؟ ارثي رسيده يا كسي به تو بخشيده است؟ گفت: نه خانه ام را فروختم. او گفت: از مولايم امام صادق شنيدم كه كسي را از خانه اش به خاطر قرض بيرون نمي كنند. يعني خانه را نبايد فروخت. با اينكه من محتاج يك درهم تو هستم، ابدا اين ده هزار درهم را برنمي دارم. اين را بردار و ببر. جوانمرد بودند! اينطور نبود كه وقتي پول را ببينند خودشان را گم كنند.

يكي ديگر از ياران حضرت علي بن يقطين بود. از وزراي هارون بود كه به اجازه ي امام كاظم در درباره مانده بود. از ياران امام كاظم بود كه حضرت فرموده بودند: اگر كسي مي خواهد كسي از اهل بهشت را ببيند، علي بن يقطين را نگاه كند. حضرت به علي بن يقطين گفته بود كه به شيعيان برس و كمك بده. البته تقيه مي كرد. يك مرتبه يكي از شيعيان به نام ابراهيم جمّال به دربار آمد و علي بن يقطين به او

ص: 1264

بي اعتنايي كرد. او هم به شهر خودش بازگشت. علي بن يقطين همان سال به حج رفت و بعد از مناسك حج به مدينه آمد. امام او را راه نداد. اين صحابي با عظمت خودش را كه وزير هم بود، به خانه راه نداد. اينقدر دم در خانه پرسه زد، راه رفت كه به بهانه امام كاظم بيرون بيايد. وقتي امام در كوچه آمد، علي بن يقطين گفت: من كاري كردم كه مرا راه نداديد؟ حضرت فرمود: تو به يكي از شيعيان ما بي اعتنايي كردي و ما هم به تو بي اعتنايي كرديم.

ائمه ما، اهل بيت(ع) نسبت به شيعيان و دوستانشان حساس بودند. اگر كسي به يكي از آنها بي اعتنايي مي كرد، بي اعتنايي به او را بي اعتنايي به خودشان تلقي مي كردند. از اين جهت رفقا بايد خيلي مراقب باشند كه به همديگر ظلمي نداشته باشند. يك مرتبه امام صادق(ع) به يكي از اصحابش فرمود: چرا ما را تحقير كردي؟ گفت: من چه وقت شما را تحقير كردم؟ من دائم به شما احترام مي گذارم. فرمود: يك مرتبه داشتي مي رفتي، در جاده، روي مركب هوا گرم بود، يك نفر به تو گفت: مرا دو كيلومتر سوار كن. تو كه در مركبت جا داري. تو با بي اعتنايي به او رد شدي. مگر نمي داني اگر كسي يك مؤمني را تحقير كند، ما را تحقير كرده است. امام به علي بن يقطين فرمود: تو به يكي از دوستان ما و شيعيان و مؤمنين بي اعتنايي كردي، ما هم به تو بي اعتنايي كرديم. اگر مي خواهي خدا حج تو را قبول كند، حلاليت بطلب. علي بن يقطين همان شب آمد، خانه ابراهيم جمّال رفت. رفت

ص: 1265

براي حلاليت عذرخواهي كرد. وقتي ابراهيم آمد، گفت: خدا تو را ببخشد، من بخشيدم. گفت: اينطور نه! گفت: پايت را روي صورت من بگذار. وقتي ابراهيم پايش را روي صورت اين گذاشت، همانطور كه صورتش زير پاي او بود، گفت: خدايا آنچه از من براي طلب حلاليت برمي آمد، انجام دادم. ديگر از من راضي باش و دل امام را به من نرم كن. وزير بود اما همه چيز را زير پا گذاشت. برگشت و در خانه ي امام كاظم رفت، ديد امام حسابي او را تحويل گرفت. دوستانشان را تنبيه مي كردند، اگر كسي خطا مي كرد،تنبيه اش مي كردند. ولي آنها هم قهر نمي كردند. اگر فوري يك تنبيهي مي ديدند، مي رفتند جبران كنند و تسليم بودند. براي اينكه رضايت امام را بدست آورند. همه حرف همين است. شخص مي دانست كه اگر رضايت امام را از دست بدهد، رضايت خدا را از دست داده است.با اين كار خودش را بيش از گذشته در دل امام جاي مي كرد. اگر كسي سقوط كرده، خطايي كرده، گناه و اشتباهي كرده، فكر نكند كار تمام شده است. مي شود دوباره برگشت. مي شود دوباره جبران كرد. مي شود دوباره در آغوش امام خود را جا كرد.

يكي از ياران امام صفوان بن يحيي بود. از بزرگان بود. كه زيارت وارث را از امام صادق نقل كرده است. دعاي علقمه كه بعد از زيارت عاشورا است را او از امام صادق نقل كرده است. زيارت ماه رجب امام حسين(ع)، زيارت رجبيه را او نقل كرده است. اين شخص دو رفيق داشت. عبدالله بن جندب و علي بن نعمان كه بسيار با هم رفيق بودند. يك مرتبه كنار خانه

ص: 1266

خدا با هم عهد بستند كه اگر يكي از ما از دنيا رفت، ديگري عبادتي كه از او باقي مانده است انجام دهد. هردو از دنيا رفتند. صفان بن يحيي ماند. مي گفتند: ايشان روزانه علاوه بر 51 ركعت نماز واجب و مستحبي خودش، 51 ركعت براي علي بن نعمان مي خواند. 51 ركعت هم براي علي بن جندب مي خواند. زكات يا خمس اگر مي داد، سه برابر مي داد. سه ماه سال را روزه مي گرفت. اينها يار بودند. يار ادعايي نيست. يار بودن غير از بار بودن است. يار كسي است كه همراه امام، كسي است كه بار روي دوش امام نيست و كسي است كه بار برمي دارد. كسي است كه جوانمرد و رفيق و باوفا است. اگر خطايي كرد، جبران مي كند. اهل توجه به رعايت حقوق ديگران است. خانه اش را فروخت و آمد پولش را داد، قبول نكرد. اينطور افراد بودند كه مي توانستند براي ما يار باشند.

امام كاظم(ع) باب الحوائج است. به يك معنا ايران ما كشور همه اهل بيت است. به خصوص كشور بچه هاي امام كاظم است. شما نگاه كنيد حرم هاي اهل بيت در ايران را، اولين حرم اهل بيت در ايران مشهد علي بن موسي الرضا است. دومين حرم، حرم حضرت معصومه(س) دختر موسي بن جعفر است. شاهچراغ شيراز، حرم احمد بن موسي است. ايرانيان در خانه ي امام موسي بن جعفر هستند. غير از دعاي توسل معروف يك دعاي توسل غير معروفي در مفاتيح آمده است. آنجا تك تك ائمه هستند كه چه چيزي از آنها بگيريم. از اميرالمؤمنين چه چيزي بگيريم. از امام رضا چه چيزي بگيريم؟ به امام كاظم كه مي رسد مي گويد: عافيت در

ص: 1267

ظاهر و باطن. جسم و روح! اين عافيت را از امام بزرگوارمان بخواهيم.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود.

ما را به جبر هم كه شده سر به زير كن *** خيري نديده ايم از اين اختيارها

بايد براي ديدن تو مهزيار شد *** كمي گذشتن از همگان محض يارها

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

93-03-11 - رابطه ي امام حسين(عليه السلام) و امام عصر(عليه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

اي گردش چشمان تو سرچشمه ي هستي *** ما محو تو هستيم، تو حيران كه هستي

خورشيد كه سرچشمه ي زيبايي و نور است *** از ميكده ي چشم تو آموخته مستي

از چهار طرف محو تماشاي تو هستند *** هفتاد و آيينه ي توحيد پرستي

وا كردن در مسجد الاقصاي يقين را *** تكبيرة الاحرام نمازي كه تو بستي

تا وا شدن پنجره هرگز نزدي پلك *** تا خون شدن حنجره از پا ننشستي

يك گوشه ي چشم تو مرا از دو جهان بست *** اي گردش چشمان تو سرچشمه ي هستي

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. عيد ميلاد امام حسين(ع) خيلي مبارك باشد. انشاءالله امروز بهترين ها نصيب شما شود. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. ايام بر شما هم مبارك باشد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. اين ايام را كه اقعاً ايام با سعادتي است، اعياد شعبانيه و به خصوص امروز كه ميلاد

ص: 1268

مباركحضرت اباعبدالله (ع) است. نيمه شعبان شب قدري براي مؤمنين است، اين ايام را تبريك عرض مي كنم.

آقاي شريعتي: انشاءالله اين ايام بر همه مبارك باشد و بركاتش بر فرد فرد شما نازل شود. برنامه امروز ما رنگ و بوي امام حسين را خواهد داشت و هم رنگ و بوي حضرت ولي عصر(عج).

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر كسي با معارف ديني خصوصاً روايات اهل بيت آشنا باشد، يك ارتباط عجيبي بين امام حسين(ع) و وجود مقدس حضرت ولي عصر(ع) مي بيند. درست است كه حضرت ولي عصر با همه ائمه و پدرانشان ارتباط داشت. با اجداد طاهرينشان ارتباط داشت. اما امام حسين(ع) يك خصوصيتي در بين ائمه دارد كه اين ويژگي در بقيه ي ائمه نيست. من سعي مي كنم بحث امروز به اين سمت برود كه ارتباط اين دو بزرگوار را مطرح كنيم و از خلال اين ارتباط بتوانيم به درس هايي برسيم. انشاءالله بتواند مسير راهي براي ما باشد.

به عنوان مقدمه بحث امروز زيارت و دعايي وارد شده است. امروز يك دعايي از ناحيه مقدسه وارد شده است. ناحيه مقدسه به دو جا اطلاق مي شد. يك از ناحيه مقدسه امام زمان است، معمولاً نامه هايي كه در زمان غيبت صغري مي آمده است، تعبير به ناحيه مقدسه مي كردند. در زمان امام عسگري(ع) هم همينطور بوده است. چون حضرت عسگري هم زمانشان طوري بوده كه اختلاط زيادي با مردم نداشتند، به گونه اي بوده گاهي نامه هايي به نماينده هايشان مي دادند تا به شيعيانشان برسانند. اين دعايي كه براي سوم شعبان و امروز ميلاد امام حسين(ع) وارد شده از ناحيه ي امام عسگري است كه به دست قاسم بن

ص: 1269

علا همداني از نماينده هاي امام رسيده و او صادر كرده كه به دست ما رسيده است. جزء اعمال روز سوم ماه شعبان است.

من مي خواهم ترجمه ي چند جمله ابتدايي اش را خدمت شما عرض كنم كه ورود بحث ما باشد. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ» (بحارالانوار/ج98/ص347) خدايا از تو درخواست مي كنيم به حق آن كسي كه امروز به دنيا آمد كه وعده ي شهادت او را پيشاپيش قبل از اينكه به اين دنيا چشم باز كند و متولد شود، وعده شهادتش را داده بودند. همه ما اين را شنيديم كه شهادت امام حسين(ع) از سالها قبل مطرح شده بود. مرحوم مجلسي در جلد 44 بحارالانوار، روايت نقل كرده كه جبرئيل خبر شهادت فرزند پيغمبر آخرالزمان اباعبدالله الحسين را به تمام انبياء داده بود. يعني از حضرت آدم تا خاتم خبر شهادت امام حسين را توسط جبرئيل شنيده بودند. در رابطه با حضرت آدم دارد كه وقتي از بهشت رانده شد و اشك مي ريخت و از خداوند متعال طلب بخشش مي كرد، «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» (بقره/37) خدا يك كلماتي به آدم ياد داد كه به واسطه آن كلمات حضرت آدم توبه كرد. آن كلمات در روايات گفته شده كه اسامي پنج تن بوده است كه به او نشان دادند كه به اينها متوسل شود. نور اينها در عرش الهي بوده است. حضرت آدم متوسل شد و نام اين پنج تن را كه برد، به نام پنجمي كه امام حسين است، رسيد، سؤال كرد: «فِي ذِكْرِ الْخَامِسِ يَنْكَسِرُ قَلْبِي » (بحارالانوار/ج44/ص345) به اين پنجمي كه مي رسم، چرا

ص: 1270

دلم مي شكند؟ چرا من يك حالت رقت قلبي پيدا مي كنم؟ خطاب رسيد كه اين پنجمي فرزند پيغمبر خاتم، پيغمبر آخرالزمان است كه او را به ظلم مي كشند، و به تعبيري روضه ي امام حسين را براي حضرت آدم خواندند، كه حضرت آدم خيلي گريه كرد. حضرت زكريا، حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت عيسي، همه اينها در روايات ما ذكر شده كه پيغمبر اكرم از ميلاد امام حسين خبر شهادت را به بعضي داده بود، از جمله به حضرت زهرا(س) مادر بزرگوارشان داده بود. حضرت زهرا خيلي محزون شدند كه چنين حملي خواهند داشت. در آيه ي قرآن داريم «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً» (احقاف/15) مادرش او را با سختي و با مشكلات به دنيا مي آورد. با سختي و مشكلات هنگام وضع حملش است. اين در روايات به حضرت زهرا تشبيه شده كه امام حسين را با اين غم و غصه به دنيا آورد. منتهي بعد پيغمبر اكرم به او بشارت داد كه از نسل او ائمه اي خواهند بود، و آخرينشان كسي خواهد بود كه از همين نسل اباعبدالله(ع) كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. به هر حال اين خبر شهادت امام حسين پيشاپيش قبل از ولادت داده شده بود. لذا در اين دعا مي گوييم: «الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ» وعده شهادتش را قبل از تولدش داده بودند. «بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمَّا يَطَأْ لَابَتَيْهَا» آسمان و زمين و كساني كه ساكن آسمان و زمين بودند، بر او گريستند، در حالي كه هنوز بر زمين پا نگذاشته بود، آسمان و زمين بر او گريستند.

ص: 1271

ما در اين زمينه هم خيلي داريم. به قول نيّر تبريزي، اين از روايات گرفته شده كه موجودات آسمان و زمين و ملائكه بر امام حسين گريستند. گفت:

اي در غم تو ارض و سماء خون گريسته *** ماهي به آب و وحش به هامون گريسته

همه عالم بر او گريه كردند. خدا يكي از اولياي خدا را رحمت كند كه ايشان از خداوند متعال در روز عاشورا درخواست كرد كه خدايا من مي دانم كه امروز عالم از آن وجهه باطني شان بر امام حسين گريانند. ولي من مي خواهم گريه ي عالم بر او را ببينم. مي گويد: به من نشان دادند كه تمام عالم با چشم گريان براي اباعبدالله(ع) بود. همه بر او گريسته بودند. روز ميلاد است و به گريه و شهادت اشاره دارد.

در روايت هست كه امام رضا(ع) در روايت ريان بن شبيب فرمود: چهار هزار ملك نازل شدند و در ملكوت كربلا هستند و پريشان و گريان تا زمان ظهور ولي عصر(ع) كه اين چهار هزار ملك با شعار «يا لثارات الحسين» آماده كمك و امداد به حضرت ولي عصر هستند. كه او به هر حال انتقام اين خون ها و اين ظلم هايي كه شده را بگيرد. اين چهار هزار ملك عزاداران امام حسين هستند از آن ملائكه اي كه نازل شدند. و الا تمام آن ملائكه بر غم او گريستند. «قَتِيلِ الْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ الْأُسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ» اباعبدالله اين مولود امروز، كسي بود كه كشته اشك است. سيد و آقاي خاندانش كه خداوند متعال به او در رجعت كمك مي دهد. در رجعت كه بعد از ظهور امام حسين برمي گردد، كمك خواهد

ص: 1272

داد. اين تعبير «قتيل العبره» را در روايت زياد داريم. مرحوم محدث نوري از خود امام حسين(ع) در مستدرك الوسايل نقل كرده است كه اباعبدالله فرمود: «انا قتيل العبرة» من كشته اشك هستم. اين خيلي نكته مهمي است كه گاهي افراد از اين جمله مي گذرند. اين يعني چه كه امام حسين مي گويد: من كشته شدم براي گريه كردن مردم، يعني من كشته شدم براي اينكه مردم گريه كنند. يعني هدف امام حسين از كشته شدن گريه مردم بوده است. بايد توجه داشته باشيم كه گريه اباعبدالله با گريه هاي ديگر فرق مي كند.

من تقاضا مي كنم دوستان بزرگواري كه اهل مطالعه هستند، كتابي به نام «البكاء للحسين» است. آيت الله علامه مير جهاني كه كنار قبر مرحوم مجلسي دفن هستند و خيلي سال نيست از دنيا رفته است. تشرفاتي هم خدمت حضرت ولي عصر(ع) داشته و آدم بسيار با عظمتي بود. يكي از كتاب هايش اين كتاب است كه دوستان آنجا بخوانند و ببينند بحث گريه و اشك جيست. اولاً گريه عالم بر امام حسين را بدانند. بعد گريه ما بر امام حسين تا اين جمله دعا كه امام حسين كشته اشك است بفهمند كه اين اشك بر امام حسين صرفاً اشكي است كه يك انفعال دروني و رقت قلب براي كسي كه از دنيا رفته نيست. اين اشك يك تنفر و اعتراضي به ظلم است. آن كسي كه گريه مي كند، از درون آنچنان دچار هيجان است كه از كساني كه اين كار را كردند، بدش مي آيد. از دستگاه باطل بدش مي آيد. از دستگاه ابليس كه اين ظلم را مرتكب شدند، بدش مي آيد و از آن طرف با

ص: 1273

اين گريه دارد اعلام مي كند كه من با تو هستم و من به خاطر تو دارم اشك مي ريزم. من طرفدار تو هستم. يعني خود اين اشك يك تولي و تبري عملي است. يك اعلان جبهه است كه من در جبهه حسين هستم. در جبهه باطل نيستم. اين كم چيزي است! آنوقت اشكي كه تمام وجود تحت تأثيرش است. چون آدم تا رقت قلبي پيدا نكند، اشك نمي آيد. تا تمام وجودش يك اهتزاز پيدا نكند و ارتقايي پيدا نكند، اين روح براي آن انسان بزرگ اشك نمي ريزد. اشك يك اشك حماسي است. اشك براي كسي كه از دنيا رفته و نعوذ بالله نفله شده كه نيست. و لذا نتيجه ي اين اشك تاريكي و سنگيني نيست. نتيجه اش نشاط است. يعني نتيجه ي سرور دارد. نتيجه اش سبك شدن است. بعد از روضه ها اين را تجريه كرديم. روز ميلاد است ولي از اشك براي امام حسين گفته مي شود. نتيجه اش از صد سرور بالاتر است. اهتزاز روح است. اما در عين حال خود اين اشك يك حماسه است و اعلان تولي و تبري و مرزبندي و جبهه گيري عملي است.از اين جهت هست كه اگر امام حسين مي گويد: من كشته اشك هستم، چون اين اشك خيلي خاصيت عجيبي دارد. لذا در روايت افضل عبادت شمرده شده است. در روايت هست كه اگر كسي بر امام حسين اشك بريزد، حق ما اهل بيت را ادا كرده است. حق رسالت را ادا كرده است. دين را با آن احيا كرده است. بخاطر اين دين را احيا كرده است، اين اشك چه خاصيتي دارد. رشد مي دهد و رشدي كه مي دهد هيچ بديلي ندارد. هيچ جانشيني ندارد.

ص: 1274

نمي توانيم بگوييم به جاي اشك ريختن براي امام حسين و مجلس عزا گرفتن كنفرانس مي گيريم و مباحث استدلالي و عقلي در رابطه با امام حسين(ع) برگزار مي كنيم. اينها خوب است اما جاي اشك را نمي گيرد.

«الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ» در اين دعا هست كه خداوند متعال به عوض اين شهادت به امام حسين سه چيز داد. آن سه چيزي كه در اين دعا گفته مي شود، اين است كه ائمه از نسل حسين هستند. امامان بعدي از نسل اباعبدالله هستند. دوم اينكه شفا در تربت امام حسين است. سوم اينكه خدا كمك مي كند و او را در رجعت پيروز مي كند كه گويي امام حسين ادامه كاري كه نيمه تمام در عاشورا است، آنجا بايد تمام مي كند. كمكش مي كند «وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ» به او و فرزندان معصومي كه رجعت مي كنند كه آن حكومت الهيه را برپا كنند. در اين دعا به عوض شهادت به امام حسين سه چيز داده شده است. در بعضي ديگر از روايات هست كه چهار چيز داده شده است. با هم هيچ منافاتي ندارند. به هر حال امام حسين(ع) يك ويژگي هايي برايش قرار داده شده است. روايتي است كه اين روايت را محمد بن مسلم كه از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) بود از هردو بزرگوار نقل كرده است. مرحوم ابن فهد حلّي، كه از بزرگان اخلاقي ما در كتاب عدةالداعي بود، من توصيه مي كنم دوستان بزرگوار، آنهايي كه اهل دعا و مناجات هستند و مي خواهند چيزهاي ناب از دعا و مناجات گيرشان

ص: 1275

بيايد، اين كتاب عدة الداعي را مراجعه كنند. مرحوم علامه طباطبايي مي فرمود: در بين علماي اسلام و شيعه سه عالم اخلاقي هستند كه منحصر به فرد هستند. سيد بحرالعلوم، سيد بن طاووس، ابن فهد حلي هستند. مرحوم مجلسي هم در جلد 44 بحارالانوار اين روايت را از امام باقر و امام صادق(ع) نقل كرده است. «أن الله سبحانه و تعالى عوض الحسين ع من قتله بأربع خصال» (عدة الداعي/ص57) به عوض شهادت به امام حسين چهار خصلت داد. 1- «جعل الشفاء في تربته» خداوند شفا را در تربت امام حسين و خاك قبر امام حسين قرار داده است. همه ما مي دانيم كه خوردن خاك حرام است. حتي خاك قبر پيغمبر! امام كاظم(ع) در وصيت خود فرمود: وقتي من از دنيا رفتم، مرا دفن كنيد. قبر من را به اندازه چهار انگشت بالاتر آوريد كه معلوم شود قبر است. ولي از خاك قبر برنداريد. خاك قبر مرا برنداريد. اين خاك قبر را خوردن حرام است. تنها خاكي كه مي شود خورد، خاك تربت قبر جدم اباعبدالله الحسين است. به اندازه ي يك نخود مي شود خورد. در بعضي روايت داريم قبر امام حسين چهار فرسخ در چهار فرسخ است. البته هرچه نزديك تر به قبر باشد، افضل است. هرچه به مرقد شريف اباعبدالله الحسين باشد، افضل است. اين تربت يك چيز ديگر است. در روايات ما سرزمين كربلا و خاك كربلا طور ديگري است. قبل از شهادت امام حسين نسبت به اين سرزمين نگاه ديگري بود.

مرحوم قمي كه استاد شيخ مفيد بودند در كتاب كامل الزيارات آوردند، سرزميني كه كعبه بر آن بنا نهاده شده، خواست با همان زبان

ص: 1276

خودش افتخار كند كه من هم زميني هستم كه خانه خدا بر من نهاده شده است. سرزمين كربلا فرياد زد: خاموش! تو را چه به اينكه افتخار كني؟ من آن جايي هستم كه حسين بن علي بعداً در من دفن مي شود. اين سرزمين، سرزميني هست كه از ابتدا مورد نظر و عنايت بوده است. بعد از شهادت ابا عبدالله كه نور امام حسين به اين خاك تابيد و جلوه امام حسين بر اين تربت افتاد، آنوقت همه اين تربت كيميا شد. در اين تربت شفا هست. امام صادق(ع) فرمود: اين خاك «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» (كافي/ج3/ص242) يك باغي از باغ هاي بهشت است. اين خاك طور ديگري است.

مرحوم تنكابني در قصص العلما نقل مي كند كه در زمان صفويه مرحوم فيض كاشاني كه از علماي بسيار بزرگوار ما بوده، ايشان با يك عالمي كه به هر حال مسلمان هم نبوده و اهل كتاب و اهل علوم غريبه بوده كه يك خبرهايي هم داشته است. راجع به حقانيت مذهب تشيع بحث مي كرده است. مرحوم فيض كاشاني براي اينكه يك مقدار واضح تر حقانيت را اثبات كند، چون مي دانست يك چيزهايي مي فهمد، دست كرد در جيبش و تسبيحي كه از تربت امام حسين تهيه شده بود درآورد و در مشتش گرفت. به اين شخص گفت: در مشت من چيست؟ چند دقيقه آن فرد متحير فقط نگاه كرد. فيض كاشاني گفت: چرا متحير ماندي؟ گفت: چيزي كه در دست شماست خاك است، ولي من متحير هستم از اينجا كه اين خاك براي اين دنيا نيست. فيض كاشاني باز كرد و گفت: بله، اين خاك كربلا و براي فرزند پيغمبر

ص: 1277

ما است. آن عالم چون اهل و با انصاف بود و خودش به عينه ديد و فهميد، مسلمان شد و در خانه اهل بيت زانو زد. اين خاك واقعاً از بهشت است. براي همين است كه نه فقط شفا در اين تربت است، به اندازه ي يك نخود، يك عدس آن كس كه مريض است، بخورد.

خدا آيت الله بهجت را رحمت كند. مي فرمود: اگر به اندازه ي يك نخود تربت امام حسين(ع) را در يك ليوان آب زمزم، حل كنند، هفت بار يا هفتاد بار سوره حمد را براي شفا بخوانند و بعد هر روز به اندازه ي يك قاشق چاي خوري به آن فرد مريض بدهند. بسياري بودند كه جلوي چشم خود ما شفا گرفتند. فقط شفا نيست، گفته شد: كه اگر روي اين تربت سجده كنيد، حجاب هاي هفتگانه را پاره مي كند. امام صادق(ع) يك كيسه داشت كه هميشه تربت امام حسين در آن بود كه براي سجده و نماز از اين خاك برمي داشت. تسبيحي كه با تربت امام حسين ساخته شود، در روايت هست اگر با اين تسبيح ذكر هم نگفتي، اين تسبيح كار ذكر را براي شما مي كند. گفتند: كام بچه اي كه به دنيا مي آيد، تربت امام حسين را روي دست بماليد، و كام بچه را برداريد. جلوي صورت ميت و جاهايي كه بي احترامي نباشد گذاشته شود كه از عذاب قبر و حول و تكان هاي عوالم ايمن شود.

در قم در زمان مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، يك سيل بسيار عظيمي آمده بود كه خيلي خطرناك بود. رودخانه بالا آمده بود و خطر براي كل شهر بود. مرحوم آيت الله حاج شيخ

ص: 1278

عبدالكريم حائري يزدي يك مقدار از تربت امام حسين در رودخانه ريختند. سيل نشست. تربت امام حسين اگر اين كار را بكند كه نور امام حسين و جلوه اباعبدالله به آن رسيده اينگونه شده است، آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند، خود امام حسين چه مي كند؟ در عالم آخرت خود اباعبدالله چه مي كند.

آقاي شريعتي: صفحه 102 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 148 تا 154 سوره ي مباركه ي نساء در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند و آسماني امام حسين(ع) هديه كنيم. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«لَّا يحُِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَ كاَنَ اللَّهُ سمَِيعًا عَلِيمًا(148) إِن تُبْدُواْ خَيرًْا أَوْ تخُْفُوهُ أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَفُوًّا قَدِيرًا(149) إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَينْ َ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَينْ َ ذَالِكَ سَبِيلاً(150) أُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا(151) وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُواْ بَينْ َ أَحَدٍ مِّنهُْمْ أُوْلَئكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(152) يَسَْلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنزَِّلَ عَلَيهِْمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسىَ أَكْبرََ مِن ذَالِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتخََّذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَالِكَ وَ ءَاتَيْنَا مُوسىَ سُلْطَانًا مُّبِينًا(153) وَ رَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَ قُلْنَا لهَُمُ ادْخُلُواْ الْبَابَ سجَُّدًا وَ قُلْنَا لهَُمْ لَا تَعْدُواْ فىِ السَّبْتِ وَ أَخَذْنَا مِنهُْم مِّيثَاقًا

ص: 1279

غَلِيظًا(154)»

ترجمه آيات:

«خدا بلند كردن صدا را به بدگويى دوست ندارد، مگر از آن كس كه به او ستمى شده باشد، و خدا شنوا و داناست. (148) اگر كار نيكى را به آشكار انجام دهيد يا به پنهان يا كردارى ناپسند را درگذريد، خدا عفوكننده و تواناست. (149) كسانى هستند كه به خدا و پيامبرانش كافر مى شوند و مى خواهند ميان خدا و پيامبرانش جدايى افكنند و مى گويند كه بعضى را مى پذيريم و بعضى را نمى پذيريم و مى خواهند در اين ميانه راهى برگزينند. (150) اينان در حقيقت كافرانند و ما براى كافران عذابى خواركننده آماده ساخته ايم. (151) و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند و ميان پيامبرانش جدايى نيفكنده اند پاداششان را خدا خواهد داد، و خدا آمرزنده و مهربان است. (152) اهل كتاب از تو مى خواهند كه برايشان كتابى از آسمان نازل كنى. اينان بزرگتر از اين را از موسى طلب كردند و گفتند: خدا را به آشكار به ما بنماى. به سبب اين سخن كفرآميزشان صاعقه آنان را فرو گرفت. و پس از آنكه معجزه هايى برايشان آمده بود گوساله اى را به خدايى گرفتند و ما آنان را بخشيديم و موسى را حجتى آشكار ارزانى داشتيم. (153) و به خاطر پيمانى كه با آنها بسته بوديم كوه طور را بر فراز سرشان بداشتيم و گفتيم: سجده كنان از آن در داخل شويد و در روز شنبه تجاوز مكنيد. و از ايشان پيمانى سخت گرفتيم. (154)»

آقاي شريعتي: «دريا كه دست تو، ملوانان كه مست تو *** بر كشتي اش چه خوب خدا ناخدا گذاشت» انشاءالله تمام زندگي ما منور به نور امام

ص: 1280

حسين(ع) باشد. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه ي 148 سوره ي مباركه نساء، خداوند متعال مي فرمايد: «لَّا يحُِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَ كاَنَ اللَّهُ سمَِيعًا عَلِيمًا» دوست ندارد كه عيوب مردم و نقايص مردم را آدم اين طرف و آن طرف بگويد. بلند به اين و آن نقل كند. اگر يك عيبي از كسي ديدي، و نقصي از كسي سراغ داري، اين رف و آن طرف نقل نكن و نگو. چه به طنز و چه حكايت كردن و خبر دادن، به هر شكلي گفته نشود. همانطور كه خدا ستار العيوب است و عيب هاي ما را پوشانده است، دوست ندارد كه بندگانش عيب هاي همديگر را آشكار كنند. فقط يكجا هست كه استثناء است. آن يكجا جايي است كه اگر كسي يك بدي و ظلمي به شما كرد، يعني اينطور نيست كه يك عيب شخصي داشته باشد، يك نقص شخصي داشته باشد، بلكه آن بدي و ظلمش به شما رسيد، اينجا ديگر اگر شما بخواهي ساكت شوي، ظالم پروري مي شود. ظالم سوء استفاده مي كند. مي گويد: خدا گفته: قرار نيست كسي از بدي ها چيزي بگويد. ما بدي مي كنيم. همين كه ظالم پروري نشود، خدا مي فرمايد: «إِلَّا مَن ظُلِمَ» آن كسي كه مظلوم واقع شده، مي تواند آن بدي كه شخص ظالم به او كرده را براي ديگران بگويد. البته نه چيزهاي ديگر را، همان بدي اش را بگويد. چون اگر بخواهد بيشتر بگويد: «وَ كاَنَ اللَّهُ سمَِيعًا عَلِيمًا» خدا مي شنود و علم دارد. بيشتر از آن ديگر تجاوز نكن. ولي در اين مورد استثناء از غيبت هم است كه

ص: 1281

اگر كسي مظلوم واقع شده گفتن ظلم هيچ عيبي ندارد.

اولين چيزي كه عرض كردم، «الشفاء في تربته» شفا در تربت امام حسين بود. دومين چيزي كه به امام حسين داده شده است، «و إجابة الدعاء تحت قبته» زير قبه ي امام حسين و در حرم اباعبدالله دعا مستجاب است. ما از امام صادق داريم، از امام هادي هم داريم كه اين دو بزرگوار مريض بودند، فردي را آنجا فرستادند كه براي ما دعا كنيد. هم از امام صادق داريم، هم از امام هادي داريم. امام هادي در سامرا بودند، حضرت يك فردي را از شيعيان به نام اباهاشم جعفري كه برو حائر حسيني، حرم امام حسين(ع) دعا كن. او وقتي از خدمت امام هادي بيرون آمد، يكي از شيعيان به او گفت: خود امام هادي حائر است. خودش زيارتگاه است. خودش حجت خداست. چور مي خواهد شما را آنجا بفرستد. اين برايش سؤال شد و خدمت آقا آمد و پرسيد: خود شما كه حجت الهي هستيد، من بروم آنجا و براي شما دعا كنم. امام هادي(ع) فرمودند: خداوند متعال به پيغمبر فرمود: دور خانه ي خدا طواف كن، حجرالاسود را ببوس. با اينكه مقام پيامبر هم از خانه خدا بالاتر است و هم از حجرالاسود بالاتر است. ولي هرجايي يك آدابي دارد. به پيغمبرش دستور داد كه در سرزمين عرفات روز عرفه وقوف داشته باش. آنجا مثلاً فرض كنيد يك مدتي را بيتوته كن و وقوف داشته باش. با اينكه مقام پيغمبر از وقوف و عرفات و همه اينها بالاتر است. ولي هرجايي يك آدابي دارد. از آداب حرم امام حسين و از حقوق آن حرم

ص: 1282

اين است كه آنجا دعا شود و آن حق بايد ادا شود. خدا دوست دارد كه آن حق آنجا ادا شود. لذا براي من برو آنجا دعا كن.

سومين چيزي كه به اباعبدالله(ع) داده شده همان است كه در اين دعا هم بود كه از نسل امام حسين «و الأئمة من ذريته» نه امام بعدي از فرزندان امام حسين هستند. و چهارمين چيزي كه به اباعبدالله عوض شهادتش داده شده، «و أن لا يعد أيام زائريه من أعمارهم» شب و روزي كه زائر براي كربلا مي رود، اين جزء عمرش حساب نمي شود. آن مدتي كه براي زيارت مي گذارد، از اين سؤال نمي شود.

يك مطلبي است كه بسيار عميق و دقيق است. من از دوستان تقاضا مي كنم اين را عنايت كنند. مطلب بلندي در روايات است، ارتباط خيلي وسيع و عميقي بين امام حسين و امام زمان هست كه اين ارتباط خاص است. شما اگر به روايات و زيارات نگاه كنيد، يك كدها و رمزهايي بين اين دو بزرگوار مي بينيد كه من به بعضي از آنها اشاره مي كنم و بعد يك تحليل و جمع بندي كه اين كد و رمزها چه چيزهايي را مي خواهد بگويد. اشاره ها و رمزهايي از امام حسين مي بينيد. يك اشاراتي از امام زمان به امام حسين مي بينيد. اين پدر و پسر به همديگر اشاراتي دارند. اين اشاره ها براي چيست.

امام باقر مي فرمايد: من چهار ساله بودم و در كربلا بودم. تمام جزئيات كربلا را در ياد دارم. شب عاشورا جدم اباعبدالله الحسين به يارانش فرمود: ياران من فردا بلاي سنگيني است كه همه ما به شهادت مي رسيم. ولي شما را به

ص: 1283

بهشت بشارت مي دهم و اينكه ما برمي گرديم و مهدي ما خواهد آمد. دو بار هم روز عاشورا فرمود: اول كسي كه برمي گردد و رجعت مي كند امام حسين است. ما روايات متعدد داريم كه ائمه برمي گردند. «أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع » (بحارالانوار/ج53/ص46) اولين كس امام حسين(ع) است كه رجعت مي كند. روز عاشورا در زيارت عاشورا دو جا هست كه خدايا روزي من كن كه خونخواهي امام حسين را با امام زمان انجام دهم. «ان يرزقي طلب ثاري مع امام منصور من اهل بيت محمد (ص)» روز عاشورا امام باقر فرمود: اگر مي خواهيد به همديگر تسليت بگوييد، اينطور تسليت بگوييد كه «عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ ع وَ جَعَلَنَا» (مستدرك/ج10/ص315) و ما را در خونخواهي امام حسين قرار بده كه با امام زمان باشيم. اينها اشاراتي است كه از دستگاه امام حسين يا خود اباعبدالله الحسين به امام زمان مي شود. از آن طرف وقتي امام زمان تشريف مي آورد، اولين جمله اي كه مي گويد، وقتي پشت به كعبه مي كند، در خانه خدا خودش را معرفي مي كند. «انا بقية الله» من فرزند كسي هستم «الذي قتلوك عطشانا» كه او را عطشان كشتند. او را عريان انداختند و رها كردند. در معرفي خودش به امام حسين اشاره مي كند. شعار ياران امام زمان «يا لثارات الحسين» است. خونخواه امام حسين! اصلاً منتقمي است كه از القاب امام زمان(ع) است. در زيارت ناحيه مقدسه است كه جد غريبم يا ابا عبدالله، صبح و شب بر تو گريه مي كنم. امام زمان نسبت به اين جدش با اينكه به همه اجدادش ظلم شده، پيغمبر اكرم كه مقامش بالاتر از امام حسين

ص: 1284

بوده است. چه خصوصيتي است كه امام زمان و امام حسين اين اشارات را نسبت به همديگر دارند. ارتباط وسيع بين اين دو چيست؟ آن چيزي كه مي شود از مجموع فهميد و تحليل كرد اين است كه ظهور امام زمان(ع) با معجزه رخ نمي دهد. يعني با يك جبر بيروني مردم خوب نمي شوند. اينطور نيست كه مثلاً مردم يك روز بلند شوند ببينند همه خوب شدند و يك معجزه رخ داده است. نخير! اصلاً سنت خدا بر اين نيست. اگر قرار بود اين چنين باشد زمان پيغمبر اين اتفاق مي افتاد كه مقام پيغمبر از همه ائمه هم بالاتر بود. اصلاً اگر قرار بود اينطور باشد خدا همه را خوب خلق مي كرد. اگر قرار بود با معجزه خوب شوند، براي چه خدا بدها را در اين عالم، شيطان را در اين عالم آورد؟ پس از بيرون قرار نيست يك معجزه اي براي ظهور رخ بدهد. بلكه در خود ما بايد يك اتفاقي بيافتد. در درون ما يك تحولي رخ بدهد تا در بيرون ما يك ظهوري رخ بدهد. در درون عقل ها، قلب ها، دل ها و روح ها بايد رشد كنند. يك عدالت خواهي و يك معنويت خواهي، به سمت خوبي رفتن و انتخاب كردن، عبوديت و بندگي را انتخاب كردن، اگر اين اتفاق در درون اتفاق بيافتد، در بيرون هم خبرهايي مي شود.

حضرت زهرا در قبرستان احد بود وقتي زيارت قبور را كرد كه حضرت حمزه هم آنجا است، يك شخصي به نام ابوعمر مي گويد: من جلو رفتم و پرسيدم: خانم، حق با علي بود يا نه؟ آيا پيغمبر، علي را به عنوان جانشين بعد از خود نصب كرد يا

ص: 1285

نه؟ حضرت زهرا فرمود: بله در غدير همه شما بوديد و ديديد كه علي را به عنوان امام بعد از خود نصب كرد. بعد ابوعمر يك سؤالي كرد. گفت: اگر اينچنين است چرا علي خانه نشين شد؟ چرا بلند نشد و حق خودش را بگيرد؟ چرا قعود كرد؟ حضرت زهرا جواب داد: امام مثل يك كعبه است. مردم بايد به سمت او بروند. او به زور نمي آيد. اقبال مردم بايد باشد تا وقتي دست بيعت به او بدهند، آنوقت او مي آيد هدايت را به دست مي گيرد. تحميلي و اجباري نيست.

وقتي به امام باقر گفتند: ظهور شما و دولت شما چه زمان رخ مي دهد؟ امام باقر زمانه را تا ظهور سه دوره كرد. زمانه گرگ، زمانه ميش و زمانه ترازو. اين در روضه ي كافي است. زمانه گرگ زمانه اي است كه گرگ صفتي در جامعه حاكم مي شود. ظلم به غلبه زياد مي شود. اين زمان، زمان غصب ما اهل بيت است. زمانه ي ميش زماني است كه مظلوميت هست ولي يك مظلوميتي به صورت ازدحام كه بلند نمي شود حق خودش را بگيرد، يعني مثل ميش و گوسفند، ظلم پذير است. دوره سوم دوره ترازو است. عدالت خواهي است. وقتي مردم به آن دوره رسيدند كه عدالت خواه شدند، ظهور ما رخ مي دهد. پس خود مردم بايد بخواهند. مردم چگونه اين رشد و اصلاح در آنها ايجاد مي شود و اين تحول دروني در آنها به وجود مي آيد؟ اباعبدالله(ع) اين كار را بر عهده دارد. عاشوراي امام حسين دستگاهي است كه در دين تعبيه شده، كه اين عاشورا قرار است اين رشد و اصلاح را ايجاد كند. يعني همان گريه اي كه عرض كرديم يك

ص: 1286

حماسه است. اين گريه اي كه يواش يواش وجدان ها را بيدار مي كند. مردم را حق طلب مي كند، نسبت به اين جبهه طرفدار و تنفر از جبهه باطل و يواش يواش به سمت تعصي به امام حسين رفتن كه خودش عدالتخواه بود. خودش ظلم ستيز بود. اين تعصي در مردم رخ مي دهد يار براي امام زمان درست مي شود. دستگاه امام حسين براي امام زمان يار درست مي كند. اين يك متب تربيتي و اصلاحي كامل است. و لذا فرمود: من خروج مي كنم براي اينكه امت جدم را اصلاح كنم. اول امت جدش و همه مسلمين را، موج بعد انسان هاي ديگري كه در دنيا حق طلب هستند كه با امام حسين و مكتب امام حسين حق را بشناسند و عدالت را بشناسند، به اين سمت بيايند و براي امام زمان يار درست شود. مسير ظهور از كربلا و از امام حسين مي گذرد.

تمام ائمه، امامان قبل از امام حسين، امام حسين را براي كربلا آماده كردند، امامان بعد از امام حسين عاشورا را نگه داشتند. چون اين دستگاه قرار است كه آن رشد را ايجاد كند. خود امام زمان هم صبح و شب گريه مي كند. تعصي به امام زمان است كه انسان وقتي كه آن اشك حماسي را مي ريزد، براي امام زمان يار مي شود.

سيد كريم محمود تهراني از خوبان بود و علماي بزرگ دوستدارش بودند. ايشان تشرفات زيادي خدمت حضرت ولي عصر داشت. مي گفت: من زماني كه هنوز حضرت را نديده بودم، مشتاق ديدن حضرت بودم، پيغمبر را در خواب ديدم. گفتم: يا رسول الله من مي خواهم خدمت ولي زمانم امام عصر برسم. چه كنم باب

ص: 1287

بر من باز شود؟ فرمود: سيد كريم صبح و شب بر حسينم گريه كن. اين در را باز مي كند و تو را شبيه به خود امام زمان مي كند كه صبح و شب به ياد او هست. لذا سعي كنيم هر روز يكبار ياد امام حسين باشيم. «السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمة الله و بركاته».

آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكرم. نكات بسيار خوبي بود. در روز ميلاد امام حسين (ع) من فكر مي كنم امروز خيلي ها عهدي را با امام حسين و با امام زمانشان تازه كردند كه هر روز و هر شام به ياد امام حسين باشند، و انشاءالله در اين مكتب تربيتي رشد كنند براي اينكه عصر ظهور را درك كنند. انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- (14/03/90)

تمام راه هايي كه مي شود فرزند پيغمبر از ان راه ها استفاده كند براي حفظ ميراث عظيم اسلام كه ميراث جد او و پدر او و پيروان راستين آنهاست در زندگي سيدالشهداء محسوس است. از تبيين و انذار از تحرك تبليغاتي، از بيدار كردن و حساس كردن وجدان هاي عناصر خاص همين خواص كه ما تعبير مي كنيم در آن خطبه منا، اينها همه در طول زندگي سيد الشهدا است. بعد هم ايستادگي در مقابل يك انحراف بزرگ، با قصد مجاهدت با جان نه اينكه امام حسين از سرنوشت اين حركت بي اطلاع بود. نه! اينها امام بودند. مسأله ي معرفت امام و علم امام و آگاهي وسيع امام بالاتر از اين حرف هايي است كه ما در ذهنمان مي گنجد. بلكه به

ص: 1288

معناي ترسيم يك دستورالعمل مي ايستد و تسليم نمي شود. مردم را به ياري مي طلبد، بعد هم وقتي يك عده اي پيدا مي شوند كه همان اهل كوفه باشند و اظهار مي كنند كه حاضر هستند در كنار آن بزرگوار در اين راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت مي كند و طرف آنها مي رود. بعد هم در ميانه ي راه پشيمان نمي شود. بيانات امام را كه انسان نگاه مي كند، مي بيند حضرت عازم و جازم بوده است براي اينكه اين كار را به پايان ببرد. اين كه در مقابله با حركت انحرافي فوق العاده خطرناك آن روز، امام حسين (ع) مي ايستد و اين يك درس مي شود.

93-03-18 - بررسي ويژگي هاي خاص امام عصر(عج) بحث عدالت

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست *** آه بي تاب شدن، عادت كم حوصله هاست

مثل عكس رخ مهتاب افتاده در آب *** در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست

بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است *** مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست

باز مي پرسمت از مسأله دوري و عشق *** و سكوت تو جواب همه مسأله هاست

«اللهم عجل لوليك الفرج»

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. آقاي شريعتي: بحث ما با حاج آقاي عالي يادي از امام عصر(ع) است. خوشحاليم كه روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج)

ص: 1289

است. در ذيل همين بحث به خصايص و ويژگي هاي حضرت رسيديم. كه بحث زنده بودن را حاج آقا اشاره كردند. بحث غيبت و بحث رحمت واسعه بودن ايشان را اشاره كردند. امروز به يكي ديگر از ويژگي ها و مختصات حضرت اشاره خواهند كرد.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر خاطر شريفتان باشد بحث در همين موضوع بود كه خصوصيات حضرت ولي عصر(عج) بيان مي شد. يكي از برجسته ترين و معروف ترين ويژگي هاي حضرت خصوصيت عدالت حضرت است كه اصلاً به قدري بحث عدالت و عدالت گستري با امام زمان توأم است، كه هر زمان اسم ان بزرگوار مي آيد، اصلاً مهدي يعني عدالت. عدالت يعني مهدي! واقعاً هم همين است. در دعاها و روايات متعدد حضرت را با اين وصف و خصوصيت توصيف كردند. در دعاي افتتاح كه مؤمنين شب هاي ماه مبارك رمضان مي خوانند، اين تعبير را آنجا مي خوانند كه «وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمِّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ» (تهذيب/ج3/ص110) خدايا درود و رحمت خودت را بر قيام كننده اي بفرست كه مردم آرزو و اميد به او دارند و او عدالت مورد انتظار است. اصلاً امام زمان به عدالت توصيف شده است. نه اينكه عادل است، اصلاً عدالت عدل محض است. سر تا پاي او عدل است. مجسمه ي عدالت است.

شيخ صدوق در كمال الدين يك روايتي را از پيامبر اكرم نقل كردند، «مهدي أول العدل و آخره » (كمال الدين/ ج1/ص268) امام زمان را به اول و آخر عدل توصيف كردند. يعني صفر تا صد عدل را او محقق مي كند. از ابتدا تا انتهايش را او مي رود. درست است كه تمام انبياء و اولياء و

ص: 1290

معصومين همه هم خودشان در حد ممتاز و اعلي عادل بودند و هم عدالتخواه بودند و هم در صدد اين بودند كه هر مقدار كه امكان دارد، عدالت را تحقق ببخشند. اما اين وييژگي منحصر به فرد براي امام زمان(ع) هست كه اوست كه عدل را در جهان محقق مي كند. نه فقط تحقق مي بخشد كه پر مي كند. تعبيراتي كه در رابطه با امام زمان است، «فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» (وسايل الشيعه/ج16/ص240) خداوند متعال زمين را به واسطه او پر از عدل و داد مي كند. اين تعبير بسيار تعبير بلندي است. ما يك خانه ي سه، چهار نفري را نمي توانيم پر از عدل و داد كنيم. او كل عالم دنيا را پر از عدل و داد مي كند كه در روايت شيعه و سني اين تعبير آمده است. ايشان اين ويژگي منحصر به فرد را دارد. در شب ميلاد مبارك امام زمان(ع) كه سحر نيمه شعبان سال 255 بود، كه اين هفته هم هفته ميلاد امام زمان است، شب جمعه اي كه در پيش داريم. نيمه هاي شب هنگام سحر بود كه حضرت حكيمه خاتون كه عمه ي امام عسگري بودند، و امام عسگري خواسته بودند امشب را بمانند. گفتند: عمه جان بمان كه آن وعده ي الهي امشب محقق مي شود. وقتي امام زمان(ع) متولد شد، حضرت همان هنگام جملاتي را گفتند. شبيه حضرت عيسي كه در قرآن همه خوانديم كه همان ابتدا كه متولد شد، سخناني گفت. «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا» (مريم/30) امام زمان جزء ان جملات اوليه اي كه فرمودند، اولاً شهادتين اول سخني بود كه گفتند. «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك

ص: 1291

له و ان جدي محمدا رسول الله (ص) و ان ابي اميرالمؤمنين» حضرت دانه دانه امام قبلي را گواهي دادند، تا به خودشان رسيدند. وقتي به خودشان رسيدند، اين دعا را خواندند. «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي» (بحارالانوار/ج51/ص13) خدايا آن وعده اي كه به من دادي، آن وعده را برآورده كن. انجاز و محقق كن. «وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي» قدم مرا استوار قرار بده و كار مرا در اين عالم تمام كن، «وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً» و زمين را به واسطه من پر از عدل و داد كن. اولين سخن حضرت در هنگام ميلادشان، همين بود. در كمتر حديثي است كه يادي از امام زمان(ع) آمده باشد و يادي از عدل و قسط و عدالت حضرت نيامده باشد.

آقاي شريعتي: بقيه اهل بيت(ع) هم در اين مسير گام برمي داشتند.

حاج آقاي عالي: اصلاً زمينه ساز آن بزرگواران بودند. نه فقط امامان، همه پيغمبران. يعني در واقع يك سير تاريخي را اولياي الهي طي كردند، كه كلاس كلاس و مرحله مرحله بشريت را پيش بردند، تا به هر حال بشر بتواند به آن نقطه اوج كه نطقه بندگي و نقطه پر شدن عدالت هست، و تازه شروع زندگي انساني است. ما فكر نكنيم آخرالزمان تمام مي شود. تازه شروع مي شود. تازه به معناي واقعي كلمه زندگي انساني شروع مي شود. در هر حال اين خصوصيت حضرت است كه ويژگي منحصر به فرد اين بزرگوار هست و مسأله ي عدل و عدالت گستري، منتهي من يكي دو نكته را مي خواهم به عنوان اين بحث مطرح كنم.

اولين نكته كه يادم هست قبلاً در مباحث

ص: 1292

ياد مرگ به تناسب و مناسبتي اشاره كرديم، اين هست. درست است كه مسأله ي ظهور منجي و موعود در آخرالزمان يك ديدگاهي است كه مشترك بين همه اديان و مذاهب است. اما ديدگاهي كه شيعه و مكتب اهل بيت به واسطه ي آموزه هاي اهل بيت دارد، برخي تفاوت ها را دارد كه ديدگاهش را بسيار عميق مي كند. يكي از تفاوت هايي كه بين ديدگاهي كه ما داريم و ساير اديان و مذاهب اين است كه قبلاً گفتيم. ما حضرت را زنده مي دانيم. ما منجي را زنده مي دانيم كه در عالم با همين جسم فيزيكي زندگي مي كند و دلايلش هم قبلاً گفتيم. يكي ديگر از تفاوت هايي كه در ديدگاه ما با ديدگاه ساير اديان و مذاهب هست، اين است كه ما ظهور عدالت گستر و منجي را يكي از مراحل تكاملي به سمت خدا در سير «انا اليه الراجعون» به تعبير ديگر در راستاي معاد مي دانيم. يكي از مراحل تكاملي ظهور است.

در قيامت خداوند متعال با تمام اسماء و صفاتش در حدي كه مخلوقاتش گنجايش دارند، خدا ظهور مي كند. آنجا يوم القيامه است. روز است. با اينكه خورشيد نيست. خورشيد تاريك شده است. خورشيد و ستاره نيست. اما آنجا همه حقايق آفتابي مي شود. ظهور پروردگار هم هست. گفت:

يار بي پرده از در و ديوار *** در تجلي است يا اولوالابصار

يكي هست و نيست غير از او *** وحده لا اله الا هو

آنجا خداوند متعال، عدالت مطلق پروردگار در آنجا هست كه ظهور مي كند. آنجا مالكيت خدا، سلطنت خدا، قدرت خدا، علم خدا، همه كاره بودن خدا، كه خدا در اين عالم همه كاره است،

ص: 1293

آنجا ظهور مي كند. البته خدا اينجا هم همه كاره است. اينطور نيست كه خدا يكجايي مثلاً همه كاره باشد، جاي ديگر بيكار باشد. نخير! اينجا هم «لا حول و لا قوة الا بالله» است. منتهي اينجا ظهور ندارد. عالم دنيا گنجايش ندارد. آنجا به اين حقيقت مي رسيم و آن ظهور رخ مي دهد. در اينجا اصلاً اين از ضعف هاي عالم دنيا است و از كوچك بودن و كم ظرفيت بودن عالم دنيا كه خدا در اين عالم محجوب است. پنهان است. ما خودمان را مي بينيم، خدا را نمي بينيم. يعني شما نگاه كنيد چقدر چپ و وارونه است. با ايينكه نور عالم است، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض » (نور/35) ولي ما ظلمت ها را مي بينيم، آن اصل نور را نمي بينيم.

خدا مرحوم حاج شيخ رجبعلي خياط را رحمت كند. تعبير قشنگي از ايشان نقل شده كه مي فرمودند: من دلم براي خدا مي سوزد. مشتري خدا كم است. همه دنبال همه چيز مي روند و دنبال خدا نمي روند. خدا را همه كاره نمي بينند. براي رزقشان، شفايشان، براي علمشان و چيزهاي ديگر دنبال همه چيز مي روند، اما ياد خدا نيستند.

رضوان خدا و رحمت خدا بر مرحوم آيت الله حجت كوه كمرده اي كه از بزرگان مراجع و بسيار با اخلاص و متواضع بودند. در دوره هاي نه چندان دور اين بزرگوار بودند. يك مقدار قبل از آيت الله بروجردي و يا تقريباً معاصر با آقاي بروجردي بودند. اين بزرگوار نقل مي كنند يك مرتبه با يك جمعي در منزلشان نشسته بودند. اين آقاي طلبه اي آمد يك نامه اي به ايشان داد. اين نامه را گرفت، زير اين نامه يك چيزي نوشت، گفت: بيا بگير.

ص: 1294

نامه را به ايشان داد، طلبه خداحافظي كرد و رفت. بيرون منزل نامه را نگاه كرد و ديد زير آن نوشته: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ» (حديد/3) برو توبه كن. اين بنده خدا هرچه فكر كرد، گفت: مگر من چه گناهي كردم كه بروم توبه كنم. كاري نكردم. نفهميد! بعد يك مقدار دقت كرد و ديد در نامه اش براي آقا نوشته كه آقا من از آن زماني كه از شهرمان به قم آمدم، اميدم اول به خدا بود، بعد به شما. الان يك احتياج مالي دارم، آمدم اگر شود شما مساعدتي بكنيد. ايشان نوشته كه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» همه كاره خداست. من چه كسي هستم كه اسم مرا كنار خدا مي بري؟ اول خدا، بعد شما. برو توبه كن!

به هر حال اين ديد شرك آلود در دنيا هست، منتهي در عالم آخرت مراحلي كه انسان تكامل پيدا مي كند، تا قيامت آنجا ديگر اين ديد شرك آلود كنار مي رود و همه اهل «لا اله الا الله» مي شوند. و آنجا همه عدالت محض خدا را مي بينند. «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ» (انبياء/47) آنجا ترازوهاي عدل گسترده مي شود و مو را از ماست بيرون مي كشد. هيچ ظلمي و ضربه ظلمي در آنجا نيست. «لا ظُلْمَ الْيَوْم » (غافر/17) عالم دنيا عالمي است كه كم ظرفيت است. واقعاً يك ظلم هايي مي شود كه قابل جبران هم نيست. يك كسي ممكن است هزاران نفر را كشته باشد. يك بمب اتم را در جايي رها كرده، هزاران نفر كشته شدند. به فرض اگر او را دستگير كنند و

ص: 1295

به فرض اگر او را بكشند، فقط يك جان را از او گرفتند. او هزاران جان گرفته است، از او يك جان گرفتند. اين عدالت نيست ولي عالم دنيا گنجايش بيشتر از اين را ندارد. چون وقتي جان او را مي گيرند، تمام مي شود. ديگر نمي توانند كاري با او بكنند. اما در عالم آخرت اينگونه نيست. گنجايش اين را دارد كه بارها برگردد و عقوبت شود. بنابراين عدالت محض و مطلق كه اگر كسي اينجا خوبي كرده است و كسي نفهميده است، ولي آن كسي كه بايد بفهمد، آنجا فهميده است. ذره اي در اين عالم نه كم مي شود و نه گم مي شود. ظلم هم همينطور است. اين عدالت عجيب و غريبي كه آنجا هست، و همه صفات و اسماء خدا، ما با اين وضعيت روحي كه در عالم دنيا داريم، اصلاً تحمل آنجا را نداريم. صلاحيت ورود به قيامت را نداريم.

از روايات اهل بيت گفتم، كه نه فقط صلاحيت ملاقات با خدا را نداريم، يك صداي آهنگ بهشتي، موسيقي بهشت كه در روايات دارد نسيمي در درختان بهشت مي افتد، موسيقي و آهنگي پخش مي شود، كه اگر اهل دنيا بشنوند، از شوق مي ميرند. يا مثلاً در بعضي از روايات دارد كه لباس يك بهشتي وقتي در عالم دنيا بيايد، عالم دنيا گنجايش ندارد. ما چطور با اين وضعيت روحي و شخصيتي كه اينجا داريم تحمل كنيم. خدا از سر لطف و تفضل، دو مرحله مقدماتي گذاشت كه انسان ها اگر عاقل باشند، اگر زرنگ باشند، اين دو مرحله را محقق مي كنند. به آساني رشد مي كنند و آماده قيامت كه عدالت محض خدا هست، مي شوند، يكي ظهور عدالت

ص: 1296

گستر و دوم رجعت است. رجعت معصومين كه به گونه ي ادامه ي همان دولت عدالت است.

در بهشت يكي از مشخصاتي كه خيلي روي آن تأكيد شده است، عدالت خداست. زمان ظهور هم خيلي روي عدالت تأكيد شده است. اين يك مرحله مقدماتي و آماده سازي از سر لطف است. من اين كلمه لطف و تفضل را تكرار مي كنم، قصدي دارم.

اگر انسان ها خودشان اين لطف خدا را پذيرفتند، يعني خودشان را محيا كردند و اين آمادگي هاي لازم براي دريافت اين لطف خدا را در خودشان به وجود آوردند. ظهور رخ داد، به آساني يك رشدي در آنها محقق مي شود، تربيتي كه حضرت اينها را خواهد كرد، آن تحمل عدالت در آنها به وجود بيايد، مرحله بعدي رجعت معصومين است. و به آساني وارد مرحله بعدي كه ملاقات با حضرت حق است، مي شوند.

آقاي شريعتي: يك نكته اي هست و آن هم اين است كه احساس مي شود اين منحصر به افرادي است كه در عصر ظهور و رجعت هستند، ما چطور؟ يا آنهايي كه از دنيا رفتند چه؟

حاج آقاي عالي: نكته همين جا است. خوب دست خود ما است. خودت يك كاري كن كه ظهور رخ بدهد. ممكن است شما بگويي: مگر دست من است؟ بله، بايد يك جمعي براي ظهور آماده شوند. ولي در رجعت كه مي شود برگردي. يعني به هر حال يا شما آمادگي ظهور را به صورت جمعي در جامعه ات مي تواني فراهم بكني، يا نه به صورت فردي اگر ديگران تنبل هستند و خودشان را براي حكومت عدل و معصوم محيا نمي كنند و تحت تربيت او قرار گرفتند، تو خودت

ص: 1297

تنهايي شرايط را در خودت محيا كني، زمان ظهور را هم درك نكردي، رجعت است. يعني تو را برمي گردانند. اصلاً براي خود ظهور هم برمي گردانند. براي كمك به امام زمان هم برمي گردانند. پس بنابراين راه براي كسي بسته نيست. اگر كسي بخواهد اين لطف و تفضل خدا را دريافت كند و اين دو مرحله مقدماتي را، راه باز است. ولي اگر كسي شرايط اين لطف و تفضل خدا براي خودش را فراهم نكرد. نه ظهور و نه رجعت، اين دو مقدمه را براي دريافت غيابت به آساني، ورود به بهشت را محيا نكرد. ديگر بايد همين راه عمومي آمادگي براي قيامت يعني برزخ، كه آنوقت ممكن است سختي هايي هم داشته باشد، قبر و شب اول و قبر و مراحل ديگر بزرخ، ان راه عمومي است. اگر همين دو مقدمه را كسي در همين دنيا نديد، بالاخره بايد از آن راه براي قيامت و صحنه ملاقات با خداي متعال آماده شود.

ديد ما نسبت به ظهور حضرت ولي عصر و رجعت چنين ديدي است كه يك نمونه اي از بهشت است. يك جلوه اي از بهشت و يك پيش درآمدي از بهشت است براي ورود به همان بهشتي كه ملاقات خدا در آن صورت مي گيرد. لذا در بعضي از روايات يك نكته اي هست. در بعضي روايات فرج امام زمان به فرج الله تعبير شده است. در روايتي از پيغمبر اكرم هست كه «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (بحارالانوار/ج52/ص122) بالاترين عبادت امت من انتظار فرج است. نگفته فرج امام زمان. گفته: انتظار فرج خدا، يعني خداوند متعال گويي در اين دوره يك گشايشي برايش پيدا

ص: 1298

مي شود كه ظهوري كند. نه اينكه به كار خدا گره افتاده است. نه حجاب براي ما است. انوقت اين حجاب كه برداشته شود، آن گشايش رخ مي دهد و خدا ظهوري در حد عالم دنيا مي كند. ولي در حد عالم دنيايي كه اصلاً قابل مقايسه با قبلش نيست. زمان ظهور حضرت ولي عصر(ع) كه لطف خدا، عنايت خدا، علم خدا، عدالت خدا، به دست معصوم و بعدش رجعت با دست معصومين ظهور مي كند، قابل مقايسه با قبل نيست. هرچند كه به يك معنا هنوز خيلي با قيامت فاصله دارد ولي در دنيا، اوج عالم دنيا و ظهور خدا در عالم دنياست. اگر كسي اين مراحل را درك كرد، كه هيچ. اگر نكرد همان راه عمومي برزخ است.

نكته دوم هم اين است كه همانطور كه آن بهشت آخرتي محصول يك زحمت ها و تلاش هايي است كه در عالم دنيا كسي كشيده است. بندگي كرده تا بهشت را به او بدهند. در اثر اين بندگي ها و تلاش ها لياقت پيدا كرده كه بهشت را تحمل كند. يعني روح تكامل پيدا كند، بتواند وارد بهشت شود. بهشت مهدوي و عدالت مهدوي، يك ترقي و رشدي مي طلبد. يك آمادگي مي طلبد كه انسان بتواند عدالت مهدوي را هم تحمل كند. بهشت مهدوي هم محصول يك زحمت و يك كاري است. همينطور كه بهشت آخرتي را ما بايد يك كاري كنيم تا آن بهشت را به ما بدهند، يك كاري كنيم تا لياقت و صلاحيت ورود به آن بهشت را داشته باشيم. به تعبير شهيد بهشتي كه مي گويند: بهشت را به بها مي دهند نه به بهانه. هرچند اعمال ما هم خيلي بهايي ندارد

ص: 1299

ولي بالاخره همين اعمال را بايد داشته باشيم. بهشت مهدوي را هم به بها مي دهند. يعني ظهور محصول صلاحيت ها و آمادگي هايي است كه ما پيدا مي كنيم.

نه اينكه حضرت بايد يك كاري كند. حضرت بايد آماده شود. او بايد يك رشدي كند. او تمام رشدش را كرده است. ما بايد اين رشد را انجام بدهيم. اينكه آيه قرآن مي فرمايد: تمام انبياء آمدند تا بشريت يك رشد براي عدالت پيدا كند. آيه اي در سوره ي حديد هست كه «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد/25) ما انبياء را با كتاب و معجزه و امثال اينها فرستاديم تا مردم خودشان برخيزند و قيام به عدالت كنند. نه اينكه آنها را به زور به سمت عدالت ببرند. خودشان برخيزند. خودشان عدالتخواه شوند. بنابراين مهم اين نكته اي است كه ما بايد خودمان را مناسب كنيم و تمرين كنيم، استعدادش را همين حالا پيدا كنيم.

همانطور كه همه مي دانيم عدالت حرف زدنش آسان است. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه دارد كه عدالت «أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُف » (شرح نهج البلاغه/ج11/ص88) وسيع ترين حوزه را در حرافي دارد. آدم خيلي مي تواند راجع به اين حرف بزند. ولي نوبت به عمل كه شد خيلي ضيغ مي شود. عدالت از چيزهايي است كه وقتي نوبت به خود آدم رسيد، سخت است. مثل امر به معروف و نهي از منكر كه وقتي نوبت به خود آدم مي رسد، سخت مي شود. مثل انتقاد كه وقتي نوبت به خود آدم مي رسد، سخت مي شود و تلخي دارد. خيلي ها از دور اميرالمؤمنين(ع) كه پراكنده شدند، به خاطر همين بود.

يكي از اصحاب حضرت علي(ع) شاعري بود. نامش

ص: 1300

نجاشي بود و اهل يمن بود. شعر مي گفت و از محبين اميرالمؤمنين بود. از همان شعرايي بود كه اهل بزم بود و محب هم بود. يك بار در ماه رمضان اين را به مجلس بزمي دعوت كردند. آنجا يك لبي هم تر كرد و يك شرابي هم خورد. حضرت علي(ع) اين را فهميدند، اين را گرفت و حد را بر او جاري كرد. بعضي گفتند: آقا ايشان از محبين شما هستند. مردم چه مي گويند؟ حضرت علي محبان خود را هم مي زند! حضرت علي فرمود: در حد الهي از اين حرف ها نيست. بيست شلاق هم اضافه زد چون حرمت ماه رمضان را شكسته بود كه نجاشي از او پرسيد: اين بيست ضربه براي چيست؟ گفت: براي اين است كه حرمت اين ماه را شكستي. يك عده از افراد يمني كه از دوستان او بودند. از جمله شخصي به نام طارق بن عبدالله كه خيلي با نجاشي رفيق بود، با پرخاش خدمت اميرالمؤمنين آمد، گفت: يا اميرالمؤمنين فكر نمي كرديم تو اينطور باشي! فكر نمي كرديم بين موافق و مخالف فرق نگذاري. او محب تو بود. ما دلمان از كينه پر مي شود. حضرت فرمود: تو مي گويي من كسي را كه حد خدا و حدود الهي را زير پا گذاشته است، چون مرا دوست دارد، حكم خدا را در مورد او پياده نكنم؟ «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» (بقره/45) بله اين عدالت سخت است. مگر براي آنها كه متواضع هستند. در خانه خدا افتاده هستند. من اين كار را كردم و از اين جهت هيچ چيزي هم بر من نيست. او بلند شد سمت معاويه رفت. حضرت يك مرتبه

ص: 1301

با مالك اشتر نشسته بود. خيلي صحنه عجيبي است. ابن ابي الحديد در جلد دوم شرح نهج البلاغه اش نقل مي كند. اميرالمؤمنين يك مرتبه با مالك اشتر نشسته بود و درد دل مي كرد. مي گفت: مالك، بعضي از اينها چرا از عدل ما فرار مي كنند و به سمت ظلم ما مي روند. مالك گفت: اجازه بدهيد من بگويم. گفت: شما عمل به عدالت مي كنيد. اين حرف را مي زنيد و پاي آن هم ايستاديد. تحملش را ندارند. «فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَمِلْ إِلَيْكَ أَعْنَاقُ الرِّجَال » (شرح نهج البلاغه/ج2/ص197) اگر يك مقدار سر كيسه را شل كني، يك خرده ريخت و پاش داشته باشي، گردن ها به سمت تو كج مي شود. البته اگر كسي نعوذ بالله گمان كند مالك اشتر خواست توصيه ريخت و پاي به علي كند، واقعيت زمان را به علي مي گويد. حضرت امير(ع) فرمود: مالك چه مي گويي؟ من همين مقداري هم كه عمل مي كنم مي ترسم. مي ترسم آنچه خدا مي خواهد نكرده باشم.

تحمل عدالت سخت است، حرفش راحت است. به قول همان ضرب المثل معروف كه مرگ خوب است ولي براي همسايه. از اين قبيل هست. لذا تحمل عدالت مهدوي احتياج به آمادگي دارد. تمرين مي خواهد. تمرين عدالت مي خواهد. اگر تا الآن فرج رخ نداده است، نشان مي دهد كه هنوز نخواستيم و هنوز آن آمادگي ها در ما به وجود نيامده است.

آقاي شريعتي: صفحه 106 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات پاياني سوره مباركه نساء، و آيات ابتدايي سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فىِ الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌاْ هَلَكَ

ص: 1302

لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لهََّا وَلَدٌ فَإِن كاَنَتَا اثْنَتَينْ ِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ ممَِّا تَرَكَ وَ إِن كاَنُواْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَ نِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَينْ ِ يُبَينِ ُّ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَ اللَّهُ بِكلُ ِّ شىَ ْءٍ عَلِيمُ (176)»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بهَِيمَةُ الْأَنْعَمِ إِلَّا مَا يُتْلىَ عَلَيْكُمْ غَيرَْ محُِلىّ ِ الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يحَْكُمُ مَا يُرِيدُ(1) يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تحُِلُّواْ شَعَئرَِ اللَّهِ وَ لَا الشهَّْرَ الحَْرَامَ وَ لَا الهَْدْىَ وَ لَا الْقَلَئدَ وَ لَا ءَامِّينَ الْبَيْتَ الحَْرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبهِِّمْ وَ رِضْوَانًا وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَ لَا يجَْرِمَنَّكُمْ شَنََانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(2)»

ترجمه آيات:

«از تو فتوى مى خواهند، بگوى كه خدا درباره كلاله برايتان فتوى مى دهد: هر گاه مردى كه فرزندى نداشته باشد بميرد و او را خواهرى باشد، به آن خواهر نصف ميراث او مى رسد. اگر خواهر را نيز فرزندى نباشد، برادر از او ارث مى برد. اگر آن خواهران دو تن بودند، دو ثلث دارايى را به ارث مى برند. و اگر چند برادر و خواهر بودند، هر مرد برابر دو زن مى برد. خدا براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد، و او از هر چيزى آگاه است. (176)

به نام خداى بخشاينده مهربان ، اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به پيمانها وفا كنيد. حيوانات چهارپا مگر آنهايى كه از اين پس برايتان گفته

ص: 1303

مى شود، بر شما حلال شده اند و آنچه را كه در حال احرام صيد مى كنيد حلال مشماريد. خدا به هر چه مى خواهد حكم مى كند. (1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شعاير خدا و ماه حرام و قربانى را چه بدون قلاده و چه با قلاده حرمت مشكنيد و آزار آنان را كه به طلب روزى و خشنودى پروردگارشان آهنگ بيت الحرام كرده اند، روا مداريد. و چون از احرام به در آمديد صيد كنيد و دشمنى با قومى كه شما را از مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نسازد كه از حد خويش تجاوز كنيد، و در نيكوكارى و پرهيز همكارى كنيد نه در گناه و تجاوز. و از خداى بترسيد كه او به سختى عقوبت مى كند. (2)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور صلوات و منور به نور امام عصر(عج) باشد. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه ي دوم سوره مباركه مائده كه آيه مفصلي است. بخشي از اين آيه جمله معروفي است كه خداوند متعال مي فرمايند: «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» براي اينكه انسان الهي و يك مؤمن باشد، فقط اينكه خودش به صورت فردي خوبي را انجام بدهد و از شر و بدي دوري كند، كافي نيست. بلكه لازم هست به همديگر هم در انجام خوبي ها و در پرهيز از بدي ها كمك بدهند! اين آيه اين مطلب را اشاره مي كند. يك قانون و قاعده اي است كه «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى» همديگر را كمك كنيد. يعني فقط خودت خوبي را انجام نده. كاري كن كه ديگري را

ص: 1304

براي خوبي كردن و دوري كردن از بدي راه بياندازي. «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» اگر من مي بينم كه خانه ام يا مغازه ام محل گناه مي شود، اينجا دادن مغازه يا خانه، يا دادن زمين براي چنين جايي تعاون بر اثم و عدوان است. تعاون بر گناه است. كمك به كس ديگر در اين مسير است. لذا فقهاي ما گفتند: اگر كسي انگور را بفروشد به كسي كه مي خواهد از آن شراب بسازد، ولو اين انگور را فروخته، ولي چون مي داند كه آن فرد در اين مسير مي خواهد به كار ببرد و نتيجه اش يك كار حرامي است، اين آيه شامل اين مي شود كه نبايد اين كار را بكند و او را بر گناه تعاون كند. كما اينكه بر عكس آن اگر شما فرض كنيد براي يك محيط علمي كتابخانه درست كردن، كارهاي خير كردن، اگر قدمي بردارد، اين تعاون بر برّ و تقوا است. به هر حال انجام خوبي ها و ترك بدي ها نه فقط بايد فردي باشد، بلكه بايد تشويق به خوبي ها و منع ديگري از بدي ها به صورت جمعي هم باشد كه اين توصيه خدا در اين آيه است.

آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكرم. از ويژگي هاي حضرت بحث عدالت را مطرح كردند. انشاءالله ادامه اين بحث براي هفته آينده بماند. در اين دقايقي كه در خدمت شما هستيم. با توجه به مباحث جلسات گذشته چند سؤال از سؤالات شما انتخاب كرديم كه حاج آقاي عالي به آنها پاسخ بدهند و انشاءالله مورد استفاده شما هم قرار بگيرد.

گفتند: اينكه حاج آقاي عالي كفتند خواندن

ص: 1305

«امن يجيب» به صورت ختم سند ندارد، در لعال المخزونه فيض كاشاني، آمده براي حصول مهمات عظيمه و برآمدن حاجات و شفاي مريض و اداي ديون آيه ي «امن يجيب» را دوازده هزار بار بخوانند، در همان هفته به مراد مي رسند. پس چرا ايشان فرمودند كه اين آيه سند ندارد؟

حاج آقاي عالي: ما گفتيم شرط اصلي آمدن امام زمان اضطرار ما است و اين آيه را مطرح كرديم. گفتيم: مهم اين است كه به اين آيه عمل كنيم. نه اينكه فقط به صورت ختم بخوانيم. هرچند كه منعي نمي كنيم كسي را كه پشت سر هم اين را تكرار كند. پنج مرتبه، يا هفت مرتبه، يا دوازده هزار مرتبه، ولي گفتيم: اين سند روايي ندارد. اينكه اين بزرگوار در لعال المخزونه فيض كاشاني گفته شده: دوازده هزار مرتبه به صورت ختم، روايت نقل نكرديم. خود ايشان فرموده است. حالا كه خود ايشان يك مدرك و سندي داشته است، ايشان خيلي بزرگوار هستند. ولي حجت ما روايات معصومين است. روايتي در اين رابطه به صورت ختم بخوانيد، و تكرار كنيد نيست. هرچند رجاعاً و به قصد ثواب اشكالي ندارد اگر كسي اين را چند مرتبه بخواند. همينطور كه براي شفاي مريضان و معمولاً بعد از جلسات دعا گرفته مي شود. اشكالي ندارد ولي عرض كردم سند روايي هم ندارد.

آقاي شريعتي: در خصوص آيه ي «امن يجيب» گفتند كه شما گفتيد: امام زمان مضطر واقعي هستند. پس چرا همين حالا اين آيه «امن يجيب» را نمي خوانند تا موانع برطرف شود؟

حاج آقاي عالي: حضرت در روايات متعدد به عنوان مضطر واقعي و مصداق واقعي همان آيه

ص: 1306

«امن يجيب المضطر» شمرده شده است. اين بزرگوار سؤال كردند: اگر اين مضطر واقعي است. خوب خدا هم كه دعاي مضطر را اجابت مي كند، پس چطور هست؟ ما در روايات داريم كه حضرت اين دعا را هنگامي كه ظهور كردند، اين آيه را مي خوانند و دعا مي كنند كه موانع برطرف شود. يعني خود حضرت ولي عصر(ع) اين را مي دانند كه يك شرايطي بايد فراهم شود. شكي نيست كه دعاي مضطر مستجاب مي شود چون بعضي هم سؤال كردند كه ما مضطر مي شويم. چرا دعاي ما مستجاب نمي شود؟ استجابت دعاي مضطر سر جاي خود، ولي خدا خلاف سنت هايش كه رفتار نمي كند. من الآن مضطر هستم و با اضطرار دعا مي كنم كه خدايا من ديگر نميرم. ديگر مرگ سراغ من نيايد. خدا اين را مستجاب نمي كند. بر خلاف سنت است. من مريض هستم و هيچ تكاني نمي خورم. هيچ سعي نمي كنم. مضطرانه و ملتمسانه از خدا مي خواهم كه خدايا مرا شفا بده. يك كارهايي بايد صورت بگيرد تا دعا سر جايش باشد و خدا بر خلاف سنت دعاها را مستجاب نمي كند. امام زمان(ع) چون سنت هاي الهي را مي داند، مي داند بايد يك شرايطي در مردم فراهم شود. اينها دوايي است و دعايي نيست. بايد مداوا شود. آنوقت به موقعش براي برطرف شدن يك سري از موانع هنگام ظهور دعا مي كنند، و خدا هم دعايشان را مستجاب مي كند.

آقاي شريعتي: اينكه حضرت در زمان ظهور به مردم كمك مي كنند حق الناس را جبران كنند و جزء ياران حضرت باشند، اين ظلم به كساني كه در آن زمان نيستند، نمي شود. اگر ما هم در آن زمان بوديم پاك مي شديم و دچار عذاب برزخ

ص: 1307

نمي شديم و ديگر اين همه سختي هم نمي كشيديم.

حاج آقاي عالي: حضرت در زمان خودشان كمك مي دهند كه مردم زمانشان، حق الناس هايي كه بر گردنشان هست، بپردازند و از بعضي ديون خلاص شوند. اين يك ظلم است كه براي زمان خودشان اين ارفاق رخ مي دهد، ولي ما كه براي آن زمان هستيم، درك نكنيم، نه! جواب اين است كه آنهايي كه آن زمان را درك كردند يك كاري كردند. يك سعي كردند. تصادفي نيست. كساني كه آن زمان را درك كردند يك زحمتي كشيدند و يك لياقتي براي خودشان تحصيل كردند كه آن زمان را درك كردند و اين ارفاق به آنها مي شود. ما قبلاً گفتيم: راه برگشت براي همه افراد به صورت رجعت است. يعني رجعت در هنگام ظهور است. يعني افرادي كه در غير از زمان ظهور هستند، مي توانند كاري كنند و آمادگي براي خودشان فراهم كنند كه در هنگام ظهور اگر هم از دنيا رفتند در هنگام ظهور برگردند و آن ارفاق هايي كه حضرت در زمان ظهور براي افراد مي كند، براي آنها هم خواهد كرد.

در مورد امواتي كه در حال برزخ هستند، نه. چون آنها زمان ظهور را درك نكردند. كه آن حق الناس را در دنيا بدهند. بحث شفاعت معصومين كه در عالم آخرت هست، اينكه در چه مرحله اي شامل حالشان مي شود، شامل حالشان خواهد شد. اگر برگشتند باز در همين عالم دنيا همان چيزي كه امام زمان در حق افراد در هنگام ظهور انجام مي دهند، در حق آنها هم انجام مي دهند.

آقاي شريعتي: اشاره كرديد امام زمان با شادي ما شاد مي شوند و با غم ما غمگين

ص: 1308

و با بيماري ما بيمار مي شوند. پس همزمان كه چندين نفر شاد و غمناك و بيمار هستند، چطور مي شود؟

حاج آقاي عالي: ما در روايات گفتيم كه امام، چه امام زمان(ع)، چه امام معصوم، فرمودند: ما با غم شيعيانمان غمگين مي شويم، با شادي شان شاد مي شويم و با بيماري شان بيمار مي شويم. خيلي از دوستان هستند بعضي شاد هستند. بعضي غمناك هستند. بعضي بيمار هستند. بعضي سالم هستند. در آن واحد امام چگونه مي تواند همه اين حالات را داشته باشد؟ اولاً من يك تشبيه مي كنم. پدر يا مادر در خانواده، وقتي يكي از بچه ها مريض است و يكي سالم است، يكي شاد است و غمناك است، معمولاً پدري كه دلسوز همه است، مادري كه براي همه دلسوز است، حالتي دارند كه همه اين حالت ها در آن است. يعني با توجه به يكي يك حالت دارد. با توجه به يكي يك حالت ديگر دارد. خلاف عقل نيست. مثلاً فرض كنيد هنگام ازدواج يكي از بچه هايش در آن واحد يكي از بچه هاي ديگرش مريض است. اين حالت را درك مي كند. به علاوه اينكه امام وسعت روحش طوري است كه آن صفت خدا كه خداوند متعال «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن » (مستدرك/ج5/ص48) يك كاري او را از كار ديگر باز نمي دارند. يك مشغوليتي او را از يك مشغوليت ديگر باز نمي دارد. اين صفت خدا چون مظهرش ائمه هستند، اگر به واسطه ي يك شيعه اين حالت را دارند، باعث نمي شود كه اين مشغولشان كند و مانع توجه به شيء ديگري شود.

آقاي شريعتي: دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.

حاج آقاي عالي: چون نزديك ايام نيمه شعبان هستيم،

ص: 1309

خدا را قسم مي دهيم به حق ولي اش كه اولاً ما را لايق او قرار بدهد كه در زمان غيبت و ظهورش بتوانيم سربازي او را بكنيم. ثانياً بتوانيم در همين زمان خودمان ظهور حضرت را درك كنيم. خدايا تو را قسم مي دهيم به حق ولي ات ظهور و فرجش را تعجيل بفرما.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود.

خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شكن *** خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري

اعتقاد به ظهور مهدي در يك دوراني از تاريخ مخصوص شيعه نيست. همه مسلمانان اعم از شيعه وسني به اين معنا معتقد هستند. بلكه غير مسلمانان هم به يك معنا، به يك صورت به آن معتقد هستند. منتهي امتياز شيعه در اين است كه اين شخصيت نجات بخش بشريت را با نام و نشان و خصوصيات مي شناسند. و معتقد است كه او همواره براي دريافت دستور الهي حاضر و آماده است. هروقتي كه پروردگار عالم به او دستور بدهد او آماده ي شروع آن كار عظيمي است كه بنا است بشريت و تاريخ را متحول كند. آنچه ما به عنوان يك درس و تعليم معرفتي و علمي از اين قضيه بايد بگيريم، مهم است.

93-03-25 - بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم *** دزديده در شمايل خوب تو بنگريم

شوق است در جدايي و جور است در نظر *** هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم

ص: 1310

رو گر به روي ما نكني حكم از آن توست *** باز آ كه روي در قدمانت بگستريم

ما را سري است با تو كه در خلق روزگار *** دشمن شوند و سر بروند هم بر آن سريم

گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من *** از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم

ما خود نمي رويم دوان از قفاي كس *** آن مي برد كه ماه به كمند وي اندريم

سعدي تو كيستي كه در اين حلقه ي كمند *** چندان فتاده اند كه ما صيد لا غريم

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. من هم ايام مبارك و فرخنده حضرت ولي عصر(ع) را خدمت همه دوستان تبريك عرض مي كنم.

آقاي شريعتي: خوشحاليم كه روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج) است. بحث ما با حاج آقاي عالي در هفته گذشته عدالت حضرت بود. كه به عنوان يكي از مختصات و ويژگي هاي حضرت به آن اشاره شد و امروز قرار شد وارد جزئيات بيشتري شويم.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اگر خاطر شريفتان باشد بحث در همين موضوع بود كه از ويژگي هاي منحصر به فرد حضرت همين مسأله ي عدالت و گستردگي عدالت در زمان ايشان است. اين صفتي كه امام زمان(ع) را معمولاً همه با اين صفت مي شناسند. برجسته ترين ويژگي حضرت همين بحث عدل حضرت است كه مظهر آن عدل الهي خداوند متعال است و در قيامت ظهور پيدا مي كند يك مرحله و

ص: 1311

يك جلوه از آن در زمان امام زمان(ع) تجلي مي كند.

در روايات ما هم شايد بيشترين چيزي كه بر آن تأكيد شده است، همين ويژگي عدالت گستري حضرت است. ما همه مي دانيم كه اين مسأله منجي و موعود جزء معتقدات همه اديان و مذاهب است. همه آنها آن منجي را به عنوان عدالت گستر مي شناسند، يعني ويژگي هاي ديگر آنجا خيلي مطرح نيست. معمولاً آن ديدي كه يهودي ها و مسيحي ها و تمام اديان و مذاهبي كه الآن هست، نسبت به آن منجي و موعود دارند، و حتي بعضي از كساني كه دين و مذهبي هم ندارند ولي عقايدشان تأثيريافته از اديان ابراهيمي است. آنها آن منجي را به عنوان عدالت گستر مي شناسند. چون يك نياز فطري است كه حس مي كنند در دنيا تأمين نشده و امكان ندارد كه خداوند متعال فقط و فقط عالم را براي وحشي گري و درنده خويي و بدي ها خلق كرده باشد. دوره اي هم خواهد كه دوره ي انسانيت است. دوره ظهور عدالت است. اين ويژگي حضرت خيلي برجسته است.

در بعضي از روايات است كه امام زمان(ع) اين حكومت دولت و عدلش آخرين دولت ها و حكومت ها است. حكمت اين تأخير دولت امام زمان و آخرين بودنش اين است كه همه گروه ها و اصناف و احزابي كه ادعايي دارند، بيايند حكومت كنند و بفهمند كه عاجز هستند. بدانند كه عدالت گسترده را يك كس ديگري كه ولي الهي است از طرف او بايد بيايد و جلوي او زانو بزنند. امام صادق(ع) فرمود: «مَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا يَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ» (بحارالانوار/ج52/ص244) اين فرج و حكومت

ص: 1312

اهل بيت و دولت مهدي (ع) رخ نمي دهد، اين ظهور رخ نمي دهد مگر اينكه هيچ گروه و صنفي از بين مردم نباشد، الا اينكه بيايند و حكومت را بدست بگيرند. همه اقسام و اصناف مردم در طول تاريخ حكومت را بدست بگيرند،«حَتَّى لَا يَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّينَا لَعَدَلْنَا» تا اينكه مبادا اگر زماني شود كه حكومت ما بيايد، و دولت مهدي(ع) گسترش پيدا كند، ديگران هم ادعا داشته باشند، ما هم مي توانستيم اين كار را بكنيم. نه، همه تسليم باشند. همه بدانند كه عاجز هستند. «ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ» بعد از اينكه اين دوره گذشت و همه به عجزي رسيدند و تسليم بودند و در مقابل يك قديس و منجي كه از طرف خداوند متعال بيايد، زانو زدند آنوقت اين دولت عدالت گستر خواهد آمد.

يك نكته اي عرض كنم اينكه در اين روايت است كه گسترش عدالت كار كسي جز او نيست. و دولت او آخرين دولت ها است كه همه بدانند عاجز هستند، اين به اين معنا نيست كه توصيه شده حالا كه اينگونه است پس بي خودي دست به عدالت نزنيم. ما گمان نكنيم يا صد يا هيچ! و ديگر هيچ تلاشي نكنيم. ولو شما بتواني بيست درصد يكجايي عدالت برقرار كني، بايد تلاش كني. آن عدالت مطلق و كامل كار حضرت است.

خدا امام راحل را رحمت كند مي گفت: پر كردن عدالت كار ما نيست. اگر مي توانستيم وظيفه داشتيم ولي در عين حال بايد محيا كنيم. به هر حال حضرت يار مي خواهد. حضرت كساني را مي خواهد كه تجربه داشته باشند و مجرب باشند. شما وظيفه داري كه در هر منطقه اي

ص: 1313

كه بتواني عدالت برقرار كني. نمي شود از سهم خودمان كوتاهي كنيم به بهانه ي اينكه ما نمي توانيم عدالت را گسترش بدهيم.

مقام معظم رهبري يك تشبيه خيلي زيبايي داشتند. ايشان مي فرمودند: شما فرض كنيد در يك شب تاريك به اميد اينكه فردا خورشيد مي خواهد بيايد همه جا را روشن كند، مي توانيد الآن در تاريكي بنشينيد؟ ولو در يك چاهي بيافتيد. اين عاقلانه نيست. شما به اندازه خودت و دور و اطراف خودت چراغي روشن كن و استفاده كن.بله تو نمي تواني خورشيد را بياوري، خورشيد كار كس ديگري است و او روز را مي آورد. اما به اندازه يك چراغ كه مي تواني روشن كني. اين وظيفه ساقط نمي شود.

اينكه امام زمان(ع) عدالت گسترده اي را خواهند آورد و به تعبير روايات «يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» (بحارالانوار/ج36/ص315) زمين را از عدالت پر مي كند. حضرت ابزارهايي براي اينكار دارد. يك زمينه ها و بسترهايي آماده است براي اينكه حضرت بتواند اين عدالت را گسترش بدهد. انبياء و اولياي سابق و معصومين در گذشته هم بودند. ويژگي هاي كمي نداشتند. يازده امام قبلي اينطور نبوده كه به عنوان مثال از جهت خصوصيات فردي كمتر از امام زمان داشته باشند. منتهي چه خصوصيات و ابزارهايي براي امام زمان فراهم مي شود، كه مي تواند اينچنين عدالت را گسترش بدهد. چه شرايط و زمينه هايي براي او فراهم مي شود كه مي تواند اينچنين همه جا را از عدالت پر كند. اين يك سؤال است. جوابش اين است كه گسترش عدالت چند وسيله و ابزار مي خواهد. يكي از ابزار و وسيله هايش حاكم عادل است. اينكه وجود مقدس حضرت فوق عدالت را دارد. او عصمت دارد و خطا در

ص: 1314

كارش نيست. نه علمي كه دارد علم اشتباهي است. نه عملش، عمل خطايي است. هيچ ظلم و نقطه سياهي در زندگي اش نيست.

دومين چيزي كه براي گسترش عدالت در يك جامعه ولو جامعه جهاني نياز هست، قوانين عادلانه است. آن قوانيني كه ما به واسطه ي او بخواهيم آن جامعه را اداره كنيم. نبايد اشتباه باشد. نبايد در قوانين ظلم باشد. قوانيني كه حضرت آنها را دستور كار خودش قرار مي دهد، از قرآن هست و سنت صحيح رسول خدا كه پيش اهل بيت و امام زمان (ع) است كه هيچ اشتباهي هم در آن نيست. ان هم با تفسير و تأويلي كه خود امام زمان از قرآن دارد. اشرافي كه خود امام زمان به زوايا و جزئيات قرآن دارد. طبيعتاً چيزي نيست كه از علوم قرآن خارج باشد و عترت كه پيش امام زمان نباشد. همه در اختيار اوست. ما مي دانيم در طول زمان كه الآن ما در آن هستيم، قرآن و سنت دچار بد فهمي ها و سوء برداشت ها، دچار به فراموشي سپردن ها، پشت گوش انداختن ها، ولي حضرت مي آيد اينها را احيا مي كند و به اصل خودش برمي گرداند.

در دعاي ندبه تعبيراتي هست «أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ» (بحارالانوار/ج99/ص106) در اين تعبيرات مي گوييم: كجاست آن كسي كه خدا او را ذخيره كرده است براي اينكه واجبات و مستحبات و احكام را تازه كند. نه اينكه احكام جديدي است، اين احكام گاهي مواقع مرده بوده و عمل به آن نمي شده است. كجاست كسي كه خدا او را انتخاب كرده براي انكه شريعت و

ص: 1315

آئين و دين را احيا كند. كجاست كسي كه خدا براي احياي قرآن و دستورات قرآن آرزوي او را داريم و خدا او را محيا كرده است. بنابراين قوانين هم يك قوانين عادلانه اي است.

سومين چيزي كه براي گسترش عدالت جز ابزارها و بسترها هست، كارگزاران و دولتمردان عادل است. اين بسيار مهم است. امام زمان(ع) تنها نيستند. دولتمردان و مجرياني دارند كه در سر تا سر دنيا با همه گستردگي اش بروند و حكومت را بدست بگيرند و قانون را اجرا كنند. اين دولتمردان كساني هستند كه ائمه قبل كه احياناً مشكلي داشتند، يك جهتش اين بوده كه اينها را نداشتند. يار نداشتند. آنها هم عصمت داشتند، اين شرط اول است. هم رآن و سنت را داشتند. ولي كارگزاراني كه عادل باشند و ياران همراه را نداشتند. به اندازه لازم يار نداشتند. اميرالمؤمنين(ع) هم در تاريخ نامش با عدالت اجين است. در نهج البلاغه حضرت پر است از نامه هايي كه حضرت به عنوان گلايه و توبيخ به كارگزارانش نوشته است. ابن عباس در بصره، ريخت و پاش هايي كرده بود. حضرت به شدت او را توبيخ كرد. عثمان بن حنيف كه يكي از كارگزاران حضرت بود، يك مهماني اشرافي رفته بود. كميل با آن همه عظمت و خوبي ولي در عين حال يك سستي و كوتاهي كرده بود. كارگزاران اميرالمؤمنين فرشته نبودند. يكي پدر ابن زياد بود كه استاندار فارس بود. فارس در ايران استان بسيار وسيعي بود. يك مدتي بود زياده بن ابيه پدر ابن زياد استاندار آنجا بود. حضرت او را به خاطر خطاها و خيانت هايش توبيخ كرد. منذر بن جارود حاكم استخر، منطقه اي

ص: 1316

در فارس بود. حضرت توبيخش كرد. شريح قاضي را كه يك خانه اشرافي براي خود خريده بود، حضرت توبيخ كرد.

معروف هست كه سوده همدانيه زني بود بسيار با تقوا و شجاع كه در جنگ صفين از طرفداران اميرالمؤمنين بود و با شعرهاي حماسي كه مي خواند، سربازان اميرالمؤمنين را به جنگيدن تشويق مي كرد. اميرالمؤمنين به شهادت رسيد. دوران حكومت معاويه بود. سوده همدانيه از منطقه خودشان براي شكايت از يكي از مأموران معاويه به شام رفت. معاويه ترتيب اثر نداد و اعتنايي نكرد. سوده گفت: خاطره اي از علي برايت بگويم. يكي از مأمورين مالياتي علي خطايي كرد. من به كوفه آمدم براي اينكه علي را ببينم. در مسجد نماز مي خواند. نماز را سريع تمام كرد. با مهرباني به من گفت: كاري داري؟ گفتم: يكي از كارگزاران شما به مردم ظلم كرده است. علي به پهناي صورت گريه كرد و به سمت آسمان رو كرد و گفت:«اللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْم » (بحارالنوار/ج41/ص119) خدا تو شاهد هستي من كسي را براي ظلم به بندگانت نفرستادم. بعد همانجا يك چيزي را نوشت و به دست من داد و گفت: برو اين را به حاكم منطقه خودت بده. به محض اينكه به دستش رسيد، اين فرد را بركنار كن. فرق تو با علي اين است! علي اگر يكي از كارگزارانش را مي ديد اهميت ميداد و با ظلم برخورد مي كرد. يك چنين كساني دور حضرت امير بودند. اين اواخر گاهي مواقع حضرت اظهار خستگي مي كرد كه اينها يار نيستند، بار هستند. بلكه خار جلوي پاي من هستند. گاهي مي گفتند: من مي خواهم به واسطه

ص: 1317

شما كار انجام بدهم. مثل كسي هستم كه وقتي در دستش خاري رفته است، مي خواهد با يك خار ديگر آن را دربياورد، آن هم در دستش مي رود و درد مضاعف مي شود. شما درد مضاعف من هستيد.

در زمان حضرت ولي عصر(ع) ديگر چنين اتفاقي نمي افتد. دولت امام زمان يك مطلب استثنايي دارد كه در هيچ دولتي در طول تاريخ نيست. حضرت قبل از آمدن آن دولت يارانش را تربيت مي كند. ديگر تمام اين امتحان ها پس داده شده است. آن 313 نفر كه نخبه هاي عالم هستند، نخبه هاي تاريخ هستند و فوق عدالت هستند، كساني مثل سلمان و مالك اشتر، اين افراد هستند. كساني هستند كه حضرت آنها را تربيت مي كند. اينها كارگزار هستند. كساني كه امام صادق(ع) در وصفشان مي فرمايد: اينها آنچنان اهل عبادت و زهد هستند كه زاهدان شب و شيران روز هستند. كساني كه قلب و دلشان به قدري در محبت ما محكم است كه تطميع نمي شوند. اينطور نيست كه دنيا آنها را عوض كند. مثل پاره هاي آهن است و دلهاي استوار و محكمي دارند. توان هركدامشان به اندازه چهل مرد است و شل و ول نيستند. كاري و پر تلاش هستند. راحت طلب نيستند.

اميرالمؤمنين(ع) در وصف ياران حضرت ولي عصر(ع) فرمود: «لم يسبقهم سابق و لم يحلقهم لاحق » (نهج الحق/ص257) نه از پيشينيان كسي به گرد آنها مي رسد و نه از آيندگان كسي به آنها مي رسد.

در زمان خودمان شما امام راحل عظيم الشأن را در نظر بگيريد. اين مرد با عظمتي كه ذره اي قبل از حكومت و بعد از حكومت عوض نشد بلكه بر زهد و پارسايي و سادگي اش افزوده شد كه

ص: 1318

چيزي عوض نشد. نه عبادتش كم شد. نه مهرباني اش كم شد. در زمان جنگ شايد خيلي از مؤمنين يادشان هست، آن زماني كه موشك باران بود، جماران يكي از جاهايي بود كه منطقه اصلي بود كه از همه جا پر خطرتر بود. خيلي به امام سفارش مي كردند كه شما در پناهگاه برويد. ايشان فرمود: هر زمان همه مردم پناهگاه داشتند، من هم مي روم.

ياران ولي عصر(ع) با وجود اينكه اينچنين ياراني هستند، كارگزاران و دولتمردان حضرت هستند، با اين وجود ابتداي قيام و شروع نهضت امام زمان(ع) چه بيعت و عهدي از آنها مي گيرد. از اين 313 نفر بيعتي مي گيرد. نكند به مسلماني دشنام بدهيد. حتك حرمت يك حريمي را نداشته باشيد. هيچ حريمي را بي احترامي نكنيد. هجوم به منزلي نبريد. كسي را به ناحق نزنيد. زندگي اشرافي درست نكنيد. براي خودتان گنج ذخيره نكنيد. پول روي پول نگذاريد. خوراكي هاي مورد نياز مردم را احتكار نكنيد. مال ايتام را نخوريد. لباس هاي فاخر و اشرافي نپوشيد. زندگي تان ساده باشد. حضرت به اينها عادت داده كه صورت روي خاك بگذاريد. حضرت در آخر مي فرمايند: من هم همين كارها را مي كنم. من هم با شما عهد مي بندم كه اينگونه باشم. همه آنها به كم قانع هستند. از زندگي به حد كفاف بلكه كمتر قانع هستند. حضرت اين بيعت را از ياران مي گيرد و اين ياران اهل خيانت نيستند. اين ياران عهد مي بندند.

اين اوصاف روايات ما است و قطعاً توقعي نيست كه ما اين شكلي باشيم. ولي شباهت ها به ياران حضرت، به آن سمت حركت كردن، زندگي هاي اشرافي و ريخت و پاش نداشتن، ساده زندگي كردن و

ص: 1319

احترام گذاشتن به حقوق ديگران. من نمي توانم صبح به صبح با امام زمانم عهد ببندم، صبح هاي جمعه هم دعاي ندبه بروم. بعد وقتي در جامعه و بازار و خانه و خيابان آمدم، ظلم هم كنم و دشمنام هم بدهم. اين خيانت به عهد است.

مرحوم شيخ حسن علي تهراني كه رحمت خدا بر او باد. ايشان زمان ميرزاي شيرازي زندگي مي كرد. جد مادري آيت الله مرواريد كه در مشهد بودند. آيت الله حاج شيخ حسن تهراني يك مرتبه يكي از رفقايشان مريض شد، مريضي بسيار سخت كه حصبه گرفته بود. او را رو به قبله كرده بودند و خيلي حالشان وخيم بود. ايشان براي عيادت رفت. از اطرافيان مريض پرسيد: حالش چطور است؟ گفتند: حالش خيلي بد است. طب روده دارد. و دكتر گفته اگر عرق شديدي بكند، شايد طب قطع شود. اما ما هرچه روي او لحاف و پتو مي اندازيم عرق نمي كند. آقا فرمودند: چيزي نيست. يك چايي درست كنيد بخوريم، اين هم عرق مي كند و خوب مي شود. تا رفتند چاي درست كردند و آوردند، يك ربع طول كشيد. در همين حين اين مريض شدت عرقش زيادتر مي شد. طوري كه ديگر وقتي ايشان استكان را در نلبكي گذاشت و چاي را خورد، مريض نشست. مرده زنده شد. همه تعجب كردند! ايشان يك مقدار با اين مريض احوالپرسي كرد و دعايش كرد و رفت. دو نفر رفتند و گفتند: آقا چه شد شما چطور به اين محكمي از آن اول گفتيد: تا يك چاي درست كنيد، بخوريم اين هم خوب مي شود؟ گفتند: من از زماني كه اين لباس را پوشيدم به امام زمانم خيانت

ص: 1320

نكردم. روي عهد با او ايستادم. مي دانستم اگر حرفي بزنم، آقا پشت من است. مي دانستم آقا حرف مرا زمين نمي زند. اينها پيمان شكن نيستند و اهل عهد هستند.

چقدر حافظ زيبا گفت:

هرگزم مهر تو از لوح دل و جان نرود *** هرگز از خاطرم آن سرو خرامان نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند *** تا ابد سرنكشد و از سر پيمان نرود

اينها سرشان مي رود ولي پيمانشان نمي رود. آنوقت حضرت اينها را مي فرستد. بعد هم كه فرستاد مي فرمايد: وظيفه ات در دستت است. ببين چيست و به همان شيوه عمل كن. هرجا هم نفهميدي، در آن نگاه كن. بعد ما خواهيم گفت كه رابطه اي كه هر فردي از مؤمنين در زمان ولي عصر با امام زمان دارد رابطه اي است كه در اين عالم هيچ كسي جز شما و امام زمان نيست. به راحتي ارتباط برقرار مي كند، چه برسد به كارگزارانش. مؤمنين معمولي اهل كشف و شهود مي شوند، چه برسد به كارگزاران حضرت. راحت با حضرت ارتباط برقرار مي كنند. اين ارتباط راحت معجزه نيست، نه بحث رشد است. انسان فقط اين چشم و گوش حيواني را ندارد. چم و گوش ديگري هم دارد. اين ابزار، ابزار عدالت گستري است. حاكم عادل، قوانين عادلانه و كارگزاران عادل و شيوه حكومتي و نظارت حضرت بر آنها. در روايت هست كه حضرت نسبت به كارگزارانش با قاطعيت برخورد مي كند. تعارف ندارد. در عين اينكه با درماندگان و مردم معمولي خيلي مهربان است، اما نسبت به كارگزارانش محكم و قاطع است. پيش شرط تمام اينها يك كلمه است. آمادگي مردم براي عدالت پيش شرط است.

ص: 1321

خود مردم بايد عدالتخواه باشند كه حضرت تشريف بياورند و فرض بر اين است كه مردم تا آن زمان عدالت خواه شدند.

آقاي شريعتي: صفحه 113 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 32 تا 36 سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«مِنْ أَجْلِ ذَالِكَ كَتَبْنَا عَلىَ بَنىِ إِسرَْ ءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرِْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَالِكَ فىِ الْأَرْضِ لَمُسرِْفُونَ(32) إِنَّمَا جَزَ ؤُاْ الَّذِينَ يحَُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَالِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فىِ الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ(33) إِلَّا الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيهِْمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(34) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(35) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(36)»

ترجمه آيات:

«از اين رو بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كس ديگر را نه به قصاص قتل كسى يا ارتكاب فسادى بر روى زمين بكشد، چنان است كه همه مردم را كشته باشد. و هر كس كه به او حيات بخشد چون كسى است كه همه مردم را حيات بخشيده باشد. و به تحقيق پيامبران ما همراه

ص: 1322

با دلايل روشن بر آنها مبعوث شدند، باز هم بسيارى از آنها هم چنان بر روى زمين از حد خويش تجاوز مى كردند. (32) جزاى كسانى كه با خدا و پيامبرش جنگ مى كنند و در زمين به فساد مى كوشند، آن است كه كشته شوند، يا بردار گردند يا دستها و پاهايشان يكى از چپ و يكى از راست بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد شوند. اينها رسواييشان در اين جهان است و در آخرت نيز به عذابى بزرگ گرفتار آيند. (33) مگر كسانى كه پيش از آنكه شما بر آنها دست يابيد توبه كنند. پس بدانيد كه خدا آمرزنده و مهربان است. (34) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و به او تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد. باشد كه رستگار گرديد. (35) آنان كه كافر شده اند اگر همه آنچه در روى زمين است و همانند آن متعلق به آنها باشد و بخواهند خود را با آن از عذاب روز قيامت باز خرند، از ايشان پذيرفته نيايد و به عذاب دردآور گرفتار آيند. (36)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن و منور به نور امام عصر(عج) باشد. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: اولين آيه ي صفحه 113 جمله ي بسيار شناخته شده اي است و يك اصل بزرگي را مطرح مي كند. خداوند متعال مي فرمايد: «مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرِْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» اگر كسي يك شخصي را بي گناه و به ناحق بكشد، يك زمان هست كه به حق مي كشند، مثل اينكه

ص: 1323

از باب قصاص است. يا از باب آنكه آن فرد مفسد في الارض است. اما يك زمان يك كسي عمداً ديگري را به ناحق مي كشد. خدا مي فرمايد: گويي بشريت را كشته است. «فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا» گويي همه مردم را كشته است. از آن طرف هم اگر كسي يك نفر را احيا كند، «فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» اين نكته بسيار مهمي است كه شرافت و ارزش يك انسان در پيشگاه خدا به منزله انسانيت است. اين تشبيهي كه مي گويد: اگر يك نفر را كشت، گويي بشريت را كشته است، يعني ارزش يك نفر ارزش انسانيت است. فكر نكنيم چون يك نفر است خيلي مهم نيست. آنوقت دقت كنيد كه كشتن هم كشتن جسم است، ممكن است كسي، كسي را بكشد. گويي اين بشريت را كشته است. سقط جنين ها هم شامل اين مي شود. به خصوص از زماني كه روح در جنين دميده شده است، چهار ماهگي ديگر يك انسان كامل است. اگر اين جنين را سقط كنند، اين مشغول همين آيه مي شود. چه جسم كسي را بكشند، چه روح او را بكشند. روح را گمراه مي كنند. روح را فاسد كردن و از يك حيات به سمت مرگ ببرد. گويي همه را كشته است. نقطه مقابل اين است كه اگر كسي، كسي را احيا كند، شغل هاي بسيار شريفي است كه احياگر هستند. آنهايي كه پرستار و امدادگر و آتش نشان هستند. يا جسم را احيا كند، يا روح كسي را احيا كند، آن كسي كه استاد و معلم است و به سمت هدايت مي برد، اينها بسيار شرافت دارند گويي بشريت را زنده كردند.

آقاي شريعتي: قسط

ص: 1324

و عدل با هم فرق دارند؟

حاج آقاي عالي: معمولاً وقتي اين دو جداي از هم مي آيد، يعني قسط به تنهايي و عدل به تنهايي در جايي بيايند، هم معنا هستند. اما اگر كنار هم بيايند قاعدتاً يك فرقي با هم دارند. عدل ظاهراً اشاره به عدل فردي است كه حضرت عدالت را به صورت فردي گسترش مي دهد يعني فرد را عادل مي كند. قسط عدالت اجتماعي است.

آقاي شريعتي: وقتي در زمان حضرت اين قسط و عدل فراگير مي شود، در سؤال ها آمده بود كه چگونه مي شود در آن زمان علي رغم اينكه عدل فراگير است، باز كسي هست كه حضرت را به شهادت مي رساند؟

حاج آقاي عالي: درست است كه حضرت همه جا عدالت را گسترش مي دهند. در جامعه يعني حكومت عادلانه است و هيچ كسي نمي تواند ظلم كند. هيچ كسي نمي تواند ظلم گسترده اي داشته باشد. اما راجع به تك تك افراد حضرت به زور كسي را مؤمن نمي كند. بله شرايط را براي خوب شدن فراهم مي كند. كسي در بيرون نمي تواند به كسي ظلم كند. اما آلودگي هاي درون خودش هم بايد اجباراً از بين برود؟ نه! درست است كه آلودگي ها، بداخلاقي ها، گناهان در زمان حضرت نسبت به تك تك افراد ميل به صفر مي كند اما صفر نمي شود و همه معصوم نمي شوند. از اين جهت ممكن است فردي هم باشد كه يك شقاوت دروني داشته باشد، آنوقت يكجا بروز بدهد. آنجا كه بروز بدهد همان مسأله شهادت حضرت پيش مي آيد كه به دست يك شقي اتفاق مي افتد. آن ظلم گسترده اجتماعي كه كسي بتواند به مردم ظلم كند، منتفي است. حاكميت ظالم منتفي است.

ص: 1325

افراد هم نوعاً عادل مي شوند، يا به عدالت ميل مي كنند اما اجباري نيست.از اين جهت مي تواند كسي شقاوت ها و آلودگي هاي پنهان داشته باشد، آنوقت يكجا اين را بروز بدهد.

آقاي شريعتي: در تعابير آمده كه قسط و عدل فراگير مي شود و همه جا را پر مي كند. اين تعابير بلند و عميقي است. اين يعني چه؟

حاج آقاي عالي: اين نكته بسيار مهمي است. اكثر روايتي كه ما در اين زمينه بحث عدل حضرت داريم، پر كردن عدالت است. صرفاً تحقق عدالت نيست. «يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» مملو مي كند. در بعضي روايات هست همينطور كه سرما و گرما وارد خانه ها مي شود، عدالت حضرت هم اينطور وارد همه جا مي شود. اين نشان دهنده اين است كه عدالت حضرت نه فقط در صحنه ي جغرافياي زمين گسترش دارد و جهاني است. بلكه عمق هم دارد. يعني همه ابعاد و عرصه هاي زندگي را مي گيرد. هم فردي است، هم اجتماعي است.

اميرالمؤمنين(ع) در خطبه 174 نهج البلاغه ظلم را كه نقطه مقابل عدل است، سه قسم كرده است. اتفاقاً قبل از آمدن امام زمان(ع) ظلم فراگير شده بوده است. آنوقت حضرت كه مي آيد آن سه قسم ظلم را تبديل به عدل مي كند. اگر ما اين سه قسم ظلم را بشناسيم، نقطه مقابلش اقسام عدل است كه متوجه مي شويم. اميرالمؤمنين فرمودند: يك ظلمي هست كه خدا نمي بخشد و آن شرك است كه در قرآن دارد «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِه » (نساء/48) خدا شرك را نمي بخشد. البته اين شركي كه خدا نمي بخشد، يعني كسي كه مشرك است و از دنيا برود. و الا اگر كسي مشرك بود

ص: 1326

و توبه كرد، او را مي بخشد. ولي اگر كسي مشركانه از دنيا برود، اين يك ظلم است. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (لقمان/13) ظلم به خدا يك نوع ظلم است. ظلمي كه بخشيده نمي شود، ظلم به خداست.

قسم دوم ظلم، ظلمي است كه بخشيده مي شود و خيلي خدا او را دنبال نمي كند. ظلم شخص به خودش است. گناهان شخصي كه جايي پايش لغزيده و زمين خورده است. اشتباهي بوده و از دست او در رفته است.

سومين قسم ظلم، ظلمي است كه از آن بازخواست مي شود. ظلمي كه به هر حال دنبال آن را مي گيرند و آن ظلم، ظلم مردم به همديگر است. يعني حضرت سه نوع ظلم را اينجا مطرح كردند. يك ظلم در رابطه با خداست، شرك است. يك ظلم در رابطه با خود ما است، گناهان شخصي است. يك ظلم در رابطه با ديگران است. آن حق ديگران را ضايع كردن است. حضرت ولي عصر(ع) وقتي مي آيد، اين سه رابطه را اصلاح مي كند و به عدالت تبديل مي كند. يعني رابطه ما انسان ها با خدا، ديگر شرك نيست. در دعاي ندبه مي خوانيم «أَيْنَ هَادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفَاق » تمام بناهاي شرك و نفاق، تمام زيربناها و بناها، چه بناهاي ساختماني، چه افكار شرك آلود، همه از بين مي رود.

قسم دوم ظلم شخص به خودش است. اين را هم حضرت كاري مي كند كه با تربيت كه شخص عادل شود. شخص خودش به اعتدال برسد و اين كجي هاي درونش كه حجاب شده است. همين ها مانع شده است، به تعبير ديگر ضرت كليد ما را دارد و ما را باز مي كند. كه آن استعدادها شكوفا

ص: 1327

شود. انسان بي نهايت است. الآن در صندوقچه اي گير كرده و كوچك شده است. حضرت مي آيد آن را باز مي كند. آن صندوقچه اي كه ما را كوچك كرده است، هوا و هوس هاي ما است.

سومين عدالتي كه حضرت مي آورد، رابطه انسان ها با ديگران است و آن عدالت اجتماعي است. پس حضرت هم عدالت فردي، هم عدالت اجتماعي و هم عدالت در افكار و عقايد همه اينها را اصلاح مي كند.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود. دعا مي كنم كه خدايا چنان كن كه وقت ظهور حضرت توان برخاستن داشته باشيم و آنقدر زمين گير دنيا نباشيم. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- 30/07/81

انتظار منتظران مهدي موعود در درجه اول انتظار استقرار عدالت است. درد بزرگ بشريت امروز همين مسأله ي فقدان عدالت است. هميشه دستگاه هاي ظلم و جور در سطح دنيا به شكل هاي مختلف بر مردم جفا كردند و بشريت را زير فشار قرار دادند و انسان ها را از حقوق طبيعي خودشان محروم كردند، اما امروز اين معنا از هميشه تاريخ بيشتر است و اين را انسان از ظهور مهدي موعود مي طلبد و انتظار دارد. مسأله، مسأله ي طلب عدالت است.

93-04-01- بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بعد تو چندين قيامت دير شد، ما را ببخش *** مهر مرد و ماه در زنجير شد، ما را ببخش

راوي اين قصه از يعقوب هم يادي نكرد *** يوسف اين قصه ديگر پير شد، ما را ببخش

نازنينا عدل ما را كشت، تو ديگر نكش ***

ص: 1328

مهربانا ظلم عالمگير شد، ما را ببخش

از حديث قدسي چشمت كسي شرحي نخواند *** مصحف ظلم تو بد تفسير شد، ما را ببخش

مدتي گر عاشقي از ياد رفت، از ما مرنج *** اندكي گر مثنوي تحقير شد، ما را ببخش

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم.

آقاي شريعتي: آرزو مي كنم كه خداوند متعال توفيق استفاده از فرصت باقيمانده شعبان را به ما بدهد، انشاءالله همه به رمضان المبارك برسيم. خوشحاليم كه روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج) است. در ادامه مباحثي كه خدمت حاج آقاي عالي هستيم به بحث عدل و عدالت رسيديم نكات خوبي را شنيديم. امروز همينطور كه وعده داده بودند، به جزئيات بيشتري در مورد عدالت خواهند پرداخت.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور كه فرموديد بحث ما در مورد ين ويژگي منحر به فرد حضرت است كه بحث عدالت وسيع و گسترده اي است كه در زمان ايشان محقق مي شود. اگر بخواهيم در يك كلمه برجسته ترين ويژگي فرهنگ مهدوي را بيان كنيم، همين مسأله عدالت گستري هست كه مظهر حكومت حضرت و جامعه مهدوي عدالت است و نماد تمام بدي ها ظلم گسترده اي است كه قبل از او بوده و بايد برچيده شود و از بين برود. در هر حال اين خصوصيت حضرت يكي از مهمترين اهداف حضرت است.

ص: 1329

عدالت نه به عنوان اينكه هدف اصلي و نهايي حضرت است، هدف اصلي و نهايي حضرت اين است كه بندگي هاي خدا را گسترش بدهد. همه بايد به آن بندگي برسد.همه به قرب خدا برسند. اينها آن هدف اصلي است. اگر آن قرب و بندگي و توحيد بخواهد به صورت واقعي در خارج از عرصه هاي زندگي تحقق پيدا كند،انسان فقط در مسجد بنده خدا نباشد. در اداره هم بندگي كند. در خانه خودش بندگي كند. در سياست و حكومت داري هم همينطور است. در همه عرصه هاي زندگي اگر بخواهند بندگي داشته باشد، قطعاً بايد در بستر عدالت باشد.چون اگر ظلم و كجي باشد، در زندگي فردي و اجتماعي استعدادها رشد نمي كند. بندگي درست تحقق پيدا نمي كند. اخلاقيات زشت مي آيد. در بستر ظلم كجي ها رشد مي كند و بنابراين نمي شود شخص بنده باشد. هركاري هم كرد، حتي فرد هم فرد خوبي باشد، ولي جامعه، جامعه خوبي نباشد، چه بسا آن رشد كامل را نخواهد داشت. لذا از اين جهت هست كه شاه كليد حكومت مهدوي و جامعه مهدوي كه همه قفل ها و گره ها را باز مي كند، مسأله عدالت است.

عدالت حضرت همه جا را پر مي كند، فقط يك عدالت در عرصه بيرون ما نيست. يعني فقط اينطور نيست كه در اقتصاد ما، در سياست ما، در فرهنگ و آموزش ما، در مسائل حقوقي و قضايي و دادگاه هاي ما، فقط در اين مسائل عدالت باشد. او هست ولي بالاتر از اين است. عدالتي كه حضرت مي خواهد گسترش بدهد، نه فقط در بيرون، بلكه در درون ما يعني به تعبيري عدالت فردي هم هست. علاوه بر عدالت اجتماعي، عدالت فردي از اين جهت بالاتر است كه در درون انسان ها، در عمق است. يعني فقط ساختارهاي بيرون انسان نيست كه يك نظام عادلانه اي پيدا مي كند. بلكه كجي هاي درون انسان صاف مي شود. كجي هاي اعتقادي، فكري، اخلاقي، رفتاري، هر گناه كه انسان انجام مي دهد، مثلاً دروغ مي گويد. اين كجي از فطرتي است كه خدا انسان ها بر او ساخته است. انسان كه نبايد اينطور باشد. مگر انسان ها بايد چنگ و دندان به هم نشان بدهند، مگر بايد همديگر را گاز بگيرند. مگر بايد از سر و كول هم بالا بروند. مگر بايد درنده خو باشند. اينها همه كجي هاست كه به تعبير ديگر ظلم است. چون اعتدال نيست. عدالت يعني استوا، يعني صاف بودن. يك كجي و انحراف است. پس حضرت ولي عصر(ع) درون انسان ها را هم صاف مي كند.

خدا حضرت امام را رحمت كند. اگر افراد توجه داشته باشند كه درون انسان ها به يك صلاح به يك عدالت مي رسد، آنوقت مي بيند كه اين تعبيري كه به وسيله ي او همه جا پر مي شود. اين فقط بيرون ما نيست، اين درون ما است. اين درون ما هم پر از عدالت مي شود. حضرت

ص: 1330

امام تعبير بلندي داشتند كه در زمان او اعوجاجات و كجي ها را در درون انسان درست مي كند. درست است كه گاهي ما به بعضي ها عارف كامل مي گوييم، ولي در زمان غيبت اصلاً انسان كاملي وجود ندارد. اصلاً نمي تواني به كمال برسي. تا تحت تربيت مستقيم ولي خدا قرار نگيرد، نمي تواند انسان كاملي شود. گاهي در تعبيرات عرفا و بزرگان هست كه مثلاً عارف كامل مي گويند. عارف كامل به صورت نسبي عيبي ندارد، مثلاً نسبت به ديگري كاملتر بوده است. اما واقعاً در زمان غيبت كه در پس پرده ابرها فيض از امام زمان مي گيري و مستقيم تحت تربيت او نيستيم، كسي به كمال نمي رسد. آن خلأ تربيت مستقيم دقيقاً وجود دارد. اصلاً شما سيد بحرالعلوم و آيت الله قاضي باش. حضرت امام خودمان كه در زمان خودمان بوديم، باش. ولي چون جامعه به هر حال يك تأثيراتي روي فرد دارد، هرچقدر هم فرد بزرگ مي شود، آن تأثيراتي كه از جامعه مي پذيرد، باعث مي شود كه كامل نشود.

يكي از فلسفه ها و حكمت هايي كه بعضي از انسان هاي با استعداد و خوب كه تمام زحمتشان را در دنيا براي خوب بودن كشيدند، اما يك چيزهايي ديگر دست خودشان نبود. ديگر خوبتر از آن نمي توانستند، باشند. چون جامعه و بيرونشان آنها را كمك نمي كرد، اين افراد در زمان رجعت برمي گردند، تا آن كمالشان را پيدا كنند. چون استعدادش را داشتند و زحمتش را هم كشيدند. ديگر تقصيري نداشتند، آنجا هم اگر ظلمي به آنها نشود در زمان رجعت به كمال مي رسند. در زمان ظهور امام زمان(ع) درون انسان ها هم به اعتدال مي رسد. حضرت كسي را به زور عادل

ص: 1331

نمي كند. بسترهايي را فراهم مي كند و رشد مي دهد. وقتي عقل انسان ها رشد پيدا كرد و فهميدند كه گناه و آلودگي و شرك و ظلم و امثال اينها، اينها را به كجاها مي برد، وقتي عقل رشد پيدا كرد، كه در زمان حضرت اين رشد را پيدا مي كند، طبيعتاً تربيت حضرت را مي پذيرند. آلودگي ها به سمت صفر مي رود. فرد اين را مي فهمد، به اينجا مي رسد. خودش را در اختيار تربيت امام زمان(ع) قرار مي دهد.

روايتي از امام صادق(ع) است كه مرحوم مجلسي در جلد 52 بحار آورده است. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص336) وقتي مهدي ما مي آيد دستش را بر سر عباد مي كشد، «وَضَعَ يَدَهُ» بعضي گفتند: يا خداوند متعال آن دست رحمتش را بر سر بندگان مي گذارد. با هم هيچ منافاتي ندارد. دست حضرت همان يد الله است. دستش را بر سر بندگان خدا مي كشد و آن سايه رحمتش را بر آنها قرار مي دهد. عقل ها از پراكندگي درمي آيد، و كامل مي شود. «وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم » اخلاق را كامل مي كند. اخلاق وقتي رشد پيدا مي كند، خلق و خو هم كامل مي شود. آن صفات زشت را دور مي ريزد.

امام باقر در روايتي فرمود: وقتي مهدي ما بيايد، كينه از دلها مي رود. كينه كه يك خصلت غير انساني است از دلها مي رود و صفا و صميميت كه صفت اهل بهشت است. خدا فرمود: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (حجر/47) اينها را از دلها مي گيريم، بهشتي ها برادرانه روبروي هم مي نشينند و مي گويند و مي خندند. اين تجلي از آنجا در واقع اينجا هست. در يك روايت

ص: 1332

ديگري از حضرت امير هست كه فرمود: خدا فرجي را به واسطه مهدي درست مي كند. دلها را پر از عبادت و بندگي مي كند. عدلش آنچنان وسعت و فراگير خواهد شد، فراگيري پيدا خواهد كرد كه دروغ ريشه كن مي شود. يك كجي اخلاقي است، يك كجي رفتاري ريشه كن مي شود. آن زمانه درنده خويي برداشته مي شود. گرگ صفتي، از هم كندن، نسبت به همديگر دشمني داشتن، اين حالت درنده خويي و حيواني است، در دوران انسانيت خبري از آن نيست.

آقاي شريعتي: يكوقت هايي مي شنويم كه مي گويند: اگر دروغ نگوييم امورات ما نمي گذرد. آنوقت انسان ها دروغ مي گويند بخاطر اينكه منافعشان تأمين شود. در آن عصر با ترسيمي كه شما كرديد، احساس مي كنم اين صداقت است كه منافع افراد را تأمين مي كند.

حاج آقاي عالي: اين شخصي كه مي گويد: دروغ مي گويم تا منفعت شخص من تأمين شود، با فرض اينكه اينطور شود، ولي به خاطر اينكه اين باعث شود ديگري هم به او همين را هديه كند و اين دروغ در جامعه ترويج پيدا كند، بنابراين قطعاً خسارت بيشتري خواهد خورد. آخرتش بماند. آن رشد عقلي كه اتفاق مي افتد، اينها را به اين نقطه مي رساند. يعني واقعاً عقل اين را مي فهمد كه هم سعادت دنياي ما و هم سعادت آخرت ما در چيست. دليلي ندارد كه خودمان را در چاه بياندازيم. دليلي ندارد كه خودمان را در چاهي بياندازيم كه دنيا و آخرتمان را از دست بدهيم. اين روايات همه اين اتفاقاتي است كه در درون رخ مي دهد و آن اعتدالي كه حضرت در درون درست مي كند و اعواج و انحراف را از فكر و اخلاق و رفتار

ص: 1333

همه را بيرون مي برد، اين را ترسيم مي كند. همين چيزها هست كه ما را بيچاره كرده است. حجاب هاي ما همين ها است. آن انسانيتي كه قرار است تا بي نهايت برسد، الآن در يك ظرف كوچك در بسته اي حبس شده است و اجازه رشد ندارد.

حتماً داستان علي بن مهزيار اهوازي را شنيده ايد. مرقد ايشان در اهواز يك ضريح و بارگاهي دارد كه جاي بسياري با معنويتي است. علي بن ابراهيم بم مهزيار، كه در زمان هاي نزديك غيبت صغري بوده، معروف است. مرحوم مجلسي در جلد 53 بحار نقل كرده است، مرحوم محدث نوري در كتاب نجم الثاقب نقل كرده است، مرحوم محدث بحراني در كتاب عوالم نقل كرده است كه علي بن مهزيار كه از خوبان بود، 19 سال به عشق ديدن امام زمان مكه رفت. در روايت هست كه امام زمان ايام حج را در مكه هستند. نتوانست حضرت را ببيند، به عشق او رفته بود.

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار *** او خانه همي جويد و من صاحب خانه

ديگر تصميم گرفت نرود. در حالتي به او گفتند: امسال هم بيا و خسته نشو. با آن مشكلات سفرهاي قديمي و راهزن هاي بين راه و پياده رفتن ها و امثال اينها سال بيستم و بار بيستم هم حج رفت. مناسك را انجام داد و اعمال داشت تمام مي شد. يك شبي در مسجدالحرام كسل نشسته بود، به خودش و حالات خودش افسوس مي خورد كه باز همنصيب ما نشد. من بي لياقت بودم!

چون من گدايي بي نشان، مشكل شود يار فلان *** سلطان كجا عيش نهان با رند بازاري كند

در

ص: 1334

همين حالا اشك مي ريخت. جواني آمد به او نزديك شد و گفت: شما علي بن مهزيار اهوازي هستيد؟ گفت: بله! گفت: مژده كه راه بر شما باز شد. بعد يك چيزي از او پرسيد. گفت: يا ابالحسن، كنيه علي بن مهزيار، ابالحسن بود. گفت: دنبال چه مي گردي؟ او گفت: دنبال آن امامي مي گردم كه محجوب از عالم است. پنهان است و پوشيده است. آن جواني كه راهنما بود و آمده بود علي بن مهزيار را ببرد، گفت: علي بن مهزيار، امام تو محجوب نيست.بدي هاي خودتان هست كه شما را در حجاب كرده است.

گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است *** گفتا تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است

مقصود من اينجاست. علي بن مهزيار گفت: آن جوان مرا خدمت حضرت برد. درب خيبر را كنار زدند و وارد خيمه شدم. ديدم آقا نشسته است. سلام عرض كردم، حضرت با مهرباني جواب سلام مرا داد و خستگي اين بيست سال در رفت. اينقدر ليف با من برخورد كرد، جزئيات شمايل امام زمان راآنجا نقل كرده است. اينكه حضرت چه شكلي بود. ابروهايشان چطور بود. چشمانشان چطور بود. لباسشان چطور بود. چطور نشسته بود. همه را نقل كرده است. مي گويد: حضرت يك جمله اي به من گفت كه من شرمنده شدم. از محبتي كه حضرت به من داشت، حضرت فرمود: يا ابالحسن! علي بن مهزيار ما شب و روز منتظر تو بوديم. چرا دير كردي؟ يعني فكر نكن عاشق هستي، بيست سال ايام حج دنبال من آمدي. من شب و روز منتظر تو بودم.

سايه معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد

ص: 1335

*** ما به او محتاج بوديم، او به ما مشتاق بود

سؤال حضرت اين بود كه چرا دير كردي و زودتر از اين نيامدي؟ گفت: آقا راهنما نداشتم. كسي را نداشتم كه مرا پيش شما آورد. مي گويد: تا اين را گفتم، حضرت سر مباركش را پايين انداخت و بعد فرمود: اينطور نيست. راهنما چيست؟ مگر من در كره ي ديگر هستم؟ مگر من در كوه و بيابان هستم كه حتماً بايد كسي بيايد و تو را اينطور برساند؟ دوري مكاني نيست. من كنارت هستم، چشمش را نداشتي. گوشش را نداشتي كه صدا را بشنوي. حضرت فرمودند: نه اين نيست. بگو: مهدي فاطمه ديگر از ما دلبري نكرد. بگو: دلبرهايمان را عوض كرديم. بگو: دنبال تكاثر رفتيم. دنبال دنيا طلبي رفتيم. زور گفتيم به آنهايي كه ضعيف بودند. صفا و صميميت بين شما نيست. مشكل شما اين چيزهاست. اينها حجاب هاي شماست. اينها مانع است. نه اينكه راهنما نداشتي. اين نكته اي است كه حضرت وقتي دارد دست مي گذارد، همين موانعي را مي گويد كه در ما است. موقعي كه آقا تشريف مي آورند، اين اعوجاجات نمي گذارد ما رشد كنيم. چون زمان حضرت زمان رشد است. زمان انسانيت است. اينها باعث مي شود كه انسان حيواني زندگي كند و درنده خو باشد. اينها را آقا با تربيت مستقيم خودشان برمي دارند. منتهي اين يك بعد بسيار مهم دوران ظهور و عدالت مهدوي است. كل اين مبحث عدالتي كه مي گوييم، چه عدالت فردي، چه عدالت اجتماعي، زمينه و علتش چيست؟ علتش همان رشد عقل است. وقتي فهم و شعور و عقل بالا مي رود، انسان هم خودش را تحت تربيت ولي اش قرار مي دهد، و

ص: 1336

هم جامعه را در اختيار او قرار مي دهد، و عدلت پذير مي شود. بستر عدالت مهدوي چه عدالت دروني، چه عدالت بيروني، چه عدالت فردي، چه عدالت اجتماعي بسترش عقلانيت است. رشد عقلي است كه حضرت دست يد اللهي را بر سرها مي كشند. البته اينكه حالا اين به شكل يك معجزه اي است يا نه، به گونه اي است كه حضرت مي آيد، الگوي تام و تمام انسانيت است و به هر حال مي تواند قفل انسان ها را با كليدي كه دارد باز كند، فهم و عقل رشد پيدا مي كند و به آن عدالت مي رسد.

با توجه به اين زماني كه مردم از ظلم ها سرخورده شدند و خسته شدند، و طبيعتاً حاضر هستند خودشان را بسپارند به قديسي كه او زميني نيست. در زمين هست ولي يك روح بلند و آسماني دارد. طبيعتاً اين رشدها در آنها به وجود مي آيد ولي با رشد عقلانيت است كه اين اتفاق ها مي افتد.

بخش دوم كه آن هم فوق العاده است و كاري است كه در طول تاريخ انجام نشده و به دست حضرت انجام خواهد شد، اين است كه حضرت انسان ها را در تمام حوزه ها و زمينه هاي اجتماعي شان به عدالت مي رساند. به تعبير ديگر جامعه و نظام هاي اجتماعي، چه فرهنگي، چه اقتصادي، چه حقوقي و قضايي، سياسي، امنيتي و خانوادگي و هرچيزي كه عرصه اجتماع است. عرصه ارتباط انسان با ديگران است. در تمام اينها عدالت را گسترش مي دهد.

كتابي به نام «عصر زندگي» است كه آقاي محمد حكيمي اين كتاب را نوشتند و كتاب بسيار ارزشمندي است. بخش مهمي از مبحث عدالت حضرت، بيشتر عدالت اجتماعي در اين كتاب هست.

ص: 1337

يكي از عرصه هاي عدالت اجتماعي حضرت بحث عدالت فرهنگي است. يعني اينكه حضرت در حوزه فرهنگ عمومي مردم و آن ديدگاهي كه بايد داشته باشند، گذشته از اينكه موانع رشد فرهنگي و فكري را از بين مي برد، موانع كفر است. خرافات است، بدفهمي از دين است. جهالت است، اينها همه چيزهايي است كه مانع از اين مي شود كه فكر درست كار كند و به حقيقت برسد. گذشته از اين آنچنان بستري براي آموزش انسان ها و علم آموزي و گسترش علم، آن هم آن علمي كه حضرت در منطق اهل بيت علم است. هرچيزي را اهل بيت علم نمي دانند. آن چيزي كه در منطق اهل بيت علم نافع است كه با حقيقت هستي مرتبط مي كند. اين زمينه را فراهم مي كند. از اين جهت است كه در روايات هست كه رشد علمي در زمان حضرت به صورت جهشي به گونه ي عجيبي است كه وقتي روايت تشبيه كرده اينطور گفته است. گفته از ابتداي خلقت بشر تا زمان ظهور، دو حرف از 27 حرف علم براي انسان ها كشف شده است. 25 حرف علم در زمان ظهور است. يعني اگر علم را قامت انسان تصور كنيم، ما تا زمان ظهور به اندازه ي قوزك پاي انسان فهميديم. بقيه در زماني است كه حضرت مي آيند. ذهن ها به يك معنا هنوز آك بند است. هنوز افكار آن رشدي كه بايد بكند را ندارد.

از امام باقر(ع) روايتي هست كه «وَ تُؤْتَوْنَ الْحِكْمَةَ فِي زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج52/ص352) حضرت آنچنان حكمت را در زمان خودش، علوم الهي و حقيقت هستي را به انسان ها

ص: 1338

مي شناساند، تا آنجايي كه زن هايي كه در خانه هستند، به عنوان كساني كه مثلاً فرض كنيد در طول تاريخ چه بسا كساني بودند كه با اينكه بسيار استدلال هم داشتند، اما امكانات آموزش برايشان فراهم نشد. حضرت آنچنان علوم را گسترش مي دهند كه زن هايي كه در خانه هستند، با كتاب و سنت به اجتهاد حكم مي كنند. «لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» يعني ديگر فقط بانو امينه اصفهاني نيست كه دهها كتاب تفسير و معارف بنويسد. بلكه تمام زنان مؤمن كه در خانه هستند خودشان حكم الهي را استنباط مي كنند. يك رد فرهنگي بسيار گسترده و فكري در زمان حضرت اتفاق مي افتد.

آقاي شريعتي: صفحه 120 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 71 تا 76 سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ حَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَ صَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَ صَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ(71) لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَابَنىِ إِسرَْ ءِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ ِ وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشرِْكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَئهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(72) لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَثَةٍ وَ مَا مِنْ إِلَاهٍ إِلَّا إِلَاهٌ وَاحِدٌ وَ إِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(73) أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(74) مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ

ص: 1339

كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَينِ ُّ لَهُمُ الاَْيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنىَ يُؤْفَكُونَ(75) قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضرًَّا وَ لَا نَفْعًا وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(76)»

ترجمه آيات:

«و پنداشتند كه عقوبتى نخواهد بود. پس كور و كر شدند. آن گاه خدا توبه شان بپذيرفت. باز بسيارى از آنها كور و كر شدند. هر چه مى كنند خدا مى بيند. (71) به تحقيق آنان كه گفتند كه خدا همان مسيح پسر مريم است، كافر شدند. مسيح گفت: اى بنى اسرائيل، اللَّه پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد. زيرا هر كس كه براى خداوند شريكى قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام كند، و جايگاه او آتش است و ستمكاران را ياورى نيست. (72) آنان كه گفتند: اللَّه سومين سه است، كافر شدند. در حالى كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست. اگر از آنچه مى گويند باز نايستند به كافرانشان عذابى دردآور خواهد رسيد. (73) آيا به درگاه خدا توبه نمى كنند و از او آمرزش نمى خواهند؟ خدا آمرزنده و مهربان است. (74) مسيح پسر مريم جز پيامبرى نبود، كه پيامبرانى پيش از او بوده اند، و مادرش زنى راستگوى بود كه هر دو غذا مى خوردند. بنگر كه چگونه آيات را برايشان بيان مى كنيم. سپس بنگر كه چگونه از حق روى مى گردانند. (75) بگو: آيا جز اللَّه خداى ديگرى را كه براى شما مالك هيچ سود و زيانى نيست مى پرستيد و حال آنكه اللَّه شنوا و داناست؟ (76)»

آقاي شريعتي: امام رضا(ع) فرمودند: اين روزها زياد دعا كنيم، خدايا اگر در اين فرصت كه از ما گذشت، ما را نيامرزيدي در باقي

ص: 1340

ماه شعبان ما را ببخش و بيامرز. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 74 سوره مائده در راستاي همين مطلبي است كه فرموديد. در ماه شعبان مهمترين عمل ما همين است كه لحظه لحظه اش و ساعات و روزها و شب هايش، بخواهيم كه خدايا از ما بگذر. ما وارد ماه مبارك رمضان شويم و سر سفره تو قرار بگيريم. خداوند متعال فرمود: «أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ» اين آيه بعد از اينكه خداوند متعال از شرك و مذمت افكار شرك آلودي كه بعضي از اهل كتاب داشتند، بعد از او آمده است. مي فرمايد: آيا توبه نمي كنيد؟ يعني حتي اگر از شرك هم توبه كنيد، خدا مي بخشد. با اينكه در جاي ديگر قرآن خدا فرموده كه خدا شرك را نمي بخشد. آن در جايي هست كه كسي بي توبه مشركانه از دنيا برود. و الا اگر كسي توبه كند، هرگناهي ولو شرك باشد، خدا مي بخشد. «أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ» آيا سمت خدا برنمي گرديد و استغفار نمي كنيد. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» خدا مي بخشد و رحمت خاصش را شامل حال شما مي كند. در اين باقيمانده ماه شعبان اين استغفارهايي كه در روز گفته شده، در روز هركسي صد بار بگويد: «استغفرالله و اسئله التوبه». اگر هم نه با همان زبان ساده پشيماني را اظهار كنند، خدا مي بخشد.

آقاي شريعتي: امروز روز مبلغان حوزه دين است. امروز را به همه مبلغان عرصه دين و همه مجاهدان عرصه تبليغ تبريك و خدا قوت مي گوييم. فرصت در اختيار شماست، بفرماييد.

حاج آقاي عالي: يكي از ابعاد عدالت اجتماعي همان

ص: 1341

عدالت فرهنگي بود. يكي ديگر از ابعاد كه بسيار مهم است مسأله ي عدالت اقتصادي است. اگر از افراد معمولي مي پرسيد: كه در زمان امام زمان چه اتفاقي رخ مي دهد، بيشتر اين عدالت اقتصادي در ذهنشان مي آيد، حضرت در امر معيشت و رفاه يك عدالت و اعتدالي برقرار مي كنند، جلوگيري مي كند از آن جامعه طبقاتي كه يك عده آنقدر بخورند كه به هر حال از سيري آروغ بزنند. يك عده هم از زور گرسنگي مجبور مي شوند كه در ضروريات زندگي شان محتاج باشند. تا امكانات توليدي،منابع درآمد در اختيار همه قرار نگيرد، تا اينكه رانت خواري ها و ويژه خواري ها و امتياز طلبي هاي بي جا برچيده نشود، رشد فرهنگي هم صورت نمي گيرد. ولو آن عدالت فرهنگي مهمتر است. ولي تا معيشت مردم به سامان نشود، ان اخلاقيات زشت و آن روحيات زشت و ناامني ها از جامعه برچيده نخواهد شد. لذا اميرالمؤمنين(ع) در دوره ي پنج ساله ي حكومت خودشان، كه در اين پنج سال هم جنگ هاي متعددي بر حضرت تحميل شد. ولي با اين وجود خود حضرت فرمودند: در اين مدت در حوزه حكومت من كسي نيست كه گرسنه سر به بالين بگذارد يا سرپناه نداشته باشد. يعني معيشت مردم را به سامان كرده بود. كسي نيست كه از جهت غذا و مسكن مشكل داشته باشد. چون مشخص است كه يك حاكم اين را مي داند ولي اگر معيشت مردم نابسامان باشد، جنبه هاي اخلاقي و ديني شان هم مشكل پيدا مي كند.

در جامعه اي كه حاكم، حاكم عادلي است. قانوني كه اجرا مي شود كار مردم را گره نمي زند. مشكل را باز مي كند، كتاب و سنت است. كارگزاران كساني هستند كه شايسته هستند و تخصص اين

ص: 1342

كار را دارند، مديريتش را دارند. تقوا و عدالت فوق العاده هم دارند. هرجا به مشكل برخوردند، از خود حضرت مي پرسند. آن چيزهايي كه موانع رشد اقتصادي است، دست افراد چپاول گر كوتاه مي شود. طبيعي هست كه رشد اقتصادي صورت بگيرد. طبيعي هست كه ديگر نيازمندي نخواهد بود.

امام صادق(ع) در روايتي فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَتْرُكُ شَيْئاً مِنْ صُنُوفِ الْأَمْوَالِ إِلَّا وَ قَدْ قَسَمَهُ وَ أَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّه » (تهذيب/ج4/ص130) خداوند متعال از ثروت ها و اموال و منابع درآمد ثروت به همه داده است. براي همه مقدر كرده است. «الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ» به خواص و عوام داده است. منتهي «وَ كُلِّ ضَرْبٍ مِنْ صُنُوفِ النَّاسِ» خدا به همه اصناف تقدير كرده است. اگر كسي خيانت نكند، اگر كسي جلوگيري نكند، خدا ارزاق را درست تقسيم كرده است. بعضي از افراد ظالم هستند كه رزق ديگري را كه خداوند بر او مقدر كرده است، مي چاپند. بعد حضرت فرمود: «وَ قَالَ لَوْ عُدِلَ بَيْنَ النَّاسِ اسْتَغْنَوْا» اگر عدالت در بين مردم برقرار شود، همه بي نياز مي شوند. در زمان حضرت ولي عصر(ع) اين اتفاق رخ مي دهد. در روايات ما مكرر و متعدد داريم كه حضرت وقتي «يقسم بالسويه» هيچ كسي كه محتاج به زكات باشد ما در آن زمان نخواهيم داشت. طوري كه در روايت هست فرد مي گردد به دنبال اينكه خمس مال يا زكات مالش را جايي بدهد، كسي ديگر نيازمند نيست. منتهي مهمتر از اين مطلب چيز ديگري است كه در آن شيوه اقتصادي و عدالت اقتصادي كه برقرار مي كند هست. و آن اين است كه نه فقط مردم در ظاهر بي نياز مي شوند و

ص: 1343

از ثروت بيرون بي نياز مي شوند. رفاه تقسيم مي شود، در حد معقول و مورد نيازش است. اما باطن انسان ها هم به يك غنايي مي رسد كه ديگر حرص نمي زنند. آن خصلت ها و اخلاق نظام هاي سرمايه داري و سرمايه سالاري برچيده مي شود. تعبير پيغمبر اكرم اين است كه خدا بي نيازي را در قلب ها قرار مي دهد.

كسي نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من يك روايتي از پيغمبر ديدم، «رِبْحُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا» (كافي/ج5/ص154) يك مؤمن از مؤمن ديگر سود بگيرد، ربا است. حضرت فرمود: نه! اين روايتي كه تو خواندي، براي زمان ظهور است. الآن عيب ندارد اگر عادلانه از هم سود بگيريد، عيبي ندارد. در زمان ظهور هست كه آنجا خدمت رساني صلواتي است. يعني به تعبير ديگر نظام ارزشي انسان ها آنچنان عوض مي شود، كار كه مي كنند، كارهاي دنيايي شان به يك هدف ديگري است. به اندازه اي كه خرجشان دربيايد و اينقدر هم بركات زميني بر آنها زياد است، زندگي شان اداره مي شود. الآن شايد مقداري پذيرش اينها سخت باشد. هرچند در زمان جبهه ها اين اتفاق افتاده بود كه فرد لقمه خودش را به ديگري مي داد و صلواتي كار كردن خيلي عادي بود. ما بايد با اين اخلاقيات به آن سمت برويم. كسي كه حرص مي زند و زياده خواه است، از امام عادل و مسلم دور مي شود.

اگر ما بخواهيم به سمت جامعه عدالت گستر برويم، بايد عدالت را در همه عرصه ها تمرين كنيم. به همان مقدار كه مي دانيد، در كاسبي هايمان، در روابط خانوادگي مان، در روابط اجتماعي مان، عادل بودن و زياده خواه نبودن و از حق خود تجاوز نكردن را تمرين كنيم.

آقاي شريعتي: انشاءالله عرصه هاي

ص: 1344

عدالت اجتماعي را هفته هاي آتي با حضور حاج آقاي عالي پي خواهيم گرفت. دعا بفرماييد.

حاج آقاي عالي: خدايا ما را لايق او قرار بده. او كه لايق هست، ما بايد لايق او باشيم.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- 30/07/88

در زيارت آل ياسين وقتي كه خصوصيات آن بزرگوار را ذكر مي كنيم يكي از برجسته ترين آن خصوصيات اين است كه «الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً» (كافي/ج1/ص328) انتظار اين است كه او همه عالم را نه يك نقطه را سرشار از عدالت كند. قسط را در همه جا مستقر كند.

93-04-08- بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

السلام اي ماه پنهان پشت استهلال ماه *** ما به دنبال تو مي گرديم و تو دنبال ما

ماه پيدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم *** رؤيت اين ماه يعني نامه اعمال ما

خاص اين شب ها كه ابر و باد و باران با من است *** خاص اين شب ها كه تعريفي ندارد، حال ما

كاش در تقدير ما باشد، همه شبهاي قدر *** كاش حول حالنايي تر شود احوال ما

اين سحرها در زلال ربنا گم مي شويم *** اين سحرها آسمان گم مي شود، در بال ما

ما به استقبال ما از خويش تا بيرون زديم *** ماه با پاي خودش آمد به استقبال ما

گوشه ي چشمي به ما بنماي اي ابرو هلال *** تا همه خورشيد گردد روزي امسال ما

آقاي شريعتي: سلام

ص: 1345

مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. حلول ماه مبارك رمضان، اين ضيافت پر نور مبارك همه شما باشد. داريم با هم لقمه لقمه نخوردن، جرعه جرعه ننوشيدن و بال بال آسماني شدن را ترجمه مي كنيم. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. حلول ماه مبارك، ماه مهماني خدا را تبريك عرض مي كنم. انشاءالله همه سلامت باشند و بتوانند از اين ماه كمال استفاده را بكنند.

آقاي شريعتي: روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج) است. چون اولين روز ماه مبارك رمضان را تجربه مي كنيم، حاج آقاي عالي از فضيلت ماه مبارك خواهند گفت و بعد در ادامه با ادامه مبحث حضرت ولي عصر در خدمت شما خواهيم بود. هفته گذشته به بحث عدل و عدالت رسيديم نكات خوبي را شنيديم. امروز همينطور كه وعده داده بودند، به جزئيات بيشتري در مورد عدالت خواهند پرداخت.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور كه همه دوستان مي دانند اين ماه، ماه خاصي هست. يعني اگر در ماه هاي ديگر خدا مشت مشت رحمتش را مي دهد، در اين ماه خروار خروار مي دهد. خود كلمه ي رمضان به معناي ريزش برگ پاييز است كه به اندك بهانه اي اين برگ ها مي افتد. نسيم آرامي مي آيد و برگ مي ريزد. پايي به درخت بخورد، برگ مي ريزد. گاهي اصلاً بهانه هم نمي خواهد برگ ها مي ريزد. اين ريزش بي بهانه همان اتفاقي است كه در ماه رمضان در مورد رحمت خدا مي افتد. يعني پروردگار عالم در اين ماه رحمتش اينگونه ريزش دارد

ص: 1346

و گناهان هم همينگونه است. از اين جهت اين ماه ويژگي هايي دارد كه منحصر به فرد هست و قابل استفاده فراوان است.

از روايات و معارف اهل بيت برمي آيد كه حقيقت اين ماه چيزي فراتر از يك ظرف زماني و صرفاً يك ماه است. ما در يك روايتي از اميرالمؤمنين داريم كه مرحوم سيد بن طاووس در اقبال اين روايت را نقل كرده اند. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: نگوييد رمضان. يك احترام بگذاريد، ماه رمضان يا ماه مبارك. يعني يك پسوند و پيشوندي به كار ببريد. شما نمي دانيد ماه رمضان چيست. اگر كسي همينطور بگويد: رمضان، «لَا تَقُولُوا رَمَضَانُ فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ مَا رَمَضَانُ فَمَنْ قَالَهُ فَلْيَتَصَدَّقْ وَ لْيَصُمْ كَفَّارَةً لِقَوْلِه » (اقبال/ج3) بايد صدقه و كفاره بدهد، به خاطر اينكه بي حرمتي و بي اعتنايي كرده است. «و لكن قولوا شهر رمضان كما قال الله» همانطور كه خدا در قرآن فرموده: شهر رمضان، وقتي كه حتي ادب لفظش را به كار بردن يك آداب خاص و حرمت خاصي دارد، اين نشان مي دهد كه حقيقت اين ماه چيزي فراتر از يك ظرف زماني است، يعني اتفاقي كه در عالم بالا مي افتد كه نازله اي از اين اتفاق همين چيزي است كه در اين ماه به ما مي رسد. يعني حقايق برتري در عوالم بالاتر در اين ماه و در اين ظرف زماني رخ مي دهد كه به خاطر آن اتفاقات اين ماه ارزش ويژه پيدا مي كند. بعضي از مكان ها با مكان ديگر فرقي ندارد، منتهي در باطن و ملكوت اين زمين ها اتفاقاتي هست كه ما نمي دانيم.

اميرالمؤمنين(ع) از جنگ صفين كه برمي گشتند ظهر بود. بعضي گفتند: آقا نماز بخوانيم. حضرت فرمودند: من اينجا

ص: 1347

نماز نمي خوانم. جاي ديگر برويم. گفتند: چه اشكالي دارد؟ حضرت فرمودند: نه، من اينجا نمي خوانم. خدا مرحوم ميرزا تخت فولادي، استاد آ شيخ علي نخودكي اصفهاني بود. مي گفتند: در قبرستان تخت فولاد كه الآن قبرشان هم آنجاست، در زمان حيات خودشان رفته بودند براي اينكه قبري را تهيه كند. به شخصي كه آنجا بود، گفت: اين زمين را براي من بكن. زمين را كند و خودش در قبر خوابيد. بعد بلند شد، گفت: اينجا جاي من نيست! جاي ديگر را بكن. يكجاي ديگر را كند و خوابيد، گفت: اينجا جاي من است. براي ما اين زمين و با زمين ديگر فرقي ندارد، حتماً باطن اين زمين ها با هم فرق دارد. زمان ها هم همينگونه است. اتفاقاتي كه در باطن اين زمان در عالم بالا رخ مي دهد، به خصوص در شب هاي قدر كه وضعيت عالم ملكوت دگرگون است و شوخي نيست كه تمام ملائكه روح پايين مي آيند. يعني به گونه اي عالم ملكوت به عالم مُلك و پايين متصل مي شود. اين ماه، ماهي است كه قرآن در آن نازل شد. اين حقيقت با عظمت كلام الهي در آن نازل شده است. بنابراين يك رويه و نازله اي از آن حقايق باعث مي شود كه آن حرمت ها براي اين ماه محفوظ بماند و اين ظرف زماني يك چيز ديگري شود.

مرحوم ملكي تبريزي در كتاب المراقباتشان فرمودند: بعضي از كساني كه اهل بودند، به محض اينكه ماه رمضان امسال تمام مي شد، شروع به آمادگي ماه رمضان بعد مي كردند. از يك سال قبل براي ماه مبارك بعدي محيا مي شدند. اگر كسي نتوانست در آن حد كه يكسال خودش را آماده كند و

ص: 1348

حتي نتوانست دو ماه رجب و شعبان، خودش را آماده كند، حداقل از اول ماه مبارك رمضان مراقبت هايي داشته باشد و به يك مراتبي از آن باطن و حقيقت ماه، از آن اتفاقات نوراني كه در باطن اين ماه رخ مي دهد و اصلش هم براي مهمان اصلي خدا يعني ولي الله است، اين اتفاقات براي او رخ مي دهد، ما هم بتوانيم يك نازله اي از آن سفره بهره ببريم. در شب هاي قدر خواهيم گفت كه مهمان اصلي خدا در اين ضيافت ولي معصوم الهي است و ما هم از سفره او بهره مند مي شويم و ريز خوار او هستيم. در هر حال بايد در اين ماه مراقبت خاص كرد.

امام صادق(ع) در يك روايتي فرمود: ماه رمضان اول سال است. فرمود: «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَةُ» (وسايل الشيعه/ج10/ص311) اگر ماه رمضان را سالم نگه داشتي و توانستي حرمت را حفظ كني، سالت خوب است. سؤالي كه هست اين است كه شما در سال قمري، محرم اول سال است. چرا امام صادق(ع) ماه مبارك رمضان را اول سال دانستند؟ مرحوم سيد بن طاووس اين را در يكي از كتاب هايش جواب داده و جواب بسيار ارزشمندي داده است. ايشان فرموده كه اول سال به حسب افراد و اصناف فرق مي كند. مثلاً اول سال يك دانش آموز مهر است. اول سال يك كشاورز زماني است كه محصولش را درو مي كند. اول سال تاريخي كه حوادث در آن رخ مي دهد، همين محرم است. ولي اول سال بندگي، اول سال سالك و كسي كه مي خواهد گام هاي بلندي در بندگي بردارد، شروعش با رمضان المبارك است. اينجا مي تواند استارت هايي را بزند كه به

ص: 1349

اندازه ي يك عمر نه، بلكه به اندازه ابديت توشه بردارد. بعد از اين ماه آدم ديگري باشد.

گفت پيغمبر كه نفحت هاي حق *** اندر اين ايام مي آرد سبق

اوش هشداريد اين اوقات را *** در رباييد اين چنين نفحات را

نفحه اي آمد شما را ديد و رفت *** هركه را مي خواست جان بخشيد و رفت

نفحه ي ديگر رسيد، آماده باش *** تا از اين هم وا نماني خواجه تاش

وجود مقدس پيغمبر اكرم (ص) در خطبه ي معروف شعبانيه شان كه آخرين جمعه شعبان بود. فرمودند: «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَة» خدا را با نيت هاي صادق و راست و قلب هاي پاك بخوانيد. با خدا رو راست باشيد. در اين ماه از خدا واقعاً بخواهيد.

يك آقايي مي گفت: من از حرم امام رضا بيرون آمدم، ديدم يك پيرمردي هم بيرون آمد، گفت: خدا، باز هم خدا، باز هم خدا! من به او گفتم: پيرمرد راست مي گويي؟ گفت: نه، اينقدر مي گويم خدا كه يكي راست دربيايد. اما اگر يكي راست در بيايد، خدا را آدم واقعي بخواند، خوب است. ما در كل عمرمان اينقدر «اياك نعبد و اياك نستعين» مي گوييم كه يكي درست دربيايد.

خدا مرحوم علامه طباطبايي را رحمت كند، در الميزان نكته ي قشنگي دارند، مي فرمايد: يكي از دلايل اينكه دعاي بعضي بالا نمي رود و مستجاب نمي شود اين هست كه به خدا راست نمي گويند. رو راست نيستند. بعد ايشان مي گويد: آنجا يكي از چيزهايي كه مي تواند آدم را نسبت به خداي متعال رو راست نكند، گناهان است. گناهان باعث مي شود كه آدم عملاً با خدا رو راست نباشد. ممكن است من زباني بگويم: خدايا من

ص: 1350

دوستت دارم. اما آن كسي كه اهل گناه است و سعي هم نمي كند دست بردارد، در عمل مي گويد: خدايا نه اينطور نيست. ممكن است من بگويم: يا صاحب الزمان! عجل علي ظهورك! اما گاهي موقع كارهايي مي كنم كه وقتي بي انصاف هستم، ظالم هستم، از كارهاي خودم دست برنمي دارم، مي گويم: آقا نيا، من تحمل ندارم. عمل واقعيت آدم است. خداي متعال به زبان ها نگاه نمي كند. مرحوم علامه طباطبايي مي گويد: يكي از چيزهايي كه باعث مي شود آدم رو راست نباشد، آن زمان كه يا الله مي گويد، رو راست نباشد، اين است كه آدم گناه داشته باشد و نخواهد از اين گناهانش فاصله بگيرد. نخواهد گناهانش را ترك كند. پيغمبر فرمودند: خدا را با قلب هاي پاك بخواهيد. نيت راست وقتي است كه آدم عملش رو راست باشد و سعي كند در عمل رو راست باشد. در ماه رمضان بايد اينها را تمرين كنيم. پيغمبر فرمود: «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَة» با نيت راست و قلب پاك از خدا بخواهيد، «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِه » (بحارالانوار/ج93/ص356) از خدا بخواهيد به شما توفيق روزه داري را بدهد. همه مي دانيم روزه اي كه از ما خواستند، يك درجه پايين تر نخوردن و نياشاميدن است. اينكه آدم واقعاً اعضاء و جوارحش را در اين ماه كه شياطين در غل و زنجير هستند، آدم راحت تر مي تواند بر خودش تسلط پيدا كند، چشمش هم روزه باشد. گناهي نكند. حرامي نبيند. زبانش هم روزه باشد. سعي كند. گوشش هم روزه باشد. هر آهنگي را گوش نكند. هر حرفي را گوش نكند. به خصوص اذيت ديگران، خار بودن به تن و بدن ديگران بودن،

ص: 1351

اينها همان چيزهايي است كه باعث مي شود روزه واقعي نباشد.

پيغمبر از محلي عبور مي كرد، ايام ماه مبارك بود. ديد فردي ايستاده و فحش مي داد. پيغمبر با تعجب به او نگاه كرد و فرمود: روزه هستي و اينگونه حرف مي زني؟ يك مرتبه خدمت پيغمبر آمدند و گفتند: آقا، خانمي است كه اهل نماز و روزه است، ولي زخم زبان در كلامش زياد است. به همسايه اش و اطرافيانش و همسرش نيش مي زند. پيغمبر فرمود: «لَا خَيْرَ فِيهَا» خيري در او نيست. كاري كنيم كه رمضان المبارك، مبارك باشد. براي همه با بركت باشد. كاري كنيم كه حتي بچه هاي كوچكي هم كه در خانه هستند، و اعضاي خانواده حس كنند اين ماه با ماه هاي ديگر فرق دارد. در اين ماه همه با هم مهربان و صميمي هستند. همه مراقب هستند اذيت نكنند.

مي گويند: يك كسي در ايام محرم به ايران آمده بود. ديد شب ها هم سفره مي اندازند و هم ظهرها اطعام هست. ديده بود خيلي ايام خوبي است. يك ايام ديگري آمد، در ماه رمضان بود. آمد ديد ظهرها هيچكسي چيزي نمي خورد، تازه اگر هم بخواهد بخورد، مي گويند: نخور. شب ها هم مسجد مناجات و دعا و سخنراني و اشك و گريه است. پرسيد: آن قبلي چه بود، اين چيست؟ گفتند: قبلي محرم الحرام بود. اين رمضان المبارك است. گفت: نخير، آن قبلي محرم المبارك بود! اين رمضان الحرام است. ما كاري كنيم كه اين رمضان براي ديگران و اطرافيانمان هم رمضان المبارك باشد.

خدا مرحوم شهيد مطهري را رحمت كند. مي گفت: يكي از آشنايان اداري بود، اول ماه مبارك اداره رفت. ديد يك همكار جديدي كنار ميز

ص: 1352

او نشسته است. به او تبريك گفت و سلام عليك كردند. همينطور نشست، همكار جديد گفت: روز اول رفاقت است، من يك چيزي به شما بگويم: من عصبي مزاج هستم به خصوص در ماه رمضان دست خودم نيست. يك مرتبه ديدي فحش را به جان تو كشيدم. يك مقدار مراعات مرا كن. اين بنده خدا مي گويد: من ديدم همين روز اول دارد گربه را دم حجله مي كشد و همينطور براي ما خط و نشان مي كشد، بخواهيم كوتاه بياييم، سر ما كلاه مي رود. خيلي عادي خودم را نشان دادم و گفتم: خدا پدرت را بيامرزد، چقدر خوب است اين رفاقت هاي راست و حسيني! اتفاقاً من هم همينطور هستم. من هم عصبي مزاج هستم. منتهي تو فحش مي دهي، فحش باد هوا است، چيزي نيست. من اين قندان را بر سرت رها مي كنم. يك مرتبه گفت: اوه! پس بايد مراقب هم باشيم. گفتم: بله، بايد حواسمان را جمع كنيم.

ماه رمضان گاهي ممكن است آدم روزه دار را عصباني كند. حواس ها جمع باشد. كساني اگر عذر دارند و نمي توانند روزه بگيرند، اين روزه ي واقعي كه اعضاء و جوارح روزه باشد، بگيرند. چشم و گوششان روزه باشد. درست است به خاطر بيماري و ضرر نمي توانند روزه دار باشند، بايد بخورند. اما در عين حال اعضاء و جوارحشان روزه دار باشد.

پيغمبر فرمود: علاوه بر اينكه توفيق روزه اين ماه را از خدا بخواهيم، يكي از مهمترين اعمال همينطور كه مي دانيم، بحث تلاوت قرآن است كه ماه مبارك رمضان را خداوند با تلاوت قرآن معرفي مي كند. مي فرمايد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185) با نزول قرآن معرفي مي كند. بنابراين اين

ص: 1353

بحث قرآن را آدم به هر شكلي جدي بگيرد. ديدن قرآن، شنيدن قرآن، خواندن قرآن، تدبر در قرآن، خواندن تفسير قرآن، به هرگونه اي انس با قرآن داشتن مهم است. حتي خانم هايي كه عذر دارند، روزهايي كه نمي توانند روزه بگيرند، فكر نكنند نمي شود اين اعمال را انجام داد. اصلاً اينطور نيست. غير از چهار سوره اي كه سجده واجب دارد از قرآن استفاده كنند و ثوابش را دارد. اين ماه را به يك ماهي تبديل كنيم كه توشه ابديت ما باشد و واقعاً تمام اسباب در اين ماه محيا است. شوخي نيست كه شياطين در غل و زنجير هستند. ممكن است يك نفس اماره اي باشد و برود غل و زنجيرشان را باز كند، اما در عين حال مؤمنين نمي خواهند و دوست دارند واقعاً بندگي كنند. سعي كنند و در اين روز اول مراقب خاص خودشان را داشته باشند.

آقاي شريعتي: انشاءالله از اين فرصت نابي كه در اختيار ما قرار گرفته است بهره مند شويم. انشاءالله هر آنچه خير است در اين ماه نصيب همه دوستان خوب ما شود. صفحه 127 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 114 تا 120 سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأَِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا وَ ءَايَةً مِّنكَ وَ ارْزُقْنَا وَ أَنتَ خَيرُ الرَّازِقِينَ(114) قَالَ اللَّهُ إِنىّ ِ مُنزَِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنىّ ِ أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ(115) وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ ءَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتخَِّذُونىِ وَ أُمِّىَ إِلَاهَينْ ِ

ص: 1354

مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لىِ بِحَقّ ٍ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسىِ وَ لَا أَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ(116) مَا قُلْتُ لهَُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنىِ بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ ِ وَ رَبَّكُمْ وَ كُنتُ عَلَيهِْمْ شهَِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنىِ كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِْمْ وَ أَنتَ عَلىَ كلُ ِّ شىَ ْءٍ شهَِيدٌ(117) إِن تُعَذِّبهُْمْ فَإِنهَُّمْ عِبَادُكَ وَ إِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ(118) قَالَ اللَّهُ هَاذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لهَُمْ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضىِ َ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(119) لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ هُوَ عَلىَ كلُ ِّ شىَ ْءٍ قَدِيرُ (120)»

ترجمه آيات:

«عيسى بن مريم گفت: بار خدايا، اى پروردگار ما، براى ما مائده اى از آسمان بفرست، تا ما را و آنان را كه بعد از ما مى آيند عيدى و نشانى از تو باشد، و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى دهندگان هستى. (114) خدا گفت: من آن مائده را براى شما مى فرستم ولى هر كه از شما از آن پس كافر شود چنان عذابش مى كنم كه هيچ يك از مردم جهان را آن چنان عذاب نكرده باشم. (115) و آن گاه كه خدا به عيسى بن مريم گفت: آيا تو به مردم گفتى كه مرا و مادرم را سواى اللَّه به خدايى گيريد؟ گفت: به پاكى ياد مى كنم تو را. نسزد مرا كه چيزى گويم كه نه شايسته آن باشم. اگر من چنين گفته بودم تو خود مى دانستى زيرا به آنچه در ضمير من مى گذرد

ص: 1355

دانايى و من از آنچه در ذات تو است بى خبرم. زيرا تو داناترين كسان به غيب هستى. (116) من به آنان جز آنچه تو فرمانم داده بودى نگفتم. گفتم كه اللَّه پروردگار مرا و پروردگار خود را بپرستيد. و من تا در ميانشان بودم نگهبان عقيدتشان بودم و چون مرا ميرانيدى تو خود نگهبان عقيدتشان گشتى. و تو بر هر چيزى آگاهى. (117) اگر آنان را عذاب كنى، بندگان تو هستند و اگر آنان را بيامرزى، تو پيروزمند و حكيمى. (118) خدا گفت: اين روزى است كه راستگويان را راستى گفتارشان سود دهد. از آن آنهاست بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است. همواره در آن جاويدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. و اين كاميابى بزرگى است. (119) از آن خداست فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست. و او بر هر كارى تواناست. (120)»

آقاي شريعتي: خيلي ها ماه رمضان گذشته در بين ما بودند، امروز در ميان ما نيستند و دستشان از اين دنيا كوتاه است. چقدر خوب است در بهار قرآن كه كار خير ثواب زيادي دارد، گهگاهي هم ياد كساني كنيم كه چشم انتظار خيرات ما از اين دنيا هستند. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 114 سوره مباركه مائده، كه اصلاً مائده بودن نام اين سوره از همين جا است. چون اصحاب حضرت عيسي(ع) و حواريون از حضرت عيسي درخواست كردند كه خداي متعال براي ما يك مائده آسماني و طعام آسماني پهن كند، كه يقين ما بيشتر شود. ما رزق خدا را به طور مستقيم ببينيم

ص: 1356

كه براي ما نازل شده است. حضرت عيسي هم اين را از خداي متعال درخواست كرد كه «قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائدَةً مِّنَ السَّمَاءِ» خدايا يك مائده آسماني بفرست، «تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأَِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» اين براي اولين و آخرين ما به عنوان يك عيدي باشد كه برگشت به تو باشد. «وَ ءَايَةً مِّنكَ» نشانه اي از تو باشد، «وَ ارْزُقْنَا وَ أَنتَ خَيرُ الرَّازِقِينَ» تو روزي به ما بده كه بهترين روزي دهندگان هستي. خدا در آيه بعدي مي فرمايد: «قَالَ اللَّهُ إِنىّ ِ مُنزَِّلُهَا عَلَيْكُمْ» من اين مائده آسماني را بر شما نازل مي كنم، «فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ» اگر بعد از اين كسي كافر شود و اين نشانه را نديد، «فَإِنىّ ِ أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ» آنچنان عذابش كنم كه ديگر احدي از عالميان را آنچنان عذاب نكردم. چون كسي كه ديگر به شهود رسيده و دست الهي را مستقيم ديده، از او طبيعتاً توقع ديگري مي رود. اين همان مطلبي هست كه بايد توجه داشت. يكي از درس هاي اين آيه اين است كه آن كسي را كه به او عنايت هايي را مي كنند، چيزهايي را مي بيند مسؤوليت او بيشتر مي شود. اگر نديده بود، مشاهده نكرده بود و نفهميده بود، توقع از او كمتر بود. اما «هركه بارش بيش، برفش بيشتر» هركسي كه سطح ديني و معرفتي او بالا بيايد، از او توقع بيشتري است. در روايات هست كه كسي كه سنش از چهل سال بگذرد، خدا از او بيشتر توقع دارد. چون يك تجربه اي كرده است. در روايات هست از مردم معمولي هفتاد گناه بخشيده مي شود، از عالم يك گناه بخشيده

ص: 1357

نمي شود. بخاطر همين است. هركسي كه سطحش بالاتر است، چه از جهت سني و معرفتي و دانستن مسائل ديني، توقع خدا هم از او بيشتر مي شود. براي همين هم است كه شما مي بينيد اگر انبياء كوچكترين كاري كه گناه هم محسوب نمي شود، ترك اولي مي كردند، خدا چطور با آنها برخورد مي كرد.

حضرت يونس ترك اولي كرد. خدا وقتي او را در شكم نهنگ قرار داد، فرمود: اگر يونس در شكم نهنگ تسبيح ما و ذكر ما را نمي گفت، « فَلَوْ لَا أَنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (صافات/143 و144) تا قيامت آنجا زنداني اش مي كردم. از اين جهت هركسي خودش را نگاه بكند، اگر يك كلاس بالاتر مي رود، در عين حال كه يك چيزي بيشتر گيرش مي آيد اما مسؤوليتش هم بيشتر مي شود چون داشته هايش بيشتر مي شود.

آقاي شريعتي: هفته گذشته يكي از مختصات حضرت ولي عصر(عج) را اشاره كردند و آن هم ويژگي عدالت حضرت بود. عدالت فردي را اشاره كرديد، شاخه هاي عدالت اجتماعي را بيان كرديد. امروز بحث عدالت تمام خواهد شد. فرصت در اختيار شماست، بفرماييد.

حاج آقاي عالي: اين تعبير پر كردن تعبيري است كه هرچه بيشتر دقت مي كنيد سنگيني كار حضرت را بيشتر مي بينيم. عمق و وسعتش را بيشتر درك مي كنيم. ما در خانه خودمان گاهي مواقع سه، چهار نفر بيشتر نيستند. اينجا نمي توانيم مملوء از عدالت كنيم. پيغمبر اكرم نشسته بود، يك كسي هم خدمت پيغمبر آمده بود. بچه هايش هم در بغلش بود. يكي از بچه هايش را بوسيد. پيغمبر فرمود: چرا ديگري را نبوسيدي؟ عدالت نكردي. گاهي مواقع آدم اينچنين است. وجود مقدس حضرت ولي عصر در

ص: 1358

دنيايي كه ظلم فراگير شده بود، مي خواهد ورق را برگرداند و پر از عدالت كند. اين عدالت فقط در بيرون زندگي ما نيست. بلكه در درون ما هم حضرت اين عدالت را برقرار مي كنند. يعني انسان ها را از جهت فردي به يك اعتدال مي رسانند. نه به زور بلكه بستر تربيت را فراهم مي كنند. از اين جهت فكرشان از كجي درمي آيد.

ابعاد عدالت بيروني و اجتماعي حضرت اينگونه است كه در بعد عدالت فرهنگي يعني حضرت امكانات آموزشي و ارتقاء سطح فرهنگي و علمي، آن هم آن علمي كه پيش اهل بيت علم است. علم حقيقي كه حقايق هستي را بفهمد. گاهي مواقع بعضي ها اينقدر قال و قيل در ذهنشان هست، اما هيچ حقيقتي را نمي دانند و با خدا آشنا نيستند. يعني با اصلي ترين حقيقت اين عالم آشنا نيستند. اگر من دكترا و فوق دكترا بگيرم، اگر فوق تخصص بگيرم اما با خدا آشنا نباشم، اين علم است؟ چه بسا جهالت هايي كه نفعش از بعضي علوم ظاهري بيشتر است. علم حقيقتاً علمي است كه در جان يك شخص نوري ايجاد كند و با حقايق هستي و واقعيت هاي هستي عميق تر از قبل آشنا شود. بلكه نور الانوار عالم را يعني خدا را نمي بينند، عالم نيستند. آن علمي كه اهل بيت گسترش مي دهند، علمي است كه حقايق هستي و در رأس آن وجود خداوند متعال را در جان ها مي نشاند. اين كاري است كه حضرت مي كنند و به گونه اي گسترش علمي و فرهنگي خواهد بود كه در روايت هست كه «حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج52/ص352) با كتاب و سنت در خانه

ص: 1359

خودش حكم مي كند. يعني اين رشد را پيدا مي كند.

بعد ديگر عدالت حضرت كه معمولاً در اذهان بيشتر است، بحث عدالت اقتصادي است كه سطح معيشت مردم و رفاه را به صورت نسبي در يك زندگي معقول حضرت آنچنان مي كند كه توقع در جامعه نباشد. ديگر كسي آنچنان سير نباشد كه از سيري آروغ بزند و يكي از گرسنگي پوستش به استخوان رسيده باشد. در بعضي كشورها الآن مي بينيم استخوان ها بيرون زده است. اينها انسان هستند. بعضي ها از حيوانات حمايت مي كنند، اما توجه نمي كنند كه اين انسان ها كنار آنها اينگونه زندگي مي كنند. زمان حضرت ديگر چنين چيزهايي نخواهد بود. حضرت امكانات درآمدي و منابع ثروت را براي همه قرار مي دهد كه يكسري چپاول گري كه از باندهاي قدرت و ثروت استفاده كردند، نخواهد بود. هركسي به اندازه زحمت خودش به نتيجه برسد. حق او را كس ديگر نخورد. حضرت اين كار را خواهند كرد. از اين مهمتر كه حضرت يك رفاه بيروني در حد معقول يك زندگي درست مي كند طوري كه ديگر محتاجي نباشد. از اين بالاتر حضرت يك ثروتي در درون انسان ها درست مي كند كه اخلاق مادي و دنيا طلبانه، اخلاقي كه براي جوامع سرمايه سالار است، يعني حرص و طمع و زياده خواهي و تكاثر را عوض مي كند. «وَ يَجْعَلُ اللَّهُ الْغِنَى فِي قُلُوبِ هَذِهِ الْأُمَّة» (بحارالانوار/ج51/ص84) مهدي ما ثروت را در قلب ها قرار مي دهد. درونش ثروتمند است.

در روايت هست كه حضرت مي فرمايد: اگر كسي نياز دارد بيايد بردارد. هيچكسي نمي آيد جز يك نفر، حضرت مي فرمايد: به مقدار نياز بردار. او برمي دارد و مقداري كه مي رود پيش خودش مي گويد: من حريص تر از

ص: 1360

همه بودم. برمي گردد و مي گويد: اين بيش از نياز من است. يعني حرص نمي زند. به صرف اينكه چيزي مي دهند، ولو نياز هم نداشته باشد، اين اتفاق نيست.

به خاطر اينكه ديدشان و ارزش هايشان عوض شده است. ديد مسابقه دادن در دنيا از همديگر نيست. مسابقه در جاي ديگر است. مناعت طبع، قناعت در زندگي دنيايي و سبك بودن، در عين حال كه زندگي شان را مي كنند. رفاه نسبي قطعاً و بدون ترديد هست. نه به اندازه اي كه دچار تجمل و تشريفات و وابستگي هاي دنيا شوند. بلكه به اندازه اي كه گذران زندگي شان راحت بگذرد تا اينكه فكر دغدغه هاي اصلي شان باشند. يعني به فكر چيزهاي بزرگتر باشند. از اين جهت هست كه طبيعتاً اين صفا و يك رنگي و صميمت و عدم حرص و قناعت باعث مي شود كه يك رشد معنوي سرشاري در آن اتفاق بيافتد.

امام باقر(ع) فرمود: در زمان مهدي ما آنچنان صميميت و يكرنگي برقرار مي شود كه اگر يك مؤمن نيازي داشته باشد دست در جيب برادرش مي كند، يعني اينقدر خودشان را يكي مي بينند. به اندازه نيازش برمي دارد، نه بيشتر كه سوء استفاده كند. او هم هيچ سوء ظني به اين پيدا نمي كند. يعني همه برادر بودن كه در روايات ما هست، شما برادر هستي اين برادر بودن به طور واقعي پياده مي شود. الآن ممكن است حتي دو برادر هم به هم رحم نكنند. ولي آن زمان مؤمنين طعم برادر بودن را مي چشند. طعم اينكه براي همديگر بگذرند. مسابقه در مواسات و ايثار است. نه استيصار و كندن. نظام ارزشي عوض شده است.

در يك روايتي هست كه در اصول كافي است. سيد اعمال و

ص: 1361

آقاي اعمال سه چيز هست. «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ» (كافي/ج2/ص144) اينكه آدم با انصاف باشد. آنچه براي خودش مي خواهد، براي ديگران هم بخواهد. اين انصاف آن زمان به طور كامل در مردم ايجاد مي شود. 2- «وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِي الْمَالِ» برادر نسبت به برادر مواسات داشته باشد. تحقق اين را ما نمي بينيم ولي در آن عصر به طور كامل محقق مي شود. 3- «وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ» ذكر خدا در هر حالتي است.

نقل است عالم بزرگواري در نجف مدت ها براي اينكه خدمت حضرت ولي عصر(ع) برسد، اين در و آن در مي زد. چهل شب چهارشنبه مسجد سهله، رياضت كشيدن و روزه گرفتن و شب زنده داري كردن كشيد، اما نصيبش نشد. به بعضي از علوم غريبه پناه برد كه با اين علوم جاي حضرت را پيدا كند. نتوانست حضرت را ببيند. اما در اثر اين رياضت ها و شب زنده داري ها يك صفايي پيدا كرده بود گاهي مواقع در خواب و بيداري يك چيزهايي مي ديد. به او گفتند: فلان شهر برو. از نجف چند روزي به شهر ديگري رفت. آنجا هم همين مراقبت ها و رياضت ها را كشيد. در حالتي به او گفتند: اگر مي خواهي حضرت را ببيني، همين الآن به بازار برو، فلان مغازه قفل سازي است، آنجا برو. به سرعت رفت و طبق آدرس جايي را پيدا كرد، ديد حضرت نشستند چهره ملكوتي و با آن پيرمرد قفل ساز خيلي صميمي و در حال صحبت هستند. وارد شد و سلامي عرض كرد. حضرت جواب سلامش را داد و اشاره كرد سكوت كن و بايست. چند لحظه گذشت پيرزني وارد شد، به هر سه

ص: 1362

نفر سلام كرد. قفلي را به قفل ساز داد، و گفت: اگر مي شود اين را سه ريال از من بخر! من نياز به اين پول دارم. به اين قفل نگاه كرد و گفت: مادرم اين قفل سالم است. چيزي كم ندارد، يك كليد كم دارد كه من برايش مي سازم. اين قفل هشت ريال مي ارزد. پيرزن خيال كرد او را مسخره مي كند. گفت: تو سه ريال از من بخر. قفل ساز گفت: تو مسلمان هستي و من هم ادعاي مسلماني مي كنم. قفل سالم است و هشت ريال ارزش دارد، من چون كاسب هستم و مي خواهم سودي كنم هفت ريال از تو مي خرم. يك ريال خودم سود كنم. حاضر هستي؟ گفت: خدا به تو جزاي خير بدهد. قفل را خريد و پولش را داد و پيرمرد دعا كنان از مغازه بيرو رفت. تا بيرون رفت حضرت به عالم رو كرد، گفت: احتياج به اين رياضت ها و علوم غريبه نيست. شما مثل اين آقا باشيد ما خودمان مي آييم. ما جاي دوري نيستيم. بايد اين حجاب برداشته شود كه ببينيد. بعد حضرت فرمود: در كل اين بازار من مغازه اين فرد را انتخاب كردم. يك كار او اين انصافش است. اين پيرزن در مغازه هاي ديگر رفته بود. چون ديدند به اين پول نياز دارد در سر مالش زدند، و سه ريال هم نخريدند. اما اين خدا را در نظر گرفت، و با انصاف برخورد كرد.

من اگر مي خواهم اخلاقم امام زماني باشد، بايد با عدالت و انصاف باشد. بايد ظلم را كنار بگذارم. اگر عمل من ظلم باشد، با عملم مي گويم: آقا نيا. من هنوز تحملت را ندارم.

بعد

ص: 1363

سوم عدالت سياسي است. عدالت سياسي يعني حضرت منصب ها را عادلانه تقسيم مي كند. يعني قدرت در حكومت عادلانه تقسيم مي شود. نور چشمي و رابطه بازي ها و به اين و آن دادن خبري نيست. اينكه گاهي مواقع كسي مدير جايي مي شود و با ناشايستگي هرچه تمام فقط به خاطر اينكه آشناي فلاني هست، در زمان حضرت خبري نيست. اميرالمؤمنين فرمود: اگر كسي شايسته ي يك پستي نباشد، آن پست را بگيرد، ولي بداند كسي بهتر از او هم هست، «فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِين » (بحارالانوار/ج72/ص175) خيانت به خدا و رسول و مؤمنين كرده است. در اين كشور اگر كسي مدير است، مي داند بهتر از او كسي است كه مي تواند بهتر كار كند، خيانت به مؤمنين و رسول كرده اگر آنجا بايستد. در زمان حضرت اين عدالت برقرار مي شود كه افراد ناشايست ديگر سر كار نيستند. حتي حضرت شايستگي را در ياران اوليه اش، آن 313 نفر آنچنان رعايت كرده كه از يك نژاد خاصي نيستند. شايسته سالاري به معناي واقعي است. حتي فقط از مردها نيست، زن هاي شايسته تا 50 نفر جزء ياران حضرت هستند. حتي نه فقط از زندگان، بعضي از مردگان هم برمي گردند. عدالت اين است.

آخرين بعد عدالت، عدالت قضايي و حقوقي است. محكمه ها و قضاوت ها است. در حكومت آخرين پناهگاه مردم دادگاه و دادگستري است. خدا نكند اگر جايي در يك محكمه و دادگاهي ظلم شود، در روايات تأكيد بسيار شده كه قاضي لبه ي جهنم است.اگر خداي نكرده خلاف باشد، اين لبه جهنم است كه سقوط مي كند. در عين حال اگر با تقوا باشد، امين باشد و حكم درست بدهد، درجات فوق

ص: 1364

العاده اي را خدا از بهشت به او مي دهد چون كار سختي است. ولي از آن طرف هم بر او سخت مي گيرند. در زمان حضرت ولي عصر قضاوت حضرت با زمان هاي ديگر تفاوت دارد كه در آن اشتباهي نيست. يعني حضرت ولي عصر(ع) حكم و قضاوتي كه مي كنند با بينه و شهود نيست بلكه به واقع است. قضات ديگر هم با حضرت مرتبط هستند. ممكن است بگوييد: مگر آن زمان دعوا رخ مي دهد؟ مگر نگفتيد عدالت همه جا هست؟ در بحث شهادت حضرت گفتيم. درست است كه تربيت مردم طوري خواهد شد كه خطاها و حق خوري ها به صفر مي رسد، ولي باز هم ممكن است باشد. از اين جهت در محاكمه ها و قضاوت هايي كه رخ مي دهد، خطايي نيست. از اين جهت سيره حضرت سيره پيامبر و اميرالمؤمنين است و عادلانه است.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين ها نصيب شما شود. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- 30/07/88

در دعاي ندبه وقتي كه شروع مي كنيم صفات آن بزرگوار را بيان كردن و شمردن، بعد از نسبت او به پدران بزرگوارش و خاندان مطهرش اولين جمله اي كه در دعاي ندبه ذكر مي كنيد اين است كه «أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ»، يعني دل بشريت مي تپد تا ان نجات بخش بيايد و ستم را ريشه كن كند. بناي ظلم را كه در تاريخ بشر از زمان هاي گذشته همواره وجود داشته است، امروز هم با شدت وجود دارد، اين بنا را ويران كند.

93-04-15 -بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ

ص: 1365

و آله الطاهرين

ما شيعه ي توييم، دل شادمان بده *** ويران شديم، خانه ي آبادمان بده

حاكم تويي، حكومت گلها به دست توست *** شاهد تويي، مشاهده را يادمان بده

ما دانه هاي باغ بهارآور توييم *** يك دم عنايتي كن و بر بادمان بده

خاليست از دعا لب سجاده هايمان *** جامي ز عاشقانه ي سجادمان بده

شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش *** ايمان مالك و غم مقدادمان بده

هر سو ثقيفه اي است كه بيداد مي كند *** تا كي سكوت، جرأت فريادمان بده

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. طاعات و عباداتتان قبول باشد. داريم با هم لقمه لقمه نخوردن، جرعه جرعه ننوشيدن و بال بال آسماني شدن را تجربه مي كنيم. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. انشاءالله طاعاتشان قبول باشد.

آقاي شريعتي: در جلسات گذشته بحث ما در ذيل بحث يادي از امام عصر (عج)، بحث عدالت حضرت بود. نكات خوبي را شنيديم. سؤالي كه در بين سؤالات دوستان فراوان بود، اين بود كه گفتند: از حاج آقا بپرسيد، اين عدالتي كه حضرت مي آورد و همه جا را پر مي كند، غير از عدالتي است كه نبي مكرم اسلام، اميرالمؤمنين(ع)، انبياء و اولياي گذشته به دنبال آن بودند. يعني جنس عدالت ايشان فرق مي كند؟

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اين سؤال بسيار قابل توجه است از اين جهت كه يك فصلي از تاريخ مصادف با

ص: 1366

برقراري عدالت بود ولو در يك محدوده خاصي در زمان پيغمبر اكرم، حكومت مدينه و همچنين در زمان اميرالمؤمنين(ع) در كوفه بود. آن چيزي كه ولي عصر (ع) در آخرالزمان خواهد آورد، دنباله همان است؟ از جنس همان عدالت است يا چيزي فراتر از آن است؟ از جهتي دنباله همان و از جهتي فراتر از آن است.

از اين جهت دنباله آن است، چون ظهور امام زمان و حكومت حضرت ولي عصر(ع) دنباله همان زحمات تمام انبياء و اولياء و ثمره ي آنهاست. همه انبياء و اولياء در طول تاريخ به دنبال تحقق عدالت و گسترش عدالت بودند. به دنبال يك چيز بودند و هدف يك چيز بوده كه يك عدالتي در جامعه گسترش پيدا كند و در بستر آن عدالت بندگي خدا محقق شود. توحيد محقق شود.

جنس عدالت امام زمان از همان جنس است. مهدويت دنباله همان نبوت و امامت است و امام مهدي(ع) دنباله پيغمبر و حضرت علي(ع) و امام حسن و امام حسين است. فقط چيزي كه هست يكي از جهت عرض و طول اين عدالت است، يعني گستره ي عدالت مهدوي بسيار فراگير و بسيار گسترده تر است. يعني در سطح زمين در تمام عرصه هاي جامعه اين عدالت پياده مي شود. در آن زمان نبود. دومين مورد اينكه درجات عدالت خيلي عميق تر و رشد يافته تر خواهد بود. اولاً اصل جنس عدالت همان است.

در روايتي از امام صادق(ع) است كه فرمود: «مهدي ما همان سيره پيغمبر و همان زندگي اميرالمؤمنين را خواهد داشت.» از همان جنس است. چون اين آدم از همان جنس آدم ها است. از همان جنس انسان هاي پاك و صالحي

ص: 1367

است كه تمام هم و غم شان هدف الهي و برقراري حكومت خدا در زمين بوده است.

در تواريخ معتبر هست كه پيغمبر اكرم بعد از فتح مكه، يكي از افراد طايفه ي قبيله ي بني مخزوم، از قبايل با اهميت قريش بوده است. زني سرقتي كرد، آنها مي دانستند كه پيغمبر اكرم در اجراي حد الهي و قوانين الهي مسامحه نمي كند. دور هم جمع شدند كه اگر اين كيفر ببيند، از قبايل قريش است، آبروريزي است. چطور به پيغمبر بگوييم؟ به نظرشان رسيد كه اسامه بن زيد را كه فردي محبوب پيغمبر بود و پيغمبر به او علاقه داشت را شفيع و واسطه قرار بدهند كه بگويد: از اين بگذريد. اسامه به پيغمبر گفت، پيغمبر بسيار ناراحت شد طوري كه رنگ چهره شان عوض شد، فرمود: شما در رابطه با يكي از قانون هاي خدا واسطه مي شوي كه من زير پا بگذارم. بعد كه حضرت حس كرد كه شايد يك ذهنيتي در بعضي از افراد هست، و آن قوميت و قبايل باعث شوند حكم خدا زير پا گذاشته شود، شب در مسجد بعد از نماز يك خطبه اي خواندند و يك جمله را بيان كردند كه اين خيلي گويا است. به خصوص در زمان ما براي كساني كه در اين كشور مسؤوليتي دارند، حواسشان را جمع كنند. فرمودند: پيشينيان شما و امت هاي گذشته اگر احياناً دچار هلاكت و عذاب شدند به اين خاطر بوده كه تبعيض آميز رفتار مي كردند. اگر بزرگي در بين آنها سرقت مي كرد، او را رها مي كردند. ولي اگر آدم ضعيف و بي دست و پايي بود كه كس و كاري نداشت، اگر او يك خطايي مي كرد،

ص: 1368

حد را بر او جاري مي كردند. همان مثل خودمان كه شتر دزد را رها مي كردند، آفتابه دزد را مي گرفتند. پيغمبر فرمود: به خدا قسم اگر دخترم فاطمه، چيزي را سرقت كند، دست او را قطع مي كنم. آنچنان برخوردي كرد كه همه حساب كار خودشان را بكنند. در قانون الهي تبعيض و پارتي بازي و ميانجي گري نيست.

موردي در مدينه اتفاق افتاد كه خانه اي سرقت شد، دو نفر متهم بود. يك نفر يهودي و يك نفر مسلمان بود. يك عده مسلمان روي همين مصلحت جويي هايي كه گاهي دلسوزي فراتر از خدا و رسول مي كنند، نزد پيغمبر آمدند و گفتند: يا رسول الله! اگر قرار باشد شما به اين مسلمان گير بدهيد، آبروي مسلمين مي رود. پيغمبر فرمود: اين حرف ها نيست. بايد ببينيم چه كسي بوده است. هركسي بوده فرقي ندارد. گفتند: يا رسول الله! يهودي ها خيلي به ما ظلم كردند. به فرض هم اگر مسلمان بوده، شما اين يهودي را دم چشم قرار بدهيد. به او شك كنيد به تلافي ظلم هايي كه به ما كرده اند. پيغمبر فرمود: ربطي به هم ندارد. آن ظلم ها جاي ديگري بوده است. ما قرار نيست ظلم كنيم. «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده/8) قرار نيست دشمني با گروهي ما را به ظلم وادار كند. اتفاقاً وقتي بررسي كردند، مسلمان مقصر بود. پيغمبر گفت: آبروريزي يعني اينكه ما احكام خدا را جاري نكنيم. الآن هم بعضي هستند كه براي اينكه آبروي ما نرود، وجه خوبي در جهان ندارد، دست از احكام الهي مي كشند و توصيه مي كنند. آن چيزي كه آبروي ما را حفظ مي كند، اين است كه طبق

ص: 1369

آن چيزي كه خداي متعال فرموده است عمل كنيم. خدا مي داند كه آبرو كجا محفوظ است و كجا مي ريزد. اين چيزها بود كه دين را محبوب مردم كرد و از اقوام و ملل ديگر جذب اسلام مي شدند. چون مي ديدند كه با عدالت است. چون مي ديدند تبعيض و ظلم در آن نيست. اي در تاريخ معروف است كه اميرالمؤمنين(ع) مي رفتند. چون زره حضرت گم شده بوده، چشمش افتاد كه زره ايشان دست يك مسيحي است. از او در دادگاه شكايت كرد. آن زمان شريح قاضي در زمان حكومت اميرالمؤمنين قاضي بود. حضرت علي(ع) خليفه بود. از يك فرد معمولي مسيحي شكايت كرد كه او زره مرا برداشته است. وقتي دادگاه آمدند، شريح قاضي خواست به احترام اميرالمؤمنين بلند شود، حضرت اشاره كردند. من اينجا به عنوان اميرالمؤمنين و خليفه نيستم. من شاكي و او متشاكي است. شريح گفت: داستان چه هست؟ حضرت فرمودند: من زره خودم را گم كردم. آن زره را نه به ايشان فروختم و نه بخشيدم. الآن در دست او است! شريح از او پرسيد: حرف شما چيست؟ مسيحي گفت: نه! من اين زره را از كسي ندزديدم ولي علي را هم دروغگو نمي دانم. شريح به اميرالمؤمنين گفت: شما شاهدي داريد؟ دليلي داريد؟ حضرت فرمودند: نه! شريح گفت: پس من نمي توانم حق را به شما بدهم. اين زره دست ايشان است و براي ايشان است. حضرت سخني نگفتند و از محكمه بيرون آمدند. چند قدم دور شدند، مسيحي برگشت، گفت: شهادت مي دهم اين دين، دين حق است. اين قانون، قانون خداست و اين رفتار، رفتار انبياء است. من در كنار حاكم و خليفه

ص: 1370

وقت، هيچي فرقي بين من و او گذاشته نشود و او از فرق گذاري خوشش نمي آيد، و وقتي هم حكم عليه او شد، نه زوري و نه استبدادي و نه دشنامي، از موقعيتش هيچ استفاده نكرد. من حق را بر اين دين مي دانم و شهادت مي دهم اين دين حق است. شهادتين را جاري كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين اين زره شما در جنگ صفين از شتر افتاد و من برداشتم. الآن هم تقديم شما مي كنم. حضرت فرمود: حالا كه مسلمان شدي براي خودت باشد!

رضوان خدا بر امام راحل ما باشد. يكي از نزديكان ايشان در يكي از شهرها يك خطايي كرد، آن زمان هنوز نيروي انتظامي تشكيل نشده بود، افراد كميته خواستند ايشان را دستگير كنند، ظاهراً ايشان پرخاش كرده بود و برخورد كرده بود. طوري بود به امام خبر داده بودند. حضرت امام متوجه شد كه او حتي اسلحه هم دارد. از اقوام نزديك امام بود. امام فرمودند: او را بگيريد، برداريد و بياوريد. اگر خواست براي شما اسلحه بكشد، او را بزنيد. درود خدا بر او كه مانند اجداد طاهرينش قصدش از اين انقلاب ظلم ستيزي و زمينه براي وجود مقدس حضرت ولي عصر(ع) بود. آدم هايي كه عادل هستند مي توانند ياور امام عدالت باشند.

شما به هر مقداري كه بتواني از ظلم كم كني، بار امام زمان را كم كردي. سختي كار را از دوش حضرت برداشتي. اين جنس عدالتي است كه بر ائمه طاهرين بوده و امام زمان(ع) هم اصل عدالتي كه خواهند آورد، همين است. منتهي فرق آن اين است كه اولاً در همه عرصه هاي فردي و اجتماعي گسترش

ص: 1371

مي دهند. ثانياً درجات عدالت در زمان امام زمان(ع) و تحت ولايت حضرت و تربيت حضرت درجات عدالت عميق تر و رشد يافته تر مي شود.

چطور در بندگي، درجات بندگي رشد يافته مي شود. ما هم بندگي مي كنيم، سلمان هم بندگي مي كند، اميرالمؤمنين هم بندگي مي كند. ولي اين بندگي كجا، بندگي سلمان و اميرالمؤمنين كجا؟ درجات تسليم بودن با هم فرق دارد. كلاس ها و مراتبش با هم فرق دارد. طوري كه اگر اعمال كلاس پايين را كلاس بالايي به جا آورد، برايش گناه حساب مي شود. اگر نماز ما را سلمان بخواند، گناه حساب مي شود. چون از سلمان اين نماز توقع نيست. مثل اين است كه استاد خطي، خطي را بنويسد كه كلاس اول ابتدايي مي نوشت. در كلاس بالا اين توقع از او نيست و خطا است. «أن حسنات الأبرار سيئات المقربين » (بحارالانوار/ج11/ص256) آن اعمالي كه براي ابرار كه مقامشان پايين تر است حسنه حساب مي شود، براي مقربين سيئه حساب مي شود. اگر ما يك مكروهي انجام دهيم، گناه نيست. اما اگر يكي از انبياء انجام دهد، مكروه كه بماند، ترك اولي، يعني چيزي كه اولويت داشت و بهتر بود انجام بدهد. اگر انجام بدهد براي او گناه مي نويسند. كلاس ها فرق مي كند. من وقتي كلاسم در بندگي، كلاسم در عدالت، بالاتر برود ترازوي من دقيق تر مي شود. اگر در كلاس پايين براي اعمالي به خودم بيست مي دادم، الآن ديگر صفر هم نمي دهم. كلاس بالا آمده است. ترازو دقيق شده است. يك چيزهايي را در زدگي ظلم نمي ديدم، اما چون الآن آدم دقيق تري است، مي بيند حواسش جمع تر شده است.

ما بايد در بندگي اينطور باشيم. بايد هرچه جلوتر مي رويم، ترازوي ما پيشرفته

ص: 1372

تر و دقيق تر باشد. اين باسكول هايي كه با كاميون بار روي آن مي رود، دو، سه كيلو را نشان نمي دهد. ولي ترازوهايي كه در طلافروشي هست مثقال را نشان مي دهد. ترازوهايي كه از آن دقيق تر است كه فشار هوا روي آن اثر گذار است. اولياي خدا و آنهايي كه كلاس بالايي در بندگي و ولايت دارند و درجاتي را طي كردند، يك چيزهايي را ظلم مي دانند كه به چشم ما ظلم نمي آيد.

مرحوم آيت الله ميرزا رحيم ارباب، در تخت فولاد اصفهان دفن هستند. ايشان عارف، مجتهد، فقيه و دين شناسي بود و در زمان مرحوم بروجردي معاصر بودند. خيلي از زمان ايشان نگذشته است، ايشان زماني در خانه سبزي پاك مي كردند، برگ هاي سبزي را وقتي جدا مي كرد، خيلي با دقت جدا مي كردند. يك نفر گفت: آقا همينطور از ساقه بكش، همه يكباره كنده شود. گفت: نه! اگر يكي از اين برگ ها از زير دست من در برود و كنده نشود، آنوقت بعد نزد خدا گلايه كند كه خدايا من اين همه راه را طي كردم، براي يك مؤمن يك چيزي مفيد شوم كه بتواند بخورد و من وارد بدن او شوم و كمال پيدا كند. مي دانيد غذا از طريق بدن مؤمن به ذكر تبديل مي شود. كمال غذا اين است كه از طريق شما به ملكوت برود و به نماز و روزه و ذكر تبديل شود. آنوقت اگر اين برگ بگويد: خدايا به من ظلم شد. مرا مهمل گذاشتند. آنوقت من چه جوابي بدهم.

خدا شهيد مطهري را رحمت كند. ايشان فرمود: من به استادم ميرزا علي شيرازي، كه خيلي از اوقات مرحوم آيت

ص: 1373

الله بروجردي ايشان را از اصفهان دعوت مي كرد كه بيايند و مجالسي را كه موعظه اي بود، آيت الله ميرزا علي آقا شيرازي سخنراني مي كرد، و از ابتدا تا انتهاي مجلس شانه ها بود كه از گريه تكان مي خورد. شهيد مطهري كه آدم دقيقي بود، مي فرمود: ما خداشناسي را از ايشان ياد گرفتيم. از ايشان فهميديم كه مي گويند:«شب مردان خدا صبح جهان افروز است» يعني چه؟ شب زنده دار و زاهد بود. شهيد مطهري فرمود: ما شب جمعه اي با ايشان به مهماني رفتيم. جلسه اي بود و علما و طلبه ها بودند و بحث از شعر و شاعري پيش آمد. هركس شعري از يك شاعر خواند. ميرزا علي آقا شيرازي، هم آن شب هم شعرهاي زيادي خواندند و هم اظهار نظر مي كردند و شعرها را نقد مي كردند و نكته سنجي مي كردند كه آقاي مطهري مي فرمود: ما فهميديم كه يد طولايي در شعر هم دارند. وقتي جلسه تمام شد، بيرون آمديم، نزديك خانه كه رسيديم، ديدم ايشان مي لرزد و حال ترسي بر او افتاده است. اگر ما گناه كبيره كنيم، آنچنان حالت ترس و لرز و اضطراب نمي شود. گفتم: چه شده است؟ گفت: من بارها با خودم عهد كردم، شب هاي جمعه شعر نخوانم. روايتي هست كه شب هاي جمعه شعر خواندن مكروه است. اشعار كه لغويات درونش بوده، نه اشعار حكمت آميز! الآن اشعاري هستند، روضه ها با شعر خوانده مي شود. اين شعرها همه حكمت و معارف است. آقاي مطهري مي گويد: ايشان عادتش اين بود كه معمولاً پاسي از سحر را بلند شود و شب زنده داري كند، آن شب نتوانست بيدار شود. اذان صبح كه بلند شد، به ما رو

ص: 1374

كرد و گفت: ببينيد! اين اثر همان كاري است كه ديشب كردم! ممكن است اين عمل براي ما چيزي نباشد، منتهي چون ترازوي او دقيق تر شده است، حس مي كند.

حضرت ولي عصر(ع) مي آيد و يك تربيت ولايي مي كند. سطح بندگي را بالا مي برد. جنس عدالت فرق نمي كند، جنس عدالت اين است كه حق هر ذي حقي به او داده مي شود. وقتي كسي تحت تربيت ولايي امام زمان قرار مي گيرد، گفتيم: افراد معمولي و عادي در زمان حضرت از اولياي خدا هستند. تعبير روايت اين است كه چشم و گوششان باز مي شود. وقتي اين مردم اينچنان رشد يافتند، طبيعي است كه درجه عدالتي را كه رعايت مي كنند، همان درجه اي نيست كه در كلاس هاي پايين تر رعايت كردند. بين اميرالمؤمنين و حضرت مهدي فرقي نيست. بحث سر عدالتي است كه حضرت محقق مي كند. سطح درك مردم از عدالت درجه درجه بالا مي رود. كما اينكه سطح ولايت مردم درجه درجه بالا مي رود. پس بنابراين امام زمان با اميرالمؤمنين فرقي نمي كند، منتهي حضرت امير موقعيت پيدا نكرد. امام زمان هم در طول و عرض اين گسترش را خواهد داد، هم در عمق و هم در درجات عدالت، چيزي است كه در زمان حضرت اتفاق خواهد افتاد.

آقاي شريعتي: انشاءالله برسيم به جايي كه از ما خواسته شده است. صفحه 134 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 53 تا 59 سوره مباركه انعام در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ كَذَالِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولُواْ أَ هَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّكِرِينَ(53)وَ

ص: 1375

إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بَِايَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلىَ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءَ ا بجَِهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(54) وَ كَذَالِكَ نُفَصِّلُ الاَْيَاتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ(55) قُلْ إِنىّ ِ نهُِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قُل لَّا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ(56) قُلْ إِنىّ ِ عَلىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبىّ ِ وَ كَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيرُْ الْفَاصِلِينَ(57) قُل لَّوْ أَنَّ عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضىِ َ الْأَمْرُ بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّلِمِينَ(58) * وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فىِ ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِينٍ(59)»

ترجمه آيات:

«همچنين بعضى را به بعضى آزموديم، تا بگويند: آيا از ميان ما اينان بودند كه خدا به آنها نعمت داد؟ آيا خدا به سپاسگزاران داناتر نيست؟ (53) چون ايمان آوردگان به آيات ما نزد تو آمدند، بگو: سلام بر شما، خدا بر خويش مقرر كرده كه شما را رحمت كند، زيرا هر كس از شما كه از روى نادانى كارى بد كند، آن گاه توبه كند و نيكوكار شود، بداند كه خدا آمرزنده و مهربان است. (54) و اين چنين آيات را به تفصيل بيان مى كنيم، تا راه و رسم مجرمان آشكار گردد. (55) بگو: مرا منع كرده اند كه آن خدايانى را كه جز اللَّه مى خوانيد پرستش كنم. بگو: از هوسهاى شما متابعت

ص: 1376

نمى كنم تا مبادا گمراه شوم و از هدايت يافتگان نباشم. (56) بگو: من از پروردگارم دليلى روشن دارم و شما آن دليل را دروغ مى خوانيد. آنچه بدين شتاب مى طلبيد به دست من نيست. حكم تنها حكم خداست. حقيقت را بيان مى كند و او بهترين داوران است. (57) بگو: اگر آنچه را كه بدين شتاب مى طلبيد به دست من بود، ميان من و شما كار به پايان مى رسيد، زيرا خدا به ستمكاران داناتر است. (58) كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست. هر چه را كه در خشكى و درياست مى داند. هيچ برگى از درختى نمى افتد مگر آنكه از آن آگاه است. و هيچ دانه اى در تاريكيهاى زمين و هيچ ترى و خشكى نيست جز آنكه در كتاب مبين آمده است. (59)»

آقاي شريعتي: خدايا چنين زمين گير دنيايمان نكن كه وقت ظهور حضرت توان برخاستن نداشته باشيم. انشاءالله زندگي همه شما منور به نور قرآن باشد. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 59 سوره انعام كه معمولاً در نماز غفليه در ركعت دوم خوانده مي شود. اگر آدم بتواند اين آيه را در زندگي داشته باشد، خيلي مي تواند تذكر و موعظه خوبي باشد. خداوند متعال مي فرمايد: «وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فىِ ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِينٍ(59)»

«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» نزد خدا كليدهاي غيب هست. خزانه هاي رزق خدا، علم خدا، كليدش

ص: 1377

دست خداست كه غير از خدا كسي او را نمي بيند. «وَ يَعْلَمُ مَا فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ» آنچه در خشكي ها و درياها هست، خدا همه را مي داند. «وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» هيچ برگي از درخت نمي افتد مگر آنكه خدا بداند. «وَ لَا حَبَّةٍ فىِ ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» هيچ دانه اي در زمين نمي رويد مگر اينكه خدا بخواهد. شما تصور كنيد چقدر برگ از درخت مي افتد و چقدر دانه سبز مي شود. اصلاً جزء چيزهايي هست كه در تصور ما هم نمي گنجد. «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِينٍ» هيچ تر و خشكي نيست. در اين عالم چيزي نيست مگر اينكه در سطح علم الهي، كتاب مبين، يا لوح محفوظ، يك مرتبه اي از علم الهي است، آنجا ثبت است.

اگر كسي اين را باور داشته باشد كه يك مولكول در اين عالم جا به جا نمي شود، مگر اينكه خداوند متعال به آن اشراف و احاطه دارد. يك برگ از درخت نمي افتد. بعد آنوقت لحظه اي مي تواند غافل شود از اينكه چشم مهرباني او را نگاه مي كند. اين اثرش همين است كه بدان در سختي ها تو در چشم خدا هستي. از سنگين ترين جاهاي عاشورا تيري بود كه به گلوي علي اصغر خورد. اباعبدالله(ع) وقتي خواست خودش را آرام كند، گفت: خدايا آن چيزي كه اين حادثه را بر من آسان مي كند اين است كه داري مي بيني.

عارفي در نجف بود، شاگردش خواست ايران بيايد. گفت: در ذهن من چه باشد؟ گفت: در ذهنت دائم اين باشد كه چشمان خدا ناظر بر تو هست. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى » (علق/14) به هر حال

ص: 1378

اين آيه خيلي اثر تربيتي دارد.

آقاي شريعتي: واقعاً همه چيز حساب و كتاب دارد و خداوند متعال آمار همه را دارد. در بحث ياد مرگ بحث حسيب بودن خدا را گفتيد، يك نگاهي را براي من القاء كرد كه خيلي از اتفاقات با آن قابل حل شدن بود. بحث از گسترش عدالت در زمان حضرت ولي عصر(عج) شد، و آن هم اينكه يك گسترش همه جانبه با وسعت و عمق بسيار فراوان ايجاد مي شود. آيا اين پر شدن عدالت توسط خود حضرت با معجزه اتفاق مي افتد؟ يعني معجزه رخ مي دهد كه ورق از ظلم به عدل برمي گردد. يا اينكه اين توانايي حضرت است و يا همانكه شما اشاره كرديد، شرايط جامعه به گونه اي است كه شرايط اين عدل فراهم مي شود؟

حاج آقاي عالي: در مباحث مهدويت نكته بسيار درس آموزي است كه آدم بعضاً از روايات هم مي بيند، اين هست كه حضرت آن ظلم گسترده در آخر الزمان را و آن كار كارستان كه مي خواهند ورق را به عدالت برگردانند، جز با معجزه نمي شود.ولي بايد در نظر داشت كه معجزه وجهه قالبي كارهاي معصومين نيست. قرار نيست انبيا و اولياء با معجزه كارهايشان را پيش ببرند. شكي در اين نيست كه امدادهاي غيبي خدا در رابطه با همه مؤمنين مي رسد. اما همه كارها با معجزه و امداد غيبي پيش نمي رود. اگر قرار بود وجهه قالبي و اصل كار حضرت با معجزه باشد، نياز نبود براي به سامان شدن جامعه اين همه طول بكشد. پيغمبر اكرم مقامش بالاتر از همه ائمه است. اباعبدالله در واقعه عاشورا معجزه مي كردند. بنا بر اين نيست.

ص: 1379

اتفاقي كه در زمان حضرت ولي عصر(ع) مي افتد، او بستر عدالت است كه در جلسه قبل هم اشاره كرديم. عقل و فهم مردم بالا مي رود. ريشه ي تحمل عدالت مردم كه اجازه مي دهند حضرت عدالت را گسترش دهد، عقل ها و فهم ها هست كه رشد مي كند و بالا مي رود. از طرفي هم موانع عدالت كنار مي رود.

اينكه عقل و عقلانيت ريشه عدالت است، حديثي در اصول كافي است، معروف است. حديث جنود هقل و جهل است. امام صادق(ع) فرمود: خدا در وجود ما عقل و جهل را قرار داده و لشگرياني براي عقل و براي جهل قرار داده است. 75 صفت از صفات فضيلت، تواضع، شكر، اخلاص، اينها از صفاتي هستند كه از جنود عقل هستند، 75 صفت هم از لشگريان جهل هستند. بخل و تكبر و ريا و امثال اينها است. اين جنود عقل و جهل در درون ما يك نمايي، جلوه اي از جنگ حق و باطل در بيرون يا به تعبيري صف بندي ولايت الهي و اولياي خدا با شيطان است.

يكي از آن 75 صفت، كه زير مجموعه عقل است، عدل است. در روايت امام صادق عقل از جنود و لشگريان عقل است. يعني زير مجموعه عقل است. پس عقل اصل است. عقلانيت است كه باعث مي شود شخصي كه عاقل مي شود، عادل هم مي شود.

در جلسه قبل روايتي را از امام باقر گفتيم كه وقتي امام زمان(ع) ظهور مي كند، وقتي قيام مي كند، «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (كافي/ج1/ص25) دست عنايتش را روي سر بندگان مي كشد و عقل ها كامل مي شود. تحت شرايطي كه امام زمان دارد، خود حضرت ولي عصر(ع) مي آيد، اين عقل ها رشد پيدا مي كند آنوقت آمادگي تحمل آن عدالت را خواهد داشت. چه عدالت فردي و چه عدالت اجتماعي! يعني وقتي اين شعور پيدا شود كه ظلم چه آثاري دارد؟ چه تبعاتي دارد؟ طبيعي است كه اين را مي پذيرند. از آن طرف موانع عدالت است كه

ص: 1380

مهمترين مانع عدالت شيطان است. در زمان حضرت ولي عصر(ع) ذبح مي شود. اصلاً فلسفه وجودي شيطان در زمان حضرت ولي عصر تمام مي شود.

شيطان در دستگاه آفرينش درست است كه شيطنت كرده و به اختيار خودش تمرّد كرده و به هر حال از در خانه خدا رانده شده است، اما با اين وجود اين چنين نيست كه حكومت خدا را بر هم زده باشد و يك چيزي خلاف حكومت خدا باشد. شيطان در واقع يكي دو راهي درست مي كند كه يك راهش را انبياء درست كردند، راه خير است. يك راهش را شيطان درست مي كند، راه باطل است. كه در سر اين دوراهي انسان قرار بگيرد، و انسان انتخاب كند. اگر دوراهي نبود، فقط سر راه ما بندگي و كار خوب بود. اينكه ديگر نيازي نبود خدا انسان را خلق كند. ملائكه را داشت، بندگي مي كردند و كار خوب مي كردند و گناه هم نداشتند. خدا براي اينكه موجودات برتر از ملائكه بيافريند، موجوداتي كه خودشان در عين اينكه مي توانند به سمت شر بروند، ولي در عين حال خوبي و بندگي را انتخاب مي كنند. خدا انسان را خلق كرد و سر راهش دو راهي قرار داد. راه خير را انبياء و راه شر را شيطان آمد و نشان داد.

دو علم افراشت، اسپيد و سياه *** آن يكي آدم، دگر ابليس راه

بنابراين ابليس يكي از اين دو راه را ايجاد مي كند. فلسفه وجودي انسان اين است كه راه دوم را درست كند و تمام آن زحماتي كه انبياء مي كشند، در مقابلش شيطان هم براي گمراهي مي كشد. يك موجود تخيلي نيست. يك موجود واقعي

ص: 1381

است كه نقشه مي كشد. فقط انبياء و اولياء نبودند كه سر راحت بر بالين نمي گذاشتند. شيطان هم همينطور است. خستگي ناپذير كار مي كند. من به يكي از علما گفتم: شيطان هم خواب دارد؟ فرمود: اگر مي خوابيد ما از دستش راحت مي شديم. خواب ندارد!

خدا مرحوم آ شيخ مرتضي زاهد را رحمت كند. از اكثر جاهاي تهران مي آمدند كه پشت سر ايشان نماز بخوانند. بعد هم براي مردم صحبت و موعظه مي كرد. يك مرتبه بعضي از كساني كه پشت سرش بودند، ديدند در نماز يكي دو جا را پس و پيش خواند. حواسشان آنچنان كه بايد و شايد نيست. بعد از نماز هم پراكنده گويي مي كرد و صحبت ها منسجم نيست. حتي يكي از كساني كه با ايشان خانه مي رفت، مي گفت: من در خيابان دستش را گرفتم ماشين به او نزند. دو سه روز اين حالت پريشاني را داشت، بعضي از او پرسيدند: آقا شما دو سه روز است پريشان هستي. جريان چيست؟ گفت: بله كه پريشان هستم! من دو سه شب پيش يك روايت از پيغمبر خواندم، آن روايت مرا پريشان كرد. چون اهل باور بود، روايات اهل بيت را هم باور داشت. پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود: يا علي! به تعدادي كه تو از خوبي ها و راه هاي هدايت مي داني، شيطان هم از بدي ها و راه هاي گمراه كردن بلد است. به تعدادي كه تو مي داني او هم مي داند. يك چنين موجودي است. فلسفه وجودي اش همين دو راهي درست كردن است.

در زمان ظهور وقتي مردم به حدي از رشد رسيدند كه بندگي را انتخاب كردند، راه بندگي و خير و سعادت را انتخاب كردند، كه ظهور

ص: 1382

رخ بدهد، ديگر فلسفه وجودي شيطان كه درست كردن دو راهي بود، تمام مي شود. چون مردم انتخاب كردند. قريب به اتفاق مردم خوبي را انتخاب كردند. و لذا در قرآن وقتي به خدا فرمود: «رَبّ ِ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (حجر/36) از بهشت كه رانده شد به خدا گفت: خدايا تا قيامت به من فرصت بده. خدا نفرمود: باشد. فرمود: «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ، إِلىَ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (حجر/37 و38) به تو تا يك وقت معين فرصت مي دهم. امام صادق(ع) فرمود: آن وقت معين كه عجل شيطان فرا مي رسد عصر ظهور است كه در مسجد كوفه به دست مهدي ما از بين مي رود. البته شيطان به عنوان يك عامل بيروني گمراهي و مانع عدالت از بين مي رود. نفس از بين نمي رود. مانع اصلي عدالت كه شيطان بود برداشته مي شود. از اين جهت هم عقل رشد مي كند و هم مانع برداشته مي شود. لذا حضرت در اين بستر عدالت را گسترش مي دهند.

خدا را به آبروي امام زمان(ع) قسم مي دهيم كه ما را از ياران حضرت قرار دهند، انشاءالله بتوانيم باري از حضرت برداريم با كم كردن ظلم و گناهان خودمان، هرچه بار حضرت را كمتر كنيم، كار حضرت راحت تر است.

آقاي شريعتي: از خداوند متعال توفيق بندگي مي خواهيم. از او مي خواهيم آنچنان رفتار كنيم كه او مي پسندد و او راضي است. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- 30/07/88

در دعاي ندبه وقتي كه شروع مي كنيم صفات آن بزرگوار را بيان كردن و شمردن، بعد از نسبت او به پدران بزرگوارش و

ص: 1383

خاندان مطهرش اولين جمله اي كه در دعاي ندبه ذكر مي كنيد اين است كه «أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ»، يعني دل بشريت مي تپد تا ان نجات بخش بيايد و ستم را ريشه كن كند. بناي ظلم را كه در تاريخ بشر از زمان هاي گذشته همواره وجود داشته است، امروز هم با شدت وجود دارد، اين بنا را ويران كند.

93-04-22- فضايل امام حسن(ع)

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

زير پايش خدا غزل مي ريخت *** غزلي را كه از ازل مي ريخت

آن امامي كه تا سحر ديشب *** روي لب هاي من غزل مي ريخت

آنكه در جيب كودكان يتيم *** قمر و زهره و زحل مي ريخت

آن كريمي كه در پياله دست *** هرچه مي ريخت، لم يزل مي ريخت

از هر آن كوچه اي كه رد مي شد *** حسن يوسف در آن محل مي ريخت

تيغ خشمش ولي زمان نبرد *** رنگ از چهره اجل مي ريخت

شتر سرخ را به خون غلتاد *** لرزه بر لشگر جمل مي ريخت

آن امامي كه روز عاشورا *** از لب قاسمش عسل مي ريخت

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. طاعات و عباداتتان قبول باشد. عيد ميلاد با سعادت امام حسن مجتبي بر شما مبارك باشد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. انشاءالله طاعاتشان قبول باشد. عرض تبريك روز

ص: 1384

ميلاد را براي همه مؤمنين دارم. انشاءالله دعاي امام حسن مجتبي شامل حال همه ما شود.

آقاي شريعتي: بحث ما يادي از امام عصر (عج) است. خدمت شما هستيم و بحث شما را مي شنويم.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. اجازه مي خواهم در ورود بحث يادي از امام مجتبي(ع) و بعضي از فضايل اين بزرگوار شود و بعد وارد بحث اصلي خودمان شويم. روايتي از پيامبر اكرم هست كه فرمودند: اگر عل به شكل انساني مجسم شد، آن عقل مجسم حسن است. وجود مقدس امام حسن(ع)، اگر كسي زندگي و اخلاقيات و كرامات حضرت را ببيند، اگر كسي آن عمل محوري زندگي اش و آن صلحش را كه خودشان فرمودند: بهتر از چيزي بود كه آفتاب بر او بتابد، و اينكه چه كار باعظمتي را انجام داد، چقدر شجاعت داشت، صلح شجاعت بيشتري از جنگ مي طلبد. زنده بودن شجاعت بيشتري از شهادت مي طلبد.

وجود مقدس پيغمبر اكرم عجيب نسبت به اين دو بزرگوار، امام حسن و امام حسين(ع) عشق مي ورزيد. در جايي فرمود: اگر كسي مرا دوست دارد، بايد او را دوست داشته باشد، در روايتي فرمود: هركس مرا دوست دارد، بايد او را هم دوست بدارد، اين پيام را به هركس كه غايب است، برسانيد. در روايتي ديگر فرمود: من حسن را دوست دارم، هركس او را دوست دارد، من دوستش دارم. از اين جهت خوش به حال مؤمنين بزرگواري كه همه آنها محبت امام حسن مجتبي(ع) را در دل دارند كه پيغمبر فرمود: من دوستشان دارم. عملاً يك كارهايي از پيغمبر مي ديدند، به گونه اي كه پيامبر مي خواستند اين علاقه را

ص: 1385

اظهار كنند.

پيغمبر روي منبر نشسته بود، وقتي اين دو بزرگوار كه كودك بودند وارد مي شدند، پيغمبر از منبر پايين مي آمدند. اينها را مي بوسيد و روي منبر مي رفت. در نماز بارها ديده بودند كه وقتي پيغمبر در حال سجده بود، ان دو بزرگوار روي دوش پيغمبر اكرم مي رفتند، اينقدر سجده را طولاني مي كردند، تا خودشان پايين بيايند و پيغمبر سر بلند كنند. رعايت هاي خاصي داشتند.گاهي در كوچه پيغمبر با عظمت با اصحاب كه مي رفتند، پيغمبر اين دو بزرگوار را كه در كوچه مي ديد، دنبال اينها مي دويد. اينها را مي گرفت و مي نشست اين دو عزيز را غرق در بوسه مي كرد. پيغمبر اكرم همه جا و به شكل هاي مختلف فضل و فضيلت و آقايي اين دو بزرگوار و اينكه معيار حق هستند را بارها گفته بود. مرحوم مجلسي در جلد 43 بحار، دهها روايت در اين رابطه آوردند كه پيغمبر اكرم نسبت به اين دو بزرگوار معيار حق بودند، و اينكه اين دو بزرگوار ملاك حق هستند و هركجا باشند حق همانجاست. گذشته از كارهاي پيغمبر، خود مردم هم آقايي و بزرگي اينها را خيلي ديده بودند. اينقدر دست لطف و رحمت امام حسن بر سر مردم كشيده شده بود، اصلاً خانه امام حسن پناهگاه براي مردم و آن كساني بود كه از ظلم فرار كردند.

شخصي به نام سيد بن ابي سَرح است، از شيعيان بودند كه در كوفه بودند. مورد ظلم فرماندار كوفه يعني زياد بن ابي پدر ابن زياد قرار مي گرفت. سيد بن ابي سرح از كوفه فرار كرد، حتي خانواده اش را نياورد، به مدينه خدمت امام حسن مجتبي(ع) آمد. آنجا براي

ص: 1386

اينكه او را در مخمصه قرار بدهند، خانواده اش را در كوفه دستگير كردند و خانه اش را خراب كردند. اين خبر رسيد، به امام مجتبي گفت: چه كنم؟ حضرت نامه اي به زياد فرماندار مدينه نوشت. با يك توبيخي فرمودند كه اين را رها كن. زياد هم جواب حضرت را با درشتي داد و اعتنايي نكرد. حضرت با اينكه خوب اين كار سنگين و سختي بود به معاويه نامه نوشت كه فرماندارت را توبيخ كن، چنين كاري را كرده است. معاويه هم چون برايش غنيمت بود كه براي امام حسين كاري كند، با زياد برخورد كرد و شخصي كه به امام حسن مجتبي پناه برده بود را خلاص كرد. از جهت نيازمندي ها هم كساني كه نيازمند بودند، يكي از اصلي ترين جاها برايشان خانه امام حسن مجتبي بود. اينكه به كريم اهل بيت معروف شد به همين علت بود.

تعدادي بودند به صورت مستمري ماهيانه حقوق داشتند. بعضي ها هم موردي بودند. هيچكسي نبود كه در خانه امام حسن مجتبي بيايد و كمكي به او نشود. يكبار از حضرت پرسيدند: چرا هر نيازمندي كه مي آيد شما به او چيزي مي دهيد؟ حضرت فرمود: چون من گداي خانه خدا هستم. چون من نيازمند در خانه خدا هستم. مي خواهم خدا هم به من چيزي بدهد و مرا رد نكند. از اين جهت من هم سائلي را رد نمي كنم. كسي خدمت امام مجتبي آمد، گفت: آقا تو را به كسي كه خيلي كرامت ها و نعمت ها داده است، به داد من برس. دشمن به من حمله كرده است. دشمني كه كوچك و بزرگ نمي شناسد. حضرت فرمودند: چه كسي؟ گفت: فقر! مرا بيچاره كرده است.

ص: 1387

حرت به خادمشان فرمودند: هرچه هست بردار و بياور. پنج هزار درهم آورد. پنج هزار درهم، درهم نقره بوده است، هر ده درهم يك دينار بوده است. يعني پنج هزار درهم پانصد دينار مي شود. هر دينار يك مثقال طلا است. يعني پانصد مثقال طلا! اهل بيت وقتي مي دادند اينطور نبود كه كم بدهند. فرمودند: طوري به فقير بدهيد كه مشكلاتش برطرف شود. گاهي 12 هزار درهم مي دادند.

كسي خدمت امام مجتبي(ع) آمد و اظهار نياز كرد. حضرت فرمود: آدم نبايد اظهار نياز كند مگر در سه صورت. چون مي دانيد قرض گرفتن، درخواست چيزي را از ديگران كردن به خودي خود مكروه است. خدا نمي پسندد يك مؤمني ذليل شود. شايد از كسي پول بخواهي، او بر سر تو منت بگذارد. يك ذلتي در آن باشد، اگر مي خواهي شأنت محفوظ باشد، به خودي خود قرض گرفتن مكروه است. امام حسن مجتبي فرمودند: سؤال كردن و درخواست كردن صلاح نيست مگر در سه مورد. اول اينكه بدهي كمرشكن پيش بيايد. يكمرتبه كسي ورشكست مي شود. يا ديه اي سنگين برايش مي شود. در اينجا اگر درخواست كند، قرض كند، عيبي ندارد.

دوم در جايي كه فقري باشد كه آدم را سياه بخت كند. فقري كه كارد را به استخوان رسانده باشد. فقري كه نشود تحمل كرد. اينكه آدم زود با كوچكترين نيازي درخواست كند، اين درست نيست.

سومين مورد جايي است كه يك فشار ناگهاني در زندگي آدم وارد مي شود. مثلاً فرض كنيد سيلي، زلزله اي شود و خانه از بين برود. اينجا بحث كاسبي و ورشكستگي نيست. در اين سه مورد اشكالي ندارد.

حضرت صد دينار به اين

ص: 1388

فرد دادند. اين فرد خدمت امام حسين(ع) رسيد. در عين حال كه در بين ما كريم اهل بيت به امام حسن معروف است. اما در روايت هست كه پيغمبر اكرم فرمود: من دو چيز را به حسن ارث دادم. يكي آن عظمت خودم و دوم صبر و حلم و بردابري ام. به حسين شجاعت و سخاوتم را ارث دادم. اباعبدالله(ع) هم فوق العاده سخاوتمند بود. مرد به امام حسين عرض كرد: برادر بزرگ شما صد دينار به من دادند. شما هم كمكي كنيد. حضرت به احترام امام حسن 99 دينار داد.

بعد نزد يكي از شخصيت هاي معروف مدينه رسيد. گفت: يك كمكي هم شما كن. هفت دينار داد. گفت: چقدر كم! گفت: مرا با آن دو مقايسه نكن. حسن و حسين معدن كرم هستند. اينها به عظمت و بزرگي و كرامت معروف بودند. دست عنايت و محبتشان روي سر همه كشيده شده بود.

نكته اي است كه اين آدم هاي بزرگ اصلاًد انگار زمانه شان كوچكتر از اين بود كه جاي اينها باشد. مثل اينكه نسبت به زمان خودشان و ظرف زمان خودشان هم نمي گنجيدند. يا به تعبيري زمان لياقت نداشت كه اين آدم ها در آن زمانه جاي بگيرند. لذا تنها بودند. غريب مي شدند و مظلوم واقع مي شدند. اين يك درد و يك بليه ي عمومي است كه تمام بزرگان و انبياء و اولياء در طول تاريخ داشتند. با اينكه خوب ترين آدم ها بودند. تعبير مظلوم و غريب را در روايت ها خيلي داريم. امام زمان(ع) هم در زمان ما همينطور است. مرحوم صدوق در كمال الدين نقل كردند، شخصي از امام كاظم (ع) وصف مهدي(عج) را پرسيد. امام كاظم(ع) فرمود:

ص: 1389

او كسي است كه طرد شده در مردم زمان خودش است. غريب بودن به معني دور از وطن بودن نيست. گاهي آدم در خانه خودش غريب است. امام حسن مجتبي در خانه اش غريب بود. غريب بودن به اين معنا است كه معرفتي به او نيست. او را نمي شناسند و قدرش را نمي دانند. يار ندارد. وجود مقدس ولي عصر(ع) به دو معنا غريب هستند. يكي به اين معنا كه قدرش را نشناخته است. حتي در بين دوستان و شيعيانش كه وقت براي همه چيز دارند، براي او ندارند. همينكه ياران لازم را ندارند. امام صادق(ع) فرمود: اگر آن 313 نفر ياران حضرت فراهم شود، فرج رخ مي دهد. پس تنها بودند و يار نداشتند. راجع به همه ائمه اين اتفاق رخ داده است. اين معروف است كه امام صادق(ع) با يكي از شاگردانشان در اطراف مدينه مي رفتند. شاگردشان سؤال كردند: شما عليه اين ظلم و چپاولي كه بني عباس دارند، قيام نمي كنيد؟ امام صادق(ع) فرمودند: با كدام يار؟ فرمود: شما كه خيلي يار داري. حضرت فرمودند: چند تا؟ گفت: صد هزار نفر! حضرت متعجب شد و فرمود: من صد هزار يار دارم. بلكه بيشتر! امام صادق با تعجب گفت: يعني ما دويست هزار نفر يار داريم؟ گفت: بلكه بيشتر! نيمي از جهان اسلام جزء ياران شما هستند و شما را دوست دارند. حضرت چيزي نگفتند. همينطور كه با هم سوار مركبي بودند و مي رفتند، به منطقه اي در اطراف مدينه به نام ينبع رسيدند. تعدادي گوسفند مشغول چريدن بودند. حضرت فرمود: اگر ما به تعداد اين گوسفندان يار داشتيم، قيام مي كرديم. حضرت مي گويد: من گوسفندان را شمردم، 17 تا

ص: 1390

بيشتر نبود. ما مي گوييم امام حسين مظلوم بود و غريب بود، اما امام حسين در بين ائمه از همه بيشتر يار داشت. با اينكه 72 نفر بيشتر نبودند، ولي از همه بيشتر يار داشتند. آن هم اصحابي كه فرمودند: من باوفاتر از شما نديدم. بقيه ائمه خيلي مظلوم تر از اين بودند.

خدا آقا ميرزا ابوالفضل را رحمت كند. خيلي ايشان نسبت به امام زمان ارادت داشتند و يكي از بزرگان قم بودند. خيلي عاشق بود. حالاتش طور ديگري بود.

بس كه او در عشق فاني گشته بود *** آن زميني، آسماني گشته بود

خيلي اهل اشك بود. تشرفاتي هم در خواب يا بيداري داشت. يك مرتبه در جمكران خدمت حضرت رسيده بود. از حضرت سؤال كرده بود: نمي خواهيد نشريف بياوريد؟ ما كه مرديم! حضرت فرمود: ميرزا ابوالفضل با چه كسي؟ گفت: آقا اين همه محب، اين همه يار! حضرت فرمود: خيلي از اينها مشغول كار خودشان هستند. يك نفر عياض پيدا نشد بگويد: يا صاحب الزمان خودت را مي خواهم!

سلطان محمود غزنوي در بين خدمتكارانش غلام سياه چرده اي به نام عياض داشت. خيلي او را دوست داشت، اينقدر محبت به او داشت كه مورد حسادت اطرافيان بود. يك مرتبه روز عيد بود، يك تعدادي هديه و كادو و صله گذاشته بود كه به اطرافيان و درباريان بدهد. همه ايستاده بودند. سلطان محمود اشاره كرد بياييد برداريد. ظاهراً مي خواست امتحاني كند. گفت: بياييد برداريد. يك مرتبه همه ريختند كه هر كدام يك كاويي بردارند. عياض گوشه اي ايستاده بود. جلو نيامد. وقتي همه كادوهايشان را برداشتند و عقب رفتند، تازه فهميدند كه عياض

ص: 1391

اصلاً نيامده است. بعد او شروع به آمدن كرد. آرام آرام قدم برداشت. ديدند سراغ سلطان محمود آمد و دستش را روي شانه ايشان گذاشت. گفت: خودت را مي خواهم! سلطان محمود گفت: فرق او با شما اين است. شما مرا به خاطر اين چيزها مي خواهيد. اما او مرا به خاطر خودم مي خواهد. گفت:

طلب كن ز دوست، هرچه تو را آرزوست

چون همه هستي از اوست

گفتمش اي دوست، دوست

گفت كه مرد خدا چيست تو را مدعا

گفتمش اي دوست دوست

اينطور ياران هم زياد نيستند. وجود مقدس امام حسن مجتبي(ع) هم از اين جهت خيلي غريب بود. هم در خانه اش غريب و تنها بود. هم در بين يارانش، ياري نداشت. متأسفانه خيلي از كساني كه حتي اطراف حضرت را گرفته بودند، افرادي بودند كه فقط هياهو و سر و صدا داشتند، آدم هاي بودند كه روز سختي، حاضر مي شدند حضرت را دست بسته تحويل معاويه بدهند.وقتي حضرت به حكومت نشست، اميرالمؤمنين(ع) بعد از خودش در كوفه، امام حسن مجتبي(ع) را معرفي كرده بود. مردم هم جمع شدند و يكي از كساني كه خيلي سعي و تلاش كرد، عبيد الله بن عباس بود. برادر عبدالله بن عباس بود. عبيدالله بن عباس خيلي سر و صدا كرد كه با حسن بيعت كنيد و خودش هم با امام حسن بيعت كرد. حضرت وقتي حكومت را گرفت، معاويه از شام يك سپاه سنگيني راه انداخت براي اينكه عراق را بگيرد. فكر مي كرد الآن چون حكومت نوپا است، مي تواند حكومت را به دست بگيرد. سپاهي شصت هزار نفري راه انداخت. امام حسن هم

ص: 1392

براي مقابله چهل هزار نفر لشگر تدارك كرد و از اين چهل هزار نفر، دوازده هزار نفر را با فرماندهي همين عبيدالله بن عباس براي مقابله با معاويه فرستاد. عبيدالله بن عباس كسي بود كه در زمان اميرالمؤمنين والي يمن بود. آنجا وقتي معاويه با لشگري براي ضربه زدن حمله كرده بود، اين فرار كرده بود و خانواده اش مانده بود. لشگر معاويه خانواده اين و دو بچه اش را جلوي چشم مادر به طرز فجيعي كشتند. اين عبيدالله عباس كينه داشت. در حكومت امام حسن و بيعت مردم هم نقش داشت. پسرعموي فرزندان عباس، عموي پيغمبر بودند. با يك سپاه ده هزار نفري امام حسن مجتبي را فرستاد كه با معاويه مقابله كند. شب معاويه اين را با يك ميليون درهم تطميع كرد. با يك ميليون درهم او را خريد. عبيدالله بن عباس دو فرزندش كشته شده بود و خودش با امام حسن بيعت كرده بود، عبيد الله بن عباسي كه از فاميل خاندان وحي بود. همه اينها را زير پا گذاشت و با هشت هزار نفر از بين دوازده هزار نفر به سمت معاويه فرار كردند. حضرت براي همين تنها بودند. از اين دسته ياران داشتند. تا وقتي ياران بي بصيرت، ياراني كه نتوانند حق و ناحق را تشخيص دهند، يا بي تقوا باشند، و طمع هاي ديگر آنها را مي كشاند و مي برد، امام تا چنين افرادي هستند، تنها است. استقامت بايد هم در تقوا و دينداري باشد و هم استقامت در بصيرت باشد. بتواند بفهمد و موقعيت ها را تشخيص دهد.

آقاي شريعتي: صفحه 141 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 102 تا 110 سوره مباركه

ص: 1393

انعام در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. چه خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند امام حسن مجتبي هديه كنيم. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«ذَالِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ خَلِقُ كُلّ ِ شىَ ْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىَ كلُ ِّ شىَ ْءٍ وَكِيلٌ(102) لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَْبِيرُ(103) قَدْ جَاءَكُم بَصَائرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصرََ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُم بحَِفِيظٍ(104) وَ كَذَالِكَ نُصرَِّفُ الاَْيَاتِ وَ لِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(105) اتَّبِعْ مَا أُوحِىَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشرِْكِينَ(106) وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَ مَا أَنتَ عَلَيهِْم بِوَكِيلٍ(107) وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِْ عِلْمٍ كَذَالِكَ زَيَّنَّا لِكلُ ِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىَ رَبهِِّم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ(108) وَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانهِِمْ لَئنِ جَاءَتهُْمْ ءَايَةٌ لَّيُؤْمِننُ َّ بهَِا قُلْ إِنَّمَا الاَْيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَ مَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ(109) وَ نُقَلِّبُ أَفِْدَتهَُمْ وَ أَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فىِ طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ(110)»

ترجمه آيات:

«اين است خداى يكتا كه پروردگار شماست. خدايى جز او نيست. آفريننده هر چيزى. پس او را بپرستيد كه نگهبان هر چيزى است. (102) چشمها او را نمى بينند و او بينندگان را مى بيند. دقيق و آگاه است. (103) از سوى پروردگارتان براى شما نشانه هاى روشن آمد. هر كه از روى بصيرت مى نگرد به سود اوست و هر كه چشم بصيرت برهم نهد به زيان اوست. و

ص: 1394

من نگهدارنده شما نيستم. (104) آيات خدا را اينچنين گونه گون بيان مى كنيم، تا مباد كه بگويند كه از كس درس گرفته اى و ما اين آيات را براى اهل دانش بيان مى كنيم. (105) از هر چه از جانب پروردگارت بر تو وحى شده است پيروى كن. هيچ خدايى جز او نيست. و از مشركان روى برتاب. (106) اگر خدا مى خواست، آنان شرك نمى آوردند، و ما تو را نگهبانشان نساخته ايم و تو كارسازشان نيستى. (107) چيزهايى را كه آنان به جاى اللَّه مى خوانند، دشنام مدهيد كه آنان نيز بى هيچ دانشى، از روى كينه توزى به اللَّه دشنام دهند. اينچنين عمل هر قومى را در چشمشان آراسته ايم. پس بازگشت همگان به پروردگارشان است و او همه را از كارهايى كه كرده اند آگاه مى سازد. (108) تا آنجا كه توانستند، به سخت ترين قسمها، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر معجزه اى برايشان نازل شود بدان ايمان آورند. بگو: همه معجزه ها نزد خداست و شما از كجا مى دانيد كه اگر معجزه اى نازل شود ايمان نمى آورند؟ (109) و هم چنان كه در آغاز به آن ايمان نياوردند، اين بار نيز در دلها و ديدگانشان تصرف مى كنيم و آنان را سرگردان در طغيانشان رها مى سازيم. (110)»

آقاي شريعتي: گفت: طبع من شكوفا شد با نسيم اهل البيت *** دست من و دامانت يا كريم اهل البيت

انشاءالله امام حسن مجتبي در دنيا و آخرت دست ما را بگيرند. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 108 سوره مباركه انعام خداوند متعال مي فرمايند: «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِْ عِلْمٍ» يك ادبي

ص: 1395

را براي مؤمنين خداوند ترسيم كرده است. مي فرمايد: به كساني كه مشرك هستند، اهل حق نيستند و اهل باطل هستند. فحش ندهيد. سَبّ و دشنام نكنيد. چون آنها هم خدا را سبّ و دشنام مي كنند. مقدسات را سبّ و دشنام مي كنند. خداوند متعال اين كار را نهي كرده است. اين به عنوان يك ادب قرآني ذكر شده است.

ما در روايت داريم كه به نظر من الآن در اين زمان كه گاهي ممكن است اختلافات فرقه اي باعث شود خداي نكرده از روي جهالت بعضي يك حرفي براي كساني كه هم مسلك آنها نيستند، بزنند. اميرالمؤمنين در جنگ صفين ديد بعضي از لشگريانش دارند به لشگر معاويه دشنام مي دهند. اين در نهج البلاغه است كه حضرت فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين » (نهج البلاغه/ص323) من خوشم نمي آيد كه شما اهل فحش باشيد. فحش غير از لعني است كه در قرآن است. در قرآن داريم «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (اعراف/44) خدا لعن كرده است. ولي فحش و حرف ركيك زدن به بهانه ي اينكه آنها باطل هستند، دشنام دادن اينچنيني نهي شده است.

به امام صادق(ع) گفتند: در مسجد مدينه يكي از دوستان شما هست كه به مخالفين فحش مي دهد. حضرت فرمود: «لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا» (بحارالانوار/ج71/ص217) خدا او را لعنت كند. ظلم بزرگي كرده است. متعرض ما شده است. يعني كاري كرده كه ديگران هم به ما دشنام بدهند. خيلي مراقب باشيد آنهايي كه اهل تولي هستند، لازمه تولي و تبري فحش دادن به كسي نيست. آن چيزي كه خدا در قرآن ترسيم كرده سر جاي خود است. در فتواي فقها از جمله مقام معظم رهبري

ص: 1396

هم خيلي روي اين نكته اشاره شده است كه كسي نبايد به مخالف خودش دشنام بدهد.

وقتي عبيدالله بن عباس از ان لشگر دوازده هزار نفري، هشت هزار نفر را برد. لشگر در واقع از هم پاشيد. يك نفر بود كه جانشين عبيدالله بن عباس بود به نام غيث بن سعد بن عباده بود. غيث فرزند سعد بن عباده بود. سعد بن عباده از اصحاب پيغمبر و رئيس قبيله خزرج بود كه مسلمان شده بود. غيث بن سعد از محبين اهل بيت بود. از شيعيان اميرالمؤمنين بود. در زمان حضرت امير اولين كسي كه اميرالمؤمنين به عنوان وادي مصر فرستاد، قبل از محمد بن ابوبكر، غيث بود. اولين نفر او را فرستاد. چون اول حكومت حضرت بود و جنگ هايي بود، از جمله جنگ صفين در حال شكل گيري بود. حضرت به غيث فرمود: يك تعداد از سپاهيان را بردار و به مصر برو. برو براي اينكه بتواني آنجا را آرام نگه داري. غيث گفت: شما به اين سربازها احتياج داريد. خودم مي روم! مردانگي و فهم و وفاداري را ببينيد. بدون محافظ به مصر رفت. نيرو را با خود نبرد، حضرت علي نياز ه نيرو داشت. اينها آن بصيرت ها و وفاداري ها و تقواهايي است بعضي ياران داشتند. به مصر رفت و فرماندار آنجا بود، آنجا را كاملاً مديريت كرد. بعد كه به كوفه برگشت، اميرالمؤمنين به شهادت رسيد و پنج سال اميرالمؤمنين تمام شد. امام مجتبي(ع) حاكم شدند. لشگري كه در مقابله با معاويه فرستاد، غيث به عنوان نفر دوم بود. حضرت عبيدالله بن عباس را نفر اول گذاشت. به دليل اينكه او هم جنگاور بود

ص: 1397

و هم سابقه دار و كينه معاويه را داشت. ولي وقتي او با هشت هزار نفر فرار كرد، غيث بود كه آمد و اين تعداد را جمع كرد. از طرف معاويه تطميع شد. براي غيث هم پيكي فرستادند كه يك ميليون درهم به تو مي دهيم! غيث جواب داد: بين من و تو فقط شمشير حاكم است. شازشي بين من و تو نيست. معاويه يكبار ديگر هم زماني كه غيث در مصر بود، غيث را تطميع كرد. نيمي از حاكميت اسلام در آن زمان را مي خواست به غيث بدهد. چون معاويه مي دانست اين چه مهره اي است. گفت: تقريباً نيمي از سرزمين هاي اسلامي را به تو مي دهم، دست از علي بردار و به سمت من بيا. غيث گفت: من با بهترين خلق روزگار بعد از پيغمبر دست بيعت دادم. و با بدترين خلق روزگار چون تو دست بيعت نمي دهم!!! كوه بود. يك ميليون درهم در اين زمانه ما ميلياردي است. صد هزار دينار، معادل صد هزار مثقال طلا است. معاويه گاهي براي جعل حديث پانصد هزار درهم مي داد. و گاهي بعضي ها قبول نمي كردند. مي گفت: برويد بياوريد ببيند چه مقدار است!!! وقتي مي آوردند تا سقف اين كيسه ها بالا مي رفت. بعد كه مي ديدند قبول مي كردند. غيث با هزار درهم تطميع نشد. اين آدم ها هستند كه اگر كنار اهل بيت باشند، هيچ موقع كم نمي آورند.

امام زمان(ع) هم اين چنين افرادي را در هسته مركزي اش مي خواهد. در وصف ياران ولي عصر هست كه شك و تزلزل در آنها پيدا نمي شود. خدا را خوب مي شناسند. در روايت امام صادق(ع) وقتي وصف ياران حضرت مهدي(ع) گفته شده، اين است كه سجده پيشاني

ص: 1398

آنها را اثر گذاشته است، پينه بسته است. در روز شير هستند، كار مي كنند و خدمت مي كنند. ولي در شب زاهد هستند. هر كدام به اندازه چهل مرد كار مي كنند. خستگي ناپذير هستند. دلهايشان چون تكه هاي آهن است. در محبت ما راسخ هستند. دور امام مي چرخند و خود را سپر امام قرار مي دهند. ياران ولي عصر(ع) اينچنين هستند. اگر زمان غيبت طولاني است، براي اين است كه آن غربت دوباره تكرار نشود. وقتي حضرت تشريف مي آورند، دور ايشان خالي نشود. انشاءالله ما بتوانيم جزء كساني باشيم كه در همين زمان غيبت سازندگي هاي خودمان را انجام دهيم.

ما گاهي مواقع روي حساب خودمان مي گوييم: همه چيز هست، ما آماده هستيم. براي چه نمي آيي؟ حضرت ولي عصر يك محاسبات ديگري دارند. مناسبت ما را با آن دوره مي بينند. تناسب ما را مي بينند. در اصول كافي روايت عجيبي از امام باقر و امام صادق هست كه در جلد دو اصول كافي است. «كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِين » خدا فرج ما اهل بيت را در سال 70 قرار داده بود. يعني سال هفتاد هجري خدا دولت اهل بيت را قرار تشكيل داده بود.

مسأله ي ظهور و فرج امام زمان از امور بداعي است. امور بداعي يعني مقدراتي كه قابل پس و پيش شدن است. مقدراتي كه مي تواند يك اتفاقي بيافتد جلوتر بيايد يا عقب تر برود. فرج ما اهل بيت قرار بود سال 70 هجري رخ بدهد. فرج معجزه وار نيست، بايد آمادگي هايي در مردم باشد. بايد يارهاي با معرفتي باشند كه دولت اهل بيت را حمايت كنند. ولي وقتي آن اتفاق نيفتاد، شهادت امام حسين(ع) در كربلا رخ داد. يك

ص: 1399

نشانه ي عدم آمادگي از مسلمين و مؤمنين بود كه در مقابل ظلم از ابا عبدالله حمايت نكردند. اگر آمادگي بود با امام حسين عليه ظلم قيام مي كردند. واقعه عاشورا اتفاق نمي افتاد. چه از خواص و چه از عوام آنهايي كه كوتاهي كردند. «فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى » غضب خداوند متعال بر مردم شديد شد. «عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ» تا سال 140 هجري خدا عقب انداخت. تقدير عوض شد. سال 140 هجري هم باز آن آمادگي هايي كه بايد از طرف مؤمنين و مسلمين باشد، كه امامشان را ياري بدهند، نبود. «وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا» ديگر فرج عقب افتاد و ديگر وقت خاصي ندارد. تا هر موقع آمادگي حاصل شود. به صرف اينكه ما از روي محاسبات خودمان بگوييم: آماده هستيم، كافي نيست. البته هركسي بايد سعي خودش را بكند. ولي محاسبه اي كه خدا و حضرت دارند چيز ديگري است. وظيفه ي ما اين هست كه دو صفت را كه در ياران امام حسن مجتبي نبود و او را غريب گذاشتند در خودمان تقويت كنيم. 1- تقوا و عمق ديني كه آدم با دنيا و ثروت و شهرت و شهوت تطميع نشود. 2- بصيرت است كه آدم بتواند در تاريكي ها و فتنه ها حق را گم نكند. مثل بعضي از ياران امام حسن نباشند كه با يك شايعه از جانب معاويه يكباره به خيمه امام حسن حمله مي كردند. اگر اين تناسب برقرار شود از غربت خارج مي شوند.

خدا را به كريم اهل بيت قسم مي دهيم در نيمه ماه رمضان كه فرا رسيده است، ما

ص: 1400

را براي شب هاي قدر آماده كند و امروز را به عنوان عيدي همه مؤمنين بخشش گناهان، دست لطف امام زمان بر سرشان كشيده شدن و رفع فقر و نياز از شيعيان، شفاي مريض ها را خداوند به يمن امام حسن مجتبي(ع) مقدر كنند.

آقاي شريعتي:

روزه ي هجر تو از پاي درآورد مرا *** كي شود با رطب روي تو افطار كنم.

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

93-04-29- نقش امام عصر در تقدير انسانها

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

آقاي شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان، خانم ها و آقايان. طاعات و عباداتتان قبول باشد. فرا رسيدن ايام شهادت اميرالمؤمنين (ع) را تسليت مي گويم. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم. ايام شهادت اميرالمؤمنين(ع) را تسليت مي گويم. انشاءالله بتوانند از اين ايام كه به ليالي قدر معروف است، كمال استفاده را بكنند.

آقاي شريعتي: بحث ما يادي از امام عصر (عج) است. خدمت شما هستيم و بحث شما را مي شنويم.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. شب قدر از استثنايي ترين شب سال است. شبي است كه اتفاقات عجيبي در آن رخ مي دهد. اين سه شب مبهم است كه مردم بتوانند از اين سه شب استفاده كنند. در خانه خدا بيشتر زحمت بكشند. خداوند مرحوم سيد بن طاووس را رحمت كند. ايشان مي فرمودند: اگر كسي به شما بگويد: در اين يك متر مربع جا گنجي هست، شما تمام آن

ص: 1401

زمين را از جا مي كنيد. گفته شده: در يكي از اين سه شب گنجي است، كه بايد به آن دست پيدا كرد. در امم قبلي و به انبياي قبلي هم شب قدر داده شده بود. يعني از ابتداي خلقت زمين شب قدر با همان فضيلت و ارزش هايش بوده است.

امام جواد(ع) فرمودند: خداوند متعال شب قدر را در اول خلقت دنيا قرار داده و اين شب از اول بوده است. خداوند از همان ابتدا پيغمبر و وصي او را هم خلق كرد و خلقتش را مقدر كرد. خدا در هر سال يك شبي را قرار داد كه جزئيات امور تبيين شود. بر معصوم آن زمان تقديرها عرضه شود.

در روايتي هست كه حضرت موسي از خداوند خواست كه من تقرب به تو را مي خواهم. «إِلَهِي أُرِيدُ قُرْبَكَ» خداوند به موسي فرمود: يا موسي! «قَالَ قُرْبِي لِمَنِ اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْر» (وسايل الشيعه/ج8/ص20) تقرب من براي كسي است كه شب قدر را درك كند. اين يك دسته از روايات است كه اينچنين بيان مي كنند. شب قدر از ابتدا بوده است.

بعضي از روايات مي گويد: شب قدر مخصوص امت پيغمبر و امت اسلامي است. پيغمبر اكرم فرمود: خداوند متعال به امت من ليلة القدري را داده كه به امت هاي قبلي داده نشده است. شايد بهترين جمع به اين است كه ليلة القدر را انبياء و اوصياي گذشته داشتند. يعني در واقع يك عمل اختصاصي و يك سري نزد انبياء بوده است. آنها اين شب را احيا مي داشتند و قدر مي داشتند. در رابطه با پيغمبر اكرم(ص) فرمود: به امت من داده شده است. يعني

ص: 1402

در واقع سر انبياء گذشته و عبادت خصوصي آنها براي اين امت عمومي شده است. چقدر ارزشمند است! عبادتي كه انبياء و اولياء اختصاصي انجام مي دادند، در اين امت به پاس اهل بيت و به يمن اهل بيت به امتشان داده شده است.

امشب شبي هست كه همه مي دانند ليلة القدر تقدير همه انسان ها، تك تك انسان هاست. همه مقدراتشان و همه آن حوادثي كه در طول سال مي خواهد براي آنها به وجود بيايد، چه خوب و چه بد، تمامشان را وقتي ملائكه پايين مي آيند مقدرات انسان ها را مي آورند و بر ولي و معصوم آن زمان عرضه مي كنند. شب تقدير است. امام باقر(ع) فرمود: هرچيزي كه براي انسان مي خواهد اتفاق بيفتد در شب قدر رقم مي خورد و پرونده اش بسته مي شود. اگر بچه اي بخواهد در طول آن سال متولد شود، در زندگي به كسي داده شود، يا مرگ كسي، يا رزقي كه داده مي شود، يا بركتي گرفته مي شود. شفايي به كسي داده مي شود. سلامتي يا مريضي به كسي داده مي شود.

اين تقديري كه شب هاي قدر رقم مي خورد، چيزي نيست كه ما خيال بكنيم با قطع نظر از اعمال ما و اختيار و اراده و خاص ما يك تقدير و سرنوشتي رقم بخورد، مثل يك لباس از پيش دوخته شده اي كه به زور تن آدم كنند. اينطور نيست كه اعمال ما در آن تقدير دخالتي نداشته باشد. ديد عاميانه ممكن است از سرنوشت و پيشاني نوشت و تقدير و اينها چيزي باشد كه از قبل براي انسان ها نوشتند، بخواهند يا نخواهند. ممكن است يك ديد عوامي اينطور باشد كه همان چيزي است كه حافظ گفته:

ص: 1403

بارها گفته ام و بار دگر مي گويم *** كه من دلشده اين ره نه به خود مي پويم

در پس آينه طوطي صفتم داشته اند *** آنچه استاد ازل گفت بگو، مي گويم

من اگر خارم و گر گل، چمن آرايي هست *** كه به هر دست كه مي پروردم مي رويم

ابتدا آدم يك ديد جبري از اين مي فهمد. حافظ يك معناي عميقي را كه توحيد افعالي است مي خواهد بگويد كه هيچ منافاتي با اختيار ما ندارد. خداوند متعال با ملاحظه اعمال ما تقديرها را رقم مي زند. تقدير و سرنوشت مجموع عوامل و عللي است كه در حوادث زندگي ما دخيل است كه از جمله عوامل اعمال ما است.

همه ما مي دانيم كه خداوند متعال اين عالم دنيا را با اسباب و واسطه ها اداره مي كند. اگر خدا رزق مي دهد، هزاران واسطه در كار است تا روزي و رزقي به ما برسد. «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند» خيلي واسطه در كار است.

يكي از عابدان بني اسرائيل كه در گذشته ها شب و روز در گوشه اي انزوا پيشه كرده بودند. عابدي 60، 70 سال روزها روزه بود، شب ها، شب زنده داري مي كرد. ملائكه ديدند اين چندان مقامي پيش خدا ندارد. با وجود اين همه عبادت تعجب مي كردند. خداوند متعال فرمود: از طرف من بشارتي به او بدهيد، خودتان متوجه درجه و مقام او مي شويد. به او بشارت بدهيد كه خدا مي خواهد با فضلش با شما رفتار كند نه با عدلش! خدا اگر بخواهد با عدلش با ما برخورد كند و مو را از ماست بيرون بكشد، چهارده معصوم را كنار بگذاريد. همه مردود مي شويم. چون اگر قرار باشد كه تمام جزئيات اعمال و

ص: 1404

عبادت ها، آن استاندارد كامل باشد، ما كم مي آوريم. پروردگار عالم با فضلش برخورد مي كند. امام سجاد در دعاي ابوحمزه دارد خدايا! «لست أتكل في النجاة من عقابك على أعمالنا بل بفضلك علينا» اينطور نيست كه ما در نجات از عقاب به اعمالمان تكيه داشته باشيم. آن به فضل و گذشت و رحمت تو است. ملائكه آمدند به اين عابد بشارت دادند كه خداوند متعال مي خواهد با فضل خودش با تو برخورد كند. اين عابد گفت: نه! بگوييد: خدا با عدلش با من برخورد كند. من در بندگي چيزي كم نگذاشتم. من شب و روز بندگي مي كردم، سهم من از اين دنيا يك قرص نان و دانه اناري بود. چيزي بيشتر از اين نداشتم. اين عجب و غرور اين همه به چشمش آمد. ملائكه وقتي اين سخن را شنيدند، به خداوند گفتند: اين حرفي كه زد يعني چه؟ پروردگار عالم فرمود: به رخ او نكشيد كه توفيق 60، 70 سال عبادت را چه كسي به تو داده بود؟ ترازوي عدل بگذاريد، حساب كنيد روزي يك قرص نان و اناري كه به او دادم، در مقابل اين عبادت هايي كه كرده جوابگوي آن نعمت ها هست يا نه؟ وقتي ملائكه دقيق حساب كردند ديدند، تمام اين چند سال عبادتش در ازاي يك حبه انار شد. نه يك ميوه كامل! چون اين حبه انار وقتي از ملكوت رزق برسد و واسطه هايي كه در كار هستند، هزاران ملكي كه در كار هست، تا به عالم دنيا و واسطه هايي كه در عالم دنيا در كار هستند، اين حبه خيلي واسطه هست. خيلي كار برده است. كارهايي كه از هيچكس ديگر برنمي آيد. حالا

ص: 1405

يك عبادت هايي انجام داده كه، ناخالصي هم داشته است. واسطه هاي بسيار زيادي در كار هستند. خدا با اسباب و وسايطش كار مي كند و شفا مي دهد. اگر علم مي دهد، با اسباب و وسايطش است. اگر خدا مي خواهد علم بدهد، كتاب و دفتر و مدرسه و استاد مي خواهد. شفا اگر مي خواهيم، دكتر و دوا و تلاش و زحمت مي خواهد. اگر كسي بخواهد بدون اين واسطه ها بگيرد، خلاف سنت خداست.

در روايات داريم كه مرحوم نراقي در جامع السعادات نقل كرده است. يكي از انبياء مريض شده بود. اين دنبال داروهاي گياهي نرفت. گفت به خدا توكل مي كنم. مدتي كه گذشت شفا پيدا نكرد. گفت: خدايا من بر تو توكل كردم، چرا شفا نيامد. خدا فرمود: تو مي خواهي با توكل خودت، حكمت ما را باطل كني. ما آن گياه دارويي را حكيمانه خلق كرديم. سنت ما اين است كه بايد دنبالش بروي از آن واسطه و اسباب استفاده كني.

يكي از طلبه ها در نجف ديده بود بعضي توسلات زيادي به اميرالمؤمنين دارند. گفت: ما توسل كنيم. چرا اينقدر زحمت زيادي بكشيم؟ آقا معدن علم است. توسلي كرد، از آن تنبل ها هم بود. سختش بود سر كلاس بنشيند. شب خواب ديد كه حضرت امير با دو نفر مي آيند، فرمود: اين را بگيريد، به فلك ببنديد. گفت: براي چه؟ ما به شما توسل كرديم. حضرت فرمود: تو تنبل همين كتك را مي خواهي. اينجا اين خبرها نيست، بايد زحمت بكشي.

سنت خدا در عالم دنيا اين است كه با اسباب بدهد. اين خيلي روشن است. تقدير خدا اين هست كه وقتي مي خواهد حادثه اي رخ بدهد،

ص: 1406

خدا تمام عواملش را در نظر مي گيرد. عوامل و علل و اسباب پديد آمدن آن حادثه را بررسي مي كند. فرض كنيد يك شفايي بخواهد رخ بدهد. ظاهرش دارو و درمان و دكتر است. اما خيلي دست هاي ديگر هم در ملكوت عالم هست كه شفا از خداوند متعال به من برسد. رزق بخواهد برسد، علم برسد، هدايت برسد همه اينگونه است. تمام علل ملكوتي و ملكي، علل ظاهري و باطني را براي به وجود آمدن يك حادثه، شفا، مرگ، تولد، رزق، بركت، بي بركتي، علل و عوامل را خدا مي داند كه تعداد اينها چه چيزهايي است. ما بسياري از اينها را نمي دانيم چيست. تقدير يعني خدا مجموعه عوامل را كه از جمله اراده و عمل ما در پديد آمدن يك حادثه است، در نظر بگيريم.

اگر كسي خداي نكرده بخواهد خودكشي كند، از يك ساختمان بلندي خودش را پرت كند. يا اينكه سمي بخورد. اين يك عملي انجام داده است. حالا تقدير و سرنوشت او مردن است يا نيست، اين پديده مردن و نمردن بستگي به خيلي عوامل دارد. يكي از عواملش اراده خودش است. يكي از عوامل عمل خودش است. اين عمل را انجام داده و براي اين كار تلاش كرده است. يكي از عوامل كه در اين حادثه دخيل است، صدقه اي است كه صبح وقتي از خانه بيرون مي آمده يك صدقه اي انداخته است يا همسرش انداخته است. يكي ديگر از عوامل دعايي است كه مادرش برايش كرده است يا نكرده است. پدرش حلال خور بوده يا نبوده است. روزهاي گذشته صله رحمي انجام داده يا نداده است. جايي كار خوبي كرده كه او

ص: 1407

را دعا كردند، يا كار شري كرده كه او را نفرين كردند. اجدادش انسان هاي صالحي بودند كه براي نسل و اولادشان دعا كردند و آن صالح بودنشان تأثير گذار بوده است. تمام اين عوامل حساب كردنش از عهده ما خارج است. اينها چيزهاي ظاهري است حساب اينها را دارد كه چه چيزهايي دخيل است و چه اتفاقي افتاده است. آن صدقه داده شده يا نه؟دعا شده يا نه؟ صله رحم كرده يا نه؟ اجدادش چطور بودند؟ نه فقط كمي و تعداد اين عوامل بلكه تأثير كيفي اش يعني اينكه فرض كنيد 20 عامل شد كه دخيل هستند. هركدام چقدر اثر گذار است. مثلاً عمل خودم كه خودم را از بلندي پرت كردم، خيلي در آن مردن اثر گذار است. صدقه اي كه دادم چند درصد مانع او است. دعاي مادرش چند درصد مانع است. تقدير اين است كه جز از خداي متعال از احدي برنمي آيد. برآيند و محاسبه مجموع اين عوامل كه از جمله اين عوامل و از مهمترين عوامل خواست خود انسان و عمل خود انسان است. برآيند و محاسبه اش تقدير مي شود. شب قدر تا يكسال، عواملي كه براي هر حادثه اي در يك پرونده قرار مي گيرد. براي يك پرونده شفا گرفتن يا شفا نگرفتن است. رزق داشتن يا نداشتن، آن حادثه هايي كه مي خواهد رخ بدهد، عواملش را در نظر مي گيرد، كه يكي از عوامل هم عمل ماست. منتهي خداوند متعال چون جلوتر مي داند، همه چيزهايي كه مي خواهد رخ بدهد را در نظر مي گيرد. اين شب قدر يك چنين اتفاقي مي افتد كه خدا مقدر مي كند. عواملي كه مي خواهد به وجود بيايد، جمع مي زند. شب قدر گفتند

ص: 1408

كه تضرع كنيم. گريه كنيم. ناله كنيم. آنوقت همان گريه و ناله هم جزء همان عوامل است براي اينكه حوادث خوب براي شما رقم بخورد نوشته مي شود. دعا آن مقدرات را عوض مي كند، بخاطر اين است كه دعاي من هم يكي از عوامل مي شود. اگر شب قدر دعا نكنم و تضرع نكنم، طبق همان چيزي كه در طي سال مي خواهد رخ بدهد، حوادث بر من نوشته مي شود. اما اگر دعا و توسل داشته باشم، اين دعا هم ضميمه مي شود براي اينكه درصد تأثيرگزاري دعا به خصوص در شب قدر، كه شب قدر بستري است كه بذر در آن خيلي رشد مي كند، از اين جهت هست كه مي تواند مقدرات را عوض كند. لذا در يكي از دعاهاي شب قدر ما از خدا مي خواهيم كه خدايا اگر من در مقدرات تو جزء اشقياء بودم، مرا از آن ليست پاك كن و در زمره خوبان قرار بده. تقدير خدا براساس عواملي است كه مي خواهد در به وجود آمدن يك حادثه اي رخ بدهد و از جمله عمل و اراده ما رقم مي خورد. دعاي امشب ما مي تواند تأثير گذار باشد. اين اتفاقي است كه مي خواهد رخ بدهد و از اين جهت جا دارد كه مؤمنين تضرع خالصانه داشته باشند. نكته بسيار مهم ارتباط مقدرات و تقديري است كه براي ما امشب با امام زمان رقم مي خورد. اينكه نقش حضرت در مقدرات ما چيست؟

آقاي شريعتي: صفحه 148 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 147 تا 151 سوره مباركه انعام در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

ص: 1409

فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ لَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ(147) سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشرَْكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشرَْكْنَا وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن شىَ ْءٍ كَذَالِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتىَ ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تخَْرُصُونَ(148) قُلْ فَللهِ َِّ الحُْجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِينَ(149) قُلْ هَلُمَّ شهَُدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشهَْدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَاذَا فَإِن شهَِدُواْ فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ(150) قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشرِْكُواْ بِهِ شَيًْا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَنًا وَ لَا تَقْتُلُواْ أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نحَّْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لَا تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ ِ ذَالِكمُ ْ وَصَّئكُم بِهِ لَعَلَّكمُ ْ تَعْقِلُونَ(151)»

ترجمه آيات:

«اگر تو را تكذيب كردند، بگو: پروردگار شما صاحب رحمتى گسترده است، و خشم و عذابش از مجرمان بازداشته نخواهد شد. (147) مشركان خواهند گفت: اگر خدا مى خواست، ما و پدرانمان مشرك نمى شديم و چيزى را حرام نمى كرديم. همچنين كسانى كه پيش از آنها بودند پيامبران را تكذيب كردند و خشم و عذاب ما را چشيدند. بگو: اگر شما را دانشى هست آن را براى ما آشكار سازيد. ولى شما، تنها، از گمان خويش پيروى مى كنيد و گزافه گويانى بيش نيستند. (148) بگو: خاص خداست دليل محكم و رسا، اگر مى خواست همه شما را هدايت مى كرد. (149) بگو: گواهانتان را كه گواهى مى دهند كه خدا اين يا آن را حرام

ص: 1410

كرده است بياوريد. پس اگر گواهى دادند تو با آنان گواهى مده، و از خواسته هاى آنان كه آيات ما را تكذيب كرده اند و به آخرت ايمان ندارند و كسانى را با پروردگارشان برابر مى دارند، پيروى مكن. (150) بگو: بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم. اينكه به خدا شرك مياوريد. و به پدر و مادر نيكى كنيد. و از بيم درويشى فرزندان خود را مكشيد. ما به شما و ايشان روزى مى دهيم. و به كارهاى زشت چه پنهان و چه آشكارا نزديك مشويد. و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده است- مگر به حق- مكشيد. اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى كند، باشد كه به عقل دريابيد. (151)»

آقاي شريعتي: اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 149 سوره مباركه انعام، خداوند متعال مي فرمايد: «قُلْ فَللهِ َِّ الحُْجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِينَ» پيغمبر به مردم بگو: خدا يك حجتي دارد كه اين حجت بر همه غلبه مي كند. خدا مغلوب كسي نمي شود. در ذيل اين آيه روايات زيادي هست كه در قيامت خداوند متعال با دو سؤال بندگان خدا را كه تقصير كردند، در بندگي كوتاهي كردند، به تعبير امروز كيش و ماتشان مي كند كه ديگر هيچ تكاني نتواند بخورد. هيچ حجتي عليه خدا و در مقابل خدا نداشته باشد، خداوند متعال مي فرمايد: چرا بندگي مرا نكردي؟ اگر كسي بگويد: خدايا، من نمي دانستم. خداوند متعل مي فرمايد: چرا نرفتي ياد بگيري؟ ما عقل و هوش به تو داديم. كتاب ها در اختيارت بود. عالم در اختيارت بود. بنابراين اگر كسي

ص: 1411

بگويد: خدايا من نمي دانستم اين كار را چگونه انجام بدهم. خداوند متعال مي فرمايد: چرا نرفتي ياد بگيري؟

در كشور ما ندانستن معني ندارد. در كشوري هستيم كه عصر ارتباط است. به راحتي مي شود اين را فهميد. اگر در روز قيامت خداي متعال از كسي سؤال كند چرا عمل نكردي؟ اگر بگويد: نمي دانستم، مي گويد: ياد مي گرفتي. اگر بگويد: مي دانستم. خدا مي فرمايد: چرا عمل نكردي؟ ندانستن عذر نيست، دانستن و عمل نكردن بد است. آنهايي كه مقصر بودند و عمل نكردند، پروردگار عالم حجت را بر آنها تمام مي كند.

انسان بايد التماس كند و از خداوند بخواهد كه خدايا درك شب قدر را براي ما ميسر كن، به خصوص شب آخر كه شب 23 است. در روايتي خيلي زيباست كه گفته شده بود هر سه شب دخيل است. شب نوزدهم شب تقدير است. شب 21 شب تحكيم است. يعني همان تقدير محكم تر مي شود. شب 23 شب قضا است. به گونه اي امضا مي شود. مثل مراحل حكمي است كه يك قاضي مي خواهد بدهد. يك حكمي در ذهن شكل مي گيرد. مرحله بعد اين حكم را مي دهد. يعني حكم صادر مي كند. بعد احياناً يك دادگاه ثانوي ديوان عالي مي آيد و آن را تثبيت مي كند. ديگر وقتي حكم از طرف ديوان عالي آمد قابل تجديد نظر نيست. شب 23 از همه مهمتر است، كه اگر در دو شب قبل كوتاهي شده است، در اين شب مي تواند جبران كرد.

همه ما مي دانيم كه در كل ماه رمضان، مهمان اصلي خدا ولي خدا و ولي مطلق خداست و تمام ملائكه بر او نازل مي شوند. قرآن مي گويد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ»

ص: 1412

(قدر/4)، «تنزل» صيغه مضارع است. ماضي نيست كه بگويي: در زمان پيغمبر نزول ملائكه اي رخ داده و تمام شده است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» ملائكه نازل مي شوند، هرساله اين شب، شب قدر هست. پيغمبر هم وقتي اميرالمؤمنين كنارش نشسته بود، به دو نفر اين آيه را تذكر داد. پيغمبر فرمود: آيه قرآن كه مي گويد: هر سال ملائكه مي آيند، ملائكه بعد از من بر چه كسي مي آيند؟ حضرت فرمودند: بر امام مي آيند. چون معصوم است كه فقط تحمل اين را دارد كه تمام ملائكه بر او وارد شوند. ملائكه موجودات مادي بر روي زمين نيستند. ملائكه موجود مجرد هستند. موجود مجرد روي قلب و روح وارد مي شود. كدام روح مي تواند تحمل و ظرفيت اين را داشته باشد كه تمام ملائكه بر او وارد شوند. جز معصوم هيچكس ديگري توان اين و ظرفيت اين را ندارد. بنابراين شب قدر، شب مهماني است كه براي ولي خدا ضيافت و مهماني فراهم مي شود و تمام ملائك بر او وارد مي شوند و مقدرات همه انسان ها را تا يكسال براي او بياورند.

اينكه براي خود او و در رابطه با خود او و خدا چه اتفاقي رخ مي دهد از فهم ما خارج است. خدا مي داند و ولي او! اما آنچه ما مي فهميم، ترشحاتي از مهماني خاص خدا با ولي اش در شب قدر است كه به ديگران مي رسد. آن چيزي كه از سر ريز آن سفره به ديگران مي رسد، «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ» (قدر/3) يك شب را اگر درك كنيد، از هزار ماه يعني هشتاد و خرده اي سال، يعني يك عمر، از يك عمر بندگي بهتر است. يعني شما اگر

ص: 1413

بتواني يك شب را درك كني، درك شب قدر فقط بيدار بودن نيست. درك شب قدر اين است كه شما بتواني براي صاحب شب قدر كه در زمان ما حجة ابن الحسن است، با او پيوند بخوري. پيوندي كه بيش از چيزي است كه تا حالا بوده است. اگر من بخواهم بگويم امشب را درك كردم، يعني از سفره او چيزي گير من آمده باشد. چون اصل مهماني بين خدا و او است. من وقتي شب قدر را درك مي كنم كه از آن سفره چيزي نصيب من شود. براي همين است كه آنهايي كه در محيط ولايت معصومين هستند، چيزي گيرشان مي آيد. آنهايي كه خارج از محيط معصومين هستند، از ولايت معصوم خارج هستند و شب قدر ندارند. بنابراين مؤمنين در شب هاي قدر وقتي قرآن بر سرشان مي گذارند بعد از بك يا الله، بمحمد، بعلي، بفاطمه، توسلشان را مي گويند كه ما در محيط ولايت شما هستيم.

شب قدر را كسي درك مي كند كه علاوه بر بيدار بودن بتواند يك اتفاق جديد برايش رخ بدهد و آن يك انس و پيوند و رابطه ي بيشتر با ولي خدا داشته باشد. آن موقع هست كه آن مقدراتي كه براي اين رقم مي خورد، و به امضاي ولي خدا مي رسد كه آن يد الله است، در طول سال مقدرات خوبي خواهد بود. رابطه عاطفي كه صرفاً رابطه بدون منطق نيست. شما وقتي به ولايت او نزديك شدي، يعني به خدا نزديك شدي. او باب الله است، پس بنابراين بهره بيشتري از رحمت خدا بردي. از اين جهت هست كه مقدرات سال فرق مي كند. اين شب ها التماس كنيم

ص: 1414

كه خدا ما را با ولي اش پيوند بدهد و بتوانيم انس بيشتري با ايشان داشته باشيم. خوشا به حال آنهايي كه از اين شب ها انس گرفتند.

رحمت و رضوان خدا بر مرحوم آيت الله بافقي كه از كساني بود يك كتاب راجع به ايشان حرف هست. مرحوم بافقي در زمان آيت الله حائري يزدي به كمك او حوزه علميه را تأسيس كردند. ايشان خيلي رفيق خدا بود. نسبت به امام زمان خيلي عشق داشت. يك آدم فوق العاده اي بود. ايشان در ابتدا كه حوزه علميه مي خواست تأسيس شود، به شيخ عبدالكريم حائري گفت: شما جلو برو، من كنارت هستم. هرجا به مشكل خوردي من از امام زمان(ع) مي گيرم. چندين بار در شهريه دادن طلبه ها كمك كردند. آيت الله حائري به مشكل خورد. به ايشان گفت: بيا درست كن. مرحوم بافقي گفت: اگر من تا عصر نگيرم بنده خدا نيستم. آيت الله گلپايگاني فرمود: در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري 400 طلبه در قم بيشتر نبوديم. زمستان سردي بود، بعضي طلبه ها گفته بودند: سرد است، اگر مي شود عباي زمستاني كه يك مقدار كلفت تر هست براي ما تهيه كنيد. آيت الله حائري گفت: من پولي ندارم كه عباي زمستاني بگيرم. آقاي بافقي نشسته بودند گفتند: من برايشان مي گيرم. من از حضرت برايشان مي گيرم. شب جمعه بود جمكران رفت و تا صبح ماند. برگشت به آقاي حائري گفت: تا شنبه حواله شده برسد. شنبه بود كه چهارصد عباي زمستاني فراهم شد. اين بزرگوار در زمان كشف حجاب با رضاخان درافتاده بود. ايشان را از قم تبعيد كرده بودند و در كنار حضرت عبدالعظيم آورده بودند. ايشان

ص: 1415

به طلبه ها مي گفتند: اگر مي خواهيد برويد مؤمني را ببينيد، كه شياطين تسليم او هستند، برويد آقاي بافقي را ببينيد. آن رفاقت ها قشنگ است. اين شب ها شب قدر آخر و شب 23 هست، وقت گرفتن اين رفاقت ها از خود حضرت است. انشاءالله همين باعث مي شود مقدرات سال ما رقم بخورد. امشب رزق ويژه است. چون حضرت مهماني خاص دارد و ما ريزه خوار آن سفره هستيم. از آن سفره بهره مند شويم.

خدا را به حق محمد و آل محمد قسم مي دهيم كه توفيق درك شب قدر را به همه ما عنايت كند. انشاءالله امشب ديگران را در نظر داشته باشيم.

والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

93-06-09 - وظايف منتظران

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

به ظاهر زائرم اما زيارت را نمي فهمم * * * من بي چاره لطف آشکارت را نمي فهمم

تو از من بيشتر مشتاق ديداري و من حتي * * * بدين افتادن گاه و گدارت را نمي فهمم

زيارت نامه مي خوانم دلم از نور لبريز است * * * اگر چه گاه معناي عبارت را نمي فهمم

تو پرواز مرا در اوج مي خواهي و مي داني * * * من از بس در قفس بوده ام اسارت را نمي فهمم

به جاي غربت تو ازدحام صحن را ديدم * * * غريبي آه درد بيشمارت را نمي فهمم

به هر زائر سه جا سر مي زني دلگرمي ام اين است * * * زيارت نه ولي قول و قرارت را که مي فهمم

به

ص: 1416

ظاهر زائرم اما زيارت را نمي فهمم

شريعتي: سلام مي گويم به همه ي بيننده هاي خوبمان خانم ها و اقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز آرزو مي کنم در هر کجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناهتان باشد و زندگيتان منور باشد به نور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ايام دهه کرامت مبارکتان باشد هر چه خير و برکت است در اين ايام به سمت شما سرازير شود. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله ايام را خدمت شما تبريک مي گويم خوشحاليم در خدمت شما هستيم.

حاج آقا عالي: سلام عليکم و رحمة الله بنده هم خدمت حضرت عالي و همه ي دوستان بزرگوار بينندگان محترم سلام و عرض ادب دارم تبريک مي گويم اين ايام را که ايام مواليد مطهره است به خصوص وجود مقدس امام رضا عليه السلام ان شاء الله از اين برکات استفاده همه مان بتوانيم بکنيم.

شريعتي: ان شاء الله حال دوستانمان خوب باشد اين دقايق که خدمتشان هستيم لحظات مفيدي باشد در ذيل بحث يادي از امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به بحث وظايف فردي منتظران رسيديم نکات خيلي خوبي را در جلسات قبلي شنيديم دوستان مي توانند به سايت ما مراجعه بکنند فايل هاي صوتي و متني آن موجود است samtekhoda3.ir هفته ي گذشته بحث تجديد عهد با حضرت را شما بيان کرديد به عنوان يکي از مهمترين وظايف و دغدغه هاي منتظران که آثار تربيتي بسيار فراواني را دارد بحث ناتمام ماند طلب دوستان مان شد که بحث را حاج آقا اين هفته تقديم دوستان بکنند ما و بيننده هاي خوب سراپا گوشيم و مي شنويم.

ص: 1417

اج آقا عالي: بسم الله الرحمن الرحيم همان طور که حضرت عالي هم فرموديد بحث ما در رابطه با وظايف منتظران رسيد به يکي از مهم ترين وظايفي که در واقع از لوازم يک منتظر از لوازم اصلي يک مومن است که اين مسئله را دنبال بکند بحث تجديد عهد و وفاي به عهد با حضرت ولي عصر عليه السلام است ما عرض کرديم در روايات و آيات بسياري يک عهدي مطرح شده که مفاد آن عهد خيلي شفاف در زيارت سرداب مقدس آن جا ذکر شده که عهد آن عهد همان عهدي است که ما عبوديت داشته باشيم در صراط مستقيم الهي منتها تحت ولايت معصوم با رهبري يک رهبر الهي آن عهد اين بود که وَ هُوَ عَهْدِي إِلَيْكَ وَ مِيثَاقِي لَدَيْكَ ... فَأَبْذُلُ نَفْسِي وَ مَالِي وَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلَنِي رَبِّي بَيْنَ يَدَيْكَ که انسان تمام سرمايه هاي خودش را تسليم ولي خدا بکند اموال ما سرمايه هاي ماست علم ما مهارت هاي ما قدرت ما آبروي ما فرزندان ما خانواده ي ما اين ها سرمايه هاي ماست تمام اين سرمايه ها را و امکاناتي را که در اختيار او است اين ها را اگر مي خواهد برکت پيدا کند رشد بکند اگر مي خواهد اين ها بماند اين ها را تسليم ولي خدا بکند ما سرمايه هايمان يک جايي بايد خرج بکنيم بالاخره بايد يک جايي به کار ببريم اگر خرج ولي خدا کرديم شکرش را به جا آورده ايم طبيعتا رشد مي کند اين ها زياد مي شود علم ما را اگر علم ما را در اين مسير به کار برديم ثروتمان را در راه رضايت خدا و ولي اش به کار برديم آبرويمان را خرج کرديم

ص: 1418

براي خدا و جايي که ولي اش رضايت دارد اين ها زياد تر مي شوند اين ها بيشتر مي شود و الا اگر نه هدر مي روند و خرج شيطان مي شوند يک آقايي مي گفت من يک انگشتري داشتم خيلي وابسته به آن داشتم علاقه به آن داشتم يک مرتبه يکي از رفقا به من گفت اين انگشترت را يادگاري به من بده گفتم نه هر چه اصرار کرد گفتم نه رفتم دستشويي وضو بگيرم برگردم بيايم با خنده بهش گفتم انگشتري که در راه خدا رفتيم چاه توالت از ما گرفت بالاخره اين طوري است آدم در راه خدا ندهد يک راه ديگر بايد خرج شود چه بسا خرج اولياء شيطان مي شود در زمان حضرت علي عليه السلام اين معروف است يکي از شخصيت هاي معروف آن زمان که به ظاهر خيلي مقدس گري در مي آورد اين احتياط شرعي کرد در زمان خلافت اميرالمومنين با حضرت بيعت نکرد يکي از آقازاده هاي آن زمان و فرزندان بزرگان آن زمان بود با حضرت امير عليه السلام بيعت نکرد دوران اميرالمومنين تمام شد و به شهادت رسيد دوران امام مجتبي هم بيعت نکرد با حضرت امام مجتبي هم دوران امامتش با شهادتش تمام شد دوران امام حسين عليه السلام هم عهدي با حضرت نبست و با امام حسين هم بيعتي نکرد کنار کشيده بود به هر حال گوشه ي عافيتي براي خودش طلبيده بود زمان امام سجاد مصادف بود با دو تن از خلفاي اموي که خيلي جنايت کار بودند يکي عبدالملک مروان يکي هم هشام بن عبدالملک که يکي از کارگزاران اين ها حجاج بن يوسف معروفي بود که در کوفه حاکم بود و در خونريزي

ص: 1419

به خصوص نسبت به شيعيان و علويين زبان زد بود تا حدود صد و بيست هزار نفر کساني که به دست او کشته شدند در تاريخ نوشته اند شب در منزل حجاج بن يوسف را زدند نگهبان رفت دم در ديد همان شخصيتي که با اميرالمومنين امام حسن امام حسين بيعت نکرده بود عهدي نبسته بود آمده دم در گفت من کار ضروري دارم با حاکم گفت اين موقع شب؟ گفت بله خيلي فوري است اين آمد داخل و حجاج داشت مي خوابيد در بسترش دراز کشيده بود گفت چه کار داري؟ گفت جناب حاکم من حديثي از پيغمبر را شنيده ام که مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً اگر کسي شب بميرد و امام زماني نداشته باشد و بيعتي بر گردنش نسبت به او نباشد به مرگ جاهلي مرده من مي ترسم امشب بميرم با امام زمانم بيعت نداشته باشم آمدم با شما بيعتي بکنم

شريعتي: با حجاج به عنوان امام بيعت بکند؟

حاج آقا عالي: بله به عنوان امام، حجاج همين طور که دراز کشيده بود بلند نشد پايش را از زير آن رو انداز در آورد گفت من حال ندارم بلند شوم با دستم بيعت کنم با پايم بيعت کن بس است او هم با پاي حجاج بيعت کرد و رفت ببينيد آن کسي که امکانات خودش را خرج ولي خدا نکند بايد ذليلانه اين چنين با پاي شيطان بيعت بکند در هر حال «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ» (يونس/32) به تعبير قرآن بعد از حق چيزي جز ضلالت نيست يا امام حق است يا امام باطل يا امام نور

ص: 1420

است يا امام نار ديگر بيشتر از اين نيست پس آن عهدي که ما داشتيم آن عهد ولايت که همان عهد بندگي در صراط مستقيم است اين است که تمام سرمايه هايمان و امکاناتمان را تسليم او بکنيم و در رضاي او به کار ببريم، که او مي خواهد او مي پسندد او دستورش را به ما داده ما گفتيم براي اين که بتوانيم پايبند به اين عهد باشيم بتوانيم خودمان را به صورت تام و تمام و در بست در اختيار ولي خدا قرار بدهيم و وفاي به عهدمان بکنيم کارهايي را بايد انجام دهيم يعني مصاديقي دارد وفاي به عهد يکي اش همان بود که جلسه ي قبل اشاره کرديم که روزانه تجديد عهد داشته باشيم با حضرت اين خودش بسيار ارزشمند است به خصوص در همان وقت هايي که متعلق به امام زمان است که يکي از وقت ها را مي گفتيم اول روز و آخر روز يعني اول صبح و آخر روز که موقع غروب است اول صبح بعد از نماز صبح يا اول روز آدم با يک عهدي روزش را شروع بکند يا همان دعاي عهد معروف يا دعاي عهد مختصر يا به هر حال به زبان خودماني سلامي بدهد و تجديد عهد بکند غافل نباشيم از حضرت يکي ديگر از مصاديق وفاي به عهد و پاي عهد با ولي خدا ايستادن اين است که انسان روزش شبانه روزش در غفلت از او نگذرد ما در رواياتمان است امام صادق عليه السلام فرمود خدا رحمت کند آن کسي را که خودش را وقف ما اهل بيت بکند رَحِمَ الله اِنَّ رَحِمَنا حَبسُ نَفسَهُ عَلَينا خدا رحمت کند آن

ص: 1421

کسي را که خودش را دربست وقف ما بکند ما حالا دربست هم اگر وقف نکرديم لا اقل در بست غافل نباشيم 24 ساعتمان طوري نباشد که بگذرد و يادي از آن بزرگواران به خصوص امام حي و زنده ي ما که همه ي نعمت ها از او به ما مي رسد يادي از او نداشته باشيم اميرالمومنين عليه السلام در غرر الحکم است مَنْ أَحَبَّ شَيْئاً لَهِجَ بِذِكْرِهِ اگر کسي را دوست داشته باشد يادش مي کند به زبان مي آورد او را نقل مي کنند که زليخا که خيلي علاقه به يوسف داشت اسم همه چيز را يوسف گذاشته بود مي خواست هيچ چيز جز يوسف در ذهنش و زبانش نباشد گفت آن زليخا از سپندان تا به عود نام جمله چيز يوسف کرده بود همه چيز را اسمش را گذاشته بود يوسف در قرآن در سوره ي يوسف ببينيد. سوره ي يوسف واقعا از زيبا ترين قصه هاي قرآني است و به تعبير خود قرآن احسن القصص است در سوره ي يوسف حضرت يعقوب نماد يک منتظر است يعني اگر خصوصيات يک منتظر را آدم بخواهد چيست در فراق يک عزيزي حضرت يعقوب را ببيند که آن جا چطور بود يکي از خصوصيات يعقوب اين بود که با اين که بيست سال يا طبق نقلي چهل سال دچار فراغ يوسف شد يادش نرفت اين طور نبود که طول مدت باعث شود که يواش يواش عادي شود برايش غيبت يوسف يواش يواش فراق يوسف برايش عادي شود و مشغول کارهايش باشد و فراموشي او بگذراند برادر هاي يوسف که به او جفا کردند و باعث غيبت او شدند دنبال کار و زندگي اش يادشان رفتند و غافل شدند ولي

ص: 1422

حضرت يعقوب اشک چشمش خشک نمي شد دائم به ياد او بود «وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِيمٌ» (يونس/84) حتي تعبير قرآن اين است که او نابينا شد از شدت گريه اي که در فراق او مي کرد و اين قدر يوسف يوسف مي گفت که به او مي گفت «تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ» (يونس/85) اين قدر يوسف يوسف مي گويي يا مريض مي شوي و يا خودت را هلاک مي کني اين حالت را داشت ببينيد اين يک واقعيتي است که نمي شود يک کسي منتظر باشد و شب و روزش با غفلت از او بگذرد خدا رحمت کند آيت الله ميلاني را رضوان خدا بر اين مرجع بزرگوار باشد مي گفت مومن حداقل در روزي يک ربع بيست دقيقه 24 ساعت نه که خودمان را وقف او کنيم اين مقدار خوب است که به ياد او باشد بنشيند يک درد دلي بکند بنشيند دعايي بخواند صلوات هايي هديه کند به حضرت

شريعتي: قسمت دردناک ماجرا اين جاست که حاج آقاي عالي حضرت مدام به ياد ما هستند وَ لا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ و از اين طرف ما اين کم لطفي را در حق حضرت داريم.

حاج آقا عالي: اگر باشد خيلي جفا مي شود حقيقتا همين طور است اين از بلاهاي بزرگ ماست که دچار فراموشي باشيم بايد بدانيم که چه گناهاني باعث مي شود که انسان اين قدر غافل مي شود از اين گناهان به خدا پناه ببريم در سوره ي طه است وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا که خداوند متعال مي فرمايد که اگر کسي از ياد من اعراض بکند از ياد من دوري بکند اين دچار معيشت

ص: 1423

ضنک مي شود زندگي و معيشت تنگ و پر فشار مي شود خوش نمي گذرد برايش آرامش ندارد ممکن است خيلي چيزهايي که آسان کننده ي زندگي باشد برايش باشد آسايش داشته باشد ولي آرامش در زندگي اش نيست آساني برايش است ولي آرامش نيست آن وقت اين که خدا در اين جا فرموده اگر کسي از ياد من و ذکر من دوري بکند يکي از مصاديق ذکر اهل بيت اند خود اهل بيت اند «قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولًا» (طلاق/11) خدا در قرآن رسولش را به عنوان ذکر ياد کرده امام صادق عليه السلام فرمود ذکر ما ذکر خداست واقعا هم همين طور است حال اگر کسي از ياد اهل بيت از ياد امام زمان عليه السلام غافل شود زندگي اش زندگي اي مي شود که يواش يواش دچار شدت هاي زندگي دچار گرفتاري هاي زندگي آن چنان در چنبره ي زندگي پيچيده مي شود که دائم شب و روزش مي گذرد ولي در عين حال نمي داند چطور عمرش دارد تلف مي شود بر خلاف آن کسي که سعي بکند در روز ياد حضرت را در خودش بيشتر بکند سعي خودش را انجام بدهد او داراي آرامش است چون ذکر خدا را دارد ثانيا دعاي حضرت شامل حالش است وقتي من به ياد او هستم او دعاي ويژه در حق من دارد ثالثا وقتي که من به ياد امام زمان عليه السلام هستم خود اين مانع بسياري از گناهان است آدم خجالت مي کشد وقتي با ياد او هست با ذکر او است خودش را در محضر او مي بيند آن وقت گناهي هم بکند معمولا گناه ها محصول غفلت هاست محصول فراموشي هاست اگر آدم خودش را به حالت ذکر برساند

ص: 1424

به حالت ياد برساند خود اين مانع بسياري از گناهان مي شود خدا رحمت کند مرحوم آقاي شيخ علي رجب علي خياط را اين روزها سالگردش است ما انتقاد کوچکي از صدا و سيماي خودمان داريم که تجليل خوبي نکرد از مرحوم آقاي شيخ رجبعلي خياط به جاست که از اين بندگان صالح خدا اگر هم بخواهد صحبتي شود يادي به ميان ايد از يک عالمي از يک عارفي از کسي که در اين وادي هاست استفاده شود من برنامه اي را که ديدم واقعا مناسب نبود فردي بود که ما خداي نکرده بي احترامي نمي کنيم ولي در اين وادي ها نبود براي معرفي آقاي شيخ رجب علي خياط خانمي بود ولو با عنوان کارشناس بود معلوم بود که خيلي در اين زمينه دستي بر آتش از نزديک ندارد اين خوب نيست ما اولياء خدا را نبايد اين شکلي تبديل بکنيم به معرفي موزه ها و مثلاً اين که گردشگري است مي خواهيم توضيح بدهيم که اين چه کسي بوده نه بايد کسي باشد که خودش هم اهل دل باشد عالم باشد که شأن آن بنده ي خوب خدا حفظ شود به هر حال مرحوم آقاي شيخ رجبعلي خياط ايشان از شاگردانشان کسي بود از ايشان مي گفت که دائم به ياد حضرت بود و همه را به ياد مي انداخت صلوات هايش بدون عجل فرجهم نبود آروزيش جز فرج چيزي نبود و در مجالسش هميشه دعاي فرج را مي خواند و مي گفت چيزي جز از فرج امام زمان نخواهيد چون که صد ايد نود هم پيش ماست وقتي او بيايد همه چيز است خود ايشان مي گفت آن چه که مهم است در زمان غيبت آمادگي و

ص: 1425

وارستگي است اين را نقل مي کرد که حضرت داود از يک بياباني عبور مي کرد چشمش به يک مورچه اي انداخت که خاک را دارد جابه جا مي کند مي رود برمي گردد خاکي را برمي دارد مي برد اين بزرگوار نطق و حرف زدن حيوانات را مي دانست از آن مورچه سوال کرد که چيست اين خاکي که جا به جا مي کني گفت محبوبي دارم که شرط وصال خودش را اين دانسته که من خاک اين تپه را جا به جا بکنم به آن سمت ديگر ببرم حضرت داود خنديد گفت تمام عمرت هم يک کوچکي از اين خاک را برمي داري جا به جا مي کني عمرت کفاف نمي کند مورچه گفت خودم مي دانم فقط دلم خوش است که اگر هم بميرم مرگم در تلاش و سعي اين است که آن کاري که او مي خواهد انجام بدهم در راه رضاي او حضرت داود به گريه افتاد فهميد که درسي بوده که در مسير او قرارش دادند که آدم وقتي يک محبوبي دارد نبايد غافل از او باشد دائم بايد به گونه اي تلاش داشته باشد گفت در بحر او مي تراش و مي خراش تا دم آخر دم غافل مباش گاهي مواقع ما يک لحظه غفلتمان باعث محروميت از يک عنايت است حتي آن موقعي که خداي نکرده موقع معصيت است بماند اين هيچ اما غفلتش مرحوم آقاي آيت الله شيخ محمد تقي بافقي رضوان خدا بر ايشان باد واقعا از عاشقان امام زمان بود زندگي ايشان درس است اگر دوستان جايي زندگي نامه اي از ايشان ديدند حتما دنبال بکنند در همين زمان هاي نه چندان دور ما با رضا خان هم در قضيه ي کشف حجاب درافتاده بود تبعيد شده بود و زنداني چشيده

ص: 1426

بود و فرد عجيبي بود ايشان خودشان در خاطراتش که برادرشان نقل کرده مي گويد من جواني هايم نجف بودم هنوز ايران نيامده بود مي گويد يک مرتبه براي زيارت امام رضا عليه السلام پياده راه افتادم که از نجف پياده بيايم ايشان هر شب جمعه بي استثناء از نجف پياده مي رفت کربلا مثل خيلي از خوباني که آن زمان بودند از صلحايي که آن زمان بودند اين عادت ها را داشتند که تنبل نبودند اين عادت ها را داشتند که نخواهند بنشينند يک جايي و همان جا حرفي برايشان سقف آسمان سوراخ شود چيزهايي برايشان بريز پايين پياده راه افتاده بود بيايد به سمت ايران از قسمت غرب وارد ايران شده بود خود ايشان مي گويد که طرف هاي غروب بود به يک گردنه اي رسيدم که خيلي برفي بود هوا هم بسيار سرد من يک قهوه خانه اي را ديدم گفتم مي روم آن جا شب را همين جا هستم صبح به راهم ادامه مي دهم همين که رفتم مي خواستم وارد قهوه خانه بشوم ديدم داخل قهوه خانه يک تعداد دارند قمار بازي مي کنند وسايل قمار است مي گويد من ماندم که اگر وارد شوم اين ها آدم هايي نيستند که با امر به معروف و نهي از منکر حرف ما را گوش بدهند از طرفي که من نمي توانم شب را بمانم پيش اين ها بيرون بخواهم بمانم هوا کشنده است هلاک مي شوم متحير ايستاده بودم يک مرتبه يک صدايي از پشت سر آمد که محمد تقي بيا اين جا جاي شما اين جا نيست نگاه کردم ديدم فردي زير درختي نشسته وقتي رفتم نزديکش شدم ديدم زير درخت فضاي زير درخت هوا ملايم است اصلا هواي بهاري است تا چشم کار

ص: 1427

بکند همه جا برف است مي گفت فرد هم فردي است از عظمت و ابهت و معنويتش کاملاً حس کردم از قرائني که از ايشان ديدم خدمت امام زمان ام آن شب را تا صبح خدمت آقا بودم و آن چه که لياقت داشتم استفاده کردم بعد گفتم آقا امکانش است من خدمت شما باشم حضرت فرمود نه شما تحملش را نداريد شما برو مسيرت برو گفت کي ديگر مي توانم خدمت شما برسم آقا فرمودند دو بار ديگر در اين مسير مشهد که داري مي روي زيارت جدم دو بار ديگر مي روي من را يکي قم حرم عمه ام يکي آن جا و يکي نزديک سبزوار مي گويد من خداحافظي کردم و با شوق آمدم يک چند روز گذشت وقتي قم رسيدم سه روزي قم بودم هم زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها کردم هم منتظر بودم آن تشرف حاصل شود نديدم آقا را و تعجب کردم چرا اين شکلي شد راه افتادم رفتم سبزوار شايد بيست روز يک ماه بعد چون پياده مي رفتم رسيدم نزديکي هاي سبزوار آن جا حضرت را ديدم جزئياتي دارد من آن ها را نمي گويم از آقا پرسيدم که آقا چطور شد دفعه ي اول قرار بود قم ما خدمت شما برسيم تشرف حاصل نشد حضرت فرمود من آمدم در حرم عمه ام حضرت معصومه سلام الله عليها منتها شما آن جا مشغول بوديد کسي از کنارت من گذشتم توجه نکردي يک حجابي براي ايشان پيش آمده بود که نتوانسته بود ببيند يک لحظه غفلت يک عنايت و يک ديدار را از دست مي دهد.

شريعتي: حتي اگر يک عمر در مسير باشد.

حاج آقا عالي: بله حتي اگر يک کسي مثل

ص: 1428

آيت الله محمد تقي بافقي از عاشق هاي امام زمان که اين طور لياقت ها را داشت اما در غفلت بود اما شما نگاه کنيد اگر کسي خداي نکرده در غفلتش يک معصيتي باشد خيلي باعث حجاب سنگين برايش مي شود در هر حال ما سعي بکنيم ياد حضرت را در خودمان بيشتر بکنيم خود اين يکي از موارد و مصاديق وفاي به عهد است بعد از مدتي يواش يواش اين عادي مي شود برايمان يعني ديگر مي توانيم همه ي کارهايمان را انجام بدهيم به ياد او هم باشيم و آن وقت اين دل دل سبزي است و با نشاط است و زندگي اش واقعا زندگي خوبي است اين امکان پذير است متاسفانه بعضي از ما همان ابتدا تا يک کاري را مي شنويم فوري حس مي کنيم اين مال آن اولياء بزرگ است و شدني نيست کاملاً شدني است شما نگاه کنيد اگر خداي نکرده دچار مصيبت عزيزي شده باشيد فرض کنيد به عنوان مثال يکي از نزديکان عزيز آدم از دنيا رفته باشد يا فرزندي از کسي گم شده باشد مثلا عرض مي کنم او ولو اين که ممکن است کارهاي ديگرش انجام بدهد اما ياد او در او هست حداقل تا يک مدتي حالا اگر اين را آدم تمرين بکند آن وقت يواش يواش مي تواند خود را در محضر حضرت بداند و لياقت هاي بالاتر از اين را هم پيدا بکند ان شاء الله که اين چنين باشيم و طبق دعايي که خود امام زمان يادمان دادند از ناحيه ي مقدسه رسيده اين دعا را زياد بخوانيم که اللّهُمَّ لا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ خدايا ياد او را ما را دچار فراموشي نسبت

ص: 1429

به ياد او قرار نده هم هميشه ياد او باشيم هم منتظر او.

شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون خيلي نکات خوبي را شنيديم شايد همين جاست که داخل پرانتز عرض کنم توضيحات شما و نکاتي که شما مطرح کرديد اين که مي گويند نماز اول وقت آثار و برکاتي دارد هر کسي رفته دستوري بگيرد از بزرگان دينمان توصيه مي کردند نماز اول وقت چون سر قرار آدم غافل نمي شود اثرات سازنده و برکات را دارد آدم هميشه حواسش است

حاج آقا عالي: اگر ما اين را بدانيم نسبت به ياد حضرت که ياد خداست اگر بتوانيم اين کار را بکنيم شبيه همين است که کساني که اول وقت اند اين براي آدم حاصل مي شود

شريعتي: ان شاء الله نصيب همه تان شود خيلي ممنون. مشرف مي شويم به محضر قرآن کريم چقدر خوب است ثواب اين تلاوت را هديه بکنيم به ساحت مقدس حضرت ولي عصر اراوحنا فداه آيات 21 ام تا 26 ام سوره ي مبارکه توبه در سمت خداي امروز تلاوت مي شود قرار روزانه ي سمت خدايي هاست باز مي گرديم همراه شما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل و سلم علي الرسول و آل النبي العظيم

يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ ?21? خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ?22? يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ?23? قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ

ص: 1430

فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ?24? لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ?25? ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ?26?

ترجمه:

پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودي و بهشت هايي که براي آنان در آنها نعمت هاي پايدار است، مژده مي دهد. (??) همواره در آنجا جاودانه اند؛ يقيناً نزد خدا پاداشي بزرگ است. (??) اي اهل ايمان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگيريد؛ و کساني از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گيرند، هم اينانند که ستمکارند. (??) بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالي که فراهم آورده ايد و تجارتي که از بي رونقي و کسادي اش مي ترسيد و خانه هايي که به آنها دل خوش کرده ايد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدايت نمي کند. (??) بي ترديد خدا شما را در جبهه هاي زياد و عرصه هاي بسيار ياري کرد و [به ويژه] روز [نبرد] حنين، آن زمان که فزوني افرادتان شما را مغرور و شگفت زده کرد، ولي [فزوني عدد] چيزي از خطر را از شما برطرف نکرد، و زمين با همه وسعت و فراخي اش بر شما تنگ شد،

ص: 1431

سپس پشت به دشمن از عرصه نبرد گريختيد. (??) آن گاه خدا آرامش خود را [که حالت طمأنينه قلبي است] بر پيامبرش و مؤمنان نازل کرد، و لشکرياني که آنان را نمي ديديد [براي ياري مؤمنان] فرود آورد، و کساني را که کفر مي ورزيدند، به عذاب سختي مجازات کرد؛ و اين است کيفر کفرپيشگان. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: چه کنم ديده و دل را که مدام دل تو را مي طلبد ديده تو را مي جويد، ان شاء الله تمام لحظاتتان غرين ياد حضرت باشد اشاره ي امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند در ادامه همراه شما خواهيم بود.

حاج آقا عالي: آيه ي 23 سوره ي مبارکه ي توبه خداي متعال مي فرمايد که مومنين پدرتان برادرتان خويشتان اگر کافر بودند اين کفر را بر ايمان ترجيح ندهيد آن ها ديگر ولايتي ندارند پدر در جايي که کافر باشد يا نه کافر نباشد دستوري به کفر بدهد واجبي را ترک بکن حرامي را انجام بده در مجلس گناه بيا اين جاها ولايت ديگر ندارند در جايي ولايت براي کسي است براي پدر است براي به عنوان مثال پدر بزرگ است براي مادر در جايي دستور دادنش که بايد آدم اطاعت بکند که خلاف ولايت خدا و دستور خدا نباشد در جايي که آن ها خلاف دستور خداوند دادند در عين حفظ به احترامشان آن احترام سر جاي خودش حتي اگر کافر يا مشرک هم باشند در دستورات دينمان داريم که احترام بگذاريد اما اطاعت نداشته باشيد از آن ها چون آن جا اطاعت خداوند متعال و ولايت خدا مقدم است.

ص: 1432

ريعتي: خيلي ممنون يک شنبه ي ماه ذي القعده يک ويژگي دارد و يک نمازي دارد که آثار و برکاتش بسيار بسيار فراوان است دوستان قديم سمت خدا مي دانند که هر سال قرار يک شنبه هاي سمت خدايي ها بود که اين نماز را بخوانند و براي هم دعا بکنند خيلي ها گفتند اگر زحمتي نيست حاج آقاي عالي نماز را يک بار ديگر تذکر بدهيد و ياد آوري کنيد.

حاج آقا عالي: توفيق بزرگي است اگر کسي چهار رکعت نماز را بتواند انجام بدهد فضائل اين نماز را دوستان اگر در مفاتيح ببينند روايات پيغمبر است که توبه شان قبول مي شود گناهانشان بخشيده مي شود عاقبت بخير و با ايمان از دنيا مي رود والدينشان از آن ها راضي خواهد بود به والدينشان خيرات مي رسد اموال و رزقشان با برکت مي شود خيلي برکات دارد اين چهار رکعت در يکي از يک شنبه ها حال اگر اين يک شنبه کسي توانست اين يک شنبه اگر نه هر کدام از يک شنبه هاي ماه ذي القعده مي تواند اين عمل را انجام بدهد غسلي بکند وضو بگيرد بعد از آن چهار رکعت دو تا دو رکعتي در رکعت اول بعد از حمد سه مرتبه قل هو الله بعدش معوذتين قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخواند و بعد از اتمام اين چهار رکعت هفتاد مرتبه استغفار بکند و بعد يک دعايي دارد که يا عزيز يا غفار مي توانند به مفاتيح مراجعه بکنند اين عمل را انجام بدهند خيلي با فضيلت است.

شريعتي: حتما به مفاتيح مراجعه بکنند و ما را هم دعا بکنند نماز يک شنبه ي ماه ذي القعده قبل

ص: 1433

از اين که نکات پاياني حاج آقاي عالي در مورد بحث امروز و وظايف فردي منتظران ان شاء الله هفته ي آينده اگر توفيقي بود حاج آقاي عالي به بخشي از دوستان ما پاسخ خواهند داد دعوت مي کنم بيننده ي برنامه ي هفته ي آينده هم باشيد خدمت شما هستيم وقت در اختيار شماست.

حاج آقا عالي: يکي ديگر از مصاديق وفاي به عهد نسبت به امام زمان عليه السلام اداي حقوق مالي حضرت است آن حقوقي که به هر حال چه واجب چه مستحب نسبت به امام زمان عليه السلام آدم بايد خرج بکند و هزينه بکند اين ها را در آن بخل نورزد حقوق واجب حضرت که در راسش همان خمس است مسئله ي خمس است که حق اهل بيت است يک پنجم درآمد کساني که کاسب هستند درآمدي دارند بعد از اين که در طول سال خرج هايشان را کردند هزينه هاي زندگيشان را کردند اگر اضافه آمد آن اضافه بر هزينه هايشان يک پنجمش را به عنوان سهم خدا و رسول و ذوي القربي که ما مي گوييم سهم امام که سهم امام نصفش سهم امام است نصفش سهم سادات فقير است که در سوره ي انفال آيه ي 41 آمده که «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّ_هِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ» که در واقع همان بحث خمس را که يک پنجم در آمد است اين را در اين آيه مطرح مي کند من روايتي را از امام رضا عليه السلام بخوانم در اصول کافي آمده اين روايت خيلي قابل توجه است من تقاضا مي کنم به خصوص دوستان بزرگواري که مخارج خانواده به عهده ي آن هاست رزق خانواده

ص: 1434

را آن ها مي دهند چون گاهي مواقع بعضي از بچه ها دانش آموز اند دانشجو اند در آمد ندارند در يک خانه سوال مي کنند ما چه کار بکنيم پدرمان خمس نمي دهد مي خواهيم نماز بخوانيم مقيد نيست آدم دلش مي سوزد يا مادران نگران اند اين روايت را ببينيد از امام رضا عليه السلام چه برکاتي است اگر کسي حق امام يعني بحث خمس و سادات را بدهد اين در اصول کافي جلد يک است آخرين حديثش است که يکي از تجار فارس از شيعيان اهل بيت نامه اي به امام رضا عليه السلام نوشت که اگر مي شود ما را از خمس معاف کنيد حلال بکنيد که امسال خمس ندهيم امام رضا عليه السلام در جواب اين گونه نوشت بسم الله الرحمن الرحيم إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِيمٌ ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ خداوند متعال کريم است رحمت وسيعي دارد ثواب هر عملي را ضامن است حالا جزئياتي دارد آن ها را نمي خوانم خمسي که شما مي دهيد اين کمکي است که ما بتوانيم دين را پيش ببريم پيش برد دين است و خانواده مان را با آن تامين بکنيم دريغ نکنيد خمستان را از ما، خودتان را محروم از دعاي ما نکنيد.

شريعتي: يعني وقتي خمس مي دهيد ما دعايتان مي کنيم.

حاج آقا عالي: بله دعايتان مي کنيم، اگر شما خمس را اخراج بکنيد از مالتان خارج بکنيد گشايش در رزقتان است برکت رزقتان است، گناهانتان پاک مي شود، در روز قيامت که دچار فقر و بيچارگي هستيد آن موقع دستتان را مي گيرد، مسلمان آن کسي است که پاي عهدش مي ايستد بحث خمس و پرداخت دين مالي به حضرت را جزء وفاي به عهد امام رضا عليه

ص: 1435

السلام دانستند در قرآن هم جايي دارد که اگر کسي اين انفاقات مالي را در راه خدا بکند خداوند متعال به پيغمبر مي گويد »خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ» (توبه/103) پيغمبر من شما اموال مردم را که در راه خدا مي دهند بگيرد و خرج کن سه فايده برايشان دارد پاک مي شوند خودشان رشد مي کنند هم خودشان هم زندگيشان هم اموالشان برکت پيدا مي کند و تو دعا کن برايشان طلب رحمت کن برايشان »إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» مايه آرامش مي شود عذاب برداشته مي شود هم در زندگي رنجشان کم مي شود هم در آخرت بنابراين اين بحث دين مالي حضرت را اداره کردن اين را کوچک نگيريم خدا رحمت کند مرحوم آيت الله شاه آبادي را اين عارف بزرگ استاد حضرت امام بود بسياري از کاسب ها و بازاري هاي تهران شاگردش بودند خيلي از شاگردانشان بازاري هاي متديني که در عين حال که کاسب بودند دنبال معرفت هم بودند اطراف اين عارف با عظمت که حضرت امام ايشان را انسان کامل تعبير قرار داده عارف کامل مي دانست دنبال ايشان بودند يک مرتبه ايشان با تشر آمد به بعضي از همين شاگردانش گفت چه است که ما هر چه مي گوييم گوش نمي دهيد کار خودتان را مي کنيد در جا مي زنيد يا عقب گرد مي کنيد همين طور عمرتان دارد مي گذرد بندگان خدا برق از چشمشان پريد گفتند چه مي فرماييد گفت ما هر چه مي گوييم شما گوش نمي دهيد که آمدند خدمت آقا گفتند هر چه بفرماييد ما گوش مي دهيم ايشان فرمودند که نمازهايتان اول وقت است بي بهانه و عذر هر روز يک زيارت عاشورا هم بخوانيد خمستان را همه

ص: 1436

سالي يک بار حساب مي کنند شما روزانه آخر روز حساب بکنيد طبق اين آيه هر کسي درآمدي پيدا کند همان موقع بايد خمسش را بدهد اهل بيت يک فرجه داده اند که يک سال بگذرد اگر کسي خواست روزانه هم حساب بکند اشکالي ندارد ايشان فرمود احتياط کنيد اين عمل را انجام بدهيد هر روز حساب بکنيد اين را نمي خواهم به عنوان يک دستورالعمل حساب بکنم ولي مقصودم اين است هم مسئله ماليشان هم عباديشان اين ها عمل کردند من وارد جزئيات نمي شوم بعضي هايشان صاحب کراماتي شدند از شاگردان آقاي شاه آبادي توجه به اين مسئله داشتند خمس حق اهل بيت است من قبلاً در آن قضيه ي حاج علي بغدادي قضايايي است که بعضي از فقهاي ما طبقش نظرات فقهي را استنباط کردند قضيه ي حاج علي بغدادي که مرحوم محدث نوري در کتاب نجم الثاقبش ايشان فرمود که اگر چيزي در کتاب من نبود جزء اين قضيه که خودم شنيدم خودم رفتم از حاج علي بغدادي که فرد بسيار صالح و با تقوايي است در خدمت مراجع نجف مرحوم کاظميني قضيه را از خودش شنيدم جزئياتش را قبلا گفته ايم اين آقاي حاج علي بغدادي وقتي خمسش را در نجف پيش مراجع نجف شيخ انصاري و بعضي از بزرگان حساب کرد داشت برمي گشت به بغداد حضرت ولي عصر عليه السلام را ابتدا به صورت ناشناس مي بيند حضرت اسم مي آورد که حاج علي کجا مي روي شب جمعه است برگرد که زيارت جد ما کربلا را داشته باشي او مي گويد شما از کجا من را مي شناسي حضرت فرمود من چطور نمي شناسم آن کسي که حق ما را به وکلاي ما

ص: 1437

مي دهد او گفت چه حقي؟ گفت خمسي که امروز دادي چطور من نمي شناسم کسي که حق ما را به وکلاي ما مي دهد شهادت مي دهم به اين که تو مومني خدا رحمت کند من از مرحوم آيت الله اراکي از استادشان شيخ عبدالکريم حائري شنيدم که آقاي حائري ايشان مي فرمودند که طبق همين قضيه دادن خمس به مراجع به عنوان وکيل حضرت امضا شده به عنوان وکلاي حضرت حضرت راضي اند که خمس داده شود بنابراين هم خمس به عنوان يکي از انفاقات واجب هم بعضي از انفاقات مستحب مجلس گرفتن براي اهل بيت به خصوص سيد الشهدا و فضايل را گفتن زيارت آن ها رفتن خرج آدم بکند هزينه بکند صدقه دادن روزانه هديه دادن براي آن ها اين ها همه خرج هايي است که در راه حضرت است ان شاء الله حساب مي شود.

شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنونم فردا ان شاء الله با حضور حاج آقاي فرحزاد خدمت شما خواهيم رسيد صحن تو و ضريح تو و بارگاه تو هر حاجت نگفته گمانم روا شود.

اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي

93-06-16 - وظايف منتظران، شناخت امام رضا(عليه السلام) و فضيلت زيارت حضرت

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

هميشه قبل هر حرفي برايت شعر مي خوانم * * * قبولم کن من آداب زيارت را نمي دانم

نمي دانم چرا اين قدر با من مهربان هستي * * * نمي دانم کنارت ميزبانم يا که مهمانم

نگاهم رو به روي تو بلا تکليف مي ماند * * * که از لبخند لبريزم که از گريه فراوانم

به دريا مي زنم دريا ضريح توست غرقم کن * * *

ص: 1438

در اين امواج پر شوري که من يک قطره از آنم

سکوت هر چه آيينه نمازم را تو معني نه * * * بريز آرامشي ديرينه در سينه پريشانم

تماشا مي شوي آيه به آيه در قنوت من * * * تويي شرط و شروط من اگر باري مسلمانم

اگر سلطان تويي ديگر ابايي نيست مي گويم * * * که من يک شاعر درباري ام مداح سلطانم

شريعتي: السلام عليک يا علي بن موسي الرضا سلام مي گويم به همه ي هم وطنان عيد ميلاد امام رئوف مبارکتان باشد بهترين ها را در اين روز بسيار پر نور در اين روز بسيار فرخنده براي همه ي شما آرزو مي کنم خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله عيد شما مبارک

حاج آقا عالي: سلام عليکم بنده هم خدمت شما دوستان بزرگوار بينندگان محترم متدين سلام و عرض ادب دارم تبريک عرض مي کنم امروز را که واقعاً روز با عظمتي است روز ميلاد امام رئوف امام رضا عليه السلام را خدمت مولايمان امام زمان عليه السلام و همه ي دوستان بزرگوار بيننده سلام عرض مي کنم و خدمت شما هستيم.

شريعتي: خوشحاليم در اين روز مبارک به صورت زنده و مستقيم کنار شما هستيم و بيننده هاي خوبمان ان شاءالله زيارت مشهد مقدس نصيبتان باشد دوستان در مشهد هم حتما نائب الزياره ما خواهند بود ما قرار گذاشته بوديم امروز به سوال هاي بينندگان پاسخ بدهيم اما اجازه مي خواهيم که اين قرار را موکول مي کنيم به هفته ي آينده ان شاء الله و هفته ي آينده به سوالات شما پاسخ مي دهند. برنامه ي امروز ما

ص: 1439

يک برنامه ويژه اي است که هم رنگ و بوي امام رضا عليه السلام را خواهد داشت و هم رنگ و بوي حضرت مهدي عليه السلام.

حاج آقا عالي: بسم الله الرحمن الرحيم همان طور که همه ي دوستان بزرگوار مي دانند ما ايراني ها نسبت به همه ي ائمه ارادت خاص و وِيژه داريم و وظيفه مان است ولي نسبت به امام رضا عليه السلام يک ارادت ديگري است امام رضا به هر حال جوري است که همه زير سايه اش هستيم اين وجود مقدس دو سه سال بيشتر در ايران نبود سال 200 هجري وارد ايران شد سال 202 به شهادت رسيد در واقع حدود سه سال اما در عين حال به قدري برکات داشت بودن امام رضا عليه السلام در ايران که اگر آن مقداري که ما مي توانيم بفهميم از آن برکات آن چيزهايي که نمي دانيم و اسراري که در آمدن ايشان بوده و احيانا شايد در طول تاريخ بيشتر روشن شود آن ها را کاري نداريم اما همان مقداري که براي ما روشن است واقعا برکات فوق العاده بود اجازه مي خواهم به يکي دو تا از اين برکات در طي برنامه ي امروز ان شاء الله اشاره بکنم يکي از مهم ترين برکات امام رضا عليه السلام گسترش تشيع در ايران و کم کم ايران را تبديل کردن به پايگاه شيعه بلکه پايتخت شيعه بوده است و اين چيز بسيار قابل توجهي است اهل بيت عليهم السلام از همان ابتدا از زمان پيغمبر اکرم نسبت به ايراني ها واقعا عنايت داشتند لطف داشتند محبت داشتند خود ايراني ها هم نسبت به اهل بيت همين طور بود چون در آن ها صفا و صميميت و

ص: 1440

تواضع و اخلاق و همه چيز را مي ديدند آن تکبر و بزرگمنشي که در پادشاهان ايراني ديده بودند در طول تاريخ ايران قبل از اسلام ديده بودند يا شنيده بودند در اين خانه خبري از آن چيز ها نبود از افتادگي و تواضع و صداقت بود لذا از آن اول صادقانه زانو زدند در مقابل اهل بيت پيغمبر اکرم در روايتي فرمود ايراني ها طرفداران و دوستاران ما اهل بيت هستند آيات بسياري از قرآن را اگر به تفاسير مراجعه کنيد و شان نزولش را ببينيد اشاره کرد که اين مربوط به قوم فارس است قوم سلمان است به ايراني هاست يک مورد را عرض مي کنم در سوره ي محمد صلي الله عليه و آله در آيه ي 38 خداوند متعال مي فرمايد «وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ» اگر شما که در زمان پيغمبر هستيد دور پيغمبر را گرفتيد همان عرب هايي که دور پيغمبر بودند خدا مي فرمايد اگر شما پشت کنيد به پيغمبر آن کاري که بايد انجام بدهيد را ندهيد يک قوم ديگري را به جاي شما مي آورم شما را تبديل مي کنم قوم ديگري را به جاي شما مي آورم که خدمت برساند اصحاب وقتي اين آيه نازل شد از پيغمبر سوال کردند که آن قوم ديگري که خدا در اين آيه مي گويد من مي آورم به جاي شما کيست؟ سلمان کنار پيغمبر نشسته بود پيغمبر اکرم دست به پاي او زد فرمود اين و قوم و قبيله اش هم وطنانش بعد پيغمبر فرمود دنباله ي همين حديث است اگر لَوْ کَانَ الْإِيمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ اگر ايمان و دين در ستاره ي پروين که آن زمان به عنوان مظهر دور بودن

ص: 1441

اين ستاره بوده است اگر در آن جا هم باشد ايراني ها مي روند و او را به دست مي آورند همت بلند است دنبال دين هستند روايت ديگري در کنزالعمال نقل کرده که پيغمبر فرمود اَعظَمُ النّاس نَصيباً فِي الاِسلام اَهلُ فارس بيشترين کساني که نصيب دارند در دين در وفاداري به دين در کوشا بودن در عمل به دين و در گسترش دين ايراني ها هستند. تمجيد کمي نيست بعد از رحلت پيغمبر اکرم متاسفانه تبعيض بين عرب و عجم قائل شد و نسبت به غير عرب ها به خصوص ايراني ها خيلي بي مهري روا مي شد در بيت المال حقوق و سهمشان خيلي کم تر بود مشاغل پست اجتماعي و کارهاي خدماتي را به ايشان مي دادند زمان خلافت اميرالمومنين عليه السلام که رسيد سال 35 هجري تقريبا حدود فرض کنيد بيست سال بعد از رحلت پيغمبر حضرت امير ورق را برگرداند مثل خود پيغمبر اکرم عنايتش به همه يکسان بود نسبت به ايراني ها که خيلي بي مهري شده بود حضرت خيلي محبت مي کرد ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه اش نقل کرده که اميرالمومنين يک مرتبه خطبه مي خواند يک فردي به نام اشعث بن قيس واقعا فرد منافقي بود همان کسي بود که دخترش زن امام حسن بود که او را مسموم کرد پسرش محمد بن اشعث در کربلا جز قاتلين سيد الشهدا عليه السلام بود خودش جز خوارج بعد ها شد او وقتي ديد ايراني ها دور اميرالمومنين را گرفتند کنار منبر و دور حضرت نشستند با يک تعصبي پا گذاشت روي شانه ها و آمد جلو و پرخاش کرد به اميرالمومنين که چه هست که اين سرخ رويان را اطراف

ص: 1442

خودت جمع کردي و بر ما غلبه دادي حضرت امير ناراحت شدند فرمودند که اين افراد راحت طلب خودشان بستر گرم و نرم را رها نمي کنند و اهل زحمت و کار نيستند اين بندگان خدا را که در روز گرم براي يک لقمه نان حلال تلاش مي کنند مي خواهند که من از خودم دور کنم من هرگز اين کار را نمي کنم حضرت فرمود من مقصودم اين جاست اميرالمومنين فرمود که از حبيبم رسول خدا شنيدم که تعبير اين است، همان طور که در ابتدا شما ايراني ها را وارد دين کرديد در انتها در آخر الزمان ايراني ها شما را وارد دين مي کنند واقعا اين يک نکته ي بسيار قابل توجهي است که در روايات ما مکرر به اين اشاره شده متعدد اشاره شده که زمينه سازان ظهور در آخرالزمان ايراني ها هستند اين نه از باب يک نژاد پرستي باشد اصلا اين حرف ها نيست نه از باب اين که ايراني ها خالصانه پاي دين ايستادند صادقانه دين را قبول کردند پايش برداشتند و اين مسئوليت بزرگ روي دوش ايراني ها افتاد پيغمبر اکرم فرمود گروهي از مشرق (مشرق نسبت به حجاز عربستان آن زمان ايران و مغرب روم آن زمان بود دنياي غرب آن زمان بود مشرق ايران بود) زمين هست که قيام مي کنند و زمينه ساز حکومت مهدي ما خواهند بود مقدمات ظهور را اين ها فراهم مي کنند و سهمشان در اين زمينه خيلي زياد است و آن کسي که ايران را آماده کرد براي چنين مسئوليت بزرگي امام رضا عليه السلام بود وجود مقدس امام رضا وقتي به ايران آمد ايران را تبديل کرد به يک پايگاه براي تشيع براي

ص: 1443

رشد به ارادت به اهل بيت و معرفت به اهل بيت و به تدريج پايتخت و ام القراي شيعه شدن است درست قبل از امام رضا جاهايي مثل قم و سبزوار در ايران شيعيان بودند اما اين گسترشي که با آمدن امام رضا عليه السلام در همان دو سه سال و ارادتي که به اهل بيت پيدا شد در هيچ دوره اي نبود خيلي ها به خاطر حضرت اين جا جمع شدند وقتي امام رضا آمد ياد پيغمبر را ايراني ها نديده بودند تجسم عيني پيغمبر را ديدند همان فرد با همان چيزهايي که از پيغمبر شنيده بودند سادگي صفا تواضع محبت علم و درايت که عالم آل محمد لقب گرفت امام رضا عليه السلام رأفت و رحمت و صميمتش اين که فرق نمي گذاشت بين اشراف و بين طبقات پايين اجتماعي و با همه يکسان برخورد مي کرد اين روحيات باعث شد که زانو بزنند و حتي بعضي از کساني که آن موقع شيعه نبودند واقعا گرايش به اهل بيت برايشان خيلي زياد شد حتي خانواده ي خود مأمون مادر و همسر و خانواده اش جذب حضرت شدند ارادت داشتند به امام رضا کار به کجا رسيد که مأمون و خاندان عباسي به شدت نسبت به اهل بيت اين موضع را داشتند و شديدا نسبت به شيعيان برخورد مي کردند طوري بود که برخورد شديد اين ها با شيعيان اهل بيت از بني اميه هيچ کمتر نداشت تهمت شيعه گري کافي بود که کسي را زندان بکنند زندان هاي مرگ آور تا يک زمان هايي اسم علي جرم بود در زمان امام رضا کاملا ورق برگشت طوري که مأمون خودش ادعاي تشيع مي کرد و

ص: 1444

حتي بعضي از نويسندگان عجيب اين جاست که اين ادعا را هم پذيرفته اند گفته اند شيعه بوده شهادت امام رضا به دست مأمون را بعضا نپذيرفتند تا اين حد.

شريعتي: اين قدر فضا آماده بود.

حاج آقا عالي: به نفع تشيع برگشت به نفع اهل بيت برگشت که حتي او از اين فرصت بخواهد استفاده بکند اين طور ادعايي بکند که بعضي ها پذيرفته اند البته شکي نيست مشهور و ان چيزي که قرائن متعدد است بدون ترديد شهيد کردن امام رضا عليه السلام کار اوست مي خواهم عرض کنم فضا اين شکلي شده بود در هر حال از همان موقع به بعد بود که شيعه نزج گرفت و ارادت به اهل بيت در ايران طوري شد که حتي بعضي از مذاهب ديگري که در ايران بودند علاقه پيدا کردند ولو يهودي بود مسيحي بود ولو کساني بودند که مخالف اهل بيت بودند اما نسبت به امام رضا عليه السلام چون مي دانستند خيلي متخلق اند عالم اند حضرت سرکشي مي کردند مسيحي مريض مي شد حضرت مي رفتند ديدنش عيادت مي کرد گاهي مواقع امام رضا در ايران تا الآنش هم همين طور است اقوام مختلفي در آن است زبان هاي مختلفي در آن است لهجه ها و گويش هاي مختلف امام رضا ايراني صحبت مي کرد و با لهجه مثلا فرض کنيد گاهي مواقع نمي خواهم لهجه هاي مختلف را بگويم ولي لهجه هايي که در ايران است ترکي است کردي است گيلکي است مازني بلوچ است حضرت گاهي مواقع با اين زبان ها در روايت داريم حرف مي زد يک مرتبه اباصلت کنار حضرت نشسته بود امام رضا عليه السلام فارسي صحبت کرد اباصلت يک مرتبه خيلي تعجب کرد که

ص: 1445

شما همه ي لغات با گويش ها و لهجه ها را بلديد؟ امام رضا فرمود اين روايت در عيون اخبار رضا است فرمود من حجت خداوند بر مردم ام خدا هيچ گونه کسي را حجت بر قومي قرار نمي دهد که زبان آن ها را بلد نباشد مگر اين کلام حضرت امير جدم به تو نرسيد که فرمود خدا به ما فصل الخطاب را داده يک معناي فصل الخطاب اين است امام رضا مي فرمايند فصل الخطاب چيزي جز اين نيست که زبان هاي مختلف را آدم بداند و بتواند با آن زبان ها حرف بزند. در هر حال عنايت اهل بيت عليهم السلام و به خصوص امام رضا به اين کشور از همان ابتدا بوده و در طول تاريخ هم بوده و الآن هم وجود مقدس امام زمان عليه السلام همين عنايت را دارد از سفير انگلستان نقل مي کنند در يکي از دوره هاي گذشته چهل پنجاه سال گذشته ايشان مي گفته که من در عجب ام من تاريخ ايران را خيلي رويش کار کردم و به خصوص دوره هاي معاصر و اخير را حوادثي که بر ايران گذشته تاخت و تازهايي که در ايران بوده توطئه هايي که در ايران بوده چه در خارج چه در داخل به گونه اي بوده با مطالعاتي که من کردم هفده مرتبه قرار بوده اين کشور از نقشه محو شود اصلا نباشد روي نقشه توطئه هاي بسيار سنگين در طول تاريخ ما دوران مغول ها را داشتيم در جنگ جهاني کشور محل تاخت و تاز بود هفده مرتبه بايد از نقشه محو مي شد اما در عجب ام که چه سري است که اين کشور هنوز باقي مانده اين سري که او نفهميد غير از

ص: 1446

ظواهر مسئله و ايران را باقي نگه داشته در طول تاريخ اين است که دست مقدس معصومين عليهم السلام و فوق آن ها دست مقدس پروردگار عالم که يک معنا خود معصومين هستند نگاه داشته اين کشور را در جنگ جهاني اول که ايران محل تاخت و تاز متحدين و متفقين و روس ها و انگليس ها و آلمان ها و غيره بود قطحي شديد کشتارهايي در ايران به وجود آمده بود مرحوم آيت الله نائيني استاد آيت الله خوئي استاد آيت الله حکيم و خيلي از مراجع اين يکي از بزرگان علماي ما بوده ايشان خيلي ناراحت بود خيلي غصه مي خورد که اين کشور دارد از بين مي رود با اين وضعيتي که الآن است توسلي کرده بود شب با گريه و غصه و ناراحتي خوابش برده بود در خواب ديد که يک ديواري به شکل نقشه ي ايران است اين ديوار دارد خراب مي شود و مي افتد زير آن ديوار هم زن و بچه نشسته اند اين ديوار کج شده و دارد مي افتد روي آن ها ايشان در همان عالم خواب فرياد زد که خدايا به فرياد برس ايران دارد از بين مي رود مي گويد در همان حين ديدم که حضرت ولي عصر عليه السلام تشريف آوردند با دست مبارکشان اشاره کرد ديوار را برگرداند سر جايش فرمود خطراتي براي اين کشور شايد باشد بلاهايي مي ايد سختي هاي مي بينند اما ما نمي گذاريم اين کشور سقوط بکند ما نمي گذاريم سقوط بکند از اين جهت عنايات اهل بيت هميشه بوده ما در اين سي و پنج سال بعد انقلاب مکرر ديديم مقام معظم رهبري مي فرمود مني که در همه جا بودم مي فهمم که قضيه چه است

ص: 1447

ايشان تشبيه قشنگي داشت مي فرمود ما مي فهميديم در خيلي از حوادثي که براي انقلاب پيش آمد مثل يک ماشيني که در جاده ي چالوس مثلا در آن پيچ و خم ها مي ايد پايين يک اتوبوس با سرعت مي آيد پايين مسافرها هم آسوده گرفتند خوابيدند نمي دانند چه خطراتي اطرافشان است دره هايي که هست بعد ما مي رويم آن جلو براي اين که کنترل کنيم مي بينيم فرمان نيست يعني فرمان در اختيار ما نيست مي گويد اين را ما به وضوح ديديم که فرمان در اختيار کس ديگري است از اين جهت بايد خدا را شکر کرد منتها بايد اين لياقت و قابليت را حفظ کرد خدا با هيچ قومي قوم و خويشي ندارد همين تعبيري که در اين آيه است، اگر شما پشت کنيد خدا اين پرچم را به دست گروه ديگري مي دهد قوم ديگري مي دهد به هر حال بايد اين را حفظ بکنيد و اين زمينه ي عنايت را امام رضا عليه السلام براي ايران فراهم کرد از اين جهت حق بزرگي به گردن ما دارد فقط اين نيست که قبل مطهر امام رضا اين جاست اين سر جاي خودش اما اين که ايران را آماده کرد براي چنين مسئوليت بزرگ زمينه سازي تمدن مهدوي اين کار امام رضا بود يکي ديگر از برکاتش است من برکت ديگر را بعد از ميان برنامه عرض مي کنم.

شريعتي: ان شاء الله نکات خوبي شنيديم خداوند شما را حفظ بکند به قرار روزانه مي رسيم چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه کنيم به روح بلند و آسماني امام رضا عليه السلام ولي نعمت همه ي ما و ان شاء الله از برکاتش بهره مند شويم

ص: 1448

در روايتي شنيدم امام رضا عليه السلام فرمودند يک موقع وقتي که نامه هاي عمل را مي دهند و يکي سر پل صراط و سوم پاي حساب کتاب ان شاء الله حضرت سر قرار تشريف بياورند و دست همه ي ما را بگيرند به برکت همين آيات نوراني. امروز صفحه ي 197 آيات 62 ام تا 67 ام سوره ي مبارکه ي توبه است که امروز با تدبر تلاوت بکنيم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

يَحْلِفُونَ بِاللَّ_هِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّ_هُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا مُؤْمِنِينَ ?62? أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّ_هَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ ?63? يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّ_هَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ ?64? وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّ_هِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ ?65? لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ?66? الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّ_هَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ?67? وَعَدَ اللَّ_هُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّ_هُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ?68?

ترجمه:

آنان براي شما [از روي حيله و تزوير براي معذور نشان دادن خود نسبت به کارهاي ناهنجارشان] به خدا سوگند مي خورند تا شما را راضي و خشنود سازند، در صورتي که اگر مؤمن بودند، شايسته تر آن بود که خدا و رسولش را خشنود کنند. (??) آيا ندانسته اند که هر کس با خدا و

ص: 1449

رسولش دشمني و مخالفت کند، مسلماً آتش دوزخ براي اوست که در آن جاودانه است؛ اين [همان] رسوايي بزرگ است. (??) منافقان از اينکه سوره اي بر ضدشان نازل شود که آنان را از اسراري که [در جهت دشمني با خدا، پيامبر، مؤمنان و حکومت اسلامي] در دل هايشان وجود دارد، آگاه نمايد اظهار ترس و نگراني مي کنند؛ بگو: مسخره کنيد، خدا آنچه را از آن بيمناک و نگرانيد، آشکار خواهد کرد. (??) و اگر [نسبت به اعمال ناهنجار و گفتار باطلشان] از آنان بازخواست کني، قاطعانه مي گويند: فقط شوخي وبازي کرديم! بگو: آيا خدا وآيات او و پيامبرش را مسخره مي کرديد؟! (??) [بگو: نسبت به اعمال و گفتارتان] عذرخواهي نکنيد که [عذرخواهي شما را پايه واساسي نيست] يقيناً شما پس از ايمانتان کافر شديد؛ اگر از گروهي از شما [که تابع و دنباله رو بوديد] درگذريم، گروه ديگر را [که سردمداران برنامه هاي منافقانه بودند] به سبب آنکه همواره [در جامعه اسلامي] دست به جرم و خطا مي زدند، قطعاً عذاب مي کنيم. (??) مردان و زنان منافق همانند و مشابه يکديگرند، به کار بد فرمان مي دهند و از کار نيک باز مي دارند و از انفاق در راه خدا امساک مي ورزند، خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم کرد؛ يقيناً منافقانند که فاسق اند. (??) خدا آتش دوزخ را به مردان و زنان منافق و کافران وعده داده، در آن جاودانه اند، همان براي آنان بس است و خدا لعنتشان کرده و براي آنان عذابي پايدار است. (??)

اللهم

ص: 1450

صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: گفت همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کف به اميد آن که روزي به شکار خواهي آمد ان شاء الله هر چه زودتر در ظهور حضرت تعجيل شود نکته ي قرآني را حاج آقا بفرمايند.

حاج آقا عالي: آيه ي 62 سوره ي توبه مي فرمايد «وَاللَّ_هُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا مُؤْمِنِينَ» اين سوره در مورد منافقين صحبت مي کنيد يکي از انواع نفاق را اشاره مي کنند قسم مي خورند که مردم را راضي بکنند قسم مي خورند براي رضايت ديگران خوشان را شيرين مي کنند تا در دل ديگران خودشان را جا بکنند خدا مي فرمايد خدا و رسول اين ها اولي هستند به اين که اين ها را بايد راضي بکنيد اگر مومنيد دنبال او باشيد درست است منافقين اصطلاحي و معروف تماما دنبال رضايت اين بودند که مردم را راضي بکنند و محبوبيت در دل اين ها ايجاد بکنند کاري به خدا و رسول نداشتند اما اين مصداق نفاق است و هر مقداري که انسان توجه اش به جاي راضي کردن خدا و اهل بيت برود دنبال اين که خودش را در دل ديگران جا بکند برود دنبال اين که زندگي اش را تنظيم کند تا ديگران بگويند به به با خوشايند ديگران زندگي اش را فقط بخواهند تنظيم کنند بعضي ها در اين زمينه وسواس پيدا مي کنند کارهايشان را جوري مي کنند که ديگران ببينند چه مي شوند معيار مي شود مردم و نگاه آن ها بله گاهي مواقع ديد مردم مهم است اما در چارچوبه ي رضايت خدا نه اين که اين ديد بشود ملاک ديد مردم و اين که مردم چه مي گويند بشود ملاک ملاک اگر

ص: 1451

اين باشد اين به گونه اي رگه هاي اخلاق نفاق است و اين خوب نيست مگر ما قرار است که خودمان را در دل مردم جا بکنيم اگر خدا را راضي بکنيم در زيارت امين الله است که خدايا ما را محبوب بکن در بين مردم مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ ولي تو ما را محبوب بکن نه خودمان نه اين که خودمان خودمان را به هر شکلي و با هر قيمتي در دل ها جا بکنيم.

شريعتي: آن هايي که معيارشان خداست و با تقوا با مردم رفتار مي کنند بين مردم محبوب هستند.

حاج آقا عالي: بله چون دل ها دست خداست خداوند متعال محبت آن هايي را که برخلاف آن کسي که مي خواهد فقط ديگران را راضي کند کاري به خدا ندارد درست عکسش است آن چه که مهم باشد برايمان و تنظيم زندگيمان رضايت خدا و اهل بيت باشد.

شريعتي: خيلي ممنون دومين برکت حضور حضرت را مي شنويم.

حاج آقا عالي: يکي ديگر از برکات امام رضا عليه السلام با آمدنشان در ايران اين بود که ايرانيان را اهل زيارت و توسل بار آورد درست است که قبل از امام رضا در روايات متعدد اهل بيت اشاره شده به زيارت کردن توسل داشتن و در آياتي از قرآن اشاره به اين داد اما امام رضا عليه السلام عملا کاري کرد ايراني ها اهل زيارت و توسل بشوند هم در زمان حياتشان آن دو سه سالي که بودند گروه گروه مي رفتند براي زيارت حضرت و بعد از شهادتشان هميشه و هر سال روز افزون مي کند زائران حضرت از داخل و خارج کشور طوري که آمار

ص: 1452

زيارت امام رضا عليه السلام در طول سال بيش از آمار زيارت مکه است براي حج. اين اهل زيارت و توسل کردن کار بسيار ارزشمند و فوق العاده اي است چيز کمي نيست در روايات ما از خود امام رضا عليه السلام است که يکي از مصاديق وفاي به عهد که قبلا صحبت کرديم که ما عهدي نسبت به اولياء خدا و حضرات معصوم داريم يکي از مصاديقش همين زيارت است و توسل من روايتش را از امام رضا مي خوانم فرمود هر امامي يک عهدي بر گردن شيعيان و دوستانش دارد چيزي که به عنوان تکميل به وفاي به عهد است زيارت قبر آن هاست اگر کسي از سر شق برورد زيارتشان و اشتياق به زيارتشان داشته باشد و اشتياق به پاداش هاي زيارت داشته باشد اولياء دين اهل بيت شفيعان او در روز قيامت خواهند بود با اين ديد و اين نگاه که زيارت مي شود وفاي به عهد مي شود تجديد عهد با اين نگاه زيارت کردن صرف عمل استحبابي معمولي مثل نماز مستحب نافله نيست يا مثل روزه ي مستحبي گرفتن نيست مي شود يک وظيفه و يک تکليف که شما بايد وفاي به عهد داشته باشيد و يکي از بهترين انواع ارتباط که جايگزين هم ندارد زيارت است شبهه اي که مي گويند آقا پول زيارت را بده براي فلان فقير فلان کار آن ها سر جاي خودش خيرات و مبرات سر جاي خودش اما اين معنا ندارد که پول زيارت را بده آن جا زيارت نرو بله يک کسي است خيلي زياد از اندازه مي خواهد برود زيارت بله اين يک مقدارش را کمک بکند به ديگران اما

ص: 1453

اين که حداقل سالي يکي دو مرتبه بخواهد برود اين درست نيست اگر بخواهيم خدمت به ديگران هم بکنيم براي خدا باشد براي خدا بودن آن جا تنظيم مي شود.

شريعتي: همان انفاق و دستگيري و کمک در سايه ي امام رضا و روحيه اي که آن جا ايجاد مي شود.

حاج آقا عالي: اين روحيه را به آدم مي دهد و الا يواش بواش تزوير و ريا مي ايد و الا در خدمت رساني چشم و هم جشمي پيش مي ايد آدم وقتي مي رود آن جا اشک مي ريزد او را تنظيم مي کند پاک مي کند همه مان تجربه کرده ايم همين که وارد حرم مي شويم فضا عوض مي شود چون ملائکه دائم در تردد اند چون آن جا دائم ذکر خدا گفته مي شود چون آن جا معصيتي نيست فضا فضاي سبکي است آدم اين سبکي را حس مي کند در امام حسين وقتي اشاره مي کنيم در زيارت شب اول رجب در مفاتيح است مي گوييم اَشهَدُ اَنَّكَ طُهرٌ طاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِن طُهر طاهِر مُطَهَّر يعني همه اش طهارت و پاکي خودتان پاکيد پدرتان پاک است حرمتان هم پاک است در اين حمام آدم وارد شود طبيعي است عوض مي شد طبيعي است آلودگي هايش مي رود شستشويي کن آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده بايد وارد اين جاها شد تا آدم جاي ديگري آلودگي ايجاد نکند از اين جهت زيارت آن ها رفتن وفاي به عهد است بهترين متن زيارتي در حرم هاي معصومين يا از دور اگر کسي برايش امکان نيست که از نزديک زيارت بکند خود اهل بيت به ما ياد دادند از دور زيارت بکنيد جاي آن را ان شاء الله مي گيرد درست

ص: 1454

است ممکن است کمتر فضيلت داشته باشد اما از هيچ خيلي بالاتر است قابل مقايسه نيست بهترين متن براي همه ي معصومين زيارت جامعه ي کبيره است و براي امام زمان عليه السلام زيارت آل يس است و به خصوص است که مومنين همه وقت مي توانند بخوانند به خصوص عصر جمعه. از دور و نزديک مرحوم شيخ صدوق در عيون نقل مي کند که يکي از صالحان پيغمبر اکرم را در خواب ديد قبلا گفته ام اما به مناسبت عرض مي کنم به پيغمبر عرض کرد مي خواهم به زيارت فرزندان شما بروم زيارت کدامشان بروم پيغمبر فرمود فرزندان من بعضي ها با شمشير کشته شدند بعضي ها مسموم شدند تا آمدند پيش من در اين عالم آن طرف جواب نگرفت چون سوالش اين بود کجا بروم دوباره پرسيد پيغمبر فرمود زيارت آن کسي برو که در همسايگي شماست چون اين فرد ايراني بود گفت رضا را مي گوييد پيغمبر فرمود بگو صلي الله علي بگو صلي الله عليه بگو صلي الله عليه بگو درود خدا بر او زيارت همسايه تان بگو زيارت امام رضا عليه السلام در بعضي روايات چيز عجيبي است زيارت امام رضا از زيارت امام حسين بالاتر دانسته شده امام جواد اين روايت را فرموده البته شکي نيست که در کل افضل زيارات زيارت اباعبدالله الحسين است اما امام رضا عليه السلام يک خصوصيتي به تعبير طلبگي از يک حيث و جهت زيارتش افضل است البته خود امام جواد در آن روايت فرموده که زيارت جدم ابي عبدالله الحسين را موافق و مخالف خواص و عوام مي روند اما زيارت پدرم امام رضا را خاصه مي گويند شيعيان مي روند و يک جهتش اين

ص: 1455

است که در ايران بايد زيارت ها در آن زياد شود تا بشود پايگاه از اين جهت خيلي توصيه به زيارت امام رضا شده همان طور که شما هم روايتش را نقل کرديد فرمود اگر کسي با دوري راه من را زيارت بکند در سه جا که هولناک ترين جاي قيامت است من به بازديدش مي ايم در سه جا از هول و وحشت هاي او خلاصش مي کنم يکي نامه ي عمل را به آدم ارائه مي دهند که خيلي وحشتناک است يکي در صراط است و يکي هم آن جايي که اعمال انسان را مي خواهند وزن بکنند آن جا وزن کشي اعمال است البته اين که امام رضا فرموده اين سه جا منحصر به اين سه جا نيست اين سه جا سخت ترين جايي است که اشاره کرده امام رضا امام رئوف است آن هايي که به ديدنش مي روند آقا مديون کسي نمي شود دو تا هم رويش مي گذارد مي ايد رئوف يعني اين که يک جوري با تو برخورد مي کند که کم نمي گذارد برايت مهرباني اش به گونه اي است که کم برايت نمي گذارد يکي از اصحاب امام رضا به نام موسي بن سيار است مي گويد با امام رضا مي رفتيم توس اولين بارمان بود که وارد شهر مي شديم صداي شيون و گريه همان ابتداي شهر به گوش رسيد ديديم تشييع جنازه اي است نگاهم به حضرت بود ديدم حضرت از مرکب آمد پايين به سرعت رفت در جمع تشييع جنازه کن ها و خودش را مثل يک مادر که به بچه مي چسبد به جنازه چسبيد و زير جنازه را گرفت همراه شد تعجب کردم اولين بار بود توس آمده بود بعيد مي دانستم آن آقا را

ص: 1456

بشناسد يک مقدار که حضرت جنازه را تشييع کرد برد جلو جدا که شد خدمت آقا گفتم اين فرد را مي شناختيد؟ حضرت فرمود نمي داني که تشييع جنازه ي يک مومن از دوستان ما جوري است که فردي که تشييع مي کند تمام گناهانش پاک مي شود انگار که از مادر متولد شده و گناهي ندارد آن جنازه را کنار قبر گذاشتند مي خواستند داخل بکنند ديدم حضرت رفت جلو دستش را گذاشت روي سينه ي فرد متوفا فرمود ديگر نترس بشارت مي دهم تو را به بهشت باز من از حضرت پرسيدم که خيلي عجيب است شما مي شناختيد؟ حضرت فرمود مگر نمي دانيد اعمال شما شب و روز بر ما عرضه مي شود اگر کسي از شما کوتاهي تقصير داشته باشد دعا مي کنيم و اگر کار خيري داشته باشد دعا مي کنيم خدا پاداش بدهد مي شناختم چون اعمالش عرضه مي شود همان موقع آمد اين فقط مال آن زمان که جسم فيزيکي حضرت بود نيست من يک مرتبه عرض کردم همه ي دوستان شنيده اند مرحوم آيت الله حائري آشيخ مرتضي رضوان خدا بر او عاشق امام رضا بود آ شيخ مرتضي حائري يزدي استاد مقام معظم رهبري از مراجع فوق العاده ي ما بود بيست و دو سه سال پيش مرحوم شد ايشان دو سه روز اگر حوزه علميه قم تعطيل بود مي رفت مشهد اگر بليط اتوبوس گيرش نمي آمد روي پيت حلبي ته اتوبوس مي نشست تا مشهد اين قدر مقيد بود وقتي هم که مي آمد با يک شور و شوقي مي آمد بعضي ها ديده بودند ايشان را که بي تکلف صاف مي رفت در حرم يک جاهايي را با عبايش جارو مي کرد که جارو کش حرم امام رضا محسوب

ص: 1457

شود ايشان مي گفت ما چهارده معصوم را خلاصه کرديم در امام رضا هر موقع از کسي مي پرسيد مال کجايي مي گفت مشهد گريه مي افتاد حدود شايد هفتاد بار در کل عمرش مشرف شد آخرين باري که از حرم آمد بيرون به يکي از شاگردانش گفت با گريه گفت اين دفعه ي آخر من است پابوس امام رضا آمدم شاگردش گفت از کجا مي گويي؟ گفت چون خود امام رضا فرمود شما ديگر نيا ما ديگر مي آييم به ديدنت حال چطور ديده بود نمي دانيم معلوم است که عمرم ديگر کفاف نمي دهد به زيارت امام رضا بيايم آيت الله آقاي مرعشي نجفي با ايشان يک قراري گذاشتند آقازاده ي آقاي مرعشي مي فرمودند يک قرار گذاشتند هر کدام زود تر از دنيا رفت به ديگري خبر بدهد پس از مرگ چه شد آيت الله حائري زود تر از دنيا رفت آيت الله مرعشي ايشان را ديد حال يا در خواب يا در چيز ديگري پرسيد از آن طرف چه خبر آقاي آشيخ مرتضي حائري گفت من وقتي از دنيا رفتم دو ملک آمدند براي سوال از من خيلي ترسيدم مي گويد يک مرتبه صداي دلنوازي از پشت سر که نمي ديدم کيست صدا را مي شنيدم گفت نترس نترس مي گفت من خيلي آرام شدم اين صدا نزديک مي شد نترس اين دو ملک دور مي شدند تا اين که صاحب صدا آمد و دو تا ملک کاملا رفتند ترس من هم به کلي برطرف شد آرام گرفته بودم چهره زيبا منور به من گفتش ترسيدي؟ گفتم در عمرم اين قدر نترسيده بودم بعد فرمود ديگر ترسي بر تو نيست راحت باش گفتم آقا شما؟ گفت هفتاد بار زيارت من

ص: 1458

آمدي اين دفعه ي اول بازديد من است 69 بار ديگر طلب داري وجود مقدس امام رئوف امام رضا عليه السلام دست شيعياني که اين طور ارادت به ايشان دارند از دور و نزديک رها نمي کنند آن هايي که مشرف هستند مشهد خوش به حالشان آن هايي هم که نه از دور مي توانند سلامي بدهند زيارتي بکنند تجديد عهدي بکنند با اين امام بزرگواري که هر موقع اسم فرزندشان مهدي مي آمد بلند مي شد دستش را روي سرش مي گذاشت ياد داد ادب محضر امام زمان را ما را آماده کرد براي ظهور ما را اهل زيارت و تجديد عهد با اهل بيت کرد خيلي مديون امام رضا هستيم اين امام بزرگوار در مسائل معنوي خيلي گره گشاست در همه ي مسائل خيلي گره گشاست آنهايي که به جاهايي رسيدند عرفا بزرگان با امام رضا خيلي ارتباط داشتند هفتاد سال آقاي بهجت زيارتش را ترک نمي کرد هر موقع مشهد بود هر روز حرم امام رضا بود هر روز صبح حرم امام رضا عليه السلام بود از اين جهت خيلي خوب است که دوستان حضرت شيعيان حضرت يک روزشان را من يادم است طرح قشنگي يک زماني طرح خادمين معنوي خيلي طرح قشنگي است که آدم يک روزش را وقف امام رضا بکند.

شريعتي: دل را گره مي زني هر کاري مي کني به خاطر امام رضا باشد.

حاج آقا عالي: بله در خانه کار مي کند زحمت مي کشد کسي که بيرون کار مي کند کارهايي که انجام مي دهد امام رضا عليه السلام را در نظر داشته باشد حداقلش اين باشد کارهاي خويش را هديه کنيم به امام رضا اين مي تواند پيوند ما را

ص: 1459

با حضرت بيشتر کند.

شريعتي: اين که فرموديد امام رضا ما را اهل زيارت کردند آداب زيارت هم خيلي مهم است ديگر؟

حاج آقا عالي: مهم ترين ادب که مرحوم علامه مجلسي در بحار ذکر کرده اند دل شکسته است يعني در عين حال که آداب ظاهري اش را اين ها همه سر جاي خودش اما آدم با دل شکسته برود لذا بعضي خوباني بود مي خواستند بروند مشهد اگر دلشان آمادگي نداشت اين قدر صلوات مي فرستند يا يارئوف مي گفتند که اين دل بشکند آماده شود اين اذن دخول است بعد وارد مي شدند و استفاده مي کردند من يک نکته ي درس را هم از امام رضا عليه السلام عرض بکنم علاوه بر اين که زيارت از دور هم قبول مي کنند و خودشان يادمان دادند يک چيز ديگر هم يادمان دادند هم از امام رضا هم از پدر بزرگشان امام موسي کاظم در کامل الزيارات است فرمودند اگر کسي نمي تواند ما را زيارت بکند دوستان و شيعيان ما را زيارت بکند پاي ما بنويسد يعني بعضي از خوبان و شيعيان را آدم به صله ي آن ها و صله رحم هم است ديدنشان برود اهل بيت فرمودند که اين را مي توانيد پاي ما بنويسيد به عنوان زيارت ما نوشته مي شود دوستان خوب ما را برويد زيارت بکنيد علما صلحا امام زاده هايي که مدفون هستند خوباني که زنده هستند به ديدن اين ها برويد به پاي ما بنويسيد

شريعتي: خيلي ممنون خيلي بحث خوبي بود در سال روز عيد ميلاد با سعادت امام رضا عليه السلام ان شاء الله زيارت مشهد الرضا نصيب همه شود و اگر مشرف شدند حتما ما را دعا بکنند حاج

ص: 1460

آقا فرحزاد يادآوري کردند نماز روز يک شنبه را يادآوري کنيد حاج آقا عالي فرمودند به مفاتيح رجوع کنيد در اعمال ماه ذي القعده نماز روز يک شنبه را تعقيب بفرمايند. حاج آقا دعا بفرمايند آمين بگوييم

حاج آقا عالي: التماس دعا داريم از همه دوستان اهل بيت آن هايي که مشرف اند آن هايي که از دور سلام مي دهند از خداوند متعال مي خواهيم به حق امام رئوف امام رضا عليه السلام دست ما را در دنيا و آخرت از دامانشان کوتاه نکند

شريعتي: الهي امين فردا ان شاء الله با حضور حاج آقا فرحزاد خدمت شما خواهيم رسيد گفت صحن تو و ضريح تو و بارگاه تو هر حاجت نگفته گمانم روا شود اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي الامام التقي النقي و حجتک علي من فوق الارض و من تحت الثري الصديق الشهيد صلوه کثره تامه زاکيه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صليت علي احد من اوليائک.

93-07-06 - وظايف منتظران در زمان غيبت

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

صبحي گره از زلف تو وا خواهد شد * * * راز شب تار برملا خواهد شد

تو آيه ي وحدتي که با آمدنت * * * هر قطب نما قبله نما خواهد شد

شريعتي: سلام مي گويم به همه ي هم وطنان خوب مان خانم ها و آقايان دوستان خوب برنامه ي سمت خدا خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.

حاج آقا عالي: سلام عليکم و رحمة الله بنده هم خدمت همه ي دوستان بيننده و حضرت عالي عرض سلام

ص: 1461

و ادب دارم و خدمت شما هستيم.

شريعتي: سلامت باشيد خيلي خوشحاليم که در خدمت شما هستيم امروز ما زمان کوتاه تري را خدمت دوستان خوبمان هستيم به دليل پخش مسابقات کشتي و بازي هاي آسيايي لذا بحث امروز شما را در ذيل بحث وظايف منتظران مي شنويم.

حاج آقا عالي: بسم الله الرحمن الرحيم همان طور که خاطر شريف دوستان است ما يکي از وظايف مهم و بسيار بسيار مهم منتظر را تجديد عهد با حضرت ولي عضر عليه السلام و وفاي به آن عهد دانستيم که اين وظيفه يک وظيفه اي است که نسبت به همه ي اهل بيت شيعيان دارند همه ي شيعيان نسبت به امام شان عهدي دارند که به هر حال با آن عهد بايد ثابت قدم و پابرجا باشند «وَأَلَّوِ اسْتَقَامُواA عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمA مَّاءA غَدَقًا» (جن/16) خداي متعال در سوره ي جن مي فرمايد اگر کسي بر آن صراط و طريق مستقيم استقامت داشته باشد آب فراواني را به او مي چشانيم آن آب فراوان هم مي تواند آب ظاهري باشد و نعمت ها باشد و هم مي تواند علوم اهل بيت باشد در روايات است که به آن ها داده مي شود نعمت ها و برکات فراوان منتها به شرط استقامت بر آن راه و صراط بعضي ها ممکن است خوب راه بيفتند اما خوب ادامه نمي دهند در ادامه ي راه کم مي آورند حافظ گفت که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل ها داستان سيمرغ عطار که براي رسيدن به قله ي قاف تعداد زيادي بودند ولي وقتي رسيدند تعداد اندکي ماندند يک واقعيتي است که اين مسير مشکلات و سختي هايي دارد که ماندن اش خيلي هنر است و استقامت بر آن

ص: 1462

عهدي که با اهل بيت داشتيم ما عهد با امام مان داريم با ائمه داريم با امام زمان داريم خوش به آن کساني که بر اين عهد ثابت قدم اند اين يکي از وظايفي بود که گفتيم و مصاديقي را بيان کرديم مثلا عهد با حضرت يک مصداق اش زيارت اهل بيت و زيارت امام زمان يکي از مصاديق وفاي به عهد است يکي ديگر از مصاديق وفاي به عهد عرض مي کنيم اين است که انسان نسبت به نائبان امام زمان آن کساني که جانشين حضرت در زمان غيبت هستند نسبت به آن ها التزام داشته باشد اعتقاد به آن ها داشته باشد هم گامي و همراهي و تبعيت داشته باشد فقهاي عادل که با عنوان مرجع يا به خصوص به عنوان فقيهي که ولايت دارد ولي فقيه است اين ها به عنوان نائبان امام هستند کسي نمي تواند ادعا بکند که من شيعه هستم اهل ولايت ام امام زماني هستم اما کاري با مرجعيت و کاري با ولايت فقيه و جانشين امام زمان در زمان غيبت ندارم.

شريعتي: يعني همان قدري که در قبال امام زمان مان مسئوليم در قبال نائبان حضرت هم مسئوليم.

حاج آقا عالي: در زمان اميرالمومنين اگر مالک اشتر را به عنوان نماينده مي فرستاد جايي مثلا مصر کساني که علوي بودند بايد از مالک اشتر تبعيت مي کردند بنابراين اين خيلي بد است بعضي ادعاي ولايي بودن را بکنند ولي تکليف شان با مسئله ي مرجعيت تقليد در مسائل احکام دين شان در مسائل اجتماعي شان بحث ولايت فقيه روشن نباشد طبيعتا رابطه شان با امام شان سست مي شود طبيعتا ضربه به دين شان مي خورد کساني که اعتقاد نداشته باشند با عالمان دين شان

ص: 1463

خصوصا جانشينان آن هايي که صلاحيت جانشيني حضرت ولي عصر را در زمان غيبت دارند طبيعتا زمينه برايشان فراهم مي شود که در طول شيطان بيفتند.

شريعتي: پذيرش اش سخت نيست که همان تبعيتي که بايد از امام زمان داشته باشيم از نائب ايشان داشته باشيم.

حاج آقا عالي: حال عرض مي کنيم طبيعتا ما در چه جهاتي بايد تبعيت داشته باشيم؟ ولي در همان محدوده اي که بايد تبعيت بکنيم اين جا تکليف بايد روشن باشد اين جا بايد اعتقاد و التزام هم به صورت اعتقادي هم التزام عملي داشته باشيم اين يک واقعيتي است امام عسکري عليه السلام در يک روايتي فرمود آن کساني که با عالمان دين شان با کساني که شرايطي که اهل بيت فرمودند در آن ها است تقوا و اهل عمل بودن و اهل عدالت بودن را دارند ارتباط شان با اين ها قطع مي شود زمينه براي اين که در شبکه و تور ابليس و جنودش بيفتند دارند در واقع اين عالمان دين واسطه هاي مردم با اهل بيت اند که خيلي از روزي ها را از اهل بيت مي گيرند و به ديگران مي دهند و آن کساني که با اين ها ارتباط ندارد از خيلي از روزي هاي معنوي و معرفتي محروم مي ماند در دعاي ابوحمزه يک تعبيري امام سجاد عليه السلام دارند لَعَلَّکَ فَقَدْتَنىA مِنْA مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنى خدايا شايد من را نديدي که مجالست داشته باشم با عالمان دين ام از چشم ات افتادم و کوچک شدم در نظر تو خار شدم واقعا همين است به هر حال خيلي برکات را آدم از دست مي دهد ظرفيت اش کم مي شود خدا رحمت کند مرحوم آيت الله شاه آبادي

ص: 1464

در تهران عالم عارف با عظمت مجتهدي بود که حضرت امام شاگرد ايشان بود و فوق العاده احترام داشت يک تعدادي از بازاري هاي متدين هم شاگرد ايشان بودند يکي از کساني که نماز ايشان مي آمد درس اخلاق ايشان مي آمد يک دو سال ارتباط اش با ايشان قطع شد بعد از دو سال براي حساب خمس و اين ها خدمت ايشان رسيد گفت نپرسيديد از من که دو سال پيش شما نبودم کجا نبودم آيت الله شاه آبادي فرمود ما طلبي از شما نداريم اگر خواستيد اختيار با خود شماست تشريف بياوريد وگرنه نه گفت واقع اش اين است که به يک دليلي انقطاعي از شما حاصل شد بعد از اين يکي دو سال تازگي ها يک خوابي ديدم يک روياي صادقه اي بود که خود را در صحنه ي محشر ديدم در قيامت همراه يک جمعي خيلي ترسيده بوديم خيلي هول و تکان هاي قيامت ما را ترسانده بود چون من آدم خوبي بودم و مردم حسن ظن به من داشتند اين تعدادي که من را مي شناختند دورم جمع شدند گفتند دعا بکنيد از اين وضعيت خلاص شويم من گفتم من که هستم که دعا بکنم برويم خدمت آيت الله شاه آبادي آن جا شما در ذهن ام بوديد مي گويد با اين جمع آمديم خدمت شما و شما در يک آرامشي بوديد در يک وضعيت خيلي خوبي بوديد به شما گفتيم اگر مي شود يک دعايي بکنيد يا به ما ياد بدهيد که از اين وضعيت نجات پيدا کنيم شما فرموديد که همه تان به صورت جمعي بگوييد يا جسين که اسم اعظم خداست کيمياست ما اين را گفتيم خيلي آرام

ص: 1465

شديم از اين وضعيت نجات پيدا کرديم من از خواب بيدار شدم فهميدم اين دو سالي که از شما قطع شده خيلي در دست انداز افتادم دارم مشکل پيدا مي کنم بايد خدمت شما برسم واقعا همين است خداي نکرده اگر ارتباط ما با عالمان با تقوا و عادل و اهل عمل و آن کساني که صلاحيت جانشيني اهل بيت به خصوص در زمان غيبت را دارند خداي نکرده چه بسا مصون نمانيم و ضربه به دين مان بخورد اين را بايد خيلي مراقب باشيم در هر حال اهل بيت عليهم السلام همان طور که عرض کردم عالمان ما به عنوان واسطه هاي مردم با اهل بيت هستند در همان زمان حضور خودشان اين واسطه بودن برقرار بوده يعني فرض کنيم زمان امام صادق عليه السلام زمان امام جواد عليه السلام زمان امام عسکري عليه السلام نماينده هايي مي فرستادند به عنوان نماينده هاي خودشان در جاهايي که دور بودند و مردم دسترسي به اهل بيت نداشتند از طريق آن ها ارتباط برقرار بکنند فردي است به نام علي بن مصيب اين را مرحوم مقدس قمي در سفينه البحار نقل مي کند خدمت امام رضا عليه السلام رسيد گفت راه ام از شما دور است هر موقع بخواهم خدمت شما نمي توانم برسم از چه کسي بگيرم احکام دين و مسائل دين ام را. به هر حال شهر هايشان دور بود از اهل بيت امام رضا عليه السلام فرمود از زکريا بن آدم بگير از قم معلوم بوده که اين شخص قمي بوده. فرمود مورد اطمينان بوده در مسائل ديني و دنيايي کسي است که در امان هستي ابن آدم عالم برجسته اي که

ص: 1466

قبر ايشان نزديک حرم حضرت معصومه سلام الله عليها است و آن جا دفن است از اصحاب امام رضا و امام جواد عليهما السلام عالم تقوا برجسته کسي که مي خواست از قم بيايد بيرون امام رضا عليه السلام فرمود نه تو بمان به واسطه ي تو بلا از اهل قم دفع مي شود همان طور که به واسطه ي پدرم امام موسي بن جعفر از بغداد بلا دفع مي شود يک کسي مانند ايشان نماينده ي امام رضا عليه السلام در قم بوده يا احمد بن اسحاق قمي که در زمان امام عسکري نماينده ي امام عسکري در قم بود که مردم وجوهات مي دادند يا مسئله ي شرعي از ايشان مي پرسيدند ايشان خدمت امام عسکري مي برد هر از گاهي که اتفاقا در مسير برگشت سر پل ذهاب بود که مرحوم شد و الآن قبر ايشان به صورت گنبد و بارگاهي در سرپل ذهاب است مقصود اين که در زمان خود حيات معصومين هم نماينده هايي مي فرستادند جاهاي ديگر و به يک معنا بحث مرجعيت از همان موقع جا افتاد از همان موقع اهل بيت علمايي که خودشان تربيت کرده بودند مي فرستادند به عنوان مرجع مردم.

شريعتي: اين طور نبوده که مردم در زمان حيات اهل بيت مکرر و مرتب با آن ها در ارتباط باشند.

حاج آقا عالي: نه واقعا نبوده از همان موقع بحث شبکه ي نمايندگي و جانشيني را به گونه اي جا انداخته بودند امام صادق عليه السلام به يکي از شاگردان اش فرمود در آن شهرت بنشين و در مسجد شهرت بنشين و فتوا بده معنايش همان مرجعيت است ديگر در مسائل ديني آن چيزهايي که از امام ات

ص: 1467

ياد گرفتي من دوست دارم مثل تو در شيعيان ام باشند اين يک چيزي است که در آن زمان راه افتاد در زمان غيبت امام زمان عليه السلام طبيعتا همان خط ادامه دارد يعني در نظام امامت و ولايت رابطه ي مردم با رهبر الهي هيچ موقع قطع نمي شود حالا يا مستقيم با رهبر الهي مرتبط است يا با واسطه. رابطه ي زمين و آسمان هيچ موقع قطع نمي شود و اين نقطه ي قوت مکتب اهل بيت است که رها شده نيستند به واسطه ي آن رهبري که منصوب از طرف خداست مردم با او ارتباط دارند يا بي واسطه يا با واسطه و از اين جهت خيلي ارزشمند است در زمان غيبت حضرت ولي عصر اين زماني که ما در آن هستيم طبيعتا امام زمان نائب خاص ندارد که يک شخصي با اسم و رسم خاصي او معرفي شود به عنوان نائب. نائبان عام يعني اهل بيت و امام زمان ضابطه هايي داده اند شرايطي را داده اند که اين شرايط در هر کسي باشد به عنوان نائب و جانشين حضرت در زمان غيبت محسوب مي شود روايتي از امام عسکري عليه السلام است معروف است در احتجاج طبرسي و کتاب هاي ديگر وسائل الشيعه نقل شده ايشان فرموده اند کساني که فقيه باشند دين شناس باشند به صورت سطحي چهار مطلب به گوش آن ها نخورده باشد عميقا دين و جوامع دين را بشناسند و همچنين کسب باشد که هواي نفس نداشته باشد بتواند مهار نفس خودش را نگاه دارد مخالف هواي نفس اش باشد براي قوم و قبيله و زن و بچه ي خودش امتيازات قائل نشود تقواي ديني و عدالت را داشته

ص: 1468

باشد و همچنين حافظ دين اش باشد شجاعت داشته باشد غيرت ديني داشته باشد و همچنين آگاهي زمان داشته باشد که بتواند از دين حفاظت بکند هم آگاهي داشته باشد در زمان خودش هم شجاعت و غيرت ديني باشد که حفاظت بکند و تسليم خداوند متعال باشد کسي که اين شرايط را داشته باشد فردي دين شناس عادل آگاه به زمان شجاع و داراي غيرت ديني مردم از اين تقليد بکنند تبعيت بکنند اين به عنوان جانشين ما است در جايي که دسترسي به ما نداريد بعد خود امام عسکري عليه السلام فرمود اين شرايط در همه جمع نمي شود اين در بعضي ها است يعني در واقع بحث در رابطه با تقليد، تقليد از آن کسي است که نزديک ترين افراد به اهل بيت است درست است که خود اهل بيت هيچ خطاي علمي و عملي ندارند معصوم اند و در زمان غيبت افراد ديگر غير معصوم هستند اما غير معصوم درصد خطاهايشان با هم فرق مي کند يک فقيه دين شناسي که عدالت اين چنيني و تقواي اين چنيني دارد طبيعتا درصد خطايش از ديگران بسيار کمتر است و از اين جهت حجت است اين ها حجت قرار گرفته شده براي مردم و مردم بايد از آن ها تبعيت بکنند اين تبعيت همان کاري است که همه ي عقلا مي کنند که در مسائل فني و تخصصي رجوع به متخصص مي کنند در اين جهت هم همين طور است. مرحوم سيد البحرالعلوم اين را خواهر زاده ي ايشان سيد جواد آملي که از فقها بود صاحب کتاب مفتاح الکرامه که بسيار ارزشمند است ايشان مي گويد که علامه ي بحرالعلوم که دايي اش بود دنبال ايشان

ص: 1469

رفتم که از شهر خارج شد مسجد کوفه بود يا جايي بود با امام زمان عليه السلام در يک تشرفي بود که حضرت ولي عصر عليه السلام به ايشان فرموده بود شما در اين زمان مامور به ادله ي ظاهري هستيد ادله و احکام ظاهري يعني خود معصوم حکمي که مي گويد حکم واقعي است خطا ندارد اما ما در زمان خودمان آن چيزي که بر ما حجت است فتواي مرجع ماست ولو خطا هم باشد چون او تلاش اش را کرده ولو راه ديگري نداريم براي ما حجت است.

شريعتي: خود معصومين هم اين را از ما خواستند.

حاج آقا عالي: بله شرايطي است که خودشان فرمودند در زمان غيبت. معصومين ما را ارجاع دادند به فقهايي که واجد اين شرايط هستند منتها يک سوال مهمي که پيش مي آيد اين است که آيا همه ي فقها جانشين معصوم اند؟ نائب امام اند؟ در زمان غيبت همه شان نائب امام هستند؟ جواب اين است که همه ي فقها که اين شرايط را داشته باشند در منصب فتوا جانشين معصوم اند يعني خود معصوم يکي از شئون اش يکي از کارهايش اين است که فتوا بدهد احکام دين را براي مردم تبيين بکند در زمان غيبت در تبيين احکام دين همه ي فقهايي که واجد شرايط هستند جانشين اند.

شريعتي: يعني همان رساله هاي عمليه؟

حاج آقا عالي: آفرين که محصولش مي شود اين رساله هاي عمليه. تعدد اين ها هيچ اشکالي ندارد و هم چنين در منصب قضاوت همين طور اين منصب که يکي ديگر از مناصب معصومين است که رفع خصومت مي کنند اين ها هم اگر مثلا مراجع متعددي باشند که قضاوت

ص: 1470

بکنند اشکالي ندارد مگر اين که بگوييم چون بايد يک وحدت رويه ي قضايي باشد از اين جهت تعدد نبايد باشد اما در يکي ديگر از مناصب اهل بيت که منصب اداره ي جامعه است يکي از کارهايي که اهل بيت اگر برايشان موقعيت پيش بيايد مديريت و حکومت است در اين شان اين طور نيست که همه ي علما جانشين باشند همه ي فقها جانشين باشند اين جا فقط يک نفر است حتي در زمان خود معصومين هم در جايي که دو معصوم در يک زمان بودند فقط يکي شان مديريت جامعه را و به تعبيري امامت را به عهده داشت در زمان اميرالمومنين و پيغمبر اکرم که هر دو معصوم بودند پيغمبر بود که امامت و رهبري جامعه را داشت در زمان امام حسن و امام حسين يکي شان امام بودند پس بنابراين در مسئله ي حاکميت اداره ي جامعه اين جا معنا ندارد که همه ي فقها حاکميت داشته باشند که هرج و مرج است و انسجام جامعه به هم مي خورد طبيعتا اين جا فقط يک نفر آن وقت اين يک نفري که در اداره ي جامعه مي خواهد جامعه را به دست بگيرد در عين حال که شرايط فقاهت و بقيه را دارد ولي شرايط سنگين تري دارد يعني مديريت مدبريت آگاهي بسيار وسيع به وضعيت پيجيده و معادلات پيچيده ي جهاني باشد تا حفظ بکند.

شريعتي: يعني فراتر از آن روايت امام حسن عسکري؟

حاج آقا عالي: يعني فراتر از آن مقداري که يک فقيه در منصب فتوا و قضاوت مي خواهد داشته باشد اين در منصب حاکميت بر مردم است طبيعتا اين شرايط بسيار شرايط محدودي خواهد بود که ما اين

ص: 1471

را به عنوان ولايت فقيه مي شناسيم ولايت و سرپرستي جامعه را فقيه به عهده مي گيرد و اين را خود معصومين گذاشتند امام زمان عليه السلام در يک توقيعي که يعقوب بن اسحاق اين سوال را کرده بود در زمان غيبت صغري که از حضرت سوال کرده بود به واسطه ي دومين نائب حضرت محمد بن عثمان امري که از حضرت بپرسيد در زمان غيبت در حوادثي که پيش مي آيد و مشکلاتي که پيش مي آيد به چه کسي رجوع کنيم امام زمان عليه السلام مرقوم کردند در توقيع شان فرمودند أمَّا الْحَوادِثُA الْواقِعَةُA فَارْجِعُوا فيها إلي رُواةِA حَديثِنا در حوادثي که پيش مي آيد نه در احکام حوادث در خود اتفاقات جاري اجتماع حوادثي که چه بسا بنيان کن است يعني مي تواند جامعه ي شيعه را از هم بپاشد در اين طور حوادث به راوايان حديث ما رجوع کنيد راويان نه آن کساني که فقط روايات را نقل مي کنند مثل ضبط صوت يعني کساني که مي فهمند و فهم ديني دارند يعني فقيهان و کارشناسان ديني که بعضي از شرايط را در جاهاي ديگر مثل همان روايت امام حسن عسکري گفته شده بعد امام زمان عليه السلام فرمود فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْA وَأَنَا حُجَّةُ اللَّهِ اين ها همان طور که من حجت بر شما هستم اين ها هم حجت من هستند بنابراين در يک مسئله ي ديني هستيم اين بحث يک بحث سياسي نيست اگر کسي مشکل داشته باشد با مسئله ي مرجعيت و ولايت فقيه به خصوص مشکل با بالاتر اش دارد يعني با خود ولي الله اعظم.

شريعتي: پس يک مسئله ي کاملا اعتقادي است؟

حاج آقا عالي: بله و دستور خود اهل

ص: 1472

بيت است و اگر کسي رد بکند اين را در بعضي از روايات است که رد بر آن ها رد بر ما اهل بيت است رد بر نمايندگان و جانشين ما رد بر ما اهل بيت است و کسي که ما را رد بکند خدا را رد کرده لذا از اين جهت اين مسئله را انصافا بايد جدي گرفت اين که حضرت امام رضوان خدا بر ايشان باد مي فرمود ما که ولايت فقيه را نياورديم اين همان ولايت رسول الله است اين چيزي است که اهل بيت به ما ياد دادند و اگر کسي اين رابطه را وثيق داشته باشد واقعا با خود امام زمان و اهل بيت رابطه ي محکم تري خواهد داشت من نمي دانم اگر يک دو سه دقيقه اي وقت است.

شريعتي: بله من فقط خواهش مي کنم از دوستان با توجه به اين که زمان امروز ما کوتاه تر است خودشان تلاوت بکنند صفحه ي 218 قرآن کريم را که قرار امروز سمت خدايي هاست آيات 79 تا 88 سوره ي مبارکه ي يونس و ان شاء الله از ثواب تلاوت اش بهره مند شوند و از برکات آن مستفيض.

وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ ?79? فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ?80? فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ A إِنَّ اللَّ_هَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّ_هَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ ?81? وَيُحِقُّ اللَّ_هُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ?82? فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ?83? وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّ_هِ

ص: 1473

فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ ?84? فَقَالُوا عَلَى اللَّ_هِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ?85? وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ?86? وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّآ لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ?87? وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ?88?

ترجمه:

و فرعون گفت: [براي درهم کوبيدن اين دو نفر] هر جادوگر دانا و زبردستي را نزد من آوريد. (??) چون جادوگران آمدند، موسي به آنان گفت: آنچه را بر افکندن آن مصمم هستيد، بيفکنيد. (??) پس هنگامي که افکندند، موسي گفت: آنچه را در اين صحنه آورديد، جادوست؛ مسلماً خدا آن را به زودي باطل مي کند، قطعاً خدا، کار مفسدان را [که براي تقويت طاغيان انجام مي دهند] به سامان نمي آورد. (??) و خدا حق را با دلايل و معجزاتش ثابت و پابرجا مي کند، گرچه گنهکاران خوش نداشته باشند. (??) پس [در ابتداي کار] کسي به موسي ايمان نياورد، مگر فرزنداني [انگشت شمار] از قومش آن هم با ترسي [شديد] از فرعون و اشراف و سران قوم خودشان که مبادا فرعونيان آنان را شکنجه و عذاب دهند؛ و مسلماً فرعون در سرزمين مصر برتري خواه، و [در گناه، معصيت و ستم] از اسراف کاران بود. (??) و موسي گفت: اي قوم من! اگر به خدا ايمان آورده ايد، پس بر او توکل کنيد اگر از تسليم شدگان [در برابر فرمان هاي حق] هستيد. (??) پس گفتند: ما فقط بر

ص: 1474

خدا توکل کرديم. پروردگارا! ما را دستخوش شکنجه و عذاب ستمکاران قرار مده. (??) و ما را به رحمتت از گروه کافران رهايي ده. (??) و به موسي و برادرش وحي کرديم که خانه هايي در سرزمين مصر براي قوم خود فراهم آوريد، و خانه هايتان را روبروي هم قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را [به رهايي از چنگال فرعونيان] مژده ده. (??) و موسي گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگي دنيا زيور و زينت [بسيار] و اموال [فراوان] داده اي که [نهايتاً مردم را] از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دل هايشان را سخت گردان که ايمان نياورند تا آنکه عذاب دردناک را ببينند. (??)

حاج آقا عالي: مرحوم آيت الله آشيخ عبدالنبي نوري از مراجع بزرگوار بوده است فقهايي بود که خيلي با کرامت بود ايشان تقريبا پنجاه سال پيش مرحوم شده و در قم دفن است ايشان گفت من اوايل نجف بودم و آن موقع هم که ايشان نجف بود از جهت علمي اين قدر وزين بود که با مرجع زمان خودش آسيد ابوالحسن اصفهاني حتي گاهي اوقات خودش را برتر مي دانست از جهت علمي نه اين که خداي نکرده خلاف تقوا باشد از جهت علمي خودش را اعلم مي دانست و بعضي از جاها اين را نقل کرده بود ايشان مي گفت يک عارفي در نجف آمده بود که من خيلي اعتقاد داشتم به او و رياضت هاي درستي کشيده بود من يک مرتبه از ايشان سوال کردم که ختمي ذکري رياضتي چيزي داشته باشد که زمينه براي تشرف خدمت

ص: 1475

امام زمان آماده شود او به من يک ختمي داد آشيخ عبدالنبي نوري مي گويد من در اطراف سهله آن ختم و رياضت را انجام دادم و بعد از اين که تمام شد يک سيدي که عمامه اي سرش بود و من فهميدم سيدي است و آدم با معنويتي بود به من نزديک شد گفت شما کاري نداريد؟ من گفتم نه با شما کاري ندارم که گفت شما ظاهرا با من کاري داشتيد گفتم نه من کاري با شما نداشتم متحير اصلا من انگار گيج بودم که اين همه ختم را انجام داده ام که خدمت حضرت برسم ايشان رفت يک مرتبه A A A A به خودم آمدم که نکند خود حضرت بود ما اين ختم را انجام داديم که براي اين خيلي آدم با خلوص نيتي بود مي گويد دويدم دنبال اش ديدم نمي رسم کفش ام را در آوردم عبايم را زير بغل زدم دويدم ديدم باز هم نمي رسم مي گويد نگاه کردم با چشم ديدم وارد يک منزلي شد يک مقدار نفس تازه کردم رسيدم دم در در زدم يک کسي آمد بيرون گفتم مي خواهم خدمت آقا برسم گفت بايست من اجازه بگيرم اجازه گرفت رفتم داخل مي گويد نشستم حضرت اجازه داد مي گويد م چهارده مسئله از قبل آماده کرده بودم که از آقا بپرسم همه اش يادم رفت هر چه به ذهن ام فشار آوردم سرم را بالا کردم ديدم حضرت منتظر است خيلي خجالت کشيدم گفتم اجازه مي فرماييد که من مرخص شوم از خجالت ام حضرت فرمودند بفرماييد مي گويد رفتم از خانه بيرون يک مقدار که دور شدم آن چهارده مسئله يادم افتاد

ص: 1476

گفتم که نمي شود اين ها را از دست داد بايد از اهل بيت پررويي کرد و از آن ها گرفت دو مرتبه برگشتم خدا رحمت کند مرحوم اهل بيت مي فرمود حاجات را به زور هم که شده بايد از اين خاندان کرم گرفت مي گويد برگشتم دو مرتبه دم در همان خانه آن شخصي که صاحب منزل بود باز آمد دم در گفتم من مي خواهم خدمت آقا برسم گفت آقا نيست گفتم دروغ نگو من همين الآن رسيدم گفت استغفار بکن اگر من دروغ گو بودم جايم اين جا نبود من عذرخواهي کردم حلاليت طلبيدم گفت اين آقا مثل بقيه نيست کارهايش مثل بقيه نيست ولي اگر مي خواهي جانشين آقا هست نائب آقا هست گفتم خيلي خوب است نمي فهميدم يعني چي ايشان مي گويد من را برد داخل ديدم روي همان تختي که آقا نشسته بود آيت الله آ سيد ابوالحسن اصفهاني نشسته مي گويد يک لبخندي به من زد با همان لهجه ي اصفهاني به من سلام کرد و احوال پرسي کرد من سوالاتم را از ايشان پرسيدم دقيق سوالاتم را جواب داد با آدرس با سند بعدش هم من خداحافظي کردم آمدم بيرون دست اش را بوسيدم آمدم بيرون مي گويد آمدم در راه با خودم گفتم که نکند آسيد ابوالحسن نبود اين شخصي شبيه او بود مي گويد گفتم بروم در خانه اش نجف آمدم نجف رفتم در خانه ي آيت الله آسيد ابوالحسن اصفهاني وارد ايشان شدم ديدم با همان لبخند و احوال پرسي سوالات را که پرسيدم دقيقا همان طور جواب داد بعد که سوالات تمام شد گفت شکّت برطرف شد؟ بعد گفت و از من قول گرفت که

ص: 1477

تا زنده ام نگو وقتي مردم خواستي بگويي بگو مسئله همين است که جانشيني را به او نشان دادند.

چون که گل رفت و گلستان شد خراب *** بوي گل را از که جوييم از گلاب

ان شاء الله که همه مان بتوانيم.

شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون وقت ما امروز کوتاه بود مطالب خيلي بيشتر.

حاج آقا عالي: ان شاء الله دوستان بزرگوار اين را به پاي اين نگذارند که کار ديگري داريم مهم تر از کار امام زمان بدانيم ان شاء الله که بگذارند بر پاي اين که کساني هم هستند که مي خواهند آن برنامه را ببينند.

شريعتي: ان شاء الله. براي ورزشکاران در عرصه ي ورزش آرزوي توفيق مي کنيم. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

93-07-20 - غدير

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

مولاي ما نمونه ي ديگر نداشته است * * * اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر مي کنم * * * اين خانه بي دليل ترک برنداشته است

ديديم در غدير که دنيا به جز علي * * * آيينه اي براي پيمبر نداشته است

سوگند مي خورم که نبي شهر علم بود * * * شهري که جز علي در ديگر نداشته است

طوري ز چارچوب در قلعه کنده است * * * انگار قلعه هيچ زمان در نداشته است

يا غير لافتي صفتي در خورش نبود * * * يا جبرِييل واژه ي بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است

ص: 1478

* * * هر کس که ختم نادعلي بر نداشته است

اين شعر استعاره ندارد براي او * * * تقصير من که نيست برابر نداشته است

شريعتي: سلام مي گويم به همه ي هم وطنان خوب خانم ها و آقايان پيشاپيش عيد بزرگ غدير اين عيدالله اکبر مبارک شما باشد. ان شاء الله اين ايام براي همه ي ما پر از خير و برکت باشد الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي بن ابي طالب. با سمت خدا مهمان خانه هاي شما هستيم و خدمت حاج آقاي عالي هستيم سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوشA آمديد ايام را تبريک مي گويم.

حاج آقا عالي: سلام عليکم و رحمة الله بنده هم خدمت حضرت عالي و همه ي دوستان وA همه ي مومنين سلام و عرض ادب دارم و تبريک مي گويم اين ايام را که ايام با ارزشي است عيدالله اکبر عيد ولايت و امامت را خدمت امام زمان عليه السلام خدمت همه ي دوستان اهل بيت تبريک عرض مي کنم خدمت شما هستيم.

شريعتي: ان شاء الله حال دوستان مان خوب باشد و در اين لحظات ما را همراهي بکنند برنامه ي سمت خدا را با احترام تقديم آن ها مي کنيم ببينيم که عيدي و ارمغان حاج آقا براي بحث امروز چيست؟ بحث ما يادي از امام زمان عليه السلام است. بحث تجديد عهد و تجديد بيعت بود در جلسات گذشته در مورد آن صحبت کرديم بحث امروز را مي شنويم.

حاج آقا عالي: بسم الله الرحمن الرحيم اگر اجازه بفرماييد چون ايام خاصي است اشاره اي داشته باشم به ايام غدير و ان شاء الله بتوانيم به گونه اي ارتباط با

ص: 1479

بحث خودمان هم داشته باشيم ما قبلا در يک مناسبتي عرض کرديم عيدهايي که در اسلام به عنوان عيد مطرح شده و به بزرگ داشت آن ها به عنوان تعظيم شعاير الهي توصيه شده اين ها روزهايي هستند و ايامي هستند که يک درب خاص رحمت خدا باز شده است يک اتفاقي در عالم افتاده که آن روز به هر حال زمينه ي قرب و وصول بندگان خدا به خدا فراهم است آن روز به عنوان روز عيد يعني عود يعنيA عود الي الله برگشت به خدا همين طوري هر روزي را در دين مقدس اسلام به عنوان عيد مطرح نمي کنند مثلا سي روز شخص روزه گرفته بندگي کرده رياضت کشيده مراقبت کرده از خودش احيانا شب زنده داري هايي داشته احيا کرده بعضي از شب ها را به خصوص شب هاي قدر را ارتباط با قرآن داشته اين سي روز خيلي آمادگي در نفس انسان به وجود مي آورد آن وقت روز اول شوال را که با توجه به اين مقدمات فرد يک رشدي کرده و زمينه ي ورودش به ساحت مقدس پروردگار عالم فراهم شده به عنوان عيد فطر مطرح مي کنند يا مثلا فرض کنيد حاجي از راه هاي دور و نزديک رفته مکه مناسک را انجام داده مناسک عظيم احرام و سعي و طواف و وقوف در عرفات و مشعور و منا و بيابان گردي هايي را به هر حال سختي کشيدن هايي که در آن جا به تناسب خودش دارد تا رجم و تا اين که يک آمادگي در نفس اش پيدا مي شود بعد از اين مدت دوري از خانواده و بيابان گردي به خاطر خدا و سختي هايي را تحمل کردن آن وقت

ص: 1480

روز دهم ذي الحجه را به عنوان روز عيد قربان مطرح مي کنند چون يک زمينه اي و مقدماتي فراهم شده که امروز مي تواند براي او قرب ايجاد بکند آن روز مي شود عيد چه براي آن کسي که نزديک است چه آن کساني که دور هستند عيد غدير هم که به عنوان عيدالله الاکبر است واقعا حادثه اي که اتفاق افتاده حادثه اي است که درب خاص رحمت خدا تا قيامت به روي بندگان باز شده دربي که شيطان را به فرياد درآورده اين روز روز کوچکي نيست فقط يک حادثه ي تاريخي نيست که در 18 ذي الحجه سال دهم هجري در يک محلي به نام غدير خم اتفاق افتاد و مثلا پيغمبر اکرم دست اميرالمومنين عليه السلام را گرفت بلند کرد به عنوان اين که بعد از من تو براي مردم اين جا جامعه ي آن زمان سرپرست باش و رهبري داشته باش نه خيلي فراتر از اين است اصلا پيغمبر اکرم از طرف خداوند متعال ماموريت پيدا کرد که رسالت اش را پيوند بزند به جريان امامت که تا قيامت باقي بماند يعني اگر نبود امامتA که دنباله ي همان رسالت پيغمبر است که جريان رسالت پيغمبر و دين را به همان شکلي که خود نبي در زمان حيات اش بوده ادامه بدهد تا قيامت رسالت هم از بين مي رفت رسالت هم ابتر مي شد لذا در آن آيه اي که روز غدير بر پيغمبر آمد که در آيه ي 67 سوره ي مائده است «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَA إِلَيْكَ مِنA رَّبِّكَA وَإِنA لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر ابلاغ نکردي اين کار را رسالت ات را اصلا انجام ندادي رسالت کامل نيست رسالت

ص: 1481

نا تمام است چون تمام نمي شود مثل ساير ادياني که در قبل بودند دچار تحريف شدند دچار انحراف شدند کتب آسماني قبلي دچار تحريف شد چرا؟A اين دين خاتم است تا قيامت بايد بماند کسي که ويژگي هايش شبيه ويژگي هاي پيغمبر است از جهت علم از جهت عصمت از جهت دوري از خطا از جهت مهربان بودن و دلسوز بودن به مردم از جهت شجاعت همان ويژگي هاي پيغمبر را دارد فقط نبوت ندارد به نام امام اين بايد بيايد ادامه بدهد کار پيغمبر را و دين را نگاه دارد و مردم را به قرب خدا برساند تعريف مسئله ي امامت و تعيين شخص امام فقط هم کلي امامت شخص امام هم بايد تعيين شود و آن نه فقط اميرالمومنين عليه السلام شما در خطبه ي غدير پيغمبر اکرم درست است که شکي نيست در آن زمان حضرت امير بايد معرفي شود به عنوان رأس امامت به عنوان ابوالائمه که بلافاصله بعد از پيغمبر اکرم او خلافت و امامت دارد اما در خطبه ي غديريه پيغمبر معرفي کرده همه ي ائمه را تا امام مهدي عليه السلام سه چهار مرتبه اسم امام زمان را پيغمبر در خطبه ي غديريه اش برده من تقاضا مي کنم دوستان اهل بيت خطبه ي غديريه را ببينند که اگر خود خطبه ديده شود ديگر بعضي از اين شبهات که کلمه ي من کنت مولاه فهذا علي مولاه به معناي دوستي و اين ها اصلا خود به خود زدوده مي شود.

شريعتي: يعني کل اين خطبه را با هم ببينيم.

حاج آقا عالي: بله خطبه را کسي با هم ببيند مي فهمد که بحث دوستي نبوده که حالا کاري نداريم به آن

ص: 1482

قرائن بيروني قضيه که پيغمبر در آن گرماي ظهر بعد از نماز ظهر بود صد و بيست هزار نفر را جمع بکند و طوري که اين قدر هوا گرم باشد لباس هايشان را بعضي ها جوري بکنند زير پايشان بگذارند پايشان نسوزد يا روي سرشان بکشند که سرشان نسوزد بعد از اعمال حج که همه مي خواهند زود تر برگردند بروند به خانه هايشان پيغمبر صد و بيست هزار نفر را جمع بکند و آن وقت مثلا حدود يک ساعت خطبه بخواند تقريبا خطبه ي پيغمبر حدودا اين مقدار شد ما فقط يک جمله ي من کنت مولاه فهذا علي مولاه در ذهن مان است بعد که اسم ائمه ي ديگر را هم بياورد اسم امام مهدي عليه السلام را سه مرتبه هم بياورد آن وقت با اين وجود ما بگوييم نه اين کلمه يعني فقط خواسته اعلان دوستي بکند اين اصلا شايسته ي يک فردي که معمولي است يک عقل معمولي دارد نيست تا چه برسد به آن کسي که رئيس عقلا است و آن کسي که حکمت اش تام است مثل پيغمبر اکرم به هر حال مقصود اين است که اين حادثه حادثه اي است که تعريف امامت و تعيين امام تا قيامت است براي اين که مردم بتوانند راه قرب خدا را طي بکنند براي اين که دين تا ابد مصون بماند محفوظ بماند از اين جهت است که ناله ي شيطان بلند شد حس مي کند که ديگر نمي تواند اين دين را از بين ببرد اين دين حافظ دارد بيمه شده امامA صادقA عليه السلام فرمود چهار جا شيطان فرياد زد در چهار موضع يکي يوم لعن آن روز که رجمA شد مورد

ص: 1483

طرد و لعن خدا قرار گرفت و يکي روزي که هبوط کرد به زمين و از بهشت رانده شد روزي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مبعوث شد و چهارم روز غدير اين جا فرياد شيطان بلند شد چون او حس مي کند که چه اتفاقي دارد مي افتد مي فهمد که هر چه که رشته بود پنبه شد در يک روايت ديگري خيلي روايت زيبايي است از امام صادق عليه السلام فرمود تمام انبياء از ابتدا چون خبر غدير را و وصايت اميرالمومنين عليه السلام و ائمه براي پيغمبر خاتم را به انبيا گذشته گفته بودند امام صادق عليه السلام فرمود تمام انبيا اين روز را عيد مي گرفتند روز غدير را فرمود آن روز عيد الله الاکبر است وَA مَا بَعَثَ اللَّهُA عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّA إِلَّاA وَA تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِA اين روز غدير را عيد مي گرفت A وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ حرمت و احترامش را حفظ مي کرد وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ اسم غدير در عالم ملکوت روز عهد است و در زمين روز ميثاق است.

شريعتي: يعني حقيقت اين روز از ابتدا بوده.

حاج آقا عالي: بوده و يک عهدي است که ما وارد آن عهد نمي شويم که قبل از عالم دنيا عهد اش گرفته شده بود و در اين عالم هم پيغمبر اکرم قبل از غدير هم چند بار ديگري بود که در تاريخ است چند دفعه ي ديگري بود که پيغمبر اکرم مسئله ي امامت را و خلافت بعد از خودش را مطرح کرد غدير آخرين بار بود البته يک مرتبه ي ديگر هم هنگام رحلت پيغمبر بود که

ص: 1484

در بستر بود منتها آن جا ديگر به صورت اسم بردن نبود در هر حال يک روايتي است من دوست دارم خصوصيات اين روز را براي اين که دوستان اهل بيت فردا را خيلي از آن استفاده بکنند من يک روايتي از امام رضا عليه السلام است مرحوم سيد بن طاووس در اقبال اين روايت را نقل کرده که روايت زيبايي است من بعضي از جاهايش را مي خوانم فرمود روز غدير روز کمال دين است همان الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و روزي است که شيطان بيني اش به خاک ماليده شد شکست خورد ذليل شد و روزي است که اعمال شيعيان و محبين اهل بيت قبول مي شود هر زماني به اين سهولت نيست که اين قدر راحت عمل را بپذيرند يک بستري است که بذر زود رشد پيدا مي کند در آن اگر بپاشيم يک خبري است در عالم روزي است که خداوند متعال قصد مي کند و اعمال مخالفين دين را به هدر مي دهد آن اعمال رشد نمي کنند آن اعمال خنثي مي شود بعد فرمود روزي است که جبرئيل کرسي کرامتي را در بيت المامور آسمان چهارم آن جا نصب مي کند و خودش بالا مي رود و ملائکه اطرافش جمع مي شوند و ثنا و ستايش مي کنند پيغمبر را و استغفار مي کنند براي شيعيان ببينيد فقط در عالم پايين اعمال ما نيست از بالا هم کمکي و امداد داريم استغفار ملائکه و دعاي ملائکه در روز عيد غدير از فرزندان حضرت آدم که دوستان اهل بيت هستند اين استغفار را برايشان دارند خدا برکت مي دهد آن کسي که در آن روز بندگي بکند و در خانه يک توسعه اي بدهد يک

ص: 1485

رفاهي ايجاد بکند يک فرقي بايد روز غدير با روزهاي ديگر در خانه داشته باشد کساني که در خانه هستند سعي بکنند از جهت رفاه خانواده و سروري که در خانواده است توسعه بدهند.

شريعتي: حتي شده مثلا مادرها براي بچه هايشان براي خانواده غذاي لذيذ تري درست کنند.

حاج آقا عالي: بله اين است مسئله ي هديه است مسئله ي لباس نو است اين ها چيزهايي است که اگر مجموعا عمل شود واقعا هم در ظاهر عالم يک اتفاقي مي افتد هم برکات اين تعبيري که در اين روايت از امام رضا عليه السلام مي فرمايد خدا برکت مي دهد به چنين کساني که اين کارها را بکنند يک هيايويي بايد بيرون اتفاق بيفتد بعدا عرض خواهيم کرد که جزء اعمال گفته شده زينت و آراستگي است هم زينت شخص هم زينت شهر هم زينت خانه يوم الزينة است آن کسي که زينت بکند در روز غدير خدا تمام گناهان اش را مي بخشد يعني آن کسي که جشن را در ظاهرش سرور را در ظاهرش هم ابراز مي کند علاوه بر اين که در دلش است در باطن اش است در ظاهرش هم ابراز بکند روز بسيار با عظمتي است اين روز که دوستان اهل بيت بايد قدر بدانند اما يک نکته اي را بايد دقت کرد و آن اين که سرور در روزهاي عيد و عيدهايي که درب قرب خداوند متعال و رحمت خدا است و رحمت خدا باز مي شود سرورش بايد تناسب با خود عيد داشته باشد يعني جشن و سرورش و خوشي اش ابتذال و غفلت نيست بايد تناسب با روزي که دست بيعت داري با يدالله مي دهي باشد دست

ص: 1486

در دست او داري مي گذاري داشته باشد بنابراين در عين حال که سرور و خوشي و جشن و چراغاني کردن نقل و شيريني و شربت پخش کردن است اطعام دادنA است مجلس گرفتن است فضائل اهل بيت را گفتن است هديه دادن است به ملاقات هم ديگر رفتن است در عين حال که همه ي اين چيزها که از لوازم يک جشن و سرور است برقرار است اما شما نگاه بکنيد در امروز يکي از مهم ترين چيزها اين است که هيچ گناهي آدم نکند واقعا از آن ابتداي روز قصد بکند آدم هيچ گناهي نکند به خصوص در روايت از اميرالمومنين عليه السلام است اول روز يازده مرتبه قل هوالله بخوانيد خدا کمک تان مي کند براي گناه نکردن اين روايت در ثواب الاعمال است هر روز آدم يازده مرتبه بعد از نماز صبح اول روز سوره ي توحيد را بخواند اميرالمومنين عليه السلام فرمود اين کمک الهي است براي اين که آدم گناه نکند معنايش اين نيست که آدم معصوم مي شود اما يک امداد است يک عنايتي است که آدم اين کار را انجام بدهد بداند که روز عيد روز عهد با ولي خداست روزي است که ولي خدا کاري کرده که بيني شيطان به خاک ماليده شده و ذليل شده تو هم يک کاري بکند که ذليل شود آدم با گناه نکردن آن روز و مومنانه رفتار کردن اش هم اهل بيت را خوشحال مي کند هم داد شيطان را بيشتر در مي آورد از اين جهت خوشي ها بايد مومنانه باشد بايد تناسب با قرب داشته باشد امام مجتبي عليه السلام روز عيدي بود ظاهرا عيد فطر بود داشتند از

ص: 1487

يک کوچه اي رد مي شدند ديدند يک عده مشغول بزن و بکوب هستند مشغول لهو و لعب هستند حضرت فرمود تعجب مي کنم خيلي تعجب مي کنم از آن کسي که امروز که دارند رحمت تقسيم مي کنند اين طور لهو و لعب مي کند و غافل است و احيانا دارد درب آن رحمتي را که دارند پخش مي کنند به روي خودش مي بندد چرا آدم اين کار را بکند آدم ظرفش وقتي وارونه شود باران که بيايد در اين ظرف نمي آيد تقصير باران نيست من ظرفم را وارونه گرفتم اين روز روزي است که آدم با غفلت بگذراند از شب غدير يعني امشب اعمال دادند اعمال بسيار با عظمتي را گفتند تا فردا. من يک اشاره اي مي کنم به بعضي از اعمال امشب مهم ترين عمل اش علاوه بر مجالس مناقب اهل بيت رفتن و شرکت کردن و شنيدن دوازده رکعت وارد شده که مرحوم سيد بن طاووس اين را در اقبال آورده مرحوم مقدس قمي در مفاتيح فقط اشاره کرده شرح اش را نگفته کيفيت اش به اين صورت است اين دوازده رکعت يک سلام بيشتر ندارد يعني دوازده رکعت متصل است به هم ديگر و اين از آن نمازهاي خاص است چون معمولا نمازهاي مستحبي دو رکعت دو رکعت سلام داده مي شود ولي در اين جا سر هر دو رکعت فقط تشهد است يعني رکعت دوم چهارم ششم هشتم دهم آن رکعت دوازدهم است که هم تشهد است و هم سلام است در هر رکعت ده بار حمد و سوره دارد يعني رکعت اول ده تا حمد و سوره حمد سوره حمد سوره بعد يک آيت الکرسي رکعت دوم باز ده بار حمد

ص: 1488

و سوره و يک آيت الکرسي تا رکعت دوازدهم که در رکعت دوازدهم هفت بار حمد و سوره و رکعت آخر آيت الکرسي ندارد اين عمل امشب است که دوازده رکعت به اين شکل است اما فرداA A که فوق العاده است دوستان اهل بيت از دست ندهند هر مقدارش را که مي توانند آن هايي که برايشان امکان پذير است روزه بگيرند روزه ي روز غدير امام صادق عليه السلام فرمود کفاره ي گناهان شصت سال است و ثوابش ثواب روزه ي عمر دنياست يعني اگر کسي عمرش اين قدر طولاني باشد در کل عمر دنيا بتواند روزه بگيرد اين قدر ثواب دارد خيلي عجيب است الان روزها کوتاه است اگر کسي رحمت خدا را بفهمد اين ها چيزي نيست در برابر رحمت خدا بزرگ در نظرمان نيايد که يک روز اين قدر است اين ها قطره اي هم در کنار رحمت خدا حساب نمي شود آن روز بايد با عظمت شمرده شود آن روز بايد روزي باشد که تجليل شود روزه ي ما روزه ي شکر است اين روزه روزه اي است که خدايا ممنون ات هستيم که چنين چيزي را به ما دادي نعمت ولايت را بله کم چيزي نيست به علاوه غسل فردا است که مستحب است و دو رکعت نماز عيد غدير است نيم ساعت سه ربع به اذان ظهر مانده که دو رکعت است آن در مفاتيح است چون است من آن را نمي گويم و بعد از آن امام صادق عليه السلام فرمود حاجت ات را بخواه بعد امام صادق نکته اي فرموده اند سه مرتبه قسم خورده اند که والله والله والله آن حوائج را خدا مي دهد ان شاء الله و اين حاجات را بخواهيد

ص: 1489

و بعد زيارت اميرالمومنين را داشته باشيد آن هايي که مي توانند از نزديک خوشا به حال شان ولي آن هايي که هم نمي توانند از دور که سه زيارت وارد شده حداقل زيارت امين الله کوتاه هم است بسيار زيارت ارزشمندي است البته يک زيارتي است که امام هادي عليه السلام اين را نقل کرده اند زيارت اميرالمومنين را که دوستان اهل بيت مي توانند ببينند در باب همان زياراتي که مربوط به غدير است در مفاتيح آمده است که خيلي از فضائل حضرت امير و آياتي که فضائل اميرالمومنين را در آن گفته امام هادي عليه السلام ضمن آن زيارت بيان کرده يعني يک دور مرور علي شناسي است اين بعد از آن دوA رکعتA نماز است بعد اين زيارت وارد شده يکي ديگر از چيزهايي که در عيد است اکثار صلوات است زياد صلوات فرستادن که فوق العاده است و هيچ چيز در کفه ي اعمال آدم و آن ترازو و ميزان عمل آدم در قيامت به سنگيني صلوات نيست که ان شاءالله اين را هم در نظر گرفته باشند و آخرين مطلب که من اين را عرض مي کنم خدمت شما بقيه را بعد از ميان برنامه مي گذاريم دعاي ندبه است و اين خيلي چيز عجيبي است که روز جشن و سرور و عيد چه تناسب دارد با ندبه و اشک اين نکته اش خيلي مهم است که گريه و خنده ي عشاق ز جاي ديگر است هم خنده مان حساب دارد هم گريه مان حساب دارد که اين را بعد از ميان برنامه عرض خواهيم کرد.

شريعتي: اطعام روز عيد غدير هم سفارش ويژه شده.

حاج آقا عالي: بله عرض کردم

ص: 1490

که در مجالس اطعام شود اگر امکان پذير است يا مجالس يا مجالس خانگي به هر شکلي اطعام خيلي ارزشمند است ان شاء الله از ثواب و برکات روز عيد غدير همه بهره مند شوند و مستفيذ ما را هم از دعاي خيرشان فراموش نکنند چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات نوراني امروز را هديه بکنيم به روح بلند مولي الموحدين اميرالمومنين علي عليه السلام و ان شاء الله از برکاتش همه مان بهره مند شويم قرار امروز سمت خدايي ها تلاوت آيات صفحه ي 232 قرآن کريم است آيات 89 تا 97 سوره ي مبارکه ي هود.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ ?89? وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ?90? قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ?91? قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّ_هِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ?92? وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ?93? وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ?94? كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ?95? وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ?96? إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ ?97?

ترجمه:

اي قوم من! دشمني و مخالفت با

ص: 1491

من، شما را به جايي نرساند، که [عذابي] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد به شما هم برسد، و قوم لوط از شما [چه از جهت زمان و چه از جهت مکان] چندان دور نيست. (??) از پروردگارتان آمرزش بطلبيد، سپس به سوي او بازگرديد؛ زيرا پروردگارم مهربان و بسيار دوستدار [توبه کنندگان] است. (??) گفتند: اي شعيب! بسياري از مطالبي که مي گويي نمي فهميم، و به راستي تو را در [مقايسه با] خود، ناتوان و ضعيف مي بينيم، و اگر عشيره ات نبودند، بي ترديد سنگسارت مي کرديم، وتو بر ما پيروز نيستي. (??) گفت: اي قوم من! آيا عشيره کوچکم نزد شما از خدا عزيزتر است که او را پشت سر قرار داده و فراموشش کرده ايد؟! يقيناً پروردگارم به همه اعمالي که انجام مي دهيد، احاطه دارد. (??) و اي قوم من! به اندازه اي که در قدرت و توان شماست، عمل کنيد، من [هم] بي ترديد [به وظيفه الهي خود] عمل مي کنم؛ به زودي خواهيد دانست، چه کسي را عذاب رسوا کننده خواهد آمد و دروغگو کيست؟! و منتظر بمانيد که من هم با شما منتظرم. (??) و هنگامي که عذاب ما رسيد، شعيب و کساني را که با او ايمان آورده بودند، با رحمتي از سوي خود نجات داديم، و کساني را که [به آيات ما] ستم کردند، فرياد مرگبار فرا گرفت، پس در خانه هايشان به رو در افتاده جسمي بي جان شدند. (??) گويي در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشيد! مَدين [از رحمت خدا] دور باد، همان گونه که ثمود

ص: 1492

دور شد. (??) همانا موسي را با نشانه هاي خود و برهاني روشن فرستاديم، (??) به سوي فرعون و اشراف و سرانِ [قومِ] او، ولي [آنان براي حفظ مقام و مال خود] از فرمان فرعون پيروي کردند، در حالي که فرمان فرعون راهنماي به سوي سعادت و خوشبختي نبود. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي بن ابي طالب عيدتان مبارک باشد ان شاء الله اين ايام بر همه تان پر خير و برکت باشد اشاره ي قرآني امروز را حاج آقا بفرمايند

حاج آقا عالي: آيه ي 90 سوره ي مبارکه ي هود خداوند از زبان حضرت هود به قوم اش اين طور مي فرمايد «وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» ايشان حضرت هود به قوم اش مي گفت که از گناهان تان استغفار کنيد و برگرديد به پروردگارتان استغفار از گناهان بکنيد و رجوع به خدا بکنيد به او برگرديد «إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» خدا هم مهربان است هم ودود است اين را حضرت هود دارد به بت پرست ها مي گويد نه به آدم هايي که فقط گناه مي کنند به آدم هايي که دشمن خدا هستند به آن ها مي گويد آن وقت رحمت خدا را وقتيA به آن ها مي گويد مي گويد «إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» هم رحيم است هم ودود است ودود درست است که به معناي محب است اما خود کلمه ي محب را چه معني کنيم نفرمود خداي من هم مهربان است هم مي گذرد از شما مي بخشدتان نه فرمود دوست تان دارد و آن کلمه ي دوست تان دارد با کلمه ي ودود گفته گفت اگر استغفار بکنيد خدا دوست تان دارد ودود دوستي اي

ص: 1493

که آثارش هم در زندگي تان ظاهر مي شود برکات اش هم به شما برمي گردد يک دوستي اين چنين است آن وقتA اين را دارد به بت پرست ها مي گويد از اين جهت آن کساني که احيانا يک جا لغزشي پيدا کردند زمين خوردند اين را به خودشان بگيرند که «وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ»

شريعتي: بسيار خوب خيلي ممنون پيش بيني مي کنم که اين بخش گفتگوي مان با حاج آقاي عالي با توجه به يکي از اعمال روز غدير که دعاي ندبه است رنگ و بوي علوي و مهدوي خواهند داشت منتها قبل از وارد شدن به اين بحث خيلي از دوستان پيگير اند بروند مطالعه بکنند و مطالب بيشتري را بيابند حيف است در ايام عيد غدير يادي نکنيم از مرحوم علامه اميني با آن کتاب الغدير که واقعا ماندگار و مانا است خيلي خوب اگر اهل مطالعه باشند اهل تحقيق باشند مراجعه مي کنند دوستان درخواست داشتند کتاب ديگري آيا هست در زمينه ي غدير ما بتوانيم مطالعه بکنيم.

حاج آقا عالي: بله ممنون از لطف شما که اين را پرسيديد خود الغدير همان طور که فرموديد کتاب مفصلي است معمولا خود آن کساني که محقق هستند مراجعه مي کنند چندين جلد هست حتي يک خلاصه شده اي هم که چاپ شده آن هم باز قطور است در عين حال آن هايي که اهل مطالعه اند خيلي ارزشمند است ببينند اماA يک کتابي است که شايد دوستان شنيده اند شب هاي پيشاور که کتاب بسيار ارزشمندي است مرحوم سلطان الواعظين شيرازي اين کتاب را نوشته مناظراتي است که در پيشاور داشته با آن زماني که ظاهرا هنوز جزء هند بوده

ص: 1494

جزء پاکستان نبوده مناظراتي با کساني که شيعه هم نبودند از علماي مخالفين شيعه بودند و ايشان تعهد کرده که در اين کتاب از منابع غير شيعه استفاده بکند و حقيقتا از پس اش برآمده و اين کتاب خيلي کتاب ارزشمندي است ايشان از شاگردان مرحوم آيت الله بروجردي بوده بسيار توان مند عالم بوده اين کتاب را من توصيه مي کنم شب هاي پيشاور سلطان الواعظين شيرازي اين کتاب خيلي ارزشمند است.

شريعتي: بسيار خوب نثر خيلي خوبي هم دارد خيلي هم شيرين است دوستان مطالعه بکنند با مضامين بسيار بلند و عالي. خيلي خوب خدمت شما هستيم پس فرموديد يکي از اعمال روز عيد غدير فردا دعاي ندبه است.

حاج آقا عالي: بله کما اين که در سه تا عيد ديگر هم توصيه شده يکي عيد فطر يکي عيد قربان و يکي عيد جمعه خود جمعه يکي از اعياد است که صبح اين اعياد ندبه بخوانند ببينيد واقع اش وجه اش اين است که در روايات ما اهل بيت فرموده اند امام باقر عليه السلام فرمود هيچ عيدي نيست که بر ما بگذرد مگر اين که از جهتي حزن ما هم تازه مي شود از اين جهت که به هر حال ثمره ي غدير هنوز به بار ننشسته ثمره ي غدير اين بود که امامت و ولايت محور جامعه شود و سرپرستي مردم را در همه ي عرصه هاي زندگي به عهده بگيرد اين اتفاق هنوز نيفتاده است هنوز آن آثار ولايت آن چنان که بايد ظهور پيدا نکرده طبيعتا اين حزن دارد هنوز ولي الله در زمان غيبت در بلا است عَزيزٌ عَلَيَّ اَنْ تُحيطَ بِكَ دُونِيَA الْبَلْوى از اين جهت

ص: 1495

امام باقر عليه السلام فرمود هيچ عيدي نيست که بر ما بگذرد مگر اين که از جهتي حزني هم بر ما تازه مي شود که حق خودمان را در دست ديگران مي بينيم حق خودمان را پايمال شده مي بينيم دعبل خزاعي خدمت امام رضا عليه السلام اشعارش را مي خواند به اين بيت رسيد که نمي بيني که سي سال است که دائم حسرت مي خورم چون حق اهل بيت را که حق آن ها است در دست خودشان نمي بينم و ديگران را مي بينم که آمدند حق آن ها را غصب کردند و از اين جهت حسرت مي خورم امام رضا عليه السلام گريه کرد فرمود درست مي گويي از اين جهت وقتي که يک مومن يک شيعه ي علوي و مهدوي مي بيند که آن ثمره ي غدير هنوز به بار ننشسته طبيعتا غصه دار مي شود و ندبه مي کند خيلي خوب است که اگر دوستان امکان پذير بود برايشان اين کار را انجام بدهند روز غدير وقتي که دارند فرياد مي زنند فَأَغِثْ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلى، وَA أَرِهِ سَيِّدَهُ يا شَديدَ الْقُوى در دعاي ندبه است خدايا به فرياد بنده ي خودت برس و مولاي خودش را نشان اش بده قطعا امام زمان عليه السلام نگاه ويژه اي خواهند داشت قطعا آن دل مهربان ترديد نداشته باشيد که در چنين روزي که فرد اين قد حواس اش جمع است يک نگاه خاصي به او خواهد داشت خدا رحمت کند آقاي آشيخ عباس آقاي زاهد را که از بزرگان تهران بودند ايشان دعاي ندبه اي را بعضي از روزهاي عيد و جمعه اين ها مي خواندند يکي از متدينين بود که اوتاد و اولياء و علماء و بزرگان و متقين هم مي آمدند وقتي

ص: 1496

مي رسيد به اين جمله أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ؟A أَيْنَ أَبْناءُ الْحُسَيْنِ؟A صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَA صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ، ديگر مي گفتند آن هايي که در آن مجلس بودند مي گفتند که تا آخر جلسه گريه بود و تکان خوردن شانه ها و حال و سوز يکي از اين مرتبه هايي که اين دعا تمام شد کريم محمودي تهراني سيد کريم کفاش که ايشان به هر حال از خوباني بود که تشرفات اش به خدمت حضرت ولي عصر از مسلمات بود ايشان بعد از جلسه آمد آشيخ آقاي خوانسار گفت حضرت تشريف داشتند داشتيد دعا مي خوانديد و در اين حالات حضرت تشريف داشتند و داشتند نگاه مي کردند جاي حضرت نشان داد که آشيخ عباس آقاي زاهد خيلي گريه کرد و گفت من نتوانستم بشناسم در هر حال اين يکي از اعمال است واقعا همين طور است ما هنوز عظمت و خسران انحراف از غدير را متوجه نشديم ما هنوز متوجه نشديم که اگر ولايت ظهور بکند آن وقت چه اتفاقي در اين عالم مي افتد اين که ما در زمان ظهور ولي عصر عليه السلام شنيديم واقعا همين است که استعداد ها رشد پيدا مي کند يعني کامل مي شود اخلاق کامل مي شود علم به نهايت خودش مي رسد يعني آن مقداري که دنيا تحمل ظهور ولايت را دارد اين جا پديد مي آيد يک جلوه اي از بهشت مي دانيد که بهشت دارالولايه است بهشت ظهور کامل اسرار ولايت است لذا سر در بهشت در روايت ما است که بر هر هشت در لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله دارد که ورودي بهشت همان ها که در دنيا باب الله بود آن جا هم باب هستند

ص: 1497

و بعد در روايت پيغمبر است که حلقه ي درب بهشت از ياقوت سرخ است که مي خورد روي صفحه هاي طلايي وقتي که دق الباب مي کند بهشتي کوبه ي در بهشت را و صفحه ي طلا طنين اش يا علي است بعضي از شاگردان علامه طباطبايي از آن ها سوال کردند که چرا طنين و صداي کوبه ي درب بهشت يا علي است ايشان فرمود وقتي شما در يک خانه اي مي رويد صاحب اش را صدا مي زنيد همان کسي که در دنيا دست تان را گرفت و به قرب خدا رساند آن جا هم قرار است در ضيافت خانه ي خدا راهنمايي تان بکند سر سفره ي او بنشينيد درخت طوبي که در بهشت روايت اش مفصل است که در خانه ي اميرالمومنين ريشه اش است در روايت است در خانه ي پيغمبر ريشه اش است خود اهل بيت فرمودند چون خانه شان يکي است ريشه ي درخت طوبي در خانه ي اميرالمومنين است شاخه هايش در خانه هاي بهشتي ها است مومنين بهشتي است و تمام نعمت هاي بهشت از آن راه به آن ها مي رسد ظهور اسرار ولايت آن جا است اما در خود زمان ولايت حضرت عصر عليه السلام به حدي که تناسب دارد ديگر آن وقت امثال سيد بن طاووس و سيد بحرالعلوم و شيخ انصاري و مقدس اردبيلي فقط اين ها محرم راز نيستند در زمان ظهور اين قدر مردم رشد پيدا مي کنند و مومنين که آن ها هم به اندازه ي خودشان محرم سرّ مي شوند و گوش شان توان شنيدن اسرار ولايت را از امام زمان عليه السلام خواهد داشت.

شريعتي: همه جا پر مي شود از آن نور ولايت.

حاج آقا عالي: و رشد. اين کراماتي که ما الآن از اوليا خدا مي شنويم آن موقع مال

ص: 1498

مومنين معمولي خواهند بود يعني مومنين معمولي آن موقع معمولي نيستند آن موقع همه ولي خدا هستند

شريعتي: اين ولايت است که موجب رشد مي شود

حاج آقا عالي: او است که تربيت مي کند او است که اين بذرها را رشد مي دهد در زمان غيبت اين بذرها بذر هستند با اين که استعداد دارند ولي رشد پيدا نکردند در آن زمان ولي خدا مي آيد اين رشد را ايجاد مي کند.

شريعتي: حاج آقاي ميرباقري مي فرمودند که دنياي عصر زمان دنياي ديگري است که خيلي ها آرزو مي کنند که رجعت کنند و برگردند.

حاج آقا عالي: قطعا همين است يکي از فلسفه هاي رجعت همين است که آن هايي که استعدادش را در دنيا داشتند براي کمال ولي زمانه زمانه اي نبود که به آن ها اجازه ي رشد بدهد مي آيند تا آن استعدادشان شکوفا شود مي آيند تا تربيت ولايي را مستقيم ببينند در بعضي از روايات دارد که زمان ظهور فرج الله است يعني فرج امام زمان تعبير نيست فرج الله است يعني گشايش کار خداست انگار. انگار اسماء خدا به عالم پايين ظهور پيدا مي کند علم خدا حکمت خدا قدرت خدا شفاي خدا همه ي اسماء پروردگار عالم هدايت خدا به اندازه اي که عالم دنيا گنجايشش را دارد ظهور پيدا مي کند و عرض کردم که مسئله ي کوچکي نيست که آن وقت هر کسي شاگرد مستقيم امام زمان مي شود من بارها اين را عرض کردم فکر نکنيد در زمان ولي عصر عليه السلام اين قدر شلوغ مي شود که ما دست مان به امام نمي رسد در روايات ما هست که رابطه ي هر فرد با امام زمان جوري است که انگار هيچ کسي

ص: 1499

در عالم نيست جز تو و امام زمان يعني اين قدر ارتباط راحت است با حضرت خدا يک کششي در گوش ها و چشم ها درست مي کند که راحت ارتباط برقرار مي کنند مي شنوند يک کسي مثل مجلسي اول در روضه المتقين مي گويد من در حرم اميرالمومنين بودم ولي عصر عليه السلام را ديدم پيش آقا نشستم حضرت چيزهايي به من گفت که به کسي نمي گويم من عقل هاي ضعيف نمي تواند تحمل بکند او محرم است مي شنود ولي در زمان ظهور ديگر اين طور نيست که کسي نکشد و يک کسي محرم باشد آن موقع ديگر همه مي توانند.

شريعتي: ان شاء الله باشيم و ببينيم خيلي ممنون نکات خيلي خوبي شنيديم حاج آقا دعا بکنند و همه ي ما آمين بگوييم خدا را قسم مي دهيم به حق علي عليه السلام ما را متمسکين به ولايت او و فرزندان اش قرار بدهد و در دنيا وA آخرت نسل ما را و نسل و اولاد ما را از دامان اش محروم نکند.

شريعتي: الهي آمين خيلي ممنون از توجه شما بنياد غدير دهه ي ولايت هر روزش را يک اسمي گذاشته و امروز روز ولايت و دفاع از مظلومين است آن ها را فراموش نکنيم حداقل برايشان دعا بکنيم که ان شاء الله خداوند به آن ها توفيق بدهد و شر ظالمين را از آن ها دفع بکند. بهترين ها را براي شما آرزو مي کنم هر چه خير و برکت است به سمت شما نازل شود تبريک من و همه ي همکاران را در برنامه ي سمت خدا که کاري است از گروه فرهنگ و معارف شبکه ي 3 بپذيريد ما را از دعاي خير فراموش نکنيد گفت

راز

ص: 1500

خلقت همه پنهان شده در عين علي است * * * کهکشان ها همه نخي از وصله ي نعلين علي است

الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه علي بن ابي طالب عليه السلام

93-07-27 - علائم ظهور و وظيفه منتظران

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

گفتمت خورشيد اما آسمان زيباتر است گفتمت باران وليکن ابر از آن زيباتر است

در رگانت مي دود خون تمام انبياء خواندن نام تو با پيغمبران زيباتر است

در سکوت چاه هاي کر نمي جويم تو را جستن ات در لا زمان در لا مکان زيباتر است

گرچه فيض آسمان جاريست اما باز هم روي دوش ماه گوني هاي نان زيباتر است

گوش دل دادم به نجواي جهان ديدم چقدر ذکر نام ات در حديث ديگران زيباتر است

از تمام سوژه هايم گفتن از مردي که داشت در گلوي سال هايش استخوان زيباتر است

ابتدا گفتم رکوع و دادن انگشتري بعد ديدم سجده و تقديم جان زيباتر است

شريعتي: سلام مي گويم به همه ي هم وطنان خوب مان خانم ها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز آرزو مي کنم در هر کجا که هستيد ايام بسيار مبارک باشد براي فرد فرد شما. حاج آقاي عالي سلام عليکم ورحمة الله ايام را تبريک مي گويم.

حاج آقا عالي: سلام عليکم و رحمة الله بنده هم خدمت حضرت عالي و همه ي دوستان عرض سلام دارم و تبريک مي گويم اين ايام بسيار با عظمتي که منسوب به اهل بيت به خصوص اميرمومنان عليه السلام است روز مباهله و آيه ي تطهير و آيه ي هل اتي مناسبت هايي که هر کدام شان يک

ص: 1501

فصلي است بسيار درخشان که در زندگي اهل که جاي توضيحات فراون دارد ان شاءالله که برکات اين روز شامل حال همه باشد.

شريعتي: ان شاء الله از برکات نام و ياد و وجود اميرالمومنين همه بهره مند شويم امروز روز مباهله است روز نزول آيه ي تطهير خاتم بخشي حضرت امير نزول آيه ي إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ ان شاء الله که روزهايمان و شب هايمان منور باشد و مزين باشد به نام اهل بيت عليهم السلام بحث مان را با نام و ياد خدا شروع مي کنيم در ذيل بحث يادي از امام عصر و ذيل بحث وظايف منتظران رسيديم و نکات بسيار خوبي را شنيديم که مي توانيد به فايل ما مراجعه کنيد فايل هاي صوتي و متني موجود است. خدمت حاج آقاي عالي هستيم.

حاج آقا عالي: بسم الله الرحمن الرحيم يکي از وظايف بسيار مهم که دوستان بزرگوار بيننده و مومن بايد در رابطه با وجود مقدس امام زمان عليه السلام و مسئله ي ظهور خيلي به آن اهتمام بورزند نزديک ديدن ظهور است ما در روايات مان به عناوين مختلف و تعابير مختلف اين توصيه را از اهل بيت داريم که ظهور را نزديک ببينيد چند روايت را عرض مي کنم که فضاي رواياتي که در اين رابطه رسيده دست دوستان بيايد از امام هادي عليه السلام روايت است که فرمود وقتي که الم شما پرچم شما از بين تان برداشته شد الم يعني امام تان چون امام پرچم دين است پرچم ايمان است پرچم توحيد است در زيارت جامعه ي کبيره خطاب به اهل بيت داريم پرچم هاي تقوا در زيارت هاي آل ياسين خطاب به امام زمان که

ص: 1502

سلام مي دهيم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ اي پرچم افراشته اين ها پرچم هاي افراشته ي دين و ايمان و تقوا و توحيد اند امام هادي مي فرمايند وقتي اين پرچم در زمان غيبت از بين شما برداشته شد از زير پاهاي تان منتظر فرج باشيد مرحوم مجلسي مي فرمايد اين که از زير پاهايتان يعني همان جايي که ايستاديد و تکان نخوريد يعني عبور نکرده ممکن است فرج برسد يعني اين شکلي است که از جهت زمان و مکان طوري است که خيلي سريع در هر زمان و هر مکاني امکان پذير است باز يک روايت ديگري از امام باقر عليه السلام است که به فضيل بن يسار شاگرد خوب شان فرمود وقتي که نيازمندي و حاجات مردم زياد شد و به هم ديگر به خاطر کاري رجوع کردند ولي بعضي ها آن برادر مومن اش را انکار کرد و رد کرد عرض مي کنيم يعني چه اين موقع منتظر فرج باشيد صبح و شب. صبح و شب دائما منتظر فرج باشيد شاگرد امام باقر عليه السلام سوال کرد که يعني چه بعضي ها بعضي ها را انکار بکنند امام باقر فرمود که وقتي براي يک حاجتي پيش برادر مومن اش مي رود يک جور ديگر با او برخورد مي کند جوري که قبلا اين گونه نبود حالا که براي احتياج آمده سرد برخورد مي کند تحويل نمي گيرد يک جور ديگر با او حرف مي زد که قبلا اين طور با او حرف نمي زد يکي از آسيب هاي آخرالزمان را حضرت مي گويد که رابطه ها سرد است مومنين هنگام حاجات شان کاري با هم ندارند از هم رو برمي گردانند در يک چنين وقتي که ارزش هاي اخلاقي افول کرده و ارزش هاي مادي غلبه پيدا کرده اين

ص: 1503

طور مواقعي که تاريکي است توقع فرج داشته باشيد صبح و شب يعني شب که شد بگوييد فردا صبح. فردا صبح که شد بگوييد شب.

شريعتي: اين وقت تعيين کردن نيست؟

حاج آقا عالي: اين وقت معين نيست وقت تعيين کردي که گفته شده ممنوع است اين که وقت خاصي را فلان روز فلان تاريخ فلان سال ممنوع است اما بگوييد هر صبح و شام نمي گوييم کدام يک از اين صبح ها کدام يک از اين شب ها امام زمان مي آيد که وقت تعيين شده باشد ولي مقصود نزديک ديدن است که شما اگر شب گذشت حتي تا شب بعدي هم نگو که نمي آيد فردا صبح ممکن است بيايد

شريعتي: يعني اين قدر نزديک ببينيم؟

حاج آقا عالي: بله اين قدر نزديک ببينيم که اين ها خيلي آثاري در زندگي ما دارد. باز يک روايت ديگري است که يک عنوان ديگري است از چندين روايت که امر ظهور و فرج ولي عصر عليه السلام دفعي و يک مرتبه رخ مي دهد مثل قيامت روايت از اميرالمومنين عليه السلام است که فرمود خداوند متعال فرج را به طور ناگهاني محقق مي کند به واسطه ي يکي از ماه اهل بيت. باز در توقيعي که خود امام زمان به شيخ مفيد دارند يک جمله اين است که خداوند امر فرج ما را به طور ناگهاني محقق مي کند در کمال الدين صدوق مرحوم شيخ صدوق از امام رضا عليه السلام روايت نقل کرده که امام رضا فرمودند که از پيغمبر اکرم کسي سوال کرد که مهدي شما اسم مبارک آقا است که مستحب است بلند شدن آن را عرض نمي کنم

ص: 1504

فرزند شما چه وقت ظهور مي کند پيغمبر اکرم فرمود مثل مهدي ما و داستان آن مثل قيامت مي ماند کسي کشف از وقت او نمي کند مگر خود خدا بعد پيغمبر فرمود ناگهاني فرا مي رسد اين هم يک دسته عناوين که نشان مي دهد در آن زمان که شايد قالب مردم غافل اند حواس شان نيست چون براي آن ها ناگهاني اند يک عده اي که آماده اند منتظرند حواس شان جمع است براي آن ها ناگهاني نيست آن ها غافلگير نمي شوند ولي آن هايي که غافل اند نشان مي دهد که خيلي ها اين طوري مي شوند يک مرتبه اتفاق مي افتد

شريعتي: روايت نداريم که حتي خود حضرت هم نمي داند که کي ظهور مي کند؟

حاج آقا عالي: اين را يک اشاره اي مي کنيم به مناسبتي يک روايتي که در آن يک اشاره اي است که گويي وقت پيش اهل بيت داده نشده وقت ظهور. بعضي اين را گفته اند که اهل بيت از جمله امام زمان عليه السلام نمي دانند آن جا خواهيم گفت که آن روايت را مي شود با بعضي از رواياتي که ظاهرش اين است که تمام اسرار الهي پيش اهل بيت است چه طور جمع کرد؟ يک روايت ديگري است که باز يک عنواني که چندين روايت ما در اين زمينه داريم که خداوند متعال امر فرج را يک شبه اصلاح مي کند در يک شب مقدر مي کند و زمينه فراهم مي شود براي ظهور امام صادق عليه السلام فرمود امر فرج مهدي ما در يک شب اصلاح مي شود و موانع اش برطرف مي شود کما اين که خدا در يک شب امر نبوت حضرت موسي را فراهم کرد و اصلاح کرد و آن وقت ولي ما را مهدي ما را از غيبت و

ص: 1505

از حيرت در مي آورد به دوران فرج و ظهور او. اين که در يک شب چطور امر او را اصلاح مي کند کما اين که امر نبوت حضرت موسي را در يک شب اصلاح کرد خود امام صادق در ابتداي اين روايت که روايت طولاني است فرمود که حضرت موسي وقتي در بيابان با خانواده اش مي رفتند در قرآن آمده هوا تاريک بود راه را گم کرده بودند خيلي سرد هم بود از دور نوري ديد اصلا هيچ انتظار نبوت هيچ وعده اي از قبل به ايشان داده شود هيچ خبري قرائني نبود از دور نوري ديد به خانواده اش گفت من مي روم سمت آن آتش گمان کرد آتشي است مي روم يک مقداري را مي آورم هم گرم شويم هم راه را پيدا کنيم «لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ» (طه/10) وقتي که حضرت موسي عليه السلام آن جا خطاب رسيد که «فَاخْلَعْA نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي» (طه/12) در سرزمين مقدسي هستي کفش هايت را در بياور آن نور آتش نبود نور خاصي بود همان جا خدا با او صحبت کرد حضرت موسي هم با خدا و کليم الله شد.

رفت موسي کاتشي آرد به دست * * * آتشي او ديد کز آتش برست

يک نور ديگري شامل حال اش شد حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد امر نبوت عبد اش موسي را خداوند در يک شب درست کرد بنابراين امر فرج مهدي ما هم همين طور است چه بسا در آن زماني که شايد به ظاهر قرائني نباشد بسياري از مردم در غفلت هستند به طور ناگهان فرا مي رسد لذا ما در روايات داريم که فرمود در نا اميدي ها

ص: 1506

خيلي اميدوار باشيد. خدا رحمت کند حافظ را که اشاره به اين دارد

هان مشو ناميد چون واقف نئي از سر غيب * * * هست اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور

واقع اين است که محاسباتي است که امر فرج در يک شب به فرموده ي اهل بيت عليهم السلام اصلاح مي شود اين جا يک نکته اي تذکر مي دهم که در عين حال که در روايات مختلف با تعابير و عناوين مختلف به ما گفته اند فرج را نزديک ببينيد صبح و شب و دائم. اما از آن طرف هم ما بايد مراقب باشيم که دو مطلب را در نظر بگيريم يک اين که اگر فرج به هر دليلي تاخير افتاد خداوند متعال مصلحت مي داند تاخير ظهور را. خداي نکرده صدها سال هم به عقب افتاد اين قدر بايد معرفت داشته باشيم اين قدر بايد تسليم امر خدا باشيم اين قدر بايد صبر داشته باشيم و استقامت که در اثر طولاني شدن به شک نيفتيم به حيرت نيفتيم به اين که چه شد به اين که وعده اي که به ما دادند چه شد خداي نکرده دچار سوء ظن و بدگماني نشويم اين را بدانيم که فرج مسئله ي کوچکي نيست تمام شرايط اش که خداوند متعال همه ي آن ها را مي داند بايد فراهم شود اگر يک چنين تاخيري افتاد دچار شک و تحير و سوء ظن نشويم اين يک و از آن طرف بام هم نيفتد که نزديک ديدن ما الآن گفتيم توصيه ي اهل بيت اين بود فرج را نزديک ببينيم ظهور را دفعي ببينيم که چه بسا مقدمات هم فراهم نباشد با محاسبه ي ما و آدم بگويد

ص: 1507

فراهم نيست اما اتفاق بيفتد اين باعث نشود بيفتيم در استعجال و توقيت در عجله کردن و وقت کردن آن هايي که مغرض اند را کاري نداريم اما بعضي ها روي حساب ندانم کاري و ندانستن عجله که مي کنند مي خواهند از در و ديوار قرائني درست بکنند براي اين که ظهور نزديک است اين قدر عجله مي کنند و شتاب دارند در اين کار و کاري ندارند به اين که در اين مسئله بايد تسليم بود چه بسا ممکن است آسمان ريسماني را به همديگر ببافند يک پيشگويي هايي با حساب حروف ابجد يک چيزهايي را در نظر گرفتن پيشگويي هاي فلان رياضي دان فرانسوي پيش گويي هاي فلان شاعر شاه نعمت الله ولي و بعد سال تعيين بکنند وقت تعيين بکنند که بگويند فلان وقت ديگر مي آيد اهل بيت خيلي با اين مسئله هم برخورد کردند که در عين حال که ظهور را نزديک ببينيد نه عجله کنيد و پيش از موعد بخواهيد خودتان جلو جلو بياوريد فرج را کَذَبَ الوَقّاتون وَ هَلَکَ المُستَعجِلون کساني که وقت تعيين کردند دروغ مي گويند و آن هايي که عجله کردند هلاک مي شوند بله به ما گفتند از خدا بخواهيد که خدا تعجيل بکند در فرج خدا وقتي عجله بکند مي داند چه کند تعجيل را بخواهيد بخصوص در صلوات ها و عجل فرجهم اما شما عجله نکنيد تعجيل خدا به اين شکل است که مسائل را طوري درست مي کند که چيزي خراب نشود ولي ما نبايد عجله کنيم يک مومن منتظر کسي است که در دعاها اهل بيت به ما ياد دادند که اين قدر تسليم است که نه دوست دارد آن چيزي که خدا مي خواهد عقب

ص: 1508

بيفتد جلو بيفتد و آن چيزي که خدا مي خواهد جلو بيفتد عقب بيفتد اين تسليم است اين درست است به هر حال آن چيزي که يکي از وظايف مومنين است اين است که فرج را و ظهور را نزديک بدانند و آمادگي ها را تسريع بکنند و اقداماتي که بايد براي اين که غافل گير نشوند را فراهم بکنند.

شريعتي: شما گفتيد که اين ناگهاني اتفاق مي افتد پس علائمي که براي ظهور گفته اند چه مي شود؟

حاج آقا عالي: اين يکي از اشکالات بسيار جدي است من اجازه مي خواهم بعد از يک روايتي که ديد يک مومني که خيلي زيبا پيش امام باقر عليه السلام آمد عقايد خودش را مطرح کرد که نسبت به ظهور و فرج چطور است را عرض مي کنم چون اين ديد بايد ديد ما باشد اين روايت در روضه ي کافي است که امام باقر با يک تعداد از شاگردان نشسته بودند پيرمردي آمد سلام کرد به حضرت عصا دست اش بود به آقا گفت که من پير شدم يک جايي کنار خودتان براي من باز کنيد بيايم بنشينم خيلي معلوم بود پيرمرد باصفا و با نشاطي بود رفت پيش حضرت نشست گفت من مي خواهم چيزي از شما بپرسم و آن اين است که من شما را دوست دارم نه به خاطر طمعي از دشمنان شما هم بدم مي آيد نه اين که کينه ي شخصي داشته باشم حلال شما را حلال مي دانم حرام شما را حرام مي دانم منتظر فرج شما هم هستم منتظر دولت شما هم هستم انتظار مي کشم يک روايتي داريم کسي خدمت امام صادق رسيد شبيه اين روايت است گفت من صبح

ص: 1509

و شب منتظر ام امسال مي گويم سال بعد اين ماه مي گويم ماه بعد اين هفته مي گويم هفته ي بعد منتظر فرج شما حکومت و دولت شما اهل بيت. چون اين ها دولت اهل بيت و فرج اهل بيت را از زمان پيغمبر احاديث اش را شنيده بودند که فردي از ما اهل بيت مي آيد و حکومت خدا را در زمين مستقر مي کند لذا همه ي مومنين خالص منتظر بودند روايت را شنيده بودند در اين روايت دارد پيش امام صادق آمد گفت من دائم اين شکلي منتظر هستم امام صادق عليه السلام اشک ريخت و گريه افتاد حال در اين جا هم اين فرد آمده به امام باقر شبيه همين را مي گويد گفت اين به درد من مي خورد که اين چنين منتظر ام؟ امام باقر عليه السلام فرمود همين سوالت را کسي از پدرم امام سجاد عليه السلام پرسيد پدرم فرمود اگر تو زنده بماني که دولت ما را ببيني که چشم ات روشن و اگر قبل از آن از دنيا بروي مهمان رسول خدا و اميرالمومنين خواهي بود اين پيرمرد زرنگ بود گفت بگذاريد من دو مرتبه اين حرف شما را بگوييم ببينم درست فهميدم راجع من کلي نمي خواهم راجع به خودم که اگر من زنده ماندم دولت شما را درک کردم چشم ام روشن؟ آن وقت همراه شما هستم و اگر از دنيا رفتم مهمان رسول خدا و اميرالمومنين خواهم بود؟ امام باقر فرمودند بله براي شما هم گفتم او شروع کرد آن چنان گريه کردن مي گويد ديدم تمام مجلس گريه شد از حال اين پيرمرد امام باقر دست مي کشيد به صورت اش اشک اش را پاک مي کرد اين پيرمرد دست امام

ص: 1510

باقر را گرفت کشيد روي سينه اش و بعد بلند شد هق هق کنان رفت امام باقر رو کرد به اطرافيان اش فرمود اگر مي خواهيد يکي از اهل بهشت را ببينيد ببينيد. اين راوي مي گويد که تا به حال يک چنين مجلسي به اين با حالي من نديده بودم اين ديد است که من منتظر ام منتظر او هستم ولي نه عجله مي کنم حضرت فرمود که اگر باشي چشم ات روشن اگر از دنيا بروي و نتواني ببيني ميان اهل بيت مهمان هستي اين انتظار ثمره اش را دارد که رشد براي تو ايجاد مي کند اين خاصيت مومن است اين سوالي که حضرت عالي فرموديد که سوال بسيار بسيار مهم و اشکال جدي است اگر اهل بيت فرمودند که دائم شما منتظر باشيد خب از طرفي علائمي را گفتند خواهد آمد حالا ما کاري به علائم غير حتمي که تعداد اش بسيار زياد است ندارم حداقل 5 علائم حتمي بايد رخ بدهد خب آن ها نيست پس ما چطور بگوييم امشب اتفاق مي افتد با اين که آن علائم نيست پنج علامت حتمي يکي بروز سفياني است که در رأس دشمنان حضرت ولي عصر است و از مشرکين است و کشتارهاي زيادي به خصوص در منطقه ي شامات و خاورميانه خواهد داشت دوم خسف بالبيداء است يعني همين لشکريان در يک منطقه اي بين مکه و مدينه زمين گير مي شوند و از بين مي روند سوم قتل نفس زکيه است که يک انسان بسيار پاکدامن و با تقوايي در مکه است گردن زده مي شود او را به ظلم مي کشند چهارم خروج يماني است که از يمن خروج مي کند و پرچم حقي را بلند مي کند و پنجم

ص: 1511

سيهه ي آسماني است که يک سيهه اي در شب 23 ام ماه مبارک رمضان زده مي شود از طرف جبرئيل که جزئيات اش را نمي گويم اين 5 علائم حتمي است اين ها که هنوز نيامده چطور بگوييم امشب به علاوه به ما گفته اند ظهور جمعه در زيارت روز جمعه سيد بن طاووس نقل کرده ظهور در جمعه است چطور ما وسط هفته منتظر باشيم و در اين چند روز بگوييم خبري نيست و نا اميد باشيم اين مسئله بسيار جدي است اين روايات چطور با هم جمع مي شود؟ جواب اين است که يکي از اعتقادات مسلم شيعه که انصافا اگر کسي اين مسئله ي اعتقادي به آن پي ببرد به عظمت مکتب اهل بيت پي مي برد و آن مسئله ي بداء است بداء به طور خيلي خلاصه اين است که دست خدا بسته نيست خدا مقدرات را عوض مي کند «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ» (مائده/64) دست خدا که بسته نيست خدا مقدرات را عوض مي کند کما اين که شما نگاه کنيد در دعاهايمان در تضرعات در توبه ها شب هاي قدر ما در دعاها اين طور داريم که اللهمَّ ان کُنتَ کَتَبتَنِي عِندَکَ فِي اُمُّ الکِتَابِ شَقِيَّاًA ... فامحني من الاشقيا فاکتبني من السعدا خدايا اگر من در قضا قدر تو اگر در کتاب حتمي و لوح محفوظ تو جزء اشقيا هستم من را از اين ليست محو بکن و جزء سعادت مندان بده اين همان بداء است تغيير مقدرات «يَمْحُواA اللَّهُ ما يَشاءُA وَA يُثْبِتُ»A (رعد/39) يک چيزي را محو مي کند يک چيزي را اثبات مي کند و به خاطر همين است که ما در روايت داريم کسي مقدر بوده عمر اش شصت سال باشد صله رحم

ص: 1512

مي کند صدقه مي دهد احسان مي کند توسل مي کند عمرش طولاني مي شود اين تغيير مقدرات است عمري که قرار بود شصت سال باشد اضافه مي شود يک مرتبه عرض کردم مرحوم آيت الله شيخ عبدالکريم حائري يزدي که به او وعده داده بودند ده روز ديگر از دنيا مي روي در کربلا بودند جوان بودند با جمعي در باغي بودند فراموش کرده بود اين وعده را سر آن ده روز که در آن باغ بود احساس دل درد بسيار شديد کرد که او را آوردند رو به قبله شد خود ايشان بعد ها مي گفت مرحوم آيت الله اراکي شاگرد ايشان و آقازاده شان نقل مي کرد گفت ديدم ملائکه را که به قبض روح آمدند توسل کردم به امام حسين چون فوق العاده ارادت داشت به امام حسين مي گفت توسل کردم ديدم خود اباعبدالله تشريف آوردند آن ها را رد کردند فرمودند ما عمر گرفتيم از خداوند به شما و ايشان گفت که تقاضايشان اين بود که من مرگ را حق مي دانم ولي کاري نکردم براي آخرت ام يک فرصتي براي من بگيريد که اين فرصت را گرفتند و حوزه ي علميه ي قم را تاسيس کرد که مرحوم آيت الله اراکي مي گفت که حوزه ي علميه ي قم هديه ي امام حسين است از برکات عمر با برکت ايشان است. اين تغيير مقدرات است.

شريعتي: مسئله ي بداء به چه کار مان مي آيد؟

حاج آقا عالي: مسئله ي بداء که دست خدا باز است و مقدرات را عوض مي کند در علائم حتمي هم است علائم حتمي هم مشمول بداء مي تواند بشود علائم حتمي که دست خدا را نمي بندد اگر مردم آمادگي هايي داشته باشند و مردم تشنه باشند و طالب

ص: 1513

منجي باشند و به مقام اضطرار برسند بدون اين که آن علائم رخ دهد ظهور رخ مي دهد اين متن روايتي است معتبر و صحيح السند که در کتب غيبت لقماني آمده مرحوم مجلسي هم در بحار آورده مرحوم شيخ حر عاملي هم در اثبات الهدات آمده يکي از اصحاب خوب امام جواد عليه السلام به نام داود بن قاسم جعفري مي گويد در خدمت امام جواد حرف از سفياني و علائم حتمي شد و من سوال کردم آيا خدا در علائم حتمي هم بداء دارد؟ مقدرات را عوض مي کند؟ امام جواد فرمودند بله آن را هم مي تواند بعد يک سوال خيلي دقيقي کرد اين شاگرد امام جواد گفت خب اگر اين طوري است اصل ظهور امام زمان هم ممکن است که مشمول بداء شود و حضرت ديگر تشريف نياورند مقدرات او را هم عوض بکند امام جواد يک جواب بسيار قوي دادند که غير از معصوم نمي تواند اين جواب را بدهد فرمودند که ظهور از وعده هاي خداست «إِنَّA اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ» (آل عمران/9) خدا خلف وعده نمي کند اما علائم که جزء وعده ها نيست بله به روال طبيعي و معمولي علائم رخ مي دهد اما اگر مردم تغييري در خودشان ايجاد بکنند آن تشنگي پيدا شود مي تواند بدون آن علائم هم ظهور رخ بدهد در علائم حتمي اين چنين است تا چه رسد به مسئله ي جمعه که روز جمعه جزء علائم حتمي هم نيست پس هر زمان مي شود اين انتظار را داشت.

شريعتي: خيلي ممنون به قرار روزانه مان مي رسيم به برکت همين آيات نوراني ان شاء الله خداوند متعال ظهور حضرت را نزديک و نزديک تر

ص: 1514

بکند آيات 31 ام تا 37 ام سوره ي مبارکه ي يوسف در سمت خداي امروز تلاوت مي شود صفحه ي 239 قرار امروز سمت خدايي هاست زندگي تان منور به نور قرآن باشد به برکت بر صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّ_هِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ ?31? قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ ?32? قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ ?33? فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ?34? ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ?35? وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ?36? قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ بِاللَّ_هِ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ?37?

ترجمه:

پس هنگامي که بانوي کاخ گفتارِ مکرآميز آنان را شنيد [براي آنکه به آنان ثابت کند که در اين رابطه، سخني نابجا دارند] به مهماني دعوتشان کرد، و براي آنان تکيه گاه آماده نمود و به هر يک از آنان [براي خوردن ميوه] کاردي داد و به يوسف گفت: به مجلس آنان در آي. هنگامي

ص: 1515

که او را ديدند به حقيقت در نظرشان بزرگ [و بسيار زيبا] يافتند و [از شدت شگفتي و حيرت به جاي ميوه] دست هايشان را بريدند و گفتند: حاشا که اين بشر باشد! او جز فرشته اي بزرگوار نيست. (??) بانوي کاخ گفت: اين همان کسي است که مرا درباره عشق او سرزنش کرديد. به راستي من از او خواستار کام جويي شدم، ولي او در برابر خواست من به شدت خودداري کرد، و اگر فرمانم را اجرا نکند يقيناً خوار و حقير به زندان خواهد رفت. (??) يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از عملي که مرا به آن مي خوانند، و اگر نيرنگشان را از من نگرداني به آنان رغبت مي کنم و از نادانان مي شوم. (??) پس پروردگارش خواسته اش را اجابت کرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد؛ زيرا خدا شنوا و داناست. (??) آن گاه آنان پس از آنکه نشانه ها [يِ پاکي و پاکدامني يوسف] را ديده بودند، عزمشان بر اين جزم شد که تا مدتي او را به زندان اندازند. (??) و دو غلام [پادشاه مصر] با يوسف به زندان افتادند. يکي از آن دو نفر گفت: من پي در پي خواب مي بينم که [براي] شراب، [انگور] مي فشارم، و ديگري گفت: من خواب مي بينم که بر سر خود نان حمل مي کنم [و] پرندگان از آن مي خورند، از تعبير آن ما را خبر ده؛ زيرا ما تو را از نيکوکاران مي دانيم. (??) گفت: هيچ جيره غذايي براي شما نمي آيد مگر آنکه من شما را پيش از آمدنش

ص: 1516

از تعبير آن خواب آگاه مي کنم، اين از حقايقي است که خدا به من آموخته است؛ زيرا من آيين مردمي را که به خدا ايمان ندارند و به سراي آخرت کافرند، رها کرده ام. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: خيلي خوشحاليم که با سمت خدا همراه شما هستيم خيلي فرصت نداريم تا پايان ما خدمت حاج آقاي عالي هستيم ظاهرا حاج آقا مي خواهند تفسير سوره ي مبارکه را بگويند.

حاج آقا عالي: همان طور که فرموديد امروز روز مباهله است من يک اشاره اي نه به عنوان تفسير به اين آيه داشته باشم و فضيلت امروز که واقعا به يک معنا غديري است براي خودش و روز عيد است براي شيعه کما اين که عيد اهل بيت بوده اولا خود مباهله يعني اين که دو گروه يا دو نفر هم ديگر را نفرين بکنند در جايي که استدلال و بحث هاي عقلي و دليل آوردن جواب ندهد آن جا ديگر بنا بر اين است که فرض کنيد اگر با هم ديگر نفرين بکنند که هر کس که دروغ مي گويد و باطل است هلاک خدا نفرين و لعنت خدا بر او باد اين معناي مباهله است اصطلاحا و قضيه اش هم اين بوده که نصاراي نجران که يک منطقه اي در جنوب عربستان بوده تقريبا هم مرز با يمن که مسيحي نشين بوده از قديم و يکي از قطب هاي مسيحيت بوده از قديم الايام وقتي پيغمبر اکرم اين دين را اعلام کردند و مبعوث شدند و دعوت کردند در سال نهم هجري نامه اي نوشتند به مسيحي هاي نجران که آن ها را

ص: 1517

هم چون پيغمبر حکومت تشکيل داده بود در مدينه آن ها را هم دعوت کردند به اسلام و از آن ها هم درخواست کردند که بپذيريد يا اگر نه بايد جزيه بدهيد و اگر هيچ کدام نشد ماليات هم نخواهيد بدهيد اسلام را هم نپذيريد بنايشان بر اين بود که در غير اين صورت چون اين ها مانع مردم هستند از پذيرش دعوت حق با آن ها برخورد بکند پيغمبر. مسيحي هاي نجران آمدند به مدينه خدمت پيغمبر اکرم هزار و خورده اي کيلومتر راه را آمدند و استدلال پيغمبر را شنيدند و نهايتا به مباهله کشيده شد و اين آيه آمد و اين دستور را خداوند داد که «فَمَنْ حَآجَّكَA فِيهِA مِن بَعْدِ مَاA جَاءكَA مِنَ الْعِلْمِ» اگر کسي بعد از اين با تو در رابطه ي حق محاجه و جدل بکند بگو «تَعَالَوْاْA نَدْعُA أَبْنَاءنَاA وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِA عَلَي الْکَاذِبِينَ» بگو شما برويد خويشان و خوبان تان را بياوريد فرزندان تان را بياوريد زنان تان را بياوريد و جان خودتان را و عزيزان خودتان را بياوريد ما هم عزيزان خودمان را فرزندان مان را زنان مان را و جان خودمان را مي آوريم يعني آن کسي که مثل خود ما است و الا جان خودش که هست يک کسي که مثل جان خودم است را مي آورم شما هم بياوريد که معلوم شود که پاي اين درخواست هلاکت اين قدر حق هستيد که عزيزان تان را بياوريد اين قدر بر حق هستيد که نزديک ترين عزيزان تان را بياوريد 24 ام ذي الحجه شد مثل هم چنين روزي در يک جايي بيرون مدينه الآن ديگر داخل شهر مدينه افتاده جمع شدند پيغمبر اکرم

ص: 1518

را ديدند که آمد من اين جمله ي مفسر بزرگ اهل سنت زمخشري را چون اين قضيه اي که مي گويم هيچ مخالفي ندارد شيعه و سني عين اين مطلب را نقل کرده اند زمخشري در تفسير کشاف اين طور مي گويد رسول الله در حالي که حسين را در آغوش داشت چون کوچک بود دست حسن را هم در دست گرفته بود فاطمه پشت سر پيغمبر بود و علي هم پشت سر فاطمه بود و پيغمبر فرمود من وقتي دعا کردم شما آمين بگوييد يعني اين ها بايد باشند که دعاي پيغمبر ضميمه شود به آمين اين ها تا اثر بکند اسقف نجران که بزرگ کشيش ها و علماي نصارا و مسيحي ها بود گفت من چهره هايي را دارم مي بينم که اگر خدا بخواهد کوه ها را به واسطه ي اين ها جا به جا بکند مي کند با اين ها مباهله نکنيد هلاک مي شويد ديگر تا قيامت مسيحي روي زمين نمي ماند مباهله هم نکردند آمدند مصالحه با پيغمبر کردند قرار شد ماليات بدهند هر ساله. اين را زمخشري از مفسرين بزرگ اهل سنت نقل کرده و در آخر ببينيد امروز چه روزي است دوستان اهل بيت همه ي بينندگان محترم توجه داشته باشند زمخشري مي گويد در اين قضيه در اين حديث مباهله دليلي است که قوي تر از آن دليلي بر فضيلت اصحاب کساء نيست اگر در اين آيه آمده که خداوند متعال گفته پيغمبر فرمود که ما فرزندان مان را مي آوريم حسن و حسين را آورد زنان مان را مي آوريم يک نفر را فقط آورد فقط فاطمه ي زهرا سلام الله عليها جان خودمان را مي آوريم و اميرالمومنين را آورد و احدي غير از اين نقل کرده ايشان مي گويد بالاترين

ص: 1519

فضلت و قوي ترين دليل است بر فضيلت کسا يعني اميرالمومنين که جان پيغمبر است جزء مسئله ي نبوت همه ي خصوصيت پيغمبر را داشت اگر پيغمبر افضل از تمام انبياء حتي اولوالعظم هم است اگر افضل از تمام مردم و لايق ولايت بر همه است اميرالمومنين هم است بنابراين در اين آيه رد خور ندارد اين آيه بالاترين فضيلت را به گفته ي ايشان و مفسرين ديگر بر اهل بيت اثبات مي کند ان شاء الله قدر امروز را که اعمالي هم دارد بدانيم دوستان به مفاتيح رجوع کنند.

شريعتي: حاج آقاي عالي امروز يک ارمغاني آوردند دوستاني که اهل مطالعه هستند مباحثي که تا به حال در مورد يادي از امام عصر عليه السلام در خدمت شما بوديم کتاب شده دوستان مي توانند مراجعه بکنند کتاب را تهيه بکنند کتاب بسيار خوب و رواني است مجموعه ي مباحث برنامه ي سمت خدا با عنوان مسئله ي مهدويت ويژگي هاي امام عصر است نوشته ي حضرت حجة الاسلام و المسلمين حاج آقاي عالي است خسته نباشيد به شما مي گوييم.

حاج آقا عالي: من هم ممنون هستم از شما زحمات سوال ها و آقاي رکني عزيز که به يک معنا ايشان هم خيلي زحمت کشيدند و همه ي دوستان ديگري که تشريف دارند خدا به همه تان جزا بدهد.

شريعتي: يک خبري هم به دوستان خوب مي دهم امروز متاسفانه بايد بگويم آخرين جلسه اي است که خدمت حاج آقاي عالي هستيم به دليل مشغله هاي فراواني که داشتند ايشان خيلي مدت ها قبل بايد خداحافظي مي کردند اما خيلي لطف کردند به خاطر سفرهاي تبليغي متعددي که دارند و منبرهايي که در ماه محرم و صفر قول دادند من

ص: 1520

ناراحت هستم از هفته ي ديگر خدمت حاج آقاي عالي نيستم در اين مدت با مباحث شما با خود حضرت عالي انس گرفتيم روزهاي خوبي بود روزهاي يک شنبه ي ما در اين مدت ما خدمت شما هستيم و نکات شما را مي شنويم.

حاج آقا عالي: براي ما هم اولا توفيقي بود يک مدتي که در خدمت همه ي دوستان بوديم و من همان طور که تشکر کردم مجددا تشکر مي کنم دوستاني که خيلي زحمت کشيدند با اين که تصويري از آن ها نيست چيزي از آن ها نيست ما ياد از آن ها مي کنيم همه ي دوستان دست اندرکار عوامل برنامه خصوصا آقاي رکني عزيز که عمر گذاشتند براي اين برنامه من اميدوارم اگر توفيقي باشد بحث هنوز تمام نشده ما هنوز وظايف فردي را بيان کرديم بعد از ويژگي هاي امام عصر عليه السلام وظايف فردي را بيان کرديم هنوز وظايف اجتماعي و جامعه ي منتظر را خصوصيت اش را نگفتيم اگر توفيقي بود يک فرصت ديگري ان شاء الله بتوانيم خدمت دوستان باشيم.

شريعتي: من يک تشکر ويژه مي کنم هم از طرف خودم هم از طرف بيننده ها به خاطر وقتي که گذاشتيد با مشغله هاي فراوان تشريف آورديد با مطالعه مباحث را ارائه کرديد از طرف جناب آقاي زين العابديني جناب آقاي تورنگ مدير محترم شبکه ي سيما و مدير محترم گروه معارف از شما تشکر مي کنم از همه ي دست اندر کاران و بچه هاي سمت خدا صميمانه سپاسگزارم هر کجا هستيد موفق و مويد باشيد من اين قول را مي گيرم که به زودي در سمت خدا شما را ببينيم.

شريعتي: ان شاء الله از هفته اي آينده خدمت حاج آقاي رنجبر خواهيم

ص: 1521

بود. حاج آقاي عالي دعا بکنند.

حاج آقا عالي: دعاي ما اولا و آخرا اللهم عجل لوليک الفرج واجعلنا خير من انصاره و اعوانه و الذابين عنه و اجعلنا من المستشهدين بين يديه باشد خدا به ما توفيق ياري حضرت و در رکاب او به شهادت رسيدن را عنايت بفرمايد.

شريعتي: ما دل مان به شما تنگ مي شود ان شاء الله زود شما را ببينيم مي دانم که خيلي ها اين مدت با حاج آقاي عالي مانوس شدند پيام هاي خيلي خوبي داشتيم روزهاي يک شنبه يکي از روزهاي پر مخاطب ما بود. فردا ان شاء الله با حضور حاج آقاي فرحزاد خدمت شما خواهيم رسيد و بهترين ها را براي شما آرزو مي کنم والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.

 

 

هدایت به بالای صفحه