حجت الاسلام والمسلمين عالي

1391

91-08-21

21-08-91 رسيدم تا اجل اما رسيدن شد فراموشم، دميدم در ني دنيا دميدم شد فراموشم . سرم با خنده ي گل گرم شد در فصل گل چيني ، دلم چون سيب سرخ افتاد چيدن شد فراموشم . نداي ارجعي گل كرد برگشتم دمي تا خود، همين كه پر در آوردم پريدن شد فراموشم . چنان از آخرت گفتم كه دنيا گشت عقبايم ، چنان گرم تماشايم كه ديدن شد فراموشم . شب جانكدن آمد باز دل بستم به دل دادن، تب دل دادن آمد دل بريدن شد فراموشم . اگر گفتند نامت چيست در غوغاي من ربك، بگو من هم ملك بودم پريدن شد فراموشم . سوال – در

ص: 796

خصوص مشاهدات حضرت رسول در شب معراج توضيح بفرماييد. پاسخ – در روايات است كه كلاً سفر با عظمت پيامبر اكرم از مسجدالحرام به مسجد الاقصي و سيري كه در ملكوت و فوق آن داشتند حدوداً سه يا چهار ساعت طول كشيده است. در برخي جاها آمده كه اين سفر به حدي كوتاه بود كه زماني كه پيامبر رفتند و بازگشتند هنوز بستر ايشان گرم بود . يا زماني كه پيامبر به اين سفر مي رفتند بدن ايشان با كوبه ي در برخورد كرد . موقع بازگشت هنوز كوبه ي در درحال تكان خوردن بود . البته اين مسائل سند روايي ندارد. آن چيزي كه سند دارد اين است كه اين سفر حدوداً از مغرب تا اذان صبح طول كشيده است . سيري كه پيامبر در زمين پيمودند با مركب خاصي بود و به سرعت طي شد . و سيري كه ايشان در ملكوت و فوق آن طي كردند خارج از قوانين و فوق زمان بوده است . اصولاً قوانين عالم خواب با بيداري تفاوت دارد . ممكن است ما در عالم خواب مسافت هاي بسيار طولاني را در يك لحظه طي كنيم . شايد براي پيمودن مسافت هايي كه در عالم خواب طي مي شود در عالم بيداري ماه ها زمان نياز داشته باشد. مرحوم آيت الله علامه تهراني در كتاب معاد شناسي ذكر كرده اند كه روزي يكي از دوستان خوب ايشان براي زيارت به مشهد مشرف شدند . ايشان داخل صحن ايستادند و گفتند كه من معرفتي ندارم و همينجا مي ايستم تا زماني كه معرفتي پيدا كنم سپس وارد حرم مي

ص: 797

شوم . اين فرد مي گويد همينطور كه نشسته بودم خوابم برد . در خواب ديدم كه امام رضا (ع) آمدند و با نوك انگشت پاي خود آهسته به من زدند و گفتند كه بلند شو كاري انجام بده . تا متوجه شدم كه ايشان امام رضا(ع) هستند خم شدم پاي ايشان را ببوسم . حضرت زير بغل من را گرفتند و گفتند چكار مي كني بلند شود. اين فرد مي گويد همان لحظه از خواب بيدار شدم . به صحن گوهرشاد رفتم و وضو گرفتم . چون شب جمعه بود در يكي از ايوان ها نشستم و شروع بخواندن دعاي كميل كردم . در اواسط دعا مجدداً خوابم گرفت . در خواب يك فردي با محاسن زيبا به نزد من آمد و گفت مي خواهي باهم گردش كنيم ؟ گفتم من در خدمت شما هستم . آن فرد من را به مدينه و سپس به كربلا ، كاظمين و سامرا براي زيارت برد . بعد از آن در عالم ملكوت بالا رفتيم و ملائك را ديديم . در هنگام سفر آن فرد نكاتي را از جهت معرفتي به من گوشزد مي كرد . بعد از اينكه سفر تمام شد من را به مسجد گوهرشاد بازگرداند . سپس از من پرسيد مي داني اين سفر چقدر طول كشيد ؟ گفتم چقدر ؟ گفت : پنج دقيقه . اين زمان را هم براي اين گفتم كه شما وحشت نكنيد، وگرنه در ملكوت زمان و ساعت وجود ندارد . از خواب بيدار شدم و زمان را نگاه كردم ديدم كه همان پنج دقيقه گذشته است . مرحوم

ص: 798

علامه تهراني مي گويد: اين دوست من سه روز و هر روز به مدت چهار ساعت خواب خود را نقل مي كرد . ايشان مي فرمايد وقتي اين خواب را براي آيت الله انصاري همداني نقل كردم ، فرمودند از خواب هاي بي نظير است و مشخص است كه آن فرد بسيار قابل بوده است . البته سفري كه براي پيامبر رخ داد كه با اين خواب قابل مقايسه نيست . چرا كه سفر پيامبر در بيداري رخ داده و با استعداد دريافت ايشان هماهنگ بوده است. پيامبر مطالب را به سرعت دريافت كرده و نيازي به زمان نبوده است . سفر پيامبر معجزه بوده ولي با معجزه هاي ديگر تفاوت داشته است . برخي معجزه ها به گونه اي است كه ديگران هم آن را مي بينند . ولي امكان ديدن بعضي معجزه ها براي ديگران وجود ندارد . در روايات است كه سفر پيامبر از نظر آسماني و زميني به اندازه ي يك سوم شب طول كشيده است . پيامبر اكرم مي فرمايند كه من در اين سفر درهاي بهشت و جهنم را ديدم . در روايت است كه پيامبر مي فرمايند : جبرائيل به من گفت كه من مأمور هستم بهشت و جهنم را به شما نشان بدهم . وقتي درها را به من نشان داد ديدم كه بهشت هشت در دارد و بر روي هركدام چهار جمله نوشته شده است . سپس درهاي جهنم را به من نشان داد كه هفت در بود . بر روي هركدام از آنها سه جمله نوشته شده بود . همه ي اين جمله ها براي

ص: 799

كسي كه اهل عمل باشد از دنيا و آنچه كه داخل آن است بهتر است . يكي از اصحاب بزرگ پيامبر اكرم فرزند پسري داشت كه از دنيا رفت . به قدري از اين مسئله غصه دار شد كه در خانه ي خود محلي براي عبادت و مسجد قرار داد و تصميم گرفت كه مدتي از مردم دور باشد. اين خبر به پيامبر رسيد . پيامبر نزد وي رفت و فرمود از طرف خداوند براي ما رهبانيت نوشته نشده است . رهبانيت امت من در جهاد في سبيل الله است . سپس پيامبر فرمودند كه بهشت هشت در و جهنم هفت در دارد . تو خوشحال نمي شوي كه وقتي وارد يكي از درهاي بهشت شدي پسر خود را آنجا ببيني ، دست در دست تو بگذارد و شفاعت بخواهد ؟ به اين دليل تعداد درهاي بهشت بيشتر است كه راه هايي كه انسان را به سمت بهشت مي برد بيشتر است. امام باقر (ع) درروايتي فرمود كه نسبت به خدا حسن ظن داشته باشيد چون بهشت هشت در دارد . در برخي روايات نيز هفتاد و يك در براي بهشت ذكر شده است . روايتي در تفسير نورالثقلين آمده است كه حضرت امير (ع) فرمودند : بهشت هفتاد و يك در دارد . از هفتاد در شيعيان و اهل بيت من وارد مي شود . يك در مربوط به ديگران است كه اهل توحيد و لا اله الا الله بوده اند و با ما دشمني نداشته اند . مرحوم علامه طباطبايي در جلد چهارده بحار الانوار مي پرسند كه آيا درهاي بهشت و جهنم

ص: 800

مانند درهاي يك حياط است كه همه به يك نقطه منتهي مي شود ؟ يا اينكه منظور از درهاي بهشت و جهنم عوامل ، اسباب و راه هاي ورود بوده و هركدام انسان را به يك درجه و طبقه مي رساند ؟ بنابراين اينطور نيست كه همه ي درها به يك نقطه منتهي شود بلكه هركدام انسان را به يك طبقه و درجه انسان مي رساند . به تعبيري راه ها و عوامل اصلي ورود به بهشت هشت عدد است . عوامل و اسباب كلي ورود به جهنم نيز هفت عدد است . شايد منظور از هفت در، هفت عضوي باشد كه انسان با آنها مرتكب گناه مي شود . زبان ، چشم ، گوش ، دست ، پا ، شكم و شهوت . شايد هم هفت در جهنم اشاره به هفت ملكه ، صفت و خصلتي است كه هركدام ريشه ي گناهان بسياري است . مثلاً شيطنت يك ورودي به يكي از طبقات جهنم است . تند خويي و عصبانيت ورودي ديگر به طبقه ي ديگري از جهنم است . شهوت راني ورودي ديگر به طبقه ي ديگري است . هركدام از اين صفات ريشه ي گناهان زيادي است . مثلاً كسي كه عصباني مزاج و تند خو است مرتكب ده ها گناه ديگر مي شود . بنابراين تعداد درها كه در روايات مختلف گفته شده منافاتي با هم ندارد . مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايند : درست است كه قرآن تأكيدي به اين مسئله ندارد . تنها در يكي از آيات قرآن هفت در جهنم ذكر شده است. علامه طباطبايي مي فرمايند :

ص: 801

در سوره ي زمر آيه ي هفتاد و دو يك نكته وجود دارد . در آن آيه مي فرمايد : كفار را دسته دسته به سمت جهنم مي آورند . زماني كه كفار به جهنم رسيدند ، درها را باز مي كنند . به كفار گفته مي شود كه وارد درها شويد . علامه طباطبايي مي گويند كه از اين سخن برمي آيد كه منظور از درها ، طبقه ها است . اگر منظور درهاي معمولي باشد، نبايد گفت وارد درها شويد، بلكه بايد گفت از درها وارد شويد . در واقع منظور از هر در ، سبب و اسبابي است كه انسان را وارد يك طبقه و درجه مي كند . در بسياري از روايات به يك كار خير به عنوان يك در بهشت اشاره شده است . مثلاً در روايتي از پيامبر اكرم است كه كارهاي خوب يك دري از بهشت است . اگر فردي روزه بگيرد ، دستي به سر يتيم بكشد ، كار فردي را راه بيندازد و غيره عاملي براي ورود به بهشت است .از پيامبر اكرم است كه راست بگوييد كه راست گويي ، دري از بهشت است . در نهج البلاغه است كه جهاد دري از درهاي بهشت است كه خدا به روي اولياء و بندگان خود باز كرده است . در بهشت درها نام گذاري دارد . يك در باب الصبر است كه براي صابرين است . يك در باب الشكر است براي كساني كه شكر مي كنند . يك در باب البلاء است براي كساني كه در دنيا بلا كشيده اند . در روايتي از امام

ص: 802

رضا (ع) است كه بهشت هشت در دارد يكي از آنها متعلق به اهل قم است . منظور از اهل قم صرفاً يك منطقه ي جغرافيايي وشهر نيست . اهل قم در روايات به عنوان يك جريان ناب اهل ولايت ، اهل شريعت ، اهل فقاهت ، اهل دينداري ، اهل عبادت و اهل علم است . در روايتي از امام صادق (ع) است كه فرمودند : قم معدن شيعيان ما است . درروايتي از امام كاظم (ع) است كه خوبان ولايت ما در آنجا جمع هستند. اولين منطقه اي كه ولايت اهل بيت را پذيرفتند قم و اطراف آن بوده است . قم به عنوان يك جريان است و هركسي در هر كجاي كه ايران زندگي كند و اين خصلت ها را داشته باشد قمي است . در روايت است كه عده اي از اهل ري به خدمت امام صادق (ع) در مدينه رسيدند و گفتند كه ما از اهل ري هستيم . امام فرمودند: مرحبا به برادران قمي ما خوش آمديد . آنها گفتند: ما اهل ري هستيم . امام باز فرمودند : خوش آمدند برادران قمي . براي بار سوم نيز امام همين سخنان را فرمودند . بنابراين معلوم مي شود افرادي كه اين جريان و مكتب را پذيرفته اند قمي هستند . سپس حضرت فرمودند : خداي متعال حرمي در مكه دارد . پيامبرحرمي در مدينه دارد ، علي ابن ابيطالب (ع) حرمي در كوفه دارد . حرم ما اهل بيت نيز در قم است . بنابراين هشت در اسباب كلي ورود به بهشت است . مثلاً كسي كه صبور باشد

ص: 803

ده ها خير از او سر مي زند . در روايت است كه امام حسين (ع) دري از درهاي بهشت است . اين در بسياري از افراد رابا خدا آشنا كرده و عاملي بسيار بزرگ و با عظمت است . با توجه به اينكه محرم نزديك است، افراد مي توانند آن را به عنوان يك دوره ي اخلاق و سير و سلوك قرار بدهند . با شركت در مراسم و عزاداري ها مي توان بسياري از آلودگي ها را سوزاند و پاك كرد . سوال - آيا اندازه ي درهاي بهشت متفاوت است ؟ پاسخ - اصولاً اين درها معمولي نيست و يك راه است . آنگونه نيست كه چون جمعيت زياد است درها را زياد كرده اند . در روايت است كه طول هركدام از اين درها به اندازه ي چهارصد سال راه رفتن است . مقياس هاي عالم آخرت با مقياس هاي دنيا تفاوت دارد . بنابراين تعدد درها به دليل كثرت جمعيت نيست . اينها ورودي ها و اسبابي است كه هركدام از آنها فرد را به يك طبقه مي رساند . در برخي از روايات به اين مسئله تصريح شده كه منظور از درهاي بهشت و جهنم ، طبقات آن است . در روايتي از پيامبر اكرم است كه بهشت هشت و جهنم هفت در دارد و برخي از اين درها بر ديگري برتر است . فردي از اميرالمومنين پرسيد كه درهاي بهشت و جهنم مانند درهاي خانه است ؟ حضرت فرمودند نه . سپس هركدام از دست هاي خود را بالاي ديگري قرار دادند . ( يعني طبقه طبقه است

ص: 804

) . مرحوم طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است كه حضرت علي (ع) در رابطه با درهاي جهنم فرمودند : درها، طبقه طبقه ها است ، برخي از آنها بالاي ديگري است . بعد حضرت با دست هاي خود طبقه ها را نشان دادند . سپس فرمودند: بهشت را خدا مسطح قرار داده و درجات بهشت در عرض هم هستند . اما جهنم را طبقاتي قرار داده است . شايد به اين خاطر خدا جهنم را طبقه طبقه قرار داده كه كسي بيش از حد خود عذاب نبيند . هرچقدر در جهنم پايين تر برويم عذاب شديد تر مي شود . اما در بهشت، آن فردي كه در پايين ترين درجه است باز هم به تناسب خود نصيبي از درجات بالاتر دارد . سپس اميرالمومنين هركدام از طبقات جهنم را اسم بردند. كه در قرآن اسم هاي آن آمده است . اولين طبقه ي جهنم كه از قسمت هاي ديگر بهتر است هاويه است هرچقدر پايين تر برود سخت تر مي شود . حضرت مي فرمايند: در جهنم چاهي است كه اگر سر آن برداشته شود همه ي دوزخ را شعله ور مي كند . شبي امام صادق (ع) بر سر سفره نشسته بودند و شام مي خوردند . فردي مي گويد كه براي حضرت يك ظرف آبگوشت داغ آوردند .زماني كه دست حضرت نزديك ظرف شد و داغي آن را حس كردند فرمودند : پناه بر خدا از آتش جهنم . سپس حضرت فرمودند ما طاقت اين را نداريم تا چه برسد به جهنم . سوال - در خصوص آيات 119 تا 124

ص: 805

سوره ي انعام توضيح بفرماييد. پاسخ – در اين سوره خداوند مي فرمايد : از حيواني كه موقع ذبح اسم خداوند بر آن برده نشده نخوريد . چرا كه اين كار فسق است . شياطين به دوستان خود پيام مي فرستند تا با شما مومنين درگير شوند . اگر شما هم از شياطين اطاعت كنيد مشرك هستيد . از اين آيه برمي آيد كه اگر كسي از چيزي كه با خدا ارتباط ندارد بخورد ، فسق بوده و فرد را آماده ي پذيرش وسوسه هاي شيطان مي كند . همانطور كه خداوند متعال و ملائكه وحي و الهاماتي براي دوستان خود دارند. شياطين نيز براي دوستان خود پيغام مي فرستند . آن چيزي كه فرد را آماده ي پذيرش پيام هاي شيطان مي كند ، لقمه هايي است كه رنگ و بوي الهي ندارد . سوال – منظور از درهاي بهشت و جهنم چيست ؟ پاسخ - مقصود از درهاي بهشت و جهنم ، ورودي هاي معمولي نيست بلكه اسباب ورود به بهشت و جهنم است . هركدام از كارهايي كه انسان را بهشتي و يا جهنمي مي كند، او را به يكي از درها و راه هاي بهشت و جهنم مرتبط مي كند . همه ي مباحث مربوط به بهشت و جهنم ما را براي رفتن به اين سفر ابدي آماده تر مي كند . امام سجاد (ع) در دعاي خود فرمودند : خدايا كاري كن كه من به دنيا نچسبم ، چشمي به عالم آخرت و سراي ابدي خود داشته باشم . جايي كه زندگي اصلي ما خواهد بود . آماده ي مرگ

ص: 806

شوم قبل از آمدن آن . مبادا در دنيايي كه عوامل غفلت در آن خيلي زياد است ، زمين گير شويم. آنقدر مشغول دنيا شويم كه بدون آمادگي با ملك الموت مواجه شويم . افرادي كه دوستان اهل بيت هستند بالاترين نور را دارند . ما بايد با پيروي از آنها نور خود را بدست بياوريم . امام صادق (ع) يك خادمي داشت كه هميشه با ايشان به مسجد مي رفت و در بيرون مسجد اسب حضرت را نگه مي داشت . يك روز دم در مسجد ايستاده بود، چند نفر از اهالي خراسان آمدند . يكي از آنها به خادم گفت: حاضر هستي كه من كار تو را بپذيرم ؟ من تمام اموال خود را كه خيلي هم زياد است به تو مي دهم. خادم گفت اجازه مي دهي كه من از امام صادق بپرسم . آن فرد قبول كرد . آن غلام خدمت حضرت آمد و گفت اگر خيري خدا براي ما فراهم كرده باشد شما مانع از آن مي شويد ؟ امام صادق (ع) فرمودند : خير من مانع اين كار نمي شوم . غلام گفت : كسي آمده و به من گفته كه تمام اموال خود را به من مي دهد تا جاي من را بگيرد . اگر اجازه بدهيد من اين كار را انجام دهم . امام صادق (ع) فرمودند: هرطور كه دوست داري عمل كن . زماني كه غلام شروع به رفتن كرد، امام فرمودند بازگرد، چون زياد نزد ما بوده اي مي خواهم يك نصيحتي به تو بكنم . روز قيامت زماني كه لحظات سخت آن پيش مي

ص: 807

آيد پيامبر اكرم به انوار الهي توسل مي جويد . امير المومنين به دامن پيامبر ، ما اهل بيت به دامن اميرالمومنين و شيعيان ما نيز دست به دامن ما مي شوند و ما آنها را به بهشت مي بريم . حالا تو هركاري كه مي خواهي انجام بده . غلام از نزد امام بيرون آمد و به آن شخص خراساني گفت: اگر تمام دنيا را به من بدهي دست از غلامي امام صادق (ع) بر نمي دارم . خدايا ما را براي سفر ابدي آماده كن قبل از اينكه فرا برسد .

91-08-14

91/8/14 سوال – در مورداحاديث قدسي يا معراجيه پيامبر توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي از دستاوردهاي معراج پيامبر،احاديثي قدسي است. در يكي از احاديث قدسي خدا مي فرمايد كه وقتي هفت ويژگي در بنده ي من جمع بشود او عبد مي شود:تقوا داشته باشد، سكوت نسبت به حرفهاي بيهوده داشته باشد ،ترسي از خدا داشته باشد ،به اندازه ي نياز بخورد ،دنيا را هدف قرار ندهد زيرا من اين را دوست ندارم و از خوبان خوشش بيايد چون من از اين كار را خوشم مي آيد و در خلوتها از من حيا داشته باشد. خيلي ها در جلوي جمع گناه انجام نمي دهند و حيا مي كنند و اين حيا ،حيا از مردم است كه البته خوب است ولي حيا الهي اين است كه انسان در خلوت گناه نكند و خودش را حفظ كند. حاج شيخ كريم حائري مي فرمودند كه اگر من در خواب هم نامحرمي را ببينم چشم فرومي بندم. در زمان هاي ما خلوتگاه هاي زيادي وجود دارد

ص: 808

مثل خلوتگاه هاي مجازي اينترنت يا نگاه كردن ماهواره يا كنار هم بودن دوتا نامحرم در ساعت هاي طولاني .ابوبصير كه يكي از ياران امام صادق(ع) بودند به خانمي قرآن ياد مي دادند و روزي ايشان با اين خانم شوخي كردند. وقتي ايشان خدمت امام رسيدند امام فرمود: هر كسي در خلوت مرتكب گناهي شود خداوند براي او ارزشي قائل نيست. ابوبصير خجالت كشيد و توبه كرد. پيامبر فرمود: در قيامت گروهي هستند كه عذاب سختي دارند و خدا به آنها مي فرمايند شما در خلوت گناهان كبيره انجام مي داديد ولي وقتي با مردم بوديد متواضع بوديد. اين يك كار منافقانه است .اين نشانه ي ضعف ايمان و باور انسان است .معناي اينكار كوچك شمردن خداست. امام صادق (ع) مي فرمايد: اگر كسي خدا را حاضر و ناظر نداند، اين كفر است و اگر خدا را حاضر بداند و باز گناه كند، خدا را كوچك شمرده است .اگر كسي باور قوي داشته باشد دوربين خدا را در همه جا مي بيند. اميرالمومنين از بازار رد مي شدند كه ديد فردي قسم مي خورد كه قسم به خدايي كه در حجاب و آسمانها است . حضرت پرسيد چه كسي در حجاب است ؟ او گفت: خدا. حضرت فرمود: بين خدا و بنده حجابي نيست .اين را بدان كه تو هر جا هستي خدا هم هست. يكي از اهل معرفت مي گفتند كه در نيمه شبي بلند شدم و ديدم كه دايي ام درحال عبادت است و به او غبطه خوردم .دايي ام به من گفت كه تو تا سحر بگو يا حاضر يا ناظر. استادي

ص: 809

به شاگردانش گفت كه مرغي را در يك محل كه كسي آنجا نيست سر ببريد و آنرا بياوريد. همه با خودشان يك مرغ كشته شده آوردند ولي يك نفر با خودش مرغي نياورد و گفت كه من جايي را پيدا نكردم كه خلوت باشد زيرا در همه جا خدا ناظر براعمال ماست .امام رضا(ع) مي فرمايد: پنج كار نكن و بعد هر كاري مي خواهي بكن ، سرسفره ي خدا ننشين ، از سلطنت خدا بيرون برو، جايي برو كه خدا تو را نبيند و هر چه مي خواهي گناه كن،وقتي عزرائيل مي خواست جان تو را بگيرد او را بران و وقتي مالك نگهبان جهنم مي خواست تو را به جهنم ببرد به او بگو نمي آيم . ما تا جايي كه مي توانيم بايد خلوتگاه هاي مفسده انگيز نداشته باشيم و از خلوت گاه ها فرار كنيم .در ضمن اگر چنين خلوت هايي پيش آمد اهل بيت مي فرمايند كه در اين زمان ذكر خدا را زياد بگوييد. پيامبر به يكي از اصحابش فرمود: وقتي در خلوت هستيد ذكر خدا را بكنيد. خوب است كه انسان در زمان خلوت ،ذكر يا حاضر يا ناظر، يا رقيب يا رفيق را زياد بگويد. وقتي يوسف با زليخا در خلوت بود، زليخا روي مجسمه اش را كشيده بود زيرا از او خجالت مي كشيد و يوسف گفت كه ما بايد از خدا خجالت بكشيم و ذكر خدا را گفت و فرار كرد. شيخ رجبعلي خياط در شبي براي او زمينه ي گناه در خلوتي فراهم شد ولي او با خدا معامله كرد. و به خدا گفت

ص: 810

كه من از اين لذت حرام مي گذرم ، تو هم مرا تربيت كن و از آن موقع چشم و گوش او باز شد و ناديدني ها را مي ديد و ناشنيدني ها را مي شنيد. پس حيا يكي از صفات عبد شدن است. يكي ديگر از دستاوردهاي بزرگ پيامبر در معراج سفارش به ولايت اميرالمومنين بود. امام صادق(ع) مي فرمايد: پيامبر صد و بيست بار به معراج رفتند وهيچ دفعه اي نبود مگر اينكه خدا سفارش ولايت را به پيامبر كرد. سفارشي كه به ولايت اميرالمومنين و فرزندانش شد بيشتر از سفارش به واجبات بود. ابن عباس مي گويد: اولين كسي كه علي را اميرالمومنين خطاب كرد يپامبر بود.روزي با پيامبر نشسته بوديم و علي وارد شد و سلام كرد و پيامبر گفت :سلام اميرالمومنين.من تعجب كردم و پيامبر قسم خورد كه هيچ چيزي در مورد علي نمي گويم مگر اينكه آنرا ديده ام. پيامبر فرمود : در شب معراج ديدم كه در همه ي درهاي بهشت نوشته شده بود كه قبل از خلقت آدم، مشيت خدا اين بوده است كه علي بن ابيطالب اميرالمومنين بشود. بخاطر احترام ائمه به حضرت علي (ع)، آنها اجازه نمي دادند كه كسي آنها را اميرالمومنين خطاب كند. فردي از امام صادق (ع) پرسيد كه ما مي توانيم امام آخري يعني مهدي را اميرالمومنين خطاب كنيم؟ امام فرمود: خير. اين اسم مخصوص جدمان علي است و كسي اين اسم را بر خودش نمي گذارد مگر اينكه كافر باشد. امام فرمود، بگوييد: السلام عليك يا بقيةالله .از پيامبر سوال شد كه خدا در معراج با چه زباني با شما

ص: 811

صحبت كرد ؟ پيامبر فرمود: با صداي علي .پيامبر وقتي اين صدا را شنيد، پرسيد كه خدايا تو با من حرف مي زني يا علي؟ خدا خطاب كرد: من ديدم تمام زواياي قلب تو پر از محبت علي است. بنابراين با صداي آشنا با تو صحبت كردم كه آرامش بگيري .پيامبر فرمود: من در هر طبقه ي آسمان كه مي رفتم ملائك به من خوش آمد مي گفتند. جبرئيل گفت :اي محمد، اگر محبت علي در دل همه ي امت تو بود، خدا جهنم را خلق نمي كرد.خدا به پيامبر فرمود كه من يكي از اسامي خودم را براي توانتخاب كردم ،من محمود هستم و تو محمد وعلي را بعنوان جانشين تو انتخاب كردم و اسمي از خودم را بر او گذاشتم من اعلي هستم و او علي . خدا فرمود : تو، علي، فاطمه، حسن و حسين از نورالهي خلق شده ايد و اگر كسي به شما ايمان بياورد پيش من مومن است و اگر كسي به شما ايمان نياورد پيش من كافر است .اي احمد، مي خواهي جانشينان خودت را ببيني ؟ پيامبر فرمود: بله . خدا انوار پاك معصومين را نشان داد كه بصورت حلقه ي وار دور خدا خضوع كرده بودند.( در زيارت جامعه داريم :اهل بيت وقتي شما درعالم نور بوديد در عرش الهي طواف مي كرديد.)يكي از آنها مثل ستاره مي درخشيد كه او مهدي بود. و خدا فرمود كه او از ظلم ها انتقام مي گيرد.اين انتقام شخصي نيست و بخاطر ظلم هايي است كه كه به مقام ولايت و امامت شده است. پس پيامبر دستور جانشيني را

ص: 812

در معراج گرفت و بعد در قرآن داريم كه آنچه به تو رسيده است را به مردم بگو .پيامبر به جز روز غدير، در مكانهاي ديگري هم مسئله ي جانشيني را مطرح كرده بود. يكي ديگر از مشاهدات پيامبر در معراج ديدن بهشت و جهنم و ديدن بهشتي ها بود. معراج در سال سوم بعثت پيامبر بود. پيامبر وجود نوري ائمه را مشاهده كرد ولي بهشت و جهنمي كه در عالم ملكوت است را ديد . سوال – صفحه 106 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – اولين آيه اين صفحه مي فرمايد: انسانهاي با تقوا كه در مجلس گناه هستند بشرط اينكه به گناهكاران تذكر بدهند در آنجا بنشينند و با آنها همراه نباشند. دراين صورت مواخده گناهكاران پاي فرد با تقوا نوشته نمي شود. سوال- در مورد ديدن بهشت و جهنم پيامبر در معراج توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي از دستاوردهاي معراج اين بود كه پيامبر بهشت و جهنم و خصوصيات آن را ببيند تا وقتي به مردم بشارت مي دهد يا آنها را مي ترساند، خودش به عين اليقين رسيده باشد. پيامبر فرمود : كساني كه پيامبر آنها را در حال عذاب ديدند عبارتند از :رباخوراران، زنان بي مبالات، كساني كه مال يتيم خورده اند و عالمان بي عمل .پيامبر عذاب آنها را ديده و توصيف كرده است .پيامبر بهشت و خصوصيات بهشت را هم ديد. پيامبر مي فرمود: بهشت را ديدم كه خالي بود و ملائك داشتند قصري مي ساختند با خشتي از طلا و خشتي از نقره ، گاهي اوقات از كار دست مي كشيدند و كار نمي كردند. پيامبر

ص: 813

سول كردند كه چرا گاهي اوقات كار نمي كنيد؟ آنها گفتند كه گاهي اوقات مصالح كار تمام مي شود. يك سبحان الله والحمدلله و... گفتن يا يك ذكر يك خشت است. با ذكر در آخرت به انسان قصر مي دهند ولي دردنيا با اين كلمات هيچ چيز به انسان نمي دهند. پيامبر فرمود: در بهشت قصر زيبايي را ديدم كه با ياقوت سرخ درست شده بود و خيلي جذاب بود. از جبرئيل پرسيدم اين قصر براي كيست؟ جبرئيل گفت: براي كساني كه كلامش درست باشد ،روزه بگيرد ،هميشه اطعام كند و هر شب از خواب بلند بشود در حاليكه ديگران خواب هستند.حضرت علي(ع) فرمود: مگر چنين فردي پيدا مي شود؟ پيامبر فرمود : پاكي سخن به اين است كه فرد بگويد سبحان الله والحمدلله ...و فردي كه هميشه روزه است يعني ماه رمضان را روزه بگيرد و كسي كه هميشه اطعام مي كند و به ديگران غذا مي دهد، اين همان كسي است كه مخارج زن و بچه اش را تامين مي كند و كسي هر شب بلند مي شود و تحجر دارد يعني كسي كه بين نماز مغرب و عشا نخوابد. آقا شيخ عبدالله گلپايگاني را در خواب ديدند و از ايشان پرسند كه بعد از مرگ چه اتفاقي براي شما افتاد؟( روايت داريم وقتي كسي ازدنيا مي رود بازماندگان مي گويند كه چه چيزي گذاشت و ملائك مي گويند كه چه چيزي با خودش آورده است ؟)ايشان گفتند كه از من سوال كردند كه چه چيزي با خودت آورده اي و من گفتم كه من مشغول درس و تدريس بوده ام ، باز

ص: 814

سوال كردند ديگر چه چيزي با خودت آورده اي ؟گفتم : اشك ،توسل و زيارات و باز سوال كردند كه چه چيزي آورده اي ؟ ايشان گفت كه دستم خالي است . ملائك گفتند كه تو گوهر گرانبهايي پيش ما داري .وقتي عده اي از دوستان تو به نجف آمده بودند تو پول نداشتي كه آنها را ميهمان كني و گفتي كه خدايا چرا بايد وضع مالي ما اين طور باشد ولي بعد پشيمان شدي و الحمدلله گفتي. اين الحمدلله همان گوهري است كه پيش ما داري . خدايا كم ما را بپذير، گناه زياد ما را ببخش .

91-08-07

91/8/7 تكرار نام تو شده آواز جبرئيل آگاهي از مقام تو اعجازجبرئيل ،تا اوج عرش در شب معراج رفته اي بالاتر از نهايت پرواز جبرئيل، مثل حرير روشني از جنس نور پهن شد در مقدم بُراق پر باز جبرئيل، مداح آستان تو و دوستان توست بايد شنيد وصف شما را ز جبرئيل، سر مست نام توست بزرگ فرشتگان پير غلام توست بزرگ فرشتگان. سوال – در مورد مشاهدات پيامبر در معراج توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي ازمشاهدات پيامبر ديدن انبيا در آسمان هفتگانه بود، سوغاتي بزرگ معراج، نماز است و كيفيت نماز در معراج تثبيت شد. كيفيت وضو و اذكار و .. در معراج تثبيت شد . يكي ديگراز مشاهدات پيامبر ديدن ملائك و كارگزاران خدا بود .يكي از ملائكي كه پيامبر در معراج ديدند حضرت عزرائيل بود . در جلد هجدهم بحارالانوار داريم كه پيامبر فرمود :ديدم ملكي نشسته است و تمام دنيا بين دو زانوي و مقابل او است .و در دستش صفحه اي

ص: 815

از نور و نوشته اي بود كه آنها را نگاه مي كرد و مشغول كار خودش بود و به چپ و راست نگاه نمي كرد. و اين ملك چهره ي محزوني داشت .پيامبر پرسيد كه او كيست ؟ جبرئيل گفت كه او عزرائيل است كه دائما مشغول است و جان ها را قبض مي كند. پيامبر نزديكتر رفت و جبرئيل پيامبر را به عزرائيل معرفي كرد. حضرت عزرائيل خوش آمد گفت و خصوصيات امت او را گفت .جبرئيل گفت كه پركارترين ملك ،عزرائيل است .پيامبر پرسيد: آيا تمام كساني كه تا بحال مرده اند يا در آينده خواهند بوسيله ي عزرائيل قبض روح مي شوند ؟ جبرئيل گفت : بله. پيامبر سوال كرد :آيا او در همه جا هست ؟ جبرئيل گفت : بله او در همه جا هست .حضرت عزرائيل گفت : تمام دنيا در دست من ،مثل سكه اي در دست شما انسانهاست و به همه جا احاطه دارم. هيچ خانه اي نيست مگر اينكه من هر روز پنج مرتبه به آنجا سركشي نكنم .وقتي يكي فوت مي كند و ديگران براي او گريه مي كنند ، به آنها مي گويم كه گريه نكنيد نوبت شما هم مي رسد. من اين قدر مي آيم و شما را قبض روح مي كنم تا احدي از شما در اين عالم باقي نماند. شديدترين حادثه مرگ است. جبرئيل گفت : حادثه هاي بعد از مرگ شديدتر از خود مرگ است . يكي ديگر از هديه هايي كه پيامبر در معراج دريافت كرد، خمير مايه حضرت زهرا (س)بود. هديه به اندازه ي شأن هديه دهنده است و

ص: 816

خدا حضرت زهرا، ادامه دهنده ي نسل پيامبر را به حضرت هديه داد. در زيارت داريم كه سلام بر بتول( يكي از اسامي حضرت زهرا) هديه پيشكش الهي به پيامبر .پيامبر به درخت طوبي رسيد ، سيبي از آن برداشت كه بسيار معطر بود و سيب را به دو نيم كرد و نوري از آن ساطعه شد كه پيامبر تعجب كرد و جبرئيل گفت كه اين نور فاطمه در زمين است كه در آسمان به آن منصوره مي گويند. پيامبر پرسيد كه چرا او در آسمان به منصوره و در زمين به فاطمه معروف است ؟ جبرئيل گفت : كساني كه در دنيا پيرو فاطمه هستند در قيامت آنها را از آتش جهنم جدا مي كند. پس فاطمه يك لفظ يا اسم نيست بلكه اين حاكي از حقيقتي است .الفاظ آسماني كه براي ائمه انتخاب شده است يك مقام و شأن است .مثلا باقر يعني كسي كه كارش شكافنده ي علوم خواهد بود يا رضا يعني كسي درمقام رضا به نهايت رسيده است .مهدي يعني كسي كه از طرف خدا هدايت خاصي شده است و ديگران را هم دستگيري مي كند. فاطمه يعني كسي كه پيروانش را از جهنم قطع مي كنند .چون خدا فاطمه را براي شفاعت نصرت و ياري مي كند ، در آسمان به ايشان منصوره مي گويند. در كتاب كامل الزيارات از شفاعت گسترده ي اباعبدالله و حضرت فاطمه (س)صحبت مي كند. در روايات داريم كه حضرت زهرا بقدري شفاعت خواهند داشت كه به جز يك عده كافر هرز،در جهنم باقي نمي مانند. هر كس نوري در وجودش داشته باشد مورد

ص: 817

شفاعت آن حضرت قرار مي گيرد. در آن روز همه ي كافران آرزو مي كنند كه اي كاش ما فاطمي بوديم . پيامبر سيب بهشتي را خوردند و محصول اين سفر آسماني تولد حضرت زهرا بود. پيامبر مي فرمود : من هر وقت مشتاق بهشت مي شوم او را بو مي كنم .در زيارت نامه حضرت زهرا داريم كه حضرت ميوه ي بهشتي است . يكي ديگر از هديه هاي كه پيامبر از خدا گرفتند احاديث معراج است كه به آن احاديث قدسي مي گويند. قرآن كلام خداست و توسط جبرئيل بر پيامبر نازل شده است ولي در معراج ، زماني كه پيامبر در فوق ملكوت بود با خدا گفتگوهايي داشت و پيامبر آن گفتگوها را نقل مي كرد. بسياري از احاديث قدسي از پيامبر است .علامه ي مجلسي تعدادي از اين احاديث را جمع آوري كرده است . درجلد 77 بحاراالنوار داريم :اي احمد( خدا در معراج پيامبررا احمد ناميده است . در زمين نام پيامبر محمد يعني پسنديده است، رفتار و منش پيامبر آنقدر پسنديده بود كه به او محمد مي گويند. وقتي باطن پيامبر در ملكوت ظهور پيدا مي كنيد ، پيامبر علاوه بر محمد پسنديده ترين يا دلپذيرترين يعني احمد نام مي گيرد)آيا مي داني چه زماني بنده ي من به عبوديت مي رسد ؟ پيامبر فرمود: پروردگارا، من نمي دانم. خدا فرمود :كسي كه هفت صفت در او جمع بشود ،عبد من است ، يكي تقوا از گناهان. انسان بايد خودش را با گذشته مقايسه كند و ببيند كه حساسيتش به گناه بيشتر شده است يا خير. تعظيم در مقابل

ص: 818

خدا همان تقوا است .ما بايد در مقابل گناهان پيش خدا خاضع باشيم و اگر گناه هم بكنيم ،نبايد افتخار كنيم و سريع توبه مي كنيم. عالمي در مكاشفه ديد كه فردي كه مرد متين و متديني بود، دو سر دارد يكي سر حالت بالا و يكي سر حالت پايين . او سِّر اين كاشفه را نفهميد . هنگام مرگ اين فرد عده اي از علما دور او جمع بودند واو گفت كه خدايا شاهدي كه از وقتي كه من خودم را شناختم گناهي نكردم . بعد اين عالم سِّرمكاشفه را فهميد كه اين فرد در باطن پيش خدا سر فرود آورده است و او عبد خدا بود.ما بايد در مقابل خدا سر به زير باشيم و قلب مان تسليم خدا باشيم . عبد واقعي كسي است كه باطنش خضوع كرده است و به سجده افتاده است .دوم داشتن سكوت و نزدن حرف هاي بيهوده .كساني كه زياد صحبت مي كنند اشتباه هم زياد دارند .بعضي ها حرفهاي بيهوده مي زنند و نمي توانند جلوي خودشان را بگيرند. پس عبد كسي است كه زبانش دست خودش باشد. سوم اينكه خدا ترسي داشته باشد كه هر روز اشك و سوزش بيشتر باشد . ترس از خدا به چه معناست ؟در دعاي جوشن داريم : اي كسي كه ترسي از او نيست مگر از عدالتش يعني بايد از عدالت خدا ترسيد .عدالت خدا اقتضا مي كند كه اگر توجرمي وخطايي بكني ، دامن تو را بگيرد .ما مي ترسيم كه نكند مرتكب اشتباهي بشويم و عدالت خدا گردن ما را بگيرد . ترس ازخدا، به ترس از

ص: 819

خودمان بر مي گردد. امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه ثمالي مي فرمايد: وقتي گناهانم را مي بينم به ترس و اضطراب مي افتم. خوف از عدالت خدا يعني خوف از اينكه من گناهي بكنم تا گير عدالت خدا بيفتم . كساني هم كه گناه ندارند در مقابل عظمت خدا خشيت وخوف دارند و خودشان را نمي بينند . معصومين از اين سنخ خشيت ها و دلهره داشته اند. مرحوم آخوند كاشي از شدت خشيت خدا درنمازش آنچنان مي لرزيد كه براي بعضي از شاگردانش اين سوال پيش آمده بود كه نماز ايشان با اين لرزش ها درست است يا خير ؟ آيت الله بهجت در نمازهاي شب جمعه وقتي به سوره اعلي مي رسيدند كه مي فرمايد :انسانهايي كه خشيت دارند حرف خدا را مي پذيرند و افراد شقي هستند حرف خدا را نمي پذيرند و به جهنم مي روند و جهنمي ها نه مرگ دارند كه از عذاب خلاص بشود نه زندگي دارند و ... ،ديگر صداي ايشان شنيده نمي شد. سوال – صفحه 129 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه ده سوره انعام مي فرمايد :اي پيامبر ،انبياء قبلي را ههم مسخره مي كردند نگران نباش. بدان كه استهزاي افراد مسخره كننده به خودشان بر مي گردد و باعث عذاب و نكبت دردنيا و آخرت آنها مي شود. كساني كه براي دين داري خودشان و ديگران تلاش مي كنند با شنيدن متلك يا مسخره كردن ديگران، كنار نكشند. كتاب معراج پيامبر كه توسط آقاي زكي زاده جمع آوري شده است كتاب جامع و خوبي است . سوال – در مورد

ص: 820

ادامه ي مشاهدات پيامبر در معراج توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – چهارمين خصوصيات عبد اين است كه مهار شكمش را در دست داشته باشد و هر چيزي نخورد و به اندازه ي ضرورت بخورد. كسي كه زياد مي خورد و دير مي خوابد ،نمي تواند براي نماز صبح بيدار بشود. حضرت يحيي شيطان را تمثلي ديد و سوال كرد كه چه زماني از من خوشت مي آيد؟ شيطان گفت: زماني كه غذاي سنگيني مي خوري و مي خواهي صبح بلند بشوي. حضرت يحيي عهد بست كه ديگر غذاي سنگين نخورم و شيطان هم گفت كه من عهد مي بندم ديگر مومني را نصيحت نكند . يكي ديگر از ويژگي هاي بنده اين است كه از دنيا بدش بيايد چون خدا بدش مي آيد و از خوبان خوشش بيايد چون خدا خوشش مي آيد يعني حب و بغض بنده تابع خدا باشد. منظور از دنيا يعني كسي كه ظواهر دنيا را هدف قرار بدهد و در اين دنيا گير كند و ِالا اگر انسان از لذت هاي حلال خدا براي بندگي استفاده كند اشكالي ندارد و نبايد دلبستگي و وابستگي به دنيا نداشته باشد .پنجمين ويژگي هاي بنده، داشتن حيا است .

91-07-30

91/7/30 فواره وار سر به هوايي و سر بزير چون تلخي شراب دل آزار و دلپذير، ماهي تويي و آب من و توييم و روزگار من در حصار تو مي گويم و تو در مشت من اسير، مرداب زندگي همه را غرق كرده است اي عشق همتي بكن و دست مرا بگير، شيريني فراق كم از شور وصل نيست گر عشق مقصد است خوشا لذت

ص: 821

مسير، چشم انتظار حادثه ي ناگهان مباش با مرگ زندگي كن و با زندگي بمير . سوال – حقيقت معراج چيست ؟ پاسخ – از مسلمات اعتقادي ما اين است كه الان بهشت و جهنم برزخ و قيامت وجود دارد ولي ما شرايط درك آنرا نداريم .اگر كسي در دنيا برود برزخ را درك مي كند و وقتي نفخ صور دميده شود، بهشت و جهنم قيامتي درك مي شود. بهشت و جهنم در كجاست ؟ جاي بهشت و جهنم در عالم ظاهر و ملك دنيا نيست بلكه جاي بهشت و جهنم در ملكوت اين عالم دنيا است. يعني پشت پرده ي و باطن اين دنياست .وقتي شما خواب مي بينيد در عالم ظاهر هيچ اتفاقي نيفتاده است بلكه در عالم باطن خودتان اتفاقاتي افتاده است. پس ما براي ديدن بهشت و جهنم ملكوتي، ابزار مي خواهيم .بزرگترين مشاهده ي ملكوت عالم تا الان و تا قيامت ، مشاهده ي معراج پيامبر اكرم است. پيامبر ملكوت عالم را مشاهده كرد است كه براي احدي رخ نداده است. حضرت ابراهيم ملكوت را ديد ولي پيامبر به فوق ملكوت رفت . پس معراج مشاهده از غيب عالم است .بخشي از مشاهده اي غيب ، مشاهده ي بهشت و جهنم و بخشي مشاهده ي ملائك و بخشي مشاهده ي پيامبران بود. در سوره اسرا و نجم، بطور تصريح به معراج پيامبر اشاره شده است .امام صادق (ع) مي فرمايد: اگر كسي سه چيز را انكار كند از شيعيان ما نيست ،معراج ،سوال و جواب در قبر و شفاعت. امام صادق(ع) مي فرمايد: براي پيامبر صد و بيست مرتبه معراج

ص: 822

اتفاق افتاده است كه يكي از معراج هاي پيامبر استثنائي است و در قرآن به اين معراج اشاره شده است . خصوصيات معراج ايشان اين بود كه علاوه بر اينكه روح پيامبر به معراج رفت بود جسم پيامبر هم همراه پيامبر بود. معراج هاي ديگر پيامبر روحي بوده است يعني جسم پيامبر در همين عالم بوده است و روح پيامبر به بالا مي رفته است، مثل خواب .ما با بدن مثالي مان خواب مي بينيم . اين معراج پيامبر در سال سوم نبوت اتفاق افتاده است . اين سير و سفر پيامبر( معراج) سه تا سفر بوده است : سفر زميني (پيامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي رفتند و در مسجد الاقصي نماز خواندند )،از مسجدالاقصي تا ملكوت(سير دوم از عالم دنيا خارج مي شود .پيامبر تا مرز عالم ملكوت رفتند كه جبرئيل با او همسفر بود) و فوق ملكوت. ( در اين سفر احدي با پيامبر نبود و پيامبر با خدا تنها بود. حتي پيامبران هم تا قسمت دوم سفر را رفته اند . بخش سوم سفر پيامبر، عالم امكان بود و هيچ مخلوقي از آنجا بالاتر نرفته بود. اين از افتخارات ماست. امام سجاد (ع)مي فرمايد : من فرزند كسي هستم كه آنقدر بالا رفت كه از عالم ملكوت هم گذشت و خيلي به خداي خودش نزديك شد. اين سفر سوم فقط براي پيامبر اتفاق افتاده است .وقتي پيامبر با جبرئيل به مرزعالم ملكوت رسيدند،جبرئيل گفت كه پيامبر قبلي از اينجا جلوتر نمي رفتند ولي تو از اينجا رد مي شوي ولي من نمي توانم با تو بيايم .) اين سفر معراج

ص: 823

پيامبر غيرعادي است ولي چيزهاي غير عادي مثل معجزات اتفاق مي افتد. پس انسان مي تواند مسيري بالاتر از فرشته ها را طي كند. تنها عامل سير براي پيامبر بندگي پيامبر بود. خالصانه بندگي كردن و تسليم بودن پيامبر در برابر خدا باعث اين سفر عجيب شد. در سوره اسرا داريم : منزه است خدايي كه عبدش را به مسجدالاقصي برد. اين سير با قدم عبوديت بوده است و اين درس بزرگي براي ما است . اين معراج در توان پيامبر است ولي در مرتبه پايين تر، اين معراج براي انسانها امكان پذير است. قرآن مي فرمايد : آيا به ملكوت آسمانها و زمين نمي نگرند؟ اين معراج فقط با قدم بندگي امكان پذير است . روايت داريم :كسي كه متواضع است، خدا او را بالا مي برد ولي فرد متكبر به بالا نمي رود زيرا سنگين است و سقوط مي كند. علامه طباطبايي را در مسجد سهله به عالم ملكوت بردند (البته اين سفر روحي بوده است) تا جايي كه جسم خودش را مي ديد و حقيقت ص را به او نشان دادند . ص نهري در بهشت است .آيت الله طباطبايي مي فرمودند كه در تعقيبات نماز صبح ديدم كه برادرم با حضرت ادريس آمدند يعني ايشان هم بهشت و هم بهشتي ها را مي ديد .حضرت ادريس معارفي را به من گفتند. آيت الله طباطبايي مي فرمودند كه استادم مرحوم قاضي فرموده بودند كه اگر در سحر چيزهايي را ديديد به آن توجه نكنيد. روزي من در سحر مشغول نماز بودم كه حوريه بهشتي آمد و به من قدحي تعارف كرد ولي

ص: 824

من توجهي نكردم . علامه طباطبايي فرد مهربان و با تقوايي بود و نسبت به اهل بيت محب بود، اهل عمل و فوق العاده متواضع بود. مرحوم ميرزا آقاي تهراني مرگ اختياري داشت. ايشان به اختيار خودشان روح را خارج مي كردند و بر مي گرداند. ايشان فوق العاده مراقب بود كه به هيچ كس يا چيزي ظلم نكند. ايشان شبي دير به منزل رسيدند و تا صبح پشت در ايستادند ولي در نزدند كه اهالي خانه را بيدار كنند. اين افراد بندگي خدا را كردند و به مقاماتي رسيدند . پيامبر دراين معراج چيزهايي ديدند. خدا مي فرمايد :ما او را بالا برديم تا آيات الهي و اسرار را به او نشان بدهيم . در سوره نجم داريم: آيات بزرگ خدا را به پيامبر نشان داديم. در روايت داريم كه اين معراج يك سوم شب(سه ساعت) طول كشيده است .در سفر زميني پيامبر توسط جبرئيل با مركب بهشتي به مسجدالاقصي رفتند. از مسجدالاقصي با مركب ديگري رفت و از ملكوت به فوق ملكوت با امداد الهي پيش مي رفت. ما بسياري از جزئيات معراج را خبر نداريم. يكي از مشاهدات پيامبر در آسمانها، ديدن انبياء بود . پيامبر در آسمان اول حضرت آدم ،در آسمان دوم حضرت عيسي ،در آسمان ششم حضرت موسي و آسمان هفتم حضرت ابراهيم را ديد. وقتي پيامبر به هر كدام از پيامبران مي رسيد آنها اظهار ارادت مي كردند و خوش آمد مي گفتند. معصومين در برزخ نيستند و جايگاه بهشتي آنها بالاتر از برزخ است . برزخ در احاطه ي آنها است .يكي از هديه هايي كه به

ص: 825

پيامبر داده شده نماز است .پيامبر در معراج كيفيت نماز را گرفتند يعني نماز خواندن و وضو گرفتن را در معراج ياد گرفتند، و پيامبر خيلي از اسرار نماز را دريافت كردند. روايت نماز معراج پيامبر در علل الشرايع شيخ صدوق آورده شده است .كتاب اسرار الصلاة مرحوم ملكي تبريزي هم از همين نماز معراج پيامبر گرفته شده است .روايت داريم كه خدا فرمود: يا احمد، همانطور كه من بر پيامبر و امت هاي گذشته پنجاه بار نماز را واجب كردم ،به تو و امت تو پنجاه بار نماز را واجب مي كنم. حضرت موسي به پيامبر گفت كه امت تو ضعيف است ،پس از خدا بخواه كه در نماز تو تخفيف دهد .پيامبر از خدا اين را خواست و خدا پنجاه نماز را به اندازه ي پنج نماز تخفيف داد. منت خدا بر پيامبر، كم شدن بعضي فريضه هاست .انسان بايد خيلي تنبل باشد كه اين پنج نوبت نماز را نخواند يا آنرا سبك بشمارد. يكي ديگر از مشاهدات پيامبر انواع ملائك بود. پيامبر يكي از فرشتگان را ديد كه داراي تعداد زيادي انگشت است و در حال محاسبه است. پيامبر از جبرئيل سوال كرد كه اين كيست ؟جبرئيل گفت :اين ملك، حساب تمام قطرات باراني كه ريخته مي شود را دارد .پس يك قطره ي باران بي حساب نيست. پيامبر با آن ملك صحبت كرد و سوال كرد كه شما حساب تمام قطرات باران را داريد ؟ملك گفت كه من حساب تمام قطرات باراني كه در روي درياها يا صحراها ريخته مي شود را هم دارم . ولي حساب يك چيز از دست

ص: 826

من در رفته است و آن حساب كسي است كه بر تو صلوات بفرستد. پيامبر ديد كه يكي از ملائك حالت عبوس دارد و خيلي با ابهت بود. پيامبر پرسيد كه او كيست كه انسان از او مي ترسد ؟ جبرئيل گفت :او مالك، نگهبان جهنم است. از وقتي خدا او را خلق كرده است و مالك جهنم كرده است اصلا يك لبخند هم نزده است .پيامبر به مالك نزديك شد و او بشارت بهشت را به پيامبر داد. اسم نگهبان جهنم مالك و اسم نگهبان بهشت رضوان است .بهشت مظهر رضايت خداست و بخاطر همين اسم نگهبان بهشت رضوان است . جهنم جاي افراد متكبر هستند و در آنجا خدا به آنها مي فهماند كه مالك كيست و بخاطر همين اسم نگهبان جهنم مالك است. پيامبر مشاهدات ديگري هم داشتند. سوال – صفحه 122 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه 87 سوره مائده مي فرمايد :چيزهايي كه خدا بر شما حلال كرده است بر خودتان حرام نكنيد. به حدودي كه خدا براي شما مقرر كرده است تجاز نكنيد. خدا اين افراد را دوست ندارد. ما بايد از لذت هاي حلال استفاده كنيم تا بتوانيم جلوي لذت هاي حرام را بگيريم .روايت داريم كه خدا دوست دارد از رخصت هاي خدا استفاده كنيد. اگر كسي حال كار مستحبي را ندارد بگويد :خدايا چون تو اجازه دادي من اين مستحب را ترك مي كنم ، براي اين فرد ثواب مي نويسند. محدث بهرامي در كتاب سير به سوي خدا دارد كه اگر كسي مي خواهد مستحبي را ترك كند، به نيت اين كه خدا به

ص: 827

او اجازه داده است ، خدا به او ثواب مي دهد زيرا فرد اين كار را در چارچوب بندگي انجام مي دهد. از رخصت هاي خدا و محدوده ي هاي باز خدا استفاده كنيد.

91-07-23

91/7/23 سوال – در ادامه ي ترجمه سوره واقعه در مورد بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – قرآن مي فرمايد: اصحاب يمين افرادي هستند كه در بين سايه هاي درخت سدري كه خار ندارد زندگي مي كنند و از درخت موز كه برگ هاي پهني دارد و ميوه هاي چيده شده اي روي آن مي خورند، درختان بلند و كوچك در بهشت موجود است ، سايه هايي كه گسترش دارد و آبشارهايي كه جاري است ، ميوه هاي زيادي كه تمام نمي شود ،هيچ كس آنرا منع نمي كند . طبيعي است كه هواي بهشت معتدل ترين هواست. همسران ارزشمند و گرانقدر براي آنها موجود مي باشد ،ما آفرينش ديگري به همسران بهشتي مي دهيم، هميشه با طراوت و جوان هستند و بكر و تازه هستند (همسر مخصوص فرد است و زندگي مومن دنبال زندگي دنيايي اوست . مومني كه عفيف بوده است در آنجا هم عفيف است )، اين همسران شوهرشان را دوست دارند و با هم همسن هستند. لذت هايي كه در بهشت است براي كساني است كه از لذت هاي حرام دنيا پشم پوشي كرده اند. از امام صادق (ع) سوال كردند كه در بهشت موسيقي هم وجود دارد ؟ امام مي فرمايد :بله ، در بهشت درختي هست كه وقتي نسيم الهي به آن مي وزد از آن آهنگي بوجود مي آيد كه تابحال به

ص: 828

گوش كسي نخورده است و نغمه ي مست كننده دارد .اين نغمه ي بهشتي به گوش كسي مي خورد كه از شنيدن موسيقي هاي حرام در دنيا پرهيز كرده باشد. پيامبر فرمود: كسي كه شراب را در دنيا ترك كرده است در بهشت به او شراب بهشتي نوشانده مي شود. كسي كه صبر مي كند شاخه نبات هم بدست مي آورد. اين خصوصيات بهشت اصحاب يمين است. بيشتر توصيفاتي كه از بهشت شده است از لذت هاي جسماني است .بيشتر توصيفاتي هم كه از جهنم شده است از عذاب هاي جسماني است و از عذاب هاي روحاني كمتر صحبت شده است .روايت داريم كه اگر يك لباس بهشتي به دنيا بيايد اهل دنيا نمي توانند آنرا تحمل كنند. يكي از اهل معرفت مي گويد كه من در سحر بلند شدم و بدون مناجات خوابيدم ،در خواب صورتي از بهشتيان را به من نشان دادند و گفتند كه ما اشك هاي سحر تو هستيم ، اگر مي خواهي به ما برسي نبايد تنبلي كني ، از شوق اين خواب بيدارشدم و تا مدتي خواب نداشتم. مرحوم آيت الله اراكي مي فرمودند كه آيت الله حائري خيلي خوش مجلس بودند، ما فهميديم كه امام حسين (ع) مشتي نقل به ايشان داده بود و اين شيريني كلام براي خوردن آن نُقل ها بود. شيخ جعفر شوشتري با اينكه مجتهد و مرجع تقليد بودند، دوست داشتند كه روضه براي امام حسين (ع) بخوانند ولي نمي توانستند. ايشان شبي در خواب ديدند كه در روز عاشورا در خيمه ي امام حسين(ع) هستند و شنيدند كه امام به حبيب فرمود كه

ص: 829

ما آبي نداريم كه از شيخ پذيرايي كنيم ، حلوايي درست كن و به او بده. ايشان آن حلوا را خوردند و بعد كه از خواب بيدار شدند عاشورا را طوري ديگري مي فهميدند. ايشان اسراري از عاشورا را مي دانستند كه ديگران چنين فهم هايي ندارند. در لذت هاي جسماني بهشت معرفت هايي وجود دارد. امام صادق (ع) مي فرمايد: نوشيدني كه به بهشتي مي دهند علاوه براينكه از غير خدا كنده مي شود محبتش به خدا بيشتر مي شود. و همه ي آنها كمال است . دسته ي ديگر اصحاب شمال مي باشند كه اهل جهنم هستند. در سوره واقعه مي فرمايد : اصحاب شمال چه كساني هستند؟ در بين بادهاي بسيار داغ قرار گرفته اند و تشنگي شديد دارند و به آنها آب هاي داغ و گداخته مي دهند.( در روايت داريم : وقتي موهاي گوسفند را روي آتش مي سوزانند دندان هايشان بيرون مي آيد و جهنميان هم اين طور سوخته مي شوند. )از دور به سمت ابر مي روند و اين سايه دود غليظ است كه نه خنكي دارد و نه منفعتي دارد .در سوره اعلي داريم : جهنميان نه مي مي ميرند كه راحت بشوند و نه مي توانند زندگي كنند. در سوره مدثر داريم :آتش جهنم انسان را رها نمي كند. پيامبر دعاي مجير را براي رفع غم و شفاعت بيمار مي خواندند. در اين دعا 86 بار از آتش جهنم به خدا پناه مي بريم . در جهنم مرگ وجود ندارد. در سوره واقعه سه علت جهنمي شدن افراد را گفته است. قرآن مي فرمايد: جهنميان در

ص: 830

دنيا خوش گذران بودند ، به حلال و حرام كاري نداشتند (حضرت عيسي با حواريون از محلي رد مي شدند كه عذابي به آنها رسيده بود. حضرت عيسي يكي از آنها را زنده كرد و او گفت كه ما افراد خوش گذراني بوديم و رعايت حق همديگر را نمي كرديم و حاكم ظالمي داشتيم كه براي ما مهم نبود و از طاغوت تبعيت مي كرديم ،بخاطر همين دچار عذاب شديم.)،اصرار بر گناهان بزرگ داشتند و آخرت را تكذيب مي كردند. اينها علت هايي است كه عده اي جهنمي شده اند. در سوره واقعه علت جهنمي شدن را گفته است ولي علت بهشتي شدن را نگفته است ، درست است كه زمينه ساز بهشت اعمال ماست ولي بيشتر لطف خداست .اگر اعمال ما همراه با تفضل خدا باشد، بهشتي مي شويم. مثلا اگر نماز ما را پيش نماز امام علي(ع) بگذارند، ما بايد استغفار كنيم. روايت داريم كه بعد از نمازهاي واجب سه بار استغفار كنيد و بگوييد: استغفرالله الذي لااله الاهوالحي القيوم ذوالجلال والاكرام واتوب اليه. احتمالا اين استغفار براي اين است كه ما دچار عجب وغرور نشويم . روايت داريم كه قسم به كسي كه جانم در دست اوست ،احدي به صرف عمل، وارد بهشت نمي شود مگر اينكه كرم خدا ضميمه آن بشود. اصحاب پرسيدند حتي شما ؟ پيامبر فرمود : بله ،حتي من. مگر اينكه رحمت و فضل خدا شامل من بشود. يكي از عابدين بني اسرائيل مقامي نزد خدا نداشت و فرشته ها از خدا پرسيدند كه اين بنده با اينكه اين قدر عبادت مي كند چرا مقامي ندارد .خدا به

ص: 831

او پيام داد كه من مي خواهم با فضل خودم با تو برخورد بكنم نه با عدل خودم . عابد گفت :من نيازي به فضل خدا ندارم ، به خدا بگوييد كه با عدلش با من برخورد بكند. سهم من در روز يك قرص نان و يك انار بود .خدا به ملائك گفت كه يك قرص نان و انار را با او حساب كنيد. همه ي عبادت او به اندازه ي يك حبه انار شد. ما بايد عمل خودمان را انجام بدهيم تا فضل خدا هم شامل حال ما بشود. يكي از برادران امام رضا(ع) بنام زيدُالنار عده اي را در مسجد مرو جمع كرده بود و از خودش تعريف مي كرد. امام فرمود : زيد چه مي گويي ؟ اگر خدا بي عمل براي تو اين همه حساب باز كرده است پس وضع تو از پدرت موسي بن جعفر بهتر است زيرا پدرت اين همه زنداني كشيد و خدا به او چيزي داد و تو بدون عمل اينها را بدست آورده اي ؟ مردم را فريب نده. در دعاي ابوحمزه داريم :خدايا ،در نجات از جهنم به اعمال مان تكيه نمي كنيم بلكه به فضل تو تكيه مي كنيم. اگر انسان در مقابل خدا شكسته بشود فضل خدا شامل حال او خواهد شد . سوال – صفحه 115 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – در آيه 45 مي فرمايد :اگر كسي جان كسي را بگيرد بايد قصاص بشود و جانش گرفته بشود و گوش در مقابل گوش و چشم در مقابل چشم و ... گرفته مي شود .كسي كه اين قصاص را صدقه (

ص: 832

گذشتن از حق )بدهد، اين صدقه كفاره ي گناهانش مي شود. براي دست يابي به تفسير سوره واقعه مي توانيد به كتاب سراي ديگر نوشته شهيد آيت الله دستغيب مراجعه كنيد.

91-07-16

16/7/91 تو آن بتي كه پرستيدنت خطايي نيست ، اگر خطاست مرا از خطا ابايي نيست . بيا كه در شب گرداب زلف مواجت ، به غير گوشه ي چشم تو ناخدايي نيست . درون خاك دلم مي تپد هنوز اينجا ، بجز صداي قدم هاي تو صدايي نيست . نه حرف عقل بزن با كسي نه لاف جنون ، كه هركجا خبري هست ادعايي نيست . دليل عشق فراموش كردن دنياست ، وگرنه بين من و دوست ماجرايي نيست . سفر به مقصد سردرگمي رسيد ، چه خوب كه در ادامه ي اين راه ردپايين نيست. سوال – در خصوص ويژگي هاي بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – در سوره ها و آياتي از قرآن جزئيات بهشت و جهنم بيان شده است . تعداد اين آيات و روايات بسيار زياد است .در برخي از سوره هاي قرآن آيات مربوط به بهشت و جهنم به صورت متمركز عنوان شده است . مثلاً سوره ي واقعه و الرحمن تا حد زيادي اينگونه است . در سوره ي واقعه برخي جزئيات بهشت و جهنم آمده است . سوره ي واقعه داراي نود و شش آيه است كه تمامي آنها مربوط به قيامت است . اصولاً كلمه ي واقعه يكي از اسامي قيامت است . واقعه يعني چيزي كه حادث بوده و وقوع حتمي دارد . چون سوره ي واقعه در خصوص مرگ ، بهشت وجهنم

ص: 833

است ، تذكر خوبي بوده و غفلت انسان را از بين مي برد . در روايتي از پيامبر اكرم (س) است كه اگر كسي هر شب اين سوره را بخواند ، جزو غافلين نخواهد بود . در آخرالزمان عوامل غفلت خيلي زياد است و اگر انسان گردگيري نكند مدفون مي شود . و چه بسا كه نور ايمان در فرد كم رنگ و كم فروغ مي شود . بنابراين يكي از چيزهايي كه از انسان غفلت زدايي مي كند قرائت سوره ي واقعه همراه با توجه است . اگر آفت غفلت از زندگي انسان كم شود ، بركات زيادي وارد زندگي او مي شود . اين بركات هم معنوي و هم مادي است. اگر كسي سوره ي واقعه را هر شب جمعه بخواند و بر روي اين كار مداومت داشته باشد ، فقر از زندگي او بيرون مي رود . امام صادق (ع) فرموده اند : كسي كه هر شب جمعه سوره ي واقعه را بخواند ، هم خداوند او را دوست دارد و هم كاري مي كند كه او مورد محبت مردم قرار گيرد. اصولاً دل ها به دست خدا است و كسي كه محبوب خدا باشد محبوب مردم هم مي شود. و در دنيا گرفتگي و گره هاي كور وارد زندگي او نمي شود ، فقر نصيب او نشده و آفت هاي سخت عالم دنيا شامل حال او نمي شود . در ضمن از رفقاي اميرالمومنين(ع) خواهد بود . عبدالله بن مسعود يكي از اصحاب پيامبر اكرم (ص) بود كه در خيلي از جنگ ها با ايشان بود . بعد از رحلت پيامبر

ص: 834

(ص) نيز همراه اميرالمومنين بود . زماني كه موقع مرگ او فرارسيده بود ، خليفه ي وقت به عيادت ايشان رفت . خليفه از او پرسيد : آيا درد و ناراحتي داري؟ او گفت :درد دارم اما دردم از گناهان است . خليفه پرسيد: الان اشتهاي تو به چه چيزي است و چه چيزي ميل داري؟ گفت : رحمت پروردگار . خليفه پرسيد : مي خواهي طبيبي بربالين تو بياوريم ؟ گفت : طبيب من را بيمار كرده است . بخاطر مسائل سياسي حقوق عبدالله ابن مسعود را از بيت المال قطع كرده بودند . خليفه پرسيد : مي خواهي حقوق تو را دوباره برقرار كنيم ؟ او گفت : زماني كه من در زندگي به اين پول نياز داشتم آن را قطع كرديد، الان موقع مرگ من است و اين پول به كار من نمي آيد . خليفه گفت : مي تواني به دختران خود بدهي . او گفت : من به فرزندان خود ياد داده ام كه سوره ي واقعه را بخوانند تا فقير نشوند. از حبيبم رسول خدا (ص) شنيدم كه اگر كسي هر شب سوره ي واقعه را بخواند ، فقر نصيب او نمي شود . بنابراين اين سوره بركات زيادي دارد و اصلي ترين اثر آن هم غفلت زدايي است . در سوره ي واقعه بعد از اينكه خداوند در خصوص روز قيامت صحبت كرده است ، مردم را به سه دسته تقسيم مي كنند . دو دسته از اين افراد اهل بهشت بوده و يك دسته اهل جهنم هستند . يكي از اين سه دسته اصحاب اليمين يا اصحاب

ص: 835

الميمنه هستند . اصحاب الميمنه يعني افرادي كه ميمون و مبارك هستند . افراد خوبي كه در اين دنيا اهل صلاح بوده اند . ممكن است خطاهايي هم داشته باشند ولي جهت گيري اصلي آنها به سمت خدا بوده است . به اين افراد اصحاب اليمين هم مي گويند يعني كساني كه نامه ي عمل خود را از سمت راست دريافت مي كنند . مقصود از سمت راست ، سمت راست جغرافيايي نيست . بلكه منظور سمت راست عالم دنيا است . سمت راست عالم دنيا به تعميري ملكوت اعلي است يعني عالمي كه موجودات برتر در آنجا حضور دارند، اعمال خوب انسان در ملكوت اعلي نگهداشته مي شود . گروه دوم سابقون هستند يعني پيشگامان و پيشتازان . اين افراد از اصحاب يمين جلوتر هستند . كساني كه در همه ي خوبي ها و پاكي ها پيشتاز هستند . اين دو دسته اهل بهشت هستند . گروه سوم اصحاب الشمال يا دست چپي هستند . نامه ي اعمال اين افراد از دست چپ يعني ملكوت اسفل به آنها داده مي شود . اين افراد شوم بوده و اهل شقاوت هستند . خداوند متعال مي فرمايد: شما سه دسته شده ايد . يكي از آنها اصحاب الميمنه هستند كه باعظمت هستند . ديگري اصحاب المشمئه هستند كه چه مصيبتي هستند . دسته ي سوم پيشگامان و پيشتازان هستند كه تنها بايد در وصف آنها گفت :السابقون السابقون ، يعني پيشگامان ، پيشگامان . اينها افرادي هستند كه به وادي قرب خداوند متعال رسيده اند در بهشت هايي كه براي آنها است .اكثر اين سابقون متعلق

ص: 836

به اول تاريخ هستند . احتمالاً منظور اين آيه اين است كه متعلق به دوران انبياء گذشته هستند . تعداد انبياء گذشته خيلي زياد بوده است . انبياء نيز جزو السابقون هستند . اوصياء و جانشينان آنها نيز جزو السابقون هستند . سابقون و پيشگامان امت اسلامي ، پيامبر اكرم و معصومين و تعداد كمي از اصحاب خاص آنها هستند . اينكه خداوند مي فرمايد :اكثر سابقون مربوط به اولين هستند يعني افرادي كه قبل از اسلام بوده اند كه تعداد آنها بيشتر است . قليلٌ من الاخرين . السابقون بعدي كه همان امت اسلامي است ، تعداد كمي هستند . البته از لحاظ كمي قليل هستند ولي از لحاظ كيفي بسيار بالاتر هستند . سپس خداوند متعال جايگاه بهشتي سابقون را بيان مي كند . ابتدا خداوند جايگاه سابقون را در بهشت بيان مي كند ، سپس جايگاه اصحاب الميمنه را عنوان مي كند . اصحاب يمين درجه ي پايين تري دارند . در خصوص سابقون خداوند گفته است كه اين افراد در تخت هايي كه بافته شده و محكم است نشسته اند . بر روي اين تخت ها تكيه داده و استراحت مي كنند . در حالي كه روبروي يكديگر نشسته اند . دونكته در اين آيه وجود دارد . يكي اينكه روي تخت نشسته اند كه منظور راحت و آسوده نشستن است . السابقون كساني هستند كه در دنيا اهل زحمت بوده و راحتي نداشته اند . اين افراد بر روي نفس خود كنترل داشته و اجازه نمي دادند هر كاري را انجام دهد . به تعبير حضرت علي (ع) در خطبه

ص: 837

ي متقين، اين افراد كساني هستند كه جان و نفس آنها از دست آنها در سختي است ، چون اجازه نمي دهند هركاري را انجام دهند . اما مردم از دست اين افراد راحت هستند و به كسي آزار نمي رسانند . در روايت است كه وقتي كه مومني از دنيا مي رود و بر روي سنگ غسالخانه گذاشته مي شود، روح او در بالاي سر جسد قرار مي گيرد و همه ي كارها را تماشا مي كند . ملكي به او مي گويد كه آيا مي خواهي به دنيا بازگردي ؟ روح مومن مي گويد كه من شب ها و روزهاي طولاني سختي كشيده ام و الان راحت شده ام . به قول حافظ : در شمار ارچه نياورد كسي حافظ را ، شكر كان محنت بي حد و شمار آخر شد . حضور در آن دنيا براي اين افراد، ابتداي خوشي و راحتي خواهد بود . اين افراد گرد يكديگري مي نشينند و هيچيك بر ديگري فخر فروشي نمي كند . يكي از بهترين و بالاترين لذت هاي بهشتيان در عالم برزخ و قيامت ، نشستن دور يكديگر است . سه چيز است كه در بهشت بالاترين لذت ها را دارد . يكي از آنها خلود و جاودانگي است . انسان بهشتي مي داند كه ديگر از آنجا بيرون نمي رود و تا آخر لذت ها ادامه خواهد داشت . خوشي هاي دنيا هرچقدر هم زياد باشد اما باز هم فاني هستند يا انسان از اين دنيا مي رود و يا لذت از بين مي رود . بنابراين در اين دنيا انسان به

ص: 838

طور دائم در لذت نخواهد بود . اما لذت هاي بهشت به طور دائم و جاودانه است . همانطور كه خلود و جاودانه بودن جهنم براي برخي از اهل آن عذاب مضاعف است . حبس ابد اين افراد واقعي است . حبس ابد عالم دنيا موقت است . حبس ابد واقعي، ماندن به طور دائم در جهنم است . دومين لذت فوق العاده اي كه اهل بهشت دارند رضوان خدا و رضايت الهي است . مدام به اين افراد گفته مي شود كه خداوند از شما راضي است . لذت سوم بهشتيان ، مجالست با يكديگر است . ذره اي كدورت و آلودگي در دل بهشتيان وجود ندارد . اين افراد گرد يكديگر مي نشينند و از صفاي هم استفاده مي كنند . مهم ترين اشتغال و سرگرمي بهشتيان همين مجالست است . در روايت است كه سابقون ميهماني هاي عجيبي دارند . اين افراد هرروز خدمت يكي از پيامبران و انبياء هستند و يك روز نيز كه مانند جمعه ي ما در اين دنيا است ، خداوند متعال را ملاقات مي كنند . مستي و لذت اين ملاقات به حدي است كه از درك ما خارج است . در روايتي است كه پيامبر اكرم به اميرالمومنين فرمود: علي جان كساني كه شيعه ي تو هستند و در دنيا تسليم تو بوده اند ، هر هفته اي يك ملاقات با تو دارند . البته ملاقات هفته اي يك بار با اميرالمومنين مربوط به پايين ترين شيعيان است و الا برخي افراد اصلاً از اميرالمومنين جدا نمي شوند . مرحوم الهي طباطبايي شاگردي داشت به نام

ص: 839

اديب . اين فرد روحي قوي داشت و به راحتي مي توانست با ارواح مومنيني كه از دنيا رفته اند ارتباط برقرار كند . البته نه با استفاده از كارهاي باطلي كه در برخي از جلسات احضار روح انجام مي گيرد . اين فرد دستي بر روي چشم خود مي كشيد و اين ارتباط برقرار مي شد . اين ارتباط به صورت احضار نبود . احضار حرام است و روح را مقهور مي كند كه حتماً حضور داشته باشد . مرحوم الهي طباطبايي مي گفت كه ما با اين كار اشكالات برخي كتب را از مولفين آنها كه از دنيا رفته بودند مي پرسيديم . ايشان مي گفتند كه نتوانستيم با روح دو نفر ارتباط برقرار كنيم . يكي علامه بحرالعلوم و ديگري سيد بن طاووس بود . اين دو نفر گفتند كه ما مدام در خدمت اميرالمومنين هستيم و نمي توانيم پايين بياييم و با شما ارتباط برقرار كنيم . برخي از اصحاب امام حسين (ع) در كربلا نيز اينگونه بودند . مثلاً سيد بن عبدالله حنفي كه در هنگام نماز مقابل امام حسين (ع) ايستاد و تير خورد از جمله اين افراد است . در لحظات آخر عمر زماني كه حضرت بر بالين ايشان قرار گرفت فرمود : تو در بهشت جلوي من هستي . يعني مابين من و تو فاصله نيست . امام صادق (ع) در روايتي فرمود: در قيامت زير عرش الهي براي امام حسين (ع) منبري قرار مي دهند . امام حسين (ع) براي صحبت كردن بر روي آن مي نشيند . اطراف امام را دوستان و شيعيان او مي

ص: 840

گيرند . زماني كه حضرت شروع به صحبت كردن مي كنند ، از بهشت ندا مي رسد كه بهشت آماده است مي توانيد وارد شويد . يك نفر از آنها سر بلند نمي كند . از حورالعين خطاب مي رسد كه ما مشتاق شما هستيم . باز هم اين افراد سر خود را بلند نمي كنند . آنقدر اين افراد در مجلسي كه با اباعبدالله هستند سرور و خوشي مي بينند كه حس مي كنند اصل بهشت همانجا است . اين مجالست ها براي بهشتيان ، باعث رشد و معرفت دائمي است . بنابراين بالاترين سرگرمي و خوشي بهشتيان برزخي و قيامتي همين مجالست ها با انبياء ، پيامبران و خداوند است . در ادامه آيه مي فرمايد كه به طور دائم نوجوانان زيبا رويي به دور اين افراد مي چرخند و خدمتكار آنها هستند . ولدانٌ مخلدون ، نوجواناني هستند كه دائماً در اين سن مي مانند و پير نمي شوند . در روايت است كه اين نوجوانان ، اطفال مشركين و كفار هستند كه در كودكي از دنيا رفته اند . اطفال مومنين كه در كودكي از دنيا مي روند در عالم برزخ خدمت حضرت ابراهيم هستند و در تربيت مي شوند . در برخي روايات هم داريم كه خدمت حضرت زهرا مي روند . به تعبير قرآن اين كودكان در عالم قيامت به پدر و مادر بهشتي خود ملحق مي شوند . بنابراين ولدانٌ مخلدون كه خدمتكار بهشتيان هستند ، اطفال مشركين هستند . اين كودكان قبل از سن تكليف از دنيا رفته اند. از پيامبر سوال شد كه براي اطفال مشركين

ص: 841

چه اتفاقي مي افتد ؟ پيامبر فرمودند: اين افراد خدمتكاران اهل بهشت خواهند بود . اين افراد از اين خدمتكار بودن لذت مي برند و براي آنها سختي ندارد . جامي كه در آن شراب گوارا است براي بهشتيان آورده مي شود . شرابي كه در بهشت به بهشتيان داده مي شود باعث سردرد و مستي نمي شود بلكه باعث معرفت و رشد اين افراد مي شود . امام صادق (ع) مي فرمايد : نوشيدني كه در بهشت به بهشتيان داده مي شود از هرچيزي غير خدا ،اين افراد را جدا مي كند ، باعث توجه كامل اين افراد به پروردگار شده و جلوه هايي از خدا را در آن مي بينند و هر ميوه اي كه دوست داشته باشند براي آنها آورده مي شود . در روايت است كه بهشتيان، نعمت هاي بهشت را با اراده ي خود خلق مي كنند . اين امر بخصوص در مورد سابقون صادق است چرا كه همت و اراده ي آنها بسيار بلند است . اراده ي اين افراد مظهر اراده ي خدا است . حوريان بهشتي به قدري زيبايي و كمالات دارند كه از ديدن آنها انسان متحير مي شود . معناي ديگر حوري اين است كه داراي چشمان سياه هستند . اين حورالعين مانند مرواريد داخل صدف هستند . حوريان هم مانند مرواريدي كه داخل صدف است زيبا هستند و هم به تعبير ديگر نجيب و پوشيده هستند . يعني حوري هر فردي در دست خود اوست و در دسترس افراد ديگر قرار ندارد . در آيه اي خداوند مي فرمايد كه هر حوري فقط در

ص: 842

خيمه ي يك بهشتي است . يعني چشم فرد ديگري او را نمي بيند . در روايت است كه اگر لباس يك حوري در عالم دنيا قرار گيرد ، افراد تحمل ديدن زيبايي آن را ندارند . همسران مومنين در اين دنيا ، در بهشت از حوريان هم زيباتر هستند . به تعبير امام صادق (ع) ، زنان صالحه اي كه در دنيا بوده اند از حورالعين زيباتر هستند . حورالعين تجسم نماز و اعمال صالح هستند . بنابراين حورالعين تجسم عمل صالح يك انسان مومن است . شكي نيست كه انسان مومن از عمل او بالاتر است . يعني عامل بالاتر از عمل است . افرادي كه در اين دنيا متأهل بوده اند و زنان صالحه داشته اند در عالم آخرت با هم خواهند بود . كساني هم كه مجرد بوده اند در عالم آخرت همسر اختيار مي كنند . در آخر آيه نيز خداوند مي فرمايد كه اين چيزها جزاي عمل افراد است . لذايذي كه تا اينجاي سوره خداوند مي فرمايد مربوط به لذت هاي جسماني است . ادب و حياي قرآن اقتضا مي كند كه در مورد حورياني كه در نزد زنان هستند توضيحاتي ندهد . مشخص است كه براي زنان نيز در عالم آخرت همسراني وجود دارد . اولاً همسران اين زنان كه در دنيا صالح بوده اند در آخرت در نزد آنان خواهند بود و زيباتر از هرچيزي هستند . اما اگر زنان در اين دنيا همسر نداشته باشند و يا همسر آنها بهشتي نبوده و يا درجه ي آنها پايين تر باشد ، مي توانند همسر اختيار كنند

ص: 843

. سابقون در عالم آخرت سخنان لغو و بيهوده نمي شنوند. در عالم آخرت غيبت ، تهمت ، دروغ و مسخره كردن وجود ندارد. زبان اين افراد كنترل شده بوده و حرف نابجايي نيز نمي شنوند . حرف هاي اين گروه با يكديگر فقط سلام و سلامتي است . هم اين افراد به يكديگر سلام مي كنند و هم خدا و ملائكه به آنها سلام مي گويند. سلامٌ قولاً من رَبِ الرحيم . يكي از اسامي بهشت دارالسلام است . امام سجاد (ع) مي فرمايند كه من تعجب مي كنم با وجود اينهمه رحمت خدا، چگونه كسي جهنمي مي شود. سوال - درخصوص آيات ششم تا نهم سوره ي مباركه ي مائده توضيح بفرماييد. پاسخ – در آيه ي شش سوره ي مائده دستور وضو و تيمم آمده است . خداوند مي فرمايد : اگر در جايي آب پيدا نكرديد روي خاك پاك تيمم كنيد . سپس مي فرمايد: خدا در اين دستورات براي شما مشقت و سختي نخواسته است ، مي خواهد كه شما پاك شده و تقرب پيدا كنيد . خدا مي خواهيد با اين دستورات نعمت خود را بر شما تمام كند . مي خواهد همه ي آداب و ويژگي هاي بندگي را به شما بگويد تا درست شاكر خدا باشيد . در دستورات ديني هرجايي مشقت زا باشد برداشته مي شود . مثلاً اگر وضو گرفتن در جايي براي فرد مشقت داشته باشد برداشته مي شود . بنابراين اگر ما در دينداري دچار مشقت شديم ، مانند افرادي كه وسواسي هستند ، مشكل خود ما است و گره كوري به دينداري

ص: 844

خود زده ايم . سوال – آيا در مجالسي كه در حضور انبياء در بهشت وجود دارد خانم ها هم حضور دارند؟ پاسخ – بدون ترديد خانم ها هم حضور دارند . كمالات مربوط به روح است . زن و مرد بودن يك امر جسمي است . افرادي كه در بهشت حضور دارند و مي خواهند كمالات پيدا كنند ، تفاوتي ندارد كه زن باشند يا مرد . هر كمالي كه براي مرد گفته مي شود براي خانم ها هم وجود دارد. اگر در قرآن اين موضوع بوضوح بيان نشده مربوط به حيا و ادب قرآن است و اين به آن معنا نيست كه در آن دنيا از خانم ها كم مي گذارند . به تعبير قرآن هر كسي كه صالح باشد آن رشد را خواهد داشت . زنان بهشتي زيادي هستند كه درجات آنها از مردان بالاتر است .

91-07-09

نامه الكترونيك سمت خدا – 910709 سوال – در خصوص ويژگي هاي بهشت و جهنم توضيح بفرماييد . پاسخ – يكي از ويژگي هاي مهمي كه در عالم قيامت وجود دارد اين است كه باطن ها و اموري كه در عالم دنيا غيب بوده آشكار مي شود . مكرراً در قرآن گفته شده كه قيامت روزي است كه باطن ها آشكار مي شود . اين مسئله تنها مربوط به انسان نيست بلكه باطن و حقيقت تمام هستي مشخص مي شود . در سوره ي ابراهيم آيه ي چهل وهشت خداوند مي فرمايد : زمين و آسمان آن روز به گونه اي ديگر است و همه چيز بروز و ظهور پيدا مي كند . در پيشگاه

ص: 845

الهي ، نهان ها و پنهان ها آشكار مي شود . مهم ترين حقيقتي كه درآن روز براي همه آشكار مي شود ، توحيد و يگانگي خداوند است . آن روز ظهور لا اله الا الله ، لاحول و لاقوة الا بالله است . طبق فرهنگ ديني، ما اعتقاد داريم كه در عالم دنيا هر چيزي كه وجود دارد آيه و نشانه ي خدا است . پرتوي از اسماء و صفات خدا در همه ي موجودات عالم وجود دارد . هيچ موجودي نيست كه با خدا ارتباط نداشته باشد . همه ي موجودات مخلوق خدا هستند و مخلوق سهمي از كمالات خالق دارد . ولي چون ما در عالم دنيا ديد شرك آلود داريم و موحد بودن و بندگي ما كامل نشده ، اين مسئله را حس نمي كنيم . با ديدن عالم ، عقل ما به اين مسئله گواهي مي دهد ، اما نمي توانيم آن را به وضوح مشاهده كنيم . ما موجودات عالم را مستقل مي بينيم . اينكه هركدام براي خود يك آثار و خواصي داشته و يك سببيتي دارند . مثلاً آب رفع عطش مي كند ، غذا سير مي كند ، آتش مي سوزاند و غيره . بخاطر ضعف هايي كه داريم ، واقعيت ها و حقايق از ديد ما پنهان است . اگر يك لحظه عنايت پروردگار از اين عالم قطع شود، عالم پوچ مي شود . مثلاً شما در ذهن خود يك موجودي مانند يك انسان غول پيكر و قوي را خلق كنيد كه به راحتي مي تواند كارهاي خارق العاده انجام دهد . در صورتي كه

ص: 846

يك لحظه توجه خود را از او قطع كنيد و به چيز ديگري فكر كنيد ، مسلماً هيچ مي شود . تمام قدرت و قوت اين موجود قوي به شما متصل است و از خود هيچ چيزي ندارد . در صورتي كه توجه خود را از او قطع كنيد نه تنها وجود ندارد بلكه كمالات وجودي او نيز كه همان قدرت ، حركت و غيره است نيز از بين مي رود . تمام عالم وجود و مخلوقات نيز، نسبت به خداوند متعال همين ارتباط را دارند . يعني اگر خالق به مخلوق خود عنايت نداشته باشد ، باطل محض مي شود . مولوي در مثنوي مي فرمايد : ما همه شيران ولي شير علم ، حمله مان از باد باشد دم به دم . حمله مان از باد و نا پيداست باد ، جان فداي آنكه ناپيداست باد . ناصرالدين شاه در سفر خود به سبزوار به خدمت حاج ملاهادي سبزواري رفت . از او پرسيد اين بيت از شعر مولوي چه معنايي دارد ؟ آقاي ملا هادي سبزواري گفت : او لا حول و لا قوة الا بالله را تفسير مي كند . اينكه همه ي قدرت ها در عالم متعلق به خدا است . ما به خودي خود صفر و پوچ هستيم . مرحوم ميرداماد از اساتيد مرحوم ملاصدرا كه از فلاسفه و بزرگان ما است در رساله ي خود نوشته كه يك شب جمعه اي بود ، من نشسته بودم و ذكر مي گفتم . يك باره اظهار نياز موجودات به خدا را ديدم كه همگي مي گفتند يا غَنيُ يا يا

ص: 847

مُغَني . خدايا تو همه كاره و غني هستي . تو بي نياز كننده ي ما هستي ، چيزي به ما بده . تا زماني كه ما در دنيا هستيم به واسطه ي حجابي كه مقابل چشمان ما است اين مسئله را متوجه نمي شويم . عالم آخرت ، عالم لا اله الا الله است و به محض اينكه افراد از دنيا مي روند ، اهل لا اله الا الله مي شوند . هرچقدر كه ما در عالم آخرت جلوتر برويم ، صورت و چهره ي اصلي حقايق بيشتر براي ما آشكار مي شود. چيزهايي كه در قيامت است با چيزهايي كه در عالم برزخ است تفاوت دارد . ما به قيامت روز قيامت مي گوييم، با اينكه خورشيد وجود ندارد . روز بودن قيامت به دليل روشن شدن حقايق است . البته هنرمند است كه در عالم دنيا به اين درك رسيده باشد . در عالم آخرت چشم همه ي افراد باز مي شود. ولي مهم اين است كه چشم توحيدي ما در اين دنيا باز شود . موقعيت ما نسبت به خدا شبيه مخلوق ذهني ما است نسبت به خود ما . اگر ما اين مسئله را باور كنيم و در جان ما بنشيند ، غير خدا براي ما مهم نخواهد بود . در اين صورت فرد، ديگر از غير خدا ترس نداشته و براي او تملق و چاپلوسي نمي كند . تكيه ي انسان فقط به خدا خواهد بود و به دنبال چيز ديگري نمي رود . اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايد : وقتي خالق در دل مومنين بزرگ مي شود،

ص: 848

بقيه ي چيزها در چشم آنها كوچك مي شود . در يكي از جنگ ها پيامبر اكرم (ص) يك مقدار از لشكر خود دور شدند و زير سايه ي درختي استراحت كردند . يكي از افراد دشمن از دور ايشان را ديدند . آن فرد موقعيت را مناسب ديد كه پيامبر (ص) را ترور كند . آن فرد بالاي سر پيامبر (ص) رفت و يكباره فرياد زد و شمشير خود را كشيد . او گفت اي محمد چه كسي مي تواند تو را از دست من نجات دهد ؟ پيامبر (ص) چشم خود را باز كردند و فرمودند : ربي و ربك . آن فرد از اينكه پيامبر (ص) نترسيد خيلي عصباني شد . شمشير خود را بلند كرد وگفت خدا كيست ؟ سپس دست خود را بالا برد كه پيامبر (ص) را با شمشير بزند. يك دفعه سنگي زير پاي او لغزيد وزمين خورد . تا اين اتفاق افتاد پيامبر (ص) بلند شد و شمشير او را برداشت سپس فرمود : الان چه كسي مي تواند تو را نجات دهد . او گفت فقط عفو و كرم شما . پس از اين واقعه آن فرد مسلمان شد . كسي كه تكيه ي او به خدا است آرام و مطمئن است و درزندگي خود بن بست ندارد . در دعاهاي اوايل صحيفه ي سجاديه است كه خدايا اسباب به لطف تو اسباب هستند . اگر آتش مي سوزاند چون تو مي خواهي . همين به معناي لااله الا الله است . يك زن و شوهر پيري خدمت مرحوم شيخ نخودكي اصفهاني رفتند . گفتند عمر

ص: 849

ما گذشت و بچه دار نشديم . ايشان دعايي كردند و گفتند انشاء الله اولاد دار مي شويد. آن زن و شوهر خنده اي كردند و گفتند از ما گذشته است . شيخ نخودگي فرمودند : شما از خدا بچه خواستيد ايشان هم به شما مي دهد . در قرآن در مورد حضرت ابراهيم آمده است كه وقتي ملائكه به حضرت ابراهيم مژده ي فرزند دادند ، هم ايشان و هم همسر ايشان پير بودند . همسر ابراهيم گفت : من نمي توانم بچه به دنيا بياورم ، من پيرزن هستم . خطاب رسيد كه از كار خدا تعجب نكنيد . مرحوم شيخ نخودكي به آن زن و شوهر گفتند كه به اين كارها كار نداشته باشيد فقط اگر بدنيا آمد اسم او را حسن بگذاريد . در عالم آخرت ، توحيد و يگانگي خداوند براي همه ي افراد آشكار مي شود . يكي ديگر از چيزهايي كه در عالم قيامت براي همه آشكار مي شود ، باطن احكام و دستورات است . البته زماني كه فرد از دنيا مي رود اين چيزها صورت هاي برزخي پيدا مي كنند . ولي صورت برزخي يكي از چهره هاي آنها است ، لايه هاي اصلي تر آن در قيامت آشكار مي شود . مرحوم نجفي قوچاني در كتاب سياحت قبر ، از دو نفر ياد مي كند كه در سير برزخي همراه او بوده اند . يكي از آنها هادي است كه يك چهره ي نوراني است كه در تمام گرفتاري ها و سختي ها مرحوم نجفي قوچاني كمك مي كرده . ديگري يك شخص سياه و

ص: 850

بد بويي است كه هميشه باعث لغزش ايشان بوده است . هادي ، تجسم برزخي ولايت اميرالمومنين (ع) و اولاد ايشان است . آن شخص سياه ، تجسم جهالت و شيطنت هايي است كه در سنيني ايشان داشته است . ايشان مي فرمايند كه اين دو با هم جمع نمي شدند. هر موقع هادي حضور دارد، فرد سياه نبود و بالعكس . ولايت در برزخ اين چهره را دارد . چه بسا در قيامت چهره ي اصلي تري پيدا كند . مثلاً ولايت به شكل درخت طوبي و شيطنت به شكل زقوم ظهور پيدا مي كند . از جانب درخت طوبي نعمت هاي متنوع به انسان مي رسد و شاخه اي از آن در خانه ي هركدام از بهشتيان وجود دارد . زقوم نيز در جهنم است و شاخه اي از آن در منزلگاه هركدام از جهنميان وجود دارد . يكي ديگر از چيزهايي كه باطن آن در قيامت آشكار مي شود ، قرآن است . قرآني كه ما در اين دنيا با آن سروكار داريم ، آن را حفظ مي كنيم ، مي خوانيم و ... تنزل يافته است . يعني از يك مرتبه ي بالايي نازل شده و كم كم نزول پيدا كرده تا اين قرآني شده كه در دست ما است . در قيامت با چهره ي اصلي خود ، خود را نشان مي دهد . در جلد دوم اصول كافي روايتي از امام باقر (ع) آمده است كه ايشان فرمودند در روز قيامت قرآن به زيباترين شكل وجود دارد . قرآن در صفوف مسلمين قرار مي گيرد . مسلمين مي گويند

ص: 851

اين را مي شناختيم اما خيلي زيبا و نوراني است مشخص است كه از ما بالاتر است . قرآن بالاتر مي رود و در رتبه ي شهدا قرار مي گيرد . شهدا مي گويند ما اين را مي شناختيم اما خيلي نوراني تر است . قرآن در صف انبياء مي رود ، انبياء نيز همين را مي گويند . در صف ملائكه قرار مي گيرد ، آنها نيز همين را مي گويند . قرآن در مقابل ذات پروردگار چهره ي خود را عرضه مي كند و خداوند متعال مي فرمايد تو حجت من در زمين بودي. الان شفاعت كن كه شفاعت تو مورد قبول است . چه بسا در آن زمان مشخص شود كه باطن آن با باطن اميرالمومنين و اهل بيت (ع) يكي است . چون تمامي اسماء و صفات خداوند در قرآن است . در ضمن تمام اسماء و صفات خدا در اهل بيت نيز وجود دارد . قرآن و اهل بيت نسخه ي انسان كامل هستند . لذا پيامبر (ص) فرمود كه قرآن و عترت از هم جدا نمي شوند. يكي از چيزهاي ديگري كه خود را نشان مي دهد ، باطن خود ما است . در روز قيامت باطن ما مشخص مي شود بنابراين بايد خيلي مراقب باشيم . باطن ما هويتي است كه ما براي خود در دنيا درست كرده ايم . اگر ما بر چيزي استمرار و عادت داشته باشيم ، آرام آرام آن صفت ،خلق و خو و ملكه ي ما مي شود . اگر ما به بدي ها عادت كنيم و تبديل به خلق و خوي ما

ص: 852

شود ، شايد در آخرت چهره ي ما انساني نباشد . البته فضايل نيز چهره ي ما را زيبا مي كند . يكي از اصحاب نزد پيامبر (ص) آمد و پرسيد : اينكه در قرآن گفته شده دسته دسته مردم به عرصه ي قيامت مي آيند چه معنايي دارد ؟ پيامبر (ص) فرمود: مردم به ده شكل وارد مي شوند . برخي به شكل خوك ، برخي به شكل ميمون و... البته چهره ها ي بسيار نوراني و زيبايي نيز وجود دارد . اين مسئله بستگي دارد كه افراد اهل بهشت باشند يا اهل جهنم . البته اين مشكلات مربوط به افرادي است كه از خود مراقبت نكرده و توبه نيز نكرده اند . وگرنه خداوند متعال با توجه به ستاريتي كه دارد تا زماني كه كسي هتاكي نكند، باطن او را ظاهر نمي كند . هويت برخي افراد در واقع تغيير كرده و تبديل به يك حيوان شده است . اين افراد يك ظاهر انساني دارند كه با مرگ آنها تغيير مي كند . در آن زمان صورت انسان نشان دهنده ي سيرت او خواهد بود . ولي برخي افراد هستند كه در اين دنيا با دين و خداوند ارتباط داشته اند . احياناً اگر بدليل برخي گناهان صورت ظاهر آنها تغيير كرده باشد، طي مراحلي تطهير مي شوند . بعد از گذراندن آن مراحل وضعيت آنها تغيير كرده و چهره ي آنها تبديل به چهره ي انساني مي شود . اين افراد كساني هستند كه تا ابد در جهنم نمي مانند . بنابراين عالم آخرت ، عالمي است كه باطن ها و اسرار

ص: 853

آشكار مي شود . از خصوصيت ديگر عالم قيامت اين است كه لذت ها و يا عذاب هاي آن هم جسمي و هم روحي است . در قرآن و روايات مكرراً اين مسئله عنوان شده است . در قرآن از خوردني ها ، پوشيدني ها ، نهرهاي جاري ، باغات ، قصرها و حوريان گفته است . اين ها همگي لذت هاي جسمي است . در عين حال لذت هاي روحي فوق العاده اي نيز وجود دارد . در مورد غذاب نيز به همين صورت است . در عين حال كه آتش وجود دارد عذاب هاي روحي هم است . عذاب ها و لذت هاي بهشت و جهنم هم مادي است هم معنوي. به اين دليل كه انسان موجودي مركب از جسم و روح است . اگر انسان فقط روح بود و غرايز مادي نداشت ، مسلماً در عالم آخرت نيز فقط لذت ها روحي بود . اما وقتي كه انسان حس چشايي ، بوايي و غيره را با خود مي برد بايد اين حواس نيز تأمين شوند. باتوجه به مركب بودن انسان ، تمام عذاب ها و يا لذت هاي او بايد كامل باشد. غرايز جسماني كه انسان دارد در صورتي حيواني است كه موجب غفلت شده و جلوي كمال را بگيرد . اگر انسان مانند يك حيوان فقط به خوردن و خوابيدن فكر كند و توجهي به خدا ، كسب علم و معرف و كمك به ديگران نداشته باشد. يا اينكه خورد و خوراك فرد باعث ظلم به ديگران شده و جلوي كمال آنها را بگيرد ، تبديل به غرايز حيواني مي شود

ص: 854

. اما اگر غرايز جسماني فرد به گونه اي باشد كه از ياد خدا غافل نشود ، جلوي كمالات او را نگرفته و ظلم به ديگران هم نباشد ، ديگر حيواني نيست . انبياء و اولياء نيز غرايز جسماني داشتند ولي همه ي آنها براي نزديكي به خداوند بود . درآيه ي 22 سوره ي قيامت مي فرمايد: بهشتيان چهره ي خندان و شاد دارند و فقط و فقط به خدا نگاه مي كنند . يعني اگر به لذت هاي بهشت نگاه مي كنند ، جلوه ي خدا را در آنها مي بينند و غافل نمي شوند . تمام لذت هاي قيامت با معرفت ، شناخت و نزديكي به خداوند همراه است . بهشتيان به طور دائم رشد معرفتي پيدا مي كنند . سوال – در خصوص آيات 141 تا 147 سوره ي نساء توضيح بفرماييد. پاسخ – در آيه ي 147 خداوند متعال مي فرمايد: خدا كاري ندارد كه شما را غذاب كند در صورتي كه شاكر بوده ، قدردان نعمت ها باشيد و آنها را بجا بكار برده در ضمن مومن هم باشيد . در اين صورت هم خدا از شما تشكر مي كند و هم نيت شما را از شكر كردن مي داند . بنابراين عذابي كه خداوند براي برخي افراد در نظر مي گيرد بخاطر انتقام و غيره نيست . اگر انسان صالحانه و مومنانه نعمت را مصرف كند و ايمان هم داشته باشد مورد غذاب قرار نمي گيرد . بنابراين عذاب بخاطر اعمال نادرست ما است . در انتهاي آيه مي فرمايد هم خدا قدردان خوبي هاي شما است و

ص: 855

هم عليم است و مي داند كه افراد به چه صورت شكر مي كنند . خدا در بسياري از آيات قرآن مقابله به مثل هاي كريمانه و بزرگوارانه اي دارد . خدا مي فرمايد: اگر شما شكر من را بجا آورديد من نيز از شما تشكر مي كنم . قدرداني خداوند به اندازه ي خود او است . اين سخنان نشان مي دهد كه خداوند مشتاق تر از ما . عذاب ها و لذت هاي جهنم و بهشت هم جسمي و هم روحي است . احترام يكي از چيزهايي است كه جزو لذت هاي معنوي بهشت است . شخص مومن در بهشت بسيار محترم است . در بدو ورود ، نگهبانان بهشت با سلام و خوش آمد گويي از او استقبال مي كنند . در آيه ي قرآن است كه نگهبانان بهشت به بهشتيان مي گويند سلام عليكم، خوش آمديد وارد شويد و تا آخر نيز در همين مكان باشيد . ملائكه از هرطرف به بهشتيان سلام كرده و مي گويند سلام بر شما به واسطه ي صبري كه كرديد . واجبات سختي داشت ، ترك حرام سخت بود ، وارد شدن مصيبت سخت بود ، مسير بندگي فراز و نشيب داشت ولي در همه ي اين موارد شما صبر كرديد. چه خوش عاقبت شديد . از همه مهم تر سلام خداوند است . در جهنم نيز افراد دچار تحقير و توهين زيادي هستند . زماني كه جهنميان از خدا مي خواهند كه ما را از اين مكان خارج كنيد . اگر بعد از خروج از جهنم باز هم به كارهاي بد بازگشتيم ستمكار هستيم

ص: 856

. درآيه ي 108 سوره ي مومنون ، همان خدايي كه بسيار مهربان است با لحن بدي به جهنميان توهين كرده است . كلمه اي كه خداوند در اين آيه به كار برده است همه ي مفسرين مي گويند كه مربوط به دور كردن سگ است . بعد از آن مي فرمايد : ديگر با من حرف نزنيد . بدترين عذاب جهنم اين است كه خداوند به جهنميان مي گويد كه من با شما حرف نمي زنم و شما را نگاه هم نمي كنم . اميرالمومنين (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد : با دوري تو چكار كنم . يكي ديگر از لذت ها يا عذاب هاي عالم قيامت رفقا هستند . بهشتيان رفقاي خوبي دارند . مهمترين كار بهشتيان ، ملاقات وارتباط با يكديگر است . در آيه ي 55 سوره ي يس مي فرمايد: بهشتيان خوش و سرگرم هستند . در ذيل اين آيه آمده است كه سرگرمي مهم بهشتيان ملاقات است . همه ي آنها تا جايي كه اجازه دارند خدمت انبياء مي روند . و يا انبياء به ملاقات بهشتيان مي آيند . در روايت است كه هر جمعه بهشتيان خدمت اميرالمومنين (ع) مي رسند . البته برخي از شيعيان هستند كه در بهشت دائم در خدمت اميرالمومنين (ع) هستند . مومنيني كه خانواده ي آنها نيز در بهشت حضور دارند با يكديگر ملاقات مي كنند . در قرآن است كه هم نشينيان جهنميان كساني هستند كه يكديگر را لعن و نفرين كرده و دشنام مي دهند .

91-07-02

91/7/2 من كيستم؟ كبوتر بي آشيانه ات محتاج دستهاي تو و آب و

ص: 857

دانه ات ،نامت بلند مثل غزل هاي كهكشان هفت آسمان نشسته به ايوان خانه ات، از كوچه باغ هاي نيشابور رد شدي با كوله باري از غم غربت روي شانه ات ،دل در مدينه عاشق روي تو شد ولي از كوچه هاي طوس گرفتند نشانه ات ،دست من و نگاه تو اي هشتمين بهار ما را رها نكن به تب عاشقانه ات. سوال – در ادامه ي بحث ويژگي هاي بهشت توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – ويژگي ديگر عالم آخرت زنده بودن و سرتاسر شعور است .درخت، سنگ ،ميوه و هر چيزي كه در بهشت و جهنم وجود دارد، داراي شعور و حيات است .در سوره عنكبوت آيه 64 مي فرمايد: سرتاسرعالم آخرت حيات و شعور است. حضرت موسي زميني را حفر مي كرد ، كِرم ريزي را در سنگ ديد و از خدا پرسيد كه چرا اين كرم ريز را در دل سنگ آفريدي ؟خطاب آمد كه اين كرم روزي چند بار مي پرسد كه چرا اين انسان را خلق كردي؟ ما فكر مي كنيم كه فقط خودمان درك داريم و مي فهميم .در روايت داريم كه حتي درك برزخي حيوانات از انسان ها بيشتر است .پيامبر فرمود :زماني كه من چوپان بودم ،گاهي مي ديدم كه گوسفندان بي جهت مي پرند و من از اين كار تعجب مي كردم ولي الان بعد از پيامبري فهميدم وقتي در برزخ كافري را عذاب مي كنند آنچنان ضربه اي به آن مي زنند كه تمام موجودات به جز انسان ها و جن ها، مي پَرَند. ما حد و اندازه درك و شعور حيوانات را نمي دانيم. ما

ص: 858

درك و شعور برزخي را در آخرت بدست مي آوريم ولي موجودات ديگر اين درك را دارند. تمام موجودات ذكر دارند. حيوانات حيات و شعور دارند كه ذكر هم دارند. در روايت داريم :حيواني كه در دام صياد مي افتد، ذكرش را فراموش كرده است .يكي از معجزات پيامبر اين بود كه مشتي از سنگ ريزه ها را برداشتند و ديگران صداي ذكر سنگ ها را شنيدند. معجزه پيامبر ذكر گفتن سنگ ريزه ها نبود بلكه باز كردن گوش ديگران بود. زيرا سنگ ريزه ها دائم الذكر هستند. فقط انسان است كه ذكر را فراموش مي كند. مرحوم بانو امين اصفهاني مي فرمودند كه وقتي من تفسير آيه همه ي عالم ذكر خدا را مي گويند( سوره جمعه)، را مي نوشتم ، من ذكر عالم را مي شنيدم. زنده بودن عالم آخرت به اين معنا است كه در آنجا گوش ما باز مي شود و الا در اين دنيا همه موجودات زنده هستند . در آخرت چون درك انسان آخرتي بالا مي رود و حجاب ها برداشته مي شود، حقايق را مي بيند و شعور آخرتي را درك مي كند. ثمره زنده بودن و شعور حيات براي فرد بهشتي اين است كه لذت هايش چندين برابر مي شود. وقتي در بهشت تمام موجودات به بهشتيان سلام مي دهند و ذكر مي گويند، لذت خاصي به بهشتيان دست مي دهد. پيامبر مي فرمايد :در بهشت ميوه هايي وجود دارد كه بسيار به انسان نزديك و در دسترس است .يكي از اين ميوه ها به ولي خدا ( همه ي بهشتي ها اولياء خدا هستند) مي گويند

ص: 859

كه من را بخور قبل از اينكه ميوه ي ديگري را بخوري يعني ميوه ها در خورده شدن از هم سبقت مي گيرند تا جزئي از وجود ولي خدا بشوند. اين لذت خاصي است. از طرفي اين شعور و درك آخرتي براي جهنمي ها باعث عذاب است. در آنجا آتش ، سنگ و ... با جهنمي ها با قهر و غضب برخورد مي كنند. اين خيلي غصه آور است . در قرآن داريم كه جهنم حرف مي زند و به جهنم مي گويند كه آيا اينها براي تو كافي است و جهنم مي گويد كه من باز هم جا دارم. در سوره فجر داريم كه جهنم را مي آورند. در روايتي از پيامبر داريم كه وقتي جهنم را مي آورند مثل يك حيوان درنده ،سركشي مي كند كه اگر ملائك آنرا كنترل نكنند آسمان و زمين را مي سوزاند. روايت ديگري داريم كه جهنم مثل حيوان درنده اي است كه طعمه اش را مي بيند ،به طرف آن حمله مي كند .طبق آيات قرآن صراط روي جهنم است . جهنم به مومنيني كه از آن رد مي شوند، خطاب مي كند: اي مومن سريع رد شو، نور تو شعله ي مرا خاموش كرد. در قرآن داريم :خدا به آتش خطاب مي كند به ابراهيم سرد باش. خطاب براي موجود با شعور است . يكي ديگر از خصوصيات بهشت اين است كه لذت هاي بهشت با اراده ي ما درست مي شود. لذت هاي اين عالم با زحمت همراه است .حتي انسان براي آب خوردن، بايد دستش را دراز كند و آب را بردارد. يعني مقداري

ص: 860

زحمت دارد. نظام عالم دنيا با دليل و تدريجي است. اگر فرزندي بخواهد ايجاد بشود بايد دوراني طي شود و زحمتي دارد. نظام آخرت ، تدريجي نيست و بدون زحمت است .خدا در سوره زخرف آيه 71 مي فرمايد: در بهشت ،هر چيزي كه شما ميل كنيد مي آيد. در جاي ديگر داريم :هر چي كه بخواهند مي آيد. اراده ي بهشتي اراده ي ولي خداست. شخص بهشتي ( با هر رتبه اي )هر چه بخواهد مي شود. پيامبر فرمود : در بهشت ملائكه اي نزد فرد بهشتي مي آيد و نامه اي از طرف خدا ابلاغ مي كند، از خداي حي قيوم به بنده اي كه حي قيوم است: من هر چه بخواهم مي شود، تو را طوري قرار داده ام كه هرچه بخواهي بشود. انسان در دنيا هم مي تواند به اين مقام برسد. اگر انسان در اين دنيا بندگي كند و اطاعت خدا را بكند، صفات خدا در او ( در حد خودش )ظهور مي كند و كامل مي شود. هر چه تسليم تر باشيم اين صفات بيشتر ظهور مي كند. اگر انسان مواظب چشمش باشد و حرام را نبيند ،اين چشم عين الله مي شود و چيزهاي ديگري را مي بيند. اگر كسي بندگي كرد در اين دنيا اراده ي او اراده ي خدا مي شود. درحديث قدسي داريم : اي بنده ي من ، در اين دنيا، تو از من اطاعت كن ،آنگاه هر چه بخواهي مي شود همان طور كه من هر چه بخواهم مي شود. اين رشد در اين دنيا هم بوجود مي آيد. مرحوم آخوند ملاعلي معصومي

ص: 861

همداني هم كلاسي امام خميني بودند.ايشان مي فرمودند: من در صحن اميرالمومنين نشسته بودم كه ديدم بچه اي از گلدسته ي به پايين پرت شد. مردم مبهوت مانده بودند. يك باربري گفت: بايست. اين بچه معلق ايستاد. مردم بچه را گرفتند و به مادرش دادند. از او سوال كردند كه چه ذكري گفتي كه خدا اجابت كرد. او گفت :يك عمر هرچه خدا گفت ،من چَشم گفتم و من الان حرفي زدم و خدا هم چَشم گفت .اين بخاطر بندگي فرد بود نه بخاطر ذكر او .اين كرامات لحظه اي نيست بلكه بخاطر بندگي است. ما مي خواهيم با ذكر دعاي مان مستجاب شود و وقتي دعاي مان مستجاب نمي شود از خدا گِله مي كنيم. ما بايد بندگي كنيم كه اين بندگي براي ما رشد ايجاد كند تا حرف ما به ملكوت برسد .اگر بهشتيان اولياء خدا شدند بخاطر اين است كه ازخدا اطاعت كردند و نتيجه ي عمل شان بهشت است كه آنرا دريافت كرده اند. تمام اراده ي بهشتيان اراده ي خداست ولي اراده ها با هم فرق مي كند. يكي در بهشت خواسته اش گلابي است و يكي خواسته اش همنشيني با اميرالمومنين است .يكي دنبال بهشت است و يكي دنبال بهشت آفرين است .سيدكريم محمودي تهراني معروف به سيد كفاش عاشق امام زمان (ع) بود. ايشان در يكي از تشرفاتي كه خدمت امام زمان(عج)رسيده بود، امام جاي او را در بهشت نشان داده بود و او از امام سوال كرده بود كه آيا شما هم در آنجا هستيد؟ حضرت فرمود: خير .سيد هم گفته من هم آنجا را نمي خواهم،

ص: 862

من دنبال شما هستم .اين همت بلند است . در دنيا همت ها هم متفاوت است . فردي نزد پيامبر آمد و گفت :من در طائف از شما پذيرايي كردم ، پيامبر گفت كه از ما چيزي بخواه. او گفت كه من 200 گوسفند و يك چوپان مي خواهم ،پيامبر اينها را تهيه كرد و گفت كه همت او خيلي كم بود، چرا او همت پيرزن بني اسرائيلي را نداشت؟ در زمان حضرت موسي خطاب رسيد كه از فلسطين به مصر برو و جنازه ي يوسف را هم با خودت ببر .حضرت موسي گفت كه من نمي دانم جنازه ي يوسف در كجا دفن است. خطاب رسيد كه از پيرزني كه در فلان جا است بپرس، حضرت موسي پيرزن را پيدا كرد و پير زن براي او شرط گذاشت. خطاب رسيد كه شرط او را بپذير. پيرزن گفت : من بايد در بهشت همنشين تو باشم . اين پير زن همت بلند داشت. اگر كسي مي خواهد كه در بهشت همت بلند داشته باشد بايد كارش را از اين دنيا شروع كند. سوال – صفحه ي 94 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه صد مي فرمايد : اگر كسي بخاطر خدا هجرت كند هم جاي امن پيدا مي كند و هم در كارش گشايش مي شود. اگر كسي به سمت خدا و رسول هجرت بكند و به مقصد هم نرسد ، اگر مرگ به او برسد اين اجرش بر خداست و او غفور و رحيم است . اين آيه مربوط به هجرت است . ما نبايد هجرت را فقط هجرت مكاني نيست. اگر

ص: 863

انسان در محلي دچار گناه است، مي تواند هجرت كند و خدا شما را ضمانت مي كند. هر چيزي كه شما را از گناه بيرون ببرد و به سمت خدا ببرد، هجرت است. مهمترين هجرت، هجرت هاي باطني است . كسي كه عادت زشت دارد ، اگر آنرا ترك كند يعني هجرت كرده است .اين هجرت اصلي است. اميرالمومنين فرمود: كساني كه از گناهان هجرت كنند اينها مهاجر هستند. ما بايد هجرت را از خودمان شروع كنيم . سوال – چرا بهشت ملال آور نيست ؟ پاسخ – در آيه 108 سوره كهف داريم : بهشتيان درخواست منتقل شدن نمي كنند و احساس ملالت نمي كنند. ما فكر مي كنيم كه بهشت باغ بزرگي است كه بهترين لذت ها را دارد و ما بعد از چندين سال خسته مي شويم .اين فكر بخاطر اين است كه ما بهشت را با دنيا مقايسه مي كنيم. جنس لذت هاي بهشت نو به نو مي شود و شدت آن فرق مي كند. چرا ما از بالاترين لذت هاي دنيا خسته مي شويم ؟ انسان ذاتا دنبال كمال مطلق است و آن كمال مطلق خداست . وقتي انسان لذت دنيايي را بدست مي آورد فكر مي كند كه اين كمال مطلق است ولي بعد از مدتي مي فهمد كه اين نقص دارد. در بهشت نعمت ها و لذت هايي كه به انسان مي دهند همراه خداست .در بهشت خدا رزق مي دهد و شما دست و رضايت خدا را مي بينيد . اين همان چپزي است كه انسان به دنبال آن است و وقتي شما به اين مي رسيد

ص: 864

، در واقع به كمال اصلي رسيده ايد و ديگر دنبال چيز ديگري نيستيد . زيرا چيز ديگري در كار نيست . ما فقط دنبال خدا هستيم و اگر دنبال هر چيز ديگري برويم هيچ وقت سير نمي شويم زيرا مطلوب ما خداست . افرادي كه اين را مي فهمد ، به دنبال خدا مي روند و وقتي به آنها نعمتي مي رسد مي دانند كه اين نعمت از دست خداست و قدر آنرا مي دانند. ما بايد با نعمت ها درست برخورد كنيم .

91-06-26

91/6/26 بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي در چشمهاي تو غم مردم هميشگي ،درياي نمايش آرامشي ولي در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي، در وسعتي كه عطر سكوت مي وزد باراني از ترانه و ترنم هميشگي ، با حكمت ظريف تو مابين عشق و عقل سازش هميشگي تفاهم هميشگي، خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست سرچشمه ي مكارم الاخلاق خوي توست . سوال – در مورد اهانتي كه پيامبر اسلام شده است توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – من اهانتي را كه به ساحت مقدس پيامبر اكرم شده ،به امام زمان (عج) و مومنين جهان تسليت عرض مي كنم .در اين اهانت مي خواهند ويژگي پيامبر را طور ديگري جلوه بدهند، اين همان خاك پاشيدن به سمت خورشيد است كه خاك روي سر خودشان برمي گردد و نمي توانند خورشيد را لكه دار كنند و خورشيد بيشتر براي مردم جهان آفتابي مي شود .آنها از بيداري اسلامي مي ترسند و طبيعي است كه بخواهند چهره ي پيامبر را خراب كنند. آنها با اين اهانت ها مي خواهند، اتفاقي كه

ص: 865

براي مقدسات مسيحي ها و يهودي ها افتاده است براي مسلمانان هم اتفاق بيفتد.در دنياي غرب اگر اهانتي به حضرت مسيح يا حضرت موسي بشود حساسيتي از مردم ديده نمي شود و آنها مي خواهند اين رفتار سكولار را گسترش بدهند و در واقع مقدس زدايي كنند تا مردم نسبت به دين و پيامبر بي تفاوت بشوند. درود بر مسلميني كه در اين اهانت كوتاه نيامده اند و حساسيت نشان داده اند.در اين وقايعه مقدسات ما نمايان تر مي شود. بعد از اين قضايا ،دنيا براي شناسائي پيامبر بيشتر به سوي اسلام روي خواهند آورد. خوب است كه مسلمانان بيشتر نام محمد را روي فرزندان شان بگذارند، سازنده ي اين فيلم ها را تحريم كنند و در مقابل آن فيلم هايي بسازند و بايد خلق و خوي ما محمدي تر بشود. گاهي يك فرد فاجر باعث مي شود كه مسلمين از دين خودشان بيشتر دفاع كنند و حساسيت نشان بدهند. سوال – در مورد موجود بودن بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد .تكليف برزخ افرادي كه پيامبر ( در معراج)در بهشت و جهنم ديده اند، چه مي شود؟ پاسخ – بهشت و جهنم موجود است و روايتي از امام رضا(ع) و امام صادق(ع) داريم كه هر كس موجود بودن بهشت و جهنم را قبول نداشته باشد، از ما نيست .يكي از دلايل وجود بهشت و جهنم ، ديدن بهشت و جهنم در معراج پيامبر است .پيامبر درهاي بهشت و جهنم و نوشته هاي آنرا ديد .يكي ديگر از دلايل وجود بهشت و جهنم آيات و رواياتي است كه در قرآن آمده است ،در آيه 131 آل

ص: 866

عمران مي فرمايد :بهشت براي متقين آماده شده است و جهنم براي كفار آماده شده است .در سوره ي تكاثر داريم كه اگر شما به آخرت يقين مي داشتيد جهنم و بهشت را مي ديديد . يعني اگر حجاب ها كنار مي رفت شما بهشت و جهنم را همين الان مي ديد. امام صادق (ع) حوض كوثر را به بعضي از ياران شان نشان مي دادند. يكي از شاگردان علامه طباطبايي مي گفتند كه مرحوم طباطبايي فرمودند كه من در مسجد سهله بودم ،در مقام ادريس نماز وتيره و سوره ص را مي خواندم كه ديدم من را بالا بردند و در مكاشفه حقيقت ص را ديدم كه نهري در بهشت بود. ( در معراج،پيامبر در اين چشمه وضو گرفتند و نمار خواندند).پس بودند كساني كه در دنيا ،بهشت و جهنم را مي ديدند. در قرآن داريم كه الان جهنم كافران را فرا گرفته است يعني فردي كه گناه مي كند و كافر است همين الان در عذاب است ولي خودش نمي تواند آنرا درك كند. يكي ديگر از دلايل وجود بهشت و جهنم، تجسم اعمال ماست .عمل خوب و بد ما در اين دنيا، يك صورت دنيايي ،يك برزخي و يك صورت قيامتي دارد .پس الان، اعمال ما تجسم پيدا مي كند ولي ما بعد از مرگ مي توانيم اين اعمال را درك كنيم. پيامبر در ميان جمعي از اصحاب نشسته بودند و فرمودند كه سنگي از لبه ي جهنم افتاد و هفتاد سال طول كشيد كه به قعر جهنم بيفتد و الان اين سنگ به قعر جهنم رسيد و همان موقع صداي شيون

ص: 867

از خانه اي بلند شد و متوجه شدند كه يكي از مشركين كه هفتاد ساله بود از دنيا رفت .او هويت جمادي مثل سنگ براي خودش درست كرده بود. پيامبر برزخ و قيامت افراد را مي ديدند زيرا حجابي نداشتند . پس همين الان، دنياي برزخي ما را احاطه كرده است و مسافت مكاني يا زماني بين ما و برزخ يا قيامت نيست. اين طور نيست كه ما هفتاد سال بعد به برزخ برسيم زيرا برزخ همين الان موجود است و اين طور نيست كه هفتاد سال بعد عرصه ي قيامت بوجود بيايد. منتها اينها بطور لايه اي است و مراتب دارد يعني رتبه ي عالم وجودي برزخ از دنيا بالاتر است و رتبه ي قيامت از برزخ بالاتر است . مثلا انسان با گياه و حيوان فاصله ي مكاني يا زماني ندارد بلكه از نظر مراتب فاصله دارد ، بنابراين گياه و حيوان نمي تواند عالم دنيا را درك كند زيرا رتبه ي وجودي آنها ضعيف تر است . پس الان برزخ و قيامت وجود دارد ولي ما نمي توانيم آنرا درك كنيم زيرا حجاب ها نمي گذارد كه ما آنرا درك كنيم و رتبه ي وجودي ما ضعيف شده است. اگر كسي بتواند رتبه ي وجودي اش را بالا ببرد مي تواند ملكوت را ببيند . براي از بين بردن حجاب ها بايد تعلقات دنيايي را كم كرد .الزامي وجود ندارد كه انسان حتما بميرد و بعد برزخ را ببيند . اگر دلبستگي هاي انسان قطع بشود انسان مي تواند برزخ را ببيند، ممكن است كه اين قطع دلبستگي توسط مرگ اتفاق بيفتد

ص: 868

يا بصورت ارادي باشد .پس كساني را كه پيامبر در معراج مي ديد ، لازم نيست كه حتما مرده باشند بلكه مي توانند در كنار پيامبر باشند و پيامبر جايگاه آنها را در بهشت يا جهنم ببيند. تمام عوالم برزخ و آخرت وجود دارند ولي بخاطر حجابها ، ما آنها را درك نمي كنيم . اصل عالم بهشت و جهنم موجود است ولي ما مصالح آنها را تهيه مي كنيم و مي فرستيم . پيامبر فرمود: زمين بهشت خالي است ،شما مصالح آنرا بفرستيد . پيامبر در معراج ديدند كه عده اي از ملائكه قصري از طلا يا ياقوت درست مي كنند ولي بعضي مواقع از كار دست مي كشيدند و پيامبر از آنها سوال كرد كه چرا كار نمي كنيد ؟ آنها گفتند كه ما منتظر مصالح هستيم . خشت و آجرهاي قيامت همان اعمال ماست كه با آنها قصرها را درست مي كند. در بهشت به جز اعمال ما ، فضل خدا هم بهشت را مي سازد. در قرآن داريم كه همه چيز در بهشت است و ما هم به آن اضافه مي كنيم . در جهنم، خدا چيزي به اعمال ما اضافه نمي كند. سوال – صفحه ي 87 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه 58 مي فرمايد : خداي شما به شما امر مي كند كه امانت را به اهلش برگردانيد و به آن خيانت نكنيد ،اگر مي خواهيد حاكم بشويد عادلانه قضاوت بكنيد، خدا شما را خوب موعظه اي مي كند خدا شنوا و بينا است . حضرت علي (ع) مي فرمايد كه بهشت با عمل به دست

ص: 869

مي آيد نه با آرزو . خدا امانت هايي به انسان داده است و انسان نبايد به اين امانت ها خيانت كند. در شان نزول اين آيه داريم كه وقتي پيامبر مكه را فتح كردند كليد را از كليد دارد كعبه گرفتند و بعد از پاك سازي از بت ها، باز كليد را به همان كليددار قبلي دادند. بعد پيامبر اين آيه را خواند. امام صادق (ع) مي فرمايد كه اگر مي خواهيد دين داري انسانها را بفهميد به امانتداري ،راستگويي ،انصاف آنها نگاه كنيد . اگر ما باور كنيم كه همان موقع كه داريم غيبت مي كنيم گوشت برادر مرده ي زير دندان مان است، ديگر اين كار را نمي كنيم . پيامبر در ماه رمضان به فردي گفتند كه تو روزه نيستي و او گفت كه من روزه هستم و پيامبر فرمود: قي كنيد و او استفراغ كرد. پيامبر ملكوت كار او را مي ديد. اگر انسان باور كند كه همين اعمال خودش آتش درست مي كند، ديگر اين كار را نمي كند . بعضي ها همين امروز در بهشت هستند. سوال- در مورد خصوصيات كلي بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي از خصوصيات بهشت اين است كه رنج ، غم ، خستگي ، دلزدگي و ملال در آنجا وجود ندارد .در آيه 34 فاطر داريم: خدا را شكر كه حزن و غصه را از ما دور كرد ... آن خدايي كه ما را وارد بهشت كرد ،در اينجا به ما رنج و خستگي نمي رسد . از امام صادق(ع) سوال كردند كه اگر فردي بهشتي باشد و قرار باشد كه

ص: 870

رنجي نبيند ولي بفهمد كه يكي از نزديكانش اهل عذاب باشد آيا مي تواند غصه نخورد ؟ امام صادق (ع) فرمود: اينها فاميل را فراموش مي كنند. شايد مقصود اين است كه دوستي هاي بهشتي، دوستي هاي خدايي است يعني اگر كسي به جهنم رفته است يعني با خدا دوست نبوده است ،بنابراين آنها فراموش مي شوند، زيرا تعلقات بهشتيان الهي است . حتي داريم كه اگر كسي گناهي در دنيا انجام داده است و بعد توبه كرده باشد، در بهشت اين گناهان را فراموش مي كند تا غصه نخورد و شرمنده نباشد. پس در بهشت ،هر چيزي كه باعث رنج بشود فراموش خواهد شد .در بهشت پيري، ضعف ،عيب هاي جسمي وجود ندارد .پيامبر به عمه ي پيرشان گفتند كه پيرها به بهشت نمي روند زيرا جوان مي شوند و بعد به بهشت مي روند. از فيض كاشاني داريم كه از امام زمان (عج) سوال كردند كه آيا در بهشت زاد و ولد هم وجود دارد كه باعث سختي بشود ؟ امام فرمودند: در آنجا نه دوران بارداري است نه وضع حملي است ،عادت ها و بيماريهاي مخصوص زنها هم نيست، بچه داري هم نيست .اگر كسي بخواهد بچه داشته باشد مي تواند اراده كند و دفعتاً فرزند دارد خواهد شد و سختي نمي كشد. انشاءالله چهره ي منور رسول اكرم براي همه جهانيان آفتابي بشود و همه تسليم وجود مقدس آن حضرت بشويم .

91-06-19

نه دِعبلم نه فَرَزدق كه شاعرت شده مقبول خاطرتم باشم، نه آهوم نه كبوتر كه ضامنم باشي و يا پرنده ي صحن مجاورت باشم، نه آن دلي كه به

ص: 871

معنا رسم نه آن چشمي كه مثل آهوي حيران ظاهرت باشم ،ولي زلطف مرا هم گداي خويش بخوان كه با تو ساحر دنيا و آخرت باشم، هميشه سفره ي مهمانوازي ات باز است اجازه مي دهي ام آنگاه زائرت باشم ؟ اجازه مي دهي ام گاه از تو بنويسم به عمر چندغزل آه شاعرت باشم . سوال – در مورد بهشت و جهنم توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – آخرين منزلگاه آخرت بهشت يا جهنم است. بعد از اينكه در قيامت همه ي انسانها محشور شدند و مراحل نشر و حشر را گذراندند و نامه ي عمل بدست شان آمد و مراحل حسابرسي را گذراندند و مواقف و ايستگاهها را طي كردند، حكم به بهشت يا جهنم داده مي شود. درك ما از مفاهيم و حقايق مربوط به عالم آخرت مخصوصا قيامت ناقص است زيرا ذهن ما به مفاهيم و حقايق اين دنيا عادت كرده است و وقتي از بهشت و جهنم مي شنويم آنرا با دنيا مقايسه مي كنيم و حق مطلب را درك نمي كنيم البته چاره اي نيست .خدا هم در قرآن الفاط را در همين حد بيان كرده است.وقتي ما از بهشت مي شنويم كه باغ هايي است كه زير آن نهرهايي جاري است ، باغ دنيايي بنظر ما مي آيد . در روايت داريم كه اگر لباس اهل بهشت به دنيا بيايد كسي طاقت ديدن آنرا ندارد، آهنگي در بهشت نواخته مي شود كه نوعي ذكر است و براي انسان تقرب مي آورد. يكي از ياران امام صادق (ع) سوال كرد كه آيا در بهشت موسيقي است كه براحتي بتوان آنرا

ص: 872

گوش داد و حرام نباشد ؟ امام فرمود: دربهشت درختي وجود دارد كه وقتي از عرش الهي مي وزد و به آن مي خورد ، آهنگي از آن بر مي آيد كه اهل دنيا تحمل شنيدن آنرا ندارند . اهل ملك تحمل عالم ملكوت را ندارند. در مورد منازل بهشتي فراتر از چيزي است كه به ذهن ما مي آيد .يكي از ملائك الهي براي اينكه وسعت بهشت را درك بكند هزاران سال با پرواز از بهشت عبور كرد و از خدا پرسيد كه من نيمي از بهشت را طي كرده ام ؟ يكي از حوري هاي بهشتي گفت : اي ملك الهي خودت را خسته نكن مدتهاست كه پرواز مي كني ولي هنوز از منزل يك مومن عبور نكرده اي .اينها طوري بيان شده است كه ما ذهن را از مسائل دنيايي فراتر ببريم .بعضي از آيات قرآن لذت هاي بهشت را زيبا و مبهم تعريف كرده است. مي فرمايد: چشم روشني هايي براي شما پنهان كرده ام كه كسي نمي فهمد يعني قابل درك و بيان نيست. در حديث قدسي داريم : براي بندگان صالح چيزهايي آماده كرده ام كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به ذهن كسي خطور كرده است .اگر شما بخواهيد به جنين مادر، در مورد دنيا توصيفي بكنيد، او تصوري ندارد. جنيني كه تغذيه اش از خون است نمي تواند لذت خوردني هاي اين عالم را درك كند و تصوري ندارد. شيخ آقا بزرگ تهراني شاگرد سيد احمد كربلايي مي فرمود: وقتي استادم از دنيا رفت در خواب انگشت او را گرفتم و گفت :

ص: 873

آن طرف چه خبر است ؟ ايشان انگشت شان را كشيدند و فرمودند : تا به اينجا نيايي و نبيني، نمي تواني بفهمي. مومن بايد در خوف و رجا باشد، بنابراين بهشت و جهنم بايد با هم توصيف بشود. در توصيف بهشت و جهنم ما از كلمات خدا كه سازنده ي بهشت است و اهل بيت كه بهشت را ديده اند، استفاده مي كنيم و بهشت و جهنم را تصوير مي كنيم .عذاب هاي جهنم هم بالاتر از ادراك ماست .در روايت داريم : هفتاد مرتبه آتش جهنم تخفيف داده شده است و پايين آمده تا آتش هاي دنيايي شده است .نور خورشيد وقتي در ماه مي افتد اين همان نور ضعيف شده است، اگر در شب آئينه اي جلوي ماه بگذاريم اين هم خفيف تر از نور قبلي است يعني نور خورشيد مرتبه به مرتبه ضعيف مي شود. اگر فردي كه در آتش جهنم است را به آتش دنيا بياورند، او از راحتي در آتش دنيا خوابش مي برد. يعني آتش دنيا براي او سرد است و سوزانده نيست .مرحوم شوشتري در كتاب موعظه هايش مي نويسد كه اي مردم در قرآن وقتي وصف جهنم را مي گويد، مي فرمايد: جهنم آتشي است كه داغ و گرم است .اي مردم مگر آتش سرد هم داريم ؟ بله ، آتش دنيا در مقابل آتش آخرت سرد است . وقتي پيامبر اوصاف جهنم را از جبرئيل مي شنيد يا خودشان نقل مي كردند، رنگ شان عوض مي شد. وقتي اين آيه آمد كه جهنم هفت در دارد كه هر در آن مخصوصا گروه مشخصي است ،

ص: 874

پيامبر گريه كردند و اصحاب هم گريه كردند و براي اينكه پيامبر خوشحال بشود حضرت زهرا را آوردند تا اندوه حضرت كم شود. حاج آقا فائق در تهران در اطراف ميدان شهدا زندگي مي كردند و اهل باور بودند. آيت الله بهجت نماز ميت ايشان را خواندند و مي فرمودند: كه من از جواني ايشان را مي شناختم وعمل مكروهي از ايشان نديده بودم . اين فرد كه اهل عمل بود وقتي اسم جهنم را مي آورد اشك مي ريخت. اين افراد جهنم را باور كرده بودند. براي اينكه انسان ، فرد خوبي باشد نياز نيست كه به بهشت و جهنم يقين داشته باشد، اگر ما احتمال بهشت و جهنم را هم بدهيم ،باز تكان مي خوريم . خيلي از كساني كه دنبال تجارت هاي دنيا مي روند يقين ندارند كه سودي بدست مي آورند و با احتمال دنبال آن مي روند. اگر ما ده درصد احتمال بهشت و جهنم را بدهيم چه اتفاقي مي افتد؟ و اگر ما درست عمل بكنيم ضرر نمي كنيم .يكي از ياران امام صادق (ع) سوال كرد كه اگر بعد از دنيا خبري نبود ما كه اين قدر مراقب اعمال مان بوديم چه مي شود؟ امام فرمود: در اين صورت شما ضرري نمي كنيد ولي اگر خبري بود و شما عمل نكرده باشيد، ضرر بزرگي كرده ايد .پس اگر ما يقين و باور كامل هم نداشته باشيم بايد تكان بخوريم و اگر انسان حركت كرد يقين هم بدست مي آورد. بندگي اين است كه انسان ناديده ها را باور بكند بخاطر همين امام حسين(ع) در ابتدا جاي يارانش را

ص: 875

در بهشت به آنها نشان نداد و اِلا همه ياران با او مي ماندند .بعد از اينكه ياران خالص امام ماندند ، امام جاي آنها را در بهشت نشان داد.پس آنها بندگي كردند تا به آنها نشان دادند. اگر انسان بندگي كند باور و يقين بدست مي آورد. سوال - ماهيت و حقيقت بهشت و جهنم چيست ؟ پاخ - سير همه ي انسانها به سمت خداست . ما به سمت ملاقات خدا مي رويم. كساني كه تسليم بوده اند، خدا را با چهره ي جمال و رحمت او مي بينند. در تمام لذت هاي بهشت جمال الهي ديده مي ود و به خاطر همين بهشت خستگي ندارد. البته دنيا هم اين طوري است ولي ما نمي بينيم مگر كساني كه جلوه ي خدا را مي ديدند. و در همه چيز ذكر خدا را مي شنيدند ولي در بهشت ، همه خدا را درشكل هاي مختلف ملاقات مي كنند. حضرت موسي، زمزمه ي من خدا هستم را از درخت شنيد.اين زمزمه در همه جا است ولي در دنيا براي همه قابل مشاهده نيست .اهل جهنم هم خدا را در چهره غضب مي بينند. خداي ارحم الراحمين، منتفم هم هست .پس بهشت و جهنم دو چهره ي رحمت وغضب خداست يعني ما خدا را با اين پوشش ها ملاقات مي كنيم .بهشت و جهنم ظهور ولايت حق و ولايت باطل است . كساني كه در دنيا تحت سرپرستي خدا بوده اند و تسليم بوده اند، در بهشت اين ولايت براي آنها آشكار مي شود.ولايت حق سرتاسر نور و لطف و رحمت است .در بهشت ،پذيرايي با

ص: 876

حضرت علي (ع) است. در روايتي پيامبر فرمود: ريشه ي درخت طوبي در خانه ي من است و در روايت ديگري داريم كه ريشه ي درخت طوبي در خانه علي است .در خانه ي همه ي بهشتي ها شاخه اي از آن درخت است كه هر نعمت و لذتي كه بخواهند از آن شاخه به آنها مي رسد. بر تمام سردرهاي بهشت نوشته شده است : لا اله الاالله محمد ولي الله و وقتي بهشتيان مي خواهند وارد بهشت بشوند كوبه اي را مي زنند كه اين كوبه از ياقوت سرخ است كه روي صفحه ي فلزي مي خورد. وقتي بهشتي كوبه را روي صفحه مي خورد صداي و طنين آن ياعلي است. علامه طباطبايي فرمودند: وقتي شما مي خواهيد وارد خانه اي بشويد صاحبخانه را صدا مي زنيد و ميزبان بهشت، علي و اولاد طاهرين است .پس بهشت ظهور اسرار ولايت است. جهنم ظهور ولايت باطل است .در قرآن داريم كه جهنميان را به طرف ظلمات مي برند. سوال – صفحه 80 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه 17 سوره نساء مي فرمايد :توبه اي كه برعهده ي خداست براي كساني است كه به ناداني كار زشتي انجام مي دهند و زود توبه مي كنند خدا توبه ي آنها را قبول مي كند. خدا هم علم دارد و هم حكمت دارد. پس اگر انسان توبه را به تاخير نيندازد خدا آنرا زود قبول مي كند و اين توبه بر خداست. اين از باب فضل است . توبه اي كه به تاخير مي افتد امكان دارد كه قبول نشود ولي توبه اي كه زود

ص: 877

انجام مي شود حتما مورد پذيرش خدا قرار مي گيرد. سوال – آيا بهشت و جهنم موجود است ؟ پاسخ – بعضي از اصحاب ائمه از آنها اين سوال را مي پرسيدند. اباصلت از امام رضا(ع) پرسيدند كه بهشت و جهنم وجود دارد يا بعدا بوجود مي آيد ؟ امام فرمود: پيامبر در شب معراج وارد بهشت شد و جهنم را به حضرت نشان دادند. اباصلت پرسيد: عده اي مي گويند كه بهشت و جهنم وجود ندارد و بعدا خلق مي شوند. امام فرمود : آنها از ما اهل بيت نيستند و ما هم از آنها نيستيم. پس اگر كسي وجود بهشت و جهنم را قبول نكند پيامبر را تكذيب كرده است. بدون ترديد بهشت و جهنم وجود دارد .حديث معراج بسيار عجيب و جالب است و گوياي بهشت و جهنم قيامتي است .پيامبر اين بهشت و جهنم را ديدند و پيامبر فرمود: من ميوه ي بهشت را خوردم كه مايه بوجود آمد حضرت زهرا شد. من حضرت آدم را ديدم كه سمت راستش دري بود كه بسيار معطر بود و سمت چپش دري بود كه بسيار متعفن بود. جبرئيل گفت كه اين درهاي بهشت و جهنم است. پيامبر افرادي كه در عذاب بودند، ديدند. در اصول كافي داريم كه جواني خدمت پيامبر آمد و گفت كه من اهل يقين شده ام و بهشت و جهنم را باور دارم .پيامبر فرمود : نشانه ي يقين تو چيست ؟ جوان گفت: من بهشتيان و جهنميان را مي بينم. او از پيامبر خواست كه برايش دعا كند كه به شهادت برسد و او در يكي از جنگها

ص: 878

به شهادت رسيد. در سوره تكاثر داريم كه اگر شما يقين داشتيد بهشت و جهنم را مي ديديد. يكي از شاگردان سيدبحر العلوم خيلي گريه مي كرد و مي گفت كه آقا در هنگام درس در حديثي فرمودند: احمدبن محمد و من گفتم كه محمد بن احمد درست است ولي ايشان قبول نكردند .ايشان فرمودند كه من او را مي شناسم و پدرش را هم مي شناسم و مي دانم كه هر كدام از شما اهل بهشت هستيد يا جهنم .وقتي ايشان اين كلمه را گفتند به من اشاره اي كردند و من مي ترسم كه عذاب شامل من هم بشود. پس اهل يقين مي بينند. اگر انسان بتواند تعلقات دنيايي را بردارد مي تواند بهشت و جهنم را ببيند، اين مشاهدات مخصوص ائمه نيست. آقازاده آيت الله اراكي از قول پدرشان مي فرمودند: من در جواني آتشي را از بعضي از قبرها مي ديدم . آقا شيخ عباس قمي مي فرمودند كه در وادي السلام، من صداي كساني را كه در عذاب بودند مي شنيدم . بهشت و جهنم برزخي و قيامت ،تجسم اعمال ماست .لذتهاي بهشت و عذاب هاي جهنم را خود ما فراهم مي كنيم .داريم كه زمين بهشت خالي است و بايد خودتان قصرها، نعمت و لذت ها را با اعمال تان بسازيد .آيت الله طباطبايي از يكي از عرفاي بزرگ نجف كه از وادي السلام برمي گشت پرسيدند كه از قبرستان چه خبر ؟ايشان فرمودند كه مي گويند : قبر مار و مور دارد ولي من مار و موري نديدم، ما خودمان اينها را مي آوريم .

91-06-12

12/6/91 حتي

ص: 879

به خنده اي شده ميهمانمان كنيد، زلفي نشان دهيد و پريشانمان كنيد ، از ما مسافران قدم دور خود زدن، سلمان شدن گذشت مسلمانمان كنيد، يك نورواحديد كه در چهارده افق ، تكرار مي شويد تا حيرانمان كنيد . سوال – در مورد حمزه عموي پيامبر توضيحاتي بفرماييد. پاسخ - امروز را كه روز شهادت عموي پيامبر (ص) ، حمزه سيد الشهدا است را تسليت مي گويم . حضرت حمزه در تنهايي ها و غربت پيامبر اكرم (ص) از بزرگترين مدافعان ايشان بود . بعد از حضرت علي (ع) و خديجه ي كبري (س) كه از همان اولين روزهاي رسالت در كنار پيامبر (ص) بودند ، حضرت حمزه بود كه با ابهتي كه داشت پشت پيامبر ايستاد . با آمدن ايشان ، مشركين به گونه ي ديگري با پيامبر اكرم (ص) برخورد مي كردند . در زيارت حضرت حمزه ، تعبير اسدالله و اسدالرسول براي ايشان آمده است . پيامبر (ص) فرمودند كه من اين تعبير را از جبرئيل شنيدم . درروايتي از امام باقر (ع) آمده كه بر ستوني از عرش نوشته شده حمزةٌ اسد الله و اسدالرسول و سيد الشهدا . در برخي از روايات آمده كه اگر بعد از رحلت پيامبر، حمزه و جعفرابن ابيطالب حضورداشتند ، مسائلي كه براي حضرت امير(ص) و حضرت زهرا (س) پيش آمد، رخ نمي داد . به همين خاطر پيامبر اكرم (ص) روز احد كه روز شهادت حضرت حمزه است را سنگين ترين روز براي خود تلقي كردند. در برخي از روايات داريم كه شأن نزول گروهي از آيات قرآن حضرت حمزه است . از جمله

ص: 880

آيه ي : بعضي از مومنين كساني هستند كه پاي عهد خود تا آخر ايستاده اند ( يا به شهادت رسيدند و يا منتظر شهادت هستند ) و اصلاً از عهد خود بازنگشتند . در روايتي از امام باقر (ع) است كه كساني كه تا هنگام شهادت پاي عهد خود ايستادند ، حمزه و جعفرابن ابيطالب بودند . البته مصاديق اين آيه منحصر به اين دو بزرگوار نيست . امام حسين (ع) در كربلا بر بالين برخي از شهدا كه مي رسيدند همين آيه را مي خواندند . ما نبايد فقط به صورت يك قضيه ي تاريخي به شهادت حضرت حمزه نگاه كنيم . ما همگي مديون اين بزرگوار هستيم . حضرت حمزه يكي از كساني است كه شهيد شد تا دين به عرصه رسيد و ما متدين شديم . حضرت زهرا (س) در تمام عمر خود، روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به سر قبر شهداي احد و بخصوص حضرت حمزه رفته و فاتحه مي خواندند . سوال – اگر شفاعت حق بوده و در آخرت آنقدر گسترده است ،پس چرا قرآن در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره آن را رد كرده است ؟ پاسخ – ما نبايد براي بيان يك موضوع فقط به يك آيه يا يك روايت استناد كنيم . بلكه بايد همه ي آيات و رواياتي كه مربوط به يك موضوع است را بررسي كنيم تا يك نگاه جامع داشته باشيم . درست است كه يك دسته از آيات قرآن شفاعت را رد كرده است . در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره خداوند مي فرمايد :

ص: 881

روز قيامت روزي است كه نه كسي را بجاي ديگري مي گيرند و نه شفاعتي قبول مي شود . در برخي ديگر از آيات آمده كه (در آن روز) نه مي توان براي آسايش خود چيزي را خريد ، نه دوستي و رفاقتي بدرد مي خورد و نه شفاعتي . اما در آيات زيادي هم شفاعت اثبات شده است . مثلاً در آيت الكرسي آمده كه چه كسي مي تواند نزد خدا شفاعت كند ، مگر با اجازه ي خدا . بنابراين شفاعت وجود دارد ولي با اجازه ي خدا است . در بحث شرايط شفاعت شوندگان در آيه ي هشتاد و هفت سوره ي مريم آمده است كه كسي نمي تواند حق شفاعت داشته باشد مگر اينكه عهدي با خدا بسته باشد . در آيه ي بيست و هشت سوره ي انبياء آمده است كه ملائكه شفاعت نمي كنند مگر كسي كه خدا از او راضي باشد . بنابراين آيات دو دسته هستند . در برخي آيات شفاعت نفي شده و در برخي نيز اثبات شده است . يك شفاعتي وجود دارد كه مردود بوده و ما نيز آن را قبول نداريم . اين شفاعت در مباني ديني ما پسنديده نبوده و مستلزم نسبت شرك و يا ظلم به خدا دادن است . اگر تلقي شهادت همان پارتي بازي هاي دنيايي باشد كه برخي به آن توسل جسته و قانون را زير پا مي گذارند كه در واقع يك نوع ظلم و تبعيض است . اين شفاعت هيچگاه در حق خداوند متعال روا نبوده و در آخرت وجود ندارد . برخي از آيات قرآن

ص: 882

كه فرموده در آخرت شفاعت و رفاقتي نيست ، در واقع به اينگونه شفاعت اشاره دارد . شفاعتي كه حق بوده و ما آن را قبول داريم ، رابطه اي است كه از عالم دنيا شروع شده كه به واسطه ي آن شخص با خدا يا معصومين ارتباط پيدا مي كند . اين شخص داراي لياقت و شايستگي است كه بخاطر آن در روز قيامت مورد شفاعت قرار مي گيرد . بنابراين به ناحق چيزي به كسي داده نمي شود . برخي از مشركين نيز ديدگاهي راجع به شفاعت داشتند كه بت ها را شفيع خود مي دانستند . ديد آنها اين بود كه خدا عالم را خلق كرده و كناري نشسته است . كسي كه عالم را اداره مي كند يك سري موجودات آسماني هستند مانند ملائكه و ستارگان . چون دست ما به اين موجودات نمي رسد ،بت هايي مي سازيم كه نماد آن واسطه ها باشند . آرام آرام اين افراد بجاي احترام به اين بت ها آنها را پرستش مي كردند . اين ديدگاه مابين بت پرستان رواج داشت . قرآن اين ديدگاه را مردود مي داند . بنابراين شفاعتي كه در آن ظلم و تبعيض دنيايي وجود داشته باشد و يا شفاعت منهاي خدا باشد ، مردود است . اگر ما كه شيعه ي اهل بيت هستيم ، نگاهي استقلالي به شفيعان داشته باشيم و فكر كنيم كه مثلاً با جلب رضايت امام حسين (ع) نيازي به رضايت خدا نداريم نيز اشتباه كرده ايم .برخي افراد فكر مي كنند كه رضايت خدا با انجام واجبات و دوري از محرمات جلب

ص: 883

مي شود كه كار سختي است. اما رضايت امام حسين (ع) تنها با ريختن اشك جلب مي شود كه كار آساني است . اين اعتقاد شبيه همان شفاعت منهاي خدا است كه در قرآن رد شده است . قطعاً اولين كسي كه مخالف اين ديدگاه است ، خود امام حسين (ع) است . امام حسين (ع) تعبيري دارند كه رضايت خدا همان رضايت ما است . عده اي نزد اميرالمونين (ع) آمدند و گفتند كه تو همان كسي هستي كه بايد باشي . اين افراد نسبت به حضرت امير غلو كرده و يك مقام الوهيت براي ايشان قائل بودند . اميرالمونين (ع) در همان حال به سجده افتادند تا اين افراد بدانند كه ايشان بنده است. سپس بلند شدند و فرمودند كه از اين غلوي كه كرديد توبه كنيد والا برخورد سختي با شما خواهم داشت . در زيارت امام حسين (ع) گفته مي شود : اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت ان المنكر ، معناي همه ي اين چيزها بندگي است . بنابراين ما بايد بدانيم كه شفيعان واسطه هايي هستند كه رحمت و مغفرت را از خدا مي گيرند و به زيردستان خود پخش مي كنند . در همه ي موارد خدا بايد راضي بوده و اجازه دهد . يعني هيچ موردي مستقل از خدا نيست . اگر انتهاي آيه اي كه در سوره ي بقره آمده و شفاعت را نفي مي كند را نگاه كنيد متوجه مي شويد منظور قرآن شفاعت در مورد كفار وهمينطور شفاعت شرك آلود است . سوال – شما گفتيد كه

ص: 884

اهل بيت حتي در مورد حق الناس هم شفاعت مي كنند . با اينكه همه مي دانيم خداوند حق الناس را به صاحبان حق سپرده است و نمي شود حق آنها را ناديده گرفت. پس شفاعت در اين مورد به چه معنايي است ؟ پاسخ – روايات متعددي در مورد معناي شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس وجود دارد . شفاعت در صورتي مستلزم ظلم است كه بدون دليل اهل بيت فرد گنهكاري را نجات دهند . اگر صرفاً اينگونه بود نشانه اي از ظلم و تبعيض وجود داشت . اما قطعاً اينگونه نيست . كسي مورد شفاعت قرار مي گيرد كه خدا از اعتقادات او راضي باشد . اين فرد بايد به خدا ايمان داشته و در محيط ولايت باشد . يك چنين كسي يك صلاحيت و لياقتي دارد . اين فرد با گنهكاري كه كافر بوده و رابطه اي با خدا و اهل بيت ندارد متفاوت است . فردي كه حق را پذيرفته است اما نقص و كمبودي دارد ممكن است مورد شفاعت قرار گيرد . البته ممكن است گناهان او باعث شود كه شفاعت دير به او برسد و يا سال ها و قرن ها در برزخ و قيامت باقي بماند . معطلي در برزخ و قيامت چيز كمي نيست . زماني كه اسم قيامت مي آمد ، رنگ پيامبر(ص) مي پريد . برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت كاري است كه فرد كافر آن را انجام نداده است . پاداش برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت، شفاعتي است كه شامل حال او مي شود . در روايتي در

ص: 885

كتاب كافي آمده است كه امام باقر (ع) با يكي از اصحاب خود در مسجد الحرام نشسته بودند . امام باقر (ع) به صحابه فرمودند: اين افرادي كه مي بيني برگشت آنها به سوي ما بوده و حساب آنها با ما است . سپس فرمودند : اگر گناهي بين خود و خداي خود داشته باشند ، ما بطور اكيد از خدا مي خواهيم كه آنها را ببخشد . خدا در اين مسئله جواب ما را مي دهد . اما در مورد گناهاني كه بين خود با هم داشته اند و ظلم به كسي كرده اند ، ما به سراغ صاحبان حق مي رويم واز آنها درخواست مي كنيم كه از حق خود بگذرند . به آنها مي گوييم كه در عوض اين كار خدا چيزهايي به شما مي دهد و ما شما را دعا مي كنيم . حق صاحبان حق زير پا گذاشته نمي شود بلكه اهل بيت از آنها درخواست مي كنند . بنابراين به اين معنا نيست كه اهل بيت دست فردي را كه ظلم كرده مي گيرند و به بهشت مي برند و صاحب حق ناديده گرفته مي شود . در اين مورد اهل بيت پادرمياني مي كنند ، همانطور كه در دنيا هم اين كار را مي كردند . مرحوم مجلسي در جلد پنجاه و سه بحار الانوار نقل كرده است كه سيد ابن طاووس كه از علماي بزرگ بود وارد سرداب مقدس سامرا شد . اين سرداب مكاني در منزل امام عسگري (ع) بوده كه امام زمان هم در همين سرداب به دنيا آمده اند . سيد ابن طاووس مي

ص: 886

گويد: زماني كه در پله هاي اول سرداب بودم صداي مناجاتي شنيدم . زماني كه دقت كردم ديدم صداي امام زمان (ع) است . در همان پله نشستم و ديدم كه حضرت از خدا درخواستي دارد به اين مضمون كه خدايا شيعيان ما از نور ما خلق شده اند و سنخيتي با ما دارند ، آنها گناهاني مرتكب شده اند . خدايا اگر گناهان آنها حق الهي بوده گذشت كن ، ما هم از آنها گذشتيم . اما در مورد گناهاني كه حق الناسي بوده ، بين آنها صلح ايجاد كن. خدايا آنقدر از مال ما به مال آنها بركت بده كه از همديگر بگذرند . شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس اينگونه است . سوال – در مورد آيات 174 تا 180 سوره ي آل عمران توضيح بفرماييد. پاسخ – در آيه ي 178 خداوند مي فرمايد : كفار گمان نكنند كه اگر ما طول عمري به آنها مي دهيم ، امكاناتي در اختيار آنها گذاشته مي شود و به ظاهر در رفاه هستند ، براي آنها خير و خوب است . ما اين امكانات را به آنها مي دهيم تا پيمانه ي خود را پر كنند و گناه خود را بيشتر كنند . در واقع آنقدر از چشم ما افتاده اند كه آنها را رها كرده ايم تا به انتهاي جهنم بروند . بعداً آنها خواهند ديد كه چه عذاب خوار كننده اي به سراغ آنها خواهد آمد . از اين آيه ي شريفه مشخص مي شود كه گاهي حساب ما با حساب خداوند متعال متفاوت است . اين آيات در ارتباط

ص: 887

با جنگ احد است . در اين جنگ، مومنين در ابتدا شكست خوردند و اين مسئله براي آنها خيلي سخت بود . در اين ارتباط خداوند متعال مي فرمايد كه حساب هاي خود را خدايي كنيد . فكر نكنيد كه اگر ما به كفار فرصتي مي دهيم براي آنها خوب است . ما نبايد قضاوت عجولانه داشته باشيم و صرف اينكه كسي صاحب سرمايه و امكانات است فكر كنيم كه خدا به او عنايت دارد . در مجلس يزيد زماني كه او با غرور پيروزي خود را بر امام حسين (ع) بازگو مي كرد ، حضرت زينب (س) همين آيه را خواندند . در روايات داريم كه مرگ براي كفار نعمت است . بايد بدانيم كه دادن ها و گرفتن هاي خدا براي امتحان است . مهم اين است كه ما در چه مسيري حركت مي كنيم . بايد ببينيم كه امكانات را در جهت خدا بكار مي بريم يا در جهت خلاف او . سوال – آيا كار خاصي وجود دارد كه رابطه ي ما را با اهل بيت كه قرار است شفيعان ما باشند عميق تر كند ؟ پاسخ – به طور كلي اصلي ترين كار اين است كه ارتباط ما با آنها محكم بوده و جذب آنها باشيم . هرچقدر شباهت و ارتباط ما با آنها قوي تر باشد ، از شفاعت سريع تر ، زود هنگام تر و عميق تري برخوردار خواهيم شد . در روايات براي تحقق اين امر ، به دو يا سه مورد اشاره شده است . يكي از موارد اين است كه فرد در اين دنيا از

ص: 888

ديگران دستگيري كرده و و كار ديگران را راه بيندازد . با اين كار در روز آخرت اهل بيت دست او را مي گيرند . در روايتي در بحار الانوار داريم كه امام صادق (ع) فرمودند : شما به مومنين كمك كنيد ، اي بسا در قيامت به مشكلي برخورد كنيد و همان مومني كه در اين دنيا حاجت او را برآورده كرده ايد ، شفاعت شما را بكند و شما را نجات دهد .امروز سالروز وفات حضرت عبدالعظيم است . يكي از خصوصيات ايشان اين بود كه زياد به ديگران كمك مي كرد . يكي از رفقاي شيخ رجب علي خياط مي گفت كه من از حضرت عبد العظيم سوال كردم كه چطور شما اين مقام عظيم را بدست آورديد ؟ ايشان فرمودند كه من در زمان خود با زحمت كار مي كردم و پولي بدست مي آوردم . مقدار زيادي از آن پول را احسان مي كردم . در روايتي از اميرالمونين (ع) است كه چهار گروه هستند كه من در روز قيامت شفاعت آنها را مي كنم . اول - كسي كه به فرزندان من احترام بگذارد. دوم – كسي كه نيازهاي آنها را برآورده كند . سوم – كسي كه در مورد كارهايي كه فرزندان من به مشكل برخورد مي كنند سعي و تلاش كند . چهارم – كسي كه با قلب و زبان محب آنها باشد . مرحوم آيت الله نخودكي اصفهاني مي فرمايند : من به هرجا كه رسيدم با سه چيز رسيدم : اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بيت ، دوم - نماز اول وقت

ص: 889

، سوم - رزق حلال. مرحوم آيت الله تهراني حدود بيست سال پيش از دنيا رفتند . ايشان از پيشگامان خدمت و احترام به سادات بودند . روزي هنگام پاسخ دادن به يكي از شاگردان خود يك مقدار صداي خود را بلند كردند . بعد از درس، به شاگرد خود كه از سادات بود گفتند كه من بايد دست شما را ببوسم ، چرا كه صداي من بر فرزند زهرا (س) بلند شد . يكي از شاگردان ايشان مي گويد من دو ساعت وقت ايشان را گرفتم و ايشان ايستاده پاسخ سوالات من را دادند . براي اين كار من خيلي خجالت كشيدم وگفتم من را حلال كنيد . ايشان گفتند مزاحمتي نبود اما چون اصرار مي كني من يك تقاضايي از شما دارم . روز قيامت وقتي كه من را احياناً به سمت جهنم مي برند ، شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بكن . دومين كاري كه در روايات براي جلب توجه اهل بيت به آن خيلي سفارش شده ، اخلاق خوش است . در روايت است كه پيامبر (ص) فرمود : نزديك ترين شخص در روز قيامت به من و كسي كه شفاعت او واجب است ، كسي است كه اخلاق او از همه بهتر است .

91-06-05

تو صد مدينه داغي تو صد بقيع دردي ،يتيم مي شود خاك اگر تو برنگردي تمام شب نيفتاد صداي گريه ي باد چه بادهاي زردي چه كوچه هاي سردي ،دو قريه آن طرف تر بپيچ سمت لبخند شكوفه مي فروشد بهار دوره گردي، كسي مي آيد از راه چه ناگهان چه ناگاه خداي من

ص: 890

چه روزي خداي من چه مردي، از آسمان چهارم مسيح بازگشته است زمين ولي چه تنهاست مگر تو بازگردي . سوال – چه كساني در قيامت مورد شفاعت قرار مي گيرند ؟ پاسخ – امروز روز تخريب قبور ائمه بقيع است و ما اين روز را تسليت عرض مي كنيم .بايد امروز بعنوان يك روز عزا در بين مومنين شناخته شود. عده اي هويت خودشان را در تخريب مي بينند و روش كار آنها شبهه انگيزي و تخريب باورهاست . آنها بايد بطور منطقي حرف شان را بزنند و از عقايدشان دفاع بكنند ولي آنها حرف خاصي ندارند كه آنرا بگويند. در تاريخ ادياني كه بي ريشه و ساختني هستند ماندني نيستند. با اينكه ظواهر قبور از بين رفته است ولي اصل آنها باقي است و ياد آنها در بين همه اسماء است . در روايات ما، در مورد اينكه چه كساني مورد شفاعت قرار مي گيرند طوري مطرح شده است كه نه انسان صددرصد خيالش راحت شود كه شفاعت شامل حالش مي شود،نه اينكه از شفاعت نااميد شود. در واقع تضميني نشده است كه چه كساني شفاعت شامل حالشان مي شود. با اينكه فردي مومن و با ايمان است ولي معلوم نيست كه ايمانش را با خودش به قيامت ببرد. بسياري از افراد در هنگام مرگ ايمان شان را از دست داده اند و عاقبت به خير نشده اند. مشخص نيست كه شفاعت بلافاصله بعد از مرگ شامل حال انسان مومن بشود و ممكن است سالها طول بكشد. و حتي شفاعت در جهنم به او برسد. در روايت داريم كه خيلي از افراد نام

ص: 891

پيامبر را بعد از قرن ها يادشان مي آيد. اينها كساني هستند كه رابطه شان با شفيعان ضعيف بوده است و شفاعت به آنها دير مي رسد. آيا ما تحمل داريم كه بعد از چند صد سال مورد شفاعت قرار بگيريم ؟ پس ضمانتي نيست كه صد درصد شفاعت سريع به انسان برسد و از طرفي باب شفاعت را طوري مطرح كرده اند كه هر كسي اميدوار بشود. يعني فردي كه ايمان دارد و با خدا و اهل بيت دشمني ندارد اميدوار باشد. در روايات داريم كه در قيامت آنقدر خداوند از گناهان بنده هايش مي گذرد كه شيطان هم طمع مي كند كه شايد خدا او را ببخشد. اگر كسي ذره اي از محبت اهل بيت در دلش باشد در عذاب نمي ماند. شفاعت اهل بيت گسترده است و محدوديتي ندارد. از زمان احتضار تا قيامت، ائمه مي توانند دستگيري بكنند و اين شفاعت شامل همه ي گناهان حق اللهي و حق الناسي است. اينها اميد را زياد مي كند كه شخصي نااميد نباشد. حضرت موسي وقتي چوپان بود يكي از گوسفندانش گم شد و موسي خيلي تلاش كرد تا گوسفند را پيدا كرد و وقتي گوسفند را ديد، دستي به سر آن كشيد و گفت كه من دلم به حال خودت مي سوخت كه اسير گرگ بشوي، وحي آمد كه اي موسي چون ما تو را مهربانترين فرد يافتيم، تو را به پيامبري برگزيديم . وقتي پيامبري راضي نمي شود كه حيواني نصيب گرگ نشود، آيا راضي مي شود كه انساني نصيب جهنم بشود ؟ پس بحث شفاعت در آيات و روايات طوري

ص: 892

مطرح شده است كه انسان بين خوف و رجاء بماند و اين اصل باعث رشد انسان مي شود. شفاعت تجسم رابطه اي است كه انسان در دنيا با خدا و اولياء خدا برقرار كرده است ،شفاعت واسطه گري نيست يا پارتي بازي نيست تا كاري راه بيفتد حتي اگر قانوني زير پا گذاشته شود. شفاعت آخرت تكويني است و تجسم رابطه اي است كه در دنيا با آنها برقرار كرده ايم. كسي كه در عالم دنيا رابطه اي با خدا و اولياء الله خدا برقرار نكرده است ،در آخرت دستش به آنها نمي رسد و شفاعت شامل حالش نمي شود. كسي كه كمي حب در دلش دارد مشحص است كه دشمن نيست و با حق عناد ندارد و جزو مستضعفين است و بگونه اي از آنها دستگيري مي شود. اگر كسي به خدا و اولياء پشت كرده باشد محروم از شفاعت است . همه ي شفيعان بايد اجازه ي شفاعت را از پيامبر بگيرند و كسي فكر نكند كه مثلا شفيعان ديگري مثل همسايه ، زمين و ...،آنها را شفاعت مي كنند. در قيامت مثل عالم دنيا نيست كه با گريه و زاري بتوان كاري پيش برد. پس مهمترين شرط شفاعت داشتن ايمان و بودن در محيط ولايت و دشمني نداشتن با اهل بيت است. سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: كسي نمي تواند داراي شفاعت بشود مگر كسي كه پيش پروردگار عهدي بسته باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد :عهد يعني كسي كه اذن ولايت اهل بيت را به او داده شده باشند و به او اذن داده اند كه اهل ولايت بشود. عهد

ص: 893

با خدا يعني اينكه در صراط مستقيم و دنباله روي معصومين باشد. اگر كسي دشمن اهل بيت باشد شفاعت شامل حال او نمي شود. در جلد هشت بحارالانوار داريم كه فردي نزد امام باقر(ع) آمد و گفت كه همسايه ي ما اهل خلاف است و نماز نمي خواند. امام گفت كه بدتر از همسايه ي تو كسي است كه با ما خصومت دارد.البته امام اول تاسف خورد . امام مي فرمايد: هيچ بنده اي نيست كه اسم ما پيش او برده بشود و دلش نرم نشود مگر اينكه دست نوازش ملائكه بر سر او خواهد بود و گناهانش بخشيده مي شود. اين شفاعتي است كه گناهان را به حسنات تبديل مي كند. مگر گناهي كرده باشد كه ايمانش را از دست داد باشد. فرمودند : شفاعت مورد قبول قرار مي گيرد جز در مورد دشمنان ما .آقاي قاضي مي فرمودند كه فردي از همسايه هاي ما با اهل بيت خصومت داشت. او از دنيا رفت و شب اول قبر او را به دخترش نشان دادند.دختر ديده بود كه اميرالمومنين به فردي كه از دنيا رفته بود، فرموده كه او از ما نيست و او را بشدت عذاب كرده بودند و اين دختر از ترس موهايش سفيد شد. پس در حق دشمن اهل بيت شفاعتي نيست. سوره انبياء آيه 28 مي فرمايد : ملائكه هر كسي را شفا نمي كنند مگر آنكسي را كه خدا از او راضي باشد . امام رضا (ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد كه خدا از كسي راضي مي شود كه دين و عقايد او را بپسندد. اگر عقايد كسي

ص: 894

شرك آلود نبود و پاك بود مشمول شفاعت مي شود. سوال – صفحه 66 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – عده اي تصميم داشتند كه با پيامبر به جنگ نروند ولي عده اي پشيمان شدند و همراه پيامبر رفتند .آيه 102 سوره آل عمران مي فرمايد : ياد بياوريد كه طائفه اي از شما تصميم گرفتند كه به جنگ نيايند، خدا ولي آنهاست و مومنين بايد توكل شان به خدا باشد . پس اگر كسي تصميم بر گناه گرفته باشد و ولي آنرا عملي نكند، از ولايت خدا بيرون نمي رود. البته انسان در هنگام هنگام از ولايت خدا خارج مي شود تا وقتي كه توبه كند و برگردد. دواي سستي هاي دين توكل است. براي رفتن به سمت خدا بايد به خدا تكيه كرد و خدا پشت ما را خالي نمي كند. سوال – فردي كه در عمل گناهكار كبيره انجام مي دهد شفاعت شامل حال آنها مي شود.خدا چطور مي شود كه از آنها راضي باشد؟ پاسخ – يكي از ياران امام كاظم (ع) اين سوال را پرسد و امام فرمود: گناهكار دو جور است: گناهكاري كه از گناه خوشش نمي آيد و گناه با ذات او همجنسي ندارد،اين نشانه ي اين است كه ذات او پاك است و از طينت اهل بيت است .يعني گناهان آنها از عمق ذات نيست. مومن كسي است كه از گناه اجتناب مي كند مگر از گناهاني كه با پشيماني همراه است و از گناه خوشش نمي آيد. اين فرد مثل الماسي است كه در لجن افتاده است . روايت داريم محبت اميرالمومنين نوري در ذات

ص: 895

انسان است كه گناه را پس مي زند و نمي گذارد گناه وارد عمق جان او بشود. اين فرد با شستشويي در دنيا پاك مي شود. اين فرد مي تواند مورد رضايت خدا باشد . از امام پرسيدند كه آيا شيعه ي شما گناه هم مي كند ؟ امام فرمود : بله، پرسيدند كه مي توان به آنها فاسق گفت ؟ امام فرمود: مي توان به آنها فاسق العمل و طيب الروح گفت. امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه مي فرمايد : خدايا من گناه تو را كردم و تو جبران كننده هستي ، من كسي هستم كه بر آقاي خودش جرات ورزيدم و گناه كردم ، خدايا اگر گناه كردم نخواستم با تو دشمني كنم و هواي نفس بر من غالب شد و مي دانم اشتباه كردم. رسول تُرك در عيد نوروز به كربلا مي رفت . او مي گفت كه من در طول سال روسياه هستم و آخر سال به كربلا مي آيم تا بشفاعت امام حسين (ع) رو سفيد بشوم و برگردم. در ادامه امام فرمود: عده اي هستند كه از گناه كردن خوششان مي آيد و آنها مورد رضايت خدا نيستند. در سوره مدثر داريم كه بهشتيان از جهنميان مي پرسند كه چه چيزي باعث شد كه به جهنم برويد ؟ آنها گفتند : ما جزو نمازگران نبوديم ،به مساكين كاري نداشتيم ، غرق در دنيا بوديم و تكذيب قيامت را مي كرديم . شفاعت شامل اين افراد نمي شود. كساني هستند كه نماز را كوچك مي شمارند و نماز نمي خوانند ولي عده اي هستند كه نماز نمي خوانند ولي

ص: 896

اگر در جايي بفهند كه آنها نماز نمي خوانند، آنها خجالت مي كشد. ممكن است كه شفاعت به آنها دير برسد . پس كسي كه نماز نمي خواند و شرمنده است با كسي كه نماز نمي خواند و به آن اهميت نمي دهد فرق مي كند. اللهم الرزقنا شفاعت الحسين يوم ورود، خدايا علاوه بر شفاعت در آخرت ، توفيق دستگيري ائمه را در دنيا ، به ما عنايت بفرما.

91-05-15

سوال – چه كساني مي توانند شفاعت بكنند ؟ پاسخ – رحمت عام خدا دردنيا شامل همه مي شود ولي در آخرت رحمت خاص خدا شامل مومنين مي شود. اين رحمت خاص از كانال برترين عالم وجود يعني پيامبر و اهل بيت جذب مي شود و آنها اين رحمت را تقسيم مي كنند. بخاطر همين لقب پيامبر رحمت للعالمين و قاسم يعني قسمت كننده ي رحمت است. تمام كساني كه در مرتبه ي پايين تر از پيامبر هستند چه مومنين و چه گناهكاران ، چشم شان به شفاعت و دستگيري پيامبر است و به اين مقام پيامبر، مقام محمود مي گويند. در سوره ي اسراء آيه 79 خدا به پيامبر دستور مي دهد كه اگر مي خواهي به مقامي برسي كه همه تو را ستايش بكنند، بخشي از شب را بلند شو و نماز شب بخوان . در مورد پيامبر تحجر واجب بود. مرحوم طبرسي در مجمع البيان دارد كه پيامبر چندين سال و به مدت طولاني بيدار مي ماند و به عبادت مي ايستاد و سنگيني بدنش را روي پايش احساس مي كرد و بعد از مدتي بر اثر كثرت عبادت چشم هاي پيامبر

ص: 897

گود افتاده بود و پاهايش ورم كرده بود بعد آيه نازل شد كه اي پيامبر، ما قرآن را نازل نكرديم كه اين قدر خودت را به سختي بيندازي. پيامبر براي اينكه بتواند از همه دستگيري بكند اين همه صدمات را تحمل مي كرد. همه ي مفسرين شيعه و سني گفته اند كه اين مقام محمود همان مقام شفاعت كبري است .كلمه ي محمود از حمد يعني ستايش مي آيد ،پيامبر كاري مي كند كه مورد ستايش همه مي شود. پيامبر در روز قيامت چكار مي كند كه در قيامت همه او را ستايش مي كنند ؟ پيامبر از همه دستگيري خواهد كرد. سعدي در شعرهايش دارد كه همه ي پيامبران تحت ظل رسول اكرم هستند.در عالم دنيا نمي توانيم همت محمد را بفهيم و آن در روز قيامت مشخص مي شود. اگر مي خواهي جوان باشي و عاشقي كني ،طوري عاشقي كن كه در آخرت سربلند باشي و عشق محمد را داشته باشي . پيامبر مي فرمايد: همه ي پيامبران زير پرچم من هستند. يكي ازاهالي بصره خدمت امام باقر(ع) رسيد و گفت كه اميدواركننده ترين آيه در قرآن كدام است . امام از او سوال كرد كه به نظر تو اميدوار كننده ترين آيه كدام است ؟ او اين آيه را خواند: اي كساني كه گناهي كرده ايد و زياده روي كرده ايد خدا همه ي گناهان را مي بخشد . امام اين آيه را خواند: اي پيامبردر روز قيامت آنقدر خدا به تو مي بخشد تا خشنود بشوي . اين همام مقام شفاعت پيامبر است. آيا اين پيامبر راضي مي شود كه در

ص: 898

قيامت خودش در لذت هاي بهشتي باشد و عده اي از اهل اسلام كه خدا و پيامبر و اهل بيت را قبول داشتند و دشمن نبودند ولي شيطان آنها را به گناه كشيد ،در عذاب باشند ؟ پيامبر براي مشركين هم دلسوزي مي كرد. در جنگ بدر وقتي سران مشركين را اسير كرده بودند و از جلوي پيامبر عبورمي دادند پيامبر لبخند مي زند. يكي از آنها گفت كه تو ما را اسير كرده اي و مي خندي ؟ پيامبر گفت كه خنده ي من براي اين است كه من شما را با غل و زنجير به بهشت مي برم ولي شما نمي آييد. پس اين پيامبر در قيامت هم پادرمياني مي كند. پيامبر كه داراي اين مقام است يعني مقام دستگيري كل مردم ،راضي نمي شود كه خودش در بهشت باشد و مسلمانان درعذاب بمانند و خدا آنقدربه او مي بخشد تا پيامبر خشنود بشود. امام سجاد(ع) مي فرمايد: خدايا اگر من را به جهنم ببري شيطان خوشحال مي شود و اگر به بهشت ببري، پيامبرت خوشحال مي شود و من مي دانم كه تو خشنودي پيامبرت را مي خواهي. سوال – پيامبر و اهل بيت در شفاعت كردن هزينه اي پرداخت مي كنند . ما چكار كنيم كه آنها هزينه ي كمتري براي شفاعت ما پرداخت كنند؟ پاسخ – درجلد هشت بحارالانوار داريم كه پيامبر در هنگام مرگ در بستر خوابيده بودند و جبرئيل نازل شد و گفت كه بهشت براي شما آماده است و ملكوتيان براي استقبال شما صف كشيده اند .پيامبر فرمود كه براي امت من چه آورده اي ؟ جبرئيل

ص: 899

گفت كه چيزهايي كه خدا به شما مي دهد بغير از چيزهايي است كه به انبياء ديگر مي دهد،مقام محمود براي شماست و آنقدر خدا از انسانها به تومي بخشد تا خشنود بشوي .پيامبر گفت كه الان چشمم روشن شد و آنگاه پيامبر جان به جان تسليم كرد. پس مومني كه پيامبر و اهل بيت را دوست داشته است در عذاب باقي نخواهد ماند البته ممكن است كه اين شفاعت مدتي طول بكشد كه اين خيلي ترسناك است. هر لحظه ي قيامت برابر با سالهاي دنياست. اميدوار كننده اين است كه آنها قطعا مومنين را دستگيري مي كنند. به مرحوم كاشف القطاع خبر دادند كه يكي از شيوخ عرب از دنيا رفته است و براي نماز ميت به سراغ او مي آيند. ايشان به كتابخانه رفت و در آنجا خوابيد زيرا نمي خواست كه براي اين عرب كه فرد صالحي نبود نماز بخواند. در خواب ديد كه اين مرد عرب را براي دفن به صحن اميرالمومنين آوردند. چند جا را براي قبر كندند و به مانع برخورد كردند و بالاخره او را دفن كردند. بعد ديد كه دو تا ملك او را از قبر بيرون كشيدند و حضرت علي (ع) دستور داد كه او را بيرون بكشند زيرا فرد صالحي نبوده است. آن عرب به اميرالمومنين گفت كه من سوالي دارم .اگر مرا بيرون بيندازيد حق من است ولي الان مرا پيش دشمنان شما مي برند و آنها مي گويند كه تو يك عمر سنگ علي را به سينه مي زدي و آخر هم تو را پيش ما آوردند. پس علي چه شد ؟ اگر

ص: 900

دشمنان اين را بگويند من چه جوابي به آنها بدهم .اميرالمومنين فرمان داد كه او را رها كنند. علامه از خواب بيدار شد و به سمت حرم اميرالمومنين رفت .ديد كه شيخ عرب را آوردند و خواستند در چند محل او را دفن كنند ولي به مانع برخورد كردند و بعد او را دفن كردند و ايشان فهميدند كه رويايش صادقه بوده است . ايشان جلو رفت و براي ميت نماز خواند. پيامبر براي دستگيري هزينه اي را متقبل مي شوند بخصوص براي افرادي كه اهل جهنم هستند.كسي كه در بهشت است جايش خوب است حتي اگر شفاعت شامل او نشود. كسي كه اهل جهنم است پيامبر بايد براي آنها زحمت زيادي بكشد تا ضامن آنها بشود. سرپرستي مومنين پيامبر و آل معصوم هستند. آنها پدران اين امت هستند. پدر براي اهل خانه هزينه مي كند. پيامبر فرمود: من و علي پدران اين امت هستيم . آنها سرپرست هستند كه انسانها را به قرب برسانند. آنها مثل پدر مسئوليت پذير هستند و در راه ما را دستگيري مي كنند. همانطور كه پدر دلسوز سپر فرزندانشان مي شود ائمه و امامان هم سپر بلا مي شدند. موسي بن جعفر مي فرمود كه من سپر بلاي امتم شدم . در زيارت اربعين داريم كه امام حسين(ع) خون قلبش را داد و سرش را بالاي نيزه داد تا بندگان خدا را از ظلالت بيرون بياورد. پس ائمه در دنيا براي شفاعت شان هزينه پرداخت مي كنند. در روايت داريم كه وقتي شما در دنيا گناه مي كنيد اهل بيت شرمنده مي شوند. امام صادق (ع) دربين ياران شان

ص: 901

فرمودند كه چرا شما پيامبر را ناراحت مي كنيد ؟ آنها گفتند كه ما كاري نكرديم .امام فرمود : مگر نمي دانيد كه پيامبر ناظر براعمال شما است و او پدر شماست . وقتي شما گناه مي كنيد پيامبر ناراحت مي شود. پس پيامبر را ناراحت نكنيد بلكه او را خوشحال كنيد. پيامبر و اهل بيت سرپرستي بندگان را دردنيا و آخرت بعهده دارند تا آنها را به سمت خدا ببرند. پس آنها سرمايه گذاري را در دنيا و آخرت تحمل مي كنند. حتي پيامبر و اهل بيت براي كساني كه حق الله و حق الناس بر گردن شان هست پادرمياني مي كنند و آبرو گرو مي گذارند. پس آنها هم در دنيا متحمل سختي بوده اند و هم در آخرت ناظر و نگران آنها هستند و شفاعت مي كنند. داريم كه اگر مي خواهيد به ما اهل بيت كمك كنيد با تقوا باشيد . حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: با تقواي تان به علي كمك بدهيد. در بحارالانوار داريم كه اين كمك به اهل بيت كمك در شفاعت و دستگيري است .پدر مهرباني كه در گردنه هاي سخت دست بچه اش را مي گيرد و مي برد تا پرت نشود و اين بچه مي خواهد دستش را بكشد، مثل ائمه است كه ما انسانها با گناه دست مان را از دست آنها مي كشيم و به سمت شيطان مي رويم .اينكار باعث مي شود كه زحمت آنها بيشتر بشود و هزينه شان بالا برود . بزرگواري مي فرمودند كه امام زمان(عج) فرموده كه ما چاره اي نداريم جز اينكه شما را

ص: 902

با خودمان ببريم. اگر اين طور باشد در جايي بايد بلايي سر ما بيايد كه پاك بشويم . و ممكن است كه آن بلا بيماري طولاني باشد تا شما پاك بشويد كه باز هم در اينجا آنها ناراحت مي شوند . آنها فرموده اند كه با پاك بودن و عفت با ما راه بياييد و محكم در صراط مستقيم پيش برويد. با اين كمك ما مي توانيم هزينه ي اهل بيت را پايين بياوريم. اهل بيت براي همه ي مردم هزينه ي مي كنند ولي كساني كه دشمني با اهل بيت كرده اند ، در روز قيامت اهل بيت از آنها حمايت نمي كنند. كساني هم كه مستضعف بوده اند اهل بيت از آنها حمايت مي كند. از مرحوم رشتي در بعد از مرگ پرسيدند كه وضعيت تو در آنجا چطور است. ايشان گفتند: شكر خدا را كه در پناه حسينيم، عالم از اين خوبتر پناه ندارد . سوال – صفحه ي 45 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – خدا در آيه قبلي در مورد پرداخت انفاق توصيه كرده بود. و در آيه 268 سوره بقره مي فرمايد كه وقتي شما مي خواهيد انفاق كنيد شيطان دو تا كار انجام مي دهد. يكي اينكه تو را وسوسه مي كند كه فقير مي شويي و تو را از انفاق مي ترساند و از طرفي تو را امر به بدي مي كند . خدا به كساني كه انفاق مي كنند دو تا وعده مي دهد: يكي اينكه در آخرت به آنها مغفرت مي دهد و در اين دنيا به آنها بركت مي دهد . يكي از عوامل

ص: 903

وسعت روزي و بركت اموال انفاق است. اميرالمومنين در نهج البلاغه دارد كه وقتي فقير شديد با خدا معامله كنيد با صدقه دادن و خدا وسعت مي دهد و او عليم است . سوال – در مورد گروههاي شفاعت كننده توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – در روايات حدود بيست دسته شفاعت كننده نامبرده شده است. دست اول خدا بعد پيامبر و بعد اهل بيت و دسته ي چهارم انبياء الهي هستند كه امت خودشان را شفاعت مي كنند . دسته ي چهارم علما هستند .در قيامت به عابد مي گويند كه به بهشت برو ولي به عالم مي گويند كه بايست و كساني را كه تربيت كرده اي ببين . دسته ي ششم شهدا هستند. داريم : انبياء ،علما و شهدا هم شفاعت مي كنند. شفاعت خدا و پيامبر و اهل بيت نامحدود است ولي شفاعت بقيه شفاعت كنندگان محدود است .مثلا شهدا خانواده و دوستان شان را مي توانند شفاعت كنند. گروه هفتم ملائكه هستند ،مثل دو ملكي كه اعمال ما را ثبت مي كنند يا ملكي كه سلام هاي زائرين را به امام حسين (ع) مي رسانند. هشتمين شفيع ما قرآن است . داريم كه قرآن را ياد بگيريد كه در قيامت شما را شفاعت مي كند. قرآن در قيامت به زيباتري چهره نمايان مي شود و به صف مسلمين مي آيد و مسلمين تعجب مي كنند و فكر مي كنند كه جزو شهدا است و بعد به صف بالاتر مي رود تا به زير عرش الهي قرار مي گيرد. قرآن در آنجا از بعضي شكايت مي كند و از بعضي شفاعت مي كند.

ص: 904

كساني كه با باطن قرآن ارتباط برقرار كرده اند شفاعت قرآن از آنها عميق تر است .اين حديث در كافي است . كمترين حدي كه يك مومن مي تواند شفاعت بكند تا سي نفر پايين تر از است . دهمين شافع رحم و خويشان هستند يعني كساني كه بالاتر هستند خويشاوند پايين تر را شفاعت مي كنند. يازدهمين شفاعت ما اعمال صالح است .يكي از كساني كه دست ما را مي گيرد اعمال ماست . داريم : شفيعي بهتر از توبه نيست. در جايي گفته شده كه صلوات دست ما را مي گيرد .دوازدهمين شفيع همسايه است .بخاطر همين رابطه با همسايه در دنيا و در آخرت خوب است . سيزدهمين شفيع بچه هاي سقط شده هستند. رحمت خاص شامل حال آنها مي شود و دم بهشت مي ايستند تا پدر ومادرشان بيايند. چهاردهمين دسته شفيع دوست است .كساني كه دوستي شان در دنيا صادقانه است در آخرت هم دست همديگر را مي گيرند. پانزدهمين دسته فقرا هستند. فقرا مومني كه با عزت زندگي كردند خدا براي آنها جبران مي كند و به آنها شفاعت مي دهد. آنها خانواده ي خودشان را شفاعت مي كنند كه فقر را تحمل كرده اند. صلوات، توبه، راست گويان، مجاهدين و دانشجوياني كه علم مفيد كسب مي كنند مي توانند شفاعت بكنند. انشاء الله ما جزو كساني باشيم كه از شفاعت گسترده ي اهل بيت بهره مند بشويم .

91-05-08

سوال – شفيعان ما چه كساني هستند ؟ پاسخ – از آيات و روايات اين طور برمي آيد كه بيست دسته هستند كه ما را شفاعت مي كنند. اين شفيعان

ص: 905

آبرومند هستند كه مي توانند دست ديگران را بگيرند. اصل دستگيري خداست .اولين شفيع خداوند است يعني شفاعت خداوند است كه از كانال خوبها، دست پايين ترها را مي گيرد. اين كشش رحمت و مغفرت خود خداست كه اين طور جلوه مي كند. خدا آفرينش عالم را با رحمت شروع كرد. و اين رحمت شامل همه چيز شد كه اين رحمت عالم است .بعضي ها از انسانها جذب رحمت خدا شدند و مومن شدند و بعضي از انسانها به خدا پشت كردند و رحمت را جذب نكردند. كساني كه با خدا آشتي كردند، مومن شدند و با ايمان شدند. درآخرت خداوند رحمت خاصي هم دارد و اين رحمت شامل همه ي انسانها نمي شود. اين رحمت خاص شامل كساني مي شود كه در دنيا اين رحمت را جذب كرده باشند يعني مومنين . پس شفاعت خدا شامل فرد مومن مي شود كه رحمت خدا را در عالم دنيا جذب كرده است و كساني كه در اين دنيا رحمت خدا را جذب نكرده اند رحمت خاص خدا شامل آنها نمي شود و غضب خدا شامل حال آنها مي شود. خدا هم صفت رحمت و هم صفت عدل دارد يعني خدا هم رحيم است و هم عادل. در قيامت خدا با مومنين با رحمتش برخورد مي كند. اين رحمت با رحمتي كه ما در دنيا از خدا مي بينيم خيلي فرق دارد. حضرت امير مي فرمايد :خدا رحيم است نسبت به مومنان .رحمت خدا صد قسمت است و يك قسمت از آن را به دنيا فرستاده است. تمام مهرباني و رحم بين انسانها و حيوانات آثار يك

ص: 906

جز رحمت خداست و نود و نه درصد آن در آخرت ظهور پيدا مي كند. خدا با مومنين با عدلش برخورد نمي كند. اگر خدا بخواهد در آخرت با عدلش برخورد بكند به جز چهارده معصوم همه مشكل دارند و مردود مي شوند. وقتي حضرت يونس ترك اولي انجام داد خدا او را در شكم نهنگ زنداني كرد و او در شكم نهنگ ذكر و تسبيح خدا را گفت و توبه كرد . خدا مي فرمود اگر يونس به ما متوسل نمي شد و ذكرنمي گفت تا قيامت در شكم ماهي مي ماند. اگر خدا بخواهد با عدلش با ما كه گناه كبيره و صغيره انجام مي دهيم رفتار كند چه مي شود ؟ ما متوجه گناه و حرمت شكني گناه نمي شويم و فكر مي كنيم كه گناه صغيره است . در روايت داريم كه شما به كوچكي گناه توجه نكنيد بلكه به كسي كه از او نافرماني كرده ايد توجه كنيد. اگر كسي به يك فرد عادي بي احترامي كند بد است ولي اگر به يك مرجع تقليد بي احترامي كند بدتر است و اگر به امام زمان بي احترامي كند خيلي بدتر است.اگر كسي به خدا بي احترامي كند خيلي خيلي بد است. پس گناه كوچك نيست اگر خدا بخواهد با عدلش برخورد بكند. علما براي خلاف ادب كوچكي كه از آنها سر مي زند اشك مي ريختند و ناراحت بودند. مرحوم ملكي تبريزي مي گفتند كه در مجلسي ،شبه غيبتي شد و من از آنجا بيرون آمدم و خيلي ناراحت بودم . ايشان مي گفت كه اين شبه غيبت چهل روز

ص: 907

من را عقب انداخت. زيرا بي حرمتي شد. آقا مصطفي فرزند امام خميني ديدند كه امام دارد گريه مي كند. همسرش گفت كه شايد نماز شبي از ايشان فوت شد يعني براي ترك مستحب گريه مي كردند زيرا آنها عظمت خدا را مي فهميدند. آنها مي ديدند كه اين گناه يا مكروه نسبت به چه كسي است. اگر خدا با مومن با عدلش برخورد بكند ظلمي نكرده است ولي خدا اين كار را نمي كند و از مومن مي گذرد . ولي كسي كه پشت به خدا كرده است خدا از او نمي گذرد. افاضه ي رحمت خدا قانون و قواعدي دارد. وقتي خدا رحمتش را مي فرستد اولين موجود در عالم كه از نظر مقام بالاتر است آنرا جذب مي كند و به مقام هاي پايين تر مي رساند، در واقع سلسله مراتب دارد. پس اين رحمت مستقيم به ما نمي رسد . وقتي استاد درس مي دهد مطالبي را مي گويد و شاگردي كه هوش بالاتري دارد آن مطلب را زودتر از همه را مي گيرد و ممكن است براي ديگران آنرا توضيح بدهد. يعني با مراتبي علم استاد به افراد مي رسد. رحمت خدا هم با مراتب مي رسد .اولين كسي كه رحمت خدا را در دنيا و آخرت مي گيرد پيامبر است .رحمت خاص خدا همان شفاعت خداست كه به پيامبر افاضه مي شود و بعد با سلسله مراتب به شفيعان ديگر مي دهد. ديگر شفيعان مثل انبيا، علما، شهدا و صالحين هم شفاعت را از پيامبر مي گيرند. نظام عامل نظام اسباب است. زيرا ما ظرفيت نداريم كه مستقيم از

ص: 908

خدا رحمت را بگيريم. وحي را خدا مي فرستد و شاگرد ممتاز گيرنده ي اين وحي است و با سلسله مراتب به مقام پايين تر مي دهد. حيات را خدا مي دهد و يك واسطه ي آن پيامبر و يك واسطه ي آن اسرافيل است و واسطه ي پايين تر ملائك زير دست اسرافيل است . يك واسطه ي حيات پدر و مادر است .رزق وشفا دادن هم همين طور است .تمام فيض هاي خداوند به اين شكل است. اين قانون دنيا وآخرت است .پس شفاعت همان رحمت و لطف خداست كه با واسطه به پيامبر و ... رسيده است. در سوره ي زمر آيه 44 داريم : همه ي شفاعت ها متعلق به خداست .اين نظام سلسله مراتب را از دست ندهيد .ما اسباب را واسطه مي دانيم .اگر ما از اهل بيت حاجت مي خواهيم و توسل مي كنيم آنها واسطه هستند. حضرت عيسي به اذن خدا مرده را زنده مي كرد. ديد ما نسبت به واسطه ها ديد شرك آلود نيست .گاهي اوقات در مورد توسل ما را محكوم به شرك مي كنند. ديد ما نسبت به آنها ديد واسطه اي است . مثلا وقتي مي گوييم كه يا رسول الله مشكل من را برطرف بكن ، مي دانيم كه آنها شفا را از خدا مي گيرند. آيت الله مجتهدي تهراني مي فرمود : من خدمت آيت الله خوانساري رسيدم و پرسيدم كه وقتي ما به امام رضا (ع) مي رويم، خدا را مخاطب قرار بدهيم يا بگوييم :اي امام رضا(ع) بچه ي من را شفا بده . ايشان فرمودند كه هر

ص: 909

دو خوب است ولي بهتر است كه به واسطه بگوييد و او به خدا بگويد. حتي سر قبر طبرسي برويد و از او بخواهيد كه از امام رضا (ع) بخواهد. آيت الله حسن زاده ي آملي مي گفتند كه استادم مي گفت كه گاهي من از امام رضا (ع) حاجتي مي خواهم ولي داده نمي شود و حاجتم را از شاه عبدالعظيم حسني مي گيرم و حواله اينجا داده مي شود. زيرا سنخيت ما با ايشان بيشتر است .پس اصل شفاعت خود خداوند است . سوال – صفحه ي 38 قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ – درآيه 237 سوره بقره خدا مي فرمايد : اگر شما مردها همه ي مهريه را ببخشيد( اگر ازدواج تمام صورت نگرفته است بايد نصف مهريه پرداخت بشود) و گذشت داشته باشيد اين به تقوا نزديكتر است.گذشت و فضل را بين خودتان فراموش نكنيد. خدا ناظر بر همه چيز است . خدا احكام حقوقي مربوط به ازدواج را با يك توصيه ي اخلاقي همراه مي كند.از نظر حقوقي خدا حكم را مي دهد ولي توصيه مي كند كه اگر آنرا ببخشي بهتر است. اين نشان مي دهد كه حقوق با اخلاق همراه است .حتي در طلاق هم رابطه بايد اخلاقي باشد. خداوند توصيه مي كند كه اگر عفو بكنيد بهتر است و فضل را فراموش نكنيد. خدايي كه به بنده اش اين توصيه را مي كند، آيا مي شود كه خودش با فضل با بنده اش رفتار نكند؟ سوال – چرا پيامبر رحمت لله العالمين است ؟ پاسخ – خدا رحمتش را به پيامبر مي دهد و او رحمت

ص: 910

لله العالمين مي شود يعني همه ي رحمت خدا را گرفته است و اين رحمت بايد بين تمام عوامل پخش بشود. پس لقب پيامبر رحمت لله العالمين است و كنيه اش ابوالقاسم است. ايشان تقسيم كننده ي رحمت هستند. در جلد 18 بحار داريم : در معراج، شبي كه جبرئيل هم با من نبود و من بالاتر از جبرئيل رفتم، هنگام برگشت خدا مرا ابوالقاسم ناميد و فرمود : برو هم تو راهنماي ديگران هستي و هم راه يافته هستي ،خوش آمدي وخوش رفتي ، خوش به حال تو و كسي كه تو را تصديق بكند. وقتي پيامبر پايين آمد و پيش جبرئيل رسيد و براي جبرئيل گفتگو را تعريف كرد و جبرئيل پرسيد كه چرا خدا شما را ابوالقاسم صدا زد . همانجا خطاب رسيد: اي احمد ،تو را ابوالقاسم گفتم زيرا تو صاحب قسمت كردن رحمت هستي. اگر پيامبر در قيامت رحمت را تقسيم مي كند در دنيا هم اين كار را مي كند. پس تمام كساني كه پايين تر از پيامبرهستند به رحمت پيامبر محتاج هستند، چه خوبان و چه گناهكاران . پس شفاعت پيامبر مخصوص گناهكاران نيست بلكه براي هر كسي است كه پايين تر از پيامبر است. منظور از گناهكار كسي است كه گناه كرده است و توبه نكرده است .اين شخص براي اينكه از جهنم خارج بشود نياز به شفاعت پيامبر دارد. حتي خوبان براي رفع ترس و وحشت از برزخ و قيامت نياز به شفاعت دارند. ما در قيامت نياز داريم كه سريع به حساب ما برسند و يا ما را بي حساب به بهشت ببرند. اينها نيازهاي

ص: 911

ماست. حتي كسي كه بي حساب به بهشت رفته است مثل انبياء، احتياج به رحمت بالاتر دارند . پس همه به رحمت پيامبر نياز داريم. ما در آنجا با زبان بي زبان مي گوييم كه نياز به رحمت داريم. كسي كه درجهنم است يا كسي كه در مواقف است اقتضاي حالش دريافت رحمت است .در جلد هشت بحار داريم كه امام رضا (ع)به يكي از اصحابش فرمود اگر حاجتي داشتي بگو: خدايا تو را به حق محمد وعلي مي خوانم . آنها پيش تو آبرو دارند به جهت اين شأن و مرتبه اي كه آنها دارند بر آنها صلوات بفرست و حاجت من را هم بده. امام فرمود :وقتي قيامت فرا برسد هيچ ملك مقرب ،هيچ پيامبر مرسل و هيچ مومن امتحان پس داده اي نيست كه احتياج به شفاعت آنها نداشته باشد . پيامبر همه را شفاعت مي كند. در روايات متواتر از شيعه و سني نقل شده است كه پيامبر فرمود : شفاعت من شامل كساني است كه اهل گناهان كبيره بوده اند و از دنيا رفته اند. پيامبر فرمود : من شفاعت خودم را براي كساني كه گناهان كبيره كرده اند و توبه نكرده اند و از دنيا رفته اند ،ذخيره كرده ام . كساني كه افراد خوب هستند نيازي به شفاعت ندارد . سند اين روايت خيلي محكم است . منظور پيامبر اين است كه انسانهاي خوب نياز به شفاعتي كه بايد از جهنم بيرون بيايند ندارند. روايات را بايد با هم خواند. اين روايت را بايد درست معني كرد .منظور اين است كه خوب ها نياز به شفاعت خروج از

ص: 912

جهنم را ندارند . شفاعتي كه براي ترفيع مقام است براي خوبان است . مقام محمود پيامبر هم همين است كه همه او را ستايش مي كنند . خدايا به حق پيامبر و اهل بيت،ما را جزو كساني كه با آنها محشور مي شوند و شفاعت شان شامل حال آنها مي شود، قرار بده .

91-05-01

سوال – در مورد حقيقت شفاعت توضيحاتي كامل تري بفرماييد . پاسخ- حقيقت شفاعت از ارتباط در دنيا شروع مي شود ، ارتباط با بعضي از انسانها كه اتحاد روحي و سنخيت ايجاد مي كند. اگر شما نسبت به بعضي از انسانها در دلت محبت داشته باشي و دلبستگي در دل شما ايجاد بشود و موحب تبعيت و پيروي از او بشود و شما او را رهبر خودت قرار بدهي ، تجسم اين ارتباط در قيامت بصورت شفاعت است . انسانهاي نوراني در اين دنيا همديگر را جذب مي كنند و در قيامت اين افراد بصورت شفاعت جذب مي شوند و اولياء آنها را به سمت بهشت مي روند. اهل جهنم در دنيا همديگر را جذب مي كنند و در دايره ي محبت آنها قرار مي گيرند و در آخرت هم با هم جمع مي شوند و به سمت جهنم خواهند رفت . ما روايات زيادي داريم كه ائمه حق و باطل پيروان شان را به سمت بهشت وجهنم مي كشانند. درجلد هشت بحارالانوار از امام صادق (ع) داريم : در محشر از طرف خداوند ندا دهنده اي صدا مي زند :آيا اين عدالت پروردگارتان نيست كه هر كسي كه در دنيا پيرو او بوديد با او محشور بشويد .

ص: 913

همانطور كه در آخرت اعمال ما تجسم پيدا مي كند ارتباطات ما هم در آخرت تجسم پيدا مي كند .بيابان نشيني از پيامبر سوال كرد كه قيامت چه زماني است ؟ پيامبر به نماز ايستاد و بعد از نماز پيامبر فرمود : چه چيزي براي قيامت آماده كرده اي ؟بيابانگرد گفت : من خيلي اهل اعمال مستحبي نيستم ولي خدا و رسول را دوست دارم . پيامبر فرمود : هر كسي با محبوبش همراه است . اگر دل شما را رسول خدا و اولياء خدا پر كرده است با آنها خواهيد بود . اگر پيوند شما با آلودگي ها و سران كفر است با آنها همنشين خواهيد شد. ما عنواني بنام الحاق و پيوند داريم اما ماهيت و حقيقت آن همان شفاعت است .در قرآن داريم كه در آخرت بعضي به بعضي ملحق مي شوند. درآيه 21 سوره ي طور داريم : كساني كه مومن هستند و در بهشت درجات بالايي دارند و ايمان خالص دارند ، اگر فرزندان آنها در ايمان از آنها تبيعيت كردند،(پدران اين امت مثل ائمه و اولياء )ما اين فرزندان را به پدران ملحق مي كنيم .( بدون اينكه خوبي از اعمال پدران كم بشود) . حالا اين سوال پيش مي آيد كه آيا اين ظلم نيست كه فرزندان بدون اينكه كارخوبي انجام بدهد به پدران ملحق مي شوند ؟ اين نشان مي دهد كه در اين شفاعت اتفاقي رخ مي دهد يعني صلاحيتي در كساني كه پايين تر هستند پيش مي آيد كه به پدران ملحق مي شوند . وقتي انسان معصيتي انجام مي دهد اثر سوء و منفي

ص: 914

در روح انسان بجا مي گذارد كه اگر گناهان زياد بشود چهره ي باطن عوض مي شود . امام باقر (ع) مي فرمايد : انساني كه بدنيا مي آيد روحش سفيد است ، اگر يك گناهي مرتكب شد نقطه سياهي روي روح او ثبت مي شود. اگر فرد توبه كرد آن نقطه پاك مي شود ولي اگر توبه نكرد اين نقاط سياه در روح فرد گسترش پيدا مي كند و به قول قرآن بر دل آنها مهر مي خورد . خداوند از سر لطف و رحمت ،وسيله هايي براي شستشو گذاشته است كه اين سياهي ها پاك بشود. بعضي از اين اعمال در اين دنيا وجود دارد مثل توبه كه با آن مي توان نقاط سياه را پاك كرد يا شهادت در راه خدا كه آثارگناه را پاك مي كند يا اعمال خوب و واجبات كه كارهاي بد را مي شويد يا دوري از گناهان كبيره باعث پاك شدن گناهان مي شود. اينها اسبابي است كه گناهان را پاك مي كند. بعضي از اسباب در آخرت باعث پاك شدن گناهان مي شود مثل شفاعت. الحاق به پدران و خوبي باعث مي شود كه آلودگي هاي انسان پاك بشود. در واقع شفاعت يكي از اسباب تطهير است .در قرآن مي فرمايد كه اگر شما در دايره ي جاذبه ي خوبان قرار بگيريد يعني كساني كه مومن هستند ما شما را به پدران تان ملحق مي كنيم بدون اينكه اعمالي از آنها را به شما بدهيم .يعني تغييري در شما رخ مي دهد و شما پاك مي شويد. در زيارت جامعه كبيره ( متن امام شناسي است

ص: 915

)داريم : ولايت شما اهل بيت مايه ي پاك شدن ماست . مرحوم مجتهدي كه مقاماتي داشتند مي فرمودند : ما به هر جا رسيديم با اشك و توسل به سيدالشهدا رسيديم . اين اشك انسان را تطهير مي كند. شايد حوض كوثر براي همين پاك كردن گناهان باشد. كساني كه تحت شفاعت از جهنم خارج مي شوند بايد پاك وارد بهشت بشوند و شايد در حوزه كوثر تطهير بشوند. آيه 21 سوره طور كه بحث الحاق است ،ماهيتش شفاعت است . محبت به اهل بيت انسان را در آخرت پاك مي كند. در مورد الحاق روايت داريم اگر شما اعمال خوب انجام بدهيد( خوش اخلاق باشيد) همنشين ما در بهشت خواهيد بود. البته همنشيني درجاتي دارد. هم سلمان و هم يك فرد معمولي همنشين پيامبر مي شوند. استاد كمپاني ،استادعلامه طباطبايي مي فرمود : من خواب پدرم را ديدم كه جاي خوبي در برزخ داشت و از ايشان پرسيدم كه جاي شما بهتر است يا ميرزاي شيرازي ؟ ايشان گفت :ما كجا و ميرزاي شيرازي كجا .من پرسيدم شيخ انصاري چطور ؟ ايشان گفت: او كه جايش فوق العاده است . پرسيدم آيا شما اباعبدالله را مي بينيد ؟ ايشان گفت كه هر چند گاهي ايشان را مي بينيم و مست مي شويم . هر چه ميزان پيروي و شباهت فرد با اهل بيت بيشتر باشد از شفاعت بيشتري در آخرت برخوردار خواهد بود . درجلد هشت بحارالانوار داريم كه فردي به پيامبر گفت: من خيلي به شما علاقه دارد و نمي توانم دوري شما را تحمل كنم و ترس من از روز قيامت

ص: 916

است كه چطور دوري شما را تحمل كنم . آيه نازل شد :هر كسي كه از خدا و رسول تبعيت بكند در آخرت همراهي با پيامبران و شاهدين و صالحين دارد .اين بشارت بزرگي است . ما از جهت عمل نقص داريم ولي چون اعتقاد ما را در دايره ي آنها قرار مي دهد، با آنها همنشين هستيم . روايتي داريم كه فردي از خراسان تا مدينه پياده رفته بود تا امام باقر (ع) را ببيند. در راه پايش تاول زده بود و خون راه افتاده بود .او پايش را به امام نشان داده و گفت كه چيزي جز محبت شما مرا به اينجا نكشيده است. امام فرمود : دين چيزي جز اين محبت نيست .اگر كسي ما را دوست داشته باشد خدا او را با ما محشور مي كند . پس انسان با محبوبش محشور مي شود. سوال – ما در مورد شفاعت بايد از چه چيزي بترسيم؟ پاسخ – ما بايد از اين بترسيم كه مبادا شفاعت شامل حال ما نشود. درست است كه ائمه فرموده اند كه ما شفيعان شما هستيم ولي ما هم بايد در دايره ولايت آنها بمانيم . امام صادق (ع )مي فرمايد : واي به حال كساني كه شفيعانش از او روي برگردانند. زيرا ما كاري كرده ايم كه با آنها سنخيتي نداريم و آنها ما را نمي شناسند. شمر در لشگر اميرالمومنين بود و درجنگ صفين مجروح شد ولي او در كربلا قاتل امام حسين (ع) شد . زبير از ياران امام علي (ع) بود ولي بعد از به حكومت رسيدن امام با او جنگيد. پس حب

ص: 917

و معرفت بايد با عمل همراه باشد . آلودگي ها و گناهان تحت ولايت ابليس است . آلودگي ها و گناهان ممكن است كه انسان را از ولايت خدا به ولايت شيطان ببرد . سوال - صفحه ي 31 قرآن كريم را توضيح بفرماييد . پاسخ – درآيه دويست سوره بقره داريم :بعضي ها در حج از خداÂ دنيا مي خواهند و بعضي ها در دنيا حسنه مي خواهند و حسنه ي آخرت را هم مي خواهند و از عذاب آتش جهنم به خدا پناه مي برند . بعضي ها حتي در عبادات شان هم دنبال دنيا مي گردند. بعضي ها فقط مي خواهند به دنيا برسند و كاري به خوبي يا بدي آن ندارند. اما بعضي ها همت بلند دارند كه هم حسنه دنيا و هم حسنه آخرت را مي خواهند. اگر كسي بخواهد خودش را خرج دنيا بكند، از خود كالاهاي دنيا كمتر است. در روايت داريم كه قيمت جسم شما بهشت است . حالا قيمت روح ما چقدر است ؟ سوال – در ادامه ي بحث شفاعت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – شفاعت فقط مخصوص قيامت نيست و در برزخ هم هست . هيچ دنيايي نيست كه ائمه دست شان در آنجا بسته باشد و نتوانند دستگيري كنند. ما داريم كه هنگام وفات ائمه و حضرت امير مي آيد و در هنگام شب اول قبر ائمه به ما كمك مي كنند. پيامبر فرمود كه محبت من و اهل بيت من، هفت جا به شما كمك مي دهد :هنگام مرگ در برزخ و در ميزان و ... در زيارت جامعه ي كبيره داريم

ص: 918

كه ائمه رحمت متصل خداوند هستند و قطع نمي شوند. زيرا خدا هم رحمتش قطع نمي شود . آيت الله سيدجمال گلپايگاني مي گفتند كه در نجف زير نظر استاد كربلايي Â بودم و يافتم كه من عالم را فيض مي دهم و قدرت همه در دست من است . من مي دانستم كه اين اشتباه است ولي من اين را يافتم . نزد استادم رفتم و ايشان گفتند كه نزد اميرالمومنين برو. من اميرالمومنين را واسطه قرار دادم ولي نتيجه نگرفتم و بعد موسي بن جعفر(ع) را شفيع قرار دادم و به كاظمين رفتم و آنقدر گريه كردم كه اين حال را از من بگيرد. هنوز از گريه سر برنداشته بود كه لاحول ولاقوة الابالله را فهميدم . من عكس خدا را در آينه ديدم و فكر كردم كه خودم هستم . بعد تا چند روز اين حال توحيدي را يافتم و بعد سر قبر اميرالمومنين رفتم و چيزي يافتم كه خيلي بالاتر از آن بود كه من مي خواستم ، بعد فهميدم شفاعتي كه موسي بن جعفر(ع) در دنيا از من كرد، سرآغاز شفاعتي بود كه اميرالمومنين مي خواست از من بكند. پس در همه جا دست اهل بيت باز است . امام صادق (ع) مي فرمايد : من براي شما در برزخ مي ترسم ، اگر در قيامت كار بدست ما افتاد، ما مي دانيم چكار بكنيم . در مورد اين روايت بايد گفت كه روايت اهل بيت را بايد با هم ديد. طبق دلايلي كه ما گفتيم دست اهل بيت در همه جا باز است .اين روايت را بايد اين طور

ص: 919

معنا كرد كه شفاعت اصلي ما در قيامت است زيرا آنجا هولناك تر است . ائمه در دنيا و برزخ هم دست ما را مي گيرند ولي ما متوجه آن نيستيم . علامه طباطبايي در جلد يك الميزان مي فرمايد كه در برزخ و دنيا به شفاعت ، تصرف مي گويند . پس شفاعت اهل بيت در همه جا هست ولي شفاعت اصلي اهل بيت براي قيامت است . سوال – د رمورد ماه مبارك رمضان توصيه هايي بفرماييد. در ماه مبارك اولين قدم شما اين باشد كه چه كارهايي را نبايد بكنيد، اين مهم است.ما بدنبال ذكر و دعا مي گرديم ،بجاي اينكه دنبال اينها باشيم بدنبال اين باشيم كه چكار نكنيم . امير المومنين از پيامبر پرسيد كه بالاترين عمل در ماه رمضان چيست؟ پيامبر فرمود : بهترين كار اين است كه كارهايي را انجام ندهيد .پس ما بايد در ماه رمضان گناه و ظلم و آلودگي نداشته باشيم و ديگر اينكه ارتباط خودمان را با قرآن و اهل بيت بيشتر بكنيم ،از خواندن و قرائت قرآن ورود به تفسير قرآن هم داشته باشيم . يك سوم دعاي افتتاح در مورد امام زمان (عج) است. تعقيبات ماه رمضان ( خدايا همه فقير ها را غني بكن و همه اسيرها را آزاد بكن و ... )ترسيم جامعه ي ظهور است . شب قدر را كسي درك مي كند كه پيوندش را با اهل بيت و امام زمان (عج) زياد كند. انشاءالله ماه رمضان، ماه پيوند بيشتر ما با قرآن وعترت باشد.

91-04-25

91/4/25 سوال – در مورد شفاعت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – يكي از

ص: 920

مهمترين مباحث معاد و عالم آخرت شفاعت است .اين مسئله پيچيده است . آيا شفاعت عده اي را برگناه تشويق نمي كند؟ آيا شفاعت شرك نيست؟( وهابيت ما را متهم به شرك مي كنند) آيا شفاعت نوعي پارتي بازي و ظلم نيست؟ آيا شفاعت مخصوص گناهكاران است يا خوبان هم به شفاعت نياز دارند ؟ آيا در برزخ هم شفاعت است ؟اينها سوالات مهمي است كه بخشي از معارف ما را تشكيل مي دهد و هر مومني بايد جواب اين سولات را بداند. امام صادق (ع) مي فرمايد: هر كس سه چيز را انكار بكند مومن نيست : معراج، سوال قبر و شفاعت .شفاعت يعني واسطه گيري و پادرمياني. شفاعت يعني اينكه يك موجود قويتر براي موجود ضعيف تر پا درمياني بكند. معصومين و اولياء خدا بتوانند موجودات پايين را دستگيري كنند. انسانهاي پايين تر يا در عذاب هستند كه دست آنها را مي گيرند و از جهنم بيرون مي آورند يا موجود پايين در بهشت است و درجه ي آنها راÂ بالاتر مي برند. شفاعت دو مصداق دارد و فقط مخصوص گناهكاران نيست و كمك مي كند تا خوبان هم به رتبه هاي بالا بروند. حتي انبياء بزرگ نياز به شفاعت پيامبر ما دارند.يكي از خدمتكاران امام سجاد(ع) حرف جسارت آميزي در خدمت امام باقر(ع) زدند . او گفت كه شما مردم را فريب مي دهيد و از شفاعت صحبت مي كنيد .امام فرمود : واي بر تو ،آيا دلت خوش شده است كه از حرام ها دوري مي كني و حلال ها را رعايت مي كني ،فكر مي كني كه تو به شفاعت

ص: 921

نياز نداري و به اعمالت دل خوش شده اي ؟ اگر بداني در قيامت چه مراحل هولناكي در پيش است،مي فهمي كه همه از اولين تا آخرين احتياج به شفاعت پيامبر دارند زيرا همه ي انسانها از مقام پيامبر پايين تر هستند. پس شفاعت مخصوص گناهكاران نيست . شفاعتي كه در عالم آخرت رخ مي دهد، تجسم يك ارتباطي است كه در دنيا بين انسانها است .اعمالي كه ما در دنيا انجام مي دهيم در آخرت تجسم پيدا مي كند ، رفتارهاي خوب و بد بصورت ملكوتي در عالم آخرت تجسم پيدا مي كند. علاوه بر اينكه اعمال ما تجسم پيدا مي كند، روابطي كه ما با انسانها داريم تجسم پيدا مي كند. وقتي شما كسي را دوست داريد، كم كم از او پيروي مي كنيد و رنگ او را به خودتان مي گيريد، او را محب خود قرار مي دهيم و بعد او را رهبر قرار مي دهيد و جذب او مي شويد، اين محبت و پيروي و ارتباط روز قيامت به شكل شفاعت و دستگيري و جذب در مي آيد .يعني در روز قيامت ، موجودي كه شما در دنيا جذب او بوده ايد و امام شما بود ،شما را جذب مي كند. وقتي شما كسي را محبوب قرار مي دهيد، ممكن است كه آن فرد از شما بالاتر نباشد ولي شما او را امام خودت قرار مي دهيد. ممكن است آن فرد فرعون باشد و شما او را رهبر خودت قرار داده اي .اين رابطه ي واقعي در قيامت شما را جذب مي كند چه اين امام حق باشد چه باطل .

ص: 922

در قرآن داريم : هر كسي را با امامش مي خوانند. در قرآن در مورد فرعون داريم : فرعون در روز قيامت جلو مي افتد و آنها را به سمت آتش مي برد .اولياء اللهي كه عده اي را جذب كرده اند و با آنها ارتباط برقرار كرده بودند ، آنها را جذب مي كنند و به سمت بهشت مي برند. هر مقداري كه ما در دنيا نسبت به آنها جذب شده ايم ، همان مقدار ما را در آخرت بالا مي برند. مثلا اگر كسي جذب انبياء شده است كه همه ي زندگي اش محو اينها شده است مثل سلمان، اين فرد شفاعت زيادي شامل حال او مي شود و بشدت جذب مي شود. پس شدت شفاعت به شدت جذبي است كه در دنيا وجود دارد.هر مقدار كه شما نسبت به حضرت علي (ع) علاقه داري ، در آخرت اين شدت بالا بردن ،به علاقه ي شما بستگي دارد . شفاعت روز قيامت تابع جذب و پيروي در دنيا است. شفاعت اهل بيت هم شامل گناهكاران مي شود بشرطي كه در دنيا فرد جذبي نسبت به اهل بيت داشته باشد يعني در دنيا دست شان در دست اهل بيت باشد تا در آن دنيا بصورت شفاعت ظهور كند. اگر كسي دشمن اهل بيت باشد و سنخيتي با اهل بين نداشته باشند، در قيامت جذب آنها نمي شوند.پس شفاعت شامل همه ي كساني كه با اهل بيت ارتباطÂ داشته اند مي شود . روايت داريم كه حضرت نوح ،عيسي،آدم و ... در تمام سختي ها و ترك اولي ها به اهل بيت متوسل مي شدند.

ص: 923

وقتي حضرت آدم به آن درخت نزديك شد و هبوط كرد، به زمين آمد و سالها گريه كرد.خدا به او كلماتي آموخت تا توبه اش قبول بشود و اين كلمات اسامي پنج تن بودند. حضرت ابراهيم در آتش به اهل بيت متوسل شدند. اينها در جاذبه ي اهل بيت بوده اند پس در قيامت هم، جاذبه ي اهل بيت شامل حالشان خواهد شد . كسي كه ايمان نداشته است و اهل ولايت نبوده است و از آنها پيروي نداشته است ،شفاعت شامل حال آنها نمي شود مگر مستضعفين كه چيزي از دين به آنها نرسيده است و عنادي با اهل بيت نداشته اند.در روايت داريم كه از هشت در بهشت يك در بهشت مخصوص كساني است كه خدا را قبول دارند و اهل توحيدند ولي اهل ولايت نبود، اينها مستضعف بوده اند. اين رابطه يك رابطه ي قراردادي نيست بلكه يك رابطه ي قراردادي و تجسمي است . كسي نمي تواند اعتراض كند كه چرا شفاعت شامل حال من شد يا نشد زيرا آنها تجسم رابطه ي ما است و كسي نمي تواند به آن اعتراض كند. شفاعت تكويني است و تابع رابطه اي است كه ما برقرار كرده ايم. اگر مومن گناهي مي كند ذاتش پشيمان است و به گناهش افتخار نمي كند. در روايت داريم كه علامت مومن بودن اين است كه وقتي گناه مي كند ذاتش او را پس مي زند و افتخار نمي كند. در قيامت جاذبه ي اهل بيت شامل حال چنين مومني مي شود زيراÂ به اهل بيت محبت داشته است . محبت يك عمل قلبي است و ارزشمند

ص: 924

است .پيامبر فرمود : محبت من به اهل بيت در هفت جا خودش را نشان مي دهد :هنگام مرگ ،در قبر،Â هنگام نشر ، هنگام حشر،دادن نامه عمل ، حساب ، ميزان و صراط . هر مقدار رابطه ي ما قويتر باشد در قيامت جاذبه بيشتر است . درهنگام قيامت ما قدر شفاعت را بيشتر درك مي كنيم .يكي از بالاترين لذت ها اين است كه انسان در دنيا تحت ولايت اهل بيت باشد، در آخرت اين لذت را همه درك مي كنند كه بالاتر از اين لذتي نيست . شفاعت امام حسين(ع) در قيامت خيلي گسترده است زيرا در دنيا جاذبه اش خيلي زياد است. بعضي بزرگان مي گويند كه دستگاه امام حسين (ع) مشتري اش از دستگاه خدا بيشتر است البته دستگاه امام حسين (ع) همان دستگاه خداست . بخاطر نوع محبتي كه امام حسين(ع) در دل مردم دارد شفاعت خيلي گسترده است .مرحوم شاه آبادي استاد امام خميني بودند وعده اي از بازاري هاي تهران شاگرد ايشان بودند و اهل كشف شده بودند . يكي از اين بازاري ها دوسال به خدمت ايشان نيامد و بعد از دوسال وقتي براي دادن خمس به محضر ايشان آمد، گفت :من در خواب عالم آخرت را ديدم و در آنجا كساني را كه مي شناختم در عذاب بودند و تا آنها من را ديدند به من گفتند كه براي ما كاري بكن ،يكي گفت كه به خدمت آقاي شاه آبادي برويم ، در عالم آخرت ما به خدمت شما آمديم و شما در آنجا جاي عجيبي داشتيد و به شما گفتيم كه ذكري به ما

ص: 925

بگوييد كه از اين گرفتاري خلاص بشويم . شما فرموديد كه يك صدا بگوييد: يا حسين ، ما اين را گفتيم و خلاص شديم . من فهميدم كه بايد پيش ما بيايم و اين قطع ارتباط اشتباه بوده است. سوال – صفحه ي 24 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه 155 سوره بقره مي فرمايد : ما دردنيا شما را متحان مي كنيم (امتحان بعضي ناامني و خوف ، بعضي فقر، بعضي در جان است ) و در آخر خدا مي فرمايد : صابرين را بشارت بده . يعني صابر بودن در چنين مكانهايي براي انسان بدست مي آيد . اين امتحانات بخاطر اين است كه استعدادهاي انسان بروز پيدا كند. يعني اگر اينها نباشد شما صابر، شاكر و زاهد نمي شويد ،صفات خوب در دل امتحانات الهي بدست مي آيد .گاهي كساني كه در در رفاه هستند هم بايد شكر بكنند . اين فلسفه ي امتحانات الهي است . سوال – كتابي در مورد عالم پس از مرگ معرفي كنيد پاسخ – كتاب عالم پس از مرگ نوشته ي دكتر حبيب الله طاهري است . سوال – در مورد آثار اعتقاد به شفاعت توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي از آثار ارزشمند شفاعت، اميد است .گاهي بعضي از افراد كه توبه مي كنند هنوز دلواپس هستند و از نظر وجدان ناراحت هستند . اگر انسان اميد به شفاعت داشته باشد ،در گناه توقف مي كند. فايده ي ديگر شفاعت اين است كه ما بايد شرايط آنرا در خودمان بيشتر كنيم .فايده ي ديگر شفاعت اين است كه ما ارتباط مان را با شفيعان مثل

ص: 926

اهل بيت، قرآن ، شهيدان وعلما گسترده تر بكنم زيرا اينها به درد ما مي خورند. يكي از شفيعان قرآن است و در ماه رمضان خوب است كه ما ارتباط مان را با آن بيشتر كنيم و سعي كنيم تفسير قرآن را بخوانيم مثل تفسير نمونه . يعني ورود به ماه رمضان ورود به عمق قرآن باشد . اللهم الرزقنا شفاعت الحسين يوم ورود .

91-04-18

91/4/18 سوال – در مورد شهود و گواهان روز قيام توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – شهود و گواهان روز قيامت متعدد هستند . تعدد اين شهود جنبه ي تربيتي دارد ازاين جهت كه باعث مي شود ما بيشتر مراقب باشيم .وقتي ما مي بينيم كه چشم هاي بيشتري ما را نگاه مي كند و مراقب ما است دقت مان روي اعمال مان بيشتر است و اگر ما بدانيم چشمهاي نگران ،چشمهاي مهرباني هستند كه نگاه آنها نگاه رحمت و لطف است، احساس امنيت و اميدي هم مي كنيم. اصلي ترين شاهد وجود مقدس خداوند متعال بود. او ناظر بر اعمال ما است و بر تمام اعمالي كه بر شهود مخفي است آگاه است و خبر دارد و مراقب است . در دعاي كميل داريم : خدايا همه ي گناهاني را كه من انجام داده ام و كرام الكاتبين آنها را ثبت كره اند ببخش ، كرام الكاتبيني كه شهود بر من هستند علاوه بر اعضا و جوارج ، خدايا تو بالاي سر همه ي شهود، شاهد و مراقب من هستي ، تو شاهد اعمالي هستي كه بر شهود ديگر مخفي است . اسرار و زوايايي است كه بر شاهدان ديگر

ص: 927

پنهان است . مرحوم محمد مهدي نراقي در جامعه السعادات روايتي از پيامبر دارد : خدايا حساب امت من را طوري برس كه هيچ كس اعمال آنها را نبيند، فقط من و تو آنها را ببينيم .خدا مي فرمايد : اي پيامبر اگر تو مهربان هستي من خالق مهرباني هستم و از تو مهربان تر هستم و اعمال آنها را به تو هم نشان نمي دهم وخودم آنها را محاسبه مي كنم . شاهد بعدي انبياء هستند كه در راس آنها پيامبر اسلام است، شاهدان بعدي ائمه هستند ، شاهدان بعدي ملائكه هستند كه همان كرام الكاتبين هستند .اينها فرشتگاني هستند اعمال ما را ثبت مي كند و مراقب ما هستند و براي ما امداد دعا هم دارند . مرحوم تبريزي در كتاب اسرارالصلاة و المراقبات دارد : كرام الكاتبين در سحر مومن را براي نماز شب صدا مي كنند اگر آنها بلند بشوند، آنهاÂ نورانيت و صفا پيدا مي كنند والا كسل مي شوند. بعضي صداي فرشتگان را مي شوند كه آنها را صدا مي زنند .اگر شما صداي آنها را نشنيدي باز به آنها سلامي بكنيد . ايشان با فرشتگان مراوده داشتند. انسان بايد طوري باشد كه اگر پايش لغزيد اين فرشتگان براي او دعا كنند و او را نگه دارند . شاهد بعدي زمين و مكان ها هستند. زمين شعور دارد و اعمال ما را ثبت مي كند و در روز قيامت خبرهايي كه در دلش نگه داشته است را بيرون مي ريزد . مستحب است كه انسان حجرالاسود را ببوسد يا دست بكشد و اگر شلوغ است از دور براي آن

ص: 928

دست تكان بدهد. در روز قيامت اين سنگ شهادت مي دهد. پيامبر فرمود: دست و صورت تان را به حجرالاسود بكشيد ، اين به منزله ي دست خدا در روي زمين است كه با انسانها بيعت مي كند و دست مي دهد مثل كسي كه به خدا پناه برده است . و در روز قيامت شهادت مي كند كه اين فرد تجديد بيعت كرد. گفته شده است كه نمازهاي مستحب را در مكان هاي مختلف بخوانيد. مرحوم قاضي فرموده است كه اگر حال نماز خواندن نداريد محل هاي عبادت تان را عوض كنيد. سوال – شاهدان روز قيامت عليه ما يا به نفع ما شهادت مي دهند ؟ پاسخ – شاهدان هم مي توانند به نفع ما و هم بر عليه ما شهادت بدهند، اين بستگي به اعمال ما دارد كه اگر انسان كار بد انجام بدهد آنها گواهي مي دهند و اين براي يك انسان تبهكار خجالت آور است و اگر انسان كار خوب انجام بدهد آنها گواهي مي دهند و اين گواهي ،براي مومن لذتي دارد . تعدد شهود براي فردي كه دچار عذاب و گناه است باعث رسوايي است و نمي تواند اعمال خودش را كتمان كند . سوال – در مورد شاهدان ديگر قيامت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ - زمان هم در روز قيامت جزو گواهان است . نيمه شعبان و شب جمعه و تمام ايام براي خودش شخصيتي دارد .امام صادق (ع) مي فرمايد :هيچ روزي بر انسان نمي گذرد مگراينكه آنروز براي انسانها ندايي دارد :اي انسانها، من يك روز نويي هستم و شاهد هستم ، از من استفاده

ص: 929

كن و اعمال خير انجام بده. حتي شب جديد هم اين ندا را دارد . حتي زمين علاوه بر زمان شعور و خطاب دارد .پس هر روز و هر شب يك شخصيت و هويت جداگانه اي دارد .مثل انسانها كه هر كدام با هم فرق مي كنند. در هر روز كه شما اعمالي انجام بدهيد ، اين روز بسته و مهر مي شود. ما بايد قدر هر روز را بدانيم . نه تنها هر روز براي خودش شخصيت جداگانه اي دارد و شاهد است بلكه هر ساعت هم براي خودش شخصيت جداگانه اي دارد. پس تعداد شاهدان زمين هم خيلي زياد است . شهود بعدي اعضا و جوارح است . در سوره ياسين آيه 65 داريم : امروز كه روز قيامت است بر دهان شان مهر مي زنيم و دست و پاهاي آنها شهادت مي دهند. Â اين آيه مربوط به مشركين است كه در دنيا انسانهاي دروغگويي بودند و دروغ ملكه ي آنها شده است و در روز قيامت وقتي آنها مي خواهند حرف بزنند، باز هم دروغ مي گويند. حتي آنها وقتي اعمال شان را مي بينند باز قبول نمي كنند و وقتي ملائكه شهادت مي دهند آنها مي گويند كه ملائك بنفع خدا شهادت مي دهند و ما قبول نداريم . در اينجا خدا به دهان آنها مهر مي زند و دست و پاي آنها شهادت مي دهند. شهادت دادن دست به اين صورت است كه عمل را نشان مي دهد و در واقع آن عمل بازسازي مي شود. در اينجا ديگر جاي انكار نيست . مرحوم كوهستاني مي فرمود: من طوري

ص: 930

زندگي كرده ام كه در روز قيامت اعضا و جوارج عليه من شهادت ندهند. امام باقر(ع)Â در كتاب اصول كافي مي فرمايد : جوارح عليه مومن شهادت نمي دهد، بر كسي شهادت مي دهد كه عذاب بر او حتمي است، مومني كه اعمالش را بدست راستش مي دهند با خوشحالي مي رود. اعضا و جوارح به نفع مومن شهادت مي دهند. در كشف الاسرار داريم : مژه و چشم شهادت مي دهند كه اين مومن چقدر گريه كرده است، خدا اين مومن را مي آمرزد و مي فرمايد كه اين آمرزيده بواسطه ي تار مو است. پس اعضا و جوارح بنفع مومن شهادت مي دهند. شاهد بعدي وجدان انسان است ،وجداني كه بيدار شده است شهادت مي دهد. اين وجدان ها دروغ نمي گويند. شاهد بعدي تجسم خود اعمال است . يعني اعمال خوب ما به شكل ملكوتي درمي آيد و تجسم پيدا مي كنند. شاهد بعدي قرآن است . قرآن شهادت مي دهد كه خدايا فلاني با من بود يا اينكه فلاني من را ترك كرد. در واقع اين همان شكايت قرآن است .علامه مجلسي در جلد هفت اين روايت را آورده است : رفتارهايي كه افراد با قرآن كرده اند، در قيامت شهادت داده مي شود. بشرطي اعضا و جوارح ما در قيامت عليه ما شهادت نمي دهند كه ما مومن باشيم و ايمان خودمان را با خودمان به قيامت ببريم . اگر ما توبه بكنيم تمام اعمال بد ما بر همه ي شاهدان پوشانده مي شود . و در توبه ي واقعي بدي ها به خوبي تبديل مي شود. سوال – صفحه

ص: 931

ي 17 قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – در آيه 110 سوره بقره ،خدا مي فرمايد : نماز بخوانيد و زكات بدهيد ،خيراتي كه براي خودتان مي فرستيد پيش خدا مي ماند و گم نمي شود. پس ما خيراتي كه آن طرف مي فرستيم براي خودمان مي ماند . و چيزهايي كه در اين دنيا مي ماند براي وارث است . پيامبر گوسفندي را ذبح كردند و آن را خيرات كردند .يكي از زنان پيامبر گفت كه شما همه ي گوسفند را داديد و چيزي نماند . پيامبر فرمود : همه ي اينها ماند يعني چيزهايي كه براي خدا داده ايم مي ماند. پس چيزهايي كه انسان براي خودش در دنيا پس انداز مي كند براي خودش نيست و اين براي ديگران است . چيزهايي كه ما براي آن طرف مي فرستيم، باقي است . سوال – در مورد ميزان روز قيامت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – وقتي در دادگاه مي خواهند اعمال ما را بررسي كند بايد ملاك و ميزاني باشد. مثلا وقتي شما مي خواهيد ببيند كه خطي زيبا است يا خير آنرا با كامل ترين و زيباترين خط مي سنجيد. وقتي شما مي خواهيد ببينيد كه ديواري صاف است آنرا با شاقول ارزيابي مي كنيد. ميزان اعمال ما در قيامت حق و عدل است . يعني اعمال ما را با حق مي سنجند كه آيا عمل ما حق بوده است يا باطل . در آيه ي ديگر داريم كه عمل ما را با عدالت مي سنجند. در آيه 8 سوره ي اعراف داريم: ميزان در آن روز حق است و اعمال ما

ص: 932

را با حق مي سنجند و آيه 47 سوره انبيا داريم : ميزان هاي عدل را مي گسترانيم و اعمال را با آن مي سنجيم و به هيچ كس ظلم نمي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد : پيامبر و جانشينان مصداق حق و عدل هستند كه در راس آنها چهارده معصوم است .آنها مصداق كامل عدالت و حقانيت هستند . نماز ما را با نماز آنها مي سنجند . پس آنها موازين هستند. در اين صورت اعمال ما خيلي با اعمال ائمه فاصله دارد و اين نگران كننده است. اگر كسي مي خواهد به ميزان حق نزديك باشد بايد دو كار انجام بدهد و اينها ميانبُرهستند:خوش اخلاقي و صلوات بر محمد و آل محمد .پيامبر فرمود : چيزي مثل خوش اخلاقي ترازوي عمل را سنگين نمي كند. انسان خوش اخلاق در دنيا اعتبار دارد و انسان بد اخلاق پوك است و ظاهري دارد و درون مايه ندارد. مرحوم ميرزا جواد آقاي تهراني مجسمه ي اخلاق بودند. ايشان وقتي فردي پيش او مي آمد تمام قد بلند مي شد و اگر فردي به ايشان مي گفت كه مرا موعظه كنيد ، ايشان مي فرموند كه اول شما مرا موعظه كنيد. روزي فردي به زور دست ايشان را بوسيد. ايشان از اتاق بيرون رفتند و در بازگشت فرمودند كه شما اهل علم هستيد كه دست مرا بوسيديد ، من هم كفش شما را بوسيدم .روزي ايشان وقتي داشت با شاگردش بحث مي كرد صدايش بالا رفت و اين شاگرد از سادات بود. بعد از درس ايشان مي خواستند دست او را ببوسند. روزي ايشان دير به

ص: 933

منزل آمده بود و تا صبح پشت در نشسته بود زيرا مي فرمود كه اگر من زنگ بزنم حق بچه ها ضايع مي شود. يكي از شاگردانش كه سادات بود مي گفت كه من دو ساعت ايشان را سرپا نگه داشتم تا از ايشان سوال كنم . من بخاطر اين معطلي از ايشان معذرت خواهي كردم .ايشان فرمودند كه در روز قيامت وقتي من را به طرف جهنم مي برند به مادرت زهرا بگو كه شفاعت من را بكند. امام صادق (ع) مي فرمايد : در نامه ي عمل چيزي سنگين تر از صلوات نيست .وقتي عمل انسان را وزن مي كنند وعمل انسان سبك است، در اينجا صلوات ها به كمك انسان مي آيد و ميزان را سنگين مي كند. صلوات نزديك شدن به سمت اهل بيت است و كم كردن فاصله با اهل بيت است. ظاهر صلوات همان ذكر است و باطن آن انجام دادن خواسته ي ائمه است . صلوات ظاهري و باطني هر دو انسان را به ائمه نزديك مي كند. از خداوند مي خواهيم كه ما در هيچ كدام از مواقف قيامت توقف نداشته باشيم و شفاي همه بيماران و گم شدگان را از خداوند خواستاريم.

91-04-11

91/4/11 سوال – چكار كنيم كه هميشه دست مان در دست امام زمان (عج) باشد؟ پاسخ – اين سوال براي هر مسلمان منتظر معتقدي پيش مي آيد كه چكار كنيم كه حضرت را تنها نگذاريم ،ما تنها نمانيم و از همين دنيا، شفاعت آخرت را به دستگيري از دنيا و دست در دست حضرت دادن فراهم بكنيم .مرحوم محدث نوري كه استاد محدث قمي

ص: 934

است در كتابي صد و هشتاد لقب براي امام زمان (عج) ذكر كرده است .اين اسم ها بي جهت روي حضرت گذاشته نشده است و هركدام بُعدي از حضرت را مشخص مي كند. مثلا مهدي ،منتظر، نور،اباصالح ،صاحب العصر ،صاحب الزمان و... يكي از القاب امام زمان غريب است . كه در روايتي از امام كاظم (ع) به اين لقب اشاره شده است . امام كاظم(ع) Â وصفي از اوصاف حضرت مهدي (ع) را ذكر كرده اند: او كسي كه رانده شده است از بين مردم، و مردم آن توجهي كه بايد به ايشان داشته باشند را ندارند ،تنهاست و دچار غربتي شده است .چرا امام زمان(عج) غريب است و غربت امام زمان (عج) به چه معنا است ؟ آيا ما در غربت امام زمان دخيل بوده ايم و آيا نقشي هم داشته ايم ؟ چه كار كنيم تا حضرت را از غربت در آوريم ؟ وقتي ما حضرت را از غربت دربياوريم ، دست مان را در دست حضرت گذاشته ايم . كلمه ي غريب يعني دور از وطن مثلا امام رضا(ع) وقتي مي خواست از مدينه به ايران هجرت بكنند و بيايند، در كنار قبر پيامبر گفت كه دارند من را از كنار جدم مي برند و من در غربت از دنيا خواهم رفت .امام زمان (عج) به اين معنا غربت داشته است. اميرالمومنين هجرتي نكرده است، امام حسن (ع) و امام سجاد (ع) و امام باقر به اين معنا غربتي نداشته اند. امام زمان شش ساله بودند كه به امامت رسيدند و زمان غيبت صغري شروع شد كه 79 سال طول كشيد.

ص: 935

ايشان به گفته ي پدرشان در محل هاي دور سكونت داشتند.زيرا امنيت براي امام نبود.امام مي فرمايد: پدرم با من عهد كرده است كه منÂ در دورترين مناطق سكونت كنم . مردم امام را خيلي نديده اند. ما در اين غيبت نقشي نداشته ايم . اما ما مي توانيم در ادامه ي اين غربت نقش داشته باشيم .اگر ما كاري بكنيم كه ظهور زودتر رخ بدهد و حضرت تشريف بياورند، از آن غربت در مي آيند. در زمان غيبت كبري الزاما امام نبايد در جاهاي دورباشند بلكه مي توانند در بين ما باشند .پس حضرت هنوز دور هستند. ما با زمينه سازي ظهور آن حضرت و كارهايي كه باعث استقرار دين الهي مي شود، مي توانيم آنرا خاتمه بدهيم .معناي ديگر غربت هم هست كه به ما مربوط مي شود . غريب كسي است كه ناشناخته مي ماند و قدرش مجهول مي ماند. وقتي يك عالم برجسته اي را در شهر نمي شناسند و قدر و كمالاتش را نمي دانندÂ Â و از علم و معرفتش استفاده نمي كنند ، اين عالم در شهر غريب است.مثلا قرآن در بين ما هست ولي قدر آن دانسته نمي شود، بخاطر همين قرآن در نزد ما غريب است .وجود حضرت ولي عصر به اين معنا آنچنان شناخته شده نيست. اينكه ايشان در غيرمسلمين شناخته شده نيستند طبيعي است ولي در بين مسلمين هم شناخته شده نيستند يعني مسلمين سر سفره ي او نشسته اند ولي او را نمي شناسند . در زيارت عديله داريم : هر كس هر چه دارد بواسطه ي امام زمان (ع)Â است .ولي قدر

ص: 936

اين ولي نعمت شناخته شده نيست . منظور ما جامعه ي شيعه است . ممكن است كه عده اي باشند كه حضرت را خيلي دوست دارند. درجات دوست داشتن متفاوت است. بعضي حضرت را دوست دارند ولي زندگي شان عوض نشده است و محور زندگي شان حضرت نيست. و هنوز محور زندگي اش ميل خودشان است، كار حضرت را مهمتر از كار خودشان نمي دانند ، حضرت را دوست دارند ولي اين طوري است. حالا عده اي هستند كه اصلا امام را نمي شناسند .گاهي ما گِله مي كنيم كه امام زمان (ع) به ياد ما نيست .يكي از خوبان حاجتي داشت كه برآورده نمي شد و ايشان از حضرت گله كرد كه تو ما را فراموش كرده اي و صداي ما را نمي شنوي، ايشان حضرت را ديد و گفت : بچه كه بودي ،وقتي از بلندي افتادي ما تو را گرفتيم، در فلان كار قرار بود كه بلايي سر تو بيايد و ما آنرا رفع كرديم و حضرت مواردي را نقل كردند.ايشان دست پشت پرده را نمي ديدند. ايشان از حضرت خجالت كشيدند. ما بجاي تشكر و قدرداني از حضرت گِله هم مي كنيم. در توقيعات (نامه ها)آن حضرت داريم : ما شما را فراموش و رها نكرده ايم. اگر ما شما را رها مي كرديم دشمنان شما را از بين مي بردند. محدث نوري ازدوتا از بزرگان نجف شنيده بودند كه فردي در نجف بنام شيخ حسين آل رحيم دچار فقر و بيماري شده بود .بخاطر اين فقر و بيماري به او زن نمي دادند. او چله نشيني كرد.داريم : Â درهفته

ص: 937

ي چهلم در بيرون از مسجد كوفه نشسته بودم وخيلي ناراحت بودم ،ديدم عربي از در مسجد بيرونÂ آمد و من را با اسم صدا زد.طائفه ي او را پرسيدم و او گفت كه من براي هر طائفه اي كه باشم به درد تو نمي خورم ، تو چرا به اينجا آمده اي ؟ من با تندي گفتم كه اين به درد تو نمي خورد . او با آرامش گفت كه شايد به درد خورد . من قهوه اي براي ايشان ريختم و ايشان مقداري لب زدند و گفت كه بقيه اش را تو بخور، من مشكلاتم را به او گفتم . او گفت كه بيماري تو خوب شد و فقر تو به صلاح تو است و در همين چند روز به تو همسر مي دهند .كساني كه به خدمت آن حضرت مي رسند متحير مي شوند و متوجه آن لحظات نمي شوند. من از آرامش او آرامش پيدا كردم .به او گفتم كه سر قبر مسلم مي آيي ؟گفت اول نماز بخوانيم ،با هم وارد مسجد شديم و او شروع به خواندن سوره حمد كرد و خيلي زيبا مي خواند و من فكر كردم كه نكند او حضرت امام زمان(عج) است و امام مثل نور شد و من به لرزه افتادم .با هم به سر قبر مسلم رفتيم و من فقط گريه مي كردم و ديگر آقا را نديدم . من فهميدم كه آقا به فكر ما هست و كار ما را راه مي اندازد ولي ما قدردان نيستيم . اين غربت امام تقصير ما است و ما بايد امام را بشناسيم. امام صادق

ص: 938

(ع) مي فرمايد :آخر الزمان، زمان سختي است و اگر آنرا درك كردي اين دعا را زياد بخوانيد: خدايا در زمان غيبت سه تا معرفت از تو مي خواهم: معرفت خودت، پيامبرت و حجتت. به ترتيب هم مي خواهم زيرا كسي كه خدا را نشناسد و خدا خواه نباشد، پيامبر و حجت خواه هم نخواهد بود. اگر دنيا فقط بعد حيواني بود انسان نياز به راهنما نداشت. اگر كسي مقصد خودش را خدا قرار بدهد وÂ آن راه بي نهايت را انتخاب كند ،آنگاه جلوي امام و پيامبر زانو مي زند و راهنما مي خواهد. امام باقر(ع) به ابوحمزه ي ثمالي مي فرمايد : وقتي راهي را كه نمي شناسيد و مي خواهيد برويد يك راهنما مي خواهيد، چطور براي رفتن به مسير ملكوت و آسمان راهنما نداريم ؟ اين معرفت ها فقط با مطالعه به دست نمي آيد البته مطالعه خيلي خوب است و ما بايد كاملا نسبت به امام زمان (عج) شناخت داشته باشيم ولي اين معرفت با تسليم بودن در برابر امام بدست مي آيد. اگر انسان به محكمات و واجبات دين عمل كند و از محرمات پرهيز كند، اخلاقيات دين را راعايت كند، اين معرفت را بدست مي آورد . اگر انسان اين معرفت را بدست بياورد ، هر قدر هم كه غيبت طول بكشد شكي در آن بوجود نمي آيد. داريم كه معرفت هاي تان را آنقدر بالا ببريد كه هرچقدر غيبت امام طول كشيد معرفت هاي شما به تزلزل نيفتد. معناي ديگر غربت فراموش شدن چيزي يا كسي است. اگر نعمتي فراموش شده باشد آن غريب است . پدر

ص: 939

و مادرهايي هستند كه در پيري در سالمندان گذاشته مي شوند و فراموش مي شوند يعني اين نعمت فراموش مي شود و پدر و مادر غريب مي شوند .گاهي پدر ومادري كه از دنيا رفته اند فرزندان آنها را فراموش مي كنند و پدرو مادر غريب مي شوند. امام زمان(عج) هم اين غربت را دارد. در رابطه با شيعيان و مومنين، ايشان فراموش شده اند. عده اي هستند كه حضرت را دوست دارند ولي به ياد حضرت نيستند. حضور حضرت چقدر در زندگي ما پررنگ است ؟ در مواقعي كه جشن است يا مشكلي پيدا مي كنيم ما به ياد امام زمان(عج) هستيم .به ياد او بودن يعني حضور پر رنگ او در زندگي، درس خواندن و روابط خانوادگي يعني محور بودن .مهم اين است كه انسان دغدغه و درد امام زمان(عج) را داشته باشد. ميرزا ابولفضلي بود كه از عاشقان حضرت بود و اگر در مجلسي غيبت يا گناهي بود، در گوشه اي مي نشست و با اشك شعرهايي زمزمه مي كرد و با حال خودش، حال مجلس را عوض مي كرد. ايشان به زيارت آقا علي عباس رفته بودند و توسلي به حضرت كرده بودند و از حال رفتند، عده اي مي گفتند كه براي او طبيب بياوريم و او به هوش آمد و گفت كه طبيب من را به اين حال انداخت. پس در زندگي ما، بايد حضور امام حي و حاضر پررنگ بشود ، اگر ما به كم به ياد امام باشيم يعني امام را غريب گذاشته ايم. از آيت الله بهجت پرسيدند كه جزيره ي خضرا ( مي گويند كه

ص: 940

ياران امام در آنجا هستند ولي اين موضوع سنديت ندارد ) وجود دارد ؟ ايشان فرمودند : جزيره ي خضرا دلي است كه به ياد امام باشد و سبز شده باشد و اگر آنرا تمرين بكنيد از نفس كشيدن براي شما راحت تر است . انسان مي تواند در روز خودش را به ياد حضرت بيندازد مثلا صد تا صلوات با عجل فرجهم بگويد و آنرا به حضرت هديه كند،صدقه دادن به نيت حضرت، گره مشكلات شما را باز مي كند. كم كم ما مي توانيم كارهاي مان را با حضرت تنظيم بكنيم همانطور كه اصحاب خاص اميرالمومنين اين كار را كردند. اين كار شدني است و تمرين ميÂ خواهد. معناي ديگر غربت بي يار و ياور بودن و بي كس بودن است .همه ي ائمه ما به اين معنا غريب بوده اند. امام صادق (ع) با فردي همراه شد و فرمود كه اگر ما به تعداد اين گوسفندان (تعداد آنها 27 تا بود)يار داشتيم عليه ظلم بني عباس قيام مي كرديم .امام ياران متعددي ندارد. امام جواد مي فرمايد : اگر 313 يار مخلص ( كابينه ي حضرت )حضرت فراهم بشود ظهور رخ مي دهد.اين كار بدست ماست . تربيت درست در خانواده و جامعه باعث بوجود آمدن ياران خاص مي شود. انسان مي تواند با همت بلند مثل حُر بشود. در مفاتيح دعايي از امام زمان (عج) داريم كه قبل از مناجات خمسه عشر است : اللهم الرزقنا توفيق الطاعه و... امام مي فرمايد: خدايا در جواني به ما توبه و انابه بدهد، خدايا به زنان ما عفت و حيا بده( مهمترين سرمايه

ص: 941

زن عفت و حيا است و اگر اين سقوط كند ممكن است كه مرد هم منحرف بشود. در شهرهاي بزرگ مواردي ديده مي شود كه دل امام را آزرده مي كند.)، خدايا به ثروتمندان بخشش عنايت بفرمايد(اگر شما بتوانيد دست يكي از ياران حضرت را بگيريد كه سقوط نكند، شما يار حضرت هستيد)، خدايا به فقرا قناعت بده و به رزمندگان پيروزي بده و خدايا به كارگزاران عدالت بده ( بعضي از مشكلات بخاطر سوء مديريت است )و دلسوز باشند، خدايا به مردم هم انصاف بده. ( مردم هم نبايد كارگزاراني كه كار مي كنند زير سوال ببرند.)

سوال –صفحه ي ده قرآن را توضيح بفرماييد. پاسخ – آيه 62 سوره بقره در مورد مستضعفيني كه ضد حقايق ديني نبوده اند و حق به آنها نرسيده است مي فرمايد :چه يهوديان، چه مسيحيان و چه صابري ها كساني كه ايمان به خدا و آخرت دارند و عمل صالح انجام داده اند، آنها محفوظ هستند و ترسي نداشته باشند بشرط اينكه ازسر لجبازي، دين اسلام را قبول نكرده باشند. زيرا فرد لجبازي كه دين اسلام را نپذيرفته باشد نمي تواند خدا پرست باشد. سوال – كتابهايي در مورد امام زمان (عج) معرفي بفرماييد. پاسخ – كتاب معرفت امام زمان و تكليف منتظران نوشته ابراهيم شفيعي ،كتاب وظايف شيعيان در زمان غيبت امام زمان (عج )نوشته سيد رضي سيد نژاد و كتاب جلوه هاي محبت امام زمان (عج) نوشته پورسيد آقايي است. انشاء الله ما دل حضرت را شاد بكنيم .

91-04-04

91/4/4 آسمان تكيه به دستان تو داردعباس مرغ دل خانه در ايوان تو دارد عباس

ص: 942

، در حريمت نه فقط دلشدگان حيرانند عشق دست به دامان تو داردعباس، شب از آن لحظه كه چشمان تو خاموش شده است رنگ گيسوي پريشان تو دارد عباس، ابر هر گاه كه مي بارد از انبوهي بغض شرم از تشنگي جان تو داردعباس ، تو به عشق است نگاه تو و موسي دلم بهره از مشرب عرفان تودارد عباس . سوال – در مورد شهود و گواهان روز قيامت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – در قرآن داريم :روزي كه شاهدان گواهي مي دهند و بپا مي خيرند. از اين آيه مشخص مي شود كه شاهدان متعدد هستند .علاوه بر خداوند كه اولين و اصلي ترين شاهد ما دردنيا و گواه درقيامت است ، شاهدان ديگري هم هستند. در قرآن داريم كه خدا بر هر چيزي شاهد است و بر اعماق وجود ما احاطه دارد.ناظر و شاهد بودن خداوند در اين عالم از باب بربوبيت خدا است . شاهد بودن خدا در دنيا شبيه به مراقبت يك پرستار از بيمار يا مراقبت يك پدرومادر دلسوز از فرزندش است. پس نگاه خداوند نگاه امداد و تربيت است كه موجب رشد است نه نگاه يك پليس يا مراقب كه مي خواهد مچ بگيرد . البته خداوند شخصي را كه تخلف مي كند مي بيند ولي اصل نگاه خدا براي تربيت و ربوبيت است .اگر انسان به اين توجه داشته باشد خجالت مي كشد كه در مقابل خداي مهربان گناه بكند. طلبه اي كه درسش تمام شده بود و مي خواست به ايران برگردد ، يكي از علما به او گفت كه اين آيه را زياد بخوان كه

ص: 943

مي فرمايد: آيا نمي داني كه خدا تو را مي بيند . اين آيه بايد تكرار بشود تا در جان انسان بنشيند.حضرت اميرالمومنين مي فرمايد :بپرهيزيد از اينكه در خلوت معصيت كنيد زيرا كسي شما را نگاه مي كند كه خودش (حاكم) در قيامت شاهد است. از طرفي انسان بايد خوشحال باشد كه تحت نظارت چنين چشماني است. آيت الله اراكي مي فرمودند: سالها قبل دخترم كه بسيار متدين است مي خواست تنها به حج مشرف بشود و مي ترسيد . ايشان به من گفت كه من چكار كنم و من به او گفتم كه در آنجا شما ميهمان خدا هستي و ذكر يا حفيظ يا عليم را زياد بگو. وقتي دخترم برگشت به من گفت كه من وقتي سيل جمعيت را در طواف ديدم وحشت كردم و در گوشه اي از مسجد الحرام نشستم و ذكر يا حفيظ يا عليم را گفتم . يك دفعه ديدم كه تعدادي دور يك نفر حلقه زده اند و ايشان امام زمان (عج) بودند. من هم وارد آن حلقه شدم. من عباي حضرت را گرفتم و هفت مرتبه طواف كردم .در طول اين هفت دور يك تنه به من نخورد. در انتهاي طواف حضرت را نديدم. دختر آيت الله اراكي از حفاظت خدا استفاده كرد. پس شاهد بودن خدا براي امدادرساني است .حالا اگر خدا شاهد است پس چرا شهود ديگري هم هستند؟ اين جنبه ي تربيتي دارد .يك دسته از شهود ملائكه هستند و ناظر اعمال بد و خوب ما هستند. از امام صادق (ع) سوال شد كه چرا بجز خدا ملائك هم شاهد هستند. امام فرمود

ص: 944

:وقتي كسي بداند كه چشمهاي متعددي او را مي بيند بيشتر از خودش محافظت مي كند.در جاي خلوتي كه ما فكر مي كنيم كسي ما را نمي بيند دهها و صدها چشم ما را نگاه مي كند. شخصي نزد امام حسين (ع) آمد و گفت كه من اراده ي ضعيفي دارم و اهل گناه هستم .شما به من نصيحتي بكنيد. امام فرمود: پنج كار را بكن و هر گناهي خواستي انجام بده: از رزق خدا استفاده نكن ،از حكومت و ولايت خدا بيرون برو،جاي خلوتي پيدا كن كه خدا تو را نبيند ،وقتي ملك الموت آمد او را از خودت دفع كن يعني اين قدرت را داشته باش و وقتي ملك جهنم (مالك) خواست تو را وارد دوزخ بكند بگو كه من به دوزخ نمي روم و قدرت مقاومت داشته باش. در مورد مناجات شعبانيه داريم كه همه ي ائمه اين مناجات را مي خواندند و بر آن مداومت داشتند .يكي از فرازهاي اين دعا مي فرمايد : خدايا گناهاني را از من در دنيا پوشاندي در حالي كه من محتاج تر هستم كه در آخرت كسي آنها را نبيند ،خدايا من را در مقابل بينندگان آخرت رسوا نكن . ما بايد از خدا بخواهيم كه ستاريت خداوند در آخرت هم شامل حال ما بشود. شاهد بعدي انبياء هستند . در قرآن داريم : ما از هر امتي يك شاهد مي آوريم . شاهد كسي است كه در دنيا ديده است و از جزئيات اعمال خبر دارد و داراي عدالت است و آن را كم و زياد نمي كند .اين فرد، معصوم هر امت و

ص: 945

پيامبر آن امت است.هر پيامبري شاهد و گواه بر اعمال امتش است حتي اگر از دنيا برود باز هم از برزخ ناظر بر اعمال امتش است. در ادامه آيه مي فرمايد : و اي پيامبر، تو را شاهد بر همه ي آنها قرار مي دهيم . حضرت علي (ع)مي فرمايند: پيامبر شاهد بر همه ي شهدا ( انبياء) است. دسته ي بعدي شاهدان ائمه و معصومين هستند .در سوره توبه آيه 105 داريم: هركاري مي خواهيد بكنيد خدا ، رسول و مومنين اعمال شما را مي بينند. كدام مومن اين قدرت را دارد كه از زواياي قلب ما با خبر بشود و شهادت بدهد؟ اينها ائمه و معصومين هستند. فردي نزد امام رضا (ع) رسيد و گفت كه براي من و خانواده ام دعا كنيد. امام فرمود : مگر ما شما را دعا نمي كنيم؟ و بعد امام آيه بالا را خواندند. پس نظارت ائمه هم مثل نظارت خداست .ائمه مظهر رحمت خداهستند و آنها ما را نگاه مي كنند و براي ما دعا مي كنند.ائمه و پيامبران در قيامت هم شفيع ما هستند. واي به حال كساني كه قرار است ائمه شفيع آنها بشوند ولي خصم آنها بشوند. پس ما بايد مواظب باشيم كه از اين نگاه مهربان استفاده بكنيم نه سوءاستفاده .دسته بعدي شهود، ملائكه هستند. در سوره ي ق آيه 21 داريم:در محشر هر فردي فرشته اي در پشت دارد كه او را به سمت دادگاه مي برد و ملكي هم در جلو است كه شاهد است. به اين فرشتگان نويسندگان كريم مي گويند زيرا آنها در نوشتن اعمال خير ما عجله

ص: 946

دارند و آنرا ده برابر ثبت مي كنند. وقتي انساني عمل شري انجام مي دهد هر دو ملك محزون مي شوند ولي ملك سمت چپ تا هفت ساعت گناه را نمي نويسد و بعد اگر توبه نكرد آن گناه ثبت مي شود. اين دو ملك تمام اعمال ما را مي بينند. سوال – صفحه ي سوم قرآن كريم را توضيح بفرماييد. پاسخ- در روايات ما به مداومت عمل تاكيد شده است.اگر يك عمل مستحب را شروع كرديم حتي اگر عمل كم باشد بايد ادامه پيدا كند.امام صادق (ع) مي فرمايد: بهترين عمل آن است كه عبد بر آن مداومت داشته باشدحتي اگر كم باشد. دراين صورت قرآن با جان ما عجين مي شود. آيه 7 سروه بقره مي فرمايد: خدا بردلهاي آنها مهر مي زند و هدايت نمي شوند، بر گوشها و بينايي آنها پرده مي كشد و حق را نمي شنوند و نمي بينند و دچارعذاب عظيم خواهند شد. پس خداست كه بر دلها مهر مي زند. در قرآن داريم كه خدا بعضي ها را گمراه مي كند يا مهر بر دلهاي آنها مي زند كه ديگر هدايت نمي شوند يا بيماري بعضي ها را زياد مي كند. اين صفات تبعي خداست كه به تبع اعمال ماست. كار ابتدايي خداوند هدايت و راهنمايي كردن است. مگر اينكه خود ما كاري بكنيم كه در رحمت به سوي ما بسته بشود. اگر ما از چشم و گوش استفاده درست نمي كنيم در هدايت را به سوي خودمان مي بنديم . پس خدا هدايت را از كسي كه در هدايت را به سوي خودش بسته است مي

ص: 947

گيرد . سوال – در مورد ادامه شهود و گواهان روز قيامت توضيحاتي بفرماييد. پاسخ- يكي ديگر از شاهدان روز قيامت زمين است .درسوره ي زلزال داريم كه زمين در روز قيامت چيزهاي سنگيني كه در خودش بوده است را بيرون مي دهد و زمين رازهاي خودش را برملا مي كند . زمين خبر مي دهد زيرا خداوند به او الهام كرده است . در فرهنگ ديني ما همه ي موجودات در عالم از كوچكترين ذرات تا بزرگترين اجرام داراي شعور و درك هستند . در عالم تمام موجودات حي هستند و ذكر دارند. در قرآن داريم :هيچ چيزي نيست مگر اينكه در اين عالم ذكر دارد ولي شما نمي فهميد. مرحوم ميرداماد فرمود كه من ذكر عالم را شنيدم كه همه ي عالم مي گفتند: يا غني (بي نياز) و يا مغني (بي نيازكننده) . يكي از شاگردان مرحوم آخوند كاشي مي گفت كه وقتي نيمه شب من از كنار حجره استادم رد مي شدم مي شنيدم كه درختان مي گفتند: سبوح قدوس ملائكته و روح . وقتي نگاه كردم ديدم كه استاد هم همين ذكر را در سجده مي گويد. صبح آن روز ايشان فرمودند :اينكه شما ذكر عالم را شنيده ايد تعجبي ندارد ، اينكه گوش شما باز شده است تعجب دارد. يكي از معجزات پيامبر اين بود كه پيامبر مقداري سنگ ريزه برمي داشتند و اين سنگ ريزه ها شروع به ذكر كردن مي كردند. معجزه ي پيامبر ذكر گفتن سنگ ريزه ها نبود بلكه معجزه ي پيامبر اين بود كه گوش كسي كه نمي توانست آن ذكر را بشنود باز

ص: 948

مي كردند .زمين كارهاي خوب و بد شما را مي بيند. داريم كه نمازهاي واجب را در يك جاي منزل بخوانيد يعني مصلي داشته باشيد ولي در مورد نمازهاي مستحب امام صادق (ع) فرمودند كه در جاهاي مختلف منزل تان نماز بخوانيد كه در روز قيامت براي شما شهادت بدهند. امام صادق (ع) مي فرمايد: وقتي شخصي گناهي مرتكب شده است بعد كه توبه مي كند خدا به زمين و جاهايي كه او گناه كرده است دستور مي دهد كه آنها را بپوشانند و كتمان كنند. توبه حجابي براي تمام گناهان درست مي كند. رسول ترك كه آزاد شده ي دست امام حسين (ع) بود، وقتي از محلي رد مي شد وارد مسجد آنجا مي شد و نماز مي خواند و در هر قسمتي از مسجد دو ركعت نماز مي خواند. يكي از رفقاي او گفت كه چرا تو در مسجد مي چرخي ؟رسول ترك گريه اش گرفت و گفت كه من زياد گناه كرده ام و حالا بايد آنقدر نماز بخوانم كه زمين شهادت بدهد كه من روي آن نماز خوانده ام. خدا را به باب الحوائج قسم مي دهيم كه حاجات شرعيه ي همه ي مومنين را برآورده بفرمايد .

91-02-31

91/2/31 در هر نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم نه در اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم، به وقت صبح قيامت كه سر زخاك برآرم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم ، به مجمعي كه درآيند شاهدان دوعالم نظر به سوي تو دارم غلام كوي تو باشم، حديث روضه نگويم گل بهشت نَبويَم جمال هور نجويم دوان به

ص: 949

سوي تو باشم ، بوي بهشت ننوشم ز دست ساقي رضوان مرا به باده چه حاجت كه مست روي تو باشم . سوال – آيا در روايات ما در مورد مواقف پنجاه گانه قيامت توضيحاتي داده شده است ؟ پاسخ – پنجاه موقف بر صراط قرار دارد كه درآن به اعمال و وظايفي كه ما در دنيا داشتيم رسيدگي مي كنند. اين پنجاه موقف صريحا در روايات نام برده نشده است .از مجموعه روايات و سخنان بزرگان مثل شيخ صدوق اين طور برمي آيد كه اين پنجاه موقف وظايفي بوده است كه بر دوش ما بوده است .بطور كلي مواقف تكاليف و مسئوليت هايي است كه ما بايد درقبال خدا و مردم انجام مي داديم .يكي از اين مواقف نماز ، روزه ،خمس و زكات است. خمس حق ولايت و امامت است . اگر كسي شرايط پرداخت خمس را داشته باشد ولي آنرا ندهد، حق امام را غصب كرده است و او عملا يكي از غاصبين حقوق اهل بيت است .يكي ديگر از آن مواقف زكات است كه حق فقرا است .نپرداختن خمس و زكات بي بركتي هاي زيادي در زندگي انسان پيش مي آورد . در روايات داريم كه پرداخت خمس و زكات باعث سهولت زندگي و زياد شدن بركت رزق است و اين با تجربه هم بدست مي آيد. رئيس سازمان حوادث غيرمترقبه ي كشور مي گفتند كه در مناطقي زلزله يا خشكسالي آمده بود و دو تا مزرعه در كنارهم بوده اند كه يكي صد درصد سوخت شده بود و يك سالم مانده بود در حاليكه اگر خشكسالي يا سرمازدگي باشد بايد

ص: 950

هر دو از بين بروند. وقتي ما تفحص كرده ايم ، متوجه شديم كه صاحب يكي از آنها اهل خمس و زكات بوده است و يكي نبوده است .در قرآن داريم كه اگر مردم مومن باشند بركات زمين و آسمان بر آنها نازل مي شود. ما متوجه بسياري از مشكلات روحي و معنوي نمي شويم . يكي از كشاورزان اطراف مشهد به ديدن مرحوم شيخ نخودكي رفته بود و گفت كه آفت ملخ در مزارع خيلي زياد شده است و مزرعه ي من دارد از بين مي رود. ايشان گفتند كه شما زكات نمي دهيد و ملخ ها حق فقرا را از زمين شما مي خورند ، زكات بده تا كارت درست بشود. كشاورز عهد بست كه زكات بدهد و ايشان دعايي كرد و دستورالعملي به او داد. كشاورز مي گفت كه وقتي من به عهد خودم وفا كردم، مي ديدم كه ملخ ها اطراف ساقه ها مي نشينند ولي علف هاي هرز را مي خورند و ساقه هاي گندم را نمي خورند. اين از وعده هاي قرآني است. موقف بعدي صله رحم است كه در قيامت از آن سوال مي شود. صله ي رحم فقط صرف رفت و آمد نيست بلكه بايد بين آنها مودتي باشد و كار يكديگر را راه بيندازند . يكي از مواقف ، موقف امانت است .گاهي امانت مالي و گاهي غيرمالي است .حرفي كه فردي در مجلسي به شما مي زند يك امانت است و اگر شما آنرا جاي ديگر نقل كنيد ممكن است كه فتنه اي بپا بشود.يكي ديگر از مواقف ، موقف حج است .ما بايد اين

ص: 951

تكليف را مثل تكاليف ديگر جدي بگيريم .متدينيني هستند كه با توجه به اموال شان توان رفتن به حج را دارند ولي از اين مسئله غفلت مي كنند. وقتي خدا در قرآن حج را مطرح مي كند در ادامه ي آن مي فرمايد: هر كس كه كفر بورزد (بجاي ترك حج كلمه ي كفر را بكار برده است) يعني ترك حج در حد يك كفر عملي است .زيرا انسان به دستور ديني عمل نمي كند. پيامبر به حضرت علي (ع) مي فرمود : كسي كه مستطيع است و حج را ترك كند، او كافر است . دو دسته هستند كه در آخر عمر به آنها گفته مي شود كه غير مسلمان بميريد زيرا آنها مسلمان نيستند : يكي تارك زكات و يكي تارك حج . زيرا اگر كسي مسلمان بود به مسلمات دين اسلام پايبند بود. در ضمن كسي هم كه به حج رفته است بررسي مي كنند كه براي تفريح به حج رفته بود يا براي شهرت يا براي خدا ؟يكي ديگر از مواقف ،موقف سوال از نعمت هاست. نعمت هايي كه خدا بدون استحقاق به ما داده است مثل نعمت، سلامتي، جواني ،عمر ،ولايت، دين و ...اينها نعمت هايي است كه خدا به ما داده تا انسان مسير سعادت را با آنها براي خودش هموار بكند .نعمت جواني و سلامتي نعمت بزرگي است . اينها نعمت هايي است كه وقتي انسان آنرا از دست مي دهد تازه قدر آنها را مي داند. اگر ما مي گوييم كه از اين نعمت ها استفاده بكنيد منظورمان اين نيست كه شما دائم در گوشه اي بنشيند

ص: 952

و ذكر بگوييد يا عبادت به معناي خاص خودش انجام بدهيد .زندگي انسان بايد در چارچوب عبوديت باشد نه الزاما عبادت .يعني زندگي در قالب رضاي خدا باشد و در مسير بندگي باشد و خلاف رضاي خدا نباشد .اگر ما مي خواهيم جواني مان را هدر ندهيم بايد در تمام مسير زندگي در راه خدا باشيم و پشت به خدا نكنيم و در مسير دستورات حجت هاي الهي باشيم . فرقي كه يك فرد متدين با ديگران دارد فقط در كميت اعمالش نيست بلكه در جهت گيري آن است يعني جهت گيري زندگي او به سمت رضاي خدا باشد . نعمت فرزندان و مال خيلي بزرگ است . پيامبر فرمود: خوب چيزي است كه مال صالح دست انسان صالح بيفتد. حتي اگر اين براي توسعه ي زندگي اهل و عيال خودش باشد. در روايات داريم كه مرد بايد يك رفاه نسبي براي خانواده اش ايجاد بكند و اين براي مرد كار دنيا نيست بلكه يك كار آخرتي است. حضرت اميرالمومنين قهرمان توليد ثروت بود .حضرت از افراد فقيري نبودند كه در گوشه اي نشسته باشند .ايشان از پركارترين افراد و مولدترين افراد نسبت به ثروت بودند. در كتاب وسايل الشيعه داريم كه اميرالمومنين رفيق بيل و كلنگ بود. حضرت مي فرمودند كه روزي من از گرسنگي سنگ بر شكمم مي بستم ولي الان روزي چهل هزار دينار صدقه مي دهم . حضرت مي دانست كه چطور بدست بياورد و چطور خرج كند. دراين موقف مي پرسند كه اين اموال از كجا آورده اي و چگونه خرج كرده اي .ما بايد مواظب بدست آوردن ثروت و

ص: 953

خرج كردن آن باشيم . روزي حضرت امير به دفتر دار خود گفت كه يك خرواز گندم براي فلاني و يك خروار خرما براي فلاني بفرست و او گفت اين خيلي زياد است . حضرت فرمود : خدا امثال تو را زياد نكند . روزي حضرت امير وارد باغش شد و به كارگرش گفت كه چيزي داري كه من بخورم .؟ او گفت كه مقداري بادمجان با روغن شتر سرخ كرده ام با مقداري نان جو . او آنها را آورد و حضرت خورد. حضرت فرمود :از رحمت خدا دور است كسي كه براي شكم به جهنم برود، شكمي كه با مقداري نان جو سير مي شود حيف است كه انسان به خاطر آن به جهنم برود. بعد حضرت بلند شدند و چاه را كندند و آب بيرون زد. حضرت از چاه بيرون آمد و وقف نامه ي چاه را نوشت .حضرت در نهج البلاغه مي فرمايند : خودتان وصي اموال خودتان باشيد. مهم اين است كه مديريت كار را خودتان بدست بگيريد . در واقع مواقف مسئوليت هاي الهي است كه بر دوش انسان است .يكي از مواقف كه من به آن فريضه ي خاموش مي گويم زيرا الان خيلي به آن توجهي نمي شود ولي خيلي مهم است و حافظ دين است ،فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر است ،از اين فريضه بصورت جدي سوال خواهد شد. در اين فريضه به منافع عده اي برمي خورد و بخاطر همين انجام آن مقداري زحمت دارد و با بهانه هايي اين فريضه را براحتي كنار مي گذارند بخصوص در آخرالزمان .در نماز

ص: 954

و حج به منفعت كسي ضرري نمي خورد با اينكه زحمت دارد ولي اينها انجام مي شود. در كتاب فروع كافي و وسايل اشيعه روايتي از امام باقر (ع) داريم: در آخر الزمان مردماني مي آيند كه ريا كار هستند، به همه ي دين پايبند نيستند، دعا و قرآن هم مي خوانند ولي رشد و شعور ديني را ندارند . دنبال امر به معروف و نهي از منكر نمي روند مگر اينكه مطمئن باشند براي شان ضرري ندارد ،براي خودشان بهانه و عذر مي آورند كه اين كار را انجام ندهند، به سمت نماز و روزه مي روند چون ضرري براي آنها ندارد و اگر همين نماز هم به آنها ضرر ،مالي ، جاني و حيثيتي بزند همين را هم كنار مي گذارند .در حاليكه بالاترين فرائض كه امر به معروف و نهي ازمنكر است را ترك كرده اند. اين واجب بزرگي است كه بواسطه ي اين است كه بقيه واجبات دين حفظ مي شود. امر به معروف و نهي از منكر روش انبياء و صلحا بوده است.بواسطه ي اين فريضه راهها امن مي شود و كسب ها حلال مي شود. اگر همه به خلاف كارها تذكر بدهند ديگر در آن جامعه رزق حرام بدست نمي آيد كه همه را بپوساند و مردم را بي حال كند. اگر اين فريضه كمرنگ بشود خسارت بزرگي به جامعه وارد مي شود. سوال – آيات سوره قريش ،ماعون و كوثر را توضيح بفرماييد. پاسخ – يكي از مواقف به اين مي پردازد كه شما با كتاب خدا و قرآن چكار كرديد. در روايت داريم كه در روز قيامت

ص: 955

قرآن از عده اي شكايت مي كند كه من كتاب تبرك آنها بودم ولي وارد زندگي شان نشدم . پس سعي كنيم كتاب خدا را در زندگي مان وارد كنيم و با قرائت و ختم قرآن ،كم كم به سمت فهم و عمل به قرآن برويم . بعضي از نظراعتقادي كفار بحساب نمي آيند ولي از جهت عملي كافر هستند مثل تارك نماز يا حج . در سوره ي ماعون خدا مي فرمايد : نديديد كسي را كه دين و آخرت را تكذيب كرد؟ ( كفر عملي )اين كسي است كه يتيم را از خودش مي راند و ديگران را تشويق به كمك كردن به يتيم نمي كند و به نماز اهميت نمي دهند و يكي درميان نماز مي خوانند .اينها اهل ريا هستند و جلوي كمك كردن به ديگران را مي گيرند . (ماعون) پس اين كفر عملي است نه اعتقادي . پس اين نشانه هاي كفر عملي است .انسان مي تواند مسلمان ظاهري باشد ولي كفر عملي داشته باشد . سوال – در مورد روش فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – كساني كه مي خواهند امر به معروف و نهي از منكر بكنند، بايد معروف و منكر را بشناسند . چيزهاي واجب را بايد امر كرد اگر كسي آنرا ترك بكند و منكر يعني گناهان . انسان بايد بداند كه اين كاري كه شخص دارد انجام مي دهد گناه است .گاهي طرف دارد كاري را انجام مي دهد كه گناه نيست ولي شما خيال مي كنيد كه گناه است .مثلا طرف كاري را طبق فتواي

ص: 956

مرجع خودش انجام مي دهد و شما خيال مي كنيد كه گناه است يا كار دو پهلويي انجام مي دهند كه هم مي تواند گناه باشد و هم مي تواند نباشد مثلا خانم يا آقايي باهم راه مي روند و دليلي ندارد كه شما تجسس بكنيد كه اينها زن و شوهر هستند يا خير، وقتي شما در ظاهر هيچ قرينه يا نشانه ي بدي نمي بيند آن را بر وجه خوب ببينيد .در واقع ما نبايد منكر تراشي بكنيم و بايد منكري رخ بدهد تا ما در مقابل آن بايستيم . درحمام هاي قديم وقتي مي خواستند از حمام بيرون بيايند پايشان را در حوضچه اي مي زدند و بيرون مي آمدند . پيرمردي كه حوله بر سرش بود پايش را در اين حوضچه نزد و حمامي با پرخاش گفت كه چرا اين كار را نكردي و تمام اينجا را نجس كردي .او گفت : مگر نجس است ؟ و بعد ديدم كه اين فرد آيت الله حائري بوده است . شايد يك چيزي منكر باشد ولي منكر آن در حدي است كه بايد به همان اندازه با آن برخورد بشود. يعني نبايد با نهي از منكر با شدت بيشتر از خودش برخورد بكنيم تا منكر بزرگتري از آن در بيايد. در زمان آيت الله نجفي اصفهاني عده اي نفس زنان پيش ايشان آمدند و گفتند كه در چند خانه آن طرف تر عروسي بود كه در آن بزن و بكوب بود،ما از روي پشت بام به آن مجلس رفتيم و عده اي را زديم و دف آنها را شكستيم و سيلي به عروس زديم

ص: 957

. آقا گفت كه شما اشتباه كرديد،شما به بهانه ي نهي از منكر چند تا منكر بزرگتر انجام داده ايد .شما از پشت بام مردم بالا رفتيد و درگير شده ايد شما با چه مجوزي اين كارها را كرده ايد ؟ديگر اينكه ما بايد شيوه ي امر به معروف ونهي از منكر را بدانيم . چيزي كه مهم است اين است كه معروف انجام بشود و منكر ترك بشود ولي شيوه ي آن به عهده ي ما گذاشته شده است كه به تناسب موقعيتها و شرايط آنرا انجام بدهيم . ممكن است كه يك منكر با يك تذكر آرام حل بشود و شما حق نداريد از اين مراحله ي فراتر برويد يا تندتر صحبت كنيد. مهم ترك منكر است. ممكن است كه شما با يك تذكر مهربانانه آن منكر را ترك بدهيد . گاهي ممكن است كه با سكوت يا اخم يا مهرباني اين كار انجام بشود. فردي خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت كه من از فردي طلبكار هستم و او طلب من را نمي دهد. امام فرمود : برو در خانه ي او بنشين و سكوت كن . مدتي بعد او توانست طلبش را بگيرد . در روايت داريم كه اگر بچه اي كاهل نماز است زياد به او نگوييد زيرا او لجبازتر مي شود ، با او قهر كنيد ولي قهرتان طول نكشد و با او سنگين باشيد . نبايد قهر كردن طول بكشد زيرا اثر تنبيهي خودش را از دست مي دهد . ديگر اينكه در رساله ها آمده است كه امر به معروف زماني است كه شما احتمال ترتيب

ص: 958

اثر را بدهيد . اگر من احتمال تاثير نمي دهم ، امر به معروف و نهي ازمنكر ديگر به گردن من نيست و اين مي تواند بهانه اي براي فرار كردن از اين امر باشد. ممكن است كه تنها گفتن من اثري نداشته باشد ولي وقتي چند نفر اين كار را انجام بدهند تاثير داشته باشد. در ضمن ممكن است كه اثر آن فوري نباشد . در زمان امام حسين (ع) مردمان نهي از منكر امام را قبو ل نكردند ولي در طول تاريخ اين امر به معروف اثر گذاشت. گاهي اثر صد درصد منكر را برنمي دارد و اثر آن جزئي است ولي اين هم خوب است . انسان نبايد امر به معروف و نهي از منكر كه حافظ اسلام است را با يك احتمال كنار بگذارد. انسان بايد فضاي اثرگذار را ايجاد كند . ما بايد شرايطي را ايجاد بكنيم كه كلام و رفتار ما اثرگذار باشد. مثلا اگر ما به يك فرد بد حجاب امر به معروف و نهي از منكر بكنيم ممكن است كه اثر نداشته باشد ولي اگر فضايي ايجاد كنيم كه با مهرباني و دادن هديه اين كار انجام بشود ، اثرگذار خواهد بود. پس ما مي توانيم با فضاي عاطفي تاثير را ايجاد بكنيم .

91-02-17

91/2/17 سوال – در مورد موقف حق الناس در قيامت توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – سخت ترين و مهمترين موقف در قيامت موقف حق الناس است .زيرا كمتر كسي است كه تواسنته باشد تمام حقوق را رعايت كند و هر كسي از جهتي گرفتار حق الناس است . بنابراين بايد به حق الناس

ص: 959

اهميت بدهيم .در قيامت به موقف حق الناس كه در آن به حقوق ديگران رسيدگي مي شود مرصاد مي گويند. در قرآن داريم كه خداي تو دركمينگاه است . يعني مراقب است و رصد مي كند. و اعمال انسان را يكي يكي بررسي مي كند. افرادي كه در اين دنيا مراقبت بيشتري داشته اند بررسي اعمال شان كمتر طول مي كشد ولي براي عده اي اين بررسي زياد طول مي كشد .وقتي درقيامت طلبكارها مي خواهند حق شان را بگيرند ، در آنجا كار سخت مي شود. در دعاي بيستم صحيفه ي سجاده ي داريم :خدايا رستگاري، پيروزي در معاد و سلامتي از اين گذرگاه و ايستگاه را از تو درخواست مي كنم . امام صادق (ع) مي فرمايد : كسي كه ظلمي كرده باشد از اين ايستگاه نمي تواند رد بشود و صلاحيت ورود به بهشت را پيدا بكند. حضرت امير جمله اي را از پروردگار در قيامت نقل مي كند كه امروز من بين شما با عدل حكم مي كنم و به هيچ كس ظلم نمي شود.در اينجا حق ضعيف را از طالم مي گيرم . كسي كه ظلمي به او شده، خدا حق او را مي گيرد و تلافي مي كند.در قيامت نوع تلافي كردن با سيئات و حسنات است.خوبي هايي كه شخص ظالم كرده است به حساب مظلوم مي رود تا مظلوم او را حلال كند . وقتي كه حسنات تمام مي شود از گناه ديگران برمي دارند تا آنها راضي بشوند.خدا مي فرمايد :كسي كه در قيامت از حقش بگذرد من ثواب زيادي به او مي دهم. ولي آنها مي

ص: 960

توانند از حق شان نگذرند. حضرت مي فرمايد: هيچ كس نمي تواند از اين گذرگاه رد بشود كه ديني بر گردن او باشد مگر ظلمي كه مورد بخشش قرار گيرد . حق الناس علاوه بر اينكه حق مردم است حق خدا هم هست . حق الله فقط حق خداست مثل نماز ولي حق الناس مثل تلف كردن مال كسي يا آبروي كسي را بردن ،حق خدا هم هست زيرا خدا امر كرده است و آن فرد مخلوق خدا است و كسي حق ندارد به مخلوق خدا بي احترامي كند. پس حق الناسي نوعي تمرد از خدا و ضايع كردن حق خدا هم هست . بخاطر همين حق الناس مهمتر است . پيامبر فرمود :مفلس كسي است كه در عرصه ي قيامت با اعمال خير مي آيد و در مرصاد (گردنه ي) وقتي مي خواهد طلبكارانش را راضي كند آنها مي گويند كه بايد اعمال خير خودت را به ما بدهي . اگر اعمال خير او تمام شد از بدهي هاي طرف بر مي دارند و به دوش او مي گذارند، اين مفلس و ورشكسته ي واقعي است. حق الناس علاوه بر قيامت در دنيا هم عقوباتي دارد .بعضي از ظلم ها در دنيا بسرعت پاسخ داده مي شود .امام صادق(ع) مي فرمايد: از ظلم كردن به كسي كه جز خدا ياوري ندارد بترس زيرا عقوبت آن سريع دامن شما را مي گيرد . عالمي در زمان ناصر الدين شاه نقل مي كند كه قحطي شده بود و جوان يهودي به نانوا التماس مي كرد كه ناني به او بدهد . نانوا او را كشيد و

ص: 961

به طرف تنور برد و مقداري سنگ ريزه هاي داغ را بر پشت گردن او ريخت . جوان سوخت و نفرين كرد و رفت . مدتي بعد خود نانوا فرياد مي زد كه سوختم و وقتي او را گرفتند، ديدند كه تا پايين گردن او تاول هاي بزرگي زده است. دكتر گفت كه جوان يهودي را بياوريد. به او گفتند كه هرچقدر پول بخواهي به تو مي دهيم تا تو از نانوا بگذري .جوان گفت: آن حالي كه من آن موقع داشتم و نفرين كردم الان ندارم كه براي او دعا بكنم تا موثر باشد . چند ساعت بعد نانوا از دنيا رفت . البته تمام ظلمهايي كه در دنيا مي شود حتما جزايش در همين دنيا است. اين كليت ندارد . دنيا، دنياي عمل و عكس العمل است .اينجا عالمي است كه اگر شما بزنيد، مي خوريد زيرا خدا حسيب است . حسيب بودن خدا به اين معنا است كه هيچ عملي رها و مهمل نمي ماند .پس هر عملي عكس العملي دارد ولي الزما عكس العمل آن در اين دنيا نيست . بخشي ازعالم وجود دنيا است ولي بخش مهمتر عالم وجود، آخرت است . پاداش و كيفر هر عملي همين الان هست ولي زمان آن مشخص نيست و بدست خدا است . ممكن است كه بنظر ماعملي كوچك باشد ولي پيش خدا ظلم بزرگي بحساب بيايد. پس استاندارد اين اعمال دست ما نيست .خدا مهلت مي دهد ولي كار را مُهمل نمي گذارد . حضرت امير مي فرمايد : ممكن است كه خدا به ظلم و مظلوم مهلت بدهد ولي خدا اين

ص: 962

ظلم را رها نمي گذارد كه گم بشود.ما به آخرت اعتقاد داريم. صدام هزاران نفر را كشت و به شهادت رساند.اين عالم فقط ظرفيت يك بار كشتن صدام را داشت. ولي عالم آخرت اين ظرفيت را دارد . مثلا كسي ظلمي مي كند وهمان موقع از دنيا مي رود .او در اين دنيا چيزي نمي بيند . در روايت داربم: ظلم كردن باعث بي بركت شدن رزق مي شود. وقتي شما حق كسي را مي خوريد، در عالم وجود رزق، حق شما هم خورده مي شود و رزق شما كم مي شود. پس ممكن است كه فردي چند شيفت كار كند ولي در زندگي اش به آرامش نمي رسد و چاله هاي زندگي اش زياد است. من از حرم امام رضا (ع) سوار تاكسي شدم . او فردي را سوار كرد و پول زيادتري از او گرفت . طرف متوجه شد ولي به روي خودش نياورد و پياده شد. راننده تاكسي به من گفت كه من خيلي كار مي كنم ولي دخلم به خرجم نمي رسد . آيا ذكري هست كه من بگويم ؟ من به او گفتم :اگر شما ظلم نكني، روزي ات زياد خواهد شد و نيازي به ذكر نيست . ظلم چاله اي در زندگي انسان درست مي كند كه با اشك، رياضت ،گريه و توسل پر نمي شود. ما بايد ظلم را جبران كنيم .پيامبر فرمود : اگر كسي چيزي از حقوق برادر مومنش را ضايع بكند خدا بركت رزق را از او مي گيرد مگر اينكه توبه بكند و آنرا جبران بكند . مثلا در غيبت ، اگر غيبتي شده

ص: 963

است كه به گوش او نرسيده است و اگر من به او بگويم، كدورت پيش مي آيد پس لازم نيست كه من به او بگويم. حق الناس در مسائل مالي ،جاني و آبرويي است . يكي ديگر از آثار دنيايي ظلم كردن و حق الناس اين است كه دعاي انسان پذيرفته نمي شود. مانع استجابت دعا ، اعمال ما است . امام صادق (ع) فرمود : اگر كسي مي خواهد دعايش برآورده بشود كسب حلال داشته باشد و گردنش را از مظالم بيرون آورده باشد.دعاي هيچ عبدي بالا نمي رود در صورتي كه مال حرام خورده باشد يا ظلمي به كسي كرده باشد. معصومين روي حق الناس خيلي تاكيد كرده اند .امام حسين (ع) در روز عاشورا به يارانش گفت كه اگر كسي حق الناسي بر گردنش است ،از ميان ما برود. پيامبر فرمود : اگر كسي از ما برود و برگردنش ديني باشد با شهادت آن دين جبران نمي شود. امام باقر (ع) مي فرمايد : اولين قطره ي خون شهيد گناهان او را پاك مي كند مگر دين هاي او . سوال – سوره ي مطففين آيات 7 تا 14 را توضيح بفرماييد . پاسخ – آيه ده مي فرمايد : واي بر كساني كه قيامت را تكذيب كردند . كساني كه قيامت را تكذيب مي كردند، شخص متجاوزي بودند كه گناه انجام مي دادند . يعني اين افراد با يك استدلالي به تكذيب قيامت نرسيدند . چون اعتقادات آنها آلوده بود باعث شد كه اعمال آنها هم آلوده بشود. فساد عمل باعث فساد اعتقاد مي شود. ما فكر مي كنم كه اعتقاد

ص: 964

باعث عمل است ولي اعمال روي اعتقادات انسان اثر مي گذارد.شخصي كه گناهكار است كم كم باورهاي ش را از دست مي دهد و به تكذيب مي رسد . وقتي آيات الهي به او مي رسد مي گويد كه اينها خرافه است و قرآن مي فرمايد : اعمال آنها باعث شده است كه دل آنها زنگار بگيرد . كسي كه اعمالش گناه آلود باشد كم كم اعتقاد به قيامت را از دست مي دهد . وقتي ما اعمالي انجام مي دهيم چيزي كسب مي كنيم ، اگر اعمال صالح باشد آنچه كه ما كسب مي كنيم نورانيت است و اگر اعمال فاسد باشد چيزي كه ما كسب مي كنيم آلودگي است كه اعتقاد را هم از بين مي برد. سوال – بعضي ها استدلال مي كنند كه ما فردي را كه به ما ظلم كرده است نمي بخشيم تا در روز قيامت از حسنات او بردارند و به حسنات ما اضافه بشود . آيا اين استدلال درست است ؟ پاسخ – به گفته ي قرآن معيار رفتن به بهشت داشتن قلب سليم و دل پاك است . اگر ما حالتي داشته باشيم كه بخواهيم كينه اي از كسي در دل مان بپرورانيم ممكن است كه صلاحيت رفتن به بهشت خودمان را منتفي بكنيم . ما فكر نكنيم كه با گرفتن چند تا حسنه از ديگران در قيامت بارمان سنگين تر مي شود زيرا ما خودمان هم بدهكار كس ديگري هستيم. اما صادق (ع) مي فرمايند :ببخشيد تا شما را هم ببخشند . كسي كه گذشت ندارد و مي خواهد تلافي كند، خودش هم ظلمهايي كرده

ص: 965

است كه آن طرف ها هم او را نمي بخشند. اگر در اين دنيا انسان كسي را حلال بكند معنايش اين نيست كه فرد ظالم به بهشت مي رود بلكه شما كه گذشت كردي اهل گذشت هستي و دلت صاف است و صلاحيت بهشتي براي خودت درست كرده اي. خدا ظلم هاي فردي كه به تو كرده است حساب مي كند . پس در حلال كردن ديگران ، بخش زيادي از آن، نصيب خود ما مي شود. در روايت ما توصيه شده است كه از يكديگر بگذريد. شما كار را به خدايي بسپاريد كه عادل است . يك قسمت حق الناس در مسائل مادي است. مثلا تلف كردن مال ديگري وهمه اين موارد را مي دانيم .يك قسمت آن آبروي بردن ديگران است. اگر كسي از ديگري قرضي گرفته است و مي تواند آنرا پرداخت كند و معطل مي كند اين كار دزدي است . مثلا در مورد مهريه حق زن است و مي تواند مطالبه بكند. اگر مرد در زمان حياتش يا بعد از فوت ( يعني وصيت نكند كه حق زن را بدهند ) آنرا نپردازد ،اين بر گردن مرد مي ماند و حق الناس است و اين هم نوعي دزدي است . اگر بعضي از وارثين وصيت ميت را نسبت به ثلث رعايت نكنند اين نوعي دزدي است يا اين كه يك ورثه نسبت به ديگران اجحاف بكند ، اين هم نوعي دزدي است. حالا اگر به عمر كسي ديگري لطمه بزند چه مي شود ؟ مثلا معلمي دير به سر كلاس بيايد يا كارمندي دير سر كار بيايد يا در اداره

ص: 966

مي تواند كاري را تسهيل بكند ولي او را به قسمت هاي ديگر ارجا بدهد و وقت او را تلف كند، اين هم حق الناس و دزدي است . حضرت امير گاهي اوقات به در دارالاماره مي نشست تا وقتي كسي با ايشان كار دارد تا داخل نيايد كه وقتش تلف بشود. پس تلف كردن حق مردم هم حق الناس است . مثلا آسيب هاي جسمي يا روحي به ديگران زدن يا آلودگي هاي صوتي كه در شهر ايجاد مي شود يا بوق زدن هاي غير وقت يا درهنگام استراحت مردم يا بوق زدن هاي غير متعارف كاروان عروس در شهر يا آلودگي هاي زيستي مثل سيگار كشيدن در محيط هاي بسته،اينها حق الناس است و حرام است . مثلا فردي بيماري دارد كه مسري است و مراقبت نمي كند و ديگران هم از او مي گيرند . اين از موارد حق الناس است. پيامبر روبروي خانه ي كعبه ايستاده بود و فرمود : اي كعبه حرمت تو خيلي بالا است ولي حرمت آبروي مومن از تو بالاتر است. زيرا خانه ي كعبه خودش محترم است ولي مومن مال، جان و آبرويش محترم است و بايد رعايت بشود. در اين رعايت ها است كه مسلماني پيدا مي شود.امام صادق (ع) مي فرمايند : به طول ركوع و سجود فرد نگاه نكنيد ،اگر مي خواهيد مسلماني بودن فردي را بدانيد، ببينيد امانت داري او چطور است و كارهايي كه بر عهده اش است خوب انجام مي دهد يا خير . خوب است كه انسان به يك اصولي پايبند باشد و حق ديگران را رعايت كند .كارواني

ص: 967

به سمت كربلا مي رفت و دچار راهزنان شد. يكي از اهالي كاروان فرار كرد و از تپه ها بالا رفت و چادرهايي را ديد و به پيرمردي رسيد و گفت كه من مي خواهم اموالم را به امانت نزد تو بگذارم .پيرمرد قبول كرد . در همان موقع دزدها به طرف چادر پيرمرد آمدند. و اموال دزديده شده را در چادر او گذاشتند. معلوم شد كه او رئيس دزدها بوده است. فرد خواست فرار كند ولي رئيس دزدها فرياد زد كه چرا مال خودت را نمي بري؟ زيرا تو آنرا نزد من به امانت سپردي . درست است كه ما دزدي مي كنيم ولي يك جايي آنرا رعايت مي كنيم . خوب است كه انسان به اصولي پايبند باشد. كتاب احكام حق الناس نوشته ي محمد اكبري و كتاب حق الناس نوشته ي علي محمدحيدر نرافي ، كتابه هاي خوبي براي مطالعه در مورد حق الناس است .

91-02-10

91/1/10 سوال – كساني كه نماز نمي خوانند، در قيامت چه برخوردي با آنها مي شود ؟ پاسخ – از پيامبر داريم : كسي كه عمدا نماز را ترك مي كند و به خدا اهانت مي كند كافر است . ترك نماز اهانت بزرگي به خداوند است مخصوصا در جامعه ي ما كه امكان ندارد كسي در مورد نماز چيزي به گوشش نرسيده باشد . بعضي ها بهانه مي كنند كه نماز ذكر و ياد خداست و ما به ياد خداهستيم ،پس ديگر نيازي به نمازخواندن نيست . با اين مغلطه ها نمي شود از زير فرمان الهي شانه خالي كرد . فرق بين اسلام و

ص: 968

كفر در نماز خواندن يا ترك نماز است .اين يك كفر حقيقي و عملي است. يعني فرد در عمل مثل كافر است .وقتي وصف جهنم مي آمد رنگ پيامبر عوض مي شد و گريه مي كرد . كسي كه ترك نماز مي كند و به خدا بي احترامي به خدا مي كند ممكن است كه به مرور اعتقاداتش را هم از دست بدهد و رابطه اش با خدا سست بشود. وقتي شخص اعتقاداتش را از دست بدهد، ديگري اميدي به شفاعت در روز قيامت نخواهد داشت . همه ي بدون استثنا نياز به شفاعت دارند حتي انبياء نياز به شفاعت چهارده معصوم دارند. شفاعت فقط براي خارج كردن فرد از جهنم نيست بلكه براي ارتقاء هم هست . اگر كسي تارك نماز باشد صلاحيت شفاعت را از دست مي دهد زيرا او در كلاس خدا و اهل بيت نيامده است تا اگر نمره ي كمي بگيرد،شفاعت شامل حال او بشود. در روايات داريم كه شفاعت ائمه شامل كساني كه نماز را سبك مي شمارند نمي شود . نماز خواندن صحيح نبايد فقط جلوي به جهنم رفتن انسان را بگيرد بلكه بايد باعث ارتقاء درجه ي انسان بشود و باعث قرب او بشود. اگر انسان بخواهد از اين كلاس خدا (نماز) استفاده بكند بايد نظم و آداب را رعايت كند . كه اينكار خيلي سخت نيست .انسان در هنگام وضو سعي كند كه با كسي حرف نزند و ذكر بفرستد و در جاي مخصوصي ازخانه نماز بخواند ،معطر باشد و لباس تميز بپوشد . درهنگام شروع نماز اذان و اقامه بگويند . كسي كه اذان و

ص: 969

اقامه مي گويد دو صف فرشته پشت سر او مي ايستد و اين نماز، نماز ارزشمندي مي شود. بعد از نماز، حداقل تعقيبات نماز كه تسبيحات حضرت زهرا است را انجام بدهد كه اين كيميا است. ميرزاعلي اكبر هسته اي مي فرمود : نماز را با دنباله اش بخوانيد زيرا بادبادك بي دنباله به هوا نمي رود .با رعايت كردن آداب ظاهري، ما به خودمان تلقين مي كنيم كه مي خواهيم كار مهمي را انجام بدهيم. فردي كه اذان و اقامه نمي گويد و تا آخرين لحظه با ديگران صحبت مي كند و بعد شروع به خواندن نماز مي كند يعني دارد كار بي اهميتي انجام مي دهد و چنين نمازي اثري ندارد و آثار آن در زندگي محقق نمي شود. بعد از رعايت نظم و انضباط ، انسان بايد حواسش باشد كه دارد با چه كسي صحبت مي كند . اگر وقتي ما داريم با يك بچه صحبت مي كنيم روي مان را برگردانيم ، آن كودك ناراحت مي شود . پس وقتي انسان مي خواهد با خدا صحبت بكند بايد حواسش را جمع بكند. آيت الله بهجت مي فرمودند: اگر در نماز سهوا حواس تان پرت مي شود اين خيلي به درد شيطان نمي خورد . اما وقتي شما متوجه شديد كه در نماز هستيد خودتان را نگه داريد و اين خيلي ارزشمند است و اگر اين كار ادامه پيدا بكند باعث مي شود كه انسان كنترل خودش را بدست بگيرد .اگر انسان عمدا در نماز حواسش پرت بشود و به دنبال شيطان برود،اين به درد شيطان مي خورد و به انسان ضربه

ص: 970

مي زند . شرط ديگر اين است كه شاگرد تكاليف قبل از كلاسش را انجام بدهد . يعني انسان قبل از اينكه وارد نماز بشود يك كارهايي بكند. نماز با حضور قلب و باحال، مزد تلاشي است كه انسان بايد انجام داده باشد و براي اين مزدها لياقتهايي طلبيده مي شود تا اين سوز و گريه به كسي داده شود. فردي خدمت اميرالمومنين رسيد و گفت كه من نمي توانم نماز شب بخوانم . امام فرمود : گناهان دست و پاي تو را گرفته اند . اگر قبل از نماز شما خوب باشد، نماز شما هم خوب خواهد بود. پس ما بايد تكاليف را قبل از نماز انجام بدهيم والا ممكن است كه نماز ما تكراري بشود. به هيچ وجه دوتا نماز تكرار همديگر نيستند . حتي نماز ركعت اول با دوم فرق دارد زيرا شما در ركعت دوم در پله اي هستيد كه از ركعت اول بالاتر هستيد .حتي شما در ركعت اول، در هر جمله بالاتر مي رويد. اول نماز اين طور شروع مي شود كه خدا رحمن و رحيم است بعد مي گوييم : خدايا تو را مي پرستم يعني اول شما حالت خطاب به خدا نداريد و حالت غيابي است ولي بعد از چند جمله شما به محضر مي رسي . اين نماز تكراري نيست زيرا شما در هر لحظه در يك جا هستيد و اوج مي گيريد . مثلا كلنگ هر لحظه به زمين مي خورد ولي هر خوردن آن يك اثري روي زمين دارد . ممكن است كه در ظاهر حالت تكرار باشد ولي در باطن هر لحظه اثر

ص: 971

خاصي دارد . در مورد تكاليف پيش از نماز ،جملاتي از امام سجاد (ع) داريم كه حضرت ده علت براي بي حالي و كسلي در نماز ذكر كرده است. اين علتها به چيزهايي كه قبل از نماز بايد رعايت بشود برمي گردد .يكي اينكه انسان حق خدا را كوچك بشمارد ، ديگر اينكه پشت به خدا بكند و دست خودش را در درست دشمنان خدا بگذارد ، وقتي انسان گناه مي كند دستش در دست شيطان است. و از تحت ولايت خدا خارج مي شود و به تحت ولايت شيطان مي رود ، ديگر اينكه در مقام بندگي دروغ بگويد يعني مي گويد كه من خدا و اهل بيت را دوست دارم ولي آثار اين دوستي در زندگي اش مشخص نيست ، ديگر اينكه انسان شاكر نعمت هاي خدا نباشد (اين چهار مورد در جلسه ي گذشته ذكر شده است )، امام مي فرمايد : شايد مرا در جلسه ي علما نديدي و من را محروم كردي . عالم كسي است كه هم خودش و هم خدا را شناخته است. و راه و مسير را شناخته است و به آن عمل كرده است. اگرانسان با چنين عالمي ارتباط نداشته باشد از يكسري روزي هايي محروم مي ماند . آنها واسطه ي بين ما و اهل بيت هستند يعني آنها معارف را از اهل بيت مي گيرند و به ما منتقل مي كنند. اگر كسي با آنها رابطه نداشته باشد اين چشمه خشك مي شود . زيرا رابطه انسان با خدا و اهل بيت قطع مي شود.در جلد دوم كتاب بحارالانوار از امام حسن عسگري (ع)

ص: 972

داريم : اگر عالمان دين كه در زمان غيبت مردم را به اهل بيت و خدا هدايت مي كنند نبودند همه از دين برمي گشتند .هر كه خواهد همنشيني خدا و نشيند در حضور اولياء ،صد قيامت در درون شان نقد هست كمترين شود همسايه مست . امام مي فرمايد :خدايا شايد من را جزو غافلين ديدي و من را از رحمتت مايوس كردي .معاشرت با افراد غافل انسان را مايوس مي كند. جنس روح ما آسماني و خدايي است . اگر ما با ملكوتيان بنشينيم احساس آرامش مي كنيم و اگر با غافلين بنشينيم دچار اضطراب مي شويم . زيرا اين روح، سنخيت با جاي ديگر و كس ديگري دارد . حافظ مي گويد : نخست موعظه ي پير مي فروش اين است كه از معاشر ناجنس احتراز كنيد . اين معاشرناجنس هر چيزغير خدايي است . فردي مي گفت كه من با آيت الله جمال گلپايگاني به سمت وادي السلام نجف حركت مي كرديم . هوا بسيار گرم بود ولي وقتي من با ايشان بودم هواي خنك و مطبوعي به ما مي خورد . من از دور فردي را ديدم كه اهل نبود . تا آن فرد آمد آن هواي مطبوع تبديل به هواي گرم شد . آن فرد رفت . آيت الله گلپايگاني فرمود : مواظب معاشرت هايتان باشيد .همنشين خيلي موثر است . در آخرالزمان غفلت هايي از جاهاي مختلف پمپاژ مي شود . ما بايد مراقب باشيم كه زير گرد و غبار اين غفلت ها مدفون نشويم. امام مي فرمايد : خدايا شايد من با انسانهايي كه اهل بطالت هستند،

ص: 973

نشست و برخاست دارم و تو مرا اين جوري ديدي . زيرا من با آنها انس و الفت دارم . فردي نزد آيت الله كشميري رسيده بود و درخواست ذكري را كرده بود .ايشان گفته بودند كه شما روزي صد بار بگوييد : يا ماست يا چغندر .ايشان مي دانست كه طرف در زندگي اهل هيچ رعايتي نيست و فقط يك ذكر مي خواهد . بعضي ها در زندگي مراقبتي ندارند ولي دعا يا ذكري مي خواهند كه ائمه را در خواب ببينند. انسان بدون تلاش و فقط با ذكر عارف نمي شود. فردي به آيت الله بهجت گفت كه دعايي بفرماييد كه من در نماز حضور قلب پيدا بكنم .ايشان فرمودند : اين چيزها دعايي نيست بلكه دوايي است و شما بايد خودتان را مداوا كنيد .ذكر بدون تلاش، شدني نيست . امام مي فرمايد : خدايا شايد ديگر دوست نداري صداي من را بشنوي و من را دور كردي . زيرا اين دعا بوي طمع و خودخواهي و ريا مي دهد . اگر من به در خانه ي تو آمدم به خاطر خودم بود نه بخاطر تو . بعضي ها عباداتشان بوي گناه مي دهد.يعني درعبادات شان دنبال كار خودشان هستند . اشكالي ندارد كه انسان حاجات خودش را بخواهد ولي اين بد است كه انسان فقط براي برآورده شدن حاجاتش به درخانه ي خدا برود. فردي با امام صادق (ع)همراه بود و خدم و حشم دولت بني عباس را مي ديد و آهي كشيد و گفت كه اي امام چه زماني دولت شما تشكيل مي شود .( او فرج آقا را خواست)

ص: 974

امام فرمود : تو هم دنيا طلب شدي ؟ يعني دعاي فرج اين فرد بوي دنيا مي داد تا اين فرد به مقامي برسد. انسان نبايد دعا و خدا را وسيله اي براي خودش قرار بدهد . انسان بايد خود خدا را هم بخواهد . طمع خودداشتن بد است .بعضي ها وقتي ناراحتي و غصه دارند به زيارت مي روند . مرحوم حاج آقا دولابي مي فرمودند كه امام رضا (ع) حق دارد كه از ما گله كند زيرا ما وقتي ناراحت هستيم پيش امام رضا(ع) مي رويم ،ما بايد خوشي هاي مان را هم پيش امام رضا(ع) ببريد . امام مي فرمايد : خدايا شايد بخاطر اينكه پيش تو حيا نداشته ام از من لذت عبادت را گرفته اي . امام سجاد (ع) در انتها درمان را هم ذكر مي كند . سوال – آيات پاياني سوره مرسلات را توضيح بفرماييد . پاسخ – در سوره ي مرسلات ده بار اين آيه تكرار مي شود : واي بر كساني كه روز قيامت را تكذيب كردند و كفر ورزيدند. مي فرمايد: وقتي آنها وارد جهنم مي شوند سايه اي بالاي سر آنها و اطراف آنها قرار مي گيرد كه خنكي ندارد و اين سايه خفگي و دود و آتش دارد . به سمت آنها آتش هايي مي آيد كه شراره اش مثل كاخ ها و قصرهايي است كه به سمت انسان پرتاب مي شود و جرقه هاي آن مثل شتران زرد رنگ است . ما بايد بتوانيم اعتقادات مان را با خودمان به قيامت ببريم . نكند كه در دم آخر ما به تكذيب و

ص: 975

كفر از دنيا برويم . حفظ اعتقادات وعميق شدن اعتقادات مهم است . انسان به آنچه كه مي داند عمل كند و اين باعث تثبيت اعتقادات ما مي شود. سوال – در مورد درمان بي حالي در عبادات در دعاي ابوحمزه توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – بعد از اينكه امام سجاد(ع) ده مورد از علت هاي بي حالي در عبادات را ذكر مي كند، درمان را هم ذكر مي كند. برخورد خدا با ما به تبع كارهايي است كه ما كرده ايم يعني من كاري كرده ام كه در رحمت خدا را به روي خودم بسته ام . پس خدا بواسطه ي اعمال خودمان با ما برخورد مي كند . حالا كساني كه دچار بي حالي در عبادت هستند مايوس و خسته نشوند.گاهي اين بي حالي ها فايده ي بيشتري نسبت به خوشي ها وحال ها دارد .گاهي تنبيه هاي خدا فايده اش بيشتر است مثل تنبيه هايي كه پدر و مادر براي بچه بكار مي برند . وقتي ليلي ظرف مجنون را شكست ، مجنون خيلي خوشحال شد. اگر با ديگرانش بود ليلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي . گاهي تنبيه هاي خدا براي اين است كه ما به خودمان بياييم و عيب هاي مان را در زندگي پيدا كنيم و ديگر اينكه جلوي غرور و عجب را بگيريم . پس وقتي بي حالي و بي توفيقي بوجود مي آيد اول بايد خودمان را ببينيم و در خانه ي خدا بشكنيم و ادعاي زيادي نداشته باشيم . بعد كه شما عيب خودتان را ديديد، عفو خدا را هم ببينيد . در قسمت ديگر امام

ص: 976

مي فرمايد : خدايا وقتي خودم را مي بينم عيب مي بينم و مضطرب مي شوم ولي وقتي تو را مي بينم طمع به كرم تو دارم . بعد امام مي فرمايد: خدايا با همه ي بدي هايم از من بگذر مثل كساني كه قبلا از آنها گذشته اي زيرا صفت تو عفو است . مرحوم نراقي داستاني را نقل مي كند : جوان چوپاني عاشق دختر پادشاهي شده بود و در عشق او مي سوخت . مادر پادشاه به وزير گفت كه پسرم دارد از دست مي رود. وزير گفت ( من كاري مي كنم كه پادشاه دخترش را به پسر تو بدهد) كه به پسرت بگو در فلان كوه مشغول نمازخواندن بشود .و وقتي من شاه را به آن كوه آوردم اعتنا نكند تا من اشاره كنم . وزير در شهر شايعه كرد كه يك جوان مستجاب الدعوة اي در فلان كوه عبادت مي كند . اين شايعه به گوش پادشاه رسيد . پادشاه با وزير به ديدن جوان رفتند . وزير به جوان كه در حال نماز بود اشاره اي كرد ولي جوان اعتنا نكرد. پادشاه رفت . وزير برگشت و به جوان گفت كه چرا به اشاره ي من توجه نكردي . جوان گفت كه من نه تو و نه دختر پادشاه را مي خواهم . من يك عبادت دروغي كردم و خدا پادشاه را به پاي من انداخت، اگر من عبادت واقعي بكنم خدا چكار خواهد كرد .

91-02-03

91/2/3 سوال – در مورد موقف تكاليف توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – بعد از موقف اعتقادات كه اولين موقف بر صراط است

ص: 977

، مواقف بعدي بررسي تكاليفي است كه بر دوش انسان بوده است . اولين عملي كه بررسي مي شود نماز است . روايات متعددي از امام صادق(ع) وامام باقر(ع) داريم كه اولين عملي كه در قيامت محاسبه مي شود نماز است ، اگر نماز را قبول بكنند بقيه ي اعمال مورد تاييد قرار مي گيرد. ما از اين روايت متوجه مي شويم كه نماز در بين اعمال خصوصيتي دارد كه قبول شدن آن مشروط به اين است كه انسان كارهاي متعددي انجام بدهد كه در اين صورت زندگي انسان خداپسند خواهد شد . يعني نماز به اعمال ديگر ما جهت مي دهد . ما در نماز، قبول بودن و صحيح بودن داريم . صحيح بودن نماز مربوط به صورت ظاهري و پيكره ي نماز است يعني قرائت ركوع سجود و... درست باشد ولي قبولي نماز مربوط به روح و باطن نماز است كه نماز روح داشته باشد تا بتواند به عالم ملكوت برود و خداپسند باشد و بتواند روح انسان را ارتقاء بدهد . چنين نمازي شرايطي دارد . ممكن است كه نمازي صحيح باشد، اين نماز از انسان رفع تكليف مي كند اما اين نمازي نيست كه انسان را رشد بدهد و به معراج ببرد . در جلد هشتاد و چهار كتاب بحارالانوار داريم كه امام صادق (ع) فرمود : گاهي نصف يا ثلث يا ريع يا خمس آن قبول مي شود و به اندازه اي كه انسان حواسش در نماز باشد كه در محضر چه كسي ايستاده است مورد قبول قرار مي گيرد. امام فرمود : اگر كسي بخواهد بداند كه نمازش قبول

ص: 978

شده است بايد بيند كه نمازش چقدر او را از گناه بازمي دارد . يعني به اندازه اي كه نماز انسان را از آلودگي ها و فساد دور كند ،مورد قبول است . پس اگر من نماز مي خوانم ولي ظلم مي كنم يا رعايت حلال و حرام را نمي كنم ،بدانم كه نمازم مشكل دارد و اين نماز خداپسندانه نيست . به پيامبر گفتند :خانمي است كه اهل نماز و روزه است ولي بددهان است و اطرافيان و همسايه ها از گزند زبان او درامان نيستند .پيامبر فرمود : خيري در نماز او نيست و او اهل عذاب است . يعني اين نماز ارزشي ندارد و او را بالا نمي برد . زيرا او باعث اذيت ديگران شده است . در روايتي از امام باقر(ع ) داريم كه اگر كسي مشروب بخورد چهل روز نمازش بالا نمي رود. يعني اين نماز مانع از گناه شراب خواري نشده است . البته ما نبايد بگوييم پس در اين ايام فرد مشروب خوار نماز نخواند زيرا در اين صورت فرد تارك الصلاة بحساب مي آيد . در ادامه امام مي فرمايد : كسي كه نمازش را ترك بكند عذابش(بيشتر است) قابل مقايسه با همان فردي آلوده كه نمازش را مي خواند نيست . مرحوم قمي در سفينة البحار از پيامبر نقل كرده است : اگر كسي لقمه ي حرامي بخورد تا چهل روز نمازش قبول نمي شود و تا چهل روز دعايش مستجاب نمي شود. اينها موانعي است كه جلوي بالا رفتن نماز ما را مي گيرد و اگر كسي مي خواهد نمازش او را بالا ببرد

ص: 979

بايد كارهايي را رعايت بكند. در روايت داريم : خدا نماز كسي كه عاق (عاق والدين يا عاق اولاد) است قبول نمي شود مگر اينكه طرف او را ببخشد .پيامبر فرمود : اگر كسي غيبت مسلماني را بكند تا چهل روز نماز او قبول نمي شود مگر اينكه طرف (غيبت شونده) از او بگذرد. پيامبر فرمود : اگر زن و شوهر نسبت به يكديگر آزار داشته باشند ، خدا نماز آنها را قبول نيست مگر اينكه طرفي كه به او ظلم شده است ببخشد. نماز بگونه اي است كه اگر بخواهد قبول باشد شخص بايد مسائل مالي ،حقوق ديگران و حق خدا را رعايت بكند . خيلي از واجبات ديني اين طور نيست .اگر كسي بخواهد روزه بگيرد و اهل خمس و زكات نباشد ، در روزه ي او مشكلي ايجاد نمي شود و روزه اش قبول است . كسي كه نماز مقبول خوانده است يعني خيلي كارها را رعايت كرده است . كسي كه نماز مي خواند خدا و قيامت را قبول دارد، پس بايد به او تذكر داد كه اگرمي خواهي نمازت بالا برود ،بايد گناهان را كنار بگذاري . ما بايد نماز (مقبول) را حفظ بكنيم تا بعدا نماز هم ما را حفظ بكند. بخاطر همين است كه مي گويند اگر نماز قبول شد بقيه ي اعمال هم قبول مي شود . در قرآن به هيچ فرعي از اصول دين مثل نماز تاكيد نشده است . خدا در قرآن 122 بار كلمه ي نماز را آورده است ولي بعضي از فروع دين يك مرتبه يا چهارده مرتبه در قرآن آمده است و

ص: 980

هيچ كدام به اندازه ي نماز نيست . ما دو كتاب حديثي بنام وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل داريم كه تمام احاديث و روايت فقهي در آن جمع شده است كه حدود شصت هزار روايت است كه حدود بيست هزار روايت در مورد نماز است ،اين اهميت نماز را مي رساند . پيامبر فرمود : در قبرستان مَلكي است كه هر روز صاحبان قبور را صدا مي زند ، شما به چه چيز دنيا غبطه مي خوريد ؟ آنها مي گويند: به اهل مساجد . زيرا كاري كه آنها در مسجد انجام مي دهند بسيار ارزشمند است . حضرت عيسي ،مادرش حضرت مريم را در مكاشفه اي ديد و پرسيد كه آيا دوست داري به دنيا برگردي ؟ حضرت گفت: بله .مي خواهم به دنيا برگردم كه شبهاي سرد براي نماز بلند بشوم و در روزهاي گرم روزه بگيرم ، اين راه سخت است و توشه مي خواهد . در مورد اهميت نماز زياد شنيده ايد ولي در مورد استفاده از نماز كمتر شنيده ايد، يك كلاس پنج نوبته ي نماز. يك روز امام صادق (ع) در نماز آنقدر اياك نعبدوا و اياك نستعين را تكرار كردند تا افتادند. از امام پرسيدند كه چه اتفاقي افتاد. امام فرمود : آنقدر اين را تكرار كردم كه صداي گوينده ي سوره حمد (يعني خدا ) را شنيدم . يعني در نماز يك گفتگوي دو طرفه است كه انسان مي گويد و از خدا مي شنود . كلاس نماز، كلاسي است كه هيچ نقصي ندارد و اگر اشكالي هم هست بخاطر ما شاگردان است كه از اين كلاس

ص: 981

استفاده نمي كنيم . همه ي هنر براي يك انسان مومن اين است كه از اين كلاس كمال استفاده را ببرد . يكي از شاگردان آيت الله بهاءالديني در خانه با خانواده اش مشاجره اي كرده بود و بعد پشت سر آقا نماز مغرب و عشا را مي خواند ولي حواسش به آن مشاجره بود. آيت الله بهاء الديني به ايشان گفت كه اين نماز نيست كه ما مي خوانيم، ما بايد از آن بيشتر استفاده كنيم . اگر كسي بخواهد در اين كلاس رشد معرفتي بكند،بايد كارهايي را رعايت بكند . اولا شاگرد بايد سر وقت به كلاس بيايد و منظم باشد . اگر شاگرد دير به كلاس برسد، استفاده ي كامل از آن كلاس را نمي برد . كسي كه اول وقت ورود به كلاس نماز نداشته باشد يعني نمازش را دير بخواند مخصوصا اگر عذري نداشته باشد، نمي تواند از كلاس استفاده ي كامل را ببرد . پس بايد آداب نماز را رعايت بكند . اگر ما اين آداب را رعايت بكنيم براحتي مي توانيم در نماز حضور قلب داشته باشيم .مثلا هنگام وضو گرفتن انسان توجه داشته باشد كه مي خواهد ورود به محضري داشته باشد و نبايد با كسي حرف بزند . در وضو مستحب است كه انسان رو به قبله باشد. امام خميني در بعضي مواقع كه شيرآب رو به قبله نبود ، يك مشت آب برمي داشت و شير را مي بست و رو به قبله مي ايستاد و وضو مي گرفت . مستحب است كه انسان يك محلي براي نماز داشته باشد . حداقل يك جاي خاص

ص: 982

در اتاق سجاده بيندازد كه وقتي وارد آن قسمت مي شود بداند كه مي خواهد با خدا حرف بزند و بخاطر همين است كه مي گويند : فرد محتضر را به محلي كه در آنجا نماز مي خوانده است ببريد . خوب است كه انسان موقع نماز خواندن معطر باشد و اذان و اقامه بگويد. ما نمي توانيم به نماز آيت الله قاضي ( ايشان مي گفتند كه من نمي دانم در برزخ از نمازم به اندازه ي دنيا لذت مي برم يا خير) و آيت الله بهجت برسيم . در اين دنيا كساني هستند كه لذتهاي زيادي از با خدا بودن مي برند كه حتي افرادي اين لذت را در بهشت برزخي نخواند داشت، آنها به نماز عشق مي ورزيدند . رسيدن به اين حضور قلب توجه و مراقبت مي خواهد ولي انسان مي تواند اين آداب ظاهري را رعايت كند . كسي كه به نماز اهميت نمي دهد نبايد توقع داشته باشد كه نماز او را بسازد و به بالا ببرد .پس ورود به كلاس آدابي دارد .شاگردي كه شلخته است نمي تواند از كلاس استفاده ببرد. ديگر اينكه اگر انسان بخواهد از كلاس نماز استفاده بكند بايد حضور قلب داشته باشد و حواسش پرت نباشد . شاگردي كه در كلاس بازيگوش باشد نمي تواند از درس استاد بهره ببرد. در كلاس نماز، انسان بايد خواسش را جمع بكند و بداند كه در محضر كيست ،اگر انسان مي تواند به معاني نماز توجه بكند و اگر نمي تواند لااقل اهميت بدهد كه در حضور كيست .ديگر اينكه شاگرد بايد تكاليفي را قبل از

ص: 983

كلاس انجام بدهد. اگر انسان بيرون كلاس تكاليفش را انجام نداده باشد نمي تواند بخوبي از كلاس استفاده بكند. ازعلامه طباطبايي سوال كردند كه چكار كنيم كه در نماز حواس مان جمع باشد؟ ايشان فرمودند: قبل از نماز مراقب زبان خودتان باشيد . نماز با حضور قلب مزد است و به هر كسي نمي دهند و اين هديه را به كسي مي دهند كه زحمت كشيده باشد. سوز ،اشك ،حال در نماز، دعا و زيارت ،مزد است . بقول حافظ : سوز دل ،اشك روان ،آه سحر، ناله ي شب ، همه را از نظر لطف شما مي بينم . اينها را به كساني مي دهند كه قبلا زحمتي كشيده باشد . امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه به نكاتي اشاره كرده است كه چطور مي شود كه انسان در نماز بي حال است . حضرت به ده مورد اشاره مي كند .اين مراقبت هايي پيش از نماز است و انسان بايد آنرا مراعات كند . امام مي فرمايد :خداياهر وقت پيش خودم مي گويم كه آماده ي نماز هستم و در پيشگاه تو آمده ام بي حالي به من دست مي دهد كه حال مناجات از من گرفته مي شود ، شايد من خيلي حق تو را رعايت نكرده ام و به تو اهميت نداده ام و از اين جهت من را كوچك كردي و براي من بي حالي آمده است.(مثلا ممكن است كه فرد هر روز در سرما و تاريكي، صبح زود بلند بشود و به سركار برود ولي روز جمعه نمازش قضا مي شود.) خدايا شايد من به تو پشت كرده ام

ص: 984

و رو به دشمن تو كرده ام ( انسان در هنگام گناه تحت ولايت شيطان است و رابطه اش با خدا قطع است) و شايد تو من را اين جوري ديده اي و اين بي حالي ها بخاطر همين است. داريم : كمترين عقوبت كسي كه به من پشت كرده است وعادت بر گناه كرده است، اين است كه لذت مناجات را از او مي گيرم يعني انسان بي اشتها مي شود . خدايا شايد من دروغ مي گويم و تو من را دور كردي . خدايا شايد من شاكر نعمت هاي تو نبودم (يعني هيچ وقت داده هاي تو را نديدم و نداده ها را ديدم . من با زبان شاكر هستم ولي بصورت عملي شكر نمي كنم و نعمتها را در راه تو خرج نمي كنم .)تاجري خيلي ثروتمند بود و براي زيارت به مشهد رفته بود . او مي گفت كه در چند روز اول در زيارت نه اشكي ئ نه شوقي داشتم . او فكر كرد كه براي زيارت طلبيده نشده است بنابراين تصميم گرفت كه بليط بگيرد و برگردد . قبل از بازگشت او پير مردي را ديد كه به سختي چرخ دستي را مي برد ، به او كمك كرد و پيرمرد گفت كه من دختر دم بخت دارم و مجبورم كه خيلي كار كنم . تاجر به دنبال او براه افتاد و به داخل منزلش رفت و ديد كه وضع و اوضاع او خوب نيست . تاجر يك چك مبلغ بالا به پيرمرد داد. وقتي تاجر از آن خانه بيرون آمد ، پيرمرد به او گفت كه انشاءالله

ص: 985

امام رضا (ع) جواب تو را بدهد زيرا من چيزي ندارم كه به تو بدهم . تاجر وقتي براي خداحافظي با امام رضا (ع) به حرم رفت ، اشك در او بجوشش افتاد و اشكش سرازير شد . سوال – آيات ابتدايي سوره ي مزمل را توضيح بفرماييد . پاسخ – اين دومين يا سومين سوره اي بود كه بر پيامبرنازل شد . خدا مي فرمايد : اي كسي كه به خودت پارچه اي پيچيده اي و نشسته اي ، بلند شو . اگر بخواهي سختي هاي روز را تحمل كني، شب را از دست نده . پس كساني كه مي خواهند بندگي كنند، نبايدعبادت شب را از دست بدهند.

91-01-27

91/1/27 سوال – در مورد شرح حديث عنوان بصري توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – اولين موقف از مواقف پنجاه گانه طبق رواياتي كه ازاهل بيت رسيده است در مورد اعتقادات است. تنها چيزي كه اعتقادات را قلبي و عميق مي كند اين است كه انسان با اين اعتقادات زندگي بكند و به آنها عمل بكند. هر عملي كه ما بر طبق اعتقادات مان انجام مي دهيم مثل چكشي است كه بر ميخ مي خورد و فرو مي رود ، اعتقادات ما را عميق تر مي كند. و اگر هر تخلفي از اعتقادات صورت بگيرد ،يكي از بندهاي اعتقادات ما را سست و پاره مي كند . يكي از دستورالعمل هاي جامع و بسيار ارزنده اي كه براي عمل به بندگي در زندگي وجود دارد حديث عنوان بصري است كه از امام صادق (ع) به ما رسيده است .حضرت سه ركن را بعنوان اصول بندگي مطرح

ص: 986

كرده بودند . يكي اينكه انسان خودش را مالك سرمايه ها و امكاناتي كه داده شده نبيند و خدا را مالك بداند و بداند كه شان او امانت داري است و بايد اين امانت ها را در راه خدا خرج بكند . ديگر اينكه انسان تدبير امور را به خدا بسپارد و انسان بايد وظيفه ي بندگي اش را انجام بدهد اما نتيجه را به خدا بسپاريد و مطمئن باشد كه به خير اوست . ديگر اينكه عمده ي نگراني انسان بايد اين باشد كه دستورات الهي را انجام مي دهد يا خير . چون خدا دائما رب است ، پس تو هم دائما عبد باش . انسان بايد ببيند كه در چارچوب الهي حركت مي كند يا خير. اگر كسي اين سه اصل را در زندگي اش رعايت بكند ،مسلما پا روي اميال و هوس هاي خودش بگذارد و امر الهي را انجام بدهد ، منيت او از بين مي رود و ديگر حرص دنيا را نمي زند و اين به يك آرامش و نشاط باطني تبديل مي شود. جدي بودن دنيا در حدي است كه انسان توشه ي آخرتش را بردارد. از ما عمران دنيا را هم خواسته اند امام اگر انسان اصول امام را رعايت كند حرص زدن و دلبستگي به دنيا از انسان گرفته مي شود. و انسان به يك ثروت دروني مي رسد . امام خميني مي فرمودند: زماني كه رضا خان عمامه ها را برمي داشت ، من براي خريدن نان بيرون رفته بودم . از بزرگي كه عمامه اش را برداشته بود پرسيدم حالتان چطور است ؟ ايشان

ص: 987

گفت : الحمدلله . به ما گفتند كه عمامه تان را برداريد. من عمامه ام را به زني فقيري دادم كه براي بچه اش پيراهني درست بكند و الان هم ناني خورده ام و تا ظهر هم خدا بزرگ است . امام خميني مي فرمودند :من هنوزم در حسرت بي تعلقي او به دنيا هستم. اين افراد به تعبير روايات ما ثروت درون دارند حتي اگر ظاهر آنها ثروتمند نباشد. ما در روايات داريم كه از خدا بخواهيم ثروت و غناي ما را در جانمان قرار بدهد . بعضي ها در پول و ثروت هستند ولي چون درون شان فقير است ، حريص هستند و لذت نمي برند و راضي نيستند . من كه ره بردم به گنج حُسن بي پايان دوست ،صد گداي همچو خود را قارون كنم . حديث عنوان بصري چنين گنجي را به انسان مي دهد . كتاب علم آموزي و معرفت اندوزي نوشته ي رضا رمضاني گيلاني است كه شرحي بر اين حديث دارد .امام به عنوان بصري فرمود كه من نُه چيز را به تو ياد مي دهم كه در زندگي عملي خودت انجام بدهي. امام فرمود: سه چيز از اين نُه چيز در مهار نفس است كه انسان بتواند اميال نفس را كنترل بكند و يك تمريني داشته باشد ، سه چيز آن درمورد حلم و بردباري است كه در زندگي ناملايماتي پيش مي آيد كه انسان بايد بردبار باشد و سه چيز هم در مورد كسب علم و دانش است . سه چيزي كه درمهار نفس است: مبادا وقتي اشتها به چيزي نداري آنرا از سر سيري

ص: 988

بخوري. بعضي ها يخچال را زيارتگاه مي كنند و دائم سر يخچال مي روند . پس چيزي كه اشتها نداري نخور زيرا ممكن است كه باعث حماقت و كند ذهني بشود ، ديگر اينكه موقع گرسنگي غذا بخور و ديگر اينكه مراقب غذايت باش كه حلال باشد و نام خدا را هم ببر تا اين غذا بتواند سوخت تو براي رفتن به آخرت باشد. هر غذايي نمي تواند سوختي براي رشد انسان باشد. غذايي كه حرام است از طرف شيطان رسيده است و باعث صعود انسان نمي شود. امام علي (ع) وقتي به باغ خودش در مدينه رفته بودند به كارگرشان فرمودند : آيا غذايي داري كه بخوريم ؟ كارگر گفت : كدوي كمي داريم كه مي توانيم آنرا بخوريم . وقتي حضرت آنرا با نان جو خورد ، فرمود : حيف است شكمي كه با چند لقمه نان سير مي شود با حرام پر بشود . مرحوم حاج آقا حسن اصفهاني مي فرمود( به تعبير استاد مطهري خدا يكي از فوق العاده هايش را يعني اصفهاني در زمان ما بوجود آورد): من اگر به جايي رسيدم بخاطر اين سه كار بود: نمازاول وقت ، خدمت به سادات و فرزندان پيامبر و رزق حلال . مرحوم كربلايي كاظم ساروقي در اطراف اراك زندگي مي كردند . خدا به ايشان الطاف خاصي كرده بود. من از پسر ايشان پرسيدم كه چطور شد ايشان حافظ كل قرآن (بصورت عجيبي) شده بود . پسر ايشان گفت : پدر من رعيت بود و در مزرعه اي كار مي كرد . پدرم متوجه شد كه اربابش زكات نمي دهد و

ص: 989

چند بار هم به او تذكر داده بود ولي او گوش نكرده بود . پدرم از پيش او رفت. او رزاق را خدا مي دانست . پدرم هيزم مي آورد و در روستا مي فروخت . يك روز در كنار امامزاده اي براي رفع خستگي نشسته بود. دو مرد سيد كه معلوم بود اهل آن روستا نبودند به او گفتند كه با ما به امامزاده بيا . پدرم قبول كرد و با آنها به زيارتگاه رفت . يكي از آنها به پدرم گفت كه تو مي تواني اين كتيبه هاي اطراف امامزاده را بخواني ؟ پدرم گفت : نه ،من سواد ندارم . يكي از آن دو سيد ،شانه هاي پدر من را تكان شديدي داد و پدرم مي ديدم كه اينها غير عادي هستند و از هيبت آن دو بزرگوار از هوش رفت . بعد از به هوش آمدن آن دو سيد را نديد ولي مي توانست تمام كتبيه ها را بخواند. مرحوم نواب صفوي كه براي تبليغ به آن روستا رفته بود ، ايشان را كشف كرد و به قم در محضر آيت الله بروجردي آورد . تمام مراجع آن زمان و عده اي از بزرگان ايشان را امتحان كردند. ايشان آنقدر مسلط بودند كه آيات قرآن را از آخر به اول مي خواندند . مرحوم صدر پدر موسي صدر كه مرجع تقليد بودند مي گفتند من نمي توانم سوره ي حمد را برعكس بخوانم . حتي ايشان كلماتي كه به قصد قرآن نوشته مي شد تشخيص مي دادند و نور آن را متوجه مي شدند . او از خودش هنري نشان داده

ص: 990

بود كه خدا چيز نابي به او داده بود . او به اندازه اي كه اعتقاد داشت عمل كرد. عمل كردن به اعتقادات هم باعث رشد مي شود و هم باعث مي شود كه آثاري از اعتقادات و اعمال ديد بشود. بركات اعتقاد وعمل صالح همين است كه در زندگي نمي ماند . ممكن است كه انسان در زندگي به بن بست هايي برسد ولي خدا راه را براي او باز مي كند . در قرآن داريم : از آنجايي كه گمان نداري راه را باز مي كنم و رزق تو مي رسد . حضرت فرمود : سه چيز بندگي در حلم و بردباري است . اگر كسي به تو گفت كه اگر تو يك چيز به من بگويي، من ده چيز به تو جواب خواهم گفت ، تو به او بگو كه اگر تو ده چيز به من بگويي ،من يك چيز هم به تو جواب نمي دهم . اينها در مسائل فردي بين دو مسلمان است كه انسان بايد خودش را نگه دارد . دوم اينكه اگر كسي به تو دشمنام داد بگو : اگر در اين دشنامي كه به من دادي تو راست گفتي ، از خدا مي خواهم كه من را ببخشد و اگر تودروغ گفتي ،من از خدا مي خواهم كه تو را ببخشد . اگر كسي بخواهد اين طوري رفتار كند بايد مهار نفس بالايي داشته باشد . پسر عموي امام سجاد (ع) حرفهاي نامربوطي به حضرت زد و امام هيچي نگفت . فرداي آن روز حضرت به خانه ي پسرعمويش رفت و سلام كرد و گفت : اگر

ص: 991

چيزي كه ديروز به من گفتي در من باشد خدا من را ببخشد و اگر آن چيزي كه تو گفتي و در من نبود، خدا تو را ببخشد . پسرعموي حضرت شرمنده شد و امام را بوسيد و سوم اينكه اگر كسي تو را تهديد كرد تو او را نصيحت كن . سه چيز بندگي درعلم است : يكي اين كه چيزي كه نمي داني از علماي آن علم سوال كن . در اينجا محل حيا نيست . مبادا پرسش تو براي زمين زدن فرد باشد پرسش تو بايد براي علم آموختن باشد و ديگر اينكه مستبد به راي نباشد و ديگر اينكه از فتوا دادن و نظر دادن هايي كه به او مربوط نيست بپرهيزد. كساني كه صاحب نظر نيستند نبايد نظر بدهند مخصوصا اگر اين فتوا در مسائل ديني باشد كه ممكن است عده اي را به انحراف بكشاند. اگر كسي بتواند اين نه چيز را رعايت بكند مي تواند درجه ي تقوا را طي كند . سوال – سوره الحاقه آيات 9 تا 14 را توضيح بفرماييد . پاسخ – در آيه 9 خداوند از اقوامي نام مي برد كه در اثر سركشي و طغيان بلاهايي بر آنها نازل شد و از بين رفتند . خدا مي فرمايد : فرعونيان و كساني كه قبلا بودند زير و رو شدند و بواسطه ي گناه و خطا از بين رفتند . به رسول وفرستاده ي پروردگار تسليم نشدند و خدا آنها را سخت عذاب كرد . وقتي آب بالا آمد و طغيان كرد ما عده اي از مومنان را نجات داديم تا اين تذكري

ص: 992

براي آنها باشد . مثلا در مورد قوم ثمود خدا مي فرمايد كه آنها با يك عذاب سركش از بين رفتند يا يك صاعقه ي شديد آنها را از بين برد يا قوم عاد با يك باد سركش و طوفان شديد از بين رفتند يا قوم نوح با طغيان آب از بين رفتند . شايد اين آيات مي خواهد بگويد كه عذاب هاي اين اقوام ، طغيان طبيعت عليه آنها بود. اين عكس العمل طغيان خود آنها بود. چون آنها عليه نظام آفرينش طغيان كردند ، و در مقابل خدا سركشي كردند ، هستي هم عليه آنها طغيان كرد. در زمان ظهور چون مردم عبد هستند و تسليم خدا هستند، طبيعت هم تسليم مردم است و به آنها بركاتش را مي دهد. طبيعت لشكر خداست . ما سعي كنيم كه رام خدا باشيم تا بركات از آسمان و زمين بيايد . سوال – در مورد اعتقادات توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – تفاوتي كه سوال شب اول قبر با سوالات اولين موقف قيامت دارد اين است كه سوال شب اول قبر در برزخ از كليات عقايد است يعني از اصل وجود خدا ، نبوت ،امامت. اما در قيامت سوالات جزئي تر است . مثلا اگر شما خدا را قبول داشتي ، آيا خدا را بعنوان رزاق قبول داشتي يا رزاق را كس ديگري مي دانستي . يعني اعتقادات ريز مي شود. استاندارد يك مومن اين است كه خدا را در عالم همه كاره ، شفا دهنده،رزاق ،حكيم ، رب و ... بداند. ما معمولا اين ها را مي دانيم ولي به آنها عمل نمي كنيم .

ص: 993

حديث عنوان بصري براي اين است كه دانسته ها و ذهنيات وارد قلب ما بشود و با تمام جان بپذيريم كه خدا مالك است. دانستن كفايت نمي كند. در اعتقادات زباني ، وقتي زبان از كار مي افتد، آن اعتقادات هم از كار مي افتد . اعتقادات ذهني هم درهنگام مرگ بخاطر هول مرگ كار نمي كند. پس در آنجا ملكات و جان انسان است كه مي ماند . اينكه ما مي دانيم خدا رزاق و شفا دهنده است ،بايد وارد قلب ما بشود . ما بايد حرف خدا را از پيامبر بپذيريم و آنرا تصديق كنيم ، بعد از پيامبر بايد حرف معصوميني كه شان پيامبر را دارند بپذيرم . براي اينكه اين اعتقادات قلبي بشود انسان بايد به آن عمل بكند. انسان وقتي خدا را مالك دانست ديگر بخل ندارد. وقتي انسانها خمس و زكات را نمي دهند يعني خودشان را مالك مي دانند و اعتقادات آنها قلبي نمي شود. حديث عنوان بصري شيوه ي قلبي كردن اعتقادات است . البته دستورات ديني ديگر هم هست . ما دستورات صلاح دين را انجام مي دهيم كه اعتقادات مان محكم بشود. اگر اعتقادات وارد جانمان بشود و آنرا بپذيريم و در قلب ما نفوذ بكند، در قيامت مي توانيم از موقف اعتقادات عبور كنيم . اعتقاداتي كه وارد جان انسان مي شود نبايد شرك آلود باشد . يعني اعتقاداتي كه مربوط به فرهنگ دين نيست وارد وجود انسان نشده باشد . ممكن است كه اعتقادات انسان طوري باشد كه رگه هاي شرك يا خرافات در آن وجود داشته باشد . شاهرگ حيات همه ي

ص: 994

اعتقادات ولايت است كه درموقف اول از آن سوال مي كنند . ما كتاب الهي و وحي را مستقيم از خدا نگرفته ايم بلكه يك انسان معصومي آنها را گرفته و به ما رسانده است . اگر ما بخواهيم به خدا متصل بشويم بايد تسليم او باشيم و او را بپذيريم . باب رسيدن به خدا، معصوم است ، بعد از پيامبر اولياء الهي هستند يعني كساني كه خصوصيات پيامبر را دارند ، كتاب خدا را تبيين مي كنند ، دين خدا را تشريع و از انحراف آن جلوگيري مي كنند و دين خدا را اجرا مي كنند . پس بعد از پيامبر بايداعتقاد به اوليا الهي باشد . در روايات داريم كه از مسئله ي ولايت سوال مي شود . در سوره صافات آيه 24 داريم : آنها را نگه داريد تا از آنها سوال بشود . رواياتي داريم كه از ولايت اميرالمومنين سوال مي كنند . يعني از ميزان ولايت پذيري سوال مي كنند . در سوره تكاثر آيه آخر مي فرمايد : خدا در قيامت از نعمت مي پرسد . رواياتي داريم كه مهمترين نعمت، ولايت اهل بيت است . اگر اين نعمت نبود شما راهي به خدا نداشتيد . شيطان مي خواست بدون سجده به آدم معصوم ،به مقاماتي برسد ولي نرسد با آن همه عباداتي كه داشت. پس ما بدون اهل بيت به بهشت نمي رسيم . پيامبر فرمود : وقتي بهشتي ها مي خواهد وارد بهشت بشوند ، كوبه ي بهشت از ياقوت سرخ است و روي صفحه ي طلا مي خورد و طنين آن يا علي است .

ص: 995

علامه طباطبايي فرمود : وقتي شما در خانه اي را مي زنيد ، صاحب خانه را صدا مي زنيد ، صاحب بهشت علي و اولاد او هستند . در جلد هفتم بحارالانوار از پيامبر روايتي داريم : حضرت زهرا وارد صحنه ي محشر مي شود و تلاطمي بر جمعيت محشر وارد مي شود . خطاب مي رسد : چشم هايتان را ببنديد فاطمه مي خواهد عبور كند . (اين خطاب ،خطاب تكليفي نيست بلكه خطاب واقعي است يعني چشم ها فرو بيفتيد . زيرا چهره ملكوتي حضرت زهرا مي خواهد بروز بكند و هر چشم بهشتي در هر مرتبه اي نمي تواند آنرا ببيند) حضرت فاطمه در عرش الهي ظهور پيدا مي كند . حضرت پيراهن اباعبدالله را بلند مي كند و از دشمنان و ظالمين اهل بيت شكايت مي كند و بعد شروع به شفاعت انسانها مي كند مثل مرغي كه از زمين دانه جمع مي كند تمام محبين و دوستان اهل بيت را جمع مي كند . جز عده ي قليلي كه فقط به درد جهنم مي خورند همه را به سمت بهشت مي برند و در آنجا همه دعا مي كنند كه اي كاش از فاطميون بودند . بعد از موقف اعتقادات موقف عمل است كه اولين آن نماز است . انشاء الله كه ما بتوانيم زير سايه ي اهل بيت ،اعتقادات و اعمال مان را از اين مواقف عبور بدهيم .

91-01-20

90/1/20 سوال – در مورد مواقف روز قيامت توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – مواقف و ايستگاههاي براي بازرسي در صراط هست كه تعداد آنها پنجاه موقف است . امام صادق (ع)

ص: 996

فرمودند : در قيامت پنجاه موقف است . شيخ صدوق مي گويد كه اين مواقف تكاليفي است كه بر دوش ما بوده است كه بايد آنرا در صراط دنيا انجام مي داديم ،در واقع لوازم بندگي بوده است . در آنجا اعمال ما را بررسي مي كنند كه ما آنرا درست انجام داده ايم يا خير . در مورد ترتيب مواقف ،ما روايت صحيحي نداريم . البته اين مهم نيست . مهم اين است كه همه ي اينها بررسي مي شود. از روايات اين طور برمي آيد كه اولين موقف بر صراط ،بررسي اعتقادات حقي است كه بايد يك مومن يا انسان داشته باشد . در روايت داريم : از توحيد ،نبوت و ولايت اميرالمومنين سوال مي شود. پس ما بايد اعتقادات مان را با خودمان به قيامت ببريم و درضمن بايد اعتقادات صحيح باشد . و همراه با اعتقادات شرك آلود نباشد . در روايت داريم : ايمانها دوجور است بعضي از ايمان ها عاريه اي است يعني موقت است و با جان ما عجين نشده است . امام حسين (ع) مي فرمايد : نبايد دين به زبان باشد . وقتي هنگام مرگ زبان از كار بيفتد ،ايماني هم كه بر سرزبان بوده است از كار مي افتد و جان انسان بدون ايمان خواهد رفت . هنگام مرگ كم كم باطن انسان آشكار مي شود و انسان ديگر ملاحظه ي اطرافيان را نمي كند . اگرانسان جان شرك آلودي داشته باشد ، خودش را نشان مي دهد. در خواب انسان ملاحظه ي بيرون را نمي كند .انسان تا وقتي بيدار است ، ملاحظه مي

ص: 997

كند كه خودش را بيرون نريزد . در خواب روانكاوها با استفاده از هيپنوتيسم سعي مي كنند كه درون فرد را بفهمند . در مرحله ي مرگ ، انسان آنچه دردلش است بيرون مي ريزد . كساني كه ايمان شان سطحي بوده و با خدا زندگي نكرده اند ، كفر بيرون بريزد . پيامبر بر بالين شخص محتضري بود ، پيامبر اشهدان لااله الاالله را بر او تلقين كرد ولي او گفت كه من اين ذكر را نمي گويم و از آن بيزار هستم. و در همين حال هم از دنيا رفت . پيامبر از همسر او سوال كرد كه او عادت به چه گناهي داشت كه دچار سوء عاقبت شد ؟ همسرش گفت: او مشروب خوار بود . زمان انجام گناه ، انسان تحت ولايت خدا نيست . انسان در حين گناه تحت ولايت ابليس است . در روايت داريم : شخص هنگامي كه در حال انجام دادن فحشاء و دزدي است ، ايمان ندارد . عادت بر گناه هويتي براي انسان مي سازد كه تحت ولايت شيطان بودن براي او تثبيت مي شود و ايمان از او سلب مي شود .البته اينها قابل جبران و توبه است .اگر كسي با همين حالت وعدم اعتقاد درست بميرد ،دچار سوء عاقبت مي شود.در كتاب منازل الآخرة ، محدث قمي ، از فضيل عياض نقل كرده است كه او بر بالين يكي از شاگردانش سوره ي يس را خواند و شاگردش گفت : نحوان و او هم نخواند . بعد او تلقين اعتقادات را به او گفت . او گفت : من بيزار هستم و در

ص: 998

همين حال از دنيا رفت . فضيل شاگردش را خواب ديد كه در عذاب است و از او پرسيد : تو بهترين شاگرد من بودي ،چرا اين طورشدي ؟ او گفت : من مبتلا به سه گناه بودم : سخن چيني ،حسادت و مشروب خواري ( البته ابتداي آن بخاطر مداوا بوده است .خدا مي فرمايد كه ما مداوا را در شراب قرار نداديم.) انساني كه در زندگي با خدا بوده است و از صميم قلب خدا را دوست دارد . در آخر الزمان ، بعضي از افراد در اعمال كم مي آورند . و بخاطر همين خدا تخفيف داده است و مي فرمايد كه هر كس در آخرالزمان يك دهم اعمال را بجا بياورد اهل نجات است ولي در اعتقادات تخفيف داده نشده است زيرا اعتقادات قلبي است و سختي ندارد. در عمل بخاطر ضرورت هاي بيروني ، ممكن است مشكلاتي پيدا بشود البته ما نبايد تصميم بر بي ديني داشته باشيم . در اعتقاد قلبي ،ما مي توانيم عميقا پايبند باشيم و تخفيف داده نشده است . ما بايد اعتقادات مان را محكم بكنيم . شخصي كه در دنيا و حوادث سخت زندگي صراط مستقيم بندگي را از دست نداده و از چارچوب دين بيرون نرفته است ، اين شخص مي تواند براحتي در سختي هاي صراط آخرت جلو برود. رئيس بيمارستاني كه علامه طباطبايي درآخر عمرشان در آنجا بستري بودند نقل مي كردند : ايشان حافظه اش را از دست داده بود و اصطلاحات ديني و علمي را به ياد نداشت اما نزديكان ايشان نقل مي كنند كه در ده روز آخر

ص: 999

زبان ايشان دائم حركت مي كرد و با حضرت حق تكلم مي كرد .اينها اعتقادات را تا دم مرگ فراموش نكردند و اعتقادات هم آنها را در سفر آخرت نگه مي دارد . آيت الله بهجت مي فرمودند : اگر صراط آخرت از همين دنيا شروع مي شود ( كه از همين دنيا هم شروع مي شود) دعاي غريق را زياد بخوانيد كه در اين صراط ثابت قدم بمايند . در دعاي غريق امام صادق مي فرمايد : ياالله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك مهم اين است كه ايمان قلبي تثبيت بشود. پيامبر به اصحاب شان فرمودند كه اگر شما كه من را مي بينيد و سوالات تان را از من مي پرسيد ،از اعمال يك دهم كم بگذاريد، در هلاكت هستيد ولي در آخرالزمان كساني كه به يك دهم عمل كنند اهل نجات هستند. اين براي كسي است كه هم و غم ديني اش را حفظ كرده است ولي مقتضيات زمان دست و پاي او را بسته است و او را مجبور مي كند . مثلا ممكن است كه فرد در مجلسي رفته باشد و ناخودآگاه با گناهي روبرو بشود و نتواند وظيفه ي خودش را انجام بدهد ولي در اعتقادات كسي جلوي او را نمي گيرد .تثبيت عقايد با آموختن خوب است ولي آنها عقل را قانع مي كند ولي اگر انسان مي خواهد اعتقادات به جانش رسوخ كند بايد به آنها عمل بكند . فقط علمي ياد گرفتن در مورد خدا خوب است ولي اين نمي تواند انسان را نگه دارد . در صراط مستقيم بودن

ص: 1000

يعني بندگي كردن . شيطان اطلاعات ديني زيادي دارد . در واقع شيطنت شيطان كار مي كند نه عقل او. اعتقادات شيطان در جانش رسوخ نكرده است . امام صادق (ع) حديثي بنام عنوان بصري در بحارالانوار داريم كه بندگي را تعريف مي كند و دستور بندگي را مي دهد . سيد علي قاضي به شاگردانش توصيه مي كرد كه اين حديث را همراه داشته باشند و در هفته دو بار آنرا بخوانند و خودشان را با آن تطبيق بدهند . ما بايد دنبال اين دستور العمل ها باشيم . بعضي ها دعاهايي از اهل بيت مي گويند كه از آنها وارد نشده است و سنديت ندارد مثل . دعاي شش قفل يا گنج العرش . بعضي ها دنبال دعاهاي عجيب هستند كه نه از خدا هست نه از پيامبر . شخصي خدمت امام مي رسد و از ايشان علم مي خواهد . امام مي فرمايد: اين باور قلبي (علم حقيقي ) با آموختن نيست . اين نوري است كه بايد خدا در قلب انسان بگذارد، . (در روايت داريم : معرفت كار خداست.) اگر تو اين علم را مي خواهي بايد زمينه اش را فراهم كني ، در ابتدا دنبال بندگي در خودت باشد و به علم عمل كن .امام صادق (ع) از كوچه اي رد مي شد و ديد كه صداي ساز و آواز مطرب مي آيد . امام از خادم پرسيد كه صاحب خانه عبد است يا آزاد است . خادم گفت : او آزاد است .امام فرمود كه او آزاد است كه هر كاري مي خواهد مي كند و اگر عبد

ص: 1001

بود اين كارها را نمي كرد . با شنيدن اين صحبت ها ، صاحب خانه پابرهنه به دنبال حضرت دويد و توبه كرد كه به او بُشر حافي مي گويند يعني بشر پابرهنه . ما بايد عبد بودن را در خودمان جستجو كنيم. آيا بندگي ما تا زماني است كه ميل ما است ؟ يا تا زمان راحتي ما است ؟ يا تا زماني است كه ما حال داريم بندگي مي كنيم و بنده ي خودمان هستيم ؟ بندگي خدا حد و اندازه ندارد . وقتي دستور از طرف خدا باشد فرقي نمي كند كه من حال داشته باشم يا نداشته باشم . امام فرمود : اگر به علم عمل بكني نورت زياد مي شود از خدا بخواه كه به تو بفهماند و خدا به تو مي فهماند . آن فرد پرسيد بندگي چيست كه من در خودم پيدا بكنم ؟ امام فرمود : بندگي سه ركن دارد : ركن اول بندگي اين است كه بنده سرمايه ها و امكانات را از خدا مي داند ( اگر علم ، زيبايي و قدرتي به تو دادند بدان كه از خداست نشانه ي اينكه اين سرمايه ها براي تو نيست اين است كه ما در زمان پيري خيلي از سرمايه ها را از دست مي دهيم . اگر ما ركن اول عبوديت را بدانيم و امانت هاي خدا را در در راه غير خدا خرج نكنيم و در مسير خدا بكار ببريم ، اگر ما اين را باور كنيم )، آن گاه بخشيدن سرمايه ها در راه خدا آسان مي شود . اگر انسان سرمايه ها را

ص: 1002

براي خدا بداند براحتي سرمايه ها را مي دهد . ندادن خمس يعني اينكه يك پنجم زندگي شما غصبي است و مال تو نيست و سهم امام است . يكي از بزرگان قم مي فرمود : به فردي گفتيم كه وصيت كن ، او گفت : خمس مُد نيست ، اگر من مردم ورثه زكات ندهد، اگر من زنده ماندم خودم يك كاري مي كنم . او از دنيا رفت و وارثان خسم و زكات نداندو بر گردن او ماند . ركن دوم عبوديت اين است كه شخص براي خودش تدبير و تقدير نكند . بگذاريد كه مديريت زندگي او را بعهده بگيرد . خدا از ما به ما مهربانتر است .ما بايد بندگي بكنيم و نتيجه را به خدا بسپاريم . يكي از بزرگان نقل مي كرد كه استاد من در زندان غصه مي خورد و در رنج بود ، حتي بدنش هم به عفونت افتاده بود ،او در زندان قرآن مي خواند : اگر در دنيا دو تا خدا باشد دنيا فاسد مي شود، من ديدم كه در من ، دوتا خدا حكومت مي كند يكي خود خدا و يكي خداي خودم . من خودم را كنار كشيدم و همه را به خدا سپرددم . بعد از آن چنان خوشي براي من پيش آمد كه باورم نمي شد و راحت بودم . سوال – آيات ابتدايي سوره ي تحريم را توضيح بفرماييد . پاسخ – آيه شش مي فرمايد: اي مومنين هم خودتان و هم اهل خانواده تان را از آتش جهنمي حفظ بكنيد كه هيزم آن خود مردم و سنگ ها است

ص: 1003

و در آتش جهنم ملائك سخت گيري هستند و تخلف و نافرماني ندارند و دستورات خدا را انجام مي دهند و ظلم نمي كنند. هيزم آنجا وجود خارجي ندارد كه انسان را در آن آتش بيندازند بلكه آتش از وجود خود انسان است . سنگ همان بت ها هستند ولي بعضي ها مي گويند كه منظور قلب هايي است كه مثل سنگ شده است . يعني ظاهر و باطن انسان مي سوزد .در دنيا ، آتش جسم را مي سوزاند ولي روح را نمي سوزاند . آتش جهنم دل را مي سوزاند . بقول قرآن آتش جهنم ، روح را مي سوزاند . يعني هم جسم مي سوزد و هم دلهاي سنگي . در روايات داريم كه وقتي اين آيه نازل شد ، پيامبر ديد شخصي كنار مسجد گريه مي كند . پيامبر پرسيد چرا گريه مي كني ؟ فرد گفت كه من چطور مي توانم خانواده ام را از آتش جهنم حفظ بكنم ؟ پيامبر فرمود : تو كار خودت را بكن ،امر به معروف و نهي از منكر بكن و اگر كسي گوش نداد بار مسئوليت از دوش تو برداشته خواهد شد . روايت داريم : اگر كسي در خانه تذكر بدهد كه مواظب نماز و روزهتان باشد ، اگر خانواده اطاعت تو را كردندتو وظيفه ات را انجام داده اي و اگر اطاعت تو را نكردند به گردن تو نيست. سوال – در مورد حديث عنوان بصري از امام صادق (ع) توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – اين حديث اقتضائات بندگي است . اگر كسي مي خواهد در عمل مومن باشد و با دستورات

ص: 1004

خدا و ائمه زندگي كرد دين در قلب او تثبت مي شود و اين فرد در مواقف مشكل ندارد . و موقف عقايد را براحتي مي گذراند . امام صادق فرمود : بندگي سه ركن دارد : اول اينكه سرمايه ها را از خدا بدان و تو آنرا كسب نكرده اي و براحتي در راه خدا خرج كن ، دوم اينكه مديريت را به خدا بسپار و درگير قضا نشو . تو بندگي بكن و نتيجه را به خدا بسپار زيرا خدا از تو به تو دلسوز تر و آگاه تر است ، ركن سوم بندگي اين است كه مشغوليت بنده اين است كه آيا دائم امر خدا را انجام بدهيد يا ندهد ،خدايي كه دائم رب است آيا من دائم بنده هستم ؟ شخصي كه مي خواهد بنده باشد و ايمانش در قلبش تثبيت بشود ، دائم مراقب دستورات ديني است و از ديگران هم خجالت نمي كشند. اگر شما به روي كسي كه دارد غيبت مي كند بخندي خدا ناراحت مي شود ولي اگر به مردم نخندي ، بنده ي خدا ناراحت مي شود. نتيجه ي ركن سوم اين است كه چنني شخصي دنبال اين نيست كه دل ديگران را به خودش جلب كند يا فخرفروشي كند زيرا دستورات الهي براي او مهم است . چنين كسي عبد مي شود و نمونه ي اعلي عبويت مي شود . وقتي از پيامبر مي پريند كه تو كه هستي ؟ مي فرمايد : بنده ام ، پسر بنده ات . يعني خدا همه كاره است و ما فقط بنده هستيم . درويشي به يكي از

ص: 1005

شاه هاي قاجار احترام نكرد و شاه ناراحت شد ، درويش گفت كه مگر تو كه هستي ؟ شاه گفت : من شاه هستم . درويش گفت : بعد چه مي شوي ؟ شاه گفت : هيچي . درويش گفت كه من از الان هيچي هستم ، تو مي خواهي بعدا هيچي بشوي . مرحوم شيخ مرتضي انصاري مادري داشت كه بسيار متدين بود . ايشان براي ديدن پسرش از شوشتر به نجف رفته بود. زن هاي نجف به او خيلي احترام كردند . او از پسرش كه چرا خانم ها دست من را مي بوسند و احترام مي كنند ؟ شيخ گفت : زيرا شما نماز شب مي خواني . مادر گفت : خيلي ها نماز شب مي خوانيد . شيخ گفت : زيرا شما زياد به زيارت مي رويد . باز مادرش اين را قبول نكرد . شيخ گفت : آنها بخاطر من به شما احترام مي گذارند . مادر به او گفت : مرتضي ، مگر تو كي هستي ؟ اگر انسان باور بكند كه همه كاره خداست ، مي فهمد كه شان انسان بندگي است . ما بايد نوع نگاه مان را اصلاح بكنيم. امام صادق (ع) مي فرمايد : در آخرالزمان كه كار بر شما سخت مي شود دعاي غريق را زياد بخوانيد : ياالله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك.

 

 

هدایت به بالای صفحه