حجت الاسلام والمسلمين عالي

1390

90-12-28

90/12/28

بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند سالها هجري و شمسي همه بي خورشيدند ، سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است فصل ها را همه با فاصله ات سنجيده اند ، تو بيايي همه ساعتها و همه ثانيه ها از همين امروز همين لحظه همين دم عيدند .

سوال – بعضي مواقع كه سختي هاي زندگي به من فشار مي آورد نااميدي مرا فرا مي گيرد و احساس مي كنم كه خداوند ما را آفريده و افرادي زيادي از فرشته ها، ائمه و

ص: 307

اولياء را قرارداده است كه اگر ما خطايي كرديم ، آنها اين اعمال را ثبت كنند . اين فكرها من را نسبت به مهرباني خدا دلسرد مي كند . و من احساس مي كنم توجه خدا و اولياء خدا به رفتارهاي ما ، ما را دچار تشويش خاطر مي كند . راهنمايي بفرماييد .

پاسخ – اينكه ما در زير چشمان افرادي مثل ائمه و اولياء خدا هستيم درست است . آنها جزو شاهدان روز قيامت هستند . در اين دنيا ما ما محلي را نداريم كه خلوت ما باشد و بتوانيم در آنجا تنها باشيم . خدا و اولياء خدا وديگر موجودات شاهد ما هستند . شخصي خدمت امام حسين (ع) رسيد . و گفت كه من مرتكب گناهاني مي شوم ، مرا نصيحت بكنيد . حضرت فرمود : يك جاي خلوتي پيدا كن كه كسي تو را آنجا نبيند بعد برو گناه بكن . پس خدا و اولياء رقيب و مراقب ما است . ايشان معناي مراقب بودن خدا را درست در نظر نگرفته اند . مراقب بودن خدا مثل يك نگاه بازرس و پليس نيست كه ما تحت نظر باشيم . پليس در شهر دنبال متخلف مي گردد تا مچ او را بگيرد. نگاه خدا ، نگاه مچ گيرانه نيست . مراقبت خدا مثل مراقبت پدر و مادر از بچه ي كوچك شان است . يعني مراقبت براي رشد ، كمك و تربيت است . مراقبت پرستار براي بيمار براي بهبودي است نه مچ گيري . اگر بيمار صدايي از درد بلند كند ، پرستار با او برخورد نمي كند . خدا

ص: 308

رب است يعني نگاه خدا ، نگاه تربيتي است . خدا به اقتضاي حالات و موقعيت انسان چيزهايي را تقدير مي كند . براي بعضي ها بلا و براي بعضي ها فقير يا غنا را تقدير مي كند . اميرالمومنين مي فرمايد : در حديث قدسي خدا مي فرمايد كه من به اقتضاي حال بندگانم دارويي تجويز مي كنم ، من عالم تر هستم كه صلاح دين هر كس چيست و سرنوشت او را رقم مي زنم . خدا در هر حالتي يك جور لطف مي كند . در اصول كافي روايت داريم : بعضي از بندگان مومن خدا بعد از مدتي دچار عجب و غرور مي شوند و به عبادات خودشان مي نازند ، خدا كه مراقب آنها است ، چند شبي آنها را به خواب مي اندازد تا براي نماز بلند نشود. اين فرد وقتي مي بيند براي نماز خواب مانده است خودش را سرزنش مي كند و به خودش فحش مي دهد . او با اين شكستن به خدا نزديك مي شود. تقديرات الهي همان اقدامات خداوند است كه اگر ما داريم از خدا دور مي شويم آنرا تجويز مي كند . بعضي ها كه دچارنااميد مي شوند ، خدا نسيم هاي لطف مي فرستد . ما پشت صحنه هايي كه خدا مديريت مي كند را نمي بينيم . و ممكن است كه از خدا گِله بكنيم . گاهي پدر و مادر تشر يا پشت دستي به بچه شان مي زنند و همين بلا براي بچه ها مفيد است . بعضي از داده ها براي ما بُت مي شود و به آن

ص: 309

دلدادگي پيدا مي كنيم . چه بسا براي اينكه اينها به وابستگي تبديل نشود خدا بلاهايي را بر سر ما مي آورد . ما چون اينها را نمي دانيم با خدا درگير مي شويم . مرحوم شيخ بافقي با رضا خان درافتاده بود و رضا خان او را زنداني كرده بود . او از غذاي زندان استفاده نمي كرد . از مقداري نخود و كشمش هاي خودش استفاده مي كرد و بعد اينها هم تمام شد . او به خدا گفت كه در قرآن فرموده اي هيچ جنبده اي نيست مگر اينكه رزقش با من باشد . همان روز يك ملاقاتي از بيرون آمد و براي من ناهار آورد . خدا زود گله ي من را جواب دارد . خدا و اولياء قبل از اينكه رقيب باشند رفيق هستند . آنها از باب رفاقت مراقبت مي كنند . خداوند به مصلحت ما تقديراتي را رقم مي زند كه ما بتوانيم درست جلو برويم . اگر ديد ما عوض بشود ، نگاه خدا و اولياء را سنگين نمي بينيم . مشكل ما اين است كه اولا ما خوبي ها و لطف هاي خدا را نمي بينم و ثانيا بدي هاي خودمان را پاي خدا مي گذاريم. اگر خوبي هايي كه خدا در تربيتش به ما مي كند به ما بگويد ما شرمنده مي شويم . شيخ بهايي در ديوان اشعارش بنام نان و حلوا ،داستاني را نقل مي كند : عابدي در كوه لبنان مقيم بود و شبها و روزها عبادت مي كرد . غذاي مختصري به او مي رسد و از كوه هم پايين نمي

ص: 310

آيد . خدا خواست او را محك بزند . دو روز غذاي او نرسيد .او از كوه پايين آمد و به منزل گبري رفت و دو قرص نان از او گرفت . وقتي خواست از خانه بيرون بيايد سگ گرسنه به او حمله كرد و او قرص نان را بطرف او پرت كرد و فرار كرد . سگ نانها را خورد و باز به سمت او حمله ور شد . او به سگ گفت كه من هر چه صاحبت به من داده بود را به تو دادم . چرا اين قدر تو بي حيا هستي ؟ سگ گفت : من بي حيا هستم يا تو ؟ من در خانه ي اين گبر بزرگ شدم و نگهبان او بودم . الان هم كه پير هستم هنوز اينجا هستم . او گاهي به من غذا مي دهد و گاهي هم فراموش مي كند كه به من غذا بدهد . گاهي هم من را با چوب يا سنگ مي زند . ولي من هيچ جا نمي روم . من به او وفادار هستم اما يك شب نان تو نيامد و تو خدا را رها كردي و پيش دشمن او آمدي . اي سگ نفس بهايي ياد گير ، اين وفا را ازآن سگ گبر پير . گاهي خدا وابستگي هاي ما را مي شكند و بلايي بر سر ما مي آورد و ما شروع به بد و بيراه گفتن مي كنيم و از درخانه ي خدا قهر مي كنيم . در دعاي افتتاح داريم : خدايا گويي من در كارهايم بر تو منت مي گذارم اگر چيزي را

ص: 311

با تاخير به من بدهي من عتاب مي كنم بخاطر جهالتي كه دارم ، شايد اين دير دادن به مصلحت من بود كه اگر من مي دانستم از تو تشكر مي كردم ، خدايا با اين همه بدهي هايم ، مولايي صبورتر از تو بر خودم نديدم ، خدايا تو من را دعوت مي كني و من به تو پشت مي كنم ، تو به من خوبي مي كني و من روي به سوي تو نمي آورم گويي من بر تو منت دارم ، با اين وجود تو كرم خودت را ديدي و بدي هاي من را بخشيدي و آنها را نديدي . پس ما بايد لطف هاي خدا را ببينيم و بدهاي خودمان را تقصير خدا نيندازيم .بديها آثاري در دنيا و آخرت دارد . بي بركتي و نقص ها آثار اعمال ماست و ما آنرا تقصير خدا مي گذاريم و از خدا گله مي كنيم . جاي افتخار دارد كه خدا ما را نگاه مي كند . خدا به پيامبر فرمود : نسبت به تقديرات صبر كن ، تو جلوي چشم ما هستي . ما بايد بدانيم جلوي چشم خدا بودن انسان را اميدوار تر مي كند . سايه ي خدا بر ما سنگين نيست . ما بايد ديد خودمان را درست كنيم ، بجاي هراس بيجا طرح رفاقت با خدا بريزيم .

سوال – من از توبه هاي مداوم و توبه شكستن هايم خسته شده ام . شما دعا يا ذكري به من ياد بدهيد كه بتوانم در توبه هايم ، پايدار بشوم .

پاسخ – بزرگواري مي گفت كه

ص: 312

ما ميهماني داشتيم و پسر او مي خواست با پسر من كه قويتر از او بود كشتي بگيرد . من به پسرم گفت كه تو زمين بخور زيرا آنها ميهمان ما هستند . پسر من زمين خورد . پسر من خيلي ناراحت بود ولي دفعه ي بعد كه با او كشتي گرفت ، او را چنان به زمين زد كه جبران دفعه ي اول را هم كرد . وقتي در كسي تواضع ريشه دار نيست ، دوام ندارد و دوباره به حالت اوليه برمي گردد . گاهي ما مي خواهيم گناهي را ترك كنيم اما چون هنوز ريشه خوبي ها در ما شكل نگرفته است ، ريشه ي آن بدي ها بر ما غالب مي شود. ممكن است كه ما بخاطر مجلس باحال يا فيلم باحال جو گير بشويم و گناهي را ترك كنيم ولي چون ريشه ي آن گناه در ما هست ، آن گناه برمي گردد. اهل معرفت مي گويند كه اگر شما مي خواهيد آلودگي را ترك كنيد ريشه ي محكم تري براي خودتان درست كنيد يعني بجاي حب نفس ، حب خدا را جايگزين بكنيد . وقتي اين محبت مي آيد ، خودبخود آن آلودگي ها كنار مي رود. مولوي در ديوان شمس داستاني را نقل مي كند ( ظاهر داستان خودش با شمس تبريزي است ). مولوي اهل شعر نبود ، او فقط تدريس مي كرد . وقتي او با شمس تبريزي ملاقاتي كرد ، خودش نقل مي كند : مرده بودم زنده شدم گريه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم . يعني از افسردگي

ص: 313

در آمدم و يك عشقي در دل من آمد . بعد مي گويد : ديده سير است مرا جان دلير است مرا ، زَهره ي شير است مرا ، زُهره ي تابنده شدم . حالا كه آن عشق آمد ، ديگر دنبال هر چيزي نمي روم . انسان وقتي غذاي اصلي گيرش بيايد ، ديگر دنبال غذاي كاذب نمي رود. وقتي حب خدا آمد ، انسان ديگر دنبال حب نفس دنيا و آلودگي ها نمي رود. انسان بايد زمينه ي محبت را در خودش ايجاد بكند . امام خميني در درس هاي اخلاق شان مي فرمودند : خدا دانه هايي را مي پاشد و مناسبت هايي را ايجاد مي كند تا اين صيد وحشي را بگيرد و ما بايد از آن دانه ها استفاده بكنيم .

سوال – سوره ي حديد آيات 12 تا 18 را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه 13 مي فرمايد : روز قيامت مومنين نوري همراهشان هست كه با اين نور راهشان را پيدا مي كنند ولي كفار در ظلمت هستند . مردان و زنان منافق به مومنين مي گويند كه به ما نگاه بكنيد تا ما از نور شما استفاده بكنيم . به آنها گفته مي شود كه شما بايد در دنيا نورتان را تهيه مي كرديد . بعد بين دسته ي مومنين و منافقين جدايي بوجود مي آيد كه از سمت مومنين رحمت و از سمت منافقان عذاب است . پيامبر فرمود : وقتي نماز مي خوانيد ، طوري نماز بخوانيد مثل اينكه آخرين نمازتان است . خوب است كه ما اين توصيه ي پيامبر را در مورد

ص: 314

تمام اعمال خير بكار ببريم . قرآني را كه شما مي خوانيد گمان كنيد آخرين قرآني است كه مي خوانيد . اگر انسان سعي بكند كه در هر كار خوبي حس بكند كه اين آخرين فرصت است ، كيفيت اعمال بالا مي رود.

سوال – يك راه كار عملي در مورد پايداري توبه ها بفرماييد .

پاسخ – اگر ما مي خواهيم به عادات زشت مان برنگرديم ، بايد يك محبت بالاتر از گناهان در خودمان بوجود بياوريم . زمينه هايي است كه اين محبت و انس خدا در ما ايجاد بشود تا كامي را شيرين بكند كه ديگر لذت گناه براي آن شيرين نباشد. يكي از آن راهها موعظه است كه مي تواند به انسان كمك بكند . شما حداقل هفته اي يك بار موعظه بشنويد يا در جايي بنشينيد يا سخنراني هايي را گوش بدهيد . اميرالمومنين به فردي گفت كه من را موعظه كن . آن فرد گفت كه شما همه چيز را مي دانيد . اميرالمومنين فرمود : در موعظه اثري است كه در دانستن نيست، انسان بايد بشنود. گاهي انسان با شنيدن يك جمله ، مسير زندگي انسان عوض مي شود. مرحوم جهانگير خان قشقايي تا چهل سالگي اهل نماز و خدا نبود . روزي او براي تعمير تارش به اصفهان آمده بود و از پيرمردي سوال مي كند كه معازه ي تعمير تار كجاست . پيرمرد آدرس را داد و گفت : همان طور كه تار انسان نياز به تعمير دارد ، خود انسان هم نياز به تعمير دارد . او پرسيد : انسان را كجا تعمير مي كنند؟

ص: 315

پيرمرد مدرسه اي را به او نشان داد . او به آنجا رفت و مسير زندگي اش عوض شد و آيت الله جهانگير خان قشقايي و عارف بزرگي شد. آيت الله بروجردي و آيت الله نجفي قوچاني ازشاگردان ايشان بودند. راه ديگر ياد مرگ است كه مي تواند اثر گذار باشد .رفتن به قبرستان براي تدبر نه فقط براي يك فاتحه خواندن . راه سوم خواندن و شنيدن قرآن . وقتي ما قرآن مي خوانيم ، خوب است كه ثواب آنرا به اولياء الهي يا پدر و مادرمان هديه كنيم . راه ديگر مراقبت كوتاه مدت است. اگر انسان گناهي دارد ، يك روز با خودش عهد بكند كه آن عادت را ترك بكند و اگر اراده اش ضعيف است نذر بكند . وقتي انسان در يك روز موفق به ترك آن گناه بشود اعتمادبه نفس پيدا مي كند و آنرا طولاني تر تا چهل روز مي كند . راه ديگر انس با مناجاتها و دعاها است . انسان بايد با ارتباط داشته باشد حتي اگر به يك صفحه . انسان نبايد بگويد كه وقت ندارم و گرفتار هستم . ما چون به اينها نمي رسيم گرفتار هستيم . ما نبايد براي ترك گناه دنبال ذكر باشيم . اينها دانه هايي است تا آن صيد و كبوتر را بگيرند . ما با اين كار به تور خداوند مي افتيم .

سوال – من به امام زمان (عج) معتقد هستم ولي براي ظهور ايشان بطور جدي دعا نمي كنم . آيا من براي اين كوتاهي ام ، مواخذه مي شوم ؟

پاسخ – ما در

ص: 316

برابر امام مان وظايفي داريم . به تعبيري امام بر گردن ما حقوقي دارد . اولين حقوق اين است كه امامت ايشان را بپذيريم و دومين حقوق اين است كه سعي بكنيم كه براي آمدن ايشان دعا بكنيم . حضرت مهدي فرمود : در امر فرج من ، زياد دعا بكنيد .

نگاه شما بايد اين باشد كه وقتي شما براي اين امر دعا نمي كنيد ، چه فوايدي را از دست مي دهيد ، شما فايده ي رفاقت و انس با حضرت را از دست مي دهد و كم كم باعث مي شود كه از حضرت دور بشويد و دل تان پژمرده بشود . بحث فقط بازخواست نيست بلكه خود ما از فوايد آن محروم مي شويم . حضرت يعقوب در فراق يوسف اشكها ريخت و به رشد رسيد ولي برادرانش به دنبال كار خودشان بودند . اگر شما به ياد امام زمان (عج) باشيد اولين فايده ي اين كار به شما برمي گردد . در سال تحويل و آمدن بهار همه خانه تكاني مي كنند ، خوب است كه ما هم براي آمدن اين بهار ( آمدن مهدي ) خانه تكاني بكنيم و خودمان را عوض بكنيم .

90-12-21

90/12/21 هوا ، هواي لطيفي ست طراوت و ترنم و شبنم است و شقايق ، هواي هم همه دارند ابر و تندر و باران ، هواي زمزمه دارند بيد و باد و بنفشه و من هواي تو را دارم . سوال – در تعاليم ديني گفته مي شود كه ياد مرگ نشاط انگيز است ولي نمي دانم چرا من هر وقت به مرگ فكر

ص: 317

مي كنم دچار استرس و نگراني زيادي مي شوم كه حتي دل و دماغ انجام كارهاي روزمره زندگي ام را هم ندارم . راهنمايي بفرماييد . پاسخ – بعضي ها با يادآوري مرگ و قيامت دچار اضطراب و استرس مي شوند . و اين نشان دهنده ي اين است كه در اين كار افراطي صورت گرفته است . علي القاعده اعتقاد به آخرت و عوالم بعد از مرگ و ياد آنها بودن ، نشاط آور است و باعث رقت قلب و از بين بردن قساوت قلب مي شود . پيامبر مي فرمايد : دلها زنگار مي گيرد همان طور كه آهن زنگ مي زند . از حضرت پرسيدند : چه چيزي باعث از بين رفتن زنگار دلها مي شود ؟ پيامبر فرمود : ذكر آخرت باعث مي شود كه دل صفا پيدا بكند . اگر ياد مرگ باعث نشاط و شادي مي شود باعث يك نشاط و شادي واقعي مي شود نه بي خيال بودن . شايد اين موضوع آنچنان كه بايد خوب بيان نشده است يا ما به دنبال آن نرفته باشيم . اولا ما بايد بدانيم كه بعد از اين دنيا ، عالم بزرگتر و بهتر در انتظار ما هست . پيامبر فرمود : وضعيت انسان در دنيا مثل وضعيت جنين در شكم مادر هست . با مرگ انسان به دنيا ي بهتر و غير قابل مقايسه با دنيا مي رود . جنين وابستگي هايي به مادر پيدا كرده است و اگر دنيا را برايش توضيح بدهند متوجه نمي شود ولي وقتي جنين به دنيا مي آيد با ترس و گريه مي آيد

ص: 318

و وقتي وارد اين دنيا مي شود و با لذت هاي غير قابل مقايسه با رحم مواجه مي شود ديگر نمي خواهد به عالم رحم برگردد . ثانيا بدانيم كه چشم هيا مهربان و آغوش هاي گرم در انتطار ماست . خدا مي فرمايد : يك جز از صد جز مهرباني خودم را در اين عالم پخش كرده ام . مهرباني بين فرزند و والدين ، خواهر و برادر و دوستان ، يك جلوه از صد جلوه ي محبت خداست . در اصول كافي داريم : در قيامت وقتي بنده ي گنهكاري كه اعمال صالحي نداشته است را حكم به عذاب مي كنند و به سمت جهنم مي برند ، او ملتمسانه نگاه مي كند و مي گويد كه نگاه من به تو اين نبود ، خدا خطاب مي كند كه او را برگردانيد . با اينكه او دردنيا خيلي به من خوش گمان نبود او را برگردانيد . همچنين ملائكه اي كه پاك هستند با بندگان مهربان هستند . در روايت داريم كه حضرت عزرائيل و ملائكه ديگر خودشان به مومنين تلقين مي كنند و از پدر ومادر به آنها مهربانتر هستند. سلمان از بازار آهنگرهاي كوفه رد مي شد ، او ديد جواني افتاده است و مردم دور او جمع شده اند . مردم به سلمان گفتند كه شما دعايي بكنيد كه اين جوان بلند بشود . اين جوان گفت كه من وقتي از بازار رد مي شدم صداي چكش آهنگرها را شنيدم و ياد اين آيه قرآن افتادم كه در جهنم دوزخيان را با گرزهاي آتشين مي زنند . و افتادم .

ص: 319

سلمان متوجه شد كه او اهل معرفت است . سلمان با او دوست شد . بعد از مدتي اين جوان به حال احتضار افتاد . سلمان به حضرت عزرائيل گفت : رعايت اين دوست من را بكن . حضرت عزرائيل فرمود : من براي همه ي مومنين از پدر مهربانتر هستم و با همه ي آنها مدارا مي كنم . در روايت داريم كساني كه مراقبت در نماز اول وقت دارند خود ملك الموت آنها را تلقين مي كند و شياطين را از اين مومن دور مي كند . در جلد شش بحارالانوار داريم : اهل بيت هنگام مرگ مومن ظاهر مي شوند و آنها را ياران خودشان مي دانند و براحتي از دنيا دل مي كند . فردي از امام صادق (ع) پرسيد : آيا مومن هنگام مرگ ناراحت است و كراهت دارد ؟ امام فرمود : خير . زماني كه ملك الموت براي قبض روح مي آيد ابتدا مومن جزع و فزعي نشان مي دهد . ( اين نشان مي دهد مومن يك انسان معمولي و درجه ي پايين است ) ملك الموت مي گويد اين دوست خدا جزع نكن، قسم به خدا من از پدر به تو مهربانترهستم . چشمهايت را باز كن . بعد ائمه و پيامبر بر مومن ظاهر مي شوند و دوستان او معرفي مي شوند . خطاب مي رسد : اي كسي كه پيامبر و آل او را باور داشتي ، به سمت پروردگارت بيا در حالي كه تو از خدا راضي هستي بواسطه ي ولايتي كه داري و خدا هم از تو راضي است بخاطر ثوابي كه

ص: 320

به تو مي دهد . و هيچ چيز براي مومن محبوب تر از اين نيست كه برود و ديگر برنگردد . آيت الله حائري داماد آيت الله حجت بودند . وقتي دم آخر دعاي عديله را براي او خوانديم و تربت به دهانش ريختيم . و ايشان گفتند : اين تربت آخرين توشه ي من است . آيت الله حجت فرمود : آقا علي (ع) دارد مي آيد . ما بايد باور بكنيم كه بعد از مرگ چنين آغوش هاي گرمي باز است . فردي مي گفت: يك طلبه ي هندي در مدرسه نجف بود كه در دفترهايش نوشته بود : يا حضرت عزرائيل ادركني يعني با حضرت عزرائيل دوست بود. ما بعضي مواقع جفا مي كنيم و از اين فرشته ي مهربان خدا هيولايي درست مي كنيم . ثالثا اگر عذاب و ناراحتي كه در آن دنيا هست ، بخاطر عكس العمل كارهاي خودمان است نه اينكه خدا براي ما عذاب بخواند . زشتي و معصت ما در اين دنيا ، عذاب هاي آن دنيا را درست مي كند . علامه طباطبايي از عارفي كه از قبرستان وادي السلام برمي گشت پرسيدند : چه خبر ؟ ايشان گفتند كه از بعضي از قبرها سوال كردم كه شما هم مار و مور داريد ؟ قبرها گفتند : خير ما چيزي نداريم . اگر ما بدانيم اينها از اعمال خود ما است دو چيز را در دنيا رعايت مي كنيم . يكي اينكه دنيا محل گذر است و نبايد براي خودمان تعلقاتي درست كنيم كه فكر كنيم هميشه مي خواهيم در آن بمانيم . اگر ما

ص: 321

عزيزي را از دست داديم بدانيم شان دنيا همين است . اگر شئ ارزشمندي بشكند شما ناراحت مي شويد ولي اگر به شما بگويند كه اين شئ شكستني است ، شما مي دانيد كه اين شئ قرار است كه بشكند و ماندني نبوده است . يك موقع مي گويند كه فلاني از دنيا رفت و يك موقع مي گويند كه طرف رفتني بود . پس قرار نيست كه در اين دنيا چيزي بماند و هر چيزي در دنيا رفتني است . شما بايد دنيا را مثل يك مسافرخانه اي بدانيد كه بايد مدتي در آن زندگي كنيد و بعد از آنجا برويد . پس انسان بايد شان دنيا را بداند و به آن دلبستگي پيدا نكند. ديگر اينكه هر كاري كه انسان در اين دنيا مي كند بايد حجت آخرتي آنرا آماده بكند . يعني انسان بتواند جوابگوي كارهايش باشد. پس اگر شما ديد خودتان را نسبت به مرگ اصلاح كنيد و بدانيد كه چه آغوئش هاي گرمي منتظر ما هستند و اگر مي دانيد سختي هايي در آن دنيا است بايد به اين دنيا دل نبنديد و هر كاري كه در دنيا مي كنيد حجت آخرتي براي آن داشته باشيد . اگر ديد انسان اين طور باشد ، مرگ صيقل دهنده است نه ترساننده . اگر انسان با اين ديد از مرگ بترسد اين يك ترس مقدس و مفيدي است . اولياءهم اين ترس را دارند . پس بايد از مرگ ترسيد ولي نبايد اضطراب داشت . اگر انسان به مر اشتياق داشته باشد هميشه آماده ي مرگ است . اين دنيا با دنيا

ص: 322

بعد از مرگ ، قابل مقايسه نيست كه باعث بشود انسان به اين دنيا دل ببندد . سوال – برادرزاده ي من يك دختركاملا خوب و محجبه و مومني بود كه مخارج خانواده اش را تامين مي كرد ولي بخاطر مخالفت پدرش با ازدواج او ، دست به خودكشي زد . ديد گاه خدا و دين نسبت به افرادي كه به نفس خودشان ظلم كرده اند چيست و وظيفه ي بازماندگان براي طلب مغفرت از درگاه خداوند متعال بايد به چه نحويي باشد ؟ پاسخ – خودكشي يكي از گناهان كبيره است . نفس خود را از بين بردن يعني هديه الهي را از بين بردن . روح انسان جلوه اي از روح خدا است . همان طور كه قتل فرد ديگري گناه كبيره محسوب مي شود خودكشي هم گناه كبيره محسوب مي شود. كسي نمي تواند بگويد كه من اختيار جان خودم را دارم . انسان نسبت به جان خودش حقي ندارد . خدا اجازه ي برخورد انسان با جان خودش را به او نداده است . خدا به انسان وعده داده است كه من گره ها و بن بست ها را باز مي كنم . البته انسان بايد با خدا معامله بكند و خدا هم گره هاي او را باز مي كند. مورچه اي در آب افتاده بود و فرياد مي زد كه آب دارد عالم را مي برد . مورچه ي ديگري كه در خشكي بود گفت : آب داردتو را مي برد نه عالم را . ما گاهي فكر مي كنيم كه اگر ما در بن بست هستيم خدا هم در

ص: 323

بن بست است . اگر ما با خدا معامله بكنيم خدا گره را باز مي كند. در قرآن داريم : كساني كه در راه ما كار مي كنند ، ماراه را براي آنها باز مي كنيم . در سوره طلاق داريم : از آنجايي كه انسان به گمانش نمي رسد براي او روزي مي فرستيم . پس كسي كه خودكشي مي كند علاوه بر اينكه هديه الهي يعني روح را از بين مي برد ، نسبت به خدا بي اعتمادي دارد . حالا كساني كه خودكشي مي كنند همه عامداً نمي خواهند در مقابل خدا مقاومت كنند . گاهي افراد در زندگي به يك مشكلي بر مي خوردند و جنون آني به آنها دست مي دهد و مغزشان كار نمي كند و دست به خودكشي مي زنند . ما مواردي داشته ايم كه بعد از خودكشي از كارشان پشيمان شده اند البته آنهايي كه زنده مانده اند يعني دچار جنوني آني شده اند و خداوند اينها را درنظر دارد . وظيفه ي ما پي بردن به نيت فردي كه خودكشي كرده است نيست بلكه ما بايد مثل يك مسلمان با او برخورد بكنيم . در وسايل الشيعه داريم كه پيامبر فرمود : هر كس كه اهل قبله است شما براي او نماز بخوانيد و براي او خدايي نكنيد. وظيفه ي ما اين است كه براي اين فرد نماز بخوانيم و در نماز بگوييم خدايي ما جز خوبي از او نديديم منظور از خوبي يعني اينكه ما از او كفري نديديم . پيامبر تصريح فرمود : بر كسي كه سنگسار شده يا كسي كه خودكشي كرده

ص: 324

نماز بخوانيد و فرمود : از آنها به بدي ياد نكنيد . و بازماندگانبايدبراي او خيرات انجام بدهند و اگر واجباتي بر گردن او هست برايش بجا بياورند. اينها براي فرد مرده ، فايده ي زيادي دارد حتي اگر ما براي كفار كارخوبي انجام بدهيم ، باعث تخفيف عذابش مي شود . سوال – افرادي بوده اند كه مرتكب گناهان آشكاري شده اند و الان از دنيا رفته اند . وظيفه ي ما چيست ؟ پاسخ – وظيفه ي ما همان دستورات پيامبر است يعني كارهايي را كه ما براي يك مسلمان انجام مي دهيم براي اين فرد هم انجام بدهيم . مرحوم آيت الله بهجت از قول استاد آيت الله قاضي ، مرحوم كشميري نقل مي كردند كه ايشان مي فرموند : در نمازشبهاي تان فقط ابوذر و سلمان را دعا نكنيد بلكه گناهكاران را هم دعا كنيد زيرا آنها محتاج تر هستند . مومنني هم اين توصيه را رعايت بكنند. سوال – سوره الرحمن آيات 17 تا 40 را توضيح بفرماييد. پاسخ – در اين سوره يك آيه حدود سي مرتبه تكرار مي شود كه خدا خطاب به جن و انس مي فرمايد : كداميك از نعمتهاي پروردگارتان را تكذيب مي كنيد ؟ در روايت داريم كه با شنيدن اين آيه بگوييم : خدايا من تكذيب هيچ كدام از نعمتها را نمي كنم . اين سوره عروس قرآن است زيرا خدا نعمت ها و زينت ها را مي شمارد و يادآوري مي كند . ديدن نعمتهاي خدا لطافت مي خواهد . بعضي ها هزاران نعمت خدا را كه به آنها داده است نمي

ص: 325

بينند ولي يك نعمت كه خدا به آنها نداده است را مي بينند و اعتراض مي كنند . دعاي جوشن صغير كه از امام كاظم (ع) است به انسان ياد مي دهد كه نعمتها را ببيند و شاكر باشد . در اين دعا امام نقص ها را مي بيند كه مثلا الان افرادي در بيمارستان دچار درد هستند ولي من به تعداد اين بيمارها ، سلامتي دارم و تو را شكر مي كنم . عده اي در زندان دچار مشكلاتي هستند ولي من اين طور نيستم و تو را شكر مي كنم . حضرت با ديدن نقص ها ، كمالات را يادآوري مي كند . سوال – من نوزده سال دارم و افكار پست و گناه آلود به سراغ من مي آيد و من بخاطر اين موضوع خيلي عذاب مي كشم . گاهي دچار افسردگي ميش وم واحساس مي كنم گناهكارترين افراد هستم . من نماز و دعا مي خوانم ولي اين افكار هنوز هم هست . دو سال است كه ترس از گناه باعث شده است كه اين افكار به سراغ من بيايد . آيا الان من يك فرد گناهكار محسوب مي شوم ؟ پاسخ – گاهي افكاري مثل پارازيت در ذهن ما مي آيد چه بسا كه اين افكار در مورد مقدسات باشد ، ممكن است كه اين افكار در نماز يا غير نماز بيآيد . با توجه به اينكه خدا نيات ما را هم محاسبه مي كند ، اگر خدا بخواهد اين كار را انجام بدهد ما خيلي كم مي آوريم . اين افكار كه دست انسان هم نيست و يك شعبه

ص: 326

اي از وسواس فكري است ، ( در وسواس فكري فرد مقهور اين تفكرات و خطورات است ) بدانيد كه اين افكار گناه محسوب نمي شود و مواخده ندارد . زيرا اينها بي اختيار است . اينها القائاتي از شيطان است . در جلد دوم اصول كافي در باب حديث نفس و وسوسه داريم كه از پيامبر سوال مي كردند كه چنني خطوراتي در مورد خدا به ذهن ما آمده است . پيامبر مي فرمايد : اين نشانه ي ايمان است زيرا تو از گناه مي ترسي . پيامبر فرمود : وقتي شيطان نمي تواند در عمل بر شما مسلط بشود به افكار شما ورود پيدا مي كند تا تعادل شما را بهم بزند . شما نبايد از اينها بترسيد . در اين زمان شما بايد خدا را به ياد بياوريد و لااله الاالله ، لاحول ولا قوة الا بالله بگوييد و وقتي اين افكار به ذهن شما آمد سعي كنيد كه تغيير حالت بدهيد و ذكر بگوييد . ديگر اينها به اين افكار اعتنا نكنيد و كارتان را ادامه بدهيد . در روايت داريم كه اگر شما به شيطان بي اعتنايي بكنيد ، شيطان ديگر به سراغ شما نمي آيد . زيرا او متكبر است . مثل اينكه شما در خيابان ويترين ها را مي بينيد ولي نمي ايستيد و مي رويد . پس شما در مقابل اين افكار نايستيد و رد شويد . با اين كار بعد از مدتي اين مشكل برطرف مي شود. سوال – در مورد آداب زيارت اهل قبور توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – يكي از سنتهاي خوب ايام سال

ص: 327

تحويل ديد و بازديد اقوام ، اموات و شهدا است. با يك ديد ، قبرستان محل ناخوشايندي است زيرا در آنجا عزيزانمان را جا گذاشته ايم و مي دانيم كه روزي هم خودمان به اينجا مي آييم ولي از ديد ديگر قبرستان ، يك فرهنگستان است كه انسان مي تواند در آن تربيت بشود و ياد بگيرد . بزرگان ما به شاگردان خودشان مي گفتند كه در قبرستان بنشينيد و فكر بكنيد و زيارت مناجات اميرالمومنين در مسجد كوفه را با تفكر بخوانيد . اينها همه به انسان درس مي دهد علاوه بر اينكه براي اموات هديه مي برد . در روايت داريم كه اموات با هديه هاي شما خوشحال مي شوند و اينها باعث مغفرت خود فرد هم مي شود . امام رضا (ع) مي فرمايد : هر كسي كه يك حمد و هفت تا قل هوالله براي مرده بخواند خدا او و مرده را مي آمرزد . بهترين زمان براي رفتن به زيارت اموات عصر پنج شنبه تا صبح جمعه است . در اين موقع ارواح مرخصي مي گيرند تا هديه ها را با خودشان ببرند .البته هر موقع ديگري خوب است ولي شب كراهت دارد . از آداب رفتن به قبرستان اين است كه با وضو وارد بشويد و سلام بدهيد ( السلام اهل لاالله الاالله ) ديگر اينكه هديه براي مومن ببريم . بهترين هديه خواندن آيت الكرسي ، سوره ي ياسين ، ملك ، حمد و هفت مرتبه قل هوالله ، حمد و يازده مرتبه اناانزلناه است . توصيه اكيد روايات ما اين است كه اين هدايا را به ارواح

ص: 328

كل مومنين هديه كنيد . اين ثواب به همه ي مي رسد بدون اينكه از يكي كم بشود . شما خيال نكنيد كه اگر شما ثواب را به فرد ديگري بفرستيم ، از ثواب عزيز شما كم مي شود. در روايت داريم : وقتي شما آيت الكرسي را بخوانيد و ثواب آنرا براي همه ي اهل قبور قرار بدهيد ، خدا ثواب آنرا به هر ميتي مي رساند . وقتي شما ثواب را به همه ي اموات هديه كنيد ، خدا از اين كار بيشتر خوشش مي آيد و اين كار نشان مي دهد كه شما بخل نداريد و رحمت خدا را وسيع ديده ايد . هنگام خواندن قرآن انسان بايد روبه قبله باشد و سر قبر بنشيند . خواستن حاجت خصوصا در كنار قبر پدر ومادر است . يكي از مكان هايي كه براي گرفتن حاجات تاكيد شده است كنار قبر مومنين ، بزرگان ، شهدا و پدر و مادر است . مرحوم آيت الله اراكي مي فرمودند : من هر وقت حاجتي داشتم ، به سر قبر ميرزاي قمي در قم مي رفتم ، يك سوره ي ياسين هديه مي كردم و حتما حاجتم را مي گرفتم . يكي ديگر از آداب زيارت آب پاشيدن روي قبر است البته هنگام دفن اين كار توصيه شده است . از باب تفضل الهي تا زماني كه قبر مرطوب است عذاب از مرده برداشته مي شود. خيرات و مبرّات جزو آداب زيارت اموات نيست ولي مي توان در قبرستان يا غير قبرستان خيرات و مبرّات داد. سوال – در مورد دعاي غريق توضيحاتي بفرماييد . پاسخ

ص: 329

– امام صادق (ع) وقتي در مورد سختي دين داري و لغزش هاي دوره ي آخر الزمان فرمودند ، بعضي از شاگردان آن حضرت ترسيدند و سوال كردند كه اگر ما آن زمان را درك كرديم چكار كنيم ؟ امام فرمودند : دعاي غريق را بخوانيد. اين دعا براي كسي است كه در حال غرق است و مضطر و بيچاره شده است : ياالله يا رحمان يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك : خدايا دل من را در دين خودت ثابت قدم بدارد .

90-12-14

90/12/14 بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست ، مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده درآب در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاهست ، بي تو هر لحظه مرا بيم فروريختن است مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست ، باز مي پرسمت از مسئله دوري و عشق و سكوت تو جواب همه ي مسئله هاست . سوال – آيا ما بايد در قيامت هر موقفي به سوالات جواب بدهيم ؟ پاسخ – تمام تشكيلات قيامت براي اين است كه اعمال ما بررسي بشود. تا در دادگاه الهي مشخص بشود كه اعمال چه كسي احتياج به تطهير يا جايزه دارد . مقتضاي اسم حسيب خدا اين است كه هيچ عملي رها و محمل و بي عكس العمل نباشد . لذا ريز و درشت اعمال ما در قيامت مورد سوال قرار مي گيرد . حتي لايه هاي عميق باطني ما مشخص مي شود تا خدا پاداش هر عملي را بدهد . در سوره ي نحل

ص: 330

آيه نود و سه مي فرمايد : به پروردگارت قسم كه از همه ي گارهايي كه كرده ايد سوال مي شود و از همه كس سوال خواهد شد . فرق سوالاتي كه در قيامت مي شود با سوالاتي كه در برزخ مي شود در اين است كه سوالات برزخ يك بازپرسي اجمالي است از كليات عقايد و از اصول عقايد كه شخصيت انسان را تشكيل مي دهد مثل قبول داشتن خدا ،پيامبر و كتاب . و همچنين برخي از كليات اعمال مثل اصل نماز ، خمس ، روزه زكات . پس اصلي ترين سوال در برزخ در مورد اعتقادات است كه مسير بهشت برزخي يا جهنم برزخي را روشن مي كند . ولي در قيامت كوچكترين عمل و نتيجه اش معلوم بشود . مثلا در مورد نماز به ركعت ، سجده نماز و تمام حركات رسيدگي و سوال مي شود . روي صراط مواقف متعددي است و در هر مواقف ( ايستگاه ) يك عمل با همه ي جزئيات به آن پرداخته مي شود. پس در هر ايستگاه به يك عمل و جزئيات آن پرداخته مي شود . پس در قيامت به جزئيات اعمال مي پردازند تا اسم حسيب خدا پديدار بشود. بحث سوال كردن در قيامت از بحث حسيب بودن خداست . چون خدا حسيب است بايد همه چيز را حساب بكند . تجلي بودن اسم حسيب خدا با سوالات است. اميرالمومنين فرمود : منو معاويه بايد پاسخگوي كساني كه در صفين كشته شده اند باشيم . هر كس بايد پاسخگوي اعمال باشد . چرا به قيامت روز قيامت مي گويند در حاليكه آنجا

ص: 331

خورشيد نيست ؟ در آنجا روز معنا ندارد زيرا خورشيد از بين رفته است. در آنجا خورشيد ديگري است و حقايق آفتابي مي شود. و چيزي مخفي نيست يعني چون حقيقت روشن است روز است . در آنجا حقيقت بالا مي آيد . مرحوم يزدي صاحب كتاب عروةالوثقي فتواهاي زيادي در كتابش داده است . فردي به ايشان گفت : سيد براي روز قيامت بايد براي اين فتواها جواب آماده بكني . ايشان فرمودند : من اول جوابش را داده ام كه فتوا داده ام . اينها انسانهايي هستند كه اول جواب اعمالشان را آماده مي كنند بعد عمل مي كنند . از اميرالمومنين در نهج البلاغه داريم كه در قيامت از زمين ( محيط زيست ) ، از شما سوال مي كنند . پيامبر از محلي رد مي شدند و ديدند كه روي شتر ، باري بسته شده و شتر معطل بود. پيامبر فرمودند :صاحب اين شتر خودش را براي جوابگويي در قيامت آماده كند ( شتر را معطل گذاشته است ). حضرت علي (ع) در شب نوزدهم وقتي از خانه دخترشان بيرون مي رفتند مرغابي ها خيلي سر و صدا مي كردند ، حضرت فرمودند : يا به اين مرغابي ها بِرس يا اينكه آنها را آزاد كن ، اينها جواب دارد . در عرصه ي قيامت از همه ي كارهاي ريز و درشت ما سوال مي شود. اين سوالات براي اين نيست كه به علم خدا افزوده بشود زيرا خدا همه چيز را مي داند در سوره ياعراف آيه شش مي فرمايد : هم از مردم سوال مي كنيم و هم از

ص: 332

پيامبراني كه براين مردم فرستاده شده اند ، فكر نكنيد كه سوال كردن ما بخاطر اين است كه ما نمي دانيم ما خودمان شاهد بوديم . سوال خدا از ما براي اين است كه اتمام حجت بشود . وقتي كسي جوابگوي اعمال خودش (اعمالي كه جلوي چشمش است يا گويي دارد همه را انجام مي دهد . امام صادق مي فرمايد: اعمال چنان مجسم مي شود كه گويي فرد دارد اعمال هفتادساله ي خودش را انجام مي دهد . ) خواهد بود و اقرار بكند ، وقتي در قيامت بخواهند به او جزا بدهند عذر نمي آورد كه خدايا چرا درجه ي من در بهشت كم بود يا چرا من عذاب مي شوم . اگر كسي توجيهي براي عملش دارد بايد بگويد . در اينجا راه عذر بسته مي شود . مرحوم مجلسي در جلد هفت بحارالانوار بعد از مبحث سوال كردن ،بابي بنام اتمام حجت دارد . در اين باب رواياتي هست كه خدا با چند سوال باب عذر را بر بندگان مي بندد كه بعدا كسي عليه خدا اعتراض نداشته باشد . خدا مي فرمايد : فلان كاري كه كردي مي دانستي يا نمي دانستي ؟ اگر بنده بگويد كه من مي دانستم فلان چيز حرام است و انجام دادم ، خدا سوال مي كند كه چرا به دانسته هايت عمل نكردي ؟ (آنجايي كه بايد حرف مي زدي سكوت كردي و آنجا كه بايد سكوت مي كردي حرف زدي ، آنجا كه بايد اخم مي كردي خنديدي و آنجا كه بايد مي خنديدي اخم كردي،آنجا كه بايد مي شنيدي نشنيدي و آنجا

ص: 333

كه بايد نمي شنيدي شنيدي .فردي خدمت خواجه نصيرالدين طوسي رسيد و خطايي انجام داد . او خيلي خجالت كشيد . خواجه خودش را به نشنيدن زد . و وقتي اين فرد سوال كرد مي گفت كه من نمي شنوم ، بلندتر سوال كن . اين فرد خدا را شكر كرد كه آبرويش پيش خواجه محفوظ ماند . خواجه تا آخر عمر وقتي اين فرد را مي ديديد خودش را به نشنيدن مي زد .) در اينجا فرد عذري ندارد . اگر فرد بگويد كه من نمي دانستم ، خدا مي فرمايد : چرا ياد نگرفتي ؟ بي خبري عذر نيست . معمولا ما حال يادگرفتن نداريم . پس در قيامت عذرها شنيده و رد مي شود. در روايت داريم كه اگر ما به خدا بگوييم جوان بودم و پدر و مادرم اهل دين و رعايت نبودند و من به اين خاطر به گناه افتادم ، خداوند آسيه زن فرعون را جلو مي آورد و مي گويد او در خانه ي فرعون زندگي مي كرد ولي خودش را حفظ كرد . اگر فردي بگويد كه من بخاطر زيبايي ام گول خوردم ، خداوند براي زنها حضرت مريم و براي مردها حضرت يوسف را مي آورد . پس عذر با حجت ها تمام است . وقتي خدا از پيامبران سوال مي كند از باب تشويق آنهاست نه از باب تنبيه آنها . پس سوالاتي كه خدا از انبياء مي پرسد بخاطر تشويق است و سوالاتي كه از ديگران مي پرسد بخاطر اتمام حجت است . سوالات در قيامت مثل سوالات در دادگاههاي بشري نيست كه قاضي

ص: 334

مي خواهد چيزي را روشن بكند زيرا خدا همه ي حقايق را مي داند . اگر ما سوال و جواب روز قيامت را باور بكنيم ، اگر حتي جهنمي هم وجود نداشته باشد انسان پيش خدا شرمنده مي شود و اين شرمندگي براي انسان كامل است. پس خوب است كه انسان هر عمل يا حرفي را مي زند اول حجت آنرا براي روز قيامت آماده بكند . از ميرزاي شيرازي سوال كردند كه اگر به شما خبر بدهند كه تا يك هفته ي ديگر بيشتر زنده نيستند چكار مي كنيد . ايشان فرمودند : همان كاري كه تا الان انجام مي دادم . زيرا من هر كاري كه مي كنم جواب آن طرف را هم آماده مي كنم و در نظر مي گيرم . بخاطر همين من آماده هستم و روند زندگي من عوض نمي شود حتي اگر بخواهم يك هفته ي ديگر بميرم . سوال – چه كسي سوالات محشر را از ما مي پرسد ؟ پاسخ – ما در مورد اينكه چه كسي سوال مي كند تصريحي نداريم . چه بسا در روز قيامت مامورين خدا كار مي كنند همانطور كه در دنيا كار مي كردند يا ممكن است كه خود خداوند متكلف سوال ازانبياء و اولياء بشود و آنها متكلف سوال از امت هايشان بشوند يعني مامورين خدا پيامبران و انبياء باشند . مهم عرصه ي سوال است كه برقرار است و سوال كننده مهم نيست . در بعضي از مواقف سوال و جواب به اين صورت نيست . در آنجا مهر بر دهان ها زده مي شود و آنجا چهرها ،

ص: 335

قيافه ها ، اعضا و جوارح هستند كه شهادت مي دهند چكار كرده اند و ديگري نيازي نيست كه زبان جواب بدهد . در سوره ي الرحمن خدا مي فرمايد : سوالي از انس و جن نمي شود . بنظر مي رسد كه تناقضي در قرآن است . ولي اين طور نيست .اميرالمومنين مي فرمايد : مواقف آن فرق مي كند. در سوره الرحمن مي فرمايد : مجرم ها به چهره شناخته مي شوند . وقتي آيه هجده سوره نبا نازل شد : روزي كه در صور دميده مي شود و شما به عرصه ي قيامت دسته دسته مي آييد . پيامبر فرمود : ده دسته از دسته جات امت من با چهره هاي ديگر به قيامت مي آيند و پيامبر براي آنها گريه كرد و فرمود : آنهايي كه حرام خور هستند به شكل خوك مي آيند ، آنهايي كه سخن چين و نمام هستند به چهره ي ميمون مي آيند ، آنهايي كه ربا خوار هستند به چهره ي واژگون مي آيند ، آنهايي كه شراب خوار هستند آنقدر بوي بد مي دهند كه تمام اهل قيامت از بوي آنها ناراحت هستند . مرحوم كاشي چهره ي واقعي فردي را ديده بود و از هوش رفته بود. اين چهره ها خيلي عجيب و غريب است . اين افراد ديگر سوال و جواب ندارند . اين با ستاريت خداوند تناقض ندارد . افرادي كه چهره ي باطني شان كشف مي شود و پرده از آنها برداشته مي شود كساني هستند كه در دنيا از گناه حيا نداشته اند و آبروي خودشان را نگه نداشته

ص: 336

اند . وقتي خود فرد حيا را كنار مي گذارد واز گناهش ناراحت نمي شود در قيامت رسوا مي شود . در فقه ما غيبت افرادي كه تجاهل به گناه مي كنند اشكالي ندارد . يعني فسق و گناه شان راعملي كرده اند و اگر در مورد گناه شان غيبت بكنند اشكالي ندارد . كساني كه آبروي ديگران را مي برند خدا در روز قيات آبروي آنها را مي برد و پرده ي ستاريت را از آنها برمي دارد . پس مواقف و افراد با هم فرق مي كنند . سوال – آيات پاياني سوره طور را توضيح بفرماييد . پاسخ – دو آيه آخر اين سوره فرمولي را دراختيار انسان مي گذارد .كساني كه مي خواهند در زندگي استقامت و صبر بر گناه داشته باشند مي فرمايد : اي رسول ما در مقابل حكم خداي خودت صبر داشته باش هم حكم تكويني و هم حكم تشريعي خدا استفامت كن ، ما تو را مي بينيم ، اهل ذكر باش و مناجات داشته باش ، اين حمد و تسبيح كفاره ي اين مجلس است ، در شب هم تسبيح بكن و همان موقعي كه ستاره ها افول مي كنند . اگر انسان باور كند كه خدا او را مي بيند گناه نمي كند . امام حسين (ع) فرمود : چيزي كه اين مصيبت سنگين را براي من ساده مي كند اين است كه خدا دارد من ما را مي بيند . پيامبر از هر مجلسي كه بلند مي شد سبحان الله مي گفت كه اگر حرف لغويي در آن مجلس زده شده است كفاره ي

ص: 337

آن باشد . اگر انسان بداند كه خدا او را مي بيند اهل ذكر و مناجات مي شود . سوال – در قيامت چند موقف وجود دارد ؟ پاسخ – در قيامت پنجاه موقف يا دادگاه وجود دارد كه اينها روي صراط است . مرحوم شيخ صدوق مي فرمايد : در هر موقف سوالاتي از ما مي كنند كه بر دوش ما بوده است و جزو تكاليف ما بوده است . مواقف عبارتند از : عقايد ، روزه ، حج ، خمس ، نماز ، زكات ، صله ي رحم ، امانت ، حق الناس ، نعمت ها ( عمر ،جواني ،اموال ،سلامتي و ... ) اينكه اولين موقف كدام است در روايات مختلف است . در بعضي از روايات داريم كه اولين سوال از اعتقادات است يعني از خدا و رسول و ولايت علي . در بعضي از روايات داريم كه اولين چيزي كه سوال مي كنند نماز است كه اگر آن قبول بشود بقيه اعمال پذيرفته مي شود. پيامبر فرمود : شخص روز قيامت حركتي نمي كند مگر اينكه از چهار چيز سوال از او بشود : عمر( بخل در عمر خوب است . فخر رازي مي گويد : من در تابستان ديدم كه فردي يخ مي فروشد و فرياد مي زد :رحم كنيد به فردي كه سرمايه اش دارد آب مي شود و من همانجا فهميدم كه تفسير سوره ي والعصر همين است . زيرا خدا به زمان قسم مي خورد ) ، جواني ( جواني بخشي از عمر است كه حساس است و از آن سوال مي كنند . بيشتر بزرگان

ص: 338

زحمات علمي خودشان را در جواني كشيده اند ولي انسان نبايد نااميد بشود و تا وقتي زنده است مي تواند عوض بشود. علامه طباطبايي مي فرمودند : من دوازده سال در نجف بودم و دوازده روز تعطيلي داشتم يعني سالي يك روز و آن روز عاشورا بود . زماني رسيد كه پزشك به ايشان گفته بودند كه مطالعه نكنيد واز آن به بعد ايشان بيست جلد الميزان را نوشتند ) ، مال ( مال خودت را از كجا بدست آورده اي و كجا مصرف كرده اي ) ، محبت اهل بيت . از مطالعه ي روايت اين برمي آيد كه مهمترين چيز اعتقادات انسان است لذا اولين سوالي كه در قيامت از انسان مي شود در مورد اعتقادات است . بعد اولين عمل ، نماز است كه در قيامت از آن سوال مي شود .

90-12-07

7/12/90 ما شهيدان جنون بوديم ازعهد قديم سنگ قبر ماست دريا نبش قبر ما نسيم ، شهر ما آنسوي آبي هاست دور از دسترس شهر ابراهيم ادهم شهر لقمان حكيم ، اندكي بالاتر از آبادي تسليم محض صاف مي آيي سر كوي صراط المستقيم ، خاك آن عرشي است گلهايش زيارت نامه خوان سنگ فرش آسمانش بال هاي ياكريم ، شهر ما آبادي عشق است اما راز عشق عشق يعني واژه هاي رمز قرآن كريم ، عشق يعني قاف و لام قل هوالله احد عشق يعني باي بسم الله الرحمن الرحيم . سوال – در مورد عوامل تكفير توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – بدترين و منفورترين صفت در نزد خدا تكبر و لجاجت و خصوع نكردن در برابر در مقابل حق

ص: 339

است . ريشه ي تمام عواملي كه اعمال خوب ما را از بين مي برد همان خود محوري و خودراي بودن است . محبوب ترين حالت نزد خدا خضوع و شكستگي در مقابل حق و تسليم خدا بودن است . روح تمام عواملي كه باعث آمرزش گناهان و تكفير مي شود به خضوع در برابر حق برمي گردد . مثلا اگر كافري عمري را در شرك بوده و بعد مسلمان بشود اين مسلمان شدن باعث مي شود كه گناهانش آمرزيده بشود زيرا تسليم خدا شده است . يكي ديگر از عوامل تكفيري شهادت در راه خداست . زيرا شهادت تسليم عملي در مقابل خداست . توبه هم شكستن در برابر خداست و يكي از عوامل ديگر تكفير است . عوامل ديگر تكفير شفاعت ، اجتناب از گناهان كبيره و كهولت سن است . خداوند از باب تفضل بخشي از گناهان اشخاص پير را مي بخشد . عوامل تكفير يا همه ي گناهان گذشته را پاك مي كند مثل توبه يا بخشي از گناهان گذشته را پاك مي كند . البته بخشش گناهان حق الناس به فرد صاحب حق برمي گردد . از عوامل ديگر آمرزش گناهان بلاها ، مصيبت ها و رنج هايي است كه انسانها در دنيا تحمل مي كنند . حتي اگر اين بلاها در اثر عمل خود آنها باشد و منشا بلا مهم نيست . اگر كسي در اين دنيا بلا و سختي بكشد خداوند از باب كرمش گناهان او را مي بخشد . اما اينكه چه مقدار از گناهان پاك مي شود را خدا مي داند . انسان به تناسب رنج

ص: 340

وبلايي كه مي كشد باعث پاك شدن برخي از گناهانش مي شود . زيرا وقتي كسي دچار بلا و مصيبت ميشود ، درخانه ي خدا مي شكند و عجز او ظاهر مي شود و بايد به خدا التماس بكند و اين تضرع در مقابل خدا باعث آمرزش گناهان مي شود . كسي كارهاي عبادي را انجام بدهد ممكن است كه دچار عجب و غرور بشود . و از خدا طلبكار بشود و به خود و اعمالش تكيه بكند . امام سجاد (ع) در دعاي ابوحمزه مي فرمايد : خدايا من براي اينكه از جهنم عبور بكنم نمي توانم به كشتي شكسته ي اعمال خودم تكيه بكنم و بايد به رحمت تو تكيه بكنم . بلاها از طريق شكستن انسان را بالا مي برد . بلاهايي كه انسان در دنيا دچار آن مي شود بخشي از آن بخاطر اعمال انسان است و بخشي از آن براي ترفيع است . پس وقتي ما در دنيا دچار بلا و رنج مي شويم خدا گناهان ما را پاك مي كند و اگر بلا خيلي سنگين باشد ممكن است كه حساب ما با خدا صفر بشود . اميرالمومنين فرمود : اگر خدا كسي را در اين دنيا عقاب بكند ، خدا كريم تر از آن است كه او را يك بارديگر در آخرت عقاب بكند . سلمان بيمار بود و پيامبر به عيادت او رفته بود . پيامبر به سلمان فرمود : تو در اين بيماري سه امتياز داري : اولين امتياز تو اين است كه تو مورد توجه خاص خدا هستي ، دومين امتياز تو اين است كه در

ص: 341

حال بيماري دعايت مستجاب مي شود ( يكي از آداب عيادت اين است كه از بيمار بخواهيد براي شما دعا بكند .درروايت دارمي كه دعاي بيمار ، دعاي ملائكه است) و سومين امتياز تو اين است كه اين بيماري براي تو گناهي نمي گذارد و آنها را پاك مي كند . يكي از فدائيان بنام عبدالله بن يحيي اميرالمومنين خدمت ايشان آمد و روي تختي نشست . او از تخت ليز خورد ، افتاد ، سرش به جايي خورد و شكست . او خودش از اين اتفاق تعجب كرد . حضرت فرمود : خدا را شكر كه خداوند شيعيان ما را در همين دنيا عقوبت مي كند كه در آخرت بي حساب بشوند . او گفت كه من چه گناهي كردم كه اين بلا به سرم آمد ؟ حضرت فرمود : وقتي تو روي تخت نشستي بسم الله الرحمن الرحيم نگفتي . ( البته بسم الله نگفتن گناه نيست .اين به مراتب درجات است . گناه انبياء غيبت كردن و دروغ گفتن نيست . ترك اولي براي آنها گناه محسوب مي شود . حاج شيخ حسن اصفهاني مي فرمود : در تمام عمرم يك نماز صبح از من قضا شد كه بلاي سنگيني بر سر من آمد كه از آن به بعد هر وقت كه نماز شب من قضا مي شود منتظر بلا هستم . خدا با اين افراد جور ديگري برخورد مي كند .) بندگان خدا و اهل بيت وقتي بلايي بر سرشان مي آمد خدا را شكر مي كردند . وقتي آيه 4 سوره ي نساء نازل شد : هر كسي كه كار

ص: 342

بدي بكند كيفر آنرا مي بيند ، خدمت رسول خدا رسيدند و گفتند كه با اين آيه كار خيلي سخت شد . پيامبر فرمود : شما در همين دنيا مبتلا به سختي مي شويد و خدا اينها را هم حساب مي كند . خدا رنج هاي بندگانش را حساب مي كند . پيامبر فرمود :اگر كسي سرددردي بگيرد كفاره يكسال گناهان او است . حتي ممكن است كه اين سردرد بخاطر كوتاهي خودمان باشد. پيامبر فرمود : وقتي خانمي از ايام عادتش خارج مي شود همه ي گناهانش گذشته آمرزيده مي شود . در ايام بارداري هم همين طور است . داريم كه اگر كسي در ايام عادت از دنيا برود خدا او را شهيده حساب مي كند . جبران خدا با اين رنج قابل مقايسه نيست . غم و غصه هايي كه شخص براي تامين زندگي مي خورد ، كفاره ي گناهان انسان بحساب مي آيد . پيامبر فرمود : گناهاني است كه با عبادت پاك نمي شود ،غم و غصه هايي كه براي تامين معيشت زندگي است آنرا پاك مي كند . ( البته در حديك زندگي معمولي و در حد شان انسان ) در كتاب بحارالانوار داريم كه فردي صورتش لك و پيس داشت .او خدمت رسول اكرم آمد و گفت كه واجبات چيست ؟ نماز و روزه . او گفت كه من فقط واجبات را انجام مي دهم ، اين چه قيافه اي است كه خدا به من داده است . همان موقع جبرئيل نازل شد و گفت كه خدا به تو سلام مي رساند و در آخرت خدا مي خواهد

ص: 343

چهره جبرئيل را به تو بدهد . او خيلي خوشحال شد و گفت كه من ديگر در راه خدا چيزي را كم نمي گذارم . اگر ديد ما نسبت به بلاها اين ديد باشد ، حتما شكرگزاري مي كنيم . در روايات به ما ياد داده اند كه از خدا عافيت را بخواهيم اما اگر بلا آمد ، انسان بايد آن بلا را هديه اي بداند و جزع و فزع نكند و علاوه بر صبر ، شكر هم مي كند . در آخر زيارت عاشورا داريم: اللهم لك الحمد حمد الشاكرين . امام سجاد (ع) در 35 صحيفه ي سجاديه مي فرمايد : خدايا شكر من را در بلا بيشتر قرار بده . وحشي بافقي از عاشقان امام زمان (عج) بود . او در آخرعمر سكته اي كرده بود و زمين گير شده بود و دستهايش از كار افتاده بود . فردي به عيادت او رفت و گفت: حال تان چطور است ؟ ايشان فرمودند: از اين بهتر نمي شود. از صبح تا بحال ناز دستهايم را مي كِشند و مي گويند كه كار نكنيد ،ما غذا در دهانت مي گذاريم . آنها بلا را نمي خواستند ولي اگر بلا مي آمد مي دانستند كه خدا آنرا جبران مي كند . اگر كسي يك شب تب داشته باشد گناهان يكسال او پاك مي شود . پس اگر مصيبت بيشتر باشد گناهان بيشتري پاك خواهد شد . يكي ديگر از عوامل تكفير گناهان واجبات است . پس يكي از خاصيت واجبات صفر كردن گناهان ما است . سوال – سوره ق آيات ابتدايي را توضيح بفرماييد.

ص: 344

پاسخ – آيه شش و هفت خدا مردم را دعوت مي كند كه به خلقت زمين و آسمان نگاه كنند . بعد خدا در آيه هشتم مي فرمايد : اينها را ببينيد تا باعث بصيرت و آگاهي بيشتر شما بشود .كسي مي تواند متذكر بشود و موعظه بگيرد كسي است كه مي تواند به حق رجوع كند . عالم هستي براي كسي مي تواند موعظه باشد كه صلاحيتي در خودش ايجاد كرده باشد يعني انصاف داشته باشد و حق طلب باشد. بالاترين موعظه كه قرآن است در فردي كه در خودش زمينه ايجاد نكرده باشد تاثير گذار نيست . كساني كه در امر تربيت كار مي كنند بدانند كه اول بايد زمينه ي پذيرش تربيت را آماده بكنند تا فرد بتواند آنها را بپذيرد . سوال – عوامل ديگر تكفير را توضيح بفرماييد . پاسخ – يكي ديگر از عوامل تكفير عباداتي است كه خداوند بر ما واجب كرده است مثل نماز ،روزه ،حج ، جهاد .اين واجبات عبادي اموري هستند كه علاوه بر اينكه خودشان خاصيت دارند ، هيچ كدام جاي ديگري را نمي گيرد . همانطور كه جسم انسان به ويتامين هاي مختلف نياز دارد روح انسان هم به ويتامين هاي مختلف نياز دارد كه عبادت هر كدام بخشي را تامين مي كند . روزه جاي نماز و نماز جاي روزه را نمي گيرد . با اينكه هر كدام از عبادات خصوصيات خاصي دارند ولي يك خصوصيت مشترك دارند و آن اين است كه اين عبادات گناهان را پاك مي كنند . اين خاصيت عمومي عبادات واجب است . روح همه ي عوامل

ص: 345

آمرزش به خضوع و تسليم در برابر خدا برمي گردد . عبادات باعث مي شود كه منيت از انسان كنار برود و انسان در مقابل خدا تسليم بشود . اين تسليم بودن در برابر خدا باعث مي شود كه وجود خدا بر ما حاكم بشود و ميل هاي نفساني كنار برود . مرحوم آخوند كاشي وقتي مي خواست وضو بگيرد خيلي مواظب بود كه آب وضوي ديگران به او ترشح نكند. فرد روستايي پيش ايشان رفت و وضوگرفت و آب وضو به مرحوم آخوند خراساني ترشح مي كرد . ايشان به فرد روستايي گفتند كه اين وضو به درد خودت مي خورد. فرد روستايي گفت : شما از كتاب و قرآن سردر مي آوري ، من آمده ام كه يك وضو بگيرم كه به خدا بگويم كه من ياغي نيستم . همانجا ايشان سرش را در زانو گرفت و گريست و فرمود : او خدا را شناخته است . وقتي ما وضو مي گيريم مي خواهيم بگوييم : خدايا ما به ياد تو هستيم و ياغي نيستيم . ممكن است كه بعضي از نمازهايي كه ما مي خوانيم راست نباشد و حضور قلب در آن نباشد ، اما بالاخره ممكن است يكي از اياك نعبد بگيرد و انسان به خضوع كامل در برابر خدا برسد . واجبات انسان را در مقابل خدا خاضع مي كند . آيه 115 سوره هود مي فرمايد : اول روز نماز بخوان و بعد نماز ظهر و عصر و بعد نماز مغرب و عشا را بخوان ، همانا كارهاي خوب كارهاي بد را از بين مي برد . مظهر كارهاي

ص: 346

حسنات همان نماز وعبادات است كه بدي ها را از بين مي برد . شخصي در هنگام نماز گفت : يا رسول الله من گناهي انجام داده ام . كفاره ي گناه من چيست ؟ پيامبر نماز را خواندند و آن مرد دوباره سوالش را تكرار كرد . پيامبر فرمود : همين نمازي كه خواندي تو را پاك مي كند . پيامبر فرمود : مسلمان وقتي وضو بگيرد و نماز پنجگانه اش را بخواند گناهانش مي ريزيد مثل برگ هاي درخت كه در ايام پاييز مي ريزد . سلمان با شخصي زير درختي نشسته بود ، شاخه اي از آن درخت را تكان داد و برگهاي آن ريخت . سلمان گفت من روزي با پيامبر بودم و پيامبر اين كار را انجام داد و فرمود : وقتي شما نماز مي خوانيد گناهان شما اين طوري فرو مي ريزد . اميرالمومنين مسابقه اي در مسجد برگزار كرد و سوال كردند كه اميدوار كننده ترين آيه ي قرآن كدام است ؟ فردي گفت كه اين آيه است : خدا همه ي گناهان را مي بحشد جز شرك را . فرد ديگري گفت اين آيه است : اگر كسي گناهي بكند و توبه بكند خدا او را مي بخشد .فرد ديگري گفت اين آيه است : اي كساني كه گناه كرده ايد نااميد از رحمت خدا نباشيد خدا همه ي گناهان را مي بخشد . حضرت فرمودند كه اين ها خوب است ولي اين آيات نيست . آيه 115 سوره يهود مي فرمايد: در اول روز ، در ظهر و شب نماز بخوان، همانان حسنات سيئات را از

ص: 347

بين مي برد . اگر نمازها در وقت خودش خوانده بشود فاصله ي نمازها هفت ساعت بيشتر نيست . گناهان تا هفت ساعت نوشته نمي شود . ملائكه مي گويند كه گناهان را ننويسيد شايد فرد توبه بكند يا كار خوبي انجام بدهد . پس اگر كسي گناهي بكند و به نماز برخور بكند ، آن نماز گناه را پاك مي كند. اين هديه اي است كه خدا براي نمازگزاران قرار داده است . عوامل ديگر تكفير احسان به پدر و مادر، صلوات فرستادن، به مظلوم كمك كردن و خوش اخلاقي است . انشاء الله خدا همه ي گناهان ما را در اين دنيا پاك بكند كه در آن دنيا بي حساب بشويم .

90-11-30

30/11/90 چشم مي بندم نبايد جاده سرگرمم كند چند كوه و آبشار ساده سرگرمم كند ، راه را در شهرهاي پر خيابان گم كنم يا دهي آرام و دور افتاده سرگرمم كند ، هم نبايد كنج مسجدهاي دنج بين راه سجده سرگرمم كند سجاده سرگرمم كند ، دل به راهي داده ام چون رود و شرمم باد اگر بركه اي دل به ماهي داده سرگرمم كند ، مي روم چون آهوان از مردمان ترسيده ام چشم آهوي كنار جاده سرگرمم كند . سوال – در مورد تكفير گناهان توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – قانون اوليه اعمال ما اين است كه اعمال خوب ما به سمت راست عالم وجود مي روند يعني در ملكوت اعلي و در آنجا محفوظ بمانند و اعمال بد ما به سمت چپ عالم كه همان سجين است برود و در آنجا محفوظ بماند . از بسياري از

ص: 348

روايات و آيات قرآن اين طور بر مي آيد كه اعمال ما در عالم ملكوت و سجين با هم بي ارتباط نيستند . بعضي از گناهان ما بقدري زشت هستند كه اعمال خوب و صالح ما را مي سوزانند و آنرا پاك مي كنند كه اين همان بحث حبط اعمال است . بعضي از اعمال خوب بقدري مثبت هستند كه همه ي يا بعضي اعمال بد را مي سوزانند و از بين مي برند كه اين همان بحث تكفير است . ازعواملي كه باعث تكفير و گناهان گذشته مي شود اسلام و ايمان است . اگر كسي سالها مشرك بوده است و بعد ايمان بياورد و مسلمان بشود ، اين اسلام آوردن او اعمال بدش را مي پوشاند . در روايت داريم كه اسلام گذشته را جبران مي كند . كساني كه در دم آخر مسلمان مي شوند و وقتي هم براي انجام اعمال ندارند ، خداوند اعمال حق الله آنها را مي پوشاند . اين افراد چون تسليم خدا مي شوند يعني مسلمان مي شود ، خدا از حق خودش مي گذرد . پيامبر براي جوان يهودي كه به مسلمين خواندن و نوشتن ياد مي داد ، تلقين خواند و او چند دقيقه قبل از مرگش شهادتين را گفت و بعد او از دنيا رفت . پيامبر دستور داد كه او را در قبرستان مسلمين دفع كنند . در سوره ي مائده آيه 65 مي فرمايد : اگر اهل كتاب ايمان بياوند و تقوي پيشه كنند ما گناهان آنها را مي پوشانيم . ( مغفرت ) اين لطف خداست . ممكن است كه اين

ص: 349

ذهنيت پيش بيايد كه آنها عملي انجام نداده اند . مستضعف كساني هستند كه حق به آنها نرسيده است و مسلمان هم نشده اند ولي كساني كه كافر هستند و مسلمان مي شوند ، اعمالي داشته اند . زيباترين عملي كه خدا دوست دارد تسليم شدن در برابر حق است . يعني فرد با حضرت حق عناد و لجبازي نداشته باشد . بدترين صفتي كه خداوند از او بدش مي آيد در مقابل حق ايستادن و استكبار است . استكبار يكي از صفت هاي شيطان است كه باعث رانده شدن او شد . اعمالي مثل كفر ، شرك ، ريا ، حسد ، عُجب ، غرور ، منت گذاشتن بر كسي و آزار دادن ديگران باعث حبط اعمال ما مي شوند وريشه ي اين اعمال كفر يا كفر خفي است . مثلا ريا يك كفر خفي است . خدا از اين كفر و عناد بدش مي آيد . ريشه ي تكفير به تسليم بودن و خضوع در برابر حق برمي گردد . پس فردي كه مسلمان مي شود يعني تسليم در برابر خدا شده است و اين كار كمي نيست كه بدون هيچ كاري فرد به بهشت برود. بهشت درجاتي دارد . قرآن مي فرمايد : درجات هر كس در بر طبق عملش است . عملي كه باعث تكفير و آمرزش گناهان مي شود مسلمان شدن است . عمل ديگري كه باعث تكفير گناهان مي شود شهادت در راه خدا است . شهادت بالاترين تسليم عملي در برابر حق است . كسي كه شهيد مي شود با عملش اثبات مي كند كه تسليم حق است

ص: 350

. سوره ي آل عمران آيه 195 مي فرمايد : كساني كه در راه من شهر خودشان را ترك كردند و در راه من جهاد كردند و كشته شدند ، گناهان آنها را مي پوشانيم و آنها را داخل بهشت مي كنيم . امام باقر (ع) مي فرمايد : اولين قطره از خون شهيد كه نشانه ي استقامت برعهد الهي است مي ريزد كفاره ي همه ي گناهان او مي شود مگر حق الناس . كفاره ي او بايد پرداخت بشود . در روز عاشورا امام حسين (ع) به يارانش فرمود : كساني كه بدهي دارند بروند و آنرا ادا بكنند . من از رسول خدا شنيدم اگر كسي بميرد و بدهي برگردنش باشد ، در روز قيامت از حسنات او برمي دارند و به طلبكار او مي دهند . امام حسين (ع ) مي خواست كساني كه خالص هستند بمانند و حادثه ي عاشورا را رقم بزنند . عمل ديگر توبه كردن است كه باعث تكفير گناهان مي شود. توبه در واقع يك نوع زانو زدن در برابر حق است . تمام موارد تكفير آمرزش گناهان به خضوع در برابر حق برمي گردد . در اينجا من از بين مي رود . آبرو مي رود اي ابر خطاپوش ببار كه به ديوان عمل نام سياه آمده ايم . ابر خطاپوش همان توبه است . توبه باران رحمت الهي است كه از طرف خدا شروع مي شود، توبه يعني رجوع .اول خدا به دل كسي رجوع مي كند . يعني به دل طرف مي انداز كه از گناه بدش بيايد و بويي از حقيقت به

ص: 351

مشام او مي رساند . در قرآن داريم كه اول خدا توبه (رجوع ) مي كند و بعد فرد توبه مي كند . وقتي كه فرد فكر مي كند كه بي حرمتي كرده و بايد كاري بكند ، آن موقع پشيمان مي شود و به سمت خدا توبه مي كند و بعد خدا توبه ي او را قبول مي كند . يعني در توبه دو بار خدا رجوع مي كند . بنابراين خدا تواب و بخشنده است . توبه نه تنها باعث آمرزش گناهان قبل مي شود بلكه باعث تبديل سيئات به حسنات مي شود. سوره فرقان آيه 70 مي فرمايد : كسي كه توبه كند و بعد ايمان به خدا را داشته باشد و بجاي هر گناه عمل صالحي انجام بدهد ، خدا گناهان او را به تبديل به حسنات مي كند . توبه بالاتر از تكفير است . كسي كه خودش را شكسته و پيش خدا آمده است و پاي هر گناه او شرمنده اي هست ، پاي هر گناهش يك شكستگي است و خدا اين را دوست دارد . رسول ترك بعد از اينكه توبه كرد ( امام حسين (ع) واسطه ي كار او شده بود) به هر مسجدي كه مي رسيد دو ركعت نماز مي خواند يا اگر در مسجدي بود كه تا موقع نماز وقت داشت در هر گوشه ي مسجد نماز مي خواند . رفيقش به او گفت كه چرا درهر گوشه ي مسجد نماز مي خواني ، ممكن است كه ما را مسخره كنند . او گفت : در اين شهر جايي نيست كه من در آنجا گناه

ص: 352

نكرده باشم . من مي خواهم در هر قسمت مقدس زمين عبادت بكنم تا در روز قيامت آنها شهادت بدهند كه من در هر گناهم ، كار خوبي انجام داده ام . در جلد هفت بحارالانوار داريم كه امام باقر (ع) مي فرمايد : در روز قيامت در موقف حسابرسي مومن گناهكار را مي آورند . خدا خودش متولي حسابرسي به او مي شود، احدي را بر حساب او مطلع نمي كند ، خدا گناهان فرد را به او مي گويد ولي كسي اينها را نمي شنود حتي خدا اين صحنه ي دادرسي را به پيامبر هم نشان نمي دهد تا فرد خجالت نكشد . خدا مي فرمايد كه بدي هاي او را به خوبي تبديل كنيد و بعد پرونده ي او را به همه نشان بدهيد . اين فرد عبد مذنبي بوده است كه توبه كرده است . پس از آثار توبه تبديل گناهان به خوبي هاست . اگر انسان اين شرمندگي ها را بعد از هر نمازش بگويد و توبه كند ، در آن روز شرمندگي نخواهد داشت . اگر كسي توبه مي كند و بدي هاي او به خوبي تبديل مي شود ، بايد در ظاهر اين فرد هم تحول ايجاد بشود . پيامبر فرمود : تائب واقعي كسي است كه اگر استغفرالله بگويد ولي دِين خودش را به ديگران ادا نكند ، اين توبه اش واقعي نيست ، اگر كسي توبه كرد ولي عبادتش اضافه نشده است و رابطه اش با خدا بيشتر نشده است اين توبه ي واقعي نيست ،اگر كسي توبه كرد ولي ظاهرش عوض نشود توبه ي او

ص: 353

واقعي نيست ، اگر كسي توبه كرد ولي رفقايش همان رفقاي قديمي اش هستند اين توبه واقعي نيست ، اگر كسي توبه كرد ولي روحياتش عوض نشود اين توبه ي واقعي نيست . توبه بايد در درون و ظاهر ما تغييراتي ايجاد بكند . خدا توبه اي را قبول مي كند كه فرد هم در ظاهر و هم در باطن تسليم حق بشود و تغييراتي در او ايجاد بشود . سوال – آيات ابتدايي سوره ي فتح آيات را توضيح بفرماييد . پاسخ – آيه چهارم در مورد كساني است كه آرامش دارند .خدا مي فرمايد :خداست كه آرامش را به قلب مومنين قرار مي دهد . تا علاوه بر ايماني كه داشتند ايمان شان اضافه بشود. بدانيد كه آسمان و زمين لشكر خداست . (اگر كسي باور بكند كه همه چيز لشكر خداست حيلي آرام است . در حادثه ي طبس امام فرمودند : شن هاي طبس هم از سربازهاي خدا بودند . علامه ي طباطبايي به طلبه هايش مي فرمود : خدا مي فرمايد كه شما به ياد من باشيد ، من به ياد شما هستم . يعني اينكه خدا پشت شماست . ) خدا عليم و حكيم است . پس اگر انسان بداند كه همه ي آسمان و زمين لشكر خدا هستند و خدا عليم و حكيم است ، آرامش براي انسان بوجود مي آيد . سوال – در مورد عوامل ديگر تكفير توضيحاتي بفرماييد. پاسخ – يكي ديگر از عواملي كه باعث مي شود كه گناهان ما پوشانده بشود شفاعت است . يكي ديگر از عوامل تكفير، گذشتن از گناهان كبيره

ص: 354

است . در قرآن براي گناهان كبيره وعده ي آتش داده شده است . شما سعي كنيد گناهان كبيره را بشناسيد . بهترين كتاب ، كتاب گناهان كبيره شهيد دستغيب است . خدا در قرآن مي فرمايد : اگر از كبائر پرهيز بكنيد ما از گناهان صغيره ي شما مي گذريم . ممكن است كه اين تلقي پيش بيايد كه آيه باعث تجري بر گناه مي شود ، ولي اين طور نيست . اين برداشت اشتباهي از آيه است . مقصود آيه اين است كه اگر كسي اين قدر خدا ترس و باتقوا هست كه از گناهان كبيره دوري بكند ، خدا كم كم در وجودش آثار گناهان صغيره را از بين مي برد . مثلا اگر كسي مواد مخدر و غذاهاي مضر را ترك بكند ، مزاجش سالم مي شود و اگر مزاجش سالم شد ، مي تواند بعضي از غذاي ناسالم را دفع بكند . اگر كسي از گناهان كبيره اجتناب بكند روح سالم مي شود و آن وقت آثار گناه صغيره خيلي نمي تواند در زندگي فرد ضرر بزند . اگر كسي گناه صغيره را كوچك بشمارد و به آن بي اعتنا بكند اين به بدترين گناهان تبديل مي شد . اميرالمومنين مي فرمايد : بدترين گناه اين است كه شخص انجام بدهد و بگويد اين چيزي نيست . حالا اگر اين فرد توبه نكند و گناه براي او عادت بشود و بر گناه اصرار بورزد ، اين خودش گناه كبيره است . گناه صغيره يكي از تورهاي شيطان است كه اگر كسي آنرا انجام داد به سمت گناه كبيره هم مي

ص: 355

رود. اين همان دانه پاشيدن شيطان است . يكي ديگر از موارد تكفير كهولت سن است . همان طور كه خدا مي فرمايد به پيرها احترام كنيد ، خودش هم به پيرها احترام مي كند . كهولت سن باعث مي شود كه خدا از بعضي گناهان آنها بگذرد . كسي كه پير مي شود در مقابل خدا خاضع مي شود و گردن كشي ندارد و اين خودش تسليم در برابر خداست . كهولت سن يك نعمت است . وقتي ما طفل هستيم هيچ قدرتي نداريم ولي بعد كه جوان شديم مغرور مي شويم . اگر انسان هميشه جوان بماند مغرور مي ماند ولي بعد از مدتي همه چيز از انسان گرفته مي شود و انسان پير مي شود و مي فهمد كه اين نعمت ها از طرف خدا بوده است و اين باعث مي شود كه در مقابل خدا خاضع بشود. البته پيرها هم بايد حياي ديني داشته باشند . داريم كسي كه از سن چهل مي گذرد خدا از او توقع دارد ،وقتي سن انسان به شصت و هفتاد سالگي رسيد خدا از او توقع بيشتري دارد كه حياي ديني نسبت به خدا داشته باشد . آيت الله احمدي ميانَجي مي فرمودند : پدر من رفيقي داشت كه سواد نداشت و اموال زيادي داشت و وقتي هنگام زكات مي شد چون سواد نداشت مي گفت : اين باغ براي زكات .( با اينكه آن باغ خيلي بيشتر از زكات مي شد ) ايشان خانه اي داشت كه اتاق هاي متعددي داشت و به مسافران مي داد و در محرم و صفر در آنجا مراسم

ص: 356

برپا مي كرد . روزي او بيمار شد و گفت كه من مي خواهم بميرم . ايشان به پدرآيت الله ميانَجي فرمودند كه تو امشب اينجا بمان تا من را غسل و كفن بدهي . در نيمه شب او بلند شد و به چهارده معصوم سلام داد و گفت :خدايا خودت فرمودي و ما هم شنيديم كه به پيرها احترام كنيد . من هم پير شدم بعد او جان داد .

90-11-23

23/11/90

با آمدن بهار برمي گرديم چون ميوه به شاخسار برمي گرديم ، وقتي برسيم دستها مي چينند هر سال سر قرار برمي گرديم ، مانند مسافران كشتي از بحر با رجعت روزگار برمي گرديم ، هر قدر كه رود پر غروري باشيم با سيلي آبشار برمي گرديم ، گر شانه به شانه بي نشان مي چرخيم چنگيم و به زلف يار برمي گرديم ، اندازه دل سپردني ميهمانيم آنك همگي دچار برمي گرديم .

سوال – در مورد حبط و تكفير اعمال توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – يكي از بحث هايي كه در مورد حسابرسي روز قيامت مطرح مي شود بحث حبط و تكفير اعمال است . اين دو واژه از قرآن گرفته شده است . در موقف حساب ، بعضي از افراد در پرونده ي حساب شان ، اعمال خوب و صالح شان را نمي بينند . آنها سوال مي كنند اعمال خوب ما كجاست ؟ خدا مي فرمايد كه تو عمل زشتي انجام داده اي كه آن عمل زشت تو باعث شد كه اعمال خوب تو از بين برود . به اين عمل حبط يا سوخت شدن عمل مي

ص: 357

گويند . بعضي از اين گناهان به قدري زشت هستند كه تمام اعمال خوب گذشته را از بين مي برد و بعضي از اين گناهان ، بعضي از اعمال خوب را از بين مي برند كه به نوع گناه و زشتي آن گناه بستگي دارد . پيامبر در جمعي از اصحاب فرمودند: هر كس كه يك بار ذكر لااله الاالله بگويد به ازاي آن ده درخت در بهشت براي او كاشته مي شود . بعضي از اصحاب گفتند كه ما باغ بزرگي از پيش براي خودمان در بهشت فراهم كرده ايم . زيرا اين ذكر را زياد گفته ايم . پيامبر فرمود : به شرط اينكه آنرا نسوزانده باشيد . بعضي از افراد در روز قيامت مي بينند كه در پرونده شان هيچ گناهي نيست . آنها تعجب مي كنند كه گناهان شان در پرونده نيست . به آنها مي گويند كه شما كارهاي خوبي كرده ايد كه بعضي از گناهان تان را از بين برده است . به اين كار تكفير ( پوشانيدن ) مي گويند .

سوال – اعمالي كه باعث حبط و تكفير مي شوند كدامند ؟

پاسخ – قانون اوليه در اعمال اين است كه همه ي اعمال محفوظ باقي بماند و چيزي از آن از بين نرود. فمن يعمل مثقال ذرة خيره يره ، فمن يعمل مثقال ذرة شره يره . اما بعضي از اعمال آنقدر زشت هستند كه اعمال خوب ما را از بين مي برند و همچنين بعضي از اعمال خوب آنقدر خوب هستند كه اعمال بد را از بين مي برند . پس قانون اوليه بقاي اعمال

ص: 358

است ولي بعضي از اعمال مي توانند روي هم اثر بگذارند . بنابراين برايند كلي اعمال محاسبه مي شود . چيزي كه باعث حبط و سوختن تمام اعمال مي شود كفر و ارتداد است . يعني اينكه انسان در مقابل خدا و دين بايستد . اين انسان اگر توبه نكند و از دنيا برود ، تمام اعمال خوبش از بين مي رود . در سوره كهف آيه چهار داريم : كساني كه به آيات الهي كافر شدند اعمال خوب شان از بين مي رود و در روز قيامت براي آنها ميزان نمي گذاريم . آنها بي حساب به جهنم مي روند . كار ديگر كه باعث حبط اعمال مي شود بي ادبي و تمسخر در حد بي معرفتي است كه در حدكفر نيست .در زمان پيامبر وقتي مي خواستند حضرت را صدا بزنند با صداي بلند و بي ادب ايشان را صدا مي زدند و صدايشان را در محضر پيامبر بالا مي بردند . سوره ي حجرات آيا دوم مي فرمايد : اي مومنين ، صداي تان را بالاتر از صداي پيامبر نبريد و همانطور كه خودتان را صدا مي زنيد پيامبر را صدا نزنيد ، مبادا كه اعمال شما حبط بشود در حاليكه نمي دانيد . الان ما بايد ادب را نسبت به اولياء خدا رعايت كنيم . حساب اولياء در نزد خدا حساب خاصي است . امام خميني وقتي معصومين را اسم مي بردند با القاب آنها را مي خواندند مثل حضرت امير يا سيدالشهدا . امام صادق (ع) وقتي اسم پيامبر را مي شنيدند بعلامت تعظيم نشسته سرشان را خم مي كردند

ص: 359

و سر و صورت امام به زمين مي رسيد . خود معصومين هم ادب الهي را رعايت مي كردند . ما حتي در مورد روايات و اولاد معصومين هم بايد ادب را رعايت كنيم . مثلا ما نبايد به عزاداران سيد الشهدا و روايات معصومين بي احترامي بكنيم . بعضي ها كتب معصومين را با وضو مي خواندند و اگر روايتي را از معصوم مي ديدند ، در مقابل آن نظر نداشتند . اين بي ادبي است كه انسان فوري يك روايت را كنار بزند . بخاطر همين است كه ما ضريح و ديوار حرم معصومين را مي بوسيم . در قرآن داريم كه وقتي پيراهن يوسف را براي پدرش آوردند ، او پيراهن رابه چشم هايش ماليد و بينا شد و شفا گرفت . وقتي پيراهن يوسف شفا مي دهد پس چيزهايي هم كه متعلق به معصومين هست مي تواند شفا بدهد . مرحوم علامه اميني صاحب كتاب الغدير نسبت به اهل بيت و فرزندانشان محبت شديد داشت . فردي به ايشان گفت كه اگر من تعبيرات بلندي نسبت به حضرت ابوالفضل نداشته باشم آيا اشكالي دارد ؟ ايشان با حالت تندي گفت : اگر شما حتي به من هم كه فرزند او هستم بي احترامي بكني دچار عذاب الهي مي شوي . اگر شما به بچه اي بي احترامي بكنيد پدر او ناراحت مي شود و اين بي احترامي را نسبت به خودش تلقي مي كند . يكي ديگر از كارهايي كه باعث حبط اعمال مي شود عُجب است . اگر انسان قدرت يا ثروتي دارد فوري به خودش مي نازد و غروري

ص: 360

به او دست مي دهد و خودش ار بزرگ مي شمارد و ديگران را كوچك مي شمارد . كسي كه خودش را بزرگ مي بيند وقتي كسي را مي بيند كه داراي كمال است روي او عيب مي گذارد . كسي كه دچار غرور است از خدا هم طلبكار است . اين صف يك كفر خفيف است زيرا انسان كمالات خودش را مي بيند نه خدا را . در روايت داريم : عجب اعمال صالح را فاسد مي كند . يكي از اصحاب امام رضا (ع) نزد امام رفت و شام در محضر ايشان بود و شب هم همانجا خوابيد ، او پيش خودش دچار فخر و افتخار شد ، امام رضا (ع) فرمود : اميرالمومنين به عيادت يك از اصحابش رفته بود و به او گفت كه مبادا عيادت من را افتحاري براي خودت حساب بكني ، تو مراقب خودت باشد ، امام هم فرمود : پس تو هم مواظب خودت باشد . در دعا داريم : عبادات من را با عجب خراب نكن . محدث قمي به مساجد كم جمعيت مي رفت تا آنجا آباد بشود . وقتي ايشان در مسجدگوهرشاد نماز مي خواندند جمعيت زيادي در پشت سر ايشان نماز مي خواندند و صداي يا الله از دور به گوش مي رسيد . ايشان در يك لحظه گفتند كه عجب جمعيتي . ايشان بلافاصله بعد از نماز مغرب از مسجد بيرون رفتند و نماز عشا را نخواندند . و گفتند كه من صلاحيت خواندن اين نماز را ندارم . آنها در اعمال شان ريز بودند و نمي گذاشتند كه چيزي وارد اعمال

ص: 361

شان بشود . حسد هم باعث حبط عمل مي شود . حسد با غبطه فرق دارد . غبطه از صفات مومنين است . يعني وقتي شما خوبي در اعمال كسي مي بيند دوست داريد كه مثل او بشويد ، اين صفت بدي نيست و مقدمه ي تلاش است ولي حسد بد خواهي است و من دوست ندارم كه آن صفت خوب از طرف گرفته بشود . امام باقر(ع) : مواظب حسد باشيد كه حسنات را از بين مي برد مثل آتشي كه كم كم همه چيز را مي سوزاند و از بين مي برد . كار ديگر كه باعث حبط اعمال مي شود غيبت كردن است . الان اين گناه رايج است و ما آنرا جدي نمي گيريم زيرا قبح آن ريخته شده است . اميرالمومنين مي فرمايد : بدترين گناه ، گناهي است كه انسان آنرا كوچك بشمارد . در بحارالانوار روايتي از پيامبر داريم كه در قيامت وقتي نامه ي اعمال بعضي را بدست شان مي دهند ، اعمال خوب خودشان را در آن نمي بينند . به خدا مي گويد : من اعمال خوبي داشته ام ولي آنرا در پرونده ام نمي بينم . به او مي گويند : توغيبت فردي را كرده اي كه به واسطه ي آن اعمال تو از بين رفته و به پرونده ي فرد غيبت شونده منتقل شده است . فرد غيبت شونده وقتي نامه ي اعمالش را مي بيند ، فكر مي كند كه پرونده ي خودش نيست ولي به او مي گويند : چون فرد غيبت كننده آبروي تو را برده ، به مقداري كه

ص: 362

به تو ضربه زده ، از اعمال او برداشته و به اعمال تو اضافه مي شود . يكي از بزرگان مي گفت كه من غيبت فردي را كرده بودم .او نزد من آمد و گفت كه من ديشب خواب ديدم كه چند تا باربر از خانه ي شما براي من اثاثيه مي آورند و گفتند كه اين اثاثيه را فلاني فرستاده است و من خوشحال شدم . اين بزرگ فهميد كه اعمال صالح خودش به طرف او رفته است .چند روز بعد اين بزرگ از آن فرد حلاليت طلبيد . چند روز بعد آن فرد گفت كه خواب ديدم چند تا باربر آن اثاثيه اي كه آورده بودند برگرداندند . توبه كردن باعث مي شود كه كارها جبران بشود .كسي كه خودش را مي شكند و از كسي كه غيبتش را كرده ، حلاليت مي طلبد گناهش پاك مي شود البته بشرط اينكه با حلاليت طلبيدن كينه ي جديدي درست نشود . اگر انسان غيبت كسي را كرده و حلاليت طلبيدن باعث كدورت بشود لازم نيست كه انسان حلاليت بطلبد و استغفار و انجام دادن اعمال خير به نيت آن فرد كافي است . توبه باعث تكفير همه ي اعمال بد مي شود . حتي اگر كسي كه كافر است توبه بكند باعث مي شود كه اعمال صالح فرد باقي بماند . عمل ديگر كه باعث حبط اعمال مي شود ظلم به پدر و مادر است ( عاق والدين ) . كسي كه پدر و مادرش را آزرده و آنها را ناراحت كرده است ، اعمالش به درد نمي خورد و به او مي گويند

ص: 363

: هر كاري مي خواهي بكن . امام صادق (ع) مي فرمايد : كسي كه نگاه خشمگينانه به پدر و مادرش مي كند نمازش قبول نيست . بحث حقوق والدين وعاق آنها فقط مربوط به زنده بودن پدر و مادر نيست. اگر ديني بر گردن پدر و مادر بوده و فرزندان به آن بي اعتنايي كرده اند ،اين باعث عاق والدين مي شود .پس عاق والدين بعد از مرگ آنها هم امكان پذير است . آنها بعد از مرگ حيات ندارند ولي حق شان پابرجاست و هنوز پدر و مادر هستند. ما عاق اولاد هم داريم . همانطور كه فرزند مي تواند مورد خشم پدر و مادر قرار بگيرد ، پدر و مادر هم مي توانند موردخشم فرزندان قرار بگيرند ، پدر و مادري كه به بچه هايشان ظلم مي كنند يا تبعيض بيجا بين فرزندان شان مي گذارند ، پدر و مادرهايي كه دخالت هاي بيجا در زندگي فرزندان شان مي كنند مخصوصا وقتي كه آنها متاهل هستند ، پدر ومادري كه سخت گير هستند و باعث مي شوند كه بچه بي احترامي بكند ، پدر و مادري كه كارهاي سخت به بچه مي دهد و باعث مي شود كه بچه زير كار سخت بماند ، اين پدر و مادر عاق اولاد مي شوند . پيامبر فرمود : عاق والدين شدني كه براي فرزندان بوجود مي آيد براي پدر و مادر هم بوجود مي آيد و آنها عاق فرزندان مي شوند . حقوق دو طرفه است البته حقوق پدر و مادر خيلي بالاتر است . مورد ديگر بداخلاقي و آزاردادن به ديگران است .

ص: 364

اگر مسلماني بد اخلاق باشد باعث مي شود كه اعمل خوبش از بين برود. به پيامبر گفتند : خانمي است كه زياد عبادت مي كند اما بددهان است . با توهين و فحش اطرافيانش را آزار مي دهد . پيامبر فرمود : خيري در او نيست و او اهل آتش است . امام صادق (ع) فرمود : بداخلاقي اعمال خوب را از بين مي برد و ديگر چيزي نيست كه اين فردرا به بهشت ببرد . مسلمان بودن فقط به نماز و روزه و ... نيست . مهربان بودن و نرنجاندن هم جزو مسلماني است . پيامبر فرمود : مسلمان مثل گل است و ديگران از آن استفاده مي كنند . مسلمان مثل خار نيست كه ديگران را آزار بدهد . بسياري از بي توفيقي ها در نماز و دعا و قرآن خواندن بخاطر سوء اخلاق ها ونيش زدن هاست . شخصي شبي ميهمان سيد بن طاوس شد . سيد ايشان را خيلي تحويل نگرفت . البته به او بي ادبي نكرد . وقتي ايشان براي نماز شب بلند شد ، ديد كه براي خواندن نماز شب حال ندارد . هنگام صبح ميهمان گفت : من را تحويل نگرفتي ، آنها هم تو را تحويل نگرفتند . موارد ديگر ريا و منت گذاشتن است كه در قرآن وجود دارد .

سوال – سوره احقاف آيات 15 تا 20 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيه پانزده مي فرمايد : ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر نيكي و محبت كنيد. سه تا چيز مربوط به انسان است يكي وفاي بعهد است ،

ص: 365

برگرداندن امانت و احسان به والدين است . خيلي از افراد به پيامبر مي گفتند كه پدر و مادر ما مسلمان نيستند ولي پيامبر مي فرمود كه به آنها محبت بكند و احترام بگذار. احسان به والدين يكي از مواردي است كه باعث تكفير مي شود. يعني باعث مي شود كه گناهان انسان پوشانده بشود و از بين برود . در ادامه مي فرمايد : كساني كه به پدر و مادر احسان مي كنند ما بهترين اعمال آنها را قبول مي كنيم و از گناهان آنها مي گذريم و آنها را به بهشت مي بريم .

خدا از باب رحمت اعمالي را گذاشته است كه باعث از بين رفتن گناهان ما مي شود . امام رضا (ع) : اگر انسان چيزي ندارد كه باعث تكفير گناهان او بشود بر محمد و آل او صلوات بفرستد كه اين باعث تكفير گناهان او مي شود.

هر مومني بايد اعمالي كه باعث حبط مي شود ميل غبت وحسد و... را در خودش پيدا بكند و آنرا در ديگران جستجو نكند . ما بايد مراقب خودمان باشيم . هركس بايد بازنگري در خودش بكند .

90-11-16

16/11/90

سوال – در مورد موقف صراط توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – مردم در نوع حسابرسي شان با هم متفاوت هستند . حساب كشيدن بعضي ها با سختي است و از بعضي به آساني حساب كشيده مي شود. بعضي ها بي حساب به بهشت و بعضي ها بي حساب به جهنم مي روند . پس مردم چهار دسته هستند : يك دسته هستند كه در حساب كشيدن از آنها بادقت برخورد مي شود .

ص: 366

در سوره رعد آيه 21 داريم : مومنين كساني هستند كه خشيت خدا را در دل دارند و از بد حسابرسي كردن مي ترسند . ( بد حسابرسي كردن به معني ظلم كردن خدا نيست بلكه مقصود با دقت بررسي كردن است يعني اين كه خدا با عدلش با ما برخورد مي كند نه با فضلش . اين كار خدا ترس دارد ) با دقت برررسي كردن باعث مي شود كه ما در خوبي هايمان هم كم بياوريم . ممكن است كه اگر كارهاي خوب ما هم موشكافانه بررسي بشود ديگر كار ، خوب نباشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: ديگر كارهاي خوب مورد قبول واقع نمي شود و خدا با گناهان برخورد و مواخده مي كند . اگر بخواهند كارهاي خوب ما را خيلي موشكافي كنند مثلا نماز را موشكافي كنند كه نيت چه بوده است يا بخواهند در مورد حضور قلب در نماز موشكافي كنند ( حواس پرتي درنماز نوعي توهين به خداست ) ، از اين خوبي بدي در مي آيد . در دعاي عرفه داريم : خدايا آن كسي كه خوبي هايش هم بدي است . از شهيد مدني نقل مي كنند كه در شب بيست و يكم ماه رمضان به مردم گفت كه اگر شما براي آمرزش گناهان تان آمده ايد ، من خدا را شاهد مي گيرم كه من آمده ام كه از اعمال خوبم توبه بكنم ، من يك پله از شما عقب تر هستم . شما از اعمال خوب تان مطمئن هستيد ولي من به اعمال خوبم مطمئن نيستم . من نبايد از اعمال خوب مان نااميد باشيم

ص: 367

ولي اگر قرار باشد كه خدا با عدلش با ما برخورد بكند ، صدر درد مردم مردود هستند البته به جز معصومين . عدالت خوب است ولي اعمال ما بگونه اي است كه اگر خدا بخواهد با عدل برخورد بكند ، مشكل پيدا مي كنيم . در اصول كافي از امام صادق (ع) داريم كه در روز قيامت سه تا دفتر را باز مي كنند . يك دفتر ، دفتر نعمت هايي است كه خدا به ما داده است ، دفتر دوم دفتر حسنات و كارهاي خير است كه ما انجام داده ايم و دفتر سوم دفتر سيئات ما است . ديوان نعمت ها را با اعمال خير ما مي سنجند تا خدا ببيند در ازاي نعمت هايي كه به ما داده است ما شكر نعمت را بجا آورده ايم يا خير . نعمتهاي خدا اعمال خير ما را در بر مي گريد و اعمال خير ما كم مي آورد. ممكن است كه تمام اعمال خير ما براي يك نعمت خدا بشود ، در اين هنگام ما در اعمال خيرمان كم مي آوريم و هنوز دفتر سيئات ما باز نشده است . در دعا ما از خدا مي خواهيم كه با فضلش با ما برخورد بكند نه با عدلش. فرشتگان مي ديدند يكي از عابدان بني اسرائيل كه دائم عبادت مي كرد و سختي مي كشيد در پيش خدا مقامي نداشت . فرشتگان تعجب كردند و خدا گفت كه به او بشارت بدهيد كه من مي خواهم با فضل خودم با او برخورد بكنم نه باعدل خودم . اين بشارت را به عابد گفتند .

ص: 368

عابد گفت كه نه من خطايي نكرده ام و هفتاد سال عبادت كرده ام و روزي من نان و اناري بوده است كه از درخت خودم مي گرفتم . پس من نيازي به فضل خدا ندارم و خوب است كه خدا با عدلش با من برخورد بكند . خدا فرمود : اي ملائك به روي او نياوريد كه چه كسي قدرت اين عبادت را به او داده است و نعمت هاي ديگر من را با او حساب نكنيد و فقط با همان نان و انار با او حساب بكنيد . ترازوي دقيق گذاشتند كه براي بوجود آمدن يك انار چقدر اسباب در كار هستند و يك دانه ي انار با هفتادسال عبادت او مساوي شد. اگر خدا با عدل خودش با كسي برخورد بكند كسي از خدا طلبكار نمي شود. هيچ كسي طلبكار از خدا نيست . اين حساب شديد و با دقت شامل حال كساني مي شود كه در دنيا سخت گير بوده اند ، به ديگران فشار مي آوردند ، اهل بخشش و گذشت نبودند ، اهل سازش نبودند ، در معاملات مخصوصا با نزديكان سخت مي گرفتند و به ديگران مهلت نمي دادند . امام صادق (ع) به فردي گفت كه برادرت از تو شكايت داشت زيرا تو خيلي در معامله با او سخت گيري كرده اي . او گفت كه من حقم را تا آخرين ريال از او مي گيرم . امام فرمود : خدا هم تا ريال آخر از تو مي گيرد . بعضي در برخورد با دوست و آشنايان تند و تيز هستند و از كوچكترين خطا نمي گذرند

ص: 369

و به فرزندان شان سخت مي گيرند و دائم محيط را براي خودشان و ديگران جهنم مي كنند. خدا با چنين فردي سخت گيري خواهد كرد . كسي كه تنگ نظر است و سعه ي صدر ندارد و گذشت ندارد ، در زندگي دنيا دچار عذاب روح است و با خودش درگير است . داريم : كساني كه بداخلاق و تند هستند هم زندگي شان تلح است و هم در عذاب نفس هستند . اين افراد در برزخ دچار عذاب قبر مي شوند ( مثل سعد بن معاذ كه يكي از ياران پيامبر بود و در جبهه جنگ مي جنگيد ، وقتي پيامبر او را دفن كرد ، مادرش گفت كه بهشت گواراي تو باد . پيامبر گفت : اي مادر سعد ، براي خدا تعيين تكليف نكن . او الان دچار فشار قبر شد . زيرا او با خانواده اش سوء اخلاق داشت . كسي كه بر ديگران فشار مي آورد قبر هم بر او فشار مي آورد. ما فشار را با خودمان به برزخ مي بريم و در روز قيامت با شدت با ما برخورد مي كنند . دسته ي ديگر كساني هستند كه خدا با راحتي با آنها برخورد مي كند و با فضلش با آنها رفتار مي كند . در قرآن داريم : كسانيكه از اصحاب يمين است خدا با آنها آسان برخورد مي كند. اين افراد در دنيا با مردم با فضل و كرم برخورد مي كردند و سخت نمي گرفتند .

آيه 237 سوره بقره مي فرمايد : اگر اهل بخشش باشيد اين به تقواي الهي نزديكتر است .

ص: 370

در بين خودتان با فضل و بزرگواري برخورد بكنيد . اهل بيت هم اين طور بودند . پيامبر از كوچه اي رد مي شد و فرد يهودي روي سرش زباله مي ريخت . پيامبر ديد چند روزي از اين فرد يهودي خبري نشد و زباله نريخت . پيامبر فهميد كه او بيمار است و به عيادت او رفت . يهودي از خجالت لحاف را روي سرش كشيد و همان زير شهادتين را گفت . پيامبر اهل عفو بود. يكي از مصاديق بارز اينكه انسان با فضل با ديگران برخورد بكند اين است كه انسان فضل داشته باشد . مرحوم سيدحسن اصفهاني اسطوره فضل و كرم بود . پسر ايشان با تقوا و با فضل بود . پسر ايشان را در بين نماز مغرب وعشا در صحن به شهادت رساندند. ايشان براي خودش شعر اباعبدالله مي خواند و اشك مي ريخت . با اين حال او اعلام كرد كه من قاتل پسرم را بخشيدم . بعدا به قاتل پسرش گفت كه من مي دانم تو دچار جنوني شده اي و پسر من را كشتي ، من پولي به تو مي دهم كه از شهر بيرون بروي تا در امان باشي .

فردي مي گفت كه من در صحن امام حسين (ع) بودم ، آقا سيد حسن اصفهاني را ديدم كه رد مي شد . فردي با او موافق نبود و گفت كه من الان حق او را كف دستش مي گذارم . اين فرد گفت كه من تا خانه بدنبال ايشان رفتم و فحش دادم . او هيچي نگفت . وقتي به در خانه رسيديم او

ص: 371

پولي به من داد و گفت كه اگر باز هم پول احتياج داشتي پيش من بيا ، به من هم فحش بده ولي به عرض و آبروي من فحش نده . من اخلاق پيامبر را در او ديدم و پشيمان شدم . خدا مي گويد تو كه بنده ي من هستي و اهل عفو هستي ، پس من كه خداي توهستم بايد از تو مي گذرم . در دنيا اهل عفو باشيد و از هم ديگر بگذريد .

سوال – اگر ما كسي را ببخشيم آيا باز هم در آخرت به ظلم هاي او رسيدگي مي شود ؟ اگر آنها با بخشيدن ما بخواهند به بهشت بروند آيا ما بايد آنها را ببخشيم ؟

پاسخ – گاهي ظلمي به انسان مي شود و حقي از او ضايع مي شود كه بخشيدن آن خيلي سخت است .انسان مي تواند نبخشد ولي اين هنر نيست . هنر اين است كه انسان از حد معمولي فراتر عمل كند . اگر انسان بدي را با بدي جواب بدهد اين طبيعي است و ممكن است كه عيبي هم نداشته باشد ولي اگر انسان بخواهد كه خدا با فضل خودش با او رفتار كند بايد نشان بدهد كه او هم اهل فضل است . در خيلي از مراحل به پيامبر زظلم شده بود ولي پيامبر بخشيد . اگر فردي براي عذرخواهي بيايد و صاحب حق او را نبخشد ، اين كوتاهي است . پيامبر فرمود : اگر كسي از لغزش مومني بگذرد خدا هم از لغزش او مي گذرد . شخصي پيش پيامبر آمد و گفت كه من خانواده اي دارم

ص: 372

كه من به آنها خوبي مي كنم ولي آنها به من بدي مي كنند ،من با آنها پيوند برقرار مي كنم ولي آنها از من مي بُرَند ، من بايد چكار كنم ؟ پيامبر فرمود : با بدي به خوبي رفتار كن و بعد مي بيني كه صميميت برقرار مي شود . اگر من در مقابل عذرخواهي ديگران آنها را ببخشم ، من سلامت نفس و سعه ي صدر خودم را نشان مي دهم و نان قلب خودم را مي خورم . حالا اگر كسي ظلمي كرده و عذرخواهي نمي كند( اگر كسي به من ظلم كرده نه به جامعه و دين ) اگر من از او بگذرم من جزو اهل فضل حساب مي شوم و خدا با فضلش با من برخورد مي كند اما آن فرد بايد جواب ظلم وعذرخواهي نكردن خودش را بدهد . از آن مقداري كه حق ما است و مي گذريم ، از آن فرد خطاكار مي گذرند ولي بخاطر صفت تكبري كه در فرد بوده ممكن است كه او در صراط توقف طولاني داشته باشد و در حساب با او به سختي برخورد بشود . دسته ي ديگر كساني هستند كه بي حساب به بهشت مي روند . اين افراد در دنيا به حساب خودشان رسيده اند : با رياضت ، اشك ، توسل ، جبران خطاهايشان . كسي كه از خودش حساب كشيده است خدا دوباره از او حساب نمي كشد. دسته ديگر بدون حساب به جهنم مي روند . آنها كساني هستند كه قابليت به بهشت رفتن را ندارند و به جهنم مي روند . اين افراد

ص: 373

زشت و تبهكار اعمال خوبي ندارند و اعمال خوب شان حبط شده است . كساني كه دچار كفر يا اعمال خاص مي شوند يكراست به جهنم مي روند .

سوال – سوره دخان آيات 19 تا 29 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – در آيه نوزدهم داريم : يكي از تعاليم انبياء اين بوده است كه استكبار و تكبر در مقابل خدا نداشته باشيد. ما دليل روشن و معجزه براي شما آورديم اگر شما نخواهيد قبول بكنيد اين استكبار در برابر خداست . يكي از بدترين صفاتي كه انسان مي تواند داشته باشد اين است كه در مقابل حق تسليم نباشد و تكبر داشته باشد . يكياز صفاتي كه باعث رانده شدن شيطان از درگاه خدا شد ، استكبار در مقابل خدا بود. امام صادق (ع)ريشه ي كفر سه چيز است : يكي تكبر در برابر حق ، يكي حرص است كه باعث كفر مي شود و ديگري حسد است كه باعث شد هابيل ، قابيل را بكشد . انسان وقتي در چيزهاي جزئي حق را مي بيند بايد تمرين كند كه آنرا قبول بكند و در مقابل آن تسليم باشد تا بتواند در مقابل دستورات الهي هم تسليم باشد .

سوال – كتابي در مورد قيامت معرفي بفرماييد .

پاسخ – كتاب ابعاد تربيتي معاد يا جهان پس از مرگ نوشته ي آقاي علي راجي ، از انتشارات زائر است . يكي از ويژگي هاي كتاب اين است كه نكات تربيتي هر كدام از مباحث مربوط به آخرت را متذكر شده است . اين كتاب ارزشمندي است .

90-11-09

9/11/90

سوال

ص: 374

– در مورد حسابرسي و حسابگري خداوند توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – مهمترين مرحله ي قيامت ، مرحله ي حسابرسي خداوند است . خداوند پرونده هاي ما را در دادگاههايي كه حاكم آن خود اوست بررسي مي كند . بزرگواري مي گفت : كاري بكنيد و حرفي بزنيد كه در قيامت بتوانيد جواب خداپسندانه بدهيد و دليل كارهايتان را بياوريد . بابا طاهر مي گويد : مكن كاري كه بعدها سنگت آيد جهان با اين فراخي تنگت آيد ، چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو بيني نامه ات را ننگت آيد . به مرحوم ميرزاي شيرازي گفتند كه اگر به شما خبر بدهند كه يك هفته ديگر زنده نيستيد ، اين يك هفته را چطور زندگي مي كنيد . ايشان فرمودند : همانطور كه تابحال زندگي مي كردم . من در زندگي سعي كرده ام وقتي مي خواهم كاري انجام بدهم اول پاسخ آنرا در آخرت در نظر مي گيرم و بعد آن كار را انجام مي دهم. مرحوم كوهستاني مي فرمود : من طوري زندگي كرده ام كه اعضا و جوارح من در قيامت عليه من شهادت ندهند. گوش و چشمم نگويند كه تو به ما خيانت كردي و من آنجا خجل بشوم . از اسماء حسناي خدا حسيب است يعني در اين عالم هيچ عملي بي عكس العمل نيست . اثر هر عملي يا در اين عالم به ما مي رسد يا در عالم قيامت به ما برمي گردد . پس ريزترين عمل ما رها و محمل نيست . حسابرسي خدا در قيامت يك گوشه اي از قانون كلي اسم حسيب خداست

ص: 375

. يعني خدا درا ين عالم هم هيچ عملي را بي حساب نمي گذارد . پس هيچ چيزي اتفاقي و بي حساب نيست ولي ظهور كامل اسم حسيب در روز قيامت است . يوم الحساب يعني اينكه خدا در روي صراط حسابگر اعمال ما خواهد بود .

سوال – شما فرموديد كه تمام آن چيزهايي كه به ما مي رسد نتيجه ي اعمال ماست . آيا منظور شما اين است كه بيماري ،فقر و مصيبت هاي دنيوي نتيجه ي گناهان ماست ؟

پاسخ – اثر و نتيجه ي اينكه خدا حسيب است اين است كه هيچ عملي بي نتيجه و بي عكس العمل نيست . بنابراين هر اتفاق خوشايند يا ناخوشايند شانسي نيست . اگر خاري در دست ما مي رود يا سنگي به سر ما مي خورد تصادفي نيست . هيچ اتفاقي شانسي نيست و اثر يك عمل است ولي الزاما اين طور نيست كه اثر يك گناه باشد . گاهي اتفاقاتي ناخوشايندي كه براي ما بوجود مي آيد بخاطر گناهي نيست كه انجام داده ايم . در روايات داريم كه بلاهايي كه بر سر ما مي آيد بخشي از آن بخاطر كفاره ي گناهان ما است . اميرالمومنين مي فرمايد : مومنين در همين دنيا تنبيه مي شوند . اما بخشي ديگر از بلاها ترفيعي و ارتقائي است . يعني خدا دارد زمينه اي پيش مي آورد كه ظرفيت فرد را بالا ببرد . نمونه ي آن بلاهايي است كه بر سر اهل بيت آمده است. اهل بيت بخاطر اينكه گناه كرده اند اين بلاها سرشان نيامده است . در مجلس يزيد ،

ص: 376

يزيد به امام سجاد(ع) گفت كه اين بلاهايي كه بر سر شما مي آيد بخاطر گناهان شماست . امام فرمود : بعضي مواقع بلاها بخاطر بالابردن ظرفيت است . پس اگر بلايي بر سر كسي آمد ما سوء ظن پيدا نكنيم كه طرف حتما گناهي كرده است . شايد خدا او را بواسطه بلا بالا مي برد . مقتضاي زرنگ بودن يك مومن اين است كه اگر براي خودش بلايي پيش آمد خودش را زير ذره بين بگذارد كه نكند بخاطر گناهي كه كرده اين بلا بر سرش آمده است و به خودش سوء ظن داشته باشد . اتفاقاتي كه براي ما پيش مي آيد در اثر اعمال ماست نه بخاطر گناهان ما .

سوال – يكي ديگر از موارد حسيب بودن خداوند را مطرح بفرماييد .

پاسخ – ما از طرفي گفتيم كه خدا حسابگر است . از طرفي در روايات و دعاهاي اهل بيت داريم كه حساب خلاق در دست ائمه و معصومين است . ما در آيه 25سوره ي غاشيه داريم : رجوع مردم به ماست و حسابگري آنها با ماست . اهل بيت در ذيل اين آيه مي فرمايند كه ما هستيم كه ماموريت حسابگري خدا را برعهده داريم . امام كاظم (ع) فرمود : رجوع مردم به ماست و حساب آنها با ما اهل بيت است . امام صادق (ع)هر امتي حسابش با امام زمان خودش است و ائمه دوستان و دشمنان شان را در هنگام حسابرسي مي شناسند . ما با چهره مردم را مي شناسيم . در زيارت جامعه كبيره از زيارات معصومين است و بهترين

ص: 377

متن امام شناسي است .خوب است كه مومنين ماهي يك بار زيارت جامعه كبيره را بخوانند . اين زيارت سفارش امام زمان (عج) و بزرگان است . داريم : اهل بيت ، رجوع مردم به شماست و حساب آنها برعده ي شماست . در واقع بايد گفت كه حسابگري ائمه منافاتي با حسابگري خدا ندارد زيرا آنها واسطه هاي اسم حسيب خدا هستند. مظهر اسم حسيب خدا اهل بيت هستند . اولياء خدا كساني هستند كه تجسم صراط مستقيم هستند و بر دل و اخلاق و رفتار آنها جز اراده خدا چيزي حاكم نيست . وجود آنها سرتاسر وجود الهي است . آنها خليفة الله هستند . در روايات بسياري داريم كه خدا حالات اولياء الهي را به خودش نسبت مي دهد. خدا به موسي گفت : چرا من بيمار شدم به عيادتم نيامدي ؟ موسي گفت كه مگر شما بيمار مي شوي ؟ خدا فرمود : بله . يكي از اولياء من بيمار شد و تو به عيادت او نرفتي ، عيادت او عيادت ماست . در روايات توصيه شده است كه به افردي كه نمي شناسيد احترام بكنيد زيرا ممكن است كه او ولي خدا باشد و با اهانت به او عقوبت آنرا بچشيد . مرحوم شاه آبادي استاد امام خميني (هر وقت امام اسم ايشان را مي آورد مي فرمود : روحي فدا ) به يك حمام قديمي رفته بود . و آهسته آهسته از پله ها پايين مي رفت .فردي به ايشان گفت كه زودتر پايين بيا و توهيني به ايشان كرد . آقاي شاه آبادي حرفي نزد . فرد توهين

ص: 378

كننده در همان حمام به زمين خورد و سرش به سنگ خورد . جسم بيجان او را از حمام بيرون بردند . در روايات داريم كه خدا چهار چيز را پنهان كرده است : يكي اولياء خود را در بين مردم ، يكي شب قدر را در ميان شبها ، يكي گناهي را بين گناهان كه اگر كسي آنرا انجام بدهد شايد ديگر توفيق توبه پيدا نكند و يكي طاعاتي را بين عبادت كه هر كس آن عبادت را انجام بدهد توشه ي آخرتش را برداشته است . از آن مرد خدا در ديده ي عامي بود پنهان كه عارف داغ بر دل دارد و زاهد به پيشاني . پس مراقب باشيد كه به ولي خدا توهين نكنيد . هر كس به ولي خدا توهين كند در حكم جنگ با خداست . در قرآن داريم سوره ي زخرف آيه 55 وقتي فرعونيان ما را متاسف كردند ما انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم . خدا ناراحتي و خوشحالي ندارد ولي خدا تاسف و خوشحالي اولياء خودش را تاسف و خوشحالي خودش معرفي كرده است . زيرادل آنها حرم خداست . روايت معروف شيعه و سني در مورد حضرت فاطمه داريم : رضايت و غضب حضرت زهرا معيار و ملاك خشنودي و غضب خداست . اين حسابگري اولياء همان حسابگري خداست . حسابگري كل خلق با ائمه است . شيعيان و مومنين بايد خدا را شكر بكنند كه كساني حسابگر آنها هستند علاوه بر اينكه مظهر اسم حسيب خدا هستند ، مظهر اسم رحيم (مهرباني خاص) خدا هم هستند . امام صادق فرمود(ع) : ما

ص: 379

حساب شيعيان را مي رسيم . ما از خدا مي خواهيم حق هاي الهي (حق الله) كه به گردن شيعيان است ببخشد . خداهم آنها را بخشد . در مورد حق الناس ما از خدا مي خواهيم كه آنقدر به صاحبان حق ببخشد كه آنها هم از مومنين بگذرند و آنها هم مي گذرند. باز اين به نفع آنهاست . حقوقي از ما كه شيعيان ضايع كرده اند ما از آنها مي گذريم و اين حسابگري ماست . اين روايت نبايد مايه ي غرور مومنين بشود كه فكر كنند كه بيمه گناه هستند . اينكه ائمه ما را دستگيري بكنند براي آنها هزينه دارد .پيامبر فرمود : سوره ي هود من را پير كرد . كساني كه سعي كرده اند در كلاس اهل بيت باشند و تحت ولايت آنها باشد و گناهي از دستش در رفته است ائمه شفاعت آنها را مي كنند ولي كساني كه عمدا حق الناسي را ضايع مي كنند ممكن است كه از كلاس اهل بيت بيرون بروند . مثلا كسي نبايد فكر كند كه حق الناس سخت است ولي خدا حق الله را مي بخشد پس ما نماز نخوانيم . كسي كه نماز را عامدا كنار بگذارد در حد كفر است . ائمه به كساني كمك مي كنند كه گناهان حق الناسي را كوچك نشمرده اند . حسابرسي ما با كساني است كه كريم هستند.

سوال – سوره ي زخرف آيات 11 تا 22 را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه 12 خدا به نعمت مركب ها اشاره كرده است و مي فرمايد : خدا كشتي و چارپايان را

ص: 380

قرارداد تا بتوانيد با آن سفر كنيد و بر پشت آنها بنشينيد . بعد شما نعمت پروردگاراتان را متذكر بشويد . خدا در هر چيزي مي خواهد ربط آن چيز با خدا را به ما نشان بدهد . اين حيوان رام و كشتي نعمتي است . پس ياد خدا بكنيد و بگوييد : (دعاي سفر آيه 13 سوره ي زخرف ) منزه خدايي كه اين مركب را مسخر و رام ما كرد و ما خودمان نمي توانستيم از آن استفاه كنيم و خدا اين كار را كرد . و ياد سفر آخرت هم بكنيد .

سوال – در مورد ويژگي هاي حسابرسي خدا در روز قيامت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – در روايات و قرآن ما به سه ويژگي حسابرسي خدا تاكيد شده است . يكي اينكه يوم الحساب را نزديك ببينيد .آيه اول سوره ي انبياء مي فرمايد : حساب خيلي نزديك است ولي مردم غافل هستند و كار خودشان را مي كنند . اگر كل دنيا را نسبت به عمر آخرت حساب بكنيم عمر دنيا خيلي كم است و نزديك به آخرت است . عمر دنيا در مقابل عمر آخرت نامحدود است و تمام مي شود . وقتي حضرت عزرائيل براي گرفتن جان نوح آمده بود ، نوح گفت : كه وقت ما تمام شد ؟ حضرت عزرائيل گفت كه عمر شما خيلي طولاني بود. در آخر الزمان بيشتر از هفتاد سال عمر نمي كنند . در قرآن دوران نبوت حضرت نوح 950 سال آمده است . نوح گفت : اگر عمر من هفتاد سال بود با يك سجده آنرا تمام مي كردم

ص: 381

. كل عمر دنيا پلك بهم زدن است . نزديك دين آخرت ثمراتي دارد . دومين خصوصيتي كه در قرآن و روايات به آن اشاره شده است سرعت حسابرسي خداست . حسابرسي خدا نوبت به نوبت و يكي يكي نيست . حسابرسي خدا طول نمي كشد . اميرالمومنين فرمود : همان طور كه خدا به همه يك دفعه رزق مي دهد ، يك دفعه هم به حساب همه مي رسد . اينكه مي گويند : در صراط حساب بعضي ها طول مي كشد بخاطر حسابرسي خدا نيست بلكه بخاطر حساب پس دادن ما است . به تعبيري انسان در آنجا براي تطهير نگه داشته مي شود. داريم كه حسابرسي خدا در حد يك چشم بهم زدن است. امام صادق (ع) مي فرمايد : دو نفر يكي فقير و يكي پولدار را در نزد خدا مي آورند . فرد فقير مي گويد كه من مال و سرمايه اي نداشته ام كه خيلي بتوانم كاري بكنم . خدا دستور مي دهد او را به بهشت ببرند . فرد ثروتمند متوقف مي ماند تا پاسخ كارهاي خودش را بدهد . حتي حلال هاي خدا هم حساب و كتاب دارد . بعد از مدتي كه اين فرد پولدار به بهشت مي رود به فرد فقير برخورد مي كند . فرد پولدار فرد فقير را نمي شناسد ولي فرد فقير مي گويد : حسابرسي تو چقدر طول كشيد . فرد ثروتمند مي گويد : من بخاطر قصوري كه در بعضي از اموالم داشتم معطل شدم ، زيرا حساب هاي من يكي يكي در جلوي من آورده مي شد . البته

ص: 382

خدا به رحمت خودش من را بخشيد . دراينحا اين طول كشيدن مربوط به خود شخص بوده است . فرد فقير از نعمت هاي الهي در بهشت استفاده كرده بود و به شكل فعلي درآمده بود . سومين خصوصيت دقت در حسابرسي خداوند است . سوره لقمان آيه 16 ميفرمايد: اگر يك عمل خوب يا بد شما به اندازه دانه ي خردل (دانه ي فلفل ) در صخره يا آسمان پنهان باشد خدا آنرا حساب مي كند ، خدا آگاه و با دقت است . آيت الله بروجردي در آخر عمرش غمگين بودند و گريه مي كردند و مي فرمودند كه من دارم دست خالي مي روم . اطرافيان به ايشان مي گفتند كه شما اين همه شاگرد تربيت كرده ايد واين همه اعمال ارزشمندي انجام داده ايد . ايشان فرمودند : اعمال شما بايد خالص باشد . كسي كه در آنجا اعمال را حسابرسي مي كند خيلي دقيق است . امام صادق (ع) از فردي پرسيد كه اين آيه كه ما حساب همه چيز را داريم چطور معنا مي كني ؟ فرد گفت : يعني اينكه خدا حساب ايام عمر همه ي بندگان و مخلوقات را دارد. امام فرمود : خدا حساب نفس هاي بندگانش را دارد و هر نفسي كه در طاعت يا معصيت خرج بشود به دقت حساب مي شود . براي بعضي از افراد اين حسابرسي دقيق وجود ندارد . در روايت داريم : كساني كه به زن و بچه هايشان سخت نمي گيرند ، افرادي كه در اين عالم سختگير نبوده اند ، كساني كه صله ي رحم انجام مي

ص: 383

دادند، كساني كه براي خانواده شان توسعه بوجود مي آوردند ، كساني كه در معامله مخصوصا با نزديكان سخت نمي گرفتند، خدا به اين افراد در قيامت تخفيف مي دهد . پس ما استثنايي داريم كه خدا به آنها تخفيف مي دهد. اصل دقت خدا در حساب است. خدا در حساب فريب نمي خورد. اگر كسي بخواهد توجيح بكند خدا در آنجا دقت دارد . يكي اينكه خدا همه ي جهت اعمال را در نظر مي گيرد و ديگر اينكه خدا آگاه به اعمال است و فريب نمي خورد . پس خدا توجيحات را قبول نمي كند . اگر كسي بگويد كه من در بالاي شهر زندگي مي كردم ، خدا مثال آسيه را براي او مي آورد كه او جوان بود و در خانه ي فرعون زندگي مي كرد ولي ايمانش را حفظ كرد . اگر كسي بگويد كه من زيبا بودم و فريب خوردم ، خدا براي مردها يوسف و براي خانم ها مريم را مثال مي زند كه اينها خودشان را حفظ كردند . قرار نيست كه اين امكانات و سرمايه ها باعث گناه بشود . خدا حجت غالبي بر همه دارد .

انشاء الله خدا ما را جزو كساني قرار بدهد كه در حساب به آنها تخفيف مي دهد .

90-10-25

25/10/90

ما را كبوترانه وفادار كرده است آزاده كرده و گرفتاركرده است ، بامت بلند باد كه دلتنگي ات مرا از هر چه هست غير توبيزار كرده است ، خوشبخت آن دلي كه گناه نكرده را در پيشگاه لطف تو اقرار كرده است ، تنها گناه ما طمع بخشش تو بود

ص: 384

ما را كرامت تو گنهكار كرده است ، چون سرو سرفرازم و نزد تو سربزير قربان آن گلي كه مرا خار كرده است .

سوال – در مورد حسابرسي و رسيدگي توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – در صحنه ي محشر وقتي جهنم آورده مي شود همه بايد وارد جهنم بشوند و از طريق صراط عبور بكنند . مواقف ايستگاههايي است كه تكاليفي از انسان را باز خواست مي كنند و اين امر روي صراط اتفاق مي افتد . پس بحث رسيدگي و حسابرسي اعمال پيش مي آيد .

مهمترين مبحث قيامت بخش حسابرسي است . در اين بخش به اعمال ما رسيدگي مي شود . در اين دادگاه قاضي خودش شاهد بوده است . يعني آن كسي كه شاهد است خودش مي خواهد حكم بكند . كل نظام آخرت همه براي رسيدگي به اعمال و حسابرسي است . خدا اسمائي دارد كه در دعاي جوشن هزار اسم خدا نام برده شده است . اين دعا صد بند است كه در هر بندي ده اسم خدا آمده است . اين دعا توسط جبرئيل به پيامبر و پيامبر به امامان داده است . اين دعا يك زره اي است كه انسان را از خطرات نگه مي دارد . امام علي (ع) وصيت كرد كه دعاي جوشن را بر كفن من بنويسيد . يكي از مستحبات نوشتن دعاي جوشن كبير بر كفن است . در روايت است كه اين دعا عذاب ها را دفن مي كند . اين دعا بايد اعتقاد نوشته بشود البته صرف نوشتن هم اثر دارد ولي اثر مهم را كسي مي گيرد كه با

ص: 385

اين اسماء ارتباطي داشته است . سعي كنيد اين دعا را در غير ماه رمضان بخوانيد . اسم خدا با اسم ما فرق مي كند. اسم ما لفظي است كه بصورت قراردادي روي فردي مي گذارند و ممكن است كه آن اسم با فرد تناسب نداشته باشد . ممكن است كه يك فرد خيلي ترسو باشد و اسم او هيبت الله باشد. ممكن است كه فردي خيلي زيبارو نباشد ولي نامش حسن باشد اما اسماء الهي صرف نامگذاري نيست و هر كدام از اسماء كمالي از كمالات الهي است و هر كدام هم آثاري دارد . يكي از اسماء خدا خالق است . خدا با اين جنبه ي كمالي عالم را خلق كرده است . يكي از اسماء خدا رحمن است . چون خدا شان رحمانيت را دارد رحمت عام خودش را درعالم وجود سرازير كرده است . تمام عالم به تناسب خودشان فهم و شعور دارند . بخاطر همين همه ي موجودات عالم ذكر و تسبح دارند . در سوره ي نور مي فرمايد : هر موجودي به تسبيح خودش آگاهي دارد . تمام كمالاتي كه درعالم وجود هست منشا آن اسم هاي خداست يعني اسمهاي خدا آثاري را در اين عالم پخش كرده است . خدا با اسماء خودش عالم را اداره مي كند. در دعاي كميل اميرالمومنين مي فرمايد : اسماء تو عالم را پر كرده است . يكي از اسماء خدا حسيب است يعني حساب كننده و حسابرس . اين اسم خدا فقط براي روز قيامت نيست . اين اسم حسيب آثاري دارد . اثر اين اسم اين است كه در

ص: 386

اين عالم هيچ حركتي وعملي از ذره گرفته تا بزرگترين اجرام ، بي حساب و رها نيست . اين طور نيست كه انسان كاري را بكند و مثل باشد كه آنكار را نكرده باشد. شما هركاري در اين دنيا بكني نتيجه اي دارد . يك دانه در زير زمين حركتي را شروع مي كند و به سمت ميوه شدن مي رود و اگر به مانعي برخورد نكند اثرش اين است كه به يك محصول تبديل بشود و اگر به مانع بخورد بكند به ميوه تبديل نمي شود. هر عملي نتيجه اي دارد . ما عملي نداريم كه هيچ خاصيتي نداشته باشد . محدث نوري رواياتي را آورده است كه اگر خاري در دستتان فرومي رود يا سنگي پرت مي شود و به صورت كسي مي خورد يا كابوسي مي بينيد ، اينها همه روي حساب است . ما مي گوييم كه شانسي بود كه يك تيغ در دستمان فرو رفت . يك برگ بي حساب از روي اين درخت نمي افتد . اگر اين اتفاق بيفتد يعني از حكومت خدا خارج است و خدا روي اين تسلط ندارد . معناي حسابگر بودن خدا اين نيست كه مثل حساب دنيايي باشد كه ما بخواهيم جواب مسئله اي را بدست بياوريم . براي خدا چيزي مجهول نيست . مرحوم نخودكي اصفهاني مي فرمود در كل عمرم يك نماز صبح از من قضا شد و آن روز چنان بلايي بر سر من آمد كه اگر الان يك نماز شب از من فوت بشود منتظر بلايي هستم . حضرت يعقوب هر روز سفره اي پهن مي كند و اطعام

ص: 387

مي داد . روزي گدايي به در منزل آمد ولي اهل خانه احراز نكردند كه او نيازمند است . و به او توجهي نكردند و اتفاقا او نيازمند بود. نيازمند به خدا شكايت كرد كه من به در خانه ي ولي تو رفتم ولي چيزي به من نداند . از طرف خدا به يعقوب خطاب شد كه منتظر بلايي باش و بلا همان فراق يوسف بود كه حدود چهل سال يا بيست سال طول كشيد . آن بلا در اثر يك غفلت بود . يوسف وقتي در زندان بود به هم زنداني خودش كه قرار بود آزاد بشود گفت : وقتي پيش پادشاه رفتي من را هم ياد بياورد . در انسانهاي معمولي اين گفتار خلاف نيست ولي اين گفتار از يوسف پسنديده نبود و همانا جبرئيل نازل شد و گفت كه اي يوسف چه كسي تو را از همه زيباتر كرده است و چه كسي تو را محبوب يعقوب قرار داد ؟ چه كسي قابفله را به سمت چاه فرستاد تا تو نجات پيدا كني ؟ چه كسي حسادت زنان مصري را نسبت به تو دفع كرد ؟ يوسف گفت : خدا . پس چرا تو حاجت خودت را به نزد پادشاه بردي ؟ پس چند سال ديگر در زندان مي ماني . اتفاقا آن هم زنداني يوسف يادش رفت كه اسم او را به پادشاه بگويد . پس عالم بي حساب نيست . و خدا همه چيز را حساب مي كند. پس هر عملي عكس العملي دارد همان حسابگري خداست . اگر شما در دلتان نيتي بكنيد چه شما آنرا پنهان كنيد چه

ص: 388

آشكار ، خدا آنرا حساب مي كند . اين نيت يك وجودي است كه در شما آمده است ، اين حركت وعملي كه در شما شكل گرفته است ثمري دارد و خدا همه را حساب مي كند . خدا سريع الحساب است و دقيق حساب مي كند . هيچ چيزي از نظر خدا پنهان نمي ماند . خيلي از بندگان صالح الهي نسبت به اعمال شان مراقبت دارند زيرا مي دانند كه تبعات آن عمل دامن آنها را مي گيرد . مرحوم مرشد چلويي (احمد نهاوندي ) ديوان شعري بنام سوخته دارد . ايشان اهل معرفتي بود . ايشان از رفقاي رجبعلي خياط بود . يك روز از وضع كاسبي نزد رجبعلي خياط گله مي كرد . رجبعلي خياط گفت كه تقصير خودت است زيرا مشتري هاي خودت را مي پراني . ايشان گفتند كه من حتي يك لقمه به شاگردهاي مغازه مي دهم . رجبعلي خياط گفت كه چند روز پيش ، سيدي سه روز پيش در مغازه ي تو غذاي نسيه خورد و در روز چهارم توبه او غذا ندادي . اين بي بركتي كاسبي تو به خاطر آن كارت است . ايشان آن سيد را پيدا كرد و از او حلاليت خواست . از آن پس ايشان يك تابلويي درمغازه اش زد : " نسيه داده مي شود حتي به شما در حدتوان ، وجه دستي هم داده مي شود ." مراقبت اين بزرگان بخاطر اين است كه مي دانند عالم بي حساب نيست. چرا انسان خيلي از اوقات نمي تواند نماز اول وقت خودش را بخواند ؟ يك موقع انسان مي

ص: 389

بيند كه نمي تواند اين كار را بكند البته يك وقت عذري دارد . چرا خيلي ازاوقات انسان حال دعا و زيارت ندارد ؟ چرا عمر ما بركت ندارد ؟ چرا انسان در زندگي آرامش ندارد ؟ ما يك كاري كرده ايم كه نتيجه اش اين شده است . اينها بي جهت و بي دليل نيست . استادمطهري در شب جمعه همراه با استادش ميرزا آقا علي شيرازي به محفلي رفته بودند . استاد اشعاري خواند و اشعار را نقد كرد . شب برگشتند و خوابيدند .استادهنگام اذان صبح بلند شد درحالي كه هميشه قبل از اذان براي نماز شب بلند مي شد و استاد گفت كه اين بخاطر شعر خواندن ديشب بود زيرا در شب جمعه شعر خواندن مكروه است . صفت حسيب خدا فقط براي قيامت نيست . گاهي عكس العمل عمل ما در همين دنيا به ما مي رسد يعني كاري كه اينجا انجام مي دهيم بخصوص كار بد ، در همين جا چوب آنرا مي خوريم و بي حساب مي شويم كه اميرالمومنين مي فرمايد كه خدا شيعيان ما را به سختي ها مبتلا مي كند كه در همين دنيا بي حساب بشوند . گاهي عكس العمل عمل ما در آن دنيا به ما داده مي شود . ممكن است كه جنايتكاري در هنگام جنايت از بين برود يعني نتواند اثرش را در دنيا ببيند . و اثر آن به آخرت مي رود . خدا آثار عمل كفار را به قيامت مي گذارد . پس هيچ عملي بي اثر نمي ماند . خدا سريع الحساب است زيرا شما هر كاري انجام

ص: 390

بدهيد اثرش بوجود مي آيد . پس شما هر عملي انجام بدهي سريع عكس العملش بوجود مي آيد و منظور از سرعت اين است . پس در قيامت هر عملي حسابش روشن است . در روايت داريم كه خدا مثل يك چشم بهم زدن حساب مي كند . حساب كردن خدا سريع است ولي حساب پس دادن ما طول مي كشد . توقف در مواقف صراط ما را تطهير مي كند . پس خدا حساب را طول نمي دهد زيرا او سريع الحساب است . حساب پس دادن ما طول مي كشد . ما بايد تاوان كارهايي كه در دنيا نداده ايم ، در آنجا بدهيم . زوايد زندگي و تجملات انسان را در مواقف قيامت نگه مي دارد البته منظور ضرويات زندگي نيست . از مسكن و پوشاك و خوراك در حد كفاف و شان طرف سوال نمي شود اما تشريفاتي كه باعث دلبستگي ها شده است سوال مي شود . حسابرسي در قيامت گوشه اي از حسابرسي خدا در عوالم ديگر است . خداهمه جا حسيب بوده است . خدا از همه حساب مي كشد . ما گفتيم كه كفار خالص بي حساب به جهنم مي روند و مومنين خالص هم بي حساب به بهشت مي روند . اگر عده اي بي حساب به بهشت و جهنم مي روند پس حسابرسي خدا چه مي شود ؟ مومنين خالص و كفار خالص مرحله ي روي صراط را ندارند نه اينكه هيچ حسابرسي نداشته باشند . آنها فقط نيازي به توقف گاهها ندارند . ولي خدا در مورد آنها هم حسيب است . حسيب بودن

ص: 391

خدا دراينجا يعني آنها بخاطر كار خوب به بهشت يا جهنم مي روند ولي ديگر حساب روي صراط را ندارند . اگر كسي در اينجا حسابرسي كند و به كارهايش برسد ديگر در قيامت نيازي به حسابرسي نداريد . خداوند دو بار از كسي حساب پس نمي گيرد .

سوال – سوره غافر آيات 78 تا 85 را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه 85 مي فرمايد : بعضي ها زماني به ما ايمان مي آورند كه عذاب رسيده باشد اين ايمان ديگر به درد نمي خورد . (زيرا اين ايمان رشد ندارد و ايمان اجباري است .) اينكه ما ايمان اجباري را نمي پذيريم يك سنت است . در آن لحظه كافران احساس خسران مي كنند .

ما بايد قبل از اينكه ملائك قبض روح بيايند كارهاي مان را درست كنيم .

سوال – در سوره ي واقعه گروهي بنام سابقون داريم . آيا اين افراد با اصحاب يمين فرق دارند ؟

پاسخ – اصحاب يمين كساني هستند كه از سمت ملكوت اعلي نامه ي عملشان را بهآنها ارائه مي دهند . اصحاب شمال كساني هستند كه از سمت ملكوت اسفل ، نامه ي اعمال شان به آنها ارائه مي شود . در قرآن گروه سومي بنام سابقون معرفي شده است . سابقون كساني كه در راه الهي پيشي گرفتند مقربين هستند . اين افراد نامه ي عمل ندارند . به تعبير ديگر قرآن سابقون همان مخلصين هستند . آنهامراحل قيامت را ندارند و بي حساب به بهشت مي روند زيرا در دنيا اين مراحل را زودتر رفته اند و سبقت گرفته اند .

ص: 392

قرآن مي فرمايد : همه را در عرصه ي محشر جمع مي كنند بجز مخلصين . مخلصين همان مقربين هستند . اين مراحل براي كساني است كه مي خواند تطهير بشوند تا لايق بهشت بشوند .كساني كه اين مراحل را در دنيا رفته اند و مخلَص شده اند و نيازي به تطهير ندارند .( مخلِص كسي است كه تازه وارد وادي اخلاص شده است ) پس مقربون كساني هستند كه نامه ي عمل ندارند . و مراحل محشر را ندارند .

سوال – در دعاي كميل داريم :خداوند شاهد چيزهايي است كه بر فرشتگان پوشيده است ولي شما گفتيد كه ملائك تمام كارهاي ما را ثبت مي كنند . راهنمايي بفرماييد.

پاسخ - دو فرشته هستند كه همه ي اعمال ما و حتي نيات ما را ثبت مي كنند . در دعاي كميل حضرت امير مي فرمايد كه خداوند تو خودت شاهد هستي بر چيزهايي كه بر فرشتگان مخفي است . انسان لايه هاي عميقي دارد كه حتي بعضي از لايه هاي دروني انسان برخودش هم پنهان است . امروزه به آن ضمير ناخودآگاه مي گويند . امام صادق (ع) مي فرمايد : خدا هم سِر شما را و هم پنهان تر از سِر شما را مي داند. سر شما يعني چيزي كه من مي دانم ولي ديگران نمي دانند . پنهان تر از سِر اين است كه نه تنها ديگران هم نمي دانند بلكه خودم هم نمي دانم . يعني چيزي در اعماق وجود من هست كه فراموش شده است و خودم هم به آن آگاهي ندارم . ملائك از بعضي از اين

ص: 393

لايه هاي پنهان خبر ندارند . ذات انسان كه ريشه ي اعمال خوب يابد انسان است و گاهي در انسان بروز مي كند ، مخفي است . اين يكي از الطاف الهي است كه كسي از ذات انسان خبر پيدا نكند . ستاريت خدا باعث مي شود كه فرشتگان از ذات ما خبر نداشته باشند .

سوال – چطور مي شود فهميد كه خدا جواب ظلم انساني را در همين دنيا به او مي دهد ؟

پاسخ – ظلم درجاتي دارد و بعضي از ظلم ها خيلي شديد است . ظلم گاهي باعث ساقط شدن زندگي فردي يا آبروريختن فردي مي شود . ظلم هاي شديد آثار و تبعات سنگيني دارد و خدا آنرا جواب آنرا براي آخرت گذاتشه است . زيرا در اين دنيا جزاي كامل عمل داده نمي شود. زيرا دنيا محدود است . كسي كه چندين نفر را مي كشد نمي تواند او را چند بار كشت . البته اصل اين است كه خدا جواب مومنين را در همين دنيا بدهد مگر اينكه ظلم خيلي سنگين باشد كه بايد مقداري از آن به برزخ يا قيامت واگذار بشود .

انشاء الله خدا با ستاريت خودش لايه هاي درون ما را بپوشاند .

90-10-18

18/10/90

دلم امروز گواه است كسي مي آيد حتم دارم خبري هست گمانم بايد فال حافظ هم هر بار كه مي گيرم باز مژده اي دل مسيحا نفسي مي آيد ، بايد از جاده بپرسم كه چرا مي رقصد مست موسيقي گامي شده باشد شايد ماه در دست بدنبال كه اينگونه زمين مست مي چرخد و يك لحظه نمي

ص: 394

آسايد ، گُِله كم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد .

سوال – در مورد پل صراط كه يكي از مراحل قيامت است توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ- در صحنه ي محشر بعد از اينكه نامه ي عمل را ارائه كردند و انسان به اعمال خودش دست پيدا كرد ، جهنم را مي آوردند و بر جهنم صراطي زده مي شود كه انسانهايي كه مي خواهند به بهشت بروند بايد از آن عبور بكنند . روايت داريم كه پل صراط نازكتر از مو و بُرنده تر از شمشير است . در سوره ي فجر داريم : موقعي كه زمين به شدت كوبيده بشود و عرشه ي محشر آماده بشود و پروردگار ظهور بكند و ملائك صحنه ي حسابرسي را آمده بكنند جهنم آورده مي شود . پيامبر فرمود : هزاران ملك زمام جهنم را در دست دارند و آنرا وارد محشر مي كنند . جهنم مثل يك حيوان سركش و درنده سركشي مي كند و اگر خدا آنرا نگه ندارد همه جا را مي سوزاند . جهنم و بهشت يك موجود زنده هستند . در قرآن صحبت كردن و شنيدن جهنم نقل شده است . جهنم ناله و صدا دارد . در سوره ي فرقان آيه دوازده مي فرمايد : وقتي جهنم مجرمين را از راه دور مي بيند يك مرتبه مجرمين يك صداي غضبناك را از جهنم مي شنوند . پس جهنم حي است. امام سجاد (ع) در دعاي سي دو صحيفه ي سجاديه مي فرمايد: پناه مي برم از جهنمي كه آسان آن هم سخت است

ص: 395

. مثل اينكه ما چيزي را مي گوييم كه كم آن هم زياد است . يكي از شاگردان سيد بحرالعلوم خيلي گريه مي كرد . از او پرسيدند كه تو چرا اينقدر گريه مي كني ؟ او گفت: من يك روز در درس علامه بحر العلوم بودم كه ايشان حديثي از احمدبن محمد نقل كردند . من به آقا گفتم كه اسم او محمدبن احمد است . علامه بحر العلوم فرمودند : خير نام ايشان احمدبن محمد است . من خودش و پدر و اجدادش را مي شنام . من تمام افرادي كه در اين مجلس نشسته ام را مي شناسم و حتي مي دانم چه كسي بهشتي و چه كسي جهنمي است و با چشم به من اشاره اي كرد . از آن موقع ترسي در من افتاده است كه نكند من جهنمي باشم . ما نمي دانيم كه جهنم را از كجا مي آورند . ظاهرا جهنم يكي از اسماء خداست . يعني يك تنزلي از اسم منتقم الهي است . اسماء رحمت خدا ظهور بهشت و اسماء قهر وغضب ظهور جهنم است . پس جهنم آورده مي شود و همه بي استثنا بايد وارد جهنم بشوند حتي اولياء و معصومين . در سوره ي مريم آيه 71 خدا مي فرمايد : همه بايد وارد جهنم بشويد و اين حكم قطعي خداست . از پيامبر پرسيدند كه شما هم وارد جهنم مي شويد ؟ پيامبر فرمود : بله ولي مثل باد از آن عبور مي كنم . وقتي اين آيه نازل شد پيامبر خيلي گريه كرد . ادامه آيه نازل شد . مي

ص: 396

فرمايد : انسانهاي با تقوا را نجات مي دهيم ولي ظالمين در جهنم به زانو درمي آيند و در آنجا مي مانند . در مجمع البيان مرحوم طبرسي روايتي است كه وقتي مومنين مي خواهند از جهنم عبور كنند جهنم مي گويد كه زود رد بشويد ، شما با نوريتان آتش من را خاموش كرديد . پيامبر فرمود : كساني كه وارد جهنم مي شوند دو فرقه هستند . يك فرقه فريادشان از جهنم بلند مي شود و يك فرقه كه جهنم فريادشان از آنها بلند مي شود كه با نورتان آتش من را خاموش كرديد . روايت داريم وقتي اهل بهشت به بهشت رسيدند با همديگر صحبت مي كنند و مي گويند : اينكه مي گفتند ما بايد از جهنم رد بشويم تا به بهشت برسيم را ما نديديم . مي فرمايد: رد شديد ولي آتش جهنم سرد بود. جنس شما سوختني نبود و جنس مومن سوختني نيست . شبيه آتشي كه ابراهيم را نسوزاند . عبور مومنين از جهنم نسبت به درجات شان با هم تفاوت هايي دارد . چون قرآن مي فرمايد كه همه بايد وارد جهنم بشوند پس معلوم است كه صراط توي جهنم است . مرحوم فيض كاشاني هم مي گويد كه صراط داخل جهنم است نه بالاي جهنم . كساني كه آهسته رد مي شوند شعاع هايي از جهنم به آنها مي خورد و كساني كه در مواقفگاه ها معطل مي شوند سختي هايي مي بينند . چه سِّري وجود دارد كه همه بايد وارد جهنم بشوند ؟ چرا راه بهشت از جهنم مي گذرد ؟ عالم آخرت بگونه

ص: 397

اي نمود باطن اين عالم دنيا و خصوصيات اعمال و وضعيت ما در اين دنياست . جهنم در آنجا چهره ي باطني دنياست . در آنجا همه ي باطن ها رو مي آيد از جمله باطن خودمان و باطن خود دنيا . باطن دنيا در آنجا به شكل آتش و جهنم است . البته دنياي حرام مثل باطن آلودگي ها ، گناهان ، شهوت ها ،غضب ها و شيطنت ها . دنياي حلال نعمت خداست كه در اختيار ما قرار داده مي شود. اگر كسي از چارچوب حلال دنيا استفاده كند ، اين سرمايه آخرت فرد مي شود . اين مذموم نيست . فردي نزد حضرت اميرالمومنين آمد و به مذمت دنيا پرداخت . حضرت اميرالمومنين فرمود : اي كسي كه فريفته ي دنيا هستي و دشنام مي دهي ، تو به دنيا بد كرده اي يا دنيا به تو بد كرده است ؟ دنيا محل عبادت دوستان خداست . مردان خدا در همين دنيا معامله مي كنند . سرمايه ي آخرت ما از همين دنياست . رشد عملي و شكوفايي ما در اين دنياست . ما در اينجا مي توانيم نهال وجود خودمان را به درخت تبديل بكنيم تا بار بدهد . اگر كسي با اعمال خودش انسانيتش را شكوفا نكرد ، در برزخ و آخرت جاي شكوفايي نيست . پس دنيا به اين معنا بد نيست . يكي از اصحاب امام صادق (ع) گفت كه فلاني اهل دنياست و هر روز به دنبال كار مي رود . اگر كسي براي توسعه ي زندگي واهل وعيالش به دنبال كار مي رود اين عين آخرت

ص: 398

است. دنياي مذموم كه در آخرت چهره اش به شكل جهنم است همان كارهاي حرامي است كه ما در اين دنيا انجام مي دهيم و يا تعلقات و دلبستگي هايي است كه انسان را از خدا و خودش غافل مي كند . مثل اينكه شما به زيارت مي رويد و هدف تان زيارت است و بعد به يك هتل مي رويد و به اتاق مي پردازيد و همه اش در فكر دكوراسيون اتاق هستيد و از زيارت باز مي مانيد يا اينكه اگر هم به زيارت مي رويد در فكر اتاق هستيد . حضرت علي (ع) مي فرمايد : دنياي مذموم ظاهر زيبايي دارد ولي باطن آن سم است . حافظ مي گويد ما براي بندگي به اين دنيا آمده ايم . گاهي ما اين هدف را گم مي كنيم . مرحوم كوهستاني نمازهاي عجيبي داشت . او مي گفت كه يك لحظه نمازم را با حكومت دنيا عوض نمي كنم . ايشان در آخر عمرشان بخاطر كهولت سن ، ركعات نمازشان را اشتباه مي كردند و شك مي كردند. ايشان به اطرافيانشان مي گفتند كه زندگي كردن در اين دنيا كه ركعت هاي نمازش اين شكلي شده است ديگر فايده ندارد . ايشان زندگي را براي ارتباط باخدا و مناجات و قرب مي خواستند . بعضي از افراد مناجات را كار نمي دانند و براي آن وقت نمي گذارند . درواقع دنياي مذموم ما هستيم .دنيا طبيعت كه مذموم نيست. نوع نگاه و برخورد ما به اين نعمت خداهاي باعث مي شود كه اين دنيا براي ما مذموم باشد يا اينكه دنيا براي ما

ص: 399

توشه ي آخرت باشد. پس همه وارد جهنم يعني باطن دنيا مي شوند . انبياء و اولياء به دنيا دل نبستند و مرتكب حرام نشدند و گذشتند . بخاطر همين پيامبر فرمود :ما از جهنم رد شديم و خاموش بود . آنها در اين دنيا دلبستگي پيدا نكردند كه زمين گير بشوند . بنابراين از دنيا رد شدند و يك لحظه هدف را فراموش نكردند . هر كسي كه مرتكب حرام شد در آن جهنم مي ماند . كساني كه از امتحانات دنيا گذشتند و آلوده نشدند و به قرب الهي رسيدند ، صراط مستقيم را طي كردند يعني صراط بندگي و دين و تمسك به دستورات الهي . اين راه عمل به دستورات الهي است . آنها اين راه را طي كردند و توانستند به سعادت برسند . پس صراط درعالم آخرت ، باطن صراط مستقيم است كه انسان را از دنيا عبور مي دهد . پيامبر فرمود : صراط مستقيم يكي بيشتر نيست . كسي كه در اين دنيا به صراط مستقيم يعني دين ثابت قدم بوده است در آخرت هم بر صراط مستقيم ثابت قدم است و رد مي شود تا به بهشت برسد . هر كس در صراط لغزيد در آخرت هم روي صراط مي لغزد . امام صادق (ع) فرمود : مردم مختلف روي صراط عبور مي كنند . صراط از مو باريكتر است (زيرا تشخيص صراط مستقيم مو شكافانه است و از شمشير تيزتر است يعني وقتي شما راه را تشخيص دادي ، رفتن آن هم دقت مي خواهد . پس وقتي شما وظيفه را تشخيص مي دهيد انجام

ص: 400

دادن آن هم سخت است . ) بعضي ها مثل برق از آن عبور مي كنند كه در اين دنيا روي صراط مستقيم محكم و استوار باقي مانده بودند . بعضي ها مثل دويدن با اسب از آن عبور مي كند اينها كساني هستند كه همت دسته ي اول را نداشتند و بعضي ها مثل دونده از صراط عبور مي كنند . اينها كساني هستند كه در اين دنيا مقداري تعلقات پيدا كرده اند ولي باز هدف را گم نكرده اند . بعضي ها روي صراط پياده مي روند كه گرماي و سختي را مي چشند ، اينها كساني هستند كه در دنيا كند مي رفتند يعني بي جهت كار خير را به تاخير مي انداختند . بعضي ها افتان و خيزان مي رفتند يعني پرت مي شوند و آويزان مي شوند و دوباره خودشان را بالا مي كشند اينها كساني هستند كه حرام هايي مرتكب شده اند ولي دين را از دست نداده اند . كساني كه در اين دنيا دين و صراط را از دست مي دهند در آتش جهنم پرت مي شوند . مرحوم آيت الله بهجت مي فرمودند : اگر صراط آخرت از اينجا شروع مي شود براي اينكه ما نلغزيم دعاي غريق ( كه امام صادق (ع) ياد داده است ) را بخوانيد : ياالله يا رحمن يارحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك .

سوال – سوره غافر آيات 17 تا 25 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيه 19 مي فرمايد : خدا هم خيانت هاي چشم و هم نگاههاي آلوده را مي داند ( محاسبه مي

ص: 401

كند ) و هم آن چيزهايي كه شما در افكار و نيات خوتان پنهان مي كنيد. به جز چشم ساير اعضا هم خيانت دارند مثلا دست و پا هم مي توانند خيانت بكنند اما خيانت چشم خيلي زياد است و خيلي ظريف است و كسي متوجه آن نمي شود. خوب است كه اين آيه را بعنوان يادآوري هر روز تكرار كنيم . يكي از علما وقتي مي خواست از نجف به شهر خودش باز گردد به استادش گفت كه نصيحتي به من بكنيد. ايشان فرمودند: اين آيه را هر روز با خودت تكرار كن :مگر نمي داني خدا تو را مي بيند .

سوال – شما گفتيد كه هر نيتي كه از ما صادر مي شود ثبت مي شود . داريم كه اگر ما فكر و نيت گناه داشته باشيم ولي عمل نكنيم ، اين گناه محسوب نمي شود . آيا اين دو جمله با هم تناقض ندارد ؟

پاسخ – ما در روايات داريم كه نيت گناه بعنوان گناه براي ما نوشته نمي شود اما خدا آنرا حساب مي كند . آيا خدا بايد با كسي كه نيت گناه مي كند با كسي كه نيت گناه نمي كند يكسان برخورد بكند ؟ پروردگار اينها را در محاسبه اش دخيل مي كند . كسي كه نيت گناه مي كند مورد عذاب قرار نمي گيرد چون گناه نكرده است ولي در درجه بندي از كسي كه نيت گناه نكرده است پايين تر است . خدا نيت ها را خبر دارد و حساب مي كند . با نيت گناه درجه ي ما پايين مي آيد ولي ما

ص: 402

عذاب نمي شويم .

سوال – در ادامه ي توصيف صراط توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – صراط آخرت كه ما را از جهنم به سمت بهشت عبور مي دهد نمود صراط مستقيمي است كه در اين دنيا اگر كسي به آن پايبند باشد انسان را عبور مي دهد و از دنيايي كه مي تواند انسان را در آلودگي ها فرو ببرد به سعادت برساند . صراط مستقيم در اين دنيا يك جاده آسفالت نيست بلكه همان دستورات الهي است . و همان چيزي است كه دين ارائه داده است . اين دستورات الهي كه صراط مستقيم را تشكيل مي دهد در وجود معصومين تجسم يافته است . معصوم تمام دستورات را در خودش عملي كرده است و مجسمه ي دستورات الهي شده است . معصوم كسي است كه هم عقايدش پاك است و شرك در آن نيست و هم اخلاقش پسنديده است و صفات عاليه را در اوج دارد و هم رفتارش صالح و سالم است . مجسمه ي صراط خود معصومين است . روايت داريم كه علي صراط است . امام صادق (ع) فرمود : ما اهل بيت صراط مستقيم هستيم . در زيارت جامعه كبيره داريم كه شما اهل بيت صراط مستقيم هستيد . اگر كسي تحت ولايت اهل بيت باشد و اخلاق و رفتار و عقايدش را به آنها نزديك بكند ، در آخرت تحت ولايت اميرالمومنين خواهد بود . ما بايد سطح زندگي و اخلاق خودمان را به آنها نزديك بكنيم . سلمان خودش را مطابق ميل اميرالمومنين كرده بود . پس اگر كسي خودش را نزديك به اخلاق و رفتار

ص: 403

معصومين بكند در واقع خودش را به كانون ولايت نزديك تر كرده است . وعبورش از صراط آخرت راحت تر است . در روايت داريم كه كسي نمي تواند از صراط عبور كند مگر اينكه علي جوازعبور او را بدهد . كسي كه تحت ولايت اميرالمومنين بوده است در آنجا جواز عبور دارد . در جلد هشت بحارالانوار مفضل بن عمر مي گويد از امام صادق (ع) در مورد صراط سوال كردند و حضرت فرمود : راه به سمت خداست و ما دو تا صراط داريم يكي صراط در دنيا و يك صراط در آخرت . صراط دنيا كه ما بايد با سلامت عبور بكنيم امام است .اگر كسي به او معرفت پيدا كرد و از او پيروي كرد راحت از صراط آخرت مي گذرد ولي كسي كه در دنيا كاري به ولايت نداشته و مقابل آن ايستاده ، به جهنم مي افتد (ظلم به اولياء خدا ظلم به خداست . در روايت داريم كه خدا به موسي گفت كه چرا به عيادت من نيامدي ؟ موسي گفت :مگر شما بيمار مي شويد ؟ خدا فرمود : مومني از اولياء من بيمار شد و بايد به عيادت او مي رفتي . پس خدا بيماري بنده ي مومن را بيماري خودش دانسته است .) او در صراط آخرت لغزش دارد . صراط اين دنيا همان صراط مستقيم است و تجسم آن در معصومين است . حضرت زهرا از پيامبر پرسيد كه مردم در روز قيامت چطوري هستند ؟ پيامبر فرمود : در آن روز همه مشغول كار خودشان هستند و كسي به كسي نگاه نمي كند

ص: 404

. حضرت زهرا پرسيدند كه آيا در هنگام بيرون آمدن از قبرها در بدن مرده ها كفن هست ؟ پيامبر فرمود : كفن ها مي پوسد و بدن ها از قبر خارج مي شوند ولي مومنين پوشيده هستند و كفار برهنه هستند . نوري كه مومنين دارند آنچنان درخشان هست كه اجازه نمي دهد بدنشان ديده بشود . حضرت زهرا سوال كردند كه در روز قيامت من شما را كجا ببينم ؟ پيامبر فرمود : سه جا من را ببين . يكي در پاي ميزان اعمال كه من مي گويم : خدايا ترازوي مومنين را سنگين كن و يكي در جايي كه نامه ي اعمال را ارائه مي دهند كه من مي گويم : خدايا با امت من آسان حساب كن و ديگري در كنار صراط كه وقتي مسلمانان مي خواهند عبور كنند مي گويم : خدايا امت من را به سلامت بدار .

90-10-11

11/10/90

حتي به خنده اي شده مهمان مان كنيد زلفي نشان دهيد و پريشان مان كنيد ، از ما مسافران قدم دور خود زدن سلمان شدن گذشت مسلمان مان كنيد ، يك نور واحديد كه در چهارده افق تكرار مي شويد كه حيران مان كنيد .

سوال – در مورد بحث نامه ي اعمال توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – اولين بحثي كه ما در مورد محشر بيان كرديم بحث نامه ي عمل بود كه اين اولين اتفاقي است كه در محشر بعد از جمع شدن تمام خلائق از ابتدا تا انتها رخ مي دهد . حسابرسي بر اساس نامه ي عمل است . قطعا نامه ي عمل يك نوشته

ص: 405

يا كتاب نيست كه به دست كسي بدهند حتي يك فيلمي از تما زندگي نيست كه فيلم وعكس اعمال ما را نشان بدهند بلكه خود عمل ما حاضر مي شود بصورتي كه گويي ما داريم آن عمل را انجام مي دهيم . قرآن مي فرمايد: كاري را كه انجام مي دادند حاضر مي بينند . يعني عمل را در همان حال مي بينند و امكان انكار آن وجودنداردو خدا مي فرمايد : نامه ي عمل خودت را بخوان . امام صادق (ع) در روايتي جمله ي نامه عمل خودت را بخوان را به اين صورت معني كرده است كه متذكر تمام اعمال عمر خودت بشو . منظور از خواندن قرائت از روي كتاب نيست بلكه يعني تمام اعمال حاضر مي شود و درنظرت آنها را مرور مي كني . امام مي فرمايد : هيچ لحظه از عمر و هيچ كلمه اي و حرفي كه زديم نيست مگراينكه آنها آنچنان حاضر مي شود مثل اين است كه داري همان لحظه آنرا انجام مي دهي . علاوه بر اعمال ظاهري ، اعمال باطني ما هم ظاهر مي شود يعني هر نيتي ، فكري ، تصميمي و اراده اي از انسان صادر شده است ظاهر مي شود . شخصي از امام كاظم (ع) سوال كرد كه آيا فرشته ها هم از نيت ها هم خبر دارند ؟ امام فرمود : بله . شخص پرسيد كه فرشتگان چطور از اعمال خوب و بد ما آگاه مي شوند ؟ امام فرمود: زماني كه انسان نيت كار خيري را مي كند نفس او بوي عطر و خوش دارد و وقتي كه

ص: 406

انسان نيت كار شر را مي كند نفس او بوي بد دارد . سوال – اينكه نامه اعمال را به دست راست يا چپ مي دهند به چه معناست؟

پاسخ - در روز قيامت نامه اعمال بعضي ها را به دست راست آنها مي دهند كه به آنها اصحاب اليمين مي گويند كه آنها با خوشحالي به بهشت مي روند . بعضي از مردم نامه ي اعمالشان از پشت سر به آنها مي دهند كه به آنها اصحاب الشمال مي گويند . اين افراد با غم وغصه راهي جهنم مي شوند . قرآن مي فرمايد : كسي كه نامه ي عملش را به دست راستش مي دهند با خوشحالي مي گويد كه بياييد نامه ي عمل من را بخوانيد . من اعتقاد به چنين روزي داشتم . چنين شخصي در زندگي متنعمي غوطه ور خواهد بود. و آنها اهل بهشت است . اما كسي كه نامه ي عملش را بدست چپش مي دهند با شرمندگي مي گويد كه اي كاش نامه ي عمل ما را به ما نمي داند و اي كاش حساب خودم را نمي دانستم . گرفتن نامه عمل به دست چپ و راست چه معنايي دارد ؟ در دنيا و عالم ماده ، عالم ديگري هم اطراف ما را گرفته است مثل عالم ملكوت كه ناديدني است . چه ملكوت اعلي كه فرشتگان و ارواح طيبه در آن قرار دارند و چه ملكوت اسفل كه قسمتي از ملكوت است كه حتي ازعالم دنيا هم پست تر است كه در آن شياطين و ارواح خبيثه هستند . پس يك سمت ما قسمت ملكوت

ص: 407

اعلي است كه قسمت رحمت است و يك سمت ما ملكوت اسفل است كه سمت غضب خدا است . وقتي ما عملي انجام مي دهيم چه عمل ظاهري و چه عمل باطني ، اگر اين عمل پاك و صالح باشد به سمت ملكوت اعلي بالا مي رود . در واقع صورت ملكوتي عمل ما بالا مي رود . هر عمل شكلي دارد مثلا نماز خواندن يك صورت ملكوتي و شكلي دارد . پس هر كارخيري يك صورت ملكوتي دارد كه اين بالا مي رود . اين اعمال خير به گفته ي قرآن در عليين ثبت و نگه داشته مي شود . در قرآن داريم اعمال انسانهاي خوب به عليين مي رود . اعمال زشت و آلوده هم با زشت ترين چهره به ملكوت اسفل مي روند و در آنجا نگه داشته مي شوند . به تعبير قرآن به سجين مي رود . ناسزا ،غضب و غيبت چهره هاي بسيار زشتي دارند . در بعضي مواقع اين چهره هاي زشت به بعضي افراد در دنيا نشان داده مي شود.يك اهل معرفتي مي گفت:زماني كه با همسرم دعوا مي كردم و غضبناك شده بودم ، چهره ي غضب را به من نشان دادند . از اين خلق غضب آلود زشت بقدري ترسيده بودم كه همانجا از همسرم عذرخواهي كردم و دست او را بوسيدم . او باطن عملش را ديد . شهيد مطهري در كتاب عدل الهي فرموده است : ميرزا علي آقاي شيرازي استاد ما كه فرد با عظمتي بود ، يك روز سر درس شروع به گريه كردن كرد و گريه او را امان نمي

ص: 408

داد كه صحبت بكند . ايشان مي گفت كه من ديشب خواب ديدم كه از دنيا رفته ام و وقتي من را وارد قبر كردند يك سگ بسيار بزرگ و مهيبي با من وارد قبر شد . من با خودم گفت كه بالاخره سگ به اين طرف آمدي . او فوق العاده عاشق امام حسين (ع) بود . من به امام حسين (ع) متوسل شدم و ايشان آن سگ را رد كردند . اين سگ تند خوئي هاي من بود . اين صورت اخلاق اعمال يا عقايد ملكوتي اعلي يا اسفل ما است . در سوره ي فاطر داريم : عقايد پاك بالا مي رود و عمل صالح اين ايمان را تقويت مي كند و بالا مي برد. عمل صالح و ايمان بالا مي رود و رتبه ي خود انسان هم بالا مي رود. پس اعمال انسان را بالا مي برد يا باعث سقوط انسان مي شود. يعني ما بواسطه ي اعمال خودمان همين الان در دنيا بالا مي رويم يا سقوط مي كنيم . پيامبر با اصحاب نشسته بود و يك دفعه فرمود : الله اكبر. پيامبر فرمود :يك سنگي از لبه ي جهنم پرت شد و هفتاد سال به طرف قعر جهنم مي رفت و الان به ته جهنم رسيد . ناگهان صداي گريه از اطراف خانه ي حضرت بلند شد . اصحاب فهميدند كه يكي از مشركين از دنيا رفته است . سنگي از لبه ي جهنم پرت شد همين شخص مشرك بود كه هويت انساني او به سنگ تبديل شده بود و هفتاد سال بوده كه به سمت جهنم مي رفته

ص: 409

است . ما همين الان به سمت جهنم يا بهشت مي رويم . امام باقر (ع) مي فرمايد: شخصي عمل صالحي انجام مي دهد وعمل او را به عليين مي برند .بعد او عملش را به ديگران مي گويد و ريا مي شود و بعد خدا دستور مي فرمايد كه ثواب او را به يك ثواب عمل آشكار تبديل كنيد يعني درجه اش از عليين پايين تر مي آيد . بار ديگر شخص ريا مي كند و خدا مي فرمايد كه اين عمل را برداريد و براي او گناه بنويسيد يعني او را در سجين ببريد . پس ما بين دوعالم ملكوت اعلي و اسفل و دو عالم خوبي و بدي هستيم ، عالمي كه اعمال خوب ما در آن جمع مي شود به آن يمين مي گويند . زيرا يمن و بركت در آن است . منظور دست راست ، راست جغرافيايي نيست . راست يعني آن قسمتي كه يمن و بركت در آن است يعني ملكوت اعلي . اصحاب اليمين يعني اصحابي كه با ميمنت هستند . در سوره ي واقعه اصحاب يمين را اصحاب ميمنه (اصحاب مبارك) گفته است . ملكوت اسفل كه قسمت شر و شقات است همان چپ است. يعني شمال و مشمئه . نامه ي اعمال بعضي را از سمت راست يعني ميمنه مي آورند يعني اعمالي كه در عليين ثبت شده است را مي آورند . اگر اعمال در سمت سجين يعني چپ ثبت شده است آن اعمال را مي آورند . پس از سمت راست يا چپ يعني از قسمت رحمت يا شقاوت . همان اعمالي كه

ص: 410

ما تمام عمر بصورتي در عليين يا سجين ثبت كرده ايم را مي آورند و انسان به آن اشراف پيدا مي كند .

سوال – در مورد دو فرشته اي كه اعمال خوب و بد انسان را ثبت مي كند توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – ما دو ملك داريم بنام رقيب عتيد كه اين دو ملك مامور ثبت اعمال هستند . قرآن مي فرمايد : بخاطر بياوريد وقتي كه دو فرشته از چپ و راست هستند اعمال تان را دريافت مي كنند و آنها را حفظ مي كنند. هيچ گفتار يا عملي از انسان صادر نمي شود مگر در كنار آن ملك رقيب عتيد است. ملك سمت راست ملكي است كه اعمال سعادت آميز و اعمالي كه انسان را به سمت بهشت مي برند ثبت مي كند. ملك سمت چپ اعمال بد را ثبت مي كند و به سجين مي برد . پس در اينجا هم چپ و راست همان سمت رحمت و سمت غضب است . حضرت علي (ع) در نهج البلاغه تعبيري دارد كه هيچ چيزي از اين دو ملك پوشيده نيست . اين دو ملك حتي برنيت شما هم آگاه هستند. وقتي شخص مي خواهد از دنيا برود ، اين دوملك با شخص گفتگويي دارند. پيامبر مي فرمايد : اين دو ملك كه اعمال فرد را ثبت مي كردند در هنگام مرگ با او گفتگويي دارند . اگر فرد اعمال صالح انجام مي داده است ، اين شخص را دعا مي كنند كه ما در اين عمر جز خوبي از تو نديديم ، از تو جز خوبي چيزي نشنيديم و چقدر

ص: 411

ما را به مجالس خوب و حلال بردي و او را دعا مي كنند . اين دو ملك مي گويند : امروز ما آن جوري خواهيم بود كه تو دوست داري . ما شفيع تو نزد پروردگار مي شويم و به نفع تو شهادت مي دهيم كه تو انسان خوبي بوده اي . اگر فردي كه مي خواهد از دنيا برود فرد بدي بوده باشد اين دو ملك او را نفرين مي كنند و مي گويند كه ما در اين مدت چقدر معذب بوديم و تو ما را در مجالس آلوده بردي .امرزو در نزد پروردگار ما دشمن تو هستيم و عليه تو شهادت مي دهيم . كسي از اميرالمومنين نزد پيامبر گله كرد . پيامبر فرمود : جبرئيل به من گفت كه من با دو ملك علي ملاقات كردم . اين دو ملك گفتند : از زماني كه علي بدنيا آمده است تاكنون يك عمل آلوده و شر از او بالا نبرده ايم و ملك سمت چپ بيكار بوده است . دو ملكي كه براي علي هستند بر تمام ملائك افتخار مي كنند و مي گويند كه ما دو ملكي هستيم كه هيچ چيز بدي كه باعث خشم خداب شود از او نديده ايم .

سوال – سوره ي زمر آيات 32 تا 40 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – امروز بنا به رواياتي شهادت امام حسن مجتبي (ع) و تولد امام كاظم (ع) است . گاهي در رسم الخط هاي كوفي چون نقطه گذاري انجام نمي شده است بطور كامل نمي توان اعداد را در روايات تشخيص داد . مثلا در مورد

ص: 412

شهادت حضرت فاطمه (س) در روايت داريم : خمس تسعين البته بدون نقطه نوشته شده است كه اين مي تواند خمس سبعين هم خوانده بشود كه بخاطر همين ما دو نقل براي شهادت حضرت فاطمه داريم . اين باعث اختلاف است . ما چون علم امامت نداريم نمي توانيم تكليف را مشخص كنيم .

آيه 33 مي فرمايد : اگر كسي در زندگي صداقت بياورد و صداقتي را هم در جايي ديد تسليم او باشد و مانع آن نشود ، اين فرد باتقوا است . خوب است كه معيارهاي ما با معيارهاي قرآن در مورد متقين و مومن يكي باشد . ازنظر قرآن صدافت معيار باتقوا بودن است . گاهي ما به رفتارهايي امتياز مي دهيم كه خدا امتياز نمي دهد و گاهي ما به رفتارهايي امتياز نمي دهيم كه خدا امتيازمي دهد . بايد معيارهاي ما با خدا يكي باشد.

سوال – مي گويند : بعد از گناه بلافاصله توبه كنيد تا ملائك آنرا ثبت نكرده اند . در اين مورد توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ –دو ملك كه اعمال خوب و بد ما را ثبت مي كنند يعني آن عمل را نگه مي دارند نه اينكه با قلم آنرا مي نويسند . در سوره ي انفطال داريم : مردم بر شما ملائكه اي هستندكه ناظر و حافظ هستند كه اعمال شما را حفظ مي كنند . كاتبين و ثبت كنندگان بزرگواري هستند و هر كاري شما بكنيد آنها مي دانند . اينكه مي گويند اين كاتبين بزرگوار هستند بخاطر اين است كه وقتي شخصي كار خيري انجام مي دهد ملكي كه حسنات را ثبت

ص: 413

مي كند فورا آن عمل خير را ده برابر مي نويسد . اگر كسي گناهي انجام بدهد ملك رحمت به ملك شقاوت مي گويد كه عجله نكن ، ننويس ،هفت ساعت ( در بعضي روايت دايم به اندازه يك شب تا صبح ) مهلت بده كه اگر توبه كرد چيزي نوشته نشده باشد . يعني در نامه ي عمل فرد ثبت نمي شود. بخاطر همين مي گويند كه توبه واجب فوري است . بعد از هفت ساعت اگر فرد توبه نكرد ملك سمت راست كه حكم رئيس را دارد مي گويد كه ثبت كن . در روايت داريم كه دو تا ملك از غروب تا اذان صبح با ما هستند و بعد از اذان صبح دو ملك ديگر جاي شان را با هم عوض مي كنند و مي آيند . هر دو ملك شب و روز اذان صبح را نگاه مي كنند به خاطر همين مي گويند كه نماز صبح اول وقت خيلي با فضيلت است . آيت الله ملكي تبريزي در كتاب المراقبات فرمودند: دو ملكي كه در شب با ما هستند ، موقع سحر براي نماز شب ما را صدا مي زنند . بعضي ها صداي دو ملك را مي شنوند كه بنام آقا آنها را صدا مي زنند . اگر شخص بلند بشود آن دو ملك خير و رحمت براي ما مي فرستند و براي انسان حال ايجاد مي كنند و اگر فرد بلند نشد براي او كسلي مي نويسند و مي روند . ايشان مي گويند كه اگر بلند شديد و آن دو ملك را نديديد حداقل به آنها سلامي بكنيد

ص: 414

و از آنها تشكر بكنيد . اين افراد با فرشته ها همنشين بودند و صداي آنها را مي شنيدند . انصاري همداني استاد شهيد دستغيب موقع نماز مغرب به موذن گفت كه اذان را بگو . موذن گفت : هنوز موقع اذان نشده است .ايشان فرمودند كه مگر نمي بيني ملائك جايشان را عوض كرده اند . از امام صادق (ع) سوال شد ، با اينكه خدا خودش ناظر است اين ملائك چكاره هستند ؟ امام فرمود : هر چه چشم بيشتر باشد مراقبت انسان از اعمالش بيشتر است . اگر انسان بفهمد كه علاوه بر خداوند متعال چشمان ملائكه هم دائما ناظر اوست و معصومين هم او را مي بيند بيشتر مراقب خودش است . پس فلسفه ي وجودي اين ملائكه مراقبت بييشتر ما از اعمال مان است .

انشاء الله ملكي كه اعمال خير ما را بالا مي برد پركار باشد و ملكي كه اعمال بد ما را به پايين مي برد بيكار باشد.

90-10-04

4/10/90

هزار جهد بكردم كه سِر عشق بپوشم نبود بر سر آتش ميسرم كه نجوشم ، به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم شمايل تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم ، حكايتي ز دهانت به گوش جان آمد دگر نصيحت مردم حكايت است به گوشم ، مگر تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني كه من قرار مدارم كه ديده از تو بپوشم ، مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم كه از وجود تو مويي به عالم نفروشم .

سوال – وقتي ما اموات خود را در خواب مي

ص: 415

بينيم يا خوشحال هستند يا ناراحت يا بيمار هستند يا چيزهايي از ما مي خواهند . اين خواب ها چه پيامي براي ما دارد ؟

پاسخ – خواب بخشي از زندگي ما هست . همه ي ما خواب ديدن (رويا) را تجربه كرده ايم . براي معصومين خواب ديدن روياي صادقه اي است كه اتصال به عالم ملكوت است . به تعبيري اتصال به عالم بالا و لوح محفوظ است ، آنها اخباري را كه در آينده مي خواهد اتفاق بيفتد يا دستورات الهي را از روياي خود مي گيرند . اين خوابها نوعي الهام است . روايت داريم كه اين خوابها نوعي وحي است . پيامبر در ابتداي نبوت ، دريافت وحي از طريق روياهاي شان بوده است . بعد بحث جبرئيل و ملكه ي وحي پيش آمد . هيچ تصرف و خطايي از طرف شيطان در روياهاي آنها نيست . حتي تخيلات خودشان هم ، در خواب تصرفي ندارد كه خواب را به يك خواب خطا و اشتباه تبديل بكند . حتي بعضي از انبياء تكاليف خودشان را در خواب مي گرفتند . حضرت ابراهيم به فرزندش گفت كه من در خواب ديدم كه سر تو را مي برم و ابراهيم اين تكليف را از خواب گرفت . قبل از فتح مكه در خواب به پيامبر فهماندند كه وارد مكه مي شود و در امان هستي . خواب حضرت يوسف شفاف نبود هم بود . البته اين خواب رازگونه بود و تعبير مي خواست . او ديد كه يازده ماه و خورشيد برمن سجده مي كردند . روياهاي انبياء كه هيچ تصرفاتي از

ص: 416

بيرون از طرف شيطان و از درون توسط نفس در آن نيست ، صادق است . اما بعضي از خوابها و روياهايي كه ما مي بينيم روياهاي صادقه است مخصوصا اگر فرد راستگو باشد . روايت داريم كه هركس راست تر است روياهايش هم راست تر است . پس راست گويي در نوع ديدن خواب تاثير مي گذارد . چيزهايي در روياهاي ما تاثيرگذار است . از درون نفس ، تخيلات ،افكار و آرزوهاي ما مي تواند در خواب هاي ما تاثيرگذار باشد . از طرفي از بيرون هم شيطان مي تواند القائاتي داشته باشد . البته ديدن روياهاي صادقه هم براي ما امكان پذير است . آيت الله اراكي از استادش آيت الله حائري شيرازي نقل مي كرد كه من در خواب ديدم كه به من گفتند كه تا ده روز ديگر بيشتر زنده نيستي . من به خواب توجهي نكردم . همان روز دهم ، با دوستان به باغي رفته بوديم . من دچار لرز شديدي شدم . به خانه برگشتيم و حالم بسيار بد بود .ديدم كه دو تا ملك براي قبض روح من آمده اند . در آن موقع آن خواب به ياد من آمد . مرحوم حائري نسبت به امام حسين (ع) ارادت داشت و در بعضي دسته جات خودشان نوحه مي خواندند . او توسل به امام حسين (ع) كرد و خواست كه زنده بماند زيرا توشه اي براي آخرت نداشت . لحظاتي بعد امام حسين (ع) آمد و به آن دو ملك گفت كه ما براي او مهلت گرفته ايم ، شما برويد . بعد از لحظه اي

ص: 417

چشمهايم را باز كردم و ديدم كه پارچه اي روي من انداخته اند زيرا فكر مي كردند كه من مرده ام . مرحوم آيت الله اراكي مي فرمودند :حدس قوي من اين است كه تاسيس حوزه ي علميه قم همان ذخيره اي بود كه فرصتش را از امام حسين (ع) گرفت . اينها روياهاي صادقه است . چون عالم خواب عالم پر رمزي است ، خيلي نمي توان روي آن حساب باز كرد . امام صادق (ع) مي فرمايد : خواب صادق و كاذب در هم است . خيلي روي خواب حساب باز نكنيد . بخاطر همين مي گويند كه خواب حجيت نيست . خيلي به خواب اعتماد نكنيد . اگر در خواب ديديد كه مي گويند : فلان نماز را با فلان كيفيت بخوانيد يا چهل بار فلان سوره را در نمازتان بخوانيد يا فلان ذكر ار به فلان عدد بگوييد ، نبايد روي اينها تكيه بشود . اين دستورات عبادي بايد از يك منبعي صادر بشود كه كاملا حجت باشد . وقتي شما مي خواهيد خدا را عبادت كنيد نبايد شكل عبادت را از خودتان در آورده باشيد . ما بايد خواب هاي مان را در كنار قرآن و سنت قرار بدهيم تا ببينيم كه خواب ما صادق است يا خير . البته به شرط اينكه قرآن و سنت را بشناسيم . تعبيري كننده ي علاوه بر اينكه بايد رموز تعبير خواب را بداند ، بايد كسي باشد كه رموز ديني را هم بشناسد . و بتواند خواب را با كتاب و سنت تطبيق بدهد تا ببينيد كه اين خواب صادق است يا

ص: 418

كاذب . بخاطر همين تعداد كساني كه تعبير كننده خواب هستند زياد نيست . ما در روايت داريم كه خواب را براي هر كسي نقل نكنيد . خواب را فقط پيش اهلش نقل كنيد . وقتي حضرت يعقوب خواب يوسف را شنيد به او گفت كه خواب خودت را پيش برادرانت نگو . زيرا آنها نااهل هستند . اهل كسي است كه بتواند خواب را تعبير بكند يا مومن نجيب سِر نگهداري باشد كه وقتي اين خواب را نقل مي كنيم سوء استفاده نكند . تعبير خواب با رمالي و كتب تعبير خواب ميسر نيست . اين طور نيست كه مثلا هر كس خواب فلان چيز را ببيند تعبيرش فلان چيز است . كتاب هاي تعبير خواب هم تعبيري بوده است كه مثلا ابن سيرين براي فردي تعبير كرده است . . اين تعبير بنا به شخصيت و موقعيت فرد بوده است . معبر بايد شرايط شما ، مزاج شما را حتي از نظر فيزيكي و شرايط روحي شما را هم بفهمد . علاوه بر آن معبر بايد رموز آيات و روايات را هم بداند كه بتواند خواب را با آنها تطبيق بدهد تا پيام خواب را بفهمد و بداند كه اين مطابق كتاب و سنت است كه شما به آن عمل بكنيد . مثلا ما در خواب مي بينيم كه فردي از دنيا رفته است ، تعبيرش از دنيا رفتن فرد نيست . ممكن است كه اين خواب پيام ديگري داشته باشد . اگر ما در خواب وضعيت بد فردي را مي بينيم الزاما اين طور نيست كه وضعيت فرد خراب است . گاهي

ص: 419

ما در خواب مي بينيم كه اموات به ما مي گويند كه خيرات كنيد . اينكار مشكلي ندارد زيرا در بيداري هم به ما مي گويند كه اين كار را بكنيد . يك وقت اموات مي گويند كه فلان ملك يا زمين را بفروشيد ، در اينجا انسان نبايد به خودش اعتماد بكند . ما نبايد به ظاهر خواب توجه بكنيم . فردي به ابن سيرين گفت كه من خواب ديدم دنيا و آخرت را از دست داده ام . ابن سيرين او را آرام كرد . فرد ديگري گفت كه من خواب ديدم كه دنيا و آخرت را بدست آورده ام . ابن سيرين گفت كه شما قرآن خودت را گم نكرده اي ؟ آن فرد اول گفت : بله . ابن سيرين به فرد دوم گفت كه تو قرآني پيدا نكردي ؟ او گفت : بله . ابن سيرين گفت كه اين همان قرآني است كه گم شده است . دنيا و آخرت همان قرآن بود . روياهاي صادقه اي كه تعريف مي كنند با قرائن و شواهد كاملا محرز شده است .

كتاب خواب ها با ما چه مي گويند نوشته ي آقاي مجتبي بلوچيان ، كتاب خوبي است . اين كتاب قواعد حاكم بر رويا را ذكر كرده است و از روايات اهل بيت كمك گرفته است .

سوال – آيا حضرت اسرافيل با نفخ اول مي ميرد ؟ چه كسي او را مي ميراند ؟ تكيلف حضرت عزرائيل چه مي شود ؟

پاسخ – در روايات داريم كه خدا به حضرت اسرافيل مي فرمايد : بمير . يعني خدا او

ص: 420

را قبض مي كند . در هنگام احيا ، خدا اول حاملين عرش را زنده مي كند از جمله حضرت اسرافيل و بعد احياء توسط نفخ صور دوم اتفاق مي افتد . در جلد شش بحار امام سجاد مي فرمايد : وقتي اسرافيل در صور دميد هيچ صاحب روحي نمي ماند و همه ي آسماني ها هم مي ميرند بجز اسرافيل و خدا با اسرافيل مي گويد كه تو هم بمير . بعد در همين حالت مي مانند تا نفخ دوم دميده مي شود . بعد خدا به آسمانها و زمين مي گويد كه بهم بريزند و بعد حاملين عرش زنده مي شود و نفخ دوم دميده مي شود . جان حضرت عزرائيل را اسرافيل مي گيرد . اسرافيل با عظمت تر از حضرت عزرائيل و ملائك ديگر است .

سوال – گناهاني كه ما توبه كرده ايم آيا باز در نامه ي اعمال ما ديده مي شود و ديگران از آن آگاهي مي يابند يا خير ؟

پاسخ – امام صادق (ع) فرمود : اگر بنده اي توبه ي واقعي بكند خدا او را دوست دارد . خدا در دنيا و آخرت او را مي پوشاند . دو ملكي كه نويسنده ي اعمال هستند ، خدا آنها را به فراموشي مي اندازد . خدا به اعضا و جوارح دستور مي دهد كه گناهش را بپوشانيد . و ديگر اعضا و جوارح عليه انسان شهادت نمي دهند . خدا به زمين مي فرمايد كه بر او بپوشانيد كه در روز قيامت نتواند شهادت بدهد . خدا را ملاقات مي كند در حاليكه هيچ چيزي نيست

ص: 421

كه شهادت بدهند كه او گناه كرده است .

درقرآن داريم كه اگر كسي صادقانه توبه كند و اعمالش را جبران بكند ،نه فقط گناهان او پاك مي شود بلكه آن گناهان به حسنه تبديل مي شود. اگر كسي تك تك گناهان را به ياد بياورد و پشيمان بشود و اشكي بريزد و خضوعي نشان بدهد ، خدا آن اشك و خضوع را مي نويسد . و بعد گناه به حسنه تبديل مي شود زيرا كنار هر گناه يك اشك و طاعت است . امام باقر (ع) مي فرمايد : روز قيامت مومن گناهكار را مي آورند در موقف حسابرسي ، خدا خودش حسابرسي اين شخص مي شود . هيچ كسي بر حساب او آگاه نيست . زيرا مومن است و دين و خدا را قبول دارد ولي دراعمالش كم آورده است . خدا گناهان او را به او ارائه مي دهد . اين شخص مي گويد كه خدايا من اقرار مي كنم كه اين كارها را كرده ام . خدا به نويسندگان اعمال مي گويد كه اينها را به حسنه تبديل كنيد و به مردم نشان بدهيد . وقتي مردم نامه ي اعمال شخص توبه كننده را مي بينند مي گويند كه اين فرد يك گناه هم نداشته است ؟ خدا مي فرمايد كه او را به بهشت ببريد .اين براي شيعيان گناهكار ماست . آنها در تحت ولايت حضرت علي (ع) هستند و در محيط رحمت هستند . كساني كه مومن نيستند ، خدا حساب آنها را در پيشگاه مردم مي كند كه همه مي بينند .

پس كساني كه شيعه علي (ع)

ص: 422

هستند تا گناه كردند فورا توبه مي كنند .

سوال – سوره ي ص آيات 27 تا 42 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيا سي ام مي فرمايد : ما سليمان را به داود داديم . سليمان خوب بنده اي بود . او زياد به در خانه ي خدا رجوع مي كرد و دور نمي شد . هنگام عصر او از رژه اسب سواران ديدن مي كرد . سليمان فرمود : من اينها را دوست دارم ولي اين دوست داشتن ناشي از ياد خدا بودن است . كسي كه زياد به درخانه ي خدا رجوع مي كند كسي است كه فرزند و همسر و اموالش را دوست دارد ولي او اينها را بخاطر اينكه ابزاري هستند كه انسان را به خدا نزديك مي كند دوست دارد . ما مي توانيم دنيايي ترين چيز را بخاطر خدا دوست داشته باشيم . بزرگي مي فرمود : كساني كه دنيايي هستند حتي عبادات آنها هم بوي دنيا مي دهد اما كساني كه ياد خدا هستند كارهاي دنيايي آنها هم بوي خدا مي دهد . پس شما چيزهاي دنيايي را دوست داشته باشيد ولي اينها نبايد شما را از خدا دور كند .

سوال – در مورد خواب هايي كه ما بصورت مكرر در مورد اموات مان مي بينيم توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – ما نيازهاي اموات را گفتيم . نيازهاي آنها از جمله دادن ديون ، حق الناس ، حق الله و خيرات است . پس پيام آنها در همين چارچوب است . اگر شما پيامهاي عجيبي از آنها دريافت مي كنيد مكلف نيستيد تا

ص: 423

وقتي كه به يك تعبير كننده خواب موثق را پيدا نكنيم . همان چيزهايي كه ما از روايات گفتيم براي اموات انجام بدهند .

سوال – آيا كساني كه در بهشت برزخي هستند امكان دارد كه در قيامت به جهنم بروند و كساني كه در جهنم برزخي هستند در قيامت به بهشت بروند ؟

پاسخ – كساني كه در جهنم برزخي هستند تا تطهير بشوند امكان خارج شدن از آنجا وجود دارد . حتي در قيامت هم ممكن است افرادي كه خيلي آلودگي داشته باشند وارد جهنم بشوند ولي خلود نداشته باشند كه تا آخر آنجا باشند تا يك مرحله اي در آنجا هستند و بعد به بهشت مي روند . خروج از جهنم و بهشت امكان پذير است هم در برزخ و در قيامت . كساني كه وارد بهشت مي شوند امكان ندارد كه به جهنم بروند . كسي كه وارد بهشت برزخي شده است صلاحيت ها و ظرفيت هايي را داشته كه وارد وادي رحمت خدا شده است . منتها اين بهشت جزاي اين مرحله است . در برزخ اعتقادات و اعمال كلي را مورد بررسي قرار مي دهند . وقتي اين فرد به قيامت مي آيد وارد جهنم نمي شود ولي بايد از مواقف عبور كند . در آنجا بحث طول كشيدن است . اين فرد در صراط معطل مي شود و اين معطلي باعث مي شود كه شعاع هايي از سطح جهنم را ببيند و اين برايش سخت است . روايت داريم كه كسي كه اهل ولايت اميرالمومنين باشد و نسبت به دشمنان اهل بيت موضع داشته باشند و دوستان اهل

ص: 424

بيت را دوست داشته باشد ، او جهنم را با چشم نمي بيند كه وارد آن بشود مگر همان مقداري كه مي بيند كه برايش سخت است .

سوال – توصيه اي در مورد آخرين روز ماه محرم بفرماييد .

پاسخ – دوستان يك عادتي را بعنوان توشه اي از محرم براي خودشان درست كنند : هر روز يك سلامي به امام حسين (ع) بدهند . امام صادق به شاگردش فرمود : هر روز جد ما را زيارت مي كنيد ؟ او گفت كه من در مدينه هستم و هر روز نمي توان به كربلا بروم . امام فرمود بگو. : السلام عليك يا ابا عبدالله ، السلام عليك و رحمة الله و بركاته . اگر اين را بخواني ثواب يك حج در نامه اعمالت نوشته مي شود . او اين كار را در روز تا بيست بار انجام مي داد . پس ما هر روز يك سلام به امام حسين (ع) را داشته باشيم .

90-09-27

27/9/90

سوال – در مورد مرحله ي حشر قيامت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ - اولين مرحله بعد از نفخ صور دوم برخاستن انسانها از قبور ورود به عرصه ي محشر است . ميلياردها انسان از بدو خلقت تا آخر هراسان از قبر بلند مي شوند و به نقطه اي سرازير مي شوند . امام رضا (ع) مي فرمايد : سه روز است كه خيلي وحشتناك است . يكي وقتي كه بچه بدنيا مي آيد زيرا براي اولين بار دنيا را مي بيند و براي او وحشت آور است ، يكي وقتي كه انسان مي ميرد و چشمش به عالم

ص: 425

برزخ مي خورد و يكي روز رستاخير و برخاستن از قبور است كه براي انسان ناشناخته است . ما برزخ را بهتر مي توانيم تصور بكنيم زيرا به دنيا نزديكتر است . ولي قيامت براي ما دورتر است . قرآن مرحله ي برخاستن از قبر و حاضر شدن در قيامت را در چند آيه ترسيم كرده است . در سوره يس آيه 51 مي فرمايد : وقتي در صور دميده مي شود ناگهان و بدون آمادگي قبلي همه از قبرها بر مي خيزند و به سمت خدا سرازير مي شوند . عده اي كه اين حرفها را قبول نداشتند و فقط دنيا را مي بينند ، وقتي از قبر بر مي خيزند و اين صحنه ي عجيب را مي بينند مي گويد : اي واي بر ما چه كسي ما را از اين قبور بلند كرده است . فرشتگان مي گويند : اين همان وعده اي است كه خدا به شما داده بود و شما حرف پيامبران را جدي نمي گرفتيد . سوره قمر آيه 6 مي فرمايد : هنگامي كه يك صداي ناشناخته مردم را به سمتي دعوت مي كند ، در حاليكه چشم هايش با ترس همراه است و چشمهايشان فرو افتاده است از قبور برمي خيزند مثل ملخ هايي كه درهوا پراكنده هستند با شتاب و عجله به سمت صدا زننده مي روند و در اين حال كفار مي گويند كه چه روز سختي است . در سوره معارج آيه 42 مي فرمايد : پيامبر ما ، غصه ي اينها را نخور بگذار آنها با بازيچه هاي دنيا مشغول باشند تا ملاقات

ص: 426

كنند روزي را كه به آنها وعده داده شده بود . روزي كه همه با سرعت از قبرها بلند مي شوند و گويي به سوي تابلوهاي مشخصي مي روند . چشمها از ترس فرو افتاده و غبار ذلت بر چشمها نشسته است . اين همان روزي است كه به آنها وعده داده شده بود و آنها جدي نمي گرفتند . اين آيات در مورد كساني است كه قيامت را قبول نداشته اند . و عمدتا اين هول و هراس براي كافران است . عرصه ي محشر يا صحراي محشر زميني است كه هموار شده است و در آن كوهي وجود ندارد . زميني است كه متناسب با عرصه ي قيامت و خدانما شده است . قرآن مي فرمايد : اين زمين غير از اين زمين است . امام صادق (ع) مي فرمايد : زمين است كه پستي و بلندي ندارد و مسطح است . يكي از خصوصيات صحراي محشر گرماي سخت و فوق العاده ي آن است . امام مي فرمايد : جنس زمين قيامت از آتش است جز سايه ي مومن كه آنجا خنكي دارد . گرماي زمين و ازدحام جمعيت ( مثل تير دان هايي كه در تركش هستند ) باعث عرق مي شود كه راه نفس گرفتن را مي بندند . امام علي (ع) در خطبه ي دو مي فرمايد : در آن روز خوش شانس ترين افراد كساني هستند كه بتوانند در آنجا جاي پايي پيدا بكنند كه بتوانند بايستند و نفسي بكشند . روايت داريم كه اين يكي از مواقف هزار ساله است . امام صادق (ع) فرمود : در

ص: 427

اين گرماي شديد مومنين سايه اي دارند كه در خنكاي آن هم نفسي مي كشند وهم راحت هستند . سايه آنها صدقاتي است كه در دنيا داده اند . وقتي شما در اين دنيا صدقه اي داده اي و سايه بان كسي شده اي ، اين صدقات در آنجا سايه ي سر خودت مي شود . بقول فروغي بسطامي همان دست كه دادند همان دست گرفتند . در جلد 72 بحارالانوار داريم كه پيامبر فرمود : هر مسلمان بايد هر روز صدقه بدهد . فردي پرسيد : مگر ما چقدر پول داريم كه هر روز صدقه بدهيم ؟ پيامبر فرمود : صدقه فقط مالي نيست . اگر شما راهي را هموار بكني و بتواني باعث بشوي كه كسي راهي را برود ( راه علم ، تقوا ، دينداري يا راه عبور ) ، بتواني جاهلي را هدايت بكني ، عيادت مريض بكني ، جواب سلام بدهي ، اينها صدقه است . پس هر گونه دستگيري و كمك به مومن كه نوعي خدمت رساني و دستگيري مومني باشد و سايه ات را بر سر او مي بري يا سايه ي محبت خودت را بر سر كسي با جواب سلام دادن مي بري ، اين سايه عطوفت پهن كردن است. كار خير گاهي فردي است و گاهي خير آن به همه مي رسد ، منظور از صدقه كار خيري است كه به همه مي رسد . صدقه ي نشانه ي صدق ايمان ما است . اگر كسي اين كار را انجام بدهد ، در آن گرماي عجيب اين صدقه كمكش مي كند . علامه مجلسي با تيمي

ص: 428

بحارالانوار را جمع آوري كردند . سيد نعمت الله جزايري از شاگردان علامه مجلسي بود و در جمع آوري اين كتاب به سيد كمك كرد . آنها بين خودشان قرار گذاشتند كه هر كس كه زودتر از دنيا رفت خبري به ديگري بدهد . علامه مجلسي از دنيا رفت . جزايري دوست داشت كه استادش را ببيند . او روزي بر سر قبر علامه رفت و برايش قرآن خواند و گريه كرد و همانجا خوابش برد . در خواب استاد را ديدم كه در وضعيت بسيار خوبي بود . هم لباس فاخري بر تن داشت و هم روي زيبايي داشت. من از ايشان پرسيدم كه بعد از مرگ چه شد . در هنگام مرگ من بخاطر بيماري جسمي كه داشتم از خدا خواستم كه فرجي براي من بفرستد . ناگهان يك چهره ي زيبايي ديدم . او به من گفت كه درد مي كشي ؟ دستهايش را روي پايم گذاشت و پايم بهتر شد . دستهايش را به همه جا كشيد تا به سينه ام رسيد ، در آن لحظه روح خودم را در آن طرف اتاق ديدم ، ديدم جسمم افتاده است و همه گريه مي كنند . من فرياد مي زدم كه من خوب شده ام ولي ديگران نمي شنيدند و گريه مي كردند. بعد از اينكه من را غسل دادند و در قبر گذاشتند ندايي آمد براي ما چه آورده اي ؟ يك دفعه ياد چيزي افتادم . از بازار اصفهان عبور مي كردم . ديدم چند نفر دارند يك نفر را مي زنند و مي گويند كه طلب ما را بده

ص: 429

. هرچه او مي گفت كه من طلب شما را مي دهم ، آبروي من را نبريد ، آنها گوش نمي كردند . من طلب او را دادم و آبروي او را حفظ كردم . او براي من دعايي كرد كه آبروي من را حفظ كردي انشاءالله خدا تو را حفظ كند . چيزي كه در عالم قيامت دست من را گرفت اين بود. در آنجا ما خيلي محتاج هستيم . البته مرحوم مجلسي خدمات علمي ايشان به جاي خودش بوده است . بقول حضرت امام در آنجا محل بروز علم نبوده است و محل آن جاي ديگري بوده است . پس چيزي كه اول انسان را دستگيري مي كند دستگيري فردي در اين دنيا است . ما درعرصه ي محشر برهنگي داريم . امام باقر (ع) فرمود : خدا در قيامت همه ي انسانها را بر مي انگيرد درحاليكه همه ي انسانها پابرهنه و عريان هستند . در دعاي ابوحمزه ي ثمالي امام سجاد (ع) توصيف ظريفي دارد : گريه مي كنم براي روزي كه از قبر خارج مي شوم در حالي كه برهنه هستم و بار اعمال سنگين اعمالم بر دوشم سنگيني مي كند . اطراف خودم را نگاه مي كنم كه كسي به من كمك بدهد ولي هر كس مشغول كار خودش است . آنجا چهره ها متفاوت است . عده اي خندان هستند و به آنها بشارتي داده اند اما گروهي هستند كه غبار تيرگي و ذلت بر چهره ي آنها نشسته است و غمناك هستند .

برهنگي و گرما براي غيرمومنين است . مومني كه در اين دنيا زشتي هايش

ص: 430

را از خودش دور كرده است در آن دنيا زشتي هايش آشكار نمي شود . خوبي ها و اعمال صالح نوري مي شود كه پوشش آنها مي شود . زشتي ها براي كساني است كه در اينجا زشت بوده اند . ابن مسعود مي گويد كه حضرت علي (ع) فرمود : قيامت پنجاه موقف دارد و اوج هر كدام هزار سال است . اولين موقف خروج از قبر و محشر است . در محشر هزارسال نگه داشته مي شوند .انسانها نگه داشته مي شوند تا مومنين بروز پيدا بكنند كه همان داشتن سايه بر سر است . از همان ابتدا ثمره ي مومن بودن مشخص مي شود. بعد مرحله ي دادن عمل است . در اينجا وقتي كارنامه ي قبولي به مومنين مي دهند آنها با افتخار مي گويند : بياييد بخوانيد . اين مرحله هزار سال طول مي كشد در حالي كه گرسنه ، تشنه و پابرهنه هستند . امام مي فرمايد : اگر كسي كه از قبر بر مي خيزد ايمان به خدا و قيامت داشته است ، پيامبر ، رسالت و دستورات او را قبول داشته باشد ، از سختي و گرسنگي نجات پيدا مي كند . جبرئيل به پيامبر گفت كه به قبرستان بقي برويم . جبرئيل بالاي يك قبر صدا زد كه برخيز ، فردي سفيد رو بلند شد و خودش را تكاند . وقتي كه او برخاست ذكر الله اكبر را گفت و گفت : الحمدلله . جبرئيل گفت كه با اذن خدا به قبرت برگرد . باز جبرئيل پيامبر را سر قبر ديگري برد و گفت كه برخيز

ص: 431

. شخصي سياه رويي بلندشد و اولين كلمه اش اي واي بر من و هلاكت بر من بود . جبرئيل گفت : برگرد و او به قبر بازگشت . جبرئيل گفت كه در قيامت مردگان اين طوري از قبور برمي خيزند ، مومنين با چهرهاي نوراني و ذكر خدا ولي كفار با روي سياه و با ذكر وا حسرتا بر مي خيزند . پس عمده ي اضطراب ها براي غير مومنين است . درست است كه نگراني ها و سختي ها در قيامت براي غير مومنين است اما بشرطي كه بتوانيم ايمان خودمان را تا دم مرگ ببريم .كساني بوده اند كه سابقه هايي در علم ، عبادت ، جهاد و جنگ داشته اند ولي سقوط كرده اند . در تاريخ و قرآن داريم افرادي كه عاقبت به خير نشده اند . اولياء خدا هراس داشته اند زيرا خدا به كسي ضمانت نامه نداده است كه تا آخر بماني . خود انسان بايد سعي بكند كه ايمانش را ثابت نگه دارد . وقتي پيامبر به حضرت علي (ع) گفت كه تو شهيد مي شوي ، اولين سوالي كه حضرت پرسيد اين بود كه آيا در هنگام شهادت دين من سالم است ؟ پيامبر گفت : بله و حضرت شكر كرد . حفظ كردن دين سخت نيست . اگر ما حداقل هايي كه خدا مي خواهد انجام بدهيم دين مان را حفظ كرده ايم . اگر كسي يك مرحله را برود ، در مراحل بعدي امدادهاي الهي به سراغ او مي آيد . خدا مي فرمايد : شما تلاش خودتان را بكنيد ما هم دست شما

ص: 432

را مي گيريم . پس دين دار بودن سخت نيست . اگر ما سعي بكنيم خودمان را در مسير الهي قرار بدهيم و در چارچوب زندگي حلال و حرام خدا را رعايت بكنيم ، اگر جايي از دست ما در رفت خدا براي ما كمكي گذاشته است . در زمان امام سجاد (ع) فردي بنام حسن بصري گفت : من تعجب مي كنم با اين همه شيطان و عوامل غفلت و سقوط چطور انسان مي تواند به بهشت برود ؟ امام فرمود : من تعجب مي كنم با اين همه رحمت خدا چطور كسي به جهنم مي رود . خدا به بهانه هاي مختلفي شما را كمك مي كند. مرحوم آيت الله كوهستاني مي فرمودند : من جوري زندگي كرده ام كه در روز قيامت اعضا و جوارح من عليه من شهادت ندهند. مرحوم شيخ مرتضي زاهد در آخر عمر در بستر فوت مي كرد و مي گفت كه دنيا را فوت مي كنم . اين كسي بود كه يك عمر دنيا را فوت مي كرد و به دنيا نچسبيد . اين دنيا بايد به اندازه اي باشد كه انسان بتواند توشه اش را بردارد و خوب زندگي بكند و در چار چوبه ي حلال تفريح داشته باشد . خدا در كنار هر لذت حرام ، لذت حلال را در كنارش گذاشته است . هيچ كدام از واجبات ما سختي طاقت فرسايي ندارد . هر كاري در دين ما به هرج رسيد، دين آنرا از ما نمي خواهد . دين ما آسان گرفته است .

سوال – سوره ي صافات آيات 52 تا 76

ص: 433

را توضيح بفرماييد.

پاسخ – نوح وقتي در سختي قرار گرفت دعا كرد كه خدايا آنهايي كه بايد هدايت مي شدند هدايت شدند و بقيه را روي زمين نگذار . در آيه 75 خدا مي فرمايد: نوح ما را صدا زد. ما چه خوب جواب دهنده هايي هستيم . اين معنايش اين نيست كه هرچه نوح خواست ما همان را به او داديم . يكي از خواسته هاي نوح اين بود كه پسرش كه داشت غرق مي شد نجات پيدا كند. خدا فرزند او را نجات نداد . پس جواب دادن خدا به دعاها الزاما اين نيست كه ما هرچه بخواهيم بشود. خدا مي فرمايد : ما بيش از آن چيزي كه نوح مي خواست به او داديم . او فقط مي خواست از زخم زبان ها ي كفار و از طوفان نجات پيدا كند ولي ما افراد با ايمان او را از سختي نجات داديم . فرزندان او را درزمين گذاشتيم و فرزندان خوب او را تا قيامت در زمين گذاشتيم سلامتي روح در تمام عوالم .

گاهي انسان چيزي را مي خواهد و خدا سه تا چيز ديگر به او مي دهد ، پس ما خيلي گله مند نباشيم . وظيفه ي ما خواستن است و دادن را به خدا بسپاريم .

سوال – در مورد دادن نامه اعمال در صحنه ي محشر توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – اين بحث مورد توجه روايات ما است و در قرآن مكرر به آن اضافه شده است . نامه ي عملي كه به ما مي دهند ( بدست مي دهند كه البته ما در

ص: 434

روايتي نداريم كه نامه را به دست مي دهند چون ما ذهن دنيايي پيدا كرده ايم اين كلمه را مي گوييم) ، در واقع آنرا به ما ارائه و نشان مي دهند. مسلم نامه عمل نوشته ي با كاغذ و قلم نيست . حتي نامه ي عمل مثل فيلم نيست كه در جلوي انسان گذاشته بشود يعني بيرون انسان چيزي باشد كه انسان را نشان بدهد . در واقع در آنجا كل اعمال عمرت را طوري مي بيني مثل اينكه الان داري آنرا انجام مي دهيد . امام صادق (ع) فرمود : وقتي روز قييامتمي شود نامه ي عملش را به او مي دهند و به او مي گويند : بخوان . هيچ لحظه ي از عمرش نيست ،هيچ كلمه اي كه از دهانش خارج شده نيست ،هيچ قدمي كه در زندگي اش برداشته نيست مگر اينكه يادش بيايد و جوري يادش مي آيد مثل اينكه دارد آنرا انجام مي دهد . عده اي در آنجا مي گويند : واي اين چه كتابي است كه ريز و درشت زندگي ما را حساب كرده است ، ما فكر نمي كرديم كه اين قدر دقيق است . خواندن نامه ي عمل يعني تذكر و يادآوري . يعني شما يكجا بر اعمال هشتاد ساله ي خودت احاطه پيدا مي كني .به تعبير قرآن متذكر مي شوند و عملشان را حاضر مي بينند . علي القاعده نامه عمل باز است . قرآن مي فرمايد : نامه ي عمل را مي بيند در حاليكه باز است . يعني هم هشتاد سال عمر را مي بيند و هم اينكه همه آنرا

ص: 435

مي بينند . يكي از رسوايي هاي قيامت همين است . يكي از دعاها اين است كه خدايا ما را رسوا مكن و نامه ي عمل ما را به كسي نشان نده. چيزي كه در نامه ي عمل تاكيد شده اين است كه ريز و درشت حساب شده است و هيچ چيزي فراموش نشده است . بعضي از گناهان براي ما عادي شده است و ما توجه نداريم كه اينها ثبت مي شود . ما بايد به اينها بيشتر دقت كنيم .

در كتاب اصول كافي از امام صادق (ع) داريم كه پيامبر در صحرايي كه هيچ چيزي در آن بود به يارانشان فرمودند كه هيزم جمع كنيد . اصحاب گفتند كه در اينجا هيزمي نيست . پيامبر گفت : بيشتر دقت كنيد . وقتي آنها هيزم جمع كردند . پيامبر فرمود : گناهان هم اين جوري با دقت جمع مي شوند. بترسيد از گناهان كوچكي كه انسان به آن بي اعتنا مي كند. گاهي قسم خوردن به خدا و قرآن تكه كلام شده است و گاهي آنرا بعنوان دروغ حساب مي كنند . گاهي هم غيبت و نگاههاي آلوده براي ما عادي شده است .اين عادي شدن براي ما به اين معنا نيست كه اين براي ما گناه محسوب نمي شود . گاهي دروغ ها ، ناسزاها ، فحش ها و تكه كلامهاي شوخي كه دل مي شكند هم همين طور است . فرمود : هر چيزي يك طالبي دارد . خواهان گناهان كوچك ما ملك ثبت اعمال است كه آنها را مي نويسد . انشاءالله ما نامه ي عمل خودمان را طوري بنويسيم

ص: 436

كه آن ملك هميشه بيكار باشد.

اللهم الرزقنا شفاعة الحسين يوم الورود .

90-09-20

20/9/90

سوال – چشم اندازي از قيامت را ترسيم كنيد .

پاسخ – كل مباحث قيامت در سه مرحله تحقق پيدا مي كند . مرحله ي اول مرحله ي نفخ است ، مرحله ي دوم ورود به عالم محشر و گذراندن مواقف پنجاه گانه ي قيامت است و مرحله ي سوم بحث بهشت و جهنم است .

ما يك چشم اندازي از كل قضايايي كه در قيامت رخ خواهد داد را توضيح مي دهيم . ما در ادبيات ديني با كلمات حشر و نشر ، نامه ي عمل ، حساب و كتاب ، ميزان و شهود روز قيامت ، بهشت و جهنم آشنا هستيم ولي حقيقت اينها براي ما مشخص و روشن نيست . ارتباط اين حودث براي ما روشن نيست .مثلا چه ارتباطي بين نامه ي عمل ، صراط و ميزان است ؟ اينها كاملا بهم ربط دارد . بعلاوه ترتيب حوادث در قيامت هم مهم است . ما يك انسجامي در ذهن درست مي كنيم و يك فهرست اجمالي از اتفاقاتي كه در قيامت خواهيم داشت را در ذهن فهرست مي كنيم . بعد تك تك حوادث را توضيح خواهيم داد . البته اينها در حد فهم ما در دنيا است و تا ما به آن دنيا نرويم اينها براي ما قابل درك نيست .مرحوم نائيني مي گفت كه در خواب استادم مرحوم فشاركي را ديدم و پرسيدم : چه خبر ؟ ايشان فرمود : بدانيد كه شما يك چيزي شنيده ايد و تا ديدن آن فاصله زياد است

ص: 437

. سخت بودن ارتباط حوادث قيامت بخاطر اين است كه ما بطور شفاف در آيات و روايات نداريم كه ترتيب مراحل و منازل را گفته باشند . البته با يك دقتي مي توان ترتيبي بدست آورد .

وقتي نفخ دوم دميده مي شود و همه از قبرها برانگيخته و مبعوث مي شوند اولين اتفاق حشر است حشر يعني جمع . همه در محشر و عرصه ي قيامت جمع مي شوند . تمام انسانها از بدو خلقت تا آخر جهان در صحنه ي عظيم قيامت جمع مي شوند . در عرصه ي محشر اولين اتفاقي كه رخ مي دهد اين است كه نامه ي اعمال هر كس را به او مي دهند . در نامه ي عمل ، تمام اعمال ما در جلوي چشم ما است و گويي داريم آن عمل را انجام مي دهيم . روايت داريم كه گويي شما اعمال چند ساله ات را داري همان موقع انجام مي دهي . حتي شما پلك زدنها و حركت مردمك چشمهايت را در طول عمرت مي بيني . به تعبير قرآن تمام اين اعمال به گردن انسان انداخته مي شود و هركس عهده دار اعمال خودش مي شود . جاي انكار وعذر هم نيست . وقتي اين مرحله جهنم را حاضر مي كنند . به تعبير قرآن جهنم را مي آورند . پيامبر در توصيفي دارند كه صد هزار ملك زمام جهنم را بعهده دارند . جهنم چنان زهيري دارد كه با ديدن جهنم صداي واي نفساني انسانها بلند مي شود . در قرآن حرف زدن جهنم را نقل كرده است . مي فرمايد : هر

ص: 438

چه در من بريزند باز من جاي دارم . همه بايد وارد جهنم بشوند و از آن عبور كنند تا به بهشت برسند . قرآن مي فرمايد : همه بايد به جهنم ورود پيدا بكنند . حالا چطور از جهنم عبور كنند ؟ از طريق صراط . صراط روي جهنم است . در بعضي از روايت مي گويند كه صراط در متن جهنم است نه بالاي جهنم . شما بايد از صراط عبور بكني كه به بهشت برسي و گرماي جهنم هم به شما مي خورد . مواقف پنجاه گانه روي صراط است . نماز ، روزه ، حج ، ولايت ، عمر ، جواني ، مصرف كردن اموال ، صله ي رحم ، حقوق الناس ... مواقف پنجاه گانه وظايفي است كه بر عهده ي مسلمانان است و در آنجا آنها را بررسي مي كنند . پس روي صراط ، اعمال انسان كه در دست اوست مورد بررسي قرار مي گيرد و آنرا با ميزان حق مي سنجند . در روايت داريم كه اين ميزان وجود اميرالمومنين است كه اعمالش خالص بوده است . در اينجا كه قرار است اعمال ما را با ميزان بسنجند شهود و گواهان هم بكار مي آيند . يكي از شاهدان اعمال اعضا و جوارح خود ما هستند . پس آنجا دادگاهي است كه هيچ راه كتمان و عذر آوردن و انكار كردن در آن نيست . اعمال انسان را وقتي مي آورند همه آنرا مي بينند . تعبير قرآن اين است كه اعمالش را انسان مي بيند در حاليكه باز است و مخفي نيست . آن زمان ،

ص: 439

زمان رسوايي است . اگر كسي اعمالش خوب بود وارد ايستگاه بعدي مي شود ولي اگر عملش ناخالصي داشت او را نگه مي دارند كه بيشترين آن هزار سال است . پس فرد بايد روي صراط كه شعاعي از جهنم را در برگرفته است بايستد تا پاك بشود و لايق رفتن به ايستگاه بعدي بشود . اگر اعمالش به اندازه ي هزار سال ايستادن نيست به مقداري در آنجا مي ماند كه پاك بشود و به منزلگاه بعدي برود . اين منزلگاهها براي اين است كه انسان در آنجا پاك بشود تا لايق بهشت بشود . اين ايستگاهها مثل حمام مي ماند كه در اين حمام فردي كه آلوده است ، كيسه اي به تن او مي كشند كه اين كيسه براي بعضي ها درد دارد اما فردي كه پاك است رد مي شود و به ايستگاه بعدي مي رود. داستان صراط ،ايستگاهها و مواقف ، شهود و... براي پاك شدن است و اين براي كساني است كه لياقت رفتن به بهشت را دارند. اگر كسي اصلا لياقت بهشت را ندارد ، او را به اين مسير نمي برند بلكه او را بي حساب و كتاب به جهنم مي برند . كساني كه دشمن خدا و با اهل بيت هستند ، اين مراحل را نمي گذرانند و مستقيم به جهنم مي روند. روايتي از پيامبر در جلد هفت بحارالانوار داريم كه خدا از همه حسابرسي مي كند مگر از مشركين . آنها بي حساب به جهنم مي روند . امام سجاد (ع) مي فرمايد : براي اهل شرك ميزاني نصب نمي شود . آنها را

ص: 440

دسته دسته به جهنم مي برند . براي مومنين كه لياقت بهشت را دارند مراحلي هست . آنهايي كه احتياج به حمام ندارند و اعمال آنها پاك است يكراست به بهشت مي روند و حساب و كتاب ندارند. پيامبر فرمود : گروهي هستند كه بي حساب به بهشت مي روند زيرا خودشان را آلوده نكرده اند . كساني را حسابرسي مي كنند كه در دنيا گناه كرده است و توبه نكرده است . كساني كه توبه كرده اند ، گناهان در نامه ي اعمالشان نوشته نشده است كه بخواهند به آن رسيدگي بكنند . كساني كه مومن هستند و اعتقادات حقه را دارند ولي آلودگي هايي در دنيا داشته اند ، بعد از پاك شدن در منزلگاههاي صراط ، لياقت بهشت را پيدا مي كنند . اگر فردي توبه اش صادقانه باشد در نامه ي اعمالش بجاي گناه ، خوبي مي نويسند . پيامبر فرمود : هر كس دعاي بعد از نماز (تعقيبات مشتركه نماز در ابتداي مفاتيح الجنان : اللهم ان مغفرتك ارجي من عملي و ان رحمتك اوسع من ذنبي اللهم ان كان ذنبي عندك عظيما...) را بخواند خداوند در روز قيامت نامه ي عملش را به خودش هم نشان نمي دهد كه خجالت بكشد . در اين تعقيبات داريم : خدايا مغفرت تو اميدوار كننده تر از اعمال من است ، خدايا رحمت تو وسيع تر از گناه من است ، خدايا عفو تو بيشتر از گناه من است .

سوال – سوره ي يس آيات 13 تا 27 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيه هجدهم مي فرمايد : (

ص: 441

وقتي خدا پيامبراني را بر قوم انطاكيه مي فرستد آنها با انبياء برخورد كردند و گفتند ) ما فال بد به شما مي زنيم . اگر دست از تبليغ برنداريد شما را سنگسار مي كنيم با بدتر از اين بر سر شما مي آوريم . انبياء گفتند : اين فال بد در خودتان است و اين را به گردن ديگران نيندازيد . شما قوم گناهكار هستيد .

ما انسانها تا مشكلي در زندگي پيش مي آيد ،فوري به بيرون زندگي نگاه مي كنيم و خودمان را نمي بينيم و مي گوييم كه ما را سِحر و جادو كرده اند و بخت ما را بسته اند . اين اشتباه است . انبياء مي گفتند كه فال بد در خودتان است . امام صادق (ع) فرمود : بستگي دارد كه تو با فال بد چطور برخورد ، بكني اگر تو آن را بپذيري و جدي بگيري آن فال هم با تو جدي برخورد مي كند ولي اگر به آن بي اعتنا باشي آن رد مي شود و مي رود . پيامبر فرمود : كفاره ي اين فال ها ، توكل بخداست .

سوال – در ادامه ي چشم انداز قيامت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – كساني كه از صراط مي گذرند نه مومنين خالص هستند و نه كفار خالص زيرا اين دو گروه بي حساب به بهشت و جهنم مي روند . اين گروه متوسطين هستند يعني مومنيني كه شرايط ايماني را دارند و روي صراط هستند ولي گناهاني دارند كه بايد پاك بشوند . كساني هستند كه سريع از اين مواقف رد مي شوند و پيامبر

ص: 442

فرمود : بعضي از افراد به اندازه ي زمان خواندن يك نماز واجب از صراط رد مي شوند . كساني كه از روي صراط رد مي شوند جهنمي نيستند بلكه دارند از سطح جهنم رد مي شوند و شعاعي از جهنم را درك مي كنند تا پاك بشوند . امام كاظم (ع) فرمود : اگر كسي در اين دنيا از خودش حساب بكشد در قيامت از او حساب نمي كشند . حساب كشيدن براي تطهير است و كسي كه خودش را در اين دنيا پاك كرده است ديگر نيازي به حساب كشيدن از او نيست . انسان بايد اعمالش را حسابرسي بكند ، اگر در اخلاقش اعمال رذيله اي دارد آنرا ترك كند و اگر احتياج به توبه دارد توبه بكند . در اينجا حساب كشيدن راحت 0تر است تا روي پل صراط . آيت الله بروجردي گاهي اوقات عصباني مي شد .ايشان با خودش نذر كرده بود كه اگر بي جهت عصباني بشود يك سال روزه بگيرد تا بتواند اين صفت را برطرف بكند . اين افراد باور كرده بودند كه حساب كشي در اين دنيا راحت تر از قيامت است . پيامبر به سلمان و ابوذر يك درهم داد و گفت كه اين را خرج كنيد . فرداي آنروز پيامبرقيامت عملي برايشان درست كرد . آتشي روشن كردند و ديگي روي آن گذاشتند و سنگي در كنار آتش گذاشتند و به آنها گفتند كه يكي يكي روي اين سنگ بياييد و بگوييد كه يك درهم را چكار كرديد . سلمان روي سنگ رفت و گفت كه من آنرا در راه خدا انفاق كردم

ص: 443

و از روي سنگ پايين پريد . ابوذر روي سنگ ايستاد و گفت كه مقداري از آنرا نان و مقداري از آن را علوفه خريدم و بعد گفت كه سوختم و پايين پريد . پيامبر فرمود : آتش قيامت داغ تر از اين آتش است . ما داريم كه از ضروريات زندگي نمي پرسند ولي از تشريفات حلال زندگي سوال مي كنند .امير المومنين در خطبه ي 82 دارد كه حتي در مورد حلال هم حساب و كتاب دارد . در آنجا مصرف حلال را هم با ميزان مي سنجند . در آنجا توقف سخت است . انسان نبايد دچار تجملات و تشريفات بشود زيرا براي انسان تعلقات مي آورد . انسان بايد اخلاق هاي رذيله را ترك كند و در همين دنيا خودش را تطهير كند . هر كسي به اندازه ي معرفتش بايدحسابرسي انجام بدهد و كار خوب بكند . پيامبر فرمود : به حساب خودتان برسيد قبل از اينكه به حساب شما برسند . اقدام به حسابرسي ارزشمند است . در توقف گاهها و مشكلات آن بحث شفاعت پيش مي آيد . اللهم رزقني شفاعت الحسين يوم ورود .

خدايا عفو تو بزرگتر از گناهان ماست .

90-09-13

13/9/90

در مشك تشنه جرعه ي آبي هنوز هست اما به خيمه ها برسد با كدام دست ؟ برخاست با تلاوت خون بانگ يا اخاه وقتي در كنار درك تو كوه از كمر شكست ، تيري زدند و ساقي مستان ز دست رفت سنگي زدند و كوزه ي لب تشنگان شكست ، شد شعله هاي العطش تشنگان بلند باران تيري روي چشمها نشست ،

ص: 444

ناگاه بانگ ساقي اول بلند شد پيمانه پر كنيد هلا عاشقان مست ، باران مي گرفت و سبوح ها كه پر شدند در موج تشنگي چه صدف ها كه دُر شدند .

سوال – در مورد حوادثي كه بعد از نفخ صور اتفاق مي افتد توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – دوتا نفخ صور توسط حضرت اسرافيل دميده مي شود كه نفخ اول نفخ مرگ است . يا اين نفس رحماني تمام كساني كه در اين عالم هستند و همه ي موجودات اعم از ملائكه و جن مي ميرند . اولين حادثه اي كه بعد از نفخ صور اتفاق مي افتد همان هراس و ترسي است كه درموجودات ايجاد مي شود . جز ده گروه كه از فزع و ترس قيامت در امان هستند ولي بقيه باوحشتي مي ميرند البته كساني هم كه از فزع قيامت در امان هستند هم مي ميرند . حادثه ي بعدي بعد از نفخ اول اين است كه نظام كائنات و عالم ماده بهم مي خورد . وقتي كرات و سيارات ازمدار خارج مي شوند ، برخوردهاي شديدي بين آنها رخ مي دهد و بر كل عالم لرزه اي مي افتد . هنگامي كه خورشيد تاريك مي شود ، ستاره ها مي ريزند يعني اجرام آسماني از بين مي روند . زمين بشدت كوبيده مي شود بصورتي كه كوههاي از جا در مي آيند و به حركت در مي آيند و در اثر كوبيده شدن كوهها مثل پنبه حلاجي شده مي شوند . به اين شكل نظام دنيا برچيده مي شود . در صيحه ي آسماني همه انسانها مي ميرند و

ص: 445

به برزخ مي روند . بعد نفخ صور اول شروع مي شود . در اين نفخ همه ي موجودات عالم مي ميرند . منظور از مُردن جن و ملائك چيست ؟ آيا آنها معدوم مي شوند ؟ به تعبير علامه طباطبايي حقيقت مطلب خيلي براي ما روشن نيست . چيزي كه از قرآن و روايات برمي آيد اين است كه در نفخ اول كه همه مي ميرند يعني وجه ي ظاهري موجودات كه وجه استقلال و بي ربط بودن با خداست فاني مي شود . تمام موجوداتي كه اطراف ما هستند ، با اينكه همه مخلوق خدا هستند و با خدا ارتباط دارند و هستي و كمالاتي كه دارند را از خدا مي گيرند ، وجود و خاصيت هايي دارند . آتش وجودي دارد و خاصيت آن سوزاندن است . غذا وجودي دارد و خاصيت آن سيركنندگي است . ما مي بينيم كه آب رفع عطش مي كند و دوا است كه شفا مي دهد ولي در واقع اين طور نيست . ما مي بينيم كه ديوار يك تكيه گاه است و اين ديورا پشت ما را گرفته است كه به آن تكيه مي دهيم يعني تمام موجودات اين طور نشان مي دهند كه مستقل هستند و متكي به خودشان هستند . حقيقت اين است كه تمام عالم فقر محض است و از خودش چيزي ندارد ، لا حول ولاقوة الا بالله . هيچ چيز كمال وزيبايي و اثر و وجودش براي خودش نيست اما اينها ظهور ندارد و چيزي كه الان در موجودات ظهور دارد . قرآن مي فرمايد : شما فقير هستيد و

ص: 446

چيزي از خودتان نداريد . خدا صمد است . مرحوم ميرداماد استاد مرحوم ملاصدرا نقل مي كند كه در جمعه اي نشسته بودم و ذكر يا غني ( اي بي نياز ) و يا مغني ( اي بي نياز كننده ) مي گفتم . يك مرتبه ديدم تمام عالم وجود مي گويند يا غني نو يا مغني . اين براي فردي كه صاحب چشم بود لحظه اي نمود پيدا كرد . پس در نفخ اول وجه ظاهري از بين مي رود . در نفخ دوم چهره ي ديگر موجودات نمود پيدا مي كند . نفخ دوم احيا موجودات بصورت چهره ي واقعي شان است . چيزي كه الان ظهور ندارد ظهور پيدا مي كند. پس نفخ دوم همان حيات اول نيست و باطن موجودات است . زمين و آسمان جور ديگري مي شود و خدا نما بودن همه موجودات نشان داده مي شود . بعد شما مي بينيد كه زمين و آسمان و درخت و ... همه ذكر مي گويند . الان شما ذكر موجودات را نمي شنويد ولي در آن موقع كه باطن موجودات ظاهر بشود شما مي بينيد كه همه خدانما هستند و ذكر مي گويند . البته الان هم اين طور هستند ولي چشم مي خواهد كه بتواند اينها را ببيند . آيت الله كاشي كه استاد آيت الله بروجردي و آيت الله قوچاني بود . يكي از طلبه هايي كه در محضر آيت الله كاشي بود گفت كه شبي از كنار اتاق استادم رد شدم و يك لحظه متوجه شدم كه ايشان در سجده ذكر مي گويد و يك مرتبه ديدم

ص: 447

كه تمام عالم ذكر مي گويد . چون اولين بار بود كه گوشم اين را شنيده بود وحشتي به من دست داد ولي لذتي هم به من دست داد . فردا صبح به آيت الله كاشي گفتم كه من شنيدم كه همه ي عالم ذكر مي گفتند . ايشان فرمودند : ذكر گفتن عالم كه تعجب ندارد ، تعجب اين است كه گوش شما باز شده است . پس در نفخ دوم موجودات با باطن به محضر قيامت مي آيند و اولين اثر نفخ دوم اين است كه همه با چهره خدانما به عرصه ي محشر مي آيند . در قيامت كه همه جمع مي شوند و روز جمع است و در آن روز همه احساس غبن مي كنند و آن روز ، روز تغابن است اما نظام قيامت فردي است . نظام برزخ و قيامت فردي است . داريم كه همه شما تنها مي آييد . در قيامت همه جمع مي شوند ولي كسي به كسي كمك نمي كند و زندگي اجتماعي نيست . در آنجا هر كس ميهمان اعمال و اخلاق خودش است . از اين جهت نظام آخرت فردي است حتي اگر با جمع هم همراه باشيم اما كسي به كسي كمك نمي دهد و كاري ندارد . فرد يك حشري با امام ، رهبر و كساني كه در دنيا از آنها تبعيت مي كرد دارد زيرا از نظر سرنوشت با هم شريك هستند و با هم محشور مي شوند . تيپ ها و گروهها در كنار هم قرار مي گيرند . كساني كه در دنيا طرفدار امام حق يا باطل بودند

ص: 448

با آنها محشور مي شوند . مولوي مي گويد : ذره ذره كاندر اين ارض و سماست جنس خود را همچو كاه و كهرباست نوريان مر نوريان را جاذبند ناريان مر ناريان را طالبند . پس هر كسي به سمت هم سنخ خودش مي رود . زيرا كسي كه از رهبري تبعيت كرده است يك سنخيتي بين محب و محبوب برقرار شده است كه باعث شده اينها يك تيپ را تشكيل بدهند . در واقع آن پيشوا و محبوب ، جزئي از هويت ما مي شود . شخصي وقت ظهر نزد پيامبر آمد و پرسيد قيامت چه وقت برپا مي شود . پيامبر نماز را خواندند . بعد پيامبر به آن فرد فرمودند : تو براي قيامت چه چيزي آماده كرده اي ؟ او گفت كه من خيلي اعمال ندارم و اهل مستحبات نيستم ولي خدا و رسول را دوست دارم . پيامبر فرمود :هر كسي با محبوبش همراه است . كسي كه دل من را برده است كم كم جزئي از وجود من مي شود . فرهنگ ، اخلاق و رفتار محبوب جزئي از هويت محب مي شود . امام رضا (ع) فرمود : اگر كسي هر چيزي را دوست داشته باشد با او محشور مي شود حتي اگر سنگي باشد . يكي از دوستان رجبعلي خياط مي گويد كه ما منزل را عوض كرديم و ميزي در اين منزل جديد جا نشد . در هنگام نماز ، اين ميز در ذهن من بود كه آنرا جايي جاي بدهم . بعد از نماز رجبعلي خياط به او گفت كه اين چيست كه من در

ص: 449

گوشه ي دلت مي بينم . من گفتم : ميزي در اتاق جا نشدم و من آنرا در دلم جاي دادم . اينها هستم كه تعلقات قلبي انسان را مي سازند . گاهي انسان به انگشتر كه سنگي بيش نيست چنان دل مي بندد كه سليمان به ملكش دل نمي بندد . پس لازم نيست كه ما براي دل بستن يك ثروت انبوه داشته باشيم . گاهي انسان به تسبيح خودش دل مي بندد . محشور شدن هر فردي با امام و محبوبش است . هزار سال از شهادت اباعبدالله مي گذرد ولي اين سوز در مومنين هنوز از بين نرفته است و ما بايد خدا را شكر بكنيم . پيامبر فرمود : سوزي از شهادت حسين در قلب مومن است كه خنك نمي شود . كسي كه اين سوز را دارد نشانه ي ايمان او است . ائمه اول محرم غمناك مي شدند . امام رضا (ع) مي فرمود : از اول محرم غم بر پدرم غالب مي شد تا روز عاشورا . امام زمان (عج) در مرم چنان عزادار است كه در زيارت ناحيه مي فرمايد : صبح و شب بر تو گريه مي كنم .اگر اشك چشم من خشك شدن خون گريه مي كنم . پس هر كس سوز بيشتري دارد شباهت بيشتري با امام خودش دارد و طبيعي است كه اين پيوندها باعث محشور شدن با هم مي شوند .

سوال – آيات آخر سوره سبأ و اول سوره ي فاطر را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيه دوم سوره فاطر مي فرمايد: اگر خدا در رحمتي را به سوي

ص: 450

فردي باز كند ، ديگر كسي نمي تواند آنرا ببندد و اگر دري بسته بشود كسي نمي تواند آنرا باز بكند . دادن يا محروميت تحت دو تا اسم است .يكي اينكه خدا عزيز است و كسي نمي تواند بر آن غالب بشود و ديگر اينكه كار خدا حكيمانه است . اين حكيمانه بودن بدون ارتباط با اعمال ما نيست . يعني ما هستيم كه ظرفي فراهم مي كنيم كه خدا به ما مي دهد . و ما خودمان هستيم كه مي توانيم خودمان را محروم كنيم . وقتي كسي لياقت را ازخودش سلب كرد رحمت از او گرفته مي شود و اين حكيمانه است . پس دادن يا پس گرفتن خدا مستبدانه نيست زيرا او حكيم است .

سوال – در ادامه اتفاقاتي كه بعد از نفخ صور مي افتد توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – پيامبر فرمود : يكي از چشمهايي كه در آخرت خندان است چشمي است كه بر حسين گريه كند . او خوشحال و مسرور است . پس دراين شبها بايد بگرييم .مرحوم ملكي تبريزي در كتاب المراقبات مي گويد : من فرزند خردسالي داشتم كه در ايام محرم خودبخود محزون مي شد و حتي غذاي او كم مي شد. مومنين در روز عاشورا مي توانند سنخيت خودشان را دريابند . كسي كه مي خواهد در عزاداري و مراسم عاشورا باشد سنخيت دارد ولي اين سنخيت درجاتي دارد . امام صادق (ع) به يكي از اصحابشان فرمود : جدم اباعبدالله حسين را زيارت مي كني ؟ گفت : من خيلي نمي توانم زيرا خطرناك است . امام فرمود : مصيبت هاي

ص: 451

جدم را ياد مي كني ؟ گفت : بله . گاهي بخاطر مصيبت هاي آن حضرت كاملا بهم مي ريزم و اهل و عيال هم متوجه ي اين مطلب مي شوند . اما فرمود : تو از شيعيان ما هستي . تو از كساني هستي كه آنجايي كه ما در امنيت هستيم تو هم در امنيت هستي و آنجايي كه ما خوف داريم تو هم خوف داري . وقتي در قيامت ائمه امنيت دارند شيعيان و كساني كه با آنها سنخيت دارند در امنيت هستند . شخصي از انصار نزد پيامبر آمد و گفت كه من بقدري شما را دوست دارم كه وفتي شما را نمي بينم دل تنگ مي شوم و دوست دارم كه يك جوري شما را ببينم و ناراحتي من از اين است كه وقتي شما را در اعلي عليين مي برند من را به آنجا نمي برند و من شما را نمي بينم . پيامبر فرمود : اگر كسي تابع خدا و رسول باشد روز قيامت با اينكه او از دسته ي آل الله نيست ولي او را به انبياء ، صديقين ، شهدا و صالحين ملحق مي كنند .

سوال – در مورد كساني كه در روز قيامت از هول و ترس در امان هستند توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – كساني كه صحنه ي شهوت و حرامي برايشان پيش مي آيد و از آن دست مي كشند از كساني هستند كه از هول و ترس قيامت در امان هستند . دسته ي دوم كساني هستند كه آتش خشم خودشان را مهار مي كنند .دسته ي سوم كساني هستند كه به

ص: 452

سالخورده ها تكريم و احترام مي كنند . دسته ي چهارم كساني كه گره گشا و خدمت رسان به مومنين باشند . دسته پنجم كساني كه در نمازهايشان سوره ي والعصر يا دخان را مي خوانند و كساني كه سوره ي يوسف را در شب مي خوانند . دسته ي ششم كساني هستند كه سر قبر مومنين هفت مرتبه انا انزلناه را مي خوانند . دسته ي هفتم كساني هستند كه شبي در راه خدا بيدار بمانند يا اشكي براي حسين بريزند .

سوال – در مورد علي اكبر امام حسين (ع) توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – در زيارت ناحيه داريم كه سلام بر اولين كشته و شهيد از نسل اهل بيت . وقتي همه ي افراد امام حسين (ع) به ميدان رفتند ، اولين فردي كه از خاندان امام به ميدان رفتند حضرت علي اكبر بود. امام حضرت علي اكبر را بسيار دوست داشت ولي تا ايشان اجازه ي ميدان گرفتند امام به او اجازه داد . عاطفه هاي اهل بيت به فرزندانشان بيشتر از افراد عادي است ولي اين تعلق ايجاد نمي كند كه باعث مانع بشود . وقتي حضرت علي اكبر به ميدان رفت امام بلند بلند پشت سر ايشان گريه كرد . فرمود : خدا قطع بكند نسل تو را كه نسل من را قطع كردي . ما كسي را فرستاديم كه شبيه پيامبر بود و هر وقت ما دلمان براي پيامبر تنگ مي شد به اونگاه مي كرديم هم چهره و اخلاقش شبيه پيامبر بود . شيخ جعفر شوشتري فرمود : امام حسين (ع) در روز عاشورا هم مسموم

ص: 453

شد ، هم شهيد شد و هم مُرد . مسموم شدن ايشان وقتي بود كه تير سمي هرمله به سينه ي امام نشست . شهيد شدن امام وقتي بود كه از اسب به زير افتاد . امام وقتي مُرد كه صورتش را بر صورت خوني علي اكبر گذاشت . امام فرمود : خاك بر دنيايي كه تو در آن نباشي .

90-09-07

7/9/90

باران مي گرفت و به ساغر چه حاجت است ديگر به آب زمرمه و كوثر چه حاجت است ، آوازه ي شفاعت ما رستخيز شد در ما قيامتي است به محشر چه حاجت است ، كي اعتنا به نيزه و شمشير مي كنيم ما كشته ي توايم به خنجر چه حاجت است ، بي سر دوباره مي گذريم از پل صراط تا ما با آن سريم بر اين سر چه حاجت است ، بسيار آمدند و فراوان نيامدند من لشكرم خداست به لشكر چه حاجت است ، بنشين به پاي منبر من نوحه خوان بخوان تا نيزه ها به پاست به منبر چه حاجت است ، در خلوت نماز چو تحت الهنك كنم راز غدير گويم و شرح فدك كنم .

سوال – در مورد ده گروه كه از فزع و ترس قيامت در امان هستند توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – در روايات به تفضيل بيان شده است كه ده گروه هستند كه از فزع روز قيامت در امان هستند . گروه اول ائمه ي معصومين و انبياء الهي و كساني كه تحت ولايت معصومين الهي هستند . داريم كه اگر كسي در ولايت اميرالمومنين وارد بشود از عذاب در امان

ص: 454

است . گروه دوم كساني هستند پيامبر فرمود : هر چشمي در روز قيامت ترسان و گريان است مگر سه چشم كه خندان است : يكي چشمي كه گريه براي ترس از خدا داشته است . مثل گريه ي ايام محرم كه خدا اين گريه را دوست دارد و قطعا اين گريه قرب مي آورد . براي انبياء الهي گذشته روضه ي امام حسين (ع) توسط جبرئيل خوانده مي شد و آنها اشك مي ريختند و اين گريه ريشه ي گناهان را مي سوزاند . كسي كه مال حرامي مي خورد يا نگاه حرامي مي كند يا چيز حرامي گوش مي كند ، اينها ظاهر گناه است . اين گناهان ريشه دردرون ما دارد. احتمالا يك خشمي ، يك شهوتي در درون ما جنبيده شده و تصميم گناه گرفته شد و رفتار گناه آلود انجام گرفته است . پس آلودگي ها در باطن ماست . از آن طرف كسي كه گريه مي كند ظاهرش اشكي است كه از چشم سرازير مي شود اما در باطن فرد يك اتفاقي افتاده است كه نمود ظاهري آن اشك است . آن اتفاقي كه افتاده حسنه ي زيبايي است و يك پيوندي با اباعبدالله است كه حسنه ي دروني است كه ريشه ش گناه را پاك مي كند . اين چشم مي تواند در اين دنيا گريان و در آن دنيا خندان باشد. دومين چشم ، پيامبر فرمود : چشمي كه از حرام چشم بپوشد و بتواند چشمش را از حرام پُر نكند . سومين چشمي كه در قيامت خندان است چشمي است كه شبي را در راه خدا

ص: 455

بيدار باشد. خوشا به حال افرادي كه شغل هايي دارند كه در راه خدا بيدار هستند مثل دكتر ، پرستار و مرزبانان .يعني كسي كه سحر را درك مي كند ، پدر و مادري كه براي بچه هايشان بيداري مي كشند و كسي كه براي تحصيل علم يا عبادت بيدار است . خدا اين كارها را دوست دارد. گروه سوم كه از فزع قيامت در امان هستند كساني هستند كه به پيرها و سالخورده ها احترام مي گذارند . انسان فكر مي كند كه بايد كار عجيب و غريبي انجام بدهد تا از فزع روز قيامت در امان باشد يا يك رياضتي بكشد ولي با كارهاي كوچك هم مي شود انسان از هول روز قيامت در امان بماند . پيامبر در جلد اصول دو م كافي مي فرمايد : كسي كه مقام يك بزرگتري را به خاطر سنش حفظ بكند و به او احترام بگذارد خدا او را را فزع روز قيامت در امان مي دارد. اين تجليل خداست . كسي كه نمي تواند به بزرگتري احترام بگذارد ، نمي تواند به بزرگتر بزرگترها هم احترام بگذارد . كسي كه به بزرگتر احترام مي گذارد مي تواند به خداي الله هم احترام بگذارد . پيامبر مي فرمايد : بزرگتر ها بركت خانواده هستند . با احترام گذاشتن به بزرگترها در خانواده امنيتي ايجاد مي شود . اگر در خانواده احترام بزرگترها حفظ نشود سنگ روي سنگ بند نمي شود . وقتي حرمت ها زير پا گذاشته بشود صميميت و صفا از خانواده ها بيرون مي رود و هر كسي احساس ناامني مي كند ولي اگر

ص: 456

در خانواده حرمت ها حفظ بشود امنيت روحي و رواني در خانواده ها و به تبع آن در جامعه ايجاد مي شود. شما كه در اينجا امنيت كاشته اي در روز قيامت امنيت برداشت مي كني . روز قيامت ثمره ي اعمال ما و بازتاب خود اعمال ماست . اگر ما به اين توصيه ي ديني عمل كنيم ، صداي مان را روي پدر و مادر و بزرگترها بلند نكنيم ، از آنها مشورت بخواهيم ( روايت داريم كه پير در خانه مثل نبي است ) ، از آنها جلوتر نيفتيم و از آنها مراقبت بكنيم پير ديگر احساس ناامني نمي كند و احساس مي كند كه موقعيتي دارد . بعد اين فرهنگ به نسل بعد منتقل مي شود . روايت داريم : شما به بزرگترهاي تان احترام بگذاريد و كوچكترها به شما احترام مي گذارند . ابراهيم بن شعيب خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت كه من پدر پير و سالخورده اي دارم كه او را روي دوشم مي گذارم و كارهايش را انجام مي دهم اين چطور است ؟ امام فرمود: اگر مي تواني عهده دار كارهاي او بشوي دريع نكن و حتي لقمه در دهان آن بگذار . اين كار تو در روز قيامت سپري در برابر آتش براي تو مي شود . زكرياي ابراهيم مسيحي بود . او مسلمان شد و در زمان حج خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت كه پدر و مادر من هنوز مسيحي هستند . مادرم نابينا است و احتياج به رسيدگي دارد .آيا من مي توانم با آنها هم غذا بشوم ؟ امام پرسيد

ص: 457

: آيا آنها گوشت خوك مصرف مي كنند ؟ گفت : خير . امام فرمود : با آنها باش و اگر آنها از دنيا رفتند تمام كارهاي آنها را خودت انجام بده. او پيش آنها برگشت و عجيب به مادرش محبت مي كرد . و همه ي كارها او را انجام مي داد . مادرش متوجه تغيير رفتار او شد و از او سوال كرد . او گفت كه مسلمان شده است و اين توصيه پيامبر است و مادرش گفت كه تو خوب ديني انتخاب كرده اي و من هم مي خواهم مسلمان بشوم و بعد مسلمان شد و فورت كرد . البته بزرگترها هم بايد حرمت خودشان را حفظ كنند و كاري كنند كه كوچكترها بتوانند به آنها احترام بگذارند . بزرگترها با نيش زدن ، توقعات زيادي ، تحمل نكردن و دخالت بيجا كردن باعث مي شوند كه كوچكترها خسته بشوند و طاقت نياورند و بي احترامي صورت بگيرد . چهارمين دسته كساني هستند كه بر خواندن سوره هايي مداومت دارند . كساني كه سوره ي والعصر و دخان را در نمازهايشان بخوانند در امان هستند . خواندن سوره ي يوسف و خواندن سوره ي احقاف در روز يا شب جمعه هم اين خاصيت را دارد . پنجمين دسته كساني هستند كه در مكه يا مدينه از دنيا بروند بخصوص اگر در مكه دفن بشود كه بلد امن الهي است . از دنيا رفتن در جايي به اختيار فرد نيست . اين يك تفضلي است كه اگر شرايط حداقلي براي مومن بودن را داشته باشد ، اين مي تواند به فرد كمك كند

ص: 458

و اِلا اگر فرد اصلا مومن نباشد اگر در مكه هم بميرد كمكي به او نمي كند . ششم كسي كه فحشا يا شهوت حرامي براي او پيش بيايد و بتواند آنرا مهار كند از فزع روز قيامت در امان است . داريم : كسي كه صحنه ي حرامي براي او پيش بيايد و بخاطر خدا از آن چشم پوشي كند از فزع روز قيامت ايمن مي باشد . رجبعلي خياط مي گويد كه اگر خدا به من التفاتي كرد بخاطر اين بود كه در جواني صحنه اي مثل حضرت يوسف براي من پيش آمد و همانجا با خدا معامله كردم و گفتم كه خدايا من بخاطر تو از اين لذت حرام مي گذرم و تو هم من را تربيت كن. و فرار كردم . از آن موقع چشمم باز شد . هفتمين گروهي كه از فزع روز قيامت در امان هستند كساني هستند كه صحنه ي غضب و عصبانيت برايشان پيش بيايد و آنرا كنترل كنند زيرا در عصبانيت ها است كه غيبت و تهمت و فحش زده مي شود . انسان قبل از اينكه به سمت عصبانيت برود بايد آنرا كنترل كند زيرا موقع عصبانيت كنترل كردن آن خيلي مشكل است . آتش عصبانيت شعبه اي از جهنم است . اگر كسي بتواند خودش را در هنگام عصبانيت كنترل كند خودش را از عصبانيت نجات داده است . امام كاظم (ع) مي فرمايد : كسي كه خشم خودش را فرو ببرد در حالي كه توانايي آنرا دارد ، در روز قيامت خدا دل اين فرد را از ايمان و امنيت پر مي كند

ص: 459

. كنترل غضب كار سختي است ولي شدني است و احتياج به تمرين دارد . حاج احمد خوانساري عظمت و عصمت بالايي داشت . يكي از خصوصيات ايشان همان فرو بردن خشمش بود. بعضي ها به ايشان فحش مي دادند . يك روز فردي به ايشان فحش داد و ايشان هيچي نگفتند . هنگام نماز ايشان گفتند كه شما اجازه مي دهي كه بروم نمازم را بخوانم . فرد خجالت كشيد و معذرت خواهي كرد .

سوال – سوره سبا آيات 1 تا 7 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – در آيه سوم مي فرمايد : كافران مي گويند كه قيامتي در كار نيست و دليلي هم نمي آورند . پيامبر بگو به پروردگارم قسم خواهد آمد پروردگاري كه علم غيب دارد و با اين پشتوانه قيامت را بپا مي كند. يك ذره اي در آسمان و زمين از علم خدا پنهان نيست و كوچكتر از اين و بزرگتر هم پنهان نيست وهمه ي اينها در كتاب مبين و لوح محفوظ جمع است .

سوال – در ادامه ده گروهي كه از فزع قيامت در امان هستند توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – گروه هشتم كساني هستند كه اهل خدمت رساني به ديگران هستند و كار راه انداز هستند . امام كاظم (ع) مي فرمايد : خدا در زمين بندگاني دارد كه سعي دارند كار مردم را راه بيندازند ، اينها در روز قيامت در امان هستند . وقتي من كسي را خوشحال بكنم خدا آن روز من را خوشحال مي كند . سرور ايجاد كردن در قلب مومنين تاكيد شده است و حقيقت ادخال

ص: 460

سرور كار راه انداختن مردم است و اصل صله ي رحم هم همين است . ما معمولا صله ي رحم را به ديد و بازديد مي گيريم اما صله ي رحم فقط ديد و بازديد نيست بلكه صله ي رحم بازديد همراه با كار راه انداختن است . اگر كسي فقط ديد و بازديد را انجام بدهد ، صله ي رحم اصلي را انجام نداده است . پس بخش مهم صله ي رحم كار راه انداختن و خوشحال كردن مومن است . در جلد 74 بحارالانوار داريم كه امام صادق مي فرمايد : هنگامي كه خدا روح مومن را قبض مي كند ، دو تا ملكي كه مراقب او بودند به آسمان مي روند و مي گويند كه او بنده ي خوبي بود . دراطاعت تو سريع بود و در معصيت تو كند بود. حالا كه روح او را قبض كرده اي به ما چه امري داري ؟ خدا مي فرمايد : به زمين برويد و در كنار قبر او باشيد و تا قيامت ذكر بگوييد و اين تسبيح ها به پاي او نوشته بشود. امام فرمود : وقتي در روز قيامت خدا اين مومن را برانگيخت يك صورت مثالي همراه آن مومن مي شود و در جلوي او حركت مي كند . هر جا مومن هول وترسي از قيامت را مي بيند ، آن صورت مثالي مي گويد كه نترس غصه نخور الان چيزي از خدا به تو مي رسد كه خوشحال مي شوي و او را دل داري مي دهد . تا وقتي مومن در عرصه ي قيامت اين مراحل را طي مي

ص: 461

كند و در پيشگاه عظمت الهي قرار مي گيرد . خداوند اعمالش را به آساني حساب مي كند و دستور مي دهد او را به بهشت ببرند . مومن به صورت مثالي مي گويد كه خدا به تو خير بدهي كه اين قدر به من كمك دادي و ترس من را ريختي و من را شاد كردي ، تو كه هستي ؟ صورت مثالي مي گويد كه من آن خوشحالي هستم كه تو در قلب مومن انداختي و گره اي از مومن باز كردي . اين تجسم اعمال خودماست . يعني همان سروري كه ايجاد كرديم و اين باعث مي شود كه هول و ترس قيامت به شادي تبديل بشود. ما بايد از اين همه رحمت خدا چيزي جمع كنيم و كاسه ي خودمان را وارونه نگيريم . مرحوم محدث نوري استاد آقا شيخ عباس قمي مي فرمايد كه من در بين اعمال مستحبي بعد از زيارت عاشورا عملي را به ارزشمندي حاجت مومني را برآورده كردن نديدم . به عارفي گفتند كه اگر در دنيا يك ساعت بيشتر وقت نداشته باشي چكار مي كني ؟ او گفت : من دم در مي نشينم كه اگر مومني كاري داشت كار او را راه مي اندازم . بعضي مواقع حضرت علي (ع) در سر ظهر به بيرون دارالعماره مي نشست تا كسي حتي به مقدار كمي معطل نشود و حضرت كارش را راه بيندازد . دسته ي نهم كه از هول قيامت در امان هستند كساني هستند كه بر سر قبر مومني برود و هفت تا انا انزلناه بخواند و اين روايت از امام رضا (ع)

ص: 462

است . زيرا با اين كار براي مومن امنيتي ايجاد كرده ايم و در آنجا در امان هستيم . دهمين دسته كساني هستند كه بجاي كينه جويي با مردم عيب را در خودش پيدا بكند و انگشت اتهام را در مشكلات به سمت مردم نبرد . پيامبر فرمود : اگر كسي نفس خودش را دشمن بداند در قيامت در امان است زيرا فضاي جامعه را ناامن نكرده است .

90-09-06

6/9/90

دل اين سوره فجر پشت اين صبح مبين به تفاسير نگاه تو اگر گرم نبود ، شب ظلماني يخبندان را هيچ از قالب تكرار زدن شرم نبود ، آه اي عالم رباني عشق در كتابي ابدي شرح منظومه ي بيداري ما را بنويس .

سوال – در مورد نفخ صور و آثار آن توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – شروع قيامت با صيحه و فرياد كوبنده اي است . كساني كه در عالم دنيا بسر مي برند با اين صيحه وارد برزخ بشوند و بعد از آن دو تا نفخ توسط حضرت اسرافيل صورت مي گيرد . نفخ اول نفخ مرگ است و كساني كه در عالم بالا هستند مثل ملائك فاني مي شوند و نفخ دوم كه پس از مدتي صورت خواهد گرفت نفخ حيات است كه موجودات مجدد زنده مي شوند و وارد قيامت مي شوند . اولين اثري كه در نفخ اول رخ مي دهد فزع و ترس بسيار شديدي است كه همه را در بر مي گيرد به جز يك عده . قرآن مي فرمايد : همه به فزع مي افتند جز يك عده . شيخ مفيد در كتاب ارشاد نقل

ص: 463

كرده است كه وقتي پيامبر از جنگ تبوك بر مي گشتند ، به يكي از سران كفر كه خيلي به شجاعت معروف بود گفت كه اسلام بياور تا تو در بزرگترين ترس ها در امان باشي . او با قلدري گفت كه من از چيزي نمي ترسم . پيامبر فرمود : تو نمي داني چه اتفاقي خواهد افتاد . همه با نفخ اول صور مي ميرند و با نخ دوم صور همه زنده مي شوند ، آسمان و كوهها به حركت در مي آيند و منهدم مي شوند و در آن روزه همه در فكر خويش هستند . تو در آن روز چكار مي كني ؟ او گفت : اين چيزهاي جديدي كه مي شنوم ترسناك است و همانجا با عده اي كه همراهش بودند به اسلام ايمان آورد . در آن روز اگر كسي در پناه خدا نباشد قطعا كم خواهد آورد . حضرت علي (ع) مناجاتي بنام مناجات مسجد كوفه دارد. خوب است كه گاهي اين مناجات در خلوت قبرستان خوانده بشود و خوب است كه به معاني آن توجه بشود . بعضي از دعاهاي آنرا مي توان در قنوت و سجده نماز خواند . حضرت مي فرمايد: خدايا من از تو پناه و ايمني مي خواهم براي روزي كه هيچ چيز به درد نمي خورد نه مال و نه فرزندان ، سرمايه ي انسان قلب بدون شرك است كه مي تواند به خدا ارائه بدهد ، خدايا از تو امان مي طلبم از آن روزي كه ظالم آنچنان دو دست خودش را از پشيماني به دندان مي گيرد و مي گويد كه

ص: 464

اي كاش با رسول خدا همگامي مي كردم و از او عقب نمي افتم ، خدايا از تو پناه مي خواهم از آن روزي كه مجرمين را با چهره شان مي شناسند موي پيشاني يا پاهاي او را مي كشند و مي برند . (كسي كه در فكرش گناه مي كرده او را از موي پيشاني مي گيرند وكسي كه با پا گناه كرده او را از پا مي گيرند .) ، خدايا از تو امان مي طلبم از آنروزي كه هيچ پدري از فرزندش حمايت نمي كند و هيچ فرزندي به درد پدرش نمي خورد ، وعده ي خدا حق است خدايا از تو ايمني مي طلبم از آن روزي كه معذرت خواهي ظالم به دردش نمي خورد ( در دنيا انسان مي توانست معذرت خواهي بكند و خدا او را مي بخشيد ولي در آن دنيا معذرت خواهي رشدي براي انسان ندارد ) آن موقع فقط عاقبت بد است كه شامل انساني مي شود كه در اين دنيا از خدا معذرت نخواسته است ، خدايا از تو ايمني مي خواهم از آن روزي كه هيچ كسي مال كسي نيست و خدا مالك همه چيز است ( البته الان هم خدا مالك همه چيز است ولي ظهوري ندارد و انسان فكر مي كند كه خودش مالك است) ، خدايا از تو امان مي طلبم از روزي كه هر كسي عزيزاني داشته از آن فراري است (يكي از اين جهت كه نبيند كه خجالت بكشد و يكي از اين جهت كه هركس مشغول كار خودش است ) هر كس مشغول خودش است ، در آن

ص: 465

روز نه تنها از عزيزانش فرار مي كند بلكه مي خواهد آنها را گِرو بگذارد تا خودش خلاص بشود زيرا گرفتاري شديد است و انسان مي خواهد خودش را نجات بدهد . فراز بعدي اين دنيا مولاي يا مولا است . در اين فراز حضرت مي فرمايد كه تو مولا هستي و من عبد هستم و من مشمول بخشش تو هستم زيرا تو بزرگ هستي و اگر قرار است كه كسي ببخشد تو بايد بر من ببخشي زيرا تو غني هستي و من فقير هستم ، خدايا اگر قرار باشد كه كسي بر كسي ترحم كند تو هستي كه بايد به من كمك بدهي ، تو راهنما هستي و من سرگردان ، راه بلد بايد به سرگردان كمك بدهد و من چيزي از خودم ندارم . ما در قرآن داريم كه عده اي از اين هول و اضطراب قيامت در امان هستند . ترس بزرگ آنها را محزون نمي كند و آنها خوش هستند . در روايات ما گفته شده كه ده گروه هستند كه از آن فزع اكبر درامان هستند . دسته ي اول معصومين و كساني كه در پرتوي معصومين و تحت ولايت معصومين زندگي شان را سپري كرده اند . اگر معصومين به آرامش مطلق رسيده اند بخاطر اين است كه به خدا وصل شده اند و هيچ چيز آنها را نگران نمي كند . قرآن مي فرمايد : كساني كه مومن هستند و عمل هم انجام داده اند كه در ايمان وعملشان شرك نيستند ، اين افراد امنيت دارند . امام حسين (ع) در روز عاشورا همه ي عالم مضطرب بودند

ص: 466

كه ولي خدا را آن طور به شهادت مي رسانند . در زيارت اول رجب زيارت امام حسين (ع) داريم : من شهادت مي دهم كه در خون شما پايه هاي عرش خدا لرزيد و مضطراب شد و تمام مخلوقات آسمان و زمني بر شما گريه كردند ، ساكنين آسمان و درياها و بيابان ها . نير تبريزي در ديوان آتشكده مي گويد : اي در غم تو ارض و سماء خون گريسته ماهي به آب و وحش به هامون گريسته ، جعفر آقاي مجتهدي وقتي به اين شعر رسيده بود گفت : يا اباعبدالله من مي دانم تمام عالم در مصيبت تو گريستند ولي من مي خواهم گريه عالم را ببينم . به ايشان صحنه اي نشان دادند كه تمام عالم يك چشم گرياني براي اباعبدالله در عاشورا دارد . محتشم كاشاني مي گويد: در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است . وقتي محتشم به اين مصرع رسيد : گرچه از ملال بري ذات ذوالجلال ،ديگر نتوانست قسمت دوم را بگويد . چه چيزي بگويد كه جسارت به خدا نباشد . خدا بري از ملال است و نتوانست مصرع دوم را بگويد . او خوابيد و در خواب مصرع دوم را به او الهام كردند . بگو: او در دل است و هيچ دلي نيست بي ملال . در روز عاشورا كه همه مضطرب بودند يك دلي بود كه آرام بود و خطاب يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي .... بود . ( آخر سوره ي فجر ) اين نفس آرام متلاطم نمي شود حتي در روز قيامت

ص: 467

. وقتي حضرت ابراهيم را در كوه آتش پرتاب مي كردند ، روايت داريم كه جبرئيل بر او نازل شد و گفت كه تو حاجتي داري ؟ ابراهيم گفت : من به تو احتياجي ندارم ولي به خداي خودم خيلي حاجت دارم و خدا مي داند كه من چه مي خواهم . معصوم و ولي خدا كسي است كه خدا و قدرت او را باور كرده است ، لاحول و لاقوه الا بالله را باوركرده است و باور كرده كه يك برگ بدون قدرت خدا از درخت نمي افتد . بخاطر همين راحت خودش را به خدا مي سپارد و متلاطم نمي شود . كساني كه در تحت ولايت ولي خدا هم هستند از هول قيامت در امان هستند . تحت ولايت معصوم بودن يعني اينكه چارچوب زندگي انسان با معيارهايي كه آنها داده اند تنظيم بشود، بايد و نبايد هايي كه آنها ترسيم كرده اند. معيارهايي كه آنها بيان كرده اند همان معيارهايي است كه خدا براي بندگي تنظيم كرده است و كل زندگي چنين انساني خضوع و يك سجده در مقابل خدا مي شود. در مقابل معيارهاي خدا از خودش چيزي در نمي آورد. چنين فردي در حصار معصومين وارد شده است . اين چارچوب ابتدا با يك اعتقاد شروع مي شود . كسي كه به سرپرستي و امامت آنها اعتقاد دارد ، اين خودش گام بلندي است . كسي كه محبت اهل بيت را دارد و اعتقاد به سرپرستي آنها دارد ، اين خودش ورود به قلعه ي ولايت است . منتها هركس كه بتواند تمام زندگي اش را با آنها تنظيم

ص: 468

كند به آنها نزديكتر است . سلمان بدون اجازه ي اميرالمومنين آب نمي خورد . سلمان در اين مرتبه بود . حالا ممكن است كه كسي در مرتبه اي باشد كه گناهاني هم داشته باشد ، درست است كه گناهان او بد است . از امام كاظم (ع) پرسيدند كه شيعه ي شما گناه هم مي كند ؟ امام فرمود : بله . سوال كردندكه مي شود از آنها تبري بجوييم ؟ امام فرمود : خير ، بايد از اعمال آنها تبري بجوييد . ذات آنها خوب است ولي اعمال شان بد است مثل الماسي كه در لجن افتاده است و مي توان آنرا تطهير كرد . پس ما نبايد نااميد باشيم . بعضي ها محبت اهل بيت را ناديده مي گيرند و مي گويند كه ما بايد فقط عمل را انجام بدهيم . محبت و اعتقاد يك عمل قلبي است و ورود به چارچوب ولايت است . اين باعث مي شود كه ذات الماس بشود. هرچه انسان بتواند اخلاق و رفتارش را به آنها نزديكتر بكند خودش را به كانون معرفت كه معصومين هستند نزديكتر مي كند . آيت اله بهجت هفتاد سال هر روز زيارت عاشورا ، زيارت جامعه كبيره و نماز جعفر طيار مي خواندند ، نماز سحر ايشان ترك نمي شود و هر روز به زيارت يك امام يا امام زاده مي رفتند. بعضي ها مي گويند كه اگر تحت ولايت اينها است ما نمي توانيم اين كارها را بكنيم زيرا وقت نداريم . شايد ما نتوانيم حتي هفت روز اين كارها را انجام بدهيم . حتي اميرالمومنين هم خودش را

ص: 469

در امان نمي دانست . ما وقت هاي هدر زياد داريم . طلبه به مرحوم حاج شيخ انصاري گفت: من يك ساعت مانده به اذان صبح بيدار مي شوم ، خوب است كه در اين ساعت عبادت كنم يا درس بخوانم ؟ ايشان گفتند كه در روز حرف زدن زيادت را ترك كن كه هم به نماز شب برسي و در روز هم به درس خواندن برسي . ما گاهي دو ساعت مسابقه ي فوتبال را مي بينيم و وقت براي مان مهم نيست ولي وقتي به عبادت مي رسيم همان نيم ساعت براي ما مهم مي شود. تمام كارشناسان اين برنامه گفته اند كه مي شود كل زندگي را به بندگي تبديل كرد . ما نمي خواهيم عبادت را از زندگي جدا بكنيم . زندگي معمولي انسان مي تواند عبادت باشد. انسان بايد سعي بكند كه تمام اعمالش را از يك فيلتر رضايت معصوم كه همان رضايت خداست عبور بدهد . اگر انسان همه ي كارهاي روزمره را در چارچوب و معيار قرار بدهد همه ي اينها سجده مي شود. خوشا آنان كه دائم در نمازند . نشانه ي ملموس كه انسان بتواند خودش را بسنجد كه ببيند راهش چقدر همگام با معصوم است ، اين است كه خودش را با گذشته مقايسه كند و ببيند كه ترازويش چقدر حساس تر شده است . من بايد خودم را با ده سال پيش مقايسه كنم و ببينيم كه ترازوي من در وزن كردن گناهان حساس تر شده است يا خير . مثلا اگر قبلا نسبت به مال حرام يا شبه ناك بي تفاوت بودم اما

ص: 470

الان مي ترسم و نسبت به آن حساس شده ام و بي تفاوت نيستم . اين نشانه ي رشد است . بعضي از ترازوها مثقال ها را حساب مي كند زيرا خيلي حساس است ولي بعضي از ترازو ها حتي كيلوها را هم حساب نمي كند. قرآن مي فرمايد : وقتي شيطان به يك مومن نزديك مي شود تمام وجودشان آژير مي كشد و حساس مي شوند. مرحوم عبدالكريم حائري يزدي اگر به سمت غذايي دست مي بردند كه نمي دانستند حرام است ، حالت تهوع به او دست مي داد . ايشان اينقدر تمرين كرده بود كه وجودشان با حرام هيچ سنخيتي نداشت. اياشندر ميهماني رفته بودند تا آمدند ميوه را بردارند دست كشيدند . صاحب خانه اصرار كرد كه من خمس ميوه ها را داده ام . ايشان فرمودند كه من وقتي دستم را به سمت اين مبوه ها بردم حالت تهوع به من دست داد. بعد طرف فهميد كه پسرش بخاطر اينكه ميهمان داشته اند ميوه ها را از باغ همسايه بدون اجازه چيده است . حساسيت ترازوها با هم فرق دارد . هر كس بايد خودش را با خودش مقايسه كند نه با ديگران . اگر ترازوي ما حساسيتش را از دست داده است معلوم مي شود كه ما از ولايت دور شده ايم . ولي اگر ما حساس تر شده باشيم يعني به كانون پاكي نزديكتر شده ايم .

سوال – آيات پاياني سوره ي احزاب را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه هفتاد مي فرمايد: اي مومنين كساني كه اعتقاد داريد در عمل هم خدا را مراقب باشيد كلامتان حق

ص: 471

و محكم باشد. قول سديد دو ويژگي دارد . يكي اينكه دروغ نباشد و ديگري اينكه بيهوده نباشد و مفيد باشد. اين گفتار ميتواند انسان را بهشتي يا جهنمي بكند . روايت داريم كه هر روز صبح با ساير اعضا احوال پرسي مي كند .اعضا و جوارح مي گويند كه اگر تو بگذاري ما خوب هستيم .هيچ اعضاي مثل زبان نمي تواند پرگناه باشد . سي گناه از زبان امكان پذير است . مي فرمايد : اگر انسان بتواند زبان را كنترل كند زندگي تان خوب مي شود و گناهانتان بخشوده مي كند و اطاعت از خدا و رسول شما را به سعادت مي رساند.

90-08-29

29/8/90

سوال – در مورد نفخ صور در روز قيامت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – اولين مرحله اي كه در روز قيامت بوجود مي آيد صيحه ي آسماني و نفخ صور است . در بوجود آمدن عرصه ي قيامت اولين اتفاقي كه بوجود مي آيد همان صيحه ي آسماني است . علامه طباطبايي در رساله ي توحيديه مي فرمايند : ابتدا صيحه اي زده مي شود كه همان نفخ صور است، در اثر اين صيحه ي آسماني كه بسيار بلند و كوبنده است افرادي كه در دنيا هستند قالب تهي مي كنند و از دنيا مي روند . تمام كساني كه در آن موقع زنده هستند ، همه از بين مي روند و وارد برزخ مي شوند. در سوره ي ياسين اين صيحه را توضيح داده است . آيه 48 سوره ي ياسين مي فرمايد : افرادي كه از آخرت غافل هستند با مسخره مي گويند : اين روزي

ص: 472

كه وعده مي دهيد چه موقع مي آيد ؟ اينها منتظر چيزي نباشند جز يك صيحه و با آن صيحه كار همه تمام مي شود. اين صدا همه را فرا مي گيرد در حاليكه آنها در مسائل دنيايي مشغول مخاصمه بودند . آنها نه فرصت مي كنند كه وصيتي بكنند نه به خانواده شان سر بزنند . امام صادق (ع) مي فرمايد : اين صيحه ي آسماني در آخرالزمان است . و افراد با هم در بازارها چانه مي زنند و در جا مي ميرند . (با اين صيحه ي حيات عالم دنيا تمام مي شود .) هيچ كدام فرصت نمي كنند كه به منزلشان برگردند و سفارش و وصيتي بكنند . در روايت داريم كه قيامت ناگهان فرا مي رسد . و آنها غافلگير مي شوند . پيامبر مي فرمايد : اين حادثه چنان غافلگيرانه است كه در حاليكه دو نفر پارچه اي را باز كرده اند ديگر فرصت نمي كنند كه پارچه را ببندند و دنيا تمام مي شود. شخصي كه لقمه اي را برداشته و هنوز آنرا به دهان نبرده است با اين صيحه ي از دنيا مي رود . در زمان ما نمونه هاي خوبي براي صيحه داريم . مواد انفجاري صداي بلندي ايجاد مي كند . گاهي موج اين انفجارها به قدري شديد است كه ساختمان ها را خراب مي كند يا باعث كرشدن افرادي مي شود. حتي مي تواند بدن افردي را متلاشي بكند . اين يك چيز دست ساخته ي بشر است كه چنين موجي درست مي كند ولي صيحه ي آسماني دست ساخته ي بشر نيست .

ص: 473

وقتي همه به عالم برزخ ورود پيدا كردند دو تا دميدن در صور صورت مي گيرد . كلمه ي نفخ صور در قرآن دوازده مرتبه آمده است كه توسط اسرافيل صورت مي گيرد . نفخ يعني دميدن و صور هم به معناي شيپور است . براي يكسري اعلان هاي عمومي از شيپور استفاده مي كنند. دو تا نفخ صور توسط اسرافيل كه ملك مقرب الهي است دميده مي شود . يك نفخ دميدني براي مردن است كه نفخ مرگ است كه تمام افرادي كه در برزخ هستند همه مي ميرند جن و ملائك هم مي ميرند . بعد از مدتي نفخ دومي دميده مي شود . در روايتي داريم كه فاصله ي اين دو نفخ چهل سال است . اما ما نمي دانيم كه اين چهل سال چهل سال دنيايي است يا چهل سال آخرتي است . پس بين نفخ مرگ و نفخ دوم كه نفخ احيا است فاصله است . در نفح دوم روح به بدن ها برگردانده مي شود و وارد عرصه ي محشر مي شوند .

تمام ملائكه كارگزاران الهي هستند كه هر كدام كاري دارند . رئوساي ملائك چهار تا فرشته هستند كه همان ملائك مقرب هستند . مَلكي كه مامور رزق است كه حضرت ميكائيل است و رزق هاي مادي و معنوي را تقسيم مي كند . ملكي كه مامور آگاهي و علم است و وحي را مي آورد حضرت جبرئيل و ملك زير دست او است . ملكي كه واسطه در مرگ است و قبض روح به دست اوست ،عزرائيل است . حضرت اسرافيل ملكي است كه واسطه در

ص: 474

حيات است . بچه هايي كه بدنيا مي آيند و در جنين روح بر آنها دميده مي شود توسط اسرافيل انجام مي شود. دو تا نفخ صور را اسرافيل دارد كه يك مرگ عمومي براي همه و يك حيات عمومي براي همه است . اين كار حضرت اسرافيل است كه در بعضي از روايات داريم كه اسرافيل مقرب ترين ملك است و اولين ملكي است كه بر آدم سجده كرد . حيات همه موجودات و از جمله ملائك بدست او است و از اينجا مي توان عظمت اين ملك را فهميد . ممكن است كه اين سوال پيش بيايد كه واسطه مرگ حضرت عزرائيل است ، پس چرا الان حضرت اسرافيل در صور مي دمد و همه مي ميرند . در واقع حضرت عزرائيل واسطه مرگ انسانهايي است كه در دنيا هستند و بايد به برزخ منتقل بشوند . اما كساني كه در برزخ هستند و موجودات ديگر و حتي خود ملائك مقرب ، واسطه ي مرگ شان توسط حضرت اسرافيل است .

به تعبير علامه طباطبايي ، دميدن حضرت اسرافيل در شيپور يك تعبير كنايه از باب تشبيهي است . همان طور وقتي كه يك قافله اي مي خواهد حركت بكند يا بايستد ، شيپور دميده مي شود. حضرت اسرافيل هم براي توقف جهان و از كار افتادن همه ي موجودات زنده شيپوري مي دمد و اين براي تقريب به ذهن است . به اين صورت نيست كه شيپور و بوقي باشد بلكه اين تشبيه است . احتمال بعدي اين است كه اين تشبيه نيست بلكه اسرافيل براي ميراندن و زنده كردن موجودات يك

ص: 475

ابزاري دارد . آن ابزار بگونه اي اين دم الهي و نفس رحماني را به اذن خدا وارد مي كند كه آن دم به هر كسي بخورد در دفعه ي اول باعث مرگش و در دفعه ي دوم باعث زنده شدن آن مي شود. آن دم و نفس رحماني به همه مي خورد ولي شيپور شبيه شيپورهاي اين دنيايي نيست . آن ابزار شبيه به شيپور است. عظمت آن ابزار عظمت كل آسمان و زمين است . امام سجاد (ع) فرمود : صور اسرافيل شاخ بزرگي است كه دو طرف دارد . ( از يك طرف دميده مي شود و دو تا خروجي دارد كه يك خروجي براي عالم پايين يا زمين است و يك خروجي براي موجودات آسماني است ) كه فاصله ي اين دو سر به اندازه ي فاصله ي آسمان و زمين است و همه جا را فرا گرفته است . هيچ موجودي نيست كه دم به آن نخورد . پس اين يك شيپور معمولي نيست و يك ابزار براي رساندن دم الهي به همه ي موجودات است . پيامبر فرمود : اين شيپور مادي نيست و يك موجود مجرد نوري است . اين شيپور سوراخ هايي به تعداد افراد موجودات عالم دارد . دميدن موضوعيت دارد نه صدا . هر كدام از اين نفخ هاي صور آثاري دارد . نفخ اول كه در اثر آن همه ي موجودات مي ميرند اولين اثرش اين است كه يك هولي در همه ي موجودات بوجود مي آيد و در اثر همان فزع موجودات از دنيا مي روند يعني يك مرگ توام با وحشت .

ص: 476

در قرآن داريم : روزي كه در صور دميده بشود و همه ي آنهايي كه در آسمان و زمين هستند دچار اضطراب و فزع مي شوند مگر يك عده اي كه خدا بخواهد . وقتي در شيپور دميده مي شود آن روز ، روز هولناكي براي كافرين است . در سوره ي زمر آيه 90 مي فرمايد : هر كس كه به آخرت حسنه اي بياورد خدا به آنها جزاي بهتري مي دهد و از فزع و ترس روز قيامت در امان هستند . حسنه يعني خوبي مطلق كه در آن بدي نباشد . حسنه ولايت اميرالمومنين است . كسي كه اين ولايت را با خودش بياورد در امان است . داريم كه ولايت اميرالمومنين دژي است كه هر كسي وارد ولايت بشود ايمن است .زيرا ولايت اميرالمومنين همان ولايت خداست . كسي كه تحت سرپرستي خدا زندگي اش را اداره كرده است و اهل ولايت است از فزع در امان است . وقتي حادثه ي قيامت اتفاق مي افتد همه ي كرات درگير اين حادثه مي شوند . وقتي در كرات و كهكشان ها زلزله پيش بيايد خيلي هول و ترس دارد . قرآن مي فرمايد : در آن روز چشمها خاضع ، گريان و ترسان است . در همان روز يك عده خندان هستند . پيامبر فرمود كه سه تا چشم هستند كه در آن روزي كه همه گريان هستند آنها خندان هستند : چشمي كه از خشيت خدا در اين دنيا گريه داشته باشد ( اگر كسي اشك چشم نداشته باشد بايد خودش را درمان كند . امام سجاد (ع) مي فرمايد

ص: 477

: خدايا گِله مي كنم از چشمي كه خشك باشد ) ، چشمي كه از حرام چشم پوشيده است و از نگاه حرام پر نشده است ( اگر نگاه آلوده باشد قلب را بشدت آزار مي دهد .مرحوم آيت الله قاضي آنقدر مراقب چشمش بود كه چشم ترس شده بود و و قتي به نامحرمي مي رسيد چشمش ناخودآگاه فرو مي افتاد . مرحوم حائري يزدي مي گفت كه اگر من در خواب هم نامحرمي ببينم چشم مي پوشم . يكي از شاگردان آيت الله ارباب گفت : استاد ما قسم مي خورد كه من نود سال عمر دارم ولي يك نگاه حرام نداشته ام ) .

انشاء الله ما از كساني باشيم كه از فزع روز قيامت به دور باشيم .

90-08-22

سمت خدا – 22/8/90

آقاي عالي

سوال – هرجا كه سر زدم همه در مرز بودن است ، كو مرز تازه اي كه فرا تر ز بودن است . پروانه وار بال و پر گر گرفته ام ، پروانه ي عبور من از مرز بودن است . كو عمر خضر ، رو طلب مرگ سرخ كن ، كين شيوه جاودانه ترين طرز بودن است . خاموش مي شويم و فراموش مي شويم ، ما را اگر كه وسوسه در سر، ز بودن است .

سوال – در خصوص قيامت توضيح بفرماييد.

پاسخ – بعد از عالم برزخ ،وارد مرحله ي بسيار هولناك و بسيار عظيمي مي شويم كه عالم قيامت است . صحنه هاي عجيبي در قيامت اتفاق مي افتد كه شايد تصور برخي از صحنه هاي آن براي ما مشكل باشد

ص: 478

. زماني كه قرآن مي خواهد قيامت را توصيف كند مي فرمايد: قيامت سنگين است . بار گراني بر آسمانيان و بر اهل زمين است . قيامت به ناگهان فرا مي رسد . در روايتي داريم كه حضرت عيسي (ع) از جبرائيل پرسيدند كه قيامت چه زماني فرا مي رسد؟ حضرت جبرائيل وقتي اسم قيامت را شنيدند به خود لرزيدند . سپس گفتند كه از كسي چيزي پرسيدي كه در اين مسئله داناتر از شما نيست . فقط همينقدر به شما بگويم كه بر آسمان ها و زمين سنگين است . و ناگهان فرا مي رسد . علامه مجلسي در جلد شانزده بحار الانوار نقل كرده كه امام باقر (ع) فرمودند : روزي پيامبر اكرم (ص) و جبرائيل نشسته بودند . يك مرتبه جبرائيل به عالم بالا توجهي كرد . و رنگ او تغيير كرد . در روايت است كه پيامبر فرمودند جبرائيل از ترس زرد شد . به همان نقطه اي كه او نگاه كرد ، من هم نگاه كردم . ديدم فرشته ي بسيار عظيمي كه مغرب و مشرق عالم را پر كرده بود ، به طرف پايين آمده و به من نزديك شد. گفت: يا محمد (ص) خداي متعال فرموده كه من تو را بين دو چيز مخير كنم . اينكه پادشاه يا سلطاني باشي يا عبد و بنده باشي . پيامبر مي فرمايد من به جبرائيل نگاه كردم ديدم كه حال او به حالت عادي بازگشت . بعد به من گفت كه يا رسول الله (ص) انتخاب كن كه عبد باشي . پيامبر اكرم (ص) فرمود كه من مي خواهم عبد

ص: 479

و بنده اي از بندگان خدا باشم . آن فرشته بازگشت . پيامبراكرم (ص) از جبرائيل سوال كردند : چرا حال تو تغيير كرد ؟ از ترس و نگراني تو من به قدري هراسناك شدم كه تا بحال اينقدر نگران نشده بودم . جبرائيل گفت : يا رسول الله اين ملك را مي شناسيد ؟ اين ملك اسرافيل بود . ( دربين ملائك مقرب الهي كه چهار ملك هستند . طبق روايات اسرافيل از همه مقرب تر است ) . جبرائيل گفت : از زمان خلق آسمان ها و زمين تا به امروز اين ملك به عالم پايين نيامده بود . الان كه اينجا آمد من فكر كردم كه براي امر قيامت آمده است . به همين خاطر ترسيدم . بعد از آن متوجه شدم كه مأموريتي دارد . آمده است كه شما را بين اين دو امر مخير كند . برخي از افرادي كه اين موضوع را مي فهميدند ، خيلي مي ترسيدند . موي برخي از مردگاني كه حضرت عيسي (ع) زنده مي كرد از ترس سفيد شده بود . زماني كه حضرت عيسي (ع) پسر حضرت نوح را زنده كرد، همه ديدند كه موي او سفيد است . حضرت عيسي سوال كردند كه شما در همين سن پيري از دنيا رفتيد؟ گفت من جوان بودم . اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده كرديد گمان كردم كه بخاطر قيامت بلند شده ام . به همين خاطر از ترس موهاي سر من سفيد شد. البته قيامت براي همه هولناك نيست . در قرآن هم آمده است كه برخي از افراد

ص: 480

از قيامت در امان هستند . البته اينطور نيست كه كسي از قبل تضميني داشته باشد كه از قيامت نترسد . وقتي كه پيامبر(ص) و اولياي خدا اينگونه ترس داشتند . ما چقدر مي توانيم مطمئن باشيم؟ هرزماني پيامبر اكرم (ص) ياد قيامت مي كردند ، رنگ ايشان عوض شده و اشك مي ريختند . شايد برخي از دوستاني كه به قم مشرف شده و نماز حضرت آيت الله بهجت را بودند فراموش نكنند . اين بزرگوار نمازهاي عجيبي داشتند . بدون استثناء در همه ي نماز ها منقلب مي شدند. اما نماز شب جمعه ي ايشان نماز ديگري بود . گويي در و ديوار مسجد گريه مي كرد . ايشان در شب هاي جمعه در ركعت اول بعد از حمد سوره ي جمعه را مي خواندند . در ركعت دوم بعد از حمد سوره ي ديگري را مي خواندند. زماني كه سوره ي جمعه را مي خواندند و به اين آيه مي رسيدند كه مي گويد اي پيامبر به مردم بگو آن مرگي كه از آن فرار مي كنيد ، يك روز به سراغ شما مي آيد . شما را به محضر آن كسي مي برند كه به همه چيز عالم است . هم به پنهان و هم به ظاهر شما آگاه است . خدا به آن كارهايي كه مي كرديد خبر مي دهد . آيت الله بهجت به اينجا كه مي رسيدند ، كاملاً مشخص بود كه منقلب شده اند . در ركعت دوم زماني كه به اين آيه مي رسيدند كه مي گويد اي پيامبر به مردم تذكر بده و آنها را

ص: 481

موعظه كن شايد فايده اي داشته باشد . اما آن كسي از موعظه ها و تذكرات تو نفع مي برد كه دل زنده اي داشته و خدا ترس باشد . آدم شقي و كسي كه قساوت دل، او را گرفته از اين موعظه ها دوري مي كند . آن كسي است كه وارد بزرگترين آتش مي شود . آيت الله بهجت به اينجا كه مي رسيد سكوت مي كرد . گويي ديگر توان خواندن نداشت . ما درروايت داريم كه آتش هاي دنيا نسبت به آتش قيامت هفتاد مرتبه تنزل پيدا كرده اند . شما حتي نمي توانيد نزديك آتش كوره هاي ذوب آهن و يا ريخته گري ها شويد . با اين حال اين آتش هفتاد مرتبه تنزل يافته ي آتش جهنم است . البته در جهنم تنها آتش نيست بلكه چيزهاي ديگري هم است كه عذاب آن از آتش بيشتر است . آقاي بهجت بعد از چند لحظه با يك صداي بسيار ضعيف ادامه ي آيه را قرائت مي كردند . آن كسي كه در آن آتش بزرگ رفته نه مي ميرد كه رهايي پيدا كند و نه مي تواند زندگي كند . بين مرگ و زندگي دست و پا مي زند . آقاي بهجت هفتاد سال ، هر روز زيارت عاشورا ، زيارت جامعه ي كبيره ، نماز جعفر طيار مي خواندند و هر روز بين الطلوعين بيدار بودند . و هر روز نيز به زيارت حرم مي رفتند . آن موقعي كه در نجف بودند به زيارت حرم آن مكان مي رفتند و زماني كه قم بودند به زيارت حرم حضرت

ص: 482

معصومه (س) و زماني كه در مشهد بودند به زيارت حرم حضرت امام رضا (ع) مي رفتند . گاهي ما هفتاد روز و يا هفت روز هم نمي توانيم اين كار را بكنيم . اما ايشان هفتاد سال اين كار را تكرار مي كردند . اما باز هم اينگونه ترس داشتند . درجات معرفت انسان متفاوت است و نسبت به اين درجات ، حالات فرد نيز مختلف است . ما نيز بايد يك شباهتي با انبياء و اوليا و يا اين كساني كه شاگردان آنها بودند داشته باشيم . اما گاهي اوقات حتي ترس آن را هم نداريم . يك نفر پيامك زده بود به اين مضمون كه من با اينكه گناهان بزرگي مرتكب شده ام كه خدا مي داند ، اما ترسي از مرگ و عالم آخرت ندارم . در جواب ايشان بايد گفت كه يا شما نمي دانيد گناه چيست و چه عواقبي دارد و يا مرگ و آخرت را نمي شناسيد . وگرنه اگر انسان مرگ را شناخته و بداند كه به چه جايي مي رود و يا حتي احتمال آن را بدهد، بسيار تكان دهنده است . درروايت است كه اميرالمومنين (ع) زماني كه حاكم بودند، به نزديك بازار مي آمدند و از اينكه مي ديدند همه مشغول كار خود هستند گريه مي كردند . مي فرمودند: بندگان خدا بانگ كوچ زده اند ، حواس خود را جمع كرده و غافل نباشيد . يك ابديتي در پيش داريد . اين سال هاي كوتاه كه به اندازه ي يك پلك به هم زدن هم نيست ، شما را مشغول نكند . اين

ص: 483

حالات را اين بندگان بزرگ الهي داشته اند . گاهي برخي از جملات براي ما يك تخيلي ايجاد مي كند . اميرالمومنين (ع) اينگونه مي فرمودند، ولي گاهي برخي از ما مي گوييم كه ما علي داريم چه غم داريم . گويي اميرالمومنين (ع) خداي نخواسته يك بيمه ي گناهي است كه به ما مي گويد شما هركاري مي خواهيد بكنيد . يك نفر از حضرت سوال كرد كه چرا شما اينقدر عبادت مي كنيد ؟ ايشان فرمود : مي ترسم به برادرم رسول خدا نرسم . يك زماني امام سجاد (ع) روي چهار دست و پا حركت مي كردند . از بسياري سجده وركوع نمي توانستند روي پاي خود بايستند . امام باقر(ع) فرزند ايشان مي فرمايد كه من نوجوان بودم . وقتي پدر خود را با پيشاني پينه بسته و چهره ي نوراني ديدم كه اين چنين چهار دست و پا حركت مي كند ، گريه كردم . گفتم: پدر جان شما خيلي سخت مي گيريد . امام سجاد (ع) فرمود : فرزندم كتاب جدم علي (ع) را بياور . وقتي كتاب اميرالمومنين كه حالاتي از ايشان در آن نوشته شده بود را آوردم . امام سجاد (ع) چند ورقي را نگاه كرده و آن را كنار گذاشتند . سپس فرمودند : چه كسي مي تواند به عبادت هاي علي (ع) برسد. حضرت علي (ع) اينگونه بودند .آنوقت گاهي برخي از ما مي گوييم كه علي داريم چه غم داريم . با اين حرف گويي مي خواهيم بابي از تنبلي رابراي خود باز كنيم . يك شاعري بود به اسم حاجب كه شعري

ص: 484

به اين مضمون گفت كه حاجب اگر معامله ي حشر با علي است ، آسوده باش هرچه بخواهي گناه كن . آن حضرت را در خواب ديد . ايشان فرمود: اين چه حرف اشتباهي است كه زدي ؟ اينگونه بگو : حاجب اگر معامله ي حشر با علي است ، شرم از رخ علي كن و كمتر گناه كن . كسي كه وارد ولايت اميرالمومنين (ع) مي شود اهل عمل است . در روايت است كساني كه اهل ولايت هستند ، اهل تقوا بوده و در آن شهري كه آنها زندگي مي كنند از همه باتقوا تر و خدا ترس تر هستند . كساني كه اهل ولايت هستند حقوق ديگران را رعايت مي كنند . يك عده اي براي ديدن امام رضا(ع) به مرو رفتند . خادم ايشان به نزديك در آمده و گفت چكار داريد ؟ گفتند ما يك عده از شيعيان اميرالمومنين (ع) هستيم و از راه دور آمده ايم كه به خدمت امام رضا(ع) برسيم. خادم به نزد امام رضا(ع) آمده و گفت يك عده از شيعيان جد شما هستند و مي خواهند با شما ملاقات كنند . امام فرمودند بگوييد بروند من الان فرصت ندارم . خادم به آنها گفت برويد امام وقت ندارند . فردا آمدند بازهم امام ايشان را نپذيرفتند . در روايت است كه تا دو ماه امام رضا (ع) ايشان را راه ندادند . بعد از دو ماه آنها به خادم گفتند از آقا بپرسيد مگر ما چه جفايي كرده ايم كه اينگونه ما را دشمن شاد مي كنيد. حضرت فرمود : مي توانيد داخل شويد .

ص: 485

سپس به آنها فرمود : شما واجبات خدا را درست انجام نمي دهيد .حرام هاي خدا را مرتكب شده و حقوق يكديگر را هم مراعات نمي كنيد . آنوقت مي خواهيد من شما را به خانه ي خود راه بدهم . شيعه كسي است كه از همه اهل عمل تر و باتقواتر است . ما كه شيعه ي اميرالمومنين (ع) سعي كنيم كه به سمت قله هايي كه اهل بيت دوست داشتند ، برويم . به تعبير امام رضا (ع) شيعه كسي است كه در زندگي او حضرت علي (ع) و اهل بيت وارد شده باشند . حضرت امير(ع) فرمود كه شما نمي توانيد مانند من باشيد ولي زحمت خود را بكشيد . ما هم دست شما را مي گيريم . شفاعت مربوط به كسي است كه در كلاس اهل بيت نشسته و احياناً در جايي كم آورده است . در اين صورت اهل بيت به او كمك مي كنند . امام صادق (ع) فرمود كه روزغدير در عالم بالا، به معناي روز عهد است . يعني روزي است كه ما بايد تجديد عهد كنيم . اينكه كارهايي كه از ما خواسته شده، انجام داده ايم يا خير. امام ما خداترس و اهل عمل بود . اين را نيز به ما توصيه مي كند.

سوال – آيا قيامت ذاتاً هولناك است؟

پاسخ – در مورد قيامت ما به طور كلي سه مرحله بحث داريم . اولين مرحله اي كه بايد در ارتباط با آن بحث كنيم ، نفخ صور است . همان دميدن حضرت اسرافيل در صور است . نفخ صور باعث ميراندن يك عده

ص: 486

و بعد از آن زنده شدن تمام اموات خواهد شد . مرحله ي دوم قيامت : بعد از اينكه همه از قبر ها برخواسته و روح به جسم بازگشت و تعلق دوباره گرفت . و همه در عرصه ي محشر جمع شدند . تمام خلايق و انسان ها از اولين تا آخرين حضور پيدا مي كنند . همه ي انسان ها بايد در صحنه ي محشر ، از توقف گاه هايي عبور كنند . به تعبير قرآن و برخي روايات عقبه ها و گردنه هايي وجود دارد . شما ديده ايد كه در كوه ها گاهي اوقات گردنه هاي صعب العبوري وجود دارد . اين هم به همين صورت است . كلاً پنجاه توقفگاه است كه ما بايد در هركدام از آنها توقف كنيم. جماعت محشر بايد حركت كرده و به هركدام از اين توقفگاه ها برسند . البته هركسي حساب خود را دارد و اينطور نيست كه مثلاً در صف بايستند . هيچ كس به ديگري كاري نداشته و مشغول كار خود است . اگر كسي از اين توقفگاه هاي پنجاه گانه عبور كرد به جزايي كه يا بهشت و يا جهنم است، مي رسد. اينجا ديگر ابدي و جاودانه است . كسي كه وارد بهشت مي شود ديگر بيرون نمي آيد . اما كسي كه وارد جهنم مي شود تا زماني كه تطهير شود در آنجا باقي مي ماند. در جهنم سختي هايي را مي چشيم كه باز تاب اعمال خود ما در دنيا است . به تعبير مكرر قرآن ، سختي ها و آساني هاي آخرت فقط مربوط به اعمال انسان در

ص: 487

دنيا است .

سوال –در خصوص سوره ي لقمان آيات بيست تا بيست و هشت توضيح بفرماييد.

پاسخ- در آيه ي بيست اين سوره خداوند متعال مي فرمايد: نمي بينيد كه خدا همه ي موجودات آسمان و زمين را مسخر و در خدمت انسان قرار داد . گويي همه چيز مقدمه اي است براي اينكه در خدمت انسان باشد و انسان بتواند رشد كند. خدا نعمت هاي خود را گسترده و فراوان سرازير كرد . نعمت هاي ظاهري همين نعمت هاي مادي است كه به چشم مي آيد . مانند بدن سالم ، خانواده ي آبرومند ، عقل و هوش و غيره . اما نعمت هاي باطني ، نعمت هاي معنوي است . مثل معرفت به خدا ، دين ، حب اهل بيت وغيره كه خيلي اوقات ناديده مي گيريم . من زماني خدمت آيت الله اراكي ره بودم . ايشان اشك مي ريخت و نعمت هاي خدا را اسم مي برد . كه اگر من الان بگويم شايد برخي بخندند . ايشان مي گفت : خدا ابروي ما را بالاي چشم قرار داده است . اگر اين ابرو زير چشم بود چقدر زشت بود . انگشت ها با هم مساوي نيست . اگر مساوي بود ما يك دكمه را هم نمي توانستيم ببنديم . اينها چيزهايي است كه به چشم نمي آيد و ما فكر مي كنيم عادي است . هرچقدر انسان لطيف تر باشد ، اين نعمت ها بيشتر به چشم او مي آيد. در اين آيه خداوند مي فرمايد كه نعمت هاي مادي و معنوي خود را سرازير كرده است. اما با

ص: 488

اين وجود بازهم برخي از مردم با خدا جدل مي كنند . بدون اينكه علمي داشته باشند و يا فطرت، آنها را راهنمايي كند . و نه اينكه كتاب آسماني آنها را هدايت كند . يعني بدون هيچ حجت و دليلي اين كار را مي كنند . اينها همه نعمت ها و نشانه هايي است براي اينكه انسان ، با خداوند آشتي كند. اما باز هم لجوجانه بر روي موضع خود مي ايستد .

سوال – لطفاً چند كتاب درخصوص رجعت معرفي بفرماييد.

كتاب بازگشت به دنيا در پايان تاريخ – از آقاي خدامراد سليميان . كتاب ارزنده اي است كه بسيارروان درخصوص رجعت نوشته شده است. از انتشارات بوستان كتاب . كتاب دوم : عصر شكوهمند رجعت است . از آقاي محمد رضا اكبري. كتابي است كه در آن رواياتي كه درخصوص رجعت است به خوبي بررسي شده است . كتاب سوم : رجعت بازگشت بزرگ در هنگام ظهور است . از آقاي حسين شهميري. كتاب چهارم : زيبايي مرگ در كلام عارفان . از آقاي محمد جواد شعباني مفرد.

سوال – در خصوص زمان هاي توقف در زمان حشر توضيح بفرماييد.

پاسخ – در قرآن در سوره ي معارج خداوند متعال فرموده كه ملائكه و روح كه كارگزاران حكومت الهي هستند بالا مي روند، گويي كار آنها تمام شده است . روز قيامت همان روز محشر است . اين يك روز است اما روزي كه به تعبير قرآن به اندازه ي پنجاه هزار سال است . البته مي تواند نسبت به افراد متفاوت باشد . در روايتي از امام صادق (ع) است كه

ص: 489

قيامت پنجاه موقف است كه هركدام هزار سال طول مي كشد. در جلد هفت بحارالانوار روايت شده كه امام صادق (ع) فرمود : خود شما در اينجا به حساب خود رسيدگي كنيد ، قبل از اينكه در قيامت از شما حساب بكشند . در قيامت هر موقف هزار سال است . مرحوم شيخ صدوق قرموده كه در هركدام از اين توقف گاه ها يك تكليفي از تكاليف بررسي مي شود . يك موقف مربوط به نماز . يكي مربوط به ذكات است . يكي مربوط به ولايت است . يكي مربوط به صله ي رحم است . يكي مربوط به حق الناس است . كه در روايت است اسم آن مرصاد است . مرصاد در آيه ي قرآن نيز آمده است . پيامبر فرمودند : در همين مرصاد كه توقفگاهي است كه حق الناس را بررسي مي كنند ، مي دانيد مفلس چه كسي است ؟ اصحاب گفتند : مفلس كسي است كه پولي نداشته و هزينه هاي زيادي بر روي دوش او است . پيامبر(ص) فرمودند : نه مفلس كسي است كه با كوله باري از خيرات و حسنات وارد موقف مرصاد مي شود . اما آنجا طلبكاران او را مي آورند . چون حق الناس است و بايد از آنها حلاليت بطلبد . در آنجا آنقدر بايد از كيسه ي خيرات خود به اين طلبكاران بدهد تا او را حلال كنند . همه چون نياز دارند ، به سادگي فرد را حلال نمي كنند . اگر اين كيسه ي خيرات تمام شد ، از گناهان فرد طلبكار برداشته و داخل كيسه ي او

ص: 490

مي گذارند . مفلس اين فرد است كه ابتدا با كيسه اي از حسنات وارد شده ، اما الان كيسه اي پر از گناهان دارد . نبايد گفت كه اين مسئله خلاف قرآن است . البته قرآن گفته است كه كسي گناه ديگري را بردوش نمي كشد . پس چطور گناه ديگران را بر روي دوش ما مي گذارند . اين گناه ديگران ، درواقع تاوان عمل خود ما است . ما كه در دنيا ظلمي كرده ايم و حالا بايد از آن افراد حلاليت بطلبيم . در دنيا مي توانستيم با دو كلمه حلاليت بطلبيم . يا از اول مراقب بوديم كه حقي از ديگران ضايع نمي كرديم . در قيامت بايد حلاليت طلبيد، اما كسي پول نياز ندارد . حسنات هم كه تمام شده است . بنابراين بايد باري از دوش فرد طلبكار برداريم تا ما را حلال كند . وگرنه بايد در اين موقف هزار سال باقي بمانيم . يك آيه ي ديگري در سوره ي حج است كه گفته زمان روز قيامت هزار سال است . اما در سوره ي ديگري پنجاه هزار سال گفته است . البته اينها با هم منافات ندارد . چون آيه ي سوره ي حج تنها يك موقف را گفته است . گاهي مي پرسند مگر سال از گردش زمين به دور خورشيد بوجود نمي آيد ؟ در قيامت به فرموده ي قرآن ، خورشيد و زمين وجود ندارد ، پس اين سال چگونه است . جواب در خود آيه آمده است . منظور پنجاه هزار سال، از سال هايي است كه شما مي شماريد .

ص: 491

يعني مقدار آن طولاني است و اگر شما بخواهيد با مقياس هاي دنيايي آن را اندازه بگيريد، به اندازه ي پنجاه هزار سال است . از پيامبر(ص) سوال كردند كه اين مدت خيلي طولاني است . با وجود پنجاه هزار سال ديگر رمقي نداريم كه به بهشت برسيم . پيامبر(ص) فرمود: قسم به خدايي كه جان من در دست او است . براي يك مومن از خواندن يك نماز واجب كمتر طول مي كشد . مومن بايد تا آنجا كه مي تواند نماز اول وقت بخواند . نماز خود را بي جهت قضا نكند . مي تواند اين پنجاه هزار سال را با نماز كوتاه كند . بنابراين براي شخص مومن سريع مي گذرد. افرادي كه اهل ولايت هستند ، از ترس روز قيامت در امان خواهند بود . البته اهل ولايت بايد تلاش كند . در جايي كه مشكل پيدا كردند، ولايت از آنها دست گيري خواهد كرد .

90-08-17

سمت خدا – 17/8/90

آقاي عالي

عمري بجز بيهوده بودن سر نكرديم ، تقويم ها گفتند و ما باور نكرديم . در خاك شد صد غنچه در فصل شكفتن، ما نيز جز خاكستري بر سر نكرديم . دل در تب لبيك تاول زد ولي ما ، لبيك گفتن را لبي هم تر نكرديم . حتي خيال ناي اسماعيل خود را ، همسايه با تصويري از خنجر نكرديم . بي دست و پا تر از دل خود كس نديدم ، زان رو كه رقصي با تن بي سر نكرديم.

سوال – شما در جلسات قبل از اهميت دعاي عهد و باقي ماندن در عهد با امام

ص: 492

زمان عج سخن گفتيد . و دل هاي ما را خيلي مشتاق اين دعا و باقي ماندن بر اين عهد كرديد . اما كساني كه سواد خواندن اين دعا را ندارند و يا خانم هايي كه در روزهايي از ماه عذر شرعي دارند چكار بايد بكنند ؟

پاسخ – در روايتي از امام صادق (ع) است كه يكي از دستورالعمل هايي كه شخص را لايق همراه بودن با امام زمان عج مي كند ، خواندن چهل روز دعاي عهد است . روح اين دستورالعمل، باقي ماندن در آن عهد است . وگرنه يك چنين نتيجه ي ارزشمندي ، صرفاً با الفاظ و خواندن به دست نمي آيد . آن مقام بلند تنها با چهل قرائت به دست نمي آيد. بايد يك اتفاقي در روح و نفس انسان رخ بدهد . چهل روز پاي آن عهد ايستادن است كه باعث آن شايستگي ها و لياقت ها مي شود . در اين دعا مي گويد كه خدايا امروز و تا هر زماني كه زنده هستم بر عهد خود باقي مي مانم . بايد صادقانه چهل روز اين كار را بكنيم . درست است كه روح اين دعا و دستورالعمل باقي ماندن در عهد است . اما امام صادق (ع) مي فرمايند كه بايد چهل روز اين دعا را خوانده و بر عهد آن باقي ماند . بنابراين تنها بر عهد باقي ماندن كافي نيست و خواندن اين دعا هم موضوعيت دارد . خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : نماز بخوانيد براي اينكه به ياد من باشيد . در اين صورت ممكن است كسي بگويد كه در

ص: 493

صورتي كه روح نماز ياد خدا است ، من هميشه به ياد خدا هستم پس نماز نمي خوانم . به يك درويشي گفتند كه چرا نماز نمي خواني ؟ گفت من ياهو مي گويم كه پدر نماز است . اين حرف اشتباه است . خدا مي توانست تنها عنوان كند كه ذكر بگوييد . اما گفته است كه نماز بخوانيد . چون پيكره و قالب موضوعيت دارد . به تعبير ديگر ، خدا ذكري را از ما مي خواهد كه از اين قالب برخواسته و نتيجه ي قالب نماز باشد . روزه و حج هم ذكر است . اما هركدام از آنها خاصيت خود را دارد . وقتي كه گفته مي شود براي رسيدن به هدفي خاص اين عمل را انجام دهيد . بدانيد كه اين عمل هم موضوعيت دارد . بنابراين خواندن چهل روز دعاي عهد موضوعيت دارد و نبايد كسي آن را ترك كند . اگر كسي سوادي براي قرائت اين دعا ندارد ، مي تواند از فرد ديگري بخواهد كه اين دعا را خوانده و او نيز آن را تكرار كند . به مرور هم خود او اين دعا را حفظ خواهد شد . اگر فرد همه ي تلاش خود را كرد اما باز هم نتوانست اين دعا را بخواند ، در صورتي كه بر روي عهد خود باقي بماند ، انشاء الله خداوند متعال آن تفضل را نصيب او خواهد كرد . در مورد خانم ها ، عذر شرعي مانعي براي خواندن دعا نيست . در زماني كه خانم ها عذر شرعي دارند برخي از عبادات مانند نماز خواندن و روزه

ص: 494

گرفتن را نمي توانند انجام دهند . يا چهار سوره ي قرآن كه سجده ي واجب دارد را نمي توانند بخوانند . ولي بقيه ي عبادات را نبايد ترك كنند . يكي از اشتباهاتي كه خانم ها در اين زمان مرتكب مي شوند اين است كه كلاً خود را از عبادات محروم مي كنند . مثلاً قرائت قرآن روزانه ي خود را كلاً ترك مي كنند . يا زيارت برخي از جاها كه حكم مسجد ندارد را كنار مي گذارند . اين كار اشتباه است . در رساله ها داريم كه مستحب است خانم ها در زماني كه عذر شرعي دارند در محل سجاده ي خود بنشينند و به مدتي كه نماز مي خوانده اند ذكر بگويند . به اين خاطر كه عادت عبادتي آنها از بين نرود . چه بسا افرادي بوده اند كه چون فاصله اي بين عبادات آنها بوجود آمده ، سرد شده و عبادات خود را ترك مي كردند . خواندن دعاي عهد و بقيه ي دعاها براي خانم هايي كه عذر شرعي دارند هيچ اشكالي ندارد . البته در برخي از رسالات آمده كه در اين دوران براي خانم ها، خواندن بيش از هفت آيه ي قرآن مكروه است . مكروه بودن يك قاعده ي كلي است كه فقهاي ما هم ذكر كرده اند . مكروه بودن يعني اينكه ثواب آن نسبت به زماني كه اين عذر را فرد ندارد ، كمتر است . نه اينكه اصلاً فرد دعا و قران نخواند .

سوال – شما گفتيد در زمان ظهور امام زمان عج فلسفه ي وجودي شيطان تمام مي شود

ص: 495

. و شيطان به دست آن حضرت از بين خواهد رفت . اصلاً فلسفه ي وجودي شيطان چه بوده كه عمر او در زمان حضرت به پايان مي رسد ؟

پاسخ – مقصود از خلقت انسان به عنوان موجود برتر اين است كه به توحيد و بندگي برسد . در صورتي كه به توحيد و بندگي برسد تمام استعدادهاي او شكوفا مي شود . و رشد و كمال انساني در او به طور كامل به فعليت مي رسد . خداوند متعال بندگي را از انسان مي خواهد كه اختياري بوده و باعث رشد و شكوفايي استعداد هاي او شود ، نه بندگي اجباري . خداوند موجوداتي دارد كه به اجبار و قهراً بندگي مي كنند ، مانند ملائكه . اگر مي خواست انسان هم به اجبار بندگي كند نياز به خلق او نبود ، چون ملائكه بودند . كمال انسان كه مي تواند او را بالاتر از ملك قرار دهد ، اين است كه به اختيار عبوديت كند . اين مقصود اصلي خداوند از خلقت انسان است . براي اينكه اين غرض تحقق پيدا كرده و انسان بتواند انتخاب كند بايد دو راه موجود باشد . يكي بندگي و ديگري شيطنت . به همين خاطر خداوند به شيطان اجازه ي فعاليت داده است . كه او بتواند در مقابل راه خيري كه انبياء و اولياء از جانب خدا آورده اند، يك راه ديگري را هم ارائه دهد . به تعبير مولوي: در جهان دو باند مي آيد به ضد ، تا كدامين را تو باشي مستعد . نه اينكه خدا دو غرض اصلي دارد ،

ص: 496

عبوديت و شيطنت . غرض اصلي عبوديت است . اما چون عبوديت اختياري است ، طبعاً به شيطان هم اجازه ي فعاليت داده شده است . بنابراين بودن شيطان و دستگاه ابليس يك غرض تبعي است . وقتي كه شيطان به خداوند گفت كه به من اجازه بده تا قيامت زنده بمانم . خدا نگفت ، من تا قيامت به تو مهلت مي دهم . بلكه فرمود كه تا يك وقت معيني به تو مهلت مي دهم . در واقع مهلتي كه خداوند متعال به شيطان داده ، به خاطر آن غرض اصلي است . به شيطان اجازه داده شده كه وسوسه كرده ويك راه شري را ارائه كند . وگرنه بر كسي سلطه نداشته و نمي تواند كسي را به زور منحرف كند . در ضمن عمر او نيز محدود است . اگر انسان ها به واسطه ي رشد خود به عبوديت برسند ، ديگر نيازي به شيطان وجود ندارد . كساني كه در زمان ظهور حضور دارند ، كاري كرده اند كه اين لياقت را پيدا كرده اند . يعني تلاشي انجام داده اند . چون ظهور يك زمينه هاي جهاني نياز دارد. بنابراين زمينه هايي را مردم در خود ايجاد كرده اند كه اين نعمت تام الهي نصيب آنها شده است . درست است كه لغزشها و امتحانات ما كه در زمان ظهور نيستيم بيشتر و سخت تر است . اما فضيلت انسان هايي كه در زمان غيبت بتوانند بر دين خود باقي بمانند فوق العاده است . پيامبر اكرم (ص) فرمود : هر يك از آنها پنجاه برابر اصحابي كه در

ص: 497

زمان من هستند ، فضيلت دارند . چون دين را مانند آتشي در كف دست خود نگاه داشته اند . بنابراين فضيلت افرادي كه در آخر الزمان هستند بيشتر است . در ضمن راه هم بسته نيست . اگر كسي واقعاً مشتاق است كه در زمان ظهور ، حاضر باشد . كاري بكند كه با افراد رجعتي بازگردانده شود . هرچند ظهور در زمان او رخ ندهد ، اما او در زمان ظهور بازگردانده شود . بنابراين هيچ ظلمي به كسي نشده است .

سوال – اگر در حق كسي كه الان از دنيا رفته ،بدي يا ظلمي كرده باشيم . چگونه مي توانيم از او طلب بخشش كنيم. و اينكه چگونه مي توانيم مطمئن شويم كه او ما را بخشيده است ؟

پاسخ – لزومي ندارد كه ما به سمت خواب ديدن و اظهار روح برويم و از اين طرق متوجه شويم كه فرد فوت كرده ما را بخشيده است يا خير . اين طرق اعتبار صد درصد ندارد . بنابراين نيازي نيست كه ما از اين راه ها حلاليت كسب كنيم . بلكه قاعده و قانون دارد . اگر شما براي شخصي كه از دنيا رفته و مديون او هستيد ، هدايايي را بفرستيد . براي او استغفار كرده و يا نماز هاي قضا شده ي او را بخوانيد . درست است كه نماز و روزه ي شخص متوفي بر پسر بزرگ او واجب است . ولي اگر ديگران هم از باب احسان بخوانند، از گردن او ساقط مي شود . شخص متوفي به شدت نيازمند است و ما بايد نياز او را

ص: 498

برطرف كنيم . مرحوم قطب راوندي روايتي را آورده است به اين مضمون كه اموات با صداي حزين، خويشان و آشنايان خود را صدا مي زنند ، كه خدا شما را رحمت كند ما را فراموش نكنيد . برما رحم كرده و از دعا و صدقه بر ما بخل نورزيد ، تا خدا هم بر شما رحم كند . پيش از آنكه شما هم مثل ما شده و دست شما از دنيا كوتاه شود . ما هم روزي مثل شما توانا بوده و اين زيادي هاي معاش كه اكنون در دست شما است ، در دست ما بود. ولي در راه خدا خرج نكرديم . وحق را منع كرديم . اكنون وبال آن براي ما و نفع آن براي ديگران است . بنابراين اموات در يك چنين موقعيتي التماس مي كنند . اگر كاري براي آنها بكنيم معلوم است كه از ما راضي مي شوند . روايتي از امام باقر (ع) داريم به اين مضمون كه مي شود يك فرزندي زماني كه پدر و مادر او زنده هستند به آنها خوبي و احسان كند . ولي همينكه از دنيا رفتند ، آنها را فراموش كند . ديون و بدهي هاي آنها را پرداخت نكند . اين فرزند با آنكه در زمان حيات والدين مورد نفرين آنها نبوده . اما بعد از مرگ مورد نفرين و عاق آنها قرار مي گيرد . برعكس نيزامكان دارد . فرزندي بوده كه در زمان حيات پدر و مادر به آنها جفا كرده و عاق والدين بوده است . اما به محض اينكه آنها از دنيا مي روند ، گويي

ص: 499

تلنگري به او وارد شده است . شروع به خوبي واحسان به آنها كرده و ديوني كه به گردن دارند را پرداخت مي كند . در اين روايت است كه اين فرزند از نفرين پدر و مادر خارج شده و مورد دعاي آنها قرار مي گيرد . بنابراين براي اينكه بخواهيم از فرد متوفي حلاليت بطلبيم بايد به او خوبي كنيم . لزومي هم ندارد كه حتماً به خواب هاي خود تكيه كنيم .

سوال – لطفاً در خصوص آيات 33 تا 41 سوره ي مباركه ي روم توضيح بفرماييد.

پاسخ – خداوند متعال در آيه ي چهل و يك مي فرمايد كه فساد و مشكلات و بلاها يي كه در عالم دنيا مي بينيد . بخاطر كارهايي است كه خود مردم انجام مي دهند . اين اعمال آنها است كه باعث مي شود مجازات شده و نتيجه ي آن را ببينند . در روايتي از امام رضا (ع) است كه هرگناهي كه اضافه مي شود ، يك بيماري جديد اضافه مي شود . بنابراين بسياري از اين بلاها بخاطر گناهان است . در ضمن خداوند متعال مي فرمايد: ما برخي از كارها و گناهاني را كه انجام داده اند به آنها باز مي گردانيم . و بسياري از آنها را بخشيده و ناديده مي گيريم . اما برخي از گناهان را به عنوان تنبيه به آنها برمي گردانيم كه در همين دنيا بيدار شوند . براي اينكه كار به آخرت كشيده نشود . اين مسئله بخاطر لطفي است كه خداوند به بنده هاي خود مي كند . درروايت داريم كه برخي از گناهان هستند

ص: 500

كه خداوند متعال در همين دنيا كيفر آنها را مي دهد . بخصوص اين مسئله در مورد ظلم به فرد ضعيف است . امام باقر (ع) فرمود كه موقع مرگ ، پدرم امام سجاد (ع) من را در آغوش گرفته و گفت : اين وصيت را پدرم در موقع مرگ خود به من گفت و پدر او نيز اميرالمومنين (ع) در موقع مرگ به او گفت . مبادا به كسي كه هيچ ياوري جز خدا ندارد ، ظلم بكنيد . حتماً خداوند از او پشتيباني كرده وسريعاٌ در همين دنيا به شما كيفر مي دهد . بنابراين يكي ظلم به فرد بي يار و ياور و ديگري قطع رحم ، بخصوص در مورد پدر و مادر است .

سوال – در جلسات قبل شما گفتيد كه برخي از افرادي كه معارف الهي به آنها نرسيده است ، سوال و جواب قبر ندارند . حتي ممكن است مورد عفو خداوند متعال قرار بگيرند . بعد از شنيدن صحبت شما ، من گفتم اي كاش ما هم در يك نقطه ي دورافتاده بوديم . و حرفي از دستورات وآموزه هاي دين نشنيده بوديم . در نتيجه بدون سوال و جواب قبر مستقيم به بهشت مي رفتيم . آيا اين آرزوي بدي است يا خير؟

پاسخ – اصولاً سوال و جواب قبر مربوط به افرادي است كه در دنيا يك موضع گيري ضد ديني داشته اند . اعم از اينكه مومن بوده اند و يا كافر بوده اند . مستضعفين كه در روايات ما نه مومن هستند و نه كافر ، سوال قبر ندارند . البته اين به

ص: 501

آن معنا نيست كه فشار قبر هم ندارند . چون فشار قبر ابتدا بخاطر آلودگي هايي است كه انسان دارد . و ديگري بخاطر تعلقات او به دنيا است . بنابراين اگر كسي به دنيا اعتياد داشته باشد ، وقتي او را جدا كرده و به عالم ناشناخته ي برزخ مي برند، آن فشار و سختي ها را خواهد چشيد . اين مسئله ربطي به اينكه معارف به آنها رسيده باشد يا خير، ندارد . فشار قبر مربوط به تعلق و دلبستگي فرد به دنيا است . البته برخي از افراد مانند بچه ها يا افرادي كه مجنون هستند از اين قاعده مستثني هستند . چون اين افراد دلبستگي ندارند . بنابراين افراد بالغي كه حق به آنها نرسيده و حجت بر آنها تمام نشده است ، سوال قبر ندارند. اما دليلي نيست كه فشار قبر هم نداشته باشند . يعني اينطور نيست كه كاملاً بدون سختي و مشكل باشند . از طرف ديگر ، درست است كه اين افراد به جهنم و محيط غضب خدا نمي روند . اما در برخي از روايات آمده كه در اعراف قرار مي گيرند . اعراف مكاني است بين بهشت و جهنم. در محيط غضب الهي نيست اما در بهشت هم نيست . به فرض اگر اين افراد به بهشت هم بروند ، به درجات پايين و نازل آن وارد مي شوند . جايي كه از لذت ها و نعمات بهشت كه محصول عمل صالح است ، خبري نيست . ما درروايات داريم كه زمين بهشت خالي است . خود انسان بايد با اعمال و ايمان خود نعمت

ص: 502

ها را به آنجا بفرستد. تمام نعمات بهشت ، تجسم اعمال ما است . مستضعفيني كه اعمال صالح چنداني ندارند ، زياد از اين نعمات برخوردار نمي شوند . از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه بهشت هشت در داشته و جهنم هفت در دارد . يعني راه ها و اسباب ورود به بهشت هشت چيز است. و راه هاي ورود به جهنم هفت چيز است . هركدام از درهاي بهشت يك عنوان دارد . باب المجاهدين ، باب المعروف و... يك در مربوط به كساني است كه جهاد كرده اند . يك در مربوط به كساني است كه در اين دنيا اعمال صالح انجام داده و امر به معروف كرده اند . يك در مربوط به شاكرين ، يك در مربوط به صابرين و يك در مربوط به روزه داران است . اينها همه مربوط به كساني است كه در اين دنيا اعمالي را انجام داده اند . در جلد هشت بحار الانوار يك روايت از امير المومنين (ع) است كه فرمود: بهشت هشت در دارد . يك باب است كه انبياء و صديقان وارد مي شوند . در دومي است كه شهدا و صالحين وارد مي شوند . پنج در ديگر مربوط به شيعيان و محبين اهل بيت است . يك در هم مربوط به تمام كساني است كه اشهد ان لا اله الا الله مي گويند اما ذره اي از بغض اهل بيت در دل آنها نيست . اين مسئله در واقع مربوط به مستضعفين فكري است . اصل بهشت با آن نعمت هاي سرشار مربوط به اهل ولايت است . روايتي

ص: 503

از پيامبراكرم (ص) است كه مي فرمايد: وقتي كه يك فرد بهشتي مي خواهد وارد شود ، در بهشت را كه مي كوبد . اين كوبه از يك ياقوت سرخ است كه بر روي يك صفحه ي طلايي كوبيده مي شود . وقتي كه كوبه روي صفحه خورده مي شود ، طنين آن يا علي است. از علامه طباطبايي سوال شد كه چرا طنين كوبه ي بهشت يا علي است ؟ ايشان فرمودند: وقتي كه يك نفر به در خانه اي مي رود ، صاحب خانه را صدا مي زند . صاحب و ساقي بهشت ، اميرالمومنين علي (ع) است . پس اصل بهشت و نعمت هاي سرشار آن مربوط به اهل ولايت است. مستضعفين مقام بالايي ندارند كه كسي آرزوي آن را داشته باشد . در ضمن همت مومن نبايد كم باشد و اين مقدار را از خدا طلب كند . يك نفر از پيامبر(ص) پرسيد من را مي شناسيد ؟ من كسي بودم كه در اوايل بعثت زماني كه به طائف آمديد من در خانه ي خود از شما پذيرايي كردم. پيامبر (ص) خيلي او را تحويل گرفته و فرمودند : يك چيزي از ما بخواه . آن مرد گفت: اگر دويست گوسفند و يك چوپان باشد خوب است . پيامبر (ص) سري تكان دادند و خواسته ي او را برآورده كردند . اما بعد فرمودند كه چرا همت اين مرد اينقدر كم بود؟ چرا همت آن پيرزن بني اسرائيل را نداشت . خداوند خطاب به حضرت موسي كرد كه از مصر به فلسطين برو و جنازه ي حضرت يوسف را هم با

ص: 504

خود همراه ببر. آن حضرت گفت كه من نمي دانم جنازه ي ايشان در كجا دفن است. فرمودند كه از پيرزني كه در مكاني ساكن است بپرس به تو مي گويد. البته خداوند مي توانست مستقيماً مكان دفن را بگويد اما حكمتي در اين قضيه بود . حضرت موسي طبق آدرسي كه داده شد ، رفت و آن پيرزن را پيدا كرد . از او پرسيد تو مي داني كه حضرت يوسف در كدام مكان دفن است؟ گفت: مي دانم ولي شرط دارد . شرط آن هم اين است كه در بهشت من همنشين با شما باشم . حضرت موسي فهميد كه اين پيرزن خيلي با معرفت است . پيامبر (ص) فرمود كه چرا اين مرد فقط دويست گوسفند و يك چوپان از ما خواست . چرا همت آن پيرزن را نداشت . همت مومن بايد اينگونه باشد . همنشيني با اهل بيت را آرزو داشته باشد نه مقام مستضعفين را .

سوال – شما درجلسه ي قبل گفتيد كه همه ي ائمه و مخصوصاً امام زمان عج چون انسان هاي كاملي هستند بايد كامل ترين مرگ كه شهادت است را درك كنند . آيا اين اتفاق در مورد پيامبر اكرم (ص) هم افتاده است يا خير؟ چون ما بيشتر لفظ رحلت را در مورد ايشان مي شنويم .

پاسخ – درست است كه ما معمولاً در مورد پيامبر(ص) كلمه ي رحلت را بكار مي بريم . اما طبق همان قاعده ي كلي انسان كامل در همه چيز، از جمله در نوع مردن كامل ترين است. بالاترين نوع رحلت و كوچ از اين دنيا به

ص: 505

تعبير اميرالمونين (ع) در نهج البلاغه ، شهادت است . پيامبر اكرم (ص) هم طبق گفته ي تاريخ نويسان و همينطور روايات به شهادت رسيده اند . يعني بيماري كه باعث شد پيامبر(ص) از دنيا بروند ، مسمويت بود . آن هم بخاطر غذاي مسمومي بود كه در خيبر فردي براي ايشان آورده بود . از امام صادق (ع) است كه پيامبر(ص) در روز خيبر مسموم شدند . خود پيامبر(ص) درروزي كه به بستر بيماري افتادند فرمودند: آن چيزي كه پشت من را امروز شكست و من را زمين گير كرد ، غذايي بود كه در خيبر خوردم . هيچ پيامبر و جانشين پيامبري نيست مگر اينكه شهيد شود . اين لفظ رحلت اعم است مي تواند مي تواند شهادت و يا فوت باشد . ولي ما بايد به آن قاعده ي انسان كامل توجه كنيم.

90-08-15

سمت خدا – 15/8/90

آقاي عالي

نماز صبح سبكباري ، به سكر اشهد ان رويت. نماز مغرب مشتاقي ، به شوق حي علي مويت . به شرب خمر گرفتارم ، شراب چشم خمارت را . اسير جذبه ي محرابم ، به طاق هشتي ابرويت . دو چشم معجزه بر دوشت ، صفا و مروه ي حيراني است . دويده هاجر چشمانم ، به شرق زمزم گيسويت . بخواب و در دل بي تابم ، شكوه موسم حج را باش . طواف حاجي دستانم ، به گرد كعبه ي گيسويت . چه شام ها كه نخوابيدند ، زدست من كه نخوابيدم . چه عذرها كه بدهكارم ، به مردمان سر كويت . چه مي شود كه شبي من هم ،

ص: 506

وضو بگيرم از اين چشمه . كه آسمان پرو بالي شست ، در انبساط پرستويت .

سوال – آيا رجعت و بازگشت برخي از اموات به دنيا در آخر الزمان در هنگام ظهور ، منافاتي با قرآن ندارد؟ چون در قرآن داريم كه زماني كه هنگام مرگ مجرمان و انسان هاي فاسد فرا مي رسد از خداوند درخواست رجعت به دنيا را مي كنند . خداوند در جواب آنها مي فرمايد كه هرگز رجعتي در كار نيست . و شما در برزخ باشيد تا زماني كه قيامت فرا برسد.

پاسخ – شايد در ابتدا به نظر برسد رجعت و بازگشت برخي از اموات به دنيا در زمان ظهور ، با بعضي از آيات قرآن منافات داشته باشد. ولي اگر عميقاً مطالعه كنيم متوجه مي شويم كه كدام رجعت در قرآن رد شده و خداوند متعال فرموده كه هرگز رجعتي در كار نخواهد بود . در واقع اين رجعت با رجعتي كه قرآن در خصوص آن صحبت كرده هيچ منافاتي ندارد . عقيده به رجعت يك عقيده ي قرآني است . در قرآن هفتاد و شش آيه در خصوص رجعت داريم . حتي دربرخي از موارد خداوند نمونه هاي صريحي را ذكر كرده كه اموات از عالم برزخ به عالم دنيا بازگشته اند . در آيه ي دويست و پنجاه ونه سوره ي بقره داستان حضرت ارمياي پيامبر ذكر شده است . آمده كه صد سال خداوند او را ميراند ، سپس زنده كرده و به عالم دنيا باز گرداند. يا مردگاني كه توسط حضرت عيسي (ع) زنده مي شدند . كه نه تنها مسلمين بلكه

ص: 507

مسيحيان اين مسئله را قبول دارند . صريحاً در برخي از اين آيات خداوند مي فرمايد كه برخي از مردگان به عالم دنيا بازگشته و زندگي كردند . بنابراين تعجب برانگيز است كه چرا برخي از مردم اين مسئله را انكار كرده و يا حتي قابل هضم نمي دانند . اگر پذيرش اين مسئله مشكل بوده و يا امكان نداشت ، خداوند در قرآن اين مسئله را عنوان نكرده و نمونه هاي صريح آن را بيان نمي كرد . بنابراين عقيده به رجعت، يك مسئله ي قرآن است و پشتوانه ي عقلي دارد . اگر كسي عمق رجعت را متوجه شود ، در واقع تجلي و جلوه ي امامت در آخر الزمان را در مي يابد . بنابراين ما بايد به اين رجعت عقيده پيدا كنيم . در ضمن اين رجعت با آن آيه اي كه خداوند فرموده هيچ رجعتي در كار نيست، منافات ندارد . در آيه ي نود و نه و صد سوره ي مومنون خداوند متعال فرموده : زماني كه چشم برخي از گناهكاران ، مجرمين و كفار به حقايق عالم آخرت باز مي شود . به اين خاطر كه در زمان مرگ ملائك عذاب را با چهره هاي عبوس و خشن مي بينند و از طرف ديگر جايگاه آخرتي خود را اجمالاً مشاهده مي كنند . در ضمن هواهاي نفس و شهوات آنها نيز فروكش كرده و شعور آنها كاملاً فعال و بيدار شده است . يك دفعه يك ندامت و پشيماني عميق آنها را در بر گرفته و احساس حقارت از عمر بر باد رفته مي كنند . در نتيجه

ص: 508

اظهار پيشماني كرده و مي گويند خدايا ما را باز گردان تا جبران كرده و عمل صالح انجام دهيم . خداوند متعال مي فرمايد : اصلاً . اين درخواست در اين زمان بي مورد است. چون چشم اين افراد به يك حقايقي باز شده و از روي ترس اين حرف ها را مي زنند . وقتي كه آنها به دنيا بازگردند ، باز هم با نفس برگشته و همان هواهاي نفس و خباثت ها را دارند . در آيه ي ديگر خدا مي فرمايد : اگر اينها را بازگردانيم باز هم به همان كارهاي خود مي پردازند . اين افراد دروغ مي گويند كه ما را بازگردان ، ما خوب مي شويم . بنابراين خداوند رجعتي را مردود مي داند كه به درخواست خود كفار و فاسقان و به هدف اصلاح باشد . چون اين هدف دروغين است . اما در آخر الزمان ، كفار نه به اختيار ، بلكه به اجبار باز گردانده مي شوند . نه براي اصلاح و عمل صالح ، بلكه براي انتقام و ذلت . سوماً اين هدف يك هدف دروغين نيست بلكه كاملاً درست و راست است . چون با اين رجعت اين افراد ذلت ديده و انتقام ظلم هايي كه كرده اند كاملاً از آنها گرفته مي شود . بنابراين رجعتي كه در قرآن رد شده ، رجعت به اختيار كفار است . رجعتي كه ما اعتقاد داريم ، رجعت اجباري بوده و به هدف عذاب و انتقام است . رجعتي كه قرآن مردود دانسته ، رجعت به هدف اصلاح است . اين هدف دروغين است ، چون

ص: 509

خدا مي فرمايد اصلاً اين افراد اصلاح پذير نيستند. پس چيزي را كه قرآن رد كرده ، ما نيز مردود مي دانيم و شكي در آن نيست .

سوال – شما مي گوييد كه در رجعت ، سران كفر و ذلالت براي ديدن ذلت و انتقام به دنيا بازگردانده مي شوند . حال با توجه به اينكه اين افراد عالم برزخ و عذاب هاي آن را ديده و حقانيت راه پيامبران براي آنها واضح شده است . اگر اين افراد به دنيا بازگردانده شوند ، فرصتي پيدا مي كنند كه توبه كرده وگذشته ي خود را اصلاح كنند . در نتيجه بجاي اينكه به ضرر آنها باشد كاملاً به نفع آنها است .

پاسخ – اولاً آنطور نيست كه هركسي كه چشم او به حقايقي باز شده باشد ، دست از باطل خود بردارد . و به سمت حق رفته و ايمان بياورد . بنابراين نبايد فكر كرد چون كفار صحنه هاي حقيقت را ديده اند ، وقتي به دنيا بازگردانده مي شوند ، ايمان مي آورند . ما در طول تاريخ افراد زيادي را داشته ايم كه با اينكه حقيقت را ديده بودند بر باطل خود پافشاري مي كردند . و لجوجانه بر باطل اصرار مي كردند . كم نبودند كساني كه معجزات پيامبر و انبياء را مي ديدند و مي فهميدند كه اين كارها مربوط به بشر نيست ، اما مي گفتند همه ي اينها سحر است . بعد از غدير خم كه پيامبر (ص) ، حضرت علي (ع) را نصب كردند ، شخصي نزد ايشان آمده و گفت : اين جوان را

ص: 510

كه نصب كردي از جانب خود تو بود يا از جانب خدا ؟ پيامبر (ص) فرمودند : از جانب خدا . اين فرد گفت : خدايا اگر اين از طرف تو بوده و حق هم بوده ، يك عذاب بفرست كه من از بين بروم . من طاقت اين مسئله را ندارم . از اين هم بالا تر مگر شيطان عالم ملائكه و معجزات انبياء را نديده است ؟ مگر به حق آگاهي ندارد ؟ اما دست از شيطنت خود بر نمي دارد . كساني كه با رجعت باز مي گردند سران كفر و ذلالت هستند . يعني كساني كه آنقدر لجوج بوده اند كه با انبياء ، اولياء و معصومين مخالفت مي كردند . اين افراد كساني هستند كه نفس آنها در خباثت و لجاجت شكل گرفته است . چون ذات آنها به شكل ديگري است ، زماني كه به دنيا باز گردانده مي شوند، بازهم به همان شيطنت خود ادامه مي دهند . بنابراين اين افراد وقتي باز گردانده مي شوند ، توبه نمي كنند . حتي اگر توبه هم بكنند، توبه ي آنها پذيرفته نيست . چون در بسياري از آيات و روايات قرآن آمده كه توبه ي فرد تا زماني مورد قبول واقع مي شود كه چشم او به عالم حقيقت بازنشده است . به محض اينكه چشم فرد به عالم آخرت باز شد ، ديگر توبه پذيرفته نيست . توبه زماني باعث رشد و تكامل فرد شده و براي او فايده و ارزش دارد كه از روي اختيار باشد . يعني با اختيار، حق را انتخاب كرده باشد . اما

ص: 511

زماني كه چشم انسان به حقايقي از جانب عالم غيب باز مي شود ، از روي اجبار و ترس توبه مي كند . اين مسئله ديگر ارزش نداشته و باعث رشد نمي شود . فرعون هم در لحظه ي آخر توبه كرد . به تعبير قرآن فرعون موقع غرق گفت كه من به خداي بني اسرائيل ايمان آوردم . خداوند متعال در جواب او فرمود : الان ديگر ارزشي ندارد . اين از روي ميل به حق و انتخاب حقيقت نيست كه باعث رشد شود . هركسي هنگام ترس از روي اجبار اين حرف ها را مي زند . خداوند متعال از اينكه رحمت و مغفرت او شامل حال كسي شود ، هيچگاه بخل ندارد . چه در دنيا و چه پس از دنيا . هميشه رحمت خدا واسعه است . اما هنگامي كه شخص عالم آخرت را مي بيند و دار دنيا بسته مي شود ، زمان عمل كردن او تمام مي شود . دار عمل ، دار دنيا است . مانند يك بطري در بسته كه در اقيانوس انداخته شود . آب بي نهايت است اما چون بطري در بسته است ، آب را جذب نمي كند . رحمت خدا بي نهايت است ، اما زماني كه مرگ شخص فرا رسيده و آن طرف را مي بيند ، دار او بسته شده و عمل تمام مي شود . بنابراين اينطور نيست كه مغفرت خدا شامل حال او نشود بلكه اين فرد ديگر نمي تواند مغفرت خدا را جذب كند . در رجعت ، آن فردي را كه باز مي گر دانند در واقع

ص: 512

بطري در بسته است . يعني آن فردي كه به دنيا آورده مي شود ، فردي است كه آخرت را ديده است . اولاً اين فرد چون در خباثت و لجاجت شكل گرفته ، توبه نمي كند . ثانياً اگر هم توبه كند ، اين توبه پذيرفته نيست و ارزشي ندارد . چون خود او نمي تواند رحمت را جذب كند . در زيارت آل ياسين يك فرازي دارد كه از آيه اي به اين مضمون اختباس شده است : رجعت شما حق بوده و جاي شكي در آن نيست . زماني باز مي گرديد كه ايمان آوردن فردي كه قبلاً ايمان نداشته به درد او نمي خورد . توبه در زمان رجعت از جانب كفار مورد قبول نيست.

سوال – شما گفتيد بعد از شهادت امام زمان (عج) اولين امامي كه رجعت مي كند ، امام حسين (ع) است . اين امام غسل و نماز به حضرت را به عهده دارد . اصلاً مگر امام زمان (عج) شهيد مي شوند ؟ چطور در زماني كه جهان پر از عدل و داد است ، ظلم ريشه كن شده و شيطان هم از بين رفته است . شخص ظالمي پيدا مي شود و حضرت را به شهادت مي رساند .

پاسخ – ما تنها يك روايت داريم كه به طور خاص از شهادت امام زمان (عج) اسم برده است . ولي سند اين روايت ضعيف است . بنابراين زياد نمي توان به اين روايت تكيه كرد . اما روايات زيادي داريم كه به طور عمومي گفته است كه همه ي ائمه شهيد مي شوند . گفته

ص: 513

شده هيچيك از ما اهل بيت نيست كه يا با شمشير كشته شده و يا مسموم شده و به شهادت نرسيده باشد . به طور اصولي نيز بايد همينطور باشد . امامان ما در همه چيز الگو هستند . از جمله در مرگ ايشان ، چون كامل ترين مرگ شهادت است . در خطبه ي 123 نهج البلاغه آمده است كه شرافتمندانه ترين نوع مرگ شهادت است . پيغمبر (ص) در يك روايت معروف فرمودند كه هر عمل صالحي كه انجام دهيد ، بالاتر از آن يك عملي وجود دارد . تا شهادت كه بالاتر از آن ديگر چيزي وجود ندارد . آيا امكان دارد ائمه كه لايق ترين انسان ها بوده اند، اين بالاترين را نداشته باشند ؟ مرگ هركسي به شكل زندگي او است . وقتي زندگي آنها پاك ترين و با فضيلت ترين بوده است ، مرگ آنها نيز بافضيلت ترين است . لذا در بسياري از دعاها ائمه درخواست شهادت كرده اند . در دعايي كه در ماه رمضان خوانده مي شود ، امام صادق (ع) اينگونه دعا مي كردند: خدايا وفات من را قتل در راه خود قرار بده . در مجلس ابن زياد ، زماني كه او امام سجاد(ع) را تهديد به قتل كرد . ايشان فرمود : من را تهديد به قتل مي كنيد . مگر نمي دانيد كه قتل و كشته شدن عادت ما بوده وشهادت مايه ي افتخار ما است ؟ حضرت زينت (س) در خطبه اي كه در سفر اسارت خواندند ، فرمودند : خدارا شكر كه آغاز كار ما را سعادت و پايان كار

ص: 514

ما را شهادت قرار داده است . پس طبق همين روايات عمومي به خوبي مي توان متوجه شد كه همه ي ائمه از جمله امام زمان عج به شهادت مي رسند . در اصول كافي هم اين روايت آمده است كه امام زمان عج فوت كرده و امام حسين (ع) ايشان را غسل داده و نماز مي خوانند . البته در اين روايت كلمه ي موت آمده كه اعم از شهادت و يا مرگ طبيعي است . ما از روايات ديگر بايد استخراج كنيم كه اين موتي كه در اين روايت در خصوص امام زمان عج گفته شده در واقع همان شهادت است . درست است كه در زمان امام زمان عج ظلم اجتماعي وجود ندارد . چون حكومت عادلانه است ، كسي نمي تواند به طور گسترده به جامعه ظلم كند . و شيطان هم به عنوان يك دشمن بيروني كه باعث لغزش و انحراف انسان ها مي شود از بين رفته است . فلسفه ي وجودي شيطان اين است كه براي رشد انسان ها يك دو راهي درست كند . يك راه را انبياء درست كرده اند كه راه خير است . و يك راه را نيز شيطان درست مي كند كه راه شر است . خود انسان بايد خوبي و حق را انتخاب كند تا باعث رشد او شود . بندگي اختياري باعث رشد انسان مي شود نه بندگي اجباري . در زمان ظهور امام زمان عج ، جهان بندگي را انتخاب كرده است . چون انتخاب كرده ، ديگر نيازي به دوراهي وجود ندارد . بنابراين فلسفه ي وجودي شيطان ديگر

ص: 515

تمام شده است . در نتيجه عمر شيطان به پايان رسيده و طبق روايات توسط امام زمان عج از بين مي رود . وقتي كه شيطان از خدا خواست كه من را تا قيامت فرصت بده . خداوند نگفت من اين كار را مي كنم. بلكه فرمود : تا يك زمان معيني به تو فرصت مي دهم . در روايات داريم كه اين زمان معين ، زمان ظهور است . اما در اين زمان ، نفس و دشمن دروني از بين نرفته است . درست است كه نفس تربيت شده و از جهت گناه ، ميل نفس به صفر مي رسد . ولي صفر نمي شود . نفس و شيطان دو وجود مستقل هستند . شيطان در بيرون است. اما نفس در درون انسان است . خود نفس ، داراي اميال و تاخت و تازهايي است . در زمان امام زمان عج، شيطان از بين رفته اما نفس هنوز وجود دارد . تا زماني كه عالم دنيا وجود دارد ، امتحان هم است . بنابراين هواي نفس وجود دارد ، اما آنگونه نيست كه ظلم گسترده اي به ديگران بكند . ظلم هاي فردي وجود دارد . در نتيجه امكان اينكه يك انسان ظالمي باشد كه به حضرت ضربه زده و ايشان را به شهادت برساند، وجود دارد .

سوال – در خصوص آيات 14 تا 26 سوره ي مباركه ي روم توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين آيات شريفه ، خداوند متعال يك تعدادي از نشانه هاي خود را بيان كرده است . به اين مضمون كه از آيات و نشانه هاي خدا همسران

ص: 516

شما است كه در نزد آنها آرامش پيدا مي كنيد . از آيات و نشانه هاي خدا خواب است . رعد و برقي است كه نشانه ي آمدن باران است . يك چيزهايي را خداوند براي خود نشانه گرفته است كه هر روز ما با آنها سرو كار داريم . خدا پنهان نيست . به قول عالم بزرگواري مي گفت : خيلي از افراد به دنبال معجزه مي گردند ، كجاي عالم معجزه نيست . ولي لطافت لازم است تا انسان همين چيزهايي كه هميشه در اطراف او است را ببيند . فردي در زمان امام صادق (ع) بود كه خدا را قبول نداشت . يك بار نزد امام صادق (ع) آمده و گفت اين خدايي كه شما مي گويد چرا اينقدر واسطه فرستاده است ؟ چرا با پيامبران و كتب با مردم سخن گفته است ؟ مي توانست مستقيم خود را نشان داده و مسئله را حل مي كرد . امام فرمودند : مگر پنهان است ؟ تو با دست جلوي چشم خود را گرفته و خورشيد را نمي بيني . در اين حالت تقصير از خورشيد نيست . به قول امام حسين (ع) كه در دعاي عرفه مي فرمايد : چه زماني پنهان شدي كه نياز به دليل داشته باشي تا تو را نشان دهد ؟ غايب نگشته اي كه شوم طالب حضور ، پنهان نبوده اي كه هويدا كنم تو را . با صد هزار جلوه برون آمدي كه من، با صد هزار ديده تماشا كنم تو را . لذا قرآن در تمام اين موارد مي فرمايد: اينها آياتي است براي كساني

ص: 517

كه عقل ، فكر و هوش دارند . از همه ي اينها مي توان خدا را ديد .

سوال – روز عرفه چه روزي است و چكار كنيم كه نهايت استفاده را از آن ببريم؟

پاسخ – اگر ما مي توانستيم ارزش اين روز را فهميده و باور كنيم ، يك لحظه از آن را از دست نمي داديم . روز عرفه يكي از روزهاي رحمت ويژه و خاص الهي است . در اين روز شيطان خيلي خشمگين است . چون آغوش خدا باز است ومشتاق هر كسي است كه به هر بهانه اي بازگردد . براي اينكه عظمت روز عرفه تا حدي درك شود يك روايت از امام صادق (ع) مي خوانم . همگي ما براي ماه رحمت ، ماه رمضان را مثال مي زنيم. كه در شب هاي قدرآن ، صفحه ي زندگي عده زيادي از انسان ها از شقاوت به سعادت رقم مي خورد . امام صادق (ع) فرمود: اگر كسي با وجود ماه مبارك رمضان به اين اقيانوس وارد شده و تشنه بازگشت ومورد مغفرت واقع نشد . ديگر نمي تواند جبران كند مگر در روز عرفه . يعني يك روز در مقابل يك ماه است . ايشان نفرموده اند مگر كسي كه صحراي عرفات را درك كند . بلكه فرموده اند اين روز را درك كند . يعني حتي اگر فرد در صحراي عرفات هم نباشد ، اما بتواند اين روز را درك كند . اين يك روز جبران آن يك ماهي است كه از دست داده است . روز عرفه سه يا چهار عمل مهم دارد . غسل و

ص: 518

روزه در اين روزسفارش شده است . اما مهمتراز همه دو عمل است . يكي دعا و ديگري زيارت امام حسين (ع) است . امام صادق (ع) فرمودند كه روز عرفه روز دعا است . مرحوم ملكي تبريزي مي فرمايد: با اينكه روزه در روز عرفه با توجه به روايات ، كفاره ي نود سال است . اما اگر باعث ضعف كسي مي شود و باعث مي شود كه نتواند دعا كند ، روزه نگيرد. حتماً لازم نيست كه كسي در مراسم دعا شركت كرده و در جمع باشد. و حتماً دعاي خاص امام حسين (ع) كه در مفاتيح است را بخواند . هر دعايي بكند فرقي نمي كند . امام صادق(ع) فرمود : هرچه دلتان مي خواهد بگوييد فقط دعا كنيد . يعني فقط ارتباط خود را باخدا برقرار كنيد . اگر شما خدا را بخواهيد ، معلوم مي شود كه خدا طالب شما بوده است . گر خدا خواهد كه ما را ياري كند ، ميلمان را جانب زاري كند . خدا هر كسي را طلب كند ، در اين روز به دعا و اشك مي نشيند . يك جواني سابقه ي خوبي نداشت اما مكه نصيب او شد . زماني كه وارد مسجد الاحرام شد و ديد سيل جمعيت پروانه وار به دور خانه خدا مي چرخند . بغض گلوي او را گرفت . اما چون سابقه ي خوبي نداشت ، وقتي خواست با خدا صحبت كند اينطور گفت : خدايا من خيلي بلد نيستم با تو صحبت كنم . در تهران وقتي نخود و لوبيا مي خرند با نخاله ها و

ص: 519

آشغال ها در هم مي خرند . ما را هم با اين حجاج خوب خود در هم قبول كن . اين دعا ها خيلي زيبا است . انسان با زبان خود هم مي تواند دعا كند . اما اگر كسي توفيق پيدا كرد ، بهترين دعاي اين روز، دعاي اباعبدالله الحسين در صحراي عرفات است . اين دعا طولاني است اما ياران امام حسين (ع) مي گفتند كه ايشان از ابتدا تا انتهاي دعا اشك مي ريختند . اين دعا يك دوره توحيد است . اگر حتي كسي فقط ترجمه ي آن را هم بخواند و توجه داشته باشد يك دوره خدا شناسي را گذرانده است . دعاي كساني است كه نعمت هاي خدا را مي بينند . امام حسين (ع) با تمام وجود مي گويد: خدايا ، با گوشت ، خون ، رگ و تمام اعضاء بدن خود اگر بخواهم شكر يك نعمت تو را بگويم ، نمي توانم . يعني اين دعا انسان را به شكر ، حمد وخضوع در مقابل خدا وا مي دارد . بخصوص دعا براي ديگران را فراموش نكنيد . در اصول كافي آمده كه من در عرفات بودم و شاگرد امام كاظم (ع) را ديدم . نزد ايشان رفته و ديدم كه با چه حالي اشك مي ريزد . مزاحم او نشدم . وقتي كه مراسم تمام شد به دنبال او رفتم . به او گفتم خيلي حال خوشي داشتيد . گفت: ابراهيم ، امروز يك دعا براي خودم نكردم . از مولاي خود امام كاظم (ع) شنيدم كه فرمود: اگر كسي براي برادر ديني خود در پشت

ص: 520

سر او دعايي بكند ، صد هزار برابر به خود او بازمي گردد. من نخواستم صد هزار را از دست داده و يكي بگيرم . بنابراين براي يكديگر دعا كنيم تا صد هزار را بدست بياوريم . امام صادق (ع) فرمود كه خدا اول به زائرين امام حسين (ع) نگاه مي كند ، بعد به صحراي عرفات. چون اگر مكه اي است ، زمرم ، صفا و مروه و منايي است به بركت كربلاي امام حسين (ع) است . ما مي توانيم زيارت امام حسين (ع) را از راه دور بخوانيم . در هر مناسبتي چه در عيد و چه در عزا گفته شده كه اول به سراغ زيارت امام حسين (ع) برويد . چون ما هرچه داريم به بركت آن سري است كه به بالاي نيزه ها رفت .

اميدوارم به حق ابا عبدالله (ع) امروز همه ي ما را مشمول لطف و عنايت هاي خاص خود كه به بندگان خوب خود عطا مي كند ، بفرمايد

90-08-08

8/8/90

خدا فرمود : اي فرزند آدم بندگي كن هرچه به من نيازمنديم و گناه كن هر چه بر آتش شكيبايي ، از دنيا بهره بردار هر قدر در آن خواهي ماند و براي آخرت توشه برگير هرقدر در آن مي ماني ، اگر از آتش همان قدر بيم داشتي كه از فقر بي نيازت مي ساختم ، از راهي كه به گمان تو نمي رسود و اگر به بهشت همان قدر دل مي بستي كه به دنيا ، تو را خوشبخت مي كردم چنان كه در خاطرت نمي گنجد .

سوال – در مورد دوران رجعت

ص: 521

توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – رجعت يكي از عقايد مسلم و زيباي شيعيان است . در آخر الزمان در هنگام ظهور ولي عصر گروهي از عالم برزخ به دنيا برمي گردند كه آنها دو دسته هستند . يك دسته مومنين خالص و يك دسته كفار خالص و سران ضلالت و گمراهي كه در طول تاريخ باعث گمراهي شده اند . مومنين خالص كساني هستند كه در دنيا استعداد سرشاري داشتند ولي بخاطر موانع بيروني استعدادهايشان شكوفا نشد . پس اينها بر مي گردند تا ظلمي به آنها نشود و در تشكيل حكومت ولي عصر كمك كنند . سران كفر و الحاد هم برگردانده مي شوند تا طعم ذلت و خواري را در همين دنيا ببينند و در همين دنيا انتقام ظلم ها از آنها گرفته بشود . سنگين ترين انتقامي كه از آنها گرفته مي شود و باعث رنج آنها است اين است كه حكومت ديني را مي بينند . از جهت عقلي هيچ مانعي نيست كه رجعت اتفاق بيفتد. در تاريخ به شهادت قرآن رجعت هاي مكرري رخ داده است . پس امكان بوجود آمدن رجعتي در انتهاي تاريخ وجود دارد . بسياري از آيات قرآن پستوانه ي اين عقيده ( رجعت ) است . كتاب شيعه و رجعت نوشته ي آقاي شاه مير ولد است كه در آن 76 آيه قرآن كه در مورد رجعت است را تفسير كرده اند . در مورد رجعت ما شش صد روايت داريم . پس اين عقيده پشتوانه هاي محكمي دارد. همه ي ما مي دانيم كه امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد . در ضمن مي

ص: 522

دانيم كه آمادگي هاي خود مردم است كه باعث مي شود آن عدالت پرور بيايد و با آمادگي و لياقت هاي مردم اين حكومت جهاني برقرار بشود . مانع تشكيل حكومت از طرف امام زمان (عج) نيست بلكه مانع از طرف مردم است . ما هنوز ظرفيت آن عدالت را نداريم . در روضه ي كافي نقل شده است كه از امام بافر (ع) سوال شد كه دولت فرج شما چه موقع تشكيل خواهد شد ؟ امام زمانه را به سه دوره تقسيم كرده اند . زمانه ي گرگ ، ميش و ترازو . زمانه ي گرگ زماني است كه گرگ صفتي حاكم مي شود و زماني است كه قلدران چپاول مي كنند و در آن زمان حق ما اهل بيت غصب مي شود . دوره ي ميش كه مردم آرام تر مي شوند و ظلم را مي فهمند ولي تلاش براي مقابله با آن ندارند . زمانه ي ترازو كه مردم عليه ظلم تلاش مي كنند و خواهان عدالت مي شوند كه در اين دوره ظهور رخ مي دهد و دولت ما اهل بيت تشكيل مي شود. در واقع در دوره ي سوم مردم خودشان را عوض كرده اند . مشكل از ماست و ما بايد به سمت مهدويت برويم و آمادگي ظرفيت آن حكومت را داشته باشيم . حضرت زهرا فرمودند : امام مثل يك كعبه مي ماند كه مردم بايد به سمت آن بروند و او خودش را به مردم تحميل نمي كند . در دعاي فرج ما مي خواهيم براي حجت بن الحسن در اين زمان و در هر لحظه سرپرست

ص: 523

او و ياور او باش تا او بيايد و با رغبت مردم ، در زمين مستقر بشود . پس مردم بايد در مقياس جهاني آمادگي حكومت ولي عصر را داشته باشند . در ضمن تا آمادگي اجتماعي بوجود نيايد امام ظهورنمي كند حتي اگر آمادگي هاي فردي وجود داشته باشد . بزرگاني همچون سيد بن طاوس ، سيد بحرالعلوم و امام خميني از نظر فردي مشكلي نداشتند ولي ظهور رخ نداد زيرا جامعه ي جهاني بايد يكسري آمادگي هايي را داشته باشد . اگر عقيده به رجعت نباشد ممكن است كه بعضي از افراد دچار نااميدي و سرخوردگي بشوند. مثلا بگويند كه به فرض من خوب باشم و عظمت فردي داشته باشم ، ظهور امام نياز به عظمت اجتماعي دارد و آن دست من نيست و ممكن است كه پاكي خودش را از دست بدهد اما اگر كسي عقيده به رجعت داشته باشد مي گويد به فرض كه اجتماع آمادگي ظهور را نداشته باشد ولي همين كه من آماده باشم در هنگام ظهور هستم حتي اگر ظهور در زمان من نبود، من مي توانم در زمان ظهور باشم . پس اگر يك فرد هم خوب بشود تاثيري در جامعه مي گذارد . اگر تو خوب باشي، مي تواني در زمان رجعت جزو افراد آن زمان باشي . عمده شرط اين كه انسان در ليست رجعتي ها باشد ، اين است كه بر عهدش با امامش باشد . داريم كه اگر كسي چهل صبح دعاي عهد را بخواند نه فقط قرائت كند و بر عهدش وفادار باشد ، جزو ياران امام زمان (عج)خواهد بود . كارهاي

ص: 524

ما بايد با رضايت امام زمان (عج) كه همان رضايت خدا هست باشد . در دعاي آل ياسين داريم كه حق آن چيزي است كه شما رضايت داريد . پسند و ناپسند شما ،پسند و ناپسند شماست . سعي كنيم كه يك روز غفلت نداشته باشيم و بر عهد خودمان بمانيم . عده اي بودند كه عمري غفلت نداشتند . اگر ما يك روز اين كار را انجام داديم و لذت آنروز را چشيديم قطعا كار ما تداوم خواهد داشت . شاگردان مرحوم رجبعلي خياط مي گفتند كه ايشان عمري نفس نمي كشيد بدون ياد امام زمان(عج) و ذكرش او بود و به دوستانش تدكر مي داد كه چيزي جز خود او نخواهيد . گفت طلب كن ز دوست هر چه تو را آرزوست ، چون همه هستي از اوست گفتم : دوست ، دوست . ايشان هميشه صلواتش با عجل فرجهم بود و روايت داريم كه كسي كه صلواتش اين جوري باشد لايق امام زمان (عج) مي شود . امام صادق (ع) مي فرمايند : اگر كسي صلوات كامل بفرستد (با عجل فرجهم )اين لايق مهدي ما خواهد بود . ايشان در اواخر عمر مي گفت كه در آمادگي سعي بكنيد حتي اگر در آمادگي از دنيا برويد . اگر كسي در راه و به ياد او باشد حتي اگر ظهور را درك نكند لياقت رجعت را پيدا مي كند . ايشان به دوستانش مي گفت كه اگر امام زمان (عج) را ديديد سلام من را به او برسانيد و بگوييد كه گدايي دائم حرف از شما مي زد . عقيده ي رجعت مي

ص: 525

تواند اميد و نشاط را در فرد ايجاد بكند .

سوال – آيا بازگشت سران كفر و مومنين خالص در دوره ي رجعت اختياري است ؟

پاسخ – سران كفار را براي عذاب برمي گردانند و شكي نيست كه هيچ مجرمي با اختيار خودش پاي چوبه ي دار نمي رود. آنها را بر مي گردانند كه خواري و ذلت را در دنيا بچشند . بنابراين آنها با اجبار به دنيا برمي گردنند . چون رجعت بر اساس لطف خاص خداست و خدا خواسته كه آنها به دنيا بيايند و تكامل پيدا بكنند و در تشكيل حكومت شريك باشند ، اين اجباري نيست . امام صادق (ع) فرمود : وقتي مهدي ما قيام مي كند ، در عالم قبر به سراغ مومنين مي روند و مي گويند كه صاحب تو در دنيا آمده است ، اگر مي خواهي به او ملحق بشوي بلند شو و اگر مي خواهي در نعمت بهشت برزخي بماني بمان . كدام مومن خالصي است كه لطف خدا را پس بزند ؟ در آخر كتاب سياحت غرب نوشته ي مرحوم آقا نجفي سير آخرتي خودش را نوشته كه به رجعت ختم مي شود مي نويسد :در يكي از منازل آخرتي حضرت علي اكبر و حضرت ابوالفضل به بازديد من آمده بودند بخاطر زيارت هايي كه در دنيا براي آنها رفته بودم . من ديدم كه آن دو بزرگوار مسلح هستند و سوال كردم كه چرا آنها مسلح هستند ؟ گفتند كه آنها آماده ي رجعت هستند . صحنه ي ديگر كه به آقانجفي نشان دادند چهره ي حضرت علي اصغر بود در

ص: 526

حاليكه زير گلويش يك خط سرخي بود . ايشان سوال كردند كه اين خط سرخ براي چيست ؟ گفتند كه اين نشانه ي مظلوميت است تا وقتي كه منتقم آنها بيايد و انتقام تمام ظلم ها را بگيرد . آقا نجفي مي گويد كه وقتي من اين دوصحنه را ديدم حال و هواي من برگشت و با اينكه در بهشت برزخي بودم ديگر اين لذتها برايم جلوه اي نداشت و با خودم مي گفتم كه مرده باد عاشقي كه از رنگي معشوق خودش نداشته باشد. در بهشت همه ي بهشتي ها و در راس آنها رسول خدا واهل بيت دست بردعا برداشتند و براي فرج دعا كردند . بعد به ما خبر دادند كه مهدي در دنيا آمده است و هر كس مي خواهد سر از قبر بلند كند .

سوال – آيا رجعت به دوران قبل از اسلام هم اختصاص دارد ؟

پاسخ - ما هيچ دليلي نداريم كه رجعت اختصاص به افراد بسيار مومن يا بسيار كافر در دوره ي اسلامي داشته باشد . ما دلايلي داريم كه رجعت براي طول تاريخ است . در روايات قيد مسلمان بودن ديده نمي شود. در زمان حضرت موسي هم مومنين خالص و كافران خالص وجود داشتند . آيه 83 سوره ي نحل كه در مورد رجعت است مي فرمايد : روزي خواهد رسيد كه از هر امتي ما يك گروهي را برمي گردانيم . قيامت صغري در رجعت است . در الميزان مي فرمايد : اين آيه مربوط به رجعت است ومنحصر به دوره ي اسلامي نيست و مربوط به همه ي امت هاست .

ص: 527

امام صادق (ع) مي فرمايد : پانزده نفر از قوم حضرت موسي و هفت نفر اصحاب كفر برمي گردند . امام باقر(ع) مي فرمايد : همه ي انبياء از آدم تا خاتم برمي گردند و اميرالمومنين را ياري مي دهند . پس رجعت انحصار به ما امت اسلامي ندارد .

پاسخ – انتهاي رجعت مشخص نيست زيرا اگر انتهاي آن مشخص بود زمان قيامت هم مشخص بود در حاليكه زمان قيامت معلوم نيست . ما روايت داريم كه مومنيني كه از عالم برزخ برگشته اند سي ماه در دنيا هستند . امام كاظم (ع) مي فرمود : مومنيني كه از برزخ برمي گردند سي ماه در دنيا مي مانند و در يك شب همه ي آنها از دنيا مي روند . جزئياتي كه برنامه ي زندگي آنها در اين سي ماه چيست بيان نشده است . در مورد ائمه روايت داريم كه مدت زمان طولاني در دنيا مي مانند ولي سند اين روايات ضعيف است و ما آنها را بيان نمي كنيم . يك روايت موثق داريم كه امام باقر (ع) فرمودند : حكومت امام حسين (ع) سي صد و نُه سال است . ائمه اصراري نداشتند كه جزئيات رجعت را بيان كنند . مثلا ما روايتي نداريم كه مومنيني كه به دنيا برمي گردند مكلف به تكليف هستند يا خير . بعضي علما مي گويند كه آنها مكلف به تكليف هستند زيرا اني عالم دنيا است و بعضي از علما مي گويند كه مكلف به تكليف نيستند زيرا عالم دنياي پس از مرگ است . به تعبير علامه مجلسي رجعت دنيايي بين آخرت

ص: 528

و دنيا است . مومنين خالصي كه برمي گردانند محرمات را انجام نمي دهند و واجبات را انجام مي دهند زيرا مي دانند كه خدا آنرا دوست دارد با اينكه مكلف نيستند . فضاي بندگي و عشق است . اينكه ما فلسفه ي رجعت را بدانيم براي ما سازنده است . سوال – سوره عنكبوت آيات 24 تا 30 را توضيح بفرماييد .

پاسخ- در اين آيات خدا داستان حضرت ابراهيم را ذكر كرده است كه او را در آتش انداختند و خدا او را نجات داد . يكي از كساني كه به حضرت ابراهيم ايمان آورد لوط بود كه خواهرزاده ابراهيم بود. در آيه 26 ابراهيم مي فرمايد : من مهاجر به سمت خدا هستم و خدا عزيز و حكيم است . ابراهيم دراين آيه مي فرمايد كه من مهاجر هستم نه مسافر . بين مهاجر و مسافر فرق وجود دارد . اي كاش كسي كه مي خواهد به سمت خدا برود مهاجر باشد. مهاجر يعني كسي كه مي رود و ديگر برنمي گردد ولي مسافر يعني كسي كه مي رود و بر مي گردد . مسافر كسي است كه خيلي با خدا معامله نكرده است . و چه بسا دلهره دارد كه با خدا معامله كند . كسي كه مهاجر است تا آخرش با خدا معامله مي كند. خدا با دو تا اسم عزيز و حكيم از او استقبال مي كند . اگر كسي واقعا به سمت خدا برود خدا با اسم عزيزش از او استقبال مي كند و اسم عزيز يعني اينكه خدا نمي گذارد كه كسي درمانده بشود . يك كسي

ص: 529

در تاريكي از ساختمان به پايين پرت شد ، بند لباسش به جايي گير كرد . او به خدا گفت كه به من كمك كن . خدا گفت كه بند لباست را پاره كن . او ترسيد كه بيفتد و حرف خدا را گوش نكرد . صبح كه شد بند لباس او را خفه كرده بود . رهگذران مي ديدند كه او نيم متر با زمين فاصله داشته است . او مهاجر نبود و با خدا معامله نكرد زيرا ترسيد . در مسير هجرت ترديد راه ندارد . او مسافر بود و رفت و به سمت خودش برگشت . ابراهيم را در آتش پرت كردند . جبرئيل به ابراهيم گفت كه حاجتي داري ؟ ابراهيم گفت كه من به تو حاجتي ندارم ولي به خداي خودم پر از حاجتم . خدا هم دست ابراهيم را گرفت يعني هم عزيز بود و هم خدا حكيم بود كه خدا با حكمت آينده اش را رقم زد كه آنرا در آيه ي بعدي ذكر مي كند . ابراهيم چون مهاجر شد خدا به او فرزنداني داد كه اسحاق و يعقوب بودند و خط نبوت را در فرزندان او گذاشت . خدا مي فرمايد : اجر او را در دنيا داديم و آخرتش هم محفوظ است.

سوال – بعد از رجعت چه اتفاقي مي افتد ؟

پاسخ – در روايت داريم كه آخرين نفري كه از دنيا مي رود و بعد قيامت مي شود امام و حجت خداست . علامه مجلس در كتاب بحار بيش از صد روايت در اين مورد آورده است. خدا رحمت و فيض خودش را

ص: 530

به واسطه ي امام به مردم مي فرستد . در دعاي عديله مي خوانيم : با اوست كه دنيا برقرار است . زيرا حجت خدا و معصوم خليفة الله است و خدا عالم را به خاطر او خلق كرده است . پس اگر خليفة الله در زمين نباشد آفرينش لغو است . پس با بودن حجت خداست كه خدا رزق مي فرستد . اين مثل باغباني مي ماند كه يك درخت پر ميوه اي دارد كه باغ را بخاطر آن درخت آب مي دهد . ممكن است كه گلها وعلف هاي هرز هم به طفيل آن درخت آب بخورند ولي باغبان اگر آن درخت نباشد آن باغ را آب نمي دهد . پس آخرين كسي كه در دنيا هست امام است زيرا اگر او از بين برود عالم از هم پاشيده مي شود . در روايت معراج داريم كه پيامبر فرمود : در معراج خدا فرمود كه آخرين حجت علي است . امام صادق (ع) وقتي به جدش سلام مي دهد مي گويد : اي مظهر العجائب . اينكه اميرالمومنين آخرين فرد در دنيا است منظور اين نيست كه حكومت علي آخرين حكومت روي زمين است . اولين حكومت ، حكومت امام حسين (ع) است و بعد حكومت پيامبر و بعد حكومت علي (ع) است . امام علي (ع) حكومت مي كند و بعد از دنيا مي رود . بعد ائمه حكومت خواهند داشت و امام علي (ع) دوباره رجعت مي كند . امام علي (ع) مي فرمايد:من رجعت هاي متعددي دارم . ذو القرنين معصوم نبود ولي بعد از مرگش سه تا رجعت داشت

ص: 531

. وقتي امام علي (ع) از دنيا برود حوادث قيامت بوجود مي آيد .

سوال – در مورد دهه ي ذي الحجه توصيه اي بفرماييد .

پاسخ – دهه ي اول ذي الحجه استثنايي است . هيچ زماني اعمال صالح پيش خدا محبوب تر از اين دهه نيست . اين دهه را ازدست ندهيم . اين ده شب دو ركعت نماز بين مغرب و عشا دارد كه بعد از سوره حمد و توحيد آيه واعدنا موسي خوانده مي شود . اگر كسي اين نماز را بخواند در ثواب حاجيان شريك است . اگر كسي چند شب را از دست داده است نيابد شب هاي ديگر را از دست بدهد زيرا هر شبي ارزش خودش را دارد .

انشاء الله خدا به ما توفيق بدهد كه از همه ي ايام مخصوصا دهه ي اول ذي الحجه استفاده بكنيم .

90-08-03

3/8/90

سوال – تكليف انسانهاي روي زمين كه مسلمان نيستند چيست ؟ در مورد سوال و جواب قبر و قيامت آنها توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – بحث سوال قبر جدي است و در ابتداي ورود به عالم قبر دو ملك وارد مي شوند و عمدتا اعتقادات انسان و بعضي از اعمال انسان را واكاوي مي كنند كه روشن بشود كه مسير به سمت رحمت الهي يا غضب الهي است . سوال از خدا ، دين ، پيامبر ،امام ، كتاب ، قبله و چگونگي صرف عمر و بدست آوردن اموال مي شود و همچنين در مورد نماز و روزه هم سوال خواهد شد . اين سوالات حدنصاب ورود به بهشت است يعني اين سوالات استانداري است

ص: 532

كه براي ورود به بهشت لازم است . در رابطه با افراد سوالات عوض نمي شود و سوالات همين است . كسي كه مي خواهد وارد بهشت بشود بايد عقايد حقه اي داشته باشد . خود مسلمانها هم معلوم نيست كه بتوانند جوابگوي اين سوالات باشند . كسي مي تواند جوابگوي سوالات اول قبر باشد كه اعتقاداتش رسوخ در قلبش داشته باشد زيرا قلب واكاوي مي شود و بايد اين اعتقادات باور شده باشد . پس هر مسلمان اسمي معلوم نيست كه بتواند اين سوالات را جواب بدهد . فيض كاشاني در كتاب عين اليقين مي گويد : خيلي از مسلمانها قرن ها از مرگشان مي گذرد و اسم پيامبر را يادشان نمي آيد . زيرا اين در قلب شان رسوخ نكرده است و با اين نام زندگي نكرده اند و زندگي شان مشابهتي با اين نام نداشته است . غير مسلمان ها دو دسته هستند . يك دسته كساني كه كافر هستند و كفرشان از بابت لجاجت وعناد است . يعني حق برايشان معلوم است ولي از سر استكبار و لجاجت حق را نپذيرفتند . اينفرد وقتي نمي تواند به اين سوالات جواب بدهد عذرش پذيرفته نيست زيرا خودش تقصير داشته است و روي لجبازي خودش لياقت جهنم را دارد . روايتي دارمي كه وقتي غدير خم گذشت و پيامبر علي را جانشين خودشان انتخاب كردند ، يكي از اصحاب پيش پيامبر آمد و گفت كه شهادت به يگانگي خدا داديم و شما را قبول كرديم و نماز و روزه و زكات هم داديم ، جانشين اين جوان از طرف خداست ؟ پيامبر فرمود

ص: 533

: جانشيني علي از طرف خداست و يك كلمه از خود من نيست . او گفت كه خدا اگر اين جانشني حق است يك سنگي از آسمان بعنوان عذاب بيايد كه من تحملش را ندارم ( آيه قرآن ) . ببينيد كه يك شخص چقدر لجوج باشد كه بخواند : خدايا يك عذابي براي من بفرست كه من تحمل آنرا ندارم . چنين شخص لجوجي نمي تواند رحمت خدا را بگيرد . اينكه خدا بعضي را به جهنم مي برد بخاطر اين نيست كه دلش خنك بشود بلكه آن طرف در رحمت خدا را را به روي خودش بسته است . پس كفاري هستند كه حق را شناخته اند و زير بار نمي روند . دسته ي دوم غير مسلماناني هستند كه اگر اين عقايد را نپذيرفتند ، از اين باب بوده است كه حق به آنها نرسيده است وحجت بر آنها تمام نشده است . آنها در شرايط اجتماعي بودند كه موانعي بوده كه حق به گوش آنها برسد . چه بسا كه اگر حق به گوش آنها مي رسيد مي پذيرفتند كه اكثر غير مسلمانها اين جوري هستند . افراد لجوج خيلي كم هستند كه اهل خلود در جهنم هستند . اكثر غير مسلمانها مستضعف فكري هستند . در مورد سوال قبر بايد گفت كه از دو دسته سوال قبر مي شود از دو دسته سوال قبر نمي شود . دو دسته اي كه از آنها سوال قبر مي شود كساني هستند كه در دنيا موضع ديني يا ضدديني داشته اند ، يا مومن بوده اند يا كافر لجوج بوده اند . دو

ص: 534

دسته اي كه از آنها سوال قبر نمي شود يك دسته كساني هستند كه مقام شان بالاتر از اين است كه از آنها سوال بشود مثل انبياء ، اولياء و شهيدان . دسته ي دوم كساني هستند كه كمتر از اين هستند كه ازآنها سوال بشود . چون موضعي ندارند و حق بر آنها روشن نشده است مثل مستضعفان فكري . اين افراد نه مومن و نه كافر ناميده مي شود . كار آنها به امر خدا واگذارشده است و از ظاهر آيات قرآن اين طور برمي آيد كه عفو خدا به اينها مي خورد ولي اينها سوال ندارند . اكثريتي كه مستضعف هستند سوالي ندارند . ممكن است كه به اينها بهشتي هم داده بشود اما با بهشتي كه مومن در اين دنيا زحمت كشيده است و آنرا بدست آورده است از لحاط درجه ، تفاوت دارد . پس سوالات عوض نمي شود ولي اين سوالات از مومنين و كافرين لجوج پرسيده مي شود .

سوال – چطور مي توانيم بفهميم كه اعتقادات ما دروني و قلبي است تا بتوانيم سوالات قبر را با اعتقادات مان پاسخ بدهيم ؟

پاسخ – در چهار آيه قرآن هست كه خدا مي فرمايد مومنين واقعي كه اعتقاد در قلبش رسوخ پيدا كرده است ، اين علائم را دارد . مومن در روابطش با بندگان حدا و خود خدا نشان مي دهد كه اعتقاد قلبي دارد . مومن خودش را در رعايت حقوق ديگران نشان مي دهد . در سوره ي حجرات مي فرمايد : مومن كسي است كه با ديگران رابطه ي برادري دارد و حقوق آنها

ص: 535

را رعايت مي كند و هر چه را كه براي خودش مي پسندد براي ديگران هم مي پسندد . مومني مي گفت كه من بيست سال است كه براي يك الحمدلله بيجا استغفار مي كنم . ايشانگفت كه مغازه ي من در بازار بود . صبح ديدم كه دهانه ي بازار آتش گرفته است و مردم مشغول خاموش كردن هستند.پيش خودم فكر كردم كه مغازه ي من هم آتش گرفته است . يكي دويد و گفت كه حاج آقا نگران نباش مغازه ي شما سالم است . گفتم : الحمدلله . پيش خودم گفتم مگر تو مومن نيستي و نبايد هر چه را كه براي خودت مي پسندي براي برادر ديني ات هم بپسندي و الان بيست سال است كه بخاطر الحمدلله استغفار مي كنم . انسان مومن خودش معيار است . چطور مي شود كه فردي ايمان قلبي داشته باشد و خدا را قبول داشته باشند اما ديگران را اذيت بكند و حق آنها را عايت نكنم ؟ حاج آقا مرتضي زاهد شب دير وقت به منزل رفته بود و ديد كه اگر الان در بزند همسرش اذيت مي شود بنابراين پشت در نشست .اتفاقي خانمش در را باز كرده بود و پرسيده بود كه چرا پشت در نشسته اي ؟ ايشان گفته بود كه حق شما بود كه استراحت مي كرد و چون من خودم دير آمدم بايد خودم جورش را مي كشيدم نه اينكه شما اذيت بشويد . انماالمومنون اخوة . خدا در سوره انفال آيه دو مي فرمايد : مومن كسي است كه وقتي اسم خدا مي آيد دلش مي لرزد

ص: 536

. در مقابل خدا احساس كوچكي مي كند و در هنگام گناه تمام روحش مي لرزد و نسبت به گناه بي تفاوت نيست . وقتي يك ميكروب وارد بدن شما مي شود سيستم دفاعي بدن شما علائمي از خودش نشان مي دهد مثل تب و لرز . يك مومن كه ارتباط قلبي اش با خدا قوي است وقتي عفونت گناه به سمت او مي آيد سيستم دفاعي روحش واكنش نشان مي دهد و خجالت مي شكند . حضرت يوسف وقتي با زليخا تنها بود ، زليخا روي مجسمه ي خودش كه بت كوچكي بود پارچه اي كشيد . يوسف گفت كه تو از يك سنگ كه بت خودت بود خجالت كشيدي ، من چطور در محضر خدا خجالت نكشم . مي فرمايد: وقتي پيامي يا حكمي از خدا را به مومن مي دهد ايمانش زياد مي شود و اعتراض نمي كند و در مقابل دستور خدا خاضع است . مي گويد كه اين ملك يك پروردگار دارد و من وظيفه ام را انجام مي دهم و نمي ترسم و خدا نتيجه را براي من خير رقم مي زند . كار خود گر به خدا باز گذاري حافظ اي دو صدعشق با بخت خدا داده كني . اينها صفات قلبي مومن است كه راسخ شده است . مومن اگر مي خواهد در جايي با خد ا معامله بكند نمي ترسد . بعضي ها درآمدهاي حرام و شبهه ناك دارند و وقتي به آنها تذكر مي دهيم مي گويند كه ما از اين شعل بيرون برويم چكار كنيم . مرحوم كربلايي كاظم از مراجع بزرگ تقليد در

ص: 537

اراك بود . او يك معجرهي قرن خودمان بود . او در جايي كه كار مي كرد اربابش زكات نمي داد . او چند بار تذكر داد ولي او گوش نكرد . او ديگر پيش او كار نكرد و رفت . اينها مومنين هستند . پس علامت اعتقاد قلبي اين است كه انسان به وظيفه اش در مورد خدا و بندگان خدا عمل مي كند و خدا در قلبش حضور دارد . اگر قرار باشد كه خدا در قلب من حضور داشته باشد بايد در زندگي من حاضر بشود . چون سوالات قبر را از زبان نمي پرسند و از بان دل مي پرسند يعني اعتقادات واكاوي مي شود ، كساني كه اعتقادات را با دل خودشان برده باشند آنجا مي توانند جواب بدهند .

سوال – من مادربزرگي داشتم كه براي من خيلي دعا مي كرد . آيا او بعد از مرگش هم مي تواند براي من دعا كند ؟

پاسخ – بله . شكي نيست كه بعد از مرگ ، شخص زنده است ومي فهمد و فهم او كامل تر شده است . اگر شخص اينجا مومن بوده است در آنجا معرفت بالاتري پيدا كرده است بخصوص براي كساني كه براي او هديه مي فرستند يا احساني مي كنند ، به آنها جواب مي دهد و متقابلا آنها را دعا مي كند . روايت داريم كه در كنار قبر پدر و مادرتان دعا بكنيد ، آنها هم آمين مي گويند . بزرگان دين ما دعا مي كنند . قرآن مي فرمايد : كساني كه گناه كرده اند ، اگر به سمت تو بيايند

ص: 538

، تو برايشان دعا كن . پس دعا امكان پذير است . در كامل الزيارات است كه ابا عبدالله الحسين در نزد پروردگارش است و اما براي كساني كه برايش اشك مي ريزند و با او رابطه دارند ، به آنها نگاه مي كند و براي آنها استغفار مي كند . دعاكردن فقط منحصر به اولياءالهي نيست . آنها زنده هستند و مي فهمند و به عالم دنيا توجه دارند و احسان را به بهترين شكل جواب مي دهند . يكي از جوابها دعا كردن براي كسي است كه به آنها احسان كرده است .

سوال – بعضي ها بودجه ساختن مدرسه و مسجد را ندارند . چكاري وجود دارد كه حتي پس از مرگ هم ثواب آن كار به مرده برسد ؟

پاسخ – معمولا ذهن ما در باقيات و صالحات در امور مادي است . و از دست همه بر نمي آيد كه وقف بكنند و پلي بسازد . كسي كه پول ندارد همين آرزو كردن براي او خيري است . كسي كه آرزو مي كند كه اي كاش مالي داشتم و مدرسه اي مي ساختم . روايت داريم كه نيت مومن از عمل او زيباتر است . چه بسا يك مومن درعمل موفق به كاري نشود ولي نيت آن كار را بكنيد زيرا خود نيت انسان را رشد مي دهد . اين نشانه ي ايمان فرد است كه آرزويي بر جانش افتاده است و دغدغه اي دارد . روايت داريم كه همين نيت ها ثوابش براي او نوشته مي شود. روايت داريم كه اگر كسي نيت كار خير را بكند براي او

ص: 539

حسنه نوشته مي شود و اگر كار خير را انجام بدهد براي او ده حسنه نوشته مي شود . ديگر اينكه باقيات و صالحات و صدقه ي جاريه فقط مالي نيست . اگر كسي سعي بكند كه اولاد صالحي تربيت بكند ، اين باقيات وصالحات او است . اگر كسي ازدواج بين دو تا جوان را فراهم بكند يا بتواند محبتي بين دو تا خانواده كه بين آنها كينه افتاد است را ترميم بكند و برگرداند تا وقتي آنها با يكديگر هستند براي شما هم ثواب نوشته مي شود. اينها صدقات جاريه است . پيامبر در جمعي از اصحاب فرمود : هر مسلماني هر روز صدقه بدهد . اصحاب گفتند كه اين كار از پس ما برنمي آيد كه هرروز صدقه بدهيم . پيامبر فرمود : اين كارها هم صدقه است : راه را پاكسازي كنيد كه مردم رد بشوند ، عيادت بيمار ، امر به معروف و نهي از منكر و جواب سلام دادن . در اصول كافي داريم كه سلامي كه خدا خيلي دوست دارد اين است كه بين دو تا مومن كه اختلافي پيش آمده باشد صلحي بشود و سلامي رد و بدل بشود . انجام دادن هر كار خير نشانه ي صدق ايمان است .

سوال – سوره قصص آيات 71 تا 77 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – در آيه 73 خدا مي فرمايد : خدا از فضل خودش شب و روز را براي شما قرار داد . اين فضل ها خيلي بزرگ است و به چشم نمي آيد . اگر ما شب را بعنوان بستري براي آرامش نداشتيم در

ص: 540

روايات داريم كه شب را سه بخش بكنيد . يكي خوابيدن ، يكي با خانواده بودن و با خدا مناجات كردن . شب يكي از مظاهر رحمت خداست كه بستري است براي سكونت و آرامش است . خدا مي فرمايد : ما روز را هم بعنوان رحمتي براي شما قرارداديم كه در آن دنبال فضل خدا باشيد . يعني دنبال رزق هاي مادي يا معنوي . اين رحمت است و اينها را داديم كه شاكر باشيد.

سوال – آيا كارهاي بد فرزند بعد از مرگ پدر و مادر براي آنها اثر دارد . ؟

پاسخ – از باقيات و صالحات اموات فرزندان صالح آنها است . اگر فرزندي ناصالح بود و در تربيت اين فرزند پدر و مادر كوتاهي كرده اند و خود پدر و مادر اهل معصيت بوده اند و توجهي به عاصي بودن فرزند خود نمي دادند و برايشان مهم نبود و فرزندانشان را به كارهاي خير توصيه نمي كردند ، اين فرزند انحرافش از آثار و معلول پدر و مادر است ، براي اين پدر و مادر آثار منفي اعمال شان ثبت مي شود. در سوره ياسين داريم كه هم اعمال شما و هم آثار آن را ثبت و ضبط مي كنيم . پس آنها در گناه فرزند سهيم هستند . پيامبر فرمود : اگر كسي سنت حسنه اي تاسيس بكند اجر كساني كه آن كار حسنه را انجام داده اند براي او نوشته مي شود و اگر كسي تاسيس يك سنت زشتي را بكند تا وقتي سنت زشت برپا است براي فرد در پرونده اش گناه نوشته مي شود . فرزند

ص: 541

ناصالحي كه من تاثير در انحراف او داشته ام اين همان سنت زشتي است . اما اگر كسي در تربيت فرزندش كوتاهي نكرده است . حضرت نوح هم فرزند ناصالحي داشته است و فرزند امام هادي (ع) هم ادعاي پيامبري كرده بود كه همان جعفر كذاب است . اين فرزندان با همنشينان بد و اختيار خودشان منحرف شده اند .

سوال – نقش زياد صلوات فرستادن براي خودمان در عالم پس از مرگ را توضيح بدهيد .

پاسخ – امام رضا (ع) فرمود : اگر كسي دنبال سببي مي گردد كه گناهانش محو بشود زياد صلوات بفرستد .پيامبر در معراج ملك بسيار با عظمتي ديد و از جبرئيل پرسيد كه اين فرشته ي چيست ؟ جبرئيل گفت كه اين فرشته ي باران است و حساب تمام قطرات باران را دارد . پيامبر از فرشته سوال كرد كه تو واقعا حساب قطرات باران را داري ؟ فرشته گفت: من نه تنها حساب تعداد قطرات باران را دارم بلكه تعداد قطراتي كه بر بيابان و باغ ها و شوره زارها مي بارد را دارم . فقط حساب يك چيز از دستم در رفته است . و آن وقتي است كه كسي بر تو آل تو صلوات بفرستد و من ديگر نمي توانم آنرا حساب كنم . حالا چنين گوهري در دست ماست . پيامبر فرمايد : صلوات نوري براي قبر است زيرا صلوات ارتباط ما با اهل بيت را زياد مي كند . صلوات تجديد عهد با اهل بيت است بخصوص اگر كسي هم ظاهر صلوات و هم باطن صلوات را بفرستد . امام صادق (ع) فرمود

ص: 542

: ظاهر صلوات همان لفظ است ، باطن صلوات و سلموا تسليما است .

تسليم اهل بيت و اولياء خدا بودن باطن صلوات است . چنين فردي تمام مراتب عالم برزخ را طي مي كند .

سوال – آيا ممكن است كه انسان قبل از اينكه از دنيا برود از مرگ خودش با خبر بشود ؟

پاسخ – بله. ما موارد متعددي ديده ايم كه فرد قبلا از مرگ كارهاي متعددي مثل قرض خودش را ادا مي كند .البته روايتي نداريم كه افراد الزاما از مرگ خودشان با خبر مي شوند . بعضي از مومنين الهاماتي در زمان مرگشان به آنها مي شود كه آماده ي مرگ بشوند . مرحوم آيت الله احمدي ميانَجي مي فرمود پدرمن رفيقي داشت كه خودش مسجد ساخته بود و براي مسجد عالم مي آورد . او به غير از منزل خودش اتاق هاي متعددي داشت كه اگر كسي به آنجا مي آمد و جايي نداشت به او اتاق مي داد و هيچ مانعي براي او نمي شد . اين پير مرد سواد نداشت و هنگام زكات يك باغ را براي زكات مي گذاشت با اينكه چندين برابر زكات او مي شد. ايام قحطي او به خادم هايش مي گفت نان بپزيد و خودش نان ها را در خانه ها مي داد . پدر ايشان بيمار شد و به پسرش گفت كه من دارم از دنيا مي روم ، اينجا باش تا كارهاي من را انجام بدهي . نيمه شب حال پدرش بد شد و پدر شروع كرد به سلام دادن به چهارده معصوم . گفت : خدايا خودت فرمودي

ص: 543

كه به پير مردها احترام بكنيد من هم دارم مي آيم و بعد مُرد . او خودش از مرگش خبر داشت . مومنين با درجات بالا از مرگ خودشان خبر دارند .

90-08-01

1/8/90

مرقدَت ضرب المثل هاي مرا تغيير داد هر كه بامش بيش برفش نه كبوتر بيشتر ، چهار فصل مشهدت ازعطرگل آكنده است اين چنين يعني سه فصل از شهر قمصر بيشتر ، از غلامان شما هم مي شود دنيا گرفت من نيازت دارم روز محشر بيشتر ، اي كه راه انداختي امروز و فرداي مرا چشم در راه تو هستم روز آخر بيشتر .

سوال – در مورد مسئله ي رجعت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ- خداوند از سر لطف و تفضل ، دو مقدمه اي را در دنيا براي انسانها قرار داده است كه آنها براي عرصه ي عظيم قيامت آماده بشوند . دوره ي رجعت بعنوان يكي از مسلمات شيعه است و بايد به آن بيشتر پرداخت . به بحث رجعت كمتر پرداخته مي شود و به همين دليل كه اينمسئله كمتر گفته و نوشته شده ، عده اي به شيعيان تهمت هايي زده اند و اين اعتقاد منظقي و اميد بخش را بگونه اي خرافي و غير عقلاني جلوه داده اند . بخاطر همين ما بايد بيشتر به آن بپردازيم . از ضرويات اعتقادي شيعه مسئلهي رجعت است . امام صادق (ع)فرمود : از ما نيست كسي كه اعتقادي به رجعت ما نداشته باشد . امام فرمود : اگر كسي به هفت چيز اقرار داشته باشد مومن است و يكي از آن چيزها ايمان به رجعت است . رجعت يعني

ص: 544

عده اي از مومنين خالص و عده اي از سران كفر و ضلالت در طول تاريخ ، در هنگام ظهور اين افراد به دنيا برمي گردند براي اينكه مومنين به كمال برسند و در تشكيل حكومت جهاني ولي عصر نقش و سهم داشته باشند و سران صلالت و شرك به دنيا بر مي گردند تا ذلتي را در همين دنيا بچشند تا شيريني هاي نفساني كه در دنيا چشيده بودند يادشان برود و از آنها انتقام ظلمها و ضرري كه به انسانيت زده اند گرفته مي شود . زمان شروع رجعت و بازگشت بعضي از مردگان به دنيا از زمان ظهور ولي عصر است . زمان رجعت هم زمان با ظهور ولي عصر شروع مي شود. زمان رجعت تا بعد از حكومت ولي عصر برقرار است و انبياء همديگر را مي بينند . در جلد دوم بحار الانوار مرحوم مجلسي داريم كه امام صادق (ع) مي فرمايد : هنگامي كه ولي عصر قيام كرد به سراغ مومن درعالم برزخ مي روند و به او مي گويند كه فلاني صاحب تو به دنيا آمده است اگر مي خواهي به او ملحق بشوي ملحق شو ، اگر هم مي خواهي در ناز و نعمت بهشت برزحي بماني بمان . مومنين كه آرزوي چنين لحظه اي را در هنگام زندگي خود داشتند و براي استقرار حكومت ولي عصر تلاش مي كردند بر مي گردند . بعضي ها اينكه در زمان رجعت عده اي از مومنين و كفار به دنيا برمي گردند انكاركرده اند . وقتي ما قبول داريم كه در قيامت همه زنده مي شوند و اين امكان

ص: 545

وجود دارد ، چطور اين قيامت كوچك و محدود را قبول نكنيم؟ شيعه و سُني مواردي را نقل كرده اند كه بعضي از مردگان در امت هاي گذشته زنده شده اند . پيامبر فرموده اند :هر اتفاقي كه براي امت هاي گذشته پيش آمده باشد براي امت ما هم پيش خواهد آمد . آيه 259 سوره بقره كه خدا داستان پيامبري از بني اسرائيل را نقل كرده است . اين پيامبر از محلي مي گذشتند كه ديدند عده اي مرده اند و بدنشان متلاشي شده است . چطور اينها زنده مي شوند ؟ او مي خواست چگونگي معاد را بيابد و اطمينان بيشتري پيدا كند . خدا او را مي ميراند . او صد سال از دنيا رفت و بعد خدا او را زنده كرد . خدا از او پرسيد چه مدت است كه تو مرده ا ي ؟ او گفت : گمان كنم يك روز يا نصف روز . خدا فرمود : صد سال بود كه تو توقف داشتي و در اين دنيا نبودي . مطلب ديگري كه همه آنرا قبول دارند زنده كردن مرگان توسط حضرت مسيح است . در سوره ي آل عمران آيه 49 مسيح مي فرمايد كه يكي از معجزات من اين است كه اموات را به اذن پروردگار زنده مي كنم . حواريون از ايشان خواستند كه سام فرزند خلف موسي را كه در كشتي با آنها بوده است را زنده بكند . ايشان با حواريون سر قبر سام آمدند و فرمودند كه به اذن پروردگار بلند شو . قبر شكافته شد و فرزند نوح بلند شد در حاليكه

ص: 546

خاك از سر و روي او مي ريخت و موهايش سفيد شده بود . حضرت از او پرسيدند كه تو با همين قيافه بودي كه از دنيا رفتي ؟ او گفت : من جوان بودم كه مُردم و الان گمان كردم كه براي قيامت زنده شده ام و از ترس موهايم سفيد شد . در قرآن داريم كه قيامت روزي است كه بچه ها از ترس پير مي شوند . حضرت مسيح پرسيد : دنيا را چطور ديدي ؟ او گفت : دنيا مثل يك منزل دو در است كه از يك در آمدم و از در بعدي بيرون رفتم . حضرت سوال كرد كه مي خواهي در دنيا بماني ؟ سام گفت : من مي خواهم برگردم بشرطي كه خدا من را از سكرات موت در امان بدارد . حضرت براي او دعا كرد و او دوباره برگشت ولي سكرات موت از او برداشته شد . در كافي جلد هشتم حديثي ازامام صادق (ع) داريم كه آيا داريم فردي را كه حضرت مسيح او زنده كرد و او دردنيا زندگي كرده باشد ؟ امام فرمود : بله .يكي از رفقاي حضرت مسيح از دنيا رفت . حضرت مسيح از مادرش پرسيد كه مي خواهي به اذن خدا او را زنده كنم . حضرت مسيح بالاي سر قبر او رفت و او را فراخواند . حضرت ديد كه وقتي مادر او را ديد گريه كرد . حضرت به جوان گفت كه مي خواهي در دنيا بماني و زندگي كني ؟ اوگفت :بشرطي كه مدتي باشد و رزق و روزي هم داشته باشم . حضرت فرمود

ص: 547

: بله . تو بيست سال در دنيا هستي و رزق و روزي هم داري و فرزنددار هم مي شوي . او در دنيا ماند و صاحب فرزند هم شد . چنين اتفاقاتي در قرآن هم نقل شده است . پس وقتي در تاريخ چنين سابقه ي زنده شدن وجود دارد چطور ممكن است كه در آخر تاريخ چنين اتفاقي وجود نداشته باشد . ممكن است كه سوال كنند در آن زمان شايد ضرورت داشت كه اين اتفاق بيفتد زيرا زنده شدن مردگان يكي از معجزات حضرت مسيح بود ولي در آخر الزمان چه ضرورتي دارد كه اين اتفاق بيفتد . برگشتن مردگان در آخرالزمان فلسفه ي حكيمانه اي دارد . در آخرالزمان حكومتي بوجودمي آيد كه در آن ظلمي نخواهد بود و عدل مطلق است . مومنين خالصي بدنيا برمي گردند كه استعداد كمالات در آنها بسيار بالا بود و ظرفيت آنها خيلي بالا بود ولي بخاطر ظلم زمان شان كسي آنها را تربيت نكرد و استعدادشان شكوفا نشد . به همين دليل اين استعدادها بالقوه باقي ماند . براي اينكه ظلمي به اين مومنين نشود آنها برمي گردند و استعدادهايشان به فعليت مي رسد و تكميل مي شود . از بارزترين مومني خود ائمه هستند كه برمي گردند . هر كدام از ائمه صلاحيت اين را داشتند كه دنيا را مديريت كنند ولي اين اتفاق در زمان آنها نيفتاد . در زمان آنها به خاطر ضعف مردم و ظلم حاكمان اين استعداد كه مديريت جهاني را داشته باشند به فعليت نرسيد و اين عبادت را انجام نداند . همه ي مردم را به

ص: 548

سمت خدا بردن عبادت بزرگي است . پس ائمه بعد از ولي عصر برمي گردند كه اين مديريت را داشته باشند و آن عبادت خدا را انجام بدهند . از طرفي سران كفار هم بر مي گردند تا ذلت و عذابي ببينند و انتقامي از آنها گرفته بشود كه بايد در دنيا اين انتقام از آنها گرفته بشود . اين در راستاي عدل است . امام صادق (ع) مي فرمايد : از فرزندان ما مهدي خواهد آمد كه انتقام ما را خواهد گرفت . اين يكي از القاب ولي عصر است . انتقامي كه ولي عصر مي گيرد انتقام شخصي نيست . مهمترين مصداق انتقام ، انتقام از ظلمي است كه به شخصيت ائمه روا شده است . يك ظلمي به شخص امام حسين (ع) شد كه به ايشان ظلم كردند ، ايشان و خانواده شان را تشنه نگه داشتند ، خيمه هايشان را آتش زدند و بچه هايشان را كتك زدند ، اينها ظلمهايي كه به جسم مظهر ايشان و فرزندان شان شد. ظلم بالاتري كه بر حضرت روا شد ظلم بر شخصيت و امامت امام بود . امامت ايشان هتك شد . اين ظلم را به بشريت كردند كه امامت ايشان به عالم نرسد . وقتي جلوي امامت را گرفتند تا نگذارند كه نماز و روزه و .. برقرار بشود .در زيارت ناحيه مي خوانيم كه با كشتن امام حسين (ع) اسلام را كشتند ، نماز و روزه را تعطيل كردند .وقتي جايگاه امام حسين (ع) هتك شد اسلام ضربه خورد و نماز و روزه از بين بردند و اركان ايمان را منهدم

ص: 549

كردند . اين ظلم بالاتر از ظلم به شخص است . ما معمولا در روضه خواني امام حسين (ع) براي شخص و جسم امام روضه مي خوانيم . از تشنگي و عطش مي گوييم ولي در مورد ظلم شخصيت امام نمي گوييم . در زيارت عاشورا روضه ي شخصيت امام خوانده شده است . نفرين بر آن قومي كه مقام و مرتبه ي شما را حرمت نگذاشتند و هتك كردند . انتقام شخص و جسم اميرالمومنين را امام حسن (ع) از قاتل ايشان گرفت و او را قصاص كرد. انتقام شهيدان كربلا را مختار از قاتلين گرفت . ولي عصر انتقام شخص را نمي گيرد انتقام شخصيت را مي گيرد . انتقام براي برقراري حكومت . سران كفار را بر مي گردانند تا آنها ببينند كه حكومت عدالت در جهان برقرار شده است . مهم اين است كه كافر در اين دنيا ذليل بشود و اِلا در قيامت به سيخ كشيدن و در آتش افتادن را ديده است . مهمترين تلخي براي سران كفار اين است كه حكومت الهي را ببينند و اين بيشترين شكنجه براي آنها است .

سوال – سوره قصص آيات 50 تا 59 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – در آيه قبل خدا مي فرمايد : مومن كسي است كه بدي را با خوبي جواب بدهد . در آيه 55 مي فرمايد: وقتي مومن لغو و بيهوده اي را مي شنود را خودش در مجلس لغو شركت نمي كند و آنرا نمي شنود و اگر به گوش او هم بخورد نمي شنود و جواب آنها را مثل خودشان نمي دهد يعني

ص: 550

با بدي جواب نمي دهد بلكه مي گويد : شما كار خودتان را بكنيد و ما هم كار خودمان را مي كنيم و نتيجه اش را هم مي بينيم و خدا حافظ ، ما دنبال جاهلين نيستيم . اين درسي است كه مومن بايد تمرين بكند كه بدي را بدي جواب ندهد و به بهترين شكل جواب بدهد و اين يكي از شاخصه هاي دين داري است .

سوال – چه كساني در دوره ي رجعت برمي گردند ؟

پاسخ – ما در روايات داريم كه دو دسته افراد در دوره ي رجعت برمي گردند . يكي مومنين خالص و يكي كفار خالص . امام صادق (ع) فرمود : رجعت عمومي نيست . خصوصي است .كساني برمي كردند كه يا محض ايمان يا محض شرك هستند . از مصاديق بارز خالصي ايمان ائمه هستند . امام سجاد(ع) مي فرمايد : پيامبران و اميرالمومنين همه رجعت مي كنند . در زيارت جامه ي كبيره درچند جا به اين اشاره شده است : من به بازگشت شما ايمان دارم و من بازگشت شما را تصديق مي كنم . در زيارت آل ياسين كه در عصرهاي جمعه مي خوانيم : اهل بيت رجعت شما حق است . در زيارت وارث ، عرفه و اربعين به رجعت اشاره شده است . روايات متعددي داريم كه اولين امامي كه رجعت مي كند امام حسين (ع) است . امام حسين (ع ) همراه با هفتاد نفر از يارانش رجعت مي كنند . امام حسين (ع) در شب عاشورا رجعت را به يارانش گفته بود . وقتي همه ي مومنين اعتقاد پيدا

ص: 551

كردند كه اين آقا امام حسين (ع) است ، امام زمان (عج) به شهادت مي رسد و تجهيزات پس از مرگ ايشان را امام حسين (ع) بعهده دارد . امام حسين (ع) كفن و دفن ولي عصر را بعهده دارد . حكومت امام زمان (عج) را امام حسين (ع) تحويل مي گيرد . در مورد ساير ائمه كه چطور مي آيند ما روايتي معتبر نداريم . مرحوم شُبّر در كتب حق اليقين تصريح كرده است كه در رابطه با ائمه ترتيب ذكر نشده است . ما روايت داريم كه انبياء گذشته همه برمي گردند امام باقر (ع) فرمودند : هيچ پيامبري نيست از آدم تا خاتم ، مگر اينكه به دنيا برمي گردد و اميرالمومنين او را ياري خواهد داد . آن عصر شكوهمند است زيراهمه ي انسانيت و اخلاق با هم بر مي گردند و چهره هاي نوراني در كنار هم قرار مي گيرند و آرزوي هر مومني است كه آن زمان رادرك كند .

سوال – ما چطور مي توانيم دوره ي ولي عصر را درك بكنيم ؟

پاسخ – براي درك آن دوره بايد خالص شد . مجتهدي كه در عصر ما بود امام زمان (ع) را ديده بود و پرسيده بود كه من مي خواهم به شما نزديك بشوم ، چكار بايد بكنم ؟ حضرت فرموده بود : عمل خودت را عمل امام زمان خودت قرار بده . من پيش خودم گفتم كه يعني براي هر عمل ببين كه اگر امام زمان (عج) الان در پيش تو بود چكار مي كرد . پرسيدم چكار كنم كه عمل من امام زمان (عج)

ص: 552

پسند بشود ؟ حضرت فرمود : در عمل هايت خالص باشد و خدا را در نظر داشته باش . همه چيز در بندگي كردن است و اين كار ساده نيست . امام صادق (ع) فرمود : اگر كسي دعاي عهد را چهل صبح بخواند او از ياران مهدي ما خوهد بود و اگر آن زمان را درك نكند او را برمي گردانند . اين وعده اي است كه از طرف امام صادق (ع) داده شده است . در آخر عمر در بستر امام خميني دعاي عهد در لاي كتاب شان دعاي عهد بود . بعضي ها فقط الفاظ دعا را قرائت مي كنند . يك مومن بايد چهل صبح كه يك دوره ي تكاملي است عهد ببندد و بر عهد خودش بايستد يعني بايد پاي عهد خود بايستد . آن عهد در سرداب مقدس به اين صورت معني شده است : تمام سرمايه هاي مان را در خدمت امام قرار بدهيم . يعني كاري را مهمتر از كار امام مان ندانيم .

به فرموده ي ميرداماد زيارتي امام رضا (ع) در 25 ذي القعده افضل اعمال است . امام رضا (ع) وقتي نام امام زمان (عج) را در اشعار دعبل شنيد، بلند شد و دست راست خودشان را روي سرشان گذاشتند و خم شدند و اين دعا را خواندند : خدايا فرج و آمدن او را تعجيل بكن و به واسطه ي او ما را ياري كن .

90-07-24

24/7/90

هزار جهد بكردم كه سِر عشق بپوشم نبود بر سر آتش مُيَسرم كه نجوشم ، به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم شمايل

ص: 553

تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم ، حكايتي ز دهانت به گوش جان آمد دگر حكايت مردم دگر نصيحت مردم حكايت است به گوشم ، مگر اينكه تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني كه من قرار ندارم كه ديده از تو بپوشم ، مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم كه از وجود تو مويي به عالم نفروشم .

سوال – بعد از برزخ و قبل از قيامت چه اتفاقي مي افتد ؟

پاسخ- ما در قرآن و معارف اهل بيت مواردي داريم كه انسان و تمام موجودات عالم دو تا سير دارند . يك سير نزولي دارند يعني از عالم بالا تنزل پيدا كرده اند و يك سير صعودي دارند كه به سمت خدا برمي گردند . در سوره ي حجر آيه بيست مي فرمايد : هيچ موجودي در عالم پايين نيست مگر اينكه اصل و خزانه اش در عالم بالا است و ما يك نازله و يك وجود ضعيف شده اي را به پايين فرستاده ايم . بحث ما سير صعود و رجوع به خدا است .همه ي انسانها يك رجوع به سمت خداي متعال دارند كه همان سير معاد است . به اين سير صعودي در مثنوي مولوي هم اشاره شده است. بشنو از ني چون شكايت مي كند از جدايي ها شكايت مي كند تا مرا از نيستان ببريده اند از نفيرم مرد و زن ناليده اند . اصل انسان كه ني است در عالم بالا ست و يك سوزي دارد . اين ني از عالم بالا جدا شده است و دور افتاده است . هر

ص: 554

كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش اين سير صعود است . وقتي ما مي گوييم رو به سوي خدا بر مي گرديم اين برگشت بايد يك آمدني داشته باشد . يكي از اصول دين معاد است . معاد يعني برگشت به سمت خدا و محل بازگشت به سوي خود خداست. ما مي خواهيم با حضرت حق ملاقات بكنيم . مقصد و هدف خود خداست . بهشت و جهنم منزل هستند، هدف نيستند . كسي كه مومن است و انسان خوبي است و مي خواهد خدا را با اسماء لطف و رحمت ديدار كند ، يك پذيرايي در بهشت از او مي كنند . كساني هم كه خدا را با اسماء غضب و قهر مي خواهند ملاقات كنند ، يك پذيرايي در جهنم از او مي كنند . پس هدف نهايي بهشت و جهنم نيست بلكه ملاقات پروردگار است . درعرصه ي قيامت اسماء خدا در آنجا ظهور مي كند و در آنجا همه مي فهمند كه خدا همه كاره است وهمه اهل لااله الاالله مي شوند و همه اهل توحيد مي شوند . در قرآن داريم كه در قيامت خدا مي فرمايد كه در روز قيامت همه كاره كيست ؟ صدايي از احدي نمي آيد .خطاب مي آيد : خداوند قاهر . در اينجا هم خدا همه كاره است ولي ظهور ندارد و آن بخاطر حجاب ها است. در عالم ماده لياقت و قابليت ظهور حضرت حق نيست . بخاطر همين بعضي ها هستند كه دست به سوي ديگران دراز مي كنند و رازق را كس ديگري مي دانند

ص: 555

و خدا را ناديده مي گيرند . رجبعلي خياط مي گفت كه من دلم براي خدا مي سوزد كه مشتري او كم است و كسي نيست كه براي او داد بي كسي بزند و از او بخواهد . آيت الله حجت از مراجع تقليد در زمان آيت الله بروجردي بود . ايشان خيلي مخلص بودند . طلبه اي مي گفت كه در منزل نزد ايشان رفتم و كاغذي كه اظهار نيازي بود به ايشان دادم . عده اي هم در آنجا بودند. آيت الله حجت زير كاغذ چيزي نوشت و من آنرا گرفتم . ايشان نوشته بودند هو الاول والآخر والظاهروالباطن . برو توبه كن . اين طلبه در نامه اش نوشته بود كه وقتي من از شهرستان خودم به حوزه آمدم اول اميدم به خدا بود و بعد اميدم به شما بود . آيت الله حجت ناراحت شدند و گفتند كه من چه كسي هستم كه نام من در كنار نام خدا برده بشود. عالم دنيا قابليت ظهور خداوند متعال را ندارد . ما حتي قابليت ديدن هورالعين را هم نداريم . روايت داريم كه ما تحمل ديدن يك لباس بهشتي را نداريم .در جلد هشتم بحارالانوار مرحوم مجلسي نقل كرده است كه بر بعضي از درختهاي بهشت زنگ هاي نقره اي نصب است . وقتي بهشتيان از خدا درخواست آهنگ لذت بخش مي كنند نسيمي از عرش الهي مي وزد و اين زنگ ها به صدا در مي آيند . آنچنان آهنگ زيباست كه اگر اهل دنيا اين آهنگ را بشنوند قالب تهي مي كنند و تحمل شنيدن آنرا ندارند . وقتي حضرت

ص: 556

موسي از خدا درخواست كرد كه خودت را به من نشان بده ، خدا فرمود كه در اين عالم دنيا نمي تواني من را ببيني ولي به كوهها نگاه كن ، بببين مي تواني آنرا تحمل كني . ناگهان كوه از هم پاشيد و حضرت موسي مدهوش افتاد . جلوه اي كه خدا بر كوه كرد اين بود كه ملكه ي كروبيان را به او نشان داد كه موسي غش كرد . پس وضعيت روحي ما طور ياست كه ما تحمل عرصه ي قيامت را در اين دنيا نداريم . وضعيت جسمي ما هم همين طور است و جسم ما هم در اين دنيا تحمل ندارد . جسم آخرتي بسيار متكامل است. جسم آخرتي جسمي است كه پيري ،خستگي ،خواب ، دفع و زوائد ندارد . پس اين جسم هم عوض مي شود و روح هم تكامل پيدا مي كند . پس وضع ما بايد يك جهشي در آن رخ بدهد تا ما تحمل عرصه ي قيامت را پيدا كنيم . خداوند از سر لطف خاص و تفضل دو تا مقدمه در اين دنيا قرار داده است كه انسانها بصورت جهشي تكامل پيدا بكنند . يكي ظهور امام عصر و يكي رجعت ائمه بعد از ظهور . خدا اين دو تامرحله را در دنيا گذاشته است كه انسانها بدون اينكه سختي بكشند ، رشد و جهش پيدا كنند ، تحمل قيامت را داشته باشند . اگر كسي مشمول اين لطف خاص نشد و در زمان ظهور نبودند ، اينها بايد در برزخ آماده بشوند . اگر كسي سعي بكند كه ظهور رخ بدهد ، لياقتي

ص: 557

پيدا مي كنند و تربيت خاص معصوم اين افراد را در همين دنيا رشد مي دهد . اين دو مرحله در اين دنيا است و سختي هاي آخرتي را ندارد . روايت داريم كه روزهاي خدا سه روز است ( يعني خدا جلوه ي ويژه اي دارد ) : روز ظهور ، رجعت و قيامت . در ظهور و رجعت عدالت و حاكميت در حد دنيا و در قيامت به حد قيامت است . در دنيا تا حدي كه دنيا اجازه مي دهد عدالت كاملا اجرا مي شود . شاخصه ي زمان ظهورعدالت است. اينها حاكميت خدا است كه دارد رخ مي دهد تا همه عدالت مطلقه ي خدا را در قيامت هضم كنند و بتوانند تحمل آنرا داشته باشند .

سوال – در مورد رشد و جهشي كه انسانها در زمان ظهور پيدا مي كنند توضيح بدهيد .

پاسخ – امام باقر (ع) فرمود : وقتي فرزند ما ظهور مي كند دست لطف خودش را بر سر بندگان مي گذارد ، عقل ها متمركز مي شود و اخلاق ها كامل مي شود. اين شامل كساني است كه در زمان ظهور حضرت خودشان را به ايشان سپرده اند كه اكثر قريب به اتفاق مردم اين طوري هستند . حضرت انسانها را بطور معجزه تربيت نمي كند بلكه ايشان راه تربيت انسان و كليد قفل انسان را مي داند . ما قفل هستيم و او كليد است . وقتي شيطنت ها از انسان دفع شد انسان بروز مي كند و انسان بي نهايت خودش را نشان مي دهد . فرمود : علم تا زمان ظهور دو

ص: 558

درجه براي انسانها كشف شده است و بيست و پنج درجه ي علم وقتي است كه حضرت ولي عصر ظهور مي كند . امامفرمود : كينه از دلها مي رود و هم با هم يكرنگ هستند . فردي در كوفه خدمت امام باقر (ع) آمد و گفت كه ما در كوفه آماده ي حكومت شما هستيم . امام فرمود كه شما به حدي با هم صميمي هستيد كه فرد موقع نياز بتواند از جيب برادرش به حد نياز پول بردارد ؟ فرد گفت : خير . امام فرمود : شما كه نسبت به مال تان بخل مي ورزيد نسبت به خون تان بيشتر بخل خواهيد ورزيد . وقتي مهدي ما ظهور كند .مردم آنقدر با هم صميمي مي شوند كه اگر فردي دست در جيب برادر خودش بكند ، او ناراحت نمي شود و به او سوء ظن ندارد . در زمان دفاع مقدس ما جلوه اي از اين را ديديم . در مورد عصر ظهور سالهايي ذكر كرده اند ، چهل سال تا سي صد سال ذكر شده است . اما بايد دانست كه اين دوران طولاني است . بعد از دوران ظهور دوران رجعت است كه براي آن رواياتي داريم كه فقط حكومت امام حسين (ع) 309 سال طول مي كشد. همه ي اينها مقدمه ي قيامت مي شود. ما الان در زندگي ما كشف شهود از اولياء مي شنويم . در روايت داريم كه در زمان ظهور كشف كرامات و شهود ها براي مردم معمولي خواهد بود و مردم معمولي رشد يافته اند . خدا آنچنان حوزه ي ديد و شنوايي آنها

ص: 559

را وسيع مي كند كه بين مردم و امام زمان (عج) حجابي نيست و هر كسي مي تواند او را ببيند و از او بشنود . سيد طاوس مي گويد كه وقتي من در سرداب امام زمان وارد شدم در پله ي اول ديدم كه صداي نجوامي آيد و فهميدم كه صداي حضرت ولي عصر است . امام دعا مي كردند : خدايا شيعيان ما از ما هستند اگر گناهاني مرتكب شده اند ،اگر آن گناهان حق الله است ، آنها را ببخش واگر حق الناس است ، آنقدر از خمس ما به آنها بده كه از هم راضي بشوند . در زمان ظهور ، فقط گوش سيد طاوس محرم نيست و همه مي توانند صداي امام زمان را بشنوند . اين جهش است .

سوال – آيات پاياني سوره نمل و ابتدايي سوره قصص را توضيح بفرماييد .

پاسخ – آيه 89 سوره نمل مي فرمايد : اگر كسي حسنه اي بياورد ، بهتر از آن چيزي كه او آورده ، خدا به او مي دهد . در آن روزي كه همه فريادهايشان بلند است آنها در امان هستند . در اين آيه گفته كه اگر كسي كار خوبي را بياورد نه اينكه كار خوبي را انجام بدهد زيرا گاهي ما كار خوبي را انجام مي دهيم ولي تا مي خواهيم آنرا به آخرت ببريم خرابش مي كنيم . استادي مي گفت كه شيطان سعي مي كند كه عمل انسان سبز نشود بعد كه عمل جوانه زد مي خواهد يكي جوري آنرا بكند بعد كه بزرگ شد ميوه ي آنرا كال مي كند و

ص: 560

وقتي ميوه به ثمر نشست يك كِرمي روي آن مي گذارد . شيطان اول نمي گذارد كه ما عمل خيري انجام بدهيم بعد كه انجام داديم در وسط عمل كاري مي كند كه باعث ريا بشود و وقتي كه شما عمل را بخوبي انجام دادي بعد شما را دچار عجب و غرور مي كند كه باعث مي شود در آن عمل كِرم قرار بگيرد . نگه داشتن عمل سخت تر از خود عمل است .

سوال – در مورد بحث رجعت توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – خداوند از باب لطف خاص و تفضل دو مقدمه را در دنيا قرار داده است كه انسانها در استعدادهايشان جهش و رشد تكاملي پيدا بكنند و آماده براي عرصه ي حاكميت مطلق الهي در قيامت بشوند . اگر كسي مشمول ظهور يا رجعت نشد بايد در برزخ سير تكاملي خودش را ادامه بدهد البته در برزخ سختي هاي بيشتري دارد بخاطر همين ما بايد كاري بكنيم كه اين لطف خاص شامل حال ما بشود. اگر انسان لياقت هايي در خودش بروز بده و ظهور هم رخ نداد ، در زمان رجعت او را برمي گردانند . در زمان رجعت مومنين عاشق كه سعي و عمل خودشان را در زمان ظهور كرده بودند ولي ظهور را درك نكرده بودند برمي گردانند . در دعاي عهد داريم كه خدايا اگر مرگ بين من و امام من فاصله انداخت و نتوانستم ظهو ررا درك كنم و شرايط آماده نبود ، من را از عالم قبر برگردان كه بتوانم در زمان حكومت معصومين باشم . رجعت يكي از اعتقادات مسلم ما شيعيان است

ص: 561

و يكي از ضررويات اعتقادات ماست . در بحار داريم كه اگر اصول دين شش تا بود ششمين آنرا رجعت قرار مي دادند . مرحوم شيح حر عاملي نويسنده كتاب وسايل الشيعه ،كتابي دارند كه آيت الله جنتي آنرا ترجمه كرده اند كه در اين كتاب شش صد روايت نقل شده است و فرموده است كه ديگر عاقلي شك نمي كند . اين روايت متواتر است و احتمال دروغ در آن نيست . اين شش روايت به رجعت مي پردازد كه در زمان رجعت چه اتفاقاتي رخ مي دهد . اين روايات بيش از وجوب نماز و حرمت ربا است . اگر كسي با وجود اين روايات رجعت را نپذيريد ، ديگر هيچ روايت متواتري را نمي پذيرد . امام صادق (ع) فرمود : از ما اهل بيت نيست كسي كه رجعت ما را نپذيرد . در شب عاشورا امام به همه گفت كه هركس مي خواهد برود و عده اي رفتند و كساني كه باقي ماندند ، امام جايگاه بهشتي شان را به آنها نشان داد و بعد امام حسين (ع) به يارانش مي فرمايد: ( اين روايت را امام باقر (ع) كه بچه اي خرد سال در واقعه ي كربلا بود نقل كرده است ) امشب ، هم من و هم شما شهيد مي شوييم و من اين را از رسول خدا شنيدم . بعد امام فرمود : ما بعد از شهادت مان تا مدتي در عالم آخرت مي مانيم و بعد در زمان ظهور فرزند ما خدا ما را برمي گرداند . فرزند ما از ظالمين انتقام مي گيرد و ما آنرا

ص: 562

مشاهده مي كنيم . وقتي امام اين سخنان را به يارانش گفت آنها در روز عاشورا درد شمشير را احساس نمي كردند زيرا از عشق پر شده بودند. اين مثل همان است كه حضرت اميرالمومنين را هنگام نماز از پايش تير مي كشيدند . كساني كه فوتبال بازي مي كنند گاهي آنقدر عشق به فوتبال دارند كه با اينكه پاي شان خون مي آيد متوجه آن نمي شوند . زيرا هم و غم آنها چيز ديگري است . مرحوم آيت الله سيد احمدخوانساري فتوايي داشتند كه كسي كه بيهوش مي شود وكالتش باطل مي شود. ايشان در اواخرعمرشان عمل سنگيني داشتند و اگر بيهوش مي شدند وكالت هاي وكلائشان باطل مي شد ، بنابراين ايشان گفتند كه نمي خواهد من را بيهوش بكنيد. اطباء مي گفتند كه ايشان ذكر مي گفتند و اصلا متوجه عمل نبودند زيرا ايشان از جاي ديگري پر شده بودند .

انشاء الله خدا همه ي ما را لايق زمان ظهور و رجعت قرار بدهد .

90-07-17

سمت خدا – 17/7/90

آقاي عالي

در عين حال كه همه ي ما ايرانيان ائمه را از جان خود بيشتر دوست داريم ، اما همگي يك حس خاصي نسبت به امام غريب داريم . يك تعلق بيشتر نسبت به آن بزرگوار در خود حس مي كنيم . نه تنها به اين خاطر كه قبر بزرگوار ايشان در ايران است و هرگاه كه دل ما مي گيرد از دور و نزديك به ايشان سلام مي كنيم . بلكه شايد به اين خاطر باشد كه آمدن امام رضا (ع) به ايران باعث شد كه ايران پايگاه

ص: 563

اهل بيت شود . درست است كه قبل از ورود ايشان نيز در برخي از مناطق دوستداران و شيعيان ايشان بودند . اما به دنبال آمدن ايشان و امام زاده هاي با عظمت مانند حضرت معصومه (س) كه با كاروان از غرب ايران وارد شدند و حضرت شاه چراغ كه با كاروان بزرگي از جنوب ايران وارد شدند ، هر نقطه اي از ايران مركزي شد براي توسل به اهل بيت . منشأ اين تحول بزرگ و پايگاهي كه در ايران زده شده امام رضا (ع) است . بهتر است ما امروز يك هديه اي به امام رضا(ع) بدهيم . اين هديه يك عمل صالح باشد كه مطمئن هستيم امام دوست دارند . حتي مي تواند همين چند ركعت نماز روز يك شنبه ي ذي القعده باشد . اين نماز با فضيلتي است كه هر يكشنبه مي توان آن را بجا آورد . مي تواند تلاوت چند آيه از قرآن و هديه ي آن به روح با عظمت امام رضا (ع) باشد . حتي مي توانيم امروز يك سلام به زبان خود به امام رضا(ع) بكنند . اين سلام قطعاً به امام رضا(ع) مي رسد و جواب آن حتمي است . اين جواب مي تواند يك دعاي مستجاب باشد . در هر حال ائمه (ع) غيور و جوانمرد هستند . اگر كسي به آنها هديه بدهد ، خود را مديون نكرده و جبران مي كنند . روزي خدمتكار امام حسن (ع) يك شاخه ي گل به او داد . حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي . آن فرد گفت با همين يك شاخه

ص: 564

گل . امام حسن (ع) فرمود : اين ادب قرآن است كه خدا به ما فرمود اگر كسي به شما خوبي كرد ، تلافي به احسن بكنيد . امام رضا (ع) بسيار رئوف هستند . در جايي مأمون كه دشمن ايشان بود از ايشان در خواست كرد كه من از يكي از همسران خود فرزند مي خواهم اما او بچه دار نمي شود ، شما دراين خصوص دعا بفرماييد. امام رضا(ع) فرمودند : به دنيا خواهد آورد . چند ماه گذشت و فرزند مأمون در دست او بود . الان در دفتري كه در آستان قدس است نام شفا يافتگان نوشته شده است . بسياري از اقليت هاي مذهبي و از كساني كه شيعه نيستند در بين اين افراد است . اسامي آنها به صورت مستند با اسم و عنوان ثبت است . اينكه ما امروز به حضرت سلام كنيم و ايشان ما را دعا كند كافي است . خوشا به حال كسي كه بداند از امام رضا (ع) چه چيزي بخواهد . توصيه ي ما اين است كه اولين چيزي كه از امام رضا (ع) مي خواهيم خود ايشان باشد . اگر به خود ايشان بسپاريم ، ايشان مي داند كه چه كاري بكند . يك كسي گفت اي امام رضا(ع) به اندازه ي كرم خود به ما بده . فرمود: نمي توانم . اين كار در امكان من نيست . چون اگر ايشان بخواهد به اندازه ي كرم خود بدهد ، كل دنيا را بدهد باز هم كم است . كرم امام رضا(ع) مقدم كرم الهي است و ما ظرفيت آن را نداريم

ص: 565

. آن فرد گفت : پس امام رضا (ع) به ندازه ي كرم من به من بده . امام رضا(ع) دويست دينار به او داد .

سوال – بعضي از افراد مي گويند كه اگر ما براي حضرت عزرائيل (ع) نماز يا كار خيري هديه كنيم ، قبض روح ما آسان تر مي شود . آيا صحت دارد يا خير ؟

پاسخ – من هم اين مسئله را در جاهايي شنيده ام . در واقع يعني يك جوري باب دوستي را با حضرت عزرائيل (ع) باز كنيد كه او هم مراعات كند . حضرت عزرائيل (ع) ملك مقرب الهي است و عقل محض است . هيچ جهالت و خطايي در او وجود ندارد . به تعبير قرآن هيچ عصيان و معصيت الهي ايشان ندارد . هركدام از ملائك يك حدي دارند كه نه بالاتر مي روند و نه پايين تر مي آيند . اين تعبير قرآن از زبان ملائك است كه هيچ ملائكي نيست مگر اينكه مقام او معلوم است . بنابراين هداياي ما زياد به درد آنها نمي خورد . اينطور نيست كه بتواند او را ارتقاء مقام داده و يا كمبودي را از او جبران كند . من در روايات اين مسئله را كه هديه به حضرت عزرائيل (ع) بكنيد نديده ام . اما يك چيزي است كه به درد ما مي خورد و در روايات هم آمده ، آن هم سلام و درود به ملائكه است . در دعاي سوم صحيفه ي سجاديه نحوه ي درود و سلام به ملائكه فرستادن و اينگونه ارتباط برقرار كردن با آنها را به ما ياد

ص: 566

داده است . البته اين سلام و درود و رفاقت باعث نمي شود كه او براي ما استثناء قائل شود . او به عدل الهي و همانگونه كه بايد ، قبض روح مي كند . اين سلام و درود و ارتباط باعث مي شود كه ما با عالم ملكوت انس بگيريم. اين انس با عالم ملكوت و توجه بيشتر براي لحظه ي مرگ خيلي موثر است . پيامبر اكرم (ص) فرمود : شبي كه من را به معراج بردند ، ملكي را ديدم كه به چپ و راست توجهي نداشت . و فقط متوجه كار خود بود . ازجبرائيل پرسيدم كه او كيست ؟ گفت ملك الموت است و مشغول قبض روح مي باشد . خواستم با او صحبت كنم . نزد او رفته و پرسيدم آيا همه ي انسان ها را تو قبض مي كني ؟ گفت بله . چون ملائك زيردست حضرت عزرائيل (ع) هم به دستور او كار مي كنند . پيامبر فرمود : گفتم همه جا حاضر هستي ؟ گفت بله . دنيا نزد من مانند سكه اي است در دست كسي كه هرطرف بخواهد آن را مي گرداند و مي بيند . هيچ خانه اي در دنيا نيست مگر آنكه روزي پنج بار من داخل آن بشوم . در برخي از روايات ديگر آمده كه هنگام نماز حضرت عزرائيل سركشي مي كند . وقتي كه يكي از اهل خانه را قبض روح كردم و بقيه گريه مي كنند . به آنها مي گويم براي چه كسي گريه مي كنيد ؟ بخدا قسم عمر او به پايان رسيده بود و تمام

ص: 567

روزي خود را از دنيا دريافت كرده بود . پرودگارش او را فراخواند و او دعوت حق را لبيك گفت . اگر مي خواهيد گريه كنيد براي خود گريه كنيد، كه يك چنين روزي را شما هم در پيش خواهيد داشت . من مكرر به شما سرزده و زماني كه اجل يكي از شما فرا برسد شما را قبض روح مي كنم . اين پيام حضرت عزرائيل (ع) بود كه به هرخانه اي سركشي مي كند . انشاء الله ما اين پيام را بگيريم .

سوال – از صحبت هاي شما اينگونه بر مي آيد كه كساني كه در بهشت برزخي هستند در قيامت هم در بهشت خواهند بود. آيا كساني كه در جهنم برزخي هستند در قيامت هم در جهنم خواهند بود ؟ اگر كسي بهشتي بودن خود را در برزخ فهميده باشد ، ديگر ترسي از حساب و كتاب قيامت كه اين همه در كتاب ها و روايات به آنها تأكيد شده نخواهد داشت ؟

پاسخ – در سيرآخرتي كه ما طي مي كنيم ، منزل به منزل عوالم را مي گذرانيم . يكي از آن مراحل و عوالم عالم برزخ است . اين عالم برزخ يكي از مراحل سير است . بهشت و جهنم برزخي جاويد نيست . بهشت و جهنمي كه اگر كسي وارد آن شود ديگر بيرون نمي آيد مربوط به قيامت است . چون برزخ يك منزل از منازل سير است، پس بهشت و جهنم آن هم موقت است . در برزخ عمدتاً از عقايد و افكار سوال مي شود ، اگر كسي نتوانست به اين سوالات پاسخ دهد

ص: 568

وارد جهنم مي شود . اين سوالات پرسيده مي شود كه مشخص شود مسير فرد از همان ابتدا مسير رحمت است يا مسير غضب . از برخي از كليات اعمال هم پرسيده مي شود اما اصلي ترين سوالات از افكار است كه اساس شخصيت انسان را شكل مي دهد . اگر كسي در برزخ وارد جهنم شد به اين معنا نيست كه اين جهنم خلود داشته باشد تا آخر . ممكن است يك زماني را در جهنم باشد . يا اگر در كل برزخ در جهنم باشد به مقداري است كه تطهير شود. برخي از افراد بخاطر سختي هايي كه در دنيا داشته اند ، برخي در زمان گرفتن روح ، برخي هنگام سوال و فشار قبر پاك شده اند . برخي نيز ممكن است جهنم برزخي شامل حال آنها شود . اما به اين معنا نيست كه هركس وارد جهنم برزخي شد، تا آخر در جهنم است . حتي كسي هم كه در برزخ در بهشت است به اين معنا نيست كه در قيامت هم در بهشت باشد . البته يك پاكي و صلاحيتي را داشته كه وارد بهشت برزخي شده است . اما در قيامت از او در خصوص جزئيات سوال مي كنند . ممكن است در قيامت او كم بياورد . حداقل نگراني او مي تواند اين باشد كه در برخي از مواقف محشر توقف داشته باشد . معناي آن اين نيست كه جهنمي باشد اما آن توقف ها سخت است . يا در برخي از روايات داريم كه كساني كه مومن هم بوده و اهل ولايت باشند ، ممكن است در

ص: 569

قيامت يك شعاع هايي از جهنم و سختي هاي آن را ببيند . البته نه آن جهنمي كه كفار و كساني كه اهل لجاجت با خدا بودند مي چشند . ما در قرآن داريم كه همه وارد جهنم مي شوند . چون صراطي كه افراد بايد از آن عبور كنند از روي جهنم مي گذرد . صراط در متن جهنم است نه پلي بر روي جهنم . از پيامبر (ص) پرسيدند كه آيا شما هم عبور مي كنيد . فرمود : بله من هم عبور مي كنم . بعضي از افراد رد مي شوند در حالي كه سرد است . برخي مانند برق عبور مي كنند . در روايت داريم كه برخي افتان و خيزان عبور مي كنند . صراط مستقيمي كه اين افراد در دنيا طي كرده اند باعث شده كه بتوانند از صراط عبور كنند اما گاهي اوقات اين افتان و خيزان باعث مي شود كه يك شعاع هايي از جهنم را بچشند . بنابراين اگر كسي در بهشت برزخي بود به اين معنا نيست كه ديگر كار تمام است . اين يك مرحله اي است كه فرد مي چشد و لذت مي برد . اما هنوز كارتمام نشده است . مثلاً اگر شما در مرحله ي اول مسابقه برنده شديد . چه بسا كه براي شما يك جايزه هم در نظر گرفته باشند. اما هنوز دورهاي بعدي مسابقه باقي مانده است . درست است كه اگر كسي در بهشت برزخ بود ، هيچگاه وارد جهنم اهل كفر نخواهد شد . اما ممكن است در آنجا سختي هايي داشته باشد. كسي هم كه

ص: 570

در جهنم برزخ است ، ممكن است پاك شود . اما در عين حال ممكن است در قيامت هم دچار جهنم شود. بنابراين هيچ چيزي قطعي نيست . در روايتي از اميرالمومنين (ع) داريم كه در زماني كه همه چيز را حسابرسي مي كنند حتي حلال هم حساب و كتاب دارد . اگر كسي حلال هاي زيادي دور خود جمع كرده باشد اين حسابرسي طول مي كشد . اين طول كشيدن سخت است .

سوال – در خصوص آيات 14 تا 22 سوره ي نمل توضيح بفرماييد .

پاسخ – حضرت سليمان لشكر عجيبي داشت . لشكريان او هم از انسان ها ، هم از جن و هم از برخي از پرندگان بودند. قرآن ذكر كرده كه ايشان راه صحبت كردن با حيوانات را كاملاً مي دانست . حضرت سليمان ديد كه در اين لشكر عظيم هدهد نيست . هدهد در اين لشكر كارهاي ويژه اي مي كرد . گفت چرا من هدهد را نمي بينم . آيا در بين شما است و من نمي بينم يا او غايب است . نكته اينجا است كه حضرت سليمان وقتي به يك عيب و كمبودي برخورد كردند اول از همه آن عيب و نقص را در خود ديدند . يعني ابتدا عيب را در ديگران جستجو نمي كنند بلكه اول در خود جستجو مي كنند . اين مسئله مكرر در قرآن ذكر شده كه انبياء الهي اينگونه بودند . مثلاً حضرت يونس وقتي كه در شكم نهنگ به عنوان يك تنبيه قرار مي گيرد ، فوراً مي گويد كه اي خدا من اشتباه كردم . حضرت آدم

ص: 571

و حوا وقتي كه از بهشت رانده شدند گفتند كه پروردگارا ما اشتباه كرديم . اما زماني كه شيطان از بهشت بيرون شد فوراً گفت كه تو من را گول زدي . با اينكه ضعف با خود او بود و تكبر داشت اما تقصير را به گردن نگرفت . اين درس بزرگي است كه اگر با ضعفي برخورد كرديم ، ابتدا عيب را در خود جستجو كنيم .

سوال – من فرزند خردسال خود را در اثر سرطان خون از دست دادم . سوالات و نگراني هاي زيادي در خصوص چگونگي وضعيت او در برزخ دارم . بسيار نگران هستم كه او فرصت زيادي براي درك معنويات و رشد معنوي نداشت. او حتي نمي دانست كه مرگ چيست و فرصت آماده شدن را هم نداشت .

پاسخ – دررابطه با اطفال مومنين به يك صورت برخورد مي شود و در رابطه با اطفال مشركين كه قبل از بلوغ از دنيا رفته اند به گونه ي ديگري برخورد مي شود . مومنين يعني كساني كه به خدا ، پيامبر و دين ايمان و اعتقاد دارند . البته ممكن هم است كه اشتباهاتي هم داشته باشند . يعني همين مومنين معمولي . در روايت داريم كه اين كودكان به احترام پدر و مادرشان در دامن حضرت ابراهيم (ع) و همسر ايشان ساره تربيت شده و رشد معرفتي به آنها داده مي شود . حتي آن اطفالي كه سقط شده اند در روايت داريم كه دم در بهشت مي ايستند ومي گويند كه ما وارد نمي شويم تا پدر و مادر ما بيايند . يعني به جبران آن

ص: 572

كوتاهي كه در دنيا در حق او شده، يك شفاعت به او داده مي شود. پيامبر مي فرمايد ك در معراج به پيرمردي برخورد كردم كه در اطراف او كودكاني بودند . از جبرائيل (ع) پرسيدم اين پيرمرد كيست ؟ گفت اين پدر تو ابراهيم است . گفتم اين اطفال چه كساني هستند . گفت اينها كساني هستند كه ابراهيم آنها را تغذيه كرده و رشد مي دهد . درروايت ديگري از امام صادق (ع) داريم كه فرمود: مادر ما زهراي اطهر فرزندان شيعيان را تربيت مي كند . اين مسئله با قبلي منافاتي ندارد . شايد اين مربوط به مومنيني است كه درجه ي بالاتري دارند . بنابراين به احترام مقام پدر و مادرشان ، حضرت زهرا(س) از ايشان پذيرايي ويژه مي كند . در قرآن آمده كه اين كودكان بعداً كه قيامت برپا شد و آمادگي پيدا كردند با پدر و مادر صالح خود همراه مي شوند . اين كودكان گناهي نكرده اند كه كمبود ها ونقصان هاي آنها با خيرات و مبرات جبران شود. البته براي ارتقاء درجه به هر انساني مي توان هديه كرد . اما از اين جهت كه رفع عذابي از آنها صورت بگيرد، ضرورتي براي خيرات وجود ندارد . اين خيرات براي افراد بالغ بسيار لازم است و آنها به آن نيازمند هستند . در قرآن سوره ي رعد آيه ي بيست و سه آمده كه اين كودكان با پدر و مادرهاي خود در قيامت جمع هستند . اما درخصوص اطفال مشركين ، چون پدر و مادر آنها مشرك بوده اند، اگر به آنها ملحق شوند نفعي به

ص: 573

حالشان نخواهد داشت . امام مجتبي (ع) در روايتي فرمود : اين كودكان گناهي ندارند كه به جهنم روند . از طرفي عمل صالحي هم ندارند كه به بهشت بروند . از طرفي به پاس احترام پدر و مادر نزد حضرت ابراهيم و حضرت زهرا (س) هم نمي روند . اين افراد خدمتكاران افراد بهشتي مي شوند . اينها نوجواناني هستند كه هميشه در نوجواني و نشاط باقي مانده و به بهشتيان خدمت مي كنند . و از اين خدمت كمال لذت را مي برند .

سوال – من و همسرم خيلي يكديگر را دوست داريم و يكي از آرزوهاي ما اين است كه پس از مرگ باز هم در كنار هم باشيم . در دنيا چكار كنيم كه به اين آرزوي خود برسيم؟

پاسخ – اگر در اين دنيا صالح باشند ، در آخرت صالحين در كنار هم جمع شده و از بالاترين لذت هاي بهشت اين است كه افراد با همسر خود باشند . در روايت داريم كه لذتي كه بهشتيان از همسران خود مي برند از خورد و خوراك نمي برند . به اين خاطر كه نيازي كه انسان به انيس و مونس دارد بيشتراز خورد و خوراك است . با اينكه لذتي كه خورد وخوراك آنجا دارد با اين دنيا قابل مقايسه نيست . اما با اين وجود لذتي كه از جمع شدن با همسران و يا پدر و مادر و فرزندان خود مي برند با هيچ چيز قابل مقايسه نيست . در روايت است كه زيبايي همسران به قدري خيره كننده خواهد بود كه حورالعين تعجب مي كنند . در

ص: 574

قرآن در سوره ي الرحمان داريم كه زنان دنيايي بخاطر اعمال نيكي كه در اين دنيا انجام داده اند از هر جهت حسن و زيبايي پيدا مي كنند. نور نماز و نور معرفت و حجاب در چهره ي حورالعين وجود ندارد . بايد در اين دنيا همسران صالح باشند كه بتوانند در آن دنيا به هم برسند.

سوال - آيا آرزوي مرگ كردن گناه است و آيا خداوند اين آرزو را برآورده مي كند ؟ من گرفتاري هاي زيادي در زندگي دارم كه مي خواهم اگر اشكالي نداشته باشد در دعاهاي خود آرزوي مرگ بكنم .

پاسخ – در عين حال كه در روايات و آيات قرآن است كه مومن بايد مشتاق لقاي الهي باشد ، اما آرزوي مرگ نداريم . در وسائل الشيعه جلد دو از رسول خدا نقل شده كه يك شخصي در نزد ايشان از مشكلات دنيا شكايت كرده وآرزوي مرگ مي كرد . پيامبر به ايشان فرمود : آرزوي مرگ نكن . اگر آدم خوبي باشي با بودن در دنيا خوبي هاي تو بيشتر مي شود . اگر آدم گناه كاري هم باشي مي تواني فرصت پيدا كرده و گناهان خود را جبران كني . تنها سرمايه ، عمر تو است . چرا درخواست مي كني كه اين فرصت از تو گرفته شود . اين يك فرصت است . درست است كه سختي هايي دارد اما با همين سختي ها است كه شما مراتب را طي مي كنيد . جاي توشه جمع كردن و يا جبران بدي همينجا است . اين تنها فرصت است و فرصت ديگري هم نيست . زماني

ص: 575

مي رسد كه ما محتاج گفتن يك لااله الا الله باشيم . محتاج فرصت يك استغفرالله بشويم اما به ما نمي دهند . شاگرد برادر مرحوم علامه طباطبايي با افلاطون ارتباط برقرار كرده بود . افلاطون به او گفته بود ما محتاج يك لااله الا الله هستيم . خوش بحال شما قدر آن را بدانيد . شخصي به نام شعيب نزد امام صادق (ع) آمد و گفت ما كلامي را از ابوذر شنيديم به اين مفهوم كه ايشان گفته من سه چيز را دوست دارم كه مردم آنها را دوست ندارند . مرگ ، فقر و بلا . امام صادق (ع) فرمود مقصود ابوذر آن چيزي نيست كه تو فهميده اي . مقصود او اين است كه مرگ در طاعت خدا را بيشتراز زندگي در معصيت دوست دارم . بلاي در طاعت خدا را بيشتر از سلامتي در معصيت دوست دارم . وفقر در طاعت خدا را بيشتر از ثروت در معصيت دوست دارم . بنابراين نه اينكه بيشتر دوست دارم كه آرزوي مرگ بكنم . پيامبر اكرم (ص) فرمود كه سعادت مرد طول عمر است . طول عمر در طاعت خدا است . لذا ما هيچ جايي درخواست مرگ نداريم . فقط در روايات است كه در دو جا درخواست مرگ شده است . يك – درخواست شهادت است . چون اين مرگ يك نوع جهش است . شما مي خواهيد در دنيا بمانيد كه كار كنيد . بالاترين كار شهادت است . پيامبر (ص) فرمود : بالاي هر خوبي يك خوبي است تا جايي كه فرد در راه خدا به شهادت برسد .

ص: 576

بالاتراز آن ديگر خوبي نيست . حضرت زهرا (س) در دعاي خود داشتند كه خدايا وفات من را زودتر برسان . چون وفات ايشان شهادت در راه خدا بود . دومين مرگ نيز در مورد كسي است كه عمر و زندگي او مرتع و چراگاه شيطان باشد . يعني هيچ خيري نداشته و فقط شيطان از او استفاده كند . براي معاويه ، صدام و امثال يزيد هر روز زودتر از اين دنيا بروند به نفع آنها است . در دعاي مكارم الاخلاق امام سجاد (ع) فرمود كه خدايا به من طول عمر بده تا زماني كه در راه تو باشم . اما زماني كه عمر من مرتع و چراگاه شيطان شد كه او از من استفاده كند من را قبض روح كن.

سوال - درخصوص امام رضا(ع) توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اواخر كتاب اخبارالرضا از شيخ صدوق داريم كه يكي از صالحان، پيامبراكرم (ص) را در خواب ديد . سوال كرد يا رسول الله من مي خواهم به زيارت برخي از اولاد شما بروم ، به كجا بروم . پيامبر فرمود : برخي از اولاد من مقتول با شمشير ، در عالم ديگر به سمت من آمده اند . برخي مسموم شده و به سمت من آمدند . گفت يا رسول الله مي دانم كه فرزندان شما اينطور شدند، اما من به زيارت كداميك بروم ؟ پيامبر فرمود : به زيارت كسي برو كه در جوار شما است . آن شخص گفت رضا را مي گوييد . پيامبر سه بار فرمود : بگو درود خدا بر او . در روايت است كه پيامبر

ص: 577

(ص) فرمود پاره ي تن من در خراسان دفن مي شود . اگركسي او را زيارت كند دو اثر مي گيرد . اگر كسي گرفتاري داشته باشد ، گرفتاري او برطرف مي شود . گنه كاري آنجا نمي رود مگر دست عنايت خدا او را پاك مي كند . امام رضا(ع) فرمود: سه جاي قيامت است كه هولناك ترين جا است . كساني كه به زيارت من مي آيند در آنجا من به بازديد آنها مي آيم . مرحوم شيخ مرتضي حائري عاشق امام رضا(ع) بود . ايشان وقتي از كسي مي پرسيد كه اهل كجا هستيد و او مي گفت مشهد ، گريه مي كرد . مي گفت كه ما چهارده معصوم را در امام رضا(ع) خلاصه كرده ايم . مي فرمود : هركسي يك ذخيره اي در دنيا دارد و ذخيره ي من زيارت امام رضا(ع) است. در عمر خود هفتاد بار به سختي به زيارت امام رضا(ع) رفت . آخرين باري كه رفت امام رضا(ع) به او گفت كه ديگر تو نيا نوبت ما است . فهميد كه زيارت وداع است . آن كسي كه همراه ايشان بود مي گفت كه زماني كه ايشان وارد حرم مي شد ومي خواست خداحافظي كند، دوباره باز مي گشت . يعني نمي توانست دل بكند . گفتمش سير ببينم مگر از دل برود ، آنچنان جاي گرفته است كه مشكل برود . بعد از مرگ يكي از صالحين و شاگردانش او را در خواب ديد . گفت من آرزو دارم كه من را به دنيا بازگردانند تا بتوانم دوباره به زيارت امام رضا بروم .

ص: 578

چون به تعداد دفعاتي كه من رفته ام آقا به بازديد من آمده و يا خواهد آمد . آقاي مرعشي نجفي با ايشان عهد بسته بود كه هركس زودتر از دنيا برود خبر بدهد . چون ايشان زودتر از دنيا رفت در حالتي به آقاي مرعشي نجفي گفت وقتي از دنيا رفتم دو ملك به سراغ من آمدند . به حدي ترسيدم كه تا به حال اينقدر نترسيده بودم . ديدم يك صداي زيبايي از پشت سر مي گويد نترس . اين صدا نزديك شد و با نزديك شدن اين صدا اين دو ملك رفتند . وقتي كه صدا نزديك شد ديدم كه يك آقايي است او را نشناختم . گفت ترسيدي . گفتم آقا در عمرم اينقدر نترسيده بودم . فرمود ديگر باتو كاري ندارند. گفتم شما چه كسي هستيد . گفت اين يك بار بازديد تو است ، شصت و نه بار ديگر طلب داري . فهميدم امام رضا (ع) است . از دور و نزديك ايشان را زيارت كنيد .

90-07-10

10/7/90

من بي قرار هيچ قراري نبوده ام جز قراري كه با تو داشته ام و هرگز نيامدي .

سوال – در مورد ارتباط زنده ها با اموات توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – اولين يكشنبه ي ذي القعده بايد غنيمت شمرده بشود. يك عمل پر فضيلتي براي امروز در مفاتيح وارد شده است كه يك گنج پنهان است . كسي كه فضيلت آنرا ببيند نمي تواند از آن بگذرد . البته يكشنبه هاي بعد هم مي توان اين اعمال را انجام داد ولي ولي اين اعمال براي يكشنبه ي ذي القعده وارد

ص: 579

شده است .

در ذيل اين بحث ما مطرح مي كنيم كه ما در خواب مي توانيم اموات را ببينيم يا ارواح را احضار بكنيم . در مقدمه ي اول بايد گفت كه بعد از مرگ زندگي در عالم برزخ به شكل متكامل تري ادامه دارد و اين طور نيست كه انسانها بعد از مرگ هيچ و پوچ بشوند . در قرآن بيست آيه وجود دارد كه اشاره به حيات برزخي دارد . در سوره ي مومنون آيه 100 خدا مي فرمايد : (يك عده وقتي چشمشان به حقايق بعد از مرگ آگاه مي شوند و حقايقي را مي بينند ، اظهار ندامت مي كنند و تقاضاي برگشت مي كنند . ) خدايا ما را برگردان شايد يك عمل صالحي از دست ما بربيايد كه انجام بدهم .خدا مي فرمايد كه اين امكان ندارد و اين باز حرف است . بعد از اين تا قيامت برزخ است . در اين آيه خدا از يك درخواست و گفتگو صحبت مي كند . پس اين اشاره به حيات برزخي است . در سوره مومن آيه 45 خدا مي فرمايد : از فرعونياني كه غرق شدند دچار عذاب بدي شدند . فرعونيان را به آتش عرصه مي كردند و آنها جايگاه خودشان را در جهنم مي ديدند . اين عذاب بد فرعونيان اين بود . وقتي قيامت برپا مي شود آنها را وارد آتش مي كند . مرحله ي اول عرضه بر آتش است كه عذاب خفيف تر است و همان عالم برزخ است ولي مرحله ي دوم وارد شدن به آتش است كه قيامت است و عذاب

ص: 580

شديدتر است . در برزخ صبح و شب آنها را بر آتش عرضه مي كنند و امام صادق (ع) فرمودند كه اين صبح و شب براي عالم برزخ است . در قيامت خورشيد و ماه و فلك از بين مي رود. اين دو آيه حيات برزخي را اثبات مي كند. روايات بي شماري وجود دارد كه نشان مي دهد اموات بعد از مرگ زندگي دارند . عالم برزخ جلوه اي از بهشت و جهنم قيامتي برقرار است . اميرالمومنين در نامه اي كه به محمد بن ابوبكر نوشتند : بعد از مرگ براي كسي كه خدا او را نيامرزيده است سخت تر از جان دادن است . از فشار تنگي و تاريكي قبر بترسيد ، قبر هر روز يك پيام و ندا دارد. من خانه ي تنهايي ، خاك و وحشت هستم ، من جايي هستم كه حشرات و حيوانات موذي در آنجا هستند . قبر يا باغي از باغهاي بهشت است يا حفره اي از جهنم است.

سوال – فلسفه ي وجودي عالم برزخ چيست ؟

پاسخ – مهمترين فلسفه ي وجودي عالم برزخ اين است كه اين عالم آمادگي براي قيامت است . ما در دنيا براي بعضي از كارها مراحل مقدماتي داريم . فردي كه مي خواهد در دانشگاه مدارج عاليه را طي كند بايد مراحلي را گذرانده باشد . او نمي تواند از مرحله ي ابتدايي به دانشگاه برود. مثلا كسي كه مي خواهد شنا ياد بگيرد ، در روز اول او را به عمق زياد نمي برند . ابتدا براي آمادگي او را در عمق هاي كم مي برند تا

ص: 581

شنا ياد بگيرد بعد وارد عمق زياد بشود. هيچ كس تحمل عذاب هاي قيامت را ندارد . درمورد عذاب هاي قيامتدارمي كه گاهي اوقات كه جبرئيل نازل مي شد و از جهنم صحبت مي كرد ، پيامبر رنگش عوض مي شد و بشدت گريه مي كرد. گاهي آنقدر پيامبر ناراحت مي شدند كه نمي توانستند با كسي حرف بزنند . يك روز كه جبرئيل نازل شد گفت : يا رسول الله ، آن زنجيري كه با آن جهنميان را مي كشند ، اگر يك حلقه از آن زنجير به عالم دنيا بيايد عالم دنيا از حرارت ذوب مي شود زيرا عالم مُلك تحمل عالم مَلكوت را ندارد . پيامبر به قدري گريه كردند كه اصحاب حضرت زهرا را مي آوردند كه كمي با پيامبر حرف بزند و پيامبر وقتي حضرت زهرا مي آمدند مي فرمودند كه او بوي بهشت را مي دهد. اگر يك لباس بهشتي يا يك هوري به عالم دنيا بيايد همه هلاك مي شوند . قيامت تحمل مي خواهد . خدا يك عالمي بنام برزخ گذاشته است كه از جهتي شبيه به دنياست و از جهتي شبيه به قيامت است . بين اين دو تا است . حكمت ديگر برزخ اين است كه درعالم برزخ بسياري از كساني كه كم آوردند يك فرصت جبران به آنها داده مي شود. درعالم برزخ خود شخص نمي تواند عملي انجام بدهد و دست خودش از عالم دنيا كوتاه است . ديگران مي توانند خيرات و مبراتي بفرستند كه درعالم برزخ به درد فرد بخورد يا باقيات و صالحات خود فرد به او برسد . حضرت

ص: 582

عيسي از قبرستاني گذر مي كردند و ديدند كه صاحب قبر دچار عذاب است . سال بعد از همان قبر گذر كردند و متوجه شدند كه عذاب برطرف شده است . خطاب آمد كه اين فرد فرزند صالحي داشته كه به حد بلوغ رسيد و كارهاي خيري انجام داد و اين خيرات به اين فرد رسيد و عذاب از او برداشته شد . اگر ما بلافاصله بعد از مرگ پرونده مان بسته مي شد و ارتباط قطع مي شد ، ما نمي توانستيم كمبودهاي عالم دنياي را جبران كنيم . اولين كاري كه بازماندگان اموات بايد انجام بدهند اين است كه اگر حق الله يا حق الناسي بر گردن اموات است آنها را بجا بياورند و اين باعث مي شود كه مشكلات اموات در عالم برزخ برطرف بشود. در بعد از مرگ منزل به منزل عالم متكامل تر مي شود و ما در سير به سمت خدا هستيم و هوشيارتر مي شويم . عالم مرحله به مرحله كامل تر مي شود و اموات مرحله به مرحله هوشيارتر مي شوند. بعد از جنگ بدر كه بسياري از مشركين شدند و در چاه بدر ريخته شدند .پيامبر بر دهانه ي آن چاه آمد و با اموات صحبت كرد : شما همسايه هاي بدي براي من بوديد . شما ما را از خانه و ديارمان بيرون كرديد . چيزي كه خدا به من وعده داده بود يافتم ، شما چطور ؟ چيزهايي كه شما به خدا گفته بود الان فهميديد كه واقعيت دارد. يكي از اصحاب پيامبر گفت كه الان چه فايده دارد كه با اموات صحبت مي

ص: 583

كنيد ؟ پيامبر گفت : آنها الان شنواتر از شما هستند . حضرت علي (ع) بعد از جنگ جمل در بين كشتگان حركت كرد و به قاضي بصره رسيد كه حمايلي از قرآن برداشته بود . حضرت قرآن را برداشتند كه بي احترامي به قرآن نشود . و فرمود : آيا آن چيز كه مي خواستي يافتي ؟ يكي ازاصحاب گفت كه با مرده ها حرف مي زني ؟ امام فرمود : اينها هوشيار و شنوا هستند . درآداب قبرستان اين است كه سلام بدهيد و بگوييد : السلام اهل لااله الاالله يا بگوييد كه شما جلوتر از ما رفتيد ، ما هم انشاءالله مي آييم .

سوال – سوره شعرا آيات 84 تا 111 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – در آيه 84 خدا دعاهايي از حضرت ابراهيم را نقل مي كند. حضرت ابراهيم يكي از پيامبراني است كه بيشترين دعا را در قرآن از ايشان نقل كرده اند. اين دعاهاي ارزشمند را مي شود در قنوت ها استفاده كرد . خدايا به من يك ذكر خيري و نام نيكي در آيندگان به من بده كه از من خوب ياد بكنند. هر كس بايد اين را براي خودش در نظر بگيرد . خدا براي اين دعاي حضرت ابراهيم اميرالمومنين را به او داد كه از فرزندان ابراهيم است و باقيات و صالحات حضرت ابراهيم است . در آيه داريم كه ما براي آنها يادگاري علياً گذاشتيم كه امام صادق (ع) مي فرمايد : منظور همان علي است .

سوال – در مورد ادامه بحث فلسفه ي وجودي برزخ توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – الان

ص: 584

خدا گوش و چشم و ... ابزارهاي برزخي را به ما داد است. غير از اين حواس پنجگانه كه با حيوانات مشترك هستند ، ما پنج حس ديگر داريم كه برتر است . پيامبر فرمود : هر انساني دو تا چشم در صورتش دارد كه امور دنيا را با آن مي بيند و دو تا چشم دل هم دارد كه با آن امور آخرتي و غيبي را مي بيند. اگر خدا عبدي را بخواهد آن دو تا چشم دل او را باز مي كند كه بيشتر به غيب ايمان بياورد.

ابزارهاي برزخي ما هنوز فعال نيست و ما آنرا به كار نينداختيم . در اثر اشتغالات زيادي كه ما در عالم دنيا داريم و توجهي كه به عالم ماده داريم و تعلق زياد به عالم دنيا و غفلت از آخرت ، ابزارهاي اين دنيايي ما فعال است و آن ابزارهاي هنوز بكار نيفتاده است . اگر انس با عالم دنيا و آلودگي ها كم بشود و يك انقطاع ( در مناجات شعبانيه داريم ) بر انسان حاصل بشود مي تواند عالم ديگر را ببيند يا بشنود. در خواب هم انقطاعي صورت مي گيرد و توفيق اجباري است البته فردي كه صلاحيت داشته باشد و روياهاي صادقه ببيند مي تواند چيزهايي را ببيند . اگر انسان زبان دل و چشم خود را آلوده نكند و دل را محل رفت و آمد هر كس نكند اين صلاحيت را پيدا مي كند . داريم كه اگر چشم بر گناه بپوشيد چشم ديگر شما باز مي شود و عجايب را مي بينيد . اگردلتان اين قدر شلوغ و هرج

ص: 585

و مرج نبود ، زياده گويي در كلام تان نبويد ، آنچه كه من مي ديدم و مي شنيدم شما هم مي ديديد و مي شنيديد . البته ديدن و شنيدن يك صلاحيت هايي مي خواهد . اگر كسي بتواند ببيند اطمينان بيشتري پيدا مي كند همان طور كه حضرت ابراهيم مي خواست ملكوت آسمانها و زمين را ببيند و بتواند احياء مردگان را ببيند و قلبش اطمينان پيدا بكند . منظور ما اين نيست كه اين كار را هدف قرار بدهيم . ديدن برزخ هدف نيست بلكه هدف بندگي است ولي اين نتيجه اي است كه در مراحلي كه روح ارتقاءپيدا كرد خدا به او مي دهد كه مي تواند چيزهايي ببيند يا بشنود . آيت الله اراكي مي فرمودند كه آقا نورالدين اراكي پاي كرسي نشسته بودند . به او خبر دادند كه يكي از علماي اراك كه به كربلا رفته بود فوت كرده است . ايشان پيشاني شان راروي كرسي گذاشتند و گفتند كه اين شايعه است . از ايشان پرسيدند كه شما از كجا مطمئن هستيد ؟ ايشان فرمودند كه وقتي مومني از دنيا برود هاتفي بين زمين و آسمان ندا مي كند كه او از دنيا رفته و وارد برزخ شده است . بعد خبر رسيد كه اين شايعه بوده است . نداشتن گوش و چشم برزخي نشانه ي نقص نيست . و نشانه ي كم ايماني نيست . لازمه ي رشد و ارتقاء روح اينها است . قرآن مي فرمايد : به ملكوت نگاه نمي كنيد؟ پس ارتباط اموات بعد از مرگ شدني است . در جنگ صفين پيرمردي

ص: 586

به حضرت علي (ع) سلام كرد و گفت كه واي بر اهل شامي كه با شما مي جنگند .خوشا به اهل عراق كه يار شما هستند . و بعد خدا حافظي كرد و رفت . ياران خوب حضرت به او گفتند كه اوچه كسي بود ؟ حضرت فرمودند كه او شمعون وزير حضرت عيسي بود . خدا او را فرستاده بود كه من را در اين جنگ تقويت بكند . شاگرد برادر علامه طباطبايي براحتي با اموات ارتباط برقرار مي كرد . حتي او با افلاطون ارتباط برقرار كرده بود و افلاطون به او گفته بود كه قدر مسلمان بودن خودتان را بدانيد. ما محتاج يك لااله الاالله گفتن هستيم .

سوال – آيا احضار روح امكان دارد يا خير و اگر امكان دارد اشكال شرعي دارد يا خير؟

پاسخ – احضار روح هايي كه ما در زمان خودمان مي بينيم واقعيت ندارد . زيرا ارتباط با اموات در عالم برزخ يك رشد روحي مي خواهد . بسياري از افرادي كه احضار روح مي كنند افراد متشرعي نيستند . و بعضي از آنها مقيد به مسائل شرعي نيستند . به فرض اگر انها دروغ نگويند وارتباط با موجودات ماورائي گرفته باشند ، چه بسا بيشتر ارتباط آنها با جن و شياطين است . و اخباري از آنها مي گيرند و به ما مي دهند . با يك رياضت هايي كه معمولا شرعي هم نيست ( رياضت شرعي همان نماز و روزه و ترك حرام است ) و ارتباط با جن و شيطان پيدا مي كنند و اينها قابل اعتماد نيستند . امام در كتاب وسيله

ص: 587

التحرير دارد كه احضار و تسخير ارواح حرام است و بر آن ضررهايي مترتب مي شود . احضار به اين شكلها كه ارواح را محكوم به اراده ي خود بكنيم حرام است.

سوال – كتاب هايي در مورد حيات برزخي معرفي بفرماييد .

پاسخ – حيات پس از مرگ نوشته ي آقاي محمد اسدي است . كتاب انسان در عالم برزخ نوشته ي محمد مظاهري است .

سوال – آيا ما مي توانيم طبق دستوراتي كه داده شده است انبياء رادر خواب بينيم ؟

پاسخ – بله . بزرگان ما مثل شيخ طوسي و سيد طاوس و فيض كاشاني در كتابهايشان دستورالعمل هايي نقل كرده اند كه ما بتوانيم خويشان يا ائمه را در خواب ببينيم . مرحوم محدث نوري در جلد سوم كتاب دارالسلام تمام دستورالعمل ها را آورده است . البته علاوه بر اي دستورالعمل ها بايد يك صلاحيتي هم باشد تا من بتوانم امام يا يكي از اقوام را در برزخ ببينم . اگر من در خواب كسي را ديدم كه به من دستوراتي داد اين حجت نيست . خواب براي ما حجيت ندارد .

امام رضا (ع) فرمود : اگر كسي من را زيارت بكند من در مواقف هولناك قيامت به ديدار او مي آيم . خدايا به حق امام رضا (ع) مواقف هولناك عالم آخرت ، برزخ و قيامت را بر ما آسان بگردان .

90-07-03

سمت خدا – 3/7/90

حجت الاسلام عالي

تيغ مردان خورشيد در مشت كورسوي شب تيره را كشت ، يك زبان زندگي يك زبان مرگ ذوالفقاري سخنگوي در پشت، قومي از زخم و خون نسل در

ص: 588

نسل از تبار جنون پشت در پشت ، سوزشان آتش تور موسي داغشان مهر محراب زردشت ، كوله بر پشت و سجاده در پيش جاده در پيش رو جاده در پشت ، مهر پايان مرداب در دست حكم آغاز طوفان در انگشت ،

سوال- در خصوص ارتباط اموات با قبورشان و ارتباط آنها با زائرين قبور توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – چهارمين بخشي كه نوع ارتباط اموات با عالم دنيا است ارتباط با قبور خاكي و زائرين قبر آنها است . درست است كه وقتي شخصي از دنيا مي رود ارتباط تدبيري روح او با بدن قطع مي شود . يعني ديگر روح ، بدن را مديريت نمي كند . و كنترل يك بدن سبكي به نام بدن برزخي و مثالي را به عهده مي گيرد اما چون سال ها با بدن خود بوده و با آن انس گرفته است بعد از مرگ نيز انس و علاقه ي او با اين بدن برقرار است . به بدن خود و قبري كه اين بدن در آن مدفون است توجه و علاقه دارد و به قبرها و بدن هاي ديگر كاري ندارد . بخصوص در ساعات و روزهاي اوليه ي پس از مرگ ، با اينكه روح از بدن جدا شده و در برزخ است اما آنقدر توجه و علاقه به آن دارد كه اگر اين بدن را حركت بدهند و تشييع كنند ، غسل بدهند و آنرا در داخل قبر قرار بدهند هنوز حس مي كند كه داخل بدن است و فكر مي كند كه اين وقايعي كه براي بدن اتفاق افتاده ، در واقع براي خود

ص: 589

او اتفاق افتاده است . همه ي ما در خواب اين مسئله را چشيده ايم . يك زماني است كه ما نمي دانيم خواب هستيم و بدن گوشتي ما زير لحاف است و با بدن سبك ديگري در خواب حركت مي كنيم . اما اين مسئله را نمي دانيم و فكر مي كنيم كه هنوز در بيداري هستيم . لذا اگر از يك بلندي بيفتيم فكر مي كنيم كه اگر به زمين بخوريم متلاشي مي شويم . در عين حال آن بدني كه در خواب است اگر زمين هم بخورد هيچ اتفاقي نمي افتد . اما چون روح به آن بدن گوشتي علاقه دارد فكر مي كند در خواب نيز همان است . اين اشتباه براي او رخ مي دهد . يك مرتبه فرياد زده و از خواب بيدار مي شود و تازه متوجه مي شود كه كابوس مي بيند . بخاطر شدت انس و علاقه ، اين اشتباهات رخ مي دهد . شخصي هم كه از دنيا رفته چون به شدت با بدن مادي خود علاقه و انس پيدا كرده است در آن ساعات و روزهاي اوليه كه با عالم برزخ را نيافته و با بدن برزخي خود انس نگرفته است ، هنوز گمان مي كند با بدن خاكي است و چيزهايي كه به سر آن بدن مي آيد فكر مي كند براي خود او اتفاق مي افتد . زماني كه بدن را به حفره ي خاكي مي برند فكر مي كند كه جاي زندگي او اينجا است . در حالي كه محل زندگي او برزخ است . اما چون با بدن ارتباط شديدي

ص: 590

دارد به اين صورت است . يك مدت كه از ساعات و روزهاي اوليه ي مرگ بگذرد و آرام آرام با آن عالم و بدن برزخي انس پيدا كند ، ديگر آن شدت و علاقه ي او با اين بدن مادي و خاكي كم مي شود . اما هيچگاه به طور كلي قطع نمي شود. حتي اگر سالها پس از مرگ بدن او در قبر بپوسد باز هم به آن ذرات بدن، انس و علاقه و توجه دارد . با توجه به اين مطلب اگر از ما بپرسند بهترين و نزديك ترين راه ارتباط با اموات كجا است ؟ مي گوييم كنار قبر آنها . چون اموات به قبر توجه دارند . بهترين و نزديك ترين جاي ارتباط با اموات جايي است كه كنار جسم آنها است . اين ميت از عالم برزخ هنوز به آن توجه و عنايت دارد . به همين جهت در دستورات ديني ما توصيه شده براي زيارت اهل قبور ، هديه دادن ، دعا ، استغفار و قرآن خواندن به كنار قبر آنها برويد با اينكه مي توان از راه دور قرآن بخوانيم و براي آنها هديه كنيم . اين مسئله نيز به آنها مي رسد اما بر سر مزار خصوصيت بيشتري دارد . چون نزديك تر است و راحت تر ارتباط برقرار مي شود . توجه اوليه ي اموات در عالم دنيا به آن مكان است . لذا اگر در آن مكان باشد سُرور زيادي براي آنها ايجاد مي شود . محمد بن مسلم از ياران بسيار خوب امام صادق (ع) از حضرت مي پرسد: آيا وقتي ما به

ص: 591

زيارت اهل قبور مي رويم آنها متوجه مي شوند ؟ امام صادق (ع) مي فرمايند: به خدا قسم بله . هم مي فهمند كه شما رفته ايد و هم خوشحال مي شوند و با شما انس مي گيرند . در روايت ديگري داريم كه وقتي زائر قبر اموات مي رود ،يك مقدار ترس و وحشت به آنها دست مي دهد . و از تنهايي دل آنها مي گيرد. بنابراين كنار قبر رفتن اين خصوصيت را دارد . چون نگاه شخص متوفي در عالم برزخ هنوز به اين جسم و قبري كه محل جسم او است برقرار است . به خاطر همين ارتباط و علاقه اي كه اموات با جسم خود دارند ، گفته شده كه بعد از مرگ به بدن احترام بگذاريد . فكر نكنيم كه شخص از دنيا رفته و هركاري مي خواهيم با بدن انجام دهيم . گفته شده كه هنگام دفن ، شخص را در محل آلوده دفن نكنيد . چون ارتباط روح و علاقه و توجه او با بدن هنوز برقرار است . اين احترام به بدن در واقع احترام به روح است . نبش قبر حرام است به اين خاطر كه روح اذيت مي شود از اينكه مي بيند به او بي احترامي مي شود . همانطور كه وقتي شخص زنده است اگر به او بي احترامي شود ناراحت مي شود. در آنجا نيز كه چون هنوز علاقه ي روح به بدن وجود دارد بي احترامي به بدن در واقع بي احترامي به آن شخص مومن است . به همين خاطر است كه در خصوص زيارت ائمه (ع) گفته اند

ص: 592

كه چه زيارت از دور و چه سلام دادن از نزديك هر دو خوب است اما زيارت از نزديك افضل است . چون ائمه به جسم مطهر خود و قبري كه جسم در آن قرار دارد عنايت دارند . فضاي آن مكان فضاي عنايت و توجه اهل بيت و يك فضاي معنوي ويژه است . از اين جهت گفته هرچقدر به كنار قبر آنها براي زيارت برويد بهتر است . به همين دليل است كه گفته اند وقتي كه كسي از دنيا رفت اگر امكان دارد در حرم هاي مطهر معصومين و نزديك قبور آنها دفن كنيد . چون وقتي كه معصوم به قبر خود عنايت دارد، آن محوطه يك معنويت خاص دارد . البته آن جسمي را كه به اماكن مقدسه مي برند بايد يك صلاحيت حداقلي داشته باشد كه بتواند از آن فضاي معنوي كه عنايت معصوم به جسم خود است بهره مند شود . به همين دليل توجه روح به جسم است كه برخي از بدن ها بعد از مرگ پوسيده نمي شود . برخي از روح هاي پاك و مطهر وقتي كه از دنيا مي روند ، خدا به احترام آن توجهي كه آنها به بدن خود دارند بدن را نگاه مي دارد . به عبارت ديگر آن روح مطهر و پاك ، با اجازه ي خداوند و با توجه به اين بدن ، كاري مي كند كه بدن پوسيده نشود . اين مسئله فقط در مورد انسان هاي خاص اتفاق مي افتد و براي همه نيست . فقط در مورد كساني كه روح هاي بسيار قوي و پاكي دارند .

ص: 593

چون به بدن خود توجه دارند به اذن پرودگار با اين توجه كاري مي كنند كه بدن پوسيده نشود . لذا بدن اولياي الهي هيچگاه نمي پوسد . بدن برخي از بندگان خوب خدا غير از معصومين نيز به اين صورت است . مرحوم ابن بابويه شيخ صدوق كه در همين نزديكي تهران است نزديك به هزار سال پيش در زمان غيبت صغري زندگي مي كرده است . كه ايشان به دعاي امام زمان (ع) هم به دنيا مي آيد. وقتي پدر ايشان از حضرت درخواست كرده بود كه دعا كنيد خداوند يك فرزند صالح به من بدهد . امام زمان (ع) دعا كرده و شيخ صدوق به دنيا آمده بودند . ايشان كتاب هاي بسيار ارزنده و متعددي دارند كه يكي از آنها از منابع چهارگانه ي حديثي شيعه است . در زمان فتحعلي شاه قاجار، حدود صد و نود سال پيش بر اثر يك بارندگي و سيلي كه كنار قبر ايشان راه افتاده بود ، قبر تخريب شده و بدن ايشان مشخص مي شود . برخي از بزرگان زمان به آن سرداب و زيرزمين براي ديدن بدن مي روند و مي بينند كاملاً سالم است . مرحوم آيت الله خوئي ، مرحوم آيت الله حكيم و مرحوم آيت الله شاهرودي رفتند و ديدند كه بدن مرحوم شيخ طوسي در نجف كاملاً سالم بود . شيخ طوسي نيز حدود هزار سال پيش زندگي مي كرده است . معروف است كه در زمان شاه اسماعيل صفوي قبر حر به دليلي شكافته مي شود ، بدن او كاملاً سالم بوده است. در تاريخ است كه به

ص: 594

دليل زخمي كه ايشان برداشته بود حضرت ابا عبدالله يك دستمالي بر روي سر ايشان بسته بودند . حتي آن دستمال نيز بود . بعد از آن شاه اسمعيل صفوي دستور داد كه يك بارگاه براي ايشان درست كنند . البته اين به آن معنا نيست كه اگر هر بدني پوسيد پس آدم خوبي نبوده است . به هرحال پس از مرگ ارتباط مديريتي روح از بدن برداشته مي شود و نمي تواند آن را حركت بدهد . اما علاقه به اين بدن وبه دنبال آن به قبري كه اين بدن در آن است ، وجود دارد . از راه دور نيز خيرات و مبرات به اموات مي رسد . البته اين را انكار نمي كنيم كه محل قبر يك توجهي دارد . كه اگر فرد بتواند قبري را پيدا كرده و به كنار آن برود بهتر است . در عين حال اگر قبري در دسترس نبود اينطور نيست كه هدايا نرسد .

سوال – اينكه گفته اند اگر زماني بسيار غمگين هستيد يا زماني كه بسيار خوشحال هستيد به قبرستان برويد چه سري دارد؟

پاسخ – اكثريت ما شايد خاطره ي خوشي از قبرستان نداشته باشيم . چون معمولاً گريه و ناله و غصه از آن شنيده ايم . يا در آنجا به خاك سپاري عزيزان خود رفته و دوري را در آنجا ديده ايم . و از آن بالاتر ، مي دانيم كه گذر ما هم به آنجا خواهد افتاد . همه ي اين موضوعات باعث مي شود كه قبرستان زياد خوشايند نباشد . اما اگر با نگاه ديگري به قبرستان نگاه كنيم

ص: 595

متوجه مي شويم كه خيلي هم ناخوشايند نيست . با اين نگاه كه قبرستان يك مدرسه ي تربيتي است . يك مركز فرهنگي است و در عين حال كه قبرستان است فرهنگستان نيز است . جايي است كه ملكوت با ملك ارتباط بسيار قوي دارد . آن ارواحي كه در عالم برزخ هستند همگي به آن قبرستاني كه بدن آنها دفن است توجه دارند. ارواح آنها در آن مكان در تردد است . البته آمدن ارواح به عالم دنيا اينطور نيست كه بخواهند راه بيايند. در واقع توجه است و به محض اينكه به جايي توجه كنند در آن مكان هستند . بنابراين قبرستان جايي است كه ارواحي كه در آنجا دفن هستند به آن مكان توجه دارند . ارواحي كه اهل لااله الا الله شده اند و از غفلت در آمده و هوشيار و بيدار شده اند . انسان به اين ديد نگاه كرده و هفته اي يك مرتبه به قبرستان برود . پيامبر اكرم (ص) هفته اي يك بار پنج شنبه ها به قبرستان مي رفتند . و توصيه مي كردند كه اموات خود را زيارت كنيد . به آنها سلام داده و مي توانيد از آنها عبرت بگيريد . در جاي ديگري پيامبر(ص) فرمودند: اگر قبور را نگاه كنيد غفلت ها مي ريزد . اگر كسي ده دقيقه به قبر نگاه كند شايد آن روز ديگر گناه نكند . اگر ده دقيقه داخل قبر را حتي اگر خالي هم باشد نگاه كند بعيد است كه آن روز غيبت كرده و دروغي بگويد . جنبه ي غفلت زدايي قبرستان بسيار قوي است .

ص: 596

افرادي كه عادت به گناه دارند و دوست دارند كه يك شوك به آنها وارد شود كه اين عادت را ترك كنند، قبرستان مي تواند آنها را تكان دهد . حتي ممكن است موعظه هم نتواند آنها را تكان بدهد .

سوال – ما چگونه بايد از قبرستان عبرت بگيريم ؟

پاسخ - رفتن به قبرستان و كناريك قبر نشستن . نگاه كردن به آن، ديدن يك ميت كه در قبر مي گذارند و همراه او بودن ، موثر است . در روايت داريم كه وقتي يك ميت را تشييع مي كنند و شما همراه آن مي رويد گمان كنيد كه خود شما داخل آن تابوت هستيد . جزو آدابي كه در روايات به آن اشاره شده اين است كه هنگام تشييع يك ميت فرض كنيد كه خود شما را حمل مي كنند . وقتي كه در قبر مي گذارند خودتان را در آن موقعيت فرض كنيد . چون همه ي اينها براي ما پيش مي آيد . به هرحال اينها براي ديگران نيست و براي خود ما هم است . اگر كسي مي خواهد بيشتر بداند مي تواند به مفاتيح آن قسمتي كه دعا و مناجات اميرالمومنين (ع) در مسجد كوفه است و آيات مربوط به آخرت را ايشان در آنجا جمع كرده است مراجعه كرده و با دقت آن را بخواند . همه ي آنها تذكري است كه انسان بايد از قبرستان بگيرد . متأسفانه تا حدي حتي در بين متدينين اين چيزها كم شده است . شما نگاه كنيد در كتاب هاي روانشناسي كه در رابطه با روان انسان است، يك صدم

ص: 597

آن مقداري كه در رابطه با غريزه ي جنسي يا هوش صحبت شده از مرگ سخني به ميان نيامده است . مي گويند به بچه ها در اين رابطه چيزي نگوييد . در كتاب ها ننويسيد . قبرستان ها هم كه در فضايي خارج از شهر است و سعي مي كنند آن را به صورت فضاي سبز و پارك تبديل كنند كه اگر كسي به آنجا رفت تفريح كند . اينها باعث مي شود كه انسان از اين فضا دور شود . در حالي كه اگر نگاه كنيد مي بينيد كه اهل بيت چگونه رفتار كرده و چگونه توصيه مي كردند . امام كاظم (ع) در حال عبور بودند كه تشييع جنازه اي را ديدند . ايشان با آن افراد همراه شدند . زماني كه خواستند شخص را در قبر بگذارند ، امام كاظم (ع) نگاه به قبر كردند و جمله اي فرمودند كه واقعاً تكان دهنده است . فرمودند: دنيايي كه آخر آن به جايي ختم مي شود كه انسان با يك كفن و دست خالي مي خواهد در دو متر جا قرار بگيرد ، از ابتدا نبايد به آن دل ببندد . و از آخرتي كه اول آن با اين شروع مي شود ، انسان بايد خيلي بترسد . اين درست است كه در روايات جمله ي هنگام شادي و غم بايد به قبرستان رفت ، وجود ندارد اما توصيه ي بسياري از اهل معرفت و بزرگان است . گفته اند به قبرستان برويد تا قبرستان شما را تعديل كند . قبرستان به كساني كه خيلي سرخوش هستند مي گويد : زياد خوشحال

ص: 598

نشويد. چون خوشي هاي اينجا پايدار نيست . به كساني كه خيلي ناراحت هستند قبرستان مي گويد : اين غم ها مي گذرد ، افسرده و مأيوس نشويد . هرچه را كه نپايد ، دلبستگي را نشايد . لذا عرفاي بزرگ ما هميشه به شاگردان خود توصيه مي كردند كه به قبرستان برويد . گفته شده كه آقاي قاضي زياد وادي السلام مي رفتند . زماني هم كه مي رفتند يك يا دو ساعت مي نشستند . حتي برخي از افراد اعتراض مي كردند كه مگر شما كار ديگري نداريد كه اينجا مي نشينيد . مشخص است كه اينها اين مسئله را جدي گرفته بودند . متأسفانه از خواص دنياي غفلت زا است كه جاي جدي و شوخي را عوض كرده است . ما حاضر هستيم براي يك فيلم يا يك بازي وقت زيادي بگذاريم ولي حاضر نيستيم براي جدي ترين مسئله ي زندگي خود، يعني ابديت آنقدر وقت بگذاريم . آقاي آقا جمال گلپايگاني برخي از شب ها در قبرستان مي ماندند . البته ظرفيت اين افراد به گونه اي بوده است كه مي توانستند شب در آن مكان بمانند . نوع استفاده ي آنها از قبرستان با نوع استفاده ي ما خيلي متفاوت بود . چون آنها چيزهايي مي ديدند و مي شنيدند . آقاي محمد تقي آملي از بزرگان تهران بودند و چهل سال پيش مرحوم شدند . ايشان مي گفتند كه من به قم رفته بودم . ايام محرم بود . بعد از زيارت حضرت معصومه (س) نشستم و يك روضه اي هم گوش كردم . بعد از آن به قبرستاني

ص: 599

كه نزديك حرم بود رفتم . وارد شده و به اهل قبور سلام كردم . ارواح با بدن هاي مثالي خود آنجا نشسته بودند و همه جواب سلام من را دادند . بعد ديدم كه همگي آنها چون زمان عاشورا بود براي اباعبدالله (ع) ذكر گرفته اند . هركسي به نوبه ي خود مي تواند از قبرستان بهره ببرد .

سوال – درخصوص آيات چهل و چهار تا پنجاه و پنج سوره ي مباركه ي فرقان توضيح بفرماييد.

پاسخ – خطاب خداوند متعال در آيه چهل و چهار اين سوره به برخي افراد هواپرست است كه همه ي زندگي خود را براساس هوا و هوس تنظيم مي كنند . اين اشخاص نه اهل گوش كردن به ديگران هستند كه نكته از ديگران بگيرند نه اينكه خود آنها به آن عقل و فكر لازمي كه بايد در زندگي برسند ، رسيده اند . اين بدترين نقطه ي سقوط براي يك فرد است كه اگر به او بگويند : چهار پا ، توهين به چهار پايان است . خدا مي فرمايد: اين افراد مانند چهار پا هستند بلكه هم بدتر . چون امكانات چهارپايان در همين حدي است كه دارند و تقصيري هم ندارند . اما امكانات بي نهايت در اختيار انسان گذاشته شده و سقوط كرده است . بنابراين اين طبيعي است كه از چهار پا عقب افتاده اند . بعلاوه چهارپايان در حيوانيت خود نفع دارند. چون در خدمت يك موجود برتر به نام انسان هستند . اما انسان هاي سقوط كرده چون در خدمت شيطان هستند فقط ضرر هستند . نكته اي كه در

ص: 600

اين آيه است اين است كه ملاك انسانيت اين است كه انسان يا بايد از درون خود اهل تعقل باشد و راه را پيدا كند يا حداقل از ديگري بشنود . آن فردي كه نه خود او اهل تعقل است و نه از ديگري مي شنود ملاك انسانيت را ندارد .

سوال – درمورد فوايد قبرستان توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ - يكي از مهمترين فوايد قبرستان موعظه اي است كه انسان از قبرستان مي گيرد و تذكري كه به گفته ي پيامبر اكرم (ص) باعث مي شود غفلت هاي انسان بريزد . فايده ي دومي كه سر زدن به اهل قبور دارد ، سرور و خوشحالي است كه براي آنها به ارمغان مي آورد . يعني فايده ديگر به ما باز نمي گردد بلكه به آنها باز مي گردد . هدايايي كه به كنار قبر آنها مي بريم ، دعا و استغفاري كه براي آنها مي كنيم و صدقاتي كه براي آنها داده مي شود، فوق العاده است . درست است كه هدايايي كه براي اموات مي دهيم اصل آن به ما باز مي گردد، ولي نفعي براي ميت دارد كه نبايد آن را كوچك بگيريم . يكي از آقايان مي گفت : من پدر خود را كه از اهل علم بود خواب ديدم . از ايشان پرسيدم هدايايي كه ما مي فرستيم به شما مي رسد؟ گفت براي اينكه بفهمي چه نفعي براي ما دارد مثالي مي زنم . در حمام هاي عمومي قديم گاهي به صورتي بود كه هوا خيلي گرم بوده و نفس كشيدن سخت مي شد . فرض كنيد در آن

ص: 601

لحظه در باز شود و يك نسيم خنك به داخل بيايد . چطور در آن زمان احساس راحتي و خوشي مي كنيد . هدايايي كه براي ما مي فرستيد اينطور ما را خوشحال مي كند . كارهاي خيري كه ما انجام مي دهيم و به اموات خود هديه مي كنيم ، در واقع اصل آن به خود ما باز مي گردد اما به آنها هم نفع مي رسد . آنها به اين نفع خيلي محتاج هستند و براي آنها ضروري است . يكي از فوائد ديگر سر زدن به قبرستان در مورد امواتي كه از خويشان ما هستند ، صله ي رحم است . بعد از مرگ اينطور نيست كه رابطه ي خويشاوندي قطع شود . در روايتي از امام صادق (ع) است كه خير كثيري به واسطه ي اين صله ي رحم به شخصي كه زائر قبر شده مي رسد. يكي مكان هايي كه حاجت انسان برآورده مي شود قبرستان است . بخصوص در كنار قبر پدر و مادر . دليل آن اين است كه شما وقتي يك هديه اي براي ميتي مي بريد بخصوص اگر اين ميت پدر و مادر باشد ، آنها را بسيار خوشحال مي كنيد. آنها شما را دعا كرده و دعاي شما را آمين مي گويند . در روايتي از اميرالمومنين (ع) است كه زيارت كنيد اموات خود را زيرا آنها خوشحال مي شوند . حاجت خود را در كنار قبر پدر و مادر خود بگوييد . بخاطر دعا و كاري كه براي آنها انجام داده ايد، آنها نيز تلافي مي كنند . از اين جهت است كه دعا

ص: 602

كردن در كنار قبر والدين ، بخصوص علما ، شهدا و اولياي الهي مستجاب مي شود . مرحوم آيت الله اراكي مي فرمايد: نشد كه من حاجتي داشته باشم و بر سر قبر ميرزاي قمي كه در قم است بروم ، سوره ي ياسين به او هديه كنم و حاجت من برآورده نشود . اگر قبري كه به زيارت او مي رويم قبر مطهر ولي خدا باشد ، بركت رفتن به زيارت فوق العاده مي شود . چون شما در محيطي قدم مي گذاريد كه فضاي پاك و مطهر است . شما در زيارت معصوم مي گوييد : شما پاك هستيد ،از افراد پاك به دنيا آمده ايد ، زميني كه در آن دفن شده ايد مطهر است . طبيعي است كه وقتي شما به اين فضا وارد مي شويد يك معنويت از آن مكان به شما منتقل مي شود . در سوره نساء آيه ي شصت و چهار خداوند متعال توصيه مي كند : اي پيامبر اگر افرادي گناه كرده و به خود ظلم كرده اند به زيارت تو بيايند (نه فقط در زمان حيات تو بلكه شامل بعد از مرگ هم مي شود ) اگر از خدا طلب مغفرت كنند و تو هم براي آنها بخواهي و واسطه شوي ، حتماً خدا آنها را مي بخشد . در اين آيه ي شريفه دو مطلب اثبات مي شود . يكي زيارت معصومين و يكي هم استمداد و توسل به آنها . هيچ قيدي در اين آيه نيست كه مربوط به حيات پيامبر در دنيا باشد . يعني هم شامل زمان حيات و هم بعد

ص: 603

از مرگ ايشان مي شود . برخي از فرقه ها از جمله وهابيون ، توسل به اموات و همچنين زيارت قبور اولياء را شرك مي دانند. همين آيه كاملاً هر دو مطلب را اثبات مي كند . متأسفانه اينها كه توسل و زيارت را حرام و شرك مي دانند به اين خاطر است كه حيات برزخي بعد از مرگ را قبول ندارند . چون مي گويند :وقتي يك نفر مُرد به يك توده ي خاك تبديل مي شود، تا زماني كه در قيامت برانگيخته شود . در اين ميان عالم برزخ را قبول ندارند . ما آيات و روايات متعددي در اين زمينه داريم كه حيات برزخي بعد از مرگ كاملاً موجود است . اهل سنت هم روايت نقل كرده اند و همه ي رهبران چهارگانه ي اهل سنت به مستحب بودن زيارت پيامبر اكرم (ص) فتوا داده اند .

سوال – چه زمان هايي براي زيارت قبور بهتر است ؟

پاسخ – همه ي زمان ها براي زيارت اهل قبور و سر زدن به آنها خوب است اما شب ها رفتن مكروه است . روايتي هم از پيامبر اكرم (ص) است كه فرمودند : روزها براي زيارت اهل قبور برويد و شب نرويد . البته اين در ارتباط با زيارت غير معصومين است . شايد علت آن اين باشد كه شب ها در محضر صاحب ولايت يك پذيرايي ويژه دارند، از اين جهت نبايد مزاحم آنها بشويم . اگر هم مي خواهيد چيزي شب به آنها برسد هديه از دور بدهيد. در خصوص روز نيز، روزهاي متعددي در روايات بيان شده است . داريم

ص: 604

كه پيامبر اكرم (ص) روزهاي پنج شنبه مي رفتند . حضرت زهرا نيز در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه براي زيارت شهداي احد مي رفتند . در روايت ديگري هم داريم كه ايشان شنبه ها مي رفتند . اما در روايت صريحي از امام باقر (ع) داريم كه بهترين وقت بين الطلوعين صبح جمعه است . يعني بعد از اذان صبح تا زماني كه هنوز خورشيد سر نزده است . از امام باقر (ع) روايت است كه در روز جمعه قبور را زيارت كنيد . اگر يكي اموات در يك سختي باشد مابين طلوعين به او آزادي داده مي شود . و مي فهمند كسي آمده است . در روايتي از امام صادق (ع) داريم كه جواب هم مي دهند . بعد از طلوع خورشيد مي شنوند اما ديگر جواب نمي دهند . اهل سنت روايتي از پيامبر(ص) نقل كرده اند به اين مضمون كه اگر كسي بعد از مرگ من را زيارت كند مانند اين است كه در زمان حيات ، من را زيارت كرده است . و هركس قبر من را زيارت كند من شفيع او هستم . فقط وهابيون هستند كه مخالف اين مسئله هستند . آن هم به اين علت كه حيات برزخي را قبول ندارند .

90-06-27

27/6/90

گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود موج موج دل من تشنه ي پيوستن بود ، يك دم آرام نديدم دل خود را همه عمر بس كه هر لحظه به صد حادثه آبستن بود ، خواستم از تو به غير از تو نخواهم اما خواستنها همه موقوف توانستن بود ، كاش

ص: 605

از روي ازل هيچ نمي دانستم كه هبوط ابدم از پي دانستن بود ، چشم تا باز كنم فرصت ديدار گذشت همه ي طول سفر يك چمدان بستن بود

سوال – در تكميل ارتباط اموات با عالم دنيا توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – اعمال صالحي كه زندگان انجام مي دهند و مي تواند به اموات برسد دو چيز است . يكي باقيات و صالحات و آثاري كه خود اموات در زندگي شان به جا گذاشته اند و پس از مرگشان ادامه دارد . مثل فرزند صالح كتاب يا بناي مفيد . خوب است كه هر كس يك صدقه ي جاريه را براي خودش بگذارد . در قديم رسم وقف زياد بوده است . ديگري هدايا و خيرات و مبراتي بود كه زنده ها انجام مي دهند و هديه به اموات مي كنند . ممكن است كسي به ذهنش برسد كه اگر باقيان و صالحات اموات به خودشان برسد درست استزيرا دنباله ي عمل خود شخص است و در سوره ياسين داريم كه اعمال خودشان را در دنيا كه پيش فرست كرده اند وهم آثار اعمال را در پرونده شان ثبت مي كنيم . ازجهت عقلي هم اين چيز معقولي است زيرا خود فرد علت اعمال بوده است اما اينكه اعمال زنده ها به پاي اموات نوشته بشود ، بنظر مي آيد كه اين هم خلاف عقل وهم خلاف قرآن است . قرآن مي فرميا : هر كسي نتيجه ي عمل خودش به خودش مي رسد . قرآن مي فرمايد : هر كسي كه كار خيري كرد به نفع خودش است و هر كسي كه كار

ص: 606

شري كرد به ضرر خودش است . خوب و بد اعمال به خود شخص مي رسد . پس اگر بازماندگان ميت كار خوبي انجام مي دهند بايد به پاي خودشان نوشته بشود نه به پاي ميت . در ضمن اين خلاف عقد هم هست . هر كسي كه عملي انجام بدهد فايده ي عمل به خود فرد مي رسد . اگر ورزشكاري نرمش مي كند خودش قوي مي شود . اگر شما تمرين خط بكنيد خط خودتان زيبا مي شود . پس چطور مي گويند اگر بازماندگان كار خيري انجام بدهند و آنرا به ميت هديه كنند ، آثار آن به ميت مي رسد ؟ در واقع اين هدايايي كه زندگان براي اموات مي فرستند براي خودشان خواهد بود. شخصي كه صدقه مي رود روح سخاوت در او رشد مي كند ، كسي كه نماز مي خواند روح عبوديت در او تقويت مي شود اما با اين وجود نفعي هم به ميت مي رسد . به هر حال شما كه هديه اي براي متوفا مي دهيد يك صفتي در متوفا ديده ايد يا يك خصلت ارزنده اي ديده ايد كه باعث شده كار خيري انجام بدهيد و به او هديه كني . در واقع آن نكته ي مثبتي كه در متوفا بوده باعث شده كه شما اين عمل صالح را انجام بدهي يعني به گونه اي متوفا سبب اين كار خير شده است . خدا از سر لطف همين مقدار سببيت را هم قبول مي كند . البته غالب اين نفع به خود شخصي كه عمل را انجام داده است برمي گردد . در زمان

ص: 607

پيامبر شخصي از دنيا رفته بود و انبار خرمايي از او باقي مانده بود . بازماندگان او آن انبار خرما را از طرف متوفا صدقه دادند كه خيرش به او برسد . پيامبر يك دانه خرما را برداشت و گفت كه اگر اين يك دانه خرما را خود شخص صدقه مي داد بهتر از انبار خرمايي است كه بازماندگان براي او صدقه مي دهند . زيرا مهم اين بود كه روح سخاوت در او بوجود بيايد . هدايايي كه ديگران براي اموات شان مي فرستند فايده دارد ولي سرنوشت ساز نيست كه سرنوشت ابديت ميت با اين تعيين بشود. سرنوشت ابدي فرد با اعمال خودش در دنيا رقم مي خورد . تاثير اينها در حد ترفيع مقام يا رفع عذاب است ولي سرنوشت ساز اعمال خود فرد است . ما تا فرصت داريم خودمان با دست خودمان اعمال را انجام بدهيم . امام سجاد (ع) در يك شب تاريكي به سمتي مي رفتند كه كيسه اي هم بر دوشش بود . يكي از اصحاب امام را ديد و گفت كه اجازه بدهيد من كيسه را براي شما بياورم . حضرت قبول نكرد . حضرت فرمود : مسافرتي در پيش دارم و اين را در جايي مي گذارم كه محفوظ باشد . دو روز بعد فرد امام را ديد و گفت كه شما به مسافرت نرفتيد ؟ امام فرمود كه منظور من مسافرت آخرت بود . در آن هنگام ما توشه مي خواهيم . آن كيسه سهم فقرا بود كه من به آنها مي دادم كه اين براي سفر من محفوظ باشد . حضرت عيسي مادرشان

ص: 608

را در عالم برزخ صدا كردند و ارتباطي برقرار كردند و گفتند كه آيا مي خواهي به دنيا برگردي ؟ حضرت مريم فرمودند : بله . مي خواهم برگردم تا در روزهاي گرم روزه بگيرم و در شبهاي سرد براي نماز بلند بشوم . اين راه سخت است و توشه مي خواهد . اميرالمومنين به قبرستاني رفت و به اهل قبول سلام كرد ، جواب آمد سلام بر اميرالمومنين . حضرت فرمودند كه شما مي گوييد از آن طرف چه خبر يا اينكه من بگويم از اين طرف چه خبر . گوينده گفت كه شما بفرماييد از دنيا چه خبر ؟ حضرت فرمود كه بعد از شما اموال تان را تقسيم كردند و همسران تان هم ازدواج كردند و در خانه هاي شما هم ديگران نشسته اند . حضرت فرمود : از آن طرف چه خبر ؟ گوينده گفت كه بعد از مرگ كفن هاي ما پاره و پوسيده شد ، موهاي مان ريخت و بدن هاي مان متلاشي شد و حالت زشت و زننده پيدا كرد و اعمالي كه در دنيا انجام داديم به كارمان آمد و به درد ما خورد . اين توشه هايي كه در اين دنيا انسان براي خودش مهيا مي كند سرنوشت ساز است . هداياي براي ميت خوب است .

سوال – كساني هستند كه وقتي از دنيا مي روند مشهور به گناهي هستند يا مطرود جامعه ي ديني هستند يا مثلا خودكشي كرده اند . آيا ما مي توانيم براي آنها طلب استغفار بكنيم ؟

پاسخ – گاهي اوقات طبع متديني نمي گيرد كه اين افراد را دعا

ص: 609

بكنند . حتي ممكن است كه نفرين هم بكنند . تا وقتي بر فردي مسلمان بودن صدق مي كند (يعني نه اينكه عامل به همه ي دستورات اسلامي بوده بلكه اعتقاد ديني داشته است و جنگ با خدا و پيامبر نداشته است و از او كفر اظهار نشده است بلكه ممكن است كه محبتي هم به اهل بيت كرده و در مجلس اهل بيت شركت هم كرده است اين فرد اهل قبله حساب مي شود ) دستور صريح ديني ما اين است كه بعد از مرگ بر او نماز بخوانيد . پيامبر در رواياتي كه در وسايل الشيعه نقل شده فرمود: بر هر كسي كه مسلمان است نماز بخوان و تو خدايي نكن و وظيفه ات را انجام بده . ما در نماز مي گوييم كه خدايا ما جز خوبي از او نديديم . مقصود از اين خوبي يعني اسلام . يعني ما از او كفر نديدم . مقصود ما اين نيست كه همه ي اعمال او خوب بوده است . در روايتي پيامبر فرمود : بر كسي كه او را سنگسار كرده اند و كسي كه خودكشي كرده است نماز بخوانيد . خيلي از كساني كه خودكشي كرده اند جنون آني به آنها دست داده است و كساني نبودند كه جنگ با خدا و رسول داشته باشند . شما بعد از مرگ اين افراد به آنها رحم كنيد و برايشان كمكي بفرستيد نه اينكه آنها را نفرين كنيد . پيامبر فرمود : اموات تان را جز به خوبي از آنها ياد نكنيد . شما كه بد آنها را مي گوييد شايد در لحظه ي

ص: 610

آخر آنها توبه كرده باشند و در اين موقع شما جهنمي خواهيد بود. اگر اهل عذاب هستند ، برايشان كافي است و شما عذاب آنها را بيشتر نكنيد. سنت پيامبر اين بود كه براي همه اموات دعا مي كرد و برايشان نماز مي خواند . جز در موردي كه استثنا شد و آيه بر پيامبر نازل شد كه برمنافقيني كه كفرشان را ظاهر كرده اند اصلا نماز نخوان و برايشان دعا نكن . كسي كه بگونه اي با خدا مبارزه كرده است احترامي ندارد . كسي كه كافر بود نبايد برايش نماز خواند . در اينجا نبايد كسي مهرباني اش گل بكند . متاسفانه غزالي در كتاب سِرالعالمين گفته كه بر يزيد هم نبايد لعن كرد زيرا ممكن است كه او توبه كرده باشد و حسابش با خداست . يزدي كه نوه ي پيامبر را به شهادت رساند و در مجلس حضرت زينب صريحا كفر گفته است و فسق و فجور انجام داده است . اگر ما بر يزيد كه خلافت پسر رسول الله را غصب كرده لعن نكنيم پس چه كسي شايسته ي لعن است ؟ خداوند در قرآن كافرين و ظالمين را لعن كرده است . لعن و طلب مغفرت ما هم بايد اعتقادي باشد . ملاك بعد از مرگ موضع گيري اسلام و كفر است . آيت الله بهجت از قول آيت الله كشميري نقل كرده است كه بهيكي از شاگردانش گفته كه در نماز شب فقط سلمان و ابوذر را دعا نكن ، كسان ديگر هم محتاج هستند . اگر كسي ظلمي كرده و بدعتي در دين گذاشته است انسان كوتاه

ص: 611

نمي آيد ولي اگر كسي به ما ظلم كرده است و ظلم شخصي بوده است خصلت پيامبر اينطور بود كه مي بخشيد . اگر فردي به او ظلم كرده بود و در مي گذشت ، پيامبر همانجا از او مي گذشت . ما بگذريم تا خدا از ما بگذرد و نفع اين به خودمان مي رسد .

سوال – سوره نور آيات 54 تا 58 را توضيح بدهيد .

پاسخ – آيه 55 آيه اي معروفي در مورد ظهور حضرت ولي عصر است كه خدا به مومنين وعده داده است كه خلافت كل زمين را به آنها مي دهد . و در اين حكومت جهاني ديني كه مورد پسند خدا است بر زمين حاكم مي شود . در اين حكومت جهاني خوفي نيست و امنيت در همه جهات وجود دارد . در اين بستر جهاني بندگان خدا بندگي مي كنند كه هيچ مخلوط با شرك نيست . اگر كسي با اين زمينه ها بخواهد كافر باشد آنها خيلي بد هستند . در آيه ي امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء...،خدا مي فرمايد كساني كه مضطر شده اند و دستشان از همه جا كوتاه شده است و متوسل به خدا شده اند مشكلات آنها را برطرف مي كند و آنها را خليفه مي كند . مضطر يعني كسي كه از نبودن امام زمان (عج) دردش بيايد و غصه بخورد و غافل از او نباشد و گمشده داشته باشد .

سوال – اگر همه ي اعمال خير خودمان را به اموات هديه كنيم آيا دست خودمان خالي نمي شود ؟

پاسخ – ما نبايد كارهاي

ص: 612

الهي را با كارهاي دنيايي مقايسه كنيم . معمولا در دنيا وقتي ما چيزي را به كسي مي دهيم ، دست خودمان خالي مي شود. اگر ما همه ي اعمال مستحبات خودمان را ( اعمال واجب را نمي توانيم هديه كنيم ) ببخشيم نه فقط چيزي از شما كم نمي شود بلكه طبق روايات اجر آن صد چندان برابر مي شود و غالب آن به فرد هديه كننده برمي گردد . البته نفعي هم به فرد ميت مي رسد . شما وقتي همه ي اعمال خودت را كه به آن احتياج داري سخاوتمندانه به ذوالحقوق خودت كه از دنيا رفته اند يا زنده هستند مي بخشي ، معنايش اين است كه تو روح بزرگي داري و ظرفيت تو وسيع است ، حالا كه شما اين كار را كردي خدا از بي نهايتش چيزي كم نمي شود و دنبال ظرف مي گردد .و شما با اين كار ظرف خودت را بزرگتر كردي . دردعاي افتتاح مي گوييم : خدا هر چه بخشد از او كم نمي شود بلكه زياد مي شود . گفته اند هر وقت كه دعا مي كنيد كه فقرتان برطرف بشود براي كل مردم دنيا كنيد اللهم اغن كل فقير . وقتي براي بيمارتان دعا مي كنيد كه شفا بگيرد ، براي همه ي بيماران دنيا دعا كنيد . اللهم اشف كل مريض . دين انسان را بزرگ و وسيع بار مي آورد . ما فكر نكنيم كه اگر ديگران را دعا كنيم بيمار ما در ميان آنها گم مي شود يا اينكه خدا يادش مي رود يا اينكه چون تعداد زياد بشود

ص: 613

اثرش كم مي شود. امام صادق (ع) فرمود : وقتي شما حج خودتان را به عده اي هديه مي كنيد ، ثواب آن همه به تك تك آنها مي رسد و هم به خود شما مي رسد . چون اين انسان وسعت روح دارد خدا به او بيشتر مي دهد و او صلاحيت بيشتر از خدا گرفتن را دارد . پس در دعا و هديه دادن به زنده ها و اموات ، تمام اعمال مستحب خودتان را هديه بكنيد. شما واسطه بشوييد كه خدا از كانال شما رحمت را به زنده ها و اموات بدهد . گاهي شما مي خواهيد آبي به درخت برسد .كانالي مي زنيد و از طريق اين كانال آب به درخت مي رسد . آب اول به خود كانال مي رسد و بعد به درخت مي رسد. وقتي شما واسطه ي خير مي شويد كه خير از كانال شما به اموات برسد ، اول شما شستشو مي شويد و رحمت وعنايت اول به شما مي رسد و خير از كانال شما به ديگران مي رسد . در ضمن از شما هم كم گذاشته نمي شود . پيامبر فرمود : اگر آيت الكرسي بخوانيد و ثواب آنرا براي تمام اموات در طول تاريخ مومنين بفرستيد ، خدا ثواب اين را به تك تك اموات مي دهد . خدا به ازاي هر كلمه ي آيت الكرسي يك فرشته خلق مي كند كه تا روز قيامت براي هديه دهنده تسبيح مي گويند . اگر شما سخاوتمند شدي خدا از شما سخاوتمندانه تر است . روايتي داريم كه اگر كسي وارد قبرستان شد و يك

ص: 614

سوره براي همه ي اهل قبرستان فرستاد ، عذاب از همه تخفيف پيدا مي كند و به تعداد افردي كه درآن قبرستان دفن هستند حسنه نوشته مي شود . اين هديه هايي كه شما براي رفتگان مي فرستيد ، اگر آنها از اقوام و خويشان شما باشند ، ثواب صله ي رحم هم براي شما اصافه مي شود. امام صادق (ع) از يكي از يارانشان پرسيد كه خوبي به پدر و مادر زنده يا مرده ي خودت مي كني ؟

سوال – بعضي مواقع مي گويند كه ثواب كار خير را به امامان معصوم هديه كنيد . آيا ما خودمان به اين خيرات بيشتر نيازمند نيستيم ؟

پاسخ- بهترين ها را بايد به بهترين ها هديه داد . بهترين انسانها معصومين بودند و شما بايد بهترين كارهاي عمرتان را به آنها هديه كنيد . اگر كسي به ائمه خوبي بكند آنها مديون نمي مانند. خدا ياد داده است كه اگر كسي تهيتي ( تهيت فقط سلام نيست در روايات به هر خوبي معنا شده است .) براي شما گفت ، شما خوبي او را با خوبي بهتر يا مساوي جواب بدهيد چه برسد به اينكه كسي به آنها خوبي بكند . اين ادب قرآني است. ائمه ي ما اگر كسي به آنها بدي مي كرد با خوبي به او پاسخ مي دادند . يكي از كنيزهاي امام حسن مجتبي (ع) يك گل به حضرت هديه داد و حضرت او را آزاد كرد. در پاسخ اينكه چرا او را آزاد كرديد ، امام اين آيه ي بالا را خواندند . حالا كسي اعمالي انجام داده است

ص: 615

و خودش به آن احتياج دارد ولي خاضعانه آنرا به ائمه هديه مي كند اين اعمال خيلي عجيب رشد مي كنند . سيدبن طاوس گفته كه هر كسي ثواب نماز مستحب خودش را به امام معصوم هديه دهد آنقدر ثواب نماز افزايش پيدا مي كند كه نفس از شمارش آن قطع مي شود . قبل از مرگ به اين فرد مي گويند كه هديه ي تو به ما رسيد و امروز روزي است كه تو بايد پاداش و تلافي كردن خوبي هاي توست ، دلت خوش و چشمت روشن باشد به خوبي هايي كه خدا براي تو فراهم كرده است . فردي به امام جواد (ع) گفت كه من وقتي به حج رفتم . يك روز طواف را به نيت پيامبر و روز بعد را به نيت امام علي (ع) و ... تا اينكه روز دهم را به شما هديه كردم و يك روز را به مادر شما حضرت زهرا هديه كردم . امام فرمود : اين كار را بكن .اين بهترين كار است . امام كاظم (ع) پرسيدند كه ما يك ختم قرآن را براي پيامبر و ختم قرآن بعدي را براي امام علي (ع) تا اينكه به شما هديه مي كنيم . امام فرمود : اگر اين كار را كرديد روز قيامت با اهل بيت هستيد . پس يك عمل انجام شد ولي نتيجه اش بي نهايت شد . پاسخ اينكه ما مي توانيم واسطه ي فيص براي معصومين باشيم يا خير انياست كه ما نمي توانيم واسطه ي فيض براي آنها باشيم زيرا آنهاخودشان واسطه ي فيض براي ما هستند اما اين

ص: 616

عمل صدها برابر رشد مي كند و ديگر اينكه هديه باعث محبت مي شود و ديگر اينكه وقتي انسان مي خواهد عملي را براي معصوم هديه كند آنرا با كيفيت بهتري انجام مي دهد . پس كيفيت اعمال بالا مي رود. انسان مي تواند همه ي اعمال زندگي اش را به معصوم بدهد ، سپس ثواب هديه ي به معصوم را به پدر و مادرش بدهد . يكي از شاگردان علامه طباطبايي كتابي را نوشتند و پيش ايشان بردند كه ببينند كه اين كتاب براي چاپ مشكلي دارد يا خير . علامه فرمود كه اين كتاب خوب است ولي عيبي دارد و آن اين است كه در مقدمه فقط براي خودت دعا كرده اي . رحمت خدا را واسعه بدان ، بخيل نباش و براي همه دعا كن .

دعاي امام سجاد (ع) كه مي فرمايد : اللهم الرزقني التجافي عن الدارالغرور....خدايا ما را آماده ي رفتن بكن .

90-06-20

20/6/90

سوال – در برزخ چه اعمالي به كار اموات مي آيد ؟

پاسخ- بطور كلي كمك هاي دنيوي و اعمال صالحي كه مي تواند به ميت برسد دو چيز است . يكي آثار اعمال خودميت ، اعمالي كه فرد در دنيا انجام داده است داراي آثاري است كه بعد از مرگ به او مي رسد كه باقيات و صالحات و صدقات جاريه نام دارد . تا وقتي كه اين آثار در دنيا هست ، به او مي رسد . دومي هدايا ، خيرات و مبراتي است كه ديگران براي ميت مي فرستند . درست است كه بعد از مرگ فرد در دنيا نيست تا عملي

ص: 617

انجام بدهد اما ممكن است كه فرد در دنيا كاري كرده است كه دنباله ي و بقاياي آن باقي است مثلا فرزند صالحي تربيت كرده است يا شاگردان خوبي تربيت كرده است كتاب خوبي نوشته است يا بنايي تاسيس كرده است مثل امور عام المنفعه اعم از مدرسه ، مسجد ، حسينيه و ... تا وقتي اين آثار در دنيا باقي است و مردم از اينها استفاده مي كنند براي فرد باني هم ثواب نوشته مي شود و در پرونده اش هم درج مي شود . در سوره ياسين خدا مي فرمايد : ما هم اعمالي كه دردنيا و جلوتر مي فرستاند در پرونده شان درج مي كنيم و هم دنباله ها و آثار آنها را هم درج مي كنيم . بعضي از اعمالي كه ما در دنيا انجام مي دهيم دنباله ندارد . وقتي شما نماز مي خواني و روزه مي گيري ، اين ديگر تمام مي شود. بعضي از آثار دنباله دارد ، باقي و جاري است ، باقيات صالح وصدقات جاريه است . مثل كتاب مفيد و فرزند صالح . پيامبر فرمود : حضرت عيسي از قبري عبور مي كردند كه صاحب قبر دچار عذاب سختي بود . بعد از يكسال كهاز آنقبر عبور كرد حضرت ديد كه عذاب از آن قبر برداشته شده است . از خدا خواست كه چهاتفاقي افتاده است. خدا به او خطاب كرد كه اين فرد در دنيا فرزندي داشت كه بالغ شد و راهي را براي مردم اصلاح كرد و يتيمي را سرپرستي كرد . به بركت اين فرزند عذاب از اين ميت برداشته شد .

ص: 618

در كارهاي خير نيت خيلي مهم است . چيزي كه در پرونده مي ماند عمل صالح است . عمل صالح دو تا مشخصه دارد . يكي اينكه براي مردم مفيد باشد و ديگري اينكه انگيزه ي الهي داشته باشد . بعني هم حُسن فعلي و هم حُسن فاعلي داشته باشد. هم فعل مفيد باشد وهم انجام دهنده ي فعل انگيزه ي الهي داشته باشد . ممكن است كه كسي كار خوبي را بخاطر شهرت ، تظاهر و ريا انجام بدهد . اينها به درد آخرت نمي خورد. امام صادق (ع) درمورد آثار اعمال مي فرمايد : بهترين چيزي كه انسان مي تواند از خودش بجا بگذارد سه چيز است . فرزند صالحي كه براي والدينش دعا بكند ، بتواند سنت خوبي بجا بگذارد . مرحوم سيد بن طاوس جشن تكليف را مرسوم كرد . تا وقتي اين عمل خير ادامه دارد براي او هم كه اين كار را تاسيس كرده است نوشته مي شود . ديگري صدقه ي جاريه يعني كار خيري كه بعد از فرد باقي باشد . گاهي آثار اعمال صدها هزار برابر خود اعمالي است كه در دنيا انجام داده ايم . بفرض من هفتاد سال در اين دنيا زندگي كرده ام و كارخير انجام داده ام . اما يك كتاب نوشتم كه اين كتاب بعد از من هفت صد سال ماند و آثار آن هم هفت صد سال مي ماند در حاليكه من در دنيا هفتاد سال بيشتر زندگي نكردم . كسي بنا يا مسجدي درست مي كند و اين هزار سال مي ماند و ميليون ها نفر در اين مسجد

ص: 619

نماز مي خوانند كه اين عبادت آنها براي فرد هم نوشته مي شود . پيامبر فرمود : اگر كسي سنت يا روش خوبي را بنيان گذاري بكند ، اين فرد در ثواب كساني كه به اين سنت عمل مي كنند شريك است بدون اينكه از ثواب عاملان چيزي كم بشود . اگر كسي بدعتي دردين بگذارد يا مركز فحشائي تاسيس بكند ، گناه تمام كساني كه در گناه مي افتند در پاي باني مي نويسند بدون اينكه از گناه افراد عامل هم كم بشود . مثلا رضا خان كشف حجابي را انجام داده است نسل هاي بعدي هم كه در اين دام افتاده اند ، گناهان آنها هم براي او نوشته مي شود. ديگري اموري است كه ديگران براي ميت انجام مي دهند . مثل خيرات و مبرات . امام صادق (ع) فرمود : ميت در عالم برزخ خوشحال مي شود اگر كسي براي او طلب آمرزش بكند . يعني در همين حد كه استغفاري براي ميت انجام بشود او خوشحال مي شود. همانطور كه اگر به زندگان هديه اي بدهيد خوشحال مي شوند. پيامبر فرمود : شخص متوفا مثل فردي است كه دارد غرق مي شود و هر لحظه منتظر كمكي است . همين كه مي بيند شخصي براي او خيراتي مي كند يا استغفار مي كند ، از اينكه هر چه در دنيا است به او بدهند ، خوشحال تر مي شود. يعني اگر دنيا را به او بدهند اين قدر خوشحال نمي شود كه يك استغفار بر اي او بكنند . ببينيد كه او چقدر محتاج است . حضرت : هديه اي

ص: 620

كه زنده ها مي توانند به مرده ها بدهند ، استغفار و دعا كردن است . اگر كسي كه فوت كرده است اگر فاميل نزديك باشد ، ما نبايد فكر كنيم كه طرف چون فوت كرده است صله ي رحم تمام شده است . يكي از مصاديق بزرگ صله ي رحم بعد ازمرگ است . زيرا او نيازمند است . امام باقر (ع ) مي فرمايد : بعضي از بچه ها وقتي والدين شان زنده بودند به آنها احترام مي گذاشتند اما چون بعد از مرگ به ياد آنها نيستند عاق والدين مي شوند . يعني والدين از آن طرف نفرين مي كنند . پدر و مادر بعد از فوت به فرزندان نيازمند هستند. امام فرمود : افرادي در زمان حيات به پدر و مادرشان احترم مي گذارد ولي وقتي پدر و مادرشان از دنيا مي روند دين آنها را ادا نمي كنند و برايشان دعا نمي كنند ، خدا فرزند ايشان را به عنوان عاق والدين محسوب مي كند . گاهي فرزندي در دنيا عاق والدين بوده است و به والدين خودش بي احترامي مي كرده ، ولي وقتي والدين او مي ميرند طرف بر مي گردد و شروع به خوبي مي كند و اين عاق والدين بودن برطرف مي شود . اگر كسي به والدين يا خويشان خود بعد از مرگ كمك برساند دو تا ثواب به او مي دهند. يكي ثواب رساندن نيكي به ميت و ديگري ثواب صله ي رحم به او مي دهند . سيد محمدطباطبايي شاگردي بنام اديب داشتند كه او براحتي مي توانست با اموات ارتباط بگيرد .

ص: 621

يك بار برادر علامه طباطبايي نامه اي به علامه فرستادند . نوشته بودند كه اين شاگرد با پدر تماس گرفته است ، روح پدر از شما گله مند است كه چرا شما در ثواب تفسيري كه نوشته اي پدر را شريك نكرده اي ؟ علامه خيلي تعجب كرد زيرا شاگرد برادرش اصلا او را نمي شناخت و خبر نداشت كه من تفسيري نوشته ام . اينكه ايشان پدرشان را در ثواب تفسير شريك نكرده بودند بخاطر اين بود كه كارشان را خيلي با ارزش نمي دانستند . وقتي اين نامه به علامه رسيد ايشان گريه كردند و گفتند كه خدايا اگر اين كار من پيش تو ارزشي دارد ، من ثواب آنرا به روح پدر و مادرم هديه مي كنم . قبل از اينكه علامه جواب نامه را بدهد نامه ي بعدي از تبريز رسيد كه برادرش نوشته بود كه شاگردم با روح پدر ارتباط گرفته است و پدر خيلي خوشحال بوده است و گفته هديه حسين به ما رسيد و خيلي به ما كمك كرد .

سوال – چه هديه هايي براي اموات مفيد است ؟

پاسخ – گاهي ما مي بينيم كه بعد فوت فردي ، آنچنان افراد خانواده درگير كارها هستند كه از اصل غافل شده اند . از چيزهايي كه اموات شان در هنگام ورود به برزخ نياز دارند غافل شده اند. شخص مرده هر لحظه چشم به راه است . اموات فريادهايي دارند ولي گوش افراد عادي آنها را نمي شنود. پيامبر فرمود : هر كدام از اموات با صداي محزون و گريه به خانواده هايشان فرياد مي زنند :

ص: 622

به ما رحم بكنيد خدا به شما رحم بكند . اينهايي كه اين جوري فرياد مي زنند برادران ديني شما بودند ، به آنها كمك بدهيد و ياد آنها باشيد . قبر ، حالات قبر ، نكير و منكر صبر نمي كنند تا مراسم سوم و هفت و چهل ميت تمام بشود . همان موقع كه ميت را در قبر مي گذارند و هنوز مردم در بالاي قبر ايستاده اند ،نكير و منكر مي آيند . تعبير روايت اين بود كه ميت هنوز صداي پاي تشييع كننده ها را مي شنود كه نكير و منكر مي آيند . در چنين موقعيت حساسي ميت كمك مي خواهد . حالا چه چيزي به درد آنها مي خورد؟ پنج چيز به درد اموات مي خورد. يكي اينكه بعد از دفن ميت تلقين بعد از دفن را بگويند و مدتي سر قبر بنشينند .البته تلقين قبل از دفن هم داريم كه مي خوانند . وقتي تلقين بعد از دفن خوانده مي شود نكير و منكر مي گويند كه حجت و دليلش را به او گفتند ، پس برويم . ببينيد يك تلقين بالاي قبر چقدر اثر دارد . انسان نبايد فقط گريه كند البته گريه تخليه است ولي گريه به درد ميت نمي خورد . گريه بر امام حسين (ع) و ائمه از باب ديگري است. پس اولين هديه اي كه مي توانند به شخص متوفا بدهند بعداز دفن خواندن تلقين و نشستن و قرآن خواندن است . دومين كاري كه بايد انجام بدهند اين است كه بدهي هاي ميت را بپردازند چه بدهي هاي مالي و غير مالي

ص: 623

. حج هم بدهي مالي و هم غير مالي است . پس بدهي هاي ميت را شروع به انجام دادن بكنند و پرداخت كردند يا خودشان اين كار را بكنند يا اجير بگيرند . براي ميت ثانيه ها خيلي سخت مي گذرد. سومين هديه مستحبات است . از پيامبر پرسيدند كه نيكي به والدين بعد از مرگ چيست؟ پيامبر فرمود : برايشان دعا بكند ، طلب مغفرت براي آنها بكند ، عهد و وصيت ميت را انجام بدهد ، صله رحم با خويشاوندان آنها بكند . يعني با از دنيا رفتن كسي ارتباط فاميلي قطع نشود ، اگر آنها دوستي داشتند به دوست آنها هم رسيدگي بكن . چهارمين هديه اين است كه انسان طوري رفتار كند كه براي پدر و مادر خدا بيامرزي بخرد . روايت داريم كه از گناهان كبيره است كه بچه ها كاري بكنند كه براي پدر و مادر نفرين بخرند . پنجمين هديه سرزدن به قبور آنها است . وقتي اموات تازه فوت كرده اند بيشتر به هديه ها نياز دارند مثل شب اول قبر كه بيشتر به هديه نياز دارند .

سوال – سوره نورآيات 1 تا 10 را توضيح بدهيد .

پاسخ – بخاطر آيه 34 اين سوره است كه به آن سوره ي نور گفته مي شود. محتواي كلي اين سوره عفت و پاكدامني است . در آيات اول مجازات كساني كه آلودگي جنسي دارند مطرح شده است ، مسئله ي پيشگيري از انحرافات جنسي، مسئله ي انحرافات چشم ، مسئله ي حجاب و ازدواج آسان مطرح شده است . كساني كه مي خواهند عفت و حيا

ص: 624

در خانواده هايشان باشد،توصيه شده است كه اين سوره را بخوانند و محتويات آنرا ياد بگيرند. آيه دوم مي فرمايد : كساني كه دچارعمل جنسي شده اند صد تا زيانه بزنيد . خدا مي فرمايد: مبادا در اينجا رحم كنيد ،اگر مومن هستيد . در ضمن بايد گروهي از مومنين هم ناظر اين كار باشند و ببينند كه افرادي كه اين كار زشت را انجام مي دهند بدانند كه فقط تازيانه نيست بلكه آبرورفتن هم هست . جامعه هم عبرت بگيرد . خدايي كه ارحم الراحمين است در اينجا مي فرمايد كه رحم نكنيد . دلسوزي در هر جايي ارزش ندارد . حالات خودتان را با خدا تنظيم كنيد.

سوال – در مورد زيارت اهل قبور توضيحاتي بدهيد .

پاسخ – پنجمين هديه زنده ها به اموات اين است كه به مرده ها سر بزنند و به سر قبر آنها بروند . وقتي ميت مي بيند كه كساني سر قبر او مي آيند بسيار خوشحال مي شود. اين خوشحالي از اُنسي است كه با دوستان و آشنايان مي گيرد و يك خوشحالي از دعايي است كه سر قبر مي كنند . بهترين زمان زيارت اموات عصر پنجشنبه است كه پيامبر گفته است. شايد بهتر از آن صبح جمعه بين الطلوعين باشد. از امام صادق (ع) سوال شد كه اگر شخص سر قبر كسي برود ، آيا او به درد آن شخص مي خورد ؟ امام فرمود : بله اين مثل هديه اي است كه به زنده ها مي دهيد و او را كاملا خوشحال مي كنيد . يكي ازنزديكان رجبعلي خياط مي گفت : ما

ص: 625

با ايشان به قبرستان ابن بابويه رفته بوديم و قبر مادر من هم آنجا دفن بود . من سر قبر مادرم نرفتم . سر چند تا قبر فاتحه خوانديم . وقتي مي خواستيم از قبرستان بيرون بياييم ، ايشان گفتند كه مادر شما اينجا دفن است ؟ گفتم :بله . گفت مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله مي كرد . برگشتيم و سر قبر مادرم رفتيم . كسي كه از دنيا رفته است رابطه اش قطع نشده است و هوشيارتر شده است . ما نبايد نظام آخرت را با دنيا قاطي كرد . گاهي تاج گلهاي آنچناني بر سر قبرها مي آورند . اين به كار ميت نمي آيد ، عمل صالح به كار ميت مي آيد . در كتاب سياحت غرب مرحوم قوچاني داريم ( اين كتاب بر اساس روايات اهل بيت و چيزهايي كه به مرحوم قوچاني نشان داده اند ) : هادي (كسي است كه در سفر آخرتي تجسم ولايت امير المومنين است ) به من گفت : من توشه ي صفر تو را كم مي بينم . بايد چند جمعه اي ايجا باشيم تا چيزي از دوستان برايت برسد كه پيامبر فرموده است كه در سفر هرچه زاد و توشه زياد باشد بهتر است . من بايد براي تو جواز عبور از سلطان دين و دنيا امير المومنين بگيرم . چنان كه در اين چند هفته كمكي از دنيا نرسيد ، شب جمعه به نزد اهل بيت خود برو شايد بطلب مغفرت يادي از تو بنمايند . هادي رفت و من به انتظار نشستم . بصورت پرنده اي

ص: 626

به خانه ي خودم رفتم . به كارهاي اهل بيت كه كه براي من روضه خواني راه انداخته بودند و آش و پلو ساخته بودند نظر داشتم . ديدم كارهايشان مفيد به حال من نيست . روح اعمال و مقصد اصلي شان آبروي خودشان است . يك فقير گرسنه را به اطعام خودشان دعوت نكرده بودند . مدعوين هم قصدشان خوردن غذا و كارهاش شخصي بود نه طلبي براي من و نه گريه اي براي امام حسين (ع) . اگر اهل بيت هم گريه اي داشتند فقط براي خودشان بود كه چرا بي سرپرست ماندند ... من با حالت ياس و سرشكستگي به منزل خود مراجعت نمودم . و نزديك بود كه بر اهل بيت و اولاد خود نفرين كنم ولي حالت علم مانع شد . وقتي داخل قبرم شدم ديدم كه هادي امده است و سبدي از سيب وسط حجره گذاشته شده است . هادي گفت : از رعيت اينجا كسي از قبرستان عبور مي كرد و فاتحه اي خواند و اين خاصيت نقدي اوست . خدا رحمت كند او را كه به موقع آورد.

سوال – اگر كار خيري كه مي كنيم ،به تعدادي از اموات هديه كنيم آيا از ثواب آن كم مي شود ؟

پاسخ – خير . اگر شما يك صلوات به كل اموات مومنين و مومنات هديه كنيد بخاطر كار ارزشمندي كه شما كرديد و همه را در نظر گرفتيد و بخل نورزيديد ، خدا ثوابش را به همه مي دهد و از هيچ كس هم ثوابي كم نمي شود. پيامبر فرمود : وقتي انسان آيت الكرسي را بخواند

ص: 627

و ثوابش را براي همه ي اهل قبورمومنين و مومنات بفرستد خدا ثواب را به هر كدام از اموات مي دهد . فردي از امام صادق (ع) پرسيد كه من يك حج انجام داده ام . آيا من مي توانم پدر و مادرم را كه از دنيا رفته اند در ثواب اين حج شريك كنم ؟ امام فرمود : بله . البته همه را مي تواند در اعمال مستحب شريك كرد . اگر شما يك عمل واجب براي كسي انجام مي دهي مثلا براي فردي نماز بجا مي آوريد اين براي خود ميت است . وقتي ما مي خواهيم ثواب مخصوصي مثلا به پدرمان برسد ، اين ثواب مي رسد و از كرم خدا چيزي كم نمي شود. يك اتفاق خوبي براي خود اهدا كننده مي افتد و هديه هاي نابي گير خودش مي آيد .

سوال – آيا هديه هايي كه ما براي اموات مي فرستيم فورا به آنها مي رسد ؟

پاسخ – بله . اين هديه ها همان موقع به اموات مي رسد . پيامبر فرمود:ساعتي سخت تر از عالم قبر نيست . رحم كنيد به صدقه .اگر صدقه براي او نداشتيد دو ركعت نماز بخوانيد . اگر اين كار را كرديد همان لحظه خدا هزار فرشته به سمت قبر مي فرستد با هر فرشته اي يك لباس بهشتي براي ميت هديه مي برند و قبرش قيامت وسعت پيدا مي كند .

سوال – شب اولق بر چه موقعي است ؟

پاسخ – شب اول قب444ر اولين شبي است كه فرد از دنيا مي رود. قبر خاكي مورد نظر نيست . ممكن

ص: 628

است كه فرد بيست سال در بياياني باشد يا حفره ي خاكي پيدا نكند. حكم فقهي داريم كه اگر كسي را بعد از چند سال دفن كردند ، نماز شب اول قبر را برايش بخوانند . نكير و منكر هم شب اول قبر مي آيند . ما روح سرگردان نداريم .

انشاء الله خدا همه ي ما را در اين عوالم در پناه اميرالمومنين و اولادش حفظ كند .

90-06-13

خرما نتوان خورد از اين خار كه كِشتي ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتي ، روي معاصي خط عذري نكشيديم پهلوي كبائر حسناتي ننوشتيم ، ما كشته ي نفسيم بسا وقت كه برآيد از ما به قيامت كه چرا نفس نكشتيم ؟ پيري و جواني پس هم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشيتم . سوال – در مورد ارتباط اموات با عالم دنيا و انسانهاي زنده توضيحاتي بفرماييد . پاسخ – سير انسان در عوالم بعد از مرگ چه در برزخ و چه در قيامت و چه در جايگاههاي مختلف سير انااليه راجعون است . يعني يك سير به سمت خدا رفتن است . يك سير تكاملي است كه مراحل به مراحل عوامل برتر و كامل تري خواهند شد . و ما به سمت كمال مي رويم . اين سير هيچ جا توقف ندارد . امكان ندارد كه ما يك روح سرگردان و بلا تكليف داشته باشيم زيرا اين سير تحول تكاملي طي مي شود و گريزي هم از آن نيست بخاطر همين ما روح سرگردان ، بلا تكليف و متوقف نداريم . عالم برزخ يك عالم

ص: 629

بالاتر و متكامل تر از دنيا است و بر دنيا اِشراف دارد . مثلا شما فكر كنيد كه در اتاقي هستيد كه ارتباط آن با بيرون يك پنجره است . شما از اين پنجره بيرون را نگاه مي كنيد . ميدان ديد شما محدود است و امكانات شما در همين اندازه است حتي اگر ديد شما خيلي قوي هم باشد باز ميدان ديد شما محدود است . حالا اگر شما روي پشت بام اين اتاق برويد ميدان ديد شما وسيع مي شود مگر اينكه مشكل از ديد خودتان باشد و اِلا موقعيت مكاني به شما اجازه مي دهد كه ديد وسيعي داشته باشيد . شما وقتي در عالم دنيا هستيد مثل اين است كه شما در آن اتاق هستيد و ميدان ديد شما محدود است ولي وقتي وارد عالم برزخ مي شويد گويي وارد پشت بام دنيا مي شويد و بر دنيا كاملا اِشراف پيدا مي كنيد . دنيا در چشم انداز شما هست مگر كسي كه ديد باطني خودش را در دنيا كور كرده باشد و كور باطن شده باشد . مثل كافر . كافر وقتي وارد عام برزخ مي شود بر عالم دنيا احاطه ندارد زيرا يك كوري باطني براي خودش درست كرده است . به تعبير قرآن ، در دنيا كسي كه حقايق برتر دنيا را نديده است و چشمش را روي آنها بسته است ، در عالم آخرت هم كور است . كسي كه ضعف ديد دارد مثلا كساني كه گناه كرده اند باعث مي شود كه حجاب هايي براي آنها درست بشود كه احاطه شان بر دنيا كم شده است

ص: 630

. افرادي كه در برزخ هستند بر حسب درجه و موقعيت مقامي شان بر دنيا اشراف دارند . كساني كه از درون حجابي ندارند بر دنيا اشراف دارند و براحتي مي توانند ارتباط برقرار بكنند . آنهايي كه درجات شان پايين تر است و حجاب هايي دارند دستشان بسته است و ارتباط شان كمتر است و اشراف آنها كمتراست . كسي كه كافر است اگر هم خبري از دنيا به او بدهند يا چيزي را به او نشان مي دهند از باب عذاب است و از باب اينكه حسرتي بخورد كه چه موقعيتهايي از دستش رفته است . در قيامت به جهنميان بهشت را نشان مي دهند البته از باب حسرت نه از باب اينكه مراتب قرب را شهود مي كنند . شخص وقتي از دنيا مي رود به چهار صورت مي تواند با عالم دنيا ارتباط داشته باشد . يكي از صورت ها اين است كه اشراف دارد كه بستگان او دارند چكار مي كنند و گاهي اوقات مي تواند به آنها كمك ها و هدايت هايي بكند . يك صورت آن آمدن و سر زدن و ملاقات كردن بستگان است . يك صورت آن بهره گيري از خيرات و مبراتي است كه به نيت مرده مي فرستند و هديه ها را دريافت مي كند . يك صورت ديگر آن ارتباطي است كه اموات با قبور در قبرستان با زائران خودشان دارند . يكي از صورت ها كه اشراف به عالم دنيا است و كمك رساني ها و هدايت ها و راهنمايي هايي كه مي توانند بكنند . البته همه اين اشراف را در

ص: 631

عالم برزخ پيدا نمي كنند . افرادي كه دراين دنيا حجاب هاي خودشان را كنار گذاشته اند و ديد باطني آنها ضعفي ندارد وقتي به عالم برزخ مي رسند اشراف كاملي دارند . نمونه عالي كساني كه اشراف دارند امامان و معصومين هستند كه كاملا اشراف دارند . بر همه ي انسانها اشراف دارند حتي بر افكار و نيات آنها باخبر هستند . در سوره توبه آيه صد و پنج خدا مي فرمايد : مردم اعمال خوب و بدتان را ادامه بدهيد ولي بدانيد كه شاهد داريد و كساني دارند شما را مي بينند كه در راس آنها خدا و بعد پيامبران و مومنين هستند كه اعمال شما را مي بينند . ( چه در دينا و چه بعد از مرگ ) كساني كه در دنيا اين اشراف را دارند در بعد از مرگ اشراف بيشتري دارند . چون آنجا از عالم دنيا كامل تر و برتر است . در جلد يك اصول كافي روايت داريم كه امام صادق (ع) به اصحابش فرمود كه چرا رسول خدا را ناراحت مي كنيد ؟ حضرت فرمود كه شما يك كارهايي مي كنيد كه رسول خدا آنها را مي بيند و بواسطه اعمال شما ناراحت مي شود . او را ناراحت نكنيد ، او را خوشحال بكنيد . فردي پيش امام رضا (ع) آمد و گفت كه براي من و خانواده ام دعا كنيد . امام فرمود : مگر من اين كار را نمي كنم . به خدا قسم اعمال شما صبح و شب بر ما عرصه مي شود و ما از اعمال و نيازهاي شما اطلاع داريم

ص: 632

. شخصي از ياران حضرت علي (ع) مي گفت كه من تب داشتم و بيمار بودم . روز جمعه احساس كردم كه حالم بهتر شده است . و به نماز جمعه رفتم كه به خطبه ها گوش بدهم . در آخر نماز تب من شديد شد ولي نماز را ادامه دادم . وقتي پشت سر حضرت بيرون مي آمدم . حضرت فرمود كه چرا بيمار هستي ؟ گفتم كه تب دارم . حضرت فرمود : هيچ مومني نيست كه بيمار بشود و ما بيمار نشويم ، هيچ مومني محزوني نمي شود مگر اينكه ما هم محزون بشويم ، هيچ مومني دعا نمي كند مگر اينكه ما هم براي او دعا مي كنيم . هيچ كسي در شرق وغرب عالم از ديد ما پنهان نيست . اگر اين اشراف در دنيا بوده است طبيعتا بعد از رحلت آنها صد چندان مي شود . اين مخصوص ائمه نيست . مومنين كه در درجه ي بالا هستند اين اشراف را دارند . مرحوم محدث زاده فززند حاج شيخ عباس محدث قمي كه فرد بسيار با تقوايي بود ، شهيد مطهري از ايشان نقل مي كردند كه آقاي محدث راده وضعيت مالي اش خيلي خراب شده بود و با خودش فكر كرد كه علاوه بر طلبگي در يكي از ادارات دولتي استخدام بشوم و حقوقي بگيرم . شب پدرش را در خواب ديد كه خيلي عصباني بود و گفت كه چه شده كه ديگر امام حسين (ع) را به اندازه ي يك رئيس اداره هم نمي داني كه تو را تامين بكند ؟ فكر مي كني كه آقا به

ص: 633

فكر تو نيست ؟ در عالم خواب به او پولي مي دهد و مي گويد كه با اين زندگي ات را تامين كن . بعد از مدتي وضع ايشان بهتر شد و ديگر به آن اداره نرفت . پدرم فكر من را خواند و در خواب من را نهي كرد و كمكي در خواب به من كرد كه در بيداري به من حواله شد . ايشان مي گفتند كه من يك بار منبر رفته بودم و روايتي خواندم . بعد از منبر آقايي به من گفت كه اين روايتي كه خوانديد منبع آن كجا بود ؟ من گفتم : يادم نيست . شب در خواب پدرم به من گفت كه پسرم بي مطالعه به منبر نرو . روايتي كه تو خواندي سندش در كتاب سفينه النجاة من است . يعني پدرش هم بر ايشان اشراف داشت و هم راهنمايي هايي به ايشان مي كرد . اين براي مومنين در درجات بالا است . افرادي كه در درجات بالا هم نيستد بگونه اي مي توانند در خواب افرادي كه صلاحيت دارند بيايند . افرادي كه درجات بالاي ايماني را دارند ، اشراف دارند و مي توانند بگونه اي راهنمايي هايي بكنند . البته همه مومنين هم اشراف ندارند و اين اشراف براي كساني است كه درجات بالاي ايمان را دارند . صورت ديگر ارتباط اموات با زنده ها ، ملاقات و سرزدن است . معمولا سوال مي شود كه اموات مي توانند به بستگانشان سر بزنند . ما در روايات بسيار زيادي داريم كه اموات مي توانند به خانواده هايشان سر بزنند . در روايات داريم

ص: 634

كه كساني كه درجه بندي شان بالاتر باشد در آمدن و سرزدن آزادتر هستند و دست شان بازتر است . هرچه درجه ي اموات پايين تر باشد آمدن براي آنها سخت تر است . از روايات اين طور برمي آيد كه حتي مومنيني كه درجه ي پايين را دارند حداقل هفته اي يك بار به آنها اجازه داده مي شود كه به بستگانشان سر بزنند . روح اموات با بدن مثالي به آن شهر يا خانه اي كه مي خواهند مي روند . در كتاب كافي جلد سوم داريم كه امام صادق (ع) مي فرمايد : مومن مي تواند خانواده اش را ملاقات بكند و آن چيزهايي را به او نشان مي دهند كه خوشايند او باشد و آن چيزهايي كه باعث كراهت او مي شود از او پوشانيده مي شود و بعضي مواقع به كافر هم نشان مي دهند اما آن چيزهايي را به او نشان مي دهند كه بدش مي آيد . گاهي اعمال صالح را از خويشان خودش مي بيند و حسرت مي خورد كه اي كاش اين اعمال صالح را من انجام مي دادم . و چيزهايي را كه دوست دارد از او پنهان مي ماند. بعضي از مومنين هر هفته بستگان خودشان را مي بينند و بعضي از مومنين به اندازه عمل شان بستگان را مي بينند . امام كاظم (ع) فرمود : مومن مي تواند خانواده اش را ببيند و به اندازه درجاتش مي تواند آنها را ملاقات كند. بعضي از مومنين هر روز مي توانند به خانواده هايشان سر بزنند و بعضي ها دو روز يك بار و

ص: 635

بعضي ها سه روز يك بار و كمترين درجه ي مومن مي تواند هفته اي يك بار بستگانش را ملاقات كند . غالبا آمدن آنها يك طرفه است . در روايت داريم كه بستگانش را مي بيند و سخنان آنها را مي شنود . ولي بستگان حضور آنها را درك نمي كنند اما گاهي روح با بدن مثالي خودش به خواب دوستش يا بستگانش مي رود . شخصي كه در خواب است از عالم دنيا منقطع است و يك مرگ خفيفي دارد . اگر شخصي كه در خواب است صلاحيتي داشته باشد ، اين دو تا روح با بدن هاي مثالي همديگر را در خواب ملاقات مي كنند و وقتي فرد از خواب بلند مي شود ، خواب را به ياد دارد . افرادي كه روح بسيار بلند و پاكي دارند در بيداري مي توانند اموات را ببينند و ما به اين مكاشفه مي گوييم كه بدن برزخي ميت را مي توانند ببينند و صداي او را بشنوند . حضرت خديجه هنگام وضع حمل زهرا تنها مانده بود و يك دفعه ديد كه چهار زن بسيار زيبا و نوراني وارد شدند كه خودشان را حوا ، مريم ، ساره و آسيه معرفي كردند كه از بهشت براي كمك به خديجه آمده بودند . و اين يك مكاشفه اي بود كه توانست آنها را ببيند . آقاي جمال گلپايگاني ازمراجع با عظمت نجف بودند . پسر ايشان مي گفتند كه پدرم به من گفت كه به منزل شيخ حسين اصفهاني معروف به كمپاني برو و ببين كه اتفاقي براي ايشان افتاده است يا نه . وقتي

ص: 636

به منزل ايشان رفتم ديدم كه شيخ سكته كرده است و از دنيا رفته است . مرحوم گلپايگاني فرمود كه قبل از اذان صبح من ديدم كه آقاي ضياء عراقي ( از بزرگان نجف بود كه مدتي قبل ازدنيا رفته بود ) از برزخ آمد . از ايشان سوال كردم كه براي چه آمده ايد ؟ گفت : براي تشييع آقا شيخ حسين آمده ام . منفهميدم كه اتفاقي براي شيخ افتاده است . اين چشم برزخي است ولي غالب اوقات اين ملاقات يك طرفه است . سوال – سوره مومنون آيات 18تا 27 را توضيح بدهيد . پاسخ – آيه هجدهم مي فرمايد : ما آبي از آسمان فرستاديم به اندازه ي معيني و اين را در زمين مستقر كرديم و مي توانيم آنرا ببريم . يكي از درس هايي كه مي شود از اين آيه گرفت اين است كه نعمتهاي خدا به اندازه مقدر مي شود و اين اندازه بستگي به لياقت ما دارد . يعني به اندازه ي ظرفيت ما رحمت را در آن مي ريزند و ديگر اينكه اگر اين نعمت داده شده شكرگزاري نشود مي تواند از شما گرفته بشود و اين نعمت هميشگي نيست . سوال – چگونه ارواح مثالي به اين عالم مي آيند ؟ پاسخ – وقتي اموات با بدن هاي مثالي به ملاقات اقوام خودشان مي آيند چطور مي آيند ؟ در روايت داريم كه آنها به شكل پرنده مي آيند . امام كاظم (ع) مي فرمايد : به شكل يك پرنده ي لطيف مي آيد . البته مراد اين نيست كه به شكل يك پرنده

ص: 637

ي محسوس روي ديوار مي نشيند . كسي از امام صادق (ع) پرسيد كه مي گويند اموات به شكل پرنده ي سبزي مي آيند و بالاي خانه ي بستگانشان مي نشينند . امام فرمود : مومن پيش خدا عزيزتر از آن است كه او را به شكل يك پرنده قرار بدهد . آنها در جسم مثالي هستند . پس منظور از پرنده يعني اينكه آنقدر آنها سريع مي آيند مثل يك پرواز پرنده است و اين يك تشبيه است يعني سرعت امدن اموات از عالم برزخ به دنيا بقدري سريع است كه مثل پرواز يك پرنده است . عالم برزخ و عالم دنيا با هم فاصله ي مكاني ندارد كه اموات اين مسافت را با وسيله اي طي بكنند . عالم برزخ رتبه اش بالاتر از عالم دنيا است و در باطن و ملكوت همين دنيا است كه اگر كسي چشم باطن داشته باشد همينجا هم مي بيند . بنابراين براي آمدن به اين دنيا احتياج به طي مسافت نيست . اگر خدا به آنها اجازه بدهد كه به عالم پايين بيايند به محض اينكه توجه يا اراده بكنند كه كجا مي خواهند بروند ، همانجا هست . حركت بدن مثالي توجه كردن و اراده كردن براي جايي است . يعني به محض اينكه اراده كند مي رود و خيلي سريع است . پرنده لطيف يعني پرنده نامحسوس . سوال – در مورد سريال هايي كه روح اموات را نشان مي دهند توضيحاتي بدهيد . پاسخ – در سريالي كه دو تا روح را نشان مي داد ، بعضي از قسمتهايي كه در اين سريال

ص: 638

نشان داده مي شد كاملا درست بود و در آن دقت شده بود . مثلا در مورد رفت و آمدهايشان اين طور بود كه وقتي اراده مي كردند كه جايي بروند ، همان جا بودند . يا گاهي در خواب كسي مي رفتند كه اين درست است . گاهي نقص هايي هم در اين سريال ها است . در قسمتي يكي از روح ها گفت كه من حسابم معلوم نيست و بايد تا قيامت صبر كنم . اين اشكال دارد . سير آخرت سير انا اليه راجعون است . ما توقف و روح بلا تكليف نداريم . در ابتداي قبر وقتي نكير و منكر براي سوال قبر مي آييد تا مسير شخص مشخص بشود كه به سمت رحمت يا غضب خداست . آنجا ايست ، توقف و بلاتكليفي نداريم . اينكه اكثر مردم بلاتكليف هستند يك برداشت سطحي از روايات است . درروايت داريم كه كساني كه از محض ايمان و محض كفر سوال مي شود و مابقي را رها مي شوند . محض ايمان و كفر عده ي كمي هستند و اكثريت سرگردان هستند . بزرگان ما گفته اند كه منظور اين است كه افرادي كه در اين دنيا موضع شان روشن است يعني يا مومن هستند يا كافر هستند و بقيه مستضعف هستند كه اينها هم بلاتكليف و سرگردان نيستند . خداوند تكليف شان را براي ما روشن نكرده است . سوال – آيا اينكه اموات به خواب اطرافيان شان نمي آيند ، حامل پيام منفي است ؟ پاسخ – خير . گاهي افرادي كه از دنيا رفته اند افراد بسيار خوبي هستند

ص: 639

و به خواب كسي هم نمي روند و اين دليل نمي شود كه حتما جايشان بد است كه به خواب كسي نمي آيند . علامه طباطبايي برادري داشت كه در تبريز بود . او شاگردي داشت كه با افراد برزخ خيلي راحت تماس مي گرفت . از روح ملاصدرا سوالات علمي مي كرد. او با روح دو نفر نتوانسته بود كه ارتباط برقرار بكند يكي سيد بن طاوس و يكي بحرالعلوم . اين دو فرموده بودند كه ما دربست در خدمت اميرالمومنين هستيم و فرصت پايين آمدن نداريم. گاهي نيامدن آنها بخاطر اين است كه به چيز بالاتري توجه دارند . سوال – ما بايد براي استمرار ماه رمضان امسال چكار بكنيم ؟ پاسخ – ما بايد عادتهاي خوبي كه در ماه رمضان بدست آورده ايم را راحت از دست ندهيم . يكي از عادتهاي خوب همان استمرار قرائت قرآن است كه از سال گذشته در اين برنامه شروع شده است . امام عسگري مي فرمايد : سفر به سوي خدا يك سفر بي نهايتي است كه كسي نمي تواند اين مسير طولاني را طي كند مگر اينكه از شب و سحر استفاده بكند و آن را مركب خودش قرار بدهد . مومنان سحرهايشان را استمرار بدهد . دعاي امام كاظم (ع) : اللهم اني اسئلك راحت عندالموت و العفو عندالحساب .خوب است كه مومنين اين را در قنوت نمازشان بخوانند .

90-06-06

90/6/6

سوال – ارواح در برزخ چگونه زندگي مي كنند ؟

پاسخ – در زندگي آخرت بعد از مرگ ، هر كسي ميهمان اخلاق ، اعمال ، ملكات و عقايد خودش است .

ص: 640

اين جور امور به لذت هايش تبديل مي شوند اگر به لذت تبديل بشود و به عذاب تبديل نشود . در عين اينكه نظام آخرت نظام اجتماعي است و در تامين نياز به ديگران وابستگي ندارد ، اما در عين حال مي توانند با هم جمع بشوند و همديگر را ببينند . يكي از لذت هاي خوب در بهشت ، ملاقات هايي است كه مومنين با هم دارند . روايتي در كتاب كافي از امام صادق (ع) داريم كه ارواح كه به شكل جسم هستند يعني صورت هاي مثالي دارند ، در بوستانها و باغ هاي بهشت هستند ، همديگر را مي شناسند و با هم سوال و پرسش دارند ، وقتي يك نفر از دنيا مي رود و به عالم روح مي پيوندد ، برزخيان مي گويند كه او را رها كنيد زيرا خسته است. او از وحشت بزرگي خلاص شده است و بعد از مدتي ، از احوالات قوم و خويش خودشان در دنيا از او سوال مي كنند . اگر بگويد كه وقتي من در دنيا بودم او زنده بود ، بهشتيان اميد دارند كه او در بهشت به آنها مي پيوندد . اگر بگويد كه او قبل از من مُرد ، بهشتيان مي گويند ، اي واي حتما او به برزخ سقوط كرده است . چون اگر بهشتي بود پيش ما مي آمد . اين نشان مي دهد كه بهشتيان در برزخ با هم ملاقات دارند . ملاقات بهشتيان با هم صرفا يك برخورد معمولي نيست كه از تنهايي دربياند و لذتي ببرند ، نيست و خيلي بالاتر از اين حرفهاست

ص: 641

. بهشتيان وقتي با هم ملاقات مي كنند ،صفا و نورانيت شان بهم منتقل مي شود چون آنها بهشتي هستند . وقتي دو نفر مومن در دنيا همديگر را ملاقات مي كنند به يكديگر ثواب و معرفت مي رسانند . سلامي كه مي كنند به يكديگر ثواب مي دهند ، وقتي با هم دست مي دهند ، به يكديگر نورانيت منتقل مي كنند و محبت مي ورزند . در آخرت هم ملاقات بهشتيان صرف يك ملاقات معمولي نيست . در اين ملاقات به يكديگر صفا و نورانيت مي دهند و رشد مي كنند . در قرآن ملاقات بهشتيان را طرح مي كند كه بهشتيان از هم سوال مي كنند و در تفسير مي گويند كه از معارف اهل بيت سوال مي كنند . در آنجا ملاقات دائم در معرفت و رشد است و لحظه اي هدر ندارند كه به بطلان بگذرد . بنابراين خود اين ملاقات براي آنها يك رشد است . ملاقات بهشتيان با يكديگر قانوني دارد . اين قانون هميشه برقرار است . قانون آنها اين است كه فردي كه درجه ي بالاتري دارد مي تواند به پايين بيايد و پاييني ها را ملاقات بكند ولي كسي كه درجه ي پاييني دارد نمي تواند به درجه ي بالا برود . اين يك قانون كلي هميشه ي بهشت است . كسي كه درجه ي پايين بهشت را دارد ، استحقاق اين را ندارد كه بالا برود . او بايد دردنيا استحقاق كسب مي كرد . ديگر اينكه آن كسي كه پايين است و به درجه ي بالاتر برود ، در آنجا احساس حقارت مي

ص: 642

كند و غصه مي خورد . ولي در بهشت غصه نيست . كفار هم با يكديگر ملاقات دارند و همديگر را مي شناسند ولي دين آنها عذاب است . كساني كه اهل فحش وكينه و عداوت هستند ، در همين دنيا وقتي همديگر را مي بينند ، در عذاب و فشار روحي هستند . روايتي از ابوبصير است كه از امام صادق (ع) سوال مي كند كه ارواح مومنين كجا مي روند ؟ امام فرمود : ارواح مومنين در جايگاههاي بهشتي خودشان هستند ، مي خورند ، مي آشامند و همديگر را ملاقات مي كنند . خوردن و آشاميدن در بهشت رشد است ، صرفا يك لذت طعام يا نوشيدني نيست . بهشتيان وقتي يك طعام را مي خورند علاوه بر لذت خوردن كه مي برند ، مهم برايشان دست حق است كه اين را به آنها مي دهد . اگر شما در اين دنيا يك هديه از بزرگي بگيريد كه خيلي ارزش مادي ندارد ولي لذت بالايي مي بريد زيرا لذت بخاطر اهداء است ، بخاطر آن دستي است كه آنرا به شما داده است . در اين دنيا هم هستند كساني كه لذتشان بيش از آنكه از خوردن ها و آشاميدن ها باشد از اطعام است . يعني از آن دستي كه داده و اين لذت بخش است . لذا غذا خوردن براي آنها قرب ، رشد و معرفت جديدي است .امام سجاد(ع) درمناجات الذاكرين ( يعني كساني كه حواسشان جمع است ) به خدا مي فرمايد كه خدايا هر لذتي كه در اين دنيا بردم و ذكر تو در آن نبود استغفرالله

ص: 643

. يك مومن هيچ كارش غافلانه نيست حتي خودنش هم همينطور است . چنين كسي در كارهاي دنيايي اش هم به ياد خداست يعني هيچ موقع غافل نيست . اين افراد وقتي طعام را مي بينند چون ازدست حق است ، از خدا تشكر مي كنند وديگر اينكه اسراف نمي كنند زيرا اسراف را بي احترامي به هديه مي دانند . آقا ميرزا رحيم ارباب كه در گلزار شهداي اصفهان دفن است ، وقتي داشت سبزي پاك مي كرد دانه دانه برگ هاي ريحان را پاك مي كرد و يك نفر گفت كه اگر شما همه را با هم بِكنيد ،كنده مي شود . ايشان گفت كه اگر من همه را با هم بكنم ممكن است كه يكي ازاين برگ ها كنده نشود و اگر از من گله بكند كه چرا هديه ي خدا را ضايع كردي من چه جوابي بدهم ؟ البته ما نمي خواهيم اين همه ريزبيني اولياء خدا را داشته باشيم اما از اين طور هم نباشد كه دانه درشت هاي اسراف را هم نبينيم . پس اسراف بي احترامي به هديه هاست . در بهشت خستگي از خوردن و آشاميدن نيست . بعضي ها فكر مي كنند كه ما اگر در بهشت صدسال غذاي خوب بخوريم ، بالاخره تكراري و يكنواخت مي شود . اگر بهشت يكي از باغ هاي دنيا بود كه فقط سيب و گلابي و كباب مي آورند ، بعد از مدتي تكراري مي شد . ولي اين طور نيست . خدا در قرآن مي فرمايد : بهشتيان نمي خواهند كه جايشان عوض بشود و جاي ديگر برود

ص: 644

. زيرا آنجا خدا ميهمان دار است و رزق مي دهد . دست خدا را مي بينند و خدا را ميزبان مي دانند . در عالم آخرت رشد عملي نيست . ولي معرفت مرحله به مرحله رشد مي كند . شما وقتي به قبرستان مي روييد ، مي گوييد : اسلام عليك يا اهل لا اله الا الله : سلام بر شما اهل توحيد . اينها به آن طرف رفتند و چشمان باز شد و چيزي را فهميدند كه تابحال نفهميده بودند . آنها فهميدند كه همه عالم را خدا اداره مي كند . لاحول و لا قوة الا بالله را درك كردند ، لذا اهل لا اله الا الله شدند و رشد كردند. مرحوم آيت الله بهاءالديني شاگردي داشت كه از نظر تقوا قوي بود ولي از نظر درسي ضعيف بود . اين شاگرد بعد از مدتي از دنيا رفت . آيت الله بهاءالديني فرمود كه او در برزخ چه رشدي كرده است . اگر آنرا در دنيا به او مي گفتند نمي فهميد ولي الان در آنجا چه رشدي كرده است . در آنجا دائم رشد علمي و معرفتي برقرار است . پس شغل اصلي آنها ملاقات ها و خوردن و آشاميدن هاست و دائما دارند رشد مي كنند. تمام اينها در بهشت بزرخي است . اين بهشت بلافاصله بعد از مرگ شروع مي شود. علاوه بر اين ملاقات ها و و خوردن و آشاميدن كه بهشتيان در منازل بهشتي خودشان دارند و جهنميان در جايگاه هاي جهنمي برزخ دارند ، از روايات برمي آيد كه يك ملاقات همگاني و يك پذيرايي ويژه

ص: 645

چه براي بهشتيان و چه براي جهنميان برقرار است . در روايات داريم كه اهل بهشت را هر روز به وادي السلام مي برند و يك پذيرايي ويژه از آنها مي كنند كه غير از پذيرايي است كه در منزل هاي بهشتي برزخي خودشان داشته اند و براي جهنميان هم چنين مجمعي در برهوت است كه در آنجا يك عذاب مضاعفي براي آنها هست . اين روايت در فروع كافي است كه مي فرمايد : يكي از اصحاب همراه حضرت امير از كوفه خارج شدم و به وادي السلام رسيديم . ( البته با وادي السلام فعلي قدري فرق مي كند ) حضرت امير توقف كرد و مثل اينكه داشت با عده اي حرف مي زد واين قدر امير ايستاد كه من خسته شدم و عباي خودم را روي زمين پهن كردم و گفتم كه آقا شما خسته شديد بفرماييد روي آن بنشينيد . اميرالمومنين فرمود : ايستادن من لحظه اي گفتگو با ارواح مومنين بود . اگر پرده از چشم تو كنار برود مي بيني كه ارواح مومنين با هم گفتگو دارند . هر شخص مومني كه از دنيا برود به او مي گويند كه به وادي السلام ملحق شو و اين قطعه اي از بهشت برين است . در بحارالانوار مرحوم مجلسي روايتي داريم كه قنبر و عده اي همراه با علي مي رفتند و به چند فرسخي كوفه رسيدند كه زمين برهوتي بود . ( وادي السلام زمان حضرت اميرالمومنين همين است . وادي السلام الان قبرستاني در نجف است ولي آن موقع شهر نجفي نبود . فقط شهر كوفه بود .

ص: 646

يك فرسخ بعد از كوفه بياباني وسيعي بود كه چند تا قبر در آن بود كه بعدا شهر نجف در آن بيابان وسيع قرار گرفت و در روايات منظور اين وادي السلامي است كه نجف در آن قرار گرفته است .) وقتي حضرت به اين سرزمين رسيدند نشستند . قنبر مي خواست چيزي پهن كند كه حضرت روي خاك ننشيند ولي حضرت قبول نكرد . حضرت فرمودند كه اينجا تربت يك مومني هست يا محل ملاقات مومنين است . يكي از اصحاب گفت : اينكه اينجا قبر يك مومني است يا بعدا قبر مومني مي شود معلوم است ولي اينكه محل ملاقات مومني است يعني چه ؟ حضرت فرمودند : اگر پرده از جلوي چشم شما كنار برود مي بيند كه در پشت كوفه مومنين گروه ، گروه نشسته اند و با هم ملاقات مي كنند .دراين پشت كوفه ارواح مومنين است و در برهوت ارواح كفار است .( برهوت بيابان وسيع ، مخوف و متعفني در يَمن است . منظور اين نيست كه ارواح در زمين خاكي وادي السلام يا برهوت هستند بلكه منظور اين است كه آنها در ملكوت وادي السلام يا برهوت هستند . يعني با چشم عادي ديده نمي شود. چون ارواح دربدن هاي مثالي هستند و روي خاك نمي نشينند . شخصي به امام صادق (ع) گفت كه برادر من در بغداد است و مي ترسم در آنجا كه جاي مقدسي نيست از دنيا برود. امام فرمود كه نگران نباش كه برادرت كجا مي ميرد . هيچ كسي در شرق و غرب عالم نمي ميرد مگر اينكه روحش را به

ص: 647

وادي السلام مي رسانند . طرف پرسيد وادي السلام كجاست ؟ امام فرمود : پشت كوفه .گويي من آنها را مي بينم كه با هم نشسته اند و با هم حرف مي زنند . مرحوم ملكي تبريزي استادحضرت امام فرمودند كه من در وادي السلام ديدم كه حلقه هاي ارواح مومنين با هم نشسته اند و با هم مجلس دارند .

سوال – سوره ي حج آيات 31 تا 38 را توضيح بدهيد .

پاسخ –آيه ي سي و دو مي فرمايد : اگر كسي شعارهاي الهي يعني نشانه هاي دين را احترام بگذارد و بزرگ بشمارد ، اين نشان مي دهد كه تقواي قلب و پاكي باطن دارد . يعني هر كس خداترس است و در باطنش از خدا حساب مي برد ، به نشانه هاي ديني احترام مي گذارد و اينها را آشكار مي كند . اين آيه درست خلاف حرف است كه بعضي ها مي گويند : باطن تو پاك باشد ظاهر را براي چه مي خواهي . مي گويند مگر دين داري اين است كه موقع عزا پرچم سياه بزني يا ريش بگذاري يا حجاب داشته باشي يا اسم ائمه را روي بچه ات بگذاري . دينداري ظواهري دارد . باطن كسي كه از خدا حساب مي برد بايد ظاهرش هم نشانه هايي داشته باشد . اگر شما تمام ظواهر را كنار بگذاريد محتوا هم از دست مي رود. پس كسي كه دين دار است بايد ظواهر دين خودش را آشكار بكند و اين معنايش تظاهر نيست بلكه مي خواهد نشانه هاي خدا را حفظ بكند و در ظاهر زندگي اش

ص: 648

داشته باشد . مثل اينكه ما اول غذا بلند مي گوييم بسم الله ارحمن الرحيم . و هنگام آمدن اسم پيامبر صلوات مي فرستيم .بايد اين شعائر را پاس داشت .

سوال – در سرزمين وادي السلام و برهوت پذيرايي ويژه اي از ارواح مي شود . توضيح بفرماييد.

پاسخ – در يك زمان مشخصي ارواح مومنين را از منزل هاي بهشتي خودشان به وادي السلام مي برند . در كتاب كافي به نقل از شيخ كليني روايتي داريم كه امام باقر مي فرمايد : در هنگام غروب يعني از اول شب آنها را به وادي السلام مي برند و آنجا متنعم مي شوند و همديگر رامي شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج مي شوند . پس اين پذيرايي ويژه در شب است . در برهوت هم همين جور است . از قرائن روايات بدست مي آيد كه چهره ي دنيايي وادي السلام ارتباطي با چهره ي اميرالمومنين و نجف دارد . قبر حضرت علي از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود . ما در هنگام سلام دادن به حضرت امير مي گوييم : سلام بر تو و آن دو نفري كه در كنار تو آرام گرفته اند . سرزمين وادي السلام ارتباطي با قبر اميرالمومنين و نجف و ولايت دارد . پس وادي السلام وادي سلامتي و امنيت است . يعني وادي ولايت است . هر كس وارد اين وادي ولايت بشود ايمن از همه ي عذابها است . ارواح مومنين در وادي ولايت در وادي السلام وارد مي شود و پذيرايي آن در محضر

ص: 649

ولايت رسيدن است واستفاده از جرعه هاي ناب از حضرت علي (ع) و ائمه است البته هر كس به تناسب لياقت و ظرفيت خودش . هر كسي در حد خودش يك جرعه اي از جام ولايت اميرالمومنين و محبت اهل بيت را مي چشد كه اين بالاترين لذت هاي بهشت است . خوردني هاي بهشت پايين ترين لذات بهشت است . در كامل الزياره كه استادشيخ مفيد آنرا نوشته است دارد كه در قيامت وقتي بهشت را براي يك عده آماده مي كنند ، آنها دور امام حسين (ع) مي چرخند و توجهي به بهشت ندارند و بهشت گله مند مي شود كه چرا آنها توجهي به من ندارند . زيرا آنها صاحب بهشت را پيدا كرده اند . كساني كه اهل معرفت هستند در بهشت دنبال اين لذت ها هستند . شاگرد مرحوم الهي قمشه اي نقل مي كردند كه ايشان وقتي نهج البلاغه را درس مي داند در قسمت هايي مي گفتند كه دعا كنيد كه به بهشت برويم و اين درس را از خود اميرالمومنين بگيريم . اينكه مي گويند : شبها به قبرستان رفتن مكروه است شايد وجهش اين است كه شبها مومنين را به پذيرايي مي برند ، مزاحم آنها نشويد . وقتي شما براي زيارت سر قبر مومني مي رويد ، صاحب قبر به شما كه زائر او هستيد توجه دارد و توجهش به وادي السلام كم مي شود يا مانع رفتن به آنجا مي شود . يكي از مادر شهدا شبها سر قبر شهيدش مي رفت . يك بار خواب ديد كه در قبرستان همه آمده هستند كه

ص: 650

به مسافرت بروند و از پسرش پرسيد كه اينها كجا مي روند ؟ پسرش گفت كه آنها به زيارت اميرالمومنين مي روند .( البته اين يك مويد است نه دليل مطلب ) مادرش گفت كه پس چرا تو نمي روي ؟ گفت : من به احترام شما نمي روم .از آن موقع ديگر مادر شهيد شبها به سر قبر پسرش نمي رفت و مي گفت كه من نمي خواهم مانع اين بشوم كه پسرم به زيارت اميرالمومنين برود. پس شايد وجه اينكه رفتن به قبرستان در شب كراهت دارد اين است كه ما مانع پذيرايي ويژه نشويم .

خدايا ، اگر در اين ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهي قرار نگرفته ايم ، در همين لحظه مورد رحمت خدا قرار بگيريم .

90-05-30

90/5/30

امام رو به رهايي امام روي زمين قيامتي شد بعد از اقامه روي زمين ، خطوط آخر نهج البلاغه ريخت به خاك چكيد خون خدا در ادامه روي زمين ، خودت بگو به كه دل خوش كنند بعد از تو گرسنگان حجاز و روي زمين ، زمان به خواب ببيند كه باز اميراني رقم زنند به رسم تو نامه روي زمين مرا بس است همين يك دو قرص نان زجهان مرا بس است همين يك دوجامه روي زمين ، تو رفته اي و زمين مانده است و ما اينك و ميزهاي پر از بخش نامه روي زمين .

سوال – اعمال ما چگونه مجسم مي شوند ؟

پاسخ – بحث تجسم اعمال يكي از مباحث مهم آخرت ( برزخ و قيامت ) است . ما در اين زمينه آيات و روايات

ص: 651

زيادي داريم . ما آخرت خودمان را خودمان مي سازيم . در قرآن مي فرمايد : جزاي شما همان اعمال شماست . چه اعمال خوب و چه اعمال بد مجازات دارد . منتها مجازات آخرتي با مجازاتي دنيايي تفاوتي دارد . ما در دنيا مي توانيم پاداش هايي بعنوان تشويق يا كيفرهايي براي تنبيه قرار بدهيم . مثلا اگر كسي در اداره اي منظم و خوش اخلاق باشد ، در آخر سال براي او پاداشي در نظر مي گيرند . اين پاداش با نظر مدير است و مي تواند پول يا سكه يا لوازم منزل باشد . مثلا تخلف از قوانين راهنمايي و رانندگي مجازات هاي مختلفي دارد . اما مجازات هاي آخرتي قراردادي نيست بلكه اينها با عمل ما تناسب دارد . حتي خود عمل ماست . صورت هاي آخرتي اعمال ما در روايات توضيح داده شده است . معراج هاي متعدد پيامبر كه بهشتيان و جهنميان را ديده اند ، اينها گوياي تجسم اعمال است . پيامبر فرمودند : در معراج كساني را در جهنم ديدم كه سفره هاي پر از گوشت هاي پاكيزه درجلويشان بود ولي گوشت هاي آلوده را مي خورند . از جبرئيل پرسيدم اينها چه كساني هستند ؟جبرئيل گفت كه اينها كساني هستند كه در دنيا روزي حلال دنيا را رها كرده اند و به دنبال روي حرام رفته اند . مي فرمايد بعد به كساني رسيديم كه لبان كلفتي مثل شتران داشتند وگوشتهاي بدن خودشان را مي كندند و مي خوردند . جبرئيل گفت كه اينها كساني هستند كه در دنيا سخن چيني مي كردند و بين افراد

ص: 652

تفرقه و سخن چيني مي كردند . بعد به افرادي رسيديم كه آتش مي خورند و آنها كساني بودند كه در دنيا اموال يتيم مي خوردند . در قرآن داريم كساني كه مال يتيم مي خورند همين الان دارند آتش مي خورند . پس صورت آخرتي مال يتيم خوردن ، خوردن آتش است . بعد به عده اي رسيديم كه شكم هاي متورمي داشتند و نمي توانستند از جايشان بلند بشوند و جبرئيل گفت كه اينها در دنيا رباخوار بودند . در قرآن داريم كه كساني كه ربا مي خورند نمي توانند از جاي خودشان بلند بشوند مگر مثل كساني كه از گول خوردن حالت تلو تلو خوران بلند مي شوند . چون ربا خوار در جامعه تعادل را بهم زده بود و باعث درست شدن يك زندگي طبقاتي شده بود ، در آخرت تعادل خودش بهم مي خورد. و نمي تواند راه برود و اگر راه برود تِلو تِلو مي خورد . اعمال صالح در برزخ بصورت زيبا ظهور مي كنند . امام صادق (ع) مي فرمايند : در جاي جاي سفر آخرتي و در مراحل بسيار هولناك يك صورت زيبايي مي آيد و فرد را دلداري مي دهد كه نترسد و با بشارت هايي كه در مورد آينده مي دهد سروري در انسان بوجود مي آورد . متوفا از آن صورت زيبا مي پرسد كه توچه كسي هستي كه من هر وقت تو را مي بينم شاد مي شوم ، آن صورت زيبا مي گويد كه من ادخال سروري هستي كه تو براي مومن خودت كردي . ادخال سرور صرفا جوك تعريف كردن

ص: 653

نيست . بهترين ادخال سرور در دنيا اين است كه انسان گره اي از برادر مومن خودش باز كند و دست كسي را بگيرد . اين چنين شادي در سفر آخرت مراه شما مي شود و در مراحل هول ناك باعث سرور شما مي شود. امام مي فرمايد : در محشر گرماي شديدي است كه فقط بعضي ها زير سايه هايي هستند و اين سايه هاي صدقاتي هستند كه انسان در دنيا مي دهد كه در آخرت بصورت سايه هايي در مي آيد . صدقه در اينجا يك چتر حمايتي بود كه شما بر سر يتيمي گذاشتي و اين چتر حمايتي خودت را در آخرت تامين مي كند . در كتاب بحارالانوار داريم كه امام صادق (ع) فرمودند وقتي شخصي از دنيا مي رود در عالم قبر و برزخ او شش صورت زيبا همراه او مي شوند كه يكي از اينها خوش بوتر و پاكيزه تر است . اين شش صورت از شش جهت فرد متوفا را در عالم برزخ در بر مي گيرند . اينها بصورت سپرهايي مي شود كه از شش سمت به طرف مومن مي آيد . صورتي كه بالاي سر است و از همه زيباتر است مي گويد كه صورت هاي ديگر خودشان را معرفي بكنند. صورت سمت راست مي گويد كه من نماز هستم ، صورت سمت چپ مي گويد كه من زكات هستم و صورت جلو مي گويد كه من روزه است صورتي كه در پشت است مي گويد كه من حج و عمره هستم صورتي كه پايين است مي گويد من خوبي هايي هستم كه به مومنين كردي

ص: 654

. اين پنج صورت از صورتي كه بالاي سر است مي پرسند كه تو كه هستي ؟ او مي گويد كه من ولايت آل محمد هستم كه اين فرد مومن تحت سرپرستي ولايت اداره مي شد . اين مطلب بزرگي است كه اين شش صورت جلوي خطرات مومن را مي گيرند . اين شش صورت از همين دنيا بايد اتفاق بيفتد . پس بايد اين شش كار را در دنيا انجام بدهيم تا بتواند جلوي انحرافات در دنيا را بگيرد و در آخرت سپر ما باشد . اين كارها به هيچ وجه جايگزين ندارد. مثلا اينكه بگوييم بجاي خواند نماز بگوييم : الحمدلله . درروايات ما آمده است كه فقط اعمال مجسم نمي شوند بلكه اخلاق ،صفات و ملكات باطني خوب يا بد و عقايد حق و باطل مجسم مي شود . پيامبر فرمود : اگر تند خويي و بداخلاقي قيافه پيدا مي كرد كه شما مي توانستيد آنرا ببينيد چيزي زشت تر از آن وجود نداشت . اهل معرفتي در خانه با همسرش دعوا مي كرد و تند خو شده بود و د رهمان حال قيلفه اش را به او نشان دادند و او همانجا دست همسرش را بوسيد و از او عذرخواهي كرد . صفات زشت ما ما قيافه هاي عجيبي پيدا مي كنند . پيامبر فرمود : اگر بدزباني قيافه پيدا مي كرد و مي توانستيد آنرا ببينيد خيلي زشت بود. اگر ما به مرور زمان صفات زشت خودمان را درست نكنيم اينها ريشه دارتر مي شوند . و بصورت ملكات ثابت اخلاقي در مي آيند . و انسان از دست آنها

ص: 655

رهايي ندارد و آنها بر انسان مسلط هستند . شخص خودش متوجه مي شود كه چرا اين قدركينه اي و حسود و بددهان دروغگو است .چون اينها ملكه او شده است و بخاطر ضعف اراده نمي تواند از دست آنها خلاص بشود . اگر اراده قوي باشد با هر زحمتي مي تواند اين صفات را از خودش دور بكند . انسان تا وقتي دردنيا هست قابل تغيير است . حالا اگر اين صفات را تغيير نداد و عادات زشت او ماند ، در عالم آخرت اينها بر او مسلط هستند و ديگر از دست آنها خلاصي ندارد . كسي كه در اين دنيا نتوانسته از عادات زشت خودش خلاصي پيدا كند در آخرت هم اينها همراه او هستند و در آنجا هم رنج است . در كتاب عدل الهي ، استاد مطهري از استادش مرحوم شيرازي تعريف مي كند كه روزي وقتي استاد مي خواست درس را شروع كند زير گريه زد و هاي هاي گريه مي كرد . ما تعجب كرديم . ايشان فرمودند كه من خواب ديدم كه از دنيا رفته ام .وقتي من را داخل قبر مي كردند سگ مهيبي هم وارد قبر شد كه من خيلي ترسيدم . بعد فهميدم اينها بداخلاقي هايي بوده كه من در خانه مي كردم . تند خويي هاي ما به شكل حيوان درنده اي مي شود كه به جان ما مي افتد . اين هم تجسم صفات است . اين صفات و ملكات اگر در نفس انسان پابرجا بماند ، چهره و هويت باطني انسان و صورت انساني به شكل هاي ديگري در مي آورند

ص: 656

. در دنيا همه چهر ه ي انساني دارند . يزيد و شمر درنده خو هستند ولي قيافه ي انساني دارند . بعد از مرگ كه ظاهر انساني كنار مي رود و صورت ملكوتي انسان بيرون مي آيد ، هر كس شكل سيرت خودش است . يعني سيرت صورت مي شود و باطن رو مي آيد . پس ممكن است كه حيوانات بسيار زشتي كه نمونه ي بيروني ندارد از انسان درست بشود بواسطه اعمال و صفاتي كه هويت شخص را از هويت انساني يبرون آورده است . ابن بصير با امام صادق (ع) بحث مي كرد . امام دستي روي چشم او كشيد و

اوديد كه بعضي از افراد به شكل ميمون ، خوك و صورت هاي وحشتناكي دارند . او وحشت كرد .حضرت دوباره دستشان را به چشم او كشيدند و او دوباره بصورت عادي ديد . يعني يك صحنه از ملكوت و صورت هاي آخرتي را به او نشان دادند . امام خميني در شرح دعاي سحر نكته اي مي گويد كه لذتهاي عالم آخرت قابل جمع هستند و بين آنها تزاحم نيست . مي فرمايد كه در عالم دنيا لذت ها از هم جدا هستند . اگر شما غذاي خوشمره اي مي خوري ، حس چشايي شما لذت مي برد و لي حس بينايي شما لذت نمي برد و اگر منظره ي زيبايي را نگاه بكني حس بينايي لذت مي رود ولي حس شنوايي لذت نمي برد. در آخرت به سمت عالمي مي روييم كه در آنجا كمالات با هم قابل جمع هستند . وقتي شما يك جرعه آب خوري تمام

ص: 657

لذت ها در آن هست . در مورد عذاب هم همين طور است . آنكسي كه درنده است پلنگ مي شود و آنكسي كه كينه دارد گرگ مي شود و چون انسان خصلت هاي متعددي دارد ، اگر اين صفات بد را از خودش بيرون نكند ممكن است كه انسان چند شكل حيواني پيدا بكند و به شكل حيوان هاي مختلف در مي آيد و البته انسان را با همان شكل مي شناسند .حيوانات از چهره ي حيواني خودشان خجالت نمي كشند . اما انسان در آخرت صورت هاي عجيب وغريب دارد ولي درعين حال او را مي شناسند و اين برايش عذاب مي شود. انسانهايي كه باور دارند صفات زشت را با هر زحمتي كه شده از خودشان دور مي كنند.

سوال – در مورد مرگ و آخرت كتابهايي معرفي بفرماييد.

پاسخ – كتاب ياد معاد نوشته ي آيت الله جوادي آملي است . ديگري كتاب تصويري از بهشت و جهنم كه اقتباسي از بحار الانوار است كه نوشته ي احمد حبيبيان است .

سوال – سوره انبياء آيات 73تا 81 را توضيح بفرماييد .

پاسخ – مطلبي در مورد تمسك به قرآن عرض مي كنم . چهره ي زيبايي كه از انبياء هم بالاتر مي رود و در عرش الهي جاي دارد چهره ي قرآن است . ظاهر قرآن براي دستگيري ما نازل شده است ولي باطن قرآن در وهم ما نمي گنجد . در روايات داريم كه قرآن در آخرت از عده اي شكايت مي كند كه خدايا اينها حق من را ادا نكردند و از عده اي شفاعت مي كند كه

ص: 658

خدايا اينها كساني بودند كه من در دنيا مونس آنها بودم و سعي آنها بر اين بود كه من را تلاوت بكنند و سعي آنها اين بود كه با من زندگي بكنند و من را وادر زندگي شان بكنند . روايت داريم كه درجات بهشت براي شما به همان اندازه اي است كه قرآن تلاوت كرده باشيد . امشب كه شما وقتي قرآن بر سر مي گذاريد ، بگوييد كه خدايا ما در پناه قرآن و عترت هستيم . يعني همان حديث ثقلين . خدايا دست ما را از اين دو گوهر ميراث پيامبر خالي مگردان .

سوال – در مورد حب حضرت علي (ع) توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – نكته اي از زندگي امام علي (ع) خيلي پند آموز است و آن اين است كه اولياء الهي كه آخرت را باور كرده اند ، در اين دنيا آخرتي زندگي مي كنند . در دنيا آخرتي زندگي كردن معنايش اين نيست كه انسان از ترس آخرت دست به سياه و سفيد نزد ، تفريح نكند و نخندد بلكه معنايش اين است كه زندگي اش را انجام بدهد ولي به دو چيز توجه داشته باشد يكي اينكه دنيا مقصد نيست كه براي آن همه چيزش را فدا بكند و به دنيا دل ببندد . و ديگر اينكه براي كارهايي كه در زنددگي انجام مي دهيد يك دليل و حجت براي خدا داشته باشيد . مثلا من فلان كار را كردم چون امام علي (ع) فرموده بود و ... امام علي(ع) در دنيا آخرتي زندگي مي كرد ولي مثل يك آتشفشان فعال بود . در هرلحظه اي

ص: 659

نمي بيند كه او نشسته باشد . ايشان از نه سالگي با پيامبر بودند و فداكاري هايش زبانزد بود . در جنگ اُحد خودش را سپر پيامبر كرده بود و بقدري بدنش زخم شده بود كه وقتي پيامبر به عيادت او رفت ، گريه اش گرفت . بعد از رحلت پيامبر و دوران علي باز او فعال بود . كسي او را در نخلستان ديد و گفت : اين كيسه چيست كه بر دوش توست ؟ امام فرمود كه انشاء الله يك نخلستان خرما زيرا در كيسه اش هسته ي خرما بود. امام چاه هاي زيادي در مدينه حفر كرد كه هنوز آثارش هست . گاهي تا آب از چاه بيرون مي زد مي فرمود كاغذ و قلم بياوريد تا من اين را وقف كنم . در زمان حكومتش از دارالخلافة اش بيرون مي آمد كه مردم معطل ديدارش نشوند . دائم در زحمت و رنج بود . از زمان ضربت خوردن تا زمان شهادتش به هوش مي آمد و به هر كدام از فرزندان وصيتي مي كرد و دوباره ازهوش مي رفت . سلمان را در خواب ديدند كه در بهشت جاي عظيمي دارد و از او پرسيدند بواسطه ي چه چيزي جاي به اين خوبي در بهشت داري ؟ سلمان گفت : من بعد از ايمان به خدا و رسول خدا چيزي بالاتر از حب علي پيدا نكردم . اميدوارم ما از كساني باشيم كه به محض اينكه سفر آخرت ما شروع مي شود حضرت علي (ع) با چهره ي خندان از ما استقبال بكند .

90-05-23

90/5/23

فروتنانه يادم كن تا مهرورزانه يادت

ص: 660

كنم ، روي خاك مرا بخاطر آور تا در زير خاك تو را بخاطر آورم ، در سلامتي و بي نيازي نامم ببر تا در سختي و گرفتاري نامت ببرم ، با ياري درماندگان به يادم باش تا در بهشت رضوان به يادت باشم ، در گمنامي و خلوت مرا بخوان تا در جمعيت و شهرت تو را بخوانم ، به زبانت با من سخن گوي تا در جانت با تو سخن بگويم .

سوال – عوامل كاهش فشار قبر چيست ؟

پاسخ – از عوامل رفع فشار قبر صدقه و نماز شب اول قبر براي ميت است . ديگري نماز شب است كه اگر فرد خودش بخواند فشار قبر او برداشته مي شود . ديگري خواندن قرآن است . اگر كسي براي خودش قرآن بخواند بخصوص سوره ي ياسين و ملك و سوره ي تكاثر هنگام خوابيدن و مداومت بر خواندن سوره ي زخرف . هم چنين قرآن خواندن بر سرقبر مرده بخصوص خواندن سوره ي ياسين و ملك . ديگري پاشيدن آب روي قبر بخصوص هنگام دفن و هر بار كه براي زيارت اهل قبور مي رويم .ديگري گذاشتن جريرتين در كفن است . ديگري مرگ از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه است . هر كس بين او دو وقت فوت كند خدا عذاب را از او بر مي دارد . ديگري دفن در اماكن مقدس بخصوص كربلا و نجف . البته درست است كه خيلي از اين امور اعمال ميت در زمان حياتش نبوده است و اعمالي است كه ديگران براي ميت انجام مي دهند و اين تفضلات خاص الهي است منتها

ص: 661

براي كسي كه صلاحيت حداقلي براي اين تفضلات الهي را داشته باشد . يعني اينكه حق الناس عمده اي برگردنش نباشد و ظلم فاحشي از او سر نزده باشد . ممكن است كه خطاهايي هم كرده است ولي خدا درهاي لطفي براي اين افراد باز كرده است . اگر هنگام دفن چهل نفر بگويند كه ما از اين فرد بدي نديديم و فرد خوبي بود خدا او را مي آمرزد . اينها باب تفضلات الهي است كه صلاحيت حداقلي را داشته باشد اما اگر كسي آبروي كسي را برده يا مال كسي را خورده باشد با اين چيزها فشار قبر از او برداشته نمي شود. دميَري در كتاب حيات الحيوان نقل مي كند كه يكي از حكام مصر از دنيا رفت . حكومت قاري قرآني را با حقوق خوب سر قبر او گذاشت كه برايش قرآن بخواند . بعد از دو روز ديدن كه قاري نيست . او گفت من ديگر قرآن نمي خوانم . شبي در خواب روح متوفا با من درگير شد كه هر آيه اي كه تو مي خواني من را عذاب مي دهند . مثلا به آيه امربه معروف مي رسي ، من را كتك مي زنند كه چرا اين كار را نكردي و ... براي فرد ظالم ، اين قرآن خواندن فايده ندارد كه عذاب قبر او را كم كند . ديگري هدايا و خيرات و مبراتي است كه زنده ها به براي متوفا هديه مي كنند مثل نماز و خيرات . خيراتي كه فرزند صالح براي متوفا مي فرستد . مدت فشار قبر بستگي به آلودگي ها دارد .اگر

ص: 662

آلودگي ها و گناهان فرد زياد باشد بايد مدت زيادي عذاب آنها را پس بدهد . لذا اين هدايا بسيار مي تواند موثر باشد . در روايت از پيامبر داريم كه حضرت عيسي از قبرستاني رد مي شد و متوجه شد كه فردي در فشار قبر است . سال بعد از همانجا رد شد و متوجه شد كه عذاب قبر از او برداشته شده است . علت را خداوند پرسيد. خطاب رسيد كه اين شخص فرزند صالحي داشت كه به حد بلوغ رسيد و كارهاي خوب كرد و بواسطه آن خدا از گناهان صاحب قبر گذشت . البته كارهاي خير انجام دادن خوب است ولي مهم اين است كه ميت خودش خير و صالح باشد . يكي ديگر از عواملي كه رفع فشار قبر مي كند در مورد خانم ها است . پيامبر فرمود كه سه دسته از زنان فشار قبر ندارند و در قيامت با دخترم فاطمه زهرا مشهور مي شوند . يكي زناني كه با فقر شوهرشان بسازند و با او مدارا مي كند با فرض اينكه شوهر كوتاهي نمي كند ولي درآمدش كم است . ديگري زناني كه با بداخلاقي شوهرشان بسازند . البته اين حديث معنايش آزاد گذاشتن مرد در بداخلاقي نيست . در روايات ما تاكيد كرد اند كه اگر مرد بداخلاقي در خانه داشته باشد فشار قبر مي بيند . اگر مرد بداخلاق باشد بالاخره زن بايد كوتاه بيايد .ديگري زني كه مهريه ي خودش را ببخشد. مهريه حق زن است و مي تواند آنرا مطالبه بكند . مرد هم بايد بنا را بر پرداختن مهريه بگذارد ولي زندگي

ص: 663

زوجين يك معامله ي حقوقي نيست . زندگي بر اساس رفاقت ، اخلاق وسازش است .پس اگر زني مهريه اش را ببخشد يا آنرا در زندگي بياورد و باري از دوش شوهرش بردارد ، فشار قبر از او برداشته مي شود. خدا براي اينكه تعادلي در خانواده بوجود بيايد خيلي زيبا عمل كرده است . در حديث به مرد توصيه ي اكيد كرده است كه خانواده ي خودش را در رفاه نسبي قرار بدهد وتوسعه ايجادبكند واز طرفي به زن توصيه كرده است كه اگر مرد زحمت كشيد و نتوانست اي رفاه را فراهم كند تو با او بساز . از طرفي به مرد توصيه كرده كه خوش اخلاق باشد و اگر بداخلاقي باشد عقوبت دارد و از طرفي ديگر گفته كه اگر مرد بداخلاق بود و زن با او ساخت ، فشار قبر از زن برداشته مي شود. از طرفي به مرد گفته شده كه هنگام ازدواج مهريه را بعنوان يك دِين ببيند و بايد بدهيد .در روايت داريم كه اگر مردي بنا را بر اين بگذارد كه مهريه را ندهد اين دزدي است و سرقت بحساب مي آيد و از طرفي به زن توصيه شده كه مهريه را سبك بگيرد زيرا مهريه براي ايجاد مهر است و هديه اي است كه مرد به زن مي دهد . كينه ي سنگين عداوت و دشمني مي آورد. حتي اگر زن مي بيند كه بخشيدن مهريه محبت ايجاد مي كند آنرا ببخشد و با خدا معامله كند تا فشار قبر برداشته بشود . اين موهبتي براي خانم ها است كه اگر در فشار قرار گرفتند براي

ص: 664

اينكه جو تفاهم در خانه ايجاد بشود ابديت را براي خودشان بخرند و آخرين عامل بحث ولايت و محبت اهل بيت است . مهمترين عامل در برداشتن فشار قبر محبت اهل بيت است . ما در هنگام احتضار و سكرات موت ، هنگام قبض روح و آمدن ملكه ي مرگ ، هنگام ورود به عالم برزخ ، هنگام سوال نكير و منكر ، هنگام فشار قبر و ديدن مناظر هولناك قيامت به اهل بيت نياز داريم . در هيچ لحظه اي از دنيا و آخرت ما بي نياز از دستگيري اهل بيت نيستيم . دستگيريهاي اهل بيت شامل كسي خواهد بود كه در دنيا دستش را به اهل بيت داده باشد. شفاعت اهل بيت مثل واسطه گيري هاي دنيايي نيست كه با خواهش و تمنا بخواهند كاري را راه بيندازند . شفاعت اهل بيت سرمايه گذاري است كه اهل بيت براي بعضي ها انجام مي دهند . شفاعت شامل حال بعضي ها نمي شود. بعضي ها نمي توانند شفاعت اهل بيت را جذب بكنند. اهل بيت مي خواهند كه دست او را بگيرند ولي او دستش را به آنها نداده است . دستگيري و شفاعت اهل بيت از دنيا شروع مي شود. يعني اينها بگونه اي شروع به تربيت و دستگيري مي كنند . شبيه به معلمي كه براي تعليم و تربيت شاگردان سرمايه گذاري مي كند . در بين اين شاگردهاي شيطان و تنبل و باهوش هست . براي همه ي آنها زحمت مي كشد . در موقع امتحان از شاگردي زحمت خودش را كشيده باشد و نمره كم بياورد معلم به او كمك

ص: 665

مي كند و معلم به تناسب صلاحيت و لياقت كمك هايي مي كند . آيا كسي كه اصلا به مدرسه نيامده است مي تواند از كمك معلم برخوردار بشود ؟

حالا اگر كسي در دنيا به كلاس اهل بيت نيامده است كه درس اهل بيت را بگيرد .درس آنها صراط مستقيم است . پيامبر فرمود كه صراط مستقيم يكي است بقيه اش انحرافي است . اگر كسي در اين دنيا در كلاس آنها ننشيند از هدايت آنها بهره اي نمي برد. اين مثل شاگردي مي ماند كه در كلاس معلم نبوده است . پس او نبايد آخر سال توقع ارفاق داشته باشد و شفاعت شامل حال او نخواهد شد . در بين معصومين شفاعت امام حسين (ع) تاكيد شده است . خدا در آخرت به امام حسين (ع) شفاعت عجيبي داده است زيرا دستگيري عجيبي در دنيا داده است . شفاعت همان هدايت و دستگيري است . امام حسين (ع) در دنيا بخاطر شهادتش در قلبها نفوذ كرده است و همه حق طلبانه را جذب كرده است . شفاعت در آنجا تابع هدايت در اين دنيا است . كسي كه هدايت شد شفاعت را در آن دنيا مي گيرد . حتي امام حسين با شهادتش بعضي از افرادي كه مسلمان هم نيستند جذب كرده است . بخاطر همين خدا به امام حسين (ع) شفاعت گسترده اي داده است . در زيارت عاشورا مي خوانيم كه شفاعت حسين را در بدو ورود به عالم قبر و بعد از مرگ نصيب من بكن . در كتاب كامل الزيارة كه استادشيخ مفيد اين كتاب را نوشته است ،

ص: 666

امام باقر (ع) مي فرمايد : اگر فضايل زيارت اباعبدالله را مي دانستند جانشان براي اين كار پر مي كشيد . جزو فضايل زيارت امام حسين (ع) ( گاهي زيارت يك جمله است السلام عليك يا اباعبدالله ، السلام عليك رحمة الله و بركاته ) اين است كه عالم قبر توسعه پيدا مي كند و خدا او را از فشار قبر در امان نگه مي داد و از ترس سوال منكر و نكير او را در امان مي دارد . مرحوم رجبعلي خياط با عده اي وارد قبرستاني شدند و ايشان به امام حسين (ع) سلام داد . از او سوال كردند كه اين سلام براي چه بود؟ ايشان گفتند كه بوي خوشي را استشمام مي كنيد ؟ آنها گفتند : خير . از مسئول قبرستان پرسيد ه كسي را اينجا دفن كرده اند ؟ مسئول گفت كه يك ساعت پيش فردي را دفن كردند و رفتند . آنها سر قبر رفتند . ايشان گفتند كه صاحب اين قبر از محبين و متوسليان اباعبدالله بوده است و ايشان براي دفن او بر قبر آمده اند و بخاطر همين عذاب از اين قبرستان برداشته شد . مرحوم آيت الله مرعشي نجفي در وصيت نامه اش مي نويسد كه دستمالي كه من براي امام حسين (ع) گريه كرده ام در كفن ، روي سينه ام بگذاريد . بعد تابوت من را در حسينه ام ببريد . يك سر عمامه ي من را به تابوت و يك سر آنرا به منبري كه بر روي آن خوانده مي شد ببنديد و آنجا روضه بخوانيد . اينها به شفاعت اعتقاد

ص: 667

عجيب داشتند. وقتي نظام رشتي از دنيا رفت . پرسيدند كه در عالم قبر وضعت چطور است ؟ گفت : شكر خدا را كه در پناه حسينم در عالم از اين خوبتر پناه ندارم . كسي كه حب اباعبدالله در قلبش است ترديد نكند . وقتي من او را دوست دارم كم كم مي خواهم مثل او باشم . امام حسين (ع) خيلي از كساني كه با منبر و خدا قهر بوده اند آشتي داده است و اين اثر همان محبت است . منظور ما از محبت اهل بيت ، محبتي است كه انسان از آنها تربيت پذير شده باشد يعني بگونه اي كلاس آنها نشسته و دست به دست آنها داده است و فقط در حد ادعا نبوده است . اگر من رنگي از آنها در زندگي خودم نگرفته باشم و سعي نكنم كه آثار كمالات معلمين بزرگ را رد زندگي ام پررنگ تر بكنم معلوم است كه درسي نگرفته ام و در اين كلاس شركت نكرده ام و ادعاي شركت در آن كلاس را داشته ام . ما بايد سعي كنيم كه آثار اين محبت در زندگي مان بيايد .

سوال – سوره انبياء آيات 1 تا 10 را توضيح دهيد .

پاسخ – آيه اول يك موعظه ي الهي است و موعظه تكان دهنده اي است . خدا مي فرمايد : حسابرسي مردم نزديك شده است ولي به آن غافلانه پشت مي كنند و مي روند . درست است كه حسابرسي دقيق و جزء به جزء در روز قيامت است اما ما يك حسابرسي اجمالي بعد از مرگ داريم . از ابتداي

ص: 668

آخرت زمان حسابرسي شروع مي شود . در يك لحظه مي شود كه پرونده ي عمر كسي بسته بشود و وارد آخرت بشود . و همان لحظه شروع به حساب دادن بكند . پس حسابرسي اين قدر نزديك است و انسان در اثر غفلت پشت كرده و كارش خودش را مي كند . در آيه ي بعدي مي فرمايد كه آنچه از موعظه هاي خدا مي آيد كه مي تواند باعث تذكر او بشود همه را به بازي و شوخي مي گيرد .اگر دل زنده و روشني باشد و اين دو آيه را مرور بكند ، حتما هدف آيه كه تلنگر به دلها است تحقق پيدا مي كند .

سوال – تجسم اعمال به چه معناست ؟

پاسخ – بحث تجسم اعمال از مسلمات روايات و آيات ماست . ما از ابتدا تا انتهاي منزل آخرت ، هيچ چيزي از پاداش ها و كيفرها ، لذتها و عذابهاي خدا را نخواهيم ديد مگر اينكه همان اعمال خودمان را ببينيم . صورت دنياي ما در آخرت مجسم مي شود و صورت زشت يا زيبا پيدا مي كند. يعني ما بعد ازمرگ سر سفره ي خودمان هستيم . و به ما مي گويند كه دست پخت خودتان را بخوريد . در واقع خودمان بهشت و جهنم خودمان را مي سازيم . داريم كه بهشت خالي است. مصالح آن همان اعمال اين دنيا است . اگر اعمال خير بود آنجا لذت هاي بهشت مي شود ولي اگر اعمال شر بود مار و عقرب جهنم را از جاي ديگر براي ما نمي آورند . اين همان نيش هايي است

ص: 669

كه به كسي مي زنيم . البته اعمال دنيايي ما به اين شكل آن طرف نمي رود يعني اين طور نيست كه اگر من پولي به فقير دادم در برزخ پولي به من بدهند بلكه اي كمكي كه به فقير كردم باعث توانمند شدن او در زندگي مي شود و در آخرت و مسير زندگي آخرتي هم اين كار من را توانمند مي كند . اگر من در اينجا نيشي به كسي زدم يا طعنه اي زدم ، همين الان عقرب درست كرده ام ولي آنرا نمي بينم و فقط نيش آنرا مي بينم . اين عقرب در قبر همراه ما خواهد بود و بقول مولوي : آن سخن هاي چو مار و كژدمت مار و كژدم گردد و گيرد دمت . تجسم اعمال يعني اعمال انسان به شكل آخرتي به ما بر مي گردد و بصورت لذت هاي ياعذاب هاي عالم آخرت در مي آيد . خدا در قرآن مي فرمايد : هيچ جزايي نمي بيند مگر اعمال خودتان را . كيفرهاي آخرت نتيجه ي اعمال ما نيست بلكه خود اعمال ماست . مي فرمايد :هر كسي در گروي اعمال خودش است . يكي از اصحاب صحرا نشين به پيامبر گفت كه من را موعظه اي بكنيد. پيامبر فرمود كه تو بعد از مرگ با كسي همراه خواهي بود كه تا قيامت همراه تو هست . اگر همنشين تو كريم و زيبا باشد به تو احسان خواهد كرد ولي اگر همنشين تو زشت باشد در آنجا تو را تسليم بدبختي آخرت مي كند و همنشني تو عمل تو است. اين عمل اگر زشت باشد

ص: 670

چيزي است كه در قبر از آن وحشت مي كني . اين عملي است كه از آن سوال مي شود و هميشه با تو خواهد بود . مرحوم قاضي سعيد قمي يكي از عرفاي شيعه در كتاب اربعين از شيخ بهايي نقل مي كند كه ايشان مي گويد كه من رفيقي داشتم كه اهل معرفت بود . بيشتر مواقع به تنهايي به قبرستان مي رفت و فكر مي كرد . شيخ بهايي مي گويد كه از دوستم پرسيدم كه در قبرستان چيز عجيبي به چشم تو نخورد ؟ او گفت : ديروزي فردي را دفن كردند و رفتند . مكاشفه اي داشت م و ديدم كه يك جوان بسيار زيبارو و لباس فاخر و بوي خوش به قبر نزديك شد و بعد ناپديد شد . بعد از مدت كوتاهي ديدم بوي متعفني به مشام مي رسد كه نفسم گرفت ديدم كه سگي مي آيد و آن سگ به قبر نزديك شد . بعد ديدم همان جوان معطر از قبر خارج شد در حاليكه خونين است و داشت مي رفت . از او پرسيد كه اين داستان چيست؟ گفت كه من اعمال خوب اين شخص هستم و قرار بود كه همراه اوباشد . آن سگ تجسم اعمال زشت او بود . چون بديهايش بر خوبي هايش غلبه داشت من را خارج كرد. تا وقتي اعمالش تسويه بشود آن سگ همنشين او است تا من برگردم . اين واقعيتي است كه ما در تجسم اعمال خواهيم داشت . ما نبايد اعمال را شوخي بگيريم و هيچكدام از عمل من بي پاسخ نمي ماند و همه چيز ثبت

ص: 671

مي شود . پس بايد مراقبت بيشتري داشت .

سوال – در مورد كيفيت خواندن نماز شب توضيحاتي بدهيد .

پاسخ – در مفاتيح دستور العمل مفصلي آمده است . من دستور العمل ساده ي آنرا توضيح مي دهم . نماز شب يازده ركعت است كه چهار تا دو ركعتي به كيفيت نماز صبح و به نيت نماز شب خوانده مي شود . حتي مي توان آنرا نشسته خواند . دو ركعت نماز به نيت نماز شفع ( جفت ) بخواند كه در ركعت اول حمد و فلق و در ركعت دوم حمد و ناس خوانده مي شود . بعد يك ركعت نماز وتر ( فرد) خوانده مي شود كه يك مرتبه حمد ، سه مرتبه قل هوالله ، يك مرتبه سوره فلق و يك مرتبه سوره ناس در آن خوانده مي شود و در قنوت آن هفتاد مرتبه استغفر الله ربي و اتوب اليه و بعد چهل تا مومن زنده يا مرده را دعا كند . مي تواند به فارسي بگويد : خدايا فلاني را ببخش . حتي مي توانيم اقوام و دوستان را دعا كنيم و اين خودش يك نوع صله رحم است . يك نوع خير خواستن است . چهل نفر بعنوان حداقل است . بعد تشهد و سلام داد ه مي شود .

90-05-16

90/5/16

سوال – من يك اقليت مذهبي هستم و برنامه ي شما را خيلي دوست دارم اما هر كارشناسي كه راجع به زندگي پس از مرگ و معيار قبولي اعمال صحبت مي كند من دچار اضطراب و ترديد مي شوم كه اگر خدا بخواهد با اين معيارها

ص: 672

من را بسنجد من نمي دانم چه عاقبتي خواهم داشت و با خودم مي گويم كه اي كاش خدا من را خلق نكرده بود. وقتي شما مي گوييد كه سبك شمردن نماز باعث بي ارزش شدن و ساير اعمال مي شود من خيلي مضطرب مي شوم زيرا در دين ما نماز واجب نيست و با نخوان نماز شخص فقط لذت صحبت كردن با خدا را از دست داده است . همين طور حجاب و گوش دادن به موسيقي و ... من ارتباط با نامحرم را در حدي كه در اسلام گفته شده رعايت مي كنم و چند بار تصميم گرفتم كه به اين مجالس نروم ولي ديدم كه منزوي مي شوم . من حجاب را در حدعرف رعايت مي كنم . مثلا شما مي گوييد كه محبت اهل بيت مثل نخ اسكناس است ، وقتي من اين حرفها را مي شنوم احساس نااميدي مي كنم . لطف كنيد معيار اعمال را در مورد اقليت هاي مذهبي توضيح بدهيد .

پاسخ – ما در معارف ديني خودمان يك بحثي بنام مستضعف فكري داريم يعني كساني كه به هر دليلي حقيقت به آنها نرسيده است ،دسترسي نداشته اند وحجت بر آنها تمام نشده است ، اينها كساني نيستند كه كافر محسوب بشوند . در روايات ما تصريح شده است كه اين افراد نه بعنوان مومن محسوب مي شوند زيرا ايمان به آن معنا نداشته اند و نه كافر محسوب مي شوند زيرا آنها به حق پشت نكرده اند و با حق لجبازي نداشته اند . اين افراد به تعبير قرآن مستضعف فكري هستند و كارشان هم با

ص: 673

خداست . و از برآيند آيات و روايات برمي آيد كه عفو خدا شامل حال اينها مي شود منتها بشرطي كه مستضعف باشند . اگر كسي احتمال مي دهد كه حقيقتي در جايي هست نبايد از روبرو شدن با حقيقت وحشت داشته باشد. مثلا بترسد از اينكه منزوي بشود و نبايد به قضيه اين طور نگاه بكند . وقتي ما قبول كرديم كه حقيقت بزرگي هست كه اين حقيقت مسير زندگي دنيا و آخرت ما را تغيير مي دهد و ابديت ما را تضمين مي كند ، در اينجا ما نبايد از تحقيق كردن در مورد آن وحشت بكنيم . اگر اين طور باشد كلمه ي مستضعف بر اين انسان اطلاق نمي شود زيرا خودش دنبالش نرفته و خودش تقصير داشته است . مستضعف كسي است كه حق به او نرسيده است ولي اگر من خودم دست در گوشم بگذارم كه حق به من نرسد ، من جزو مستضعف نيستم . هيچ انصاف منصفي با پيدا كردن حق مشكلي ندارد. انسان مي تواند دنبال آن چيزي برود كه كه عقلش مي گويد . اگر عقل براي شما چيزي را اثبات كرد و حجيت بر شما تمام شد ، پاي آن بايستيد و از تبعات آن نترسيد بخصوص كه ما امدادهاي الهي را در پيش خواهيم داشت .

سوال – فشار قبر چيست ؟ آيا فشار قبر در مورد همه صدق مي كند ؟

پاسخ – فشار قبر يكي از مسلمات عقايد ماست و ما اين قدر در اين زمينه روايات داريم كه ترديد در آن نيست . فشار قبر الزاما به اين معنا نيست كه

ص: 674

اين فشاري بر روي قبر خاكي بيايد . در واقع فشار قبر گرفتاري ها ،سختي ها و عذاب هايي است كه شخص در اوايل ورود به عالم برزخ بخاطر آلودگي ها و تعلقاتي كه در دنيا داشته است دارد. مثلا شخص معتاد اگر مواد به او نرسد چه فشاري مي بيند ؟ اعتياد به چيزي دارد كه در اختيارش نيست و درد مي كشد . حالا اگر كسي به دنيا اعتياد داشته است وقتي از دنيا مي رود ، دنيا را به او نمي دهند ولي اعتياد و تعلقات او سرجايش است . او را از محبوبش جدا كرده اند و به او نمي دهند ، در اين صورت خيلي فشار مي بيند و مدت فشار آن بستگي به قطع وابستگي دارد و از اينجا مي فهميم كه فشارها با هم فرق دارد . اصل فشار هم براي افراد فرق مي كند . فردي كه تعلقاتش به دنيا بسيار كم است ، اصلا تعلقي به دنيا نداشته است و به دنيا دل نبسته است و با دنياي آخرت مانوس بوده است و علاقه اش به ائمه بوده است ، اين فرد فشار قبر ندارد يا كمي دارد . پس عالم برزخ فشاري به كسي نمي آورد . اين فشار ، انعكاس و پژواك دنيا است كه در عالم برزخ به ما برمي گردد . آلودگي ها و تعلقات ما در دنيا تبديل به فشار درعالم برزخ مي شود. فيض كاشاني مي گويد كه تنگي يا وسعت قبر بسته به كوچكي با بزرگي روح ماست . روحي كه در اين دنيا كوچك است يعني روحي كه

ص: 675

حسادت و كينه دارد و در همين دنيا هم با خودش درگير است ، اين فرد وقتي به عامل برزخ برود فشارهاي خودش را منتقل مي كند و فشار قبر او همين است ولي روحي كه بزرگ است يعني گذشت دارد و از كسي كينه ندارد و به ديگران اعتماد دارد ، اين فرد در همين دنيا برايش بهشت است . يك دسته از روايات ما مي گويند كه همه فشار قبر دارند ولي يك دسته از روايات مي گويند كه همه فشار قبر ندارند . پيامبر مي فرمايد : هيچ مومني نيست كه فشار قبر نداشته باشد . وقتي دختر پيامبر رقيه كه مظلومه اي بود از دنيا رفتد پيامبر براي او گريست وفرمود كه خدايا اين دختر در دنيا سختي زياد ديده است او را بر من ببخش و فشاري بر او نباشد . روايت ديگري داريم كه امام صادق (ع) فرمود : ما از فشار قبر به خدا پناه مي بريم . خيلي كم هستند كه فشار قبر نداشته باشند . روايت ديگري از امام صادق (ع) است كه مي فرمايد : مومن فشار قبر ندارد . اين روايت ها با هم تضاد دارند . و تضاد آنها اين طور حل مي شود كه مومنين با هم اختلاف دارند . بعضي از مومنين تعلق خاطر به دنيا دارند و بعضي ها اصلا به دنيا تعلق ندارند كه اين افراد خيلي كم هستند . اگر كسي تعلقش به دنيا كم است فشار او مثل مادري است كه سر بچه اش را فشار مي دهد يعني فشار قبر آنها خيلي كم است . كساني

ص: 676

كه تعلق به دنيا زياد داشته اند ، آنها طول مي كشد تا اعتيادشان به دنيا كم بشود . پس فشار قبر يكي ارتباط مستقيم با دلبستگي به دنيا دارد كه اين خيلي مهم است و ديگري آلودگي هاي اخلاقي باعث عذاب هاي ما در قبر مي شود. فشار قبر عذابها ، سختي ها و گرفتاري هايي است كه بخشي از آن به آلودگي هاي اخلاقي و رفتاري و اعتقادي ماست ولي بخشي ديگر آن بخاطر انس به دنيا است و كنده شدن از دنيا براي او سختي دارد .

سوال – زمان فشار قبر چه موقعي است ؟

پاسخ – به محض ورود به عالم برزخ ، فشار قبر شروع مي شود. وقتي انسان با دنياي برزخ روبرو مي شود فشارهايش شروع مي شود. در داستان تشييع سعدمعاذ روايتي از پيامبر داريم كه ايشان همان كه هنوز بالاي سر قبر او بودند ، فرمودند كه فشار قبر او را گرفت .

سوال – كساني كه قبر ندارند يا در زلزله از بين مي رود فشار قبرشان بچه صورت است ؟

پاسخ – فشار قبر از مسلمات است و اينكه فشار قبر به چه صورت است و ... بكار ما نمي آيد .مهم اين است كه ما چكار كنيم كه اين فشار قبر را نداشته باشيم يا كم داشته باشيم .

سوال – چه عواملي باعث فشار قبر مي شود ؟

پاسخ – بطور كلي فشار قبر ، سختي ها و عذاب ها نتيجه ي دلبستگي ، تلقات و آلودگي هاي ماست . اما در روايات بطور خاص روي چند چيز دست گذاشته شده است

ص: 677

كه باعث فشار قبر مي شود و ازعوامل فشار قبر هستند . روايت داريم كه يك سوم فشار قبر براي غيبت كردن است . متاسفانه چون غيبت كردن گناهي عادي شده است قبحش ريخته است و ما آنرا كوچك مي شماريم . بدترين گناهان ،گناهاني هستند كه به چشم نمي آيند . حضرت علي (ع ) مي فرمايد : بدترين گناه ، گناهي است كه آنرا كوچك بشماريم . در جامعه ي ما روابط نامشروع داشتن گناه بزرگي محسوب مي شود چون متداول نيست ولي با اينكه گناه غيبت شديدتر از داشتن روابط نامشروع است چون متداول شده است قبح آن ريخته است . آقاي ملكي تبريزي كه اهل سير و سلوك بود مي فرمود كه من در مجلسي بودم كه در آن شبه ي غيبت بود و من چهل روز عقب افتادم . يكي ديگر از عواملي كه در روايات آمده است اين است كه مردي بي جهت از زنش دوري بكند و وظايف شوهري را انجام ندهد يا زني باشد كه وظايف زناشويي را انجام ندهد . عوامل ديگر تند خويي و خشونت با خانواده است .

سوال – سوره طه آيات 52 تا 64 را توضيح بدهيد .

پاسخ – در آيه ي 54 بعد زا اينكه خدا در آيه ي قبلي مي فرمايد كه ما زمين را بگونه اي آماده كرده ايم كه شما در آن زندگي بكنيد نباتات و گياهان را براي ارتزاق شما فراهم كرديم و خدا در اين آيه مي فرمايد كه هم خودتان بخوريد و هم به چارپايان خودتان هم بدهيد . اينها نشانه هايي براي صاحبان

ص: 678

عقل است . يعني اين غذا خيلي چيز مهمي نيست چون هم شما بخوريد وهم به چاريايان بدهيد. اين زندگي دنيايي به درد ما نمي خورد و ما بايد به دنبال زندگي ديگري باشيم .

سوال – چه عواملي باعث افزايش فشار قبر مي شود ؟

پاسخ – يكي بحث غيبت است كه در روايات از آن نام برده شده است و گفته شده كه يك سوم فشار قبر بخاطر غيبت است . يكي ديگر از عوامل اين است كه زن يا شوهر بي جهت از همسرش كناره گيري بكند و وظايف مربوط به زناشويي انجام گرفته نشود . عامل ديگر فشار قبر بداخلاقي و تندي و خشونت نسبت به خانواده است . داستان تشييع سعدمعاذ معروف است كه سعد معاذ از اصحاب با عظمت پيامبر بود كه در جنگ هاي زيادي پيامبر را كمك مي كرد . در جنگ بدر احد و خندق بود . در جنگ خندق يا احزاب او تير خورد و مجروح شد . گاهي پيامبر از او پرستاري مي كرد ولي حال او وخيم شد تا اينكه پيامبر براي او دعا كرد كه خدايا سعد را بپذير . او از دنيا رفت . پيامبر پابرهنه جلوي تابوت او را گرفت و ايشان فرمودند كه هفتادهزار ملائكه در اين تشييع حضور دارند . بعد خود پيامبر او را در قبر گذاشت و روي قبر را پوشاند . مادر سعد وقتي احترام پيامبر را نسبت به سعد ديد ،گفت پسرم بهشت گواراي تو باد . پيامبر به مادر او گفت كه دستور براي خدا ننويس . همين الان فشار قبري او را

ص: 679

گرفت . حضرت فرمود : او يك بد اخلاقي با خانواده اش داشت . بداخلاقي زن نسبت به شوهر و شوهر نسبت به زن و هر دوي آنها نسبت به فرزندان . افرادي كه در خانه با اذيت ، خشونت و فشار بر ديگران آنرا تنگ مي كنند ، انعكاس اين كار در عالم آخرت براي خودشان است . رجبعلي خياط هنگام دفن خانم يكي از دوستانش به دوستش گفت : هنگامي كه خانم شما مُرد، در ابتدا گفت خوب مُردَم كه مُردَم ، چه شد ؟ اما الان يك سگ بزرگي را همراه او در قبر مي گذارند و آن بخاطر اين است كه او اخلاق تندي داشت . اين زن آنچنان ترسيده و نعره مي كشد كه مرا ببخشيد. و از تو مي خواهد كه تو او را ببخشي . شوهر گفت كه من از طرف خودم او را حلال كردم . بداخلاقي ها براي خودمان فشار ايجاد مي كند . سعد معاذ با آن عظمت از فشار قبر بخاطر بد اخلاقي رهايي پيدا نكرد . مدت فشار قبر ممكن است كه براي بعضي ها مدتها طول بكشد . در روايات داريم كه اين فشار براي مومنين كفاره ي گناهانشان است تا دلبستگي اش را به دنيا از دست بدهد يا اگرآلودگي داشته پاك بشود. اين بستگي به تعلق و گناهان او دارد . پس اين مدت بستگي به افراد دارد. عامل بعدي اسراف كردن نعمت هاي خداست . در روايت داريم كه از ضايع كردن نعمت ، فشار قبر بوجود مي آيد . عامل ديگر فشار قبر سبك شمردن نماز است .

ص: 680

سبك شمردن نماز از نماز نخواندن شروع مي شود . كسي كه نماز نمي خواند آنرا سبك شمرده و به آن اهانت كرده است . حالا ممكن است كه فردي يكي در ميان نماز مي خواند و اين هم بي اهميتي به نماز است . بعضي ها به وقت نماز بي اعتنا هستند و آنرا جدي نمي گيرند . حتي كساني كه سعي نمي كنند كه در نماز حضور قلب داشته باشند و حواس شان به نماز باشد جزو كساني هستنتد كه نماز را سبك مي شمارند . البته مصداق مهم سبك شمردن نماز همان است كه يكي درميان نماز مي خواند كه گاهي در وقت مي خواند و گاهي خارج از وقت مي خواند . در جلد هشتاد و سه بحارالانوار حضرت زهرا از پدرش سوال كرد كسي كه نماز را سبك مي شمارد چه عقوبتي دارد ؟ پيامبر فرمودند كه پانزده عقوبت شامل اين فرد مي شود . از اين پانزده عقوبت شش تاي آن در دنيا و سه تاي آن را در عالم برزخ و سه تاي آنرا در قيامت مي بيند . از شش عقوبتي كه فرد در دنيا مي بيند يكي اين است كه عمرش بي بركت مي شود ، نه خاصيتي براي خودش دارد و نه خاصيتي براي ديگران دارد . ديگر اينكه رزقش بي بركت مي شود. چه بسا فرد خيلي براي كار بدود ولي كفاف زندگي اش در نمي آيد. ديگر اينكه محو شدن سيما و چهره ي صالحين را از دست مي دهد . ديگر اينكه اعمالش بي نتيجه مي ماند . و در كارش گره

ص: 681

افتاده است . ديگر اينكه دعاي او قبول نمي شود و مشمول دعاي صالحين هم نمي شود. كسي كه به خدا بي اعتنايي مي كند خدا هم به او بي اعتنا مي شود. سه چيز هنگام مرگ يكي اين است كه مرگش با ذلت ،خواري ، گرسنگي و تشنگي خواهد بود . سه چيزي كه در برزخ نصيب او خواهد شد يكي فشار قبر است ، ملكي او راعذاب مي كند و قبر و منزل تاريكي خواهد داشت . سه چيزي كه در قيامت نصيب او مي شود اين است كه در محشر او را وارانه مي كشند . ديگر اينكه از او محاسبه ي شديدي مي شود و ديگري اينكه خدا به او نگاه نمي كند و در قيامت اين بالاترين غذاب است . عوامل ديگري كه باعث فشار قبر مي شود بي مبالاتي نسبت به نجاست است . در رويات داريم كه يك سوم فشار قبر بخاطر اهميت ندادن به نجاسات است . ما نمي خواهيم بگوييم كه شما دچار افراط و وسواس بشويد. اما از آن طرف هم تفريط نكنيم و به نجاسات ظاهري مثل خون و ادرار و چه به نجاسات باطني مثل كسي كه جنابت دارد و بايد غسل بكند حتي اگر ظاهر را هم تميز بكند باز بايد با غسل درونش را هم پاكيزه بكند .

سوال – آيا مي شود كاري بكنيم كه فشار قبر از ما برداشته بشود يا كم بشود ؟

پاسخ – در روايات ما از چندين عامل صحبت شده است . بعضي از اين عوامل را ما در بحث رفع وحشت قبر گفته ايم

ص: 682

.مثل صدقه ي شب اول قبر ، نماز ليلة الدفن و قرآن خواندن بخصوص سوره ي ساسين و ملك . اگر كسي هر شب قبل از خواب سوره تكاثر را بخواند ذاب قبر برداشته مي شود ، مداومت بر خواندن سوره ي زخرف باعث مي شود كه عذاب قبر برداشته بشود . عامل ديگر جريرتين است كه همراه مرده گذاشته مي شود كه عذاب قبر را كم مي كند . عامل ديگر اينكه اگر كسي بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه از دنيا برود عذاب قبر او برداشته مي شود . زمان مردن دست ما نيست . اموري كه رفع فشار قبر مي كند تفضلات الهي است و اعمال آن فردي كه از دنيا رفته نيست . قرآن خواندن يا جريرتين همراه مرده گذاشتن ،دست فرد مرده انيست و همه ي اينها تفضل الهي است و چون خدا بنايش بر رحمت است . آب پاشيدن بر روي قبر ميت مخصوصا وقتي او را قبر مي كنند و تا وقتي تازه باشد عذاب از او برداشته مي شود و دفن كردن در نجف همين طور است . اينها دست ميت نبوده است ولي خيرش به مرده مي رسد . تفضلات الهي حكيمانه است. خدا كسي را غير حكيمانه مورد رحمت قرار نمي دهد كه شب جمعه از دنيا برود . خدا كسي را مورد رحمت قرار مي دهد كه يك صلاحيت حداقلي از رحمت خدا را داشته باشد . سعدمعاذ با اينكه پيامبر او را تشييع كرد و آب هم روي قبرش پاشيدند ولي باز بخاطر اخلاق بدش عذاب قبر داشت .هارون الرشيد در مشهد كنار

ص: 683

امام رضا (ع) دفن است ولي اين از او دفع عذاب نمي كند. پس براي جذب رحمت بايد يك صلاحيت حداقلي باشد . صلاحيت حداقلي يعني اينكه حق الناس برگردنش نباشد . اگر كسي اين را مراعات كرده است و كمي حق الناس برگردنش هست اينها مي تواند به او كمك كند. پس حق الناس عمده به گردن نداشتن شرط است . يكي ديگر از عوامل كه باعث كم شدن فشار قبر مي شود خواندن نماز شب است . امام رضا (ع) فرمود كه اگر كسي نماز شب بخواند از عذاب قبر نجات پيدا مي كند ،عمرش طولاني مي شود و روزي اش زياد مي شود . مرحوم بحرالعلوم كه به تعبيري از رفقاي امام زمان (ع)بود ، چند روزي به كلاس درس نيامد و شاگردان از او پرسيدند كه چرا درس را تعطيل كرديد؟ ايشان فرمودند كه چند شب قبل من نيمه شب بيرون آمدم و ديدم كه چراغ خانه هايتان خاموش است و صداي گريه و مناجات از خانه هاي تان نمي آيد ،من براي چه كسي درس بدهم ؟ كساني كه اهل نماز شب نيستند علم به چه دردشان مي خورد. بزرگان مي گفتند كه اگر كسي به جايي رسيد با درك شب و سحر رسيد . در اين ماه كه بستر نماز شب فراهم است آنرا غنيمت بشماريم .

90-05-09

90/5/9

سوال – سوال هاي قبر چيست و چه زماني آنرا از ما مي پرسند ؟

پاسخ – يكي از مباحثي كه مربوط به برزخ و زندگي پس از مرگ است بحث سوال قبر است و از مسلمات معارف ديني ما

ص: 684

است . در زيارت آل ياسين كه يكي از زيارت هاي مربوط به حضرت ولي عصر است و روي خواندن آن هم تاكيد شده داريم كه اين سوال نكير و منكر سوال حقي است و واقعيت دارد . در روايتي از امام صادق (ع ) داريم كه اگر كسي اين سه چيز را انكار بكند از ما شيعيان نيست ، يكي معراج پيامبر و يكي سوال قبر و يكي شفاعت اهل بيت . سوال قبر يكي از عقايدشان همه ي شيعيان است . در روايات بسيار زيادي چگونگي سوال قبر موشكافي شده است و بسياري از مباحث در آن مطرح شده است . روايتي از پيامبر است كه مي فرمايد : خدا دو تا فرشته دارد كه به آنها منكر و نكير مي گويند ، وارد بر ميت مي شوند و از او سوال مي كنند . شايد علت اين كه به آنها نكر مي گويند اين است كه آنها ناشناخته هستند و فرد بواسطه ي آنها چيزي نمي فهمد . در بعضي از روايات داريم كه ورود اين دو ملك براي همه به يك شكل نيست . افرادي كه اهل معصيت هستند اينها به شكل عبوس بر آنها وارد مي شوند كه نكير و منكر هستند . براي مومنين اين دو ملك بنام مبشير و بشير هستند كه بشارت مي دهند و برخورد بسيار ملايمي دارند . در جلد سوم كافي داريم كه ابو بصير از امام صادق (ع) سوال كرد كه اين دو ملك براي مومن و كافر به يك شكل مي آيند ؟ ايشان فرمودند : خير به يك شكل نمي آيند

ص: 685

. دردعاي ماه رجب داشتيم كه خدايا من را از سوال برزخ نجات بده ، از من نكير و منكر را دور بكن و بشير و مبشر را براي من بفرست كه اينها با چهره هاي باز و بشارت دهنده هستند . در مورد زمان سوال قبر در روايات پاسخ داده شده است . در همان ابتداي ورود به عالم برزخ اين دو ملك مي آيند و تعيين تكليف مي كنند . عالم برزخ يعني عالم قبر . بعد از مرگ با بدن دنيايي كاري ندارند . شخص ميت ساعتها و روزهاي اوليه هنوز نمي تواند بين عالم دنيا و عالمي كه وارد آن شده است فرق بگذارد . و هنوز نمي فهمد كه از اين دنيا بيرون رفته است و گمانش اين است كه هنوز در اين دنيا است . پيامبر مي فرمايد وقتي شخص را در قبر مي گذارند ، وقتي صداي كفش كساني كه دارند مي روند مي شنود ، دو ملك مي آيند ، يعني اين دو ملك اين قدر سريع مي آيند . روايتي در نهج البلاغه است كه مي فرمايد : وقتي تشيع كنندگان رفتند و كساني كه گريه مي كردند برگشتند ، اين فرد را مي نشانند و از او سوال مي كنند و اين قدر اين سوال ناگهاني است و شخص از دنيا رفته ترس رد شدن از اين امتحان را دارد كه سوال را به آرامي جواب مي دهد . روايتي داريم كه شخصي كه از دنيا رفته را دو تا تلقين بكنيد ، يكي وقتي او را در قبر مي گذارند و يكي هم بعد

ص: 686

از دفن كه پوشانيده شد تلقين بكنيد و امام صادق (ع) مي فرمايد كه وقتي تلقين دوم را مي كنيد نكير و منكر مي گويند كه او را تلقين كردند پس برويم . پس همان موقعي كه شخص را تلقين مي كنند اين دو فرشته مي آيند . نكير و منكر به يكديگر مي گويند كه آن حجتي كه بايد همراه اين متوفا باشد به او تلقين شد ، برويم . آقاي حائري يزدي كه مرجع تقليد بيست و شش سال پيش بود ، يكي از دوستانشان فوت كرده بودند و ايشان وارد قبر شدند و كمي طول كشيد .از ايشان سوال كردند كه چرا اين قدر طول داديد؟ ايشان گفتند كه مي خواستم نكيرين كه آمدند بشنوم كه درست جواب داده است و خيالم راحت بشود . پس زمان سوال قبر همان اول ورود به عالم برزخ است . بخاطر همين گفتيم كه وقتي همه قبرستان را ترك مي كنند عده اي در كنار قبر بمانند و دعا و تلقين بخوانند كه اينها بسيار براي او موثر و مفيد است .

سوال – با توجه به اينكه ما بايد در روز قيامت هم اين سوالها را پاسخ بدهيم ، چه لزومي دارد كه در برزخ هم اين سوالات پاسخ بدهيم ؟

پاسخ – ما يك سوال در عالم برزخ داريم و يك سوال هم در عالم قيامت داريم . سوالاتي كه در عالم برزخ مي شود يك بازجويي اوليه است كه سوال از كليات و اصول عقايد و بعضي از اصول اعمال است ولي در قيامت از ريز و درشت عقايد اخلاقيات سوال مي

ص: 687

كنند . مثلا در برزخ از اصل نماز سوال مي كنند كه آيا نماز مي خواندي يا خيراما در قيامت مي پرسند كه فلان نمازي كه خواندي نيت تو چه بود و آيا لباس تو غصبي يود يا خير ؟ قرائت و ركوع و سجود تو درست بوده است يا خير ؟ جز به جز سوال مي كنند . در برزخ كليات عقايد را سوال مي كنند .يعني آن چيزي كه محور اصلي تشكيل شخصيت انسان است . اصلي ترين عنصري كه شخصيت انسان را و جهت گيري و مسير زندگي دنيايي انسان را تشكيل مي دهد باورها وعقايد او هست كه آيا عقايد كلي در زندگي را باور دارد يا ندارد. اين اوليه و مهمترين عنصر تشكيل دهنده ي شخصيت فرد است . درست است كه اخلاقيات و رفتارهاي انسان هم در شخصيت او اثرگذار است اما مهمترين عنصر تشكيل دهنده ي شخصيت عقايد است و لذا از آنها سوال مي كنند . مي پرسند كه معبود تو در اين عالم كه بود ؟ دين تو چه بود ؟ پيامبر و امام تو كه بود ؟ و از يك تعداد محدود اعمالي كه آن اعمال شاهد اعتقادات هستند . مثل نماز، روزه ،خمس ، حج . از انجام اين اعمال سوال مي كنند و ديگر اينكه مي پرسند كسب و درآمد تو از چه راهي بوده است حلال يا حرام ؟جواني و عمر خودت را در چه راهي مصرف كرده اي ؟ حالا چرا از اين اعمال مي پرسند؟ چون اين اعمال اصلي ترين اعمالي است كه شاهد بر صدق اعتقادات است . اگر

ص: 688

من بگويم كه من خدا را قبول دارم و اعتقادات را دارم ، بعد مي گويند نشانه ي تو كه نماز است كجاست ؟ تو كه مي گويي امام و پيامبر را قبول دارم چرا سهم امام را غصب كردي ؟ خمس ندادي ؟ چرا درآمد خودت را از هر راهي درآوردي ؟ چرا عمرت را به بطالت گذراندي و در راه معصيت خدا گذراندي ؟ پس از جزئيات نمي پرسد. اين سوالات مثل سوالات امتحاني پرسيده نمي شود كه وقتي براي آن بگذارند . ملائك خيلي راحت آنها را از فرد در مي آورند . داريم كه اگر سوال را سربلند جواب داد نتيجه اش اين مي شود كه عالم برزخ گشايش پيدا مي كند و دري از بهشت به او باز مي كنند . يعني از آن باغ ، يك باغچه اي به او مي دهند ، يك جلوه اي از بهشت قيامتي به او مي دهند كه در اين مدت راحت باشد. اما كسي كه از اين سوالات رد شد نتيجه اش اين مي شود كه يك دري از جهنم را براي او باز مي كنند . بايد تكليف فرد از همان قدم اول روشن بشود ،پس سوال قبر از همان ابتداي ورو به برزخ است . ما سرگرداني نداريم .

سوال – آيا همه انسانها سوال قبر را دارند ؟

پاسخ – مي گويند كه كسي وصيت كرده بود كه وقتي من مردم من را با يك كفن كهنه بپوشانيد كه وقتي نكير و منكر آمدند گمان كنند كه من مرده ي قديمي هستم و قبلا از من سوال كرده اند

ص: 689

. سوال قبر را از همه مي پرسند منتها از همه ي كساني كه در دنيا يك موضع اعتقادي يا ضد اعتقادي داشته اند . هر كسي كه در دنيا آنقدر آگاهي و فهم داشته كه براي خودش موضعي انتخاب بكند .حالا يا اين موضع درست ديني و اعتقادي است كه ما به آن مومن مي گوييم يا يك موضع ضددين است كه ما به آن كافر مي گوييم . از اين دو دسته سوال قبر مي شود . داريم كه سوال نمي شود مگر از كساني كه در طريق ثبيت دين يا در طريق تثبيت كفر بوده اند . اما دو دسته هستند كه سوال قبر ندارد . يك دسته كساني كه شان شان بالاتر از اين است كه از آنها سوال بپرسند ، مثل انبياء و امامان . بي معنا است كه از پيامبر بپرسند كه پيامبر تو كيست . آنها امتحان شان را در دنيا پس داده اند . پيامبر خودش دين و كتاب را آورده است .همچنين از شهدا هم سوال نمي شود . پيامبر فرمود : شهيد در قبر مورد سوال قرار نمي گيرد . پرسيدند كه چرا از مومنين سوال مي كنند ولي از شهدا سوال نمي كنند. پيامبر فرمود: همين كه او به زير تيغ شمشير بخاطر خدا رفت ، آن بالاترين امتحان براي شهيد است . عزيزي است كه دو چشم و دو دستش را براي خدا داده است. ايشان مي گفتند كه من زمان جنگ آرپيچي زن بودم . يكي از دوستان ما كه مجروح هم بود نزديك تانگ شد تا موشك بزند ولي موشك به

ص: 690

تانك اصابت نكرد . تانك از روي بدن او رد شد و من گوشت هاي بدن او را مي ديدم كه به اطراف پرت مي شد. من خودم را به بالين او رساندم . وقتي آخرين نفس هايش را مي كشيد مي گفت كه خدايا از من راضي شدي ؟ كسي كه اين جوري جانش را داده است و عملا اعتقادش را نشان داده ديگر احتياجي به سوال ندارد . يك دسته ي ديگر شان شان پايين تر از اين است كه از آنها سوال بشود . مثلا كساني كه درفرهنگ ديني ما مستضعف فرهنگي و فكري شمرده شده اند . يا در دنيا به حد رشد فكر نرسيده اند كه ايمان داشته باشند يا نداشته باشند مثل بچه ها يا ديوانگان كه تكليفي ندارند . كه اينها نه جزو مومن و نه جزو كافر به حساب مي آيند . يا كساني كه انسانهاي بالغي هستند كه حجت بر آنها تمام نشده است . كساني كه دين حق به آنها عرضه نشده است چه بسا اگر دين حق به آنها عرضه بشود آنها هيچ انكاري ندارند . اين جور افراد نه مومن هستند نه كافر . فردي كه اطلاعات در اختيار او قرار نگرفته است . يك وقت اطلاعات هست و ما بايد تحقيق بكنيم و اگر اين كار رانكنيم ما مقصر هستيم ولي يك موقع اصلا به فرد صدايي نرسيده است و مقصر نيست . ممكن است كه پيرو ديني بوده است و احتمال نمي داده كه اسلام دين حقي است كه برود سوال بكند. اين جور افراد كه دست رسي به حق نداشته

ص: 691

اند و حجت بر آنها تمام نشده است ، مستضعف نام دارند . رحمت خدا وسيع تر از اين است كه كساني كه حجت بر آنها تمام نشده عذاب بكند . به تعبير قرآن امر آنها به خداواگذار شده است . و خدا خودش مي داند كه با آنها چه رفتاري بكند. چيزي كه از آيه بر مي آيد اين است كه آنها مورد عفو خدا واقع مي شوند . در آيه ي متسضعفين مي فرمايد كه اميد است كه عفو خدا شامل حال آنها بشود. پس اين دو دسته سوال قبر ندارند .

سوال – سوره مريم آيات 39 تا 51 را توضيح بدهيد .

پاسخ – در اين آيه ي سي و نه خدا از روز حسرت نام مي برد ، روزي كه كار به پايان رسيده است . يك عده اي در غفلت هستند و به ايمان نمي رسند . آن روز حسرت بالايي است . يكي از اسامي روز قيامت يوم الحسرة است . پيامبر فرمود : به ازاي هر روز زندگي انسان بيست و چها رتا مخزن براي انسان در روز قيامت باز مي شود . وقتي در يك جعبه را باز مي كنند براي شخص مومن آنچنان نور و سروري و هديه اي است كه بقدري خوشحال مي شود كه اگر اين سرور و خوشخالي را در اهل جهنم توزيع بكنند مقداري از عذاب شان كاسته مي شود . وقتي يكي از اين خزانه ها را باز مي كنند بقدري وحشت و ظلمت وغم در آن است و آن ساعتي است كه در آن معصيت كرده است كه شخص

ص: 692

دچار عذاب مي شود كه اگر اين عذاب و ناراحتي را در بين اهل بهشت توزيع بكنند از خوشحالي آنها كم مي شود. يك خزانه را براي فرد باز مي كنند كه خالي است و فرد بقدري حسرت مي خورد كه اين حسرت براي فردي قاب درك نيست . اين يعني ساعتي كه فرد در دنيا از دست داده و نتوانسته كار مفيدي انجام بدهد . لذا اين ساعتها را غنيمت بشماريد .

سوال – با اينكه ما سوالات روز برزخ را مي دانيم چرا نمي توانيم آنها را پاسخ بدهيم و پاسخ دادن به آنها سخت است ؟

پاسخ – به ظاهر اين سوالات ساده است و پاسخ آن هم ساده است . چون ما اين سوالات را با سوالات دنيايي مقايسه مي كنيم . دردنيا وقتي از ما امتحان مي گيرند يا مسابقه اي هست از محفوظات ذهني ما مي پرسند . اگر كسي از قبل مطالبي را حفظ كرده مي تواند اينها را جواب بدهد . ما فكر مي كنيم كه سوالاتي كه در برزخ مي پرسند مثل سوال دنيايي است كه در محفوظات ما هست و جواب آن ساده است . در حاليكه ما نبايد سوال كردن دنيايي را با سوال كردن برزخي مقايسه بكنيم . سوالات برزخي از محفوظات ذهني نيست بلكه از باورهاي قلبي است يعني وقتي ملائكه سوال مي كنند عقايد و باورها را واكاوي مي كنند . بخاطر همين اينجا كار سخت مي شود. در اينجا لازم نيست كه ذهن كار بكند قلب بايد باورهايشا را رو بياورد . قلب بايدباورهاي محكمي داشته باشد كه وقتي سوال

ص: 693

كردند بتواند قلبا اعتقاد خودش را به آنها برساند و آنها مي فهمند كه تو به رب اعتقاد داري يا خير . فيض كاشاني مي گويد كه افرادي هستند كه قرن ها اسم پيامبر را فراموش مي كنند و يادشان نمي آيد . اين نشان مي دهد كه عقايد و باور به پيامبر در قلب شان نفوذ نكرده است . سوالات قبر را از بدن ظاهري و گوشتي نمي پرسند . سوالات را از باطن مي پرسند و در باطن دروغ نيست . در اين دنيا مي توان به ظاهر دروغ گفت ولي در برزخ ظاهر كنار رفته و دروغ معنا ندارد . مي پرسند كه در دنيا رب تو و معبود تو چه كسي بوده است ؟ كسي كه در دنيا معبودش مال و ثروتش بوده است ، مي گويد شيطان است . آنها خودشان درمي يابند و احتياج به گفتن نيست . اين عقيده و باطن مخفي نيست و رو است . اما كسي كه در دنيا معبود و هدفش خدا بوده است و باورش در دنيا اين بوده است ، وقتي از او مي پرسند امام تو كه بود ، چون در دنيا از علي و آل او تبعيت كرده است نام امامش را مي گويد ولي كسي كه دردنيا هر كاري خواسته كرده و از امام تبعيت نكرده است ، وقتي از او مي پرسند كه امام تو كه بوده است مي گويد : نفس من بوده است . چيزي كه به درد برزخ مي خورد عقايد و باورهاي قلبي است . قلب بايد خدا را بعنوان معبود باور كرده باشد

ص: 694

، امام را بعنوان يك جلودار قبول كرده باشد . در بعضي از روايات از اين دو فرشته بعنوان كسي كه خالص را از ناخالص جدا مي كند نام برده شده است يعني وقتي آنها واكاوي مي كنند قلب خالص از ناخالص را جدا مي كنند. اينها بسته به باورهايي دارد كه در دنيا براي خودمان تثبيت كرده ايم و واقعا در قلب مان نفوذ كرده است . كساني كه اين اعتقادات در قلب شان نفوذ كرده است و با نماز و روزه اعتقادات را تثبيت كرده اند ، آنها آنجا كاملا جوابگو هستند .

سوال – آيا مي شود كاري كرد كه ما پاسخ اين سوالات را براحتي بدهيم ؟

پاسخ – امام سجاد (ع) هر جمعه در مسجد النبي در مدينه موعظه مي كرد . در كتاب بحار جلد ششم داريم كه مي فرمايد : بعد از اين كه از خدا و پيامبر سوال مي كنند ، به هوش باش و به خودت فكر كن ، قبل از اينكه از تو سوال كنند دراين دنيا آماده باش . آمادگي اين امتحان به اين صورت نيست كه محفوظات ذهني مان را زياد كنيم يا كتاب بخوانيم كه جواب بدهيم بلكه بايد اعتقادات و باورهاي مان را در اين دنيا تقويت كنيم . وقتي بحران هاي زندگي به سراغ من مي آيد بحران هاي مالي ، سياسي ، جنسي و خانوادگي ، دست از اعتقادم برندارم و با كوچكترين مشكل با خدا قهر نكنم و نمازم را ترك نكنم . با بالا و پايين شدن مد دست از حجابم برندارم . با يك تغيير در

ص: 695

زندگي تمام عقايدم را دور نريزم . وقتي درا ينجا در باورهايم ثابت قدم هست در آنجا با غرش ملائكه ( در روايت داريم كه صداي اين دو ملك مثل غرش رعد است ) شخص نمي ترسد . زيرا در بحران هاي زندگي اعتقادش را نگه داشته است. حالا چطور باورهاي مان را تقويت كنيم كه بتوانيم پاسخ سوالات قبر را درست بدهيم . جواب سوالات ما باورهاست . قرآن مي فرمايد : اگر مي خواهي باورهايت قوي بشود بايد طبق باورهايت عمل بكني . من اگر طبق اعتقاداتم عمل بكنم در زندگي كسب و كار و ... اينها باورهاي من را تقويت مي كند. موقع نماز وقتي كارم را رها مي كنم و به سراغ نماز مي آيم ، اين باعث مي شود كه اعتقادات من محكم بشود . وقتي دلم مي خواهد هر جوري كاسبي بكنم ولي دلم را كنار مي گذارم و آنچيزي را كه خدا مي خواهد رفتار مي كنم اين باعث مي شود كه اعتقادات من قوي بشود . هر عملي برخلاف اعتقادات مثل موريانه اي است كه از درون اعتقادات ما را پوك مي كند . هر معصيت بند ارتباط با خدا را قطع مي كند . پس آن چيزي كه اعتقادات را تثبيت مي كند عمل بر طبق بندگي و دستورات الهي است . كسي كه در اين دنيا سعي اش را كرده است اگر در آن دنيا كم بياورد ائمه دست او را مي گيرند . روايتي از امام صادق (ع ) داريم كه در قبر از پنج چيز مي پرسند : از نماز ، روزه ،

ص: 696

حج ، زكات و ولايت . ولايت اهل بيت كناري مي ايستد و مي گويد هر جا شما كم آورديد من آنرا تكميل مي كنم . هر نقصي كه بر شما وارد شد من آنرا تمام مي كنم . مرحوم آيت الله حائري عاشق امام رضا (ع) بود . گاهي ايشان براي رفتن به مشهد بليط اتوبوس گيرش نمي آمد و اين پيرمرد روي پيت حلبي مي نشستند و به مشهد مي رفتند . مدتي هم كه در مشهد بود در حرم مي ماند . در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرين بار كه ايشان به مشهد رفته بودند مي گفتند كه امام رضا (ع) فرموده كه تو ديگر نيا ، نوبت ماست . ايشان مي گفت كه من فهميدم كه اين آخرين باري است كه به زيارت مي روم . مرحوم آيت الله مرعشي نجفي با آيت الله حائري با هم قراري گذاشته بودند كه هر كدام كه از دنيا بروند به يكديگر خبري بدهند . آيتالله حائري زودتر ازدنيا رفتند . آيت الله نجفي در حالتي ايشان را ديد و ايشان گفتند كه وقتي من از دنيا رفتم دو ملك براي سوال قبر آمدند كه من خيلي ترسيدم كه در عمرم اينقدر نترسيده بودم . يك دفعه يك صداي دلنوازي از پشت گفت كه نترس . با نزديك ترين شدن اين صدا ، اين دو ملك رفتند . وقتي چهره را ديدم پرسيدم شما چه كسي هستيد ؟ گفت : يك بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم ، شصت و نه بار ديگر به ملاقات تو

ص: 697

مي آيم . اين كمكي ها براي كسي است كه اعمالي انجام داده و يك جايي كم آورده است .

سوال - يك تحفه اي در طليعه ي ماه مبارك رمضان به ما بدهيد تا قدر لحطات خودمان را بدانيم .

پاسخ – شما اين ماه مبارك رمضان را يك بستر مناسبي براي تقويت باورها قرار بدهيد . يكي از اين چيزهايي كه باورها را تقويت مي كند درك سحر است . خدا در سحر گنجي گذاشته است . در قرآن خدا مي فرمايد كه كسي نمي داند كه در اين سحر من چه چيزي برايشان مخفي كرده ام . امام حسن عسگري (ع) فرمود : راه رسيدن به خدا يك راه بي نهايت است كه يك مركبي مي خواهد كه بهترين مركب شب و سحر است . از شب استفاده كنيد . بخاطر همين براي پيامبر درك سحر و شب زنده داري واجب بود . وقتي حضرت علي (ع) مي خواست آخرين اذان صبحش را بگويد به فجر نگاهي كرد كه فجر يك شب چشم او را خفته نديده بود و او هميشه بيدار بود . ما مي توانيم سه ركعت نماز شب را در اين سحرهاي ماه رمضان بخوانيم .

90-05-02

2/5/90

سوال- چكار كنيم كه در روز قيامت برهنه محشور نشويم ؟

پاسخ – مسئله ي عريان بودن در قيامت و نه در برزخ در روايات بسيار زيادي مطرح شده است . در روايتي داريم كه يكي از همسران پيامبر همين سوال را از پيامبر اكرم (ص) پرسيد . پيغمبر (ص) فرمود: آنجا هر كسي به فكر خود است و وحشت بسياري وجود

ص: 698

دارد . اين مسئله آنقدر افراد را از يكديگر باز مي دارد كه مانند نظام دنيا چشم چراني و نگاه وجود ندارد . اما نكته ي مهمتر اين است كه در روايات داريم كه شيعيان و مومنين خالص كه ولايت اهل بيت (ع) را دارند مستور هستند . در روايتي از پيامبر اكرم (ص) است كه فرمود: شيعيان علي (ع) كساني هستند كه با لباس هاي سفيد در قيامت از قبر ها برانگيخته مي شوند . اين لباس هاي سفيد يا همان كفن ها است ويا اينكه به قدري نور آنها را فرا گرفته كه بدن آنها قابل ديدن نيست . درروايت ديگري از امام صادق (ع) داريم كه شيعيان ما از قبور برانگيخته مي شوند در حالي كه بدن آنها مستور و پوشيده هستند . بنابراين بايد ولايت خود نسبت به اهل بيت (ع) را تقويت كنيم و جزو همين شيعياني باشيم كه مستور هستند .

سوال – شب اول قبر چيست ؟ در شب اول قبر چه اتفاقي مي افتد كه همه ازآن وحشت دارند ؟ آيا اصولاً در آن زمان شب و روز مفهومي دارد يا خير؟

پاسخ – هر مسلمان معتقدي مي داند كه در آينده ي دور يا نزديك با چنين شبي روبرو خواهد بود . ما در روايات داريم كه كلمه ي قبر همان عالم برزخ است . اين قبري كه حفره اي است در قبرستان و بدن مادي را در داخل آن قرار مي دهند . ديگر با اين بدن دنيايي كاري ندارند و نظام دنيا برچيده مي شود . يك نظام كامل تري بعنوان عالم برزخ افتتاح

ص: 699

مي شود . و با اين بدن تا قيامت كاري نيست . بنابراين اگر گفته مي شود فشار قبر ، سوال اول قبر، وحشت قبر و تعبيراتي از اين قبيل ، مراد برزخ است . از همان زمان مرگ كه فرد از عالم دنيا مفارقت مي كند و روح از بدن جدا مي شود شخص وارد برزخ مي شود . از امام صادق (ع) سوال كردند كه برزخ چيست فرمود: برزخ همان قبر است ، از هنگام مرگ تا قيامت . اين فاصله ي زماني از زمان مرگ تا قيامت ، زندگي برزخي است . آن ساعات اوليه اي كه روح از بدن مفارقت كرده و جدا مي شود ، ساعات عجيبي است . و حتي روزهاي اوليه كه روح انسان از بدن جدا شده و فرد مي ميرد روزهاي عجيبي است . از اين جهت كه در عين حالي كه شخص از دنيا رفته هنوز به اين خاطر كه انس با آن عالم و موجودات برزخي نگرفته و سالها با اين بدن و نظام دنيوي انس گرفته ، آنچنان تحير و سردرگمي و ابهامي دارد كه درست نمي تواند دريابد كه كيست . يعني هنوز فكر مي كند همان بدن خاكي است كه در داخل حفره مي گذارند . با اينكه از آن بدن جدا شده اما به اين خاطر كه درست خود را نيافته گمان مي كند كه همان بدن است . بايد زمان بگذرد تا كم كم با عالم برزخ انس پيدا كرده و از اين عالم دنيا دور شده و بداند كه ديگر جدا شده است . در دين و توصيه

ص: 700

هاي ديني ما اكيداً گفته شده كه مراعات حالات اوليه ي ميت را بكنيد . كه او خود را بيابد و در درك آن حالات و رفع سردرگمي و گيجي او را كمك بدهيد . توصيه هاي ديني چقدر زيبا شما را پيش برده تا آن ميت بتواند خود را بيابد و درك كند كه كجا است . در قدم اول گفته شده كه هنگام غسل آب داغ بر روي فرد نريخته و ادب بدن را حفظ كنيد. در روايت داريم كه با او مدارا كرده و مهربان باشيد. چون شخص ميت در آن جا حضور داشته و گمان مي كند كه همان بدن است . چه بسا زماني كه مي خواهند او را چپ و راست كنند اذيت مي شود . او مانند تنه ي درخت نيست كه هركاري خواستند بكنند و آب داغ بر روي او بريزند . در روايتي از پيامبر اكرم (ص) است كه خدا غضب مي كند بر كسي كه با مومن ضعيفي مدارا نمي كند . اين ميت الان مومن ضعيف است و دست او از همه جا كوتاه بوده و كاري از او بر نمي آيد بنابراين بايد مراعات او را كرد . درقدم بعدي گفته شده وقتي او را تشييع مي كنيد و به سمت قبر مي بريد، آهسته آهسته ببريد . با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نكنيد . چون او هنوز خود را نيافته و خيلي سخت است كه بدن او وارد حفره شود . امام صادق(ع) در روايتي فرمود كه ميت را در چند قدمي قبر بر روي زمين بگذاريد ،

ص: 701

چند لحظه صبر كنيد . بعد بلند كنيد و يك مقدار جلوتر ببريد ، براي بار دوم بر روي زمين بگذاريد . باز يك مقدار جلوتر ببريد و براي بار سوم همين كاررا تكرار كنيد . در آخر در كنار قبر بر روي زمين بگذاريد ، چون قبر وحشت هاي زيادي دارد . بگذاريد آمادگي پيدا كند . براي بار چهارم او را بلند كنيد و بدن را وارد قبر كنيد . چقدر خوب است افرادي كه اين آداب را مي دانند و مي خواهند اين كارها را بكنند در موقع دفن زيارت عاشورا بخوانند . يا صداي قرآن و ذكر و صلوات بلند شود . ما نمي دانيم ارتباط آن چيست ولي فقط مي دانيم كه ذكر به ميت كمك مي كند كه زودتر خود را بيابد. در قدم سوم گفته شده كه وقتي او را داخل قبر مي گذاريد تلقين همراه با تكان دادن بكنيد . يعني شخصي كه وارد قبر مي شود ميت را تكان داده و به او تفهيم كند كه كجا است . به او بگويد توجه داشته باش ، حواس خود را جمع كن و نترس . وقتي كه دو ملك مي آيند و از تو سوال مي كنند به آنها اين جواب ها را بده . چون ميت گيج است فوق العاده اين مسائل به درد او مي خورد . در قدم چهارم گفته شده كه وقتي روي قبر را پوشاندند ، نزديكان ميت كه او در زمان حيات با آنها انس داشته و صداي آنها براي او آشنا است در كنار او بمانند . يك بار ديگر

ص: 702

از روي قبر و در قسمت بالاي سر او را تلقين كنند . حضرت زهرا(س) در وصيت خود به اميرالمومنين (ع) فرمودند كه بعد از مرگ من بالاي سر من بنشين . بدرستي كه اين ساعتي است كه ميت نياز دارد كه افراد زنده يك انسي با او داشته باشند . يك دفعه نرفته و او را تنها نگذارند . متأسفانه گاهي اوقات در اين زمان برخي از افراد به زور بستگان ميت را از سر قبر دور مي كنند . درست است كه امكان دارد برخي از بستگان خيلي بي تابي كنند ولي اين بي تابي كردن ها در آن زمان بايد به گونه اي باشد كه بيشتر به درد فرد متوفي بخورد . يعني انسان فقط نخواهد كه غم خود را تخليه كند . چند نفر از آشنايان او بمانند و اين تلقينات را انجام دهند . اين كارها قدم به قدم باعث مي شود كه فرد متوفي انس بگيرد . او فريادهايي دارد كه ما نمي شنويم . مرحوم آيت الله انصاري همداني رضوان اله كه استاد شهيد دستغيب بودند مي گفتند يك بار در همدان در حال تشييع شخصي بودند كه من او را با بدن برزخي بالاي جنازه ديدم . البته كسي او را نمي ديد . مي ديدم كه او را به سمت تاريكي عميق و مبهمي مي برند . مي خواست فرياد بزند كه خدايا من را نجات بده اما زبان او به سمت كلمه ي خدا نمي چرخيد . من او را مي شناختم كه فرد بسيار ستمگر و از حكام آن زمان بود . زبان او

ص: 703

به خدا و كمك از خدا خواستن نمي چرخيد . او به مردم التماس مي كرد كه من را نبريد . واقعاً يك حالاتي است كه ما نمي شنويم . بنابراين حالات اوليه ، حالات تحير و ترس است . شب اول قبر همان شبي است كه فرد را دفن كرده اند . عالم برزخ بر خلاف قيامت شب و روز دارد . در قيامت خورشيد و ماه و شب و روز برچيده مي شود . اما در برزخ هنوز شب و روز وجود دارد . در قرآن در رابطه با فرعونيان داريم كه آنها صبح و شام بر آتش عرضه مي شوند . امام صادق (ع) فرمود: اين آيه مربوط به برزخ است كه صبح و شام گفته است ، چون قيامت روز و شب ندارد . در برزخ چون اولين شبي است كه فرد با يك عالم ناشناخته و موجودات ناشناخته برخورد مي كند و شب بودن نيز مزيد بر علت است . آيا كسي مي تواند به سادگي يك شب را در قبرستان بخوابد ؟ معمولاً افراد از اين كار وحشت دارند . حالا اين فرد از يك طرف در عالم نامأنوس و ناشناخته و با ديدن چهره هاي عجيب و غريب از طرف ديگر كه برخي از چهره هاي برزخي بسيار وحشتناك هستند وتنهايي و دلتنگي از كساني كه با آنها مأنوس بوده از طرف سوم، در يك تحير و ترس و اضطراب شديدي فرو مي رود. لذا پيامبراكرم(ص) فرمود: شديدترين ساعات بر ميت شب اول قبر است . اين همان شب اولي است كه او را دفن مي كنند. اما

ص: 704

چون تحيري دارد كه هنوز خود را نيافته و نمي خواهد در آن قبر زندگي كند ترس دارد . البته تعلق روح به بدن تعلق تدبيري نيست به آن معنا كه بدن را مديريت كرده و بتواند حركت كند . اما انسي كه از قبل بوده برقرار است . لذا كساني كه به زيارت قبر متوفي مي آيند، ميت متوجه مي شود و با آنها انس دارد .

سوال – چكار مي توان كرد كه از اين ترس و وحشت كاسته شود ؟

پاسخ – در همين روايتي كه پيامبر(ص) فرمود: سخت ترين ساعات شب اول قبر است . فرمود بر اموات خود رحم كنيد اولاً با صدقه دادن در آن هنگام و بعد اگر نتوانستيد دو ركعت نماز هديه كنيد . اين دوركعت نماز به غير از آن دو ركعت نماز ليلة الدفن است . دو ركعت نماز به كيفيت نماز صبح است كه آن را هديه مي كنيم . پيامبر(ص) در روايتي فرمود: اين دو ركعت نماز كه شما كوچك مي شماريد، نمي دانيد براي او چكار مي كند . و البته نماز ليلة الدفن كه بايد خوانده شود . و از همه مهمتر در اين دنيا انس با خداوند داشته باشيد . يا انيس من لا انيس له كه در تنهايي هاي ما در هميشه ي زندگي و پس از مرگ ، خدا است .

سوال – لطفاً درخصوص آيات 62 تا 74 سوره ي كهف توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين صفحه و صفحه ي بعدا داستان حضرت موسي و خضر كه يكي از داستان هاي بسيار زيبا و پر رمز

ص: 705

و راز قرآني است بيان شده . مرحوم علامه طباطبايي در الميزان فرمودند كه سوره ي كهف براي بيان سه داستان آمده است . يكي داستان موسي و خضر ، يكي داستان اصحاب كهف و سوم داستان ذوالقرنين است كه آنقدر اهميت داشته كه يك سوره براي آن آمده است . اين داستان حضرت موسي و خضر يك داستان به هم پيوسته است كه اگر قرار باشد كل نكات آن بيان شود بايد كل داستان مطرح شود . در آيه ي شصت و پنج و شصت و شش آداب استادي و شاگردي و آداب تعلم و تعليم بيان شده است . آيه ي شصت و پنج ويژگي هاي استاد را بيان مي كند . اينكه استاد كسي است كه بايد عبد باشد . مهمترين خصلت حضرت خضر كه موسي را براي شاگردي او فرستادند تا چيزهايي را به موسي بياموزد عبد بودن او بود . به خاطر همين خصلت او است كه خداوند فرمود: ما رحمت هم به او داده بوديم و علم هم به او داده بوديم . عبوديت درس اصلي است كه بايد محور همه ي درس هاي استاد باشد . حضرت موسي وقتي كه درخواست كرد اجازه مي دهيد يك مدت من از شما استفاده كنم ؟ تعبير حضرت موسي اين است كه اجازه مي دهيد من از علم شما در مسير رشد استفاده كنم ؟ يعني تعلم و يادگيري بايد در مسير رشد باشد . اگر غير از اين باشد تعلم ارزشي ندارد .

كلاً در ارتباط با زندگي برزخي دست ما كوتاه است و تا زماني كه ما به آنجا

ص: 706

نرويم نمي توانيم آن را درك كنيم . مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني نقل مي كنند كه استاد ايشان آيت اله سيد احمد كربلايي كه از عرفا بود زماني كه از دنيا رفت در يك حالتي ايشان را ديد ( ظاهراً در حالت خواب بوده است ) دست ايشان را گرفت و گفت ازآن طرف چه خبر داريد؟ او با يك حالتي دست خود را كشيد و گفت بايد اينجا بيايي تا ببيني چه خبر است . شبيه همين مطلب را نيز مرحوم آيت الله گلپايگاني كه از مراجع بزرگ تقليد و همزمان با آيت الله بروجردي بود نقل مي كنند . ايشان مرحوم ميرزاي نائيني را در حالتي ديد و از ايشان پرسيد از عالم برزخ چه خبر؟ مرحوم نائيني فرمودند : يك چيزي مي گوييم ، يك چيزي مي شنويد و يك چيزي مي شنويم . بايد آن را ببينيد . اين واقعيت مسئله است. اما آن چيزي كه از اهل بيت به ما رسيده و ما به غير از اين سند ديگري نداريم اين است كه بعد از مرگ زندگي برزخي به اين شكل شروع مي شود كه روح كه تا به حال با اين بدن سنگين ، خاكي و گوشتي و استخواني كار مي كرد ، زندگي خود را با يك بدن سبك آغاز مي كند . بدن سبك همان بدن برزخي است كه به آن بدن مثالي هم مي گويند. چون شكل و مثل اين بدن است . از امام صادق (ع) پرسيدند كه بعد از مرگ چطور زندگي مي كنيم ؟ حضرت در يك روايتي فرمودند : در يك

ص: 707

بدن هايي مثل بدن هاي دنيايي . بهترين مثال شبيه همان چيزي است كه در خواب مي بينيم. در خواب بدن گوشتي زير لحاف است و هيچ تحركي ندارد ، اما آن بدن را مي بينيم كه كاملاً فعال است ، حركت مي كند ، مي فهمد ، مي خورد ، مي آشامد ، درد مي كشد و لذت مي برد . البته بدني كه با آن در برزخ هستيم اين بدن كه ما در خواب مي بينيم نيست . هزاران بار متكامل تر از اين بدن است چون بدن در خواب هنوز متعلق به عالم دنيا است . اما بدن برزخي ، ما از عالم دنيا بيرون رفته ايم و به عالم كامل تري رسيده ايم . در روايت ديگري امام صادق(ع) فرمود كه وقتي بعد از مرگ ما وارد عالم برخ مي شويم در يك شكل و قالبي مانند همين قالب دنيا هستيم . پس شكل و صورت دارد اما جرم و سنگيني ندارد . بدن برزخي مي خورد ، مي آشامد ، لذت مي برد و درك و فهم دارد . لذت و عذاب او يا درك و فهم او به مراتب قوي تر از درك و فهم و لذت و عذاب هايي است كه در عالم دنيا مي برد چون كامل تر بوده و حجاب هايي دنيايي برداشته شده است . شخصي از امام صادق (ع) پرسيد كه بعد از مرگ ارواح كجا مي روند ؟ امام صادق (ع) فرمود : ارواح مومنين در يك اتاق هايي مربوط به بهشت برزخي از غذاهاي آنجا مي خورند . از نوشيدني هاي آنجا

ص: 708

مي آشامند . البته خوردن و آشاميدن در بهشت مانند دنيا فقط تأمين غريزه نيست، آنجا قرب مي آورد . در اين دنيا بدن ما نياز دارد و يك تأمين غريزه است . حيوانات نيز مي خورند و مي آشامند . اما در آن جا خوردن براي شخص قرب به همراه مي آورد . بعد حضرت فرمودند : مومنين در برزخ يكديگر را مي بينند ، مي شناسند و با يكديگر انس داشته و مراوده دارند . شخصي كه از دنيا مي رود اگر بهشتي باشد به دور او جمع مي شوند . از او سوال كرده و راجع به فاميل مي پرسند . البته نظام زندگي برزخي اجتماعي نيست و نظام فردي است . زندگي ما در عالم دنيا اجتماعي است . در جامعه همه به يكديگر احتياج داريم. ما به مشاغل مختلف احتياج داريم و به تنهايي نمي توانيم نيازهاي خود را برآورده كنيم . احتياج به نانوا، قصاب ، پزشك و .. داريم . اما آنجا ديگر اينگونه نيست . آنجا زندگي هر نفر فردي است . يعني هر كسي در گرو اخلاقيات ، عقايد و اعمال خود است . زندگي اجتماعي به اين معنا كه به يكديگر وابسته بوده و به هم كمك كنيم وجود ندارد . اما مي تواند به صورت جمعي بوده و در كنار هم جمع شويم و يكديگر را ببينيم . يعني خانواده ها مي توانند يكديگر را ببينند . جزو لذت هاي بهشت برزخي اين است كه افراد يكديگر را ديده و با هم انس بگيرند . اين يك لذتي است كه شامل حال مومن مي

ص: 709

شود . از طرف ديگر شخصي كه دچار جهنم و عذاب برزخي مي شود هم خوردن و آشاميدن دارد اما اين خوردن و آشاميدن براي او عذاب است . درزندگي برزخي تكامل و رشد وجود دارد . اما تكامل برزخي ، تكامل عملي نيست . يعني آنگونه نيست كه ما آنجا بتوانيم اعمال انجام دهيم يعني خيرات كرده ، نماز بخوانيم و بتوانيم كارهاي خود را جبران كنيم . يعني دار عمل و مزرعه همين دنيا است . اما تكامل معرفتي و علمي است . يعني مرحله به مرحله حجاب ها كنار رفته و اسراري براي فرد كشف مي شود . افرادي كه اهل بهشت هستند با ديدن و فهميدن لذت آنها بيشتر مي شود . افرادي كه اهل عذاب هستند ، حسرت و عذاب آنها بيشتر مي شود . در روايتي از امام موسي ابن جعفر(ع) در جلد دوم اصول كافي است كه حضرت به يكي از افرادي كه در كنار ايشان نشسته بودند فرمودند كه دوست داريد در دنيا عمر شما طولاني شود ؟ آن شخص گفت بله. حضرت فرمود به چه دليل؟ گفت خيلي سوره ي قل هو الله احد را دوست دارم و دوست دارم كه اين سوره را زياد بخوانم . امام چند لحظه سكوت كردند و بعد فرمودند: شخصي از مومنين كه از دنيا برود اگر دردنيا قرآن را نياموخته باشد ( البته به شرطي كه براي آموختن كوتاهي نكرده باشد) در عالم قبر به او تعليم مي دهند . بنابراين تعليم و رشد علمي درآنجا وجود دارد . بعد حضرت فرمود : به اين خاطر كه درجه ي

ص: 710

او را بالا ببرند . چون درجات بهشت به اندازه ي آياتي است كه خوانده ايد و بر جان شما نشسته است ، به شما مي گويند بخوانيد و بالا برويد . لذا در آن دنيا به او تعليم مي دهند . دررواياتي است كه بچه ها ي كوچكي كه هنوز بالغ نشده و از دنيا مي روند و يا حتي سقط شده و از دنيا رفته اند در يك روايت است كه حضرت ابراهيم (ع) آنها را در عالم برزخ تربيت كرده و از جهت معرفتي آنها را رشد مي دهد . پيامبر فرمود: من در معراج ديدم كه بچه هاي زيادي به دور او نشسته بودند. در روايت ديگري است كه امام صادق (ع) فرمود: اطفال شيعيان ما كه از دنيا مي روند حضرت زهرا (س) تربيت مي كند. اينها همه تكامل هاي برزخي است . به همين خاطر است كه شما در دعاها صلوات براي اهل بيت فرستاده و ترفيع درجه براي آنها مي خواهيد . در تشهد نماز شما مي گوييد كه خدايا درجه ي پيامبر را بالا ببر. دعا براي ترفيع درجه نشان مي دهد كه درجات هنوز وجود دارد .

سوال – در بهشت برزخي اين رشد و تكامل مي تواند وجود داشته باشد ، آيا در جهنم برزخي نيز ممكن است رشد و تكاملي بوجود بيايد كه فرد ديگر بعد از برزخ وارد جهنم نشود؟

پاسخ – كساني كه حداقل هاي شرايط ورود به بهشت را دارند يعني اصل ايمان را دارند اما در دنيا گناهان زيادي مرتكب شده اند . كساني كه اصل ايمان ، اعتقاد به

ص: 711

پيامبر و ولايت اهل بيت را دارند يعني عقائد را دارند ولي عمل نداشته يا معصيت زياد دارند، بايد در مراحلي پاك شده و كفاره ي اعمال بدي را كه انجام داده اند ببينند . اين پاك شدن يا در فشار هنگام مرگ است ، يا شب اول قبر است و يا در مراحل برزخ است . لذا درروايتي داريم كه عذاب هاي برزخ براي مومنين كفاره ي گناهان است تا پاك شده و به بهشت بروند . اما براي كافران و كساني كه اعتقادات نداشته و با حضرت حق عناد دارند . يعني مستضعف فكري نبوده اند كه حق به آنها نرسيده ، رسيده اما قبول نكرده اند . اين افراد در جهنم برزخي هستند و تكامل آنها به سمت غضب خدا است . يعني مرحله به مرحله دركات آنها بالا رفته و بيشتر به باتلاق فرو مي روند . هرچه قدر حجاب ها بيشتر برداشته شود حسرت و پشيماني آنها بيشتر مي شود . خيلي از افراد مي پرسند برزخ كجا است ؟ فكر مي كنند برزخ در آسمان ها است . يعني يك گمان عوامانه اي در اذهان شكل مي گيرد كه گويي برزخ در آسمان ها و كهكشان ها است . به هيچ وجه اينگونه نيست . تمام آسمان ها و كهكشان ها كه با ملياردها سال نوري با ما فاصله داشته باشند هنوز در عالم دنيا هستند . فاصله ي عالم برزخ با ما فاصله ي مكاني نيست . فاصله ي زماني هم نيست كه چند ميليون سال ديگر به آن برسيم . فاصله ي رتبي است . مثلاً اگر

ص: 712

الان يك حيواني دريك مكان و يك زمان كنار ما باشد، ما چيزهايي مي فهميم كه او نمي فهمد . چون رتبه ي ما متفاوت است . پس الان رتبه ي ما پايين تر از برزخ است كه نمي توانيم بشنويم و درك كنيم . همين الان اينجا برزخ است . يعني در باطن اين عالم برزخ وجود دارد اما نبايد به سراغ بعد زماني و مكاني برويم. و اگر بخواهيم باطن را بفهميم اينگونه است كه ما موقع خواب ظاهر را از دست داده و به سراغ باطن مي رويم .

90-04-19

90/4/19

از باغ مي برند چراغانيت كنند تا كاج جشن هاي زمستانيت كنند ، پوشانده اند صبح تو را ابرهاي تار تنها به اين بهانه كه باراني ات كنند ، اي گل گمان نكن به شب جشن مي روي شايد به خاك مرده اي ارزانيت كنند ، يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند اين بار مي برند كه زنداني ات كنند ، يك نقطه بيش بين فرق رحيم و رجيم نيست از نقطه اي بترس كه شيطاني ات كنند ، آب طلب نكرده هميشه مراد نيست گاهي بهانه اي است كه قرباني ات كنند

سوال – گفتيد كه بر بالين فرد محتضر دعاي عديله خوانده شود . دعاي عديله حاوي چه مضاميني است ؟

پاسخ – اين دعا توصيه شده كه وقتي فرد در صحت و سلامتي است خوانده بشود و فرد يك دوره با خلوص اعتقاداتش را مرور بكند و اين دعا را بعنوان امانت به خدا بسپارد كه در هنگام سختي پروردگار آنرا به او برگرداند .

ص: 713

همچنين خواند اين دعا را بر بالين محتضر سفارش شده است كه بخوانيد بخصوص اگر شخص محتضر هم بتواند آنرا بخواند و دنبال بكند . اين دعا در مفاتيح قبل از دعاي جوشن كبير است . كلمه ي عديله به معني عدول از حق به باطل است. براي اينكه چنين اتفاقي رخ ندهد اين دعا خوانده مي شود . يعني اين دعا مانع ازعدول به سمت باطل بشود . اين دعا با شهادت به وحدانيت خدا آغاز مي شود . خود خدا به وحدانيت خودش شهادت مي دهد و خدا شهادت مي دهد كه معبودي جز خودش نيست و صاحبان خرد و علم و كساني كه با معرفت هستند . دين مقبول نزد خدا اسلام است . اقرار مي كنيم به اينكه خدايا من بنده اي هستم كه در مقابل الطاف بيكران تو مقصر هستم و كوتاهي كرده ام . من هم به وحدانيت خدا شهادت مي دهم همانطور كه ملائكه شهادت دادند . خدايي كه داراي كرم واحسان است . صفات خدا را مي شماريم تا آخر . خدايي كه رحمتش بر غضبش پيشي گرفته است . مگر ما كاري بكنيم كه غضب خدا را به دنبال داشته باشيم . خدا در ابتدا با غضب شروع نمي كند . صفت اصلي خدا رحمت است و غضب خدا به تبع اعمال صورت مي گيرد كه آن هم براي تاديب است نه براي انتقامجويي . هركسي كه طالب خدا باشد او را از دست نمي دهد و اين طور نيست كه نتواند به آن برسد . خدايي كه موانع تكليف را برطرف كرد و راه را

ص: 714

براي همه مساوي قرار داد و راه را آسان كرد تا همه تكاليف الهي را انجام بدهند و راه ترك حرام را آسان كرد و گمان نكنيم كه اين راه سخت است و نمي شود. تكليفي كه خدا خواسته حتما شدني است . تكليفي را خدا نفرستاد مگر اينكه قبلا طاقت و توانش را در انسان ايجاد كرده است. چيزي كه انسان طاقت و توانش را ندارد خدا از او نمي خواهد . بعد در اين دعا به بعثت انبياء اشاره مي كند . انبياء و اولياءالهي را فرستاد تا عدل الهي را محقق بكنند و نعمت هاي خدا را براي بندگان اظهار بكنند . ما را از امت پيامبر قرار داد از بهترين امت و جانشينان پيامبر . ايمان به پيامبر اكرم و قرآن داريم كه بر او نازل شده است . ايمان به وصي او كه در روز غدير پيامبر او را نصب كرد داريم . پيامبر اشاره كرد كه اين علي وصي و جانشين من است . بعد يكي يكي ائمه را اسم مي برد تا امام زمان كه ما انتظارش را مي كشيم . با بودن او دنيا برقرار است به بركت او هست كه آسمان و زمين روزي مي خورند.بواسطه ي او هست كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از اينكه زمين از طلم و جور پر شده باشد . كلام شان بر من حجت است و تبعيت از آنها بر من واجب است . دوست آنها لازم و حتمي است . پيروي از آنها نجات بخش است و مخالفت با آنها هلاك كننده است

ص: 715

. سوال قبر حق است برانگيخته شدن از قبور حق است .بعد يك دوره اعتقادات مرور مي شود . مردم توجه كنند كه همه ي دعاها و از جمله اين دعا را با توجه بخوانند . ما نبايد فقط اين دعا را قرائت بكنيم بلكه بايد به مضامين آن توجه بكنيم . من اين اعتقاداتم را به وديعه گذاشته ام و تو بهترين امانتدار هستي . خودت به ما امر كردي كه امانت را برگردانيم . در هنگام مرگ اين اعتقادات را به من برگردان . مرحوم حائري مي گفتند كه در كنار آيت الله حجت كه از مراجع تقليد در زمان آيت الله بروجردي بودند دوبار دعاي عديله را خوانديم . ايشانبا اينكه به بالشتي تكيه داده بود با خلوص نيتي اين كلمات را مي گفت و وقتي به كلمه ي علي مي رسيديم ، اين اعتقاداتش را مرور مي كرد . بعد كه اين دعا تمام شد و آنرا به خدا وديعه سپرد ، چون ايشان بيمار بود مقداري آب با تربت خوردند و گفت كه آخرين توشه ي من تربت اباعبدالله است .

سوال – در مورد قبر و وحشت آن توضيحاتي بدهيد .

پاسخ – مسئله ي قبر و ورود به قبر براي هر كسي ترسناك است . بعد از قبض روح و توفي شخص كه شخص ميت شد ، اولين عالم آخرتي قبر است . پيامبر فرمود : اگر كسي از اين منزل بتواند خلاص بشود و نجات پيدا كند مراحل بعدي راحتتر است . اما اگر نتوانست از اين منزل خلاص بشود معلوم نيست كه مراحل بعدي راحتتر باشد

ص: 716

. اگر در دنيا پرونده اش به نوعي بوده كه آمادگي هايي كسب كرده و در اين منزل او راحت است و مشكلي برايش پيش نيامده دليلي ندارد كه در مراحل بعدي مشكل خاصي برايش پيش بيايد. در عالم قبر اين منزل به منرل بايد طي بشود و زمانش در مورد افراد مختلف فرق مي كند . بعضي ها هستند كه در دنيا بقدري براي خودشان آمادگي كسب كرده اند و بقدري تعلقات شان را رها كرده اند كه اين افراد منازل را به سرعت طي مي كنند. به تعبيري اين منازل را در دنيا طي كرده اند . پيامبر فرمودند : قبل از اينكه شما را ببرند خودتان برويد. ائمه و اولياء الهي كه در مراحلي را از كمال روح طي كرده اند ( عالم قبر طي كمالات روح است ) بعد از مرگ در كلاسي هستند كه تا آنجا رفته بودند . اين افراد كلاس هاي ابتدايي را گذرانده اند . پس گذراندن راهها متفاوت است . يكي اينها را در دنيا رد كرده است يا يك كسي ديرتر اينها را رد مي كند . اين منزل كه اولين منزل آخرت است مرحله ي سختي است . در تشييه جنازه اي امام كاظم (ع) حضور داشتند . وقتي شخص را در قبر گذاشتند امام دركنار قبر نشست و فرمود : دنيايي كه آخرش با يك كفن ساده ، يك قبر كوچك و دست خالي ختم مي شود شايسته است كه انسان از اول به آن دل نبندد . آخرتي كه اولش از اينجا شروع مي شود را بايد جدي گرفت . امام سجاد

ص: 717

(ع) در دعاي ابوحمزه اشك مي ريزد و مي گويد كه من گريه براي مرگ خودم ، براي تاريكي قبر و تنگي قبر گريه مي كنم . ترسي كه اين اولياء الهي با آن پاكي وصفا داشتند يك ترس مقدسي بود كه همه بايد آن ترس را داشته باشند . اين ترس از روي معرفت و ايمان است . از روي اين است كه آنها متوجه هستند كه دارند كجا مي روند . با اينكه اينها تمام اعمال شان كار صالح و خير بود اما تكيه به اعمال نداشتند و تكيه شان به خداوند بود . آنها خجل بودند از اينكه اعمالشان را اسم ببرند .چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست كه خدمتي بسزا بر نيامد ازدستم . بعضي مواقع ما با دو تا عمل كوچك از خدا طلبكار مي شويم و گله مي كنيم و چرا هاي زيادي داريم . در حاليكه بيشتر مشكل آنها هم تقصير خودمان است. گاهي آنها مشكل اجتماعي است ولي ما آنرا به خدا نسبت مي دهيم . مرحوم مجلسي در جلد شش بحار اين روايت را آورده است . حضرت علي (ع) با گريه بر پيامبر وارد شدند و فرمود كه مادرم از دنيا رفت . پيامبر گفت كه او مثل مادر من بود و گاهي اگر بچه هايش گرسنه مي ماندند من را سير مي كرد. پيامبر گاهي او را مادر صدا مي زد . پيامبر به او لباسي دارد كه آنرا كفن بكنند و در تشييع پيامبر پاي برهنه و آهسته آهسته تشييع مي كردند . پيامبر نماز اين بانو را خواند و هفتاد مرتبه تكبير

ص: 718

گفت . وقتي مي خواستند او را در قبر بگذارند پيامبر ابتدا خودش در قبر خوابيد و بعد او را در قبر گذاشتند و پيامبر تلقين را فرمودند . وقتي مردم داشتند پراكنده مي شدند پيامبر فرمود : اَبنُك اَبنُك نه جعفر و نه عقيل ، علي بن ابيطالب . علت اين كارها را از پيامبر پرسيدند . پيامبر فرمودند كه يك روزي من از احوال آخرت مي گفتم و از قيامت مي گفتم كه همه عريان محشور مي شوند . يك دفعه فاطمه لرزيد و گفت : واي از خجلت آن روز . من لباس خودم را تن او كردم تا روز قيامت پوشيده محشور بشود . اينكه من آهسته آهسته تشييع مي كردم بخاطر ازدحام فرشته ها بود كه آهسته آهسته تشييع مي كردند و اينكه هفتادمرتبه در نماز تكبير گفتم بخاطر اين بود كه هفتاد صف از ملائكه بسته شده بود . اينكه در قبر خوابيدم بخاطر اين بود كه روزي براي او از عالم قبر مي گفتم ، ديدم فاطمه ترسيد و گفت : واي از ضعيفي من اين فشار را چطوري تحمل بكنم ؟ گفتم : مادرم من در قبر تو مي خوابم و از خدا مي خواهم كه اين قبر بر تو فشاري نياورد و اينكه آن فرياد را زدم به اين جهت بود كه دو تا ملك براي سوال پيش او آمدند . روايت داريم كه به محض ورود به عالم قبر دو ملك مي آيند . بعد از اينكه انسان مُرد روح جدا مي شود و روح به بدن برزخي تعلق مي گيرد . در لحظات اول

ص: 719

و بخصوص در شب اول قبر هنوز خودش را نيافته و با عالم برزخ اُنس نگرفته و هنوز درست متوجه اين نظام نشده است . سالها در اين بدن و در اين دنيا بوده است و در تحير است . بخاطر همين مي گويند كه سه تا تلقين به مرده بكنيد زيرا متحير است . و خودش را هنوز بدني مي بيند كه در قبر خاكي مي برند . فشار قبر و سوال قبر براي اين قبر دو متر در يك متر نيست . عالم قبر اسم ديگر برزخ است منتها شخص در اوايل هنوز متحير است . پيامبر فرمودكه وقتي دو ملك از او سوال كردند كه پروردگار و پيامبرت كيست ؟ ا گفت : خدا و محمد . وقتي سوال كردند كه ولي و امام تو كيست ؟ اين خانم خجالت كشيد كه بگويد : فرزندم . دسته گلي مثل علي در اين دامن پرورانده شده است ولي خجالت مي كشد كه بگويد من كاري كرده ام . من به او گفتم كه بگو : فرزندم علي بن ابيطالب نه جعفر نه عقيل . وقتي او اين را گفت ، خدا براي او رحمتي فرستاد كه او با چشم روشني در آن عالم زندگي مي كند. اولياء همه مي ترسيدند . حضرت زهرا در وصيتش به اميرالمومنين مي فرمود : بعد از اينكه من را در قبر گذاشتي نرو ، بنشين و قرآن بخوان . ميت احتياج به خواند قرآن دارد . در آداب دفن داريم كه وقتي شخص متوفا را دفن كردند و مردم داشتند پراكنده مي شدند چند نفر از نزديكان

ص: 720

متوفا در آنجا بمانند . اين توصيه ي اكيد است . مدتي بمانند و تلقين بخوانند . امام صادق (ع) فرمود : يكي از نزديكان ميت دستش را روي خاك بگذارد و با صداي بلند تلقين بخوانند . وقتي اين تلقين را گفتند ، آن دو ملك به همديگر مي گويند كه برويم حجت را به او تلقين كردند . آمده كه بعد از دفن بر سر قبر بنشينند و قرآن بخصوص سوره ي ياسين ، ملك ، حمد و يازده مرتبه قل هوالله ، حمد و هفت مرتبه انا انزلنا را بخوانند ، دعا بكنند و براي ميت طلب رحمت بكنند . در روايت داريم كه اگر چهل نفر كنار قبر و جنازه بيايند و طلب مغفرت براي ميت بكنند خداوند مي گويد كه من شهادت شما را پذيرفتم و او را مي بخشم .

سوال – سوره اسرا آيات 50 تا 58 را توضيح بدهيد .

پاسخ – آيه پنجاه و سه مي گويد كه يكي از ترفندهايي كه شيطان براي فريب انسان دارد تفرقه و فتنه انگيزي است . بيشتر فتنه گري ها با يكسري حرف هاي جزئي شروع مي شود . بين زن و شوهر ، برادر و خواهر ، دو تا دوست با يك طعنه و نيش اختلافي پيش مي آيد و شايد منظوري هم نداشته است . قرآن به ما درس مي دهد كه اين حربه را از دست شيطان بگيريد . مي فرمايد : اي پيامبر به بندگان من بگو بهترين نوع حرف زدن را با هم داشته باشند هم محتوا و هم شكل حرف زدن خوب باشد.

ص: 721

زيرا شيطان در كمين است كه تفرقه بيندازد . او دشمن آشكار شما است . مواظب باشيد كه حربه به دست او ندهيد .

سوال – چكار مي شود كرد كه از اين وحشت قبر كاسته بشود ؟

پاسخ – كساني كه مومن هستند و مي دانند فردي مثل فاطمه زهرا (س) و امام سجاد (ع) از اين مسئله اشك و ترس داشتند ، ما هم بايد از آنها ياد بگيريم ، ما كه پاك تر از آنها نيستيم . اين يكي از فريب هاي شيطان است كه مي گوييم خدا مهربانتر از آن است كه ما را عذاب بكند و باعث وحشت ما بشود . آنها با اينكه رحمت خدا را مي ديدند از مرگ هم خوف هم داشتند . ما نبايد اين را مفري براي خودمان قرار بدهيم كه هركاري دلمان خواست بكنيم . خدا بي ديني و لاابالي گري را نمي بخشد . ما نمي توانيم كلاه شرعي سرخودمان بگذاريم . خدا فردي را مي بخشد كه تمام سعي و تلاش خودش را دارد مي كند و يك جا كم آورده است . اما كسي كه سعي نمي كند و دستورات الهي را انجام نمي دهد خيلي جذب رحمت الهي نمي كند . مواظب باشيم كه گرفتار اين ترفند شيطان نشويم . عمده وحشت عالم قبر بخاطر اين است كه ما با عالم غيب نامانوس هستيم . ما با عالم آخرت و برزخ و ملائكه خيلي انس نداريم آنها براي ما نامانوس و وحشتناك هستند . از طرف ديگر تعلق زياد ما به اين دنيا باعث وحشت ما مي شود. اولين كاري

ص: 722

كه بايد بكنيم اين است كه انس خودمان را با خدا زياد بكنيم . وقتي انس با خدا كه معدن همه ي رحمتهاست و همه چيز در دست اوست ، ديگر در هيچ جا وحشتي به شما دست نمي دهد و شما ديگر تنهايي نداري . ديگر از تنهايي و غربت نمي ترسي زيرا هيچ جا تنها نيستي . بزرگي تنهايي نشسته بود و با خدا صحبت مي كرد فردي وارد شد وگفت كه ديدم شما تنها هستي و پيش شما بنشينم . بزرگ گفت كه من تنها نيستم . من الان با خدا مشغول بودم و شما بزم ما را بهم زدي . كسي كه با خدا مانوس است وقتي در تنهايي قرار مي گيريد لذت مي برد . امام كاظم (ع) وقتي در سخت ترين سياه چال ها زندانها قرار مي گرفت مي گفت : خدايا شكرت ، دنبال جاي خلوتي مي گشتم كه با تو انس بگيرم . پس انس خودمان را با خدا زياد كنيم . وقتي انس با خدا زياد بشود در امور خدايي هم با ملائك مانوس مي شويم . دومين مطلب كه در روايت به آن تكيه شده است صدقه و نماز وحشت يا ليلة الدفن است . شب اول قبر يعني ورودي ميت به عالم برزخ است كه هنوز وحشت بر او هست و مدتي كه بگذرد كار سبك تر مي شود. شب اول خيلي سخت است . پيامبر فرمود : سخت ترين ساعات بر اولاد آدم شب اول قبر است . با صدقه دادن به اموات تان رحم كنيد و اگر نتوانستيد دو ركعت نماز بخوانيد

ص: 723

كه همان نماز ليلة الدفن است . پس اگر مومني از دنيا رفت اولين كار براي او صدقه است . اين از نماز مهمتر است . به نيت ميت صدقه به فقير داده بشود تا خدا رحمتش را بر او نازل بكند . اين نماز بدين صورت است كه در ركعت اول بعد از حمد آيت الكرسي و در ركعت دوم بعد از حمد يازده ده مرتبه اناانزلنا دارد كه وقتي نماز تمام شد صلوات مي فرستيم و مي گوييم كه ثواب اين نماز را به فلاني بفرست . پيامبر فرمود كه اگر اين نماز را بخوانيد قبر او تا قيامت وسعت پيدا مي كند. منظور عالم برزخ است . خود شخصي كه نماز را خوانده به تعداد مخلوقات عالم ثواب مي برد زيرا بزرگترين خدمت را كرده است . استاد محدث نوري در كتاب دارالسلام از قول استادش ملا فتح علي سلطان آبادي كه از عرفا در نجف بود نقل مي كرد كه من عادتي داشتم كه وقتي مسلماني از دنيا مي رفت بعداز نماز عشا دو ركعت نماز ليلة الدفن براي او مي خواندم . يك كسي به من گفت كه من يك از اقوامي كه از دنيا رفت بود را در خواب ديدم . او به من گفت كه خدا رحمت كند پدر اين عالم بزرگوار را زيرا با دو ركعت نماز من آزاد شدم . سومين چيزي كه براي رفع وحشت موثر است خواندن قرآن است . خواندن سوره ي ياسين قبل از خواب موثر است . خواند سوره ياسين بر سر قبر كسي كه از دنيا رفته است بسيار موثر

ص: 724

است . چهارمين چيز صلوات فرستادن است . گاهي فرستادن يك صلوات قبرستاني را نوراني مي كند. ما نمي دانيم كه يك صلوات چيست . با يك صلوات ميت از سختي رهايي پيدا مي كند . كار ديگري كه در روايات تاكيد شده ركوع را كامل انجام دادن است . ما نمي دانيم چه ارتباطي بين دفع وحشت و انجام دادن كامل ركوع است . بعضي ها ركوع را مثل نوك زدن انجام مي دهد اين ركوع ناتمام است . يكي ديگر از تفضلات الهي اين است كه اگر كسي از ظهر پنجشنبه تا جمعه از دنيا برود عذاب قبر از او برداشته مي شود . ديگري محبت اهل بيت است . پيامبر فرمود : محبت من و اهل بيت درهفت جاي وحشتناك كه اولين آن مرگ قبر و ... است نجات بخش است .

سوال – بعضي ها وقتي فوت مي كنند در قبر قرار نمي گيرند مثلا در دريا غرق مي شوند يا دفن نمي شوند . آيا اينها هم شب اول قبر دارند ؟

پاسخ – بله . امام صادق (ع) فرمود كه اسم ديگر برزخ قبر است . قبر دو تا معنا دارد . يكي همين گودالي است كه در قبرستان است و جايگاه بدن گوشتي ما است . بعد از مرگ تا قيامت ديگر با اين بدن كاري نيست . يك بدن ديگري به ما داده مي شود كه روح به آن بدن تعلق مي گيرد بنام بدن برزخي كه مثل اين بدن است ولي سنگيني ندارد شبيه بدني است كه ما در خواب مي بينيم . البته هزاران بار

ص: 725

كامل تر از اين بدن ما است . عالم برزخ روح با بدن مثالي استك ه مثل اين بدن است .اگر كسي در دريا دنيا رفته است يا مثل هنديها كه مرده را مي سوزانند و بر باد مي دهند ، قبر خاكي ندارد. ما به اين قبر كاري نداريم .سوال و فشار قبر براي برزخ است . در عالم برزخ اين اتفاقات رخ مي دهد . قرآن در مورد قوم نوح مي فرمايد : بخاطر گناهانشان در دريا غرق شدند و وارد آتش شدند .

90-04-12

12/4/90

در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم، بوقت صبح قيامت كه سر زخاك برآرم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم، به مجمعي كه درآيند شاهدان دو عالم نظر به سوي تو دارم غلام روي تو باشم ، حديث روضه نگويم گل بهشت نبويم جمال حور نجويم دوان به سوي تو باشم ، مي بهشت ننوشم ز دست ساقي رضوان مرا به باده چه حاجت كه مست روي تو باشم .

سوال – اگر مرگ ناگهاني بسراغ ما بيايد و ما نتوانيم آداب قبل از آن را اجرا كنيم چه اتفاقي مي افتد ؟

پاسخ - الان بسياري از مرگ هايي كه اتفاق مي افتد مرگ هايي نيست كه افرادي در كنار محتضر نشسته باشند و او را رو به قبله كنند و آدابي را دركنار او انجام دهند . متأسفانه اينگونه مرگ ها كم شده و مرگ هاي ناگهاني زياد شده است . تصادفات ، حوادث غير مترقبه ، سكته هايي كه در اين

ص: 726

زمان خيلي زياد شده و يا حتي برخي از مريضي هايي كه باعث شده افراد بر روي تخت هاي بيمارستان باشند و بستگان آنها در كنارشان نباشند كه در اين صورت امكان اجراي آن آداب وجود ندارد . البته تقاضايي كه از پرسنل محترم بيمارستان ها اعم از پزشكان و پرستاراني كه زحمت مي كشند داريم اين است كه علاوه بر وظيفه ي شغلي خود ، وظيفه ي ايماني و ديني را نيز در نظر بگيرند . اگر مريضي در حالتي است كه آنها تشخيص مي دهند علائم مرگ در او مشخص شده حتي الامكان آن آداب واجب را كه رو به قبله كردن است انجام دهند . چقدر خوب است كه يك پرستار كه در لحظه ي آخر در كنار مريضي است كه همراهي ندارد تلقين شهادتين كرده ، اسم ائمه را گفته و يا يك سوره ي قرآن بالاي سر او بخواند . شبيه اين سوال را از پيغمبر اكرم كردند ، پيامبر اكرم (ص) در جمع تعدادي از اصحاب بود كه فرمود به شخصي كه در شرف موت است شهادتين را تلقين كنيد و اگر كسي آخرين كلام زبان او لااله الا الله باشد داخل بهشت مي شود . يك شخصي گفت در زمان سكرات موت ما آنقدر گيج و متحير هستيم كه حواس ما نيست اين كلمات را بگوييم و اين حرف ها را بزنيم . همان موقع جبرائيل نازل شد و به پيامبر اكرم (ص) فرمود الان كه در صحت و سلامتي هستيد ، زبان شما باز و حواس شما جمع است كلمه ي لا اله الا الله را بگوييد

ص: 727

اگر مي خواهيد اين كلمه در قلب شما باقي بماند . چون زبان صرف كه در قلب نباشد خيلي هنر و ارزشي ندارد . مهم اين است كه در قلب باشد ، اگر كسي توانست بگويد كه چه بهتر اما اگر فرصت نكرد عمده اعتقادات قلبي است . بنابراين به تعبير سعدي كنونت كه چشم است اشكي ببار زبان در دهان است عذري بيار، كنون بايدت عذر تقصير گفت نه چون نفس ناطق زگفتن بخفت. علامه محمد تقي جعفري شاگرد يكي از عرفاي نجف به نام شيخ مرتضي طالقاني بودند كه مرحوم آيت اله بهجت نيز مدتي شاگرد ايشان بودند . علامه جعفري مي گويد دو روز مانده بود به محرم طبق عادت هرروز براي گرفتن درس به خدمت ايشان رسيدم. وقتي وارد شدم ايشان گفتند براي چه آمده اي . گفتم براي گرفتن درس آمده ام . ايشان گفت درس تمام شد . آقاي جعفري مي گويد من گمان كردم ايشان روزها را اشتباه كرده و فكر مي كند ايام تعطيلي محرم شروع شده است . گفتم هنوز دو روز به محرم مانده و درس برقرار است . او گفتن نه درس ديگر تمام شد . اين تعبير را كردند كه خر طالقان رفته و فقط پالان او مانده ، روح رفته و فقط جسم مانده است. بعد از آن نيز يك لااله الا الله گفت و اشك ريخت . فهميدم كه در حال خبر دادن از چيزي است يعني خبر از مرگ مي دهد و اينكه تمام شدن درس را به طور كلي مي گويد . گفتم آقا حالا آن درس تمام شد

ص: 728

اگر مي شود يك درس ديگري به ما بدهيد . اين شعر را خواند : تا زدستت مي رسد شو كارگر چون فوتي از كار، خواهي زد به سر. ما مي بينيم در كلمات و دعاهاي معصومين به استعداد موت يعني آمادگي براي مرگ اينقدر اشاره شده است. امام سجاد(ع) يك دعاي بسيار زيبايي دارد ، تقاضاي من اين است كه افراد اين دعاي زيبا را كه كوتاه هم است ضبط كرده و حفظ كنند و در سجده ها و يا قنوت هاي خود بخوانند . دعا اين است : خدايا من از تو مي خواهم تعلق و چسبندگي من به دنيا را كم كني ، به آن سراي ابديت رو كنم و توجه من بيشتر به عالم ابدي باشد . خدايا آماده شوم براي مرگ قبل از فرا رسيدن آن . ما همه آشنا هستيم كه در معارف، توبه و جبران خطاها واجب فوري است . در مباحث و اعتقادات كلامي ما آمده و همه هم اين نظر را دارند و از قرآن مجيد نيز استفاده مي شود كه توبه واجب فوري است . به اين خاطر اگردر توبه و جبران خطا ها تأخير كنيم معلوم نيست كه فرصتي براي انسان باقي بماند . من اگر بگويم بعداً جبران مي كنم ممكن است بعداً وجود نداشته باشد . الان ماه شعبان است و سه عمل است كه در اين ماه خيلي به آن توصيه شده است . اول صدقه ، دوم صلوات مخصوصاً آن صلوات معروفي كه مومنين هنگام ظهر بعد از نماز ظهر مي خوانند و سوم استغفار است . درست است كه

ص: 729

هفتاد مرتبه استغفراله و اتوب عليه در اين ماه توصيه شده است ولي توبه و استغفار زماني كامل است كه آن خطاهايي را كه مي توانم ، جبران كنم و تأخير نيندازم . مرحوم شيخ مرتضي زاهد پنجاه يا شصت سال پيش در همين تهران زندگي مي كرد . پيرمردهايي هستند كه از ايشان خاطراتي دارند و من با برخي از آنها برخورد داشته ام . اين مرحوم نقل مي كند كه يك بار بعد از نماز مغرب و عشا كه مسئله مي گفتم يك مسئله را اشتباه گفتم . وقتي به منزل رفتم متوجه شدم كه اشتباه گفته ام. همان شب راه افتاده و به در خانه ي مسجدي هايي كه دور و بر منزل ايشان بودند و آنها را مي شناختند رفتند وبه آنها گفتند كه آن مسئله را اشتباه گفته اند. به در چند خانه كه رفتند يك نفر به او گفت حاج آقا چه عجله اي است حالا فردا شب ما مي آمديم آنجا شما آن را تصحيح مي كرديد . گفت شما عجله نداريد شايد حضرت عزرائيل (ع) عجله داشته باشد وفرصت به فردا نرسد كه من آن را تصحيح كنم . اين چقدر ارزشمند است و چقدر زندگي را شاد مي كند . اينكه رزمندگان در جبهه ها اينقدر نشاط داشتند و شوخ و راحت بودند به اين علت است كه با مرگ مشكلي نداشتند . درست است كه مرگ آنها نيز ناگهاني بود و در يك لحظه خمپاره يا گلوله اي مي آمد اما آن ناگهاني به گونه اي بود كه آمادگي قبلي داشتند . اين آمادگي با

ص: 730

اين چند چيز ايجاد مي شود : اول توبه و جبران خطاها . يعني مطمئن نباشيم كه فردايي است ، شايد نباشد . اگر حق الله ، نماز و روزه و حجي به گردن من است نبايد بي خيال آن باشم . معنا ندارد كه يك مومن بي خيال حقوقي كه از خداوند متعال ضايع كرده باشد . البته من نمي گويم كه فرد همه ي كارهاي خود را كنار بگذارد و بايستد فقط نماز بخواند و روزه بگيرد . اگر نماز يا روزه ي قضايي به گردن فرد است روزي يك نماز قضا بخواند . همين مقدار كه نشان دهد بي تفاوت نيست كافي است . نبايد با واجبات و حرام هاي خدا شوخي كنيم . از اميرالمومنين (ع) سوال كردند كه آمادگي براي مرگ چيست ؟ ايشان فرمودند : فرائض و واجبات خود را انجام بده و اگر يك زماني فوت شده قضاي آن را بجا بياور . حرام ها را ترك كرده و تا آنجا كه مي توانيد به صفات اخلاقي خوب مزين شويد. بعد ايشان فرمودند : اگر اينچنين شد ديگر براي فرد فرقي ندارد كه چه زماني مرگ فرا برسد . براي چنين شخصي مرگ ناگهاني به معناي غافلگيرانه معنا ندارد . چون هميشه آماده است و غافلگير نمي شود . من اين مطلب را از آقازاده مرحوم آقاي اراكي شنيدم كه يكي از خوبان نجف كه معاصر مرحوم ميرزاي شيرازي بود يعني آقاي فاضل اردكاني يك مرتبه نماز عشاي خود را كه خواند و شام خود را كه خورد گفت نماز خوبي خوانديم ، شام خوبي خورديم و مرگ

ص: 731

خوبي هم مي كنيم و همان شب از دنيا رفت . ببينيد براي اين افراد چقدر آسان و راحت است . پس در جبران حقوق گذشته همانطور كه همه ي مومنين مي دانند حق الله و بخصوص حق الناس مهم است . حضرت امام در وصيت ها و نصيحت هاي خود به مرحوم حاج احمد آقا فرزند بزرگوار ايشان مي فرمايد: بعد از مرگ آنجا كه كار ما با خدا باشد و حساب ما با او باشد الرحم الراحمين است . ولي آنجا كه كار ما با مردم باشد ، مردم ديگر ارحم الراحمين نيستند و به سادگي نمي گذرند چون همه كم دارند تا يك چيزي از تو نگيرند تو را رها نمي كنند . در سوره ي فجر از مرصاد نام برده شده است و در روايت داريم كه مرصاد گذرگاهي است در عالم آخرت . كسي از آن عبور نمي كند اگر حقي به گردن ديگري داشته باشد و مديون كسي باشد . يعني صاحبان حق بايد راضي باشند تا از آن گردنه و گذرگاه عبوركنيم . آنجا صاحبان حق را مي آورند و مي گويند تو بايد از آنها رضايت بگيري . آنجا ديگر رضايت به يك كلمه ي حلالم كن معمولي تمام نمي شود . پيغمبر در جمعي از اصحاب فرمود مي دانيد مفلس به چه كسي مي گويند ؟ اصحاب گفتند آن كه با جيب خالي كلي بار زندگي بر دوش داشته باشد . پيامبر فرمود اين مفلس نيست و فقط بي پول است . مفلس كسي است كه در عالم آخرت او را مي آورند درحالي كه كيسه

ص: 732

ي اعمال خير او خيلي پر است اما او را به همين مرصاد مي آورند . صاحبان حق كه حقي را از آنها ضايع كرده ، آبرويي ريخته و اذيتي كرده است و مالي از آنها خورده مي آورند و بايد رضايت بگيرد . در اين حالت از كيسه ي خيرات اين فرد بر مي دارند و به ديگران مي دهند تا راضي شوند . اگر اعمال خير او تمام شد از گناهان و بار ديگران بر روي دوش اين فرد مي گذارند . پيامبر فرمود مفلس اين فرد است كه اول باري از خيرات داشت اما الان كيسه اي از گناهان بر دوش دارد . بنابراين اولين وظيفه و آمادگي قبل از مرگ اين است . اينكه اگر حقي ضايع شده به وصيت نگذاريم تا ديگران براي ما انجام دهند . ديگران گاهي در اعمال خود مانده اند . بازماندگان ، بعد از مرگ تا چند روز داغ هستند و بعد شايد فراموش كنند . بعد از آن ما مي مانيم و كوله باري از سختي ها و معطلي هاي آن طرف. دومين وظيفه اين است كه افرادي كه مي توانند و براي آنها امكان پذير است كفن تهيه كنند . از مرحوم آيت الله بهجت است كه تهيه ي كفن عمر را طولاني مي كند . روايتي در وسايل الشيعه است كه مي فرمايد: اگر كسي كفن را تهيه كند و هر از گاهي به آن نگاه كند جزو غافلين نيست و هر موقع به آن نگاه كند اجر و ثواب به او مي دهند . سومين چيزي كه خيلي به آن توصيه

ص: 733

شده بحث وصيت است . در روايات ما وصيت نشانه ي عقل شمرده شده و حقي است به گردن يك مسلمان . ما حتي در آيه ي قرآن داريم كه كساني كه نشانه هاي مرگ براي آنها ظاهر شده الزام است كه وصيت كنند به عنوان يك وصيت شايسته براي خويشان و بستگان آنها ، اين يك حقي است به گردن متقين . نكته ي اول اينكه بهترين وقت وصيت در زمان صحت و سلامتي است كه انسان علائمي از مرگ را نمي بيند . ولي آخرين وقت وصيت زماني است كه انسان علائم مرگ را مي بيند . قرآن اشاره به اين آخرين وقت كرده كه وقتي انسان اين علائم را مي بيند ديگر آخر كار است . پيامبر اكرم (ص) يك تعبيري دارد كه وصيت را زير بستر و بالين خود قرار دهيد، منظور اينكه وصيت اينقدر در دسترس باشد . اگر كسي حقي به گردن خود دارد چه حق الله و چه حق الناس واجب است كه وصيت كند . اين وصيت يا مي تواند شفاهي باشد و يا اينكه آن را بنويسد . اما اگر حق الناس و حق اللهي به گردن او نيست ، خمس و زكات ، بدهي، نماز و روزه اي به گردن ندارد و حقي از كسي ضايع نكرده ، اين وصيت براي او مستحب موكد است . تكليف است كه اگر داراي اموالي است ديگران بدانند چه بايد بكنند . البته وصيت تنها بخاطر اموال نيست و مي تواند براي توصيه هاي خيري باشد كه تجربه هاي زندگي به او آموخته است . همانطور كه اميرالمومنين

ص: 734

(ع) به فرزند خود امام حسن (ع) آن وصيت هاي بسيار ارزشمند را دارد . اما در عين حال اگر كسي اموال دارد و حقوقي به گردن او نيست مستحب موكد است كه وصيت كند . سومين مطلب اين است كه وصيت ها عادلانه باشد . گاهي اوقات برخي از افراد خيلي مقدس مي شوند و همه ي اموال خود را مي بخشند و حق فرزندان ناديده گرفته مي شود و يا به بعضي از فرزندان بيشتر مي دهند . پيامبر اكرم (ص) شنيدند كه يكي از مسلمين تمامي اموال خود را در زمان حيات خود بخشيده در حالي كه فرزندان او محتاج هستند . پيامبر (ص) فرمود: با اين فرد چه كار كرديد . گفتند در قبرستان مسلمين او را دفن كرديم . پيامبر فرمود: اگر من بودم اجازه نمي دادم او را در قبرستان مسلمين دفن كنيد . كار اين فرد مومنانه نبوده . نكته ي چهارم مقدار وصيت است . درست است كه تا وقتي شخص زنده است مالك تمامي اموال و دارايي هاي خود است اما پس از مرگ فقط در يك سوم از اموال خود اختيار دارد . يعني فقط مالك ثلث اموال است . با اينكه همه ي اموال را او تهيه كرده اما دو سوم اموال بعد از مرگ متعلق به او نيست . اگر كسي مي خواهد وصيت كند كه بعد از مرگ من اين مقدار نماز و روزه براي من بگيريد ، يا بعد از مرگ من اموال من را وقف كنيد و يا خانه را به همسر من بدهيد، اين بخشش ها و وصيت ها

ص: 735

اگربيش از مقدار ثلث باشد ارزش ندارد . مثلاً اگر كل مال صدو بيست ميليون تومان است تا چهل ميليون تومان فقط مي تواند وصيت كند اگر بيشتر شد به شرطي كه همه ي وراث اجازه دهند قابل اجرا است واگر نه فقط تا ثلث . البته آن چيزي كه ما در روايات داريم اين است كه اگر شخصي كه مي خواهد وصيت كند ، فرزندان او احتياج دارند مستحب است تا يك چهارم و يك پنجم مال را وصيت كند . آخرين نكته اين است كه حضرت اميرالمومنين (ع) فرمودند : بهترين وصيت اين است كه خود فرد وصي خود باشد . يعني آن كارهايي كه ديگران مي خواهند براي او انجام دهند خود او انجام دهد . چرا انسان براي بعد بگذارد، انسان بهتر است تا وقتي كه زنده است ببخشد و فرزنداني را كه الان احتياج دارند تأمين كند تا آنها دعا كنند . داريم كه كسي وصيت كرد بعد از مرگ انبار خرمايي را به صدقه بدهند . بعد از مرگ او اين كار را كردند. پيغمبر اكرم (ص) رسيد يك عدد خرما در آن انبار مانده بود ، فرمود اگر اين يك عدد خرما را خود او در زماني كه زنده بود انفاق مي كرد بهتر از كل انبار خرمايي است كه بعد از او به صدقه داده شد. چون اسلام به دنبال رشد فرد است و اينكه تعلق او از دنيا كنده شود . درست است كه بعد از مرگ هم صدقه فايده دارد ولي آن كار قبل از مرگ فايده ي بيشتري دارد . پسري بود كه مدام

ص: 736

به پدر خود مي گفت يك مقدار از اين اموال را در راه خدا بده . آن پدر مي گفت بعداً وصيت مي كنم . يك شبي در كوچه اي در حال گذر بودند در آن زمان برق نبود ، اين پسر فانوس را كه بايد در جلوي پدر نگاه مي داشت تا كوچه روشن شود پشت سر او نگاه داشت . پدر گفت جلو بيا نور بايد جلو باشد چرا پشت سر رفته اي؟ پسر گفت من هم همين را مي گويم ، نور بايد جلو باشد و انسان عمل رابايد جلوجلو بفرستد. برگ سبزي به گورخويش فرست كس نيارد زپس، تو پيش فرست . اين نكات: توبه و جبران خطاها و حقوق ضايع شده ، وصيت ، تهيه ي كفن و احياناً تربت اباعبداله (ع) همان مصاديق آمادگي براي مرگ است .

سوال – لطفاً درخصوص سوره ي نحل آيات 111 تا 118 توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه ي 114 پروردگار عالم مي فرمايد ازآن چيزي كه خداوند به شما رزق داد و روزي شما كرد بخوريد در حالي كه دو شرط داشته باشد يكي آنكه حلال باشد و آن طهارت باطني كه مخصوص خداوند است و باعث رشد مي شود در آن چيزي كه مي خواهيد استفاده كنيد باشد و دوم اينكه طيب باشد . يعني طهارت ظاهري داشته باشد . ممكن است گاهي اوقات يك چيزي حلال باشد اما نجس باشد يعني طهارت ظاهري نداشته باشد . بنابراين هر دو شرط هم طهارت باطني داشته باشد كه ما به حلال بودن تعبير مي كنيم كه باعث رشد معنوي انسان مي

ص: 737

شود و سوخت مناسبي است كه روح را ارتقاء مي دهد . هم اينكه طيب و طاهر باشد يعني ظاهر آن نيز آلوده نباشد . بعد خداوند متعال مي فرمايد: وقتي از روزي استفاده كرديد ما اين روزي را براي چيز ديگري گذاشته ايم كه از استفاده از آن مهمتر است ، روزي ها را استفاده كردن براي اين است كه انسان به شكر برسد . اگر روزي را استفاده كند و به شكر برسد اين روزي نعمت مي شود . در روايتي از امام كاظم (ع) است كه شكر نعمت بالاتراز خود نعمت است . يعني اگر شما غذايي را مي خوريد كه نعمت است شكر آن بالاتر از آن غذا است . اگر سلامت نعمت است شكر آن بالا تر از خود سلامتي است . چون نعمت ها براي اين است كه ما را به قرب خدا برساند و نعمت ها با شكر ما را به قرب مي رساند . وگرنه اگر نعمت باشد و خدا را در آن نبينيم ، نعمت تبديل به نقمت مي شود . در روز قيامت سوال مي شود كه چرا اين نعمت را حجاب خود كرديد ؟ اين بايد نردبان قرب مي شد در حالي كه آن را نردبان سقوط خود كرديد . بنابراين در اين آيه تعبير شده كه اگر بنده و عابد هستيد با شكر، نعمت ها را استفاده كنيد .

سوال – قبض روح چيست و در آن چه اتفاقي مي افتد؟

پاسخ – بحث قبض روح همان چيزي است كه ما از آن تعبير مرگ و جان دادن مي كنيم . در قرآن

ص: 738

با اين لفظ نيامده و ما در قرآن اصلاً تعبير قبض روح نداريم . البته در روايات داريم . در قرآن يك تعبير دقيق تري داريم به نام توفي كه كلمه ي وفات نيز از همين گرفته شده است . توفي يا وفات يعني تحويل گرفتن . اينكه ما به قبض روح مي گوييم توفي و در قرآن نيز آمده است يعني فرشته ي مرگ روح را تحويل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع مي كند . روح موجود مجرد است و بدن مادي است . مانند آبي نيست كه از كوزه بيرون بيايد بلكه تعلق و رابطه ي آن قطع مي شود . گاهي اوقات ما به غلط به مرگ فوت مي گوييم . فوت به معناي تمام شدن و از بين رفتن است . در واقع از بين نمي رود بلكه وفات مي كند . وفات يعني تحويل گرفته شد و از اين عالم به يك عالم ديگري رفت . در قرآن براي دو مورد تعبير توفي و وفات بكار گرفته شده است : يكي در رابطه با موقع خواب و خوابيدن و يكي در رابطه با مرگ . در خواب نيز ما وفات پيدا مي كنيم و مكرر در چند آيه قرآن اين مسئله را بيان كرده است . قرآن مي فرمايد: خداوند متعال آن كسي است كه هنگام مرگ جان ها را توفي كرده و تحويل مي گيرد و آن كسي كه زمان مرگ او نرسيده هنگام خواب اين توفي براي او صورت مي گيرد . يعني تشابه خواب و مرگ همين است . درست است كه در هردو

ص: 739

توفي و وفات و تحويل گرفتن روح از اين جسم به يك عالم ديگر صورت مي گيرد كه همه ي ما در خواب آن را تجربه كرده ايم . يعني به نوعي همه ي ما وفات هاي متعدد داشته ايم و تجربه كرده ايم ولي فرق آن اين است كه در مرگ تعلق روح به بدن به طور كلي قطع مي شود و ديگر مديريت بدن را روح نخواهد داشت . ولي در هنگام خواب تعلق ورابطه ي روح با بدن ضعيف مي شود . لذا ضربان قلب و نبض كاهش پيدا مي كند وحرارت بدن پايين مي آيد بنابراين شبه مرگ است . وقتي از امام باقر (ع) سوال كردند كه مرگ چيست فرمود: همان خوابي است كه شما هر شب داريد ولي دراز مدت است . يعني مرگ يك خواب طولاني است و خواب يك مرگ سبك است . لذا پيامبر اكرم (ص) هر موقع مي خوابيدند يك آداب زيبايي را انجام مي دادند . مرحوم محدث قومي نقل كرده كه پيامبر(ص) هر موقع مي خوابيدند اينگونه دعا مي كردند : خدايا به نام تو كه مي خواهم بميرم و زنده شوم و زماني كه از خواب بيدار مي شد شكر مي كرد كه خدارا شكر كه ما را بعد از مرگ زنده كرد . اين تعابير را فارسي نيز بگوييم اشكالي ندارد بلكه مهم نوع برخورد با خدا و مرگ است . كه اينقدر دم دست و جلوي چشم باشد و انسان با آن مأنوس باشد . چقدر انسان آرزو مي كند در آن لحظات آخري كه از دنيا مي رود و

ص: 740

مرگ حتمي او فرارسيده كه خدايا يك لحظه ي ديگر به من فرصت بده . اما الان خدا را شكر مي كنيم كه ما را بعد از آنكه مرده بوديم بازگرداند . در معارف و فقه ما است كه اگر فرد در حال جنابت است نخوابد و اگر خواست در اين حالت بخوابد مستحب است كه وضو بگيرد . آن چيزي كه توصيه شده اين است كه شخص جنب وضو بگيرد و يا حداقل تيمم كند و بخوابد . در روايتي از اميرالمومنين (ع) است كه شخص طاهر باشد و اگر جنب بود وضو بگيرد و يا حداقل تيمم كند به اين خاطر كه روح را در هنگام خواب عروج مي دهند و به سمت خدا مي برند . واگر مرگ شخص در آن حالت برسد ديگر او را باز نمي گردانند وگرنه او را باز مي گردانند تا زمان مرگ او . بنابراين چون يك چنين اتفاقي مي خواهد رخ دهد كه روح در محضر الهي حاضر شده و در عالم بالاتري برود گفته اند كه در حالت جنابت مكروه است .

سوال – لطفاً درخصوص قابض و حضرت عزرائيل توضيح بفرماييد.

پاسخ – متأسفانه يكي از جفاهايي كه برخي از ما در رابطه با ملك الموت و حضرت عزرائيل انجام مي دهيم ديد بدي است كه نسبت به اين بزرگوار داريم . يعني گاهي از ملك مقرب الهي يك هيولا ترسيم مي كنيم . اين خيلي بد است كه بي جهت يك تنفري از ايشان در خود ايجاد كنيم . تعداد ملائك بي شمار است اما چهار فرشته رئيس فرشتگان هستند . يكي

ص: 741

از فرشتگان حضرت جبرائيل (ع) است كه ايشان و زير دستان او مأمور در علم ، معرفت ، وحي و الهام رساندن به اهل آن و در امداد هاي غيبي هستند . برخي از ملائكه مأمور رزق هستند و روزي ها را مي رسانند كه رئيس آنها حضرت ميكائيل (ع) است . دسته ي بزرگي از ملائكه هستند كه مأمور حيات و زندگي بخشيدن هستند . زماني كه روح در جنين دميده مي شود حيات در او القاء مي شود . يا هنگامي كه در قيامت همه از قبرها برانگيخته مي شوند و دوباره زنده مي شوند كه مأمور اين كار حضرت اسرافيل است . يك دسته ي عظيمي از ملائكه مأمورين گرفتن جان و قبض روح هستند كه اينها حضرت عزرائيل (ع) و مأمورين زير دست او هستند . حضرت عزرائيل جزو روساي ملائكه و مقرب الهي است . در قرآن داريم كه اينها بندگان بزرگوار الهي هستند كه هيچ معصيت ندارند . بنابراين حضرت عزرائيل ملك ، نوراني وبسيار زيبا است . يعني خود او چون ملك است و هيچ گناهي ندارد بنابراين بسيار زيبا است . مرحوم آيت اله خوانساري كه از اولياي الهي بود ايشان مي گفت من حضرت عزرائيل (ع) را ديدم كه چقدر زيبا است و اصلاً از او نترسيدم . هفت قدم به سمت من آمد از اين حركت فهميدم كه هفت روز ديگر بيشتر زنده نيستم و همينطور نيز شد . اينكه برخي از افراد ملائك مرگ را به چهره هاي ديگر مي بينند ، در واقع در ظرف ادراك آنها يك نوع زشتي است كه در

ص: 742

اين ظرف آن ملك را زشت مي بينند . مانند اينكه شما در يك ظرفي كه آلودگي دارد آب زلال بريزيد . بنابراين خود او زشت نيست و بسيار هم زيبا است اما براي برخي از افراد اين ملائكه زشت هستند . چون زشتي باطني خود آن فرد را نشان مي دهند و مانند آينه عمل مي كنند . در روايت داريم كه حضرت ابراهيم (ع) به حضرت عزرائيل (ع) گفت اگر مي شود آن طور كه افراد فاجر را قبض روح مي كني خود را نشان بده . گفت طاقت نداري ببيني ، حضرت ابراهيم گفت چرا . گفت روي خود را برگردان و بعد نگاه كن . حضرت ابراهيم (ع) روي خود را برگرداند و بعد نگاه كرد خود او توصيف مي كند كه چهره اي بسيار زشت و متعفن بود كه از دماغ و دهان او دود و آتش بيرون مي آمد حضرت بيهوش شد. بعد كه بهوش آمد گفت يا ملك الموت اگر آن فرد فاسق و فاجر هيچ عذابي نداشته باشد بجز ديدن تو، در لحظه ي آخر براي او بس است . اگر حضرت عزرائيل (ع) با اين چهره مي تواند براي فجار نشان داده شود براي مومن به حدي زيبا نشان داده مي شود كه ديدن او با آن نورانيت و عطر عجيبي كه دارد باعث مي شود كه روح از بدن پر بكشد . شما در قرآن ببينيد وقتي حضرت يوسف را زنان مصر ديدند دست هاي خود را بريدند . يعني جمال يوسف باعث شد كه از حالت عادي بيرون بروند . وقتي جمال ملكوتي حضرت

ص: 743

عزرائيل مي آيد چنان شخص از ديدن اين بزرگوار متحير خواهد بود كه پر مي كشد . بنابراين ما بايد ديد خود را از حضرت عزرائيل عوض كنيم و با احترام از او ياد كنيم به تعبير بعضي از اهل معرفت با او دوست شويم . برخي گفته اندكه بايد با او بيشتر دوست شد چون واسطه ي انتقال ما به عالم ربوبي است .

سوال – چطور در يك لحظه حضرت عزرائيل مي تواند جان هزاران نفر را بگيرد ؟

پاسخ – حضرت عزرائيل (ع) تنها نيست و هزاران ملك به او كمك مي كنند . لذا الزامي ندارد كه خود او بر بالين هر كسي باشد . شأن ملك مقرب بالا تر از اين است كه بالاي سر همه بيايد . براي برخي افراد ضعيف تر، ملائك پايين تر را مي فرستد و براي برخي افراد قوي تر درحد اولياء الهي خود او حاضر ميشود . حتي اگر ملائك مرگ متعدد نبود و خود حضرت عزرائيل تنها هم بود باز هم مشكلي نبود . به اين خاطر كه حضرت عزرائيل مادي نيست كه بخواهد از جايي به جاي ديگر برود . ما كه در عالم ماده هستيم زماني كه در يك مكان هستيم ديگر نمي توانيم درجاي ديگر حضور داشته باشيم . ولي او كه مجرد است احاطه به تمام عالم دارد لذا امام صادق (ع) از قول حضرت عزرائيل (ع) نقل كرده كه كل عالم در دست من مانند سكه اي است در دست شما .

90-04-05

سمت خدا – 5/4/90

حجت الاسلام عالي

دل شيخ نيشابور ، دل پير هرات است دل

ص: 744

نورمحمد ، عطر صلوات است ، دل گفتم و اين دل سجاده ي مكه است تسبيح مدينه است ، مهر عتبات است ، هوهوزدن دل، عشق است و جنون است حق حق زدن او ، صوم است و صلاة است، شعر از سر من دست برداشته اما بالاي سرم باز ابر كلمات است، پايان من و دل آغاز شگفتي است مي ميرم و مرگم در قيد حيات است .

سوال – در ادبيات ديني و در ادبيات مرگ، ما به واژه اي برخورد مي كنيم به اسم سكرات . سكرات با احتضار چه فرقي دارد ؟

پاسخ – اين واژه ي سكرات موت در ادبيات ديني ما وجود دارد . سكرات جمع سكره است كه كلمه ي سكر و مستي نيز از همين كلمه مشتق مي شود . و در قرآن مفرد اين كلمه به كار برده شده است . سكرات در واقع همان حالت احتضار است اما از آن جهت به حالت دم مرگ احتضار مي گويند كه وقت حضور مرگ ، وقت حضور ملائك است . و از آن جهت به آن سكرات مي گويند كه انسان در يك تحير ، سردرگمي و گيجي قرار مي گيرد شبيه افراد مست . از يك طرف انسان حسرت اين را مي خورد كه عمر او به پايان رسيده و درست استفاده نكرده است . و اندوه اين را مي خورد كه در حال جدا شدن از دنيا و امور مورد علاقه اي است كه عمري با آنها انس گرفته است و از طرف ديگر عوالم ناشناخته اي براي او جلوه مي كند كه وحشت آور

ص: 745

است . ديدن صحنه هايي كه تا به حال نديده است او ملائك و شياطين را كه حاضر شده اند مي بيند. و همينطور عمري فرد با بدن خود انس گرفته ، آن فشاري كه باعث شود روح از بدن جدا شود يك حالت سردردگمي و گيجي و تحيري ايجاد مي كند كه به آن سكرات مي گويند . اگر يك دندان ما شديداً درد بگيرد ما سردرگم و گيج مي شويم و خيلي چيزها را فراموش مي كنيم . دندان درد با حالات دم مرگ قابل مقايسه نيست . در قرآن يك تأبير ديگري هم وجود دارد به نام قمرات الموت . قمرات به معناي شدايد و سختي هاي مرگ است . يك تعبير اميرالمومنين (ع) در خطبه ي 109 نهج البلاغه دارد كه توصيف هنگام سكرات است . اين مطلب را اززبان كسي مي شنويم كه به جزئيات اين راه آگاه بوده است . حضرت مي فرمايند : آن هنگام قابل توصيف نيست . از يك طرف سكرات موت و سختي جان دادن و از طرف ديگر غم و اندوه فرصت هايي كه فرد از دست داده است تمام وجود او را مي گيرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست مي گردد و رنگ آنها تغيير مي كند . با لحظه لحظه زياد شدن آثار مرگ در پيكر، زبان از كار مي افتد ( يعني اولين عضوي است كه از كار مي افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب مي گردد . ولي همچنان اعضاء خانواده ي خود را با چشم نگاه مي كند و با گوش هاي خود مي شنود ،

ص: 746

عقل او نيز سالم است . فكر مي كند كه عمر خود را به چه چيزهايي گذرانده و در چه راهي روزگار خود را تباه كرده است . به ياد اموالي مي افتد كه با خون دل آنها را جمع كرده و كاري به حلال و حرام آن نداشته است . اين نشان مي دهد كه حضرت كساني را توصيف مي كند كه اهل دنيا هستند . و حالا بايد برود و جوابگوي اين اموال باشد . لذت و استفاده ي آن براي ديگران و حساب پس دادن و بدبختي آن براي او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چيره مي گردد تا آنجا كه گوش او نيزمانند زبان از كار مي افتد . و فقط به خانواده ي خود نگاه مي كند و حركت زبان آنها را مي بيند ولي ديگر صدايي نمي شوند . پس از مدتي چشم او نيز از كار مي افتد و روح از بدن خارج مي شود. مرداري خواهد شد در بين خانواده ي خود به طوري كه از نشستن نزد او وحشت مي كنند و از نزديك شدن به او دوري مي نمايند . در اين حال ديگر نه گريه كننده اي او را ياري مي كند و نه كسي به او جواب مي دهد . سپس او را برداشته و بسوي آخرين منزلگاه يعني قبر مي برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود مي سپارند و از ديدار او براي هميشه چشم مي پوشند . اين آن لحظه سكرات و قمرات است كه حضرت امير(ع) توصيف كرده و لحظه

ص: 747

ي سختي است .

سوال – ما چه كاري مي توانيم بكنيم كه اين سختي ها و شدايد آسان شود ؟

پاسخ – در روايات اهل بيت (ع) هم به عواملي اشاره شده كه باعث آسان شدن مرگ ، راحت از دنيا رفتن و سختي نكشيدن فرد مي شود و هم عواملي كه باعث مي شود فرد با سلامت از دنيا برود . اين دو نكته است ، اينكه هم انسان راحت از اين عالم به عالم ديگر منتقل شده و سختي نكشد . و هم با سلامت رفته و دچار آن وسوسه هايي كه شياطين در لحظه ي آخر انسان را مي كنند و تيرهاي آخر را به سمت او پرتاب مي كنند نشود . اينجا ديگر منزل آخري است كه دست شيطان به انسان مي رسد و در نتيجه تمام تلاش خود را در اين لحظه مي كند . اهل بيت در روايات مختلفي اشاره به عوامل آسان ، راحت و با سلامت از دنيا رفتن كرده اند . اصلي ترين مورد اين است كه انسان اعتقادات سالم و درستي داشته باشد . ترديدي نيست كه اگر من ايمان به خدا و آخرت داشته باشم و سيم اتصال من به خدا وصل باشد ، زماني كه مي خواهند من را به سمت خدا منتقل كنند وحشت نمي كنم . چرا كه من را به سمت دشمن نمي برند بلكه به سمت دوست مي برند . خود اين ايمان ، انسان را در لحظه ي آخر راحت مي كند . در روايت زيبايي است كه حضرت عزرائيل (ع) بر ابراهيم خليل الله وارد شد

ص: 748

. حضرت ابراهيم (ع) وقتي او را ديد پرسيد: آيا تو الان من را دعوت مي كني كه به اختيار آن طرف بيايم، يا زمان اختيار گذشته و خواهي نخواهي بايد بروم ؟ حضرت عزرائيل (ع) گفتند نه به اختيار خود شما است كه بياييد يا نياييد . حضرت ابراهيم چيزي گفت كه حضرت عزرائيل را به فكر وادار كرد : خدا دوست و خليل من است ، آيا ديده اي كه يك دوستي مرگ را به دوست خود هديه بدهد ؟ حضرت عزرائيل درمانده شد . از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائيل رسيد كه به او بگو آيا ديده اي كه دوستي از ديدار دوست خود بدش بيايد . تو به طرف دوست خود مي آيي و دوست مشتاق ديدن دوست است . اگر بخواهيم اين نگاه را به مرگ داشته باشيم مستلزم اين است كه ايمان داشته باشيم . در اين صورت چقدر اين لحظه براي فرد زيبا خواهد بود . در آيه بيست و هفت سوره ي ابراهيم داريم كه خداوند مومنين و افراد با ايمان را نگاه مي دارد و در دنيا و آخرت آنها را تثبيت مي كند . ما در روايات متعدد داريم كه حضرت عزرائيل (ع) مي گويد كه من از پدر و مادر مهربان بر مومن مهربان تر هستم . خود او مومنين را به شهادتين تلقين مي كند . ملائكه ي مرگ به او خوش آمد گفته و به استقبال او مي آيند . در روايتي داريم كه دو شاخه ي گل بسيار معطر از حرم الهي براي او آورده مي شود . بوي يكي

ص: 749

از آنها به گونه اي است كه فرد خانواده و اموال خودرا فراموش مي كند تا سختي نكشد . و بوي ديگري از نسيم رحمت الهي آنچنان حالتي در او ايجاد مي كند كه سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اينها همه براي مومن است . يك روايتي است از حضرت امام صادق (ع) كه مي فرمايد: روزي گذر سلمان در كوفه به بازار آهنگرها افتاد . يك مرتبه ديد جواني بيهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند . سلمان كه از آن نزديكي عبور مي كرد، يكي از آن افراد دويد و به او گفت يا اباعبدالله اين جوان مريض و بيهوش است بيا يك دعايي بالاي سر او بخوان كه بهوش بيايد . حضرت سلمان وقتي نزديك شد و به بالين جوان رسيد او چشم باز كرد . تا سلمان را ديد سر خود را بلند كرد و گفت يا ابا عبدالله اينطور نيست كه مردم گمان مي كنند من بيمار هستم . وقتي گذر من به بازار آهنگرها افتاد و ديدم كه با چكش هاي آهني به ميله هاي سرخ مي كوبيدند ياد اين آيه افتادم : نگهبانان جهنم با چكش هاي آهنين بر دوزخيان مي زنند . در اين حالت ديگر نفهميدم و از هوش رفتم . سلمان ديد اين فرد با معرفت است با او دوست شد . بعد از يك مدتي اين جوان مريض شد ، سلمان به عيادت او رفت و ديد كه موقع مرگ او است . سلمان به حضرت عزرائيل (ع) خطاب كرد كه يا ملك الموت اين جوان برادر و دوست من است لطفاً

ص: 750

مراعات او را بكن . حضرت عزرائيل فرمود: يا ابا عبدالله من مراعات اين جوان و تمام مومنين را خواهم كرد و با آنها دوست هستم . بنابراين اصلي ترين شرط براي راحت مردن ايمان است . البته اگر مي خواهيم ايمان در لحظه ي مرگ و پس از آن در مراحل ابديت حافظ ما باشد بايد در دنيا حافظ ايمان خود باشيم . ما حافظ ايمان خود باشيم تا ايمان در سختي ها حافظ ما باشد . بعضي از افراد هستند كه از ايمان و اعتقادات خود محافظت ندارند . چه بسا كه اعتقادات آنها لغزنده و سست است . در روايت داريم كه اعتقادات و ايمان بعضي از افراد عاريه اي است ، از اين دست مي گيرند و از آن دست مي دهند . مثلاً تا يك مقدار وضع مالي جابجا مي شود ، حقوق كم و زياد مي شود و فشار زندگي وارد مي شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم مي كنند . اينها خطرناك است . بايد ايمان ها را تثبيت كرده و نگاه داشت . تثبيت ايمان و اعتقادات هم فقط با خواندن كتاب و يا رفتن به كلاس عقيدتي نيست . اينها خوب است و مي تواند عقل را قانع كند . اما دل انسان نيز بايد قانع شود . بايد قلب انسان باور كند و ايمان در قلب رسوخ كند . باور قلب با عمل به دست مي آيد . هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظايف و دستورات ديني انجام دهيم مانند چكشي كه بر ميخ مي رود و فرو مي رود باعث

ص: 751

تثبيت اعتقادات در قلب و باور آنها مي شود . اين آيه ي قرآن است : اگر مي خواهيد به يقين و باور قلبي برسيد ، عبوديت و بندگي انجام دهيد . عمل صالح هم حافظ و تثبيت كننده ي ايمان و هم ارتقاء دهنده ي آن است . هم ايمان عمل صالح را خالص تر مي كند و هم برعكس . هر گناه و معصيت بندهاي ايمان و اعتقادات را شل و پاره مي كند . چه بسا بعد از مدتي اگر انسان دچار معاصي و آلودگي ها شود و توبه نكرده و باز نگردد از درون خالي مي شود . و در اين صورت شايد در حادثه هاي سنگين مانند لحظه ي مرگ نتواند ايمان خود را حفظ كند . در لحظه ي مرگ فكر و محاسبات فكري خيلي كار نمي كند بلكه باورهاي دروني انسان بيرون مي ريزد . اگر كسي درون دل او هرز و كفر باشد بيرون مي ريزد . اگر درون دل او خدا و اعتقادات باشد او هم بيرون مي ريزد . مرحوم آيت الله كوهستاني چند سال قبل ازانقلاب فوت كردند . كساني كه در شمال ايران هستند يعني در استان مازندران و گلستان اين بزرگوار را كه از اولياي خدا بود خوب مي شناختند . الان هم در شهر كوهستان كه در نزديك ساري است ، مدرسه ي ايشان كه بسيار بامعنويت هم است برقرار است . كساني كه در هنگام مرگ اطراف ايشان بودند نقل مي كنند كه با اينكه آقا دو يا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند . اما در دم دماي

ص: 752

آخر يكي از اطرافيان از ايشان سوال كردند كه آيا شما ذكر خود را مي گوييد ؟ ايشان فرموده بودند كه خدا لعنت كند شيطان را من هرموقع مي خواهم ذكر بگويم سرفه ام مي گيرد . اما من به دهان او مي زنم و ذكر خود را مي گويم . اين افراد اين چيزها را فراموش نمي كنند چون در دل آنها بوده است . مرحوم آيت الله طباطبايي ، فارابي زمان ما ، در هنگام مرگ دچار فراموشي شديدي شده بودند . طوري كه بسياري از اصطلاحات علمي و فلسفه ها و قيل و قال هاي كلامي رافراموش كرده بودند . حتي رئيس بيمارستاني كه ايشان بستري بودند مي گفتند اگر يك ليوان آب به دست ايشان مي داديم همينطور در دست خود نگاه مي داشتند مگر اينكه به ايشان مي گفتيم آن را بخوريد . اما با اين وجود برخي از بستگان ايشان مي گفتند ما ديديم در لحظات آخر لب ايشان تكان مي خورد و گويي حرف مي زنند . از ايشان سوال كرديم كه چكار مي كنيد ؟ فرمودند تكلم . گفتيم تكلم با چه كسي ؟ گفت با حضرت حق . اين را فراموش نكرده چون در جان او رسوخ كرده است . پس اولين نكته ايمان و اعتقادات سالم و قوي است . دومين نكته محبت و ولايت اهل بيت (ع) خصوصاً اميرالمومنين علي (ع) است. ولايت اهل بيت (ع) جداي از توحيد نيست . در رواياتي از امام رضا (ع) و امام سجاد (ع) داريم كه فرمودند : ايمان و توحيد، لا اله الا الله ، محمد

ص: 753

رسول الله و علي ولي الله است و بعد فرمودند توحيد تا اينجا است . توحيد تا اشهدان علي ولي الله است . يعني ولايت معصومين شأني از شئون توحيد و شرط توحيد است . ولايت اهل بيت يك دستگاهي جداي از ولايت و سرپرستي خداوند عالم نيست . لطف اهل بيت (ع) در همه جا به محبين آنها مي رسد . هم در دنيا ، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قيامت و در همه ي عوالم . در هيچ عالمي از عوالم نيست كه ما بي نياز از اهل بيت باشيم . در هيچ عالمي از عوالم نيست كه دست اهل بيت كوتاه و بسته باشد . در زيارت جامعه ي كبيره مي خوانيم كه اينها رحمت موصوله ي خدا هستند . رحمت موصوله يعني قطع نمي شود و دائم متصل است . ممكن است سوال كنيد كه ما رواياتي داريم كه مي فرمايد شفاعت ما اهل بيت در برزخ به شما نمي رسد . آن روايات بايد در جاي خود معنا شود . يا مقصود اين روايات اين است كه قيامت مراحل بسيار سختي دارد كه شفاعت اصلي ما آنجا بروز مي كند . اينجا شفاعت ما است اما شفاعت اصلي نيست . لذا شفاعت و دستگيري در برزخ هم است كه در آخر زيارت عاشورا مي گوييم : الهم الرزقني شفاعة الحسين يوم الورود . يعني از همان لحظه ي ورود به عالم آخرت شفاعت مي خواهد . پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلي مربوط به قيامت است . يا به اين دليل است

ص: 754

كه اسم لطف هايي كه اهل بيت در برزخ مي كنند شفاعت نيست . مانند لطف هايي كه در دنيا مي كنند . الان اهل بيت در دنيا لطف و عنايت مي كنند اما اسم آن را شفاعت نمي گوييم . آنجا هم اسم آن را كرامت و عنايت مي گوييم . پس دست اهل بيت در هيچ كجايي كوتاه نيست . حاج آقاي بهجت مي فرمودند انشاء اله ما جوري زندگي كرده و جوري اعمال انجام دهيم كه در لحظه ي آخر كه قرار است اهل بيت دستگيري كنند نگويند كه ما اين فرد را نمي شناسيم . او با ما كاري نداشت . بنابراين ولايت اهل بيت سكرات را آسان مي كند ،خصوصاً محبت اميرالمومنين علي (ع) . اينكه مي گوييم خصوصاً چون اميرالمومنين مرز و ملاك حق و باطل است . شيعه وسني از پيامبر (ص) نقل كرده اند كه فرمود: يا علي حب تو را داشتن ايمان است و بغض نسبت به تو داشتن كفر است . پيامبر اكرم (ص) فرمود: اگر كسي علي (ع) را دوست داشته باشد سكرات و سختي هاي مرگ براي او آسان مي شود . پيامبر در جمعي از اصحاب بودند فرمودند : چه كسي از شما است كه هر روز عمر خود روزه است ؟ سلمان بلند شد و گفت من . پيامبر فرمودند : چه كسي از شما است كه تمام شب هاي عمر خود را شب زنده داري كرده و عبادت مي كند ؟ سلمان بلند شد و گفت من . پيامبر باز فرمودند : چه كسي است كه در هر شبانه روز

ص: 755

يك بار ختم قرآن مي كند ؟ سلمان بلند شد و گفت من . يكي از اصحاب گفت او دروغ مي گويد . من خيلي از شب ها ديده ام كه او خوابيده است و شب زنده داري نمي كند . خيلي از روزها غذا مي خورد و روزه نمي گيرد . پيامبر فرمود: ساكت باش ، به لقمان امت اينگونه تهمت نزن از او بپرس. اين شخص از سلمان پرسيد كه سر اين ادعاي تو چيست ؟ گفت اينكه گفتم هر روز روزه هستم به اين علت است كه خداوند در قرآن فرموده اگر كسي كار خيري انجام دهد من آن را ده برابر مي كنم . من در هر ماه سه روز روزه مي گيرم ، اگر سه روز را ده برابر كنيم مي شود سي روز يعني كل ماه . اينكه من گفتم هر شب شب زنده داري مي كنم به اين علت است كه پيامبر خدا فرمود: هر كسي هرشب با وضو بخوابد گويي تمام شب را شب زنده داري كرده است و من هر شب با وضو مي خوابم . و اينكه گفتم هر روز ختم قرآن مي كنم چون پيامبر (ص) فرمود: يا علي مثل تو در امت من مانند قل هوالله احد است در قرآن . اگر كسي سوره ي قل هو الله را يك بار بخواند به منزله ي اين است كه يك سوم قرآن را خوانده است . دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و سه باربخواند يك ختم قرآن كرده است . يا علي اگر كسي تو را با قلب دوست داشته

ص: 756

باشد يك سوم ايمان را دارد . اگر با قلب و زبان دوست داشته باشد دو سوم ، و اگر با قلب و زبان و عمل تو را دوست داشته باشد ايمان او كامل است. بعد پيامبر فرمود يا علي اگر چناچه آسمانيان و ملكوتيان تو را دوست دارند ، اهل زمين هم تو را دوست داشتند جهنم را خلق نمي كردم . بعد سلمان گفت طبق اين حديث پيامبر من در روز سه بار قل هو الله مي خوانم كه به منزله ي ختم قرآن است . منظورمن آن قسمت حديث است كه فرمود : اگر اهل زمين علي (ع) را دوست داشتند كسي اهل جهنم نمي شد . اين محبت و ولايت اهل بيت خود را در شدايد و سختي ها نشان مي دهد . مي گفتند مرحوم آيت الله شيخ حسن علي نخودكي اصفهاني در دو يا سه روز آخر عمر كه در بستر افتاده بود با اينكه با كسي حرف نمي زد و مشغول خود بود ، در شب جمعه اي سر ازبالين بلند كرد و روكرد به سمتي و گفت اي شيطان بر من كه وجودم پر از محبت علي (ع) و اولاد او است دست نخواهي يافت . سومين چيزي كه از عوامل آسان كردن مرگ است، صله ي رحم خصوصاً نسبت به والدين است . ارحام خويشاوندان است يعني برادر ، خواهر و فاميل نزديك . ارحام را كه به آن رحم مي گويند چون جلوه اي از رحمت خدا است . در روايت است كه خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود يك

ص: 757

جزء آن را در عالم دنيا فرستاده ام كه اين محبت ها بين پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فاميل درست شده است . بقيه ي آن را آن طرف مي بينيد . اگر رحم ، يك خاندان و يك خانواده كه بين آنها محبت است ، اين محبت را نسبت به هم قطع كنند ، يعني در واقع رحمت خدا را قطع كرده اند . به اين جهت است كه خيلي با آن برخورد شده كه قطع رحم نكنيد . وقتي رحمت خدا را قطع كرديد طبيعتاً در مرگ سختي مي بينيد . اما اگر كسي صله ي رحم كرد در حال جذب رحمت خدا است . بنابراين چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدين دانسته ايد مرگ را آسان مي كند . آن فردي كه به مادر خود جفا كرده بود حتي نتوانست تلقين پيامبر را جواب دهد تا زماني كه مادر او راضي شد و او را بخشيد . يكي ديگر از چيزهايي كه خيلي توصيه شده تسبيحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهاي واجب است . من تقاضا مي كنم كه اين گنج است و آن را از دست ندهيد . امام باقر(ع) فرمود: اگر هديه اي بالاتر از تسبيحات زهرا(س) بود پيامبر آن هديه را به حضرت زهرا مي داد . امام صادق (ع) فرمود: ما به بچه هاي خود همانطور كه نماز را توصيه مي كنيم اين تسبيحات را هم توصيه مي كنيم . و بعد فرمود اگر كسي مداومت داشته باشد به خواندن تسبيحات حضرت زهرا (س) بعد ازهر نماز سختي هاي

ص: 758

مرگ بر او آسان مي شود . يكي ديگر از چيزها دست كردن انگشتر است . بخصوص انگشتر عقيق كه از علائم مومن است . يكي ديگر از عوامل آسان كردن مرگ كه در روايات آمده ، در تعقيبات نماز صبح و مغرب خواندن هفت بار : بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحيم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَليُ العَظيم . در مفاتيح نيز مرحوم محدث قومي اين را آورده است . در اصول كافي روايت داريم كه اين خيلي كمك مي كند . يكي ديگر از امور دعاي عديله است . مومنين حداقل يك بار در عمر خود اين دعاي عديله را بخوانند ، اعتقادات خود را صادقانه امانت نزد خدا بسپارند چون در آخر دعاي عديله داريم كه خدايا تو بهترين امانت دار هستي . اين اعتقادات خود را پيش تو امانت مي گذارم تا هنگام مرگ كه زماني است كه انسان خيلي چيزها را از ياد مي برد به من باز گردان . و آخرين چيز خواندن قرآن بعد از هر نماز است . پيامبر فرمود: اگر هر كسي بعد از نماز قرآن بخواند سكرات موت بر او آسان مي شود و خود ملك الموت شهادتين را بر او تلقين مي كند . نماز اول وقت نيز كه به آن اشاره شد .

سوال – لطفاً درخصوص سوره ي نحل آيات 55 تا 64 توضيح بفرماييد.

پاسخ - در آيه شصت و يك اين سوره ي مباركه خداوند متعال مي فرمايد كه اگر قرار بود به محض اينكه كسي ظلم مي كند ما از اينجا براي او عذاب بفرستيم و برخورد سنگين قيامتي

ص: 759

را در دنيا با او انجام دهيم هيچ جنبده اي در زمين نمي ماند . چون دنيا به گونه اي است كه ممكن است انسان تخلفاتي را انجام دهد اما خداوند براي او فرصت مي گذارد براي اينكه جبران كند . فوري با هر تخلف ، جرم و اشتباهي خداوند از سر لطف برخورد نمي كند تا لحظه ي مرگ . از اين فرصتي كه خدا داده و لطفي كه پروردگار عالم كرده است كه تا دم مرگ انسان مي تواند جبران كند بايد كمال استفاده را ببريم .

يك نكته اي را درخصوص صله ي رحم بگويم كه همانطور كه گفتم رحم و خويشاوندان يك جلوه اي از رحمت خدا است كه او بين اين جمع محبت انداخته است . و يكي از عوامل آسان شدن مرگ اين است كه اين رحمت را پس نزده و آن را قطع نكنيم . لذا در روايات قاطع رحم و كسي كه صله ي رحم را با خويشاوندان خود قطع كند خيلي مذمت شده است . هم خود ما نسبت به خويشان و بخصوص پدر و مادر قطع نكنيم و هم اينكه مانع از صله ي رحم ديگري نشويم . گاهي اوقات در برخي از خانواده ها ممكن است بعضي از افراد مانع از صله ي رحم شوند . مثلاً همسربگويد كه اجازه نداري با پدر و مادر و خويشان خود رفت و آمد داشته باشي . همانطور كه قطع رحم براي خود من تبعات سنگين به دنبال دارد ، مانع از ديگري شدن نيز همين تبعات را براي من دارد .

سوال – اگر ما با

ص: 760

كسي كه در حال احتضار است برخورد كرديم چه وظيفه اي داريم ؟

پاسخ - گاهي اوقات انسان با فردي مواجه مي شود كه در لحظات بسيار سخت و حساس احتضار است و نياز دارد كه كسي به او كمك بدهد، اما اطرافيان كه در كنار او هستند اصلاً نمي دانند كه چكاري بكنند . براي يك مسلمان زشت است كه در آن هنگام نداند چكار بايد بكند . در باره ي شخص محتضر يك وظيفه ي واجب و تعدادي نيز وظيفه ي مستحب داريم . وظيفه ي واجب اين است كه اگر مواجه شديم با فردي كه علائم مرگ در او مشخص شده و به نظر مي رسد در حال رفتن از دنيا است او را رو به قبله كنيم . اين كار بر هر مسلماني واجب است البته اگر كسي او را رو به قبله كرد از ديگران ساقط است يعني واجب كفايي است . بايد طوري او را به پشت بخوابانيم كه كف پاهاي او به سمت قبله باشد . البته اگر در جايي بود كه اين كار امكان پذيرنبود ، مثلاً بر روي تخت بيمارستان كه به فرد سرم و دستگاه هاي مختلفي وصل است و اين امكان وجود ندارد ، بايد حتي الامكان و تا جايي كه به اين شكل شبيه تر است او را قرار داد . اگر هم نشد كه ساقط است . در روايتي از پيامبر اكرم (ص) فلسفه ي اين كار گفته شده است . ايشان فرمود اگر كسي را اينگونه رو به قبله كنيد دائم تا زمان قبض روح ملائك الهي و خود خداوند با

ص: 761

رحمت خود به او رو مي كنند . آداب مستحبي نيز وجود دارد كه اولين آن مسئله ي تلقين است . اين را بايد در نظر بگيريم كه آن شخصي كه درسكرات موت قرار دارد به قدري در سرگرداني و تحير است كه چه بسا اسم خود را نيز به يا نمي آورد . او در يك حالت گيجي و تحير تام است . لذا در روايات متعدد گفته شده كه به او كمك بدهيد . شهادتين را به اين صورت به او تلقين كنيد ، در كنار او نشسته و آرام آرام نه با داد و بيداد و دعوا و اينطور چيزها كه بيشتر او را اذيت كند به دهان او بگذاريد كه بگو لااله الا الله ، خدا يكي است . اسم پيامبر را ببر و بگو محمد رسول الله . امام اول خود را بگو ، امير المومنين علي (ع) . پيامبر اكرم (ص) فرمود : اين كار را بكنيد و حرف هاي پراكنده ديگرنزنيد و سپس فرمود: اگر به اين صورت تلقين كنيد آن كسي كه بر زبان او اين كلمات باشد و با اينها از دنيا برود داخل بهشت مي شود . البته معلوم است كه از روي اعتقاد اين كلمات را مي گويد و طوطي واربيان نمي كند . دومين نكته تلقين دعاي فرج است . دعاي فرج آن چيزي است كه در قنوت ها در رساله ها گفته شده بخوانيد . افراد مي توانند در رساله ها قسمت قنوت مراجعه كنند . لا اله الا الله الحليم و الكريم ، لااله الا الله العلي العظيم ، سبحان اله

ص: 762

الرب السماوات و... در رساله ها به اين بخش رجوع بفرماييد . اين دعاي فرج است كه خود مرور اعتقادات توحيدي است . اين را آرام آرام بخوانيد كه شخص محتضر به دنبال شما بخواند . اميرالمومنين (ع) بر سر بالين هر محتضري كه مي رفتند و اين را مي خواندند مي فرمودند كه ديگر ترسي نيست . سومين نكته اي كه توصيه شده خواندن هر جاي قرآن ، خصوصاً آيت الكرسي ، سوره ي ياسين و صافات است . اين ها را بخوانيم و لازم نيست تلقين كنيم . درروايات داريم ياسين را كه مي خوانيد ملائك رحمت نازل مي شوند . صافات را كه مي خوانيد وسوسه هاي شيطان دفع مي شود . اينها آثار اين سوره ها است كه در آن هنگام خيلي مهم است . چهارمين چيزي كه ما به آن توصيه شده ايم القاء اميد است . خوف و رجاء و بيم و اميد يك مومن تا وقتي كه زنده است بايد مساوي باشد . هم از اعمال خود ، از آخرت و از عذاب بترسد و هم به رحمت خدا اميداور باشد . اما در روايات متعدد داريم كه هنگام مرگ بايد فقط اميد باشد . لذا به آن شخصي كه هنگام احتضار است رحمت خدا را القا كنيد . اهل بيت به توكمك مي دهند و جايي مي روي كه به استقبال تو مي آيند . ما در روايت داريم كه رحمت خدا در آخرت به گونه اي است كه حتي ابليس به آن طمع مي كند . ابليسي كه گناه اولين و آخرين به عهده ي او

ص: 763

است وقتي رحمت خدا را مي بيند مي گويد شايد ما را هم ببخشند . بايد اين رحمت را با خواندن همين روايات به فرد القاء كرد و اگر هم بلد نيستيم بگوييم كه لطف خداوند متعال بي نهايت است ، گناه ما محدود است اما رحمت او نامحدود است . لطف خدا بيشتر از جرم ماست نكته ي سربسته چه گويي خموش

90-03-29

سمت خدا – 29/3/90

حجت الاسلام آقاي عالي

تصوركن بهاري را كه از دست تو خواهد رفت همه گيسوي ياري را كه از دست تو خواهد رفت ، شبي در پيچ زلف موج در موجت تماشا كن نسيم بي قراري را كه از دست تو خواهد رفت ، مزن تير خطا آرام بنشين و مگير از خود تماشاي شكاري را كه از دست تو خواهد رفت ، هميشه رود با خود ميوه ي غلطان نخواهد داشت ، به دست آور اناري را كه از دست تو خواهد رفت ، به مرگي آسماني فكر كن محكم قدم بردار به حلق آويز داري را كه از دست تو خواهد رفت .

سوال – علت ترس ما از مرگ چيست ؟

پاسخ – اين يك چيز عمومي است كه همه ي افراد يك ترس و وحشتي از مرگ دارند . حتي برخي از افراد از نام مرگ هم فراري هستند . ما به طور كلي دو جور ترس از مرگ داريم . بعضي از ترس ها ، ترس هايي هستند كه ارزش و تقدسي ندارند و بايد كاري كنيم كه به تدريج از بين بروند . ولي برخي از ترس ها مقدس هستند .

ص: 764

منشأ برخي از ترس ها بدليل بي ايماني ، جهالت و ضعف و نقصي است كه دردرون انسان وجود دارد. در موارد زيادي در روايات به اينگونه ترس ها اشاره شده است . در روايت داريم كه امام هادي (ع) به بالين يكي از دوستان خود كه در حال احتضار بود رفتند . او خيلي گريه مي كرد و مي ترسيد . يك كسي از حضرت سوال كرد كه چرا ما اينقدر از مرگ مي ترسيم ؟ امام فرمودند : از مرگ مي ترسيم به اين خاطر كه نمي دانيم چيست و آن را نمي شناسيم . يك راننده اي كه در يك جاده ي تاريك و ناشناخته حركت مي كند، نگران است . از اين وحشت دارد كه هر لحظه چه اتفاقي مي خواهد پيش بيايد . امام هادي (ع) فرمودند : اگر به فرض چرك و كثافت بدن تو را گرفته باشد . در عين حال مريضي هاي پوستي و زخم هايي نيز به بدن تو وارد شده باشد. اگر همه ي اينها را با يك حمام رفت شستشو دهيد پاك مي شود و از رنج رهايي پيدا مي كنيد . آيا در اين صورت باز هم مي ترسيد حمام برويد و از آن بدتان مي آيد ؟ گفتند : نه . مرگ نيز يك چنين چيزي است براي كسي كه يك كثافات و آلودگي هايي بر جان او مانده و در دنيا پاك نشده ، بوسيله ي آن شستشو پيدا كرده و از رنج ها خلاصي پيدا مي كند . آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ي

ص: 765

بعد از دنيا رفت . بسياري از دلايل ترس از مرگ جهالت است . در روايتي امام جواد (ع) فرمود : مانند بچه اي است كه چون خاصيت دارو را نمي داند از آن فراري است . اما آن كسي كه عاقل است و مي فهمد كه آن دارو او را از رنج خلاص مي كند به استقبال آن مي رود . گاهي اوقات سبب آن جهل است و گاهي نيز تعلقات شديد به دنيا است . اگر شما روي كف دست خود چسبي بزنيد كه مويي ندارد مي توانيد به راحتي و بدون درد آن را بكنيد . اما اگر آن را در جاي پرمويي ، مثلاً روي پا يا پشت دست خود بزنيد كه با صدها مو گره خورده، وقتي كه مي كنيد درد دارد . چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنيا تعلقات شديد پيدا كرده و مانند هزاران زنجير به جان او وابسته شده است . طبيعتاً دل كندن از آنها و به سمت مرگ رفتن يعني دوري كردن از محبوب او . يك كسي خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و گفت: من از مرگ مي ترسم و از آن بدم مي آيد . پيغمبر فرمود : آيا تو اموالي داري ؟ گفت بله . پيامبر فرمود: آيا در راه خدا چيزي را براي بعد از مرگ خود داده اي ؟ گفت نه . فرمود به خاطر همين مي ترسي چون به جان تو وابسته شده است . يكي ديگر از علل ترس از مرگ كه خيلي شيوع دارد ، گناهان ، ظلم ها و آلودگي هايي است كه در

ص: 766

وجود انسان است . همه ي ما مي دانيم كه پس از مرگ ميهمان سفره ي خود هستيم و بعد از مرگ دست پخت خودمان را مقابل ما مي گذارند . چيزي غير از اعمال ما نيست . اگر خوب باشد و آن را در دنيا خوشمزه درست كرده باشيم كه كار خودمان است و اگر هم تلخ باشد كه باز هم كار خودمان است . اگر بوته خار است خود كشته اي اگر پرنيان است خود رشته اي . مار و مور و حيوانات ديگر عالم قبر و جهنم را از جاي ديگري نمي آورند بلكه ما با اعمال خود آنها را درست كرده ايم . ظلمت هاي قبر ظلم هاي ما است . در روايتي از پيامبر اكرم (ص) است كه همان ظلم هايي كه مي كنيم ظلمت هاي روز قيامت مي شود . وگرنه اگر اينجا اعمال ما سالم باشد كاري با ما ندارند . دليلي ندارد كه خداوند بخواهد كسي را در فشار قرار دهد . نقل مي كنند كه كنار روستاي ملانصرالدين قبرستاني بود زماني كه در حال سرزدن به آنجا بود ديد يك قبري شكافته است . وارد آن قبر شد و دراز كشيد . نزديك غروب بود كه جمعي از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند . بخاطر سرو صدايي كه ايجاد شده بود ملانصرالدين فكر كرد كه نكير و منكر هستند كه آمده اند . ترسيد و يكباره از جاي خود بلند شد . وقتي آن افراد در تاريكي اين صحنه را ديدند، اسب و قاطرهاي آنها رم كرد و به هم ريختند . وقتي

ص: 767

فهميدند كه ملانصرالدين يك چنين كاري كرده است حسابي او را كتك زدند . او نيز با لباس پاره و خوني از دست آنها فراركرد و به منزل آمد . همسر او گفت چه شده است ؟ گفت كه من يك چنين كاري كردم . زماني كه يك مقدار آرام گرفت همسر از او پرسيد از عالم قبر چه خبر؟ ملانصرالدين گفت اگر قاطر كسي را رم ندهيد با شما كاري ندارند . درواقع اگر قاطر كسي را رم ندهيم و در دنيا ظلمي نكنيم با ما كاري ندارند . امام مجتبي (ع) يك دوستي داشتند كه بسيار شوخ بود . چند روز او را حضرت نديده بودند بعد از چند روز كه ديدند گفتند چطور هستيد ؟ گفت آقا يك جوري زندگي مي كنم كه نه خدا راضي است ، نه شيطان راضي است و نه خودم . حضرت لبخندي زدند و گفتند چطور؟ گفت خدا راضي نيست به اين خاطر كه مي خواهد مدام از او اطاعت كنم و معصيتي انجام ندهم كه من اينگونه نيستم . شيطان از من راضي نيست چون مي خواهد دائم معصيت كنم و هيچ اطاعتي نداشته باشم كه آن هم نيستم . خودم هم راضي نيستم چون دوست دارم كه تا آخر بمانم و هيچ گاه نميرم كه اينطور هم نيست . همان موقع يك نفر كناري ايستاده بود گفت ، چرا ما از مرگ بدمان مي آيد و هرگاه حرف مي زنيم مي گوييم نمي خواهيم بميريم. حضرت فرمودند : چون شما خرابكاري كرده ايد و اين طرف را آباد كرده ايد و مي ترسيد كه

ص: 768

از يك جايي كه آباد شده به يك جاي خراب برويد . بنابراين برخي از ضعف ها بخاطر نقطه ضعف ها ، جهل ، كم معرفتي و كم ايماني ما است. بنابراين اين ترس ها مقدس نيست ، چون منشأ آنها مقدس نيست . يك ضرب المثل معروفي است كه مي گويد اگر كسي خيانتي كرده مي ترسد . اگر كسي دزدي كرده و يا در اداره اي يك رشوه اي گرفته است مي ترسد. تا حسابرس ، بازپرس و پليس او را ببيند مي ترسد . اگر اين فرد نزد شما بيايد و بگويد چكار كنم كه نترسم ؟ مي گوييد خوب دزدي نكنيد تا نترسيد . اين ترس مقدس نيست . اينجا هم به همين صورت است ما بايد وابستگي هاي خود را كم كنيم . ما بايد در زندگي خود گناه نكنيم و يا اگر كرده ايم آنها را حذف كنيم . يكي از بهترين چيزهايي كه مي تواند جلوي گناهاني را كه به عادت تبديل شده و هم چنين محبت به دنيا را بگيرد ، همين ياد مرگ بودن و شنيدن موعظه هاي در رابطه با مرگ است . همچنين خواندن برخي دعاها كه ما را به ياد مرگ مي اندازد . من توصيه مي كنم مناجات حضرت اميرالمومنين در مسجد كوفه را دوستان زياد بخوانند . در اين مناجات اميرالمومنين تعبيرات قرآني را جمع آوري كرده است . اگر اين تعبيرها را ما بخوانيم و دقت كنيم واقعاً موثر است . بايد به مرور منشأ اين ترس را از بين برد تا خود آن از بين برود . اما يك

ص: 769

ترسي هم است كه برخي از اولياء خدا داشته اند . اين ترس ، ترس مقدسي است . شما شنيده ايد كه مومن بايد خوف و رجا داشته باشد . ترسي كه مومن از مرگ دارد جنس آن متفاوت است . اتفاقاً ترسي است كه ناشي از معرفت و ايمان بالا است . گاهي اوقات مي ترسيدند به اين خاطر كه مي دانستند بعد از مرگ بر چه عظيمي وارد مي شوند . وقتي كه شما بر شخصي وارد مي شويد كه به معرفت او واقف هستيد ، با اينكه مي دانيد شما را اذيت نمي كند و آدم خوبي هم است اما خود بخود يك ابهتي در دل شما ايجاد مي كند . مرحوم آيت اله شيخ محمد تقي آملي از مراجع صاحب رساله در تهران بودند . ايشان از اولين شاگردان مرحوم آقاي قاضي بودند . تشرفي خدمت امام زمان (ع) در مسجد سهله داشتند ، آنقدر جذبه و ابهت حضرت ايشان را گرفته بود كه فرار كرده بود و به حضرت قسم داده بود كه من ديگر نمي توانم جلوتر بيايم . اين ترس بخاطر درك عظمت و معرفت است . زماني امام مجتبي (ع) گريه مي كردند . بعضي افراد به ايشان گفتند كه چرا گريه مي كنيد ؟ شما فرزند رسول خدا هستيد و كسي هستيد كه بيست سفر پياده از مدينه به مكه رفته ايد . شما كسي هستيد كه سه بار تمام اموال خود را با فقرا تقسيم كرده ايد . شما چرا گريه مي كنيد ؟ حضرت فرمودند بخاطر دو چيز من گريه مي كنم : اول

ص: 770

اينكه دوستان خدايي را ترك مي كنم و دوم از حول و هراس به ورود عالمي كه حجاب ها برداشته مي شود . ايشان عظمت خدا را مي دانند وگرنه بحث اين نيست كه از اعمال خود مي ترسند. ايشان مي خواهند مرحله به مرحله در عوالمي حضور پيدا كنند كه سير، سير انا عليه راجعون است . يا گاهي اوقات فرد مومن است و اعمال زيادي هم دارد اما از كم و كيف اعمال خود مي ترسد كه لياقت نداشته باشد . مبادا اين اعمال براي سفر ابدي او كم باشد . يا آنقدر خالص نباشد كه لايق درگاه خدا باشد . گفت چگونه سرزخجالت برآورم بردوست كه خدمتي به سزا برنيامد از دستم . اينها اهل عمل بودند اما خيلي اعمال خود را نمي ديدند . حضرت خديجه (س) در آخر عمر خود كه در بستر بودند گريه مي كردند . حضرت رسول پرسيدند كه چرا شما گريه مي كنيد؟ ايشان گفتند من مي ترسم كه آيا خداي من از من راضي است يا خير. اين بانو فداكاري هاي بزرگي داشتند و اولين بانويي بودند كه به پيامبر اكرم ايمان آوردند. همانجا جبرائيل نازل شد و سلام خداوند را رساند و به حضرت رسول گفت به حضرت خديجه بفرماييد كه خداوند فرمود من كمال رضايت را از شما دارم . اين ترس از اين مسئله است كه مبادا اين اعمال لايق اعمال نباشد . حضرت آيت اله بروجردي هنگام مرگ خود گريه مي كردند . وقتي اطرافيان خواستند به ايشان تسلي دهند گفتند شما اين همه خدمات انجام داده ايد . اين تعداد

ص: 771

شاگرد تربيت كرده ايد ، مسجد ساخته ايد و كارهاي بزرگي انجام داده ايد . آيت اله بروجردي با همان گريه گفتند : عمل خالص را آنجا مي خرند و آن كسي كه اعمال را حسابرسي مي كند خيلي آگاه است . اين ترس از روي معرفت و ايمان است . اين ترس ترس مقدسي است و از فرد جدا نمي شود . سازنده است و اثر مثبت هم دارد . اثر مثبت آن اين است كه فرد مدام عمل خود را بيشتر و خالص تر خواهد كرد . از اين دو نوع ترسي كه گفتيم ، قسمت اول آن بايد از بين برود، اما قسمت دوم آن مقدس است .

سوال – لطفاً درخصوص آيات 71 تا 90 سوره ي حجر توضيح بفرماييد.

پاسخ – در آيه ي هشتاد و پنج مي فرمايد: ما آسمان ها و زمين و آنچه كه در بين آنها است ، هيچكدام را نيافريديم مگر به حق . هيچ بطلان و بيهودگي دركار ما نيست . عالم و خلقت هدفمند است . به دنبال آن مي فرمايد قيامتي وجود دارد كه در واقع اين مسئله به سير هدفمندي عالم اشاره مي كند . اين همان چيزي است كه در مباحث عقيدتي به آن برهان حكمت مي گويند . جهان و آفرينش را خدا حكيمانه خلق كرده است و به سمتي مي رود . بعد از آن خدا مي فرمايد : حالا كه قيامتي است از اينجا بگذر . اهل انتقام و كينه نباش . از آن كسي كه به تو جفايي كرد روي بگردان . البته اگر جفاي شخصي

ص: 772

باشد . گاهي اوقات يك فردي به دين خيانت مي كند كه البته نبايد از او گذشت . اما يك موقع است كه فردي در حق من يك اشتباهي مرتكب شده مي فرمايد : روي بگردان و نديده بگير . درروايات داريم كه روي گرداندن زيبا به اين معنا است كه هيچ عتابي هم نسبت به او نداشته باش و در دل تو نيز نسبت به او چيزي نباشد . اين نكته اي است كه اخلاق زيبا نتيجه ي اعتقاد به معاد است . من وقتي كه مي فهمم بهشت و جهنم را از جاي ديگر براي ما نمي آورند و ما با خود از اينجا مي بريم . من وقتي كه مي فهمم تنگي و فشار قبر ، از تنگي روح خودم است . حسد ، بخل و كينه ي من كه روح من را در تنگنا قرار داده ،باعث تنگي قبر من است . اگر من اين را بفهمم طبيعتاً خيلي جدي نمي گيرم و اگر كسي نسبت به شخص من خطايي كرد ، آنطور نيست كه در درون خود درگير باشم و كينه ي او را بپرورانم . از او مي گذرم تا خدا از من بگذرد .

سوال – احتضار چيست و هنگام آن چه اتفاقي مي افتد ؟

پاسخ – اولين مرحله و منزل از منازل آخرت وآخرين مرحله و منزل از منازل دنيا است . به زبان ما موقع جان دادن و قبض روح است . البته اسامي ديگري هم دارد به نام سكرات موت و قمرات موت كه در قرآن هم به آنها اشاره شده است . احتضار

ص: 773

يعني حاضر شدن، زماني است كه مرگ انسان و فرشتگان مرگ حاضر مي شوند . اين همان وقتي است كه در روايات به عنوان پايان وقت توبه از آن ياد شده است . چون فردي كه در زمان احتضار قرار مي گيرد در عين حال كه چشم او به دنيا است ، چيزهايي از آخرت را هم مي بيند . به طوركامل و واقعي ملك الموت را مي بيند . البته اين ديدن با چشم سر نيست كه ديگران هم كه در كنار فرد محتضر نشسته اند بتوانند آن را ببينند . اين ديدن با همان چشم برزخي است . شبيه آن چيزي كه درخواب بدن ما افتاده و چشم ما بسته است اما يك چيزهايي مي بينيم . اما اينجا در آستانه ي ورود به عالم ديگري هستيم و ملائكه را نيز مي بينيم . وقتي فرد مي بيند ديگر اينجا توبه فايده و ارزشي ندارد . چون توبه زماني ارزش دارد كه شما رجوع به خدا را انتخاب كنيد .اين كمال و رشد است اما آن موقع ديگر انتخابي در كار نيست شما را مي برند و چاره اي نداريد . ايمان اجباري و اضطراري رشد و كمالي براي انسان نمي آورد . درقرآن داريم كه فرعون هم در لحظات آخر توبه كرد . گفت من به خداي بني اسرائيل ايمان آوردم . همانجا خداوند خطاب كرد كه الان ايمان آوردي؟ اين ايمان ديگر فايده اي ندارد و رشدي براي تو نمي آورد . آن زماني است كه شخص محتضر مشاهداتي خواهد داشت . در عين حال كه چشمي به دنيا دارد اما

ص: 774

آن طرف را نيز مي بيند . پنج چيز را به عنوان مشاهدات محتضر از روايات پراكنده مي توان استخراج كرد . يكي از چيزهايي كه مي بيند جايگاه خود در بهشت و يا جهنم برزخ است . ما در چندين روايت داريم كه اجمالاً در آن موقع مي فهمد كه جاي او كجا است . در روايتي از امام صادق (ع) است كه وقتي كه جاي مومن را در بهشت برزخي به او نشان مي دهند ، به ملائكه ي مرگ خطاب مي كند كه به من اجازه مي دهيد به خانواده ي خود بگويم ؟ مي گويند ديگر فرصتي نيست . دومين چيز از مشاهدات شخص محتضر ، حضور حضرت عزرائيل (ع) يا ملائك زير دست او است . داريم كه موقع احتضار ملائكه ي رحمت و غضب صف مي كشند . اگر شخص محتضر از مومنين باشد ملائكه ي رحمت به او بشارت داده و به خوش آمد مي گويند و همينطور برخورد بسيار خوبي با او خواهند داشت . و اگر اهل عذاب باشد از همان لحظه و با برخورد سختي كه با او مي كنند عذاب او شروع مي شود . سومين چيزي كه مي بيند معصومين هستند . دهها روايت در اين زمينه داريم كه شخص معصومين را مي بيند . اولاً به چه علتي اميرالمومنين (ع) ، پيامبر اكرم و سيد الشهدا را مي بيند ؟ به يك جهت فلسفه ي اين ديدن كه درروايات به آن اشاره شده اين است كه شخص مومني كه عاشق و دوستدار اين افراد بود ، وقتي چهره ي زيباي آنها را

ص: 775

مي بيند از دنيا دل مي كند و راحت جان مي دهد . از طرف ديگر شخصي كه اين افراد را قبول نداشت و در جهت عكس مسير آنها و دشمني و بغض آنها قدم بر مي داشت مي بيند، شرمندگي عجيبي بر او وارد مي شود . و غمي بر غم هاي او افزوده مي شود كه من چه كساني را كه اينجا همه كاره هستند از دست داده ام . در فرازي از زيات اميرامومنين كه در مفاتيح هم آمده تعبير اين است : سلام بر آن علي (ع) كه نعمت خدا است بر ابرار و خوبان و نقمت خدا و نوعي عذاب براي بدان است . اين نشان مي دهد كه فلسفه ي آمدن آنها نوعي لذت و يا نوعي عذاب است . يكي از شاگردان خوب امام صادق (ع) سوال مي كند كه آيا مومن در موقع قبض روح خود ناراحت است ؟ آيا از مرگ كراهت دارد ؟ حضرت فرمودند نه . زماني كه ملك الموت براي قبض روح مي آيد ابتدا ناله اي سر مي دهد . ملك الموت مي گويد اي ولي و دوست خدا ناله نكن من از پدر براي تو مهربان تر هستم . چشم خود را باز كن و نگاه كن . مومن نگاه مي كند و در آن حال رسول خدا و اميرالمومنين (ع) ، حضرت زهرا (س) ، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و فرزندان آنها ، يعني همه ي معصومين را مي بيند . به مومن گفته مي شود اينها رفيقان و هم نشينان تو در بهشت هستند . مومن

ص: 776

نگاه مي كند ، در همين زمان خطاب مي رسد: اي كسي كه باور كردي و به اهل بيت اطمينان پيدا كردي ، به سمت خدا بيا در حالي كه با اين ولايتي كه داري رضايت داري ، خدا هم از تو رضايت دارد به ثواب و پاداشي كه به تو مي دهد ، بيا داخل اين بندگان من ، يعني حضرت محمد (ع) و اهل بيت او . در اين حال هيچ چيز براي او محبوب تر از اين نيست كه روح او از بدن جدا گردد و به اين بزرگواران ملحق شود . اما فقط اينكه آيا همه مي بينند و اينكه همه ي اهل بيت را مي بينند يا خير؟ آنچه كه قدر مطلق همه ي روايات است و از مجموع روايات بر مي آيد اين است كه همه بي استثناء ، مومن و كافر پيغمبر اكرم (ص) و اميرالمومنين(ع) را مي بينند . البته طبيعي است كه مومن آنها را با چهره ي باز و خندان مي بيند و از او استقبال مي كنند . و شخصي كه كافر و فاسق است كه در مسير خلاف آنها قدم گذاشته است ، طبيعتاً با روي غضبناك آنها را مي بيند و با آنها روبرو مي شود . از جزئيات قدم به قدم مسائل پس مرگ به جز اينكه روايات و آيات قرآن به ما خبر بدهند كس ديگري نمي توانست صادقانه خبر بدهد كه ما بتوانيم اطمينان داشته باشيم . اصل مسئله ي معاد با عقل اثبات مي شود كه از اصول دين است . اما جزئيات مراحل آخرت ، برزخ ،

ص: 777

قبر و عالم قيامت از روايات استخراج مي شود . چهارمين مشاهده شياطين هستند . چون اينجا آخرين مرحله ي دنيا است ، بعد از مرگ و در عالم برزخ ديگر شيطان نمي تواند دسترسي داشته باشد بنابراين تمام هم و غم او بر اين است كه بتواند وسوسه كند . اتفاقاً در اين لحظه ي آخر تمام توان خود را بكار مي برد كه مومن را نسبت به اعتقادات خود به شك بيندازد . اموري كه مورد علاقه ي فرد است در چشم او جلوه دهد كه از دل كندن از دنيا بيزار شود . يكي از آقايان مي گفت طلبه اي بود كه فرد خوبي هم بود اما موقع مرگ من به او تلقين مي گفتم و كلمه ي لا اله الا الله را مي گفتم اما مي گفت نگو نمي شكنم . بعد از يك مدت حال او خوب شد يعني به دنيا باز گشت . از او پرسيديم كه چه چيزي را مي گفتي ؟ گفت آن موقع شيطان را مي ديديم و يك ساعتي كه من خيلي به آن علاقه داشتم جلوي چشم من گرفته بود و مي گفت اگر بگويي لا اله الا الله من آن را مي شكنم . گفت آن ساعت را بياوريد كه من آن را به كسي ببخشم و از آن دل بكنم . بخاطر همين است كه گفته اند موقع مرگ و احتضار تلقين كنيد و كمك به فرد بدهيد كه در حال گيجي است . براي اينكه شيطان نتواند غالب شود خواند سوره ي ياسين و صافات موثر است . بخصوص سوره ي

ص: 778

صافات بسياري از وسوسه هاي شياطين را دفع مي كند . همچنين خواند دعاي عديله باعث مي شود كه فرد ايمان خود را از دست ندهد . آخرين مورد كه در روايت امير المومنين(ع) نيز به آن اشاره شد اين است كه اعمال ، اموال و فرزند فرد به گونه اي براي او مجسم مي شوند . همان روايتي كه فرد به اموال خود مي گويد من در جهان براي شما خيلي زحمت كشيدم ، شما براي من چكار مي كنيد ؟ گفتند كفني تهيه مي كنيم . به فرزندان خود خطاب مي كند ، گفتند ما تو را تا قبر مي بريم . به اعمال خود خطاب مي كند ، گفتند ما تا قيامت با تو هستيم . اين چيزهايي است كه محتضر در هنگام مرگ مشاهده مي كند .

سوال – گاهي اوقات در موقع احتضار ديده شده كه افراد خوبي هستند كه خيلي سخت جان مي دهند و بالعكس افراد بدي هستند كه خيلي راحت جان مي دهند علت آن چيست؟

پاسخ – اين سوال براي خيلي از افراد پيش مي آيد اولاً سختي و راحتي جان دادن صرفاً آن چيزي نيست كه ما با چشم خود مي بينيم . شما گاهي كنار رفيق خود نشسته ايد كه او خواب است و در هنگام خواب وحشتناك ترين كابوس را مي بيند . يك دفعه از خواب بيدار مي شود و مي گويد آيا تو ديدي آن چيزي را كه من ديديم ؟ مي گوييد نه من نديدم ، شما راحت خوابيده بوديد . ظاهر فرد خيلي راحت است اما در باطن او

ص: 779

چه اتفاقي رخ مي دهد . بنابراين صرف ظاهر را نبايد ملاك گرفت . آن چه كه از روايات برمي آيد اين است كه در لحظه ي آخر نوع جان دادن انسان ها چهار صورت است . بعضي از افراد آدم هاي خوبي هستند ، خيلي راحت هم از دنيا مي روند . درروايتي از پيامبر اكرم (ص) است كه ملك الموت دو شاخه ي گل براي اين فرد مي آورد . يكي از آنها باعث نسيان اموال و فرزندان مي شود كه فرد ديگر غصه نخورد . يكي ديگر بويي معطر از حرم الهي دارد و وقتي مومن اين گل را بو مي كند سخاوتمندانه جان مي دهد . در برخي از روايات است كه اين دو شاخه گل نيستند بلكه دو نسيم هستند كه از حرم الهي مي وزند . دو نسيم معطر و جان فزا كه يكي از آنها مونسيه و ديگري موسخيه است و فرد به راحتي جان مي دهد مانند بو كردن يك گل . اما برخي از خوبان هستند كه در لحظه ي آخر سخت جان مي دهند . در روايتي از پيامبر اكرم (ص) است كه الموت كفارةٌ لِذُنوب المُومنين . احياناً اگر گناهاني بوده كه فرد نتوانسته آنها را جبران كند و با بلاها ، مرض ها ، سختي ها و مشكلات دنيا پاك نشده است ، خداوند متعال در آخرين مرحله ي دنيا اين سختي را براي او بوجود مي آورد كه اينجا بي حساب شود . يعني پاك شود و ازآن طرف اول راحتي او شود. نوع سوم آدم هاي بدي هستند كه خوب مي

ص: 780

ميرند و در ظاهر راحت جان مي دهند . به اين دليل است كه خداوند متعال اجر كسي را ضايع نمي كند . از طرف ديگر خدا قسم ياد كرده كه درآن طرف ديگر خبري از احسان به كفار نيست . از اين جهت اگر كافري در اين دنيا عمل خيري انجام داده باشد ، همينجا جزاي او را مي دهند . جزاي او اين است كه راحت جان بدهد . روايتي از امام كاظم (ع) است كه حسنات كفار در همين دنيا با آنها تسويه مي شود . اگر كار خوبي كرده باشند در همين دنيا پاداش آن را مي بينند يعني آخرين لذت و راحتي آنها همين است . چهارمين نوع آدم هاي بدي هستند كه بد هم مي ميرند . مرحوم آيت اله اراكي مي فرمود من پاي منبر آقا شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح بودم و شنيدم كه محدث قومي فرمود من وارد قبرستان وادي السلام شدم و صداي نعره شنيدم . چون صداي نعره ها بسيار بلند بود اول گمان كردم كه شتري را داغ مي كنند . هرچه نزديك تر مي شدم صداي نعره ها بيشتر مي شد . دقت كردم و ديدم كه اطرافيان نمي شوند و فقط من آن را مي شنوم . وقتي نزديك شدم ديدم جنازه اي را دفن مي كنند . ايشان مي گويند من متوجه شدم كه نعره ها از همين جنازه است . اين فرد چه انسان فاسق و فاجري بوده كه عذاب او از همين جا شروع شده است . اين آدم ها افرادي هستند كه بد هستند و بد نيز

ص: 781

مي ميرند . البته اين چهار قسم را كه گفتم ما نبايد فقط ظاهر را نگاه كنيم ، چيزهايي است كه با چشم و گوش ديگري است ديده وشنيده مي شود كه آنها ملاك است .

خدايا با فرج ولي خود همه ي مومنين را خوشحال كن . آن تعبيري كه در تعقيبات نماز در ماه مبارك رمضان داريم كه حتي بر اموات سرور است .

90-03-22

90/3/22

بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست ، مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب دردلم هستي و بين من و تو فاصله هاست ، بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست ، باز مي پُرسَمَت از مسئله ي دوري عشق و سكوت تو جواب همه ي مسلئه هاست .

سوال – در مورد موضوع مرگ توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – ما مي خواهيم در مورد مهمترين بخش زندگي مان بحث بكنيم يعني درست است كه ما پاره اي از زندگي مان را دنيا مي دانيم ولي خش اعظم و مهم زندگي ما پس از مرگ است . ما مي خواهيم در رابطه با مرگ و مسائل پيرامون آن بحث بكنيم . اين بحث بسيار مهم است .بالاخره ما معتقد هستيم كه يك ابديتي در پيش داريم . ابديتي كه تمام زندگي دنيا در مقابل آن به اندازه ي پلك زدني هم نيست . اگر فكر كنيم كه ابديت يعني چه و بدانيم كه ابديت ميليون ها و ميلياردها سال نيست بلكه چيزي است كه انتها ندارد

ص: 782

. شاگردان علامه طباطبايي تعريف مي كردند كه ايشان در بين درس و بي مناسبت مي فرمود كه آقايان ما ابد در پيش داريم . و اين را تكرار مي كردند . انسان در لابلاي زندگي اش نبايد دچار غفلت بشود و فراموش كند كه چه چيزي را در پيش دارد . ده ها برابر عمر زندگي نوح در مقابل ابديت پلك زدني بيش نيست . نقل مي كنند كه وقتي حضرت عزرائيل براي قبض روح كردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسيد كه وقت اجل رسيد ؟ حضرت نوح با تعجب فرمود كه چقدر زود تمام شد .با اينكه عمر نوح خيلي طولاني بود و قرآن دوره ي نبوت ايشان را950 سال ذكر كرده است . حضرت عزرائيل فرمود كه پس عمر مردم آخر الزمان را چه مي گويي كه شصت هفتاد سال بيشتر نيست . نوح فرمود كه اگر عمر من شصت سال بود دنيا را با يك سجده تمام مي كردم . نوح هم مي گويد كه عمرش زود گذشته است . اعتقاد ما به زندگي ابدي است و اگر ما به اين زندگي نپزدازيم و از آن غفلت بكنيم و نسبت به آمدن عالم ديگر غافلگير بشويم و يك دفعه عالم عوض بشود ، ممكن است كه صحنه هاي هولناكي پيش بيايد . پس بايد بدانيم كه قبل از مرگ چه اتفاقاتي رخ مي دهد ، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتي دارد ، ما چه آداب و وظايفي نسبت به خودمان و نسبت به فردي كه در حال احتضار است ، هنگامي كه ملك الموت مي آيد چه چيزي

ص: 783

ديده مي شود ، هنگام جان دادن چه اتفاقي رخ مي دهد ، چه عواملي باعث آسان يا سخت جان دادن مي شود . در روايات پانزده مورد گفته شده كه سكرات مرگ را آسان مي كند . پيامبر فرمود كه هر كسي بعد از هر نمازش مقداري قرآن بخواند سختي هاي هنگام جان دادن را نمي چشد . اگر كسي يك روز ماه رجب را روزه بگيرد سكرات مرگ بر او آسان مي شود .پيامبر فرمود : حضرت عزرائيل در هنگام خواندن نماز به همه ي مردم اشراف دارد ، اگر اين مردم را مواظب بر اوقات نماز ديد ، خود ايشان شهدتين را تلقين مي كند . امام صادق (ع) فرمود : اگر كسي نسبت به صله رحم مخصوصا نسبت به پدر و مادرش كوشش كند سكرات موت بر او راحت مي شود . مرحوم شيخ عباس قمي در كتاب منازل الاخرة ( من توصيه مي كنم كه اين كتاب بخوانيد . شايد اثر آن از صد تا سخنراني اخلاقي بالاتر باشد .) نقل كرده كه پيامبر بر بالين جواني بودند كه در حال احتضار بود . پيامبر ان جوان را تلقين كرد و گفت كه بگو لا اله الا الله . جوان زبانش بسته بود . پيامبر به مادرش گفت كه تو از او ناراضي هستي ؟ مادر گفت كه اوشش سال است كه به من جفا كرده است و من از او راضي نيستم . پيامبر فرمود كه الان وقت ناراضي بودن نيست . او در سختي است . زن گفت كه خدا بواسطه راضي بودن شما راضي باشد . زبان

ص: 784

جوان باز شد . پيامبر گفت كه چه مي بيني ؟ گفت : يك فرد بد هيكل و بد بود را مي بينم كه از بوي بد آن راه نفس من بسته شده است . پيامبر فرمود كه بگو : يا من يقبل اليسير و يعفوا عن الكسير اقبل من اليسير يعفوا عن الكثير . اي كسي كه از گناهان بزرگ ما مي گذري و اعمال كوچك و كم ما را قبول مي كني ، كم هاي ما را قبول بكن و گناهان زياد ما را ببخش . جوان اين را تكرار كرد . گفت: الان مي بينم كه آن سياه رو دور شد و سفيد رويي معطر وارد شد. بعد راحت جان داد . محدث قمي مي گويد كه نيكي نكردن به پدر و مادر باعث مي شود كه نتواند تلقين پيامبر را هم بگويد. ما بايد اينها را بدانيم . ما بايد در مورد سوال و فشار قبر بدانيم . فشار قبر براي چيست و چطور بايد سوالات قبر را جواب بدهيم. بايد بدانيم كه اموات با بازماندگان ارتباط دارند يا خير و مي توانند آنها را ببينند و به آنها سر بزنند. ما كمتر از اين بحث ها مي شنويم . ما معمولا از آن فرار مي كنيم و فرار كردن از مرگ مساوي با نيامدن مرگ نيست . به تعبير اميرالمومنين كه فرار كردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان . ان الذي موت تفرون منه انه ملاقيكم . غافل بودن نتيجه اش غافلگير شدن است . ما مي خواهيم كه غافلگير نشويم . يكي از اصحاب پيامبر

ص: 785

مي فرمايد كه در تشييع جنازه اي پيامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و كنار قبر نشست . پيامبر نگاهي به قبركرد و گريه كرد و فرمود : براي چنين موقعي خودتان را آماده كنيد.

سوال – شايد احساس بشود كه جوانان از شنيدن اين مباحث مكدر و ناراحت بشوند .نظر شما چيست ؟

پاسخ – جوانان ما بايد اين جواب را بشنوند و روي آن فكر بكنند . اولا واقعا كسي ضمانت نداده كه ما تا پيري برسيم و در جواني نمي ميريم . كسي به ما چنين تضميني نداده است . رابطه ي حضرت عزرائيل با گرفتن جان ما ، يك رابطه ي دفعي و آني است. ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه همه چيز تدريجي است و عالم مادي همين است. وقتي مي خواهد باران بيايد ، قبل از آن هوا ابري مي شود و صداي رعد و برق مي آيد . قبل از آمدن شب و روز نشانه هايي است . ما به امور تدريجي و زماني عادت كرده ايم و فكر مي كنيم كه حضرت عزرائيل هم با سر و صدا و نشانه مي آيد و جان ما را مي گيرد . مثلا فكر مي كنيم كه اول بايد يك پيري يا بيماري بيايد بعد حضرت عزرائيل بيايد . حضرت عزرائيل موجود مجرد است نه مادي و جان ما را هم كه مي خواهد بگيرد مجرد است . رابطه ي حضرت عزرائيل با جان ما رابطه ي آني و دفعي است نه تدريجي . شبيه اراده كردن شماست . براي اراده كردن كه مي خواهد در جان

ص: 786

شما اتفاق بيفتد زمان برنمي دارد . همين كه اراده بكنيد كه آب بخوريد ، اين اراده آني است البته ممكن است براي اينكه بخواهيد حركت كنيد و ليوان آب را برداريد زماني طول بكشد چون بدن مادي است ولي اراده در جان شما آني مي آيد . وقتي اجل فرا برسد پير و جوان ندارد . حضرت امير در شعري مي فرمايد كه مرگ ناگهان مي رسد. آيت الله اراكي اشك مي ريخت و اين ابيات اميرالمومنين را مي خواند : اي كسي كه مشغول شدي و غافل شدي از مرگ ، مرگ ناگهان مي رسيد . كسي نبايد خودش را ايمن از مرگ بداند و بايد هميشه آماده باشد . به آيت الله شيرازي در كربلا گفتند كه اگر يقين داشته باشيد كه يك هفته ي ديگر مرگ شما فرا مي رسد چه كار مي كنيد ؟ گفت همان كاري كه تابحال مي كردم يعني از جواني حواسش بوده است . پس اولا كسي ايمن نيست و ثانيا جوان بايد دنبال اين مباحث باشد. براي اينكه از همان اول فرصت ها را بدست بياورد و فرصت سوزي نكند . چون وقتي سني از او مي گذرد ديگر نمي تواند كاري بكند و به گذشته اش با حسرت نگاه مي كند . وقتي سني از ما بگذرد براحتي نمي توانيم همه چيز را جبران بكنيم . بعضي از تلقات ريشه دارتر مي شود و نمي توانيم بعضي صفات را از خودمان دور كنيم . نمي توانيم بعضي از آداب زشت را از خودمان دور كنيم و بعضي خراب كاري ها را جبران كنيم. در

ص: 787

تاريخ است كه هارون الرشيد به اطرافيانش گفته بود كه ببينيد كسي از پيران هست كه در زمان پيامبر زنده بوده باشد و حديثي را بطور مستقيم از ايشان شنيده باشد . پيرمردي را پيدا كردند . او را در سبدي گذاشتند زيرا نمي توانست راه برود و پيش هارون الرشيد آوردند . او پرسيد كه تو پيامبر را ديده اي ؟ گفت : بله من هفت ساله بودم كه پيامبر را ديدم و يك جمله از او شنيدم . پيامبر فرمود : به مرور كه انسان پير مي شود دو خصلت در او جوان مي شود اگر خودش را تربيت نكند يكي حرص شدن و يكي آرزوهاي طولاني . هارون الرشيد خوشحال شد و كيسه ي دينار طلا به او داد . پيرمرد تا در خروج رفت ولي دوباره او را برگرداندند و پيرمرد گفت كه آيا هر ماه من اين مواجب را دارم ؟ هارون الرشيد خنديد و گفت رسول اكرم راست مي گفت . من داشتم فكر مي كردم كه تو تا دم در زنده مي ماني يا نه و آنوقت تو در فكر مواجب ماه بعد هستي . در پيري تعلقات بيشتر مي شود . پس ما بايد در جواني به خودمان برسيم و فرصت ها را از دست ندهيم و در جواني بتوانيم از بركات و آثار مرگ استفاده بكنيم . امير المومنين در نامه ي سي و يك نهج البلاغه به امام حسن (ع) مي فرمايد كه زياد ياد مرگ باش و ياد آن چيزي كه بعد از مرگ است تا مغلوب مرگ نشوي .

سوال – چرا در

ص: 788

روايات و آيات ما تاكيد به يادآوري مرگ شده است ؟

پاسخ – در منابع ديني ما بطور بسيار جدي به ياد مرگ پرداخته شده است . شما حدود يك هزار و دويست آيه در قرآن مي بينيد كه اسمي از مرگ ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است . اين نشان دهنده ي اهميت مسئله است. مرحوم علامه ي مجلسي در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احاديث در اين مورد جمع آوري كرده است . در معارف ديني ما به اين مسئله پرداخته شده است . بعد از مسئله ي توحيد ما مسئله اي مهمتر از مسئله ي ياد مرگ نداريم . اين نشان مي دهد كه سِّر عميقي در اين مسئله است . ما آنرا جدي نمي گيريم . با بستن چشمهاي مان روي موضوع ، واقعيت حذف نمي شود . ياد نكردن مرگ به معناي نبودن مرگ نيست . معناي آن بد مردن است . اگر كسي ياد مرگ نباشد معنايش اين نيست كه مرگ به سراغش نمي آيد . ياد مرگ باعث نشاط و زنده دلي مي شود برخلاف آنچه كه تصور مي شود كه ياد مرگ باعث تلخكامي مي شود . از مهمترين آثار ياد مرگ سبكبالي است .

سوال – سوره ابراهيم آيات 25 تا33 را توضيح دهيد .

پاسخ – صفحه اي از قرآن نيست كه خالي از ياد مرگ يا آثار آن باشد. پنج آيه از اين صفحه مربوط به مسائل آخرتي و اشاره هايي به منازل بعد از مرگ كرده است . آيه بيست و هفتم مي فرمايد : مومنين كه ارتباط

ص: 789

با دين و خدا را نگه داشته اند خدا آنها را تثبيت مي كند با كلمه ي توحيد كه همان لا اله الا الله است . خدا روي اين كلمه آنها را نگه مي دارد و آنها را هم در دنيا و هم در آخرت امداد مي كند. در روايات داريم كه از هنگام قبض روح تا منازل بعدي مرگ ، امدادهاي خاصي به مومنين مي رسد . روايتي از امير المومنين از كتاب كافي نقل شده است كه انسان كه در آخرين روز دنيا و در آستانه ي آخرت است مال ، فرزند و اعمالش پيش چشم او مجسم مي شوند . او به مالش مي گويد كه من براي تهيه شما خيلي زحمت كشيده ام ما براي من چه مي كنيد ؟ گفتند كه از اين اموال كفني را براي تو تهيه مي كنيم كه مي تواني با خودت ببري . به فرزندانش مي گويد كه من محب شما بودند و براي بزرگ شدن شما زحمت زيادي كشيده ام . شما براي من چكار مي كنيد ؟ آنها مي گويند كه ما تو را تا قبر همراهي مي كنيم و بيشتر از اين كاري از دستشان بر نمي آيد . اعمال در ملكوت عالم باقي مي ماند و مجسم مي شود كه بعدا در مورد آن توضيح خواهيم داد . بعد به عمل خودش روي مي كند و مي گويد كه تو براي من چه مي كني ؟ مي گويد : تو نسبت به من خيلي راغب نبودي كه اعمال انجام بدهي ولي من هميشه با تو هستم . اگر اين شخص از

ص: 790

مومنين باشد زيباترين و خوش بوترين و خوش پوش ترين افراد به سمت او مي آيند و به او بشارت رحمت الهي را مي دهند و به او خير مقدم خواهند گفت . فرد به اين زيبارو مي گويد كه تو كه هستي ؟ مي گويد كه من عمل صالح تو هستم . از دنيا بيرون بيا و به سمت بهشت برزخي برو . بعد دو تا ملك براي سوال در قبر مي آيند . وقتي ملك از دين و خداي او سوال مي كند ، مي گويند كه خدا تو را محكم نگه دارد . امير المومنين مي فرمايد كه اين معناي آيه يثبت الله الذين امنو ... است و خدا اين جوري مومنين را امداد و دستگير مي كند .

سوال – در ادامه تاكيد آيات و روايات به ياد آوري مرگ توضيحاتي بفرماييد .

پاسخ – آيات و روايات تاكيد دارند كه اين آثار مرگ انديشي از دست ما نرود . اكثر آيات مربوط به معاد و مرگ وآخرت در سوره هاي مكي قرآن است يعني سيزده سالي كه پيامبر در مكه بود و سخت ترين دوران را ميگذراند . دوراني كه بايد انسانهاي نابي تربيت بشوند كه بتوانند سختي هاي گسترش دين را تحمل بكنند و فداكاري بكنند و انسانهاي خود ساخته اي باشند . در اينجا از آثار ياد مرگ استفاده مي شود تا اين سازندگي عظيم ايجاد بشود . هيچ عاملي از نظر تربيتي و رشد و اهميت يادمرگ ، سازنده و مربي نيست . چه چيزي در هشت سال دفاع مقدس باعث شده بود كه اين قدر فداكاري

ص: 791

، اخلاق خوب ، گذشت ، ايثار ، رعفت ، صميميت و رعايت حقوق در بين جمع ايجاد بشود ؟ زيرا آنها خودشان را دائما در معرض مرگ مي ديدند . كسي كه خودش را دائم در معرض مرگ ببيند طبيعي است كه سبكبال و سبكبار است . در واقع شان دنيا را به اندازه آن مي بيند نه بيشتر . ودر مقابل ابديت دنيا را خيلي جدي نمي گيرد كه بخاطر آن حرص بزند ، با ديگران درگير بشود و به ديگران ظلم بكند . او مي داند از پس امروز فردايي هست كه اعمال و اخلاقش مجسم مي شود . من در باطن خودم اخلاقياتي دارم . حسد ، كينه ، سوءظن و بدبيني باعث شده كه روح من تنگ بشود . چه بسا اين تنگي ها كه در باطن من است زندگي آخرتي من را تنگ بكند . وقتي من اين چيزها را بدانم طبيعي است كه رفتار خودم راعوض مي كنم . در جبهه اين اتفاق افتاده بود و آنها بدون هيچ تعلقي سرباز خدا و ولي خدا شده بودند . تا كسي مشكل خودش را با مسئله ي مرگ حل نكند نمي تواند سرباز خوبي براي خدا و ولي او باشد . در جنگ تبوك پيامبر فراخواني داد كه نيروها جمع بشوند تا به سمت تبوك بروند . تبوك شش صد كيلومتر با مدينه فاصله داشت . و آنها مي خواستند كه با روم مقابله بكنند . تابستان بود . عده اي شروع به بهانه جويي كردند كه هوا گرم است و ممكن است كه چشم ما به دختر مسحيان

ص: 792

بيفتد و ما تحريك بشويم . آيا نازل شد وتعبيرش اين بود : آيا به زندگي دنيايي راضي شديد و سنگين بار شده ايد ؟ همين سنگين باري باعث شد كه آنها جواب رسول خدا را ندهند . در وصف ياران ولي عصر داريم كه آنها تمناي شهادت دارند . يعني تعلقات ندارند . معنايش اين است كه آنها سبك بار هستند نه اينكه الان مي خواهند شهيد بشوند . ياد مرگ است كه اين سبك بالي را بوجود مي آورد . عرفاي ما وقتي مي خواهند به شاگردان شان دستورالعمل بدهد ، ياد مرگ جزو دستورات شان است . آيت الله جمال گلپايگاني كه مرجع تقليد بزرگي بود و همدرس آيت الله بروجردي بود و عرفاي بزرگي بود . او تا وقتي كه در اصفهان شاگر آخوند كاشي بود ، به او توصيه كرده بود كه شب جمعه ها حتما به قبرستان برو و در آنجا توقف كن و درنگ و تامل بكن . ايشان در نجف از شاگردان مرحوم قاضي بود و ايشان هم همين توصيه را داشته اند . آقاي گلپايگاني خيلي به قبرستان وادي السلام مي رفت و در زميني كه قبري نبود مي نشست . بعد ها پس از مرگش همانجا محل قبر خودش شد . ايشانبه بعضي از خواص خودشان نقل كرده بودند كه من ارواحي از اين قبرستان را در مكاشفاتي ديدم . در هواي گرم بعضي از ارواح با حالت زننده اي به سمت من مي آمدند . من آنها را شناختم . آنها متكبريني بودند كه در دنيا هرچه از دنيا و آخرت به آنها مي

ص: 793

گفتيم مسخره مي كردند . آنها به من التماس مي كردند كه در اينجا ما در سختي هستيم چون تو از فرزندان رسول خدا هستي براي ما دعا بكن . ايشان پرخاش مي كردند و به آنها مي گفتند كه گم شويد تا وقتي در دنيا بوديد گوش نمي كرديد و حالا كه دست تان از دنيا كوتاه شده التماس مي كنيد . اين توصيه ها جزو دستورالعمل عرفا به شاگردان شان بوده است .ياد مرگ بودن از مهمترين عوامل تربيتي و سازنده است كه بخاطر همين توصيه شده است .

سوال – چكار كنيم كه مرتب به ياد مرگ باشيم ؟

پاسخ – ما بايد بهانه هاي مختلفي را براي مرگ انديش بودن ايجاد بكنيم . پيامبر وقتي بهار را مي ديد مي فرمود : بهار را كه ديديد به ياد قيامت بيفتيد. اين يك بهانه است كه انسان به ياد مرگ بيفتد و به آن توجه بكند . پيامبر وقتي از خواب بلند مي شد مي فرمود : خدارا شكر كه ما را زنده كرد پس از مردن . زيرا خواب يك مرگ سبك است كه در تعابير قرآن كنار مرگ گذاشته شده است . در خواب تعلق روح كاملا قطع نمي شود و اگر خدا اجازه بدهد روح بر مي گردد و اين تعبير قرآن است. تعبير پيامبر بعد از بلند شدن خواب اين بود كه الحمدلله زنده شديم . اين عاقل بودن و زيرك بودن فرد است . پيامبر فرمود : نشاني انسان عاقل اين است كه زياد ياد مرگ بكند . يكي از كارهايي كه مي تواند به انسان كمك

ص: 794

بكند رفتن به قبرستان است . البته نه قبرستاني كه به شكل فضاي سبز درآمده است . به شكلي كه در آنجا تامل بكنيم و خلوتي داشته باشيم و به قلب مان برسانيم كه ما هم به اينجا گذر خواهيم كرد . كار ديگري كه مي تواند به ما كمك كند شنيدن موعظه هاست . مثل موعظه هاي شنيداري زيرا ما احتياج به موعظه هاي شنيداري داريم . حضرت علي (ع) به بعضي افراد مي فرمودند كه من را موعظه كن . طرف گفت كه شما همه را مي دانيد . حضرت فرمودند : در شنيدن اثري است كه در دانستن نيست . انسان بايد بشنود . آقايي مي گفت كه پدرم وقتي مي خواست مادرم را براي نمازصبح اول وقت بيدار كند مي گفت : خانم بلند شو .آنقدر بخوابيم كه ديگر كسي نيست كه ما را صدا بزند . ما موعظه هاي نوشتاري هم داريم . كتاب منازل الاخرة از محدث قمي و كتاب سياحت غرب كه آقاي قوچاني نوشته است را بخوانيد . آقاي مطهري با آياالله قوچاني ارتباطي داشته و پرسده چطور از احوالات بعد از مرگ خودت نوشته اي ؟ ايشان فرمودند كه مقداري از احاديث و روايت كه فرموده اند آن طرف چه خبر است و بعد مكاشفات . مكاشفات خيالات و خواب نيست بلكه منطبق بر روايات است و با روايت تاييد مي شود .كار ديگر وصيت كردن است . كسي با وصيت كردن نمي ميرد.

سوال – ما جوان ترها وقتي مي گوييم كه مي خواهيم وصيت بكنيم يا از مرگ صحبت مي كنيم به ما مي

ص: 795

گويند كه اين حرفها را نزنيد . راهنمايي بفرماييد .

پاسخ – لازم نيست كه ما سر و صدا بكنيم . شما وصيتي بكنيد كه بتوانيد در اختيار كسي بگذاريد .گاهي وصيت كردن واجب است . هميشه مستحب نيست . نوشتن وصيت و هر چند وقت ديدن اين وصيت روي ما اثر مي گذارد . وصيت و كفن كسي را نمي ميراند اگر اجلش نرسيده باشد . ديدن كفن انسان را از دنيا جدا مي كند . به انسان تذكري مي دهد . اينها مي تواند به ما كمك بكند تا به ياد مرگ باشيم .

دعاي امام سجاد (ع) در سجده اين است كه مي فرمايد : خدايا كاري بكن كه ما از دنيا جدا بشويم كه پُر از غرور و فريب است ، توجه ما به دنياي ابديت باشد ، آماده و مهيا براي مرگ بشويم قبل از اينكه به سراغ ما بيايد .

 

 

هدایت به بالای صفحه