اسم علم : اسمي است كه براي يك فرد معيّن وضع شده باشد مانند حسن حسين تقيّ نقيّ زيد عمرو محمود سعيد زبير كميل داود سليمان ابراهيم اسماعيل عبدالله سيبويه علي اكبر فاطمه زينب ابوالقاسم كاظم و غير اينها كه علم است براي افرادي از انسان و قريش و قَرَن تميم كه علم است براي قبائلي و دلدل ذوالجناح يعفور كه علم است براي حيواناتي و تهران قم يصره كوفه شام كه علم است براي بلادي و جبرئيل ميكائيل اسرافيل عزرائيل كه علم است براي فرشتگاني و همچنين ديگر اسمائي كه براي افرادي و اشخاصي بخصوص نام گذاري شده و مي شود ، گر چه وضعش متعدد باشد مثلاً حسن را براي چندين نفر وضع نمايند ، لكن در هر دفعه براي يك فرد نام گذاري شده ، بر خلاف اسم جنس كه در يك دفعه براي معني كلي وضع شده و آن معني كلي افراد بيشمار دارد ؛ چنانچه بيان خواهد شد .
و اسم علم از جنبه لفظ يا مفرد است يا مركب و مركب يا اضافي است يا مزجي يا اسنادي .
مفرد مانند : زيد بكر حسن احمد محمد علي فاطمه كبري صغري زهره زهراء كه يك كلمه بيش نيست .
مركب اضافي مانند : ابوذر عبدالله عبدالرحيم غلامعلي عبدالحسين حرمعلي ابوالقاسم اديبالممالك مشاورالسلطنه ابن عباس ام الحسن ابوطالب كه دو كلمه با هم مركب شده و كلمه اول به دوم اضافه گرديده و براي فردي وضع نموده اند .
مركب مزجي مانند : كردستان علي اكبر بعلبك خداداد سيبويه كرمانشاه بزرگمهر حسنعلي كه دو كلمه را با هم مزج كرده اند و براي فردي وضع شده و كلمه اول به دوم اضافه نشده .
مركب اسنادي مانند : تاَبطّ شرّاً جادالحق شاب قرناها كه مثال اول و دوم علم است براي دو مرد و سوم علم است براي زني و مثال اول فعل و فاعل و مفعول است ومثال دوم وسوم فعل و فاعل است .
و اسم علم از جنبه وضع يا مرتجل است يا منقول .
مرتجل : اسمي است كه سابقاً غير علميّت نداشته ، بلكه در اول دفعه واضع لفظي را اختراع كرده و نام گذاري نموده مانند : سُعاد كه اسم زني است و اُدَد كه اسم مردي است و مرتجل گويند چون مرتجل در لغت ، كلامي است كه متكلم قبلاً درباره اش فكر نكرده باشد و اين علم را مرتجل گويند چون قبلاً در فكر و ذهن كسي نبوده است .
منقول : اسمي است كه در اصل اسم جنس بوده ، سپس براي فردي وضع شده وبيشتر اعلام از اين قبيل است مانند : زيد زياد فضل علاء رضا كه در اصل مصدر است و حارث فاضل احمد علي كريم كه در اصل اسم مشتق است و اسد حنظلة نعمان صخر كلب كه در اصل اسم جامد است و منقول گويند زيرا لفظ از معنائي به معني ديگري نقل شده است .
و بعضي گفته اند قسم ديگري هست كه در اصطلاح علم بالغلبة گويند وآن اسمي است كه وضع نشده ، بلكه به عنوان صفت بر مسمي گفته مي شود ، سپس در اثر كثرت استعمال نامش مي گردد مانند : ابن عباس و او را ابن عباس مي گفتند چون پسر عباس بود ، نه آنكه اين كلمه برايش نامن گذاري شده باشد ، ولي در اثر كثرت استعمال نام او شده ، هر گاه گفته شود او را شنونده مي فهمد ، نه پسران ديگر عباس را و مانند مدينه نام اصليش يثرب است ، ولي مردم پس از تشريف فرمائي پيغمبر (ص) آن شهر را مدينة الرسول گفتند تا نامش شد و مضاف اليه را به تدريج حذف كردند و اين قسم را علم بالغلبة گويند زيرا غلبه و كثرت استعمال لفظ را علم كرده نه وضع و اين قسم از جهت وضع قسم ديگري است ، ولي از جهت معني داخل قسم دوم است ، پس گفته مي شود : اسم علم يا وضع دارد يا به كثرت و غلبه استعمال علم شده وباز گفته مي شود : اسم علم يا سابقه معني جنسي داشته يا نداشته .
وعلم از جنبه دلالت سه قسم است : اسم ، كنيه ، لقب .
اسم : علمي است كه براي ذات مسمي وضع شده و بر آن دلالت مي نمايد مانند : زيد عمرو خالد حسن حسين اكبر كاظم سعيد مسعود كريم جميل ابوعلي ابو سعيد ام كلثوم ، بدون آنكه جنبه وصفي يا اضافي آنها منظور باشد و اين اصطلاح خاصي است چه اسم گفته مي شود در مقابل فعل و حرف و به اين اصطلاح اسم مقابل كنيه ولقب است ، گر چه كنيه و لقب به اصطلاح اول نيي اسم است .
كنيه : علمي است كه مركب از اب يا ام يا ابن يا ابنة وكلمه اي ديگر باشد وجنبه اضافي آن به قصد تعظيم يا تحقير منظور شود مانند : ابوالقاسم ابوالحسن ابومحمد ابوعبدالله ابوجعفر ام الحسن ام اكبر ابن عباس ابن بابويه ابنة عاصم ابوالفضل ابولهب ابوجهل ابوالحكم .
لقب : علمي است كه به قصد مدح يا مذمت براي كسي وضع شود مانند حبيب الله ولي الله زكي حليم سيد الشهداء سجاد زين العابدين باقر صادق كاظم رضا جواد تقي نقي ذوالرياستين ذوالشهادتين ذواليمينين هاشمي علوي اعشي افطح اخفش و لقب يا شخصي است يا فاميلي و طائفيّ ، چنانچه دانسته شد .
و فرق ميان اسم و لقب آن است كه اسم اول براي فرد وضع مي شود ولقب پس از آن وضع مي گردد و از اين جهت بايد لقب پس از اسم مذكور گردد ، پس اگر هر دو در اصل معني مدح يا ذم داشته باشد هر كدام را اول وضع كنند و جنبه مدح و ذمش منظور باشد لقب است و همچنين كنيه اگر اول وضع شود اسم است مانند ابوطالب كه نام پدر اميرالمؤمنين (ع) است ، گفته اند همان اسمش بوده و پيش از آن اسمي برايش گذاشته نشده و بعضي گفته اند اسمش عمران و ابوطالب كنيه اش بوده ، گر چه به آن مشهور شده ومانند : ابوالقاسم ابوالحسن ابوتراب ابوالفضل ام كلثوم ، كه ابتداءً براي اطفالي وضع نمايند ، اسمشان مي شود و آنچه از اين قبيل در مرتبه دوم وضع كنند كنيه است .