6-صيغه مضارع گاهي براي حال استعمال مي شود ، لكن نه به اعتبار زمان تكلم ، بلكه به اعتبار زمان چيزي در گذشته يا آينده و آن را حكايت حال ماضي يا حال مستقبل گويند ، مانند انّ مثل َ عيسي عند الله كمثل ْدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون : همانا مثل عيسي نزد خدا چون مثل آدم است از خاك آفريدش سپس او را گفت پديد آي پس پديدار شد (العمران-3-59) پديدار شد : حال است نسبت به زمان ،پديدآي نه زمان نزول آيه و نفرموده ثم قال له كن فكان بلكه فرمود : فيكون تا دانسته شود كه پيدايش آدم مقارن فرمان تكويني خدا بوده ، چنانچه به طور كلي فرموده : انّما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون : چون بخواهدخدا چيزي را كارش جز اين نيست كه آن را گويد پديدآي پس پديد مي آيد (يس-36-82) و اين را حكايت حال ماضي گويند ، چون فعل حال است ، ولي در ماضي زمان تكلم ، اما حكايت حال مستقبل مانند : انّ الابرار لفي نعيم 22علي الارائك ينظرون23تعرف في وجوههم نضرة النعيم24يُسقَون من رحيق محتوم25ختامه مسك و في ذلك فليتنافس المتنافسون26. : همانا نيكوكاران در نعمتي هستند ، بر تختها نشسته مي نگرند ، مشاهده مي كني در چهره هاي آنان طراوت آن نعمت را ، نوشان شوند از باده سر بسته ، سر آن بسته ز مشك است پس رغبت كنندگان در آن رغبت نمايند (مطففين-83) ، ينظرون و تعرف و يُسقَون حال است نسبت به زمان انّ الابرار لفي نعيم ، نه زمان نزول آيه ، زيرا آيات راجع به قيامت است .