تاء در چند مورد است :
1-در اسماء مشتقّة براي امتياز مذكر از مؤنث (مگر در صيغه هايي كه مذكر و مؤنث آن يكسان است يا اختصاص به مؤنث دارد و آنها در تقسيم هفتم مذكور مي شود ) مانند ضارب و ضاربة حسن و حسنة مدبر و مدبّرة ، مدير و مديرة ، مستحفظ و مستحفظة و غير اينها و آنها بسيار است .
2-در اسماء جامدة براي امتياز مذكر از مؤنث و آنها اندك است مانند مرء : مرد و مرئة : زن و رجل : مرد ورجلة : زن و غلام : پسر و بنده و غلامة : دختر و كنيز و فتي : جوان مرد و فتاة : جوان زن .
3-در اسم جنس براي دلالت بر وحدت مانند تمر: خرما و تمرة : يك دانه خرما وشجر : درخت و شجرة : يك درخت و ثمر : ميوه وثمرة : يك ميوه ونخل : درخت خرما و نخلة : يك درخت خرما و جراد : ملخ وجرادة : يك ملخ و اين قاعده كليّت ندارد و در هر اسم جنسي نيست .
4-براي مبالغه در صفتي مانند رواية : كسي كه حديث بسيار نقل مي كند گر چه مرد باشد .
5-براي زياده در مبالغه مانند علّامه فهامّه صبّاره ، تاء در اينها و مانند اينها براي زيادتي در مبالغه است ، زيرا علّام فهّام صبّار بدون تاء به معني بسيار داننده و فهمنده و شكيبنده است .
6-عوض از فاءالفعل مانند عدة هبة ثقة كه در اصل وعد وهب وثق بوده .
7-عوض از عين الفعل مانند اقامة استقامة كه در اصل اقوام و استقوام بوده .
8-عوض از لام الفعل مانن لغة وسنة كه در اصل لغو و سنو بوده .
9-عوض از ياء تفعيل مانند تبصرة و تذكرة كه در اصل تبصير و تذكير بوده .
10-عوض از ياء نسبت در جمع منسوب مانند اشاعرة كه جمع اشعريّ است و ديالمة كه جمع ديلميّ است و مغاربة كه جمع مغربيّ است ومشارقه كه جمع مشرقيّ است و دماشقة كه جمع دمشقيّ است و اشاعثة كه جمع اشعثيّ است و ازارقة كه جمع ازرقيّ است و صيارفة كه جمع صيرفبّ است .
11-عوض از ياء منتهي الجموع و اين بيشتر در جمع اسم معرّب آورده مي شود مانند زنادقة جمع زنديق : بي دين كه در اصل زناديق بوده و اساورة جمع اُسوار : تير انداز ماهر و دانا كه در اصل اسوير بوده و اين دو لفظ غير عربي است كه معرّب شده و مانند غطارفة جمع غِطريف « مرد بزرگ ومرد با سخاوت كه در اصل غَطاريف بوده و جحاجحة جمع جحجاح : مرد بزرگواري كه كوشاي در كارهاي نيك است كه در اصل جحاجيح است و اين دو لفظ عربي است و مانند اينها بسيار است .
12-در آخر بعضي از مصادر ثلاثي مجرد ميايد چنانچه مثال هائي در مباحث گذشته مذكور شد و در تقسيم هفتم مشروحاً مذكور مي شود و آن را معني مخصوصي نيست .
13-در آخر بعضي از صيغه هاي جمع مكسّر ملحق مي شود ، چنانچه در تقسيم دهم خواهد آمد و آن را نيز معني مخصوصي نيست .
14-به بعضي از مؤنث هاي حقيقي ملحق مي گردد مانند نعجة : ماده گوسپند و فرقش با مرئة آن است كه آن مقابل مرء است ونعجة مقابل نعج نيست ، زيرا مذكرش كبش است ، پس اگر تاء نبود تأنيث دانسته مي شود و تاء براي تأكيد تأنيث است ، نه براي امتياز مذكر از مؤنث .
و در تمام اين چهارده صورت معامله مؤنث مي شود ، مگر آنكه معني ، مذكر حقيقي باشد و در بعضي موارد معامله مذكر نيز جائز است ، چنانچه در نحو بيان مي شود و موارد الف و الف همزه در تقسيم ششم بيان خواهد شد .