و آن در همه جا و همه چيز مانند ناقص صرف و اعلال مي گردد ، زيرا در عين الفعل هيچ گونه اعلالي نمي كنند ، چون اعلال دو حرف پهلوي هم در يك كلمه اخلال به آن كلمه است و اين قسم از لفيف چهار صورت تصور دارد ، ولي يك صورت كه عين الفعل ياء و لام الفعل واو باشد ندارد و نيز هر چه هست از دو باب بيش نيست :
1-باب علم يعلم مانند : قوي يقوي اقوِ قويةً : نيرو داشتن اين مثال عين الفعل و لام الفعل هر دو واو است ، قوي در اصل قوو بوده ، لام الفعل به مناسبت كسره ماقبل قلب به ياء گرديد ، يقوي در اصل يقوو بوده ، لام الفعل قلب به ياء سپس قلب به الف گرديد .
هوي يهوي اهوش هويً : دوست داشتن اين مثال عين الفعل واو و لام الفعل ياء است .
حيي يحيي احيَ حياةً : زنده بودن اين مثال عين الفعل و لام الفعل هر دو ياء است و صرف و اعلال اينها و مانند اينها عيناً مانند رضي يرضي ارضِ ميباشد ، جز اينكه در قسم سوم جائز است در پنج صيغه اولب ماضي ادغام نمود و گفت : حيّ حيّا حيّوا حيّتْ حيِتا .
2-باب ضرب يضرب مانند : روي يروي اروِ روايةً : آب آوردن و نقل حديث كردن عين الفعل واو و لام الفعل ياء است و از اين ماده روي يروي اروَ ريّاً و رويً : سيراب شدن آمده است و مثالي كه هر دو واو ، يا هر دو ياء باشد از باب ضرب يضرب نيافتم و از اين باب هر چه هست عين الفعل واو و لام الفعل ياء است ، جز آنكه صاحب منتهي الارب نقل كرده : غَيَبتُ غايةً : برپاكردم غاية را غاية به معني علم و پرچم است ، لكن در ثلاثي مزيد مثال هر دو ياء بسيار است و مثال مهموز از لفيف مقرون اوي ياوي ايوِ اويّاً و اواءً : جاي گرفتن .
و لفيف مقون در ثلاثي مزيد عيناً مانند ناقص است و عين الفعل چه واو چه ياء مانند حرف صحيح به حال خود مي ماند ، چنانچه مي گويي :
از باب افعال : احيي يحيي احيِ احياءً : زنده كردن
و از باب تفعيل : قوِّ يقوّي قوِّ تقويةً : نيرو دادن
و از باب مفاعله : ساوي يساوي ساوِ مساواةً : برابر بودن و برابر كردن .
و از باب افتعال : استوي يستوي استوِ استواءً : بر چيزي قرار گرفتن و به معاني ديگر نيز استعمال شده و در اين دو مثال عين الفعل و لام الفعل هر دو واو است .
و از باب انفعال : انعوي ينعوي انعوِ انعواءً : خميده و تا شدن و پيچيده گرديدن .
و از باب تفعبل : تطوّي يتطوّي تطوَّ تطوّياً : بر هم پيچيده شدن مانند پيچيده شدن پارچه و مار و زنجير و غير اينها ، ثلاثي مجردش طوي يطوي اطوِ طيّاً : بر هم پيچيدن .
و از باب تفاعل : تساوي يتساوي تساوِ تساوياً : برابر بودن .
و از باب استفعال : استحيي يستحيي استحيِ استحياءً : شرم نمودن و بنو تميم عين الفعل را حذف مي كنند و مي گويند : استحي يستحي استحِ استحاءً و هم چنان در ديگر صيغه ها با انجام اعلال لام الفعل كهع در فعل ناقص معمول است .
و از باب افعلال : احووي يحووي احووِ احوياءً : سياه بودن مائل به سبزي يا سرخ بودن مائل به سياهي ، ثلاثي مجردش حوي يحوي احوَ حويً به همان معني است و در اين مثال عين الفعل و لام الفعل هر دو واو است و از باب افعيلال و افعوّال نيز آمده ، احواوي يحواوي احواوِ احويواءً و احووّي يحووّي احووِّ احووّاءً و از باب افعيعال مثالي نيافتم .