چنانچه در مثالها مشاهده شد قاعده كلي آن است كه در اجوف از هر بابي و در هر صيغه اي هر كجا فاءالفعل ساكن باشد حركت عين الفعل به آن نقل مي شود ، پس اگر حرف بعد از عين الفعل ساكن باشد به التقائ ساكنين حذف مي گردد وگرنه يا به مناسبت حركت ماقبل قلب مي شود يا به حال خود باقي است .
و غير از چهار بابي كه گفته شد اجوف در سائر ابواب ثلاثي مزيد و رباعي مجرد و مزيد اعلالي ندارد و مانند صحيح صرف مي شود ، چنانچه مثلاً : از باب تفعيل مي گويي : خوّف يخوّف خَوِّفْ تخويفاً : ترسانيدن و غيّر يغيّر غَيِّرْ تغييراً : دگرگون كردن .
و از باب مفاعله مي گويي : فاوض يفاوض فاوضْ مفاوضه : با هم برابر بودن در كار يا شركت يا سخن يا غير آن ، ثلاثي مجردش استعمال نشده و ساير يساير سايرْ مسايرة : با هم راه رفتن ، ثلاثي مجردش : سار يسير سرْ سيراً مسيراً تسياراً و سيرورة : راه رفتن .
و از باب تفعل مي گويي : تزوّد يتزوّد تزوّدْ تزوّداً : زاد و توشه گرفتن ، ثلاثي مجردش : زاد يزود زُدْ زوداً به همان معني و تزيّل يتزيّل تزيّلْ تزيّلاً : از هم جدا شدن ، ثلاثي مجردش : زال يزيل زِلْ زيلاً : دور كردن و جدا كردن .
و از باب تفاعل مي گويي : تعاون يتعاون تعاوَنْ تعاوُناً : كمك يكديگر كردن ، ثلاثي مجردش استعمال نشده و از باب افعال آمده و تداين يتداين تدايَنْ تدايُناً : به نسيه معامله كردن ، ثلاثي مجردش دان يدين دِنْ ديناً : نسيه دادن و وام دادن .
و از باب افعلال مي گويي : ازورّ يزورّ ازوررْ ازوراراً : برگشتن و كج شدن ، ثلاثي مجردش : زور يزور ازوَرْ زوراً به همان معني و ابيضّ يبيضّ ابيضضْ ابيضاضاً : سفسد شدن ، ثلاثي مجردش : باض يبيض بِضْ بيضاً : چيره شدن بر ديگري در سفيدي .
و از باب افعيلال مي گويي : اسوادّ يسوادّ اسواددْ اسويداداً : بسيار سياه شدن ، ثلاثي مجردش سود يسود اسودْ سوداً : سياه شدن و ازيانّ يزيانّ ازياننْ ازييناناً : آرايش گرفتن ، ثلاثي مجردش : زان يزين زِنْ زيناً : آرايش دادن و اجوف از باب افعوّال و افعيعال نيامده .
و از باب فعللة ميگويي : حوقل يحوقل حوقلْ حوقلة و حيقالاً : ناتوان شدن ، حيقال در اصل حوقال بوده و سيطر يسيطر سيطرْ سيطرة : مراقب اعمال ديگري بودن و آنها را ثبت كردن و تبديل سين به صاد صحيح است و همين مثال از باب تفعلل به همين معني آمده و اجوف از دو باب ديگر رباعي مجرد يا مثال ندارد يا بسيار اندك است .