اعلال اجوف در باب افعال آن است كه عين الفعل در پنج صيغه ماضي قلب به الف مي شود و در نه صيغه ديگر حذف مي گردد و در دو صيغه جمع مؤنث حذف مي گردد و صيغه هاي امر تابع مضارع است و عين الفعل در هفت صيغه اش حذف مي شود و نيز عين الفعل از مصدر حذف مي گردد و در عوض تايي در آخرش مي آورند .
مثال ماضي از اجوف واوي : اقام اقاما اقاموا اقامت اقامتا اقمن اقمتَ اقمتما اقمتم اقمتِ اقمتما اقمتن اقمتُ اقمنا .
ثلاثي مجردش قام يقوم است اقام در اصل اقوم بوده مانند اكرم فتحه عين الفعل را به فاءالفعل نقل كردند و عين الفعل را قلب به الف نمودند اقام شد تا پنج صيغه ، اقمن در اصل اقومن بوده مانند اكرمن ، پس از نقل فتحه ميان عين الفعل و لام الفعل التقاء ساكنين گونه عمل گرديد .
مثال مضارع : يقيم يقيمان يقيمون تقيم تقيمان يقمن تقيم تقيمان تقيمون تقيمين تقيمان تقمن اقيم نقيم .
يقيم در اصل يُقْوِمُ بوده مانند يُكْرِمُ كسره عين الفعل به فاءالفعل نقل شد يُقِوْمُ گرديد ، چون تلفظ واو ساكن بعد از كسره ثقيل است ، واو را قلب به ياء كردند يقيم شد ، اين اعلال در دوازده صيغه عمل شد ، يُقِمنَ در اصل يُقْوِمْنَ بوده مانند يكرمنَ پس از نقل كسره ، ميان عين الفعل و لام الفعل التقاء ساكنين شد ، عين الفعل حذف گشت ، يقمنَ گرديد و همچنان تقمنَ .
مثال امر : ليقم ليقيما ليقيموا لتقم لتقيما ليقمنَ اقم اقيما اقيموا اقيمي اقيما اقمنَ لاقم لنقم .
ليقم در اصل ليقيمُ بوده ، لام الفعل براي لام امر ساكن شد ، ميان عين الفعل و لام الفعل التقاء ساكنين گرديد عين الفعل حذف شد ، ليقم شد و همچنين سه صيغه ديگر : لتقم لاقم لنقم . اقم از اصل مضارع كه تُاَقْوِمُ بوده گرفته شده ، چنانچه اكرِمْ از تُاَكْرِمُ گرفته شده ،تاء مضارع را حذف و لام الفعل را ساكن كرديم اَقْوِمْ شد ، كسره بر واوو ثقيل بود به فاءالفعل نقل نموديم ، ميان عين الفعل و لام الفعل التقاء ساكنين شد ، عين الفعل حذف گشت اَقِمْ گرديد و همچنان در پنج صيغه ديگر، لكن عين الفعل حذف نشده ، زيرا در اقمنَ حذف شده بود و در چهار صيغه ديگر التقاء ساكنين نمي شود .
اِقامَة در اصل اِقْوام بوده مانند اكرام ، فتحه عين الفعل را به فاءالفعل نقل نمودند ، ميان آن و الف زائد التقاء ساكنين شد ، عين الفعغل حذف گشت اقام شد ، تاء مصدري عوضش در آخر آوردند اقامة گرديد و گاهي تاء را نم آورند ؛ مانند : رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيعُ عن ذكر الله و اقامِ الصلاة و ايتاء الزكاة : مرداني هستند كه نه تجارتي و نه بيعي آنان را از ياد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زكاة باز نمي دارد (نور-24-37) .
و از اين باب است : ادام يديم اَدِمْ ادامة : پيوسته داشتن و اجاب يجيب اَجِبْ اجابة : پاسخ دادن و دعوت پذيرفتن و اجار يجير اَجِرْ اجارة : پناه دادن .
مثال از اجوف يايي : اطار يُطير اَطِرْ اطارة : پرانيدن ثلاثي مجردش : طار يَطير طِرْ طيراناً : پريدن و اجاء يجيء اَجِئْ اجاءة : آوردن ثلاثي مجردش مذكور شده ، صرف و اعلال صيغه ها چنان است كه در واوي گفته شد و عين الفعل چون خودش ياء است ديگر در مضارع قلب نمي شود.