و آن نيز از دو باب آمده :
1- باب فعَل يفعِل مانند : باع يبيع بِعْ بيعاً و مبيعاً : فروختن .
چهارده9 صيغه ماضي : باع باعا باعوا باعتْ باعتا بعنَ بعتَ بعتما بعتم بعتِ بعتما بعتن بعتُ بعنا ، باع در اصل بيع بوده ، طبق آن قاعده ياء قلب به الف شد باع گرديد ، تا پنج صيغه ، بعن در اصل بيعن بوده ، ياء قلب به الف و به التقاء ساكنين حذف گرديد بعن شد ، فتحه فاءالفعل بدل به كسره گشت تا دلالت كند كه عين الفعل محذوف ياء بوده بعن گرديد .
چهارده صيغه مضارع : يبيع يبيعان يبيعون تبيع تبيعان يبعن تبيع تبيعان تبيعون تبيعين تبيعان تبعن ابيع نبيع ، يبيع در اصل يَبْيِعُ بوده ، كسره عين الفعل را به فاءالفعل نقل نمودند يبيع شد ، همچنان در باقي صيغه ها و در دو صيغه جمع مؤنث پس از نقل ضمه ميان عين الفعل و لام الفعل التقاء ساكنين شد ، عين الفعل ساقط گرديد .
چهارده صيغه امر : ليبعْ ليبيعا ليبيعوا لتبع لتبيعا ليبعن بِعْ بيعا بيعوا بيعي بيعا بعن لابع لنبع ، آنچه در ماده قال گفته شد در اينجا گفته مي شود ، با اين فرق كه عين الفعل در آنجا در صيغه مضارع مضموم و در اينجا مكسور است و آن واوي و اين يايي است و از اين باب است : بان يبين بِنْ بياناً و تَبياناً و تِبياناً : آشكار شدن و بان يبين بِنْ بَيناً و بينونة : جدا شدن و حاد يحيد حِدْ حيداً و حيوداً و حيداناً و حيدة و حيدودة و محيداً : روي گرداندن و خاب يخيب خِبْ خيبة : نا اميد شدن و دان يدين دِنْ دَيناً و ديناً : پاداش دادن و وام دادن و به ديانتي گرويدن و زاد يزيد زِدْ زَيداً و زياداً و زيداً و زيداناً و مزيداً : افزودن وزاغ يزيغ زِغْ زيغاً و زيغاناً و زيغوغة : منحرف شدن و يال يسيل سِلْ سيلاناً و سيلاً : روان شدن و صار يصير صِرْ صيراً و صيرورة و مصيراً : گرديدن به سوي چيزي و اجوف يايي بيشتر از اين باب آمده است و دليل آنكه اين مثالها و غير آنها از باب فعَل يفعِل است آنكه هر يك از سه صيغه ثلاثي مجرد دو صيغه ماضي دارد ، يفعِل ماضيش فعَل يا فعِل است يَفعُل ماضيش فعَل يا فعُل است يفعِل ماضيش نيز فعَل يا فعِل است و در مباحث گذشته گفته شد : مضارع يفعِل ماضيش فعِل نيست جز حسب يحسب و نعم ينعم و چند ماده از معتل الفاء يايي و واوي ، يعني باب فعِل يفعِل در چند ماده معدود معلومي بيش نيست ، پس اين ماده ها از باب فعَل يفعِل مي باشد .
2-باب فعِل يفعَل مانند : هاب يهاب هَبْ هيبة و هيباً و مهابة : ترسناك شدن.
چهارده صيغه ماضي : هاب هابا هابوا هابتْ هابتا هبن هبتَ هبتما هبتم هبتِ هبتما هبتن هبتُ هبنا .
چهارده صيغه مضارع : يهاب يهابان يهابون تهاب تهابان يهبن تهاب تهابان تهابون تهابين تهابان تهبن اهاب نهاب .
چهارده صيغه امر : ليهب ليهابا ليهابوا لتهي لتهابا ليهبن هبْ هابا هابوا هابي هابا هبن لاهب لنهب .
و از اين باب است : حار يحار حَرْ حيراً و حيرة و حيَراً و حيراناً و نال ينال نَلْ نيلاً و نالاً و نالة : به چيزي رسيدن و عاف يعاف عَفْ عيفاً و عِيافاً و عيَفاناً : ناخوش داشتن و عام يعام عَمْ عيماً و عيمة : تشنه بودن واين سه ماده از باب ضرب يضرب نيز استعمال شده و غار يغار غَرْ غيرة وغيراً و غاراً : رشك بردن .
و چگونگي اعلال و دليل ماده و باب در اينها چنان است كه در واوي گفته شد .
و اجوف يايي هر چه هست از اين دو باب آمده ، جز هيُؤَ يهيُؤُ اُهيُؤْ هياَةً و هياءةً : زيبا پيكر بودن كه از باب شرُف يشرُف آمده و بدون اعلال تلفظ شده گر چه از آن بابهاي ديگر نيز استعمال شده است و در بعضي از كتابهاي لغت از باب منع يمنع نيز ضبط شده ، لكن ثابت نشده وو در بعضي ديگر از باب نصر ينصر ضبط كرده اند ، ولي اشتباه است .