اسم خماسي مجرد را صد و نود و دو بناء متصور است ، لكن از آنها چهار بناء بيش نيامده است :
1-فَعَلْلَل مانند سفرجل : به كه در فارسي قديم آبي و توج گفته مي شده و حبرجل : لب كلفت و خبرجل : مرغي است كه آن را در فارسي كلنگ گويند و خبرتج : نرم و نازك .
2-فُعَلْلَل مانند قذعمل : شتر درشت هيكل و خبعثن : هر چيز فربه .
3-فِعْلَلِل مانند قرطعب و قرطعن : چيزي كم يا زياد ، اين چنين در بعضي كتاب هاي صرف مذكور است ، ولي در بعضي كتاب هاي لغت قِرطَعبَة و قُرطُعبَة و قُرَطْعَبَة با تاء موجود است و جردحل : وادي يعني زميني كه ميان دو كوه يا دئو تپه است و شتر بزرگ اندام .
4-فَعْلَلِل مانند جحمرش : پيرزن زشت و مار درشت پوست و حندلس : شتر و غير از اين چهار وزن اگر باشد عربي اصل نيست مانند : سُقُرْقَع : شرابي است مخصوص كه معرّب سكركه مي باشد .