مانند : مدّ يمدّ مدّاً : كشش دادن ماضي مدد بوده ، عين الفعل را ساكن و در لام الفعل ادغام نموده مدّ شد ، چهارده صيغه ماضي :
مدّ مدّا مدّوا مدّتْ مدّتا مددن مددتَ مددتما مددتم مددتِ مددتما مددتن مددتُ مددنا ،
در پنج صيغه ادغام واجب و در نه صيغه ممتنع است ، زيرا در آن نه صيغه از جهت اتصال ضمير متحرك به فعل لام الفعل ساكن مي شود و با حرف دوم ادغام ممتنع است و همچنين است چهارده صيغه ماضي در ابواب ثلاثي مجرد و ثلاثي مزيد فيه .
مضارع يمدد بوده ، ضمه عين الفعل را بر فاءالفعل نقل كردند و عين الفعل را در لام الفعل ادغام نموده يمدّ شد ، چهارده صيغه مضارع :
يمدّ يمدِان يمدّون تمدّ تمدّان يمددن تمدّ تمدّان تمدّون تمدّين تمدّان تمددن امدّ نمدّ ،
در دو صيغه جمع مؤنث ادغام ممتنع است به همان جهت كه گفته شد وهم چنين سائر ابواب مجرد ومزيد .
مصدرش مدداً بوده ، ادغام واجب از جهت سكون حرف اول انجام شده مدّاً گرديده و نيز از اين ماده مدد مصدر است ، ولي به معني كمك كردن آمده و ادغام در آن واجب نيست ، زيرا حرف اول متحرك است و واجب نيست كه آن را ساكن كنند و در حرف دوم ادغام نمايند ، گر چه در صيغه هاي فعل واجب دانسته اند .
صيغه هاي امر ، در پنج صيغه كه ضمير متصل نشده ، فك ادغام است زيرا لام الفعل ساكن مي گردد و با سكون آن ادغام ممتنع است و در نه صيغه ديگر مانند مضارع است ، در هفت صيغه ادغام واجب و در دو صيغه ممتنع است ، چهارده صيغه امر :
ليمدد ليمدّا ليمدّوا لتمدد لتمدّا ليمددن امدد مدّا مدّوا مدّي مدّا مددن لامدد لنمدد
و همچنين سائر ابواب مجرد و مزيد و طائفه اي از عرب به نام بني تميم در آن پنج صيغه هم ادغام مي كنند و در قران هم به هر دو گونه قرائت شده ، يعني لام الفعل پس از آنكه بر قاعده صيغه سازي امر ساكن شد حركت مي دهند سپس ادغام مي نمايند ، نه آنكه حركن حرف اصلي را باقي گذارند و اين حركت عارضي كه بمنظور ادغام كردن مي آورند ، جائز است ضمه باشد ، به مناسبت آنكه عين الفعل در اين باب مضموم است ، يا فتحه باشد چون فتحه خفيف است ، يا كسره باشد چنانچه قاعده التقاء ساكنين است و در ابواب ديگر فقط فتحه و كسره جائز است چون عين الفعل مضموم نيست ، پس در آن پنج صيغه چنين مي گويند : ليمدَُِّ لتمدَُِّ مدَُِّ لامدَُِّ لنمدَُِّ و نيز از اين باب است ، ردّ يردّ ردّاً : برگرداندن وتبّ يتبّ تبّاً و تبباً و تبيباً : تباه شدن و بتّ يبتّ بتّاً : بريدن و دعّ يدعّ دعّاً : به درشتي كسي را از خود راندن و حضّ يحضّ حضّاً : وادار كردن بر كاري و عدّ يعدّ عدّاً : شمارش كردن و بثّ يبثّ بثّاً : پراكندن و شدّ يشدّ شدّاً و شِدّة و شدوداً : سخت شدن و فكّ يفكّ فكّاً : باز كردن و مرّ يمرّ مرّاً و مروراً وممرّاً : گذر كردن ومضاعف ثلاثي مجرد بيشتر از اين باب است و بعضي از اينها مانند مثال دوم وهشتم از باب فعل يفعِل نيز آمده است .