فعل ماضي از مصدر و مضارع از ماضي و امر از مضارع و تثنيه ها و جمع ها از مفرد خودش و مؤنث از مذكر و فعل منفي از مثبت و فعل مجهول از معلوم و اسم فاعل و هر چه به آن معني است و اسم زمان و مكان و اسم آلت و مصدر ميمي از فعل مضارع معلوم و اسم مفعول و آچه به آن معني است از فعل مضارع مجهول و مزيد فيه از مجرد ، مشتق مي باشد و در ثلاثي مزيد و رباعي مجرد و مزيد ، مصدر از فعل ماضي مشتق است و باقي مانند ثلاثي مجرد است و اشتقاق را نوع چهارمي است به نام تمرين كه در خاتمه كتاب متذكر مي شويم .
چون اشتقاق را دانستي پس اگر در كلمه اي حرف اصلي با زياده مشتبه شد ، با صيغه هاي ديگري كه با آن كلمه از جهت اشتقاق مشترك هستند و حروف اصلي و زياده آنها واضح است تطبيق مي نماييم و حرو ف اصلي و زياده كلمه مشتبه را تشخيص مي دهيم مثلا :
شَمْاَل : بادي كه از جانب قطب شمال مي وزد و شمال نيز گفته مي شود ، مشتبه است كه رباعي مجرد است بر وزن فعلل .
و در شمال همزه به الف تبديل شده يا ثلاثي مزيد است بر وزن فَعْال و فَعال و همزه زائد است ، مشتقات ديگر را كه مراجعه مي كنيم معلوم مي شود ثلاثي مزيد است مانند : شمل و شميل به همان معني و اشمل القوم : در باد شمال واقع شدند .
رعشن : لرزان مشتبه است كه نون اصلي لست و بر وزن فعللن رباعي مجرد است يا زائد و بر وزن فعلن ثلاثي مزيد است ، مشتقات ديگر نشان مي دهد كه فعلن است مانند : رعشن و رعيش به همان معني و ارتعش : لرزيد و غير اينها .
دلامص : زره نرم براق ، مشتبه است كه اسم رباعي مزيد است بر وزن فُعالل ، با ثلاثي مزيد است بر وزن فعامل . ميم زائد است و الف البته در هر صورت زائد است ، مشتقات ديگر نشان مي دهد ثلاثي مزيد است مانند : دلّصتُ الدرع زره را نرم و براق نمودم .
3- عدم النظير : بي مانند بودن - يعني اگر اصلي گرفتن حرفي موجب شود كه آن كلمه از جهت وزن بي مانند شود ، حكم مي كنيم كه آن حرف زياده است مانند :
4- تتفل : بچه روباه و ترتب : چيز پايدار ، تايي كه بر سر هر دو كلمه است مشتبه شده كه اصلي است و اسم بر وزن فَعْلُل است يا زائد و اسم بر وزن تَفْعُل است ، بايد گفت صورت دوم است ، زيرا چنانچه در مبحث اسماء گفته خواهد شد اسم رباعي مجرد در كلام عرب پنج وزن دارد و اين وزن از آنها نيست و چنين وزني در اسم هاي رباعي مجرد مانند ندارد ، پس ثلاثي مزيد است .
5-اكثريت - يعني اگر به آن نشانه هم نتوانستيم زياده را از اصلي تشخيص دهيم ، طبق اكثريت ممي گيريم مانند :
افكل : لرزش همزه در اولش مشتبه است ، پس حكم مي كنيم كه زائد است ، زيرا وزن افعل مانند احمر و افضل در كلام عرب بيشتر از وزن فعلل است مانند جعفر و ثعلب .
6-ترجيح - يعني اگر كلمه اي مزيد فيه بودنش قطعي بود ، ولي دو حرف يا بيشتر در آن كلمه مشتبه شد كه كدامش زائد است ، ملاحظه مي شود ترجيح با كدام است مانند :
مدين : شهر شعيب مشتبه است كه يا زائد است يا ميم ، ترجيح با ميم است ، زيرا وزن مفعل در كلام عرب بسيار است و وزن فَعْعَل كم است تا اينجا گونه اي از اصطلاح اصل و فرع بيان شد .
و گاهي در مبا حث علم صرف ، اصل و فرع گفته مي شود نظر به اشتقاق كه مشتق منه را اصل و مشتق را فرع گويند چنانچه در بحث اشتقاق متذكر شديم .
و گاهي اصل و فرع مي گويند نظر به تغيراتي كه در كلمه داده شده مثلا مي گويند : قال در اصل قول بوده واوش به الف تبديل شده قال گرديده ، پس قول اصل است و قال فرع است و اين تغيرات همان عوارض نه گانه ديگر است كه اكنون يك يك بيان مي شود .