تكلف : خود را به رنج انداختن است و مقصود در اينجا : به خود بستن فاعل است چيزي را كه واقعيت ندارد ولي مي خواهد كه واقعيتي پيدا نمايد و مناسبت اين معنا با معناي لغوي آن است كه فاعل خود را در اين خواستن و به خود بستن به رنج و مشقت مي اندازد مانند :
تحلّم زيدٌ : زيد تحلم كرد يعني حلم را به خود گرفت ، ولي در واقع صفت حلم ندارد ، ( حلم : خودداري كردن از پرخاش است در مقابل نارواييها و ناگواريها ، حاتم طايي گفته :
تحلّم عن الادنين و استبق وُدَّهم - و لن تستطيع الحلم حتي تحلّما ( تحلما در اصل تتحلم بوده ، الفش براي اشباع است )
يعني در مقابل آزار نزديكان خودداري كن و دوستي آنان را باقي بدار - و نمي توني داراي حلم شوي تا آنكه تحلم كني ، در اين مورد گفته شده : المجاز قنطرة الحقيقه : مجاز پل حقيقت است ، تحلم كه واقعيت ندارد مجاز است و صفت حلم كه حاصل شود حقيقت است .
و اين طريق تحصيل فضائل نفساني است كه انسان براي حصول هر فضيلتي آثار آن را به خود بگيرد و لوازمش را به تكلف انجام دهد تا به تدريج حقيقت آن فضيلت در نهادش پديد آيد ، چنانچه در فن اخلاق بيان شده است و اگر آن اعمال تكلفي را به اين منظور انجام دهد شبهه ريا هم در كار نيست .
ما يكون لك ان تتكبّرَ : تو را نيست كه تكبر كني (اعراف-7-13)خطاب به ابليس است هنگامي كه از سجده آدم عليه السلام سر پيچي كرد (تكبر : اظهار بزرگي كردن ) و آن يا واقعيت دارد يا ندارد ، در صورت دوم تكلف و ناپسند است .
زيرا راه بزرگي يافتن كوچكي كردن و تواضع در برابر حق است و در صورت اول اظهار بزرگي جز در مواقع لزوم نيز ناپسند مي باشد .
تشجَّعَ زيدٌ : زيد تشجع كرد يعني اظهار شجاعت نمود و كارهايي كه شجاعان مي كنند انجام داد ، ولي شجاع نيست ، شجاعت : نهراسيدن از اقدام در عملي كه محبوب خداست و اگر بهراسد جبان است و اگر اقدام نمايد در عمل خطرناكي كه محبوب خدا نيست متهوّر است و جبن و تهور هر دو ناپسند است و تشجع اگر ادامه داده شود صفت شجاعت حاصل مي شود .
تصبّر داود : داود تصبر كرد يعني شكيبايي به خود گرفت ، ولي صفت صبر را دارا نيست و تصبر از صبر افضل است زيرا نتيجه صبر را دارد به اضافه مجاهده نفس .
و بعضي اُدباء اين معني (تكلف) را تشبّه تعبير كرده اند زيرا تكلف كننده خود را مانند واقعيت دار مي نماياند .