اتخاذ گرفتن است ، يعني باب افتعال دلالت مي كند بر گرفتن فاعل چيزي را كه فعل از آن مشتق شده و اين معني مشابه معني سيزدهم است در باب افعال مانند :
اشتويتُ : شواء را گرفتم ( شواء : گوشت بريان يا غير گوشت كه بريان شده باشد ثلاثي مجردش شويتُ : بريان كردم مفعول مي خواهد زيرا شنونده منتظر است بداند چه چيز را بريان كردم ولي در باب افتعال مفعول نمي خواهد زيرا اشتويتُ كه فعل و فاعل است معني اتخذت شواءً : گرفتم شواء را كه فعل و فاعل و مفعول است مي فهماند و همچنين در مثال هاي ديگر.
اختبزتُ : گرفتم خبز را ( خبز : نان است ) ثلاثي مجردش خبزتُ : نان پختم است و اگر مفعولش را بياورند مي گويند مثلاً : خبزت العجين : خمير را نان پختم .
اعتجنت : گرفتم عجين را ( عجين : خمير است) ثلاثي مجردش عجنت : خمير كردم است و اگر مفعولش را آوردند ، گويند : عجنت الدقيق : آرد را خمير كردم .
اقتعدت : قعده گرفتم ( قعده : هر چيزي است كه بر آن نشينند مانند فرش ، پلاس ، مركب ، صندلي و اگر بخواهند تعيين كنند كه آن قعده چيست مي گويند مثلاً : اقتعدت الحمارش : الاغ را قعده گرفتم ، يعني بر آن نشستم ثلاثي مجردش قعدت : نشستم است و اگر مفعول را بياورند مثلاً مي گويند : قعدت علي الحمار : نشستم بر الاغ .
اذَّبَحتُ : ذبيحه گرفتم ( ذبيحه : حيوان سر بريده است ) ثلاثي مجردش ذبحت : سر بريدم با مفعول مثلاً گفته مي شود ذبحت دجاجة : مرغي را سر بريدم .