باب انفعال را يك معني بيش نيست و آن مطاوعه است و مطاوعه قبول اثر فعل فاعل است و آن دو گونه مي باشد : مطاوعه محسوس و غير محسوس و باب انفعال براي مطاوعه محسوس است ، يعني اثر فاعل با حس ظاهر درك شود و مطاوعه غير محسوس در بعضي باب هاي ديگر مي آيد.
و باب انفعال متعدي نيست و مفعول نمي گيرد ، زيرا فاعل فعل در اين باب خودش در واقع مفعول است ، زيرا قبول كننده اثر فعل خواهد بود ، پس اگر خواهند فاعل را ذكر كنند فعل را بايد از باب ديگري بياورند و آن يا ثلاثي مجرد يا باب افعال است .
پس گفته مي شود ، باب انفعال مطاوع ثلاثي مجرد يا مطاوع باب افعال است ، ولي بيشتر مطاوع ثلاثي مجرد است و براي باب افعال بسيار كم است و فاعل باب انفعال در آن دو باب مفعول مي شود مانند : انشقّت السماء : شكافته شد آسمان و البته شكافته شدن شكافنده مي خواهد ، پس اگر خواستيم شكافنده را ذكر نماييم مي گوييم : شقّ الله السماء فانشقّت : شكافت خدا آسمان را پس شكافته شد .
پس انشقت مطاوع شقّ است ، يعني : شقّ : شكافتن فعلي است كه از فاعلش صادر شده و اثرش كه انشقاق : شكافته شدن است بر سماء واقع شده و سماء آن اثر را قبول كرده است ، و سماء در اين مثال مفعول شق و فاعل انشقت است و در انشقت ضمير هي مستتر و به سماء راجع است و بر اين قياس است مثالهاي ديگر چنانچه گفته مي شو.د :
كسرتُ الكوز فانكسر : شكستم كوز را پس شكسته شد
قطعت الحبل فانقطع : بريدم ريسمان را پس بريده شد.
و مطاوعه انفعال از باب افعال مانند :
اعدم الله النفاق فانعدم : نابود كرد خدا نفاق را پس نابود شد
اطلقت الابل فانطلق : روان كردم شتر را پس روان شد
ازعجت الحجر فانزعج : از جاي بركندم سنگ را پس كنده شد و مطاوع باب افعال در بيشتر موارد ثلاثي مجرد است مانند :
اخرجت زيدا فخرج : بيرون كردم زيد را پس بيرون شد
انزلت الغصن فنزل : پايين آوردم شاخه درخت را پس پايين آمد
و در مطاوعه فعل اول را مطاوَع و فعل بعدش را مطاوِع گويند و لازم نيست در همه جا مطاوَع مذكور باشد مانند :
و اذا النجوم انكدرت : و چون اختران تيره شوند ( تكوير-81-2 )
و نيز لازم نيست در مطاوعه مطاوَع و مطاوِع از يك ماده باشند مانند :
فاوحينا الي موسي ان اضررب بعصاك البحر فانفلق : پس سوي موسي وحي كرديم كه بزن به عصايت دريا را پس دريا شكافت ( شعرا- 26-63) در اين مثال مطاوَع اضرب است و مطاوِع انفلق است و مانند :
و اوحينا الي موسي اذ استسقيه قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا : و سوي موسي وحي كرديم هنگامي كه قومش آب طلبيدند كه بزن بعصايت آن سنگ را پس روان شد از آن دوازده چشمه ( اعراف-7-160)
و ممكن است مطاوَع و مطاوِع هر دو ثلاثي مجرد باشند مانند :
و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس : و چون گفتيم فرشتگان را : سجده كنيد براي آدم پس سجده كردند جز ابليس ( بقره-2-34) در اين مثال مطاوَع قلنا و مطاوِع سجدوا است و در واقع مانند آن است كه گفته شود :
امرنا هم فائتمروا : فرمتان داديم آنان را پس فرمان بردند
و اين مطاوعه از باب افتعال است كه خواهد آمد .
و اگر مطاوعه نشود ، يعني مفعول اثر فعل فاعل را قبول نكند نمي شود مطاوَع و مطاوِع از يك ماده باشند ، زيرا كلام دروغ مي شود ، مگر در مطاوعه اختياري كه در باب افتعال گفته خواهد شد مانند :
كسرت الكوز فما انكسر : زدم كوز را بر زمين پس نشكست ، پس تعبير ديگري بايست كه دروغ نشود مانند :
ضربت الكوز علي الارض فما انكسر : زدم كوز را بر زمين پس نشكست و مانند :
اردت ان اكسرَ فما انكسر : خواستم كه بشكنم كوز را پس نشكست.