ماضي اين باب بر وزن فاعَل مي باشد ، ثلاثي مجرد كه به اين باب آورده شود الفي ميان فاء الفعل و عين الفعل زياد مي شود و عين الفعل مفتوح مي گردد اگر مفتوح نباشد و علامات چهارده صيغه چنان است كه گفته شد.
مضارع اين باب بر وزن يُفاعلُ است ، حرف مضارع را بر سر ماضي مي آورند و عين الفعل را مكسور مي نمايند و علامات هم چنان است .
چهارده صيغه امر تابع مضارع است ، چنانچه در آن دو باب گفته شد.
اين باب سه مصدر دارد مفاعله و فِعال و فيعال.
امثله ماضي :
قاتَل قاتلا قاتلوا قاتلتْ قاتلتا قاتلن قاتلتَ قاتلتما قاتلتم قاتلتِ قاتلامت قاتلتن قاتلتُ قاتلانا ، مقاتله و قتالاً و قيتالاً : جنگ كردن ثلاثي مجردش قتل يقتل قتلاً : كشتن.
امثله مضارع :
يُخالطُ يخالطان يخالطون تخالط تخالطان يخالطن تخالط تخالطان تخالطون تخالطين تخالطان تخالطن اخالط نخالط ، مخالطه و خلاطاً : آميزش كردن ثلاثي مجردش خلط يخلط خلطاً : آميختن.
امثله امر :
ليُرابط ليرابطا ليرابطوا لترابط لترابطا ليرابطن رابط رابطا رابطوا رابطي رابطا رابطن لارابط لنرابط ، مرابطة و رباط : بهم پيوستن و مواظبت كردن ثلاثي مجردش ربط يربط ربطاً : بستن است .
باب مفاعله غالباً براي بيان نسبت متقابل است ميان دو طرف كه هر يك در برابر ديگري فاعل فعلي باشد و آن چند قسم است :
1)نسبت ميان دو طرف كه هر يك درباره ديگري كند مانند آنچه ديگري درباره آن مي كند ، پس هر يك از دو طرف نسبت به ديگري هم فاعل و هم مفعول است و در كلام يكي را به صورت فاعل و ديگري را به صورت مفعول مي آورند و بهتر است كه ابتداء كننده را به صورت فاعل آورند. مانند : قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم : مقاتله كنيد در راه خدا كساني را كه مقاتله مي كنند شما را ( بقره -2-190 ) مقاتله از قتل است در اين مثال هر يك از دو طرف انجام مي دهد درباره طرف ديگر قتل را .باشروهن ولا تباشروهن و انتم عاكفون في المساجد : مباشرت كنيد زنان را و مباشرت نكنيد آنان را در حالي كه شما عكوف كرده ايد در مسجدها (بقره-2-187) ( مباشرت : بشره بر بشره گذاشتن است و بشره ظاهر بدن است و در غير بدن از اجسام ديگر نيز استعمال مي شود ) و (عكوف : ماندن در جايي است براي عبادت )
2)و اين در همه چيز مانند معني اول است ، جز آنكه يك طرف با فعلش منع طرف ديگر مي كند به صورت فاعل و آن طرف كه منع مي نمايد به صورت مفعول آورده مي شود مانند : يخادعون الله و الذين آمنوا : مخادعه مي كنند خدا و مؤمنان را (بقره-2-9) ( مخادعه: از خدعه است و خدعه آن است كه پنهاني بخواهد به كسي ضرري برساند يا مانع خيرش شود ، اين آيه درباره منافقان است ، آنان مي خواستند نسبت به خدا و مؤمنان چنان كنند ، ولي خدا منع مي كرد و نمي گذاشت خواسته آنان عملي شود.راودَتْه التي هو في بيتها : مراوده كرد يوسف را زني كه يوسف در سرايش بود ( يوسف -12-23) ( مراوده از رود است و رود خواستن است ) زن عزيز مصر از يوسف خواست كه با او هم بستري كند ولي يوسف او را منع كرد.
3)ازطرفي فعلي انجام شود و از طرف ديگر فعلي به عنوان مجازات انجام گردد مانند :
قاتلهم الله : بكشد آنان را خدا ( منافقون-63-4 ) اين آيه درباره منافقان است و مجازات كارهايشان نسبت به دين خدا هلاك كردن آنان است در دنيا و آخرت.و بعضي مثال يخادعون الله و الذين آمنوا را از اين قسم گرفته اند ، زيرا منافقان نسبت به دين خدا خدعه ها كردند و خدا در قيامت آنان را مجازات خواهد فرمود.
4)از هر دو طرف يك گونه فعلي نسبت به چيزي واقع شود مانند :جاذبت زيدا ثوبا : با زيد مجاذبه كردم در لباسي ( مجاذبه از جذب است جذب : سوي خود كشيدن است يعني من و زيد لباسي را گرفته بوديم و هر يك سوي خود مي كشيديم .
5)ظهور فعل از هر يك در برابر ديگري بي آنكه مفعول باشند و اين در افعالي است كه ثلاثي مجردش متعدي نيست مانند :صابروا و الاعداء : شكيبايي كنيد در برابر دشمنان يعني چنانچه دشمنان در برابر شما صبر و پايداري دارند ، شما نيز در برابر آنان صبر و پايداري كنيد.شاعرت زيداً : با زيد مشاعره كردم
كارمت حميداً : با حميد مكارمه كردم ( مكارمه از كرم است كرم : هر خُلق و هر خَلق زيبايي است و ظهور هر عمل پسنديده را نيز كرم گويند ) يعني من در برابر حميد و حميد برابر من اظهار كرم و اعمال پسنديده خود را ذكر نموديم كه فخر كردن به يكديگر باشد و مي شود مكارمه را زا باب افعال گفت و در اين صورت معنايش اكرام كردن هر يك از دو طرف است ديگري را .