سلب در لغت برهنه كردن است و در اينجا برطرف كردن چيزي است از كسي و باب افعال به اين معني متعدي است مانند :
اشكيت زيداً : شكايت زيد را برطرف كردم ( شكايت : گله كردن )
اعجمت الكتابَ : عجمه كتاب را برطرف كرد ( عجمه : ابهام و ناخواني كتاب ) و برطرف كردنش به اين است كه نقطه و حركات بر حروف گذاشته شود تا ابهامش برطرف . خوانا شود .
اطلبت زيداً : طلب كردن زيد را برطرف كردم يعني : حاجتي كه در طلبش بود بر آوردم.
افزعت زيداً : فزع زيد را برطرف كردم ( فزع : بيمناكي است كه در اثر آن به كسي پناهنده شود )
اسررت الامرَ : سرّ كار را برطرف كردم ( سرّ : پوشيده بودن )
و عجيب آن است كه همين ماده ها از باب افعال به معني ايجابي آمده است و اين از قبيل لغت ضد است ، چنانچه مي گويي :
اشكيت زيداً : زيد را شاكي و گله مند كردم و ديگر مثال ها نيز بر اين منوال است.