اصابه به معنب برخورد كردن چيزي به چيز ديگر است و مصدر باب افعال است و فعلش اصاب يصيب مي باشد و اين ماده در اين باب متعدي است ، مفعول مي گيرد ، چنانچه گفته مي شود اصاب ضرر زيداً : زيد را ضرري رسيد يصيب بلاءٌ خالداً : خالد را بلايي برخورد مي كند در اين دو مثال ضرر و بلاء فاعل و خالد و زيد مفعول است.
لكن از لفظ فاعل ، فعلي مشتق مي كنند و مفعول را به صورت فاعل مي آورند و همان معني را مي دهد ، ولي فعل از جهت لفظ غير متعدي مي شود و مفعول ندارد مانند :
اضرّ زيدٌ : زيد را ضرري رسيد.
اقحط اهل البلد : اهل شهر را قحط رسيد ( قحط : يافت نشدن آذوقه ) و اگر بخواهي با ماده اصابه بياوري مي گويي : اصاب القحط اهل البلد : اهل شهر را قحط رسيد و مثال هاي ديگر نيز بر همين منوال است .
اسني القبيلة : قبيله را سنه برخورد كرد ( سنه : خشكسالي ) و بر اين معني اسنت نيز گفته مي شود.
اغيمت السماء : آسمان را غيم گرفت ( غيم : ابر).
ابرقت الغافلة و ارعدت و امطرت و اراحت : قافله را برق و رعد و مطر و ريح برخورد كرد ( مطر : باران- ريح : باد).
اغدّ البعير : شتر را غد در رسيد (غدد : طاعوني است كه شتر مي گيرد و مي ميرد).
و معني اصابه در فعل ثلاثي مجرد نيز بسيار استعمال مي شود ، ولي به صيغه مجهول ، چنانچه در كتاب هاي لغت مشهود است و بيان صيغه مجهول در تقسيم هشتم خواهد آمد.