و هر فعلي كه از اين باب آمده است عين الفعل يا لام الفعل آن حرف حلق است و حروف حلق شش است ، به اين ترتيب :
همزه و هاء ، عين و حاء ، غين و خاء ، و در اين شرط فاء الفعل مطرح نيست.
مثال :
سأل ، يسأل ، اسأل ، سؤالاً و مسألة و سآلةً و تسآلا و سألةً : پرسش كردن
قرأ، يقرأ ، اقرأ ، قِرائة و قََرائاً و قرآنا : خواندن
ذهب يذهب اذهب ذهابا و مذهبا و ذهوبا : رفتن
رفه يرفه ارفه رَفها و رِفها و رفوها : خوش زندگي كردن
جعل يجعل اجعل جعلا : قرار دادن
منع يمنع امنع منعا : بازداشتن
بحث يبحث ابحث بحثا : كاويدن
فتح يفتح افتح فتحا : گشودن
شغل يشغل اشغل شغلا و شُغلا : به كار داشتن
نزع ينزع انزع نزعا : برغلانيدن
بخس يبخس ابخس بخسا : كاستن
نسخ ينسخ انسخ نسخا : برداشتن
و ابي يأبي اباءً و اباءةً : خودداري كردن
از اين باب است ، ولي داراي آن شرط نيست و اين يك مورد استثنايي است و در كتاب هاي لغت : ابي يأبي نيز ضبط شده است .
خلاصه آنكه هر فعلي كه عين الفعل يا لام الفعل آن از حروف حلق نيست از اين باب نباشد جز ابي يأبي ، ولي مي شود از حروف حلق باشد ، ولي از باب هاي ديگر آيد ، مانند اين مثالها:
دخل يدخل ادخل دخولا و مدخلا : درون شدن
سمع يسمع اسمع سَمعا و سماعة و سماعا : شنيدن
رحم يرحم ارحم رحمة و مرحمة و رُحُما و رُحْما : مهرباني كردن
بلغ يبلغ ابغ بلوغا : رسيدن
شهد يشهد اشهد شهودا : حضور داشتن
و نيز بعضي از آنها كه عين افعل يا لام الفعل آن حرف حلق است از دو باب يا سه باب آمده است مانند اين مثالها :
دمغ يدمَغ و يدمُغ دمغا : بر دماغ زدن
فرغ يفرَغ و يفرُغ و فرِغ يفرِغ فروغا و فراغا : پرداختن كار
سلخ يسلَخ و يسلُخ سلخا : پوست كندن
شعر يشعُر و شعُر يشعُر شِعرا و شَعرا و شعرة و شعري و شعورا و شعورة : دانستن
جنح يجنَح و يجنِح جنوحا : گراييدن