1-اَفعُل ، اسم ثلاثي مجرد بر وزن فَعل ، و گاهي اسم ثلاثي مزيد که ماقبل آخرش حرف مد باشد جمعش براين وزن مي آيد مانند نفس ، ذرع ، فلس ، وجه ، عين ، کفّ ، ذراع ، يمين ، شهاب ، غراب ، جنين در جمع اينها مي گويي انفس ، اذرُع ، اَفلُس ، اوجه ، اعين ، اکفّ ، اذرع ، ايمن ، اشهب ، اغرب ، اجنن .
و معتل اللام در اين جمع اگر واو باشد قلب به ياء مي شود و ضمه عين الفعل در جمع قلب به کسره مي گردد ، سپس اعلال قاضٍ در آن اعمال مي شود مانند : دلو ، ظبي ، جرو ، يد مي گويي : اَدلي ، اظبي ، اجري ، ايدي .
2-اَفعال اسم ثلاثي بر اين وزن مجموع مي شود مانند : رُبْع ، زند ، فرخ ، ثوب ، كَبِد ، عِنَب ، اِبِل ، وَقْت ، بَيْت ، عُنُق ، عَضُد ، جَمَل ، حَمْل ، عَمّ ، اَب ، خال ، مي گويي : اخوال ، آباء ، اعمام ، احمال ، اجمال ، اعضاد ، اعناق ، ابيات ، اوقات ، آبال ، اعناب ، اكباد ، اثواب ، اقفال ، افراخ ، ازناد ، ارباع .
و گاهي وصف به اين وزن مجموع مي گردد مانند : شهيد ، ناصر ، عدوّ ، جِلف مي گويي : اشهاد، انصار ، اهداء ، اجلاف .
3-اَفْعِلَة اسم ثلاثي مزيد كه مزيدش حرف مدّ باشد در مرتبه سوم بر اين وزن جمع مي شود مانند طعام ، عمود ، رغيف ، حمار ، زمام ، غلام ، نصيب ، امام ، زمان ، غراب ، سؤال ، سوار ، كساء ،وشاح مي گويي : اطعمة ، اعمدة ، ارغفة ، احمرة ، ازمّة ، اغلمة ، انصبة ، ائمّة ، ازمنة ، اغربة ، اسئلة ، اسورة ، اكسية ، اوشحة .
و گاهي جمع وصف و غير اين گونه از اسم بر اين وزن آمده مانند : شحيح ، عزيز ، ذليل ، قفا ، وادي در جمعش گفته شده : اَشِحّة ، اعزّة ، اذلّة ، اقفية ، اودية .
4-فِعْلَة اسمها و وصفهاي گوناگون بر اين وزن مجموع شده مانند : شيخ ، فتي ، صبيّ ، غلام ، شجاع ، غزال ، جليل ، ولد ، ثور ، ثني ، عليّ ، سافل در جمع اينها گفته شده : شِيخة ، فتية ، صِبية ، غِلمة ، شِجعة ، غِزلة ، جِلّة ، وِلدة ، ثيرة ، ثنية ، علية ، سفلة .
5-فُعْل ، صفت مشبهه بر وزن اَفعَل و فَعلاء جمعش بر اين وزن است مانند : احمر و حمراء ، اصفر و صفراء ، اعور و عوراء ، اسود و سوداء ، ابيض و بيضاء ، احمق و حمقاء در جمع اينها چه مذكر و چه مؤنث مي گويي : حُمْر ، صُفْر ، عور ، سود ، حمق ، بيض و در معتل العين يايي فاءالفعل به مناسبت ياء مكسور مي شود ، چنانچه مشاهده مي گردد .
6-فُعُل وصفي كه بر وزن فَعول يا فَعيل است جمعش بر اين وزن مي آيد مانند : صَبور ، غَيور ،نذير ، نجيب مي گويي : صُبُر ، غُيُر ، نُذُر ، نُجُب .
و نيز اسم ثلاثي مزيد كه مزيدش حرف مد در مرتبه سوم باشد مانند : كتاب ، عمود ، سرير ، عناق ، قضيب مي گويي : كُتُب ، عمد ، سرر ، عنق ، قضب .
7-فَعَل جمع اسمي است كه بر وزن فُعلَة باشد مانند : غرفة ، حجّة ، مدية ، نوبة، ثلمة مي گويي : غُرَف ، حجج ، مدي ، نوب ، ثلم .
و نيز جمع وصفي است كه بر وزن فُعلَي است مانند : كبري ، صغري ، مي گويي : كُبَر و صُغَر .
8-فِعَل جمع اسمي است كه بر وزن فِعلَة باشد مانند : حِجّة ، قِطعة ، لحية مي گويي : حِجَج ، قِطَع ، لِحَي .
و گاهي فَعلَة جمعش بر يكي از اين دو وزن مي آيد مانند قَرية و قَصعَة گفته شده قُرَي و قِصَع .
9-فُعلَة وآن جمع وصفي است كه بر وزن فاعل معتل اللام باشد مانند : هادي ، قاضي ،غازي ، راضي ، رامي ، واقي ، واشي ، حامي ، غاوي مي گويي : هُداة ، قُضاة ، غزاة ، رُضاة ، رماة ، وقاة ، حماة ، غواة و لام الفعل قلب به الف گردد چون عله و ماقبلش مفتوح است .
و گاهي غير اسم فاعل معتل اللام جمعش بر اين وزن آمده مانند : كَمّي : پهلوان ، سَريّ : جوي ، بازي : پرنده اي است شكار كننده ، هادر : تباه ، در جمعش گفته شده : كُماة ، سُراة ، بُزاة ، هُدَرَة .
10-فَعَلَة و آن براي وصف صحيح اللام بر وزن فاعل عاقل آيد مانند كاسب ، عامل ، ساحر ، بارّ ، كامل ، بائع ، وارث مي گويي : كَسَبَة ، عَمَلَة ، سَحَرَة ، بررة ، كملة ، باعة ، ورثة .