قاعده در آن اسماء چنان است كه گفته شد و در غير آنها تغييري در كلمه داده نمي شود و فقط ياء نسبت به اسم ملحق مي گردد مانند : نجفيّ طهرانيّ اسديّ عِلميّ كتابيّ محمديّ قمريّ شمسيّ .
لكن در كلماتي بر خلاف قاعده آمده و آنها عبارت است از :
انافيّ در نسبت به انْف ، ولي در صورتي كه بزرگ باشد .
امويّ در نسبت به اُميّة و گويا در نسبت اصلش رعايت شده ، زيرا تصغير امة است و امويّ نيز گفته مي شود .
بهرانيّ در نسبت بهراء : قبيله اي است .
جُمّانيّ در نسبت جِمّة : ميان سر در صورتي كه بزرگ باشد .
جُذَميّ در نسبت جذيمة : قبيله اي است و جَذَميّ نيز گفته مي شود .
جَلوليّ در نسبت جَلولاء : دهي ميان بغداد و خانقين .
حروريّ در نسبت حروراء : دهي است نزديك كوفه كه خوارج در آنجا اجنماع كردند .
حُبَليّ در نسبت بني الحبلي : دسته اي از انصار .
حراميّ در نسبت حرم مكه ، ولي در صورتي كه وصف انسان شود .
ديرانيّ در نسبت دهر : قبيله اي است و به معني روزگار نسبتش بر قاعده آمده است .
روحانيّ در نسبت روح.
دارانيّ در نسبت داريّا : دهي است .
ربّانيّ در نسبت رب .
رقباني ّ در نسبت رقبة : گرن ، در صورتي كه كلفت باشد .
رَوْحانيّ در نسبت رَوْحاء : نام چند مكان است ، يكي از آنها ميان مكه و مدينه است .
رازيّ در نسبت ريّ : شهري است نزديك تهران .
شعرانيّ در نسبت شعر بدن ، ولي در صورتي كه بسيار باشد .
صدرانيّ در نسبت صدر : سينه ، در صورتي كه فراخ باشد .
صنعانيّ در نسبت صنعاء : شهري است در يمن و دهي است نزديك شام .
طائيّ در نسبت طيّئ : قبيله اي است .
عبديّ در نسبت بني عبيده : طايفه اي است .
عبقسيّ در نسبت عبدفيس : نام مردي است .
عبشميّ در نسبت عبد شمس : نام مردي است .
عبدليّ در نسبت عبدالله .
فرهوديّ در نسبت فراهيد : نام مردي كه بزرگ طائفه اي است و فراهيديّ نيز گفته مي شود .
لحيانيّ در در نسبت لحية ، در صورتي كه انبوه باشد .
مروزيّ در نسبت مرو : شهري است ، مرويّ و مَرَويّ نيز گفته مي شود .
مرقسيّ در نسبت امرءالقيس : نام يكي از ملوك جاهليت .
هاجريّ در نسبت هجر : شهري است و هجري نيز گفته شده است .
نصرانيّ در نسبت ناصرة : شهري است كه عيسي (ع) در آن ظهور كرد .