قاعده نسبت در آنها چنان است كه بايد به مفردش نسبت داده شود مانند : مسلمون ، اثنان سيدان عشرون اسواق علماء ، در نسبت به اينها مي گويي : مسلميّ ثنويّ سيديّ عشريّ سوقيّ عالميّ مگر در سه گونه :
1-مثني يا جمعي كه علم شده باشد مانند عرفات : اسم مكاني است كه حاجيان بايد در روز عرفه در آنجا وقوف كنند ، انصار : اسم جماعتي كه در مدينه به پيمبر (ص) ايمان آوردند وآن حضرت رت ياري كردند ، روضات الجنات : نام كتابي است در شرح احوال علماء ، بحران : بلدي است از بلاد عرب ، اوزاع : لقب مرثد بن زيد كه بزرگ طائفه اي بوده ، كلاب : نام قبيله اي است از عرب ، مدائن : نام بلدي است نزديك بغداد در اينها مي گويي : عرفاتيّ انصاريّ روضاتيّ بحرانيّ اوزاعيّ كلابيّ مدائنيّ .
2-مثني يا جمعي كه از لفظش مفرد نداشته باشد مانند كلا و كلتا : هر دو ، عبابيد : دستجات مردم كه به هر سو كوچ مي كنند ، تجاليد : كالبد ، نساء و نسوة و نسوان : زنان ، اعراب : باديه نشينان از عرب در اينها مي گويي : كلويّ عبابيديّ تجاليديّ نسائيّ نسويّ نسوانيّ اعرابيّ .
3-مفردي كه معنايش جمع است و آن را در اصطلاح اسم جمع گويند مانند : قوم : گروه ، معشر : جماعت ، جيش : لشكر ، رهط : دسته در اينها گويي : قوميّ معشريّ جيشيّ رهطيّ .