سه حرفي است حرف دوم به اصلش قلب مي شود و حرف سوم قلب به واو مي گردد مانند : حيّ ، طيّ ، كيّ ، مي گويي : حَيَويّ ، طَوَويّ ، كَوَويّ .
و اگر چهار حرفي است ياء اول را حذف مي نمايي و دوم را قلب به واو مي نمايي وماقبلش را مفتوح مي كني اگر نباشد مانند : عليّ ، رضيّ ، تقيّ ، نقيّ ، عديّ ، نبيّ ، قصيّ ، جديّ ، قضيّة ، صفيّة ، حميّة ، سُمَيّة ، اُميّة ، تَحيّة مي گويي : علويّ ، رضويّ ، تقويّ ، نقويّ ، عدويّ ،نبويّ ،قصويّ ، جدويّ ، قضويّ ، حمويّ ، سمويّ ، امويّ ، تحويّ ، .
و اگر بيش از چهار حرف است و هر دو ياء زائد است حذف مي شود و به جايش ياء نسبت گذاشته مي شود مانند : كرسيّ ، بُختيّ : شتر قوي دراز گردن ، بختيّة : مؤثش ، بَخاتيّ : لقب ابو عمر كوفي در نسبت هم به همين صورت است و در مؤنثش تاء محذوف مي گردد وهمچنين است در نسبت به اسم منسوب مانند مالكيّ ، شافعيّ ، اشعريّ ، معتزليّ ، كه لقب بعضي از پيشوايان اهل سنت است ، اگر بخواهند پيروان آنان را به آنان نسبت دهند به همين صورت گفته مي شود .
و اگر هر دو ياء زائد نيست جائز است به اين صورت و صورت چهار حرفي منسوب شود مانند : مرضيّ ، مرميّ ، مي گويي : مرضويّ ، مرمويّ يا مرضيّ و مرميّ .
ولي اگر آخرش واو مشدد است به حال خود باقي است ، زيرا اجتماع واو مشدد با ياء مشدد كلمه را ثقيل نمي كند (بر خلاف دو ياء مشدد ) مانند : كُوَّة : روزن ، هُوَّة : گودال ، جَوّ : فضا ، عدوّ ، عدوّة ، مدعوّ ، مي گويي : كوّيّ ،هوّيّ ، جوّيّ ، عدوّيّ ، مدعوّيّ .