اگر الف در مرتبه سوم است قلب به واو مي شود ، گر چه اصلش ياء باشد ، زيرا اگر قلب به ياء شود با ياء نسبت سه ياء جمع مي شود و کلمه ثقيل مي گردد ، مانند : عصا رحي فتاة قناة ، مي گويي : عصويّ رحويّ فتويّ قنويّ و اگر در مرتبه چهارم است و الف اصلي است نيز قلب به واو مي گردد ، مانند موسي عيسي يحيي مسعي اعلي مولي مثني ، مي گويي : موسويّ عيسويّ يحيويّ مسعويّ اعلويّ مولويّ مثنويّ . و اگر الف زائد است براي تانيث يا الحاق و حرف دوم کلمه ساکن است در آن سه وجه جائز است : حذف ، قلب به واو ، زياد کردن الفي پيش از واو ، مانند حبلَي کبرَي معزَي ، مي گويي : حُبلِيّ کبرِيّ معزِيّ يا حبلويّ کبرويّ معزويّ يا حبلاويّ کبراويّ معزاويّ .
و اگر الف زائده است و حرف دئوم متحرک است ، فقط حذف است مانند : جمزَي : شتر تند رو ، بردي : نهري است در شام ، مي گويي : جمزِيّ برَديّ .
و اگر الف در مرتبه پنجم و بيشتر است هر چه باشد محذوف مي گردد ، مانند : مُراماة مرامَي حُبارَي بَراثي : محلي است در بغداد ، قبعثري : شتر بز رگ ، عاشوري جمادي مصطفي مرتضي ، مي گويي : مراميّ مراميّ حباريّ براثيّ قبعثريّ عاشوريّ جماديّ مصطفيّ مرتضيّ و مصطفويّ و مرتضويّ ، چنانچه متداول شده غلط است و بعضي نقل کرده اند که اکر حرف اصلي باشد مانند اين دو مثال جائز است .