10-فِعِل مانند بلز : كلفت و مؤنث اين اوزان بزاده تاء تأنيث است مانند حسنة فرحة صعبة .
و معتل الفاء در اين اوزان اعلالي ندارد مانند ورع : پرهيزكار ، وجل : بيمناك ، يقظ : بيدار .
و معتل العين اگر حرف اول مفتوح و حرف دوم متحرك باشد قلب به الف مي گردد مانند قاق : دراز ، رار : لاغري كه مغز استخوانش آب شده ، فال الرأي : كم خرد ، در اصل قوق رير فَيَل بوده و اگر حرف اول مفتوح نباشد يا حرف دوم متحرك نباشد اعلال نمي شود .
و معتل اللام اگر عين الفعل مفتوح باشد ، لام الفعل قلب به الف مي گردد مانند عدي : دشمنان ، سوي : برابر ، سدي : به خود واگذاشته در اصل عدي سوي سدي بوده و اگر عين الفعل مكسور باشد اعلال قاضٍ در آن عمل مي شود مانند عمٍ : كور دل ، وجٍ : سم سائيده ، دوٍ : بيمار ، لوٍ : كج در اصل عميٌ مجيٌ دويٌ لويٌ بوده و در مؤنث اينها اعلال نيست و عمية وجية دوية لوية گفته مي شود و اگر عين الفعل مضموم يا ساكن باشد اعلال نمي شود مانند كفو حلو رخو .