معتل الفاء اعلالي ندارد ، چنانچه مي گويي : موعدٌ موجولٌ ميسورٌ موروثٌ .
معتل العين واو مفعولي از آن حذف مي شود ، چون دو حرف عله با هم جمع شده و سبب ثقل كلمه مي باشد ، پس از يقال و يباع و مقول و مبيع مشتق مي شود ، مقول در اصل مقوول بوده ، واو حذف شد و ضمه عين الفعل به فاءالفعل نقل گرديد و مبيع در اصل مبيوع بوده ، واو حذف شد و ضمه به مناسبت ياء قلب قبه كسره و به فاءالفعل نقل شد و همچنان از يخاف مخوف و از يزار مزور و از يساء مسوء و از يشاء مشيء مشتق مي شود و اصل اينها مخووف و مزوور و مسوؤ و مشيؤ بوده است .
و لغت بني تميم عدم اعلال است و در معتل العين يايي و مبيوع مخيوط مكيول و مديون مي گويند و همچنين غير اينها و در ادب الكاتب گفته : در معتل العين واوي مدووف و مصوون گفته اند .
معتل اللام اگر واوي است واو در مفعولي در واو لام الفعل ادغام مي گردد مانند مدعوّ مرجوّ مغزوّ كه مدعووٌ مرجووٌ مغزووٌ بوده ، مگر آنكه در فعل قلب به ياء شده باشد ، در اين صورت حكم يايي رادارد و حكم يايي آن است كه واو مفعولي قلب به ياء و در ياء لام الفعل ادغام مي شود مانند مهديّ مرميّ منهيّ مطويّ كه مهدوي مرموي منهوي مطووي بوده و همچنين اگر واوي باشد و قلب به ياء شده است مانند : مرضيّ مقويّ كه مرضوو مقوو بوده ، ولي در فعلش قلب به ياء شده ، چنانچه در تقسيم چهارم در مبحث افعال بيان شد .