سؤالات تستی کتاب کفایه الاصول مبحث موضوع علم سؤال 1 : موضوع هر علم چیست؟ مجموعهای از قواعد کلی چیزی که از عوارض غریبه آن بحث شود چیزی که از عوارض ذاتیه آن بدون واسطه در عروض بحث شود ✅ چیزی که در تمام علوم مشترک باشد 📌 استناد عربی: «أن موضوع كل علم و […]
مجموعهای از قواعد کلی
چیزی که از عوارض غریبه آن بحث شود
چیزی که از عوارض ذاتیه آن بدون واسطه در عروض بحث شود ✅
چیزی که در تمام علوم مشترک باشد
📌 استناد عربی: «أن موضوع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية أي بلا بواسطة في العروض»
📘 ترجمه: موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتیهاش بحث میشود، یعنی عوارضی که بدون واسطه در عروض بر آن عارض میشوند.
🔍 شرح: عوارض ذاتیه آن دسته از صفاتی هستند که مستقیماً بر موضوع حمل میشوند و محور اصلی بحث در هر علم را تشکیل میدهند.
🎯 مثال: در علم طب، بدن انسان موضوع علم است و بیماری یا سلامت از عوارض ذاتیه آن محسوب میشود.
تفاوت موضوع علم با موضوعات مسائل آن چیست؟
موضوع علم مفهومی کلی است و موضوعات مسائل جزئیاند ✅
موضوع علم همیشه با موضوعات مسائل متفاوت است
موضوع علم فقط در علم اصول تعریف میشود
موضوع علم از محمولات تشکیل شده است
📌 استناد عربی: «هو نفس موضوعات مسائله عينا و ما يتحد معها خارجا و إن كان يغايرها مفهوما تغاير الكلي و مصاديقه و الطبيعي و أفراده»
📘 ترجمه: موضوع علم همان موضوعات مسائل آن علم است و در خارج با آنها متحد است، اگرچه از نظر مفهوم مانند تفاوت کلی با مصادیقش یا طبیعی با افرادش متفاوت است.
🔍 شرح: موضوع علم یک کلی است که در خارج با موضوعات جزئی مسائل متحد است، اما از نظر مفهومی تفاوت دارد.
🎯 مثال: در علم نحو، «کلمه» موضوع علم است و «اسم»، «فعل» و «حرف» موضوعات مسائل آن هستند.
علت تداخل برخی مسائل در چند علم چیست؟
شباهت در محمولات
اشتراک در موضوعات
دخالت در دو غرض علمی ✅
نبود تعریف دقیق برای علوم
📌 استناد عربی: «فلذا قد يتداخل بعض العلوم في بعض المسائل مما كان له دخل في مهمين لأجل كل منهما دون علم على حدة»
📘 ترجمه: بنابراین ممکن است برخی علوم در برخی مسائل با هم تداخل داشته باشند، زیرا آن مسائل در تحقق دو هدف علمی نقش دارند که برای هر یک علمی جداگانه تدوین شده است.
🔍 شرح: وقتی یک مسئله در تحقق دو هدف علمی مؤثر باشد، میتواند در دو علم جای گیرد.
🎯 مثال: مسئله «تجری» هم در علم اصول، هم در فقه و هم در کلام مطرح میشود.
آیا میتوان دو علم را در تمام مسائلشان مشترک دانست؟
بله، اگر موضوعاتشان یکی باشد
خیر، چون تلازم دو غرض علمی نادر و ممتنع است ✅
بله، اگر محمولاتشان مشابه باشد
خیر، چون هر علم باید مستقل باشد
📌 استناد عربی: «فإنه يقال مضافا إلى بعد ذلك بل امتناعه عادة لا يكاد يصح لذلك تدوين علمين و تسميتهما باسمين»
📘 ترجمه: گفته میشود علاوه بر دور بودن چنین فرضی، بلکه عادتاً ممتنع است که دو علم در تمام مسائلشان مشترک باشند و به دو نام جداگانه تدوین شوند.
🔍 شرح: تلازم کامل دو غرض علمی در تمام مسائل بسیار نادر و معمولاً غیرممکن است، لذا تدوین دو علم مستقل در چنین حالتی صحیح نیست.
🎯 مثال: نمیتوان علم نحو و صرف را یکی دانست، چون هرکدام غرض خاص خود را دارند.
ملاک اصلی تمایز علوم چیست؟
تفاوت در موضوعات
تفاوت در محمولات
تفاوت در اغراض علمی ✅
تفاوت در روش تحقیق
📌 استناد عربی: «أن تمايز العلوم إنما هو باختلاف الأغراض الداعية إلى التدوين لا الموضوعات و لا المحمولات»
📘 ترجمه: تمایز علوم تنها به اختلاف اغراضی است که باعث تدوین آنها شدهاند، نه به تفاوت در موضوعات یا محمولات.
🔍 شرح: غرض علمی، هدفی است که علم برای تحقق آن تدوین میشود و همین هدف، معیار اصلی تمایز علوم است.
🎯 مثال: علم منطق برای حفظ ذهن از خطا تدوین شده، در حالی که علم اصول برای استنباط احکام شرعی.
چرا نمیتوان موضوع علم اصول را فقط «ادله اربعه» دانست؟
چون ادله اربعه موضوعات مسائل اصول نیستند
چون بسیاری از مسائل اصول به ادله اربعه مربوط نیستند ✅
چون ادله اربعه فقط در فقه کاربرد دارند
چون ادله اربعه مفاهیم فلسفیاند
📌 استناد عربی: «لا خصوص الأدلة الأربعة بما هي أدلة بل و لا بما هي هي ضرورة أن البحث في غير واحد من مسائله المهمة ليس من عوارضها»
📘 ترجمه: نه خصوص ادله اربعه از آن جهت که دلیلاند و نه از آن جهت که ذاتاً خودشان هستند، زیرا روشن است که بحث در بسیاری از مسائل مهم علم اصول از عوارض آنها نیست.
🔍 شرح: موضوع علم اصول باید شامل تمام موضوعات مسائل آن باشد. چون بسیاری از مسائل اصول مانند حجیت خبر واحد یا تعادل و ترجیح، مستقیماً به ادله اربعه مربوط نیستند، نمیتوان آنها را موضوع علم اصول دانست.
🎯 مثال: در بحث تعادل و ترجیح، تمرکز بر ترجیح یکی از دو خبر است، نه بر خود سنت یا کتاب.
ملاک اصلی برای اینکه یک صفت از مباحث یک علم باشد چیست؟
ارتباط آن با موضوع علم
امکان حمل عرفی آن بر موضوع علم ✅
شهرت آن در میان علما
کاربرد آن در علوم دیگر
📌 استناد عربی: «المناط في كون العارض من مباحث العلم هو صحة حمله على موضوع العلم أو أجزائه أو جزئياته عرفا»
📘 ترجمه: ملاک اینکه یک عارض از مباحث علم باشد، صحت حمل عرفی آن بر موضوع علم یا اجزاء و جزئیات آن است.
🔍 شرح: اگر بتوان یک صفت را عرفاً بر موضوع علم حمل کرد، آن صفت میتواند از مباحث آن علم باشد، حتی اگر واسطه در عروض داشته باشد.
🎯 مثال: رنگ سفید را میتوان عرفاً بر جسم حمل کرد: «این جسم سفید است»، پس رنگ از مباحث علم فیزیک میتواند باشد.
اگر ثبوت یک صفت به واسطه خبر باشد، آیا آن صفت از عوارض موضوع است؟
بله، چون خبر معتبر است
خیر، چون صفت برای خبر است نه برای موضوع ✅
بله، اگر خبر از معصوم باشد
خیر، چون خبر ناقص است
📌 استناد عربی: «فإنه يقال نعم لكنه مما لا يعرض السنة بل الخبر الحاكي لها فإن الثبوت التعبدي يرجع إلى وجوب العمل على طبق الخبر كالسنة المحكية به و هذا من عوارضه لا عوارضها»
📘 ترجمه: گفته میشود بله، اما این صفت بر سنت عارض نمیشود بلکه بر خبر حاکی از آن عارض میشود، زیرا ثبوت تعبّدی به معنای وجوب عمل بر طبق خبر است، نه خود سنت.
🔍 شرح: در مباحثی مانند حجیت خبر واحد، آنچه بررسی میشود، اعتبار خبر است نه خود سنت، پس صفت حجیت بر خبر عارض میشود.
🎯 مثال: در بحث حجیت خبر واحد، گفته میشود: «خبر واحد حجت است»، نه اینکه «سنت حجت است».
اگر موضوع علم عنوان خاص نداشته باشد، چه باید کرد؟
آن علم را حذف کرد
از هر عبارتی که بر آن دلالت کند استفاده کرد ✅
آن را به علم دیگر نسبت داد
فقط از اصطلاحات مشهور استفاده کرد
📌 استناد عربی: «فيصح أن يعبر عنه بكل ما دل عليه بداهة عدم دخل ذلك في موضوعيته أصلا»
📘 ترجمه: صحیح است که از هر عبارتی که بر آن دلالت کند برای بیان موضوع استفاده شود، زیرا داشتن عنوان خاص در موضوعیت آن دخالتی ندارد.
🔍 شرح: موضوع علم میتواند بدون اسم خاص باشد، مهم این است که معنا و مفهوم آن روشن باشد و بتوان آن را با عباراتی مناسب بیان کرد.
🎯 مثال: اگر موضوع علم اصول «کلی منطبق بر موضوعات مسائل» باشد، میتوان آن را با عباراتی مانند «مباحث مقدماتی استنباط» نیز بیان کرد.
تعریف دقیق علم اصول چیست؟
علمی برای شناخت احکام شرعی
علمی برای شناخت قواعد استنباط احکام ✅
علمی برای شناخت ادله اربعه
علمی برای شناخت فقه
📌 استناد عربی: «العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الأحكام الشرعية»
📘 ترجمه: علم اصول، علمی است درباره قواعدی که زمینهساز استنباط احکام شرعی هستند.
🔍 شرح: علم اصول به بررسی قواعدی میپردازد که مجتهد با استفاده از آنها میتواند احکام شرعی را از منابع استخراج کند.
🎯 مثال: قاعده «امر ظاهر در وجوب است» یکی از قواعد اصولی است که در استنباط حکم وجوب نماز استفاده میشود.
آیا وحدت موضوع و محمول در مسائل دو علم، موجب وحدت آن دو علم میشود؟
بله، چون موضوعات یکی هستند
خیر، چون ملاک وحدت علم، غرض آن است ✅
بله، اگر محمولات هم یکی باشند
خیر، چون هر علم باید مستقل باشد
📌 استناد عربی: «فلا يكون الاختلاف بحسب الموضوع أو المحمول موجبا للتعدد كما لا يكون وحدتهما سببا لأن يكون من الواحد»
📘 ترجمه: اختلاف در موضوع یا محمول موجب تعدد علوم نمیشود، همانطور که وحدت آنها سبب یکی بودن علم نیست.
🔍 شرح: ملاک اصلی تمایز یا وحدت علوم، غرض علمی است، نه اشتراک یا تفاوت در موضوع و محمول.
🎯 مثال: علم نحو و علم صرف ممکن است در برخی موضوعات و محمولات مشترک باشند، اما چون غرضشان متفاوت است، دو علم جداگانهاند.
اگر موضوع علم عنوان خاص نداشته باشد، آیا میتوان آن را موضوع علم دانست؟
خیر، باید نام مشخص داشته باشد
بله، چون عنوان خاص در موضوعیت دخیل نیست ✅
خیر، چون تعریف علم ناقص میشود
بله، فقط در علوم عقلی
📌 استناد عربی: «فيصح أن يعبر عنه بكل ما دل عليه بداهة عدم دخل ذلك في موضوعيته أصلا»
📘 ترجمه: صحیح است که از آن با هر عبارتی که بر آن دلالت کند تعبیر شود، زیرا داشتن عنوان خاص در موضوعیت آن دخالتی ندارد.
🔍 شرح: موضوع علم میتواند بدون اسم خاص باشد، مهم این است که معنا و مفهوم آن روشن باشد و بتوان آن را با عباراتی مناسب بیان کرد.
🎯 مثال: در علم کلام، موضوع ممکن است «موجود» باشد، حتی اگر نام خاصی برای آن نداشته باشیم.
آیا سنت به عنوان موضوع در بحث حجیت خبر واحد مطرح است؟
بله، چون سنت اصل موضوع است
خیر، چون بحث درباره خبر است نه سنت ✅
بله، اگر سنت قولی باشد
خیر، چون سنت فقط در فقه مطرح میشود
📌 استناد عربی: «فإنه يقال نعم لكنه مما لا يعرض السنة بل الخبر الحاكي لها فإن الثبوت التعبدي يرجع إلى وجوب العمل على طبق الخبر كالسنة المحكية به و هذا من عوارضه لا عوارضها»
📘 ترجمه: گفته میشود بله، اما این صفت بر سنت عارض نمیشود بلکه بر خبر حاکی از آن عارض میشود، زیرا ثبوت تعبّدی به معنای وجوب عمل بر طبق خبر است، نه خود سنت.
🔍 شرح: در بحث حجیت خبر واحد، آنچه بررسی میشود، اعتبار خبر است نه خود سنت، پس صفت حجیت بر خبر عارض میشود.
🎯 مثال: در اصول گفته میشود: «خبر واحد حجت است»، نه اینکه «سنت حجت است».
آیا میتوان علم اصول را فقط به مباحث ادله اربعه محدود کرد؟
بله، چون ادله اربعه اساس اصولاند
خیر، چون بسیاری از مسائل اصول به ادله اربعه مربوط نیستند ✅
بله، اگر سنت را شامل کنیم
خیر، چون اصول شامل فقه هم هست
📌 استناد عربی: «لا خصوص الأدلة الأربعة بما هي أدلة بل و لا بما هي هي ضرورة أن البحث في غير واحد من مسائله المهمة ليس من عوارضها»
📘 ترجمه: نه خصوص ادله اربعه از آن جهت که دلیلاند و نه از آن جهت که ذاتاً خودشان هستند، زیرا روشن است که بحث در بسیاری از مسائل مهم علم اصول از عوارض آنها نیست.
🔍 شرح: موضوع علم اصول باید شامل تمام موضوعات مسائل آن باشد. چون بسیاری از مسائل اصول مانند حجیت خبر واحد یا تعادل و ترجیح، مستقیماً به ادله اربعه مربوط نیستند، نمیتوان آنها را موضوع علم اصول دانست.
🎯 مثال: بحث «امر ظاهر در وجوب است» به دلالت لفظی مربوط است، نه به ادله اربعه.
تعریف دقیقتر علم اصول چیست؟
علمی برای شناخت احکام شرعی
صنعتی برای شناخت قواعد استنباط یا عمل ✅
علمی برای شناخت ادله اربعه
علمی برای شناخت فقه
📌 استناد عربی: «و إن كان الأولى تعريفه بأنه صناعة يعرف بها القواعد التي يمكن أن تقع في طريق استنباط الأحكام أو التي ينتهي إليها في مقام العمل»
📘 ترجمه: اگرچه بهتر است علم اصول را اینگونه تعریف کنیم: صنعتی که به وسیله آن قواعدی شناخته میشود که یا در مسیر استنباط احکام قرار میگیرند یا در مقام عمل به آنها منتهی میشود.
🔍 شرح: علم اصول فقط برای استنباط نیست، بلکه برخی قواعد آن در مقام عمل نیز کاربرد دارند، مانند اصول عملی.
🎯 مثال: قاعده «استصحاب» در مقام عمل برای حفظ حکم سابق استفاده میشود، حتی اگر دلیل جدیدی نداشته باشیم.
آیا بحث از ثبوت سنت، بحث از عوارض آن است؟
بله، چون سنت موضوع علم اصول است
خیر، چون ثبوت از مفاد کان تامه است نه کان ناقصه ✅
بله، اگر سنت قولی باشد
خیر، چون سنت در اصول کاربرد ندارد
📌 استناد عربی: «فإن البحث عن ثبوت الموضوع و ما هو مفاد كان التامة ليس بحثا عن عوارضه فإنها مفاد كان الناقصة»
📘 ترجمه: زیرا بحث از ثبوت موضوع و آنچه مفاد «کان تامه» است، بحث از عوارض آن نیست، چرا که عوارض، مفاد «کان ناقصه» هستند.
🔍 شرح: در اصول، عوارض موضوع باید از نوع «کان ناقصه» باشند، یعنی صفاتی که بر موضوع حمل میشوند. اما ثبوت، از نوع «کان تامه» است و به وجود موضوع مربوط است، نه به عوارض آن.
🎯 مثال: «سنت ثابت است» یک جمله خبری درباره وجود سنت است، نه درباره صفتی از آن.
در صورت تلازم دو غرض علمی، چه باید کرد؟
دو علم جداگانه تدوین کرد
یک علم تدوین کرد که هر دو غرض را پوشش دهد ✅
فقط یکی از غرضها را انتخاب کرد
علم را به دو بخش تقسیم کرد
📌 استناد عربی: «بل تدوين علم واحد يبحث فيه تارة لكلا المهمين و أخرى لأحدهما»
📘 ترجمه: بلکه باید یک علم تدوین کرد که گاهی برای هر دو هدف و گاهی برای یکی از آنها بحث کند.
🔍 شرح: در صورت تلازم دو غرض، تدوین دو علم جداگانه بیفایده است. بهتر است یک علم جامع تدوین شود.
🎯 مثال: اگر در علم اصول و فقه، یک مسئله مشترک باشد، میتوان آن را در اصول بررسی کرد و در فقه به نتیجه عملی آن پرداخت.
آیا میتوان سنت را بهگونهای تعریف کرد که شامل حاکی آن نیز بشود؟
بله، اگر سنت را به معنای عام بگیریم ✅
خیر، چون سنت فقط قول معصوم است
بله، اگر خبر واحد معتبر باشد
خیر، چون سنت موضوع علم فقه است
📌 استناد عربی: «و أما إذا كان المراد من السنة ما يعم حكايتها فلأن البحث في تلك المباحث و إن كان عن أحوال السنة بهذا المعنى»
📘 ترجمه: اما اگر مراد از سنت، معنایی باشد که حاکی آن را نیز شامل شود، آنگاه بحث در آن مباحث، درباره احوال سنت به این معنا خواهد بود.
🔍 شرح: اگر سنت را به معنای گستردهتری بگیریم که شامل خبر حاکی از آن نیز باشد، میتوان برخی مباحث اصول را به آن مرتبط دانست.
🎯 مثال: در بحث حجیت خبر واحد، اگر خبر را بخشی از سنت بدانیم، میتوان آن را در دایره سنت گنجاند.
آیا مباحث الفاظ در اصول فقط به ادله مربوط میشوند؟
بله، چون ادله محور اصولاند
خیر، چون شامل غیر ادله نیز میشوند ✅
بله، اگر لفظ قرآنی باشد
خیر، چون الفاظ در فقه کاربرد دارند
📌 استناد عربی: «كمباحث الألفاظ و جملة من غيرها لا يخص الأدلة بل يعم غيرها»
📘 ترجمه: مانند مباحث الفاظ و برخی دیگر از مباحث که اختصاص به ادله ندارند، بلکه شامل غیر ادله نیز میشوند.
🔍 شرح: مباحث الفاظ مانند ظهور، اطلاق، عموم و خصوص، در همه متون کاربرد دارند، نه فقط در ادله شرعی.
🎯 مثال: قاعده «ظاهر در وجوب» هم در آیات قرآن و هم در سخنان عرفی کاربرد دارد.
آیا اصول عملی مانند برائت و استصحاب از مسائل اصولاند؟
بله، چون در استنباط احکام کاربرد دارند ✅
خیر، چون به فقه مربوطاند
بله، اگر در مقام عمل استفاده شوند
خیر، چون موضوع آنها مشخص نیست
📌 استناد عربی: «كما هو كذلك ضرورة أنه لا وجه لالتزام الاستطراد في مثل هذه»
📘 ترجمه: همانگونه که چنین است، زیرا دلیلی برای التزام به استطراد در اینگونه مسائل وجود ندارد.
🔍 شرح: اصول عملی مانند برائت، اشتغال و استصحاب، قواعدی هستند که در مقام عمل برای تعیین تکلیف مکلف به کار میروند و از مسائل اصول محسوب میشوند.
🎯 مثال: در شک در وجوب غسل جمعه، اصل برائت جاری میشود و میگوییم واجب نیست.
آیا تداخل در برخی مسائل بین دو علم، مانع تدوین دو علم جداگانه است؟
بله، چون موجب تکرار میشود
خیر، چون غرضها متفاوتاند ✅
بله، اگر موضوعات یکی باشند
خیر، اگر محمولات مشترک باشند
📌 استناد عربی: «و هذا بخلاف التداخل في بعض المسائل فإن حسن تدوين علمين كانا مشتركين في مسألة أو أزيد»
📘 ترجمه: این برخلاف تداخل در برخی مسائل است، زیرا تدوین دو علم که در یک یا چند مسئله مشترک باشند، پسندیده است.
🔍 شرح: اگر دو علم در برخی مسائل مشترک باشند ولی غرضهای متفاوتی داشته باشند، تدوین جداگانه آنها منطقی و مطلوب است.
🎯 مثال: علم نحو و علم معانی در بحث «تقدیم و تأخیر» مشترکاند، اما هرکدام هدف خاص خود را دنبال میکنند.
آیا اختلاف در موضوعات و محمولات موجب تعدد علوم است؟
بله، چون هر علم باید موضوع خاص داشته باشد
خیر، چون ملاک اصلی غرض علمی است ✅
بله، اگر محمولات فلسفی باشند
خیر، چون همه علوم به هم مرتبطاند
📌 استناد عربی: «و قد انقدح بما ذكرنا أن تمايز العلوم إنما هو باختلاف الأغراض الداعية إلى التدوين لا الموضوعات و لا المحمولات»
📘 ترجمه: روشن شد که تمایز علوم تنها به اختلاف اغراضی است که باعث تدوین آنها شدهاند، نه به تفاوت در موضوعات یا محمولات.
🔍 شرح: موضوع و محمول ممکن است در چند علم مشترک باشند، اما اگر غرض علمی متفاوت باشد، علوم نیز متفاوت خواهند بود.
🎯 مثال: «وجود» در فلسفه، منطق و کلام مطرح میشود، اما هر علم غرض خاص خود را دارد.
آیا میتوان موضوع علم را با هر عبارتی که بر آن دلالت کند بیان کرد؟
خیر، باید اصطلاح خاص داشته باشد
بله، چون عنوان خاص در موضوعیت دخیل نیست ✅
خیر، چون موجب ابهام میشود
بله، فقط در علوم نقلی
📌 استناد عربی: «فيصح أن يعبر عنه بكل ما دل عليه بداهة عدم دخل ذلك في موضوعيته أصلا»
📘 ترجمه: صحیح است که از آن با هر عبارتی که بر آن دلالت کند تعبیر شود، زیرا داشتن عنوان خاص در موضوعیت آن دخالتی ندارد.
🔍 شرح: موضوع علم میتواند بدون اسم خاص باشد، مهم این است که معنا و مفهوم آن روشن باشد و بتوان آن را با عباراتی مناسب بیان کرد.
🎯 مثال: در علم اصول، موضوع را میتوان «مباحث مقدماتی استنباط» یا «قواعد استنباط» نامید.
آیا سنت به معنای قول و فعل معصوم، موضوع بحث در همه مسائل اصول است؟
بله، چون سنت منبع اصلی است
خیر، چون بسیاری از مسائل اصول به سنت مربوط نیستند ✅
بله، اگر سنت معتبر باشد
خیر، چون سنت فقط در فقه کاربرد دارد
📌 استناد عربی: «لو كان المراد بالسنة منها هو نفس قول المعصوم أو فعله أو تقريره كما هو المصطلح فيها لوضوح عدم البحث في كثير من مباحثها المهمة»
📘 ترجمه: اگر مراد از سنت، قول یا فعل یا تقریر معصوم باشد، همانطور که در اصطلاح رایج است، روشن است که در بسیاری از مباحث مهم اصول، بحثی از آن نمیشود.
🔍 شرح: بسیاری از مباحث اصول مانند دلالتهای لفظی یا اصول عملی، مستقیماً به سنت مربوط نیستند.
🎯 مثال: بحث «امر ظاهر در وجوب است» به دلالت لفظی مربوط است، نه به سنت.
آیا ثبوت تعبّدی سنت از عوارض آن محسوب میشود؟
بله، چون به سنت مربوط است
خیر، چون به خبر حاکی از سنت مربوط است ✅
بله، اگر خبر معتبر باشد
خیر، چون تعبّد در اصول جای ندارد
📌 استناد عربی: «فإنه يقال نعم لكنه مما لا يعرض السنة بل الخبر الحاكي لها»
📘 ترجمه: گفته میشود بله، اما این صفت بر سنت عارض نمیشود بلکه بر خبر حاکی از آن عارض میشود.
🔍 شرح: در اصول، آنچه بررسی میشود اعتبار خبر است، نه خود سنت، پس صفت حجیت بر خبر عارض میشود.
🎯 مثال: در بحث حجیت خبر واحد، گفته میشود: «خبر واحد حجت است»، نه اینکه «سنت حجت است».
آیا موضوع علم اصول، فقط ادله اربعه است؟
بله، چون همه مسائل به آنها مربوطاند
خیر، چون موضوع باید شامل همه مسائل باشد ✅
بله، اگر ادله معتبر باشند
خیر، چون اصول شامل فقه هم هست
📌 استناد عربی: «أن موضوع علم الأصول هو الكلي المنطبق على موضوعات مسائله المتشتتة لا خصوص الأدلة الأربعة»
📘 ترجمه: موضوع علم اصول، کلی منطبق بر موضوعات مسائل پراکنده آن است، نه خصوص ادله اربعه.
🔍 شرح: موضوع علم باید جامع همه مسائل باشد، و چون برخی مسائل اصول به ادله اربعه مربوط نیستند، نمیتوان آنها را موضوع علم دانست.
🎯 مثال: بحث «استصحاب» به حفظ حکم سابق مربوط است، نه به ادله اربعه.
آیا میتوان علم اصول را بهگونهای تعریف کرد که شامل قواعد عملی نیز بشود؟
بله، چون اصول عملی بخشی از اصولاند ✅
خیر، چون قواعد عملی در فقهاند
بله، اگر قواعد لفظی باشند
خیر، چون اصول فقط نظری است
📌 استناد عربی: «و إن كان الأولى تعريفه بأنه صناعة يعرف بها القواعد التي يمكن أن تقع في طريق استنباط الأحكام أو التي ينتهي إليها في مقام العمل»
📘 ترجمه: اگرچه بهتر است علم اصول را اینگونه تعریف کنیم: صنعتی که به وسیله آن قواعدی شناخته میشود که یا در مسیر استنباط احکام قرار میگیرند یا در مقام عمل به آنها منتهی میشود.
🔍 شرح: علم اصول شامل قواعدی است که هم در استنباط و هم در مقام عمل کاربرد دارند، مانند اصول عملی.
🎯 مثال: قاعده «برائت» در مقام عمل برای رفع تکلیف استفاده میشود.
آیا تداخل کامل دو علم در تمام مسائل ممکن است؟
بله، اگر موضوعات یکی باشند
خیر، چون تلازم کامل نادر و ممتنع است ✅
بله، اگر محمولات مشترک باشند
خیر، چون هر علم باید مستقل باشد
📌 استناد عربی: «بل امتناعه عادة لا يكاد يصح لذلك تدوين علمين و تسميتهما باسمين»
📘 ترجمه: بلکه عادتاً ممتنع است که دو علم در تمام مسائلشان مشترک باشند و به دو نام جداگانه تدوین شوند.
🔍 شرح: تلازم کامل دو غرض علمی در تمام مسائل بسیار نادر و معمولاً غیرممکن است، لذا تدوین دو علم مستقل در چنین حالتی صحیح نیست.
🎯 مثال: نمیتوان علم نحو و صرف را یکی دانست، چون هرکدام غرض خاص خود را دارند.
آیا موضوع علم اصول میتواند بدون اسم خاص باشد؟
بله، چون اسم در موضوعیت دخیل نیست ✅
خیر، چون تعریف ناقص میشود
بله، فقط در علوم عقلی
خیر، چون موجب ابهام میشود
📌 استناد عربی: «فيصح أن يعبر عنه بكل ما دل عليه بداهة عدم دخل ذلك في موضوعيته أصلا»
📘 ترجمه: صحیح است که از آن با هر عبارتی که بر آن دلالت کند تعبیر شود، زیرا داشتن عنوان خاص در موضوعیت آن دخالتی ندارد.
🔍 شرح: موضوع علم میتواند بدون اسم خاص باشد، مهم این است که معنا و مفهوم آن روشن باشد و بتوان آن را با عباراتی مناسب بیان کرد.
آیا میتوان موضوع علم اصول را «خبر واحد» یا «سنت» دانست؟
1. بله، چون در اصول بررسی میشوند
2. خیر، چون بحث از آنها بحث از ثبوت است نه عوارض ✅
3. بله، اگر سنت معتبر باشد
4. خیر، چون سنت در فقه مطرح میشود
📌 استناد عربی:«فإن البحث عن ثبوت الموضوع و ما هو مفاد كان التامة ليس بحثا عن عوارضه فإنها مفاد كان الناقصة»
📘 ترجمه: زیرا بحث از ثبوت موضوع و آنچه مفاد «کان تامه» است، بحث از عوارض آن نیست، چرا که عوارض، مفاد «کان ناقصه» هستند.
🔍 شرح: در علم اصول، آنچه بررسی میشود باید از عوارض موضوع باشد، نه از وجود یا ثبوت آن. چون بحث از خبر واحد یا سنت در اینجا مربوط به ثبوت آنهاست، نمیتوان آنها را موضوع علم اصول دانست.
🎯مثال: در بحث حجیت خبر واحد، تمرکز بر اعتبار خبر است، نه بر وجود سنت.
أما المقدمة
ففي بيان أمور.
الأول [تعريف علم الأصول و موضوعه]
أن موضوع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية أي بلا بواسطة في العروض هو نفس موضوعات مسائله عينا و ما يتحد معها خارجا و إن كان يغايرها مفهوما تغاير الكلي و مصاديقه و الطبيعي و أفراده و المسائل عبارة عن جملة من قضايا متشتتة جمعها اشتراكها في الداخل في الغرض الذي لأجله دون هذا العلم فلذا قد يتداخل بعض العلوم في بعض المسائل مما كان له دخل في مهمين لأجل كل منهما دون علم على حدة فيصير من مسائل العلمين.
لا يقال علي هذا يمكن تداخل علمين في تمام مسائلهما في ما كان هناك مهمان متلازمان في الترتب على جملة من القضايا لا يكاد انفكاكهما.
فإنه يقال مضافا إلى بعد ذلك بل امتناعه عادة لا يكاد يصح لذلك تدوين علمين و تسميتهما باسمين بل تدوين علم واحد يبحث فيه تارة لكلا المهمين و أخرى لأحدهما و هذا بخلاف التداخل في بعض المسائل فإن حسن تدوين علمين كانا مشتركين في مسألة أو أزيد في جملة مسائلهما المختلفة لأجل مهمين مما لا يخفى.
كفاية الأصول، ص: 8
و قد انقدح بما ذكرنا أن تمايز العلوم إنما هو باختلاف الأغراض الداعية إلى التدوين لا الموضوعات و لا المحمولات و إلا كان كل باب بل كل مسألة من كل علم علما على حدة كما هو واضح لمن كان له أدنى تأمل فل ا يكون الاختلاف بحسب الموضوع أو المحمول موجبا للتعدد كما لا يكون وحدتهما سببا لأن يكون من الواحد.
ثم إنه ربما لا يكون لموضوع العلم و هو الكلي المتحد مع موضوعات المسائل عنوان خاص و اسم مخصوص فيصح أن يعبر عنه بكل ما دل عليه بداهة عدم دخل ذلك في موضوعيته أصلا.
و قد انقدح بذلك أن موضوع علم الأصول هو الكلي المنطبق على موضوعات مسائله المتشتتة لا خصوص الأدلة الأربعة بما هي أدلة[1] بل و لا بما هي هي[2] ضرورة أن البحث في غير واحد من مسائله المهمة ليس من عوارضها و هو واضح لو كان المراد بالسنة منها هو نفس قول المعصوم أو فعله أو تقريره كما هو المصطلح فيها لوضوح عدم البحث في كثير من مباحثها المهمة كعمدة مباحث التعادل و الترجيح بل و مسألة حجية خبر الواحد لا عنها و لا عن سائر الأدلة و رجوع البحث فيهما في الحقيقة إلى البحث عن ثبوت السنة بخبر الواحد في مسألة حجية الخبر كما أفيد[3] و بأي الخبرين في باب التعارض فإنه أيضا بحث في الحقيقة عن حجية الخبر في هذا الحال غير مفيد فإن البحث عن ثبوت الموضوع و ما هو مفاد كان التامة ليس بحثا عن عوارضه فإنها مفاد كان الناقصة.
لا يقال هذا في الثبوت الواقعي و أما الثبوت التعبدي كما هو
______________________________
(1) كما هو المشهور بين الأصوليين.
(2) صرح به صاحب الفصول، الفصول/ 4.
(3) افاده الشيخ (قده) في فرائد الأصول/ 67، في بداية مبحث حجية الخبر الواحد.
كفاية الأصول، ص: 9
المهم في هذه المباحث فهو في الحقيقة يكون مفاد كان الناقصة.
فإنه يقال نعم لكنه مما لا يعرض السنة بل الخبر الحاكي لها فإن الثبوت التعبدي يرجع إلى وجوب العمل على طبق الخبر ك السنة المحكية به و هذا من عوارضه لا عوارضها كما لا يخفى.
و بالجملة الثبوت الواقعي ليس من العوارض و التعبدي و إن كان منها إلا أنه ليس للسنة بل للخبر فتأمل جيدا.
و أما إذا كان المراد[4] من السنة ما يعم حكايتها فلأن البحث في تلك المباحث و إن كان عن أحوال السنة بهذا المعنى إلا أن البحث في غير واحد من مسائلها كمباحث الألفاظ و جملة من غيرها لا يخص الأدلة بل يعم غيرها و إن كان المهم معرفة أحوال خصوصها كما لا يخفى.
و يؤيد ذلك تعريف الأصول بأنه (العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الأحكام الشرعية) و إن كان الأولى تعريفه بأنه (صناعة يعرف بها القواعد التي يمكن أن تقع في طريق استنباط الأحكام أو التي ينتهي إليها في مقام العمل) بناء على أن مسألة حجية الظن على الحكومة و مسائل الأصول العملية في الشبهات الحكمية من الأصول كما هو كذلك ضرورة أنه لا وجه لالتزام الاستطراد في مثل هذه.
[1] ( 1) كما هو المشهور بين الأصوليين.
[2] ( 2) صرح به صاحب الفصول، الفصول/ 4.
[3] ( 3) افاده الشيخ( قده) في فرائد الأصول/ 67، في بداية مبحث حجية الخبر الواحد.
[4] ( 1) هذا مراد صاحب الفصول، الفصول/ 12.
فهرست
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.