سوالات تستی کفایه الاصول فصل استصحاب 1. کدام تعریف، به نظر آخوند خراسانی، تعریف حقیقی استصحاب نیست؟ الف) ابقاء ما کان ب) حکم به بقاء حکم یا موضوع ذیحکم ج) شرح الاسم د) حد و رسم منطقی ✅ پاسخ صحیح: د 📜 استناد عربی: «إلا أنه حيث لم يكن بحد و لا برسم بل […]
الف) ابقاء ما کان
ب) حکم به بقاء حکم یا موضوع ذیحکم
ج) شرح الاسم
د) حد و رسم منطقی
✅ پاسخ صحیح: د
📜 استناد عربی: «إلا أنه حيث لم يكن بحد و لا برسم بل من قبيل شرح الاسم كما هو الحال في التعريفات غالبا»
📖 ترجمه: این تعریف نه حد منطقی است و نه رسم، بلکه از نوع شرح الاسم است، همانطور که در اکثر تعاریف چنین است.
📝 شرح : آخوند خراسانی معتقد است تعاریف رایج استصحاب، تعریف ماهوی نیستند بلکه صرفاً شرح لفظاند.
🎯 مثال: اگر بگوییم “استصحاب یعنی نگهداشتن حالت سابق”، این شرح لفظ است نه تعریف منطقی.
الف) اختلاف در تعریف
ب) اختلاف در منشأ حجیت
ج) اختلاف در نوع حکم
د) اختلاف در نوع موضوع
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «و في وجه ثبوته على أقوال»
📖 ترجمه: در وجه ثبوت آن (یعنی منشأ حجیت) اقوال مختلفی وجود دارد.
📝 شرح : اختلاف اصلی در حجیت استصحاب، مربوط به منشأ آن است؛ آیا از عقل، عرف، ظن یا نص است؟
🎯 مثال: برخی میگویند استصحاب به دلیل بناء عقلاء حجت است، برخی به دلیل نص «لا تنقض الیقین بالشك».
الف) حجیت آن قطعی است
ب) اختلافی در آن نیست
ج) نیاز به نص ندارد
د) فقط در موضوعات خارجی جاری است
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «لو كان الاستصحاب هو نفس بناء العقلاء على البقاء أو الظن به الناشئ مع العلم بثبوته لما تقابل فيه الأقوال»
📖 ترجمه: اگر استصحاب فقط بناء عقلاء یا ظن ناشی از علم سابق باشد، اقوال مختلف در آن راه نمییافت.
📝 شرح : اگر منشأ استصحاب فقط عرف یا ظن باشد، دیگر اختلافی در حجیت آن وجود نداشت.
🎯 مثال: اگر همه عقلاء بر بقاء حکم سابق توافق داشته باشند، دیگر نیازی به اثبات حجیت نیست.
الف) حقیقت ماهوی
ب) منشأ حجیت
ج) شرح لفظی
د) حکم شرعی
✅ پاسخ صحیح: ج
📜 استناد عربی: «و تعريفه بما ينطبق على بعضها و إن كان ربما يوهم أن لا يكون هو الحكم بالبقاء بل ذاك الوجه»
📖 ترجمه: تعریفهایی که بر برخی موارد منطبقاند، ممکن است توهم ایجاد کنند که استصحاب همان حکم به بقاء نیست، بلکه اشاره به منشأ آن دارند.
📝 شرح : تعاریف استصحاب بیشتر جنبه اشارهای دارند تا ماهوی.
🎯 مثال: وقتی میگوییم “استصحاب یعنی ظن به بقاء”، این تعریف نیست بلکه اشاره به منشأ حجیت است.
الف) بناء عقلاء
ب) ظن نوعی
ج) دلالت نص
د) قیاس منطقی
✅ پاسخ صحیح: د
📜 استناد عربی: «إما من جهة بناء العقلاء… أو للظن به… أو من جهة دلالة النص أو دعوى الإجماع»
📖 ترجمه: منشأ حجیت استصحاب یا بناء عقلاء است، یا ظن ناشی از علم سابق، یا دلالت نص و اجماع.
📝 شرح : قیاس منطقی در کفایه بهعنوان منشأ حجیت استصحاب مطرح نشده است.
🎯 مثال: اگر بگوییم چون دیروز نماز واجب بود، امروز هم واجب است، این قیاس نیست بلکه استصحاب است.
| شماره | پاسخ صحیح |
|---|---|
| 1 | د |
| 2 | ب |
| 3 | ب |
| 4 | ج |
| 5 | د |
الف) چون تعاریف نادرستاند
ب) چون همه تعاریف به یک معنا اشاره دارند
ج) چون تعاریف ناقصاند
د) چون تعاریف عرفیاند
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «و لا يخفى أن عبارتهم في تعريفه و إن كانت شتى إلا أنها تشير إلى مفهوم واحد و معنى فارد»
📖 ترجمه: اگرچه عبارات آنان در تعریف استصحاب مختلف است، اما همه به یک معنا و مفهوم واحد اشاره دارند.
📝 شرح : اختلاف در تعبیرات لفظی نباید باعث اختلاف در فهم معنا شود؛ چون همه به یک حقیقت اشاره دارند.
🎯 مثال: چه بگوییم “ابقاء ما کان” یا “حکم به بقاء”، منظور یکی است.
الف) بناء عقلاء
ب) ظن ناشی از علم سابق
ج) دلالت نص
د) قیاس منطقی
✅ پاسخ صحیح: د
📜 استناد عربی: «إما من جهة بناء العقلاء… أو للظن به… أو من جهة دلالة النص أو دعوى الإجماع»
📖 ترجمه: منشأ حجیت استصحاب یا بناء عقلاء است، یا ظن ناشی از علم سابق، یا دلالت نص و اجماع.
📝 شرح : قیاس منطقی در کفایه بهعنوان منشأ حجیت استصحاب مطرح نشده است.
🎯 مثال: اگر بگوییم چون دیروز نماز واجب بود، امروز هم واجب است، این قیاس نیست بلکه استصحاب است.
الف) اعتبار آن قطعی نیست
ب) نصوص بیفایده میشوند
ج) اختلاف اقوال بیمعنا میشود
د) اجماع قابل استناد نیست
✅ پاسخ صحیح: ج
📜 استناد عربی: «لما تقابل فيه الأقوال و لما كان النفي و الإثبات واردين على مورد واحد بل موردين»
📖 ترجمه: اگر استصحاب فقط ظن یا بناء عقلاء باشد، دیگر اقوال مختلف در یک موضوع وارد نمیشوند بلکه بر دو موضوع مختلف وارد میشوند.
📝 شرح : اختلاف در حجیت استصحاب زمانی معنا دارد که همه بر یک تعریف واحد بحث کنند.
🎯 مثال: اگر یکی استصحاب را ظن بداند و دیگری نص، اختلافشان بر یک موضوع نیست.
الف) چون جامع و مانع نیستند
ب) چون دلالت ماهوی ندارند
ج) چون به منشأ اشاره دارند
د) همه موارد
✅ پاسخ صحیح: د
📜 استناد عربی: «إلا أنه حيث لم يكن بحد و لا برسم بل من قبيل شرح الاسم كما هو الحال في التعريفات غالبا»
📖 ترجمه: چون این تعاریف نه حد منطقیاند و نه رسم، بلکه از نوع شرح الاسماند، همانطور که در اکثر تعاریف چنین است.
📝 شرح : تعاریف رایج بیشتر توصیفیاند تا تحلیلی؛ لذا نمیتوان بر آنها اشکال منطقی وارد کرد.
🎯 مثال: تعریف “استصحاب یعنی نگهداشتن حالت سابق” شرح لفظ است نه تعریف ماهوی.
الف) علمی و دقیق است
ب) بیفایده و طولانی است
ج) قابل اصلاح است
د) نیازمند بازنگری است
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «فانقدح أن ذكر تعريفات القوم له و ما ذكر فيها من الإشكال بلا حاصل و طول بلا طائل»
📖 ترجمه: روشن شد که ذکر تعاریف علما و اشکالات وارد بر آنها بیفایده و طولانی بیثمر است.
📝 شرح : تمرکز بر اشکالگیری از تعاریف لفظی، وقت تلف کردن است؛ باید به اصل معنا پرداخت.
🎯 مثال: اگر کسی فقط به واژهها ایراد بگیرد و نه به مفهوم، بحث بینتیجه خواهد بود.
| شماره | پاسخ صحیح |
|---|---|
| 6 | ب |
| 7 | د |
| 8 | ج |
| 9 | د |
| 10 |
الف) چون تعاریف عرفیاند
ب) چون تعاریف شرح الاسماند
ج) چون تعاریف ناقصاند
د) چون تعاریف متناقضاند
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «و لذا لا وقع للإشكال على ما ذكر في تعريفه بعدم الطرد أو العكس فإنه لم يكن به إذا لم يكن بالحد أو الرسم بأس»
📖 ترجمه: بنابراین، اشکال به تعاریف از جهت طرد یا عکس وارد نیست، چون این تعاریف نه حد منطقیاند و نه رسم.
📝 شرح : چون تعاریف استصحاب ماهوی نیستند، نمیتوان آنها را با معیارهای منطقی نقد کرد.
🎯 مثال: اگر بگوییم “استصحاب یعنی ابقاء ما کان”، نمیتوان گفت این تعریف جامع افراد نیست.
الف) عرفی
ب) عقلی
ج) شرعی
د) تجربی
✅ پاسخ صحیح: ج
📜 استناد عربی: «و إما من جهة دلالة النص أو دعوى الإجماع عليه كذلك»
📖 ترجمه: یا از جهت دلالت نص یا ادعای اجماع بر آن، حجیت استصحاب اثبات میشود.
📝 شرح : اگر دلیل حجیت استصحاب، نص شرعی باشد، منشأ آن شرعی خواهد بود.
🎯 مثال: روایت «لا تنقض الیقین بالشك» دلالت شرعی بر حجیت استصحاب دارد.
الف) اختلاف اقوال بیمعنا میشود
ب) اختلاف اقوال بیشتر میشود
ج) اختلاف اقوال به عرف محدود میشود
د) اختلاف اقوال به نص وابسته میشود
✅ پاسخ صحیح: الف
📜 استناد عربی: «لما كان النفي و الإثبات واردين على مورد واحد بل موردين»
📖 ترجمه: اگر استصحاب فقط ظن ناشی از علم سابق باشد، نفی و اثبات بر دو موضوع مختلف وارد میشود نه یک موضوع.
📝 شرح : اختلاف در حجیت استصحاب زمانی معنا دارد که همه بر یک تعریف واحد بحث کنند.
🎯 مثال: اگر یکی استصحاب را ظن بداند و دیگری نص، اختلافشان بر یک موضوع نیست.
الف) اشاره به منشأ دارند
ب) اشاره به حکم دارند
ج) اشاره به یک معنا دارند
د) اشاره به موضوع دارند
✅ پاسخ صحیح: ج
📜 استناد عربی: «إلا أنها تشير إلى مفهوم واحد و معنى فارد»
📖 ترجمه: همه تعاریف به یک مفهوم واحد و معنا اشاره دارند.
📝 شرح : اگرچه تعبیرات مختلفاند، اما همه به یک حقیقت اشاره دارند.
🎯 مثال: چه بگوییم “ابقاء ما کان” یا “حکم به بقاء”، منظور یکی است.
الف) روشن شدن حقیقت
ب) اتلاف وقت
ج) اثبات منشأ حجیت
د) تقویت مبانی اصولی
| شماره | پاسخ صحیح |
|---|---|
| 11 | ب |
| 12 | ج |
| 13 | الف |
| 14 | ج |
| 15 | ب |
الف) حد منطقی
ب) رسم تام
ج) شرح الاسم
د) تعریف ماهوی
✅ پاسخ صحیح: ج
📜 استناد عربی: «و تعريفه بما ينطبق على بعضها و إن كان ربما يوهم أن لا يكون هو الحكم بالبقاء بل ذاك الوجه… بل من قبيل شرح الاسم»
📖 ترجمه: تعریفهایی که بر برخی موارد منطبقاند، ممکن است توهم ایجاد کنند که استصحاب همان حکم به بقاء نیست، بلکه اشاره به منشأ آن دارند؛ زیرا این تعاریف از نوع شرح الاسماند.
📝 شرح : تعاریف رایج بیشتر توصیفیاند تا تحلیلی؛ لذا نمیتوان آنها را با معیارهای منطقی نقد کرد.
🎯 مثال: وقتی میگوییم “استصحاب یعنی ظن به بقاء”، این تعریف نیست بلکه اشاره به منشأ حجیت است.
الف) محل نزاع تقویت میشود
ب) محل نزاع از بین میرود
ج) محل نزاع به عرف منتقل میشود
د) محل نزاع به نص محدود میشود
✅ پاسخ صحیح: ب
📜 استناد عربی: «لما كان النفي و الإثبات واردين على مورد واحد بل موردين»
📖 ترجمه: اگر استصحاب فقط ظن یا بناء عقلاء باشد، نفی و اثبات بر دو موضوع مختلف وارد میشود نه یک موضوع.
📝 شرح : اختلاف در حجیت استصحاب زمانی معنا دارد که همه بر یک تعریف واحد بحث کنند.
🎯 مثال: اگر یکی استصحاب را ظن بداند و دیگری نص، اختلافشان بر یک موضوع نیست و محل نزاع از بین میرود.
الف) چون تعاریف عرفیاند
ب) چون تعاریف شرح الاسماند
ج) چون تعاریف ناقصاند
د) چون تعاریف متناقضاند
📜 استناد عربی: «فإنه لم يكن به إذا لم يكن بالحد أو الرسم بأس»
📖 ترجمه: چون این تعاریف نه حد منطقیاند و نه رسم، اشکال منطقی بر آنها وارد نیست.
📝 شرح : تعاریف استصحاب ماهوی نیستند، بلکه شرح لفظاند؛ لذا نقد منطقی بر آنها وارد نیست.
🎯 مثال: اگر بگوییم “استصحاب یعنی نگهداشتن حالت سابق”، نمیتوان گفت این تعریف جامع افراد نیست.
الف) روشن شدن حقیقت
ب) اتلاف وقت
ج) اثبات منشأ حجیت
د) تقویت مبانی اصولی
📜 استناد عربی: «و ما ذكر فيها من الإشكال بلا حاصل و طول بلا طائل»
📖 ترجمه: اشکالات وارد بر تعاریف بیفایده و طولانی بیثمر است.
📝 شرح : تمرکز بر اشکالگیری از تعاریف لفظی، وقت تلف کردن است؛ باید به اصل معنا پرداخت.
🎯 مثال: اگر کسی فقط به واژهها ایراد بگیرد و نه به مفهوم، بحث بینتیجه خواهد بود.
الف) دلالت مطابقی بر حقیقت
ب) دلالت ضمنی بر منشأ
ج) دلالت عرفی بر حکم
د) دلالت عقلی بر موضوع
📜 استناد عربی: «و في مقام التعريف لازم أن يكون المعرف دالا على المطلوب بالمطابقة»
📖 ترجمه: در مقام تعریف، لازم است معرف بهصورت مطابقتی بر حقیقت مطلوب دلالت کند.
📝 شرح : تعریف باید مستقیماً حقیقت را نشان دهد، نه فقط اشاره یا توهم.
🎯 مثال: تعریف “استصحاب یعنی حکم به بقاء حکم سابق در صورت شک” دلالت مطابقی دارد.
الف) بناء عقلاء
ب) ظن نوعی
ج) دلالت نص
د) قیاس منطقی
📜 استناد عربی: «إما من جهة بناء العقلاء… أو للظن به… أو من جهة دلالة النص أو دعوى الإجماع»
📖 ترجمه: منشأ حجیت استصحاب یا بناء عقلاء است، یا ظن ناشی از علم سابق، یا دلالت نص و اجماع.
📝 شرح : قیاس منطقی در کفایه بهعنوان منشأ حجیت استصحاب مطرح نشده است.
🎯 مثال: اگر بگوییم چون دیروز نماز واجب بود، امروز هم واجب است، این قیاس نیست بلکه استصحاب است.
| شماره | پاسخ صحیح |
|---|---|
| 15 | ج |
| 16 | ب |
| 17 | ب |
| 18 | ب |
| 19 | الف |
| 20 | د |
فصل في الاستصحاب
و في حجيته إثباتا و نفيا أقوال للأصحاب.
[تعريف الاستصحاب]
و لا يخفى أن عبارتهم في تعريفه و إن كانت شتى إلا أنها تشير إلى مفهوم واحد و معنى فارد و هو الحكم ببقاء حكم أو موضوع ذي حكم شك في بقائه. إما من جهة بناء العقلاء على ذلك في أحكامهم العرفية مطلقا أو في الجملة تعبدا أو للظن به الناشئ عن ملاحظة ثبوته سابقا. و إما من جهة دلالة النص أو دعوى الإجماع عليه كذلك حسب ما تأتي الإشارة إلى ذلك مفصلا. و لا يخفى أن هذا المعنى هو القابل لأن يقع فيه النزاع و الخلاف في نفيه و إثباته مطلقا أو في الجملة و في وجه ثبوته على أقوال. ضرورة أنه لو كان الاستصحاب هو نفس بناء العقلاء على البقاء أو الظن به الناشئ مع العلم بثبوته لما تقابل فيه الأقوال و لما كان النفي و الإثبات واردين على مورد واحد بل موردين و تعريفه بما ينطبق على بعضها و إن كان ربما يوهم أن لا يكون هو الحكم بالبقاء بل ذاك الوجه إلا أنه حيث لم يكن بحد و لا برسم بل من قبيل شرح الاسم كما هو الحال في التعريفات غالبا لم يكن له دلالة على أنه نفسالوجه بل للإشارة إليه من هذا الوجه و لذا لا وقع للإشكال على ما ذكر في تعريفه بعدم الطرد أو العكس فإنه لم يكن به إذا لم يكن بالحد أو الرسم بأس. فانقدح أن ذكر تعريفات القوم له و ما ذكر فيها من الإشكال بلا حاصل و طول بلا طائل. كفاية الأصول، ص: 385
فهرست
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.