۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » کتاب الموجز فی اصول الفه
  • شناسه : 1419
  • 17 اکتبر 2025 - 1:35
  • 68 بازدید
  • ارسال توسط :
سؤالات تستی الموجز فی اصول الفقه بحث موضوع علم
سؤالات تستی الموجز فی اصول الفقه بحث موضوع علم

سؤالات تستی الموجز فی اصول الفقه بحث موضوع علم

سوالات تستی  تعریف علم اصول، موضوع و غایت آن سؤال ۱ در تعریف «فقه» در کتاب «الموجز فی اصول الفقه»، کدام قید، علم مقلّد به احکام را از حیطهٔ فقه خارج می‌کند؟ الف) شرعیة ب) فرعیة ج) تفصیلیة د) علمیة پاسخ صحیح: ج) تفصیلیة متن استناد (عربی): «وبالتفصيلية علم المقلّد بالأحكام، فإنّه وإن كان عالماً […]

سوالات تستی 
تعریف علم اصول، موضوع و غایت آن

سؤال ۱

در تعریف «فقه» در کتاب «الموجز فی اصول الفقه»، کدام قید، علم مقلّد به احکام را از حیطهٔ فقه خارج می‌کند؟

الف) شرعیة
ب) فرعیة
ج) تفصیلیة
د) علمیة

پاسخ صحیح: ج) تفصیلیة

متن استناد (عربی):

«وبالتفصيلية علم المقلّد بالأحكام، فإنّه وإن كان عالماً بالأحكام، لكنّه لا عن دليل تفصيلي، بل بتبع دليل إجمالي وهو حجّية رأي المجتهد في حقّه في عامّة الأحكام»

ترجمه:
«و با قید «تفصیلیة»، علم مقلّد به احکام خارج می‌شود؛ زیرا او گرچه به احکام آگاه است، اما نه از طریق دلیل تفصیلی، بلکه تبعاً از یک دلیل اجمالی، یعنی حجّیت فتوای مجتهد در حقّ او در تمام احکام.»

شرح و توضیح:
در تعریف فقه، سه قید مهم آمده است:

  • «شرعیة»: علوم عقلی (مانند فلسفه) را خارج می‌کند.
  • «فرعیة»: مسائل اعتقادی و اصول دین را خارج می‌کند.
  • «تفصیلیة»: علم مقلّد را خارج می‌کند، چون مقلّد بدون دانستن دلیل تفصیلی هر حکم، فقط به فتوای مجتهد عمل می‌کند.

مثال:
فردی که از مرجع تقليد خود یاد گرفته که نماز ظهر چهار رکعت است، اگرچه «دانش» دارد، اما «فقه» ندارد؛ چون دلیل آن را نمی‌داند.


سؤال ۲

موضوع علم اصول الفقه، بر اساس کتاب «الموجز»، چیست؟

الف) ادلّه اربعه
ب) هر چیزی که در راه استنباط احکام شرعی قرار گیرد
ج) قواعد منطقی
د) مباحث لفظی و عقلی

پاسخ صحیح: ب) هر چیزی که در راه استنباط احکام شرعی قرار گیرد

متن استناد (عربی):

«موضوعه: كلّ شيء يصلح لأن يكون حجّة في الفقه ومن شأنه أن يقع في طريق الاستنباط»

ترجمه:
«موضوع آن: هر چیزی است که صلاحیت داشته باشد تا در فقه به عنوان حجّت شمرده شود و ذاتاً در مسیر استنباط قرار گیرد.»

شرح و توضیح:
مؤلف نظریهٔ گسترده‌تری نسبت به آن دسته از اصولیونی دارد که موضوع اصول را فقط «ادلّه اربعه» می‌دانند. وی می‌گوید هر چیزی که بتواند در استنباط نقش داشته باشد (مانند ظواهر کتاب، خبر واحد، شهرت فتوایی و…) موضوع علم اصول است.

مثال:
بحث «اصالة البرائة» یا «حجّیت شهرت فتوایی» هر دو در مسیر استنباط قرار می‌گیرند، هرچند جزو ادلّه اربعه نباشند.


سؤال ۳

کدام یک از موارد زیر، بر اساس تعریف «فقه» در کتاب «الموجز»، جزو فقه محسوب نمی‌شود؟

الف) استنباط حکم وضو از آیات و روایات
ب) دانستن اینکه حج بر مستطیع واجب است، بدون دانستن دلیل آن
ج) استنباط وجوب نماز جمعه از ادلّه
د) استخراج حکم ربا از روایات

پاسخ صحیح: ب) دانستن اینکه حج بر مستطیع واجب است، بدون دانستن دلیل آن

متن استناد (عربی):

«فخرج… بالتفصيلية علم المقلّد بالأحكام، فإنّه وإن كان عالماً بالأحكام، لكنّه لا عن دليل تفصيلي»

ترجمه:
«…و با قید «تفصیلیة»، علم مقلّد به احکام خارج می‌شود؛ زیرا او گرچه به احکام آگاه است، اما نه از طریق دلیل تفصیلی.»

شرح و توضیح:
فقه، علم به احکام از روی دلیل تفصیلی است. مقلّد، هرچند به حکم واقف است، اما چون دلیل آن را نمی‌داند، فقیه محسوب نمی‌شود.

مثال:
کسی که می‌داند که خوک حرام است، ولی نمی‌داند این حکم از کدام آیه یا حدیث است، فقیه نیست.


سؤال ۴

غایت اصلی علم اصول الفقه، طبق کتاب «الموجز»، چیست؟

الف) تربیت مقلّدین
ب) توانایی استنباط احکام شرعی از ادلّه
ج) تدوین فقه جامع
د) نقد ادلّه اربعه

پاسخ صحیح: ب) توانایی استنباط احکام شرعی از ادلّه

متن استناد (عربی):

«غايته: القدرة على استنباط الأحكام الشرعية عن أدلةها والعثور على أمور يحتج بها في الفقه على الأحكام الشرعية»

ترجمه:
«غایت آن: توانایی استنباط احکام شرعی از ادلّهٔ آن‌ها و دستیابی به اموری است که بتوان با آن‌ها در فقه بر احکام شرعی استدلال کرد.»

شرح و توضیح:
علم اصول، ابزاری برای اجتهاد است. هدف نهایی آن، آموزش روش‌های صحیح استدلال برای رسیدن به حکم واقعی است.

مثال:
مجتهدی که با آموختن اصول، می‌تواند از عمومات و مطلقات قرآن، حکم جدیدی استنباط کند.


سؤال ۵

کدام مقایسه، در کتاب «الموجز» برای تبیین جایگاه علم اصول مطرح شده است؟

الف) اصول مانند فقه است
ب) اصول مانند کلام است
ج) اصول مانند منطق است
د) اصول مانند تفسیر است

پاسخ صحیح: ج) اصول مانند منطق است

متن استناد (عربی):

«فإنّ الحاجة إليه كالحاجة إلى علم المنطق، فكما أنّ المنطق يرسم النهج الصحيح في كيفية إقامة البرهان، فهكذا الحال في علم الأصول؛ فإنّه يبيّن كيفية إقامة الدليل على الحكم الشرعي»

ترجمه:
«نیاز به آن همانند نیاز به علم منطق است؛ همان‌گونه که منطق راه درست اقامهٔ برهان را نشان می‌دهد، علم اصول نیز چگونگی اقامهٔ دلیل بر حکم شرعی را بیان می‌کند.»

شرح و توضیح:
اصول، همان‌طور که منطق برای فلسفه، برای فقه ابزار استدلال است، نه خودِ فقه.

مثال:
همان‌طور که فیلسوف برای استدلال درست به منطق نیاز دارد، فقیه برای استنباط صحیح به اصول نیاز دارد.


سؤال ۶

کدام یک از علوم زیر، بر اساس کتاب «الموجز»، صلاحيت موضوع بودن در علم اصول را ندارد؟

الف) خبر واحد
ب) ظواهر کتاب
ج) ریاضیات
د) شهرت فتوایی

پاسخ صحیح: ج) ریاضیات

متن استناد (عربی):

«فليس لمسائل العلوم الطبيعية ولا الرياضية، هذه الصلاحية، وإنّما هي لعديد من المسائل، كظواهر الكتاب وخبر الواحد، والشهرة الفتوائية، إلى غير ذلك»

ترجمه:
«مسائل علوم طبیعی و ریاضی این صلاحیت را ندارند، بلکه این صلاحیت مختص مسائلی مانند ظواهر کتاب، خبر واحد و شهرت فتوایی است.»

شرح و توضیح:
ریاضیات، هرچند علم دقیقی است، اما در استنباط احکام شرعی نقش مستقیم ندارد و جزو اصول فقه محسوب نمی‌شود.

مثال:
محاسبهٔ زکات با ریاضی انجام می‌شود، اما خودِ ریاضی نمی‌گوید زکات چه چیزی است یا چه زمانی واجب می‌شود.


سؤال ۷

کدام گزینه، تعریف «فقه» در کتاب «الموجز» را به‌درستی بازتاب می‌دهد؟

الف) علم به اصول دین و فروع آن
ب) علم به احکام شرعی فرعی از روی ادلّه تفصیلی
ج) علم به احکام شرعی از طریق تقلید
د) علم به احکام عقلی و شرعی

پاسخ صحیح: ب) علم به احکام شرعی فرعی از روی ادلّه تفصیلی

متن استناد (عربی):

«الفقه – على ما هو المعروف في تعريفه – : هو العلم بالأحكام الشرعية الفرعية عن أدلةها التفصيلية»

ترجمه:
«فقه — بر اساس معروف‌ترین تعریف آن — عبارت است از: علم به احکام شرعی فرعی از طریق ادلّهٔ تفصیلی آن‌ها.»

شرح و توضیح:
این تعریف سه ویژگی دارد:
۱. شرعی بودن (نه عقلی)
۲. فرعی بودن (نه اعتقادی)
۳. استناد به دلیل تفصیلی (نه اجمالی)

مثال:
استنباط حکم غصب از روایات، نمونه‌ای از فقه است؛ ولی باور به توحید، جزو فقه نیست.


سؤال ۸

کدام عبارت، رابطهٔ علم اصول و فقه را به‌درستی بیان می‌کند؟

الف) اصول، شاخه‌ای از فقه است
ب) فقه، مقدمه‌ای بر اصول است
ج) اصول، از مبادئ فقه است
د) اصول و فقه، دو علم مستقل هستند

پاسخ صحیح: ج) اصول، از مبادئ فقه است

متن استناد (عربی):

«وعلى ذلك فعلم أصول الفقه من مبادئ الفقه، ويتكلّف بيان كيفية إقامة الدليل على الحكم الشرعي»

ترجمه:
«و بر این اساس، علم اصول الفقه از مقدمات فقه است و وظیفهٔ آن بیان چگونگی اقامهٔ دلیل بر حکم شرعی است.»

شرح و توضیح:
اصول، زیرساخت فقه است. بدون یادگیری اصول، نمی‌توان به‌درستی در فقه استنباط کرد.

مثال:
همان‌طور که برای ساخت خانه به مهندسی نیاز است، برای استنباط فقهی به اصول نیاز است.


سؤال ۹

چرا علم مقلّد به احکام، «فقه» محسوب نمی‌شود؟

الف) چون مقلّد احکام را نمی‌داند
ب) چون مقلّد به احکام شرعی باور ندارد
ج) چون مقلّد از دلیل تفصیلی هر حکم آگاه نیست
د) چون مقلّد فقط در عبادات تقلید می‌کند

پاسخ صحیح: ج) چون مقلّد از دلیل تفصیلی هر حکم آگاه نیست

متن استناد (عربی):

«فإنّه وإن كان عالماً بالأحكام، لكنّه لا عن دليل تفصيلي، بل بتبع دليل إجمالي وهو حجّية رأي المجتهد»

ترجمه:
«زیرا او گرچه به احکام آگاه است، اما نه از طریق دلیل تفصیلی، بلکه تبعاً از یک دلیل اجمالی، یعنی حجّیت فتوای مجتهد.»

شرح و توضیح:
مقلّد فقط می‌داند که «مجتهد گفته این‌گونه است»، نه اینکه «دلیل آن چیست». این نوع علم، جزو فقه نیست.

مثال:
مقلّدی که می‌داند که «ماهی بدون فلس حرام است»، اما نمی‌داند این حکم از کدام روایت است.


سؤال ۱۰

کدام یک از موارد زیر، جزو «غایت» علم اصول نیست؟

الف) توانایی استنباط احکام
ب) دفاع علمی از فتاوا
ج) تقلید از مجتهد جامع‌الشرایط
د) کشف ادلّهٔ شرعی

پاسخ صحیح: ج) تقلید از مجتهد جامع‌الشرایط

متن استناد (عربی):

«غايته: القدرة على استنباط الأحكام الشرعية عن أدلةها…»

ترجمه:
«غایت آن: توانایی استنباط احکام شرعی از ادلّهٔ آن‌ها…»

شرح و توضیح:
تقلید، کار مقلّد است، نه مجتهد. علم اصول برای کسانی است که می‌خواهند استنباط کنند، نه کسانی که می‌خواهند تبعیت کنند.

مثال:
طلبه‌ای که می‌خواهد مجتهد شود، اصول می‌خواند؛ ولی کسی که فقط می‌خواهد تقلید کند، نیازی به اصول ندارد.


سؤال ۱۱

در تعریف فقه، قید «الشرعیة» چه چیزی را از حیطهٔ بحث خارج می‌کند؟

الف) مسائل اعتقادی
ب) علوم عقلی مانند فلسفه
ج) احکام فرعی
د) دلایل تفصیلی

پاسخ صحیح: ب) علوم عقلی مانند فلسفه

متن استناد (عربی):

«فخرج بقيد «الشرعية» العقلية»

ترجمه:
«پس با قید «شرعیة»، مسائل عقلی خارج می‌شوند.»

شرح و توضیح:
فقه فقط به احکامی می‌پردازد که از طرف شارع (خدا و پیامبر) بیان شده‌اند، نه آنچه عقل محض به آن دست می‌یابد.

مثال:
بحث دربارهٔ وجود خدا، جزو فقه نیست؛ ولی بحث دربارهٔ وجوب نماز، جزو فقه است.


سؤال ۱۲

کدام گزینه، «موضوع» علم اصول را به‌درستی بیان نمی‌کند؟

الف) هر چیزی که در راه استنباط باشد
ب) ادلّه‌ای که حجّت باشند
ج) فقط کتاب و سنّت
د) مسائلی مانند خبر واحد و شهرت فتوایی

پاسخ صحیح: ج) فقط کتاب و سنّت

متن استناد (عربی):

«كلّ شيء يصلح لأن يكون حجّة في الفقه ومن شأنه أن يقع في طريق الاستنباط»

ترجمه:
«هر چیزی که صلاحیت داشته باشد تا در فقه حجّت باشد و در مسیر استنباط قرار گیرد.»

شرح و توضیح:
مؤلف، موضوع اصول را گسترده‌تر از فقط «ادلّه اربعه» می‌داند و هر ابزاری که در استنباط کاربرد داشته باشد را شامل می‌شود.

مثال:
بحث «تعارض ادلّه» یا «ترجیحات» هر دو در مسیر استنباط هستند، هرچند جزو ادلّه نباشند.


سؤال ۱۳

کدام یک از موارد زیر، از «غایت» علم اصول است؟

الف) توانایی اقامهٔ برهان بر فتاوا
ب) حفظ متون حدیثی
ج) تقلید صحیح
د) ترجمهٔ قرآن

پاسخ صحیح: الف) توانایی اقامهٔ برهان بر فتاوا

متن استناد (عربی):

«… والعثور على أمور يحتج بها في الفقه على الأحكام الشرعية»

ترجمه:
«… و دستیابی به اموری که بتوان با آن‌ها در فقه بر احکام شرعی استدلال کرد.»

شرح و توضیح:
مجتهد باید بتواند نه فقط فتوا دهد، بلکه بر فتوای خود دلیل بیاورد و آن را اثبات کند.

مثال:
فقیهی که می‌گوید «خمر حرام است» و سپس دلیل آن را از قرآن و روایات بیان می‌کند.


سؤال ۱۴

چرا علوم طبیعی و ریاضی در علم اصول جایی ندارند؟

الف) چون این علوم غیراسلامی هستند
ب) چون در استنباط احکام شرعی نقشی ندارند
ج) چون این علوم ظنی هستند
د) چون این علوم با قرآن در تضادند

پاسخ صحیح: ب) چون در استنباط احکام شرعی نقشی ندارند

متن استناد (عربی):

«فليس لمسائل العلوم الطبيعية ولا الرياضية، هذه الصلاحية»

ترجمه:
«مسائل علوم طبیعی و ریاضی این صلاحیت [یعنی بودن در مسیر استنباط] را ندارند.»

شرح و توضیح:
حتی اگر این علوم دقیق باشند، ولی اگر در استنباط حکم شرعی کاربردی نداشته باشند، جزو اصول نیستند.

مثال:
دانستن قوانین فیزیک برای تشخیص جهت قبله کمک می‌کند، اما خودِ فیزیک جزو اصول فقه نیست.


سؤال ۱۵

کدام گزینه، «فقه» را به‌درستی توصیف نمی‌کند؟

الف) علم به احکام شرعی فرعی
ب) علمی که مقلّد هم داراست
ج) علمی که نیازمند دلیل تفصیلی است
د) علمی که مجتهد دارد

پاسخ صحیح: ب) علمی که مقلّد هم داراست

متن استناد (عربی):

«فخرج… بالتفصيلية علم المقلّد بالأحكام»

ترجمه:
«…و با قید «تفصیلیة»، علم مقلّد به احکام خارج می‌شود.»

شرح و توضیح:
مقلّد، دانش دارد، اما فقه ندارد؛ چون فقه مستلزم شناخت دلیل است.

مثال:
مقلّدی که می‌داند که «نماز جمعه واجب است»، اما نمی‌داند این حکم از کدام آیه است.


سؤال ۱۶

کدام عبارت، رابطهٔ اصول و منطق را به‌درستی بیان می‌کند؟

الف) هر دو برای استنباط احکام شرعی هستند
ب) هر دو روش استدلال را آموزش می‌دهند
ج) منطق برای فلسفه و اصول برای فقه است
د) هر دو جزو ادلّه اربعه هستند

پاسخ صحیح: ج) منطق برای فلسفه و اصول برای فقه است

متن استناد (عربی):

«فإنّ الحاجة إليه كالحاجة إلى علم المنطق…»

ترجمه:
«نیاز به آن همانند نیاز به علم منطق است…»

شرح و توضیح:
منطق، ابزار استدلال در فلسفه است؛ اصول، ابزار استدلال در فقه.

مثال:
فیلسوف برای اثبات وجود خدا به منطق نیاز دارد؛ فقیه برای اثبات حرمت ربا به اصول نیاز دارد.


سؤال ۱۷

کدام یک از موارد زیر، جزو «احکام شرعی فرعی» است؟

الف) توحید
ب) عدالت
ج) وجوب نماز
د) معاد

پاسخ صحیح: ج) وجوب نماز

متن استناد (عربی):

«الفقه… هو العلم بالأحكام الشرعية الفرعية… وبالفرعية الاعتقادية والمسائل الأصولية»

ترجمه:
«فقه… علم به احکام شرعی فرعی است… و با قید «فرعیة»، مسائل اعتقادی و اصولی خارج می‌شوند.»

شرح و توضیح:
احکام فرعی، دستورات عملی هستند؛ مسائل اعتقادی (اصول دین) جزو آن نیستند.

مثال:
صلح، ربا، وضو، حج — همگی جزو احکام فرعی‌اند.


سؤال ۱۸

چرا «خبر واحد» جزو موضوع علم اصول است؟

الف) چون جزو ادلّه اربعه است
ب) چون در مسیر استنباط قرار می‌گیرد
ج) چون متواتر است
د) چون از معصومین است

پاسخ صحیح: ب) چون در مسیر استنباط قرار می‌گیرد

متن استناد (عربی):

«كظواهر الكتاب وخبر الواحد، والشهرة الفتوائية، إلى غير ذلك»

ترجمه:
«مانند ظواهر کتاب، خبر واحد و شهرت فتوایی و غیر این‌ها.»

شرح و توضیح:
خبر واحد، هرچند جزو ادلّه اربعه نیست، اما در استنباط احکام کاربرد دارد و بنابراین موضوع اصول است.

مثال:
بسیاری از فتاوای فقهی بر پایهٔ خبر واحد استوارند.


سؤال ۱۹

کدام گزینه، «مجتهد» را به‌درستی توصیف می‌کند؟

الف) کسی که از فتوای دیگران پیروی می‌کند
ب) کسی که هر حکم را از دلیل خاص آن می‌داند
ج) کسی که فقط در عبادات اجتهاد می‌کند
د) کسی که به همهٔ احکام شرعی قطع دارد

پاسخ صحیح: ب) کسی که هر حکم را از دلیل خاص آن می‌داند

متن استناد (عربی):

«وأما المجتهد فهو عالم بكلّ حكم عن دليله الخاص»

ترجمه:
«و اما مجتهد، او هر حکمی را از دلیل خاص آن می‌داند.»

شرح و توضیح:
تفاوت مجتهد و مقلّد در این است که مجتهد دلیل هر حکم را می‌شناسد.

مثال:
مجتهدی که برای حکم «حرمت شراب» به آیهٔ «إنما الخمر والميسر…» استناد می‌کند.


سؤال ۲۰

هدف نهایی یادگیری علم اصول، چیست؟

الف) توانایی تقلید صحیح
ب) توانایی استنباط و دفاع از فتوا
ج) حفظ متون عربی
د) آشنایی با تاریخ فقه

پاسخ صحیح: ب) توانایی استنباط و دفاع از فتوا

متن استناد (عربی):

«القدرة على استنباط الأحكام الشرعية عن أدلةها…»

ترجمه:
«توانایی استنباط احکام شرعی از ادلّهٔ آن‌ها…»

شرح و توضیح:
کسی که اصول را یاد می‌گیرد، باید بتواند استنباط کند و بر فتوای خود برهان بیاورد.

مثال:
طلبه‌ای که پس از یادگیری اصول، می‌تواند در مورد مسائل جدید (مثل اینترنت یا بیوتکنولوژی) فتوا صادر کند.


✅ پاسخنامهٔ نهایی:

شماره
پاسخ صحیح
1
ج
2
ب
3
ب
4
ب
5
ج
6
ج
7
ب
8
ج
9
ج
10
ج
11
ب
12
ج
13
الف
14
ب
15
ب
16
ج
17
ج
18
ب
19
ب
20
ب

الأمر الأوّل : تعریف علم الأصول

وموضوعه وغایته

إنّ لفظة أصول الفقه تشتمل علی کلمتین تدلاّن علی أنّ هنا أصولا وقواعد یتّکل الفقه علیها ، فلا بدّ من تعریف الفقه أوّلا ، ثمّ تعریف أصوله ثانیا.

الفقه – علی ما هو المعروف فی تعریفه – : هو العلم بالأحکام الشرعیة الفرعیة عن أدلّتها التفصیلیة.

فخرج بقید «الشرعیة» العقلیة ، وب «الفرعیة» الاعتقادیة والمسائل الأصولیة وب «التفصیلیة» علم المقلّد بالأحکام ، فإنّه وإن کان عالما بالأحکام ، لکنّه لا عن دلیل تفصیلی ، بل بتبع دلیل إجمالی وهو حجّیة رأی المجتهد فی حقّه فی عامة الأحکام ، وأمّا المجتهد فهو عالم بکلّ حکم عن دلیله الخاص.

الأصول وإلیک بیان أمور ثلاثة فیه :

1- تعریفه : هو علم یبحث فیه عن القواعد التی یتوصّل بها إلی استنباط الأحکام الشرعیة عن الأدلّة.

وعلی ذلک فعلم أصول الفقه من مبادئ الفقه ، ویتکفّل بیان کیفیّة إقامة الدلیل علی الحکم الشرعی.

2- موضوعه : کلّ شیء یصلح لأن یکون حجّة فی الفقه ومن شأنه أن یقع فی طریق الاستنباط.

فإنّه لیس کلّ قاعدة علمیة تصلح لأن تکون حجّة فی الفقه ، فلیس لمسائل العلوم الطبیعیة ولا الریاضیة ، هذه الصلاحیة ، وإنّما هی لعدید من المسائل ،

ص: 9

کظواهر الکتاب وخبر الواحد ، والشهرة الفتوائیة ، إلی غیر ذلک.

3- غایته : القدرة علی استنباط الأحکام الشرعیة عن أدلّتها والعثور علی أمور یحتج بها فی الفقه علی الأحکام الشرعیة.

ومما ذکرنا یعلم وجه الحاجة إلی أصول الفقه ، فإنّ الحاجة إلیه کالحاجة إلی علم المنطق ، فکما أنّ المنطق یرسم النهج الصحیح فی کیفیة إقامة البرهان ، فهکذا الحال فی علم الأصول ؛ فإنّه یبیّن کیفیة إقامة الدلیل علی الحکم الشرعی.

نوشته های مشابه

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*