
سؤال ۱ در یک قیاس منطقی، چرا نمیتوان از مقدمه صغیری سالبه و مقدمه کبری جزئیه به نتیجهای معتبر رسید؟ الف) زیرا هر دو مقدمه منفی هستند و نتیجهای مثبت ایجاب میشود. ب) زیرا صغیری باید جزئی و کبری باید کلی باشد تا نتیجه حاصل شود. ج) زیرا در این ترکیب، ارتباط خارجی بین اصغر […]
در یک قیاس منطقی، چرا نمیتوان از مقدمه صغیری سالبه و مقدمه کبری جزئیه به نتیجهای معتبر رسید؟
الف) زیرا هر دو مقدمه منفی هستند و نتیجهای مثبت ایجاب میشود.
ب) زیرا صغیری باید جزئی و کبری باید کلی باشد تا نتیجه حاصل شود.
ج) زیرا در این ترکیب، ارتباط خارجی بین اصغر و اکبر از طریق واسطه مشخص نیست.
د) زیرا هر دو مقدمه جزئی هستند و قیاس ناقص میشود.
استناد عربی:
«فإذا تألف القیاس من سالبة کلیة صغری وجزئیة موجبة کبری، فإنه لا یعلم أن الأصغر و الأکبر متلاقیان او متباینان خارج الوسط»ترجمه دقیق:
«اگر قیاس از صغیری سالبه کلیه و کبری جزئیه موجبه تشکیل شود، نمیدانیم که اصغر و اکبر خارج از واسطه با هم متقاطعاند یا متنافر.»شرح ناب و کامل:
در این ترکیب، صغیری سالبه کلیه (مثل: «هیچ غرابی انسان نیست») بیان میکند که اصغر (غراب) با واسطه (انسان) کاملاً جدا و متنافر است. اما کبری جزئیه موجبه (مثل: «بعض انسان سیاه است») فقط بیان میکند که واسطه با اکبر (سیاه) در برخی موارد همپوشانی دارد. اما این همپوشانی لزوماً به اصغر نمیرسد؛ چون اصغر با واسطه اصلاً اشتراکی ندارد. بنابراین، ارتباطی بین اصغر و اکبر برقرار نمیشود و نتیجهگیری ناممکن است.
کدام یک از شرایط ضروری برای صحت قیاس، در صورتی که صغیری جزئی باشد، نقض میشود؟
الف) شرط اول: وجود حد واسط
ب) شرط دوم: مثبت بودن حداقل یکی از مقدمات
ج) شرط سوم: کلی بودن یکی از مقدمات
د) شرط چهارم: توزیع حد واسط در یکی از مقدمات
استناد عربی:
«ولا بد أن تفرض الصغری کلیة و إلاّ لاختل الشرط الثالث.»ترجمه دقیق:
«ضروری است که صغیری را کلی فرض کنیم، در غیر این صورت شرط سوم نقض میشود.»شرح ناب و کامل:
شرط سوم قیاس معتبر این است که حداقل یکی از مقدمات باید کلی باشد تا حد واسط بهصورت کامل پوشش داده شود و نتیجهگیری ممکن گردد. اگر صغیری جزئی باشد (مثل: «بعض حیوانها انساناند») و کبری نیز جزئی باشد، هیچیک از مقدمات کلی نیست و قیاس ناقص میماند. حتی اگر کبری کلی باشد، ولی صغیری جزئی و سالبه باشد، باز هم ارتباط خارجی بین اصغر و اکبر برقرار نمیشود.
اگر در یک قیاس، مقدمه کبری سالبه باشد، کدام شرط منطقی نقض میشود؟
الف) شرط اول: وجود حد مشترک
ب) شرط دوم: مثبت بودن حداقل یک مقدمه
ج) شرط سوم: کلی بودن یک مقدمه
د) شرط چهارم: عدم تکرار نتیجه در مقدمات
استناد عربی:
«ولا بد أن تفرض الکبری موجبة و إلاّ لاختل الشرط الثانی.»ترجمه دقیق:
«ضروری است که کبری را موجبه فرض کنیم، در غیر این صورت شرط دوم نقض میشود.»شرح ناب و کامل:
شرط دوم قیاس معتبر این است که حداقل یکی از مقدمات باید موجبه باشد. اگر کبری سالبه باشد (حتی اگر صغیری موجبه باشد)، دو حالت پیش میآید: یا هر دو مقدمه سالبه میشوند (که مطلقاً نتیجهای نمیدهد)، یا یکی سالبه و دیگری موجبه است، اما اگر کبری سالبه باشد و صغیری مثلاً جزئی موجبه، باز هم ارتباط بین اصغر و اکبر از بین میرود، چون سلب کلی در کبری، ارتباط را قطع میکند. بنابراین، کبری باید موجبه باشد تا شرط دوم حفظ شود.
در مثال «لا شیء من الغراب بإنسان، وبعض الإنسان أسود»، چرا نمیتوان نتیجه گرفت «بعض الغراب لیس بأسود»؟
الف) زیرا نتیجه منفی است و هر دو مقدمه منفی نیستند.
ب) زیرا اصغر و اکبر هیچ ارتباط مشترکی با واسطه ندارند.
ج) زیرا واسطه در هیچیک از مقدمات بهصورت کامل توزیع نشده است.
د) زیرا اصغر با واسطه متنافر است، اما اکبر فقط با بخشی از واسطه همپوشانی دارد؛ پس ارتباطی بین اصغر و اکبر برقرار نیست.
استناد عربی:
«السالبة الکلیة تدل علی تباین طرفیها أی الأصغر مع الاوسط هنا. و الجزئیة الموجبة تدل علی تلاقی طرفیها فی الجملة أی الاوسط و الأکبر هنا، فیجوز أن یکون الأکبر خارج الاوسط مبایناً للأصغر…»ترجمه دقیق:
«سالبه کلیه دلالت بر تباین دو طرف خود دارد، یعنی اصغر با واسطه در اینجا. و جزئیه موجبه دلالت بر تلاقی دو طرف خود در کلیت دارد، یعنی واسطه و اکبر در اینجا؛ پس ممکن است اکبر خارج از واسطه باشد و با اصغر متنافر، همانطور که واسطه با اصغر متنافر بود…»شرح ناب و کامل:
در این مثال، «غراب» و «انسان» کاملاً جدا هستند (سالبه کلیه). اما «انسان» و «سیاه» فقط در برخی موارد همپوشانی دارند (جزئیه موجبه). اما این همپوشانی لزوماً شامل «غراب» نمیشود، چون غراب اصلاً در حیطه انسان نیست. بنابراین، نمیتوان درباره رنگ غراب چیزی نتیجه گرفت. حتی اگر بگوییم «بعض انسان سفید است»، باز هم نمیتوان گفت «بعض غراب سفید است»، چون هیچ پل ارتباطی بین غراب و انسان وجود ندارد.
کدام گزینه بهدرستی بیان میکند که چرا در قیاس معتبر، کبری نمیتواند سالبه باشد؟
الف) چون سالبه بودن کبری باعث میشود نتیجه همیشه جزئی شود.
ب) چون سالبه بودن کبری، شرط دوم قیاس (وجود مقدمه موجبه) را نقض میکند.
ج) چون سالبه بودن کبری، واسطه را در هر دو مقدمه توزیع نمیکند.
د) چون سالبه بودن کبری، نتیجه را بهصورت کلی منفی درمیآورد که همیشه نادرست است.
استناد عربی:
«ولا بد أن تفرض الکبری موجبة و إلاّ لاختل الشرط الثانی.»ترجمه دقیق:
«ضروری است که کبری را موجبه فرض کنیم، در غیر این صورت شرط دوم نقض میشود.»شرح ناب و کامل:
شرط دوم قیاس معتبر این است که حداقل یکی از مقدمات باید موجبه باشد تا امکان انتقال صفت از واسطه به اصغر یا اکبر فراهم شود. اگر کبری سالبه باشد، حتی اگر صغیری موجبه باشد، ارتباط بین اکبر و واسطه قطع میشود و نمیتوان صفتی را از اکبر به اصغر منتقل کرد. بنابراین، کبری باید موجبه باشد تا این شرط حفظ گردد.
در قیاسی که صغیری سالبه کلیه و کبری جزئیه موجبه باشد، کدام یک از موارد زیر ضرورتاً نادرست است؟
الف) نتیجهگیری درباره رابطه اصغر و اکبر
ب) وجود حد واسط
ج) کلی بودن یکی از مقدمات
د) مثبت بودن یکی از مقدمات
استناد عربی:
«فإنه لا یعلم أن الأصغر و الأکبر متلاقیان او متباینان خارج الوسط»ترجمه دقیق:
«نمیدانیم که اصغر و اکبر خارج از واسطه با هم متقاطعاند یا متنافر.»شرح ناب و کامل:
در چنین قیاسی، ارتباط بین اصغر و اکبر از طریق واسطه برقرار نمیشود، زیرا اصغر با واسطه کاملاً جدا است (سالبه کلیه)، در حالی که اکبر فقط با بخشی از واسطه همپوشانی دارد (جزئیه موجبه). بنابراین، هرگونه نتیجهگیری درباره رابطه مستقیم اصغر و اکبر — چه مثبت و چه منفی — نامعتبر و ضرورتاً نادرست است، چون پایه منطقی برای آن وجود ندارد.
کدام یک از موارد زیر شرط لازم برای اعتبار قیاس است که در صورت نقض آن، حتی اگر سایر شرایط برقرار باشند، قیاس نامعتبر میشود؟
الف) کلی بودن صغیری
ب) مثبت بودن کبری
ج) جزئی بودن نتیجه
د) منفی بودن یک مقدمه
استناد عربی:
«ولا بد أن تفرض الصغری کلیة… ولا بد أن تفرض الکبری موجبة…»ترجمه دقیق:
«ضروری است که صغیری را کلی فرض کنیم… و ضروری است که کبری را موجبه فرض کنیم…»شرح ناب و کامل:
هر دو شرط «کلی بودن صغیری» و «مثبت بودن کبری» شرایط لازم برای اعتبار قیاس هستند. اما در میان گزینهها، مثبت بودن کبری بهوضوح در متن بهعنوان شرطی که نقض آن، شرط دوم را نقض میکند، ذکر شده است. این شرط برای حفظ امکان انتقال صفت ضروری است و بدون آن، حتی با کلی بودن صغیری، قیاس نامعتبر میماند.
اگر در قیاسی، کبری را بهجای «بعض الإنسان أسود»، «بعض الإنسان ابیض» قرار دهیم، چه اتفاقی میافتد؟
الف) نتیجه مثبت «بعض الغراب ابیض» بهراحتی اثبات میشود.
ب) باز هم هیچ نتیجهای حاصل نمیشود، چون ارتباط بین اصغر و اکبر برقرار نیست.
ج) نتیجه منفی «بعض الغراب لیس بابیض» اثبات میشود.
د) قیاس بهصورت کامل معتبر میشود، چون کبری همچنان جزئی موجبه است.
استناد عربی:
«و لو أبدلنا بالمقدمة الثانیة قولنا: بعض الإنسان ابیض فانه لا ینتج الإیجاب: (بعض الغراب ابیض).»ترجمه دقیق:
«و اگر بهجای مقدمه دوم بگوییم: بعض انسان سفید است، باز هم ایجاب (بعض غراب سفید است) نتیجه نمیشود.»شرح ناب و کامل:
تغییر صفت اکبر (از سیاه به سفید) هیچ تأثیری در ساختار منطقی قیاس ندارد. چون همچنان اصغر (غراب) با واسطه (انسان) کاملاً جدا است، و اکبر (سفید) فقط با بخشی از واسطه همپوشانی دارد. بنابراین، هیچ ارتباطی بین اصغر و اکبر برقرار نمیشود و هیچ نتیجهای — مثبت یا منفی — معتبر نیست.
کدام یک از گزینههای زیر، نتیجهگیری نادرست رایج در مواجهه با قیاسهای نامعتبر از نوع «سالبه صغیری و جزئیه کبری» است؟
الف) فرض اینکه چون واسطه مشترک است، پس اصغر و اکبر نیز باید رابطه داشته باشند.
ب) فرض اینکه چون کبری جزئی است، پس نتیجه هم باید جزئی باشد.
ج) فرض اینکه چون صغیری سالبه است، پس نتیجه حتماً منفی است.
د) فرض اینکه چون هر دو مقدمه حقیقی هستند، پس نتیجه هم حقیقی است.
استناد عربی:
«فیجوز أن یکون الأکبر خارج الاوسط مبایناً للأصغر کما کان الاوسط مبایناً له ویجوز أن یکون ملاقیاً له…»ترجمه دقیق:
«ممکن است اکبر خارج از واسطه باشد و با اصغر متنافر، همانطور که واسطه با اصغر متنافر بود؛ و ممکن است با او متقاطع باشد…»شرح ناب و کامل:
خطای رایج این است که فکر میکنیم وجود واسطه بهتنهایی کافی است برای ایجاد رابطه بین اصغر و اکبر. اما در این نوع قیاس، واسطه با اصغر کاملاً جدا است، پس هر همپوشانیای که با اکبر دارد، به اصغر نمیرسد. بنابراین، فرض وجود رابطه مستقیم بین اصغر و اکبر، یک سوءتفاهم منطقی رایج است که متن به آن اشاره میکند.
در تحلیل منطقی قیاس «لا شیء من الغراب بإنسان، وبعض الإنسان أسود»، کدام اصل منطقی نقض شده است؟
الف) اصل توزیع حد واسط
ب) اصل وجود حداقل یک مقدمه موجبه
ج) اصل کلی بودن یک مقدمه
د) اصل عدم نتیجهگیری از مقدماتی که ارتباط خارجی بین اطراف ندارند
استناد عربی:
«فإنه لا یعلم أن الأصغر و الأکبر متلاقیان او متباینان خارج الوسط…»ترجمه دقیق:
«نمیدانیم که اصغر و اکبر خارج از واسطه با هم متقاطعاند یا متنافر…»شرح ناب و کامل:
اصل بنیادین منطق صوری این است که نتیجهگیری فقط زمانی معتبر است که ارتباط خارجی بین اصغر و اکبر از طریق واسطه برقرار باشد. در این قیاس، چنین ارتباطی وجود ندارد؛ چون اصغر با واسطه متنافر است و اکبر فقط با بخشی از واسطه همپوشانی دارد. بنابراین، اصل عدم نتیجهگیری بدون ارتباط خارجی نقض شده است، که هسته اصلی بحث متن است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.