۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر المیزان جلد 13
  • شناسه : 729
  • ۱۲ آبان ۱۴۰۳ - ۹:۲۸
  • 183 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : عالمون
  • منبع : عالمون
تفسیر المیزان سوره مبارکه کهف آیه 14 با بیان استاد حمید رضا امینی
تفسیر آیه 14 سوره مبارکه کهف المیزان با بیان استاد حمید رضا امینی

تفسیر المیزان سوره مبارکه کهف آیه 14 با بیان استاد حمید رضا امینی

وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (14) و دل‏هايشان را [با يقين به حقايق‏] محكم و استوار ساختيم؛ آن گاه [كه در برابر شرك و بت‏پرستى‏] به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‏ها و زمين است، هرگز جز […]

وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (14)

و دل‏هايشان را [با يقين به حقايق‏] محكم و استوار ساختيم؛ آن گاه [كه در برابر شرك و بت‏پرستى‏] به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‏ها و زمين است، هرگز جز او معبودى را نمى‏پرستيم كه اگر بپرستيم سخنى گزاف و دور از حق گفته‏ايم: [كه با خدا معبودى ديگر وجود دارد.] (14)

شرح صوتی بزودی فعال می شود

قوله تعالى: «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا» إلى آخر الآيات الثلاث‏ الربط هو الشَّد، و الرَّبط على القلوب كناية عن سلب القلق و الاضطراب عنها، و الشطط الخروج عن الحد و التجاوز عن الحق، و السلطان‏ الحجة و البرهان. و الآيات الثلاث تحكي الشطر الأول من محاورتهم حين انتهضوا لمخالفة الوثنية و مخاصمتهم «إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً».و قد أتوا بكلام مملوء حكمة و فهما راموا به إبطال ربوبية أرباب الأصنام من الملائكة و الجن و المصلحين من البشر الذين رامت الفلسفة الوثنية إثبات ألوهيتهم و ربوبيتهم دون نفس الأصنام التي هي تماثيل و صور لأولئك الأرباب تدعوها عامتهم آلهة و أربابا، و من الشاهد على ذلك قوله: «عَلَيْهِمْ‏» حيث أرجع إليهم ضمير «عَلَيْهِمْ‏» المختص بأولى العقل.فبدءوا بإثبات توحيده بقولهم: «رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏» فأسندوا ربوبية الكل إلى واحد لا شريك له، و الوثنية تثبت لكل نوع من أنواع الخلقية إلها و ربا كرب السماء و رب الأرض و رب الإنسان. ثم أكدوا ذلك بقولهم: «لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً و من فائدته نفي الآلهة الذين تثبتهم الوثنية فوق أرباب الأنواع كالعقول الكلية التي تعبده الصابئة و برهما و سيوا و وشنو الذين تعبدهم البراهمة و البوذية و أكدوه ثانيا بقولهم: «لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً» فدلوا على أن دعوة غيره من التجاوز عن الحد بالغلو في حق المخلوق برفعه إلى درجة الخالق.

[اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه در گفتگوى اصحاب كهف با خود]

” وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا … عَلَى اللَّهِ كَذِباً”. كلمه” ربط” به معناى محكم بستن است. و” ربط بر دلها” كنايه از سلب اضطراب و قلق از آنها است. و كلمه” شطط” به معناى خروج از حد و  تجاوز از حق است. و كلمه” سلطان” به معناى حجت و برهان است. اين آيات سه‏گانه قسمت اول از گفتگوى اصحاب كهف را حكايت مى‏كند، كه وقتى عليه بت‏پرستى قيام نمودند و با آن به مبارزه برخاستند با يكديگر گفتند.” إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً- هنگامى كه قيام كردند گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است، ما به غير او اله ديگرى را نمى‏خوانيم، چرا كه اگر بخوانيم در اين هنگام از راه حق تجاوز كرده‏ايم ببين كه مردم ما چگونه غير خدا خدايانى گرفته‏اند، اينها اگر دليل قاطعى بر ربوبيت ايشان نياورند ستمكارترين مردمند، زيرا ستمكارتر از كسى كه بر خدا افتراء و دروغ ببندد كيست؟”. اين قسمت از گفتگوى اصحاب كهف مملو از حكمت و فهم است، و در اين فراز از گفتگوى خود خواسته‏اند ربوبيت ارباب بتها از ملائكه و جن و مصلحين بشر را كه فلسفه وثنيت الوهيت آنها را اثبات كرده باطل كنند، نه ربوبيت خود بتها را كه مشتى مجسمه و تصويرى از آن ارباب و خدايان است. شاهد بر اين معنا كلمه” عليهم” است كه مى‏رساند منظورشان ابطال ربوبيت ملائكه و جن و كملين از بشر بوده، و گرنه اگر منظورشان ابطال ربوبيت مجسمه‏ها بود مى‏فرمود:” عليها- اگر دليل قاطعى بر ربوبيت آنها نياورند”. آرى، اصحاب كهف در اين قسمت از محاوره خود ابتداء با جمله‏” رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ” توحيد را اثبات نموده و ربوبيت تمامى عالم را منحصر به رب واحدى كرده‏اند كه شريك ندارد، و اين غير آن چيزى است كه وثنيت مى‏گويد. وثنيت براى هر نوع از انواع مخلوقات، اله و ربى قائل هستند. الهى براى آسمانها و الهى براى زمين و ربى براى انسانها و همچنين براى هر قسم از موجودات ربى جداگانه قائلند. آن گاه براى تاكيد توحيد اضافه كرده‏اند كه:” لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً- ما به غير او اله ديگرى نمى‏خوانيم” و فائده اين تاكيد نفى آلهه‏ايست كه وثنيت آنها را اثبات مى‏كرد، و آن آلهه را ما فوق رب النوع‏ها مى‏دانست مانند عقول كليه‏اى كه صابئين عبادت مى‏كردند، و مانند برهما و سيوا و شنوكه براهمه و بودائيان آنها را مى‏پرستيدند. اصحاب كهف براى نفى الوهيت آنها آن تاكيد را آورده مجددا تاكيد ديگرى آوردند كه:” لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً- اگر چنين كنيم از راه حق تجاوز كرده‏ايم” و با اين جمله فهماندند كه خواندن غير خدا تجاوز از حد و غلو در حق مخلوق و بالا بردن آن تا حد خالق است.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*